گروه گزارش/
پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، علیرضا کاظمی روز چهارشنبه ۲۴بهمن ماه با دعوت وزیر آموزش عربستان یوسف بن عبدالله البنیان در وزارتخانه آموزش این کشور با وی دیدار و گفت و گو کرد.
در این دیدار، وزیر آموزش عربستان با اشاره به زمینه های همکاری مشترک میان دو وزارتخانه، دستاوردها و توفیقات آموزش و پرورش ایران را تبریک گفت. مهم ترین نکته ی این نشست سخن وزیر آموزش عربستان در مورد « مدرسه سازی » بوده و این که وظیفه آموزش و پرورش فقط « آموزش » است و نه ساختمان سازی .
وی درادامه به فرصت ها و تشابه دو کشور در تربیت و تنوع و همچنین چالش ها و فرصت ها پرداخت و تبادل تجارب در ارتقای آموزش و پرورش دو کشور را موثر دانست.
سپس علیرضا کاظمی با تشکر از دعوت کشور عربستان، با بیان آماری از دانش آموزان و مدارس دولتی و غیر دولتی و معلمان به دستاوردهای آموزش و پرورش ایران در حوزههای گوناگون ازجمله رفع ریشه کنی بیسوادی، پوشش تحصیلی کودکان استثنایی، پوشش ۴۸ درصدی دانش آموزان فنی و حرفه ای در دوره دوم متوسطه ، موفقیت درالمپیادهای علمی دانش آموزان و اقداماتی که اخیرا در حوزه هوش مصنوعی در کتاب های درسی و برگزاری کارسوق های دانش آموزی و توانمند سازی معلمان دراین خصوص انجام گرفته اشاره کرد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود، خدمات آموزشی رایگان به حدود ۶۱۵۰۰۰ دانش آموز اتباع را تشریح کرد.
وزیر آموزش و پرورش با اشاره به به برگزاری دوسالانه مسابقات بین المللی قرآن کریم در ایران از یوسف بن عبدالله البنیان دعوت کرد تا ضمن شرکت در این مسابقات، میزبانی برگزاری آن را نیز داشته باشند .
کاظمی در بخش دیگری از سخنان خود به معرفی شبکه شاد به عنوان یکی از دستاوردهای آموزش وپرورش در حوزه فضای مجازی اشاره کرد و گفت: در حال حاضر این شبکه حدود ۱۵میلیون کاربر دارد و به طور هم زمان حدود ۳میلیون کاربر میتوانند از این سکوی آموزشی استفاده کنند.
سپس یوسف بن عبدالله البنیان ضمن ابراز خوشحالی از دستاوردهای ایران در زمینه های گوناگون خاطر نشان کرد: آموزش هسته موفقیت همه جوامع است و یکی از برنامه های وزارت آموزش عربستان نیاز سنجی معلمان، توانایی ها و مهارت هاو ارزش هایی است که باید داشته باشند.
وی مأموریت اصلی آموزش و پرورش را آموزش دانست و گفت: ساخت و ساز مدارس و دغدغه کمبود فضای آموزش و پرورش بر عهده سایر دستگاه ها است و مسئولین آموزش و پرورش نباید به دنبال ساختمان سازی باشند .
در ادامه وزیر آموزش و پرورش ضمن دعوت از دکتر یوسف بن عبدالله البنیان برای سفر به ایران ابراز امیدواری کرد که یادداشت تفاهمی بین دو وزارت جهت تبادل تجارب در زمینه های گوناگون آموزشی تنظیم و در سفر آتی وزیر آموزش عربستان به امضا طرفین برسد. آیا وزیر آموزش عربستان خبر دارد که در ایران به بهانه های مختلفی مانند آلودگی هوا ، برودت هوا ، بارندگی و... مدارس همچون آب خوردن تعطیل می شوند ؟ و اتفاقی هم نمی افتد ؟
گفتنی است در این دیدار وزیر آموزش و پرورش ایران درخواست تسریع صدور ویزای معلمان ایرانی مدرسه جده را بیان کرد که مورد موافقت وزیر آموزش عربستان قرار گرفت » .
با توجه به محتوای خبر ؛ مشخص نیست دقیقا وزیر آموزش عربستان بابت کدام دست آوردها و توفیقات در آموزش و پرورش ایران تبریک گفته است ؟
از سوی دیگر ؛ موضوعاتی که کاظمی مانند رفع ریشه کنی بیسوادی، پوشش تحصیلی کودکان استثنایی، پوشش ۴۸ درصدی دانش آموزان فنی و حرفه ای در دوره دوم متوسطه ، موفقیت در المپیادهای علمی دانش آموزان ، هوش مصنوعی ، توان مندسازی معلمان و چند آیتم دیگر اشاره کرده است ؛ همگی قابل بحث و تردید بوده و نیاز به شفاف سازی دارند .
کاظمی در بخش دیگری از سخنان خود شبکه شاد را به عنوان یکی از دستاوردهای آموزش و پرورش ایران در حوزه فضای مجازی بیان کرده و این در حالی است که بر اساس ساده ترین نظرات کارشناسی ؛ شبکه شاد به هیچ عنوان قابلیت های یک نرم افزار آموزشی را نداشته و فقط در حد یک پیام رسان تعریف شده و عمل می کند .
« شاد » یک پلتفرم آموزش آنلاین نیست و یک پیام رسان اجتماعی با محدودیت ها و باگ های فراوان است .
در مورد مدال آوری دانش آموزان ایرانی و این که آیا می توان موفقیت آنان را نتیجه عملکرد نظام آموزشی و برنامه ریزی مسئولان دانست جای بحث و تامل است اما آن چه می توان در مورد « کیفیت آموزش و پیشرفت تحصیلی » مطرح کرد آن است که در آزمون های بین المللی همچون مطالعات تیمز کشورهایی مانند عربستان فعلا در حوزه عملکرد تقریبا همچون ایران هستند البته اگر در آینده ایران از آنان مانند سایر امور عقب نیفتد .
در سال های اخیر ؛ عربستان تغییراتی را در حوزه « کتاب های درسی » به عمل آورده است .
« صدای معلم » در این ارتباط در خبری نوشت : ( این جا )
Plenty of quality choices for international schools in Riyadh
( تعدادی از افراد برگزیده از مدارس بین المللی در ریاض عربستان )
« اما کتاب های دینی جدید قرار است از رسالت تبلیغی و تبشیری حضرت محمد (ص) سخن گفته و سخنی از عقاید وهابی، نظریات ابن تیمیه و یا حتی خلفای راشدین به میان نیاورند.
کمیته متخصصان اسلام شناسی، برنامه های آموزشی جدیدی تهیه کردهاند که طبق آن اسلام دین محبت، تسامح و صلح معرفی می شود و به آن دسته از آیات قرانی که در رابطه با قتل یا زدن یا خشونت است اشاره ای نشود.
پرسش « صدای معلم » آن است که آیا وزیر آموزش و پرورش هم اختیار و توانایی اعمال تغییر در کتاب های درسی و ایدئولوژی زدایی از آن ها را دارد تا « مرجعیت علم » در حوزه آموزش و در همه « حوزه ها » ملاک و معیار قرار گیرد ؟
و اما نکته مهم تر و راهبردی تر در مورد « زمان آموزش » در نظام آموزشی ایران است .
آیا وزیر آموزش عربستان خبر دارد که در ایران به بهانه های مختلفی مانند آلودگی هوا ، برودت هوا ، بارندگی و... مدارس همچون آب خوردن تعطیل می شوند ؟ و اتفاقی هم نمی افتد ؟
به عنوان مثال می توان به گزارش « صدای معلم » در سال 1401 اشاره کرد که در آن هشدار داد : ( این جا )
« آیا فاجعه و شرم آور نیست که عنوان شود در یک سال تحصیلی از چهار ماه دانش آموزان فقط 40 روز در مدارس حضور پیدا کردند ؟ ( این جا )
کشوری که به گواهی آمار دومین ذخایر گاز جهان را دارد به دلیل نبود گاز برای گرمایش مدارس تعطیل می شوند .
آیا وزیر آموزش عربستان خبر دارد .
مهم ترین نکته ی این نشست سخن وزیر آموزش عربستان در مورد « مدرسه سازی » بوده و این که وظیفه آموزش و پرورش فقط « آموزش » است و نه ساختمان سازی .
این که هر کسی و هر نهادی وظیفه ای دارد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بیست و دو سال پیش، در ترکیه ائتلاف شؤونیسم ترک [1] و اسلام گراها ( بنیادی نهاده بر فشل[2] ) ترکیبی از فریب و دروغ و نسل کشی ، هیولای ترکتازی را بیدار کرده که در اذهان حاکمانش دست نیافتنی و شکست ناپذیر می نماید. با وجود این، سیاستگزاران تأخیریِ جمهوری اسلامی از ظهور شخصی اسلام گرا به نام اَردوغان، شور و شعف داشتند، چون عقل شان از پس می رسد.
اردوغان با توهّم عثمانی گرایی، دست در دست امپریالیسم روسیه بر طبل تمامیت خواهی می کوبد و در بیست و دو سال اخیر به کمک رسانه های مزدور و با فریب افکار عمومی به سپیدشویی کشتار و جنایت های خود در منطقه دست زده است. از ابزارهای مهم او در گسترش تمامیت خواهی شؤونیسم ترک می توان نخست سازماندهی اسلام گرایان افراطی و سلفی گری در سوریه، عراق، آران، لیبی و . . . را نام برد؛ دوم به خدمت گرفتن شماری مزدور یا نادان با توهّم تجزیه طلبی در حکومت جمهوری اسلامی. هر دو عامل به علت بی درایتی در سیاست های داخلی و خارجی دولت های جمهوری اسلامی شکل گرفته است که منافع ملی را پسین منافع ایدئولوژی خود دانسته و حفظ حکومت را اوجب واجبات می خوانند نه حفاظت از میهن را.
ایدۀ تأسیس شبکۀ تلوزیونی تی.آر.تی ( رادیو تلویزیون ترکیه ) به زبان پارسی گامی نو در مداخله های شوؤنیسم ترک در ایران است. هدف ائتلاف اسلام گرایان و شؤونیسم ترک، رخنه و آسیب به فرهنگ دیرین ایران و زدودن هویت ایرانی از شهرهای آذرآبادگان و بسترسازی برای توهّم درازمدت پانترکیسم در راستای تجزیۀ شمال غرب کشور است.
شؤونیسم قبیله گرای ترک و چپ های افراطی به پشتوانۀ امپریالیسم روسیه از شکل گیری یک حکومت ملی در ایران که اولویتش حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی است و آزادی در چارچوب قانون اساسی با محوریت حکومت ملی ارج نهاده شود، واهمه دارند. حتی یک توافق خوب میان ایران و غربی ها، کابوسی برای آنها است.
تحریم های ایران افزون بر فربه کردن دلالان تحریم در رژیم، به سود تمامیت خواهان در منطقه به ویژه شؤونیسم قبیله گرای ترک و کرملین نیز بوده است.
دولت مردان ما در رویاهای خود غرق هستند. چون « سیاست » و « تاریخ » را علم نمی دانند. نمی بینند یا چشم می پوشند از آگهی های « تحصیل بهتر در ترکیه » در شبکه های تلویزیونی صد من یه غاز و روی برگه های تبلیغاتی و نیز در بیلبوردهای میادین شهرهای ایران.
مقصر اصلی نه ترکیه بلکه به اصطلاح مقامات فرهنگی کشورمان هستند؛ با آموزش و پرورش بی مایه ای که پرداخته اند و خود را به نفهمی زده اند که دبیرستان های ترکیه ( ائتلاف شؤونیسم ترک و اسلام گراها ) از نوجوانان ما چه خواهند ساخت؟
هدف چنین شبکه ای خراشیدن همین روح ملی است. تاریخ منطقه گواهی می دهد که ائتلاف شؤونیسم ترک و اسلام گراها جز جنگ و اسلحه چیزی نمی فهمد.
قدرت، آنها را آن قدر کور کرده که نمی فهمند اکثریت مردم ترکیه را در مجموع کردها، علوی ها، ارمنی ها و سکولارها تشکیل می دهند و ما نیز می توانیم از پتانسیل آنها بهره ببریم.
اکنون دولت ترکیه در پیشبرد توهّم عثمانی گرایی و دست یابی به منابع بزرگ نفت و گاز شمال غرب ایران و رویای رسیدن به دریای کاسپین و آسیای میانه، قصد راه اندازی شبکۀ دولتی به زبان پارسی، با نام « تی.آر.تی پارسی » را دارد.
سیاستگزاران جمهوری اسلامی که اغلب عقل شان از پس می رسد و سپس باری به هر جهت عمل می کنند، دو چیز را نمی دانند :
نخست اینکه دشمنی با فرهنگ و تمدن ایران، چشم اسفندیار حاکمیت آنها است و دوم اگر سیاست ورزی عاقلانه ای داشتند، بیگانگان خود را در برابرِ سیاست ورزانِ عاقل می دیدند نه یک مشت وطن فروش و یا سفیه.
بنا به مثل معروف : تأکید می کنیم بی توجهی به منافع ملی نشانگر اینست که فرهنگ و تمدن روزگاران ایران در هزارگان تاریخ پیوسته و مشترک ملت ایران، مایۀ بُخل و حسد و خار چشم قشریان مذهبی است.
« سبکسر، سبک تر در افتد به دام. »
اهداف ائتلاف انآیینِ[3] شؤونیسم ترک و اسلام گراها در تأسیس شبکۀ تلویزیونی تی.آر.تی عبارتند از :
1- زدودن هویت ایرانی از شهرهای آذرآبادگان و بسترسازی برای توهّم دراز مدت پانترکیسم در راستای تجزیۀ شمال غرب کشور؛
2- طرح و گسترش معیارهای جهان وطنی، با دامن زدن به رویا پردازی ها و ماجراجویی ها در راستای توهّم عثمانی گرایی؛ ( این طرح به پیام هزار و صد سالۀ شاهنامه که به « مسئولیت پذیری ما در برابر سرنوشت بشر و سرنوشت ایران » گوشزد می کند، آسیب خواهد رسانید. )
3- خدشه وارد کردن به جشن های ملی ایران که امروز توسط مردم ایران باززایی می شوند؛
4- در اذهان کودکان ما، تاریخ جعلی و تحریف شده حقنه خواهند کرد؛
5- آداب و رسوم و افسانه ها و تصنیف های عامیانه ( فولکلور ) ایرانی را در منطقه تحت الشعاع قرار خواهند داد؛
6- به لهجه و فرهنگ آوایی در شمال غرب میهن مان آسیب خواهند زد؛
7- در زبان ترکی آذری، بیش از هفتاد درصد واژگان ریشۀ ترکی ندارند؛ چنین شبکه ای می تواند به بخشی از آنها و نیز به امثال و تعبیرات و اصطلاحات ایرانی بسیار آسیب برساند؛
8- با طرح و گسترش نابخردانۀ تغییر خط به لاتین، مهمترین ضربه به پیکرۀ باشکوه زبان و ادب پارسی را خواهند زد؛
9- طرح و گسترش جایگزینی گویش های محلی که فاقد ادبیات جهانی هستند، به جای زبان دیرین و شیرین و گران مایۀ پارسی که دارای ادبیات جهانی فاخر و بی همتای است؛
10 - در شمال غرب ایران، زبان دارای زمینه و رنگ و روح واحد ایرانی است، گرچه استخوان بندی ترکی آذری دارد. همین زمینه و رنگ و روح واحد ایرانی نمایندۀ فرهنگ و تمدن روزگاران ایران در هزارگان تاریخ پیوسته و مشترک ملت ایران و تغییر ناپذیری روح ملی و کیان معنوی هر ایرانی است.
هدف چنین شبکه ای خراشیدن همین روح ملی است.
در کل، هدف، تجزیۀ ایران است.
تأکید می کنیم بی توجهی به منافع ملی نشانگر اینست که فرهنگ و تمدن روزگاران ایران در هزارگان تاریخ پیوسته و مشترک ملت ایران، مایۀ بُخل و حسد و خار چشم قشریان مذهبی است. به گفتۀ سعدی « آیین حسد، قاعدۀ دیو و دد است. »
تاریخ معاصر گواهی می دهد که دیوان و ددان فرهنگ ایران، قشریان مذهبی و شؤونیسم ترک و تمامیت خواهان روس هستند که در درازای تاریخ از هم تغذیه کرده اند و نیز تجزیه طلبان (که امروز نقش حزب تودۀ مزدور و چپهای افراطی و گلوبالیست ها را ایفا می کنند) بدیلی در برابر رشد منافع ملی و رشد مردم سالاری در دست قشریان مذهبی هستند و در بزنگاه ها با کارت یکدیگر بازی می کنند.
[1]- در این نوشته از شؤونیسم ترک سخن رانده شده نه مردم عادی و نجیب ترکیه.
[2]- دین به تیغ حق از فشل رَسته است باز بنیادش از فشل منهید ( خاقانی شروانی )
[3]- در ترکیب « اَنآیین » ، « اَن » پیشوند منفی ساز است. « اَنآیین » به معنی کسی که کردار و گفتارش به هیچ آیینی راست نیست. این ترکیب فرایافت و مفهومی گسترده تر از واژۀ مرکب « غیر منطقی » دارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
محمد جولانی به عنوان حاکم کنونی سوریه ، متین ابواحمد را بهعنوان مشاور خود منصوب کرد و در مسجد اموی دمشق سخنرانی داشت. متین ابواحمد در سال ۲۰۱۶ پسر ۱۲ ساله فلسطینی به نام عبدالله عیسی را در حلب سر بریده است.
در حوزه آموزشی، با ادعای اصلاح «اطلاعات نادرست» درجشده در کتابهای درسی توسط دولت پیشین، تغییراتی اعمال شده است:
- عبارات ملیگرایانهای مانند «دفاع از میهن» به «در راه خدا» تغییر یافتهاند. آیا سیاست گذاری ها و ریل گذاری ها در وزارتخانه ی مادر و مولدی چون « آموزش و پرورش » تربیت انسان های متفکر و متعهد به آینده ی کشور با محوریت پرورش « تفکر انتقادی » که غایت نظام های آموزشی توسعه یافته است می باشد ؟
- اصطلاحات دینی نظیر «مغضوب علیهم» و «ضالین» به ترتیب به «یهود» و «نصاری» تعبیر شدهاند.
- موضوعاتی همچون فرگشت و تکامل مغز انسان بهکلی از برنامه درسی مدارس حذف شدهاند.
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا این اقدام حاکمان سوریه پس از کودتا علیه رئیس جمهور پیشین سوریه با واکنش و یا اعتراض فعالان و جامعه ی آموزشی و فرهنگی سوریه مواجه شده است ؟
مگر به لحاظ اخلاقی و انسانی می توان پذیرفت کسی که در ملاء عام کودکی را سر بریده است و مرتکب چنین جنایت وحشیانه ای شده مشاور عالی ترین مقام یک کشور شود ؟
این رسانه در گزارش خود با عنوان : « پرسش های صریح و شفاف صدای معلم از یوسف نوری در حاشیه نشست با وزیر فرهنگ سوریه ؛ وزیر فرهنگ سوریه به چه می اندیشد ... وزیر آموزش و پرورش ما در چه فکری است ؟! ؛ نوشت : ( این جا )
« « وزیر فرهنگ سوریه در دیدار با وزیر آموزش و پرورش اظهار كرد: وزارت فرهنگ سوريه تعهد به تربيت نسلی فرهيخته، بافرهنگ و وطن دوست دارد.
به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، صبح امروز لبانه مشوّح در دیدار با وزیر آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران که در ساختمان شهید رجایی وزارت آموزش و پرورش برگزار شد، اظهار کرد: ملت سوریه هیچگاه حمایت رهبری، نیروهای نظامی و مردم ایران را از ملت سوریه در سختترین شرایط فراموش نخواهد کرد. جنگ سوریه تنها علیه داعش و افراطگراها نبود، بلکه علیه تمام مستبدانه عالم بود که مزدورانی در سوریه را اجیر کرده بودند.
وزير فرهنگ سوريه ادامه داد: تربیت نسلهای کودک و نوجوان برای آینده تمامی کشورها لازم است و یکی از بزرگترین کارهایی که در تمام کشورها انجام میشود، سرمایهگذاری در آموزش و پرورش است.
وی در تشریح فعالیتهای وزارت آموزش سوریه اظهار کرد: وزارت آموزش سوریه بیشترین بودجه را بعد از وزارت دفاع به خود اختصاص میدهد و آموزش در سوریه برای همه مردم بهصورت رایگان است و این آموزشها تا پایه نهم برای همه کودکان و نوجوانان اجباری است. آیا نظام آموزشی ایران اساسا دغدغه ای در ساحت « تربیت اخلاقی » دارد ؟
وزیر فرهنگ جمهوری عربی سوریه با اشاره به مشکلاتی که جنگ با داعش برای این کشور به وجود آورد، اظهار کرد: در دوره جنگ فشارها بر وزارت آموزش افزایش یافته است که بخشی از این فشارها به دلیل خارج شدن بخشهای وسیعی از کشور از کنترل دولت بود و اين موضوع باعث شد تا پوشش تحصیلی کاهش یابد و کسانی که در این مناطق تسلط یافتند، تروریستهایی هستند که هیچگونه ملیگرایی و وطندوستی ندارند و به هیچ قانونی پای بند نیستند ... »
خانم لبانه مشوّح عنوان می کند : « وزارت آموزش سوریه بیشترین بودجه را بعد از وزارت دفاع به خود اختصاص میدهد و آموزش در سوریه برای همه مردم بهصورت رایگان است و این آموزشها تا پایه نهم برای همه کودکان و نوجوانان اجباری است . »
اگر سخنانی که وزیر پیشین فرهنگ سوریه بیان داشته صحیح باشد و اقدامات این وزارتخانه بر محور تربیت نسلی فرهيخته، بافرهنگ و وطن دوست استوار بوده پس این همه صحنه های خشونت آمیز و تنبیه ها و اعدام های خیابانی از کجا و چگونه نشات گرفته است ؟ به ویژه آن که به گفته وزیر وقت فرهنگ سوریه بیشترین بودجه بعد از وزارت دفاع به آموزش و پرورش اختصاص داده شده است ؟
حال پرسش دیگر آن است که وضعیت در کشوری با مختصات ایران که آموزش و پرورش هیچ گاه اولویت حاکمیت در این چند دهه نبوده و پرداختن به « فرهنگ عمومی » و تقویت زیر ساخت های فرهنگی و هدف گذاری های علمی و غیر ایدئولوژیک چندان تاکنون مطرح نبوده است ؛ در صورت ایجاد موج ها و شوک های محتمل الوقوع وضعیت به کجا خواهد انجامید ؟
آیا سیاست گذاری ها و ریل گذاری ها در وزارتخانه ی مادر و مولدی چون « آموزش و پرورش » تربیت انسان های متفکر و متعهد به آینده ی کشور با محوریت پرورش « تفکر انتقادی » که غایت نظام های آموزشی توسعه یافته است می باشد ؟
آیا نظام آموزشی ایران اساسا دغدغه ای در ساحت « تربیت اخلاقی » دارد ؟ کشوری که بر اساس اسناد بالادستی اش قرار بوده در سال 1404 و بر اساس سند تحول بنیادین اش ترسیم گر ایرانی توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن آوری در سطح منطقه باشد ؟
اما پرسشی که به جد مطرح می شود آن است که :
فارغ از احساسات و هیجانات احساسی ، زودگذر و فروانداختن ساختارهای موجود که البته موقتی است ؛
آیا بدون تغییرات و اصلاحات بنیادین فکری و فرهنگی در بطن و لایه های مختلف جامعه ؛ آیا هر گونه انقلاب یا کودتا تنها به حرکتی از یک چاله به چاه دیگر تبدیل نمیشود ؟
« صدای معلم » در « دوران کرونا و جنگ » کلیپی از هم خوانی معلم سوریه ای با دانش آموزانش در کلاس درس و زمانی که مدارس ایران به مدت 25 ماه تعطیل بودند را منتشر کرد :
(ترجمه شعری که این دانشآموزان به همراه معلم خود می خوانند به این شرح است که :
من انسانی هستم که احساس دارم. همیشه پنج حس را دارم. با بینی گل ها رو بو میکشم. با دست چهره پدر بزرگ رو لمس میکنم، با چشم ها تلویزیون میبینم. با گوش هایم صدای ترانه گنجشک ها را میشنوم زمانی که به دورم میچرخند، و با زبانم شیرینی را میچشم و با آن تنم قوی میشود )
کجای کار اشتباه بوده است ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
سایت « استکهلمیان » نوشت : ( این جا )
« روز سه شنبه 22 اکتبر ، مسعود پزشکیان رئیس جمهوری اسلامی ایران ، لایحه بودجه جاری سال جاری کشور 89 میلیونی ایران را تسلیم پارلمان این کشور ، مجلس نمود .
بودجه سال جاری خورشیدی ایران با احتساب ارز آزاد معادل 100 میلیارد دلار است .
بودجه پنجمین کشور ثروتمند جهان از نظر منابع معدنی . سهم هر ایرانی از این بودجه معادل 1123 دلار است .
ماه گذشته خانم الیزابت سوانتسون ، وزیر دارایی سوئد نیز بودجه سال جاری کشور ده و نیم میلیونی سوئد را تسلیم پارلمان این کشور ، ریکس داگ نمود .
بودجه سال جاری میلادی سوئد معادل 127 میلیارد دلار است . بودجه ی کشوری سردسیر در شمال اروپا که از نقطه نظر منابع معدنی اصولا قابل مقایسه با ایران نیست .
سهم هر سوئدی معادل 12095 دلار است .
پایان پیام /
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
پس از انتشار نتایج شرکت دانش آموزان ایرانی در آزمون های بین المللی تیمز ؛ سرانجام وزیر آموزش و پرورش به آن واکنش نشان داد .
این رسانه در گزارش نخست خود به تاریخ جمعه 30 آذر با عنوان : « گزارش « صدای معلم » در آذر 1398 : « از زمانی که زمان آموزش مان را کم کردیم عملکرد آموزشمان هم در مطالعات تیمز و پرلز به شدت کاهش پیدا کرده است ؛ ما در کل دنیا یکی مانده به آخر هستیم » کارنامه ی تاسف بار دانش آموزان ایرانی در آزمون بینالمللی تیمز 2023 ... چه کسی در مورد پایین بودن " زمان آموزش " پاسخ گوست ؟ به این مساله پرداخت . ( این جا )
یک روز بعد ؛ این رسانه در گزارش دیگری از سکوت رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش انتقاد کرد . ( این جا )
در این رابطه ؛ یکشنبه 2 دی پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« به گزارش مركز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش در سی و سومین جلسه شورای معاونان که عصر روز شنبه یکم دی ماه در محل سالن جلسات وزارت آموزش و پرورش برگزار شد، با توجه به اهمیت مسابقات جهانی «تیمز» و «پرلز» گفت: یکی از راههای قضاوت و بررسی سطح کیفیت آموزش و پرورش؛ آزمونهای تیمز و پرلز هست. برای حل مساله باید ابتدا وضعیت را پذیرفت و آن را به صورت دقیق تعریف کرد .
بنابراین ضرورت دارد تا کارگروهی در این زمینه تشکیل و نقشه راهی در این باره تدوین شود. افزایش کیفیت سواد در مقطع ابتدایی یکی از برنامهها و اولویتهای معاونتهای مربوط باشد » .
جمعه 20 مرداد 1402 ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « بیش از هفتاد مصوبه در مورد آزمون های تیمز و پرلز بیرون آمده ولی هیچ یک از آن مصوبات اجرایی و یا عملیاتی نشده اند ! از قول علی زرافشان نوشت : ( این جا )
« نفس شرکت در این آزمون ها قابل دفاع است اما پس از این آزمون ها باید همراه با « مداخلاتی » باشد .
مثلا آزمون تیمز برگزار شد و آمریکا در سال 1995 شرایط خوبی را نداشت بلافاصله این کشور مطالعاتی را انجام داد . این مطالعه توسط مرکز امور بین الملل به اسم « مدارس برتر جهان » ترجمه شد.
آمریکا به دنبال این بود که ده کشور آزمون تیمز چه ویژگی هایی دارند و یا چه اقداماتی انجام داده اند و به این جا رسیده اند .
و یا آن کتاب « آموزش به مثابه ی فرهنگ » آقای دکتر سرکارآرانی بعد از برگزاری آزمون های تیمز و پرلز بود که می خواستند ببینند کشورهای موفق مانند ژاپن ، آلمان و.. چه کار کرده اند که موفق بوده اند ؟
لذا نفس آزمون خوب است چون کارنامه ای به دست مسئولان کشور می دهد و به او می گوید که عملکرد تو این است . « برنامه » و مهم تر از همه داشتن مدیران علمی ، پای کار و دلسوز که دغدغه ی آنان فقط حفظ میز و مقام در هر شرایطی و به هر قیمتی نباشد ؛ شرایط راهبردی برای حل مساله هستند .
و اگر مسئول آن کشور به این کارنامه توجه کرد و آن را تجزیه و تحلیل کرد ، نقاط قوت و نقاط ضعف را شناسایی کرد و برای رفع و بهبود نقاط ضعف اقدامی انجام داد در آزمون بعدی ؛ تجربه و وضعیت بهتر می شود اما اگر مانند ایران ، کاری انجام نداد نمی شود .
گزارشی که توسط آقای دکتر کبیری ارائه شد نشان می داد که بیش از هفتاد مصوبه در مورد آزمون های تیمز و پرلز بیرون آمده ولی هیچ یک از آن مصوبات اجرایی و یا عملیاتی نشده اند ! » .
« صدای معلم » از زرافشان پرسید :
« منظور شما این است که با وجود مشاهده نتایج ضعیف دانش آموزان ایرانی در این آزمون های معتبر بین المللی ؛ دولت های مستقر در جمهوری اسلامی در آن شرکت می کنند ، نتایج بیرون می آیند . پس از آن به گفته ی آقای کبیری این همه مصوبه صادر می شوند . کسی هم به آن مصوبات توجهی نمی کند . فرد و یا مقامی هم آن را پی گیری نمی کند و دوباره در این آزمون ها شرکت می کنند ؟!
این بر چه منطقی استوار است ؟ »
این که پس از هر مساله ، چالش و بحرانی و صرفا برای گذر از وضعیت و خالی نبودن عریضه ؛ مقامات و مسئولان سخن از تشکیل کار گروه ، کمیته ، نشست و... به میان می آورند چیزی است که سال ها و دهه هاست تکرار می شود بدون آن که بهبود و یا تغییر معناداری در وضعیت مورد نظر حاصل شود و این چرخه و دور باطل همچنان ادامه دارد .
با حرف و وعده و شعار چیزی درست نشده و نخواهد شد .
همچنین با برجسته کردن و بزرگ کردن موضوعاتی مانند المپیادهای جهانی و مدال آوری برخی دانش آموزان که در شرایط ویژه ( گلخانه ای ) آموزش دیده اند ؛ نمی توان مشکلات و چالش های اساسی و بنیادین نظام آموزشی ایران را حل کرد .
برای حل مساله باید ابتدا وضعیت را پذیرفت و آن را به صورت دقیق تعریف کرد .
« برنامه » و مهم تر از همه داشتن مدیران علمی ، پای کار و دلسوز که دغدغه ی آنان فقط حفظ میز و مقام در هر شرایطی و به هر قیمتی نباشد ؛ شرایط راهبردی برای حل مساله هستند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چنان که میدانیم نظام آموزش و پرورش، رکن اساسی توسعه پایدار است چرا که از طریق نظام آموزش و پرورش است که می توان انسان های متخصص، اندیشمند و دانشمند را تربیت کرد. اما نظام آموزش و پرورش تحت تاثیر علل، عوامل و روندهای مختلف دچار تغییر و تحول می گردد. لذا شناخت عوامل و روندهای موثر بر تغییر و تحول نظام آموزش و پرورش و همچنین ترسیم تصویری از آموزش و پرورش آینده، امری لازم و ضروری است.
مقاله حاضر در پی یافتن پاسخی به دو سوال مهم زیر است:
1. چه عواملی و روندهایی موجب تغییر و تحول نظام آموزش و پرورش از وضعیت موجود به وضعیت متفاوتی در جهان و ایران در آینده (ده سال آینده) خواهد شد؟
2. وضعیت نظام آموزش و پرورش در جهان و ایران در آینده چگونه خواهد بود؟
هر تغییر و تحولی قطعا بر حسب علل، عوامل و روندهایی رخ می دهد. بر مبنای آموزه دورکیم، جامعه شناس فرانسوی، باید گفت که تغییر و تحولات اجتماعی مانند تغییر و تحولات نظام آموزش و پرورش ناشی از علل و عوامل اجتماعی هستند. بنابراین در نوشته حاضر علل و عوامل تغییر و تحول نظام آموزش و پرورش در جهان و ایران ناشی از چهار روند مهم برشمرده شده است.
منظور از روندها (Trends) «تغییرات منظم در دادهها یا پدیدهها در یک بازه زمانی مشخص» میباشد. چنان که درصد دولت های اقتدارگرا در یک روند کاهشی از 69% در سال 1975 ، به 26% در سال 1995 رسید.
روندهای موثر جهانی بر تحولات آموزش و پرورش در آینده
1- تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی
موبایل یکی از مهمترین و موثرترین تکنولوژیهای ارتباطی و اطلاعاتی است که خصوصاً در دوره کرونا، عمیقترین تاثیراتش را بر نظام آموزش و پرورش نشان داد. بنابراین نوآوریهایی چون هوش مصنوعی، واقعیت افزوده، واقعیت مجازی، تراشه های مغزی و همچنین نوآوریهای دیجیتالی که در آینده رخ خواهد داد، آموزش و پرورش را تحت عمیقترین تاثیرات خود قرار خواهند داد. مثلاً از طریق واقعیت مجازی میتوان جثه یک دایناسور را به صورت موجودی مجازی و در عین حال واقعی برای دانشآموزان نمایش داد؛ یا از طریق هوش مصنوعی میتوان بهترین مقالات را در زمینههای مختلف تهیه کرد. البته باید توجه داشت که هر چند هوش مصنوعی قادر است حوزه اطلاعات آدمی را در مدت زمان کم، غنیتر سازد؛ اما نهایتا این آدمیان هستند که از بین هزاران داده اطلاعاتی، مناسبترین داده را انتخاب میکنند. ثانیاً آدمیان میتوانند از اقیانوس بیکران اطلاعات، خلاقانهترین ترکیبات اطلاعاتی را خلق کنند. بر همین مبناست که در نظام آموزش و پرورش آینده، معلمان و دانشآموزان باید مسلط به تکنولوژیهای آموزشی روز چون هوش مصنوعی و غیره باشند.
از طرف دیگر آدمیان باید بتوانند با استفاده از مهارتهای نرم (Soft skills) چون مهارت تفکر انتقادی، خلاقیت و حل مسئله از تکنولوژیهای آموزشی مذکور، نهایت استفاده خلاقانه را به عمل آورند.
2- اقتصاد دانش محور
اگر در گذشته، اقتصاد بر مبنای کالای فیزیکی و قابل لمس استوار بود، اما اقتصاد امروزی بیشتر دانشمحور و خدماتی است. به عبارتی اقتصاد دانشمحور، اقتصادی است که در آن تولید، توزیع و استفاده از دانش، عامل اصلی رشد، ایجاد ثروت و اشتغالزایی در همه صنایع است. برای مثال امروزه بخش زیادی از اقتصاد به شکل اقتصاد دیجیتالی و شامل رمزارزها، بازار بورس، تبادلات پولی و ارزی، صفحات مجازی کسب و کارهای اقتصادی می باشد و روز به روز بر وسعت چنین فعالیتهای دیجیتالی افزوده میشود. به همین جهت افراد و کشورهای مختلف در مناطق مختلف جهان به فعالیت اقتصادی دیجیتالی با یکدیگر میپردازند و در نتیجه مشاغل و کسب و کارها از وضعیت ملی فراتر رفته و صورت بینالمللی و جهانی یافته است.
اقتصاد بینالمللی بر مبنای اقتصاد لیبرالی (مقرراتزدایی دولتی، آزادی تجاری و خصوصیسازی) استوار است. بنابراین جهانی شدن اقتصاد لیبرالی موجب خصوصیسازی آموزش و پرورش در سطح جهانی خواهد شد.
خصوصیسازی آموزش و پرورش نیز موجب متکثر و باز بودن برنامه درسی، برنامهریزیهای غیرمتمرکز در مدارس و نهایتا آزادی عمل معلمان و دانشآموزان در امر آموزش و پرورش میشود.
3- فرهنگ غربی
فرهنگ را میتوان مجموعه نمادها، هنجارها، ارزشها و باورها دانست. با وقوع فرایند جهانی شدن از ۱۹۷۰ به این طرف، فرهنگ غربی به دلیل قدرتش در پاسخ به نیازهای بشری همچنین به سبب قدرتمندی در ابعاد اقتصادی و سیاسی توانسته به فرهنگ جهانی تبدیل شود. چنان که زبان انگلیسی به زبان ارتباط بینالمللی و همچنین زبان اول و دوم بیش از یک میلیارد انسان تبدیل شده است. چنان که می دانیم باورها، عمیقترین و مهمترین لایه هر فرهنگ به شمار میروند، بر این مبنا فرهنگ غربی دارای سه باور بنیادین یعنی مادیگرایی در جنبه هستیشناختی، علمگرایی در جنبه معرفتشناختی و اومانیسم در جنبه انسانشناختی استوار است.
آموزش و پرورش آینده را تحت تاثیر باورهای بنیادین مذکور میتوان چنین توصیف کرد:
در جنبه هستی شناختی بر مباحث حقوق بشری و حقوق شهروندی در کتب درسی یا اجرای سند 2030 در مدارس تاکید خواهد دشت. در جنبه انسانشناختی مبتنی بر اصالت انسان و آزادی انسان و در نتیجه تکثر فرهنگی اقوام، ملیتها و مذاهب خواهد بود. البته جهان آینده به لحاظ فرهنگی از یک طرف موجب حیات و بقای فرهنگهای متکثر و متنوع میشود (واگرایی فرهنگی)؛ اما از طرف دیگر همه فرهنگها در عین حفظ هویت خود، به سوی ارزشها و باورهای مشترک و واحد (هم گرایی فرهنگی) در حرکت خواهد بود .
4- تهدیدات محیط زیستی
انسان با ورود به عصر صنعتی شدن توانست با استفاده از تکنولوژیهای صنعتی به بهرهبرداری بیشتر از طبیعت دست یابد. مثلاً توانست از جنگلها، دریاها، منابع معدنی، منابع فسیلی و ... بیشترین استفاده را به عمل آورد؛ اما همین امر موجب وارد آمدن آسیبهایی بر طبیعت و محیط زیست شد. چنانکه آسیبهایی چون تخریب لایه اوزون، نابودی جنگلها، آلودگی دریاها، خشک شدن رودها، کاهش منابع فسیلی و ... بر طبیعت وارد شده است. بنابراین چنین آسیبها و تهدیدات محیط زیستی موجب میشود که در برنامههای درسی مدارس، دروسی چون «انسان و محیط زیست» در نظر گرفته شود و یا اینکه فیلمها و کلیپهای آموزشی در راستای آگاهی بخشی به تهدیدات محیط زیستی به دانشآموزان تهیه گردد.
مقایسه نظام آموزش و پرورش گذشته و آینده
سوال دوم نوشته حاضر این است که آموزش و پرورش فعلی تحت تاثیر چهار روند جهانی در آینده چه وضعیتی پیدا خواهد کرد؟ به عبارتی آموزش و پرورش آینده در مقایسه با آموزش و پرورش فعلی دارای چه ویژگیهایی خواهد بود؟
برای پاسخ به سوال مذکور، ویژگیهای نظام آموزش و پرورش آینده و گذشته بر مبنای سه مولفه مهم یعنی دانش، معلم و دانشآموز مورد مقایسه قرار میگیرد تا به این ترتیب تفاوتهای آن دو نظام آموزشی، روشن گردد.
منابع :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آذربایجان کشوری است که مردمانش به مدرن ترین خودروهای جهان دسترسی دارند. ولی خیابانهایش بسیار خلوت است. البته مناطق مرکزی کمی شلوغ تر است. آذربایجان هم یک کشور نفتی است ولی بنزین را مفت به مردم نمی دهند. قیمت بنزین در آذربایجان ۶۵ سنت تا ۱ یورو (بسته به کیفیت بنزین) است. پارک حاشیه ای در بخش بزرگی از باکو اصلا وجود ندارد. پلیس در همه جا حضور پر رنگ دارد و با هر تخلفی به شدت برخورد می شود.
مسئله این است که سیستم حمل و نقل عمومی به حدی کارایی دارد که در روز یکشنبه که روز تعطیل بود اتوبوس ها مرتب در حال تردد بودند. موتور سیکلت به ندرت در شهر دیده می شود و بسیاری از پیک های بردن غذا با دوچرخه خدمات رسانی می کنند.
درآمد مردم آذربایجان حدودا ۱.۵ تا دوبرابر ایران است که با توجه به گران تر بودن قیمت ها قابل درک است. تولید سرانه نا خالص ملی در این کشور هم کمی کمتر از دو برابر ایران است.
نکته مهم در باکو این است که اغلب مردم پیاده روی می کنند، این پیاده روی هم برای سلامت آنها خوب است و هم نیاز به استفاده از خودرو و حتی سوار شدن به اتوبوس را کم می کند.
بر اساس آمار ، شهر باکو با ۲.۵ میلیون نفر، دارای ۲۰۰۰ اتوبوس فعال برای جابه جایی مردم شهر است. در تهران با ۹ تا ۱۰ میلیون نفر جمعیت تعداد اتوبوس ها حدود ۲۱۰۰ است. تقریبا از ابتدای انقلاب به بعد بر اساس روندی نانوشته، خدمات حمل ونقل عمومی در سراسر کشور هر سال ضعیف تر و ضعیف تر شد. ساختار خیابان های شهری و حجم ترافیک هم به حدی است که کارایی اتوبوس ها را بسیار کم کرده است.
به نظر می رسد که نفوذ مافیای خودروسازی در تصمیم های کلان کشور و دولتی بودن این صنعت باعث شده است که بدترین تصمیم ها در دولت های اصلاح طلب واصولگرا در مورد حمل و نقل عمومی گرفته شود.
نکته دیگر اینکه من تصور می کنم که به دلیل عدم علاقه جمهوری اسلامی به نمود آزادی های اجتماعی، با تشویق خودرو سواری شخصی کاری کرده است که مردم در کنار هم و یا پیاده و یا سوار دوچرخه دیده نشوند.
به موتورها هم کاری ندارد چون خانم ها به دلیل نبود امکان دریافت گواهی نامه نمی توانند سوار موتور شوند. گو اینکه دولت به خاطر محدودیت آزادی های اجتماعی به مردم باج بنزین مفت می دهد که هم آنها در اتومبیل شخصی از مزاحمت های حکومتی در امان باشند و هم آخر هفته ها برای بهره مند شدن از این آزادی ها با بنزین مفت به شمال و یا اطراف شهرها به ویلاهای شخصی بروند. به عبارتی این چاله بنزین ارزان را خود حاکمیت برای خود کنده و حالا خودش در این سیاه چاله افتاده است.
به عقیده من اگر به راستی می خواهند از شر بنزین ارزان راحت شوند، به مدت ۵ سال ساخت هر گونه جاده، خیابان، بزرگراه، تونل، پل و هر زیر ساختی برای جابه جایی خودروهای شخصی چه داخل شهرها وچه بیرون شهرها باید که به کلی ممنوع شود و همه بودجه های مربوطه فقط و فقط به توسعه حمل ونقل عمومی اختصاص داده شود. سپس هم با خیال راحت بنزین را با قیمت جهانی عرضه کنند، چون مردم برای جابه جایی به استفاده از خودروی شخصی نیازی ندارند و این بساط مشاغل کاذب مسافرکشی و اسنپ جمع خواهد شد.
این ویدئو همه واقعیت را نشان می دهد.
( کانال دغدغههای محیط زیستی و دانشگاهی )
عقل و هوشیاری، زمانی آغاز میشود که دریابیم با این علم زاده نشدهایم که بدانیم چگونه باید زندگی کنیم، بلکه زندگی یک مهارت است که باید کسب شود، مثل دوچرخهسواری یا نواختن یک پیانو.
آلن دوباتن
از کتاب "جستارهایی در باب عشق"
***
وقتی جامعه ای سالم و شاد است و افق پیشرفت را در برابر خود می بیند دلیل دارد . « شبکه خبررسانی سلام تورنتو » 16 اکتبر ( چهارشنبه 25 مهر ) چنین گزارش می دهد : ( این جا )
« دولت انتاریو در حال ارائه قانونی است که شهرداری ها را ملزم می کند قبل از ایجاد مسیرهای جدید دوچرخه سواری، تأییدیه استانی دریافت کنند.
پرابمیت سارکاریا، وزیر حمل و نقل انتاریو، صبح روز سه شنبه این خبر را اعلام کرد و گفت: «مسیرهای دوچرخه بخش مهمی از هر شهر هستند و راهی امن و قابل اعتماد برای تردد ساکنان فراهم می کنند. با این حال، کاری که شهرداری ها باید انجام دهند این است که نباید برای ایجاد مسیرهای دوچرخه سواری، خطوط تردد اتومبیل ها را کاهش دهند.»
او به تورنتو در گسترش گسترده مسیرهای دوچرخه سواری اشاره کرد و گفت که برخی از خطوط جدیدی که این شهر ایجاد کرده در طول دوره پاندمی اجرا شده اند. او اشاره کرد که رانندگان در کلانشهر تورنتو حدود 98 ساعت در سال را در شلوغی ترافیک می گذرانند.
اما شهردار اولیویا چاو در بیانیه ای از محدود کردن اختیارات شهرداری استقبال نکرد و گفت: «همیشه بهتر است با همکاری هم کار کنیم تا همه چیز درست شود. ما برای مقابله با ازدحام و ایمن نگه داشتن مردم در جاده های شهری، به انواع وسایل حمل و نقل نیاز داریم. استان باید روی کار خود تمرکز کرده و Eglinton Crosstown و Finch LRT را باز کند که تاثیر زیادی بر ازدحام شهر خواهد داشت.»
او خاطرنشان کرد که تورنتو به عنوان بزرگترین شهر استان، به پول نیاز دارد تا بتواند جاده ها را تعمیر کند » .
چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ ؛ روزنامه اعتماد گزارشی با عنوان : « سیاست شهرداری در دوره زاکانی، عدم توسعه و تخریب مسیرهای دوچرخهسواری است » را منتشر کرد که مطالعه و تدقیق در آن مهم است : ( این جا )
« یکی از انتقادات جدیای که به علیرضا زاکانی، شهردار فعلی تهران وارد میشود، خصومت او با دوچرخه و دوچرخهسواری است. برای اثبات این موضوع، مثالهای مختلفی زده میشود؛ از جمعآوری دوچرخههای اشتراکی بیدود به سبب عدم حمایت شهرداری گرفته تا تخریب مسیرهای دوچرخهسواری و بیاعتنایی به سهشنبههای بدون دود که در زمان شهردار قبل از زاکانی، پیروز حناچی، با دوچرخهسواری شهردار برجسته شد.
( حناچی - شهردار پیشین تهران )
از سوی دیگر برخی ضمن تبرئه زاکانی از این خصومت شخصی، اصولا دوچرخه را وسیله مفیدی برای حمل و نقل در تهران ندانسته و عدم توجه به آن را ناشی از بیفایده بودن دوچرخهسواری برای شهر تهران میدانند.
محمد نظرپور، دکترای شهرسازی و فعال دوچرخهسواری شهری در این زمینه می گوید :
« در تهران گزارههای جا افتادهای وجود دارد که لزوما صحیح نیستند. مثلا برخی میگویند اینجا آمستردام نیست که مناسب دوچرخهسواری باشد یا شیب و آلودگی آن برای رکاب زدن مناسب نیست. این گزارهها اگرچه در جامعه جا افتادهاند، اما از نظر تجربه یا مطالعات علمی کاملا صحیح نیستند یا چالشهای آن چنان بزرگی نیستند که مانع توسعه دوچرخهسواری و سایر شیوههای حمل و نقل پاک مانند پیادهروی در تهران باشند.
بحث اصلی این است که اگر تهران با همین روند فعلی در حوزه حمل و نقل به جلو حرکت کند تا چند سال دیگر فضایی برای انسان باقی نمیماند و همه چیز در خدمت خودروها خواهد بود و شهر یا خیابان میشود برای گذر خودرو یا پارکینگ برای آن.
اینکه افراد همهجا را با خودروی شخصی به ویژه خودروی تکسرنشین بروند، تبدیل به یک فرهنگ شده است و به این راحتی تغییر نمیکند.
این شیوه شهرسازی امریکایی در نیمه قرن دوم بود که در برخی کشورهای اروپایی نیز اجرا شد، اما در حال حاضر همه در حال حرکت به سمت اصلاح این شیوه هستند، زیرا این باور عمومی در آنجا پدید آمده است که نمیتوان شهر را تماما برای خودرو تعریف کرد، زیرا چالشهای مختلفی را ایجاد میکند.
از این رو مدیریت شهری باید نگرش خود را تغییر دهد و به جای شعارهایی چون «نهضت پارکینگسازی» یا «نهضت بزرگراهسازی» و کارهایی چون وصل کردن دوباره تقاطعهای غیر هم سطح و افتخار به «نهضت آسفالتریزی» به سمت انسان محوری در شهرها برود.
این نگرش که اصلاح شود، به سمت حمل و نقل پاک حرکت باید کرد و وسایلی چون دوچرخه، اسکوتر در چرخه حمل و نقل استفاده شود.
* یعنی حتی شیب تهران هم برای دوچرخهسواری نامناسب تلقی نمیشود؟
در دنیا شیب زیر ۵درصد برای دوچرخهسواری مناسب است و این در آییننامه طراحی مسیرهای دوچرخهسواری نیز ذکر شده است. براساس پژوهشی که مرکز مطالعات شهرداری تهران انجام داده، ۷۰درصد سطح تهران برای دوچرخههای معمولی (بدون دنده) مناسب است. اگر دوچرخه دندهای باشد، این میزان به ۸۵درصد میرسد و نزدیک به ۱۰درصد در شمال تهران تنها برای دوچرخههای برقی مناسب است.
پس چالش شیب هم قابل حل است و اصل تفکر است که در این زمینه باید اصلاح شود و این گزاره که تهران برای دوچرخهسواری مناسب نیست، اشتباه است. ازسوی دیگر دوچرخه وسیله جابهجاییهای کوتاه است و ۶۸درصد جابهجاییهای تهران برای سفرهای زیر ۵ کیلومتر است که با دوچرخه به راحتی قابل انجام است. اگر بخشی از این حجم از سفرها روی دوچرخه بیاید، برای شهر بسیار مفید است. البته برای مسیرهای بلند چارهای برای استفاده از وسایل نقلیه دیگر یا حمل و نقل ترکیبی نیست به ویژه اینکه در همه شرایط آب و هوایی هم دوچرخه مناسب نیست.
* مشکل مدیریت شهری فعلی با دوچرخهسواری چیست؟
دوچرخهسواری در ایران برچسب سیاسی خورده و مشکل این است که به این دلیل، مدیریت شهری فعلی آن را عملی سیاسی و متعلق به دوران قبلی میداند. در دوران حضور آقای دکتر پورسیدآقایی در معاونت حمل و نقل شهرداری تهران، با کمک یک مشاور هلندی، سند ۵ ساله توسعه دوچرخه در تهران تهیه و بحث توسعه مسیرها نیز ذیل این سند تعریف و تدوین شد. در سال جاری اعلام شد که ۴۸ درصد دانش آموزان تهرانی دارای اضافه وزن هستند که این درصد بسیار درست است و این کودکان در معرض بیماریهایی همچون دیابت، فشار خون و غیره قرار دارند .
شهری مثل تهران نیازمند داشتن شبکهای زیرساختی از مسیرهای منسجم و باکیفیت است که اصل ضعف در تهران همین بود. مسیرهایی که وجود داشت یا منسجم نبود یا کیفیت لازم را نداشت و به نگهداشت آنها بیتوجهی شده بود.
در دوران فعلی مدیریت شهری، سیاست توسعه دوچرخهسواری متوقف شد و آن را به آقای دکتر حناچی وصل کردند درحالی که وقتی ایشان آمد هم سند توسعه دوچرخه در تهران وجود داشت و هم امکان ورود دوچرخه به مترو و پارکها وجود داشت و پارکینگهای خوبی نیز احداث شده بود.
در آن دوران دوچرخهسواران و سازمانهای مردمنهاد این حوزه، با مدیریت شهری مرتبط بود و کارها با هماهنگی فعالان این حوزه انجام میشد که موفقیت خوبی را به همراه داشت، اما سند توسعه دوچرخه در تهران فقط برای ۳ سال اجرایی شد که در هیچ جای دنیا با این مدت اجرا، هیچ تغییر خاصی اتفاق نیفتاده است.
* یعنی شهرداری فعلی مخالف توسعه دوچرخه است؟
یکی از اعضای شورای شهر فعلی میگفت ضدیت با دوچرخه، ضدیت با عقلانیت است، اما بخش دیگری در شورا و بدنه فعلی شهرداری مخالف توسعه دوچرخه است. چندینبار در همشهری تیترهایی در مخالفت با دوچرخهسواری و حتی کاریکاتورهایی از آقای حناچی سوار بر دوچرخه منتشر شد و تلاش کردند تا دوچرخه را ضعیف نشان داده و هزینه را جای دیگری خرج کنند.
اکنون بودجهای برای توسعه دوچرخهسواری و نگهداشت مسیرها اختصاص داده نمیشود و موضوع آن سیاسی هم شده است. پارکینگهای دوچرخه در حال تبدیل شدن به پارکینگهای موتور است. در سه سال اخیر سیاست شهرداری دست نزدن به مسیرهای دوچرخهسواری است تا کمکم از بین بروند و سپس آنها را جمع کند » .
( زاکانی - شهردار تهران )
دقت کنید :
یک سوی دنیا آن نگرش با محوریت « نگاهداشت و حفظ محیط زیست » گفتمان مسلط در حکومت و البته در جامعه است و در سوی دیگر آدم ها و ذهنیت های متصلبی وجود دارند که اتومبیل را ابزاری برای « تفاخر » می دانند و البته کلیت جامعه هم به دلایل مختلف از پذیرش « واقعیت » خودداری کرده و با تعابیری مانند چاره ای نیست ، مجبوریم ، این جا ایران است و... از طراحی و ترسیم « وضعیت بهتر » فراری است و به صور مختلف « مسئولیت گریزی » خویش را توجیه می کند .
27 دی 1399 ؛ رییس گروه سلامت هوا و تغییر اقلیم مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت چنین اظهار می کند : ( این جا )
بر اساس آخرین برآورد موسسه معتبر بار بیماری ها به ترتیب ۲۶ درصد از مرگ های ناشی از سکته مغزی، ۲۰ درصد از مرگ های ناشی از بیماری های ایسکمیک قلبی (IHD)، ۱۹ درصد از مرگ های ناشی از سرطان ریه، ۲۰ درصد از مرگ های ناشی از دیابت، ۳۰ درصد از مرگ های ناشی از عفونت های تحتانی دستگاه تنفسی و ۴۰ درصد از مرگ های ناشی از بیماری های مزمن انسداد ریوی منتسب به مواجهه طولانی مدت با آلودگی هوای آزاد است » .
اما در این میان وزارت آموزش و پرورش که متولی اصلی فرهنگ سازی و اصلاح نگرش در جامعه است مشخص نیست که در این میان چه کاره هست ؟ و در کجای داستان قرار دارد ؟
« سرویس مدارس » در حال حاضر خود به یک مساله و چالش بزرگ تبدیل شده است .
برخی اوقات از دانش آموزان در مورد نحوه ایاب و ذهاب به « مدرسه » پرسش می کنم .
تعداد قابل توجهی از آنان دوچرخه دارند اما مهم ترین دغدغه آنان نبود فضا و پارکینگ مناسب برای این وسیله در مدارس است .
در سال جاری اعلام شد که ۴۸ درصد دانش آموزان تهرانی دارای اضافه وزن هستند که این درصد بسیار درست است و این کودکان در معرض بیماریهایی همچون دیابت، فشار خون و غیره قرار دارند . ( این جا )
در سال 1402 همشهری خبر داد که نزدیک به ۱۶ میلیون دانشآموز در کشور داریم که از این تعداد، حدود ۵ میلیون نفر دچار اضافه وزن و چاقی هستند.
این رسانه نوشت : ( این جا )
آمارهای رسمی کشور حاکی از این است که از هر ۳ دانش آموز، یک دانشآموز اضافه وزن دارد یا چاق است. یعنی از حدود ۱۶ میلیون دانشآموز ایرانی، نزدیک به ۵ میلیون نفر دچار اضافه وزن و چاقی هستند. این آخرین آماری است که معاون فرهنگی و توسعه ورزش همگانی وزارت ورزش و جوانان سال گذشته مطرح کرد و درباره آن هشدار داد » .
وقتی جامعه ای سالم و شاد است و افق پیشرفت را در برابر خود می بیند دلیل دارد .
جامعه ای هم که اسیر توهمات و گرفتار اصطکاک با خود و حکومت بوده و تغییر را بیش از آن که در « درون و نگاه » ببیند در دیگران جست و جو می کند و دست بردار هم نیست و مطالبه اش در « لحظه زیستن » خلاصه و پیچیده شده است ؛ نباید انتظاری طلایی داشت .
و این دور باطل ادامه دارد ....
گروه رسانه/
( گروهی از والدین روسی در مراسم آغاز سال تحصیلی در بخش دونتسک اوکراین که به اشغال روسیه در آمده است )
از ابتدای جنگ روسیه علیه اوکراین، نظام آموزش و پرورش روسیه دستخوش تغییرات اساسی شده و با دستور کار نظامی این کشور تطابق یافته است. موضوعات جدیدی «با هدف تقویت میهنپرستی» به برنامهٔ آموزشی مدارس به گونهای افزوده شده که به برآورد رسانههای روسی، اکنون دستکم ۱۲ درصد کل برنامهٔ آموزشی مدارس به تبلیغات حکومتی اختصاص یافته است.
کلاسهایی که «ارزشها و جایگاه ویژهٔ روسیه» را تدریس میکند، مشارکت «قهرمانان جنگ» در برنامههای تحصیلی و اردوگاههای نظامی برای کودکان و نوجوانان تنها چند نمونه از کمپین بزرگیست که صاحبنظران آن را «شست و شوی مغزی نسل جوان» مینامند.
به درخواست ولادیمیر پوتین، آموزش «برنامههای میهنپرستانه» از مهد کودک آغاز میشود.
چند ماه پس از آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین، وزارت آموزش و پرورش روسیه دستور داد «گفتوگوهای مهم» به برنامهٔ درسی مدارس و هنرستانها در این کشور افزوده شود. در ابتدا این کلاس به برنامهٔ آموزشی دورهٔ دبیرستان افزوده شد، از سال گذشته تدریس این درس از دبستان آغاز شد و از ماه جاری میلادی «گفتوگوهای مهم» در مهد کودک تدریس میشود.
در اوایل ماه جاری میلادی، ولادیمیر پوتین که احتمالاً در روز تولد خود ویدئوهایی دیده بود که چگونه کودکان در کودکستانهای متعدد در سراسر روسیه به گونهای صف کشیدهاند تا کلمهٔ «پوتین» به وجود بیاید و برای رئيسجمهور «زندگی جاودانه» آرزو میکنند، ابراز امیدواری کرده بود که «تربیت میهنپرستانه» از مهد کودک آغاز شود.
خبرنگاران مستقل برآورد کردهاند که تنها در یک هفتهٔ گذشته، بیش از ۱۰۰ گزارش دربارهٔ تدریس «گفتوگوهای ویژه» در صفحات رسمی کودکستانهای روسی در شبکهٔ اجتماعی «وکانتاکته» منتشر شده است.
«گفتوگوهای مهم» در ابتدای هر هفتهٔ تحصیلی همزمان با برافراشتن پرچم روسیه و پخش سرود ملی تدریس میشود. مطابق دستورالعمل وزارت آموزش و پروش، مهمترین موضوعات آن، تدریس «مبانی میهنپرستی» و «پیامهای عملیات ویژهٔ نظامی در اوکراین» است.
به برآورد نشریهٔ «آگنستوو»، در نخستین سال تحصیلی پس از افزودن «گفتوگوهای مهم» به برنامهٔ درسی، این کلاس ۳۶ بار برگزار شد.
اما در سال بعد بخشی از کلاسهای دیگر نیز به آموزش «مبانی میهنپرستی» اختصاص یافت به گونهای که شمار ساعتهای تحصیلی ویژهٔ تدریس این موضوع به شش درصد کل برنامهٔ درسی رسید و از سال جدید تحصیلی، «مبانی میهنپرستی» حدود ۱۲ درصد برنامهٔ تحصیلی مدارس روسی را تشکیل میدهد. هرچند این موضوعات در دورهٔ دبستان و راهنمایی کمتر از دبیرستان تدریس میشود اما به گزارش «آگنستوو»، «از میانگین حدود ۱۱ هزار ساعت تحصیلی در مدرسههای روسی، بیش از ۱۳۰۰ ساعت ویژهٔ تدریس موضوعات مورد پسند کرملین است».
براساس این گزارش، «افزایش سهم پروپاگاندا در برنامههای تحصیلی» به این دلیل است که مطابق دستور وزارت آموزش و پرورش روسیه، «بیش از ۴۰ درصد درس تاریخ و علوم اجتماعی به آموزش مبانی سیاسی و ارزشهای سنتی روسیه اختصاص مییابد و دستکم ۲۷۰ ساعت تحصیلی ویژهٔ توضیحات دربارهٔ ایدئولوژی مخرب غرب است».
در کتابهای درسی جدید که زیر نظر ولادیمیر مدینسکی، دستیار رئيسجمهور روسیه و یکی از مبلغان اصلی جنگ علیه اوکراین، تالیف شده ؛ «بخش تاریخ اتحاد شوروی به گونهای بازنویسی شده که ابرقدرت بودن این کشور بزرگ نمایی و مشکلات آن دوره کم رنگ شود و در مورد تحولات مدرن آمده که زیر نظر ولادیمیر پوتین، روسیه رهبری کشورهای غیرغربی را برعهده دارد».
دانشآموزان روسیه در سال تحصیلی جدید باید درسی را هم برای آشنایی با ایران بهعنوان «شریک راهبردی» روسیه در قالب بخشی از دروس جغرافیا و تاریخ بخوانند.
همچنین تاریخ مناطقی از اوکراین که روسیه مدعیست به خاک این کشور ضمیمه شده است، در مدارس روسیه تدریس میشود اما به عقیدهٔ صاحبنظران این اطلاعات به گونهای تحریف شده تا «تعلق این بخش از اوکراین به روسیه توجیهپذیر باشد».
همچنین در سال جدید تحصیلی، درسهای «مبانی امنیت و دفاع روسیه»، «مبانی فرهنگ و اصول اخلاقی روسیه»، «اصول خانواده» و «تمرینات نظامی» به برنامهٔ تحصیلی مدارس افزوده شده. دانشآموزان کلاسهای ۸ الی ۱۰ در اردوگاههای نظامی اجباری نیز شرکت میکنند.
مطابق این گزارش و به نقل از دستورالعمل وزارت آموزش و پرورش، «در پایان دورهٔ تحصیلی، دانشآموزان روس باید بدانند کشوری بهتر از روسیه در جهان وجود ندارد».
( کتاب درسی تاریخ امسال مدارس روسیه )
نشریهٔ «واژنی ایستوری» بررسی کرد چه موضوعاتی در چارچوب کلاسهایی تدریس شده که از سال جدید تحصیلی به برنامهٔ آموزشی مدارس روسیه افزوده شده.
براساس این گزارش، به مناسبت ۱۲۰مین سالگرد تاسیس خبرگزاری تاس «چگونگی مقابله با اخبار دروغین» بررسی و اعلام شد «رسانههای داخل روسیه تنها منبع اطلاعات موثق دربارهٔ روسیه و جهان است».
در «اصول خانواده» بر «ضرورت عفت، ازدواج و خانوادههای پرجمعیت» تاکید شده. در «تمرینات نظامی»، دانشآموزان دوران دبستان و راهنمایی «در زمان وقوع انفجار هستهای و پس از آن چه باید کرد» را یاد میگیرند و در دبیرستان، مقابله با فعالیتهای تروریستی و همچنین تولید، استفاده و نقش پهپادها در شرایط نظامی و غیرنظامی تدریس میشود. موضوعاتی که برای نخستین بار در دبستانهای روسی تدریس شده، شامل «تحریف تاریخ و جنگهای رسانهای با هدف کماهمیت جلوه دادن جایگاه روسیه، خدمتگذاری به میهن و جهان چندقطبی از جمله نقش روزافزون کشورهای بریکس به رهبری روسیه و چین» است.
همچنین براساس این گزارش، از ساعتهای تحصیلی زبان انگلیسی در مدارس روسیه کاسته شده و موضوع ادبیات جهان نیز تغییر کرده. پیشتر وزارت آموزش و پرورش روسیه اعلام کرده بود موضوعات مطرح شده در مدارس باید «با تغییرات اوضاع ژئوپلیتیک در جهان هماهنگ شود». با این هدف، «هری پاتر» و همچنین آثار جیدی سلینجر، بل کافمن و یا دایانا جانسون از برنامهٔ تحصیلی ادبیات جهان در مدارس روسی حذف شده. آثار برخی نویسنگان و شاعران روس که در زمان شوروی مخالف دولت بودند نیز حذف شده و حتی نام بردن از نویسندگانی که «مامور بیگانه» اعلام شدهاند ممنوع است. از سوی دیگر، تدریس رمانهای زاخار پریلپین که بهدلیل تبلیغات جنگ تحت تحریمهای غرب قرار گرفته به برنامهٔ تحصیلی جدید افزوده شده.
( مدرسه ای ویران شده در اوکراین )
از گزارشها چنین برمیآید که اکثر شهروندان روس از تغییرات اخیر در برنامهٔ تحصیلی فرزندانشان چندان خوشنود نیستند، از جمله «گفتوگوهای مهم» را «مهم» نمیدانند.
بسیاری از صاحبنظران نسبت به «تاثیر مخرب» برنامهٔ آموزشی جدید حکومت روسیه هشدار میدهند. دیما زیتزر مولف کتابهای متعدد دربارهٔ پرورش کودکان به نشریهٔ «رپابلیک» گفته است: «کودکان بهدلیل تاثیرپذیری طبیعیشان مورد توجه ویژهٔ حکومتهای مستبد هستند. در تاریخ اتحاد شوروی و آلمان نازی داستانهای متعدد میدانیم که چگونه کودکان شست و شوی مغزی میشدند و حتی والدین و نزدیکانشان نیز گاهی قربانی آنها میشدند. روزی حکومت روسیه تغییر خواهد کرد، اما آسیبی که اکنون به جامعه و در درجه اول به کودکان وارد میشود، ممکن است برای چندین نسل غیرقابل جبران باشد».
گروه رسانه/
جورجا ملونی، نخست وزیر راست گرای ایتالیا، اعلام کرد که نمره انضباط و خوشرفتاری دانشآموزان به مجموعه نمراتی که آنها باید در طول سال تحصیلی اخذ کنند اضافه میشود ؛ تصمیمی که مخالفان کمی در جامعه ایتالیا ندارد.
دولت ایتالیا قانونی را با حمایت شخص نخست وزیر تصویب کرده که مدارس و معلمان دانشآموزان از مقطع ابتدایی تا دبیرستان را ملزم میکند تا به محصلان خود نمرهای بابت اخلاق و رفتار خوب آنها اعطا کنند.
سقف این نمره برای دانشآموزان مقطع راهنمایی و دبیرستان ۱۰ تعیین شده است. هر دانشآموز مقطع راهنمایی اگر نمره پنج یا کمتر دریافت کند، تجدیدی محسوب میشود و فرصت خواهد داشت تا پیش از شروع سال تحصیلی آینده رفتار خود را اصلاح کند.
در مورد دانشآموزان دبیرستانی سختگیری بیشتری اعمال میشود. به طوری که حداقل نمره اخلاق و رفتار آنها باید بالای ۶ باشد.
برای دانشآموزان تجدیدی در ماه سپتامبر و طی دوره تعطیلات تابستانی، کلاس آموزش ارزشهای انسانی مصرح در قانون اساسی و نیز آموزش آداب و قوانین مدنی برگزار میشود و در پایان این دوره آزمونی نیز برگزار میشود.
دانشآموزان دبیرستانی که موفق به کسب نمره بالای ۶ در زمینه اخلاق و رفتار نشوند در اخذ مدرک دیپلم خود ناکام میمانند.
سنجش اخلاق و رفتار دانشآموزان مقطع ابتدایی نیز بدون اعطای نمره و در سه سطح کیفیِ ناکافی، متوسط و عالی ارزیابی میشود.
وزیر آموزش و پرورش ایتالیا دلیل تصویب چنین قانونی را توسط دولت، بدتر شدن اخلاق و رفتار دانشآموزان در مدارس این کشور عنوان کرد. به گفته او، طی یک سال گذشته شمار درگیریهای فیزیکی در مدارس ایتالیا دو برابر شده است.
در مصوبه دولت ایتالیا تصریح شده که اگر دانشآموزی مرتکب رفتارهای خشونتبار حاد همانند حمله فیزیکی به معلم خود شود، والدین او میتوانند تا سقف ۱۰ هزار یورو مشمول جریمه نقدی شوند.
هر چند دولت ایتالیا اجرای این مصوبه را برای بازگشت نظم، آرامش و احترام متقابل به مدارس ضروری میداند ولی مخالفان آن را گامی به عقب ارزیابی میکنند.
دولت فرانسه نیز در سال ۲۰۰۶ نمرهای را با عنوان «زندگی مدرسهای» طراحی کرد که اعطای آن از سال ۲۰۱۴ متوقف شد. والدین و معلمان فرانسوی معتقد بودند که این نمره شاخصهای سنجش درستی نداشت و کاملا ذهنی تعیین میشود، همچنین در اصلاح رفتار دانشآموزان موثر نبود.
پایان پیام/