درختِ خشک به ابری در آسمان نگریست.
بگفت سایه نیانداز از تو بیزارم .
ندیده ای مگر از باغبانِ واپس بین .
به ریشه زنده بُوَد شاخ و برگِ بیمارم.
سپرده است به اوهام سر نوشتم ، از آن.
شکافِ زخمِ عمیقی به سینه ام دارم .
در آن شکاف کند آشیانه مرغِ سحر .
بِدارم همّتِ آن عاشقانه بگذارم .
صدایِ ساقه ی خود را به زیرِ تیغِ تَبَر.
بسانِ شیونِ ماتم به باد بسپارم .
مگر به گوشِ کرِ باغبان رسد؟ هرگز!
نماز خوانده و خوابیده معصیت کارم.
اُمیدِ ریشه مرا هست وَرنه ، گر خیزد .
میانِ هیزمِ دیگر به کُنجِ دیوارم .
کجاست آنکه نباشد به زیرِ فرمانش.
به او ز جورِ چنین تُحفه پرده بر دارم.
بگفت ابر تکان دِه به ریشه رویَد باز .
ز اشکِ خویش تعهّد کنم نیازارم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
ضمن تشکر و قدردانی از همکاران گرامی ؛
پربحث ترین های صدای معلم در سال 1397 به شرح زیر است :
1- پاداش بازنشستگان سال 96 کی پرداخت می شود ؟
مهدي | همدان
2- عدم اجرای قانون تسهیلات ایثارگران در برنامه ششم توسعه
نادری | آذربایجان غربی
3- مهم ترين محور تحول بنيادين ( طبق اسناد تحولي ) پرورش معلمان حرفه اي است
حذف زنگ قرآن مدارس ابتدايي، به بهانه طرح ملي حفظ قرآن
رضا نباتي - مؤلف كتاب هاي درسي قرآن و دانشجوي دكتراي فلسفه تعليم و تربيت
4- " ... آيا مي دانيد بخش قرآن حوزه معاونت پرورشي با داشتن هزاران نفر كارشناس و مربي پرورشي با گسترده ترين فعاليت قرآني كشور ( زنگ قرآن مدارس ) به كلي بيگانه است؟! "
40 سؤال قرآني از وزير آموزش و پرورش ...
رضا نباتي/ از مؤلفين كتاب هاي درسي قرآن و دانشجوي دكتراي فلسفه تعليم و تربيت اسلامي
5- 170نماینده مجلس در تله مافیای کنکور ؟!
شورای سنجش با تصویب تأثیر قطعی 60 درصدی سابقه تحصیلی، نمایندگان را از دام مافیا نجات دهد !
احمدحج فروش/ پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت
6- " قدرت مافیای کنکور به حدی است که با مشارکت آگاهانه یا نا آگاه عضو مؤثری در مجلس هر زمان منافع این مافیا به خطر بیفتد او مأموریت می یابد طرحی دوفوریتی (ولو بسیار ضعیف و سخیف) در جهت بر اندازی قانون موجود تهیه کند و امضای 170-140 نماینده مجلس را روی چنین طرحی بگیرد "
مافیای کنکور در ایران و سرکرده و اعضای آن
احمد حج فروش/ پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت
7- چرا مدیر محترم منطقه 9 تهران با این همه منابع درآمدی نظیر سالن های ورزشی ، واحدهای تجاری ، خانه معلم ، رستوران ، سفره خانه ، مراکز مشاوره و... چشم به بودجه اندک مدارس دوخته اند ؟
کسی در مورد مشکلات آموزش و پرورش منطقه 9 تهران پاسخ گو نیست ؟
فرهنگی/ منطقه 9 تهران
8- پاسخ به یادداشت " احمد حج فروش "
"با ذهنیت چهل سال پیش درباره کنکور اظهارنظر نکنید"
شایان محمدی/ دانش آموز
9- مشکلات سامانه ltms ضمن خدمت فرهنگیان ؟
10- " روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش مسائل را دقیق تر ببیند "
وزارت آموزش و پرورش در مورد عزل دو مسئول آموزش و پرورش یکی از شهرستان های استان تهران شفاف سازی کند
11- به مالیات چی ها پاداش دادید ؛ معلمان چه ؟
افزایش 50 درصدی حقوق در سازمان امور مالیاتی ؟ منابع درآمد در بودجه نباید فقط محدود به " مالیات " باشند !
علی پورسلیمان/ مدیر صدای معلم"
یک شهریار باید بیندیشد که چگونه ممکن است از راه هایی که منجر به تنفر و حقارت نسبت به او می شود دوری نماید و اگر موفق به خودداری از آن ها شود نقش خود را به خوبی ایفا کرده است و دچار خطری نمی شود ، گرچه سرزنش های دیگری متوجه او شود .... "
12- " مسئولان پاسخ گو باشند "
انتقاد از عملکرد مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران
فرهنگی/ تهران
13- پس از اقدام غیرکارشناسی و شتاب زده ادغام مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دفتر وزارتی ؛
انتقاد از تصمیم حجت الاسلام علی ذوعلم در حذف پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش
فرهنگی/ تهران
14- چه کسی در برابر اعتماد به تاراج رفته معلمان مسئول است ؟
گزارش صدای معلم از فرهنگیان مالباخته در منطقه 9 آموزش و پرورش تهران
مهمانان اربعین | اصفهان
16- حمزه علی نصیری/ همکار گروه صدای معلم
پیامدهای مثبت و منفی حذف پست های سازمانی معاونت پرورشی و معاونت اجرایی از مدارس
پایان پیام/
گروه رسانه/
ضمن تشکر و قدردانی از همکاران گرامی
پربازدیدترین های سال 1397 در صدای معلم به شرح زیر است :
1- " رها میشوم، رها نمیشوی
«برای رها، دختر ۱۱ سالهی ایلامی که به عقد مرد ۵۰ ساله درآمد !» "
2- به بهانه برگزاری انتخابات انجمن اولیاء و مربیان در هفته دوم مهرماه ؛
از تصدی گری تا تسهیل گری در انجمن های اولیاء و مربیان
محمدرضا شهریاری/ کنشگر عرصه سازمان های مردم نهاد و کارشناس انجمن اولیاء و مربیان اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران
3- سخنی با مخاطبان و همکاران محترم ؛
درخواست همیاری
4- شورای توسعه مدیریت تصویب کرد ؛ معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش هم اعلام کرد :
معلمان 30 ساعته می شوند !
5- " تا زمانی که آموزش دهندگان کدهای خود را دریافت نکنند ، بر اصل موضوع آگاهانه اصرار داشته و از وزیر محترم آموزش و پرورش انتظار دارند بیش از این اجازه تضییع حقوق آموزش دهندگان را نپذیرند "
وزارت آموزش و پرورش در مورد کنار گذاشتن آموزش دهندگان سواد آموزی از حق قانونی شان پاسخ گو باشد
رضا نباتي - مؤلف كتاب هاي درسي قرآن و دانشجوي دكتراي فلسفه تعليم و تربيت
6- مرجع صلاحیت دار بررسی تضییع حقوق شهروندی در ادارات آموزش و پرورش کجاست؟!
جستاری در زمینه " دروغ " به عنوان یکی از آفات تضییع حقوق شهروندی در ادارات!
محمدرضا شهریاری/ کنشگر عرصه سازمان های مردم نهاد و کارشناس انجمن اولیاء و مربیان آموزش و پرورش
7- " همین عادی نشان دادن وضعیت و تکرار اینکه تحریم ها تاثیری ندارد و همه چیز خوب است و انبارها پر است و مشکلی نداریم ، انتظارات مردم از دولت را بالا می برد. انتظاراتی که قرار بود اجرای برجام 2 و 3 و... به آن جواب بدهد "
وعده نوبخت : افزایش حقوق در بودجه 98 و مساله افزایش حقوق معلمان ؟
شیرزاد عبداللهی
8- " کلاس ها در دانشگاه فرهنگیان شرم آور است که بگویم در زیر پله کلاس تشکیل می دهیم ! "
کسر از حقوق دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان برای رفاهیات ؟!
9- " صدای معلم منتشر می کند "
وزیر آموزش و پرورش مافیای آزمون و کنکور را محکوم می کند ؛ معاونش مجوز عقد قرارداد صادر می کند ؟!
10- تسنیم خبر داد ؛
بطحایی 6 ساعت دیگر هم به معلم تمام وقت اضافه کرد !
11- چرا اصرار در پیمودن راه 40 ساله بدون ایجاد هر نوع تغییر یا تازگی در آن داریم ؟
پویش های جمعی معلمان و فقدان فرهنگ و سواد رسانه ای
مینو امامی/ همکار صدای معلم
12- " این قانون نمره گرایی دانش آموز را همراه خواهد داشت و موجب افزایش اضطراب دانش آموز که عدم تحقق این موضوع به معنای عقب افتادن از رقبا استنباط می شود "
تاثیر قطعی معدل داوطلبان کنکور ۹۸ لغو شد
13- " این همه صغری کبری از وضع حال به هم زن آموزش و پرورش را گفتم که شاید دغدغه و فکر شود برای مجموعه مدیریتی که چارچوبش را موریانه زده و هر از گاهی قسمتی از آن در گل و لای سیلاب ها فرو می رود و با چهار تا تیر و تخته به نشان مرمت وصله می شود که اقلام تاریخ گذشته ی دکان داران فسیل شده را ویترین باشد "
سال های خوب آموزش و پرورش
نرگس کارگری/ همکار صدای معلم
14- " گزارش صدای معلم از نمایشگاه کتاب در اصفهان "
گاج و قلمچی از فرط شلوغی غرفه و استقبال مردم حاضر به گفت و گو نشدند !
نرگس کارگری
پایان پیام/
خبر رسیده مرا ای نگاه تنهایی
به خلوت دل خود خو کنی تو دریایی
نصیب توست جهان هر چه را نظر داری
تو کم ز خلق نئی گوهر سبک پایی
بنوش عِزّ جوانی و مستِ ایمان شو
که عزتت ، نه به پیری است وقت بّرنایی
بهار خوش گذرد شادی جهان را بین
که عارضِ گلِ خوشبو ، تو را دهد آیی
صبا ، که بوی طبیعت ، سحر ، مرا آورد
به یُمنِ دولتِ گُل ، بزم گشت هر جایی
چه شد که مطربِ میخانه زد سحر ، آواز
مگر کسی است که آید به بزم آرایی
گمان مَبر ، که ولی خود، به رمزِ ایمان گفت
خوش آن دلی که از این دِیر ، اخذِ والایی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
نام کتاب: خطاهای شناختی در مدیریت
نوشتهٔ: احمد کاکاوند- مهدی زمانی مزده- فاطمه حمیدی فر
ناشر: اندیشه های گوهربار- زمستان 1397
با مقدمهٔ دکترمحمدرضاسرگلزایی
سقراط حکیم ، از فیلسوفان یونان باستان ، معتقد بود هر باور ذهنی را در صورتی که به چالش نکشانیم و مورد نقد و واکاوی قرار ندهیم ، به خطا رفته ایم و با دست خودمان برای رسیدن به زندگی عقلانی و پر کیفیت ، مانع و سد ایجاد کرده ایم .
هزاران سال پس از سقراط اندیشمندانی مانند " آلبرت الیس " روان شناس آمریکایی و موسس " انستیتو زندگی عقلانی " به این باور رسید که ناکارآمدی محصول تفکر ایستا و نقد گریز است ، از این رو نگارنده کتاب "خطاهای شناختی در مدیریت" با هدف ارتقای کیفی مدیریت در سطح کلان ، به گردآوری خطاهای رایج مدیریتی اقدام کرده است .
مکانیسم ذهنی انسان به گونه ای طراحی شده است که ایستایی و درجا زدن در یک باور ، عقیده و ساختار را به تغییر و پویایی ترجیح می دهد برای همین است که امروزه بسیاری از مدیران به رغم این که شعار " کسب و کار عاقلانه و پر بازده " را بر سر در سازمان یا تیم خود آویخته اند اما کمتر مدیری است که میان طراحی برنامه ها و رصد بازدهی سازمان، مدام در حال نقد و چالش باورهایش باشد .
مطالعه این اثر به ما نشان می دهد که چگونه می توان ابعاد متمایز کننده مدیران موفق و ناکار آمد را با استفاده از شیوه های تفکر و خطاهای شان بررسی کرد .
مدیران موفق تفکری علمی و استقرایی دارند و بارها با به کارگیری ساختارهای عالی مغزی ، فرضیه های کهن و سنتی ناکار آمد را ابطال کرده و با تفکر عملیاتی داده ها را تحلیل و بررسی می کنند . این گروه از مدیران به دنبال خلق قصه های نو از دل باورهای منطقی و عقلانی هستند و به دنبال بازتولید قصه های قدیمی و اثبات باورهای اطمینان بخش اما ناکارآمد نیستند .
همچنین نویسنده این کتاب با کمک طبقه بندی اختلالات روان شناختی ، سازمان های بیمار را به نظام های پارانویید ، وسواسی ، اسکیزویید ، بیش فعال ، خودشیفته ، کمال گرا ، مضطرب و.. دسته بندی کرده که می توان این نگاه را هسته رابط میان سلامت روان جامعه در سطح کلان و بیماری به شکل فردی دانست.
نباید فراموش کنیم که خوشبختی ، پیشرفت و سلامت روان یک امر جمعی بوده که به مقوله های متعددی از جمله عملکرد عقلانی و کارآمد سیستم های اداری و مدیران آنها وابسته است .
طبقه بندی سیستم های اداری بیمار و توجه به نقش باورهای غیر منطقی و تحریف های ذهنی در شیوع آنها توجه ما را به کلاف سردرگم مدیریت کلان در کشورمان جلب می کند که از یک سو لایه های تاریک و نا آگاه شخصیتی مدیران و مسئولان سازمانی بستر شکل گیری نظام های اداری بیمار و رشد کارمندان همنوا با این ناکارآمدی ها می شود و از سویی دیگر شکل گیری چنین سیستم هایی ، تشدید کننده نابهنجاری های اجتماعی و افزایش آمار مبتلایان به اختلالات روانی خواهد بود .
از این رو با استناد بر محتویات این اثر شاید بتوان با شناخت تفکرهای غیر عقلانی و خطاهای مدیریتی یکی از موثرترین گام ها را برای شکستن این چرخه معیوب برداشت .
مدیرانی که شهامت و آگاهی را در هم می آمیزند و خط شکنانه و بی پروا ، به درمان نظام های بیمار تحت نظارت خود می پردازند را می توان در ردیف متخصصان حوزه درمان دانست که همواره برای کاهش رنج و بیماری های مراجعان شان تلاش می کنند .
این تلاش شایان تقدیر را می توان از مدیرانی انتظار داشت که به دور از تعصب به الگوهای کهنه ، بر بیراهه هایی همچون غرور افراطی ، اعتماد به نفس کاذب ، بی صداقتی ، وابسته سازی ، خود محوری ، انکار حقایق ، توهم کنترل و اصرار برای همنوایی خط بطلان می کشند و خطاها و تحریف های که با قدمتی دیرینه در بافتار اجتماعی مان رخنه کرده است را کاهش می دهند .
برای سر و سامان دادن به این از هم گسیختگی ها نیازمند شهامتی برای تغییر ، اراده ای برای خودآگاهی و نیز تمرین مدیریت هیجانات و نقد باورهای غیرمنطقی هستیم .
کانال دکتر محمدرضا سرگلزایی
مانده ام ، آه می کشم یا رب
در مسیری که خنده هست تَعَب
دلم آمد به رنج ، از این زندان
روحِ خسته ، خبر ز مرگ ، طلب
مرگِ من نیست جمله را تزویر
مُردنم بهتر است ز مرگِ ادب
چو ببینم که هست ، ظاهر ، علم
نیست باطن چه سود این مکتب
طفل را هر طرف نبینم ، خوش
آرزویی کنم که هست طَرَب
غم فرزندِ مردمانِ هنر
بر هنرمند هست سخت ، عجب
آری آری نگاهِ خستۀ عشق
از پسِ قلب ، خوانده شد در شب
دل ، چه بندی به عشقِ عاشقِ من
ای نگار ِدلم ، تو عشق طلب
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
كاش يك ساغر شراب ناب شيرازم دهيد
صيد شاهين زمانم چنگ يك بازم دهيد
تا شود خاموش مصباح هوس در راه عشق
فرصتي از بهر حاشا كردن رازم دهيد
در سكوتم نعره ي شيري جراحت خورده است
همنشينان جوانم ناي آوازم دهيد
جام مي را سر كشيدم هيچ بي خويشم نكرد
شوكران يا كه هلاهلْ گردن اندازم دهيد
گفتما پروردگارا وفق در وصلم بساز
من غلط كردم كه گفتم، فاصله سازم دهيد
خسته گشتم كاين قَدَر دنبال مطرب گشته ام
خود طرب را پيشه سازم ليك يك سازم دهيد
اسب در ميدان جانم اهرمن خواهد عنان
در پناهم بر سوارم فرصت تازم دهيد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
گروه اخبار /
« عبدالحسین زرین کوب » ، ادیب، پژوهشگر و تاریخ دان ایرانی در1301 بروجرد،چشم به جهان گشود. تحصیلات آغازین را در زادگاه و متوسطه را در تهران به پایان رساند ، سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدریس در مدارس خُرم آباد و بروجرد پرداخت. بعدها وارد دانشسرای عالی شُد و ضمن تدریس در دبیرستان، در رشته « زبان وادبیات فارسی » لیسانس گرفت .
در 1332با « قمر آریان » ازدواج کرد، ازدواجی که فرزندی به همراه نداشت. در همین حال تحصیلات خود را تا دریافت دکتری در زبان و ادبیات فارسی با ارائه رساله « نقد شعر، تاریخ و اصول آن » در 1334 پی گرفت.پس از آن به تدریس در دانشگاه الهیات پرداخت و ضمن آن چند سالی سردبیری روزنامه « مهرگان » را بر عهده داشت. بعدها به منظور مطالعات بیشتر و شرکت در کنگره های علمی راهی کشورهای دیگر از جمله هند و فرانسه شُد.
او همواره به عنوان استاد دانشگاه به آموزش مشغول بود تا اینکه پس از انقلاب 57 از دانشگاه برکنار شد. اما همچنان به پژوهش های خود ادامه داد و در تدوین دائره المعارف اسلامی در هلند و ایرانیکا در امریکا و تاریخ ایران کمبریج مشارکت کرد،چنان که سال ها پیش از آن با موسسه فرانکلین آلمان همکاری کرده بود و در تدوین « دائره المعارف فارسی - غلامحسین مصاحب » حضور داشت.
زرین کوب سرانجام در 24 شهریور 78 در سن 77 سالگی در گذشت.
عبدالحسین زرین کوب، از نوادر پژوهشگران ایرانی استکه وسعت و عمق اطلاعاتش حیرت انگیز است، وی علاوه بر احاطه کامل بر ادبیات فارسی و عربی، با زبان و ادبیات فرانسوی و انگلیسی،به خوبی آشنا بود ، گاهی از سر تفنن شعر هم می سرود.
پژوهشهایش در زمینه تاریخ و ادبیات ایران بی نظیر است و گاهی اصیل ترین اطلاعات و تحلیل ها را به دست می دهد.
استاد زرین کوب آثار بسیاری دارد که از آن جمله می توان به " با کاروان حله، از کوچه رندان، دوقرن سکوت، ارزش میراث صوفیه ،بحر در کوزه و پژوهش ها و مقالات بسیاری " اشاره کرد.
یادش گرامی باد .
پایان پیام /
هتل ها و رستوران های مدرن و مجلل در کنار بافتی سنتی و باستانی در قالب خانه هایی سفید رنگ و چسبیده به هم ، کوچه هایی تنگ و منتهی به دریا و کشتی های تفریحی و توریستی ، هرساله گردشگران بسیاری را از اقصی نقاط گیتی ، جهت گذراندن تعطیلات تابستانی و گرفتن حمام آفتاب به سواحل آرام و زیبای شهر کوچک و تاریخی بدروم ( Bodrum ) ، واقع در آخرین نقطه ی جنوب غربی ترکیه می کشاند . بندری باستانی در استان Mugla ( موگلا - موغله ) در منطقه ی اژه که پنجره ی خانه هایش هر روز رو به پهنه ی آب های مدیترانه باز می شوند اما امسال و به ویژه در چند ماهه ی اخیر ، این شهر بندری غیر از توریست های متمول خارجی ، میزبان غریبه هایی دیگر نیز بوده است . چهره هایی رنجور و هراسان که هیچ شباهتی به جهانگردان تشنه ی تفریح و خوش گذرانی ندارند .
آوارگان و پناهجویان عمدتاً سوری ، گریخته از بمب و آتش و مرگ ، با پیمودن صدها کیلومتر مرز خاکی و با تحمل مشقات سفر ، این روزها سواحل بدروم را دروازه ای یافته اند برای رفتن به جزایر یونانی آن طرف مدیترانه و در نهایت ورود به کشورهای ثروتمندتر اروپایی . گرچه عبور از دریا بازی مرگ و زندگی است و مدیترانه خشمگین تر از همیشه ، این روزها ناجوانمردانه از کوچک و بزرگ قربانی می گیرد ، لیکن هر طور شده از این راهگذر آبی باید گذر کرد ، چون جز این راه دیگری نمانده است .
قاچاقچیان انسان که همه ترک و عرب و یا یونانی تبارند فرصت را غنیمت شمرده و هر روز در کمین اند . اینان با قایق های نه چندان مجهز خود ، روزانه کالای خون و متاع جان ، ترانزیت می کنند . در مقابل ، پناهجوی آواره ، رانده از همه جا ، نا آشنا و غریب هر آنچه را که طلب کنندش ، می پردازد و اغلب هم در این راه ، هم مالش به یغما می رود و هم جانش به فنا . . .
این داستان تکراری بدروم در چند ماه گذشته بوده است .
در روز های اخیر اما وقوع یک رویداد تلخ ، نام بدروم را یک بار دیگر جهانی ساخت . نظیر این واقعه در ساحل بدروم گرچه بارها اتفاق افتاده و حادثه ای این چنین ، دیگر آن قدر تکراری و معمول گشته که کسی را نمی آزارد ، لیکن نوع وقوع این رخداد موجب گشت به یک باره نام بدروم ترکیه در صدر اخبار دنیا قرار گیرد .
صبح روز چهارشنبه دوم سپتامبر 2015 ( همین چهارشنبه ی هفته ی پیش ) ، وقتی ماهیگیر برای صید روزانه اش ، نزدیک ساحل شد از دور جسمی کوچک و رنگین ، توجهش را به خود جلب کرد . جسم ، از دور همچون عروسکی می نمود با لباس های رنگارنگ ، که در کف ساحل افتاده بود و هر از گاه موجی کوچک ، قسمتی از آن را شست و شو می داد .
با خود اندیشید : یعنی امروز مدیترانه آن قدر مهربان گشته که غیر از قوت روزانه ، می خواهد عروسکی نیز به او هدیه دهد ؟
حتماً دختر خردسالش از دیدن این هدیه ی دریایی کاملاً به وجد خواهد آمد . با این فکر شیرین ، قدم هایش را تندتر برداشت و وقتی کاملاً نزدیک شد ...ناگهان قلبش فرو ریخت ! ، عروسک خیالش به یک باره محو شد و هرآنچه در ذهن ساخته بود ، در یک آن ناپدید شد . . پسر بچه ای دید با تنی سرد و چشمانی آرمیده بر کف ساحل ، با پیراهنی قرمز ، شلوارکی آبی و کفش هایی تیره . دستهایش در امتداد بدن بی روحش کشیده شده و پاهای بی جان و خسته اش به نرمی دراز شده بودند . یکی از گونه های پسرک در ماسه های کناره فرو رفته بود و با هر موج دریا ، مقداری آب شور ، صورت و قسمتی از سرش را می پوشاند . گویی شب پیش تر ، تمام ماهیان بزرگ و کوچک دریا طی ضیافتی باشکوه ، جسد بیجان این طفل کوچک را روی شانه های خویش تا ساحل همراهی کرده و روح پاکش را بدرقه ی آسمان ها نموده و او را این چنین جلو چشمان خفته ی خشکی نشینان به نمایش درآورده تا سند محکم دیگری باشد بر بی رحمی و قساوت جنگ !
وقتی پلیس محلی و ساحل نشینان خبردار شـدند و قبل از آنکه جسد عروسک جابه جا شود ، « نـیـلوفـر دمـیـر » عکاس گـمنام یک آژانس خـبری کوچک به نام دوغـان ، توانـسـت با دوربـین خود ، عکسی از ایـن جـسـم کوچک بی روح بردارد . او هیچ وقت فکر نمی کرد روزی با فشار دادن شاتر دوربین ساده اش ، یکی از تراژیک ترین مرگ های قرن را به تصویر بکشد . پس از آن دمیر با رشادت تمام و بدون تأمل ، تصویر پروانه ی مرده ی داستان ما را وارد دنیای مجازی نمود و همین امر کافی بود تا تنها ظرف چند ساعت ، این تصویر میلیون ها بار در شبکه های اجتماعی و رسانه های بزرگ و کوچک دنیا بازنشر شود . وجدان های آگاه و احساسات پاک انسانی در چشم برهم زدنی ، جوشیدن گرفت و به یک باره سیلی از پیام ها ، گفته ها و فریادها به راه افتاد و کل فضای رسانه ای را در بر گرفت .
یک روز بعد از آن در سوم سپتامبر ، اغلب ژورنال های برجسته ی جهان همچون ایندیپندنت ، ال موندو ، رویترز ، آسوشیتدپرس و . . . این تصویر را به صورت تمام قد روی جلد اول خود نمایش دادند و در بالای آن تیتر زدند : « جسد کودک آواره ی کوبانی ، تمام دنیا را به لرزه درآورد .»
آنها تصویر تکان دهنده ی این کودک بی جان را دلیل دیگری از ناتوانی ، استیصال و بی ارادگی سازمان ملل و دولت های منطقه ای و قدرت های بزرگ در پایان دادن به بحران سوریه ، معرفی نمودند .
« ئایلان ( ئالان ) کوردی » ( Aylan Kurdi ) پسر سه ساله ی اهل کوبانی و « گالیپ » ( غالپ Galip ) برادر پنج ساله اش که به همراه مادرشان « ریحان » در آبهای مدیترانه در نزدیکی ترکیه طعمه ی امواج دریا شدند ، قرار بود زندگی بهتری را در جایی دیگر از دنیا ، به دور از جنگ و خونریزی شروع کنند ، اما قرار آنها هیچ وقت عملی نشد و طوفان بی رحم ، حق زیستن را از آنان ستاند . جسد ئایلان ، تنها و بی جان صبح روز دوم سپتامبر در ساحل بندر بدروم پیدا شد . به همراه آنها 11 نفر دیگر از مجموع 23 نفر سرنشینی که در قایق بودند به کام مرگ فرو رفتند و تنها 9 نفر توانستند جان سالم به در برند . انتشار تصویر جسد ئایلان ، در مدت کوتاهی موجی از همدردی نسبت به پناه جویان در سراسر جهان به راه انداخت و انتقاد علیه دولت های اروپایی را به بالاترین حد خود رساند .
عبدالله کوردی پدر خانواده که در این سفر مرگبار زنده مانده ، برای اینکه بتواند زندگی بهتر و آینده ای روشن و مطمئن تر با حداقلی از آسایش و امنیت را برای خود ، همسر و دو پسر خردسالش فراهم نماید ، در ماه ژوئن ( سه ماه قبل ) از طریق خواهرش که سال ها در ونکوور کانادا می زیست ، از کشور کانادا تقاضای پناهندگی نمود ، لیکن این درخواست او با مهری تمام از جانب اداره ی مهاجرت کانادا رد شد .
پس از آن عبدالله هر کاری کرد تا بتواند خانواده اش را از جنگ و نیستی برهاند اما هر بار با در بسته مواجه می شد و ناامید به خانه باز می گشت . تا اینکه به ناچار و با رنج بسیار ، پذیرفت خود و خانواده اش را در ازای پرداخت 3000 دلار ، به دست سوداگران انسان بسپارد . مقصد آنها جزیره کووس ( Koos Island ) در یونان بود ، قایق در همان نزدیکی های بدروم دچار طوفان شد و آنها هیچ گاه به مقصد نرسیدند . عبدالله می گوید : « بچه هایم زیباترین بچه های دنیا بودند » و کیست که این گفته را باور نکند . او می گوید « بـه ئـایـلان قـول داده بـود تـا بـرایـش دوچـرخـه بـخـرد . . . »
داستان زندگی « ئایلان کوچولو » آن قدر کوتاه و مینیمال است که تنها در سه خط می توان آن را نوشت . زندگی او در بحبوحه ی جنگ داخلی سوریه آغاز گشت ، همزمان با حمله ی کـفـتـارهای داعش به کوبانی ، راه رفتن و حرف زدن را آموخت و در نهایت در شبی تاریک میان امواج سهمگین دریا ، دست در دست برادر و سینه به سینه ی مادر ، جهان را برای مردمانش وانهاد و رفت .
تاکنون 15123 کودک در جنگ خانمان سوز سوریه جان باخته اند . بخشی از این تعداد ، کودکانی هستند که در حین فرار و به هنگام آوارگی از فرط گرسنگی ، سرما و یا گرمای زیاد تلف شده اند . « ئایلان و گالیپ کوردی » نه اولین آنها و نه آخرین شان خواهند بود ...
تاریخ ، سکوت مرگبار سازمان ها و نهادهای بین المللی و عدم تصمیم گیری قاطع دولت های مدعی در مورد پایان جنگ در سوریه و عراق و نسل کشی کوردها و ظلم به آنها را هیچ گاه از یاد نخواهد برد .
به راستی کودکان شنگال ، کوبانی ، قندیل و . . . به کدامین گناه نـاکـرده ، بـایـد از حـق حـیـات و داشـتـن امـنـیـت و آرامـش مـحـروم شـونـد ؟
بدون شک « ئایلان کوردی » ، امروز زیباترین ، پاک ترین و بی گناه ترین غریقی است که تمام دریاهای روی زمین تاکنون به خود دیده است . مرگ او رنجی دیگر است بر شانه های رنجور مردم کورد . . .
. . . بـنـوه ئـایـلان گـیـان ، رولـه ی شـیـریـنـم
کوری خنکاوم ، گولی ژاکاوم ، کورپه ی نه خشینم
لای لای ئــالان گــیــان
بــه رزایـی کـویـسـتـان
چــیـای نـیـشــتـمـان ،
بــنـوه ئـــالان گــیـان
بــنــوه ئـایـلان گـیـان . . . .
آخـریـن اخـبـار :
1 - اجـسـاد ئـایـلان کـوردی به همراه بـرادر و مادرش به زادگـاهشان کـوبـانی بـازگردانده شد و طی مراسمی در همان جا به خاک
سـپرده شـدند .
2 - دولت کانادا اعلام کرد حاضر است « عبدالله کوردی » پدر ئـایـلان را به عنوان پناهنده در اسرع وقت بـپذیرد ! ! ! و طرفه تر آنکه ،
دولت ترکیه نـیز اعلام نـموده ، آماده اسـت تا به عبدالله کوردی شـنـاسـنـامه ی تـرکـیه بـدهـد ! ! ! ! !
3 - چند روز بعد از آن چهارشنبه ی سیاه ، در ساحل بندر بدروم ، درست همان جا که جسد بی جان ئایلان کوچولو پیدا شد ، جمعی
از زنان و مردان ، آسوده خاطر و شادمان ، بـساط تـفریح پهن نموده و زیـر چـادرهای آفـتابگـیر خود ، به امواج آرام ! ! مدیـترانه
نگاه می کنند و لذت می برند ! . . اندکی آن سو تر از کرانه ، میان آبهای کم عمق ، دسـته ای از ماهـیان ریز و درشـت ، در حالی که
پولک ها و باله هـای خود را به رنگ قـرمز و آبی و مشکی درآورده انـد ، مبـهوت و حـیران از دور به این جماعت می نـگرند و بـا
تعجب از خـود می پـرسـند : آیا ایـنان هـمـان خـلـفـای خـداونـد بـر روی زمـین و هـمـان مخـلوقـات بـرتـرنـد ؟ ؟ ! ! . . .
كلاس اول دبستان، یزد بودم
سال ١٣٤٠، وسطای سال
اومدیم تهران
یه مدرسه اسمم را نوشتند،
شهرستانی بودم،
لهجه غلیظ یزدی و گیج
از شهری غریب
ما کتابمان دارا آذر بود
ولی تهران آب بابا معضلی بود برای من،
هیچی نمی فهمیدم
البته تو شهر خودمان هم
همچین خبری از شاگرد اول بودنم نبود ولی با سختی و بدبختی درسکی می خواندم.
تو تهران شدم شاگرد تنبل کلاس
معلم پیر و بی حوصله ای داشتیم
که شد دشمن قسم خورده من
هر کس درس نمی خواند می گفت: می خوای بشی فلانی و منظورش من بینوا بودم
با هزار زحمت رفتم کلاس دوم
آنجا هم از بخت بد من، این خانم شد معلم مان
همیشه ته کلاس می نشستم و گاهی هم چوبی می خوردم که یادم نرود کی هستم !
دیگر خودم هم باورم شده بود که شاگرد تنبلی هستم تا ابد...کلاس سوم یک معلم جوان و زیبا آمد مدرسه مان
لباس های قشنگ می پوشید و خلاصه خیلی کار درست بود،
او را برای کلاس ما گذاشتند،
من خودم از اول رفتم ته کلاس نشستم. می دانستم جام اونجاست درس داد، مشق گفت که براي فردا بیارین.
آن قدر به دلم نشسته بود که تمیز مشقم را نوشتم
ولی می دانستم نتیجه تنبل کلاس چیست فرداش که اومد، یک خودنویس خوشگل گرفت دستش و شروع کرد به امضا کردن مشق ها.
همگی شاخ در آورده بودیم
آخه مشقامون را یا خط میزدن یا پاره می کردن ،
وقتي به من رسید با ناامیدی مشقامو نشون دادم،
دستام می لرزید
و قلبم به شدت می زد.
زیر هر مشقی یه چیزی می نوشت ,
خدایا برا من چی می نویسه؟
با خطی زیبا نوشت:
عالی
باورم نمی شد
بعد از سه سال این اولین کلمه ای بود که در تشویق من بیان شده بود
لبخندی زد و رد شد سرم را روی دفترم گذاشتم و گریه کردم به خودم گفتم هرگز نمی گذارم بفهمد من تنبل کلاسم به خودم قول دادم بهترین باشم...
آن سال با معدل بیست شاگرد اول شدم و همین طور سال های بعد ...
همیشه شاگرد اول بودم . وقتی کنکور دادم نفر ششم کنکور در کشور شدم و به دانشگاه تهران رفتم
یک کلمه به آن کوچکی سرنوشت مرا تغییر داد.
چرا کلمات مثبت و زیبا را از دیگران دریغ می کنیم؟
به ویژه ما
پدران،مادران، معلمان، استادان، مربیان، رئيسان و ...
خاطره اي از
پروفسور عليرضا شاه محمدي
استاد روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه كنت انگلستان
شبکه های اجتماعی