صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
یکشنبه, 11 آبان 1398 06:28

نکته ای برای تأمل همه ما ! ( 7 )

آذربایجان شرقی

منتشرشده در نامه های دریافتی

شعر معلم در مورد مردم آزاری

مرشدِ روز جزا بر عاشقان پیوست دوش
بر کمر دستار بست و مثل ما شد خرقه پوش
از طرب در جمعِ رندان ، آسمان پر نور شد
صور اسرافیل از آن بالا بیامد بر خروش
حضرت معشوق بر زاهد ، قبا می خواست گفت
احتراما" ، جامه ی تزویر را اینجا نپوش
بر رَهان این بندگانم را ، چنان ترسانده ای!
بین من با تو در اینجا هم ، به تو دارند گوش
روح خود از آن به آنان بر دمیدم تا شوند
پای کوبانان براین پیوندِ جسم و عقل و هوش
من مگر آجر پزم در کوره سوزانم کسی؟
یا که ماری را کنم بر ناف و چشم و حلق و گوش
پنبه را از گوش خود بر کن که پندم بشنوی
(هر چه می خواهی بکن ، بر مردم آزاری نکوش)
چونکه نزدیکم به هر کس از وریدِ گردنش
احترامم کن اگر عیبی در او باشد بپوش
تا توانی از صفاتِ نیکِ من گویی ،  بگو
ور نمی دانی کریم هستم رحیم  هستم ، خموش
سرزمینِ ما از آتش پروَرَد ققنوسِ عشق
گر نیاندازی به نیرنگ و ریا از جنب و جوش


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر معلم در مورد مردم آزاری

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 05 آبان 1398 11:09

جانم را بستان، نانم را مستان

معرفی کتاب در جست و جوی نان

مهرماه کتابی ۹۶ صفحه‌ای نفیس و پرمغزی از یکی از همکاران رشته ادبیات دبیرستان شهدای انقلاب اسلامی کرج هدیه گرفتم.
" در جست و جوی نان" به قلم "استاد علی‌اکبر میرزا آقا تبار" مدرس پیشکسوت ادبیات دبیرستان‌های کرج، اهل تحقیق و مداقه، کارشناس ارشد ادبیات با ۲۸ سال سابقه کاری، خوش مشرب و اجتماعی و مشوق بنده برای برگزاری نمایشگاه مصور کتاب در دبیرستان.

نویسنده در مقدمه می‌آورد:

"اندر حکایت نان روایت‌های بسیاری است که نشان از جایگاه بالای آن در جامعه‌ی ماست. اهمیت نان در فرهنگ ما بدانجاست که گذشتگان به نان و نمک سوگند می‌خوردند و تا پای جان به آن وفادار بودند و حرمت نان آن چنان ریشه دار بود که می گفتند جانم را بستان اما نانم را مستان. و مرام جوانمردان در آن بود که پیوسته نان می‌دادند و سپر جامعه بودند..."

آقاتبار با قلمی شیوا و سلیس در نگارش کتاب، ضمن بهره‌مندی از گنجینه ادبیات کهن و کلاسیک و آثار گرانسنگی چون بوستان و گلستان سعدی، کیمیای سعادت غزالی، تاریخ بیهقی، مثنوی معنوی، قابوسنامه، مخزن الاسرار نظامی، حلوای شیخ بهایی و... گلچینی از بهترین خزاین ادببات زنگین فارسی را در خصوص نان و مشتقات آن گردآوری کرده است.

معرفی کتاب در جست و جوی نان

 ضمن تبریک و دست مریزاد به این همکار خوش‌ذوق و پژوهنده، نگاهی گذرا به فصل نان، آزادی و آزادگان می‌اندازیم:

" آن که نان حرام می‌خورد، در پی سلب آزادی دیگران است، چرا که هیچ مرزی برای خویش نمی‌شناسد. قلبش قسی می‌شود و اعمالش جریح. دوست و آشنا نمی‌شناسد. زمانی تن به استبداد می‌دهد و آزادگی خویش را به نان می‌فروشد و گاهی خود مستبد می‌گردد. "

حرام است در کیش آزادگان که آزادی‌ات را فروشی به نان
(سید علی اکبربرقعی قمی) او نردبانی بالا می‌رود که بنیانش سست است و حرام. آزادی بدون نان و نان بدون آزادی خودزنی است و روزی حلال بیمه می کند آزادی را، و مال حرام می‌خشکاند ریشه‌هایش را.

به قول مولوی:
نردبان خلق این ما و منی است
عاقبت این نردبان افتادنی است
هر که بالاتر رود ابله‌تر  است
‌استخوان او بتر خواهد شکست ...

پس ای عزیز !
بدان نان حلال جبران‌پذیر است، حتی اگر کاسته شود و نیست گردد. نانی که سبب غصه‌دار شدن مردم شود برکت را می برد و آسایش و آزادی را می‌خشکاند.

به قول صائب تبریزی:.
مریز آب رخ خود برای نان کاین آب
چو رفت به نوبت دیگر به جو نمی‌آید"


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

معرفی کتاب در جست و جوی نان

منتشرشده در معرفی کتاب
جمعه, 28 شهریور 1398 18:32

خاطرات مدرسه

خاطرات مدرسه

         روزهـای گـرم تـابـستـان گـذشـت                     

       بـوی شرجی بـوی نخلسـتان گـذشـت

         هـم طبـیعت جـامه اش رنـگین شده                  

         هـم هـوای شـهر عـطرآگـیـن شـده  

                 

          فـصـل زیـبـای دگـر آغـاز شــد                        

         مـدرسـه بـا شـادمـانی بـاز شــد

        کـودکـان در شـور و حـالِ مـدرسـه                   

         دفـترِ مـشـق و حـساب و هـنـدسـه

                

       روزهـای خـاطـرات خـوب و نـاب                     

      بـا خـریـد دفـتـر و کـیـف و کـتـاب

       تـا کـه دیدم شـور و حال کـودکـان                   

      خـاطـراتـم زنـده شـد در ایـن زمـان

              یـادم آمـد روزگـار کـودکـی                     

            آن طـراوت در بـهـارِ کودکـی

       درس امـلا هـمـچنـان در یـادِ ما                     

     پـایِ تـخـته لحـظه هـای شـادِ  مـا

                                                                                                                     

     جـدولِ ضـربـی که مـا آمـوختـیـم                  

    در حـسـابِ زنـدگـی انـدوخـتـیـم

      نـیـمـکت چـوبـی کـنـارِ پـنـجـره                

    مـشـقِ و امـلایـی  سـراسـر خـاطـره  

     گرچه جایِ  مـا هـمـیشه تنـگ بـود

    همکلاسی یـک دل و یـک رنـگ بـود

        شـادمـان بـودیـم از شـادی  هـم                

     فـارغ از سـود و زیـان و بـیـش و کـم

          از مـعلّـم درس هـا آمـوخـتـیـم                   

       تـا چـراغ مـعـرفـت افــروخـتیـم

          درس «بـابـا آب» مـن دارم بـه یـاد                  

           آن نـوا  و زیـر و بـَم ها یـاد بـاد

            آن تـرنم هـای خـوب و دلنـشـین               

          خـوانـده می شـد با نـوایـی آتـشیـن

        زنـگِ انـشا شـور و حـالـی داشـتـیم               

         واژه هـا را زنـده مـی پـنـداشتـیـم

        واژه هـای مـا لـطـیـف و سـاده بـود              

        جـملـه ها در ذهـنِ مـا آمـاده بـود

         گـفـتگوهـا  بـی ریـا و رنـگ بـود               

     شـعـرهـامـان شاد و خوش آهنگ بود

      انـدک انـدک کودکی پـایـان رسـید                 

      آن صـفـا و سـادگـی شـد نـاپـدیـد  

        درس بـابـا آب رفـت از یـادمـان                  

      ثـبـت شـد  در خـاطـرات شـادمـان

        حـسـرتِ آن روزهــا هـمــراه  مـا                   

       حـسـرت آن قـلـب هـای بـی ریـا             

                                                                                             

       یـاد بـاد آن روزگــاران  یـاد بـاد                 

         نـغـمه و آواز مـا هـم شـاد بـاد 

خاطرات مدرسه

منتشرشده در یادداشت

شهریار بزرگترین شاعر رمانتیک ایران

روز ۲۷ شهریور زادروز استاد شهریار، با تصویب مجلس به نام "روز ملی شعر و ادب فارسی" نام‌گذاری شده است. این انتخاب عالمانه از چند جهت قابل بحث و بررسی است. انتخاب یک شاعر آذربایجانی از منظر پلورالیسم_فرهنگی و تکثر قومی کاملا منطبق بر واقعیت‌های جاری بر سپهر فرهنگی اجتماعی ایران کنونی است.
استاد شهریار نه در غزل بالاتر از حافظ است و نه در شعر عرفانی فراتر از مولانا. در شعر حماسی هم به گرد فردوسی  نمی‌رسد و هکذا ...
پس چرا شهریار علی‌رغم معاصر بودن اینقدر فراگیر و جهانشمول است؟
برخی از قطعات این پازل اشتهار به شرح زیر است:
در چهار گوشه عالم تشیع به خاطر شعر بی مانند همای_رحمت و در جهان نیم میلیاردی ترکان به پاس منظومه حیدر بابایه سلام.
در جهان تغزل، غزلی به شکوه "آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا" سراغ نداریم و در شعر نو شاهکارهایی به ظرافت و طراوت ای وای مادرم و البته پیام به اینشتین.منتها یکی از دلایل اصلی جهانگیری و متمایز شدن استاد شهریار قطعا زندگی پر فراز و نشیب و رمانتیک این شاعر و عارف دلسوخته می‌باشد.
به خاطر عشق زمینی از خیر رشته پزشکی گذشتن کار هر کسی نیست و به پای عشقش به پیر پسر تبدیل شدن نیز:


"تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم"

دایره واژگان این ترک پارسی‌گوی با هیچ شاعری در درازنای تاریخ ادبیات ما قابل مقایسه نیست. خاصه آن که استاد شهریار با تسلط بر خزاین گرانسنگ زبان و ادبیات غنی ترکی و انتقال مفاهیم و ظرفیت‌های بی‌مانند فولکلوریک ترکی آذری به فارسی، باعث بسط و گسترش مفاهیم و فراخ‌تر شدن دایره اندیشه در ادبیات شیرین فارسی گشته است.شهریار شاعری‌ست که از اتفاقات پیرامونی خود غافل نبوده و قطب‌نمای شاعر به تحولات سیاسی اجتماعی زمان خویش حساس و گاها تراوشات شاعرانه‌اش متأثر از تحولات پیرامونی است.
از شعر گفتن برای نامجو قهرمان وزنه‌برداری جهان گرفته تا استقبال از خواننده مشهور پاپ قبل از انقلاب. از دفاع جانانه از اسلام و انقلاب تا پشتیبانی از رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس و سایر حوادث تلخ و شیرین آن...و اما شاهکار حیدر بابایه سلام استاد شهریار به بیش از صد زبان زنده دنیا ترجمه و در مدارس بیش از بیست و پنج کشور بخش‌هایی از این منظومه جاودانه تدریس می‌شود.

شهریار بزرگترین شاعر رمانتیک ایران

به راستی به جز مولانا کدام شاعر در جهانی شدن به گرد استاد شهریار می‌رسد؟
اصولا تعداد شاعرانی که ظرفیت و قابلیت جهانی شدن دارند، به زحمت به تعداد انگشتان دو دست می‌رسد:
مولوی، سعدی، حافظ، فردوسی، نظامی، خیام و شهریار.

رهبر معظم انقلاب در خصوص استاد شهریار می‌فرمایند:
"شهریار یكی از بزرگ‌ترین شاعران همه‌ دوران‌های تاریخ ایران است و آن به لحاظ حیدر بابایه سلام است.
"حیدر بابایه سلام" یك شعر استثنایی است. همه‌ خصوصیات شعری مثبت شهریار در این شعر هست. یعنی روانی، صفا، ذوق و دیگر خصایصی كه مربوط به شعر است، همه در "حیدر بابایه سلام"جمع شده است. لكن علاوه بر اینها، ویژگی دیگری هم در "حیدر بابایه سلام" هست و آن این است كه در این شعر كه تصویری از سابقه‌ ذهنی خود شاعر است، مطالب بسیار حكمت‌آمیز وجود دارد. با این حساب، می‌توان شهریار را یك حكیم به حساب آورد.
پایه‌ شعر "حیدر بابایه سلام" به نظر ما خیلی بالاست. فكر می‌كنیم كه آمیزه‌ بسیار هنرمندانه‌ای است از شعر و حكمت و زبان زیبا و قدرت فوق‌العاده‌ی تصویر. شهریار این منظومه را در هنگامی گفته كه بسیار جوان بوده است."

از پتانسیل‌های دیگر استاد شهریار، تسلط عجیب ایشان به قرآن و معارف دینی است. در کنار آن می‌توان به مهارت خوش‌نویسی استاد نیز اشاره نمود.

در پایان توسن سخن را به یکی از بزرگترین ادبا و منتقدین شعر و ادب فارسی سپرده و نظرات دکتر شفیعی کدکنی از اساتید مسلم معاصر را در خصوص این ترک پارسی‌گوی به نظاره بنشینیم:
"شهریار بی هیچ تردیدی بزرگترین شاعر رمانتیک زبان فارسی است. روی کلمه رمانتیک باید قدری درنگ کنیم. اگر بگویند فلان شاعر رمانتیک است، مردم از آن «آبکی» بودن و «سطحی» بودن و «سوزناک و بی ارزش» بودن را می‌فهمند و نمی‌دانند که بزرگترین جنبش فرهنگی و ادبی و هنری تاریخ بشری در اروپا و آمریکا، جنبش رمانتیسم است؛ بزرگترین نوابغِ هنری و ادبیِ تاریخِ بشر، امثال گوته و شیلر و... همه رمانتیک هستند.

ما از رمانتیسم چه می‌دانیم، کدام شاهکار رمانتیک جهان را خوانده‌ایم یا ترجمه‌ی آن را به زبان فارسی ارائه داده‌ایم؟

شهریار، از مادر رمانتیک زاده شده بود؛ او نیازی به خواندنِ بیانیه‌ی مکتب رمانتیسم نداشت. او همه عمر در «خیال» زیست و با «تخیل» شاعرانه‌ی خویش ما را به فضاهایی بُرد که دیگر شاعران هم‌عصرِ او، با آن فضاها بیگانه بودند."

شهریار بزرگترین شاعر رمانتیک ایران


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شهریار بزرگترین شاعر رمانتیک ایران

منتشرشده در یادداشت
چهارشنبه, 26 شهریور 1398 08:13

بزرگداشت شاعر نامدار شهریار

شعری برای بزرگداشت شاعر نامدار شهریار

ای شهریار شُهره یِ آفاقِ قلبِ عشق
عشقت فروخت ، جلوه یِ پیریِ جلبِ عشق

ای افتخار آذر و ایران و هر وطن
گنجینه یِ هنر ، به تراوش ، ز جذبِ عشق

ای خوان گستر ادب و شعر آذری
قلبت شُکوهِ دانش و ایمانِ ربِّ عشق

ای برگ ، سبزِ تحفه آن واژه های ناب
جامی به دست و کوزه به دوشی به حُبِّ عشق

ای شاهراهِ سبکِ غزل ،گنجِ کائنات
در کُنجِ خاک ، پهنِ زمینی که آب عشق

هر لحظه بارشِ قطراتِ نگاه را
تقدیم یک سده هنرِ عشق و خوابِ عشق


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعری برای بزرگداشت شاعر نامدار شهریار

منتشرشده در یادداشت

شعر معلم برای معلم تک صدا

روزی شاگردم به رسمِ شیطنت
گفت آقا ، زور می گویی به ما
گفتم اش از تو بعید است اکبری
این تفکّر از چه می باشَد ؟ چرا ؟
شهرتم  پیچیده  در  هر  مدرسه
اُسوه ام ، ضرب المثل ، انگشت نما
ره  نمایم  بر  صراطِ  مستقیم
هر کجا هر رهروِ گم گشته را
در سرَم اندیشه ایی نو پَروَرَم
از گذشته تا کنون از ایده ها
بر گزینم از میانِ ایده ها
بر ترین ها را ز رَمْل و از دعا
مستَنَد متقَن بدونِ مویِ دَرز
می کنم یک یک به مُخ هایِ شما
آزمایشگاه ِ اینجا را فقط
کرده ام آنگونه از جا ، جابه جا
یاد دادم آبِ سنگین را چه سان؟
وز چه سازند اولیا با بچه ها
با اورانیوم ، منگنز ، سُرب و مِتان
قیمت اندوزَند همچون کیمیا
تا نباشَد در مدارس ، مدرسه
مدّعی باشد چو ما دارَد بها
در کلاسم بچّه جان ،  غیر از نفس
دیده یا بشنیده هستی یک صدا؟
افتخار این است ساکت کرده ام
یک  جماعت  را  تماماً  کلّها
دست بالا بُرد گفتم باز گو
هر چه باشَد در دلَت تا انتها
دست شویی دارَم آقا ، وارهان
یک  دقیقه  تا  رَوَم  بیت  الخلا
گوئیا می گفت بر من در نهان
نا کسِ ، نالوطیِ ، شیطون بلا
 راه کوتَه کن به ترکستان رَسَد
خاک بر سَر ، بر کلاسِ خود بیا


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

شعر معلم برای معلم تک صدا

منتشرشده در یادداشت

محمدرضا ملک‌ پور شاعر غزل

استاد محمدرضا ملک‌پور با تخلص ناظر مشهور به ناظر شرفخانه‌ای یکی از شاعران و صاحب‌نظران طراز اول معاصر ادب و زبان ترکی آذری است. وی شاعریست فاضل و ادیبی است که در فهم دقایق زبان و ادبیات ترکی آذری، فارسی و عربی دستی توانا دارد.سراینده منظومه بسیار زیبای اورومو دریاچه‌سی در میان ادب دوستان به ویژه دوست داران ادب غنی ترکی آذری از محبوبیت فراوانی برخوردار است و آنان که از محضرش استفاده‌ها برده‌اند از طرز گفتار و شیوه رفتارش بسیار نکته‌ها آموخته‌اند. استاد در فضیلت اخلاقی اهل اجتهاد است نه ادعا، و اهل تواضع است نه تفاخر.
استاد ناظر شرفخانه‌ای اکنون در آستانه هشتاد و دو سالگی است هنوز هم دست به قلم بوده و لحظه‌ای از مطالعه و سرودن شعر باز نایستاده است و مدام دیوان ترکی و فارسی منتشر شده خود را ویرایش می‌نماید.
از این استاد شعر و عرفان که با فروتنی مصاحبه را پذیرفتند، تشکر فراوان داریم و برای استاد آرزوی طول عمر با برکت داریم.
این گفت و گو در عصر روز دوشنبه چهارم شهریور ۹۸ در منزل استاد انجام گرفت.

*حضرت استاد؛ هدف از این گفت و گو این است که تا آن جا که فرصت برای ما مهیا باشد از جنابعالی استفاده ببریم، از جمله از زندگی شما به ویژه آن جا که مربوط به شعر و ادب و هنر می‌باشد. اگر ممکن است از آغاز تولد و دوران کودکی خود شروع بفرمایید:

 

ناظر شرفخانه‌ای :
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
من متولد بندر شرفخانه، منطقه گونئی شهرستان شبستر آذربایجان هستم. تاریخ تولد بنده ۲۳ خرداد ۱۳۱۷ است. با تخلص شعری ناظر شرفخانه‌ای. به قول مرحوم علی آذرشاهی "آتش" ناظر منهای شرفخانه برای شما شعر نخواهد خواند. کتاب گلستان را پیش شخصی به نام میرزا احمد خواندم و با عشق و علاقه وافر در دبستان دقیقی طوسی تحصیلاتم را ادامه دادم.
بر این ایمان دارم که شاعری، موهبتی است الهی و غیر ارادی و همیشه در دست خود انسان نیست.
در خردسالی قریحه شاعری در من هویدا شد، آن هم در خانواده‌ای مذهبی که مخالف موسیقی و حتی رادیو بودند.
اولین شعر من به زبان ترکی خطاب به مدیر و معلمانم در شهر شرفخانه بود:خانه دانی سالوندا مات - مات دوروب
بهشتی ده ائوده گؤزل توی قوروب
شیشوی ده تئل قویوب عینک ووروب ...

اول تا پنجم ابتدایی را در شرفخانه خواندم و ششم را در زادگاه مادری‌ام دریان به پایان رساندم و بعد از آن عازم  شهر تبریز شده در مدرسه طالبیه تبریز تحصیلات علوم دینی را آغاز کردم. مقدمات صرف و نحو را نزد آقای دانه‌افشان، صرف میر و جامی را نزد آقا سید زینال گرگری و سیوطی را نزد میرزا علی‌اکبر نحوی تبریزی آموختم. پس از چهار سال اقامت در تبریز رهسپار شهر قم شدم.
ابتدا در مدرسه حاج ملاصادق، حجره‌ای گرفتم و بعد از مدتی وارد مدرسه حجتیه و پس از آن در حوزه فیضیه تحصیلاتم را ادامه دادم.
از استادان به نام حوزه حضرات آیات اعتمادی تبریزی، سید محمد باقر سلطانی طباطبایی (داماد آیت الله صدر)، حاج شیخ احمد کافی‌الملکی، میرزا محسن دوزدوزانی و مرتضی بنی فضل و... کسب فیض کردم و از میان این اساتید بیشترین استفاده را از مرحوم آیت‌الله  کافی‌الملکی بردم. به طوری که هنوز هم درس این استاد فرزانه در خاطرم مجسم  است.
پس از اتمام سطح در درس خارج آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری حاضر شدم. به دلیل روحیه تنوع‌طلبی با اشخاص و صاحبان ایده‌ها و طلبه‌های مختلف ترک، فارس، لر، عرب و کرد در ارتباط بودم.با آقاسید ابراهیم شبیری فرزند حاج سید احمد زنجانی و سید جعفر موسوی صفوی‌زاده اردبیلی ارتباط شعری داشتم. با دکتر غلامحسین دینانی، سید محمد خامنه‌ای هم‌دانشکده‌ای بوده و معاشرت پیوسته داشتم.
در شهر قم انجمن ادبی مسعود را با حیدرعلی قلمداران، حسینی کارمند بانک قم، محمدعلی پروانه، سید یحیی برقعه‌ای و... تأسیس و به صورت شورایی اداره می‌کردیم.
بعد از هجوم شاه به مدرسه فیضیه در سال ۴۲ شمسی، من نیز همچون استاد مطهری، دکتر دینانی، دکتر یثربی و... وارد دانشگاه تهران شدیم. قبل ورود به دانشکده الهیات مدت کوتاهی در مدرسه سپه‌سالار درس خواندیم و در رشته فقه و مبانی حقوق اسلامی از دانشگاه تهران لیسانس گرفتم.
از اساتید دانشکده الهیات دانشگاه تهران که از وجود آنها بهره بردم؛ دکتر ابوالقاسم گرجی، دکتر ناظرزاده کرمانی، محدث اورموی، دکتر غفرانی، دکتر فیض و دکتر مهدوی دامغانی بودند. دکتر مهدوی علاقه زیادی به من داشتند. پس از اخذ مدرک فوق لیسانس فقه و مبانی حقوق اسلامی، در سال ۵۴ ساکن کرج شدم.

 

*استاد شما در هنر خوشنویسی به ویژه در خط نستعلیق و ثلث کار کرده‌اید و خط را زیبا می نویسید. درباره خط و اساتیدی که از آنها بهره برده‌اید، قدری صحبت نمائید.

 

ناظر شرفخانه‌ای :
از نظر من هنر مانند یک بسته یکپارچه می‌باشد و من در کنار شعر از دوران طفولیت دستی در هنر خطاطی داشتم و خط نستعلیق و ثلث را زیبا می‌نوشتم.
به دلیل مخالفت پدرم از پرداختن به نقاشی و طراحی پرهیز می‌کردم. در تبریز ذوق خطاطیم گل کرد و دور کتاب‌ها را مذّهب می‌کردم و در پیش برادران هریسی (حسن و حسین) که از اقوام ما بودند، خطاطی را آموزش دیدم و خط ثلث من در حوزه شهره عام و خاص بود.
در دوره بیکاری در تهران با خطاطی امرار معاش می کردم و در دوره‌ای نیز در دبیرستان‌های تهران؛ از جمله دبیرستان ارس، مجتمع شانزده آذر در کنار بزرگانی چون دکتر رفعییان، دکتر حس احمدی گیوی، عمادزاده اصفهانی مشغول تدریس دروس عربی و فقه بودم.

 

* اولین شعر رسمی را کی و کجا چاپ و منتشر کردید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
اولین شعرم تحت عنوان "یئرآلما" (سیب زمینی) در نشریه آذرآبادگان تبریز چاپ گردید.
من از خواندن اشعار نغز نظامی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ، جامی، فضولی بغدادی، هاتف اصفهانی و...از خود بی خود می شدم و کم کم شیفته و مفتون شعر و شاعری گشتم.

 

* درباره اولین دیدارتان با استاد شهریار نکاتی را بیان کنید.

 

ناظر شرفخانه‌ای :
در تبریز که بودم  به دیدار استاد شهریار رفتم و استاد با خوش‌رویی مرا پذیرفت و گفت: وقتی به سن و سال شما بودم به این خوبی شعر نمی‌گفتم. البته استاد با این سخن مرا تشویق کردند. استاد شهریار با دستخط خویش بیش از ده صفحه از اشعارش را برایم در دفترچه‌ای تحریر کردند و نوشتند؛ تقدیم به نور چشمم آقای محمدرضا ملک‌پور.

 

*موقعی که در قم طلبه بودید شعر می‌گفتید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
در زمان تحصیل در حوزه علمیه قم هم شعرهای مرثیه به زبان‌های ترکی، فارسی و عربی می‌سرودم که متأسفانه جمع‌آوری نکردم و در طول زمان از بین رفتند. ولی هنوز هم اشعار مذهبی‌ام بین حوزویان خوانده می‌شود.
بعد ساکن شدن در کرج اوایل انقلاب انجمن ادبی فرخی یزدی را در منزل شخصی من با حضور زنده یادان حسین  شیدائیان، فقیر، علومی تبریزی، آقای مرندی و... تأسیس کردیم. در سال ۵۸ شمسی اولین مجموعه شعرم با عنوان "زمزمه‌ها" که در برگیرنده اشعار قبل از انقلاب من بود، چاپ و منتشر شد.
سپس مجموعه "حماسه‌ها" که اشعار سیاسی و انتقادی بنده که قبل از انقلاب سروده بودم منتشر شد.
پس از تعطیلی انجمن فرخی یزدی، انجمن شعر و ادب در شهر کرج تأسیس شد که مرحوم آتش رئیس انجمن بودند و من هم در جلسات انجمن شرکت می‌کردم.
شب‌های جمعه به صورت سیار در منزل بعضی شعرا و نویسندگان آذربایجانی مقیم کرج جلسات هفتگی داشتیم که در آن جلسات بعد از تفسیر قرآن، شعر شاعران حاضر در جلسه را نقد و بررسی می‌کردیم.
بعد از دو سه سال انجمن ادبی آذربایجان را با حضور مرحومین علی آذرشاهی "آتش"، آذر مازندرانی، خیرالله حق بیگی "ساپلاق"، مجید رافق‌وند و آقایان صمد مرادی، جواد حاج حسینی"سدید"، برادران حمیدی (نسیم و شائق)، حسین کوهستانی و ابراهیم رضازاده در سال ۱۳۷۲ در منزل من شروع به فعالیت نمود. در آن جلسه با نظر حاضرین و اصرار شادروان آتش، بنده به ریاست انجمن برگزیده شدم.

 


* استاد تعریف شما از شعر چیست؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
شعر آن است که شورانگیز و خوشایند ادراک شعور آدمیزاد باشد. شعر یک احساس و الهام الهی است. شعر سخن ظریف و لطیفی است که شاعر با ادراک و شعور و با استخدام واژه‌های مناسب، مطلب خود را هنرمندانه بیان می‌کند.
اگر شعر خالی از فنون شعری باشد، بی‌ارزش شده و به نظم تبدیل خواهد شد و در نظم درون‌مایه شعری وجود ندارد.
من به هنگام خواندن شعر حال به حال می‌شوم و البته اشعارم را اکثراً در سکوت شب‌ها می‌نویسم و در الهامات و عوالمات درونی خود غرق می‌شوم. این یعنی همان عشق!

 

* نظرتان را درباره موسیقی بیان بفرمایید.

 

ناظر شرفخانه‌ای :
از نظر من هنر یکپارچه بوده و موسیقی نیز هم خانواده با شعر می‌باشد. با نواختن آهنگ دردهای نهانی نوازنده بیان می‌شود. شاعر با نقاشی، طراحی همانند واژه‌ها سخن می‌گوید.
موسیقی از منظری معجزه الهی و مکمل شعر می‌باشد.

 

* عشق سایه سنگین خود را بر شعر شما  افکنده است، نظرتان درباره عشق و عرفان چیست؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
سایه سنگین عشق در اشعار من کاملا مشهود و ملموس است.

 

* رابطه عقل، عشق و عرفان چیست؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
عرفان یک برداشت نو از مطالب کهنه و تاریخ گذشته است.


 
* اوج لذت شما در شعر گفتن است، این لذت را بیشتر در چه قالب‌هایی می‌بینید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
اوج لذت من در سرایش شعر اکثراً در آفرینش غزل می‌باشد. هرچند سایر قالب‌ها نیز لذت خاص خود را دارند.
شعر غلیان روحی بوده و از قلب می‌جوشد، با صنایع ادبی درآمیخته و هنرمندانه بیان می‌شود. اشعار من سرشار از صناعات ادبی (ایجاز، تکرار، اطناب، تشبیه، استعاره و...) می‌باشد.

 

*کدام شاعر یا شاعران بر شما تأثیر داشته‌اند؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
شاعر بی‌تعصبی هستم. ابتدا عاشق شعرهای منوچهر دامغانی شدم و ترجیع‌بند هاتف اصفهانی و نهایتاً خیام، نظامی، سعدی و حافظ.
آثار خوب و فاخر را بدون توجه به زبان و دین دوست دارم.

 

* از نظر روانی آیا با سرودن شعر رنج می‌برید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
خوانش اشعار ملال‌آور، ملولم می‌کند، ولی خودم خالق شعر ملالت‌آور نیستم.

 

 * شما تحصیلات حوزوی و دانشگاهی دارید. تأثیر این دو محیط تقریبا متفاوت را در شعرتان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
تحصیلات حوزوی و دانشگاهی مکمل هم بوده و مانند دو بال پرنده عمل می‌کنند. خوانش دروس حوزوی باعث استحکام علمی شاعر شده و باعث تسریع در ترقی و شکوفاییش خواهند بود و برعکس.
تحصیل در دبستان دقیقی (علوم جدید) باعث شد که من در مدرسه مذهبی طالبیه تبریز (علوم قدیمی) سریعتر رشد نمایم و در باز شدن ادراکات محیط ذهنی مؤثر است.

 

* ناظر شرفخانه‌ای در تمام قالب‌های شعری طبع خود را آزموده است، خود شما کدام قالب‌ها را دوست می‌دارید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
قالب‌ها همانند ظروفی هستند که هر کدام طالب غذای مناسب خویشند. من قالب شعرم را انتخاب نمی‌کنم، شعر قالب خود را خودش انتخاب می‌کند.
مثلا برای داستان قالب مناسب مثنوی است و برای تغزل و عشق‌ورزی غزل مناسب‌ترین قالب می‌باشد.
خلاصه اینکه قالب شعر را بیشتر موضوع شعر انتخاب می‌کند.

 

* پدر غزل شعر معاصر از نظر شما کیست؟ شهریار، حسین منزوی، سیمین بهبهانی و ...؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
استاد شهریار با دو شاعر دیگر قابل قیاس نیست. شهریار شاعری مقتدر و بزرگیست و شعر شهریار در اوج قرار دارد.

 

* درباره شعر نو چه نظری دارید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
شعر نو را می‌توان به دو گروه نیمایی و سپید تقسیم نمود. در شعر نیمایی موسیقی رعایت می‌شود و با شعر کلاسیک ما مناسبتی دارد، همانند پیام به "انیشتین" و "ای وای مادرم" استاد شهریار.
و در شعر نیمایی هم حتی نیما یوشیج به پای شهریار نمی‌رسد.▪️شاهکار شما از نظر خودتان کدام شعرتان است؟

 


* به نظرم مجموعه "اورمو دریاچه‌سی" در اوج است. این شعر گرچه متأثر از "سهندیه" شهریار سروده شده، ولی هویت مستقل و سبک جدیدی را ایجاد کرده است.

 

ناظر شرفخانه‌ای :
شعر کلاسیک همانند خانه‌های ویلایی و حیاط‌دار بوده و شعر سپید بیشتر شبیه آپارتمان‌های نقلی و تنگ و تاریک است.
شعر سپید محصول فرنگ می باشد.

 

* کدام شعرهای‌تان را بیشتر دوست دارید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
تمام شعرهایم فرزندان من هستند و هیچ کدام را بر دیگری ترجیح نمی‌دهم. 

 

* استاد به کدام زبان، بهتر شعر می‌گویید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
خواه ناخواه در زبان مادری تسلط بیشتری بر شعر دارم و فارسی زبان دوم، و عربی زبان دینی من است.
احساسات طبیعتاً در زبان مادری بهتر و راحت‌تر منتقل می‌شود.

 

* چه انگیزه‌ای شما را در پرداختن به شعر ترکی ترغیب کرده است؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
زبان مادری است و باید به حرمتش جهد و خدمت نمود. رژیم پهلوی مانع نشر و رشد و نمو ادبیات ترکی شد و از این منظر زبان ترکی زبان مظلوم و البته دراماتیک و قدرتمندی است. در ترکی اشعار ظریفی دارم که بالاتر از اشعار فارسی‌ام هستند. فولکلور، ضرب‌المثل‌ها، تشبیهات و... در ترکی فوق‌العاده می‌باشند.

 

* آیا شعر به سراغ شما می‌آید و یا شما به سراغ شعر می‌روید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
شعر را به خاطر شعر می‌گویم نه به خاطر افتخار و اشتهار.

 


* وطن در شعر شما چه جایگاهی دارد؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
من اصولا وطن دوست هستم و حتی مواقعی که به امریکا و کانادا مسافرت می‌کنم دلم برای هم‌وطنانم تنگ می‌شود.

 

* چرا دریا را برای مخاطب در منظومه اورمو دریاچه‌سی انتخاب کرده‌اید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
معتقدم به بلندای تاریخ و به حد کفایت چون کوه استقامت کردیم و اکنون وقت دریا شدن و عبور از کوه به دریاست. شعر اورمو دریاچه‌سی گرچه با الهام از سهندیه استاد شهریار می‌باشد، ولی به قول دکتر ثروتیان و یحیی شیدا هر کدام راه خود را می‌روند و جداگانه هستند.

 

* استاد آینده شعر فارسی و ترکی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
با این پیشینه قوی ادبیاتی، معتقدم آینده روشنی برای شعر فارسی و ترکی رقم خواهد خورد.
البته برخی از شعرهای نسل جدید به سمت شعر نو می‌رود که برای سرایش شعرهای سطحی و به اصطلاح تلگرامی نیازمند زحمت چندانی نیست.

 

*جایگاه شعر هجایی را چطور؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
شعر هجایی ترکی همانند اشعار مولوی، سعدی، حافظ، شهریار و... هرگز بوی کهنگی نمی‌دهند.

 

* پیوستگی شعر فارسی و ترکی را چگونه می‌بینید؟ کجا به هم پیوند و کجا ازهم جدا می‌شوند؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
فکر می‌کنم زبان شعر ترکی و فارسی، هر دو در یک خط حرکت می‌کنند و پیوسته هستند و از همدیگر وام گرفته و گاهاً کمک کار هم‌دیگرند.
کوته‌فکران دنبال گسستگی و جدایی‌اند، در حالی که پیوستگی زبان‌های فارسی، ترکی و عربی جاودانه است.
شاعرانی همانند ملا محمد فضولی در سه زبان اصلی دنیای اسلام (ترکی، فارسی و عربی) شعر گفته و صاحب دیوان گران‌سنگ می‌باشد و اشعارش پیشرو نسبت به زمان خویش است.

 

* استاد شهریار در جوانی، این دنیا را دنیای دروغین و فانی می‌داند. ولی شما در شعرهای‌تان بر عکس شهریار بیان می‌کنید، چرا؟

 

ناظر شرفخانه‌ای :
در زندگی شاعر عواملی خارجی بر او اثر می‌گذارند که باعث می شوند روحش آزرده و خسته شود. شهریار از آن دسته شاعران است. در زندگی مشکلاتی داشته که در جوانی پیر شده و دنیا را بی‌وفا می داند. ولی من هر قدر سنم بالا می‌رود، بیشتر احساس جوانی می‌کنم:
"باخمایین قوجالیب دولمیشام یاشا
بو یاشیل مئشه‌نین شیری‌یم هله"

 

* چه توصیه‌ای  به شاعران جوان دارید؟
▫️توصیه‌ام این است که حتما آثار شعرای قدیم را مطالعه کنند و از زیبایی آنها بهره ببرند. صنایع هنری و ادبی را رعایت کنند و سعی کنند شعرهای ماندگار، قوی و قدرتمند بسرایند.

 

* استاد از میان غزل‌های فارسی و ترکی خود، از هر کدام یک نمونه را برایمان بخوانید:

غزل فارسی:

قفس مباش!گل نیستی اگر به چمن، خار و خس مباش
گر نیستی سرود قناری، قفس مباشزوجی برای زندگی دائمی گزین
معشوقه ی موقت هر بوالهوس مباشیکرنگی و صداقت و اخلاص پیشه کن
چون آبگینه، در گرو هیچ کس مباشزنبوروَش ز گرده گل‌ها نصیب گیر
بر گرد هر زباله‌ی شیرین، مگس مباشچون شاهد ستاره به اوج فلک نشین
چون شاخسار خم همه را دسترس مباشای سارق تمامی امیّدهای من
گر رهزنی درون لباس عسس مباش ای روح ناتمیز خیانت دگر بس است
این قدر پای‌بند هوی و هوس مباشلب‌هایت از دروغ عفونت گرفته‌اند
نزدیک من میا و مرا هم‌نفس مباش

غزل ترکی:

جانیمی آل گئت!سنسیز نه یه لازیمدی بو جان، جانیمی آل گئت!
بیر جامی کی، مئدن بوشالا، داشلارا چال گئت!سینه‌م ائوی، گوز یوردو، اوره‌ک مولکو سنین دیر
مئیلین هاراسا اوردا قوناق بیر گئجه قال گئت!یورقون، قوروموش، شاختا ووران بیر بوداغام من
نیلفر کیمی آچ قوللارینی بوینوما سال گئت!بیر سیمی قیریق، توز بوروموش سازه شبیه‌م
گل وارلیغیمین نغمه‌سینی سینه‌ده چال گئت!
 
وار اینجی کیمی سینه‌ده بیر قیرمیزی لعلیم
اینجیتمه‌سه آل، تاخ دؤشونه، دؤشده میدال گئت!
 
هرگز دئمیرم گئتمه، کی تقدیره نه تدبیر؟
آمما گئدیسن، من یازیغین فیکرینه دال گئت! بیر بیت یازیب "زعفری" کی عین عسل دیر
گل- گل دادیزیم لبلرینه، لب‌لری بال گئت!"ای کبک خرامان گلیسن کبک مثال گل
ای گؤزلری گؤیچک، گئدیسن مثل مارال گئت"!"ناظر" او یول اوستونده دوران سائله بنزر
بیر بوسه تَصدّق وئر اونا کؤنلونو آل گئت!

محمدرضا ملک‌ پور شاعر غزل

فهرست آثار استاد به زبان های فارسی، ترکی و عربی؛

الف) آثار فارسی:
۱- حماسه‌ها (مجموعه شعر)، کرج.
۲- زمزمه‌ها (مجموعه شعر)، کرج، ۱۳۵۸.
۳- مرهم مهتاب (مجموعه شعر)، انتشارات اندیشه نو، تهران، ۱۳۸۰.
۴- دیوان فارسی (شهر سپیده)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۸۴.
۵- شهر شاعرانه مهتاب (مجموعه شعر)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۸۹.
۶- شکوفه‌های مخملی (مجموعه شعر)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۹۴.
۷- جادوگری از نظر اسلام (پایان‌نامه دوره کارشناسی)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۹۵.
۸- کلیات دیوان فارسی (ویراست سوم)، انتشارات یاس بخشایش، قم، ۱۳۹۶.

ب) آثار ترکی:
۱- اولدوزلو دنیز (مجموعه شعر)، انتشارات معرفت گلزار، تبریز، ۱۳۷۲.
۲- شئهلی سحر (مجموعه شعر)، انتشارات اندیشه نو، تهران، ۱۳۷۷.
۳- ماهنی‌لی چای (مجموعه شعر)، قم، نشر نوید اسلام، قم، ۱۳۸۰.
۴- دیوان فارسی ناظر شرفخانه‌ای، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۸۳.
۵- اوره‌ک چیرپینتی‌سی (مجموعه شعر)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۸۸.
۶- سون ایستک‌لر (مجموعه شعر)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۸۹.
۷- حیکایه‌لر، طنزلر و یئنی غزل‌لر (مجموعه شعر)، انتشارات بخشایش، قم، ۱۳۹۳.  
۸- کلیات دیوان ترکی ناظر شرفخانه‌ای (ویراست سوم)، انتشارات یاس بخشایش، قم، ۱۳۹۶.ج) آثار عربی:
راهنمای ادبیات عربی، ۲جلد، تهران، ۱۳۴۶.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گفت و گو با استاد محمدرضا ملک‌ پور شاعری از شهر خدایان غزل

منتشرشده در گفت و شنود
شنبه, 04 مرداد 1398 01:24

نقدي بر سريال هيولا

 نقدي بر سريال هيولای مهران مدیری و جایگاه آموزش و پرورش و معلمان  خاف (خاك پاي فرهنگيان)
در ابتدا كه شروع به تماشاي سريال جديد مهران مديري (هيولا) كردم با تمام وجود سعي مي كردم به محتوي طنز اين سريال نخندم چون مهران مديري خيلي هوشمندانه ضعف هاي اموزش و پرورش و زندگي فرهنگيان شريف را هدف قرار گرفته بود .

دوست داشتم نقدي به اين سريال بنويسم  .نقد به نگاهي كه به زندگي سطح پايين فرهنگيان، سادگي بيش از حد جامعه فرهنگي و ... شده بود ، نقد به اينكه يك معلم شريف كه دست بر قضا شريف زاده هم است چگونه براي گذران زندگي نمره مردودي يك آقا زاده را به قبولي تبديل مي كند ، چگونه چك پول هاي تقلبي را با عذاب وجدان خرج مي كند ولي مهم اينكه مجبور است خرج كند! يا اينكه به راحتي براي رضايت خانواده پا روي اعتقادات خود مي گذارد و مهره بازي مافيا كنكوري مي شود كه خود از مخالفان اصلي آنها بود ولي مجبور شد وارد بازي شود و خيلي نقد هاي ديگر ولي چه كنم كه نه توان نوشتن نقد را دارم و نه سوادش را دارم!

ولي اين سريال چند نكته خوب هم داشت :

اول اينكه به مسئولين كم كفايت ما نشان داد چه بلايي سر شأن ، منزلت و جايگاه معلم آورده اند و نكته بعدي ديگر شرافت است .به راستي كه شرافت بهترين لغت براي توصيف يك معلم است معلمي كه ٩ ماه حق الزحمه اضافه كاري از دولت طلب دارد ولي از ترس خالي نماندن كلاس دانش آموزان سال جديد هم اضافه كاري مي گيريد با اين علم كه مي داند زمان پرداخت حق الزحمه اين فداكاري اصلا مشخص نيست ولي به صورت آتش به اختيار عمل مي كند و يك كار فرهنگي تميز بدون هيچ چشم داشتي انجام مي دهد.
نكته آخر خطاب به مرد باهوش و طناز ايران ،مهران مديري(كه هيچ وقت به گوشش نمي رسد) بهترين جامعه را براي شوخي (مسخره كردن) انتخاب كرده ايد !

نقدي بر سريال هيولای مهران مدیری و جایگاه آموزش و پرورش و معلمان

آقاي مديري !

جامعه اي كه مسئولين بالا رده آن مشغول هر كاري هستند جز دفاع از آنها جامعه اي كه وزيرشان براي تصدي صندلي سبز بهارستان به اين وزارت خانه و تمام وعده هايش پشت مي كند و مي رود، اگر جامعه هدف شما هر قشر ديگري بود قطعا به دليل انتقاد هاي گسترده سريال شما توقيف مي شد يا مجبور به اصلاح و عذر خواهي مي شديد اما با خيال راحت مي توانيد با اين جامعه شوخي كنيد و پول بسازيد...


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقدي بر سريال هيولای مهران مدیری و جایگاه آموزش و پرورش و معلمان

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور