صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
پنج شنبه, 01 فروردين 1398 16:01

پربحث ترین های صدای معلم در سال 1397

گروه رسانه/

پربحث ترین های صدای معلم در سال 1397

ضمن تشکر و قدردانی از همکاران گرامی ؛

پربحث ترین های صدای معلم در سال 1397 به شرح زیر است :

1- پاداش بازنشستگان سال 96 کی پرداخت می شود ؟

 مهدي | همدان

 

2- عدم اجرای قانون تسهیلات ایثارگران در برنامه ششم توسعه

 نادری | آذربایجان غربی

 

3-  مهم ترين محور تحول بنيادين ( طبق اسناد تحولي ) پرورش معلمان حرفه اي است
حذف زنگ قرآن مدارس ابتدايي، به بهانه طرح ملي حفظ قرآن
رضا نباتي - مؤلف كتاب هاي درسي قرآن و دانشجوي دكتراي فلسفه تعليم و تربيت

 

4-  " ... آيا مي دانيد بخش قرآن حوزه معاونت پرورشي با داشتن هزاران نفر كارشناس و مربي پرورشي با گسترده ترين فعاليت قرآني كشور ( زنگ قرآن مدارس ) به كلي بيگانه است؟! "
40 سؤال قرآني از وزير آموزش و پرورش ...
رضا نباتي/ از مؤلفين كتاب هاي درسي قرآن و دانشجوي دكتراي فلسفه تعليم و تربيت اسلامي

 

5-   170نماینده مجلس در تله مافیای کنکور ؟!
شورای سنجش با تصویب تأثیر قطعی 60 درصدی سابقه تحصیلی، نمایندگان را از دام مافیا نجات دهد !
احمدحج فروش/ پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت

 

6-  " قدرت مافیای کنکور به حدی است که با مشارکت آگاهانه یا نا آگاه عضو مؤثری در مجلس هر زمان منافع این مافیا به خطر بیفتد او مأموریت می یابد طرحی دوفوریتی (ولو بسیار ضعیف و سخیف) در جهت بر اندازی قانون موجود تهیه کند و امضای 170-140 نماینده مجلس را روی چنین طرحی بگیرد "
مافیای کنکور در ایران و سرکرده و اعضای آن
احمد حج فروش/ پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت

 

7-  چرا مدیر محترم منطقه 9 تهران با این همه منابع درآمدی نظیر سالن های ورزشی ، واحدهای تجاری ، خانه معلم ، رستوران ، سفره خانه ، مراکز مشاوره و... چشم به بودجه اندک مدارس دوخته اند ؟
کسی در مورد مشکلات آموزش و پرورش منطقه 9 تهران پاسخ گو نیست ؟
فرهنگی/ منطقه 9 تهران

 

8-  پاسخ به یادداشت " احمد حج فروش "
"با ذهنیت چهل سال پیش درباره کنکور اظهارنظر نکنید"
شایان محمدی/ دانش آموز

 

9- مشکلات سامانه ltms ضمن خدمت فرهنگیان ؟ 

جمعی از معلمان | تهران

 

10-  " روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش مسائل را دقیق تر ببیند "
وزارت آموزش و پرورش در مورد عزل دو مسئول آموزش و پرورش یکی از شهرستان های استان تهران شفاف سازی کند

 

11-  به مالیات چی ها پاداش دادید ؛ معلمان چه ؟
افزایش 50 درصدی حقوق در سازمان امور مالیاتی ؟ منابع درآمد در بودجه نباید فقط محدود به " مالیات " باشند !
علی پورسلیمان/ مدیر صدای معلم"

یک شهریار باید بیندیشد که چگونه ممکن است از راه هایی که منجر به تنفر و حقارت نسبت به او می شود دوری نماید و اگر موفق به خودداری از آن ها شود نقش خود را به خوبی ایفا کرده است و دچار خطری نمی شود ، گرچه سرزنش های دیگری متوجه او شود .... "

 

12-  " مسئولان پاسخ گو باشند "
انتقاد از عملکرد مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران
فرهنگی/ تهران

 

13-  پس از اقدام غیرکارشناسی و شتاب زده ادغام مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دفتر وزارتی ؛
انتقاد از تصمیم حجت الاسلام علی ذوعلم در حذف پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش
فرهنگی/ تهران

 

14-  چه کسی در برابر اعتماد به تاراج رفته معلمان مسئول است ؟
گزارش صدای معلم از فرهنگیان مالباخته در منطقه 9 آموزش و پرورش تهران

 

15- اسکان زائران اربعین

مهمانان اربعین | اصفهان

 

16-  حمزه علی نصیری/ همکار گروه صدای معلم
پیامدهای مثبت و منفی حذف پست های سازمانی معاونت پرورشی و معاونت اجرایی از مدارس

پایان پیام/

پنج شنبه, 01 فروردين 1398 15:41

پربازدیدترین های سال 1397 در صدای معلم

گروه رسانه/

پربازدیدترین های سال 1397 در صدای معلم

ضمن تشکر و قدردانی از همکاران گرامی

پربازدیدترین های سال 1397 در صدای معلم به شرح زیر است :

1- " رها می‌شوم، رها نمی‌شوی
«برای رها، دختر ۱۱ ساله‌ی ایلامی که به عقد مرد ۵۰ ساله درآمد !» "

 

2- به بهانه برگزاری انتخابات انجمن اولیاء و مربیان در هفته دوم مهرماه ؛
از تصدی گری تا تسهیل گری در انجمن های اولیاء و مربیان
محمدرضا شهریاری/ کنشگر عرصه سازمان های مردم نهاد و کارشناس انجمن اولیاء و مربیان اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران

 

3-  سخنی با مخاطبان و همکاران محترم ؛
درخواست همیاری

 

4-  شورای توسعه مدیریت تصویب کرد ؛ معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش هم اعلام کرد :
معلمان 30 ساعته می شوند !

 

5- " تا زمانی که آموزش دهندگان کدهای خود را دریافت نکنند ، بر اصل موضوع آگاهانه اصرار داشته و از وزیر محترم آموزش و پرورش انتظار دارند بیش از این اجازه تضییع حقوق آموزش دهندگان را نپذیرند "
وزارت آموزش و پرورش در مورد کنار گذاشتن آموزش دهندگان سواد آموزی از حق قانونی شان پاسخ گو باشد

رضا نباتي - مؤلف كتاب هاي درسي قرآن و دانشجوي دكتراي فلسفه تعليم و تربيت

 

6- مرجع صلاحیت دار بررسی تضییع حقوق شهروندی در ادارات آموزش و پرورش کجاست؟!
جستاری در زمینه " دروغ " به عنوان یکی از آفات تضییع حقوق شهروندی در ادارات!
محمدرضا شهریاری/ کنشگر عرصه سازمان های مردم نهاد و کارشناس انجمن اولیاء و مربیان آموزش و پرورش

 

7- " همین عادی نشان دادن وضعیت و تکرار اینکه تحریم ها تاثیری ندارد و همه چیز خوب است و انبارها پر است و مشکلی نداریم ، انتظارات مردم از دولت را بالا می برد. انتظاراتی که قرار بود اجرای برجام 2 و 3 و... به آن جواب بدهد "
وعده نوبخت : افزایش حقوق در بودجه 98 و مساله افزایش حقوق معلمان ؟
شیرزاد عبداللهی

 

8-  " کلاس ها در دانشگاه فرهنگیان شرم آور است که بگویم در زیر پله کلاس تشکیل می دهیم ! "
کسر از حقوق دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان برای رفاهیات ؟!

 

9-  " صدای معلم منتشر می کند "
وزیر آموزش و پرورش مافیای آزمون و کنکور را محکوم می کند ؛ معاونش مجوز عقد قرارداد صادر می کند ؟!

 

10-  تسنیم خبر داد ؛
بطحایی 6 ساعت دیگر هم به معلم تمام وقت اضافه کرد !

 

11-  چرا اصرار در پیمودن راه 40 ساله بدون ایجاد هر نوع تغییر یا تازگی در آن داریم ؟
پویش های جمعی معلمان و فقدان فرهنگ و سواد رسانه ای
مینو امامی/ همکار صدای معلم

 

12-  " این قانون نمره گرایی دانش آموز را همراه خواهد داشت و موجب افزایش اضطراب دانش آموز که عدم تحقق این موضوع به معنای عقب افتادن از رقبا استنباط می شود "
تاثیر قطعی معدل داوطلبان کنکور ۹۸ لغو شد

 

13-  " این همه صغری کبری از وضع حال به هم زن آموزش و پرورش را گفتم که شاید دغدغه و فکر شود برای مجموعه مدیریتی که چارچوبش را موریانه زده و هر از گاهی قسمتی از آن در گل و لای سیلاب ها فرو می رود و با چهار تا تیر و تخته به نشان مرمت وصله می شود که اقلام تاریخ گذشته ی دکان داران فسیل شده را ویترین باشد "
سال های خوب آموزش و پرورش
نرگس کارگری/ همکار صدای معلم

 

14-  " گزارش صدای معلم از نمایشگاه کتاب در اصفهان "
گاج و قلمچی از فرط شلوغی غرفه و استقبال مردم حاضر به گفت و گو نشدند !
نرگس کارگری

پایان پیام/

شعر معلم برای بهار

خبر رسیده مرا ای نگاه تنهایی
به خلوت دل خود خو کنی تو دریایی

نصیب توست جهان هر چه را نظر داری
تو کم ز خلق نئی گوهر سبک پایی

بنوش عِزّ جوانی و مستِ ایمان شو
که عزتت ، نه به پیری است وقت بّرنایی

بهار خوش گذرد شادی جهان را بین
که عارضِ گلِ خوشبو ، تو را دهد آیی

صبا ، که بوی طبیعت ، سحر ، مرا آورد
به یُمنِ دولتِ گُل ، بزم گشت هر جایی

چه شد که مطربِ میخانه زد سحر ، آواز
مگر کسی است که آید به بزم آرایی

گمان مَبر ، که ولی خود، به رمزِ ایمان گفت
خوش آن دلی که از این دِیر ، اخذِ والایی

شعر معلم برای بهار


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت
پنج شنبه, 23 اسفند 1397 13:20

خطاهای شناختی در مدیریت

گروه رسانه/

معرفی کتاب خطاهای شناختی در مدیریت

نام کتاب: خطاهای شناختی در مدیریت

نوشتهٔ: احمد کاکاوند- مهدی زمانی مزده- فاطمه حمیدی فر

ناشر: اندیشه های گوهربار- زمستان 1397

با مقدمهٔ دکترمحمدرضاسرگلزایی

سقراط حکیم ، از فیلسوفان یونان باستان  ، معتقد بود هر باور ذهنی را در صورتی که به چالش نکشانیم و مورد نقد و واکاوی قرار ندهیم ، به خطا رفته ایم و با دست خودمان برای رسیدن به زندگی عقلانی و پر کیفیت ، مانع و سد ایجاد کرده ایم .

هزاران سال پس از سقراط   اندیشمندانی مانند " آلبرت الیس "  روان شناس آمریکایی و موسس " انستیتو زندگی عقلانی " به این باور رسید که ناکارآمدی محصول تفکر ایستا و نقد گریز است  ، از این رو نگارنده کتاب "خطاهای شناختی در مدیریت" با هدف ارتقای کیفی مدیریت در سطح کلان ، به گردآوری خطاهای رایج مدیریتی  اقدام کرده است .

مکانیسم ذهنی انسان به گونه ای طراحی شده است که ایستایی و درجا زدن در یک باور ، عقیده و ساختار را به تغییر  و پویایی ترجیح می دهد برای همین است که امروزه بسیاری از مدیران به رغم این که  شعار " کسب و کار عاقلانه و پر بازده  " را بر سر در  سازمان یا تیم  خود آویخته اند اما کمتر مدیری است که میان طراحی برنامه ها و رصد بازدهی سازمان، مدام در حال نقد و چالش باورهایش باشد .

مطالعه این اثر به ما نشان می دهد که چگونه می توان  ابعاد  متمایز کننده مدیران موفق و ناکار آمد را با استفاده از شیوه های تفکر و خطاهای شان  بررسی کرد  . 

مدیران موفق تفکری علمی و استقرایی دارند و  بارها با به کارگیری ساختارهای عالی مغزی ، فرضیه های کهن و سنتی ناکار آمد را ابطال کرده و با تفکر عملیاتی داده ها را تحلیل و بررسی می کنند . این گروه از مدیران به دنبال خلق قصه های نو از دل باورهای منطقی و عقلانی هستند و به دنبال بازتولید قصه های قدیمی و اثبات باورهای اطمینان بخش اما ناکارآمد نیستند .

همچنین نویسنده این کتاب با کمک طبقه بندی  اختلالات روان شناختی  ،  سازمان های بیمار را به نظام های پارانویید ، وسواسی ، اسکیزویید ، بیش فعال ، خودشیفته ، کمال گرا ، مضطرب  و..  دسته بندی کرده  که می توان این نگاه را هسته رابط میان سلامت روان جامعه در سطح کلان و بیماری به شکل فردی دانست. 

نباید فراموش کنیم که خوشبختی ، پیشرفت و سلامت روان یک امر جمعی بوده که به مقوله های متعددی از جمله عملکرد عقلانی و کارآمد سیستم های اداری و مدیران آنها وابسته است .

طبقه بندی سیستم های اداری بیمار و توجه به نقش باورهای غیر منطقی و تحریف های ذهنی در شیوع آنها توجه ما را به  کلاف سردرگم مدیریت کلان در کشورمان جلب می کند که از یک سو لایه های تاریک و نا آگاه شخصیتی مدیران و مسئولان سازمانی بستر شکل گیری نظام های اداری بیمار و رشد  کارمندان همنوا با این ناکارآمدی ها می شود و از سویی دیگر شکل گیری چنین سیستم هایی ، تشدید کننده نابهنجاری های اجتماعی و افزایش آمار مبتلایان به اختلالات  روانی  خواهد بود . 

از این رو  با استناد بر محتویات این اثر شاید بتوان با شناخت تفکرهای غیر عقلانی و خطاهای مدیریتی یکی از موثرترین گام ها را برای شکستن این چرخه معیوب برداشت .

مدیرانی که شهامت و آگاهی را در هم می آمیزند  و خط شکنانه و بی پروا ، به درمان نظام های بیمار تحت نظارت خود می پردازند را می توان در ردیف متخصصان حوزه درمان دانست که همواره برای کاهش رنج و بیماری های مراجعان شان تلاش می کنند  .

این تلاش شایان تقدیر را می توان از مدیرانی انتظار داشت که به دور از  تعصب به الگوهای کهنه ، بر بیراهه هایی همچون غرور افراطی ، اعتماد به نفس کاذب ، بی صداقتی ، وابسته سازی ، خود محوری ، انکار حقایق ، توهم کنترل و اصرار برای همنوایی خط بطلان می کشند و  خطاها و تحریف های که با قدمتی دیرینه در بافتار اجتماعی مان رخنه کرده است را کاهش می دهند  .

برای سر و سامان دادن به این از هم گسیختگی ها نیازمند شهامتی برای تغییر ، اراده ای برای  خودآگاهی  و نیز تمرین مدیریت هیجانات و نقد باورهای غیرمنطقی هستیم .

کانال دکتر محمدرضا سرگلزایی

منتشرشده در معرفی کتاب
یکشنبه, 19 اسفند 1397 08:56

غمِ فرزندِ مردمانِ هنر

شعر معلم در مورد غمِ فرزندِ مردمانِ هنر

مانده ام ، آه می کشم یا رب
در مسیری که خنده هست تَعَب

دلم آمد به رنج ، از این زندان
روحِ خسته ، خبر ز مرگ ، طلب

مرگِ من نیست جمله را تزویر
مُردنم بهتر است ز مرگِ ادب

چو ببینم که هست ، ظاهر ، علم
نیست باطن چه سود این مکتب

طفل را هر طرف نبینم ، خوش
آرزویی کنم که هست طَرَب

غم فرزندِ مردمانِ هنر
بر هنرمند هست سخت ، عجب

آری آری نگاهِ خستۀ عشق
از پسِ قلب ، خوانده شد در شب

دل ، چه بندی به عشقِ عاشقِ من
ای نگار ِدلم ، تو عشق طلب


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">

منتشرشده در یادداشت

شعر سبحان عسگری برای مطالبه گری و مطربی

كاش يك ساغر شراب ناب شيرازم دهيد
صيد شاهين زمانم چنگ يك بازم دهيد
تا شود خاموش مصباح هوس در راه عشق
فرصتي از بهر حاشا كردن رازم دهيد
در سكوتم نعره ي شيري جراحت خورده است
همنشينان جوانم ناي آوازم دهيد
جام مي را سر كشيدم هيچ بي خويشم نكرد
شوكران يا كه هلاهلْ گردن اندازم دهيد
گفتما پروردگارا وفق در وصلم بساز
من غلط كردم كه گفتم، فاصله سازم دهيد
خسته گشتم كاين قَدَر دنبال مطرب گشته ام
خود طرب را پيشه سازم ليك يك سازم دهيد
اسب در ميدان جانم اهرمن خواهد عنان
در پناهم بر سوارم فرصت تازم دهيد


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">

منتشرشده در دانش آموز

 24شهریور سال روز درگذشت استاد عبدالحسین زرین کوب  گروه اخبار /

« عبدالحسین زرین کوب » ، ادیب، پژوهشگر و تاریخ دان ایرانی در1301 بروجرد،چشم به جهان گشود. تحصیلات  آغازین را در زادگاه و متوسطه را در تهران به پایان رساند ، سپس به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدریس در مدارس خُرم آباد و بروجرد پرداخت. بعدها وارد دانشسرای عالی شُد و ضمن تدریس در دبیرستان، در رشته « زبان وادبیات فارسی » لیسانس گرفت .

در 1332با « قمر آریان » ازدواج کرد، ازدواجی که فرزندی به همراه نداشت. در همین حال تحصیلات خود را تا دریافت دکتری در زبان و ادبیات فارسی با ارائه رساله « نقد شعر، تاریخ و اصول آن » در 1334 پی گرفت.پس از آن به تدریس در دانشگاه الهیات پرداخت و ضمن آن چند سالی سردبیری روزنامه « مهرگان » را بر عهده داشت. بعدها به منظور مطالعات بیشتر و شرکت در کنگره های علمی راهی کشورهای دیگر از جمله هند و فرانسه شُد.

او همواره به عنوان استاد دانشگاه به آموزش مشغول بود تا اینکه پس از انقلاب 57 از دانشگاه برکنار شد. اما همچنان به پژوهش های خود ادامه داد و در تدوین دائره المعارف اسلامی در هلند و ایرانیکا در امریکا و تاریخ ایران کمبریج مشارکت کرد،چنان که سال ها پیش از آن با موسسه فرانکلین آلمان همکاری کرده بود و در تدوین  « دائره المعارف فارسی - غلامحسین مصاحب » حضور داشت.

زرین کوب سرانجام در 24 شهریور 78 در سن 77 سالگی در گذشت.

عبدالحسین زرین کوب، از نوادر پژوهشگران ایرانی استکه وسعت و عمق اطلاعاتش حیرت انگیز است، وی علاوه بر احاطه کامل بر ادبیات فارسی و عربی، با زبان و ادبیات فرانسوی و انگلیسی،به خوبی آشنا بود ، گاهی از سر تفنن شعر هم می سرود.

پژوهشهایش در زمینه تاریخ و ادبیات ایران بی نظیر است و گاهی اصیل ترین اطلاعات و تحلیل ها را به دست می دهد.

استاد زرین کوب آثار بسیاری دارد که از آن جمله می توان به " با کاروان حله، از کوچه رندان، دوقرن سکوت، ارزش میراث صوفیه ،بحر در کوزه و پژوهش ها و مقالات بسیاری " اشاره کرد.

یادش گرامی باد .

پایان پیام /

کودکان خسته از جنگ و حق زیستن و در رثای کودک کوبانی  هتل ها و رستوران های مدرن و مجلل در کنار بافتی سنتی و باستانی در قالب خانه هایی سفید رنگ و چسبیده به هم ، کوچه هایی تنگ و منتهی به دریا و کشتی های تفریحی و توریستی ، هرساله گردشگران بسیاری را از اقصی نقاط گیتی ، جهت گذراندن تعطیلات تابستانی و گرفتن حمام آفتاب به سواحل آرام و زیبای شهر کوچک و تاریخی بدروم ( Bodrum ) ، واقع در آخرین نقطه ی جنوب غربی ترکیه می کشاند . بندری باستانی در استان Mugla ( موگلا -  موغله ) در منطقه ی اژه که پنجره ی خانه هایش هر روز رو به پهنه ی آب های مدیترانه باز می شوند اما امسال و به ویژه در چند ماهه ی اخیر ،  این شهر بندری غیر از توریست های متمول خارجی ، میزبان غریبه هایی دیگر نیز بوده است . چهره هایی رنجور و هراسان که هیچ شباهتی به جهانگردان تشنه ی تفریح و خوش گذرانی ندارند .
آوارگان و پناهجویان عمدتاً سوری ، گریخته از بمب و آتش و مرگ ، با پیمودن صدها کیلومتر مرز خاکی و با تحمل مشقات سفر ، این روزها سواحل بدروم را دروازه ای یافته اند برای رفتن به جزایر یونانی آن طرف مدیترانه و در نهایت ورود به کشورهای ثروتمندتر اروپایی . گرچه عبور از دریا بازی مرگ و زندگی است و مدیترانه خشمگین تر از همیشه ، این روزها ناجوانمردانه از کوچک و بزرگ قربانی می گیرد ، لیکن هر طور شده از این راهگذر آبی باید گذر کرد ، چون جز این راه دیگری نمانده است .
قاچاقچیان انسان که همه ترک و عرب و یا یونانی تبارند فرصت را غنیمت شمرده و هر روز در کمین اند . اینان با قایق های نه چندان مجهز خود ، روزانه کالای خون و متاع جان ، ترانزیت می کنند . در مقابل ، پناهجوی آواره ، رانده از همه جا ، نا آشنا و غریب هر آنچه را که طلب کنندش ، می پردازد و اغلب هم در این راه ، هم مالش به یغما می رود و هم جانش به فنا . . .
این داستان تکراری بدروم در چند ماه گذشته بوده است .
 در روز های اخیر اما وقوع یک رویداد تلخ ، نام بدروم را یک بار دیگر جهانی ساخت . نظیر این واقعه در ساحل بدروم گرچه بارها اتفاق افتاده و حادثه ای این چنین ، دیگر آن قدر تکراری و معمول گشته که کسی را نمی آزارد ، لیکن نوع وقوع این رخداد موجب گشت به یک باره نام بدروم ترکیه در صدر اخبار دنیا قرار گیرد .
صبح روز چهارشنبه دوم سپتامبر 2015  (  همین چهارشنبه ی هفته ی پیش ) ، وقتی ماهیگیر برای صید روزانه اش ، نزدیک ساحل شد از دور جسمی کوچک و رنگین ، توجهش را به خود جلب کرد . جسم ،  از دور همچون عروسکی می نمود با لباس های رنگارنگ ، که در کف ساحل افتاده بود و هر از گاه موجی کوچک ، قسمتی از آن را شست و شو می داد .

با خود اندیشید :  یعنی امروز مدیترانه آن قدر مهربان گشته که غیر از قوت روزانه ، می خواهد عروسکی نیز به او هدیه دهد ؟

حتماً دختر خردسالش از دیدن این هدیه ی دریایی کاملاً به وجد خواهد آمد . با این فکر شیرین ، قدم هایش را تندتر برداشت و وقتی کاملاً نزدیک شد ...ناگهان قلبش فرو ریخت ! ، عروسک خیالش به یک باره محو شد و هرآنچه در ذهن  ساخته بود ، در یک آن ناپدید شد . .  پسر بچه ای دید با تنی سرد و چشمانی آرمیده بر کف ساحل ، با پیراهنی قرمز ، شلوارکی آبی و کفش هایی تیره . دستهایش در امتداد بدن بی روحش کشیده شده و پاهای بی جان و خسته اش به نرمی دراز شده بودند . یکی از گونه های پسرک در ماسه های کناره فرو رفته بود و با هر موج دریا ، مقداری آب شور ، صورت و قسمتی از سرش را می پوشاند . گویی شب پیش تر ، تمام ماهیان بزرگ و کوچک دریا طی ضیافتی باشکوه ، جسد بیجان این طفل کوچک را روی شانه های خویش تا ساحل همراهی کرده و روح پاکش را بدرقه ی آسمان ها نموده و او را این چنین جلو چشمان خفته ی خشکی نشینان به نمایش درآورده تا سند محکم دیگری باشد بر بی رحمی و قساوت جنگ ! 

  وقتی پلیس محلی و ساحل نشینان خبردار شـدند و قبل از آنکه جسد عروسک جابه جا شود ، « نـیـلوفـر دمـیـر » عکاس گـمنام یک آژانس خـبری کوچک به نام دوغـان ، توانـسـت  با دوربـین خود ،  عکسی از ایـن جـسـم کوچک بی روح بردارد . او هیچ وقت فکر نمی کرد روزی با فشار دادن شاتر دوربین ساده اش ،  یکی از تراژیک ترین مرگ های قرن را به تصویر بکشد . پس از آن دمیر با رشادت تمام و بدون تأمل ، تصویر پروانه ی مرده ی داستان ما را وارد دنیای مجازی نمود و همین امر کافی بود تا تنها ظرف چند ساعت ، این تصویر میلیون ها بار در شبکه های اجتماعی و رسانه های بزرگ و کوچک دنیا بازنشر شود . وجدان های آگاه و احساسات پاک انسانی در چشم برهم زدنی ، جوشیدن گرفت و به یک باره سیلی از پیام ها ، گفته ها و فریادها به راه افتاد و کل فضای رسانه ای را در بر گرفت .

یک روز بعد از آن در سوم سپتامبر ، اغلب ژورنال های برجسته ی جهان همچون ایندیپندنت ، ال موندو ، رویترز ، آسوشیتدپرس و . . . این تصویر را به صورت تمام قد روی جلد اول خود نمایش دادند و در بالای آن تیتر زدند : « جسد کودک آواره ی کوبانی ، تمام دنیا را به لرزه درآورد

آنها تصویر تکان دهنده ی این کودک بی جان را دلیل دیگری از ناتوانی ، استیصال و بی ارادگی سازمان ملل و دولت های منطقه ای و قدرت های بزرگ در پایان دادن به بحران سوریه ،  معرفی نمودند .  
 « ئایلان ( ئالان ) کوردی » ( Aylan Kurdi ) پسر سه ساله ی اهل کوبانی و  « گالیپ » ( غالپ  Galip ) برادر پنج ساله اش که به همراه مادرشان « ریحان » در آبهای مدیترانه در نزدیکی ترکیه طعمه ی امواج دریا شدند ، قرار بود زندگی بهتری را در جایی دیگر از دنیا ، به دور از جنگ و خونریزی شروع کنند ، اما قرار آنها هیچ وقت عملی نشد و طوفان بی رحم ، حق زیستن را از آنان ستاند . جسد ئایلان ، تنها و بی جان صبح روز دوم سپتامبر در ساحل بندر بدروم پیدا شد .  به همراه آنها  11  نفر دیگر از مجموع 23  نفر سرنشینی که در قایق بودند به کام مرگ فرو رفتند و تنها 9 نفر توانستند جان سالم به در برند . انتشار تصویر جسد ئایلان ، در مدت کوتاهی موجی از همدردی نسبت به پناه جویان در سراسر جهان به راه انداخت و انتقاد علیه دولت های اروپایی را به بالاترین حد خود رساند .
عبدالله کوردی پدر خانواده که در این سفر مرگبار زنده مانده ، برای اینکه بتواند زندگی بهتر و آینده ای روشن و مطمئن تر با حداقلی از آسایش و امنیت را برای خود ، همسر و دو پسر خردسالش فراهم نماید ، در ماه ژوئن ( سه ماه قبل ) از طریق خواهرش که سال ها در ونکوور کانادا می زیست ، از کشور کانادا تقاضای پناهندگی نمود ، لیکن این درخواست او با مهری تمام از جانب اداره ی مهاجرت کانادا رد شد .

پس از آن عبدالله هر کاری کرد تا بتواند خانواده اش را از جنگ و نیستی برهاند اما هر بار با در بسته مواجه می شد و ناامید به خانه باز می گشت . تا اینکه به ناچار و با رنج بسیار ، پذیرفت خود و خانواده اش را در ازای پرداخت 3000 دلار ، به دست سوداگران انسان بسپارد . مقصد آنها جزیره کووس ( Koos Island ) در یونان بود ، قایق در همان نزدیکی های بدروم دچار طوفان شد و آنها هیچ گاه به مقصد نرسیدند . عبدالله می گوید : « بچه هایم زیباترین بچه های دنیا بودند » و کیست که این گفته را باور نکند . او می گوید « بـه ئـایـلان قـول داده بـود تـا بـرایـش دوچـرخـه بـخـرد . . . »
داستان زندگی « ئایلان کوچولو » آن قدر کوتاه و مینیمال است که تنها در سه خط می توان آن را نوشت . زندگی او در بحبوحه ی جنگ داخلی سوریه آغاز گشت ، همزمان با حمله ی کـفـتـارهای داعش به کوبانی ، راه رفتن و حرف زدن را آموخت و در نهایت در شبی تاریک میان امواج سهمگین دریا ،  دست در دست برادر و سینه به سینه ی مادر ،  جهان را برای مردمانش وانهاد و رفت .
تاکنون 15123 کودک در جنگ خانمان سوز سوریه جان باخته اند . بخشی از این تعداد ، کودکانی هستند که در حین فرار و به هنگام آوارگی از فرط گرسنگی ، سرما و یا گرمای زیاد تلف شده اند . « ئایلان و گالیپ کوردی » نه اولین آنها و نه آخرین شان خواهند بود ...

  تاریخ ،  سکوت مرگبار سازمان ها و نهادهای بین المللی و عدم تصمیم گیری قاطع دولت های مدعی در مورد پایان جنگ در سوریه و عراق و نسل کشی کوردها و ظلم به آنها را هیچ گاه از یاد نخواهد برد .

به راستی کودکان شنگال ، کوبانی ، قندیل و . . . به کدامین گناه نـاکـرده ،  بـایـد از حـق حـیـات و داشـتـن امـنـیـت و آرامـش  مـحـروم شـونـد ؟
بدون شک « ئایلان کوردی » ، امروز زیباترین ، پاک ترین و بی گناه ترین غریقی است که تمام دریاهای روی زمین تاکنون به خود دیده است .  مرگ او رنجی دیگر است بر شانه های رنجور مردم کورد . . .
                                                          . . .  بـنـوه ئـایـلان گـیـان ، رولـه ی شـیـریـنـم
کوری خنکاوم ، گولی ژاکاوم ، کورپه ی نه خشینم
لای لای ئــالان گــیــان
بــه رزایـی کـویـسـتـان
 چــیـای نـیـشــتـمـان ،
                                                                                 بــنـوه ئـــالان گــیـان
      بــنــوه ئـایـلان گـیـان . . . .
                   آخـریـن اخـبـار :
           1 -   اجـسـاد ئـایـلان کـوردی به همراه بـرادر و مادرش به زادگـاهشان کـوبـانی بـازگردانده شد و طی مراسمی در همان جا به خاک
                    سـپرده شـدند .
           2 -  دولت کانادا اعلام کرد حاضر است « عبدالله کوردی » پدر ئـایـلان را به عنوان پناهنده در اسرع وقت بـپذیرد ! ! ! و طرفه تر آنکه ،
                  دولت ترکیه نـیز اعلام نـموده ، آماده اسـت تا به عبدالله کوردی شـنـاسـنـامه ی تـرکـیه بـدهـد ! ! ! ! !
          3 -  چند روز بعد از آن چهارشنبه ی سیاه ، در ساحل بندر بدروم ،  درست همان جا که جسد بی جان  ئایلان کوچولو  پیدا شد ، جمعی
                 از زنان و مردان ، آسوده خاطر و شادمان ، بـساط تـفریح پهن نموده و زیـر چـادرهای آفـتابگـیر خود ،  به امواج آرام ! ! مدیـترانه  
                نگاه می کنند و لذت می برند  ! . . اندکی آن سو تر از کرانه ، میان آبهای کم عمق ، دسـته ای از ماهـیان ریز و درشـت ، در حالی که
                پولک ها و  باله هـای خود را به رنگ قـرمز و آبی و مشکی درآورده انـد ، مبـهوت و حـیران از دور به این جماعت می نـگرند و بـا
               تعجب از خـود می پـرسـند :  آیا ایـنان هـمـان خـلـفـای خـداونـد بـر روی زمـین و هـمـان مخـلوقـات بـرتـرنـد ؟ ؟ ! ! . . .  

کودکان خسته از جنگ و حق زیستن و در رثای کودک کوبانی

کودکان خسته از جنگ و حق زیستن و در رثای کودک کوبانی

کودکان خسته از جنگ و حق زیستن و در رثای کودک کوبانی

کودکان خسته از جنگ و حق زیستن و در رثای کودک کوبانی

کودکان خسته از جنگ و حق زیستن و در رثای کودک کوبانی

کودکان خسته از جنگ و حق زیستن و در رثای کودک کوبانی

منتشرشده در یادداشت
چهارشنبه, 18 شهریور 1394 08:39

قدرت کلمات !

 قدرت کلمات و تغییر انسان ها

كلاس اول دبستان، یزد بودم
سال ١٣٤٠، وسطای سال
 اومدیم تهران
 یه مدرسه اسمم را نوشتند،
شهرستانی بودم،
 لهجه غلیظ یزدی و گیج
از شهری غریب
 ما کتابمان دارا آذر بود
ولی تهران آب بابا معضلی بود برای من،
هیچی نمی فهمیدم
البته تو شهر خودمان هم
 همچین خبری از شاگرد اول بودنم نبود ولی با سختی و بدبختی درسکی می خواندم.
تو تهران شدم شاگرد تنبل کلاس
معلم پیر و بی حوصله ای داشتیم
که شد دشمن قسم خورده من
هر کس درس نمی خواند می گفت: می خوای بشی فلانی و منظورش من بینوا بودم
 با هزار زحمت رفتم کلاس دوم
 آنجا هم از بخت بد من، این خانم شد معلم مان
همیشه ته کلاس می نشستم و گاهی هم چوبی می خوردم که یادم نرود کی هستم !

دیگر خودم هم باورم شده بود که شاگرد تنبلی هستم تا ابد...کلاس سوم یک معلم جوان و زیبا آمد مدرسه مان
 لباس های قشنگ می پوشید و خلاصه خیلی کار درست بود،
 او را برای کلاس ما گذاشتند،
 من خودم از اول رفتم ته کلاس نشستم. می دانستم جام اونجاست درس داد، مشق گفت که براي فردا بیارین.
آن قدر به دلم نشسته بود که تمیز مشقم را نوشتم
ولی می دانستم نتیجه تنبل کلاس چیست فرداش که اومد، یک خودنویس خوشگل گرفت دستش و شروع کرد به امضا کردن مشق ها.
همگی شاخ در آورده بودیم
آخه مشقامون را یا خط میزدن یا پاره می کردن ،
 وقتي به من رسید با ناامیدی مشقامو نشون دادم،
 دستام می لرزید
و قلبم به شدت می زد.
 زیر هر مشقی یه چیزی می نوشت ,
خدایا برا من چی می نویسه؟
با خطی زیبا نوشت:


عالی

باورم نمی شد
 بعد از سه سال این اولین کلمه ای بود که در تشویق من بیان شده بود
لبخندی زد و رد شد سرم را روی دفترم گذاشتم و گریه کردم به خودم گفتم هرگز نمی گذارم بفهمد من تنبل کلاسم به خودم قول دادم بهترین باشم...
آن سال با معدل بیست شاگرد اول شدم و همین طور سال های بعد ...
همیشه شاگرد اول بودم . وقتی کنکور دادم نفر ششم کنکور در کشور شدم و به دانشگاه تهران رفتم

یک کلمه به آن کوچکی سرنوشت مرا تغییر داد.

چرا کلمات مثبت و زیبا را از دیگران دریغ می کنیم؟
 به ویژه ما
پدران،مادران، معلمان، استادان، مربیان، رئيسان و ...

خاطره اي از
 پروفسور عليرضا شاه محمدي
استاد روان شناسي و علوم تربيتي دانشگاه كنت انگلستان

شبکه های اجتماعی

منتشرشده در آموزش نوین

دکتر ابراهیم فتح الهی  مقدمه
موازی کاری و بوروکراسی در فرهنگ ، اصلی ترین آسیب های نظام فرهنگی کشور هستند و اگر راه حلی باید جست بدون ریشه یابی علل گرفتاری نهادهای فرهنگی در بوروکراسی حاکم بر آنها امکان پذیر نخواهد بود . البته اصل تاسیس سازمان ها و نهادهای اداری وپذیرفتن بوروکراسی به‌عنوان پدیدۀ قرون جدید، امری اجتناب‌ناپذیر تلقی می‌شود. در کشور ما نیز اندکی با تأخیر نسبت به سایر نظام‌های دنیا و به دنبال شکل‌گیری نهاد دولت در شکل امروزی، سازمان‌های گوناگونی برای پیشبرد امور و حل معضلات اجتماعی پدید آمده است.

شایسته است کارنامۀ هریک از سازمان‌ها و نهادها در یک‌صد سال گذشته به محک زده شده، داوری و ارزش‌گذاری شود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بر حسب ضرورت‌های انقلابی و برای جبران ضعف‌ها و ناکارآمدی برخی ارگان‌های دولتی، نهادهای جدیدی پا به عرصۀ ظهور گذاشتند. یکی از موفق‌ترین تجربه‌های سال‌های نخست انقلاب، تشکیل جهاد سازندگی روستاها بود. روحیۀ جهادی حاکم بر این نهاد نوپا و کاهش بوروکراسی اداری، هم‌چنین رسیدگی مستقیم به مشکلات روستاییان، ضرورت تشکیل آن را توجیه می‌کرد. البته موضع‌گیری‌های مخالفی نیز وجود داشت اما دستاوردهای بی‌نظیر جهادگران در آبادانی روستاها و کاستن از فاصلۀ طبقاتی بین فقرا و اغنیا، امری نبود که بتوان آن را انکار کرد. به‌راستی چه شد که آن روحیه‌های جهادی، دوباره به بوروکراسی اداری تن داده و با تشکیل وزارت جهاد سازندگی و سپس ادغام در وزارت کشاورزی، به بوتۀ فراموشی سپرده شد؟

امری است که باید در جای خود بدان پرداخت.
از آن زمان تاکنون، بر اساس ضرورت‌های خاصی، بنیادها و سازمان‌های گوناگون دیگری نیز به‌وجود آمده‌اند، مسیری که هم‌چنان ادامه دارد. گویی این عادت ثانویه را همه پذیرفته‌اند که برای حل مسائل و مشکلات اجتماعی چاره‌ای جز تن دادن به تشکیل نهادها و سازمان‌های جدید نیست، حتی اگر مشابه آن تشکیلات، با شرح وظایف مشابه وجود داشته باشد. به عنوان مثال، ده‌ها سازمان فرهنگی با موازی‌کاری و بدون توجه به کارهای مشابه، شکل گرفته‌اند.
نگاهی اجمالی به تاریخچۀ شکل‌گیری نهادها و سازمان‌های مختلف بیانگر این نکته است که ضرورت‌های خاص در زمان‌های خاص، موجب به‌وجود آمدن هریک از آنها شده است. مثلاً مسئله بی سوادی در نخستین سال‌های انقلاب معضلی جدی بود، لذا سازمانی به‌نام نهضت سوادآموزی به‌وجود آمد. موضوع از بین بردن فقر و رسیدگی به امور مستضعفان، یکی از اهداف انقلاب اسلامی بود، لذا بنیاد مستضعفان شکل گرفت. وقتی موضوع مهاجرت مغزها و خروج نخبگان از کشور مورد توجه مسئولان قرار گرفت، ضرورت تأسیس بنیاد نخبگان احساس شد. سال 58 به دنبال حوادث دانشگاه‎ها که منجر به تعطیلی آنها شد، ستاد انقلاب فرهنگی به‌وجود آمد که بعدها به شورای‌عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد. همین‌طور در اوایل انقلاب برای پوشش دادن به فعالیت‌های فرهنگی در سطح مدارس کشور، نهادی به‌نام امور تربیتی آموزش‌وپرورش تأسیس شد.
چنانچه گفته شد، قطعاً ضرورت‌هایی در مقاطع خاص موجب پدید آمدن چنین نهادهایی شده است، اما فرض نخستین بر این بود که هر یک از این نهادها، بنیادها، سازمان‌ها و شوراها معضلات موجود در آن بخش از مدیریت کشور را حل کنند. به این‌ترتیب، بعد از گذشت سی و چند سال، نگاهی جدی به کارنامۀ هریک از نهادهای مذکور ضروری به‌نظر می‌رسد تا بتوان در تصمیم‌گیری‌های آینده نتایج آن‌را به کاربست.
نگارنده کوشیده است در نوشته حاضر معضلات عمده فرهنگی کشور بررسی ، وگرفتاری های نهادهای فرهنگی رادر نظام بوروکراسی به بوته نقد و داوری درآورد . در گام نخستین ، موضوع بررسی ما ، برخی از نهادهایی هستند که در سال های اولیه انقلاب به منظور تعمیق ، ارتقاء یا اصلاح در روابط فرهنگی پدید آمدند .


پیکار با بیسوادی یا نهضت سوادآموزی
نهضت سوادآموزی بر اساس ضرورت‌هایی در سال 58 تأسیس شد و عملا جایگزین نهادی شد که سال ها قبل از انقلاب با عنوان سازمان پیکار با بیسوادی به تعلیم اکابر می پرداخت . علی رغم تلاش های انجام شده از آغاز تا کنون آمار رسمی سال 92 نشان می‌دهد هنوز 19 میلیون نفر بی‌سواد در کشور زندگی می‌کنند. بدون این‌که بخواهیم ارزش کارهای انجام شده را نفی کنیم، این آمار با توجه به بودجه‌های صرف شده در بیش از 30 سال قابل تأمل است، به‌خصوص که در برخی مقاطع ، نهضت سوادآموزی موفق به دریافت جوایز بین‌المللی و جهانی نیز شده است.

به نظر می‌رسد اصلی‌ترین توفیق نهضت سوادآموزی بعد از فاصله گرفتن از اهداف نخستین، اشتغال‌زایی برای ده‌ها هزار نفر آموزشیار و کادر اداری نهضت سوادآموزی بوده است که بعدها به‌عنوان نیروهای رسمی به وزارت آموزش‌ و پرورش تزریق شدند. در حالی‌که قرار بود نهضت سوادآموزی، کمبودهای نظام رسمی آموزش‌ و پرورش کشور را جبران کند اما جاذبۀ استخدام دولتی، اهداف اولیه را به بوتۀ فراموشی کشاند و آن نیروها به استخدام دولت درآمدند. در عوض نیروهای با سابقه و کیفی آموزش‌ و پرورش با 25 سال سابقه، تقاضای بازنشستگی پیش از موعد کردند و از این مجموعه خارج شدند.


آغاز و انجام امورتربیتی آموزش و پرورش
یکی از نهادهای فرهنگی که در نخستین سال‌های انقلاب فعالانه وارد عرصۀ فرهنگی شد، امور تربیتی آموزش‌ و پرورش بود که با شعار« تقدم پرورش بر آموزش » برنامه‌های خود را آغاز کرد. تهذیب و تربیت معنوی و ایجاد زمینه برای رشد استعدادهای فرهنگی و هنری دانش‌آموزان، در کنار فعالیت‌های علمی مدارس جزء اهداف اصلی این نهاد بود. بدین‌منظور تعداد قابل توجهی از جوانان مستعد که دغدغه‌های دینی و فرهنگی داشتند، به عنوان مربی پرورشی جذب آموزش‌ و پرورش شدند تا در خصوص آموزش‌های فرهنگی، فعالیت‌های گروهی، برگزاری جشنواره‌ها، اردوها و فعالیت‌های هنری و دینی دانش‌آموزان برنامه‌ریزی کنند.
سیاست‌های حاکم بر آموزش‌ و پرورش در سال‌های بعد، هم‌چنین نگرش‌های سیاسی حاکم بر دولت‌های وقت، موجب می‌شد تا این نهاد گاهی مهم و گاهی نیز فاقد اهمیت تلقی شود، لذا فعالیت‌ها نیز دست خوش تغییر می‌شد. در این شرایط عدۀ زیادی از نیروهای اولیه ترجیح دادند به جای فعالیت‌های پرورشی، خود را به کادر آموزشی منتقل کرده و صرفاً به تدریس بپردازند. شک و تردیدهای ایجاد شده در اصل بقای امورتربیتی، کم‌رنگ شدن فعالیت‌ها را به دنبال داشت و در نهایت به ادغام و حذف عملی این نهاد منجر شد. مجدداً در دوره‌های بعدی شعار احیای امور تربیتی بر سر زبان‌ها افتاد، اما معلوم نبود دقیقاً چه چیزی قرار است احیا شود؛ نه شرایط اوایل انقلاب حاکم و نه از شور و نشاط آن سال‌ها خبری بود و نه قرار بود نیروهای اولیه و صاحبان اصلی امور تربیتی دوباره دعوت به کار شوند و نه اهداف روشنی از احیای مجدد آن مد نظر بود.

تنها خاصیت موضوع این بود که عده‌ای از اتهام مخالفت با امور تربیتی مبرا شدند. جالب است که در ساختار جدید، فعالیت‌های پرورشی و تربیت‌بدنی در یک حوزه تعریف شدند و تشکیلات و ساختار سازمانی جدیدی به تصویب رسید که خود آغازی بر مشکلات بعدی بود، چون از طرفی تعارض نقش‌ها را پیش آورد و از طرف دیگر، چند سال زمان لازم بود تا ادغام صورت بگیرد و افراد با پست سازمانی جدید مشغول به کار شوند(مشابه این ادغام بین سازمان ملی جوانان و سازمان تربیت‌بدنی کشور نیز به‌وجود آمد و هنوز هم مسائل ادغام و ساختار سازمانی جدید یکی از موضوعات مبتلابه وزارت ورزش‌وجوانان است).

سال‌های بعد، عدم کارآیی چنین ادغامی آشکار شد و معاونت‌های مستقلی تحت عنوان « معاونت پرورشی و فرهنگی » و «معاونت تربیت‌بدنی و سلامت» در وزارت آموزش‌ و پرورش شکل گرفتند.‌ در حال‌حاضر، نهاد انقلابی موسوم به امور تربیتی که برخاسته از متن انقلاب و پرچمدار انقلاب فرهنگی در مدارس بود، تبدیل به یک اداره کل با عنوان « دفتر امور تربیتی ومشاوره » شده است و مثل سایر ادارات کل وزارت آموزش‌وپرورش به صدور بخشنامه و ایفای وظایف مدیریتی می‌پردازد. از شور و تکاپوی سال‌های اولیۀ انقلاب هم خبری نیست، اما بحث‌های کارشناسی و تخصصی در بارۀ زمینه‌ها، اهداف و اصول تربیت در مقاطع گوناگون سنی و شرح وظایف والدین و مدرسه و نقش حیاتی آنها در تربیت فرهنگی فرزندان ادامه دارد، مقالات و پژوهش‌های متعددی عرضه می‌شود، آسیب‌شناسی‌هایی نیز انجام می‌شود و کمسیون‌های مختلف تشکیل و نتایج جلسات به مراجع مربوطه ارسال می‌شود. اسناد مربوط به تحول بنیادین آموزش‌ و پرورش نیز تهیه و به تصویب رسیده‌اند. همۀ این کارها ارزشمند است اما مهم‌تر از همۀ اینها، فرهنگی است که در نهاد نسل جوان شکل می‌گیرد. به‌طور حتم، عمر فرزندان ما و روزگار جوانی‌ آنها معطل بخشنامه‌ها و اسناد ملی نمی‌نماند.


روند شکل گیری شورای‌عالی انقلاب فرهنگی
شورای‌عالی انقلاب فرهنگی (ستاد انقلاب فرهنگی سابق) در آغاز کار به تعیین ضوابط احراز صلاحیت تدریس استادان و نحوۀ ادامۀ تحصیل دانشجویان موجود و اعلام ضوابط گزینش برای دانشجویان جدید پرداخت. سپس اصلی‌ترین وظیفۀ خود را تدوین سرفصل‌های دروس دانشگاهی و دقت‌نظر در متون درسی قرار داد. از طریق تشکیل کمیته‌های تخصصی با حضور استادان رشته‌های مختلف، این مهم انجام و بارها اصلاحات لازم در مقاطع مختلف به‌ عمل آمد، البته بعدها مسئولیت تعیین سرفصل دروس به عهدۀ هیأت ممیزۀ دانشگاه‌ها گذاشته شد. هم‌چنین تصویب صلاحیت رؤسای دانشگاه‌ها و انتصاب آنها بعد از طی مراحل اولیۀ گزینش و معرفی از سوی وزارت علوم یا وزارت بهداشت بر عهدۀ این شورا ست. این‌که آیا مصوبات شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به تغییر و تحولی اساسی در روابط فرهنگی جامعه منجر می‌شود یا نه؟ خود جای تأمل دارد. چرا که نظارت بر روند امور دانشگاه‌ها، تعیین سرفصل دروس دانشگاهی، تصویب صلاحیت رؤسای دانشگاه‌ها و کارهایی از این قبیل، لزوماً به معنی تغییر نگرش عمومی جامعه و تحقق انقلاب فرهنگی مورد انتظار جامعه اسلامی نبوده و نیست.

به‌نظر می‌رسد، شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به جای این‌که به تعمیق باورهای فرهنگی اصیل جامعه پرداخته و نمونه‌ای از فرهنگ دیرپای سرزمین اسلامی ایران را به‌عنوان مدلی جهانی عرضه کند، صرفاً به عنوان نهاد ناظر بر نحوۀ اجرای وظایف وزارت علوم و دانشگاه‌ها عمل کرده و براساس شرح وظایف سازمانی تعریف شده، وظیفۀ خاصی در تحقق انقلاب فرهنگی که همۀ ابعاد اجتماع را دچار تحولی اساسی کند، ندارد.

این استدلال مطرح می‌شود که شورای‌ عالی انقلاب فرهنگی وظایف خاص خود را دارد و از طریق تشکیل کمیته‌های تخصصی و کمیسیون‌های گوناگون با حضور استادان صاحب‌نظر و فرهیخته، در حیطۀ وظایف تعیین شده ایفای نقش می‌کند، لذا ایجاد انقلاب فرهنگی مورد نظر جامعۀ اسلامی را باید از نهادهای دیگری مثل شورای فرهنگ عمومی کشور یا وزارتخانه‌های فرهنگی و... مطالبه کرد. اما مرور حوادث سال 58 و مسائلی که موجب تعطیلی دانشگاه‌ها درآن دوره شد و سپس مسئولیت این شورا در بازگشایی و نوگشایی دانشگاه‌ها و بازکاوی مطالبات جامعۀ انقلابی آن روز، حاکی از انتظارات دیگری در پدید آمدن این نهاد است.
البته برخی معتقدند انقلاب فرهنگی مورد نظر قبل از این‌که انقلاب اسلامی پیروز شود، رخ داده بود، چون اگر تغییر نگرش عمومی برای گذر از وضع موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب رخ نمی‌داد، اساساً پدیده‌ای به نام انقلاب اسلامی به وجود نمی‌آمد. اگر این فرض را بپذیریم، آن‌گاه این سؤال پیش خواهد آمد که انتقال پیام‌های انقلاب فرهنگی و ترسیم آن به‌عنوان یک مدل موفق در جهان امروز، بر عهدۀ کدام سازمان یا نهاد مسئول است؟


جایگاه شورای فرهنگ عمومی کشور
سازمان‌های فرهنگی که با عناوین متعدد در سیستم اداری کشور فعالیت می‌کنند، جملگی در شورای فرهنگ عمومی کشور عضویت دارند. در استان‌ها و شهرها نیز این شورا با ریاست ائمه جمعه و دبیری ادارات کل فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی تشکیل می‌شود. موضوعات اساسی مورد بحث در این شوراها عبارتند از: بررسی مسائل فرهنگی جامعه، تعیین خطوط کلی فعالیت‌های فرهنگی، ارائه طریق به نهادهای مسئول، هم‌فکری در جهت یافتن راه حل‌های مشترک و در نهایت ارائه گزارش عملکرد شورا و دستگاه‌های فرهنگی به دبیرخانۀ شورا.
تعدد سازمان‌ها ونهادهای فرهنگی در کشور از یک طرف بیانگر اهمیت موضوع و اهتمام مسئولین به مقولۀ فرهنگ است و از طرفی، موجب تداخل در وظایف، موازی‌کاری‌های عدیده و اتلاف بودجه و سرمایه می‌شود. لذا نهادی مثل شورای فرهنگ عمومی کشور بدین‌منظور به‌وجود آمده است تا خطوط کلی مسائل فرهنگی و برنامه‌های کلان فرهنگی را هدایت کند. البته میزان پای بندی اعضا به مصوبات و ضمانت اجرایی آنها از دغدغه‌های همیشگی مسئولین است و علی‌رغم تلاش‌های موجود، بسیاری از مسائل و معضلات فرهنگی جامعه هم‌چنان لاینحل باقی مانده است.


نقدِ حال
نیم‌نگاهی به علل و ضرورت‌های شکل‌گیری انقلاب اسلامی در دهۀ 50 شمسی، دغدغه‌های فرهنگی جامعۀ آن روز ایران و خیزش میلیونی مردم برای ساختن تمدنی جدید بر مبنای فرهنگ اصیل مرز و بوم‌شان، بیانگر این نکته است که اهداف فرهنگی برای مردم ایران یک اصل اساسی بوده و همۀ تلاش‌ها به خاطر احیای فرهنگ و ارتقای شاخص‌های فرهنگی صورت گرفته و ساختن جامعه‌ای نوین بر اساس آرمان‌های فرهنگی، جزء اهداف اصلی پدیدآورندگان انقلاب بوده است. بدین‌خاطر، انتظارات فرهنگی مردم را باید پاس داشت و برای تحقق یکایک آنها برنامه‌ریزی‌های اساسی را صورت داد. این انتظارات نشانگر دلبستگی مردم به سرنوشت کشور است و برای کسانی که احساس مسئولیت می‌کنند، از نان شب واجب‌تر است. بنابراین ارائه نگاهی تحلیلی نسبت به روابط فرهنگی حاکم بر جامعه و مطالعه در آداب و اخلاق اجتماعی امروز مردم ایران ضروری است.
بر اساس این نگاه تحلیلی می‌توان دریافت باوجود تلاش‌هایی که از اول انقلاب تاکنون، از سوی سازمان‌های فرهنگی مسئول صورت گرفته است، هنوز بسیاری از مسائل و معضلات فرهنگی جامعه مثل پرخاشگری در روابط اجتماعی، عصبیت‌ها و تعصبات قومی، فرصت‌طلبی و سودجویی اقتصادی، مسابقۀ ثروت و سیری‌ناپذیری در به‌دست آوردن منافع، مزاحمت‌های اجتماعی، عدم احترام به حقوق شهروندی دیگران، تقدم منافع حزبی و گروهی و قبیله‌ای، قانون‌گریزی، عدم انضباط اجتماعی، تقدم منافع فردی بر منافع ملی، بی‌عدالتی اجتماعی، استفاده از افراد صاحب‌نفوذ برای دور زدن قانون، فقر و نابرابری اقتصادی، ریاکاری و تزویر، بالا رفتن سن ازدواج، شیوع ازدواج‌های مصلحتی و وقوع طلاق به‌خاطر دریافت مهریه، افزایش آمار طلاق در شهرهای بزرگ، عدم تضمین شغلی برای فارغ‌التحصیلان دانشگاهی و افزایش نگرانی نسبت به زندگی آینده،کاهش نسبی آمار مطالعه و کتاب‌خوانی و... هم‌چنان باقی است.
از طرفی نیز مسائل عدیده‌ای چون عدم توانایی سینما و تلویزیون در رقابت با حریفان خارجی و شبکه‌های ماهواره‌ای، ضعف دستگاه‌های فرهنگی در ترسیم الگوی زندگی اسلامی با زبان هنری و قابل فهم دنیای امروز، عدم برنامه‌ریزی در جهت معرفی چهره‌ای لطیف و زیبا از تفکر دینی متناسب با نیازهای جوامع امروز، عدم توجه به نیازهای زمانه و اقتضائات روز در تبلیغ دینی، اصرار بر روش‌های غلط و ناکارآمد در فعالیت‌های فرهنگی، گرفتار شدن در روزمرگی وتکرار و... دغدغه‌های جدی صاحب‌نظران و دلسوزان فرهنگی است.


راه‌حل‌ها و انتظارات
یک راه‌حل این است که مثل همیشه و به دلیل حساسیت موضوع، به فکر تأسیس سازمان جدیدی با عنوان (سازمان حل مشکلات و معضلات فرهنگی) باشیم و با به‌کار گماردن افراد صاحب‌نظر و متخصص، بحث‌های کارشناسی و آسیب‌شناسانه ارائه دهیم و سازمان مذکور مرجع نهایی بررسی مشکلات فرهنگی نامیده شود. سپس هر کس هر ایده و نظری دارد به سازمان مذکور ارائه دهد و حاصل آنها جمع‌بندی شده و بعد از بحث و بررسی‌های فراوان در کمیته‌های تخصصی و کمیسیون‌های مشترک و تلفیقی به عنوان یک طرح کلی به هیأت دولت ارائه شود. سپس حاصل دیدگاه‌ها به‌صورت یک لایحه ازطرف دولت به مجلس تقدیم تا بعد از بحث و بررسی‌های کاملاً تخصصی در کمسیون‌های مربوط مجلس، درصحن علنی مجلس مطرح و بعد از تصویب اکثریت نمایندگان و ارجاع به شورای نگهبان به هیأت دولت ارسال تا آئین‌نامه‌های اجرایی و بخشنامه‌های لازم تهیه شود و...؛ این همان راهی است تاکنون بارها و بارها آزموده‌ایم.
راه‌حل دیگر این است که با نگاهی منطقی به گذشته و تأمل در کاستی‌های راه طی شده، با استفاده از تجربۀ ملت‌های پیشرو و تجدیدنظر در افکار غلط، راهی نو پیش پای فرهنگ بگشاییم. یا این‌که اساساً از تولی‌گری بر فرهنگ دست برداریم و اجازه دهیم فرهنگ راه خود را آزادانه طی کند.

به‌عبارت دیگر، اجازه دهیم فرهنگ در زندگی راه پیدا کند و تاروپود زندگی‌مان را تحت تأثیر قرار دهد. یعنی به جای آن‌که عرصه را بر فرهنگ را تنگ کنیم، باید اجازه دهیم «فرهنگ» زندگی ما را اداره کند. حتی باید دست از «کنترل فرهنگی» برداریم و فرهنگ «خودکنترلی» یا «کنترل اجتماعی» را به‌جای آن حاکم کنیم.
ملت ایران به دلیل سابقه و دیرینۀ تمدنی کهن و برخورداری از فرهنگ غنی، می‌تواند یک الگوی موفق از فرهنگ انسانی و دینی را برای زندگی در جهان امروز عرضه کند.

به‌عبارت دیگر می‌توان و بایست مدلی از سازگاری دین و دانش و همگرایی بین زندگی دینی و تفکر علمی را ارائه کرد. لازمه این کار آن است که: تفکر فرهنگی را ایزوله نکنیم، از ارتباط فرهنگی با سایر ملت‌ها نهراسیم، فرهنگ جهان امروز را بشناسیم، زبان برقراری ارتباط با دیگران را یاد بگیریم و بپذیریم که خداوند انسان را موجودی اجتماعی آفریده است. منظور از اجتماع نیز فقط چارچوب مرزهای جغرافیایی خودمان نیست، بلکه پهنۀ هستی، دفتر معرفت کردگار است. منظور از (سیروا فی‌الارض) که در قرآن بدان اشاره شده است، گردش در طبیعت نیست. بلکه آشنایی با تمدن‌ها و مطالعه در سیر زندگی بشر در روی زمین است.

بنابراین نباید فرصت فهمیدن را از خود دریغ کنیم. ما به ارتباطات جهانی به‌خصوص در عرصۀ فرهنگ به شدت نیازمندیم تا هم بتوانیم از حاصل تجربۀ بشری بهره‌مند شویم و هم داشته‌ها، محصولات و اندیشه‌های فرهنگی خود را به محک داوری دیگران بزنیم. مسلما در این ارتباط فرهنگی ضرر نخواهیم کرد، بلکه رشد و شکوفایی فرهنگی بیشتری را شاهد خواهیم بود. روزگار ما آن‌گونه نیست که یک ملت بتواند ایزوله و بدون ارتباط با دیگران زندگی کرده و پیشرفت کند. تجربۀ کشورهای کمونیستی در حصار کشیدن به دور خود، تجربه‌ای شکست‌خورده است. ملت ایران با سابقۀ تمدنی درخشان، در این ارتباطات فرهنگی نه تنها ضرر نخواهد کرد، بلکه الهام‌بخش و الگوآفرین به دیگران نیز خواهد بود.


به نظر نگارنده، تأمل در نکات زیر می‌تواند راهگشا باشد:
- نقد فرهنگی را ارج نهیم واز دیدگاه‌های نو در عرصۀ فرهنگ استقبال کنیم.
- آزاداندیشی فرهنگی را پاس بداریم و فرهنگ را به قانون و مقررات تبدیل نکنیم.
- از ایزوله نگه‌داشتن جامعه بپرهیزیم و به تجربه‌های مشترک جهانی، ارزش قائل شویم.
- یکسان‌سازی فرهنگی را رها کنیم و به تنوع فرهنگی بها دهیم.
- بالندگی فرهنگی را در بخشنامه‌های اداری نخشکانیم.
- به از هم‌گسیختگی و جدایی نهادهای فرهنگی پایان دهیم و به یک‌پارچگی فعالیت‌های فرهنگی بیندیشیم.
- فرهنگ را اداره نکنیم، بلکه اجازه دهیم فرهنگ، زندگی ما را اداره کرده و به جامعۀ ما هویت ببخشد.
- به جای سخت‌گیری و تعصب و ماندن در گذشته، افق‌های روشن را در آینده بجوییم.
- دست‌وپای فرهنگ را از قید و بندهایی که برخی متولیان ناکارآمد بر آن بسته‌اند، باز کنیم.
- بپذیریم که فرهنگ در محیط سالم و بانشاط شکوفا می‌شود، پس نشاط اجتماعی را پاس بداریم.
- تفکر فرهنگی را ارج نهیم، اندیشمندان فرهنگی را قدر شناسیم و آنها را در صدر نشانیم.
- این پیام قرآن را آویزۀ گوش کنیم که: شمارا به صورت ملت‌ها و قبایل مختلف قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید (لتعارفوا) و معنای این عبارت چیزی نیست، جز شناخت فرهنگی.

منتشرشده در دیدگاه

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور