کتاب " خبرنویسی آسان " دومین کتاب علی قلی زاده یکی از فعالان رسانه ای و روابط عمومی با رویکرد آموزش خبرنویسی به علاقه مندان خبرنویسی و توجیه کارشناسان روابط عمومی منتشر شد.
این کتاب با مقدمه ای از علی اصغر افتاده با پرداختن به ضرورت گسترش سواد رسانه ای بین تمامی آحاد مردم آغاز شده است.
پرداختن به تبیین مدل ارتباطی، بیان ارزشها و عناصر خبری ، تجربیات و ارائه مدلی مشخص و آسان برای تنظیم خبر جلسات از جمله محتواهای قابل توجه این کتاب است که توسط انتشار در قلم در خراسان شمالی به تاُلیف رسیده است.
سادگی زبان آموزش ، بیان تجربیات و مصادیق ملموس و سعی در کم کردن فاصله بین خبرنگاران و کارشناسان روابط عمومی از جمله ویژگی های بارز این کتاب است.
تجربه قلی زاده در تدوین جزوات رشته کارو دانش روزنامه نگاری ، تدریس در خانه مطبوعات و دوره های آموزشی ویژه خبرنگاران خبرگزاری پانا و کارشناسان روابط عمومی از جمله پیشینه های علمی نویسنده این کتاب است.
قلی زاده که اولین بار خبرنگاری حرفه ای را از دوره آموزشی شادروان حسین قندی در سال ۱۳۷۸ آموخته است ؛ کتاب خود را به این استاد بزرگ خبرنویسی کشور تقدیم کرده است .
نویسنده کتاب خبر نویسی آسان علاوه بر خبرنگاری سالها در کسوت روابط عمومی سازمانها توانسته است تارو پود اطلاع رسانی را در رویکردهای وظایف کارشناسان روابط عمومی محقق کند.
بر این اساس کتاب خبرنویسی آسان می توانسته است فاصله های بین کارشناسان روابط عمومی و خبرنگاران را مرتفع کند برای همین ادبیات این کتاب ساده و قابل فهم برای همه کسانی است که می خواهند خبرنویسی را از ابتدا آغاز کنند.
طراحی جلد این کتاب را محمد اکبری از هنرمندان خراسان شمالی در قطع رقعی انجام داده است .
کتاب خبرنویسی آسان را می توانید از سی و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب ، شبستان، انتهای راهرو ۲۳ انتشارات " در قلم" تهیه کنید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
صد و سیو دومین شمارۀ «مجله رشد آموزش ریاضی» ویژۀ بهار ۱۳۹۸ در حالی منتشر شد که حامل خبر استعفای سردبیر این مجله بود. شمارۀ ۱۳۲، آخرین شمارۀ این مجله است که با سردبیری دکتر زهرا گویا منتشر شده است. وی ۲۳ سال این مجله را سردبیری کرده است.
متن «یادداشت سردبیر» این شماره به نگارش دکتر زهرا گویا به شرح زیر است:
معنای پیشرفت!
از زمانی که افتخار سردبیری مجله رشد آموزش ریاضی را داشتهام، ۲۳ سال گذشته است! سالهای پرهیجانی که سرشار از حسِ خوبِ ساختن، توسعه دادن، مشارکت جمعی، آشناییِ حضوری و غیرحضوری با معلمان شریف ریاضی در سراسر ایران، تولید و تولید، و بسیاری اتفاقهای شیرین دیگر که همگی، «پیشرفت» را معنا میبخشند. بدین سبب لازم دانستم که ترازی از کارنامه مجله را در قالب تنها چند بند، بیان کنم تا با یادآوریِ دستاوردها، حرکت به سوی آینده، مصممتر و فزایندهتر، ادامه یابد.
– از سال ۱۳۷۵ تا به حال و تقریباً بدون استثنا، «یادداشتهای سردبیر» بازتابی بر مسائل روزِ نظام آموزشی بهطور عام و آموزش ریاضی بهطور خاص بوده است. سپس از بین آنها، معمولاً هر یادداشت بر یک مورد مشخص متمرکز شده و «طرح مسئله» کرده است. طبیعی است که طرحِ به موقعِ یک مسئله جدی، بالقوه میتواند مقدمهای برای پیداکردن راهحلهای واقعبینانه، بدیع و غیرتکراری برای آن مسئله باشد. این مجموعه که به نوعی، وقایعنگارِ آموزش ریاضی مدرسهای طی ۲۳ سال گذشته نیز هست، به امید خدا به زودی، وارد بازار نشر میشود.
– در سال ۱۳۷۴، شور و غوغای «اقدامپژوهی» (تحقیق عمل) و «معلمِ پژوهنده» که از دهه ۸۰ میلادی بهطور جدی در سطح نظری در غرب مطرح شده بود، در آموزش و پرورش ایران نیز به منظور ظرفیتی جدید برای آموزشهای ضمن خدمت معلمان، مورد توجه واقع شد. در این زمینه، با توافق اعضای محترم هیئت تحریریه وقتِ مجله، ستونی با عنوان «روایت معلمان» ایجاد شد تا معلمان گرامی، تجربههای متنوع کلاس درس خود را در رابطه با تدریس مفاهیم ریاضی، «روایت» کنند. امید داریم که این روایتها نیز در چند جلد، آماده انتشار شوند و این منبع منحصر به فرد، در اختیار معلمان ریاضی قرار گیرد و در واقع، به خود ایشان بازگردد! بدین جهت این مجموعه که توسط همکاران معلم تولید شده و به اصطلاحِ رایج امروز، برآمده از «کفِ کلاس درس» است، میتواند منبع قابل استفادهای برای دانشجو معلمان در دورههای پیش از خدمت معلمان در دانشگاه فرهنگیان یا همان «کارورزی» و دورههای ضمنخدمت باشد. راز بقای هر مجلهای، تعامل و احترام به مخاطب و شناخت نیازهای عاجل و درازمدت آنان، دانش و عمق و بیطرفی و صداقت، مثله نکردن علم به مصلحت! واقعیتپذیری و پذیرش اشتباه و توانایی «تقاضای پوزش» به وقت خطاست!
– از همان ابتدا که مجله با هدف پیشبرد آموزش معلمان ریاضی در ایران تأسیس شد، یکی از اصلیترین دغدغهها «دانشافزایی» دبیران ریاضی بود. برای تحقق این هدف، مطالب ریاضی توسط ریاضیدانهایی نوشته یا انتخاب و ترجمه میشد که دغدغه آموزشی داشتند و بهعنوان منابعی دقیق و ارزشمند، در اختیار معلمان ریاضی قرار میگرفت. در ادامه و با تأکید بر ضرورت تمرکز بر «آموزش معلمان»، مجله بیشتر و بیشتر به سمت آموزش ریاضی پیش رفت و با تأسیس و توسعه رشته آموزش ریاضی در ایران، وزن مطالب تألیفیِ آموزش ریاضی نسبت به ترجمهای، بیشتر شد و کیفیت مقالههای ترجمهای و تألیفی نیز بهطور مستمر، بالاتر رفته است. البته طبق عادت مألوف، معمولاً در هر شماره، مقاله موضوعی ریاضی هم چاپ میشود.
– کوشش برای یکدست کردن منابع از نظر واژگانی، کاری سترگ بوده که به امید خدا، به زودی به بار مینشیند و صد البته که همیشه، فرصت کامل کردن آن وجود دارد. در توضیح این تلاش، لازم است یادآوری شود که تنوع معادلها برای هر رشته تازهتأسیس، امری طبیعی است، زیرا در نبودِ واژهنامههای تخصصی، معادلهای متفاوتی به سلیقه نویسندگان و مترجمان انتخاب میگردد و این کار، باعث خستگی و سردرگمی خوانندگان میشود. در نتیجه برای کاهش این مشکل، به اجبار در «پینوشتها» یا «یادداشت»های انتهای هر مقاله تألیفی یا ترجمهای، مرسوم است که فهرستی بلند بالا حاوی واژههای انگلیسی معادلها آورده شود که خوشبختانه به تدریج که بر اثر استفاده مکرر یک واژه، معادل آن قوام آمده و مورد پذیرش جامعه آموزش ریاضی واقع شده، از پینوشتها حذف شده است. این حرکتِ تدریجیِ برنامهریزی شده، در راستای تهیه و تکمیل «واژهنامه تخصصی آموزش ریاضی» بوده و امید است که در سال ۱۳۹۸، اولین پیشنویس آن تمام شده و تقدیم مخاطبان مجله شود تا با تأمل بر بازتابهای منتقدانه و منصفانه، واژهنامه کاملتر شود و با چاپ آن، متنها روانتر، خوشخوانتر و از نظر مفهومی، دقیقتر شوند.
– یکی دیگر از دستاوردهای مجله در طول زمان، ایجاد ستونی با عنوان «دیدگاه» بوده تا نظرات خوانندگان- بدون ویرایش و بدون قضاوت- چاپ شود و دیگران فرصت داشته باشند تا در شماره بعد، اگر لازم دیدند، به آنها پاسخ دهند. بدیهی است که نوشتهها، طبق چارچوب و ضوابط مجلات که برای همه یکسان است، قرار میگیرند و برای حفظ محرمیت افراد، اسامی خاص حذف میشوند.
– ظرفیت تاریخیِ دیگری که از ابتدای تأسیس مجله تا کنون وجود داشته، گزارش کنفرانسهای اصلی ریاضی و آموزش ریاضی و اتفاقات مهم دیگر در عرصه ریاضی مدرسهای در ایران و جهان بوده است که از آن میان، لازم است به گزارشهای المپیادهای ریاضی اشاره نمود. این گزارشها، دستمایۀ منحصر به فردی برای تاریخنگاران آموزش ریاضیِ مدرسهای در ایران بوده و خواهد بود.
– طی سالها، اگرچه تعداد میزگردها زیاد نبوده، ولی برای هر کدام، مدتها برنامهریزی شده است و اهمیتشان آنقدر زیاد بوده که تقریباً به مناسبتِ موضوع هر میزگرد، ویژهنامهای تهیه شده است. این ویژهنامهها، عمدتاً موضوعی هستند و هرکدام به تنهایی، قابلیت چاپ مستقل را بهعنوان یک کتاب مرجع برای معلمان ریاضیِ شاغل به تدریس و شاغل به تحصیل و پژوهشگران ریاضی و آموزش ریاضی دارند. از بین اینها و تنها بهعنوان نمونه، میتوان به ویژهنامههای «اثبات»، «آموزش ریاضی در جنوب شرقی آسیا»، «سیر تاریخی تألیف کتابهای درسی ریاضی در ایران» و «توسعه حرفهای معلمان ریاضی» اشاره نمود.
اما بهطور خاص، سه ویژهنامهای که برای سه ستاره آموزش ریاضی ایران در سه ظرفیت تهیه شد، تا همیشه برگهای زرینی بر تارک ۲۳ سال تلاش گذشته هستند! زیرا نکته مهم در هر سه مورد این بود که بعد از آنکه مجله برای چاپ آماده شده بود، آن تصمیمهای جسورانه گرفته شد! برای این سه پروژه، مدیر مسئولِ با درایت مجلات رشد جناب آقای محمد ناصری که یک فرهنگیِ تمام عیار و ظریفبین هستند، از هیچ حمایتی دریغ نکردند و بدون پشتیبانی ایشان، اصلاً فکر تهیه این سه ویژهنامه، به عمل نزدیک هم نمیشد! پس از موافقت و همراهی ایشان، انجام این سه پروژه بدون تیزهوشی، تعهد کاری، ذوق و دقت بالا، پیگیری، سختکوشی و خوشسلوکیِ مدیر محترم داخلی مجله سرکار خانم پری حاجیخانی، بدون هیچ مداهنهای میسر نمیشد. نسل بعدی باید بداند که در جامعه علمی، چه شد که کسی به عرش رسید و دیگری بر فرش ماند!
بعد از مدیر داخلی، نقش مهم را آقای مهدی کریمخانی گرافیست بسیار حرفهای و جدی مجله ایفا کردند که جا دارد بهطور ویژه، از ایشان قدردانی به عمل آید. به دلیل اهمیت این فرایند، به این سه مورد به اجمال، اشاره میشود؛ سه موردی که در عالم نظر، میتوانستند با وقت بیشتر، دقت بالاتر، مطالب عمیقتر و دهها «تر» دیگر، مجموعههایی کم اشتباهتر و بهتر شوند. ولی در عالم عمل، مؤلفه زمان اهمیت زیادی دارد و در دنیای پر سرعت فناوری، اگر زمانِ بهینه از دست برود، معلوم نیست که امکان بازیابی داشته باشد. پس باید قدر «زمان» را دانست و از دستش نداد که چنین شد!
۱٫ مورد اول، معلم و نویسنده و مترجم و محقق بیبدیل تاریخ ریاضی و آموزش ریاضی ایران، زندهیاد پرویز شهریاری بود که وقتی خبر درگذشتشان شنیده شد، از مدیر مسئول محترم درخواست شد تا موافقت کنند که مجله آماده چاپ، با ویژهنامهای برای این بزرگمرد عرصه ریاضی مدرسهای در ایران، جابهجا شود! کسی باور نمیکرد که ظرف ۱۰ روز، چنین اتفاقی بیفتد! ولی اراده جمعی خواست و شد! و چه نیکو این اتفاق افتاد! به لطف فناوری اطلاعات و ارتباطات، تا محدوده وسیعی اطلاعرسانی انجام شد و از جمع زیادی که به پرویز شهریاری و کارهای آموزش ریاضیاش دلبستگی داشتند، درخواست شد که تنها یک مطلب کوتاه یا به اصطلاحِ متداولِ امروزی، یک «دلنوشته» بنویسند تا بتوان جمع بیشتری از مشتاقان را در این کار، مشارکت داد. بعضیها توصیه کردند که کار عجلهای خوب نیست و بهتر است که به مناسبت سالروز درگذشتشان ویژهنامهای تولید شود. ولی تاریخ چیز دیگری را یاد داده است! با تأسی به خیامِ ریاضیدان، به اجماع رسیدیم که اگر این فرصت از دست برود، معلوم نیست که فردا روزی بشود این مشتاقان را گرد هم آورد! پس دست به کار شدیم و همه و همه کمک کردند تا مجموعهای نفیس منتشر شد. سرعت عملِ تمام مسئولان محترم مجله و همراهیشان مثالزدنی و فراموشنشدنی است.
۲٫ وقتی خبر پرواز مریم میرزاخانی به ملکوت اعلی منتشر شد، همه در شوک بودند! کسی نمیخواست خبر را جدی بگیرد. پذیرش این اتفاق، خیلی سخت بود! خیلی! در این شرایط، سرکار خانم آذر کرمیان- دبیر ریاضی قم و آموزشگر ریاضی- پیشنهاد دادند که فوری، تمام مطالبی که در مورد ستاره درخشانِ ریاضی جهان مخابره میشوند، بدون قضاوت جمعآوری شوند تا تصمیم گرفته شود که چه باید کرد. این کار انجام شد و به تدریج که واقعیت خودش را بر همه تحمیل کرد، همه دست به کار شدند! باز هم با پذیرش پیشنهاد برای جایگزین کردن مجله زیر چاپ با یک ویژهنامه توسط مدیر مسئول مجله، بیوقفه و بهطور شبانهروزی، حدود دو هفته همه و همه کار کردند؛ منابع دقیق شده و اخبار درست از نادرست تفکیک گردیدند. سفارشها و درخواستها برای یاری گرفتن از همه انجام شد. چندین نفر دست به کار ترجمه اخبار شدند. با معلمانِ مدرسه و دانشگاهِ اولین زن برنده مدال فیلدز در جهان، تماس گرفته شد. انگار که چرخ زمان از حرکت ایستاده بود تا حال و هوایی که هنگام وقوع این واقعه ناباورانه رخ داده بود، در تاریخ ثبت و ضبط شود. تقدیری که رقم خورده بود، همه ما را فلج کرده بود! ولی باید تاریخ و آیندگان میدانستند که در لحظهای که این اتفاق افتاد، جامعه ریاضیِ جهانی چه حالی داشت! جلوی تقدیر را نمیتوان گرفت! مرگ، بی توضیحترین مرحله زندگی است که چون و چرا ندارد و اجتنابناپذیر است. ولی آموختن از آن، وظیفهای است که بر دوش دیگران است! نسل بعدی باید بداند که در جامعه علمی، چه شد که کسی به عرش رسید و دیگری بر فرش ماند!
آیندگان باید بدانند که تاریخ، با کسی سرِ تعارف یا شوخی ندارد و به هرکس، به اندازه وزن و میزانِ اثرگذاریاش بها میدهد؛ نه کمتر و نه بیشتر!
ویژهنامه زندهیاد مریم میرزاخانی، با تمام کاستیهایی که ممکن است داشته باشد، یک اثر ماندگار با بیشترین تعداد نویسنده و مشارکتکننده است که در لحظه، احساس خود را بیان کردند و ثبت تاریخ نمودند.
۳٫نام شادروان میرزا جلیلی در تاریخ ریاضی مدرسهای در ایران، با «تغییرات برنامه درسی ریاضی»، «تألیف کتابهای درسی ریاضی»، و «مجله رشد آموزش ریاضی» گره خورده است. ایشان همیشه یا مدیر داخلی یا عضو هیئت تحریریه مجله بودند و آخرین جلسه هیئت تحریریه که شرکت کردند، یک ماه قبل از درگذشتشان بود. مرحوم میرزا جلیلی بیمار بودند و میدانستیم که فرصت کم است. به این دلیل، یک گفتوگو با وی انجام شد که بدون آن، تاریخ تحول ریاضیِ مدرسهای در ایران، ناقص میماند! همچنین، بخش جدیِ خاطرههای ایشان از تغییر و تحولات آموزشی در ایران، به همت اعضای محترم تحریریه ثبت و ضبط شده و به عنوان بخشی از تاریخ شفاهی آموزشی در ایران، چاپ شد. مرگ خبر نمیکند! بدین سبب از «جایگزین کردن مجله آماده چاپ با ویژهنامه»، سه بار استفاده شد، زیرا حادثه عین واقعیت بود! ویژهنامه میرزا جلیلی به سرعت و با همان اهتمام جمعی، تهیه و در تاریخ ثبت شد!
به اینجا که رسیدم، اندوه از دست دادنها و شادی ماندگار شدن افراد، دیگر رمقی در تن باقی نگذاشت! این زمان بگذار تا وقت دِگر!
