گروه رسانه/

از سال ۱۹۹۵، هر سال در تاریخ ۲۴ اکتبر در سراسر آلمان «روز کتابخانهها» برگزار میشود. این روز به ابتکار ریچارد فون وایتسزکر، رئیسجمهور وقت آلمان، پایهگذاری شد.
هدف از این روز، جلب توجه عمومی به بیش از ۸۰۰۰ کتابخانه ی موجود در آلمان و معرفی خدمات گسترده و متنوع آنهاست. از زمان برگزاری این رویداد، کتابخانههای بسیاری با برنامههای گوناگون به نقش و اهمیت خود به عنوان نهادهای فرهنگی و آموزشی غیر قابل جایگزین اشاره کردهاند.
انجمن کتابخانههای آلمان در این روز به همراه بنیاد «تلکوم» جایزهی «کتابخانه ی سال» را اهدا میکند و از سال ۲۰۲۰ نیز جایزهی «کتابخانه ی سال در شهرها و مناطق کوچک» را معرفی کرده است.
در سال جاری، «روز کتابخانهها» برای سیاُمین بار برگزار میشود .
به همین مناسبت، بسیاری از کتابخانهها دوباره برنامهها و رویدادهای گوناگونی برای بازدیدکنندگان خود تدارک دیدهاند.
کتابخانههای شهری «درسدن» دلیل ویژهای برای جشن گرفتن دارند، زیرا در تاریخ ۲۴ اکتبر عنوان «کتابخانه ی سال ۲۰۲۵» را دریافت میکنند. به همین مناسبت، بازدیدکنندگان میتوانند با چراغ قوه از کتابخانه دیدن کنند و در مسیر سبز، با خدمات مرتبط با پایداری و محیط زیست آشنا شوند.
در تاریخ ۲۷ اکتبر نیز کتابخانه ی شهر ز«یگبورگ»- در ۲۷ کیلومتری من- جایزهی «کتابخانه ی سال در شهرها و مناطق کوچک ۲۰۲۵» را دریافت میکند و آن را با یک جشنواره ی کوچک که از روز کتابخانهها آغاز میشود، گرامی میدارد.
در این جشنواره، شرکتکنندگان میتوانند نگاهی به پشتصحنهی فعالیتهای کتابخانه بیندازند. همچنین پروژهای با عنوان «کنج کتاب های زندان» معرفی میشود که حاصل همکاری کتابخانه با زندان زیگبورگ است.
(تصویر اول: «کرم کتاب»، ۱۸۵۱ از کارل شپیتزوگ- تصاویر بعدی: کتابخانه های دانشگاه هومبولت در براین و کتابخانه ی ملی هانوفر)
صفحه Facebook




این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/

بر اساس گزارش جدید OECD، به طور متوسط، از هر ده معلم، نه نفر در کل نظامهای آموزشی OECD از شغل خود راضی هستند.
بر اساس نظرسنجی بینالمللی آموزش و یادگیری OECD (TALIS)، این گزارش با عنوان «وضعیت تدریس» میگوید که تقریباً سه چهارم آنها اگر حق انتخاب داشته باشند، به طور متوسط دوباره به عنوان معلم کار خواهند کرد. تقریباً ۹۵٪ از معلمان مورد بررسی نیز میگویند که اغلب هنگام تدریس احساس خوشحالی میکنند.
این نظرسنجی که توسط OECD انجام شده است، در سال ۲۰۲۴ حدود ۲۸۰۰۰۰ معلم و مدیر مدرسه را در ۱۷۰۰۰ مدرسه متوسطه اول در ۵۵ نظام آموزشی نمونهگیری کرد (به لیست در انتها مراجعه کنید). TALIS با هدف کمک به سیاستگذاران و رهبران آموزشی برای تدوین استراتژیهای آگاهانه برای بهبود کیفیت تدریس و محیطهای یادگیری انجام میشود.
۹۵٪ از معلمان گفتند که فرصت انجام یک مشارکت اجتماعی ارزشمند برای آنها مهم است. در سطح جهانی، معلمان در ویتنام بیشترین احساس ارزشمندی را دارند، جایی که بیش از ۹۲٪ میگویند که احساس میکنند جامعه به آنها ارزش میدهد. از سال ۲۰۱۸، بلغارستان، دانمارک و عربستان سعودی سهم خود از معلمانی که احساس میکنند جامعه برایشان ارزش قائل است را حداقل ۱۹ درصد افزایش دادهاند.
ماتیاس کورمن، دبیرکل OECD گفت: «معلمان ماهر پایه و اساس سیستمهای آموزشی با عملکرد بالا هستند. با ادامه تقویت آموزش معلمان و ابزارهای موجود برای آنها، میتوانیم اطمینان حاصل کنیم که دانشآموزان برای آیندهای روشن در اقتصادها و جوامع در حال تحول ما به خوبی آماده هستند.»
این گزارش نشان میدهد که افزایش جمعیت و الگوهای مهاجرت، جمعیتشناسی معلمان را در بسیاری از سیستمهای آموزشی تغییر داده است. میانگین سنی معلمان در سراسر OECD اکنون ۴۵ و در لتونی، لیتوانی و پرتغال ۵۰ سال یا بیشتر است.

در پاسخ، بسیاری از دولتها در حال استخدام معلمان از بخشهای دیگر هستند تا از تأمین پایدار مربیان واجد شرایط اطمینان حاصل کنند. معلمان شغل دوم اکنون ۲۱٪ از کل جمعیت معلمان در ایسلند و ۱۷٪ در استرالیا را تشکیل میدهند. این سیستمها همچنین ورود متخصصان میاندورهای به حرفه معلمی را آسانتر کردهاند. تقریباً ۴۷٪ از معلمان در استرالیا و ۲۷٪ از معلمان در ایسلند برنامههای آموزش سریع یا تخصصی تدریس را به پایان رساندهاند.
مشاوره برای کمک به معلمان جدید نیز افزایش یافته است، به طوری که سهم معلمان تازهکار با یک مربی تعیینشده در حدود یک سوم از سیستمهای آموزشی افزایش یافته است. در سراسر OECD، اکنون به طور متوسط حدود یک چهارم معلمان تازهکار یک مربی تعیینشده دارند. بیش از ۵۰٪ از معلمان با کمتر از پنج سال سابقه کار در بحرین، اسرائیل، لهستان، شانگهای (چین)، امارات متحده عربی و ازبکستان یک مربی دارند.
اکنون از هر سه معلم، یک نفر از هوش مصنوعی برای کار خود استفاده میکند، اما از هر ده نفر، هفت نفر نگران این هستند که این امر سرقت ادبی و تقلب در بین دانشآموزان را تسهیل کند.
حدود سه چهارم معلمان در سنگاپور و امارات متحده عربی از استفاده از هوش مصنوعی در کار عمومی خود خبر میدهند. حدود ۲۹٪ از معلمان اظهار داشتند که به توسعه حرفهای بیشتری در زمینه استفاده از هوش مصنوعی نیاز دارند، که این میزان بیشتر از هر موضوع توسعه حرفهای دیگری است که در این نظرسنجی مورد بررسی قرار گرفته است. مشارکت گزارششده معلمان در آموزش هوش مصنوعی در سنگاپور (۷۶٪) بالاترین و در فرانسه (۹٪) پایینترین است، با میانگین ۳۸٪ در سراسر OECD. و در میان معلمانی که از هوش مصنوعی استفاده میکنند، حدود ۷۳٪ گزارش میدهند که از آن برای یادگیری کارآمد و خلاصه کردن موضوعات استفاده میکنند و ۶۹٪ به طور متوسط از آن برای تهیه برنامههای درسی استفاده میکنند.
تقریباً در نیمی از سیستمهای آموزشی،۱ معلمان جوان زیر ۳۰ سال به طور نامتناسبی گزارش میدهند که در سختترین محیطهای کلاس درس کار میکنند. بیشترین تفاوتها در بحرین، کلمبیا، اسرائیل و امارات متحده عربی مشاهده میشود، جایی که سهم معلمان زیر ۳۰ سالی که گزارش میدهند با دانشآموزانی که مشکلات زبانی دارند کار میکنند، ۱۵ درصد بیشتر از همکاران مسنترشان است.
( کانال : معلم یادگیرنده مادام العمر )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/

دهها خبرنگار آمریکایی روز چهارشنبه کارتهای ورودشان را پس دادند و پنتاگون را ترک کردند زیرا نخواستند با محدودیتهای جدیدی که دولت برای کار آنها تعیین کرده بود موافقت کنند.
این تصمیم، خبرنگارانی را که اخبار ارتش آمریکا را پوشش میدهند، بیش از پیش از مرکز قدرت نظامی کشور دور میکند.
مقامهای آمریکایی، قوانین تازه را منطقی و همخوان با «عقل سلیم» خواندهاند و میگویند هدفشان «نظم دادن به رسانهای بسیار مزاحم و بیثبات» است.
تقریباً همه رسانهها قوانین تازهای را که از سوی پیت هگست، وزیر دفاع صادر شده بود، رد کردند. طبق مقررات جدید، هر خبرنگاری که درباره اطلاعاتی (چه محرمانه و چه عادی) گزارش دهد که انتشار آن از سوی وزیر دفاع تأیید نشده، ممکن است از پنتاگون اخراج شود.
بیشتر خبرنگاران تصمیم گرفتند تا ساعت چهار بعدازظهر، زمان تعیینشده از سوی وزارت دفاع برای خروج از ساختمان، منتظر بمانند و همگی با هم بیرون بروند. با نزدیک شدن به موعد مقرر، جعبههای پر از اسناد در راهروها ردیف شده بود و خبرنگاران صندلیها، دستگاه فتوکپی، کتابها و عکسهای قدیمیشان را از دفاتر خالیشده به پارکینگ بردند.
کمی بعد از ساعت چهار، حدود چهل تا پنجاه خبرنگار پس از تحویل کارتهایشان، با هم ساختمان را ترک کردند.
نانسی یوسف، خبرنگار نشریه آتلانتیک که از سال ۲۰۰۷ در پنتاگون کار میکند، گفت: «غمانگیز است، اما به اینکه همه در کنار هم ماندیم افتخار میکنم.» او نقشهای از خاورمیانه را با خود به ماشینش برد.
هنوز مشخص نیست قوانین جدید در عمل چه تأثیری خواهند داشت، اما رسانهها گفتهاند که صرفنظر از محل کارشان، پوشش خبری دقیق و گسترده درباره ارتش را ادامه خواهند داد.

خبرنگاران معترض در خارج از ساختمان پنتاگون AP Photo
به نوشته خبرگزاری آسوشیتدپرس، بعید است انتشار تصاویر خبرنگارانی که به نشانه اعتراض ساختمان را ترک میکردند، بر هواداران دونالد ترامپ تأثیری بگذارد چون آنها عموماً دید خوبی به خبرنگاران ندارند و از تلاشهای ترامپ برای دشوار کردن کار رسانهها استقبال میکنند.
ترامپ در یک سال گذشته درگیر چند پرونده قضایی با رسانههایی چون نیویورک تایمز، سیبیاس نیوز، ایبیسی نیوز، والاستریت ژورنال و آسوشیتدپرس بوده است.
حمایت ترامپ از قوانین جدید
ترامپ روز سهشنبه در کاخ سفید، از وزیر دفاع خود و سیاست جدیدش دفاع کرد و گفت: «به نظر من او درست میگوید؛ رسانهها در راه صلح جهانی اخلال ایجاد میکنند. رسانهها خیلی صادق نیستند.»
پیت هگست پیش از آنکه سیاست جدید را اعلام کند، جریان اطلاعات از پنتاگون را تا حد زیادی محدود کرده بود. او که خودش پیشتر مجری شبکه فاکسنیوز بود، تاکنون فقط دو نشست مطبوعاتی رسمی برگزار کرده، ورود خبرنگاران به بسیاری از بخشهای پنتاگون را بدون همراهی مأمور ممنوع کرده و چندین تحقیق درباره «درز اطلاعات به رسانهها» را آغاز کرده است.
او میگوید این قوانین «عقلانی و بدیهی» هستند و امضای خبرنگاران پای آنها به معنای «پذیرش آگاهی از قوانین» است، نه الزاماً «موافقت با آنها». اما خبرنگاران میگویند این فرقگذاری معنی ندارد.
جک کین، ژنرال بازنشسته و تحلیلگر شبکه فاکسنیوز میگوید: «آنها در واقع میخواهند اطلاعات آماده و کنترلشدهای را به خبرنگاران بدهند تا همان را منتشر کنند. این دیگر اسمش روزنامهنگاری نیست.»
کین افزود: «من در زمان خدمت از سرتیپهای تازهمنصوب میخواستم در دورهای درباره نقش رسانه در دموکراسی شرکت کنند تا بدانند خبرنگاران نه دشمن بلکه پل ارتباطی میان ارتش و مردم هستند. گاهی گزارشهایی منتشر میشد که باعث ناراحتیام میشد، اما معمولاً دلیلش این بود که ما کاری را درست انجام نداده بودیم.»
نانسی یوسف نیز گفت: «این قوانین منطقی نیست. از ما خواستهاند که از مقامهای نظامی اطلاعات نخواهیم! قبولِ چنین چیزی یعنی انکار ذات روزنامهنگاری. کار ما دقیقاً همین است: جمعآوری اطلاعات.»
گزارش از ارتش آمریکا ادامه دارد، اما از راه دور
چند خبرنگار هنگام تحویل کارتهایشان در شبکههای اجتماعی نوشتند که چه احساسی دارند.
هدر مونگیلیو، خبرنگار پایگاه خبری USNI News که اخبار نیروی دریایی را پوشش میدهد، نوشت: «شاید چیز کوچکی باشد، اما همیشه به دیدن عکس خودم روی دیوار خبرنگاران پنتاگون افتخار میکردم. امروز کارت را تحویل میدهم، اما گزارش ادامه دارد.»
مونگیلیو، یوسف و دیگران تأکید کردند هرجایی که باشند، از همان جا کار خود را ادامه خواهند داد. به گفته آنها، برخی منابع در ارتش همچنان با خبرنگاران تماس خواهند گرفت، هرچند عدهای از نظامیان از ترس تهدیدهای مقامات پنتاگون سکوت کردهاند.

چارلز دئاگاتا وسایل خود را در بخش خبرنگاران پنتاگون جمعآوری میکند و بند کارتهای ورودی را در جعبه میگذارد، چهارشنبه ۱۵ اکتبر ۲۰۲۵ AP Photo
تام بومن، خبرنگار انپیآر، رادیو ملی آمریکا در یادداشتی نوشت که بارها از آشنایانش در پنتاگون یا در مأموریتهای میدانی اطلاعاتی دریافت کرده بود که برخلاف روایت رسمی فرماندهان بود. او نوشت: «آنها میدانستند مردم آمریکا حق دارند بدانند چه میگذرد. حالا که دیگر خبرنگاری در محل نیست تا سؤال بپرسد، رهبری پنتاگون احتمالاً به پستهای پر زرق و برق شبکههای اجتماعی، ویدیوهای کوتاه و مصاحبه با مفسران حزبی و پادکسترها تکیه خواهد کرد؛ و اشتباه است اگر فکر کنیم این کافی است.»
انجمن خبرنگاران پنتاگون که ۱۰۱ عضو از ۵۶ رسانه مختلف دارد، رسماً با قوانین تازه مخالفت کرده است. رسانههایی از طیفهای مختلف سیاسی، از آسوشیتدپرس و نیویورک تایمز گرفته تا فاکسنیوز و نیوزمکس، به خبرنگاران خود گفتند به جای امضای قوانین جدید، پنتاگون را ترک کنند.
تنها شبکهای که این مقررات را پذیرفت، پایگاه اطلاعرسانی «وان آمریکا» یا One America News Network بود.
گابریل کوچیا، خبرنگار پیشین این شبکه که اوایل سال جاری به خاطر نوشتن مقالهای انتقادی درباره سیاستهای رسانهای هگست اخراج شده بود، به آسوشیتدپرس گفت مدیریت این شبکه احتمالاً فکر میکند با حمایت از این قوانین، به مقامات دولت ترامپ نزدیکتر میشود.
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تاریخچه:
در سال ۱۹۲۶ در کنفرانس جهانی « رفاه کودکان » در ژنو، روز جهانی کودک در مجامع بین المللی مطرح و از سال ۱۹۵۰ در بسیاری از کشورهای دنیا به عنوان « روز کودک » جشن گرفته شده است.
در سال۱۹۵۴ با تصویب قطعنامه مشترک هند و اروگوئه در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از همه کشورها خواسته شد تا روز جهانی کودک را برای دو هدف مهم برگزار کنند:
- ترویج تبادل و تفاهم متقابل بین کودکان
- آغاز اقداماتی برای حمایت و ترویج آرمان های مربوط به کودکان
در ۲۰ نوامبر ۱۹۵۹ سازمان ملل متحد، اعلامیه حقوق کودک را تصویب کرد. از آن زمان روز جهانی کودک در تاریخ ۲۰ نوامبر (نیمه اول ابان ماه) هر سال به یاد این اعلامیه جشن گرفته می شود.
روز جهانی کودک فرصتی است تا تمام اقشار جامعه نقش موثری در بزرگداشت آن ایفا کنند. این روز فرصتی الهام بخش برای همه ماست تا در مسیر حمایت از حقوق کودکان گام برداریم.
روز کودک یادآور میشود که باید با گسترش گفت و گو و اجرای اقدامات عملی، شرایطی فراهم کنیم تا دنیایی بهتر، امنتر و شادتر برای کودکان امروز و فردا ساخته شود.
آمریکا تنها کشور موثر غیرعضو
در سال ۱۳۷۲ در ایران جلسهای با حضور نمایندگان آموزش و پرورش و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ( درون سازمانی) تشکیل شد. در این جلسه نمایندگان تاریخ ۸ اکتبر ( ۱۶ مهر ماه) را به عنوان روز بزرگداشت کودکان در نظر گرفتند. این روز توسط سازمان یونیسف هم در ایران به رسمیت شناخته می شود.
مطابق کنوانسیون حقوق کودک افراد تا سن ۱۸ سال جز کودک حساب میشوند.
پیمان نامه حقوق کودک یک کنوانسیون بین المللی است که حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را بیان میکند. دولت هایی که این معاهده را امضا کردهاند موظف و مکلف به اجرای مفاد آن هستند و شکایتهای مربوط به آن به کمیته حقوق کودک ملل متحد در ژنو تسلیم می شود.
این کنوانسیون در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹ مورد پذیرش مجمع عمومی ملل متحد قرار گرفت و از ۲ سپتامبر ۱۹۹۰ لازم الاجرا شده است. تاکنون ۱۹۳ کشور به جز امریکا این سند را تصویب کردهاند یا به آن ملحق شدهاند ؛ به این ترتیب مقبول ترین سند حقوق بشر در تاریخ می باشد. کنوانسیون حقوق کودک مشتمل بر یک مقدمه و ۵۴ ماده میباشد.

سال ۸۳ نماینده آموزش و پرورش در ژنو بودم
دولت جمهوری اسلامی ایران در اسفند ۱۳۷۲ با « قانون اجازه الحاق دولت جمهوری اسلامی ایران » به کنوانسیون حقوق کودک و با تصویب مجلس شورای اسلامی و تایید شورای نگهبان رسما این کنوانسیون را پذیرفت؛ مشروط به آن که مفاد آن در هر مورد و هر زمان در تعارض با قوانین داخلی و موازین بینالمللی باشد یا قرار گیرد از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران لازم الاجرا نباشد.
از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۸۸ وزارت امور خارجه به نمایندگی از دولت امور مربوط به اجرای مفاد کنوانسیون و وظیفه نظارت و تنظیم و ارسال گزارش ادواری آن را بر عهده داشت و از دی ماه ۱۳۸۸ با مصوبه دولت، مسئولیت این کنوانسیون به وزارت دادگستری واگذار شد.
برابر مفاد کنوانسیون ؛ دولت ها موظفاند هر ۵ سال، گزارش اقدامات و فعالیت های کشورشان را در خصوص وضعیت کودکان تهیه و به دبیرخانه کمیته حقوق کودک در ژنو ارائه نمایند و متعاقب آن از گزارش ارائه شده دفاع نمایند.
توفیق داشتم در گزارش دوم در سال ۱۳۸۳ به عنوان نماینده وزارت آموزش و پرورش مسئولیت دفاع از گزارش مربوط به حوزه آموزش و پرورش در ژنو را عهده دار باشم.

کودکان آیندهسازان جهانند
روز جهانی کودک روزی است که به ما یادآوری میکند کودکان آینده سازان جهان هستند.
یکی از اهداف روز جهانی کودک، توجه به حقوق کودکان است. هر کودکی حق دارد در محیطی آرام و امن رشد کند، به آموزش و بهداشت دسترسی داشته باشد و در فضایی عاری از خشونت و تنش بزرگ شود.
ما باید اطمینان حاصل کنیم که کودکان از حقوق طبیعی و اولیه خود مانند حق بازی ، آموزش و زندگی توام با آرامش در محیطی عاری از تبعیض ،خشونت ، جنگ ، بحران و اضطراب و استرس بهره مند شوند.
بیایید با هم تلاش کنیم و دست در دست هم دهیم تا فردایی روشن تر و دنیایی پر از شادی و آرامش را برای آنان بسازیم.
کودکان نور زندگی و امید به آینده برای ما هستند. آن ها با حضورشان به خانه و خانواده گرما می بخشند و با خنده های بی ریایشان فضای خانواده را شاد می کنند.
جامعه در پرورش و رشد کودکان نقش حیاتی دارد.
روز کودک یادآور مسئولیت همه ما در قبال کودکان است. باید محیطی پر از عشق و حمایت برای آنان فراهم کنیم تا در آینده به بزرگسالانی مسئول، موثر، دلسوز و متعهد تبدیل شوند.
سلامت و رفاه کودکان باید در اولویت همه سیاست ها و برنامه ها قرار گیرد تا هیچ کودکی به دلیل فقر یا دسترسی ناکافی به خدمات بهداشتی از دنیا نرود.

روز کودک؛ روز عشق و محبت
در این روز خاص ، ما باید به چالش ها و معضلات پیش رو توجه کنیم؛ به ویژه معضل کودکان کار در جامعه و بازمانده از تحصیل. هنوز کودکان بسیاری هستند که به جای نشستن روی نیمکت های مدرسه ، در سر چهار راه ها کار می کنند.
این روز باید یادآور تلاش مضاعف برای پایان دادن به این سوءاستفاده از مظلوم ترین گروه جامعه باشد.
آموزش نه تنها حق هر کودک است، بلکه بنیادیترین ستون برای آیندهای بهتر است.
آموزش می تواند درهایی به سوی فرصت های برابر برای همه کودکان باز کند و آن ها را قادر سازد تا به ظرفیت های کامل خود دست یابند.
روز کودک، روز عشق، محبت و دوستی و از خودگذشتگی است.
بیایید در این روز عشق و محبت را به تمامی کودکان سرزمین مان هدیه کنیم.

بازی زبان کودکان است از طریق بازی است که کودکان خیلی از مفاهیم اجتماعی و مهارت های زندگی و فرهنگی را می آموزند، کشف می کنند و مهارت های اجتماعی را تقویت می کنند.
کودکان وارثان زمین هستند و ما وظیفه داریم آنان را در حفاظت از محیط زیست آموزش دهیم.
رسانه ها و دلسوزان نقش مهمی در شکل دهی به افکار و دیدگاهای کودکان دارند. باید به ارتقای فرهنگ گفت و گو و سطح دانش و آگاهی آنان کمک کنند.
فراموش نکنیم که تنها راه برون رفت از بحران های اجتماعی و فرهنگی و شکاف ایجاد شده در تمام حوزه ها و نیز جلب اعتماد عمومی جامعه و ایجاد وحدت و انسجام جامعه شکلگیری جریان گفت و گوست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/

بر اساس گزارش تغذیهای یونیسف، برای نخستین بار در سطح جهان، فربهی مفرط، شایعترین شکل سوءتغذیه در میان کودکان و نوجوانان شده و از کموزنی پیشی گرفته است.
کاترین راسل، مدیر اجرایی یونیسف، در این باره توضیح داد که «امروز وقتی از سوءتغذیه صحبت میکنیم، دیگر فقط از لاغری کودکان نمیگوییم، بلکه غذای فوقفرآوریشده جای میوه، سبزی و پروتئین را گرفته است.»

یونیسف، صندوق کودکان سازمان ملل، این مطلب را روز سهشنبه ۱۸ شهریور اعلام کرد.
به گفتۀ یونیسف، نرخ چاقی در میان کودکان و نوجوانان ۵ تا ۱۹ ساله برای نخستین بار در تاریخ از سوءتغذیه پیشی گرفته و به شایعترین شکل «سوءتغذیه» در جهان بدل شده است؛ وضعیتی که نتیجه بازاریابی «غیراخلاقی» غذاهای ناسالم عنوان شد.
بر اساس این گزارش، نزدیک به یک نفر از هر ۱۰ کودک و نوجوان تا پایان سال ۲۰۲۵ با بیماری مزمن چاقی زندگی خواهد کرد.
آمارها نشان میدهد در حالی که درصد نوجوانان کموزن از ۱۳ درصد در سال ۲۰۰۰ به ۱۰ درصد در سال ۲۰۲۲ کاهش یافته، شمار افراد دارای اضافهوزن در این گروه سنی در همین دوره دو برابر شده و به ۳۹۱ میلیون نفر رسیده است. از این میان ۱۶۳ میلیون کودک و نوجوان، معادل ۸ درصد، دچار چاقی هستند که با بیماریهایی چون دیابت، برخی سرطانها، اضطراب و افسردگی پیوند دارد.
یونیسف این وضعیت را «نقطه عطفی تاریخی» خوانده و تأکید کرده است که مقصر اصلی، تصمیم خانوادهها نیست بلکه شیوههای تجاری سودجویانه و تبلیغات گسترده خوراکیهای ناسالم است. کارشناسان این نهاد هشدار دادند که تصور جبران رژیم غذایی پر از شکر، پرنمک و پرچربی با فعالیت بدنی «افسانهای نادرست» است.

یونیسف همچنین هشدار داد که شکاف میان کشورهای ثروتمند و فقیر در حال کاهش است و نرخ چاقی در برخی جزایر اقیانوس آرام به بیش از ۳۰ درصد رسیده است. این سازمان خواستار اقدامات فوری دولتها از جمله محدودیت تبلیغات، مالیات بر نوشابههای شیرین و سیاستهای حمایتی برای تولید میوه و سبزیجات تازه شد.
در این گزارش هشدار داده شده که ارزان بودن و تبلیغات تهاجمی خوراکیهای فوقفرآوریشده و فستفودها به افزایش نرخ چاقی دامن زده است. چاقی میتواند بر حضور در مدرسه، اعتمادبهنفس و پذیرش اجتماعی اثر منفی بگذارد و اغلب وقتی در دوران کودکی یا نوجوانی شکل بگیرد، بهسختی قابل بازگشت است.
یونیسف از مکزیک بهعنوان نمونه مثبت یاد کرد؛ جایی که دولت اخیراً فروش خوراکیهای فوقفرآوریشده یا دارای نمک، قند و چربی بالا را در مدارس دولتی ممنوع کرده است، اقدامی که بیش از ۳۴ میلیون کودک را دربر میگیرد.
( رادیو فردا )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

از ژاپن و شگفتی های آن هر چقدر گفته شود کم است. رفتار منحصر به فرد آنان موجب حیرت و تأمل بیشتر مردم جهان است. سرمنشأ رفتار آنان حرمت و احترام به قانون و هم نوعان است. هر چند در باور ما آنان به طور افراطی، به یکدیگر احترام می گذارند. آنان برای کوچک ترین خطای خود شرمسار می شوند و با چندین بار تعظیم پوزش می طلبند. تا حدی که امروزه به تأسی از این عادت اخلاقی، تجارت عجیبی در ژاپن رواج یافته است. یعنی مردم ژاپن، برای گم شدن خودشان پول می دهند!
به گزارش همشهری آنلاین؛ تعداد افراد ناپدید شده در ژاپن طی سالهای اخیر رو به افزایش بوده و از کمتر از 80 هزار نفر در سال 2015 به حدود 90 هزار نفر در سال 2019 رسیده است. انجمن حمایت از جست و جوی افراد ناپدید شده در ژاپن معتقد است این آمار بسیار بالاتر از تعداد اعلام شده است.
این پدیده « جی هاتسو » به معنی « تبخیر » نامیده می شود و به افرادی در ژاپن اشاره دارد که عمداً بدون هیچ ردی از زندگی ثابت خود ناپدید میشوند.
در گذشته های بسیار دور، اسکیموها وقتی پیر می شدند خود را به کوه و دشت می زدند تا سربار کسی نباشند و از گرسنگی و تشنگی بمیرند. این رها شدن سالمندان روی تکههای یخ برای مرگِ با عزت بود تا از تحمل مشقت پیری و تحمیل سختیهای آن بر دوش جوانان در امان باشند.
قوانین سختگیرانه حریم خصوصی در ژاپن از جمله قانون « حفاظت از دادههای شخصی » امکان دسترسی به اطلاعات افراد را حتی برای پلیس محدود میکند، مگر در صورت وقوع جرم.

پلیس الزامی برای جست و جوی افرادی که با اراده خود ناپدید شدهاند، ندارد. در مقابل ما چه راحت با پچ پچ های درِ گوشی، با بیشتر اطلاعات شخصی افراد تازه وارد به محل زندگی یا شغلی خود آشنا می شویم.
او خود را معرّفی نکرده ما کلی اطلاعات دست اول جمع می کنیم.

دلایل ناپدیدشدن این افراد موارد زیر است:
- مشکلات تجاری و شکست در کسب و کار
- مشکلات خانوادگی و خشونت خانگی
- بیماریها و احساس سربار بودن برای خانواده
- فشارهای اجتماعی و فرهنگی به ویژه احساس شرم ناشی از ناتوانی در تأمین نیازهای خانواده یا شکستهای شخصی
شاید طبیعی است انسانی که هر دائم در حال احترام گذاشتن به پرچم و سرود ملی، مقدسات، قانون و هنجارها، روابط فردی، اجتماعی و بزرگترهای خود است از برخی از نکرده ها یا کرده های خود شرمسار گردد و درصدد ناپدید یا گم کردن خود از انظار عمومی برآید.
بیشتر نهادها و سازمان ها در طول زمان و جهت پاسخ گویی به نیازهای جدید انسان ها به وجود آمده اند. پدیده ناپدید کردن خود به دلیل عجز و ناتوانی در انجام کاری یا شرم از انجام کاری، نیز برخی از این تشکیلات را در ژاپن بوجود آورده است از جمله: شرکتهای « یونیگه یا ».
در ژاپن، شرکتهایی به نام « یونیگهیا » (مغازههای فرار شبانه) وجود دارند که به افرادی که قصد ناپدید شدن دارند، خدماتی ارائه میدهند. این شرکتها که در ابتدا برای فرار از نزولخواران تأسیس شده بود، امروزه بیشتر به قربانیان خشونت خانگی کمک میکنند.
خدمات آن ها شامل:
- فراهم کردن محل اقامت جدید
- محرمانه نگه داشتن اطلاعات هویتی
- انتقال سریع فرد و وسایل آنان به مکان جدید
- مشاوره برای پنهان ماندن و تهیه مدارک قانونی مانند طلاق
حتی کارکرد این شرکت نیز در ژاپن تابع اصول اخلاقی است و برای خود تعهداتی ارزشمند دارد. چنین شرکتی در دیگر جوامع برای چپاولِ داوطلبانِ ناپدید شدن، عمل می کرد.
نکته قابل توجه آن که ژاپنی ها به جای مراجعه به محاکم قضایی به دلیل خشونت خانوادگی، ترجیح می دهند که ناپدید شوند. شاید در ژاپن فرار از کتک و ضرب و جرح همسر در خانواده، بهتر از مراجعه به نیروهای انتظامی و دادگاه همانند سایر کشورهاست. چون بالاخره آزاد شده و تسلسل داستان خشونت ادامه خواهد داشت. امکان تغییر رفتار فرد خشن نزدیک به غیرممکن است.
اصولا افرادی که کنترل خشم ندارند با تدابیر درمانی روان پزشکان نیز مشکل دارند و در برابر آن مقاومت می کنند. دلیل این سرکشی روح و روان عده ای از ما و اصرار بر سیر در خط غیرمستقیم و ناصواب به دلیل گم شدن یا نادیده گرفته شدن کیمیای زندگی یعنی حرمت و احترام نهفته است.
احتمالا پدیده ناپدید کردن خود از جمعی که آن ها را دوست داریم و با آن ها زندگی می کنیم برای ما دور از عقل و غیرمنطقی به نظر برسد. اما اگر به تفریق تمامی کسانی که در زندگی شخصی خود دچار مشکلاتی شده اند از مابقی افراد بپردازیم، دیگر کمتر دلیلی برای ایجاد مشکل یا کاهش انرژی پیش روی ما خواهد بود. چون کلی از اوقات زندگی ما در شنیدن دردها و رنج ها، اظهار همدردی ظاهری یا باطنی و نیت کمک کردن به افراد مشکل دار پیرامون خود می گذرد. بدین طریق با تقویت آرامش روحی - روانی، افسردگی و بار مشکلات زندگی کمتر می شود. حاصل چنین تفریقی بی عدالتی یا ظلم به مابقی نیست.
آنان می روند تا موانع زندگی دیگران را برطرف کنند. یک نوع از خود گذشتگی. آنان با خودخواهی، زندگی دیگران را خراب نمی کنند.
نکته مهم دیگر این که این افراد برای عدم ایجاد بار قانونی که موجب تحت تعقیب قرار گرفتن آنان می شود، تنها و بدون فرزندان خود ناپدید می شوند. لزوما برای هر پدر و مادری این دل کندن دشوار است.
ژاپنی ها عاقبت اندیش هستند اما عافیت طلب نیستند.
یک ژاپنی با ناپدید کردن خود، به حفظ ظاهر و اجتناب از شرم یاری می دهد. آنان شرمگین نشده می روند. انسان تا حدودی جایزالخطاست یا به قولی ممکن الخطاست. اما اگر رفتاری به طور دائمی از ما سر زند برای وقوع آن باید از خود یا دیگری شرمسار باشیم. بدین طریق توبه کار شده و از انجام مجدد آن سر بازمی زنیم. و شاید اگر لازم است از کس یا کسانی پوزش طلبیم. بدین طریق کینه ها و نفرت ها از بین می رود.

یعنی اگر برخی از ما شرمسارِ کرده های خود نسبت به زن و بچه یا همسایه، همکار و هم محله خود نیستیم، یا هر دائم در حال دهن کجی به قانون و پیدا کردن ترفندهای دور زدن آن با ادعای ذکاوت و هوش مثال زدنی خود هستیم، بدان دلیل است که کمتر احترام می گذاریم و یا اصلا با واژگان احترام و حرمت بیگانه ایم.
یا تصور کنید همه افرادی را که بدون ذکر نام و مشخصات هویتی خود، خشم، نفرت، کینه، حسد و عقده های خود را قی می کنند تا حداقل با باور و حس رنجش یا تحریک دیگران، چند ثانیه نفسی متفاوت از مابقی لحظات عمر خود بکشند. یک رضایت مندی تلخی که لزوما نیاز به شرم کردن دارد چون با تلاش مذبوجانه خود انسانیت را مثله می کند.
اجتناب از شرم، بسی شگفت آور است. بسیاری از ما با شرم آورترین رفتار خود نیز سرخ نمی شویم. چون عده ای به حریم فردی یا اجتماعی دیگران احترام قائل نیستند. مابین احترام و شرم، یک رابطه تسلسلی لازم و ملزوم وجود دارد. اصولا رفتارهای خوشایند زاینده هستند و موجب تولد و رشد خوبی های دیگر می شوند.

شخصا تصور می کنم دلیل این سرکشی روح و روان عده ای از ما و اصرار بر سیر در خط غیرمستقیم و ناصواب به دلیل گم شدن یا نادیده گرفته شدن کیمیای زندگی یعنی حرمت و احترام نهفته است. شاید هم در ندانستن آداب معاشرت که گویی آموزش آن عین کفر است.
بیگانگی با واژه های احترام، فهم و شعور، همانند سیلاب این افراد را ناخواسته اما بی رحمانه به ناکجاآباد زندگی می راند.
ژاپنی ها فقط از احتمال توهین، آزار و سرباری خود بر دوش دیگران، به ناپدید کردن خود اهتمام می ورزند ؛ آن هم با کاری خود انجام نداده اند. یعنی در حق آنان خشونتی اِعمال شده، یا طلاق گرفته اند، یا ورشکسته شده اند و یا در تأمین معاش خانواده ناتوانند. اما اگر نااهلان روزگار ما بعد از انجام خطاها، حداقل از کرده های خود شرم کنند و به فکر جبران باشند، روابط اجتماعی خوشایندتر و قابل تحمل تر نمی گردد؟!
در عمق این جمله بیشتر بیندیشیم:
مردم ژاپن، برای ناپدید شدن خودشان پول می دهند تا از شرم اجتناب نمایند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

در جریان تیراندازی (۲۷ آگوست) در یک مدرسه ابتدایی کاتولیک در شهر مینیاپلیس، دو دانش آموز کودک کشته شدند، و علاوه بر آن ۱۴ کودک دیگر به همراه ۳ تن از معلمین زخمی شدند.
این خبر ممکن است تکراری به نظر برسد ولی بررسی آن از چند منظر تکاندهنده و ضروری است:
۱- ضارب وقتی به کودکان شلیک کرده که بچه ها در کلیسا مشغول دعا بودهاند. شیشههای رنگی پنجره کلیسا را شکسته و به سمت کودکانِ در حال دعاخواندن شلیک کرده.
۲- ضارب یک جوان ۲۳ ساله به نام رابین وستمن بوده که قبلا مطالبی در یوتیوب علیه یهودیها و کاتولیکها منتشر کردهاست. او پس از شلیک به بچهها و زمان رسیدن پلیس خودکشی کرده است.

۳- قتل کودک بی گناه خود به اندازه کافی تراژدی است. حال تصور قتل کودکِ نشسته در مراسم دعای کلیسا، یک تراژدی تمام عیار است.

۴- این هفته مقارن با شروع سال تحصیلی جدید در مدارس آمریکاست. شگفتآور اینکه دقیقا پارسال هم در نخستین روز شروع مدرسهها در ایالت جورجیا یک تیراندازی دیگر (در دبیرستان آپالاچی) رخ داد. پس از آن در سال گذشته ۲ مورد استفاده از اسلحه در مدارس کالیفرنیا نیز رخ داد که آن زمان در یادداشتی تحت عنوان «فوق لیسانس سارا» به این بحث پرداخته شد.
یکسال گذشت و مجددا در هفته شروع مدارس، کشور در برابر شوک یک کشتار دیگر در مدرسه ابتدایی قرار میگیرد.
این ۴۴امین مدرسه (https://www.cnn.com/us/live-news/annunciation-catholic-school-minneapolis-shooting-08-27-25) در یک سال گذشته بود.
۵- اولین سؤالی که پیش میآید اینکه: پس چرا «قانون اسلحه» در آمریکا اصلاح نمیشود؟ و چرا «آزادی» مالکیت سلاح محدود نمیشود؟
طی سالهای گذشته تلاش کردهام که درک روشنی از پاسخ به این سوال پیدا کنم که «چرا؟». هرچه بیشتر گذشت متوجه شدم موضوع پیچیدهتر از آن است که یک پاسخ ساده و خطی داشته باشد.
صورت سؤال را یک بار دیگر به این شکل بخوانیم: چرا در کشوری که بر مبنای فردگرایی (Individualism) بنا نهادهشده و هر یک «تک شهروند» مهم است، نسبت به این کشتهشدن شهروندان به وسیله اسلحه «اقدام جدی» صورت نمیگیرد؟ چرا در کشور فردگرایی قانون را اصلاح نمیکنند تا «فرد» کشته نشوند؟
۶- در آن روز تقریبا تمام پوششخبری رسانههای مهم آمریکا مربوط به این خبر بود ولی شگفتا که به سوال بالا پرداخته نمیشود. مثلا مصاحبهای با سناتور ایالت میشود و او از ضرورت «محدودیت» اسلحه سخن میگوید!
۷- قبل از پرداختن به پاسخ بگذارید سوال را یکبار دیگر اینگونه بخوانیم:
چرا جوامع انسانی در بحث تکنولوژی/ فن آوری با مسائلی مواجه هستند که قادر به «حل مسئله» نیستند؟

چرا «انسانی» که توان خلق فن آوری را داشته، توان کنترل «آسیبهای فن آوری» را ندارد؟
به بیان دیگر، اگر مهندس آمریکایی این قدر باهوش است که میتواند پیشرفتهترین سلاحها را بسازد، چرا قادر به این نیست که کودک و فرزندان خودش را از «آسیب» آن اسلحهها مصون کند؟
۸- در مکانیزم تفکر امثال فؤاد ایزدی پاسخ به این سوال بسیار سرراست و روشن است: چون آمریکاییها آدمهای بدی هستند. ولی واقعیت امر پیچیدهتر از یک پاسخ شستهرفته و سرراست به چنین بحث پیچیدهای است. بحث بر سر «عجز» است.
انسان مدرن در حل برخی مسائل مرتبط با جوامع انسانی عاجز است. مسئله اسلحه در آمریکا نمونه یک «مسئله حلنشده» است که درگیر انسداد «سیستم تصمیمگیر» کشور است.
یعنی خردجمعی به یک نقطه مشترک نمیرسد که بتواند اسلحه را کنترل کند.
اما دوباره این سوال مطرح می شود که «چرا؟»

۹- پاسخ به چرای دوم بدون مطالعه درباره تاریخچه اسلحه در آمریکا ممکن نیست. «تاریخچه یک مسئله» منجر به تدوین «قانون» میشود و قانون، وقتی که نوشته شد، به راحتی قابل عوضکردن نیست. «قانون اسلحه» را در آمریکا کسانی نوشتهاند که خود «نیازمند» اسلحه بودهاند. تقریبا عمده شرکتهای اسلحهسازی قبل از ساخت سلاح درگیر ساخت قطعات راهآهن و خودرو بوده اند. یعنی از مسیر «قطعهسازی» به مسیر «اسلحهسازی» رسیدهاند. این نکته از این جهت مهم است که فن آوری ابتدا در جهت «تسهیل تردد» بوده و بعد به سمت «حفاظت از فرد (Individual protection)» تغییر ماهیت داده است.
این یعنی چه؟
یعنی علم ابتدا به انسانِ مهاجر کمک میکرده که در این سرزمین پهناور ساکن/جا به جا بشود. سپس همان علم/ فن آوری به او کمک کرده که در این برهوت پهناور (آمریکای ۱۸۵۰) از خودش محافظت کند. حال این «سابقه» ماهیت «قانون» پیدا کرده، و این قانون به شکلی شده که «برآیند نیروهای سیاسی (Equilibrium of Power)» در برابر آن صفر است. یعنی قدرت مخالفان اسلحه با قدرت موافقان آزادی اسلحه تقریبا برابر است.
( کانال ارزیابی شتاب زده )

طرح جدید بازنشستگی در آلمان قرار است از اول ژانویه اجرایی شود. به گزارش رسانههای آلمان، دولت این کشور قصد دارد با اجرای طرحی به نام « بازنشستگی فعال » ، افراد را قانع کند که حتی پس از بازنشستگی نیز به کار خود ادامه دهند.
به گفته کارشناسان، با وجود آن که تردیدهای جدی نسبت به موفقیت این طرح وجود دارد، اما به نظر میرسد که این برنامه قرار است بهسرعت عملی شود.
به گزارش روزنامه « بیلد » آلمان، این طرح که توسط رهبران جناحهای ائتلافی تصویب شده، قرار است تنها طی چند ماه آینده اجرایی شود و تاریخ آغاز آن نیز اول ژانویه ۲۰۲۶ در نظر گرفته شده است.
بر اساس این طرح، به کارکنان مسن امکان داده خواهد شد که حتی پس از رسیدن به سن بازنشستگی عادی نیز همچنان کار کنند و ماهانه ۲ هزار یورو بدون پرداخت مالیات درآمد داشته باشند.
در همین راستا رهبران احزاب دموکراتمسیحی (CDU)، سوسیالمسیحی (CSU) و سوسیالدموکرات (SPD) اخیرا یک بسته جامع بازنشستگی را تصویب کردند که قرار است در سال ۲۰۲۵ به تصویب نهایی برسد. این بسته شامل « بازنشستگی فعال» نیز میشود.

تردیدها درباره موفق بودن طرح بازنشستگی فعال
با وجود این، موسسه اقتصاد آلمان (IW) نسبت به این که طرح آن گونه که دولت امیدوار است واقعا افراد بیشتری را در سن بازنشستگی به کار وادارد، ابراز تردید کرده است.
روث شیلر، کارشناس بازنشستگی موسسه اقتصاد آلمان، اوایل ماه جاری میلادی گفته بود: «بررسیهای این موسسه نشان میدهند برای بیشتر کارکنانی که مایلند پس از سن عادی بازنشستگی به کار ادامه دهند، انگیزههایی مانند لذت از کار و روابط اجتماعی نقش اصلی را دارد و انگیزههای مالی در جایگاه فرعی قرار میگیرند.»
افزون بر این، مطالعات نشان میدهند افرادی که بازنشسته میشوند، بهندرت دوباره کار را آغاز میکنند.
طبق آمار منتشر شده از سوی موسسه اقتصاد آلمان، در پایان سال ۲۰۲۳ کمی بیش از ۶۰۰ هزار بازنشسته و خوداشتغال بالاتر از سن بازنشستگی عادی همچنان به کار ادامه میدادند که « بیشتر آنها کمتر از ۲۴ هزار یورو در سال درآمد داشتند » .
با این حال، این گزارش میافزاید که در میان خوداشتغالهای فعال در سنین بالا، میزان درآمد غالبا بهطور چشم گیری بیشتر بود و « بیش از نیمی از آنها بیش از ۲۴ هزار یورو در سال درآمد داشتند و بهطور میانگین سالانه حدود ۶۸ هزار یورو به دست میآوردند » .
طبق برآوردهای موسسه اقتصاد آلمان، دولت در صورتی که طرح بازنشستگی فعال اجرا شود، سالانه حدود ۱.۲ میلیارد یورو از درآمدهای مالیاتی را از دست میدهد.
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در نگاه اول، کلاس درس در چین و ایران دو تصویر متفاوت دارد:
در یکی، انبوهی از دانشآموزان با یونیفورم منظم پشت میزهای ردیفشده نشستهاند و چشمشان به تختهای است که پر از فرمول و کلمات انگلیسیست. در دیگری، همان ردیفهاست، همان نگاهها، فقط رنگ لباسها و زبان متفاوت است.
اما اگر کمی دقیقتر شویم، زیر این ظاهر دو کشور، یک روح مشترک نفس میکشد:
آزمون محوری و رقابت فرساینده.
چین، با جمعیتی سرسامآور، سالهاست که تمام مسیر تحصیلی دانشآموزانش را به آزمون Gaokao (آزمونی همانند کنکور خودمان و به مراتب رقابتی تر و شدید تر ) گره زده؛ آزمونی که نتیجهاش تا حد زیادی آینده دانشگاهی، شغلی و حتی موقعیت اجتماعی فرد را تعیین میکند. ایران هم، هرچند با جمعیتی بسیار کمتر، مسیری مشابه را با آزمون سراسری خود طی میکند. در هر دو جا، دانشآموزان از کودکی یاد میگیرند که «درس خواندن» به معنای «آماده شدن برای یک روز بزرگ» است :
روز موعود و روز کنکور.

این فشار، به تدریج، فضای آموزشی رسمی را ناکافی جلوه داده است. در هر دو کشور، شبکهای عظیم از کلاسهای خصوصی، آزمونهای آزمایشی و کتابهای کمکی شکل گرفته که فقط یک هدف دارد: شکستن دروازه کنکور. اینجا است که وارد قلمرو آنچه «مافیا» نامیده میشود، میشویم.
چرا «مافیا»؟ چون تمام ویژگیهای آن را دارد:
انحصار غیررسمی: چند بازیگر بزرگ سهم عمده بازار را در دست دارند و به سختی کسی میتواند وارد این حوزه شود.
نفوذ به سیاستگذاری: گاهی سیاستهای آموزشی چنان طراحی میشوند که نیاز به خدمات این موسسات بیشتر شود، نه کمتر.
تولید نیاز کاذب: با تبلیغات، والدین و دانشآموزان را قانع میکنند که بدون این کلاس یا کتاب، قبولی غیرممکن است.
وابستگی روانی: دانشآموز بعد از مدتی نه به توانایی خود، بلکه به برند و معلم مشهور وابسته میشود.

چین در سال ۲۰۲۱ با طرح «کاهش مضاعف» سعی کرد این چرخه را بشکند: کلاسهای خصوصی دروس اصلی ممنوع شد، تبلیغات محدود شد، و موسسات موظف شدند غیرانتفاعی فعالیت کنند. اما نتیجه؟ مافیا فقط زیرزمینی شد. کلاسها به خانهها و پلتفرمهای پیامرسان مهاجرت کردند، قیمتها بالا رفت، و شکاف طبقاتی شدیدتر شد. ثروتمندان همچنان بهترین آموزش را خریدند و فقرا فقط به مدرسه اکتفا کردند.
از این تجربه میشود فهمید که صرفاً محدود کردن یا ممنوع کردن، بدون جایگزین باکیفیت، فقط مافیا را پنهانتر و گرانتر میکند.

راه برونرفت، نه در تخریب کامل بازار موازی، بلکه در ارتقای آموزش عمومی است:
- مدارس باید همان کیفیت و عمق آموزشی را ارائه دهند که امروز موسسات خصوصی ادعایش را دارند.
- نظام سنجش باید از «یک آزمون سرنوشتساز» به مجموعهای از سنجشهای چندمرحلهای و مهارتمحور تغییر کند.
-آموزش مهارتهای زندگی، تفکر انتقادی و خلاقیت باید جایگزین بخشی از حجم حفظیات بیپایان شود.
اگر این تغییرات رخ ندهد، حتی اگر فردا تمام موسسات کنکور تعطیل شوند، روز بعدشان در شکل و لباسی جدید زنده خواهند شد.
مافیا، تا وقتی که زمین بازی به سودش چیده شده باشد، همیشه راهی برای نفس کشیدن پیدا میکند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
الیز و سلستن فرنه، مربیان مشهور بین المللی، شمار زیادی از نوشته های نظری از خود برجای گذاشته اند. اما از همه مهمتر آن که، با تأسیس مدرسه ای که در سال ۱۹۳۴ در شهر ونس افتتاح کردند، به نظرات خود جامه عمل پوشاندند.
در این مدارس بدون کلاس واقعی یا میزهایی که رو به تخته سیاه ردیف شده باشند، شکل تنبیه دانش آموزان در مجمع عمومی رای گیری می شد و می بایست همه شاگردان می توانستند به صورت مستقل کار کنند.