آیا معلم مرثیه خوان تاریکی است ؟ آن هم برای دانش آموزانی که سراسر شور و نشاط و هیجان اند.
آیا این همان رسالت خطیری است که بر دوش ادبیات این مرز و بوم نهاده ایم؟
شاید تصور همگان بر این باور است که تنها درد معلم امروز ،غم نان و معیشت است اما به واقع چنین نیست ؛ کلاف سردرگم مطالبات فراموش شده ی این قشر چون غده ای سرطانی رو به رشد است. انباشت این کمبود های آموزشی ودر کنار آن بی تفاوتی مدیران ارشد و بی توجهی به نقد نویسندگان و معلمان ، داستانی دیگراست.
گروه کتاب و رسانه /
گروه کتاب و رسانه /
کتاب درس پژوهی از سوی مرکز نوآوریهای آموزشی مرآت (تهران، فرودین ۱۳۹۴) به بازار کتاب عرضه شد.
نویسنده این کتاب دکتر محمد رضا سرکار آرانی استاد دانشگاه ناگویا در ژاپن، و استاد وابسته دانشگاه تهران است.این کتاب تجربة ژاپن در بازاندیشی عمل برای تولید دانش حرفهای و بهبود مستمر آموزش و غنیسازی یادگیری در مدرسه را از طریق درسپژوهی را تبیین می کند. به علاوه، با تجزیه و تحلیل مطالعات موردی و کاربردی، رویکرد فرهنگی- تاریخی ژاپنیها به فرآیند تمرین مهارتهای بازاندیشی، خودارزیابی، بهسازی الگوهای ذهنی، حرکت از آموزش به یادگیری، روشهای بازیافت ایدهها و دادهها برای دگرگونی و نوسازی اجتماعی، نوآوری در آموزش، و فرایند تولید و به کارگیری دانش حرفهای را که گسترشدهندة ظرفیت و توانایی عمل اثربخش برای تغییر و نوآوری است، تبیین کند.
تفاوتهای فرهنگی مدارس و مناسبات اجتماعی پیچیده در هر جامعه روش و ابزارهای اثربخشی را برای به کارگیری الگوی درسپژوهی توصیه میکند. مطالعة این کتاب و آشنایی با ایدة درسپژوهی برای همة افراد اعم از مدیران، کارشناسان برنامهریزی آموزشی و درسی، معلمان، پژوهشگران، استادان، دانشجویان و والدین سازنده است و به خوانندگان یاری میرساند تا از طریق یادگیری از یکدیگر بر قابلیتهای خود بیفزایند. مطالعة تجربههای ایران و سایر کشورها راهبردهای اثربخشی را برای بهرهگیری از درسپژوهی در عمل و در فرهنگهای آموزشی مختلف نشان میدهد.
فصلهای کتاب به نحوی تنظیم شدهاند که کارکردهای درسپژوهی را به مثابة نظریه، رویکرد، روش و ابزار تبیین کنند، نمونههای عینی آن را در آموزش عمومی و آموزش دانشگاهی ارائه دهند و به چالشها و چشماندازهای آن در ایران نیز بپردازند.
توصیه می شود معلمان این کتاب را از فصل هفتم (ایران: چالش ها و چشم اندازها) و پژوهش گران تربیتی آن را از فصل اول(نظریه علم عمل) بخوانند.
همشهری
تذکرة الاولیاء از گنجینه های زبان فارسی شمرده می شود.در این کتاب ، فریدالدین عطار نیشابوری به ذکر لطائف زندگی بزرگانی از تصوف و عرفان پرداخته است.محققان ،این کتاب را یکی از سه شاهکاری دانسته اند که قدرت و استحکام زبان فارسی را در کنار سادگی و شیرینی و لطافت به نمایش می گذارد.علاوه بر این، مطالعه این کتاب همچون زخمه ای است که موسیقی دل نواز حیات اخلاقی را به گوش جان می رساند.
زندگی اجتماعی ،نیازمند یادآوری مکرر و دائمی جنبه هایی از اخلاق و معنویت است که در آن پرهیز از غرور و نخوت و خودپسندی وحرص و آز، توصیه شده و مواردی حکایت گردیده که از مدارا و سلوک صادقانه و هم زیستی مشفقانه لبریز است.در شرایطی که زندگی یکنواخت و خسته کنندۀ شهری می رود تا از ما انسان ها ،موجوداتی سرد و بی روح ،همچون ماشین ،بسازد،رجوع به لطافت های موجود در تذکرة الاولیاء همچون در آمدن به فراخنایی است که افق گشوده اش را عشق پُر می کند و در آمدن به آن ،جانی دوباره به ما می بخشد.
برای نمونه در جایی از قول ذوالنون نقل می شود که می گوید:"به صحرا شدم،عشق باریده بود و زمین تر شده ،چنان که پای مرد به گلزار فرو شود،پای من به عشق فرو شد."عطار نه تنها با آفرینش هنری خود جهانی زیبا و پر از اعجاب را به تصویر می کشد،ماننداین صحنه هنری:"مالک وقتی در سایۀ درختی خفته بود،ماری آمده بود و یک شاخ نرگس در دهان گرفته و اورا باد می کرد".بلکه از ذکر بخشش و عطای بی حساب خداوند به بندگانش فرو نمی گذارد:"واسطه و علل و اسباب از میان برداشته است تا بدانند که عطای محض است."تصوف عاشقانه اولیاء ،گامی سترگ در مقابل جمود و خشک اندیشی هم بوده است.به همین لحاظ در سرتاسر تذکرة الاولیاء روحیه تساهل و گذشت موج می زند.
عطار در احوال اولیا تبعیض جنسیتی روا نمی دارد.وقتی به ذکر احوال رابعه (که یک زن عارف است)می پردازد،به ناچار سخن خود را با مقدمه ای می آورد:"اگر کسی گوید ذکر او در صف رجال چرا کردی،گویم که خواجۀ انبیا علیهم السلام می فرماید:خداوند به نقش روی شما نمی نگرد،کار به صورت نیست به نیّت است".و ادامه می دهد :"در توحید ، وجودِ من و تو کی مانَد تا به مرد و زن، چه رسد".و سخن خود را به کمال می رساند و می گوید:"رابعه در معاملت و معرفت مثل نداشت".
در تصوف صادقانه ای که عطار در جای جای زندگی اولیا به تصویر می کشد "اختلاف ظاهر و باطن و دل وزبان (را) ازجمله نفاق" می شمرد و نهایت زهد و خویشتن داری در اولیا را تا جایی به پیش می برد که می گوید اولیا "از جویی که سلطانیان کنده بودند"آب نمی خوردند.از قول سفیان ثوری می آورد:"بهترین سلطانان آن است که با اهل علم نشیند و ازیشان علم آموزد و بدترین علما آن که با سلاطین نشیند".
ما انسان ها همچنان که نیاز داریم به آسمان آبی، به رودخانه ای پاک، تا گاهی صورت خود را در شفاف و زلال آنها ببینیم، نیاز داریم به تذکرة الاولیایی که سیرت خود را هم مشاهده کنیم.
درس خواندیم و شدیم آموزگار خوش سخن
مرده ی بی گور گشتیم و نداریم یک کفن
در مدارس گل ها را باغبانی کرده
حکمت و فضل و ادب را پاسبانی کرده ایم
این چه تقدیر است یا تدبیر معلم گشته ایم
خرده بردیگر مگیر این تار را ما رشته ایم
روزگار پر فریب ما را به دام خود کشید
ساقی می را چه تقصیری زجام خود چشید
بیش از این گفتار بود آموزگاران عاشقند
این زمان گشتند خوار این هم زبانان لایقند
یاد می آید تو را درس محبت داده ایم
شاد کردیم ما تو را خود را مشقت داده ایم
ما الف بودیم و خود را دال دنیا کرده ایم
پیکر رعنای خود را وقف عقبی کرده ایم
جیب ها خالی شده پزهای ما عالی شده
این دورنگی نیست که او هم مار هم ماهی شده
نردبانی را که تو با دست خویشت ساختی
در قمار زندگی با نردبانت باختی (شمع رحمان)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بارها دیده ام که به استناد برخی ابیات شاهنامه، بی توجه به اینکه بیت مربوطه اگر دیالوگ است از زبان کیست و به چه مناسبت سروده شده و یا حتی بی هیچ گونه تحقیق مستقل و بی مراجعه به نسخه های معتبر شاهنامه، فرذوسی را " زن ستیز " معرفی کرده اند ؛ از جمله با استناد به این مصرع که " زن و اژدها به گور خفته به"!!.این افراد توجه ندارند که این مصرع از زمره ی الحاقیه های جعلی منتسب به فردوسی است که در هیج یک از نسخه های معتبر سال هاست دیده نمی شود.
غرض تطهیر فردوسی و تقدیس شاهنامه نیست،بلکه هدف ارزیابی علمی و نقد سیستماتیک متن های کلاسیک است که با نفی مطلق به سرانجام نمی رسد.
شیوه ی علمی نه از طریق ردیه نویسی و نفی مکانیکی و یک سویه ، که مبتنی بر حذف و حفظ و ارتقا است.در واقع نقد نظاممند با نفی متفاوت است که بحثی است درازدامن...
بدو گفت : رای تو ای شیر زن!
دُرّافشان کند دوده و انجمن
بدو گفت : هر کس که بانو تویی
به ایران و چین ؛ پشت و بازو تویی
نجنباندت کوه آهن زجای
یلان را به مردی تویی رهنمای
ز مرد خردمند بیدارتر
زدستور داننده هوشیارتر
همه کهترانیم و فرمان تو راست
بدین آرزو رای و پیمان تو راست
"حكيم ابوالقاسم فردوسى"
صفحه فیس بوک
منحصر نمودن انسان در شک، حس، تجربه، خیال و یا بالعکس ، روح، معنی، نفس و متافیزیک محض تماما خالی از اشکال نیست. آن گونه که چنین اشکالات و نواقصی را به برخی فیلسوفان و اندیشمندان منتسب می نمایند وقتی به هیوم اشکال گرفته می شود که بیش از اندازه به حس و یا تجربه و شک بها می داد به تعبیر کانت، همین هیوم بود که او را از خواب بیدار کرد و آقای کانت بین حس- تجربه و عقل و تاحدی ماوراءالطبیعه پل زد.
قدرت فکری و فلسفی هیوم را هیچ خردمند و دانشمندی نمی تواند انکار کند. یا این که به تورتولیانوس ایراد گرفته می شود که چرا گفته من ایمان دارم پس هستم. همین فیلسوف متأله در الهیات و اخلاق و حتی خود فلسفه و اندیشه ید طولائی دارد.
پیرامون روسو، جان دیوئی، ویلیام جیمز و آگوست کنت و دیگران هم می بایستی غور و تفحص بیشتر کرد و اگر اشکالاتی به مثلا ژرژبورد و لیبرال معروف گرفته می شود چه درباب انسان شناسی و چه اقتصاد، سیاست ، حکومت و دولت و کلیت "لسه فر" یعنی بگذار هر چه می توانند انجام دهند که در مورد کلیت کاپیتالیسم و لیبرالیسم گفته می شود مع الوصف تجدید نظر طلبی ها و نوآوری ها و انتقادات اساسی و بنیادین و بعضا جوهری این دانشمند نسبت به لیبرالیسم کلاسیک قابل تقدیر و تحسین است. نفی فردگرایی مطلق و ضرورت توجه به اجماع و عقلانیت جمعی و پذیرش نظارت دولت و اعمال قانون مدنی، از جمله تجدید نظرها و ترقیات فکری، فلسفی، اقتصادی و اجتماعی لیبرالیسم نو یا نئولیبرال می باشد.
اگر نمودگرایان – فنومنالیست ها همچون هیوم و جان استوارت میل وجود روح را به عنوان جوهری مستقل انکار می کنند به عقیده آنها آن چه وجود دارد نمودهای نفسانی یا حالات روانی است. نقطه نظرات مثبت در باب علم، فلسفه و حیات از کلیت اندیشه آنها زدوده نمی شود و بتون ریزی بسیاری از ساختمان های فلسفی، علمی و تکنولوژی و ترقی مدیون و مرهون آن هاست. البته برخی ترک هایی هم در ساختمان نظری و آکادمیک آنها دیده می شود. همین هیوم به همراه آدام اسمیت از جمله دانشمندان و فیلسوفان عاطفه گرا محسوب می شوند. ژان ژاک روسو و آرتورشوپنهاور نیز از جمله عاطفه گرایانند. البته جان استوارت میل در تجربه گرایی نیز ید طولائی داشت. وی می گفت احکام اخلاقی اکتسابی است و نتیجه تکامل حیات فرد و جامعه است.... صدور احکام اخلاقی نیز به مدد تجربه انجام می پذیرد و الی آخر.
همین اپیکوریست ها نظیر اپیکوروث فتسبری که بارها و بارها مورد نقد واقع شده گاه به حق و گاه به ناحق مورد سوال و اما و اگر قرار گرفته اند. شاه بیت های اخلاقی، عرفانی ناب هم دارند بشنوید: آرامش و نیک بختی را باید در لذات روحانی جست. فی المثل لذت ناشی از یک عمل بزرگ فکری، با لذت حاصل از وفاداری و خدمت به همنوع بس گران بها تر و آرامش بخش تر از لذات جسمانی زودگذر است. از فلاسفه قدیم سقراط، افلاطون، اپیکور و پیرامون آنها سعادت گرا بودند.
پیرامون جبرگرایان یا مکتب فلسفی علت گرایی که می گوید:انسان اسیر دست سرنوشت است و اراده او تحت تاثیر و عوامل اجبارکننده قرار دارد و تلاش های آدمی برای رهایی از سلطه سرنوشت محکوم به شکست است، اگر انسان را رنج پیش آید و اگر راحت، اینها همه کار سرنوشت است و نسبتی به غیر ندارد حتی به قول خیام می خوردن او را حق (خدا) از ازل می دانسته است و اگر او می نمی خورد علم خدا جهل بود!؟
رگه هایی از مس و نقره و حتی طلا هم دیده می شود و آن جا که علاوه بر اختیار و ذهن و روح و قلب انسان و درون گرایی محض، به برون هم توجه داشته و سلسله عوامل و علل بیرونی و طبیعی ، جغرافیایی، تاریخی و پیشینه های ذهنی و عینی دست به دست هم دادند کل ذرات هستی را هم دخیل دانسته و فیزیک را از متافیزیک منفک نمی دانند قابل توجه می باشد. حتی اگزیستانسیالیست ها نیز چه بسا ندانسته و نخواسته در این گردونه فکری، فلسفی قرار گرفته اند. آنجا که به رغم تکیه بر عنصر انتخاب و آزادی و مسئولیت انسان در قبال سرنوشت خویش، انسان را محکوم به آزادی قلمداد می کنند!!
اگر لذات گرایان جسمانی همچون " آریستیپوس" شاگرد سقراط حکیم بیشتر به بعد جسمانی لذت پرداخته بودند لذت گرایان روحانی که نظر متفاوتی داشتند. اپیکور صاحب مکتب اپیکوریسم که او هم برخی نقطه نظرات قابل تأمل داشت و در جای خود باید نقد گردد و گاه از دنیای مادی فاصله می گرفت و محض می اندیشید، می گفت خوشبختی و آرامش حاصل لذات معنوی است و لذات مادی حاصلی جز اندوه و حرمان ندارد. بنابراین باید برای رسیدن به سعادت ، از لذات مادی روی برتافت و از میان لذات آن را برگزید که بادوام تر و کم زیان تر است. باید بدگویی مردم را به چیزی نگرفت اما این نکته در سخنان اپیکور و پیروانش قابل بحث است که باید ترس از خدایان و بیم مرگ را از لوح دل زدود و باور داشت که انسان ، خود چاره ساز خویشتن است و از دست آسمان و خدایان کاری ساخته نیست.
مکتب اپیکوریان و رواقیان نسبت به مکتب کلبیان، امتیازاتی داشتند. کلبیان، سعادت را در اعراض از علائق دنیوی می دانستند. اینان باور داشتند که اساس جهان شر است. بنابراین آن کس که بخواهد آرام زندگی کند باید رابطه خود را یک سره با جهان بگسلد.... از متاع ناپایدار دنیوی دل برکند و شیفته مادیات نگردد. البته روی آوردن اینان به زهد و تقوی تا حدی مشکل را حل می کند. مکتب کلبیان مکتب ریاضت گرایی افراطی نیز نامیده شده است.
در نظریه های اخلاقی- فلسفی عصر جدید می توان به نظریه اسپینوزا اشاره نمود. وی معتقد بود جریان امور بر طبق قوانین لایتغیر طبیعت صورت می گیرد انسان در اعمال خود آزاد نیست و هیچ کس نمی تواند بر طبق میل و اراده خود و یا بر حسب تصادف و اتفاق کاری انجام دهد. آن گاه شخص آهنگ انجام کاری می کند، تجارب گذشته و وضع جسمی و روحی وی و نیز قوانین طبیعت در آن لحظه او را بدان کار برانگیخته اند.
البته این نظر نیز در میان نظرات آقای اسپینوزا دیده می شود که "انسان می تواند با سرکوبی خواهش های نفسانی نوعی آزادی به دست آورد: آزادی از هوی و هوس در آن کس که فرمانروای هواهای خویشتن گردد، آزادترین افراد است.
سپس در افتی دیگر و در افول بعدی می گوید: "معنی آزادی همین است آزادی انسان آزادی اراده نیست. آزادی از قوانین علیت نیست. زیرا اراده آزاد نیست و شاید بتوان گفت که اصلا اراده ای وجود ندارد."
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
آموزش زبان کردی بی سروصدا در مدارس سقز آغاز شد و دانش آموزان سقزی این شانس را داشتند که اولین کسانی باشند که خواندن و نوشتن به زبان مادری را در مدارس می آموزند. کاری کارستان که به دور از هر جنجالی و به ابتکار دبیران سقزی شکل گرفت و بدون شک الگویی خواهد بود برای سایر مناطق کردنشین و یا شاید هم مناطقی که به زبانی غیر از فارسی تکلم می کنند.فرصتی دست داد تا بعد از پایان اولین دوره آموزش زبان کردی و انتشار کتابی برای همین درس، با سالار فتحی مسئول گروه ادبیات آموزش و پرورش سقز و زاهد آرمی معلم ادبیات گفت و گو کنیم.
فتحی مدیریت پروژه تدریس زبان کردی در مقطع راهنمایی را برعهده داشت و به ثمر رساند و زاهد آرمی به همراه ۵ همکار دیگرش عهده دار تدوین کتاب ” وانه ی کردی” بودند. افتخار تدریس زبان کردی برای اولین بار در میان شهرهای کردنشین برای همیشه در سقز و برای معلمان باقی خواهد ماند.
آقای فتحی آموزش زبان کردی به صورت رسمی در سیستم آموزشی ایران تبدیل به یک تابوی ناشکستنی شده بود، چگونه به فکر افتادید قدم در این راه سخت بگذارید:
سالار فتحی: چند سال است که در کتاب فارسی مقطع راهنمایی سابق و مقطع متوسطه اول در سیستم آموزشی جدید دو درس در فصل ۶این کتاب وجود دارد که از طرف وزارتخانه با نام ادبیات بومی و محلی طراحی شده است.مولفین کتاب نیز در مقدمه ی کتاب تاکید دارند که برای تولید محتوای این درس ها به موضوع های متناسب عنوان درس در قلمرو فرهنگ، ادبیات بومی، آداب و سنن محلی و نیازهای نوجوانان و ناگفته های کتاب اقدام شود. در طول این سال ها همکاران به صورت پراکنده و سلیقه ای نسبت به تهیه و تدریس این بخش از کتاب اقدام می کردند.در نتیجه گروه ادبیات استان تصمیم گرفت جهت جلوگیری از این ناهماهنگی هر شهرستان بنا به لهجه ی خاص آن منطقه نسبت به تدوین این دروس اقدام کند.بنده نیز به عنوان سرگروه ادبیات فارسی سقز با توجه به تاکید مقدمه ی کتاب و همچنین جو مناسبی که در اداره آموزش و پرورش سقز و اداره کل وجود داشت و استقبال گسترده همکاران، برنامه مدونی را برای تهیه و تولید محتوای این فصل طراحی کردم.
آیا نیاز به دریافت مجوز رسمی از سوی اداره کل یا وزارت خانه نبود؟
فتحی: نیاز به مجوز خاصی نبود چون طبق دستورالعمل های خود وزارت خانه تدریس این فصل از کتاب با عنوان اعلام شده از قبل پیش بینی شده بود ، با این وجود درخواستی به آموزش و پرورش سقز داده شد و در جلسه ای مسئولین ذی ربط موافقت خود را مطابق مقررات اعلام کردند و در نهایت بدون هیچ دخل و تصرفی، محتوای تدوین شده را جهت تایید به استان فرستادند و استان هم بلافاصله آن را تایید کرد و مورد تقدیر و استقبال هم واقع شد.
چند نفر درگیر تدوین کتاب بودند؟
فتحی: این کتاب توسط هفت نفر از همکاران تالیف و تدوین شده و مدت ۶۰ ساعت روی آن کار شده و غیر از از آن بیش از ۲۰ساعت وقت برای ویرایش و تهیه کتاب گویای آن صرف شده است.
مدت زمان تکمیل این پروژه از لحظه آغاز تا زمان به سرانجام رسیدن آن چقدر طول کشید؟
فتحی: حدود سه ماه و نیم پس نسبت به سایر کارهایی که نیاز به مجوز دارند زودتر از حد انتظار به سرانجام رسیده است.
آیا این نشان می دهد که اراده ای هم در آموزش و پرورش مایل به به سرانجام رساندن کار بودند؟
فتحی: قطعا آقایان رستمی، حسنی و مهرپرور که مستقیم با ما در ارتباط بودند همکاری لازم را داشتند و حتی آقای مهرپرور به طور مداوم پیگیر و در جریان کار بودند. همچنین گروه ادبیات استان همکاری بی نظیری با ما داشتند. ما ۴ جلسه توجیهی آموزشی نیز برای همکاران گذاشتیم که هر جلسه هم چند ساعت طول می کشید اما همکاران مشتاقانه در آن شرکت می کردند.
مشخص کرده اید که این کتاب در چند جلسه و در چه زمانی باید تدریس شود؟
فتحی: برای تدریس هر کتاب بودجه بندی خاصی وجود دارد و براساس آن برای هر ماه بخشی از کتاب تدریس می شود.زمان تدریس این بخش از کتاب نیز اسفند ماه است. در جلسات نیز پیشنهاد شده است که اگر مدرسی بنا به هر دلیل تا اسفند ماه کتاب را به فصل ۶ نرسانده باشد، مابقی بخش های کتاب را به حالت تعویق درآورده و کتاب کردی را در طی ۴جلسه تدریس کنند و بعد از اسفند جبران بخش های دیگر کتاب شود.
مولفان کتاب چگونه انتخاب شدند؟
فتحی: ابتدا در میان همکاران اعلام شد که افرادی که تمایل به همکاری دارند اعلام آمادگی کنند که در نهایت ۶نفر همراه با اینجانب اعلام آمادگی کردند.همه ی این افرادی که در این راه تلاش کرده اند دارای بیش از بیست سال سابقه در امر تدریس هستند و مجموعا صدو چهل سال سابقه کاری پشت این کار نهفته است.
آزمون و ارزشیابی از دانش آموزان در ارتباط با این کتاب چگونه خواهد بود؟
فتحی: آزمون به صورت توصیفی است و نمره آن به صورت ارفاقی برای دانش آموزان در نظر گرفته خواهد شد و این علاوه بر ۲۰نمره کتاب فارسی است تا با این روش هم دانش آموز کرد زبان تشویق شود و هم دانش آموز غیر کرد زبان در نمره های خود آسیبی نبیند و یا تاثیر منفی بر رقابت های معدلی آنان نداشته باشد و حتی فضای بهتری برای دانش آموزان غیرکردزبان فراهم شده است.به عنوان مثال دانش آموز ترک زبان می تواند انشای خود را با زبان ترکی بخواند و با این روش دو طرف با زبان ادبیات یکدیگر هر چند به صورت محدود آشنا می شوند.
آیا حضور دانش آموز غیرکرد زبان در جلسات این درس الزامی است؟
فتحی: در اینجا باید تاکید کرد که این درس در قالب فصل ششم کتاب فارسی است.علاوه بر این کمتر خانواده ای وجود دارد که در عوض پرداخت پول فرزند خود را به آموزشگاه زبان انگلیسی و عربی جهت یادگیری این زبان ها نفرستد. پس یک دانش آموز غیر کرد زبان باید خوشحال باشد که بدون پرداخت هیچ گونه وجهی می تواند در محیط مدرسه با زبان کردی آشنایی پیدا کند.
نسخه گویای این کتاب چگونه است؟ آیا فقط خواندن آن کتاب است یا موارد دیگری نیز به آن افزوده شده است؟
فتحی: ما خارج از تدوین کتاب، درس افزار ، کتاب گویا و کتاب و ورق زن آن را تهیه کرده ایم که همکاران می توانند در هنگام تدریس از آنها بهره ببرند و دراختیار دانش آموزان قرار بدهند.
گوینده یا گویندگان کتاب در نسخه گویا چه افرادی هستند؟
فتحی: گروه مولفین، کار گویندگی کتاب را انجام داده اند .
آیا فازهای دیگری برای ادامه این پروژه تعریف شده است؟
فتحی: در صدد هستیم یک کتاب و یک سی دی که منطبق و هماهنگ با یکدیگر باشند عرضه کنیم و این کار به گونه ای باشند که بعد از اتمام، یک کارنامه ای نیز به دانش آموزان بدهد و تصدیقی باشد براینکه این مرحله را باموفقیت گذرانده است و لازمه این کار انسجام و یکپارچگی تیمی است که برای این کار در نظر گرفته خواهد شد تا کاری بهتر و با کیفیت تر عرضه و ارائه شود.
(1)آقای آرمی ممکن است در مورد کتاب توضیح دهید و اینکه در تالیف آن چه شاخص هایی را در نظر گرفته اید؟
زاهد آرمی: ابتدا در یک جلسه توجیهی مشخص کردیم که مخاطبین ما در چه گروه سنی و تحصیلی ای قرار دارند و اهم ویژگی های این گروه از جهت ذهنی، عاطفی و جسمی در چه سطحی است، مطالب آموزشی متناسب و مورد نیاز آنان حیطه شناختی، عاطفی و حرکتی باید چه ویژگی هایی داشته باشند. در نهایت به این اجماع رسیدیم که متون ساده و خالی از تنوع و جذابیت های ادبی و هنری نمی تواند اهداف آموزشی مورد نظر را برآورده سازد و فاقد انگیزه کافی برای فراگیری خواندن و نوشتن زبان کردی است.حداقل می بایست در حد کتاب فارسی جذاب می نمود چرا که اگر تنها به قواعد خواندن و نوشتن و نکات دستوری اکتفا می کردیم بی گمان نه تنها خسته کننده می شد حتی ممکن بود موجب دلزدگی آنان نیز بشود. مشکلاتی که در این مرحله از کار وجود داشت انتخاب متون نظم و نثر بود.چون متاسفانه در ادبیات کردی متونی که خاص رده سنی نوجوانان باشد نادر است یا ما بنا به دلایلی به آن دسترسی نداشتیم. مورد دیگر این بود که ما مطمئن نبودیم چه برخوردی با این کتاب خواهد شد ، به همین دلیل سعی کردیم بیش تر از آثار شعرا و نویسندگانی که شناخته شده بودند و در عین حال حساسیت کمتری نسبت به آنان وجود داشت استفاده کنیم.علاوه بر آن متونی انتخابی از خودمان را نیز برای تکمیل و همچنین تنوع در چینش مطالب و آثار قلمی در کتاب گنجاندیم با این توجیه که خودمان در حال حاضر به تدریس اشتغال داریم و شاید حساسیت کمتری روی ما باشد.مشکل عمده تر در انتخاب متون این بود که به باور ما جامعه کنونی ما وبه تبع آن دانش آموزان، به لحاظ افکار ، عقاید و باورها جامعه ای متکثر و متنوع است، لذا وسواس بسیار داشتیم تا متون انتخابی عاری از هرگونه شائبه جانبدارانه باشد تا هیچ کس نتواند برچسپ تریبون تبلیغ فکر و ایدئولوژی خاصی را به آن بچسپاند.به این دلیل بیش تر بر زبان و ادبیات کردی تکیه داشتیم و متون انتخابی نیز حتی المقدور متونی باز هستند تا از سویی آزاد اندیشی ، خودباوری و اعتماد به نفس را در دانش آموزان تقویت کنیم و از سویی به آنان گوشزد کنیم که زبان و ادبیات ما نیز هم لذت بخش است هم قابلیت آن را دارد که مخاطبش را به فکر و اندیشه وا دارد.
آیا کتاب به شیوه ای طراحی شده که محتوای متفاوتی برای هر یک از پایه های مقطع راهنمایی وجود داشته باشد؟armivfathi (3)
آرمی: بله.این کتاب با این پیش فرض تدوین شده است که در هر سه پایه دوره اول دبیرستان تدریس شود و دلیل اینکه در یک کتاب واحد تجمیع شده است این است که دانش آموزان در سال های بعدی تحصیل شان و حتی در اوقات فراغت همچون نوروز و تابستان در صورت تمایل زودتر مطالب را مطالعه کنند یا به مطالب گذشته رجوع کنند این امکان برای او فراهم باشد.در این راستا برای هر پایه ی تحصیلی دو درس اصلی و دو درس فرعی در نظر گرفته شده است که هر کدام از دروس از متون نظم و نثر، حکایت، تمرین نوشتن و…بهره برده اند.برای ارزشیابی دانش اموز از خود نیز قسمتی تحت عنوان خودآزمایی در آن گنجانده شده است.همچنین برای فهم عمیق بحث بخشی تحت عنوان گفت وگو در نظر گرفته شده است که با هدایت معلم انجام می شود به طور کلی می توان گفت که ساختار و چارچوب آن همانند کتاب فارسی مدارس است.
آیا می توان گفت تدوین این کتاب در راستای تحقق اصل ۱۵ قانون اساسی است؟
آرمی: خیر به هیچ وجه این کتاب ربطی به این اصل قانون اساسی ندارد و تنها به عنوان ضمیمه ای برای کتاب فارسی و در جهت تدریس فصل ششم این کتاب در نظر گرفته شده است چرا که در تفسیر حداکثری از اصل ۱۵ قانون اساسی به گونه ای است که دروسی مانند ریاضی، فیزیک، شیمی و… هم به زبان کردی تدریس شود که لازمه این کار تدوین این کتاب ها به زبان کردی است و تاویل حداقلی آن نیز این است که زبان و ادبیات اقلیت های موجود در کتابی مستقل آموزش داده شود.
می دانیم که کتاب “وانه ی کوردی” هیچ کدام از این خواسته ها را تامین نمی کند بلکه تنها ضمیمه ای محسوب می شود در تدریس کتاب های فارسی تفاوت این کتاب با سایر کتاب هایی که در زمینه یادگیری زبان و ادبیات کردی منتشر شده اند چیست؟
آرمی: کتاب های قبلی تمرکز خود را بیشتر بر نحوه یاد گرفتن و خواندن و نوشتن زبان کردی صرف کرده اند اما ما علاوه بر این چندین متن جذاب به آن افزوده ایم تا در حد کتاب فارسی که در مدارس تدریس می شود باشد و از طرفی نیز ما در چارچوب برنامه درسی به این کار دست زده ایم و کار به گونه ای طراحی شده است که در ابتدا معلم محور است و با گذر زمان به دانش آموز محور تبدیل خواهد شد بدین گونه که دانش آموز خود به دنبال یادگیری مطالب کتاب و حتی مطالبی در این ارتباط در خارج از کتاب خواهد رفت.
آیا رسم الخط لاتین را نیز در آن گنجانده اید؟
آرمی: خیر.غیر از طرح روی جلد، از رسم الخط لاتین استفاده نکرده ایم و تنها به رسم الخط آرامی اکتفا کرده ایم چرا که فرض ما براین بوده است که دانش آموز در حین ورود به پایه هفتم هنوز با الفبای لاتین آشنایی ندارد اما الفبای کردی را که نزدیکی زیادی به الفبای فارسی و عربی دارد آموخته اند.
در این کتاب از کدام لهجه زبان کردی بهره گرفته شده و از اثار چه کسانی استفاده شده است؟
آرمی: چون پیش بینی و اولویت ما بیشتر برای شهرستان سقز و در نهایت استان کردستان بود پس لهجه کرمانج پایین یا سورانی را مبنا قرار دادیم و با این نقشه راه از ماموستا هژار در مهاباد، ماموستا حقیقی در بوکان، مطالبی از خودمان در سقز، متنی از بانو مستوره اردلان از سنندج، و قانع حلقه اتصال مریوان و شهرزور را در کتاب گنجاندیم.از کردستان عراق نیز نوشته هایی از لطیف هلمت و کاکه مه می بوتانی و حاجی قادر کویی را به آن اضافه کردیم و در کل می توان گفت در حد توان خود پهنه جغرافیایی لهجه سورانی را در قالب نظم و نثر پوشش دادیم.هرچندحق این بود که از بسیاری از افراد دیگر مطلبی می نوشتیم اما چون بسیاری از آنان برای نوجوانان کاربردی نداشت و از طرفی نیز حجم محدودی در اختیار داشتیم از این کار صرف نظر کردیم.
استقبال دانش آموزان از کتاب چطور بود؟
آرمی: بسیار عالی، عطش یادگیری زبان مادری و درون مایه متنوع ، جذاب، فراجناحی و مبتنی بر آرمان ها و ارزش های والای انسانی تمام جوامع الهی و بشری همچون وطن دوستی، زندگی نامه افراد نامدار،راستگویی، آزادی، طبیعت، اتحاد، اهمیت علم و علم آموزی ،امید، عدالت، و رعایت حقوق دیگران، نحوه روبه رو شدن با وضعیت های مختلف گنجانده شده در کتاب باعث استقبال خوب دانش اموزان و اولیای آنان شده است تا جایی که دانش آموزان اقدام به حفظ بسیاری از دروس موجود در کتاب کرده اند و می توان گفت شوق و ذوق خاصی را در میان انان برانگیخته است؛ همچنین دبیران و مدیران نیز به گرمی استقبال کردند که به نوبه ی خود از همگی آن بزرگواران سپاسگزاریم.
در این مرحله از کار و به عنوان اولین دوره استفاده از کتاب آیا متوجه کمبود خاصی در روند کار شدید؟
آرمی: بله مشکلاتی در آن به چشم می خورد از جمله فونت و اندازه کوچک کتاب که در اندازه A4است ، همچنین فقر تصویری و تعداد اشتباهات نوشتاری از جمله این نقایص است که همگی این مشکلات از انجا ناشی می شود که تمام زحمات کتاب از جمله حروف چینی، تصویرگذاری و…بر عهده همان شش نفر مولف کتاب بوده است و هیچ مکان ، شخص و یا ارگان خاصی عهده دار این کار نبوده است.عامل زمان و تسریع کار جهت آماده نمودن کتاب تا اول اسفند نیز تاثیر زیادی بر این امر داشته است.اما در آینده حتما این اصلاحات صورت خواهد گرفت و سعی بر آن است که این کتاب سربلند از آزمون بیرون آید که لازمه این کار تلاش معلمین است.
و سخن آخر …
زاهد آرمی: گاهی بحث مشکل بودن بعضی از متون به میان می آید که این امر ناشی از این است که هنوز خواندن و نوشتن را یاد نگرفته اند. توجیه ما برای این کار این است که اگر متنی ساده را بر می گزیدیم این بار دانش آموزان از ان لذت نمی بردند اما اگر از اول همین روند در پیش گرفته شود دانش آموز با هیچ کدام از این مشکلات روبرو نمی شد ، در نتیجه سعی کردیم تا کاری منسجم و درخور شان زبان کردی ارائه شود.
در نهایت اینکه ، امیدواریم به زودی بتوانیم طبق اصل ۱۵ قانون اساسی برنامه های درسی مختص به زبان مادری خود داشته باشیم تا بتوانیم این زبان را که اصلی ترین حامل و حافظ هویت مان است بخوانیم و به نسل های بعد منتقل کنیم.
سالار فتحی: جا دارد که از گروه مولفین آقایان آرمی، کرمی، پارسا ، برقی، رحمانی و حبیبی که کار تالیف این کتاب را برعهده داشته اند و شبانه روزی بر روی آن کار کردند و بدون انها این کار به سرانجام نمی رسید تشکر کنم.
همچنین از مسئولین محترم مدیریت آموزش و پرورش سقز، گروه ادبیات استان، سرگروه های محترم ادبیات ناحیه ۱ و۲ سنندج در مقطع متوسطه ۱و۲ و مدیریت و عوامل اجرایی مدرسه توحید و تمام همکاران گروه ادبیات سقز نیز تشکر کنم.
شار نیوز
دمی، همچون عصایِ موسی است/ آدمی، همچون فسون عیسی است
خویشتن نشناخت؛ "مسکین آدمی"/ از "فزونی" آمد و شد در "کمی"
ای غلامَت عقل و تدبیرات و هوش/ چون چنینی؟ خویش را "ارزان فروش"!. . .
گفتم ( آخر غرق توست این عقل و جان)/گفت (رو! رو! بر من، این افسون مخوان)
من ندانم آنچه اندیشیدهای!/ای دو دیده! "دوست" را چون دیدهای؟!
ای گرانجان! خوار دیدستی ورا؟!/ زانکه بس ارزان خریدستی ورا
هرکه او ارزان خرَد؛ ارزان دهد/ "گوهری" ، طفلی ، به "قرصی نان" دهد
غرق عشقیام که غرقست اندرین/ عشقهای اولین و آخرین
من فدایِ آنکه نفروشد وجود؛/ جز بِدان سلطانِ با اِفضال و جود
مُجملش گفتم؛ نکردم زان بیان/ ورنه هم افهام سوزد هم زبان
من چو "لب" گویم "لب دریا" بود/ من چو "لا" گویم ؛مراد "الا" بود
من ز شیرینی، نشستم رو ترُش/ من ز بسیاری گفتارم؛ خمُش
(مثنوی شریف)
یک) قیمت و قامتِ آدمی، بالابلندتر از آن است که زندگی خود را، ارزان تر از هرچه دونِ "اخلاق" بفروشد.
طبعا ، عقلا و تجربتا، "اخلاق شکنی"، پایه ی ما آدمیان را پست می کند و مایه ی جان را تهیدست. ازهمین روست که می بینیم دغدغه ی «اخلاقیون» _عموما_ این بوده که مبادا قدر خود را ندانند و خوبی را به بدی حواله کنند و بنابراین، سود و سرمایه ی شخصیت و اصالت خود را به تاراج بدهند.
دو) سلوکِ اخلاقی و سلسله ی اخلاقیات[=بدی و خوبی]، اما در منظر «عاشقان»، با "نرخِ عشق" ، تعیین و محاسبه می شود.امورِ خلافِ عشق در ذهن و زندگی عاشقان، نوعی"خودفروشی" ست _به بهایی پایین تر از دلدادگی_. محاسبه ی رویکردهایِ اخلاقیِ آنها به دستِ سلسله ای از اصول اخلاقیِ مدون و متعارف نیست تا سر و تهش _ضرورتا برای بیرونیان_ پیدا و پدید باشد. بلکه اگرهرجا به کاری، خلافِ جوشش و کششِ درونیِ خود تن در دهند؛ توگویی که تن فروشی کرده اند.خوب و بدِ آنها، خوب وبدِ دیگری ست. به تعبیرِ جان هایک "به کلی دیگر" است.
در نظر ایشان، "عشق، خداوندِ همه ی خوبی هاست".به قول معروف سنت آگوستین (عاشق باش! و هرکاری که می خواهی؛ بکن!) همان چنانکه "کُنت اِسپون ویل" می گوید( ما به "اخلاق" _فقط در نبودِ عشق_ نیاز داریم..اتفاقا خودِ اخلاق، هم، تظاهری از عشق است. طبقِ اخلاق رفتارکردن؛ یعنی رفتارکردن به گونه ای که دوست داری...) و نیز بنابه قولی که از اسپینوزا نقل کرده اند(عشق، خواهش است و خواهش که، همان ذاتِ انسان است؛ قدرت آفرین است و قدرت، شادی بخش...عشق، شادی ست)
بی توجه یا تجربه، درنخواهیم یافت که: این شادی، شادیِ دارندگی و برازندگی نیست بلکه شادی از برایِ خودِ زندگی ست. درواقع ، کسی که با "تملکِ دیگری" شاد می شود و آرام می گیرد؛ به یک"مالک"، شبیه تر است تا به یک"عاشق". عاشق ، البته که بی رگ ! نیست .سهل است. جز رگ و پی نیست!اما شادی های او مالِ این است که معشوقش هست ونه ازاین رو که هستیِ معشوقش مال و ملکِ اوست.
معشوق، درنظرعاشق ، ازآن جهت، عزیز نیست که وجودش متعلق به اوست؛ بلکه ازاین رو ارج و قرب دارد که معشوق وجود دارد...اصلا دوست داشتنِ یک موجود، یعنی با تمامِ وجود "خواستارِ بودنِ او، بودن". و وقتی که معشوق هست؛ شادیِ حضورِ هموست که وجودِ عاشق را سرریز از هستی و شادی می کند.دراین جاست که "دوستت دارم" یعنی "شادمانم از اینکه تو وجود داری".
یعنی (مرسی که هستی و وجود داری!) نه اینکه(ممنونم که موجودیِ منی؛ تا هرچقدر خواستم؛ خرج ات کنم!)
وَ سه )
لازمه ی ناگزیرِ عشق ورزیدن هایِ حقیقیِ هر دلی، "کریمی" ِ آن صاحبدل است. بسیاری ، "فضیلتِ کَرَم" را مقدمه ی مبارک و مستعدِ اتفاقِ عاشقی در جانِ آدمیان می دانند. کَرَم به مثابه یِ "درباختنِ بی منت" و "بخششِ بی علت" و "پاکبازی ِ خارجِ ملت[=دین]" و "ندیدگرفتنِ خود و تن افکندگی در حضورِ جانِ دیگری"...
انگشتانش را فریم دوربین می کند . از من عکس می گیرد امیر علی و می گوید زوم چیز مزخرفی است . وقتی عکس می گیری زاویه دید مهم است. اگر از آدم های کوتاه از پایین عکس بگیری بزرگ دیده می شوند .دیروز در مورد تئاتر و اینکه فن بیان چیست برایم صحبت می کرد .
اوایل مهر خیلی نگران ثبت نام امیر علی بودم . اینکه کدام مدرسه ثبت نام شود. تیز هوشان قبول می شود یا نه .حتی کلاس آمادگی هم رفت. نمونه دولتی و شاهد می توانست ثبت نام کند .لحظه ای درنگ مرا برآن داشت تا پسرم را به مدرسه ای ببرم که نامی و نشانی نداشت .مدرسه ای که نه شاگردان المپیادی دارد نه نخبه علمی پرورش می دهد .سطح آموزش در این مدرسه معمولی است .
اما در این مدرسه اردوها اهمیت بالایی دارند .یک ساعت در هر روز هنر با جدیت پیگیری می شود ، کلاس های نقاشی و طراحی و ورزش از اهمیت خاصی برخوردار است .آزمایشگاه و مسابقات ریاضی اش لذت بخش و همراه بازی است.
بچه ها در این مدرسه ی گمنام با هنر و متفاوت دیدن آشنا می شوند . موسیقی را می فهمند .بچه ها یاد می گیرند از دریچه هنر دنیا را زیباتر ببینند.
ممکن است امیرعلی هنرمند نشود . حتی ورزشکار حرفه ای نشود . او ممکن است با این جور درس خواندن دکتر یا مهندس نشود.
اما او در نوجوانی در مرحله مهمی از " شدن اش " با هنر و عشق آشنا می شود . در او شوق یادگیری فوران می کند.می خواهد عکاسی و خطاطی را بیاموزد .شاید این شوق یادگیری و مهارت در ورزش و هنر به فیزیک و ریاضی و زیست و شیمی هم سرایت کند .
بیشتر مدارس ما تاکید بر آموزش دارند .ما در مدارس عجولانه و سرسری مفاهیم علمی را آموزش می دهیم ."تلطیف عواطف کودکان یکی از اهداف آموزش و پرورش است" .
متاسفانه در این حوزه مهم در مدارس ابتدایی و متوسطه اول برنامه جدی و تدوین شده ای وجود ندارد .
فصلی که باعث تقویت حس زیبایی شناسی ،همکاری گروهی و کاهش رقابت و خشونت در کودکان می شود . اما تنها چیزی که امروز مدارس ما به کودکان نمی آموزند . شوق یادگیری و عشق آموختن است.