گاهی لازم است که به خود نهیب بزنیم و از گذشته بیاموزیم تا مجبور به تکرار اشتباهها نشویم، و حرکتهای مثبت را واکاوی کنیم تا بتوانیم در آینده، آنها را چراغ راهمان قرار دهیم.
راز بقای هر مجلهای، تعامل و احترام به مخاطب و شناخت نیازهای عاجل و درازمدت آنان، دانش و عمق و بیطرفی و صداقت، مثله نکردن علم به مصلحت! واقعیتپذیری و پذیرش اشتباه و توانایی «تقاضای پوزش» به وقت خطاست!
پایگاه خبری رب نیوز
سعدي تراز سخن و ادب پارسی است. والسلام. هرچه بيش گويم، عرض خويش بردهام و زحمت خواننده داشتهام كه:
سعدي به عشقبازی خوبان مَثل نشد
تنها در اين مدينه، كه در هر مدينه اي
از آن روي كه صورت و معني سخنش الحق مصداق بيت خودش است كه فرمود:
اي صورتت ز گوهر معنی، خزينهاي
ما را ز داغ عشق تو در دل، دفينهاي
آنان كه دماغي به شميم بيبديل ادب پارسي مصّفا كردهاند و بر غمكدهی جانشان از مرهم سخن سعدي استشفاء جستهاند، بيگفت و گو و دور از جدال و مراء اين نهادهی حضرت لسانالغيب را جز به لطف و لطافتِ كلام سعدي نتوانند تحويل كردن، كه:
شاهد آن نيست كه مويي و مياني دارد
بندهی طلعت آن باش كه آني دارد!
و اين «آنِ» بي مو و ميان را بايد رمز گشود تا فهميده شود:
شهيدان كهاند اين همه خونينكفنان؟
جامعيت سعدي در ميان قلمزنان ملك سخن، مشك خُتن را ميماند در كنار طبلهی عطاران بازاري؛ كه گرچه رايحهاي ميفشانند، اما روح و ريحان از جنس ديگر است، كه حافظش به خيال و ذوق من در وصف او سرود:
نه هر كه چهره بر افروخت دلبري داند.
مُلك بلامنازع شعر و ادب، خطر كنم و بگويم نه تنها در زبان پارسي كه در همهی زبانها بيترديد سعدي را مسلّم است، كه الحق حد سخنداني شد و مرز بلاعبور دانايي. چگونه ميتوان رندي و درويشي را با حكمت و دانايي درآميخت و عيش بيطيش را در دوراني نزديك به يك قرن زندگي با گوهر قناعت و جوهر مناعت صيقل داد؟ چه سان ميتوان در شطرنج مات و مبهوتكنندهی مناظرهی «جدال سعدي و مدّعي» اسب فصاحت در ميدان بلاغت آنچنان تاخت كه هم درويش، خرسند و خوشدل به درآيد و هم توانگرِ با مكنت، سرافكندهی كدّ يمين و عرق جبينش درنماند؟
چه كس جز سعدي را ميّسر است كه در اوج شور و عشق و جواني- چنان كه افتد و داني -هم از موي و ميان بگويد و هم سر مويي سخن به هزل و خطا نبرد و قدسيّت كلام را به شهوت مرام نيالايد و در ميناگري واژگان، قداست آسمان را به حضانت زمين فرونكشد و گويد:
ميانت را و مويت را اگر صد ره بپيمايي
ميانت كمتر از مويي و مويت در ميان باشد
و هم او را، و فقط او را ميزيبد كه از سلسلهی موي دوست حلقهی دام بلا بتند و قفا بر تيغ جفاي وي بنهد و حلاّجوار ندا سر دهد كه:
گر بزنندم به تيغ، در نظرش بيدريغ
ديدن او يك نظر، صد چومنش خونبهاست
و از اين روست كه اعجاز كلام وي و ايجاز سخن مولانا جلالالدين به يك تقرير ميرسد، اگر اين گفت:
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جدّ
اي عجب من عاشق اين هر دو ضدّ
او سرود: گر بنوازي به لطف، ور بگدازي به قهر
حكم تو بر من روان، زجر تو بر من رواست
ولفگانگ گوته، آن ركن ركين شعر و ادب آلماني و بل اروپايي، در «ديوان شرقي» در وصف حافظ گويد: «حافظا! خود را با تو برابر دانستن، جز نشان حماقت نيست.» اگر به سعدي ميرسيد، لاجرم بايد ميسرود: رندا! تردامنا! شوخ چشما! خود را با تو هماورد انگاشتن، جز نشان بينشاني و نامرامينيست، كه نه بهارستانها با گلستان تو هماوردي توانستند و نه در بوستان تو، شعرستانها جلوهاي يارستند؛ چرا كه ديباچهی دفتر تو منّتپذير لطف خداوندي است و سرخط دفتر ما نوشاعران، منّتگذاري بر خوانندهاي كه ميخوانَد و نميفهمدمان! هرگز اين بدان كي مانَد؟ هرچند تو خود بزرگوارانه و پيشاپيش بر قلم خطاي ما رقم عفو و اغماض كشيدي و گفتي:
ميان عيب و هنر پيش دوستان كريم
تفاوتي نكند چون نظر به عين رضاست
و حافظت تلقين داد كه: آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد!
افسون سخن سعدي در ترويج عيشِ بيطيش است با ديدهی رضا و سمع قبول. قباي درويشياش به طراز زربفت دانايي و حكمت حاشيه گرفته بود و رداي بيخويشياش به ملاحت سخن چاكخورده و به مهابت معني رفو شده؛ اين گُسست و پيوست را جز در اعجاز سخن سعدي نتوان يافت كه نه جرأت قهقهه بر هزلياتش را به تو ميدهد و نه در صلابت سخن، همچو عارفان متعارف در حزن و اندوه ساكنت ميكند و الحق:
از درون سوزناك و چشم تر
نيمهاي در آتشم، نيمي در آب
و سخن آخر به وام از آن خداوندگار سخن كه:
بضاعتي نه سزاوار حضرت آورديم
مگر به عين عنايت قبول فرمايي
کانال مکتوب هفته
محبّان نفس شیطانی هم اینان
جفاکاران ، امیرانی مُحبّان
تکبّر زاده بینی ، کِذب را یاد
کِشی دادی فغانی ، این چه فریاد
کسی بینی به دور از خوف هایی
گرایش شغل هایی گر کذایی
درآمد ، کسب دارد آن چنانی
نجومی بشُمری ، هر چند فانی
کند انفاق حُسنی گر نمایان
به ظاهر ، حُسن در باطن ، پشیمان
کند تصدیق دانا ، جور او را
امیری را که جُورش آشکارا
به خائن ، تاجری کردم نگاهی
چو دیدم محتکر را کردم آهی
ربا خواری بدیدم با زناکار
میان ثروت ، بخیلانی تو بشمار
به ظاهر ، گر بدیِ ابلیس گویی
به باطن با هم اویی می نشینی
عملکردی بشر خاکی نمایان
به دور از جیفه دنیایی نه پنهان
قرین ابلیس دانایان طمع کار
به خاطرِ جیفه دنیایی ستم کار
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از عدلِ رجال حرفِ من بود .
می گفتم اگر ستمگری را .
دیدید به زور شوکت افزود.
این گفته یِ ربُّ العالمین است.
طولی نکشد که می شود دود.
بر کفشِ کتانیش رحیمی .
می کرد نگاه ، خیلی زود زود.
پرسیدم از او مگر خریدی ؟
فوراً کفِ کفشِ خویش بنمود.
سوراخ بُوَند هر دو ، آقا .
گفت هر که شَوَد چو ما ، نیاسود.
شب ها بِرَوَم پیِ پلاستیک .
در سطلِ زُباله هایِ چون کود.
پا پوش به پایِ من که بینی .
در کیسه یِ یک زُباله ای بود.
آیا نشود ستمگری را.
با رنگ و لعابِ عدل ، اَندود؟
در ظاهرِ خویش فرق دارد .
گندند ، گُلابی ار ز اَمرود !
از دردِ دلش حکایتی داشت .
چشمانِ به خون تپیده در رود
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اندام گلی دیدم با صورت انسانی
لب لعل و دهن غنچه با هیبت انسانی
می گفت که ای عاشق معشوق بیاراید
آن چهره نورانی با شوکت انسانی
چشمش به نظر نرگس زلفش به نظر سنبل
درعشق تو می گویم این رویت انسانی
صورت چو گلی روشن هیکل چو درختی سرو
آن سرو روان بینی با سیرت انسانی
بینی چو قلم نازک دستش به نظر تابان
چون موسی عمرانی با همّت انسانی
صورت شده خورشیدی فکرش همه دانایی
بقراط صفت جانا با عصمت انسانی
اندیشه فکرش بین چون نم نم بارانی
ابروی کمانش بین با حشمت انسانی
لب گر بکند بارش شاباش بهاری بین
ذاکر لب قرآنی با دولت انسانی
ای عشق قبولم کن من مستحق عشقم
بلبل به ندا آمد در عزلت انسانی
والی به کجا امشب درگاه خداوندی
خواهان تو شد جانا در فطرت انسانی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ضعف بنیان های اندیشه و گرایشات نظری در جغرافیای ایران به شدت قابل ملاحظه است. اگرچه این ضعف مختص رشته جغرافیا نبوده و در دیگر علوم نیز کم و بیش ملحوظ است، به نظر می رسد در جغرافیا این ضعف ملموس تر است. گرایشات و مقوله هایی که جغرافیا را به عنوان علمی « کاربردی» مطرح ساخته و جغرافیای کاربردی را مطرح می کند این اندیشه را در برخی از جغرافی دانان و جغرافی خوانان ترویج نموده است که جغرافیای کاربردی نیاز حیاتی به رویکردهای فلسفی و نظری ندارد. این ادعا به دلایل متعدد قابل تردید است. ابتدا به جهت نقش نظریه ها و ایده های جغرافیایی که به هر تقدیر حتی در جغرافیای کاربردی محض نیز لازم بوده و به واقع چارچوب های نظری حتی در تحقیقات کاربردی میزان و چارچوبی برای فعالیتهای علمی است و این نظریه ها و فرضیه ها نیز اساساً توسط صاحبان اندیشه ها و مکاتب فلسفی طراحی و تبیین شده اند که عدم آشنایی به پایه های اندیشه و تفکر نظریه پردازان می تواند منجر به خطا در تحقیق و خط مشی آن گردد. گرایش انتخاب شده جغرافی دان نیز (چنانچه گرایش خاصی داشته باشد) به هر تقدیر حتی اگر تنها در انتخاب موضوع تحقیق کاربردی نیز باشد ، نیازمند شناخت رویکردهای آن گرایش انتخاب شده در موضوعات جغرافیای کاربردی است.
به راستی از مقالات و کتب اکثریت جغرافی دانان ایران نمی توان پی به تفکرات ایدئولوژیکی و گرایشات افراد برد ، اما در اینجا سؤال دیگری مطرح می شود. آیا اساساً خود این افراد در جامعه گرایشات مشخصی برای خود تعریف کرده اند؟ آیا شرایط جامعه ایران و محیط آموزشی، تربیتی ، سیاسی و ... در ایران به نحوی ترتیب یافته است که افراد ، حتی برای خودشان چارچوب تفکری و اندیشه ای خاصی را انتخاب نمایند؟ آیا اندیشه های اسلامی (برای کسانی که این اندیشه را در دستور کار خود دارند) جهت گیری مشخصی در برابر تفکرات نظام سرمایه داری آزاد و یا کنترل نظام سرمایه داری و گرایش به کنترل سرمایه داری دارد؟ این سؤالی است که هنوز به شدت در بین اندیشمندان اقتصادی مسلمان ادامه دارد. دلایل و شواهد بسیاری ذکر می شود که اسلام را طرفدار اقتصاد باز ذکر می کند و دخالت حکومت در اقتصاد و تعیین قیمت ها مجاز نمی شمرد و از سوی دیگر برخی اندیشمندان مسلمان نیز با دلایل و شواهد بسیار کنترل بازار توسط دولت را لازم ذکر می کنند و حتی برخی از آنان نگرش اسلام را به مقوله اقتصاد به گرایشات سوسیالیستی نزدیکتر می دانند تا به اقتصاد آزاد .
شخصاً بر این گمان ام که ضعف فلسفی حاکم در جغرافیای ایران در وهله اول ناشی از سردرگمی کلی حاکم در کلیت اندیشه فلسفی در جامعه ایران می باشد. گرایشات سرمایه داری و چپ گرا هر دو مذموم معرفی گردیده و اندیشه جایگزین آن هنوز در نگرش های اساسی به موضوعات دانش جهت گیری مشخصی ارائه نمی دهد. در فلسفه جغرافیای اسلامی استادان (فقید) دکتر عباس سعیدی رضوانی ( به ویژه با کارکردن در مقوله جغرافیای جهل و بینش اسلامی و پدیده های جغرافیایی، در جغرافیای ایران) و دکتر مصطفی مؤمنی ( به ویژه با کار بر روی موضوع اثرات « وقف» ) قدم هایی به یادماندنی را در این زمینه برداشته اند اما این مساعی به تشریح زمینه های تفکر اسلامی در دیدگاه های جغرافیایی کفایت نمی کند. یادگیری اساسا یک فعالیت اجتماعی و مشارکت در محیطی اجتماعی نظیر مدرسه زیر بنای یادگیری است.
« شبکه اندیشکده های توسعه منطقه ای »
انسان وابسته به طبیعت است ، آن را تغییر می دهد و خود بخشی از آن است ولی در همان حال به وسیله ی عوامل فرهنگی اش جدا از آن محسوب می شود. در علوم دیگر نظیر ، هواشناسی ، زمین شناسی ، بیولوژی، جمعیت شناسی ، جامعه شناسی و علم اقتصاد بخش هایی از عوامل محیط طبیعی و پدیده های انسانی مطالعه می گردد اما جغرافی دان آب و هوا ، جمعیت و صنایع را به خاطر نفس موضوع بررسی نمی کند بلکه آن ها را به عنوان مجموعه هایی می پذیرد که خصیصه های ناحیه ای را می سازند . از این رو می توان علم جغرافیا را به تعبیر دیگری تشریح نمود :
جغرافیا به همه ی پدیده هایی که با هم در داخل یک مکان و تحت شرایط و اصول معینی شکل می گیرند نظم و اعتبار می بخشد و روابط منطقی بین این پدیده ها برقرار می سازد. به بیان دیگر ، ترکیب عوامل بی روح و همساز طبیعی با پایگاه فرهنگ انسانی جنبش و خلاقیت جغرافیایی به وجود می آورد.
در قرآن 198 آیه در باره محیط زیست وجود دارد که بیشتر آن درباره زمین است. انسان دین دار هرگز دست به تخریب طبیعت نمی زند ، بلکه در جهت تداوم رابطه خود با محیط می کوشد و مخاطرات را می کاهد. در فلسفه اسلامی کل محیط پاک و منزه است و آیات خداوندی تلقی می شود و هر نوع بی نظمی یا فساد و بحران نتیجه عمکلرد انسان است. سرنوشت انسان و طبیعت به هم آمیخته است و چنانچه در جهت تخریب آن خواسته و ناخواسته قدم بردارد ، باعث نابودی خود می شود. شیعیان معتقدند که عدالت جزیی از اصول دین است. انتظار می رود در کشوری که اکثریت آن مسلمان و شیعه هستند ، نسبت به عدالت محوری بر طبیعت و جلوگیری از آسیب به آن همواره پیشگام باشند. بهترین کار این است که رفتار درست با محیط و طبیعت را یاد بگیریم و این مستلزم آن است که ابتدا به آن احترام بگذاریم.
هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴿۲۹﴾
اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به [آفرينش[ آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست (۲۹)
بقره / 29
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿۴۱﴾
به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشكى و دريا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را كه كرده اند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند (۴۱(
روم /41
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ إِنَّ رَبَّكَ سَرِيعُ الْعِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ «165 »
و اوست كه شما را جانشينان (يكديگر در) زمين قرار داد و درجات بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى داد تا شما را در آنچه به شما داده، بيازمايد. همانا پروردگارت زود كيفر است والبتّه او حتماً آمرزنده و مهربان است.
انعام / 165
وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ ﴿۶۱﴾
و به سوى [قوم] ثمود برادرشان صالح را [فرستاديم] گفت اى قوم من خدا را بپرستيد براى شما هيچ معبودى جز او نيست او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را استقرار داد پس از او آمرزش بخواهيد آنگاه به درگاه او توبه كنيد كه پروردگارم نزديك [و] اجابت كننده است (۶۱)
هود / 61
فلسفه جغرافیا
تألیف دکتر حسین شکوهی
کتاب فلسفه جغرافیا و کتاب هایی مشابه آن در زمینه گیتا شناسی می تواند اطلاعات ما را از یافته های ارزشمند مورخان از آنچه برای ساخت امکانات طبیعی برای خود و آیندگان در نظر می گیریم یاری کند. لذا پیشنهاد می کنم مطالعه ای در این زمینه داشته باشید.
پدیده های جغرافیایی ، زاییده همه خصیصه های فرهنگ انسانی و متأثر از کلیه عوامل و شرایط محیط طبیعی است. پیوند و وابستگی میان ویژگی های فرهنگی – اجتماعی و اقتصادی هر جامعه ، یا مکان زندگی که آثار و تلاش های انسانی در آن زمینه ای مساعد می یابد اساس علم جغرافیا را تشکیل می دهد. از دوره یونان باستان ، چنین برداشتی از علم جغرافیا ، همراه با شکوفایی تمدن ها و تغییرات فکری جوامع انسانی ، بستر شایسته ای جهت توجیه فلسفی از علم جغرافیا بدست داده است.
اگر علم جغرافیا را علم برخورد انسان با طبیعت بنامیم می توانیم در سیر تکوینی آن سه دوره ی معین و مجزا تشخیص دهیم.
اول : دوره ای که در آن موضوعات جغرافیایی ، جنبه ی توصیفی داشته است.
دوم : دوره ای که مطالعه و کشف نظام معین و وضع قوانین جغرافیا مورد تأکید بوده است.
سوم : دوره ای که علم جغرافیا به همراه تئوری ها ، فکر ها و اندیشه ها ، در جهت رفاه اجتماعی جامعه بشری ، تغییر شکل سیمای محیط و دگرگونی محیط های زندگی را اساس کار قرار می دهد ، بی جهت نیست که از سال 1975 به بعد ، جغرافیای رفاه اجتماعی و شاخه های فرعی آن مثل جغرافیای خانه سازی ، جغرافیای نیاز های اساسی و جغرافیای تورم ، سهم و مسئولیت جغرافی دانان را در دستیابی ملت ها و جامعه ها به رفاه اجتماعی قابل پذیرش بیشتر می کند. چرا که امروزه ، اغلب قالب های اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی جامعه ها ، بر مدار فکری جغرافی دانان و آینده نگری آنها بنا می شود. از این رو ، در زمان ما ، بیش از هر زمان دیگر ، جغرافی دانان به رسالت و حقانیت حرفه خود در زمینه ی آماده سازی نواحی جغرافیایی جهت بهروزی محیط های انسانی مؤمن و معتقد می باشند.
از مفهوم محیط که غالبا در جغرافیا سخن به میان می آید می توان دو عنوان کاملا مشخص را استنباط کرد :
1- محیط اجتماعی شامل خانه ، مدرسه ، مسجد ، کلیسا و زمین های ورزشی که همه سنت ها ، رفتارها و عقاید شخصی افراد متأثر از آن است.
2- محیط طبیعی که نقش پذیری و شکل یابی چشم اندازهای جغرافیایی از آن بیش از محیط اجتماعی است.
با توجه به دو مفهوم بالا که از محیط گفته شد می توان گفت که هر موضوع جغرافیایی منشا و بنیادی اصیل دارد و از منابع سه گانه زیر بهره مند می گردد:
1- اطلاعات اجتماعی که از نهادهای پا بر جا و پر دوام فرهنگ بومی و قومی جامعه ها گرفته می شود.
2- پدیده های طبیعی که از قلمرو طبیعت دریافت می گردد.
3- قلمرو وسیع تر و گسترده تر که از رابطه ، وابستگی ، سازگاری و ترکیب مطلق دو قلمرو اولی و دومی به وجود می آید.
با درک مفاهیم فوق ، می توان گفت که فلسفه جغرافیا از عمومی ترین قوانین حاکم بر روابط انسان و محیط بحث و گفت و گو دارد.
به سخن دیگر ، فلسفه جغرافیا ، عبارت است از جهان بینی خاص از روابط جوامع انسانی و شرایط محیطی ، پیوند واقعیت پدیده ها با یکدیگر در جهت اشنایی با وحدت و تجانس ناحیه ای و بالاخره اصول و قوانین حاکم بر روابط انسان و محیط . مثل این است که فلسفه جغرافیا از وحدت نظام یافته ای سخن می گوید که در عین کثرت از وحدت و تجانس لازم بهره مند می باشد.
یادگیری اساسا یک فعالیت اجتماعی و مشارکت در محیطی اجتماعی نظیر مدرسه زیر بنای یادگیری است.
در هر کجا رد پای آموزش و پرورش احساس می شود. امیدواریم روزی مدارس ایران ، بهترین مکان برای یادگیری باشند.
محمدابراهیم رنجبر، قدیمیترین روزنامهفروش ایران که نامش در کتاب رکوردهای گینس به ثبت رسیده، در شامگاه ۱۴ فروردین ۹۸ در سن ۹۲ سالگی در شهر کرج درگذشت. وی طی هشتاد سال تلاش بیوقفه علاوه بر توزیع و فروش مطبوعات، دستی بر قلم داشت و چندین کتاب از جمله "۷۶ سال با مطبوعات " را به رشته تحریر درآورد و با عرق روحی خویش خدمات شایان توجهی را به جامعه رسانه و خبر ابراز نمود.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
مطبوعات کاغذی شمعی رو به بادند ، گوشیهای هوشمند نقطه عطفی در بسیاری از حوزهها از جمله حوزه رسانه و خبر بوده و عملا تمام عرصههای اجتماعی را درنوردیده و در بین اضلاع اصلی خبر یعنی صحت، سرعت، دقت و کیفیت عملا سرعت انتقال خبر گوی سبقت را از بقیه ربوده است و این یعنی تاخیر فاز و جا ماندن مطبوعات کاغذی از گردونه اطلاع رسانی کشور.
متاسفانه وقتی این مهم در کنار تورم، تحریم، گرانی و نبود کاغذ و سایر لوازمات چاپ و نشر قرار گیرد، باید ناچارا کم کم غزل خداحافظی برای اکثر مطبوعات کاغذی را بخوانیم.
کار در رسانه راه رفتن بر لبه تیغ است
روزنامهنگاری و خبرنگاری در عصر انفجار اخبار و اطلاعات به ویژه در جهان سوم راه رفتن بر لبه تیغی است که هر لحظه امکان سقوط و هبوط در آن محتمل است.
برای نمونه صدای معلم به عنوان رساترین و بلندترین رسانه مستقل معلمان ایران هر روز با شکایت اشخاص حقیقی و حقوقی در معرض تهدید و تحدید قرار دارد.
بدون شک هرکسی در وجودش بعدی از ابعاد متکثر خبرنگاری را داراست.
تلاش برای درک بی کم و کاست حقایق در نهاد ماست. امروزه خبرنگاری دنیای بی سر و تهی است که از چهار مقوله اصلی خبر تنها سرعت انتقال خبر به طور فزاینده ای در حال رشد میباشد.
تأثیرات فضای مجازی بر رسانه و خبر
گرچه تکنولوژیهای جدید تمام عرصههای اجتماعی از جمله عرصه خبر و ژورنال را متحول کرده و محدودیتهای زمان، مکان، زبان، امکان و جغرافیا درنوردیده است و ما به طور روزافزون با انبوه خبرنگاران آماتور و پدیدهی روزنامهنگاری شهروندان مواجه هستیم، لیکن هنوز هم مسئولیت انعکاس اخبار راستین، بدون دخل و تصرف جناحی و گروهی و همچنین پایبندی به تعهد اجتماعی نسبت به درستی و صحت خبر بیشتر معطوف به خبرنگاران و روزنامهنگاران حرفهای است.
چالشهای حوزه رسانه و خبر
یکی از مشکلات عینی این روزها، تأخیر فاز نشریات کاغذی نسبت به نشریات الکترونیکی و دیگر شبکههای اجتماعی مجازی است. همچنین گستره منطقهای مخاطب، تیراژ نازل و حوزه تأثیرگذاری اندک آنها نسبت به تلگرام، اینستاگرام، فیسبوک و امثالهم از دیگر مشکلات این عرصه میباشد.
سینه سپر کردن یک خبرنگار در ثبت درست وقایع و به تصویر کشیدن چهره عریان واقعیت، به معنای دست کردن در لانه زنبور قدرت و ثروت بوده و علاوه بر خطر سقوط، احتمال گزیدگی همیشه وجود دارد.
روزنامه یا روزینامه ؟!
متأسفانه بنابر هزار و یک دلیل برخی از دوستان حوزه رسانه و خبر تبدیل به گوش شنوا و چشم بینای مدیران شده و بعضاً نقش تدارکاتچی روابط عمومیها را بازی میکنند و برای حفط منافع نازل جناحی، شخصی و بعضا به خاطر در امان ماندن از تلههای موجود (مشخص نبودن خطوط قرمز) دست به خودسانسوری میزنند.
دستمزد نازل، فقدان امنیت شغلی، عدم حمایت حرفهای و بیمهای، ورود افراد غیرحرفهای و مصادره بخشهای مدیریتی رسانه و خبر توسط سیاسیون از دیگر مشکلات عینی حوزه خبر و رسانه میباشد.
رویکرد جناحی و نتیجتا تقلیل منافع ملی و عمومی به منافع حزبی و جناحی، کمبود خبرنگار مبتنی بر آموزش علمی و آکادمیک و همچنین استیلای فضای ناامن و شائبه آلود و مبتنی بر شایعه در فضاهای مجازی و خدشهدار شدن اعتماد عمومی از دیگر چالشهای منفی حوزه رسانه و خبر میباشد.
تحلیل یا تکثیر؟
مسئله اینست!
از چالشهای های مثبت خبرنگاران و اهالی مطبوعات میتوان به کارکرد مثبت در ارتقای کیفی زندگی اجتماعی، پرتوافکنی بر تاریکخانه های قدرت و ثروت، بیان مشکلات واقعی مردم در قالب گزارشهای تحلیلی، یادداشتهای پژوهشی و نتیجتاً امید آفرینی میباشد.
به هر حال نشریات کاغذی نیز همانند کتاب در معرض تهدید و تحدیدند و مطبوعات کاغذی هم به سان کتاب برای بقای خود محکوم به ارتقاء کیفیت و انطباق خود با تکنولوژیهای نوین و تحلیل رویدادهای مهم جاری هستند.
ضرورت نظام جامع رسانههای همگانی
در پایان امیدواریم ضمن حرکت تدریجی اهالی رسانه و خبر به سوی حرفهای و مستقل شدن از حکومت، حاکمیت نیز در قبال بهرهمندی از خدمات دوستان رسانه و خبر، در خصوص تأمین حداقلهای معیشت و منزلت این قشر شریف و البته آسیبپذیر گامهای عملی برداشته و با تدوین، تصویب و عملیاتی کردن نظام جامع رسانههای همگانی پاسدار حقوق اهالی رسانه و خبر باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
حاسدان دربار محمودی دلا
بر ایازی رشک بردند بارها
این چنین فکری میان محمود ایاز
تیره تر گردد حسادت گر چه آز
طرح این شد بین خلقی برملا
این چه سرّی گاه ایازی در خفا
بررسی شد با خبر گشتندشان
او به هر روزی رود جایی نهان
شک آور در اتاقی واردی
غیر از او آگاه لا از حجره ای
چون که واقف از گمان شد پادشاه
گر چه او را آزمون دور از گناه
حکم دادند نصف شب تفتیش را
تا چه حاضر در اتاقش برملا
هر چه گشتندشان به جز چارق دلا
پوستینی کهنه آن جا یافت لا
این چه سرّی از ایازی گر گناه
چون خبر را با تعجب عرض شاه
بین سلطان با ایازی گفتمان
این چنین عرضی کنم یادی بیان
چون به خدمت بارگاهی آمدم
هر دو تا همراه من پوشش تنم
حال امروزم به دیروزی قیاس
شکر نعمت را سپاسی بین ناس
از گلیمی پا درازی لا مرا
شکر ایزد را کنم حمدی ثنا
بار امانت را رعایت هر زمان
بر ولی نعمت خیانت لا همان
لطف سلطانی برایم مُستدام
وضع دی را لا فراموش ای هُمام
با تواضع بین مخلوقی نما
دور از خواری به خدمت ایستا
پوستینی پاره را هر لحظه یاد
چارقی صد وصله را یاد ازدیاد
هر یکی از حاسدان محسودشان
تیر پرتابی خطایی بود هان
گر عداوت حاسدانی برملا
همنشین محمود ایازی شد نما
چون رعایت حق نمک را هر کسی
همنشین با گل اگر باشد خسی
خار با گل همنشینی هر کجا
چون نگهبان هر گلی خاری دلا
شکر ایزد خار گل گشتیم ما
در میان بس حاسدانی خوار لا
نقل قولی عرضه از ما بر شما
در تمامی حال در خدمت خدا
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
درختِ خشک به ابری در آسمان نگریست.
بگفت سایه نیانداز از تو بیزارم .
ندیده ای مگر از باغبانِ واپس بین .
به ریشه زنده بُوَد شاخ و برگِ بیمارم.
سپرده است به اوهام سر نوشتم ، از آن.
شکافِ زخمِ عمیقی به سینه ام دارم .
در آن شکاف کند آشیانه مرغِ سحر .
بِدارم همّتِ آن عاشقانه بگذارم .
صدایِ ساقه ی خود را به زیرِ تیغِ تَبَر.
بسانِ شیونِ ماتم به باد بسپارم .
مگر به گوشِ کرِ باغبان رسد؟ هرگز!
نماز خوانده و خوابیده معصیت کارم.
اُمیدِ ریشه مرا هست وَرنه ، گر خیزد .
میانِ هیزمِ دیگر به کُنجِ دیوارم .
کجاست آنکه نباشد به زیرِ فرمانش.
به او ز جورِ چنین تُحفه پرده بر دارم.
بگفت ابر تکان دِه به ریشه رویَد باز .
ز اشکِ خویش تعهّد کنم نیازارم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید