پیش گفتار
همه ما از گذشته دور و نزدیک و در زمان حال، به اداراتی مراجعه کرده ایم که ساختمانی قدیمی و یا تازه ساخت داشته اند. قبل از انقلاب بیشتر ساختمان های اداری، بانک ها و مدارس از نوع کهنه ساخت، گاه مخروبه و یا استیجاری بود هر چند امروز بیشتر ادارات نوساخت و مستقل هستند ولی با همان هویت ساختاری قدیم ساخته شده اند. یعنی دارای طبقات و اتاق های بسیارند که بزرگ ترین آنها برای اتاق جلسات و کنفرانس ها اختصاص می یابد.
اصولا اتاق مدیران و معاونان نیز مستقل و نسبتا بزرگ است. اما در مابقی اتاق ها و در طبقات مختلف ساختمان، بسته به اندازه اتاق و نوع تخصص کارکنان سه تا چهار نفر کنار هم با میزهایی که درهم فرو رفته اند و در اتاق فضایی برای تردد هم به سختی مانده است، افراد مشغول فعالیت هستند.
این که چند درصد ادارات ما با دیوار بلند اتاق ها از هم منفک می شوند و چند درصد آن ها پارتیشن شیشه ای پیشرفته، شیک و با کلاس دارند و یا در سطح نازل هستند، نمی دانم. اما حداقل در آموزش و پرورش دیوار نیروهای ستادی هنوز بلند بلند است که اساس آن از بی اعتمادی به خود و میل به انجام نحوه خاصی از کار در ادارات آموزش و پرورش بنا شده است.
شاید روی همین اصل هم قصد نصب دوربین مداربسته در کلاس های درسی مدارس را دارند. نسبت به دیگر سازمان ها، تنها اداره ای که میل شدید و بیشتری به کنترل دارد.
کارکنان بانک ها، ادارات ثبت و احوال، بیمه ها، پلیس 110 و... به صورت جمع کارکنان در یک سالن کوچک یا بزرگ فعالیت می کنند؛ اما چون از استاندارد کیفی و کمی مناسبی برخوردار نیستند پس جذاب هم نیستند و در آن ها کمتر می توان به اهداف شفافیت سازمانی دست یافت.
به جز بانک ها که همه کارکنان آن در فضایی فراخ قادر به مشاهده یکدیگرند و همه چیز در آن نسبتا شفاف و عیان است، مابقی ادارات به دلیل تنگی فضا و ازدحام مراجعین، چنین ویژگی را ندارند. البته یک فرد وقتی ترس از خدا ندارد یا شعور اجتماعی برای احترام به هم نوعان خود را ندارد در همین بانک های شیشه ای فراخ، از حساب مشتریان برای خود سرمایه برداشت می کند و یا برای افراد خاص پرمایه، دروغ نوبت شکنانه بیان می کند و یا رشوه می گیرد و... که اخبارش را گاه و بیگاه می شنویم.
پس اگر وجدان شغلی نباشد برای اشرف مخلوقات، هیچ چیز تهدید یا عامل بازدارنده نیست. حتی با پارتیشن شیشه ای و جمع کارکنان در فضایی واحد، باز خلاف می کنند. گروه خون و ژن آنان خاص خودشان است و هیچ چیز مانع نیت شوم آنان نیست.
شفافیت سازمانی یعنی چه؟
شفافیت سازمانی یعنی روراست بودن مدیر و در میان گذاشتن همه اطلاعات مثبت و منفی، به جز اطلاعات محرمانه سازمانی که ضرورتی برای دانستن آن توسط همه کارکنان و کارمندان وجود ندارد. البته حد و مرز این اطلاعات که تا چه حد محرمانه اند به شجاعت، قابلیت و استقلال تصمیم گیری مدیر سازمان بستگی دارد.
هدف شفافیت سازمانی؛ اعتماد سازی در سازمان و اجرای اهداف فرهنگ سازمانی در سطحی بالاست و ما با اندیشه نصب دوربین در کلاس درس، به جای اعتماد سازی، اساس آن را زیر سئوال می بریم.
شفافیت سازمانی چرا لازم است؟
موفقیت در پیشبرد اهداف و آرمان های هر سازمانی به نحوه و چگونگی فعالیت کارکنان یا کارمندان آن نیاز دارد. وقتی آنان فقط پشت یک میز می نشینند و وظایف خاص روزمره را انجام می دهند اما در خصوص اهداف و توانایی های سازمان خود اطلاعاتی ندارند یا بسیار کم می دانند، مشارکت یا سوز کافی از خود نشان نمی دهند لذا شکاف و فاصله عمیقی بین آنان به وجود می آید.
با شفافیت سازمانی فعالیت جمعی یا تیمی و امکان موفقیت در رسیدن به هدف بیشتر می شود. گلوگاه های مانع و بازدارنده شناسایی و رفع می گردد. در کار جمعی یا تیمی، بارش مغزی بیشتر و استعداد افراد شکوفاتر می شود.
علاوه بر این موارد، رضایت شغلی نیز تقویت می شود. در چنین شرایط شفافی، دیگر کسی احساس کنترل شدن نمی کند لذا نیازی به پنهان کاری وجود ندارد و غیبت از همکاران نیز برچیده می شود. احترام و اعتماد متقابل باعث نشاط و شادی بیشتر در چنین شرایط کاری می شود و شور و نشاط در آن موج می زند که خود این امر بر افزایش کارآیی کارکنان و کارمندان اثر مثبت می گذارد. افراد در ساعت اداری خسته می شوند اما در کنار آن از انجام کار مفید، ارزنده و اثرگذار خود لذت می برند.
کارهای ما کمتر فرهنگی و بیشتر نظارتی - کنترلی است لذا نه اعتمادی وجود دارد و نه اراده ای برای نواندیشی به کار گرفته می شود.
در شفافیت سازمانی علاوه بر دسترسی به اطلاعات قابل دسترس، به مشخص بودن نوع رفتار و نحوه انجام وظایف کارکنان یا کارمندان یک سازمان یا شرکت؛ از لحاظ بصری نیز نیاز هست تا قابل لمس و رؤیت باشد.
در یک سازمان منظور از شفافیت بصری؛ قابلیت مشاهده شدن توسط دیگران است. دیگرانی که شامل مدیر و معاونان، کارکنان و نیروهای خدماتی، نگهبانی و اطلاعاتی یک سازمان اداری است و همچنین نحوه رفتار هر یک از این افراد با یکدیگر و با ارباب رجوع است.
مزایا و معایب پارتیشن شیشه ای نوع ساختار پارتیشن شیشه ای ما از آنچه که امروز در دنیای کار و فعالیت بخش دولتی و خصوصی جهان پیشرفته می گذرد تفاوت زیباشناسانه ای دارد و حتی تفاوت در اهمیت سرمایه گذاری برای عده ای که قرار است اهداف و موفقیت این سازمان را پیش برند، دارد. آنان نگاه و روح زیبا را با فضایی مطبوع به زیرمجموعه خود می دهند تا در ارزش گذاری به ذات انسان و انسانیت، مکمل یکدیگر باشند.
مزایا و معایب پارتیشن شیشه ای
مزایای پارتیشن های شیشه ای موارد زیر است:
- عایق صوتی مناسب
- انتقال نور طبیعی به فضاهای داخلی
- قابلیت حمل
- نگهداری آسان
- دوام و ماندگاری بالا
- افزایش بهره وری از نیروی کاری
- هزینه کمتر نسبت به دیوارکشی
- سرعت بالای اجرا
- تنوع بالا
- زیبایی منحصر به فرد
- بالا بردن شعاع دید
- صرفه جویی در مصرف انرژی
-بالا رفتن ارزش مالی ساختمان
و معایب آن عبارت است از:
- کاهش حریم خصوصی
- مقاومت کم
- کاهش ارتباط جمعی
- عایق حرارتی نامناسب
- زمان زیاد برای نظافت***
سخن پایانی
برای اقدام به هر کار جدیدی، ابتدا باید نوع و مسیر نگاه افراد را تغییر داد. حال جدید برای بار اول و با خلاقیت خود یا با تقلید از آنانی که بیش از نیم قرن پیش آن را طراحی و اجرا کرده اند. برای داشتن نگاه و دید مناسب یا درست، باید به سراغ آموزش برویم و برای آموزش نیز باید سراغ مدرسه، کتب درسی و کودکان برویم و برای طی همه این مسیرها؛ باید سراغ کار فرهنگی برویم.
کارهای ما کمتر فرهنگی و بیشتر نظارتی - کنترلی است لذا نه اعتمادی وجود دارد و نه اراده ای برای نواندیشی به کار گرفته می شود.
راستی اگر روزی کلاس های درسی ولو بر فرض محال، بر محور پارتیشن های شیشه ای طراحی شود می توان به شفافیت کارکردی رسید؟ معایب و مزایای آن چه خواهد بود؟
*** منبع نما دیزاین
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وقتی از هوش مصنوعی صحبت میکنیم، دیگر با پدیدهای روبهرو نیستیم که فقط در فیلمهای علمی - تخیلی جای داشته باشد. این فن آوری اکنون بخشی جداییناپذیر از زیست روزمره بشر است؛ از الگوریتمهایی که محتوای فضای مجازی را برایمان تنظیم میکنند گرفته تا سیستمهایی که جان بیماران را در بیمارستانها نجات میدهند.
اما پرسش اینجاست: جایگاه ایران در این آینده فن آورانه کجاست؟
گزارش سال ۲۰۲۴ دانشگاه استنفورد تصویر روشنی از وضعیت فعلی جهان ارائه میدهد. آمریکا با تولید ۴۰ مدل پیشرفته هوش مصنوعی، چین با ۱۵ مدل و اروپا با ۳ مدل، خود را در صف اول رقابت جهانی جای دادهاند.
در این میان کشورهای منطقه ما، از جمله ایران هنوز نتوانستهاند حتی آموزش ابتدایی این فن آوری را وارد مدارس خود کنند. این یک زنگ خطر جدی است؛ نه فقط برای آینده فن آوری بلکه برای آینده استقلال و توانمندی ملی ما.
آموزش هوش مصنوعی تنها به معنای یادگیری کدنویسی نیست .
این آموزش دریچهای است به سوی تقویت تفکر انتقادی، حل مسئله و تربیت نیروهای انسانی خلاق.
اگر میخواهیم ایران در آینده صرفاً مصرفکننده فن آوری نباشد و جایگاهی مستقل و اثرگذار در جهان دیجیتال داشته باشد، چارهای جز بازنگری در نظام آموزشی نداریم.
این تحول باید از مدرسه آغاز شود، جایی که آیندهسازان فردای کشور در حال شکلگیریاند.
میتوان این مسیر را از آموزش مفاهیم پایه آغاز کرد؛ از برنامهنویسی ساده گرفته تا ساخت رباتهای ابتدایی. منابع رایگان در فضای آنلاین، همکاری با شرکتهای دانشبنیان داخلی و کارگاههای آموزشی و دوره های ضمن خدمت کارآمد برای معلمان میتواند آغازگر این مسیر باشد.
سکوت امروز ما، عقبماندگی فردای فرزندانمان را رقم خواهد زد.
اکنون زمان آن است که تصمیم بگیریم:
میخواهیم ناظر آینده باشیم، یا بخشی از آن؟ انتخاب با مدیران دستگاه حساس و پهن پیکر نظام تعلیم و تربیت ماست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش انفرادی یک روش یادگیری است که در آن فرد بر اساس تواناییها، نیازها و سرعت یادگیری خود، بهصورت مستقل و بدون وابستگی به یک کلاس یا معلم خاص، آموزش میبیند. این روش میتواند از طریق منابع متنوعی مانند کتابها، دورههای آنلاین، نرمافزارهای آموزشی و پلتفرمهای یادگیری مجازی انجام شود.
این نوع آموزش به چندین روش مختلف اجرا میشود که هرکدام مزایا و کاربردهای خاص خود را دارند.
در ادامه، مهمترین انواع آموزش انفرادی را به اختصار معرفی میکنیم:
1- آموزش انفرادی برنامهریزیشده (Programmed Instruction) :
در این روش، محتوا به بخشهای کوچک تقسیم میشود و یادگیرنده مرحلهبهمرحله از طریق آزمونها و بازخوردها پیش میرود.
2- آموزش انفرادی با کمک رایانه (Computer-Assisted Instruction – CAI)
در این روش، یادگیرنده از نرمافزارهای هوشمند و تعاملی برای یادگیری استفاده میکند. هوش مصنوعی میتواند محتوای آموزشی را شخصیسازی کند.
3- آموزش انفرادی بر اساس علایق (Interest-Based Learning)
در این روش، یادگیری بر اساس علایق و نیازهای شخصی طراحی میشود و یادگیرنده خودش مسیر یادگیری را انتخاب میکند.
4- آموزش انفرادی خودراهبریشده (Self-Directed Learning – SDL)
در این روش، فرد بهصورت کاملاً مستقل مطالعه میکند و خودش منابع، اهداف و روشهای یادگیری را تعیین میکند.
5- آموزش انفرادی مبتنی بر پروژه (Project-Based Learning – PBL)
در این روش، یادگیرنده از طریق انجام پروژههای واقعی و عملی مفاهیم را یاد میگیرد.
6- آموزش انفرادی تطبیقی (Adaptive Learning)
در این روش، از هوش مصنوعی و تحلیل دادهها برای تنظیم محتوای آموزشی مطابق با نیازهای فردی استفاده میشود.
7- آموزش انفرادی از طریق یادگیری ترکیبی (Blended Learning)
این روش ترکیبی از یادگیری حضوری و آنلاین است که به دانشآموزان امکان میدهد بخشی از یادگیری را خودشان و بهصورت مستقل انجام دهند.
آموزشهای انفرادی از ویژگیها و مزایایی برخوردار هستند که امروزه گسترش یافتهاند که برخی از مهمترین این ویژگیها عبارتند از:
- انعطافپذیری بالا : یادگیرنده میتواند زمان، مکان و سرعت یادگیری را خودش تعیین کند.
- استفاده از فن آوریهای نوین : مانند هوش مصنوعی، واقعیت مجازی، متاورس و یادگیری ماشینی.
- محتوای شخصیسازیشده : یادگیری متناسب با نیازهای فردی، سبک یادگیری و علایق فرد تنظیم میشود.
- دسترسی جهانی : بدون محدودیت جغرافیایی، هر فرد میتواند از منابع آموزشی سراسر جهان استفاده کند.
- افزایش خودمختاری و مهارتهای فردی : تقویت مهارتهای حل مسئله، مدیریت زمان و یادگیری مستقل.
- کاهش هزینههای آموزشی : معمولاً آموزش انفرادی از کلاسهای حضوری ارزانتر است و هزینههای رفتوآمد را کاهش میدهد.
اما سوال اینجاست که :
آیا با پیشرفت تکنولوژی و گسترش آموزشهای انفرادی، مدارس و دانشگاهها تعطیل میشوند؟
پاسخ به این سوال کمی دشوار است اما اگر مدارس و دانشگاهها تعطیل نشوند حتماً نقش و نحوه عملکرد آنها تغییر خواهد کرد. پیشرفتهایی مانند هوش مصنوعی، متاورس، واقعیت افزوده و یادگیری ماشینی باعث تحول در آموزش شدهاند، اما بعید است که مدارس و دانشگاهها بهطور کامل تعطیل شوند.
دلایل این موضوع شامل موارد زیر است:
1- نقش اجتماعی و پرورشی مدارس و دانشگاهها
آموزش فقط انتقال اطلاعات نیست. دانشآموزان و دانشجویان در مدارس و دانشگاهها مهارتهای اجتماعی، کار گروهی، تفکر انتقادی و حل مسئله را یاد میگیرند. این مهارتها به سختی میتوانند بهطور کامل در محیطهای دیجیتالی جایگزین شوند.
2- نیاز به یادگیری عملی و تجربی
رشتههایی مانند پزشکی، مهندسی، هنر، علوم آزمایشگاهی و بسیاری از مهارتهای فنی نیاز به آموزش عملی دارند. حتی با پیشرفت متاورس و شبیهسازیهای دیجیتالی، یادگیری عملی و حضوری همچنان اهمیت خود را حفظ خواهد کرد.
3- چالشهای یادگیری کاملاً دیجیتال
- عدم تمرکز و خستگی دیجیتال: یادگیری در محیطهای کاملاً مجازی ممکن است باعث کاهش تمرکز و انگیزه شود.
- نیاز به تعامل انسانی: معلمان و اساتید نقش مهمی در راهنمایی، انگیزهبخشی و ارزیابی دانشآموزان دارند که هوش مصنوعی هنوز نمیتواند کاملاً جایگزین آن شود.
4- نابرابری در دسترسی به فن آوری
همه افراد در سراسر جهان به اینترنت پرسرعت، رایانههای پیشرفته و محیطهای مجازی مناسب دسترسی ندارند. این مسئله باعث میشود که آموزش سنتی همچنان مورد نیاز باشد.
5- آینده؛ ترکیب آموزش سنتی و دیجیتال
آنچه محتملتر است، ادغام آموزش حضوری و آنلاین است. دانشگاهها و مدارس از فن آوریهایی مانند متاورس، هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی برای بهبود روشهای آموزشی استفاده خواهند کرد، اما بهطور کامل جایگزین نخواهند شد.
اما میتوان نتیجهگیری کرد که:
* مدارس و دانشگاهها تعطیل نمیشوند، اما به سمت آموزش ترکیبی (هیبریدی) حرکت خواهند کرد.
* تکنولوژی باعث تغییر در روشهای تدریس و شخصیسازی یادگیری میشود، اما جایگزین کامل آموزش سنتی نخواهد شد.
* یادگیری حضوری همچنان برای مهارتهای اجتماعی، عملی و تجربی ضروری است.
بنابراین، آینده آموزش ترکیبی از روشهای سنتی و فن آوریهای پیشرفته خواهد بود، نه حذف کامل مدارس و دانشگاهها.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در دوره اول متوسطه ؛ دانش آموزان هر پایه چهار ساعت محتوای درسی تحت عنوان «ادبیات» میخوانند. دو ساعت شامل املا و فارسی است و دو ساعت نیز در هفته به نگارش یا همان انشا اختصاص یافته است.
جایگاه درس ادبیات بهعنوان درسی که هدف آن پرورش تفکر انتقادی و آگاهی از مسائل اجتماعی است، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
انتخاب متون برای این درس باید با وسواس و دقت انجام شود تا دانشآموزان هم از میراث غنی ادبیات کلاسیک فارسی بهرهمند شوند و هم با جریانهای ادبی معاصر و ادبیات جهان آشنا گردند. چنین رویکردی نهتنها در تقویت مهارتهای زبانی و تحلیلی آنان مؤثر است، بلکه به رشد نگرشی باز و آگاهانه نسبت به مسائل فرهنگی و اجتماعی نیز کمک میکند.
کتابهای فارسی پایه هفتم، هشتم و نهم هر پایه شامل شش فصل با عنوانهایی چون فصل اول: زیبایی آفرینش، فصل دوم: شکفتن، فصل سوم: سبک زندگی، فصل چهارم: نامها و یادها، فصل پنجم: اسلام و انقلاب اسلامی و فصل ششم با نام ادبیات جهان است.
البته دو فصل این کتابها نیز تحت عنوان ادبیات بومی نامگذاری شده است و تهیه دو درس پنجم و پانزدهم در اختیار دانش آموزان و مطابق با ادبیات بومی هر منطقه پیش بینی شده است که متأسفانه در بسیاری از مدارس نادیده گرفته میشود!
کتاب نگارش هم که با محتویات درس فارسی در ارتباط است تنها هشت درس دارد که بهصورت کارگاهی و تمرین نوشتن بهصورت هرماه یک درس پیش بینی شده است و طبیعی است که باید از تقسیم این چهار ساعت بین دبیران مختلف باید خودداری کرد.
بیشترین حجم کتاب فارسی را ادبیات تعلیمی در بر گرفته است. بهعبارت دیگر از ابتدای کتاب تا انتهای کتاب یک دانشآموز نوجوان شاهد نصیحت شنیدن و پند و اندرز مستقیم است. نکتهای که چندان با ذوق و حوصله دانش آموزان در این دوره سازگار نیست و شاید اگر در انتخاب داستانها و اشعار به شیوۀ غیرمستقیم عمل شده بود شاهد اثرگذاری بهتری بودیم.
یکی دیگر از مشکلاتی که در کتاب فارسی مشاهده میشود، عدم مطابقت تصویرگری با متن است. گاهی تصاویر نه تنها با محتوای درس هماهنگی ندارند، بلکه موجب سردرگمی دانشآموزان نیز میشود. همچنین استفاده از فونتهای نامناسب در برخی صفحات خوانایی متن را دشوار کرده است و باعث خستگی چشم و کاهش تمرکز میشود.
یکی دیگر از ایرادها ، عدم ذکر نام نویسنده در پایان درسها و روانخوانیها است. این مسئله نهتنها ارزش علمی و هنری آثار را نادیده میگیرد، بلکه باعث میشود دانشآموزان کمتر با نام و آثار نویسندگان و شاعران برجسته آشنا شوند. بهعنوان نمونه در کتاب فارسی هشتم پنج روانخوانی با نامهای: جوانه و سنگ صفحه 23/آقا مهدی صفحه 63/ شوق آموختن صفحه 102/نام ها و جایها صفحه 111 و آنسوی پنجره صفحه 125 آمده است.
تنها روانخوانی صفحه 63 نام نویسنده را دارد و بقیه بدون نام مؤلف یا نویسنده است.
در این میان نکته عجیبتر تحریف کامل برخی از متون در کتاب با متن اصلی اثر است که معلوم نیست با چه هدفی صورت گرفته است.
یکی از روانخوانیهای همین کتاب با عنوان «شوق آموختن» که بدون نام نویسنده است از کتاب «حکایت زمستان» نوشته «سعید عاکف» انتخاب شده است. ماجرای اصلی ، روایت رزمندهای اسیر است که به شوق دختری به نام «گل بی بی» سواد خواندن و نوشتن یاد میگیرد اما در کتاب درسی آن دختر تبدیل به مادربزرگ میشود!
اگرچه حکایت ضعیف، غیرقابل باور و فاقد ارزش ادبی مناسب است اما تحریف آن عذر بدتر از گناه است که ظاهراً ناظران فکر کردهاند جای ماجرای عاشقانه در کتاب درسی نیست! بهجای این کار بهراحتی میشد داستان دیگری انتخاب کرد تا این همه به زحمت نیفتند!
از سوی دیگر، در کتابهای فارسی هر سه پایه درباره شاعران بزرگی و شخصیتهای نامدار توضیحات ارائهشده بسیار محدود است. این در حالی است که این شخصیتها تأثیر عمیقی بر ادبیات فارسی داشتهاند نیاز است اطلاعات ادبی دانش آموزان تنها محدود به یک اسم نباشد.
برای ارتقای کیفیت کتابهای درسی فارسی در مقطع متوسطه اول ضروری است که محتوای این کتابها بهگونهای تنظیم شود که هم به غنای ادبیات کلاسیک وفادار بماند و هم دانشآموزان را با ادبیات معاصر و جهانی آشنا کند. همچنین، شیوه ارائه مطالب باید از لحن خشک و نصیحتگو نه فاصله بگیرد و بهجای آن از داستانهای جذاب، روایات غیرمستقیم و متونی متناسب با ذائقه نوجوانان بهره ببرد.
شفافیت در انتخاب و تدوین متون نیز مسئلهای اساسی است، چراکه تحریف محتوا نهتنها به اعتبار علمی کتابها لطمه میزند، بلکه باعث کاهش اعتماد دانشآموزان به منابع آموزشی میشود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پروفسور استوارت راسل که در دانشگاه کالیفرنیا تدریس می کند، به نشریه گاردین گفت که معلمان شخصی مبتنی بر ChatGPT می توانند آموزش را بسیار غنی کنند. تنها چیزی که نیاز دارید، یک گوشی هوشمند است و کودک می تواند آموزش با کیفیتی را دریافت کند.
به گفته راسل، فن آوری امروزی به دانش آموزان این امکان را می دهد که بیشتر مطالب را تا پایان دبیرستان بگذرانند. این استاد دانشگاه در نشست جهانی سازمان ملل متحد در مورد هوش مصنوعی گفت: آموزش، بزرگترین مزیت شبکه های عصبی است که می توانیم در چند سال آینده انتظار داشته باشیم.
دروس سنتی گروهی در مدارس به مرور زمان از بین خواهد رفت.
این چشم انداز ممکن است نگرانی های مشروعی را در میان معلمان و اتحادیه ها ایجاد کند. مدارس معلمان کمتری خواهند داشت و احتمالا همه آنها اخراج خواهند شد. او پیش بینی می کند که مشارکت انسان در فرآیند آموزشی همچنان مهم خواهد بود، اما ممکن است، با نقش سنتی معلم بسیار متفاوت باشد.
سخنان استوارت راسل نه فقط در میان مربیان بلکه مردم عادی نیز می تواند باعث سردرگمی شود. از یک طرف، استاد ترس از حوادث آینده دارد. از سوی دیگر، دقیقا همان چیزی که منتظرش هستیم، بدون تلاش برای مقاومت در برابر آن اتفاق می افتد.
امروزه، کلاس ها گاهی نه فقط در مدرسه، بلکه در موزه ها، کارخانه ها، فضای باز و غیره برگزار می شود. شاید از سایر روش های آموزشی به صورت فعال تری استفاده شود.
در حال حاضر، به اصطلاح کلاس چرخشی تمرین می شود، زمانی که بچه ها با موضوعی که خودشان مطالعه کرده اند، به مدارس می آیند و بقیه از جمله معلم به آن گوش می دهند.
اما ارتباط گروهی به احتمال زیاد از بین نخواهد رفت. این که چرا یک شکل گروهی ارتباط به هر شکلی باقی می ماند، قابل درک است: یک فرد، موجودی اجتماعی است. امروزه، کلاس های گروهی اغلب مورد انتقاد قرار می گیرد و می گویند که نمی توان به تک تک دانش آموزان گروه توجه کافی داشت. اما به طور کلی، همه اعتراف می کنند که در یک گروه کار شدیدتر از کلاس های فردی است.
امروزه، کودکان ارتباط کمی با طبیعت و همسالان خود دارند، اما فعالانه با وسایل ارتباط برقرار می کنند (این یک زیستگاه جدید است) و مهارت های زندگی مستقل را ندارند. در نتیجه، از مدرسه خواسته می شود تا تمام این کسری ها را جبران کند. اما در همان زمان، ما به یاد می آوریم، معلمان کمتری در مدارس وجود خواهد داشت و شاید حتی همه آنها اخراج شوند.
با در نظر گرفتن این واقعیت که در تربیت، یکی از مهمترین افراد زندگی کودک معلم بوده و هست، پذیرش تز غیبت او کار دشواری است. این معلم است که می تواند، استعدادهای نهفته را در دانش آموز بیدار کند و به والدین کمک کند تا شخصیتی نجیب و قوی پرورش دهند.
احتمالا، معلمان شخصی سازی شده مبتنی بر ChatGPT خبره های ایده آلی هستند و خواهند بود. اما بعید است که چیزی جایگزین ارتباط انسانی برای کودک شود. او به یک معلم زنده نیاز دارد که کنارش بنشیند. با احساسات، شخصیت، شوخی... چیزی که می تواند زندگی را بیاموزد.
منبع: نزاویسیمایا گازتا (روسیه) / تحریریه دیپلماسی ایرانی
مقدمه
انسان های اولیه، بعد از یک جا نشینی و سپس شهرنشینی، با انبوهی از نیازهای مادی رو به افزایشِ ناشی از افزایشِ جمعیت مواجه بودند که به خاطر محدودیت طبیعت و محل سکونت شان قادر به تامین نبودند.
لذا راحت ترین روش، یعنی راه ستاندن از همسایه ها را پیش می گرفتند. دنیای غرب بعد از اتفاقات متعدد خونبار که گریبان ملل مسلمان و ایرانیان را گرفت و آنها را از جاده توسعه و فن آوری دور نمود، به عرصه علم و صنعت وارد شد.
کمبود منابع، معادن و مواد خام در اروپا و خلق و خوی وحشی و زیاده خواهِ به ارث رسیده از نئاندرتالها آنها را واداشت که از همان شیوه های اجداد نخستینِ خود برای رشد و توسعه صنعتی خود استفاده کنند.
افزایش ثروت و قدرت علمی و فنی غرب نیز روز به روز بر خوی زیاده خواهی و طمع ایشان می افزود. لذا در سده های مختلف نیمه دوم هزاره دوم میلادی شاهد استعمار ملت های ضعیف و خوی وحشی گری غربی ها در آفریقا، آمریکا، آسیا و استرالیا بوده ایم. چه جنایت ها که ضمن تاراج سرزمینی توسط اسپانیائی ها، هلندی ها، دانمارکی ها، فرانسوی ها، انگلیسی ها و ... بر سر مردمان امریکای جنوبی و شمالی، اندونزی و هند و خاورمیانه و استرالیا و ... که توسط این وحشیانِ کت شلواری بر مردمان ضعیف و بی دفاع این مناطق وارد نشده است. هنوز بوی خون و صدای بومیان آفریقایی و استرالیایی و سرخپوستان آمریکایی و ... از دل تاریخ به گوش می رسد. و چه ساده دل اند مردمانی که رنگ حنای ایشان را دگر بار باور می کنند.
کوتاه سخن این که، به نظر نویسنده پیشرفت و توسعه غرب علاوه بر ویژگی ها و توانایی های ذاتی آنها، نتیجه شرایط محیطی جهان آن روز و تاراج منابع طبیعی و خون های بسیاری است که توسط غربِ وحشی از ملت های تحت سلطه به زمین ریخته شده است. متاسفانه، این قتل و غارت هنوز نیز ادامه دارد، ولیکن با شیوه ها و ابزارهای نوین.
در اواخر قرن بیستم با توسعه اینترنت و رسانه های ارتباطی شاهد بیداری اجتماعی در ملل مستضعفِ تحت سلطه بوده و هستیم. ولی غربِ وحشی راهی جز ادامه مسیر انتخابی خود نمی شناسد و البته بقای خود را در تاراج می بیند. و البته به هر قیمتی. چون منابع و معادن ملت های مستضعف در آسیا و آفریقا، با تامین مواد اولیه ارزان، هزینه رشد و توسعه نظام سرمایه داری غربی را به شدت کاهش می دهد. بنابراین غربیان بهتر آن می بینند که به جای استفاده از ابزاهای جنگ سخت و خشن به شیوه های جنگ نرم و جنگ شناختی روی آورند.
به قول سعدی رحمه الله علیه: « دشمن چو از همه حیلتی فرو مانَد، سلسله دوستی بجنبانَد، پس آن گه به دوستی کارهایی کند که هیچ دشمن نتواند » .
این نوشته با همکاری هوش مصنوعی و به منظور معرفی اجمالی جنگ شناختی و اثرات مخرب آن بر ملل در حال توسعه در آفریقا و آسیا تنظیم شده است. امیداست جوانان ایران زمین با مطالعه تاریخ و افکار مترقی، اخلاق و انسانی ایرانیان به عظمتِ این دیارِ کهن سال پی ببرند و فریب زرق و برق غرب وحشی و دموکراسی پوشالی و نخ نمای آنها که هزینه آن از خون دل به دست آمده است را نخورند. و بیدق خود را به فرزین آنها ندهند و امیر و سرور خود باشند.
تاریخچه جنگ شناختی
تاریخ جنگ شناختی به دورانهای گذشته برمیگردد و میتوان آن را در زمینههای مختلف سیاسی، نظامی و اجتماعی مشاهده کرد. در جنگ جهانی اول و دوم، تبلیغات به عنوان ابزاری برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی و تقویت روحیه ملی به کار گرفته می شد. کشورهای مختلف از جمله بریتانیا و آلمان از تکنیکهای تبلیغاتی برای جذب حمایت عمومی و تضعیف روحیه دشمن استفاده می کردند. در دوران طولانی جنگ سرد، نیز جنگ شناختی به اوج خود رسید. ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از تکنیکهای مختلفی برای تضعیف یکدیگر استفاده می کردند که شامل تبلیغات، جنگ روانی و عملیاتاطلاعاتی بود. در جنگهای مدرن عصر حاضر نیز با ظهور اینترنت و رسانههای اجتماعی، جنگ شناختی به شکل جدیدی در آمده است. گروههای تروریستی و دولتها از این پلتفرمها برای انتشار اطلاعات و تأثیرگذاری بر افکار عمومی استفاده میکنند.
در سالهای اخیر، جنگ شناختی در بحرانهای سیاسی و اجتماعی مانند بهار عربی و انتخابات مختلف در کشورهای غربی به وضوح مشاهده شده است. بنابراین جنگ شناختی همواره بخشی از استراتژیهای نظامی و سیاسی بوده و با پیشرفت فن آوری و تغییرات اجتماعی، شکل و شیوههای آن نیز تغییر کرده است.
تعریف جنگ شناختی
جنگ شناختی به مجموعهای از فعالیتها و استراتژیها اطلاق میشود که هدف آن تأثیرگذاری بر ادراک، باورها و رفتارهای افراد یا گروهها است. این نوع جنگ معمولاً در زمینههای سیاسی، اجتماعی و نظامی به کار میرود و میتواند شامل استفاده از اطلاعات، تبلیغات، روانشناسی و تکنیکهای رسانهای باشد.
جنگ شناختی میتواند به شکلهای مختلفی انجام شود، از جمله:
1- تبلیغات و اطلاعات نادرست: انتشار اطلاعات نادرست یا تحریفشده به منظور ایجاد سردرگمی یا تغییر نگرشها.
2- تأثیرگذاری بر افکار عمومی: استفاده از رسانهها و شبکههای اجتماعی برای شکلدهی به نظرات عمومی و ایجاد فشار بر تصمیمگیرندگان.
3- تکنیکهای روانشناختی: به کارگیری روشهای روانشناختی برای تحت تأثیر قراردادن احساسات و رفتارهای افراد.
هدف نهایی جنگ شناختی میتواند تضعیف دشمن، تقویت موقعیت خودی یا ایجاد تغییرات اجتماعی و سیاسی باشد. این نوع جنگ به ویژه در دنیای دیجیتال و با گسترش رسانههای اجتماعی اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
در جریان بهار عربی، سقوط دولت قذافی و بشاراسد و توحش نتانیاهو در غزه و لبنان استفاده از این روش ها و تکنیک ها بسیار مشهود است و عامل مهمی در پیروزی میدانی محسوب می شود.
تکنیکهای جنگ شناختی
تکنیک های جنگ شناختی شامل مجموعهای از روشها و استراتژیها هستند که به منظور تأثیرگذاری بر ادراک و رفتار افراد یا گروهها به کار میروند. برخی از این تکنیکها عبارتند از:
1- تبلیغات و اطلاعات نادرست: انتشار اخبار و اطلاعات نادرست یا تحریفشده به منظور ایجاد سردرگمی یا تغییر نگرشها. که میتواند شامل شایعات، اخبار جعلی و تحلیلهای مغرضانه باشد.
2- تأثیرگذاری بر احساسات: استفاده از محتواهایی که احساسات قوی مانند ترس، خشم یا شادی را برانگیخته و به این ترتیب رفتارها و تصمیمات افراد را تحت تأثیر قرار میدهد.
3- ایجاد دوگانگی و قطبیسازی: تقسیم جامعه به دو گروه متضاد و ایجاد تنش بین آنها به منظور تضعیف انسجام اجتماعی و افزایش نفوذ بر یکی از طرفین.
4- استفاده از رسانههای اجتماعی: بهرهبرداری از پلتفرمهای اجتماعی برای انتشار اطلاعات و ایجاد بحثهای عمومی به منظور شکلدهی به نظرات و باورها.
5- تکنیکهای روانشناختی: به کارگیری روشهای روانشناختی مانند القای ترس، فریب و فریبکاری برای تحت تأثیر قرار دادن تصمیمات و رفتارهای افراد.
6- تأثیرگذاری بر نخبگان و تصمیمگیرندگان: هدف قرار دادن افراد کلیدی در سازمانها و نهادها به منظور تغییر سیاستها یا تصمیمات آنها.
7- استفاده از نمادها و روایتها: ایجاد و ترویج نمادها و روایتهایی که به تقویت هویت گروهی و ایجاد احساس تعلق کمک میکند.
8- تحلیل و رصد اطلاعات: جمعآوری و تحلیل دادهها درباره رفتارها و نگرشهای جامعه به منظور طراحی استراتژیهای مؤثرتر.
این تکنیکها میتوانند به صورت مستقل یا ترکیبی به کار گرفته شوند و هدف آنها تأثیرگذاری بر افکار عمومی و تغییر رفتارها و تصمیمات افراد است.
راه های مقابله با جنگ شناختی
مقابله با جنگ شناختی نیازمند استراتژیها و اقداماتی است که به تقویت آگاهی عمومی، افزایش مقاومت در برابر اطلاعات نادرست و حفظ انسجام اجتماعی کمک کند. در زیر به برخی از راههای مقابله با جنگ شناختی اشاره میشود:
1- آموزش و آگاهیرسانی: افزایش آگاهی عمومی درباره تکنیکهای جنگ شناختی و اطلاعات نادرست میتواند به افراد کمک کند تا بهتر بتوانند اطلاعات را تحلیل کنند و از فریبهای احتمالی جلوگیری کنند.
2- تقویت سواد رسانهای: آموزش مهارتهای سواد رسانهای به افراد، به ویژه جوانان، میتواند به آنها کمک کند تا منابع معتبر را شناسایی کرده و از اطلاعات نادرست دوری کنند.
3- ترویج شفافیت: نهادها و سازمانها باید در ارائه اطلاعات شفاف و قابل اعتماد تلاش کنند که شامل انتشار اطلاعات دقیق و بهروز درباره مسائل مختلف است.
4- پاسخ گویی به اطلاعات نادرست: ایجاد سازوکارهایی برای شناسایی و پاسخ به اطلاعات نادرست به سرعت میتواند به کاهش تأثیرات منفی آنها کمک کند. که میتواند شامل همکاری با رسانهها و پلتفرمهای اجتماعی باشد.
5- تقویت انسجام اجتماعی: ایجاد و تقویت روابط اجتماعی و همکاریهای محلی میتواند به افزایش مقاومت جامعه در برابر جنگ شناختی کمک کند. در این مورد می توان برگزاری رویدادها و فعالیتهای اجتماعی را نام برد.
6- تحلیل و رصد اطلاعات: ایجاد تیمهای تخصصی برای رصد و تحلیل اطلاعات و شناسایی الگوهای جنگ شناختی میتواند به شناسایی تهدیدات و پاسخ به آنها کمک کند.
7- استفاده از فن آوری: بهرهبرداری از فن آوریهای نوین برای شناسایی و مقابله با اطلاعات نادرست، مانند الگوریتمهای هوش مصنوعی، میتواند به شناسایی سریعتر و مؤثرتر اطلاعات نادرست کمک کند.
8- تقویت همکاریهای بینالمللی: همکاری با کشورهای دیگر و نهادهای بینالمللی برای تبادل اطلاعات و تجربیات در زمینه مقابله با جنگ شناختی میتواند به تقویت استراتژیهای مقابله کمک کند.
این راهها میتوانند به عنوان بخشی از یک استراتژی جامع برای مقابله با جنگ شناختی به کار گرفته شوند و به حفظ امنیت اطلاعات و انسجام اجتماعی کمک کنند.
نقش آموزش عمومی در مقابله با جنگ شناختی
آموزش عمومی نقش بسیار مهمی در مقابله با جنگ شناختی دارد. این آموزش میتواند به تقویت آگاهی، مهارتها و تواناییهای افراد در شناسایی و مقابله با اطلاعات نادرست و تکنیکهای جنگ شناختی کمک کند. در زیر به برخی از جنبههای کلیدی نقش آموزش عمومی در این زمینه اشاره میشود:
1- افزایش آگاهی: آموزش عمومی میتواند به افراد کمک کند تا با مفهوم جنگ شناختی و تکنیکهای آن آشنا شوند. این آگاهی به آنها این امکان را میدهد که بهتر بتوانند اطلاعات را تحلیل کنند و از فریبهای احتمالی جلوگیری کنند.
2- تقویت سواد رسانهای: آموزش مهارتهای سواد رسانهای به افراد، به ویژه جوانان، میتواند به آنها کمک کند تا منابع معتبر را شناسایی کرده و از اطلاعات نادرست دوری کنند. در این زمینه یادگیری نحوه ارزیابی اعتبار منابع، شناسایی اخبار جعلی و تحلیل محتوای رسانهای از مهم ترین مهارت ها محسوب می شود.
3- توسعه تفکر انتقادی: آموزش عمومی میتواند به تقویت مهارتهای تفکر انتقادی کمک کند. این مهارتها به افراد این امکان را میدهد که به طور مستقل اطلاعات را ارزیابی کرده و تصمیمات آگاهانهتری بگیرند.
4- تشویق به پرسش گری: آموزش عمومی میتواند افراد را تشویق کند که به جای پذیرش بیچون و چرای اطلاعات، سوالاتی بپرسند و به دنبال شواهد و مدارک معتبر باشند. این رویکرد میتواند به کاهش تأثیر اطلاعات نادرست کمک کند.
5- ایجاد حس مسئولیت اجتماعی: آموزش عمومی میتواند حس مسئولیت اجتماعی را در افراد تقویت کند و آنها را به مشارکت در مبارزه با اطلاعات نادرست و جنگ شناختی ترغیب کند. که شامل به اشتراکگذاری اطلاعات صحیح و کمک به دیگران در شناسایی اطلاعات نادرست است.
6- تقویت انسجام اجتماعی: آموزش عمومی میتواند به تقویت روابط اجتماعی و همکاریهای محلی کمک کند. این انسجام اجتماعی میتواند به افزایش مقاومت جامعه در برابر جنگ شناختی کمک کند.
7- آموزش در زمینه فن آوری: با توجه به نقش فن آوری در جنگ شناختی، آموزش عمومی در زمینه استفاده صحیح از فن آوری های نوین و رسانههای اجتماعی میتواند به افراد کمک کند تا از این ابزارها به نفع خود استفاده کنند و در برابر تهدیدات محافظت شوند.
به طور کلی، آموزش عمومی میتواند به عنوان یک ابزار کلیدی در مقابله با جنگ شناختی عمل کند و به تقویت آگاهی، مهارتها و تواناییهای افراد در شناسایی و مقابله با اطلاعات نادرست کمک کند.
نقش آموزش و پرورش و دانشگاهها در مقابله با جنگ شناختی
به نظر می رسد آموزش و پرورش و دانشگاهها نیز نقش حیاتی و بی بدیل در مقابله با جنگ شناختی دارند. این نهادها میتوانند با ارائه آموزشهای مناسب و تقویت مهارتهای لازم، به هویت سازی و افزایش آگاهی و توانمندیهای دانشآموزان و دانشجویان در برابر اطلاعات نادرست و فریبنده و تکنیکهای جنگ شناختی کمک کنند. در زیر به برخی از جنبههای کلیدی این مهم اشاره میشود:
1- توسعه سواد رسانهای: سواد رسانهای به توانایی افراد در تحلیل، ارزیابی و تولید محتوا در رسانههای مختلف اشاره دارد. این مفهوم شامل درک و استفاده از رسانههای سنتی (مانند رادیو، تلویزیون و روزنامه) و رسانههای دیجیتال (مانند وبسایتها، شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای آنلاین) میشود.
أ. آموزش سواد رسانهای: مدارس و دانشگاهها میتوانند دورههای آموزشی در زمینه سواد رسانهای ارائه دهند که به دانشآموزان و دانشجویان کمک کند تا توانایی شناسایی منابع معتبر و تحلیل محتوای رسانهای را پیدا کنند.
ب. تحلیل انتقادی: آموزش مهارتهای تحلیل انتقادی به دانشآموزان و دانشجویان این امکان را میدهد که به طور مستقل اطلاعات را ارزیابی کنند و از پذیرش بیچون و چرای آنها جلوگیری کنند.
2- تقویت تفکر انتقادی: تفکر انتقادی به فرآیند تحلیل و ارزیابی اطلاعات، ایدهها و استدلالها بهطور منطقی و نظاممند اشاره دارد. این نوع تفکر به افراد کمک میکند تا بهجای پذیرش بیچونوچرای اطلاعات، آنها را مورد بررسی قرار دهند و به نتایج منطقی و مستدل برسند.
أ. برنامههای درسی: ادغام مباحث تفکر انتقادی در برنامههای درسی میتواند به دانشآموزان و دانشجویان کمک کند تا مهارتهای لازم برای تحلیل و ارزیابی اطلاعات را توسعه دهند.
ب. تشویق به پرسش گری: ایجاد فضایی که در آن دانشآموزان و دانشجویان تشویق به پرسش گری و بحث درباره موضوعات مختلف شوند، میتواند به تقویت مهارتهای تفکر انتقادی کمک کند.
3- آموزش فن آوری:
أ. آموزش استفاده از فن آوری: دانشگاهها میتوانند دورههای آموزشی در زمینه استفاده صحیح از فن آوری های نوین و رسانههای اجتماعی ارائه دهند تا دانشجویان بتوانند از این ابزارها به نفع خود استفاده کنند.
ب. آشنایی با تهدیدات سایبری: آموزش در زمینه تهدیدات سایبری و جنگ شناختی میتواند به دانشآموزان و دانشجویان کمک کند تا از خطرات احتمالی آگاه شوند و از خود محافظت کنند.
4- ایجاد حس مسئولیت اجتماعی: مسئولیت اجتماعی به تعهد و وظیفهای اشاره دارد که افراد، سازمانها و شرکتها نسبت به جامعه خود و محیط زیست دارند. این مفهوم به این معناست که هر فرد یا نهادی باید در فعالیتها و تصمیمگیریهای خود به تأثیرات اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی توجه کند و سعی کند به بهبود شرایط جامعه و رفاه عمومی کمک کند.
أ. تشویق به مشارکت: مدارس و دانشگاهها میتوانند دانشآموزان و دانشجویان را به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و مبارزه با اطلاعات نادرست تشویق کنند.
ب. برگزاری کارگاهها و سمینارها: برگزاری کارگاهها و سمینارهای آموزشی در زمینه جنگ شناختی و اطلاعات نادرست میتواند به افزایش آگاهی و مسئولیت اجتماعی کمک کند.
5- تقویت انسجام اجتماعی: انسجام اجتماعی به وضعیتی اشاره دارد که در آن اعضای یک جامعه بهطور مؤثر و هماهنگ با یکدیگر تعامل میکنند و احساس تعلق خاطر و همبستگی به یکدیگر و جامعه دارند. این مفهوم شامل روابط مثبت بین افراد، گروهها و نهادهای اجتماعی است و به ایجاد یک محیط اجتماعی پایدار و سالم کمک میکند. انسجام اجتماعی به ایجاد ثبات و امنیت در جامعه کمک میکند و میتواند به کاهش نابرابریها، افزایش کیفیت زندگی و تقویت همکاریهای اجتماعی منجر شود. جوامع با انسجام اجتماعی بالا معمولاً در برابر چالشها و بحرانها مقاومتر هستند و توانایی بیشتری برای حل مسائل اجتماعی دارند.
أ. ایجاد فضاهای گفتوگو: مدارس و دانشگاهها میتوانند فضاهایی برای گفتوگو و تبادل نظر درباره موضوعات اجتماعی و سیاسی ایجاد کنند که به تقویت انسجام اجتماعی کمک کند.
ب. فعالیتهای گروهی: برگزاری فعالیتهای گروهی و پروژههای مشترک میتواند به تقویت روابط اجتماعی و همکاریهای محلی کمک کند.
6- تحقیق و پژوهش:
أ. پژوهشهای علمی: دانشگاهها میتوانند به تحقیق و پژوهش در زمینه جنگ شناختی و تأثیرات آن بپردازند و نتایج این تحقیقات را در اختیار جامعه قرار دهند.
ب. توسعه راهکارها: پژوهشگران میتوانند به توسعه راهکارهای مؤثر برای مقابله با جنگ شناختی و اطلاعات نادرست کمک کنند.
به طور کلی، آموزش و پرورش و دانشگاهها میتوانند با ارائه آموزشهای مناسب و تقویت مهارتهای لازم اجتماعی، علمی و فرهنگی، به هویت سازی دینی و ملی صحیح و افزایش آگاهی و توانمندیهای دانشآموزان و دانشجویان در برابر جنگ شناختی کمک کنند و نقش مهمی در حفظ انسجام اجتماعی و امنیت اطلاعات ایفا کنند.
نقش هوش مصنوعی (AI) در جنگ شناختی
هوش مصنوعی نقش مهمی در جنگ شناختی و همچنین در مقابله با آن دارد. این فن آوری میتواند به عنوان ابزاری قدرتمند در هر دو زمینه عمل کند. در زیر به برخی از جنبههای کلیدی نقش هوش مصنوعی در جنگ شناختی و مقابله با آن اشاره میشود . نقش هوش مصنوعی در جنگ شناختی در موارد زیر خلاصه می شود:
1- تحلیل دادهها: تحلیل داده به فرآیند بررسی، پاکسازی و مدلسازی دادهها با هدف کشف اطلاعات مفید، پشتیبانی از تصمیمگیری و استخراج الگوها و روندها اشاره دارد. این فرآیند میتواند شامل تکنیکها و روشهای مختلفی باشد که به تحلیلگران و محققان کمک میکند تا از دادهها بینشهای معناداری بهدست آورند. تحلیل داده در زمینههای مختلفی از جمله کسبوکار، علوم اجتماعی، بهداشت، علوم داده و بسیاری دیگر کاربرد دارد و به سازمانها و محققان کمک میکند تا تصمیمات بهتری بر اساس شواهد و دادههای واقعی اتخاذ کنند.
أ. تحلیل حجم بالای اطلاعات: هوش مصنوعی میتواند به سرعت و به طور مؤثر حجم بالایی از دادهها را تحلیل کند و الگوهای رفتاری و اطلاعات نادرست را شناسایی کند.
ب. شناسایی الگوهای رفتاری: با استفاده از الگوریتمهای یادگیری ماشین، هوش مصنوعی میتواند الگوهای رفتاری کاربران را شناسایی کرده و به تحلیل نحوه تأثیرگذاری اطلاعات بر افکار عمومی بپردازد.
2- تولید محتوا: تولید محتوا به فرآیند ایجاد و انتشار محتوای متنی، تصویری، صوتی یا ویدیویی اشاره دارد که به منظور اطلاعرسانی، سرگرمی، آموزش یا تبلیغ به مخاطبان ارائه میشود. این فرآیند میتواند شامل انواع مختلفی از محتوا باشد، از جمله مقالات، وبلاگها، پستهای شبکههای اجتماعی، ویدیوها، پادکستها، اینفوگرافیکها و غیره. تولید محتوا به عنوان یک ابزار کلیدی در بازاریابی دیجیتال و ارتباطات، به برندها و سازمانها کمک میکند تا با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند، اعتماد ایجاد کنند و در نهایت فروش و وفاداری مشتریان را افزایش دهند.
أ. تولید اخبار جعلی: هوش مصنوعی میتواند به تولید محتوای جعلی و اخبار نادرست کمک کند. این شامل استفاده از الگوریتمهای تولید متن و تصاویر برای ایجاد محتوای فریبنده است.
ب. شخصیسازی محتوا: با استفاده از دادههای کاربران، هوش مصنوعی میتواند محتوای خاصی را برای هر فرد تولید کند که به تقویت پیامهای خاص و تأثیرگذاری بر افکار عمومی کمک میکند.
3- تحلیل احساسات: هوش مصنوعی میتواند با تحلیل نظرات و واکنشهای کاربران در شبکههای اجتماعی، احساسات عمومی را شناسایی کرده و به تحلیل تأثیرات جنگ شناختی بپردازد.
نقش هوش مصنوعی در مقابله با جنگ شناختی
جنگ شناختی میتواند شامل انتشار اطلاعات نادرست، پروپاگاندا، و تلاش برای ایجاد تفرقه و بیاعتمادی در جوامع باشد. در این زمینه، هوش مصنوعی میتواند به طرق مختلف کمک کند:
1- شناسایی و تحلیل اطلاعات نادرست: هوش مصنوعی میتواند به شناسایی و تحلیل الگوهای اطلاعات نادرست و اخبار جعلی کمک کند. الگوریتمهای یادگیری ماشین میتوانند به سرعت محتوای مشکوک را شناسایی کرده و آن را برای بررسی بیشتر علامتگذاری کنند.
2- تحلیل احساسات: با استفاده از تکنیکهای پردازش زبان طبیعی (NLP)، هوش مصنوعی میتواند احساسات و نگرشهای عمومی را در مورد موضوعات خاص تحلیل کند. این اطلاعات میتواند به تصمیمگیرندگان کمک کند تا واکنشهای مناسبتری نسبت به جنگ شناختی داشته باشند.
3- مدیریت بحران: در مواقع بحران، هوش مصنوعی میتواند به شناسایی و پاسخ به اطلاعات نادرست و شایعات بهسرعت کمک کند. این امر میتواند به کاهش تأثیرات منفی و حفظ اعتماد عمومی کمک کند.
هوش مصنوعی میتواند به شناسایی و مقابله با تهدیدات سایبری که ممکن است در نتیجه جنگ شناختی به وجود آید، کمک کند. با استفاده از الگوریتمهای هوش مصنوعی، میتوان به سرعت به حملات سایبری پاسخ داد و از اطلاعات و زیرساختها محافظت کرد.
4- شخصیسازی محتوا: هوش مصنوعی میتواند به تولید و توزیع محتوای شخصیسازیشده کمک کند که به نیازها و علایق خاص مخاطبان پاسخ دهد. این امر میتواند به تقویت پیامهای مثبت و کاهش تأثیرات منفی جنگ شناختی کمک کند.
5- تحلیل دادههای بزرگ: هوش مصنوعی میتواند به تحلیل دادههای بزرگ و شناسایی الگوهای رفتاری در شبکههای اجتماعی و دیگر پلتفرمها کمک کند. این اطلاعات میتواند به شناسایی منابع و روشهای جنگ شناختی کمک کند. با استفاده از الگوریتمهای پیشرفته، هوش مصنوعی میتواند تأثیرات مختلف جنگ شناختی بر افکار عمومی و رفتارهای اجتماعی را تحلیل کند.
6- آموزش و آگاهیرسانی: هوش مصنوعی میتواند به توسعه ابزارها و برنامههای آموزشی کمک کند که به افراد در شناسایی و مقابله با اطلاعات نادرست و جنگ شناختی کمک میکند. با استفاده از شبیهسازیهای مبتنی بر هوش مصنوعی، میتوان به آموزش افراد در زمینه شناسایی و مقابله با جنگ شناختی پرداخت.
بهطور کلی، هوش مصنوعی میتواند به عنوان یک ابزار قدرتمند در مقابله با جنگ شناختی عمل کند و به تقویت دموکراسی، افزایش آگاهی عمومی و حفظ انسجام اجتماعی کمک کند. با این حال، استفاده از هوش مصنوعی نیز باید با دقت و مسئولیت انجام شود تا از سوءاستفادههای احتمالی جلوگیری شود.
تاثیر هویت یابی صحیحِ دینی و ملی در با مقابله با جنگ شناختی
هویت یک مفهوم پیچیده و چندبعدی است که به مجموعه ویژگیها، باورها، ارزشها، و تجربیات فردی یا جمعی اشاره دارد که افراد یا گروهها را از یکدیگر متمایز میکند. هویت میتواند در سطوح مختلفی تعریف شود و شامل جنبههای مختلفی از جمله موارد زیر است:
1 - هویت فردی : شامل ویژگیهای شخصی (نام، سن، جنسیت، نژاد، ملیت، و ویژگیهای فیزیکی)، باورها و ارزشها (اعتقادات دینی، سیاسی، و اخلاقی فرد) و تجربیات زندگی (تجربیات شخصی، تحصیلات، شغل، و روابط اجتماعی) است.
2- هویت اجتماعی: شامل عضویت در گروههای اجتماعی ( مانند خانواده، دوستان، و همکاران) و هویت قومی و فرهنگی (تعلق به یک قوم، فرهنگ، یا زبان خاص) است که میتواند تأثیر زیادی بر رفتار و نگرشهای فرد داشته باشد.
3- هویت ملی: بخش مهمی از هویت جمعی است که شامل تعلق به یک کشور (احساس تعلق به یک ملت یا کشور خاص و ارزشها و نمادهای ملی) و تعلق به تاریخ و فرهنگ مشترک (مانند تاریخ، زبان، آداب و رسوم، و فرهنگ مشترک یک ملت) است.
4- هویت دینی نیز بخش مهمی از هویت افراد جامعه را تشکیل می دهد. هویت دینی شامل اعتقادات مذهبی (باورها و ارزشهای مرتبط با یک دین خاص) و عملکردهای مذهبی (شرکت در مراسم و فعالیتهای دینی و اجتماعی مرتبط با دین) است.
هویت یک مفهوم پویا و در حال تغییر است که تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله فرهنگ، جامعه، تاریخ، و تجربیات فردی قرار دارد. هویت میتواند به افراد کمک کند تا خود را درک کنند و در جامعه جایگاه خود را پیدا کنند. همچنین، هویت میتواند به عنوان یک عامل مهم در شکلدهی به رفتارها، نگرشها و روابط اجتماعی عمل کند.
تاثیر هویت دینی و ملی در مقابله با جنگ شناختی یک موضوع پیچیده و چندوجهی است که میتواند تأثیرات عمیقی بر نحوه واکنش افراد و جوامع به تهدیدات اطلاعاتی و جنگ شناختی داشته باشد. در زیر به برخی از جنبههای کلیدی این رابطه اشاره میشود:
1- تقویت انسجام اجتماعی:
أ. هویت مشترک: هویتهای مشترک، مانند هویت ملی، قومی یا فرهنگی، میتوانند به عنوان یک عامل تقویتکننده انسجام اجتماعی عمل کنند. در زمانهای بحران، این هویتها میتوانند افراد را به هم نزدیکتر کرده و احساس تعلق به یک جامعه مشترک را تقویت کنند.
ب. مقابله با تفرقه: جنگ شناختی معمولاً سعی در ایجاد تفرقه و اختلاف در جامعه دارد. هویتهای مشترک میتوانند به عنوان یک نیروی متحدکننده عمل کنند و به کاهش تنشها کمک کنند.
2- شکلدهی به ادراک و رفتار:
أ. تأثیر بر ادراکات: هویت افراد میتواند بر نحوه ادراک آنها از اطلاعات و پیامهای جنگ شناختی تأثیر بگذارد. افراد ممکن است اطلاعات را از منظر هویتهای خود تحلیل کنند و این میتواند به شکلگیری واکنشهای خاص منجر شود.
ب. تأثیر بر رفتارها: هویتهای فردی و جمعی میتوانند بر رفتارهای اجتماعی و سیاسی افراد تأثیر بگذارند. در شرایط جنگ شناختی، این هویتها میتوانند به افراد انگیزه دهند تا در برابر اطلاعات نادرست و تهدیدات ایستادگی کنند.
3- مقابله با اطلاعات نادرست:
أ. ایجاد حس مسئولیت: هویت میتواند حس مسئولیت اجتماعی را در افراد تقویت کند و آنها را به مشارکت در مبارزه با اطلاعات نادرست و جنگ شناختی ترغیب کند.
ب. ترویج ارزشهای مشترک: ترویج ارزشهای مشترک مرتبط با هویتهای جمعی میتواند به تقویت آگاهی و مقاومت در برابر جنگ شناختی کمک کند.
4- استفاده از هویت در جنگ شناختی:
أ. هدف قرار دادن هویتها: در جنگ شناختی، ممکن است هویتهای جمعی به عنوان هدف قرار گیرند. اطلاعات نادرست میتواند به منظور تضعیف این هویتها و ایجاد تفرقه در جامعه منتشر شود.
ب. استفاده از هویت به عنوان ابزار: گروهها ممکن است از هویتهای جمعی به عنوان ابزاری برای تقویت پیامهای خود و جذب حمایت عمومی استفاده کنند.
5- چالشها و تنشها:
أ. تضاد هویتها: در برخی موارد، هویتهای مختلف ممکن است با یکدیگر در تضاد باشند و این میتواند به ایجاد تنشها و اختلافات در جامعه منجر شود. این تضادها میتوانند به تسهیل جنگ شناختی کمک کنند.
ب. تأثیرات منفی: در شرایطی که هویتهای جمعی به عنوان ابزارهای سیاسی مورد سوءاستفاده قرار گیرند، این میتواند به تضعیف انسجام اجتماعی و افزایش تنشها منجر شود.
به طور کلی، هویت میتواند نقش مهمی در مقابله با جنگ شناختی ایفا کند. هویتهای جمعی مانند هویت دینی و ملی میتوانند به تقویت انسجام اجتماعی، شکلدهی به ادراکات و رفتارها و افزایش مقاومت در برابر اطلاعات نادرست کمک کنند. با این حال، چالشها و تنشهای مرتبط با هویت نیز باید مورد توجه قرار گیرد تا از سوءاستفادههای احتمالی جلوگیری شود.
بنابراین با استناد به تاریخ، فرهنگ و آموزه های دینی، هوشیاری در مقابل و در مقابله با دشمن برای ایرانیان بسیار ضروری و مهم است. چون کشور ما در نقطه ای بسیار حساس در چهارراه جهان و بر سر راه سه قاره و بین شرق و غرب عالم واقع شده است و از حیث موقعیت جغرافیائی و منابع ارزشمند معدنی به ویژه سوخت های فسیلی و حتی لیتیوم، ارزش ژئوپولتیک، ژئواکونومیک و ژئواستراتژیک دست نیافتنی دارد و با هیچ یک از کشورهای جهان در پنج قاره قابل مقایسه نیست. وانگهی خوی زیاده خواهی و استعمارگری غرب و غربیان نیز هیچ گاه فروکش نخواهد کرد.
بنابراین ضرورت آگاهی از شیوه ها و حیله های پیچیده دشمنان ایران زمین بیش از پیش حس می شود. شگردهای مختلف جنگ نرم و جنگ شناختی دشمنان ایران زمین را در سال های اخیر به کرات دیده و تجربه کرده ایم.
از طرف دیگر آموزش نقش مهمی در مقابله با شگردهای جنگ شناختی دارد که این مسئولیت مهم بر دوش معلمان و اساتید با ایمان و وطن پرست نهاده شده است.
به نظر می رسد آموزش نقش مهمی در هویت یابی دینی و ملی جوانان که آینده ایران زمین هستند ایفا می کند. امیداست با مراجعه به تاریخ، فرهنگ و تمدن و آموزه های دینی ایران زمین، این مرز پرگهر را از کوران حوادث عبور دهیم و به سلامت و با عظمت و غرور با آیندگان بسپاریم. باشد که افتخارآفرینان ابدی ایران زمین باشیم.
در پایان به جوانان و دانشجویان عزیز توصیه می کنم که با مطالعه کتب ارزشمند دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن عظمت تاریخ و فرهنگ ایران زمین را بشناسند و همچنین با مطالعه اشعار روشنگرانه علامه اقبال لاهوری فرهنگ و تمدن ریاکار و خودخواه غرب را بشناسند و همواره مراقب خود و مراقب این مادر کهنسال یعنی ایران زمین باشند که مغولان و تیموری دیگر در کمین است. و البته شکرگزار خدای متعال باشیم که ایران عزیز مادری ثروتمند و مهربان برای همه ایرانیان بوده و هست.
فریاد ز افرنگ و دلاویزی افرنگ فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ
عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
(کلیات اشعار فارسی اقبال، 1372، ص140 و 141)
معرفی منابع بیشتر برای مطالعه:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
حافظه و یادسپاری نقشی پررنگ در یادگیری و فراگیری بازی می کند و شاید بتوان گفت زیربنا و نقطه شروع فرآیند یادگیری به یادسپاری و در حافظه نگه داشتن آنچه که با حواس پنجگانه دریافت می شود است. سوالی که ممکن است به ذهن خطور کند شروع سن یادگیری است. یادگیری از چه سنی شروع می شود و آیا درجه و میزان آن در طول عمر تغییر می کند یا ثابت می ماند؟
آلیسون گوپنیک استاد روانشناسی و فلسفه دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و عضو گروه تحقیقاتی هوش مصنوعی برکلی می گوید: «در واقع یادگیری از زمان تولد نوزاد شروع می شود و حتی شواهد و مدارکی دال بر یادگیری نوزاد در درون رحم هم وجود دارد. بنابراین زمانی که نوزادی متولد می شود یادگیری شروع می شود؛ برای مثال آنها می توانند بین صداهای زبانی که می شنوند و صداهای زبان دیگر تمایز قائل شوند.»
جوان لمباردی استاد دانشگاه جورج تاون می گوید: «وقتی ما کودکی کنجکاو برای دانستن و مشتاق به یادگیری را می بینیم که به پیش دبستانی می رود این کودکی است که قبل از اینکه به پیش دبستانی برود تجارب مثبتی داشته است. او والدین مسئولیت پذیر و تربیت کننده داشته و در یک محیط سالم و امن بزرگ شده و با غذاهای سالم و مغذی تغذیه شده است. این کودک با مجموعه ای از مهارتها و یک از سری از علاقمندی ها در زندگی، در کاوش و اکتشاف، در بازی کردن و در بازی های گروهی و جمعی با دیگران به پیش دبستانی می آید و کودکی هم که این تجارب را ندارد به پیش دبستانی می آید.»
در این میان فراموش کردن مخصوصا در دوره بزرگسالی یکی از چالش ها و موانع یادگیری است اما نکته خوشحال کننده این است که نورولوژیست ها فراموشی را بخشی از ویژگی های مغز می دانند، به این معنی که در تکامل مغز فراموشی عارضه و پدیده ای منفی برای مغز تلقی نمی شود بلکه خود بخشی از آن است. درست مانند سیستم ایمیل یا اس ام اس که به نوعی طراحی و ساخته می شوند که پیام های دریافتی قدیمی بعد از گذشت مدت زمان معین پاک شده یا پیام ها و نامه های فرستاده شده به فولدر/سطل بازیافت بعد از مدتی به صورت خودکار پاک می شوند. این نکته را هم نباید فراموش کرد که در یادگیری میزان و درجه یادگیری و فعالیت های مغزی با بالا رفتن سن تغییر می کند.
روش هایی برای جلوگیری از فراموشی مطالب یادگرفته شده و ملکه ذهن کردن آنها ارائه شده است. یکی از موثرترین آنها بازخوانی و تکرار و مرور فاصله دار (مخصوصا در فواصل زمانی معین) مطالب قبلا یاد گرفته شده است. در زیر به یکی از این روش ها که با نام فرمول، قانون یا متد دو هفت سی (۳۰-۷-۲) شناخته می شود پرداخته شده است. ترجمه این مطلب را به قلم جسیکا استیلمن در زیر می خوانید:
۱۵۰ سال علم و مطالعه نشان می دهد که این شگرد می تواند به طور اساسی حافظه شما را بهبود بخشد. کارآفرینان و کسانی که نیاز دارند مطالب را سریع یاد بگیرند باید به این نکته توجه کنند.
این نوشته درباره ترفندی سودمند است که حافظه شما را با کمترین تلاش به طور اساسی تقویت می کند به طوری که می توانید مطالب را سریعتر و در زمان کمتری یاد بگیرید. اما قبل از اینکه به اصول و قوانین علمی که پشت این تکنیک نهفته است بپردازیم و اینکه این روش چگونه می تواند به شما در کار و فعالیت هایتان کمک کند فرصتی به من بدهید تا توضیح دهم چرا من اینقدر با کشف آن ذوقزده شدم.
یادگیری در دوران بزرگسالی سخت می شود
من در ۱۰ سال گذشته در خارج از کشور در یک جزیره کوچک یونانی که ساکنانش به زبان یونانی صحبت میکنند زندگی کرده ام. به این خاطر سعی کرده ام که زبان یونانی مدرن را یاد بگیرم. خواننده عزیز، این کار تقریبا چیزی شبیه کوبیدن سرم به یک دیوار آجری برای یک دهه بوده است.
من توصیه ها و راهنمایی هایی درباره چگونگی تسریع یادگیری زبان جمع آوری کرده ام، یک معلم خصوصی گرفتهام، فلش کارت درست کرده ام، اپ هایی را امتحان کرده ام، و صدها بار جلوی بومی های ها حیرت زده و مبهوت جزیره دست گل به آب داده و خجل شده ام. وقتی یونانی ام در بهترین حالت در سطح قابل قبولی ماند خودم را با خواندن مقالات و مطالبی درباره سختی یادگیری مهارت ها بویژه یادگیری زبان های جدید در دوره بزرگسالی تسکین می دادم.
کوتاه سخن آنکه نیاز مبرم به هر متدی دارم که هر چه بیشتر گرامر و واژگان را در سر من فرو کند و آنجا نگه دارد.
به عنوان یک کارآفرین، ممکن است تلاشی برای تسلط بر صورت های صرفی ماضی بعید نکنید. اگر تلاش میکنید آنها را یاد بگیرید با شما در این مورد همدردی می کنم. اما شاید شما تلاش می کنید یاد بگیرید که کدنویسی کنید، یک آزمون حرفه ای را قبول شوید یا فقط بیشتر آنچه می خوانید را به ذهن بسپارید. اگر این موارد شامل شما هم می شود اجازه بدهید قانون دو هفت سی (۳۰-۷-۲) را به شما معرفی کنم.
تقویت حافظه شما بخشی از عصب شناسی (علوم اعصاب) است.
پایه و منشا علمی برای این قانون تازگی ندارد. زمان زیادی است که عصب شناسان متوجه این قانون شده اند. وقتی درباره مغز صحبت می کنیم فراموشی یک باگ و نقص نیست بلکه یکی از ویژگی های مغز است.
همان طور که چاران رانگانات پژوهشگر حافظه در دانشگاه کالیفرنیا واقع در دیویس و مولف کتاب چرا به یاد می آوریم این موضوع را توضیح داده است: علیرغم اینکه ما دلمان می خواهد باور کنیم که ما می توانیم و باید هر چیزی که می خواهیم را به خاطر بیاوریم، اما واقعیت این است که ساختار بدن ما طوری طراحی شده که چیزهایی را فراموش کنیم.
به طور طبیعی ما خاطرات قدیمی را که مغز ما کم اهمیت تشخیص می دهد فراموش می کنیم تا برای اطلاعات جدیدتر و با ارزش تر فضا باز کنیم. به گفته رانگانات حافظه اساسا یه فرایند رقابتی است.
برگردیم به دهه ۱۸۸۰ ؛ فیزیولوژیست آلمانی هرمان ابینگهاوس روی این گرایش به فراموش کردن مطالعاتی انجام داد و این پدیده را با «منحنی فراموش» به تصویر کشید. به خاطر آوری (حافظه) ابتدا با شیب تندی سقوط می کند که نشان می دهد به یادسپاری و نگهداری اطلاعات در حافظه بعد از یادگیری در چند روز اول سیر نزولی دارد و سپس میزان فراخوانی و به یادآوری به سطح ثابت و پایداری می رسد. بعد از یک ماه معمولا مردم تنها ۲۰ تا ۳۰ درصد آنچه را که ابتدا به آنها آموزش داده شده به یاد می آورند.
نمودار منحنی فراموشی نشان می دهد که اطلاعات به خاطر سپرده شده هر روز که می گذرد به نصف کاهش می یابد.
قدرت تکرار با فاصله زمانی ( تکرار در زمان های متناوب)
به این ترتیب مغز ما به شکل طبیعی طوری برنامه ریزی و ساخته شده که از به یادآوری جنسیت دستوری اسامی یونانی، میانبرها برای ابزار نرم افزاری جدید یا عین جمله بندی آن قانون کلیدی امتناع می کند. اما چه کاری برای آن می توان انجام داد؟ ابینگهاوس چیزی را توصیه می کند که به آن تکرار فاصله دار یا با فاصله زمانی می گویند. هنگام فراخوانی و به خاطر آوردن اطلاعات در مغز ، زدن برچسب مهم تر به آن کمک می کند که در رقابت برای اشغال فضای محدود حافظه برنده شود. به این علت است که در دوران دبیرستان معلمان مدام از دانش آموزان می خواهند که قبل از امتحان مواد درسی را چندین بار مرور کنند و از خواندن درس به صورت فشرده و با عجله در شب امتحان اجتناب کنند.
مطالعه با فواصل زمانی به طور چشم گیری حافظه و فراخوانی (به یاد آوردن) را تقویت می کند.
با قانون دو - هفت - سی (۳۰-۷-۲) حافظه تان را سربعا بهتر کنید.
این شکل تئوری قانون است. اما چگونه می توانید آن را در عمل به کار ببندید؟ یک زبان آموز بزرگسال دیگر به نام هیلل اخیرا در وبگاه مدیوم یک ترفند بسیار ساده برای عملی ساختن دیدگاه ابینگهاوس پیشنهاد می دهد. او آن را قانون دو هفت سی (۳۰-۷-۲) نام گذاری می کند.
ایده اصلی این قانون به این صورت است: وقتی شما تلاش می کنید مطلب جدیدی یاد بگیرید خودتان را با به یاد آوردن آن مطلب در ۲، ۷ و ۳۰ روز بعد از یادگیری اولیه محک بزنید و تست کنید.
هیلل توضیح می دهد: «فواصل زمانی بر اساس منحنی ابینگهاوس و توانایی من برای نگهداری اطلاعات در حافظه تعیین شد (از طریق آزمون و خطا به دست آمد).»
برای هیلل این به معنی تهیه لیستی از لغات اسپانیایی و سپس تست کردن خود با ترجمه این لغات به انگلیسی و برعکس و نمره گذاری آنها در روزهای دوم، هفتم و سی ام بود. اما این تکنیک به یادگیری زبان های خارجی محدود نمی شود.
او توصیه می کند که بعد از تمام کردن کتاب یک خلاصه یک صفحه ای از آن بنویسید و مرور و بازبینی آن را برای روزهای آتی دوم، هفتم و سی ام زمان بندی کنید. خلاصه را بدون چک کردن یادداشت هایتان بازنویسی کنید و ببینید تا چه حد آن را درست انجام می دهید.
حافظه خود را ارتقا دهید
باید اعتراف کنم که با خواندن درباره ترفند هیلل چشمانم برق زد. یکی از معدود تکنیک هایی که به من کمک کرده است مطالب زبان یونانی را بیشتر به خاطر آورم فرآیندی شبیه آزمون گرفتن واژگان از خود در طول زمان است، اما من همیشه این را به صورت نامنظم و تصادفی انجام می دادم. روش هیلل این ایده را به شکل یک فرآیند شسته و روفته با یک عنوان کوتاه شده سازماندهی می کند.
او حتی توصیه می کند که روزهای دوم، هفتم و سی ام را در تقویم خود علامت گذاری کنید تا هیچ جلسه ای را از دست ندهید.
اگر چیزی است که شما می خواهید به خاطر آورید متد دو - هفت - سی (۳۰-۷-۲) را امتحان کنید. تقریبا ۱۵ سال علم و دانش (و به گواه حداقل دو زبان آموز سرخورده و مایوس) می گوید که این فرمول به طور بنیادی حافظه شما را با کمترین تلاش تقویت خواهد کرد.
منبع:
https://www.inc.com/jessica-stillman/use-the-2-7-30-rule-to-radically-improve-your-memory/91147482
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مقدمه
به نظر می رسد انجام هر گونه فعالیتی توسط افراد به نوع نگرش آنها به زندگی، انسان و جهان بر می گردد. مثلا اینکه معلم خوبی باشیم یا نه و یا اینکه فردی خیرخواه باشیم یا فرصت طلب و درستکار باشیم یا خیر، بسته به آموزش و نوع نگرش ما به زندگی و انسان دارد.
امروزه آموزش دغدغه اصلی انسان های فرهیخته است. از طرف دیگر آموزش علوم تجربی جزو لاینفک آموزش کودکان در سرتاسر جهان است. وقتی از آموزش صحبت می شود، نمی توان بدون توجه به انسان، ویژگی ها، نیازها و آینده او به این امر همت گماشت. چرا که انسان موجودی چند بعدی با آرزوها و نیازهای بسیار متنوع و متفاوت است. پیش تر که جوامع سنتی بودند، نیاز به آموزش چندان جدی نبود و یادگیری ها عمدتا از طریق تجربه انجام می گرفت. ولی در جوامع انسانی کنونی، با سرعت بالای علم و فن آوری، نیاز به آموزش هدف مند و کارآمد امری اجتناب ناپذیر و از مظاهر مهم توسعه یافتگی است.
آموزش به عنوان فعالیت محوری توسعه یافتگی جوامع می باشد و آموزش و پرورش وظیفه اصلی آموزش را در جامعه به دوش می کشد. بنابراین پیمودن مسیر سخت رسیدن به توسعه بدون آموزش و پرورش کارآمد نشدنی است.
معلمان مجریان برنامه های آموزشی هستند. بنابراین معلمان متخصص و متعهد می توانند تسهیل گر توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جامعه باشند. معلمانی که آموزش های تخصصی و حرفه ای به خوبی فراگرفته باشند و تعهد دینی و اخلاقی به آموزش و پرورش در ایران داشته باشند.
در این نوشتار ضمن تاکید بر تعاریف مختلف از انسان به تبیین اهمیت آموزش در رشد فردی و اجتماعی انسان پرداخته می شود. سپس ضمن ارائه تعاریف مختلف از توسعه و توسعه یافتگی و معرفی شاخص های آن، نقش معلمان را در فرایند توسعه و آموزش علوم تجربی در آینده بشر بررسی می شود.
انسان چیست؟
انسان به عنوان یک موجود پیچیده و چند بعدی، ترکیبی از ویژگیهای زیستی، شناختی، اجتماعی و فرهنگی است که او را به یکی از منحصر به فردترین موجودات روی زمین تبدیل میکند. در وجه تسمیه انسان چنین گفته می شود: با توجه به اینکه انسان اصلش «انسیان» بوده و آن هم از «نسیان» است، و انسان چون با خدای خود عهدی بست و فراموش کرد، بدین نام، نامیده شد. یا بدان جهت انسان نامیده شد که میتواند بین خود و سایر مخلوقات اُنس و الفت برقرار کند. اصطلاحات انسان، بشر و آدم، هر سه تقریباً بر افراد انسان صدق میکند، لکن به لحاظی با هم فرق دارند. در قرآن هر کجا کلمه بشر به کار رفته، منظور جسم ظاهری، پوست و بدن انسان است، و هر کجا کلمه «انسان» به کار رفته است مراد باطن، کمالات و استعدادهای درونی او است.
متکلیمن درباره ماهیت انسان نظرات مختلفی ارائه نموده اند:
1- برخی حقیقت انسان را جسم یا جسمانی دانسته اند.
2- عده ای دیگر از متکلمان، حقیقت انسان را عَرَض دانستهاند: برخی آن را مزاج انسانی دانسته اند، و برخی دیگر، خطوط اعضا و شکل انسانی پنداشتهاند که از اوّل تا آخر عمر باقی است، طایفه ای دیگر آن را حیات تصور کردهاند که قائم به بدن است، چرا که با رفتن حیات، مرگ تحقّق مییابد.
3- عده ای گفتهاند که انسان مجموعه ای مرکب از جسم و عرض است، و گاهی انسان را مرکب از بدن و روح دانسته اند، به طوری که بدن را جسمی کثیف و روح را جسمی لطیف شمردهاند که صفات نفسانی راجع به جسم لطیف است و صفات بدنی راجع به جسم کثیف. ظهور و تحقق هر دو نوع صفات، مشروط به امتزاج و اختلاط هر دو جسم است و بعد از تفرّق و مرگ هیچکدام از صفات، باقی نمیماند.
4- عده ای انسان را مرکب از بدن و نفس مجرّد میدانند و قائلان به این دیدگاه نیز دو طایفه هستند: برخی از آنان حقیقت انسان را مرکب از نفس مجرد و بدن دانسته و بر این باورند که هیچیک از نفس و بدن به طور جداگانه نمیتواند مصداق انسان باشد، تقوّم حقیقت انسان از نفس و بدن، شبیه تقوّم جسم به مادّه و صورت است، لکن انسان بر دو معنا اطلاق میشود: یکی انسان محسوس و دیگری انسان معقول.
در انسان محسوس، بدن، به جای مادّه است و نفس به جای صورت، و در انسان معقول، نفس به جاى مادّه است و جهات كمالات مكتسبه به واسطه بدن، به جاى صورت، و هر فرد از افراد انسان، به حسب معناى اوّل، انسان است، اما انسان به معناى دوم (انسان معقول) تنها شامل بعضى از افراد انسان كه انسان كامل است، خواهد بود.
اهمیت آموزش برای انسان
آموزش یکی از مهمترین عوامل در توسعه فردی و اجتماعی انسانها است و تأثیرات عمیق و گستردهای بر زندگی افراد و جوامع دارد. در اینجا به برخی از جنبههای کلیدی اهمیت آموزش برای انسان اشاره میشود:
1- توسعه مهارتها و دانش: آموزش به افراد کمک میکند تا مهارتها و دانش لازم برای زندگی روزمره، کار و تعاملات اجتماعی را کسب کنند. این مهارتها شامل تفکر انتقادی، حل مسئله، ارتباطات و مهارتهای فنی است.
2- افزایش فرصتهای شغلی: افرادی که آموزشهای مناسب و کافی دارند، معمولاً فرصتهای شغلی بهتری دارند و میتوانند در بازار کار رقابتیتر عمل کنند. آموزش میتواند به افزایش درآمد و بهبود کیفیت زندگی کمک کند.
3- توسعه اجتماعی و فرهنگی: آموزش به افراد کمک میکند تا با فرهنگها، ارزشها و باورهای مختلف آشنا شوند و توانایی درک و احترام به تفاوتها را پیدا کنند. این امر میتواند به تقویت همبستگی اجتماعی و کاهش تعصبات کمک کند.
4- تقویت تفکر انتقادی و خلاقیت: آموزش به افراد این امکان را میدهد که تفکر انتقادی و خلاقانه را پرورش دهند. این مهارتها به آنها کمک میکند تا مسائل را به طور مؤثرتر تحلیل کنند و راهحلهای نوآورانهای پیدا کنند.
5- توسعه شخصیت و هویت: آموزش به افراد کمک میکند تا شخصیت خود را شکل دهند و هویت خود را پیدا کنند. این فرآیند شامل یادگیری ارزشها، اخلاق و مسئولیتپذیری است.
6- تأثیر بر سلامت و رفاه: آموزش میتواند به بهبود سلامت و رفاه افراد کمک کند. افرادی که آموزشهای بهداشتی و علمی دارند، معمولاً رفتارهای سالمتری را انتخاب میکنند و به بهبود کیفیت زندگی خود کمک میکنند.
7- توسعه جامعه و اقتصاد: آموزش به عنوان یک عامل کلیدی در توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع شناخته میشود. جوامع با سطح بالای آموزش معمولاً دارای اقتصادهای پایدارتر و پیشرفتهتری هستند.
8- آموزش مادامالعمر: اهمیت آموزش تنها به دوران کودکی و نوجوانی محدود نمیشود. آموزش مادامالعمر به افراد این امکان را میدهد که در طول زندگی خود به یادگیری ادامه دهند و با تغییرات و چالشهای جدید سازگار شوند.
به طور کلی، آموزش نه تنها به توسعه فردی کمک میکند، بلکه به پیشرفت جامعه و بهبود کیفیت زندگی در سطح کلان نیز تأثیرگذار است.
توسعه چیست؟ شاخص های آن کدام است؟
به طور کلی، توسعه یک فرایند چندبعدی است که نیاز به همکاری و مشارکت همهجانبه از سوی دولتها، سازمانهای غیردولتی، بخش خصوصی و جامعه دارد. امروزه سه مفهوم از توسعه مورد بحث اندیشمندان می باشد:
در نگاه اول، توسعه به معنای فرایند بهبود و پیشرفت در جنبههای مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. این مفهوم معمولاً به تغییرات مثبت و پایدار در کیفیت زندگی افراد و جوامع اشاره دارد.
توسعه میتواند شامل افزایش درآمد، بهبود آموزش و بهداشت، کاهش فقر، تقویت زیرساختها و ارتقاء حقوق بشر باشد.
برداشت دوم، توسعه پایدار است که به معنای تأمین نیازهای حال بدون به خطر انداختن توانایی نسلهای آینده برای تأمین نیازهای خود است و بر حفظ محیط زیست و منابع طبیعی تأکید دارد.
برداشت نهائی از توسعه، توسعه پایدار متوازن است که به معنای دست یابی به رشد و پیشرفت در ابعاد اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی بهطور همزمان و متوازن است. توسعه پایدار متوازن بهدنبال ایجاد یک جامعه سالم و پایدار است که در آن همه افراد بتوانند بهطور همزمان از مزایای اقتصادی، اجتماعی و محیطزیستی بهرهمند شوند. این رویکرد نیازمند همکاری و هماهنگی میان دولتها، بخش خصوصی و جامعه مدنی است.
شاخص های توسعه کدام است؟
شاخصهای توسعه ابزارهایی هستند که برای اندازهگیری و ارزیابی پیشرفت یک کشور یا منطقه در زمینههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و محیطزیستی استفاده میشوند. این شاخصها به دولتها، محققان و سازمانهای بینالمللی کمک میکنند تا وضعیت توسعه را ارزیابی کرده و سیاستهای مناسب برای بهبود شرایط زندگی مردم را تدوین کنند.
برخی از مهمترین شاخصهای توسعه عبارتنداز :
1- تولید ناخالص داخلی (GDP; Gross Domestic Product): اندازهگیری ارزش کل کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور در یک دوره معین. این شاخص به عنوان یکی از اصلیترین معیارهای رشد اقتصادی شناخته میشود.
2- شاخص توسعه انسانی (HDI; Human Development Index ) : این شاخص ترکیبی از سه بعد اصلی توسعه انسانی شامل امید به زندگی، سطح تحصیلات و درآمد سرانه است. این شاخص بهعنوان معیاری برای سنجش کیفیت زندگی و رفاه اجتماعی استفاده میشود.
3- نرخ بیکاری: درصد افرادی که در سن کار هستند و به دنبال شغل میباشند، اما شغلی پیدا نمیکنند. این شاخص نشاندهنده وضعیت بازار کار و سلامت اقتصادی است.
4- نرخ فقر: درصد جمعیتی که زیر خط فقر زندگی میکنند. این شاخص به ارزیابی توزیع درآمد و نابرابری اجتماعی کمک میکند.
ضریب جینی (Gini Coefficient) یک شاخص اقتصادی است که برای اندازهگیری نابرابری توزیع درآمد یا ثروت در یک جامعه استفاده میشود. این ضریب بهویژه در تحلیلهای اقتصادی و اجتماعی برای ارزیابی سطح نابرابری در جوامع مختلف کاربرد دارد. ضریب جینی بهعنوان ابزاری برای مقایسه نابرابری درآمد در کشورهای مختلف یا در طول زمان در یک کشور خاص استفاده میشود. این شاخص میتواند به سیاستگذاران کمک کند تا تأثیر سیاستهای اقتصادی و اجتماعی را بر توزیع درآمد ارزیابی کنند و اقداماتی برای کاهش نابرابری انجام دهند.
بهطور کلی، ضریب جینی یکی از مهمترین ابزارها برای تحلیل نابرابری اقتصادی و اجتماعی در جوامع مختلف است. ضریب جینی مقداری بین 0 و یک است. ضریب جینی 0 به معنای برابری کامل است، یعنی همه افراد در جامعه درآمد یا ثروت یکسان دارند. ضریب جینی 1 به معنای نابرابری کامل است، یعنی یک فرد تمام درآمد یا ثروت جامعه را در اختیار دارد و بقیه هیچ درآمدی ندارند.
5- نرخ سواد: به طورکلی سواد تعاریف مختلف دارد. در ساده ترین حالت مراد از سواد، درصد جمعیت بزرگسال جامعه است که قادر به خواندن و نوشتن هستند. این شاخص به ارزیابی سطح آموزش و دسترسی به آن کمک میکند.
سواد بهطور کلی به توانایی خواندن، نوشتن و درک اطلاعات اشاره دارد، اما تعاریف مختلفی از سواد وجود دارد که به جنبههای مختلف آن پرداخته و ابعاد گوناگون آن را در نظر میگیرند. در زیر به برخی از تعاریف مختلف سواد اشاره میشود:
1. سواد پایه: این تعریف به تواناییهای ابتدایی خواندن و نوشتن اشاره دارد. فردی که سواد پایه دارد، میتواند متنهای ساده را بخواند و بنویسد و اطلاعات اولیه را درک کند.
2. سواد علمی: این نوع سواد به توانایی درک و استفاده از مفاهیم علمی و روشهای تحقیق علمی اشاره دارد. فردی که دارای سواد علمی است، میتواند اطلاعات علمی را تحلیل کرده و بهکار گیرد.
3. سواد دیجیتال: این تعریف به توانایی استفاده از فن آوریهای دیجیتال و اینترنت اشاره دارد. فردی که دارای سواد دیجیتال است، میتواند از ابزارهای دیجیتال برای جست و جو، ارتباط و تولید محتوا استفاده کند.
4. سواد مالی: این نوع سواد به توانایی درک و مدیریت مسائل مالی و اقتصادی اشاره دارد. فردی که دارای سواد مالی است، میتواند بودجهریزی کند، سرمایهگذاری کند و تصمیمات مالی آگاهانه بگیرد.
5. سواد فرهنگی: این تعریف به توانایی درک و تحلیل فرهنگها، هنرها و تاریخ اشاره دارد. فردی که دارای سواد فرهنگی است، میتواند بهخوبی با تنوع فرهنگی و هنری جامعه خود ارتباط برقرار کند.
6. سواد اجتماعی: این نوع سواد به توانایی درک و تعامل با دیگران در زمینههای اجتماعی و روابط انسانی اشاره دارد. فردی که دارای سواد اجتماعی است، میتواند بهخوبی در گروهها و جوامع مختلف عمل کند.
7. سواد عاطفی: این تعریف به توانایی درک و مدیریت احساسات خود و دیگران اشاره دارد. فردی که دارای سواد عاطفی است، میتواند روابط عاطفی سالمتری برقرار کند و بهخوبی با چالشهای عاطفی مواجه شود.
6. امید به زندگی: این شاخص به عنوان میانگین تعداد سالهایی که یک فرد در یک کشور یا منطقه خاص میتواند انتظار داشته باشد که زندگی کند، نامیده می شود. این شاخص بهعنوان معیاری برای سلامت عمومی و کیفیت خدمات بهداشتی استفاده میشود.
7. شاخص نابرابری جنسیتی (GII; Gender inequality Index ) : این شاخص به بررسی نابرابریهای جنسیتی در زمینههای مختلف مانند آموزش، بهداشت و مشارکت سیاسی میپردازد.
8. شاخص کیفیت محیط زیست: این شاخص به ارزیابی وضعیت محیط زیست و تأثیر فعالیتهای انسانی بر آن میپردازد.
نقش معلم در توسعه
نقش معلم در توسعه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی یک جامعه بسیار حیاتی و کلیدی است. معلمان نه تنها به آموزش و پرورش دانشآموزان میپردازند، بلکه به شکلگیری شخصیت، ارزشها و مهارتهای آنها نیز کمک میکنند. بنابراین، معلمان از طریق آموزش فرایند توسعه را تسریع کرده و انجام آن را با هزینه کمتر و کیفیت بهتر ممکن می¬کنند. بهطور کلی، معلمان بهعنوان الگوهای اجتماعی و فرهنگی، نقش بسیار مهمی در توسعه پایدار و پیشرفت جامعه ایفا میکنند. آنها با آموزش و پرورش نسلهای آینده، به شکلگیری آیندهای بهتر کمک میکنند.
در زیر به برخی از نقشهای مهم معلمان در توسعه اشاره میشود:
1- آموزش و یادگیری: معلمان مسئول انتقال دانش و مهارتها به دانشآموزان هستند. آنها با استفاده از روشهای آموزشی مناسب، به یادگیری مؤثر و عمیق کمک میکنند.
2- توسعه مهارتهای اجتماعی: معلمان به دانشآموزان کمک میکنند تا مهارتهای اجتماعی و ارتباطی را یاد بگیرند. این مهارتها شامل کار گروهی، حل تعارض و ارتباط مؤثر است که برای موفقیت در زندگی اجتماعی و حرفهای ضروری هستند.
3- ایجاد تفکر انتقادی: معلمان با تشویق دانشآموزان به پرسش گری و تحلیل اطلاعات، به توسعه تفکر انتقادی و خلاقیت در آنها کمک میکنند. این مهارتها برای مواجهه با چالشهای آینده بسیار مهم هستند.
4- ترویج ارزشها و اخلاق: معلمان نقش مهمی در انتقال ارزشها و اصول اخلاقی به دانشآموزان دارند. آنها میتوانند به شکلگیری شخصیت و هویت اجتماعی دانشآموزان کمک کنند.
5- توسعه پایدار: معلمان میتوانند با آموزش مفاهیم توسعه پایدار و محیطزیست، دانشآموزان را به سمت رفتارهای مسئولانه و آگاهانه در قبال محیط زیست هدایت کنند.
6- تشویق به مشارکت اجتماعی: معلمان میتوانند دانشآموزان را به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و داوطلبانه تشویق کنند، که این امر به تقویت حس مسئولیت اجتماعی و همبستگی در جامعه کمک میکند.
7- حمایت از دانشآموزان با نیازهای خاص: معلمان میتوانند با شناسایی و حمایت از دانشآموزان با نیازهای خاص، به ایجاد فرصتهای برابر برای همه دانشآموزان کمک کنند.
8- توسعه مهارتهای شغلی: معلمان میتوانند با آموزش مهارتهای شغلی و حرفهای، دانشآموزان را برای ورود به بازار کار آماده کنند و به توسعه اقتصادی جامعه کمک کنند.
اهمیت آموزش علوم تجربی
آموزش علوم تجربی بهعنوان یکی از شاخههای مهم علوم، نقش حیاتی در توسعه فردی و اجتماعی دارد. در زیر به برخی از اهمیتهای آموزش علوم تجربی اشاره میشود:
1- فهم بهتر پدیدههای طبیعی: علوم تجربی به دانشآموزان کمک میکند تا پدیدههای طبیعی را درک کنند. این درک میتواند به آنها کمک کند تا روابط علت و معلولی را شناسایی کرده و بهطور منطقی به مسائل نزدیک شوند.
2- توسعه مهارتهای تحقیق و آزمایش: آموزش علوم تجربی به دانشآموزان مهارتهای تحقیق و آزمایش را میآموزد. آنها یاد میگیرند که چگونه فرضیهها را آزمایش کنند، دادهها را جمعآوری و تحلیل کنند و نتایج را تفسیر کنند.
3- تقویت تفکر انتقادی و حل مسئله: علوم تجربی به دانشآموزان کمک میکند تا مهارتهای تفکر انتقادی و حل مسئله را توسعه دهند. آنها یاد میگیرند که چگونه بهطور منطقی و سیستماتیک به مسائل نزدیک شوند و راهحلهای مؤثری پیدا کنند.
4- آمادگی برای مشاغل علمی و فن آوری: در دنیای امروز، بسیاری از مشاغل به دانش و مهارتهای علمی نیاز دارند. آموزش علوم تجربی میتواند دانشآموزان را برای ورود به رشتههای علمی و فن آوری آماده کند و فرصتهای شغلی بیشتری برای آنها ایجاد کند.
5- ترویج نوآوری و خلاقیت: آموزش علوم تجربی میتواند به ترویج نوآوری و خلاقیت کمک کند. دانشآموزان با یادگیری روشهای علمی و آزمایش، میتوانند ایدههای جدیدی را توسعه دهند و به حل مشکلات پیچیده کمک کنند.
6- آگاهی از مسائل زیست محیطی: آموزش علوم تجربی به دانشآموزان کمک میکند تا با مسائل زیستمحیطی آشنا شوند. آنها میتوانند تأثیرات فعالیتهای انسانی بر محیطزیست را درک کنند و بهعنوان شهروندان مسئول در جامعه عمل کنند.
7- تقویت همکاری و کار گروهی: بسیاری از پروژههای علمی نیاز به کار گروهی دارند. آموزش علوم تجربی میتواند به دانشآموزان کمک کند تا مهارتهای همکاری و ارتباط مؤثر را یاد بگیرند.
8- ایجاد علاقه به یادگیری مادامالعمر: آموزش علوم تجربی میتواند علاقه به یادگیری مادامالعمر را در دانشآموزان ایجاد کند. آنها با یادگیری مفاهیم علمی و کشف دنیای اطراف خود، به دنبال اطلاعات و دانش جدید خواهند بود.
9- توسعه مهارتهای عملی: آموزش علوم تجربی به دانشآموزان مهارتهای عملی و تجربی را میآموزد که میتواند در زندگی روزمره و حرفهای آنها مفید باشد.
بهطور کلی، آموزش علوم تجربی نه تنها به توسعه مهارتهای علمی و فنی کمک میکند، بلکه در شکلگیری شخصیت و هویت اجتماعی دانشآموزان نیز تأثیرگذار است. این آموزش میتواند به ایجاد جامعه ای آگاه، مسئول و نوآور منجر شود.
آموزش در آینده
آموزش در آینده به شدت تحت تأثیر فن آوریهای نوین و تغییرات اجتماعی قرار خواهد گرفت. این روندها نشان میدهند که آموزش در آینده به سمت شخصیسازی، انعطافپذیری و دسترسی جهانی حرکت خواهد کرد.
بر اساس پژوهشهای معتبر دانشگاهی، چند روند کلیدی در آینده آموزش قابل پیشبینی است:
1- فن آوریهای پیشرفته در آموزش: به نظر می رسد هوش مصنوعی (AI; Artificial intelligence) نقش مهمی در شخصیسازی آموزش ایفا خواهد کرد. سیستمهای هوشمند میتوانند نیازهای فردی دانشآموزان را تشخیص داده و محتوای آموزشی را متناسب با سطح و سرعت یادگیری هر فرد تنظیم کنند.
دومین عامل بسیار مهم و تاثیرگذار در عرصه آموزش واقعیت مجازی (VR; Virtual Reality ) و واقعیت افزوده (AR; Augmented Reality) است. این فن آوریها با ایجاد محیطهای یادگیری تعاملی (Interactive learning) و تجربه همه جانبه (Immersive Experience)، به دانشآموزان امکان تجربهی عملی و بصری مفاهیم پیچیده را میدهند. یادگیری مبتنی بر دادهها نیز سومین عامل مهم و تاثیرگذار در آموزش آینده است. با استفاده از تحلیل دادههای بزرگ (Big Data)، معلمان و مؤسسات آموزشی میتوانند پیشرفت دانشآموزان را به دقت ردیابی کرده و روشهای تدریس را بهینهسازی کنند.
2- یادگیری مادامالعمر (Lifelong Learning): با توجه به سرعت تغییرات در بازار کار و فن آوری، یادگیری مادامالعمر به یک ضرورت تبدیل میشود. افراد باید به طور مداوم مهارتهای جدید کسب کنند تا با نیازهای شغلی آینده هماهنگ بمانند. بنابراین دانشگاهها و مؤسسات آموزشی به سمت ارائهی دورههای کوتاهمدت، گواهینامههای حرفهای و برنامههای انعطافپذیر حرکت میکنند.
3- یادگیری ترکیبی (Blended Learning): این روش ترکیبی از آموزش حضوری و آنلاین به عنوان یک روش مؤثر در آینده آموزش مطرح است. این روش انعطافپذیری بیشتری به دانشآموزان میدهد و دسترسی به آموزش مطلوب را برای همه افراد، به ویژه افراد ساکن در مناطق دورافتاده، تسهیل میکند.
4- تمرکز بر مهارتهای نرم: با توجه به پیشرفت فن آوری، مهارتهای نرم مانند تفکر انتقادی، خلاقیت، همکاری و ارتباطات به عنوان مهارتهای کلیدی برای موفقیت در آینده شناخته میشوند. سیستمهای آموزشی باید به جای تمرکز صرف بر دانش تئوری، این مهارتها را تقویت کنند.
5- عدالت آموزشی: تلاشها برای کاهش شکاف دیجیتالی و دسترسی عادلانه به آموزش افزایش خواهد یافت. فن آوریهایی مانند اینترنت پرسرعت و دستگاههای مقرونبهصرفه میتوانند به گسترش آموزش در مناطق محروم کمک کنند.
6- آموزش جهانی و بین فرهنگی: با جهانیشدن آموزش، فرصتهای بیشتری برای یادگیری بینفرهنگی و تبادل دانش بین کشورها ایجاد میشود. این امر به درک بهتر فرهنگها و همکاریهای بینالمللی منجر خواهد شد.
منابع:
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کرونا و تعطیلی مدارس باعث شد تا آموزش و پرورش با طراحی برنامه شاد ، آموزش مجازی را مورد توجه قرار دهد . مشکلات مربوط به آلودگی و کمبود گاز و مانند اینها نیز از جمله مواردی است که باعث غیر حضوری شدن آموزش و استفاده از برنامه شاد شده است. چشمانداز مشکلاتی که در زمینه تامین گاز و سوخت و برق و آلودگی هوا وجود دارد نیز نشان می دهد که همچنان آموزش مجازی را باید به عنوان یک واقعیت پذیرفت.
بسیاری از کارشناسان آموزشی اعتقاد دارند که سیستمهای سنتی آموزشی امکانات محدودی دارند و با استفاده از روشهای نوین آموزش غیرحضوری زمینه رشد بیشتری فراهم خواهد شد. از سوی دیگر آموزش غیرحضوری در آموزش و پرورش ایران به عنوان بدیل آموزش حضوری به حساب میآید و نه مکمّل آن ؛ بدین معنا که از آموزش غیر حضوری به جای آموزش حضوری در مواقع اضطراری استفاده میشود.
آمارهای موجود از شرایط آموزشی کشور در سال های اخیر نشان میدهد که آموزشهای غیر حضوری نقش موثری در رشد آموزشی نداشته اند و عملا به پایههای آموزش در ایران لطمه زده است. در سال تحصیلی فعلی نیز همچنان روند غیرحضوری شدن مدارس ادامه خواهد داشت.
یکی از مهمترین نیازهای مسئولان آموزش و پرورش این است که دیدگاههای مدیران ، معاونان و معلمان در مورد سیستم آموزش غیرحضوری را بشنوند و برای آنها راه چارهای بیابند . فاصله زیادی بین سیاست گذاران و تصمیمگیران آموزشی با نیروهای مدرسه وجود دارد. همین فاصله زمینه شکاف دیدگاهی بین ستاد و صف را فراهم میسازد.
آموزش غیر حضوری باید آموزش باشد ولی اگر لوازم آن و همراهیهای لازم وزارت آموزش و پرورش و مدرسه به وجود نیاید، تبدیل به « ناآموزش » میشود. اگر آموزش مجازی جدی گرفته نشود فقط یک ناآموزش خواهد بود که بر بستر مجازی انجام میشود و تاثیری در کیفیت و عدالت آموزشی نمی گذارد .
مسئولان آموزش و پرورش کشور باید روشن نمایند که هدف از آموزش مجازی چیست؟ آیا آموزش مجازی فقط برای پرکردن وقت و خالی نبودن عریضه مورد استفاده قرار میگیرد یا باید جایگزین آموزش حضوری در شرایط اضطراری باشد ؟
حتی می توان گامی فراتر نهاد و پرسید چرا از آموزش مجازی برای پرکردن خلاهای نظام آموزشی در زمینههای کیفیت و عدالت آموزشی استفاده نمیشود؟
پاسخ به این سوالها کارکرد آموزش مجازی را در سپهر تعلیم و تربیت ایران مشخص مینماید.
مهم ترین گام در شرایط فعلی تعیین تکلیف جایگاه آموزش مجازی است .
یکی از نیازهای اساسی آموزش مجازی نیروی انسانی کارآمد و همراه است . این نیازمند تعیین این نکته است که نقش معلم در آموزش مجازی چیست؟ آیا کلاس درس آموزش مجازی باید همان کلاس درس آموزش حضوری باشد یا با توجه به تفاوتهای آن نقش معلم نیز باید تغییر کند .آموزش فنون مربوط به آموزشهای مجازی یکی از مهمترین نیازهای کیفیت بخشی به آموزش مجازی است .
نسبت بین آموزش مجازی و نهاد مدرسه نیز مبهم و نامشخص است . مدرسه فقط یک ساختمان برای حضور دانشآموزان نیست بلکه یک فرآیند آموزشی و تربیتی است که نقش موثری بر شکلگیری شخصیت دانش آموزان و جامعه پذیری دارد.
روش فعلی تعطیلات ، مشکلات سوخت کشور را تا حدّی حل میکند، ولی آسیب فراوانی به موجودیت مدرسه می زند. بازتولید نهاد مدرسه در قالب آموزش مجازی لازم و ضروری است .
محتواهای آموزشی متناسب با آموزش مجازی نیز اندک هستند و گروه های آموزشی و سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی باید اقدامات موثرتری در این زمینه انجام دهند . از سوی دیگر طراحان برنامه شاد به اپلیکیشن تلگرام توجه داشتهاند. این اپلکیشن نمی تواند نیازهای آموزش مجازی را مرتفع سازد. برنامه شاد نیازمند تغییراتی است که تصویر دانش آموزان دیده شود و دانش آموز ملزم شوند با لباس مدرسه پشت گوشی یا کامپیوتر بنشینند. روش فعلی تعطیلات ، مشکلات سوخت کشور را تا حدّی حل میکند، ولی آسیب فراوانی به موجودیت مدرسه می زند. بازتولید نهاد مدرسه در قالب آموزش مجازی لازم و ضروری است .
برخی مدارس از جمله مدارس خاص و غیردولتی از اپلیکیشنهای تصویری برای کلاسهای درس استفاده میکنند وبه این ترتیب مشکلات برنامه شاد را مرتفع مینمایند.
استفاده از گوشیهای شخصی ، آثار زیادی در وضع تربیت داشته است .گوشیهای شخصی فعالیت آموزشی را راحتتر میکنند ولی دانش آموزان را در برابر انواع مختلف اطلاعات قرار میدهند. بسیاری از اطلاعاتی که در گوشیهای شخصی وجود دارند برای دانشآموزان مضرّاند یا با شرایط سنی آنها تناسب ندارد .طراحی و تولید رایانهها و گوشیهای دانشآموزی ارزان و با کیفیت بهترین راهکاربرای حلّ این مشکل است .
تغییرات سیستم آموزش مجازی باید کلاس درس غیرحضوری را به محلی برای آموزش خلّاق و مشارکتی تبدیل کند. آموزش مجازی امکان خلاقیت و مشارکت را همزمان با آموزش حضوری نیز فراهم میسازد.
اگر آموزش مجازی به معنای آموزش معلم محور و بدون تعامل باشد، « ناآموزش » شکل میگیرد و آثار زیان بار خود را در آینده نشان خواهد داد.
بومی سازی آموزش مجازی با شرایط فرهنگی و اجتماعی کشور و مناطق مختلف نیز از مهمترین ضرورتهای آموزش مجازی است .
تحولات مهمی که در عرصه فن آوری به ویژه گسترش هوش مصنوعی ددر حال رخ دادن است ؛ آموزش و پرورش را مجبور به پذیرش اقتضائات آموزش های نوین مجازی خواهد کرد .
مشکلات موجود کشور در زمینه آلودگی و کمبود انرژی هم لزوم توجه جدیّ به مسئله آموزش مجازی را ضروری میسازد. مهمترین مانع ذهنی این تحول فاصله گذاشتن بین آموزش مجازی با ناآموزش است.
اگر آموزش مجازی جدی گرفته نشود فقط یک ناآموزش خواهد بود که بر بستر مجازی انجام میشود و تاثیری در کیفیت و عدالت آموزشی نمی گذارد . مدارس خاص و غیردولتی نیز با بهره گیری از امکانات مالی به ارائه کلاسهای درس بهتر اقدام میکنند و طبقاتی شدن آموزش را تشدید خواهند کرد.
تبدیل آموزش مجازی به آموزش واقعی نیازمند گفت و گو ، برنامه ریزی ، استفاده از دیدگاههای صاحبنظران و تجربیات معلمان است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در دهههای اخیر، هوش مصنوعی به عنوان یک نیروی تحولآفرین در صنایع مختلف، از جمله صنعت نشر و کتاب خوانی ظهور یافته است. به کارگیری سیستمهای یادگیری ماشینی و پردازش زبان طبیعی، فرآیندهای تألیف، ویرایش، توزیع و تحلیل مخاطبان را متحول کرده است. این فن آوری پیشرفته، علاوه بر ارائه فرصتهای چشم گیر برای نویسندگان، ناشران و خوانندگان، چالشهای پیچیدهای نیز به همراه دارد.
در ادامه تأثیرات چند بعدی هوش مصنوعی بر حوزه نشر و مطالعه بررسی خواهد شد.
مزایای هوش مصنوعی در حوزه نشر و کتاب خوانی
افزایش بهرهوری در تولید و ویرایش متون
به واسطه پیشرفت الگوریتمهای پردازش زبان طبیعی، ابزارهایی نظیر ChatGPT و Jasper AI قادرند متونی با ساختار پیچیده و انسجام زبانی بالا تولید کنند. این ابزارها امکان پیشنهاد عبارات جایگزین، تصحیح اشتباهات نگارشی و تقویت سبک نوشتاری را برای نویسندگان فراهم کرده و فرآیند نگارش را تسریع میکنند.
بهینهسازی زنجیره تأمین و توزیع محتوا
هوش مصنوعی با تحلیل کلاندادههای بازار نشر، به ناشران امکان میدهد راهبردهای بهینهتری برای تولید و توزیع محتوا اتخاذ کنند. این سیستمها از طریق پیشبینی روندهای مطالعاتی و تحلیل تقاضای بازار، سبب کاهش ضایعات ناشی از تولید مازاد و جلوگیری از کمبودهای احتمالی در توزیع کتابها میشوند.
تحول در بازاریابی و شخصیسازی تبلیغات
الگوریتمهای یادگیری ماشینی با تحلیل رفتار خوانندگان در پلتفرمهای دیجیتال، مدلهای پیشبینی دقیقی برای ترجیحات فردی ایجاد کردهاند. این قابلیت موجب ارائه پیشنهادهای مطالعاتی هدف مند و تدوین راهبردهای بازاریابی کارآمدتر شده و در نهایت، افزایش نرخ مطالعه و فروش را به دنبال دارد.
تسهیل دسترسی جهانی از طریق ترجمه خودکار
سیستمهای ترجمه ماشینی نظیر DeepL و Google Translate ، با بهبود دقت زبانی، امکان ترجمه سریع و کارآمد متون را فراهم کردهاند. این تحول موجب شده است که نویسندگان و ناشران بتوانند آثار خود را با سرعت بیشتری به مخاطبان جهانی عرضه کنند، بدون آنکه نیاز به فرایندهای پرهزینه و زمانبر ترجمه انسانی باشد.
چالشهای ناشی از ورود هوش مصنوعی به صنعت نشر :
کاهش نیاز به نیروی انسانی در فرآیند نگارش و ویرایش
با گسترش ابزارهای خودکار تولید متن، نگرانیهایی در مورد کاهش تقاضا برای نویسندگان و ویراستاران حرفهای مطرح شده است. برخی از منتقدان بر این باورند که جایگزینی تدریجی نویسندگان انسانی با مدلهای زبانی ممکن است به افول نوآوریهای ادبی و تضعیف سبکهای نگارشی منجر شود.
چالشهای حقوقی و اخلاقی در مالکیت فکری
با توجه به آنکه بسیاری از مدلهای هوش مصنوعی بر مبنای دادههای گستردهای که از منابع مختلف جمعآوری شدهاند آموزش دیدهاند، امکان نقض حقوق مؤلفان و ایجاد محتوای بدون مجوز وجود دارد. این امر میتواند منجر به دعاوی حقوقی پیچیدهای در زمینه کپیرایت و مالکیت فکری شود.
افزایش خطر انتشار اطلاعات نامعتبر
هرچند مدلهای زبانی در تولید محتوا توانمند شدهاند، اما همچنان احتمال انتشار اطلاعات نادرست و سوگیرانه در متون ایجادشده توسط هوش مصنوعی وجود دارد. عدم نظارت انسانی بر محتوای تولیدشده ممکن است موجب انتشار گسترده مطالب نادرست و کاهش اعتبار منابع علمی و آموزشی گردد.
تأثیر بر الگوهای مطالعه و تفکر انتقادی
پلتفرمهای کتاب خوانی هوشمند، با پیشنهادهای مبتنی بر الگوریتمهای یادگیری ماشینی، گرایشهای مطالعاتی کاربران را شکل میدهند. این امر، در صورت نبود تنوع محتوایی، میتواند منجر به محدودیت فکری و کاهش توانایی تحلیل انتقادی در میان خوانندگان شود.
هوش مصنوعی به عنوان یک فن آوری دگرگونکننده، فرصتها و چالشهای متعددی را برای صنعت نشر و کتاب خوانی به همراه داشته است. در حالی که این فن آوری میتواند به بهینهسازی تولید، توزیع و بازاریابی کتابها کمک کند، نگرانیهای مهمی در خصوص کاهش نیاز به نیروی انسانی، نقض حقوق مالکیت فکری و انتشار اطلاعات نادرست وجود دارد.
برای بهرهبرداری مطلوب از قابلیتهای هوش مصنوعی، اتخاذ سیاستهای تنظیمگری هوشمندانه و حفظ تعادل میان استفاده از فن آوری و حفظ ارزشهای انسانی در حوزه ادبیات و نشر ضروری است. تعامل میان متخصصان فن آوری، نویسندگان و ناشران میتواند به شکلدهی آیندهای پایدار و نوآورانه برای صنعت نشر منجر شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید