شرکت در هر نوع فعالیت جمعی - ملی ، باعث تقویت انسجام اجتماعی و همبستگی بین افراد یک جامعه و اقوام گوناگون آن می شود .
از عوامل پیوند افراد به یکدیگر نمادهایی چون پرچم و یا زبان مشترک است. افراد یک جامعه در داخل قلمرو سرزمینی خود علاوه بر این دو سمبل با سازو کارهای فرهنگی نیز به یکدیگر نزدیک تر می گردند، تا حدی که عصبیت هایی مابین آنان برای حمایت و یا دفاع از فرهنگ خودی به وجود می آید. آنان به ارزش های و هنجارهای موجود واکنش مثبت نشان داده و بدانها عمل می کنند. اخلاقیات و آداب و سنن فرهنگی و موسیقی و هنر رایج در سرزمین خود را با دلبستگی و یا یادگیری ، تقویت و به نسل های بعدی به میراث می گذارند.
به طور طبیعی هر فردی اختیار دارد تا گذران اوقات فراغت خود را مدیریت کند. یکی از زیباترین و سهل الوصول ترین اشکال آزادی فردی. برنامه ریزی برای چگونه گذراندن یک روز و یا هر روز برعهده خود فرد است مگر این که او تشکیل خانواده داده باشد که در این صورت ، همۀ اعضای خانواده حق و سهم دارند که تصمیم بگیرند یک روز خود را چگونه سپری سازند؟
خاصیت جمع ، به هم پیوستگی است . احترام به آرای تک تک اعضاست. ترکیب یا در نظر گرفتن سلایق متفاوت است. اگر در جمع نیز ما سعی بر تحمیل نظر داشته باشیم ، فردی خودکامه و خودخواه خواهیم بود. اعضا برای نداشتن قدرت اختیار نسبت به تصمیمات فردی پدر خانواده ، برای هر نوع برنامه ای حتی خوشایند و باب ذوق خود ، بی میل خواهند شد و سعی در انزواگزینی خواهند داشت.
حال همین تصویر را ببریم به جمع های بی شمار ؛ مراکزی چون مدارس و دانشگاه و خوابگاه ها و سربازخانه ها و ....
نهایتا کل جامعه. آری ، داده های فرهنگی آموزش داده و یاد گرفته می شود اما تحمیل و یا تغییر ماهیت یا رنگ تعلق را نمی پذیرد. ما از انجام فعالیت های دسته جمعی فعالیت های فرهنگی در کشور خود غافلیم !
لذا نمادهای فرهنگی ما به تدریج به خواب رفته اند و موجب غفلت همگان از پاسداری آنان گردیده است. امروز، عمده دلیل نفوذ فرهنگ بیگانه و ترویج رفتارهای غیرایرانی در جامعه ما همین بی اعتنایی ما به فرهنگ خودی و غفلت مان از تقویت رفتارهای جمعی در آن است.
مشاهده جشنواره های گوناگون انواع غذاها یا موسیقی و یا صنایع دستی از مناطق گوناگون یک کشور در شهرهای مختلف ، هم موجب سرزندگی مردم آن شهرها می شود و هم موجب آشنایی با قومیت های مختلف ، به هم پیوستگی و برانگیختگی حس احترام به آداب و سنن دیگر شهرها ، انسجام اجتماعی و فرهنگی ، پرنمودن مفید اوقات فراغت بعد یک روز خستگی کاری ، نشاط و شادی زنان و مردان و کودکان و.... می گردد.
آیا بهتر نیست به جای تخریب شخصیت کودکان و زنان و مردان این سرزمین با جشن نیکوکاری و عاطفه ها و.... که گداپروری را فرهنگ غالب می نماید یا روح و عزت نفس آزاد انسانها را به اسارت در می آورد ، با مدیریت مناسب در سراسر کشور و ایجاد تنوع در تهیه و تنظیم برنامه هایی چون تئاتر ، کنسرت موسیقی محلی هر استان به طور جداگانه ، نمایشگاه هایی از صنایع دستی و غذاهای گوناگون آنان و..... در طی یک ماه برای شهریور و اسفند هر سال ،به چهار هدف مهم برسیم :
1 - شور ملی - ایرانی به پا کنیم ،
2 - مردم را به پیوند و فعالیت های جمعی عادت دهیم ،
3 - کلاس های آموزشی رایگان آشنایی با فرهنگ و رسوم مناطق گوناگون کشور داشته باشیم ،
4 - با تهیۀ قیمت مناسب و ارزان بلیط شرکت در این برنامه ها ، بی سر و صدا نیت کمک و یاری به مستضعفان را ، عملی سازیم.
مسئولین ما خود خلاقیت ندارند آنگاه از زیر مجموعه وزارتخانه خود انتظار بروز خلاقیت برای کسب امتیازات شغلی را دارند.
ما چرا از سادگی بیزار و گریزانیم ؟ ما چرا اصرار در پیمودن راه 40 ساله بدون ایجاد هر نوع تغییر یا تازگی در آن داریم ؟
چرا تصور می کنیم که ره رفته بهترین ، مطلوب ترین ، ایده آل ترین و تنهاترین طریق ممکن است ؟ چرا هیچ یک از وزرا یا نمایندگان دوره های جدیدتر ، قدرت یا توانمندی ایجاد تغییر در طریق سنتی ناکارآمد نخ نما شده را ندارند ؟ چرا فرهنگ را قربانی بی استعدادی مدیران می نمائید ؟
فرهنگ ، پدیده ای پویا و دینامیک، سیّال و روان است ، فرهنگ موجب وحدت و پیوستگی افراد است ، فرهنگ تغییر می کند و تغییر می دهد ، فرهنگ یعنی هویت ملی هر کشوری. شما با استفاده از ساز و کار گوناگون فرهنگی می توانید همه ابعاد جامعه را غنا بخشید. قدرت مقاومت و ایستادگی ملی را در برابر هر نوع تهاجم فرهنگی یا خودباختگی در قبال فرهنگ بیگانه را با تقویت و توجه به فرهنگ خودی ممکن سازید.
بیایید با برپایی جشنواره های گوناگون محلی و قومیت های گوناگون سراسر کشور اهداف فرهنگی را معنا و غنایی دیگر بخشیم . فرهنگ مقولۀ ترسناکی نیست که در برابر آن مقاومت می کنید و یا آثار آن را محو و نابود می سازید.
امروز یکی از نمادهای برقراری ارتباط مابین کشورهای گوناگون هنر موسیقی است ، کجاست موسیقی سنتی یا محلی ایرانی ؟ هیچ می دانید که جوانان چرا بدانها گوش نمی دهند یا آنها را ترجیح نمی دهند؟ چون با آن بیگانه اند ، چون جذابیت یا عمق معنایی لازم برای آن را ایجاد و تقویت ننموده اید.
کجاست آموزش ارزش ها و هنجارها ؟ چرا گفته می شود فرزندان امروز جامعه بد یا کم تربیت شده اند ؟ خلاء اصلی همان بیگانگی با فرهنگ خودی است. هیچ مرجعی ، نه وزارت ارشاد و نه آموزش و پرورش و نه آموزش عالی و..... در این جهت ، طرح یا برنامه ای برای اجرا ندارند .
جامعه و افراد آن به حال خود رها شده اند و افراد خصوصا کودکان و نوجوانان و جوانان بدون هدایت و راهنمایی در زمینه سازی برنامه های جمعی - فرهنگی ، در این بین آسیب های جدّی می بینند. عِرق ملی برای کسب افتخار یا دفاع از افتخارات کم رنگ و حتی بی رنگ گردیده است. انسانها در رهاشدگی ، ملت نمی شوند ، انسانها با پیوندها و اتحادها و ترکیب ها ، مای کلی یا ملت را می سازند. فردگرایی یا منفعت جویی فردی اگر امروز در جامعه ما بیش از حد گردیده و همسایه از حال همسایه بی خبر است و حتی وزیر از حال زیر مجموعه خود بی خبر است در سایۀ همین از هم گسیختگی ، پدید آمده است.
ارزش ها و هنجارها باید روح کالبد هر ایرانی گردد تا برای عملی شدن یا محترم شمرده شدن ، جان بگیرد. همۀ تارو پود فرهنگ ما در لابه لای تاریخ طی 40 سال خفته است و برای همین احساس می شود که ایرانی خوب تربیت نشده است. ما را با فرهنگ عجین ننموده اند. جسم داریم اما روح خیر. روح همان موسیقی و ارزش و هنجار و سنن و آداب و رسوم ، اخلاقیات ، باورها و هنر و شعر و ادبیات و.... است. ما به مقهوریت فرهنگی و انسانی مبتلا گشته ایم و برای همین عمده مشغلۀ ذهنی مان معاش برای زندگی گردیده است. از یک سو زیر خط فقر بودن افراد جامعه و از سوی دیگر نداشتن روح جمعی با برنامه های گوناگون فرهنگی ، فکر و ذکر مردم را در گرداب نداری و فقر اسیر کرده است.
نظام سیاسی برای دستیابی به اهداف خود به نیروهای فعال و سرزنده ای نیازمند است نه مردگان متحرک. امروز غالب ملت مردگانی متحرک هستند که در انتظار مرگ نشسته اند. این روحیۀ تحمیلی و هدیۀ شما به ملت است. دلمردگی و افسردگی حاکم در بین مردم ، آنان را از محافل بین المللی به انزوا و حاشیه می راند.
امروز ایران برای مطرح شدن در بین کشورهای مطرح جهان ، کدامین ساز و کار خود را به نمایش می گذارد ؟ ساخت موشک و..... لازم هست اما کافی نیست. ما به غنای تمامی بندهای فرهنگی نیازمندیم تا در تقابل با سایر کشورها ، قدرت ایستادگی داشته باشیم.از متهم کردن یکدیگر بپرهیزید و انگشت اتهام را به سوی فقط خانواده و یا آموزش و پرورش ، اشاره نکنید که همۀ نهادها و سازمانها در خواب رفتگی فرهنگ کشور متهم هستند.
حال بیایید بیندیشیم که اکنون باید چه کرد ؟ برای غنای فرهنگی کشور کدام در و یا درها را باید زد ؟ تئاتر، سینما ، کتاب ، شعر ، موسیقی ، هنرهای تجسمی ، موسیقی محلی ، صنایع دستی ، غذاهای محلی ، لباس های محلی و.... به یاد داشته باشید اگر فقط یکی را برگزینید و از مابقی غفلت کنید باز تک بُعدی عمل نموده اید و ملتی تک بُعدی خواهید داشت. یاد بگیرید که همه جانبه بنگرید و همه جانبه عمل نمایید. غنای فرهنگی موجب غنای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هم خواهد شد که هم به نفع شماست و هم ملت.
تا اینجا برای انجام فعالیت های جمعی فرهنگ سخن گفته شد و حال یک مدخلی دیگر برای چنین فعالیت هایی ، یعنی تداوم فعالیت سایت صدای معلم برای جامعۀ فرهنگیان که بدون آن ، احتمال همدلی و همراهی تک تک معلمان با سازمانهای موجود دشوار به نظر می رسد. این سایت قوام بخش خواسته ها و نیازهای معلمان است.شفاف ساز و بیانگر حق و حقوق معلمان و فعالیت و گفته های مسئولان است.
لذا به دلیل همین ناآشنایی از اثرات معجزه آسای فعالیت های جمعی ، امروز ما سمبل ترویج دهندگان فرهنگ ایرانی یعنی معلمان ، حتی برای همیاری تنها رسانۀ صدای معلم ، یعنی همین سایت که تا حال با حقوق فقط یک معلم سرپا بوده است و این برای همت و تلاش یک معلم ایرانی بسی ارزشمند است، بهانه هایی گاه به حق و گاه فقط به دلیل عدم احساس مسئولیت ، داریم .
این سایت رسالت افزایش آگاهی ، اطلاع رسانی ،حق خواهی ، افشای سیاست های ناهمگن با منافع معلمان ،ایجاد همسویی و هم صدایی برای حرکت های مفید و مؤثر معلمان را ، در بین خوانندگان برعهده دارد.
فردا اگر این سایت به دلیل عدم توانایی مالی در این شرایط بحران اقتصادی ، نتواند به فعالیت خود ادامه دهد خودمان مغبون خواهیم شد. چون دیگر سایت صدای معلمی نخواهد بود تا در فریادرسی صدای مظلوم معلم به اقصی نقاط کشور و جهان ، عمل نماید.
برخیزیم و با کمک های نقدی خود هر چند اندک ، شوری به پا کنیم تا سرچشمۀ حق طلبی خود را از دست ندهیم.
بیایید در نهضت همیاری سایت صدای معلم ، ما نیز سهم فرهنگ پروری خود را اَدا کنیم . انتظار می رود تمامی خوانندگان بزرگوار این سایت برای بقا و تداوم حیات این سایت مساعدت لازم را ابراز نمایند. حرکت های فرهنگی هر زمان به هوشیاری و بیداری ویژه ای نیازمند است که امید ما از این نعمت محروم نباشیم . عزت زیاد و برکت افزون.
نظرات بینندگان
مسئولان مقصرند چون جمع یا ملت را هدایت نمی کنند و سیستم تربیتی - آموزشی ما در خانواده و مدرسه فردگرایانه است ،اما ما مردم نیز بی تقصیر نیستیم. ما هم روح جمعی نداریم ، هر چند جامعه و نظام آموزشی را در این بین محکوم می کنیم اما اگر نیک به عمق موضوع بیندیشیم می بینیم که ما هم روحیۀ فردگرا و انزواگزینی داریم. شور جمعی در بین ما فقیر مانده است.ابتدا باید آستانه تحمل خود را بالا بریم و سپس دیگران را بجز خود نیز دوست داشته باشیم و به نظرات و آرای دیگران احترام بگذاریم ، اهل مشورت و همفکری باشیم ، انتقادپذیر باشیم،مهربان و دلسوز باشیم و.....تا روح جمعی باعث افزایش انسجام فرهنگی و اجتماعی گردد. سپاس.
آقا / خانم علوی قمر
از نظر شما سپاسگزاریم .
1- هر مبلغی که واریز می شود جهت اطلاع شما در همان پست با ذکر جزییات درج می شود .
( می توانید مراجعه و مطالعه فرمایید )
اگر شما هم تاکنون این " حس اعتماد " و " شناخت " برای شما مسجل نشده است و یا از حراست و... می ترسید ما نیازی به این گونه کمک های " منت دار " و " مبهم " نداریم .
( ما که کاسه گدایی نگرفته ایم. )
هر کسی دوست دارد و این رسانه را قبول دارد همراهی کند .
صدای معلم با یاری خدا و همیاری و همراهی دوستان صادق و شجاع و بی منت همچنان راه خویش را ادامه خواهد داد .
پایدار باشید .
همکار محترم، کمک ما یک حرکت فرهنگی است جهت تقویت پتانسیل موجود، نه تلاشی برای رفع گرسنگی و فقر در جامعه ، خیلی از افراد یا به دلیل کم بودن مبلغ و یا ترجیحی برای گمنام بودن، دلیلی برای ذکر مبلغ نمی بینند. که مدیر محترم سایت با استفاده از تجربۀ خویش به خوبی به این مهم واقف اند و عامل به حفظ اطلاعات شخصی. اگر منظور نظرتان خود بنده هستم ، تا حدی انجام دِین کرده ام. یقین داشته باشید اگر به جمله و یا جملات نوشته شده اعتقاد و باور نداشته باشم و یا فاعل به فعل نباشم راجع به آن اصلا مطلب نمی نویسم.
اجازه دهید خاطر حرمت ها محفوظ بماند و گاه شعار برخی هم کاتالیزور عمل مابقی می گردد. ما در شرایط بلیه های طبیعی نیز گاه توان یاری رسانی نداریم اما قلبا دوست داریم تا کمک کنیم. این بد نیست منتهی شرایط استثنایی است و عزم جمع راه کاری است منطقی. سپاس
همکار محترم ، ببخشید قلم بنده قدری تند است.
خدا شاهد است من چون شما صادقانه نوشته ام و کنایه ونیشی
در نوشته ام نداشتم. در ضمن مصداق ضرب المثل ترکی است:
به دخترم می گویم که عروسم بشنود. هدف کل خوانندگان است.
موضوع کلا مورد نظر است نه فقط شما. نظرات همکاران بهانه ای
است برای تبادل افکار و گفتگوی بیشتر.
عذر می خواهم و حلالم کنید قصد اذیت نداشتم.
کسانی که " نان " را بر " آزادی " ترجیح می دهند نه لیاقت زندگی کردن را دارند و نه لایق زندگی بهتر .
پایدار باشید .
ببخشید من پاسخ می دهم.
همکار محترم شما ناراحت نشوید و ممنون از صداقت تان.
واقعیت مطلب مدیر سایت انتظاری متناسب با تحسین و
مرحبا گویی همکاران داشتند. اتفاقا خوب شد این گرانی
و بحران اقتصادی شد عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد.
وسیله ای شد برای محک زدن یاران . امید که اهل کوفه
نباشیم. سپاس برای همراهی تان.
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت: جرمِ راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانهی قاضی برم
گفت: رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت: والی از کجا در خانهی خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب
گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم
گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بیخود شدی
گفت: ای بیهودهگو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیارمردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
همکار محترم ، تصور می کنم کسی که عاشقانه و از اعماق
وجود مشارکت می کند انتظاری ندارد. منتهی مراتب مدیر
سایت چون همیشه مدافع شفاف سازی است لذا با خوانندگان
خود شریک می شوند.مهم تقویت سایت برای تداوم فعالیت
است. امروز و فردا و هر زمان که توان یاری داشتیم.
این سایت مال من و شماست و حراست از آن با چنگ و دندان
لازم و ضروری است.سپاس
موضوع فوق بسیار خوب و به جا است که نسبت به مسائل کالبدشکافی انجام گیرد و ببینیم گیر کجاست
حال با این داستان اگر توجه فرمودید سوال این جاست
جامعه ای که خود فرهنگ ساز نباشد نمی تواند جامعه خودش را به مقصد درست برساند برخی از مواردی که در عقبه تاریخی ایران ذکر شده است و هم اکنون هم وجود دارد اما هیچ استفاده ای از نمادها نشده / مثلا شما با مشاهده آثار تاریخی تخت جمشید باید این احساس در شما زنده شود که تمامی بناها و ساختمانهای که بر طبق این فرهنگ ساخته شده است هم از استحکام لازم برخوردار باشد و هم از جلوه زیبای فرهنگی عقبه این ملت / میبینم هیچ کدام از این موارد نیست نه استحکامی در بناها و نه زیبایی در بناهای خودمان داریم / فقط به به کنان می کنیم که این آثار در دیار ماست/
فرهنگ ضمن این که فرآیندی نیکوست به همان
اندازه هم دردسرساز است. فرهنگ در ارتباط با
دیگران و جمع معنا و شکل می گیرد و به واسطه
تفاوت دید و نظر و سلیقه افراد ،شکل های متنوع
و متمایزی به خود می گیرد. چندگونگی فرهنگ
فقط از قومیت های گوناگون بدست نمی آید ،بلکه
از ارتباطات افراد نیز نتیجه می شود.
لذا مفهوم فرهنگ به طور مضروب نظر و عمل افراد
در داخل یک مجموعه و یک منطقه ، شهر ، استان ،
کشور و در ارتباط با دیگر کشورها و قاره ها ، بدست
می آید لذا خیلی پیچیده است.
بهترین کانال ایجاد بستر مناسب برای محتوای فرهنگ،
خانواده و مدرسه و سپس رسانه ها خصوصا تلویزیون
است. ........
یعنی خانواده و مدرسه خیلی اهمیت دارد .
هم برای ایجاد فرهنگ مناسب و هم برای انتقال
مفاهیم فرهنگی . من و شما باید ارزش ها و
هنجارها و اخلاقیات و آداب و رسوم و..... را
با دقت و کنکاش عمیق تر آموزش دهیم.
علت رسوب فرهنگی و یا خواب فرهنگی ، غفلت
خود ماست. فرهنگ عنصری است که باید از خود
آغاز کنیم تا ترویج یابد و نباید منتظر دیگران و یا
دولت بنشینیم. هر فرد با عمل به محتوای فرهنگ
باعث تثبیت و اصلاح روابط می گردد. تشکر
خود را به منفعت فردی و یا خواست شخصی داده
است. ضمن این که ما رسالت ایجاد و غنای فرهنگی
در خانواده و مدرسه را داریم به همراه آن هدایت و
کنترل جمعی از سوی سازمانهای خصوصی و دولتی
را نیز نیازمندیم. عمده ایراد وارد به فرهنگ در جامعه
ما رها شدگی فرهنگ است. یا بهتر است بگویم ما در
این خصوص فوق العاده آزادی عمل داریم. ما حتی برای
اجرای عناصر فرهنگ ، نظارت اجتماعی را نیز از دست
داده ایم. نظارت اجتماعی افراد در جامعه واکنش قوی
و عمیق به رفتارهای نامناسب در جامعه است.
بی تفاوتی ، بی هدایتی ، بی خیالی ، رهاشدگی
از جمله بیماری های فرهنگ در کشور ماست.
عدم سرمایه گذاری برای ترویج عناصر فرهنگ نیز
درد مزمن در جامعه ماست.
همکار محترم ،
متأسفانه طرف سخن شما کیست ؟ متوجه نشدم ، ممکن است قدری شفاف تر حیطه را مشخص سازید ؟
برمه؛ کشوری با خوشبرخوردترین و مهربانترین مردم.
ایالت متحده آمریکا؛ زنده بودن فرهنگ بنیآدم اعضای یک پیکرند در جامعه.
استرالیا؛ داشتن فرصت عادلانه در زندگی.
نیوزیلند؛ مغازههایی رایگان برای نیازمندان و بابانوئلهای دونده.
سریلانکا؛ فرهنگ کمک کردن در تاروپود باورها.