گوستاو لوبون پزشک، روانشناس و نویسندهی در کتاب معروف و کمتر شناخته شده خود « روان شناسی توده ها » به بررسی این موضوع میپردازد که افراد وقتی در جمع یا توده قرار می گیرند؛ عقلانیت، تفکر انتقادی و حس مسئولیت خود را از دست میدهند و رفتارهایشان تحت تأثیر هیجانات و انگیزهها و شعارهای جمعی به صورت بی مهابا، مضر و گاه خطرناک بروز می کند .
***
در نظام آموزشی ایران ؛ جایگاه « معلم » در ساز و کار تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها کجاست ؟ و چقدر به نظرات و ایده های « معلمان » در اداره این دستگاه بزرگ اهمیت داده می شود ؟
از ساختار « ستاد و صف » که بگذریم اما در درون مدرسه ؛ « او » حتی چقدر در محیط کلاس اش « آزادی عمل » دارد و به عبارت دیگر چیزی از بیرون و بالا به او دیکته نمی شود ؟
در واحد مدرسه ؛ وزن معلمان در « شورای معلمان » تعریف می شود اما پرسش آن است که از 23 وظیفه و اختیار تعریف شده مطابق « آیین اجرایی مدارس » واقعا کدام یک اجرا و عملیاتی می شوند ؟
نماینده معلمان در مدرسه تا چه میزان می تواند بر جریان و فرایند اداره مدرسه تاثیر داشته باشد و آیا همان گونه که در یادداشت پیشین مورخ 10 مهر 1395 در « صدای معلم » با عنوان : « شورای معلمان و نماینده معلمان ؛ ابتذال و روزمرگی ؟ » ( این جا ) نگاشتم ؛ کارکرد نماینده ی معلمان چیزی در حد « تنظیم کننده صبحانه همکاران و ناقل پیشنهاد معلمان به مدیر و یا بحث در مورد کم و زیاد بودن ساعات زنگ تفریح و زنگ چهارم و... خواهد بود . چه کسانی و با چه منظور و هدفی جلوی تشکیل « سازمان نظام معلمی » را گرفته اند ؟ تشکیلات حرفه ای ، مستقل و مدنی که می تواند و باید معرف و پاسدار « منزلت حرفه ای » و « شان تخصصی » معلمان باشند .
در سال های اخیر ؛ نماینده معلمان اکثرا با مهندسی و لابی خود مدیران مدارس تعیین می شود .
البته در ظاهر سعی می کنند خود را منتقد وضع موجود نشان دهند اما بدبختانه همه نمایش و خودفریبی است .
نماینده ی معلمان که باید بر حسب قاعده و عقل می باید عصاره فضایل و وزن فرهنگی یک مدرسه باشد در زمان تعارض میان معلمان منتقد و مدیران خود را « بی تفاوت » نشان می دهند و فاقد استقلال فکری و عملی در حوزه وظایف کاری خویش هستند .
( مافیا و روابط غیر شفاف و آینده سوز در این کشور از پایین ترین سطح تا بالاترین نقطه ریشه دوانده و و این وضعیت دائما بدتر و پیچیده تر می شود )
پرسش آن است که چرا پس از گذشت بیش از چهار دهه هنوز در نظام آموزشی جمهوری اسلامی ؛ برای « معلم » و « مدرسه » هویت حرفه ای و مستقل علی رغم تبلیغات و طرح ها و شعارهای زیاد شکل نگرفته است ؟
مسائل و چالش هایی مانند :
- اعمال نظرات مدیر و یا معاون مدرسه در لیست نمراتی که توسط معلم تنظیم و نهایی شده اند .
- دخالت غیرتخصصی و بی رویه ی عوامل اجرایی مدرسه حتی در نحوه اداره کلاس معلم و وارد شدن در حوزه هایی که به هیچ وجه در اندازه و شرح وظایف آنان تعریف نشده است .
-در سطوح پایین تر حتی وارد شدن مدیر و معاون مدرسه در کلاس و در حین تدریس معلم با رویکرد « مالکانه و خودخواهی » بدون آن که هویت حرفه ای و تخصصی معلم به عنوان « مدیر کلاس » به رسمیت شناخته شود .
- بالا بردن تراکم کلاسی ناقض و نافی « قوانین مصوب وزارت آموزش و پرورش » که در وهله ی اول زیر پاگذاشتن شخصیت حرفه ای معلمان است و برای « معلمان مستقل و حرفه ای » چاره ای جز تغییر و یا تعویض مدرسه نخواهد گذاشت .
- شنود و کسب خبر به صورت غیر حرفه ای و خاله زنکی توسط عوامل اجرایی مدرسه در جهت کنترل و محدود کردن استقلال و اختیار معلمان ( در یادداشت پیشین و با عنوان : « پارادوکس " بی تفاوتی اجتماعی " و " فضولی " در جامعه از هم گسیخته ایرانی » - این جا – تاکید و تصریح کردم :
« برای من به عنوان کسی که وقایع جامعه را از نگاه « تربیتی و اجتماعی » رصد و تحلیل می کند یک تناقض بسیار بزرگ و غیر قابل هضم و البته ناجور آزار دهنده بوده و آن هم عدم تشخیص و تمیز میان « حریم شخصی » و « حوزه عمومی » در جامعه ی از هم گسیخته ایرانی است .
چرا ما ایرانی ها عموما عادت داریم که به طرق و بهانه های مختلف از کار دیگران سر درآوریم ؟ از مسائل شخصی ، خانوادگی و خصوصی آنان به هر قیمتی با خبر شویم و آن را از طریق شبکه های اجتماعی در همه جا پخش کنیم؛ اما هنگامی که بحث « مسئولیت های اجتماعی » و « حس مسئولیت پذیری در قامت یک شهروند » به میان می آید خود را به « ندیدن » و « نشنیدن » می زنیم ؟
- برخی اوقات دیده شده وقتی معلمی در یک مدرسه از مدیر و یا معاون حرف شنوی ندارد و سعی می کند استقلال حرفه ای خویش را داشته باشد ؛ آنان با تحریک دانش آموزان به اعتصاب و نرفتن به کلاس ؛ معلم مربوطه را برای تمکین و اطاعت پذیری غیر مسئولانه تحت فشار قرار می دهند . و البته در این مسیر با مهندسی افکار عمومی خانواده ها سعی می کنند آنان را هم با خود همراه نمایند .
و البته ده ها مسائل دیگر از کجا نشات می گیرند و ریشه آن در کجاست ؟
مقامات و مدیران در درون و بیرون آموزش و پرورش به انحای مختلف از « رکن و محور » بودن معلم سخن می رانند اما واقعیت تلخ آن جاست که بسیاری از حقوق حرفه ای و شغلی معلمان حتی در درون کلاس او به رسمیت شناخته نمی شوند .
دلیل چیست ؟
چرا مدیران مسئولیت گریز به خود اجازه می دهند که تحت هر شرایطی « کلاس » را با هر نیرویی و با هر کیفیت پر کنند ؛ فقط برای این که تبلیغ کنند کلاسی بدون معلم نمانده است و انواع موضوعات و مواد درسی را صرفا با هدف پر کردن ساعات موظف تجویز کنند ؟
و البته در سایه ی غلبه چنین نگاه فله ای و غیر تخصصی ، دخالت انواع مدیران و معاونین در کار و وظیفه ی معلم محتمل و طبیعی خواهد بود ؟
« گروه های آموزشی » که در حال حاضر بر حسب « قانون » باید میزان الحراره « صلاحیت های حرفه ای » معلمان باشند در کجای جغرافیای آموزشی و تربیتی « این نظام آموزشی کلنگی » قرار گرفته اند ؟
چه کسانی و با چه منظور و هدفی جلوی تشکیل « سازمان نظام معلمی » را گرفته اند ؟ تشکیلات حرفه ای ، مستقل و مدنی که می تواند و باید معرف و پاسدار « منزلت حرفه ای » و « شان تخصصی » معلمان باشند .
تحول از درون مدرسه و البته از « واحد کلاس » آغاز می شود و این چیزی نیست که در حال حاضر با قامت فکری و بنیان اندیشگی مدیران و معاونین از بالا تا پایین هم خوانی داشته باشد .
گروه گزارش/
پس از گذشت 45 سال هنوز هم مسئولان و مقامات به جای ارائه گزارش کار و بیلان در مورد وضعیت و یا عملکرد سیستم و یا زیر سیستم ها از « جایگاه و یا اهمیت » آن ها سخن به میان می آورند .
ادامه این وضعیت موجب هیچ گونه تغییر مثبت و یا تحول در مجموعه و برون داد آن نخواهد شد .
علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش شنبه ۲۶ آبان ماه در نشست با کارکنان معاونت آموزش متوسطه چنین عنوان می کند : ( این جا )
« کاظمی توجه و تمرکز بر گروههای آموزشی را ضروری دانست و گفت: گروههاي آموزشي، حلقه شتاب دهنده و واقعی برای کیفیت بخشی به مدارس محسوب میشوند » .
تاکنون گزارش ها و یادداشت های متعددی در نقد « گروه های آموزشی » در « صدای معلم » منتشر گردیده است .
این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران در آخرین گزارش خود به تاریخ سه شنبه 28 آذر 1402 با عنوان : « چرا " آیین نامه گروه های آموزشی و تربیتی " پس از گذشت 8 سال اجرا نمی شود ؟ » نوشت : ( این جا )
« در دولت پیشین ؛ « صدای معلم » گزارش های متعدد و مستندی را در نقد عملکرد و جایگاه « گروه های آموزشی » منتشر کرد اما متاسفانه هیچ فرد و مقامی در مورد وضعیت پاسخ گو نبود .
جمعه 11 بهمن 1398 ؛ « صدای معلم » در گزارش خود با عنوان « سرانجام و پس از گذشت 4 سال ؛ شیوه نامه ی اجرایی " آیین نامه گروه های آموزشی و تربیتی " ابلاغ گردید ! » نوشت : ( این جا )
« سرانجام و پس از گذشت حدود 4 سال از مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش به شماره 914 و تاریخ 29 / 4 / 1394 با عنوان « آیین نامه گروه های آموزشی و تربیتی » که به تایید ریاست جمهوری اسلامی و رئیس شورای عالی آموزش و پرورش رسیده است ؛ « محسن حاجی میرزایی » وزیر آموزش و پرورش شیوه نامه ی اجرایی این مصوبه را به ادارات کل آموزش و پرورش استانها ابلاغ کرد » .
در این گزارش آمده بود : سرگروه ها چگونه انتخاب می شوند؟ آیا عوامل سیاسی، حراستی، گزینشی و روابط در انتخاب آنها دخیل است؟ و آیا سرگروه ها واقعاً جزو بهترین ها هستند؟
« حرکت از انتصابی بودن سرگروه های آموزشی و غیرپاسخ گو بودن به روش های انتخابی و ارجاع به افکار عمومی گامی است مهم .
« صدای معلم » بارها و در گزارش های متعدد خود و نیز نشست های رسانه ای با وزرای آموزش و پرورش پیشین از عدم اجرای آیین نامه گروه های آموزشی - تربیتی و نیز فقدان شیوه نامه برای اجرای آن انتقاد کرده بود
اما ؛
به نظر می رسد آن چه در این شیوه نامه مهم تر است ؛ نقش گروه های آموزشی در تعیین محتوای آموزش ضمن خدمت معلمان است که تاکنون مغفول مانده است .
این که این نظارت تا چه میزان ضمانت اجرایی داشته و سایر بخش های وزارت آموزش و پرورش ملزم به اجرای آن ها و مصوبات گروه های آموزشی هستند ؛ زمان مشخص خواهد کرد .
مشارکت تعریف شده در طراحی، تدوین، اجرا و ارزشیابی از برنامههای درسی و تربیتی خیلی شفاف ، علمی و حتی عملیاتی نیست و این در حالی است که در سایر نظام های آموزشی توسعه یافته ، نقش معلمان در این بخش پر رنگ بوده و از آزادی عملا قابل قبولی در حوزه تعیین محتوای برنامه های درسی برخوردارند .
و اما پرسش مهم « صدای معلم » در مورد این شیوه نامه آن است که همچنان نقش گروه های آموزشی در کارگروه های ممیزی رتبه بندی معلمان در سطح مناطق ، ادارات کل و ستاد تعریف نشده باقی مانده است .
همچنین در این شیوه نامه و نیز آیین نامه گروه های آموزشی - تربیتی هیچ گونه اشاره ای به « سازمان نظام معلمی » و نقش آن به عنوان یک " ارزیاب مهم " نشده است و این یکی از اشکالات مهم و راهبردی آن است » .
اما یک سال پیش از ابلاغ این آیین نامه ؛ « صدای معلم » در یادداشتی با عنوان « گروه های آموزشی در بوته نقد » به قلم آقای « علیرضا طالب زاده » پرسش های زیر مطرح شده بودند : ( این جا )
« پرسش اساسی این است که آیا گروه های آموزشی هم به سرنوشت طرح هایی مانند طرح کاد، طرح امین، طرح تحول بنیادین آموزش و پرورش، طرح سبّاح، طرح هوشمندسازی مدارس، مدارس قرآنی و... دچار شده است؟
قبل از ورود به بحث هنگام بررسی عملکرد گروه های آموزشی و سرگروه ها ممکن است سوال های زیر به ذهن خطور کند:
1- آیا گروه های آموزشی محلی برای فرار از تدریس و نوعی حیاط خلوت برای عده ای خاص می باشد؟
2- دیدگاه معلمان درباره گروه های آموزشی چیست و تا چه حد گروه های آموزشی را جدی می گیرند؟
3- چرا بعضی معلم ها به گروه های آموزشی و سرگروه های دروس به دیده تردید می نگرند و نظر مثبتی درباره آنها ندارند؟
4-چرا سال هاست افرادی به عنوان سرگروه در گروه های آموزشی ماندگار شده اند؟
5- آیا سرگروه ها به وظایف خود آشنا هستند و دید علمی نسبت به مسایل دارند و از اقتدار و اختیارات لازم برای ایجاد تغییرات و بهبود شرایط و ایجاد فضایی علمی برخوردار هستند؟
6- آیا گروه های آموزشی محلی برای اختلاط و استراحت و فرجه ای برای انجام کارهای شخصی مانند ادامه تحصیل، تکمیل ساختمان یا واریز قبض آب و برق و قسط وام می باشد؟
7- سرگروه ها چگونه انتخاب می شوند؟ آیا عوامل سیاسی، حراستی، گزینشی و روابط در انتخاب آنها دخیل است؟ و آیا سرگروه ها واقعاً جزو بهترین ها هستند؟
8- آیا کار سرگروه ها تنها بازدید از کلاس ها، بررسی دفترهای کلاسی دبیران، بازبینی درصدی از اوراق امتحانی و مچ گیری می باشد؟
9- آیا سرگروه ها توانسته اند خود را به عنوان پشتیبان و کمک دهنده به معلمان معرفی کنند، آنها را زیر چتر حمایتی خود گرفته و آموزش های لازم را به آنها منتقل کرده، نیازهای علمی آنها را رفع کرده و به سوالات تخصصی آنها جواب دهند؟
10- آیا سرگروه ها توانسته اند رشد حرفه ای معلمان و مهارت های علمی و تخصصی آنها را ارتقا بخشیده و دانش آنها را به روز کرده و ارتباط مؤثر و مستمری با آنها برقرار کنند؟
11- دبیرخانه های راهبردی دروس (دوره متوسطه) و پایگاه های کیفیت بخشی به فرآیند آموزش دروس (دوره راهنمایی تحصیلی) در این بین چه نقشی بازی می کند؟ آیا این تشکیلات توانسته اند ارتباط موثری با گروه های آموزشی و سرگروه های درسی در استان ها و مناطق آموزشی کشور برقرار کرده و شبکه ای موثر ایجاد کنند؟
12- آیا انجمن های علمی معلمان توانسته است ارتباط و همکاری مؤثر و مفیدی با گروه های آموزشی داشته باشد یا عملاً رقیب و مزاحم آنها قلمداد می شوند؟ »
در پایان این یادداشت تحلیلی و تفصیلی به راه حل و ارائه برخی راهکارها پرداخته شده بود .
به نظر می رسد پس از گذشت سال ها هنوز تغییر معنادار و قابل توجهی در این زمینه رخ نداده اما مسئولان در حال بزرگ نمایی و ارائه اطلاعات خلاف واقع در این حوزه هستند که گشایشی در حل مساله ایجاد نمی کند » .
پرسشی که « صدای معلم » همچنان مطرح کرده و فرد و یا نهادی به آن پاسخ نمی دهد آن است که :
« چرا « آیین نامه گروه های آموزشی و تربیتی » اجرا نمی شود ؟
با تعریف و تمجیدهای شعاری و بدون پشتوانه عملی هیچ گونه مشکلی حل نشده و فقط بر میزان « بی اعتمادی و تنفر » در جامعه افزوده است .
اگر واقعا « گروه های آموزشی » در نظام آموزشی « جدی » گرفته می شدند ضمن آن که « رشد حرفه ای معلمان » و « نظارت بر عملکرد حرفهای معلمان » به صورت شفاف و مستند پی گیری می شد ؛ دیگر هر فرد کم سواد و یا بی سوادی چه در داخل مدرسه و یا بیرون از آن به خود اجازه نمی داد که در مورد حرفه معلمی و نقش های آن اظهار نظر کند .
آیا این را مسئولان نمی دانند و یا نمی فهمند ؟
اگر واقعا همان قانون مصوب در مورد « گروه های آموزشی » اجرا نمی شود ؛ آیا منطقی ترین کار و راه انحلال آنان نیست ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با توجه به اصول تفاوت هاي فردي و عدالت آموزشی ؛ انطباق برنامهها، راهبردها و روش هاي تربيتي با استعداد آحاد جامعه ضرورت مييابد. اين اصول ، پذيرش عام يافته است اما نظام هاي آموزشي در اتخاذ راهبردها و تدوين و اجراي برنامه ها يكسان عمل نميكنند.
مطالعه ادبيات موجود در زمينه پرورش نخبگان نشان ميدهد كه فلسفه، انگيزهها و روش هاي آن در همهجا يكسان نبوده است. با وجود اين، ارتقاي كيفيت آموزش و پرورش همواره مورد توجه بوده و دغدغه اصلي مسئولان نظام آموزشي را تشكيل داده است.
مرور ادبیات ناظر بر تعلیم و تربیت نشان میدهد که برقراری توازن و سازش میان دو اصل یاد شده و استقرار نظامی که بتواند با استعدادها و شرایط همه متربیان سازگار باشد اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است. به همین دلیل، پاسداشت «حق تربیت» به یکی از دغدغههای روشنفکران، مصلحان اجتماعي و مسئولان اجرايي تبدیل شده است. شناسايي، هدایت و حمايت از استعدادهای برتر یکی از مهم ترین مسائل مورد تأکید در اسناد بالادستی کشور است. تربيت مبتني بر اصل تفاوت های فردی و توجه به تنوع استعدادها، در سند «برنامه درسی ملی» مورد تأكيد قرار گرفته است. بنابراین، تحت پوشش قرار دادن همه افراد لازم التعلیم و هدایت همه دانش آموزان بر اساس استعداد و ظرفیت های اختصاصی آنان امری ضروری تلقی می شود که با «حق تعلیم و تربیت» بشر و تکلیف حکومت در قبال این حق پيوند خورده است.
طرح شهاب به عنوان بديلي مرجح از تدابير مديريتي براي شناسايي و هدايت استعدادهاي برتر، يكي از طرح هاي ويژه بنياد ملي نخبگان در حوزه دانشآموزي است كه اجراي آن با اهتمام وزارت آموزش و پرورش آغاز شده است.
بنياد ملي نخبگان (1391) هدف از اجراي طرح شهاب را پرورش استعدادهاي برتر و سرآمد و ايجاد زمينه و ساز و كارهاي مناسب براي رشد و بالندگي آنان به عنوان سرمايههاي خدادادي و ملي، تقويت و دروني كردن هويت ديني و ملي واجدان استعدادهاي برتر در دورههاي تحصيلي مختلف آموزش عمومي به منظور احساس مسئوليت براي ايفاي نقش سازنده در اعتلاي كشور و حمايت تربيتي و معنوي دانشآموزان داراي استعداد برتر به منظور بهرهمندي از توانمندي ها و قابليت هاي آنان در تعالي و پيشرفت كشور اعلام كرده است.
اجراي ناموفق طرح شهاب در سال تحصيلي 92-1391 در هفت استان كشور، مسئولان بنياد نخبگان و وزارت آموزش و پرورش را بر آن داشت تا تصميم بگيرند كه دانشآموزان پايه چهارم ابتدايي يك منطقه آموزشي در هر يك از استان هاي كشور را در سال تحصيلي 94-1393 تحت پوشش طرح شهاب قرار دهند.
در طول نزديك به 10 سال، بنياد ملي نخبگان و وزارت آموزش و پرورش در جهت جلب توجه، تمهيد مقدمات، تمرين، تثبيت و تعميق طرح شهاب تلاش كردهاند. باوجود اين، حاصل اين تلاشها چندان رضايت بخش نيست.
نگارنده اين سطور بعد از ارزشيابي طرح شهاب در سال 1395، ضمن ابراز نگراني از احتمال لوث شدن طرح شهاب، پيشنهادهايي براي مراقبت از اين طرح ارائه كرده بود ولي مسئولان بنياد نخبگان و وزارت آموزش و پرورش، نخواستند يا نتوانستند پيشنهادهاي برخاسته از يافتههاي پژوهشي را اجرا كنند.
در نتيجه ؛
طرح شهاب از محتوا تهي شده است.
متوليان طرح شهاب اهميت و ضرورت اجراي اين طرح را به اعتبار سخنان مقام رهبري دربارۀ تربيت نخبگان و نيز اسناد بالادستي توجيه ميكنند. بنابراين، منشا چنين نيازي در جايگاهي بالاتر از دستگاه متولي آموزش و پرورش قرار دارد اما فرودگاه و زيستگاه طرح شهاب دستگاه متولي آموزش و پرورش رسمي است. با اين تفكيك ميتوان گفت خاستگاه طرح معطوف به آرمانگرايي و زيستگاه طرح معطوف به واقعيت هاست.
بنابراين، لازم است ضمن حفظ روحيه آرمان گرايي به امكانپذير بودن ايده شناسايي و هدايت استعدادهاي برتر انديشيده شود. در اينجا اين سؤال قابل طرح است كه بافت و زمينه تا چه اندازه براي اجراي طرح شهاب مساعد و برازنده است.
اجراي طرح شهاب در وهله نخست نيازمند فراهم ساختن شرايط و فرصت هايي است كه دانشآموزان را برانگيزد و استعدادهاي آنها را جاري و ساري سازد. بنابراين، براي اجراي طرح شهاب، حضور عوامل مهياساز و تجلي ساز استعدادهاي متنوع ضروري است؛ در حالي كه با نظام متمركز برنامهريزي تنوعگريز مواجه هستيم كه بر اثر حاكميت آن، مدرسه نميتواند فرصت کافی برای بروز استعدادهاي گوناگون ایجاد كند.
ترديدي نيست كه مدارس و معلمان ما براساس برنامههاي از پيش تعيين شده به امر تعليم و تربيت ميپردازند. در صورت موفقيت كامل اين نظام متمركز ميتوان انتظار داشت كه آحاد جامعه به شكل يكسان درآيند و تفاوت هاي ذاتي و استعدادهاي بالقوه آنان كمرنگ شوند. بنابراين، شرايط موجود نظام آموزش و پرورش با رويكرد اصلي طرح شهاب كه بر استعداد مبتني است تعارض دارد.
همچنین، بنا به قضاوت نمونهاي از عوامل اجرايي (كارشناسان، مديران مدارس و آموزگاران) ، منابع سختافزاري و نرمافزاري آموزش و پرورش (فضا، تجهيزات، نيروي انساني، زمان) براي شناسايي و هدايت استعدادهاي برتر برازنده و مناسب نيست.
كمبود نیروی انسانی واجد شایستگی هاي لازم براي برنامهريزي، اجرا و نظارت بر طرح شهاب مشهود است. آموزگاران مجري طرح، تخصص لازم را ندارند. بر اثر تعدد و فراواني طرح های فعال در دوره ابتدايي، فرصت و منابع کافی برای کشف استعدادهاي متنوع وجود ندارد. بر اثر حاكميت نظام متمركز برنامهريزي ؛ حضورعوامل مهياساز و تجلي ساز استعدادهاي متنوع كمرنگ است. مدرسه نميتواند فرصت کافی برای بروز استعداد ایجاد كند. آموزش و پرورش كاركنان و معلمانی در اختيار دارد كه از استقلال فكری و بضاعت علمی و حرفهای كافی برخوردار نيستند. ضعف تعهد و اهتمام به اجراي طرح هاي جديد در آحاد عوامل اجرايي مشهود است و نتيجه آن در لوث مسئوليت ها، سهلانگاري ها و ظاهرسازي ها منعكس ميشود.
نفوذ حوزه ستادي وزارت آموزش و پرورش در كاركنان صف اين وزارتخانه چندان نيرومند نيست. گويا بر اثر ظهور و زوال طرح هاي فرمايشي متعدد، كاركنان آموزش و پرورش در سطوح مختلف به بخشنامهها و دستورات وزارتخانه خوگير و بياعتنا شدهاند.
شناسایی دانش آموزان با استعداد برتر که از برنامه های خاص آموزشی سود خواهند برد، موضوع بحث برانگیزی است. به نظر پیاژه تنها دو راه و روش برای شناسایی و هدایت دانش آموزان موجود است ؛ یکی آزمایش دانش آموزان و دیگری تحلیل کاری که در طول دوره تحصیلی انجام داده اند. به زعم پیاژه، هدایت و راهنمایی دانش آموزان برحسب استعداد آنان بسیار مهم است، اما تنها در حدود 15 سالگی است که میتوان استعدادهای افراد را که وجه تمایز آنان است، به صورت کم و بیش دقیق تعیین کرد و پیش از آن هر نوع راهنمایی و تعیین جهت اتفاقی است و این خطر در پیش است که نیروهای ذهنی بالقوه از نظر دور باشند و مراعات نگردند. شرايط موجود نظام آموزش و پرورش با رويكرد اصلي طرح شهاب كه بر استعداد مبتني است تعارض دارد.
بی شک مطمئن ترین روش تشخیص و پیش بینی تحول آینده، روشی است که بر اساس مشاهده دانش آموزان و کار واقعی آنان باشد. اما این روش را نمی توان سرسری انگاشت و به نظر می رسد که در تحقق بخشیدن به آن، همکاری معلمان، مسئولان آموزشی و روان شناسان آموزشگاهی که نقش آنها مطالعه فردی و مداوم دانش آموزان در زمینه موفقیت ها و شکست های آنهاست، شرط اساسی است.
علاوه بر آن، این روش بدون ترديد روشی است که ارزش آن وابسته به ارزش روش های تربیتی است(به نقل منصور و دادستان، 1369).
شناسايي استعدادهاي برتر و جدا سازي دانشآموزان در نظام آموزش و پرورش ايران تثبيت شده است. با اين حال، طبقهبندی علمی دانشآموزان و جداسازی دانشآموزان مستعد از سایر دانشآموزان، سياستي نسنجيده و عاملي آسيبزا ارزيابي ميشود.چنان كه مازيه[1](2009) خاطر نشان ساخته، برنامههاي آموزش و پرورش براي دانشآموزان مستعد از منظر ديدگاه برابري خواهانه با چالش هاي فلسفي و عملي مواجه است.
مدارس استعدادهاي برتر به طور ذاتي تعهد به برابري در آموزش را تضعيف ميكند. متعهد شدن به انجام دادن تکلیف ناظر بر حق تربیت و در عین حال رعایت اصل عدالت در تربیت و نیز اصل تفاوت های فردی، تصویری ایده آل از نظام آموزش و پرورش را به نمایش میگذارد. اما چنین نظام ایده آلی در عالم واقع تجربه نشده است و استقرار آن اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار خواهد بود، زیرا هیچ کشوری منابع و امکانات نرم افزاری و سخت افزاری نامحدودی در اختیار ندارد و همین محدودیت نظام های آموزشی را به اتخاذ راهبردهای هوشمندانه و سازگاری موثر با شرایط موجود سوق داده است.این راهبردها ممکن است از هماهنگی کافی برخوردار نباشند و حتی گاهی متناقض و غیرقابل جمع باشند.
چگونه میتوان آحاد جامعه را براساس استعدادهای بالقوه و ظرفیت های ذاتی آنان تربیت کرد و در عین حال با هدایت استعدادهای برتر و پرورش نخبگان نیاز جامعه به منابع انسانی را تأمین کرد؟
اهتمام به شناسایی و هدایت استعدادهای برتر و استقرار نظام شایسته سالاری در جهت تأمین نیازهای جامعه بسیار مهم و حتی گریزناپذیر به نظر می رسد و اين امر همواره مورد توجه رهبران سياسي بوده است. باوجود اين، استقرار نظام شایسته سالاری عاری از بی عدالتی بعید به نظر می رسد.
پرورش استعدادهاي عدۀ معدودي از افراد با هدف نظام رسمي آموزش و پرورش همگاني كه براي توسعه و پرورش استعدادهاي هر شهروندي بنا شده است، تعارض دارد.
آموزش و پرورش عمومي يك سرمايهگذاري براي جامعه به منزلۀ يك كل است، نه راهي براي جداسازي فرزندان افراد قدرتمند از فرزندان وابسته به طبقات پايين (ريدي[2]، به نقل نيويورك تايمز، 2012).
اگر بخش عمدهاي از جمعيت دانشآموزان«مستعد» از اكثريت بزرگ دانش آموزان جدا شود، براي دانشآموزان متوسط چه اتفاقي خواهد افتاد؟ ملاك برتري در مدارس متوسطه عمومي با چنين دانشآموزانی «مستعد» تنظيم ميشود و بدون آنها ناپديد خواهد شد.
حذف دانشآموزان پيشرفته از مدارس عمومي بهناچار كيفيت آموزش براي اكثريت دانشآموزان را تنزل خواهد داد. آموزش و پرورش عمومي ضعيف براي شخص عادي، پيامدهاي وخيمي براي جامعه دارد(شاو[3]، به نقل همان، 2012).
در مباحث مربوط به برابری و عدالت آموزشی، بسیاری از متفکران، مانند مورتيمر آدلر[4] پيشنهاد كردند كه همة دانش آموزان بايد حداقل تا پاية 12 داراي برنامة درسي يكساني باشند(پاک سرشت، 1385).
جان ديويي معتقد است: «آنچه بهترين و عاقل ترين والدين براي فرزند خودشان ميخواهند بايد اجتماع براي همة كودكانش بخواهد.» هر ايدة ديگري براي مدارس ما كوتهبينانه وغير جذاب است و هر اقدامي در جهت خلاف آن دموكراسي ها را از بين مي برد (نودینگ، 2005). فلدهوسن[5] (1992)، پيشنهاد كرد كه به جاي تلاش براي شناسايي دانش آموزان تيزهوش و قرار دادن آنها در يك طبقه مجزا، بهتر است به جست و جوي استعداد و نقاط قوت همة دانش آموزان توجه شود و برنامه هاي آموزشي براي شكوفاسازي استعداد همة دانش آموزان طراحي شود.
به نظر ميرسد وجود تنوع در دانشآموزان به رشد بهتر آنان منجر شده و طبقهبندي دانشآموزان بر اساس استعداد و توانايي ميتواند مخاطراتي براي هر دو گروه برتر و كهتر به همراه داشته باشد. دانشآموزاني كه به هر دليلي برچسب كمتوان بر آنها زده ميشود، ممكن است در معرض خطر «اثرات انتظار معلم» قرار گرفته و آسيب ببينند و دانشآموزان برخوردار از استعداد برتر ممكن است در معرض خطر محروميت از «اثر ماهي بزرگ در بركة كوچک»[6]قرار بگيرند.
اين مدل چهارچوب رجوع كه توسط هربرت دبليو مارش و جان وي پاركر(1984) مطرح شده است، فرض ميكند براي رشد خودپنداره تحصيلي بهتر است فرد به مثابه ماهي بزرگ در بركة كوچک (دانشآموز مستعد درميان گروه مرجع عادي) باشد تا اينكه ماهي كوچك در بركة بزرگ( دانشآموز مستعد در ميان گروه مرجع مستعد) باشد.
Theory and Research in Educationtre.sagepub.com
[1].Mazie
[2].Reidy
[3].Shaw
[4]-Mortimer Jerome Adler
[5]Feldhusen
[6] . Big-Fish-Little-Pond Effect
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
برای ارائه پاسخ دقیق به این سوال ؛ آمار دقیق تمام داراییهای صندوق، شامل اقلام منقول و غیرمنقول مورد نیاز است که تاکنون هیچ گونه آمار دقیق کارشناسی شده برای این منظور ارائه نشده است ؛ البته در سال ۱۳۹۸ آمار تخمینی در این مورد ذکر شده، میزان داراییهای صندوق را تا آن سال بین ۵۰ تا ۶۰ هزار میلیارد تومان اعلام کرده بود لیکن با توجه به رشد غیرقابل باور قیمتها در سالهای اخیر و افزایش بیش از ۱۵ برابری قیمت ملک برآورد داراییهای صندوق در حال حاضر کار دشواری است اما اگر ارادهای برای انجام این کار باشد، با تعیین یک هیئت کارشناسی ارزیاب به راحتی میتوان حداکثر ظرف مدت یک ماه با تعیین قیمت کارشناسی داراییها و تفکیک سهم صندوق ذخیره از سایر شرکا در برخی اموال و داراییهای مشترک ارزش داراییهای صندوق را تعیین کرد که به نظر نگارنده، اقدامی ضروری است.
با عنایت به اینکه میزان ثروت و داراییهای صندوق ذخیره عمدتاً در ۵ هلدینگ شامل:
1- پترو فرهنگ
2- سرمایهگذاری فرهنگیان
3- ساختمانی معلم
4- تدبیرگران
5- سامان
سرمایهگذاری شده است،لازم است هر هلدینگ به تفکیک مورد ارزیابی و حساب رسی قرار گیرد تا بتوان مجموع سرمایه را جهت محاسبه بهای میانگین ارزش مالکانه هر عضو تعیین نمود.
لذا نگارنده در این بخش میکوشد با پرداختن به هلدینگ پترو فرهنگ که بیش از ۵۰ درصد سرمایهگذاریها در آن انجام شده است ؛ یک رقم برآوردی از بهای ارزش مالکانه را ارائه نماید.
هلدینگ پترو فرهنگ شامل ۱۲ شرکت پتروشیمی به نامهای: انرژی سپهر ۵۱ درصد، سیراف انرژی ، سبلان ، دنا ، شیمیایی لاوان پتروشیمی گناوه ، پتروشیمی خراسان ۲۰ درصد مروارید ۴۶ درصد ، کیان ۴۰ درصد ، آذربایجان ۵۶ درصد ، فناوران ۲۰ درصد ، آریا ۱۰۰درصد ، کیمیای پارس خاورمیانه ۸۹ درصد که به تفکیک بین ۲۰ درصد تا ۱۰۰ درصد سهام آنها به صندوق ذخیره فرهنگیان تعلق دارد.
از بین شرکتهای پتروشیمی ۱۲ گانه بالا ۵ شرکت شامل سیراف انرژی، سبلان، پتروشیمی خراسان، مروارید و کیمیای پارس خاورمیانه تکمیل و در حال تولید هستند که تولیدات آنها عمدتاً شامل اتانول، فرمالدویید
و سایر میعانات گازی که در حال تولید یا قابلیت تولید دارند ؛ البته سایر شرکتهای نام برده یا در دست ساخت و یا در حال تکمیل بوده که من در ارزیابی میزان سرمایه فعلاً آنها را به حساب نمیآورم.
با یک جست و جوی ساده در گوگل میتوان دریافت که برای راه اندازی یک شرکت پتروشیمی با حداقل ظرفیت تولید در حدود ۲ میلیارد دلار سرمایه لازم است بنابراین میتوان با در نظر گرفتن ارزش حداقل برای یک شرکت پتروشیمی در حال تولید به این نتیجه رسید که حداقل قیمت ۵ شرکت پتروشیمی در حال تولید در حال حاضر دست کم ۱۰ میلیارد دلار است و با عنایت به اینکه به طور میانگین ۵۰ درصد سهام این ۵ شرکت متعلق به صندوق ذخیره است ؛ بنابراین میتوان گفت ۵ میلیارد دلار حداقل دارایی صندوق از محل ارزش این ۵ شرکت میباشد .
با عنایت به اینکه هر میلیارد دلار در حال حاضر ۷۰ هزار میلیارد تومان است بنابراین میتوان تخمین زد که میزان سرمایه صندوق در ۵ شرکت پتروشیمی در حال تولید حدود ۳۵۰ هزار میلیارد تومان میباشد .
لازم به ذکر است که حدود ۵۰ درصد داراییهای صندوق نیز در سایر هلدینگها که نام برده شد سرمایهگذاری شده است . بنابراین به طور خلاصه میتوان تخمین زد که حدود ۳۵۰ هزار میلیارد تومان ارزش داراییهای سایر هلدینگها میباشد که مجموعاً با توجه به توضیحات بالا میشود میزان داراییهای صندوق را حدود ۷۰۰ هزار میلیارد تومان تخمین زد.
با عنایت به آمار تعداد اعضای شاغل و بازنشسته صندوق که کمی کمتر از یک میلیون و هشتصد هزار نفر است میتوان برآورد کرد که بهای ارزش مالکانه میانگین برای هر عضو حدود ۳۹۰ میلیون تومان میباشد.
البته برای اعضایی که سابقه عضویت آنها ۳۰ سال تمام و پرداخت ماهیانه آنها هم ۵ درصد حقوق شان باشد،ممکن است رقم فوق بسیار بیشتر از رقم میانگین تخصیص یابد.
من هیچ ادعایی ندارم که ارقام بالا دقیق و کاملاً درست است ولیکن با در نظر گرفتن حداقلها همان طور که توضیح داده شد آمار بالا حاصل شده است و پذیرای هرگونه نقدی در این مورد هستم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش در گردهمایی رؤسای نواحی و مناطق آموزش و پرورش استان اصفهان گفته است : « برای اولینبار، تأمین امنیت آزمونها به عهده وزارت کشور سپرده شده است و این موضوع در شورای تأمین استانها و شهرستانها نیز پیگیری میشود » .
آن چه در زیر می آید گفت و شنود « صدای معلم » با « احمد عابدینی » در خصوص این موضوع و ابعاد آن است .
این روزها عراق نیز رغبتی برای خرید گوجهی ایران نشان نداد.
قبلا هم تولیدات کشاورزی دیگری به کشورهای روسیه و عراق و کشورهای دیگر فرستاده شد که پس فرستادند.
سوال این است:
فلسفه وجودی وزارتخانهی عریض و طویل جهاد کشاورزی چیست وقتی که برنج آلوده وارد ایران میشود و با آن کمر بازار برنج را میشکنند و کشاورزان شمالی تا سال بعد هم نمیتوانند دسترنجهایشان را بفروشند و برنجهایشان خراب میشوند و بدون آنکه دولت خسارت آنها را بدهد؟
کار این وزارتخانه چیست که در تولید برنج ایرانی نیز مقدار سم و کود آن کنترل نمیشود؟
سبزیجات و درختان میوهای که با آب فاضلاب آبیاری میشوند؟
در ایران بدون استثنا تمام تولیدات کشاورزی که وارد بازار میشوند همه آلوده به سم و کودهای مختلف و بیماری های انگلی و غیره هستند.
وقتی سبزی بازار بوی گند فاضلاب میدهد، معنایش چیست؟
پیشنهاد میکنم ؛
وزیر محترم کشاورزی سری به بیمارستانها بزنند، ببیند که چه خبر است و چرا همه بیمارستانها و مطب ها شلوغند و داروخانهها بدتر؟
پس از آن حتما به این نتیجه خواهد رسید که علت شلوغی بیمارستانها و مطلبها و داروخانهها چیزی نیست جز مواد غذایی آلودهای که به بازار عرضه میشود و مردم ایران را بیمار میکنند.
و یک سوال دیگر:
آیا نظارتی بر موادی چون اتیلن، استیلن و کاربید و غیره که در پخته کردن مصنوعی میوههایی مانند موز، خرمالو و غیره از آنها استفاده میشود، از سوی سازمان غذا و دارو وجود دارد؟
آیا میدانید با عرضه مواد غذایی مسموم علاوه بر بیمار کردن انسان ها، محیط زیست نیز به تدریج مسموم میشود و زبالههای بیمارستانی افزایش مییابد و چون به درستی امحاء نمیشوند، بسیار زیان بارند؟
همه میدانیم که در ایران ما بیشتر کارها روی اصول نیست از جمله انهدام زبالههای خطرناک بیمارستانی.
آیا میدانید این زبالهها چه آثار تخریبی روی محیطهای جغرافیایی به جا می گذارند، به علاوه چه آسیبهای غیر قابل جبرانی به انسانها و حیات وحش وارد میکنند؟
آفلاتوکسین ؛ سم قارچی است که سرطانزاست. آیا سازمان غذا و دارو به این موارد مهم توجه دارد؟
( کانال نویسنده )
گروه گزارش/
علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش چهارشنبه ۲۳آبان ماه در نشست با همکاران مرکز برنامه ریزی، منابع انسانی و امور اداری که درسالن اجتماعات این وزارتخانه برگزار شد گفته است : ( این جا )
« از این بخش دو انتظار مهم داریم: یک . تدوین سند جامع منابع انسانی وزارت آموزش و پرورش و تدوین نقشه راه چهارساله مرکز برنامه ریزی منابع انسانی که همه مسایل را دربرگیرد ».
« صدای معلم » در گزارش خود به تاریخ یکشنبه 5 مرداد 1399 با عنوان : « معاون حقوقی و امور مجلس در مورد " سند جامع نیروی انسانی " در آموزش و پرورش شفاف سازی کند ! » نوشت : ( این جا )
« نخستین پرسش از معاون حقوقی و امور مجلس آن است که سرانجام " سند جامع نیروی انسانی " در آموزش و پرورش به کجا رسیده است ؟ پیشنهاد « صدای معلم » به وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان آن است که پیش از اظهار نظر ابتدا مطالعه کند .
بدون تردید و آن گونه که مسئولان پیشین و فعلی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده اند که تدوین این سند و نه آیین نامه گام مهمی برای مدیریت منابع انسانی پس از گذشت 4 دهه خواهد بود .
آیا در تدوین این سند به موضوع مهم و استراتژیک " آمایش سرزمین " و " توسعه انسانی " که مهم ترین بخش در توسعه اجتماعی و فرهنگی است توجه کافی و وافی شده است ؟
آیا از نظرات کارشناسان مستقل و منتقد و پژوهشگران واقعی در تدوین این سند استفاده شده است ؟
پرسش « صدای معلم » از عضو پیشین کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس آن است که آیا با تدوین این سند موضوع دخالت نمایندگان مجلس و فشار آنان برای استخدام و جذب معلمان " غیرحرفه ای " برای همیشه بسته خواهد شد ؟
تصویب طرح ها و لوایح قانونی مطابق بند 4 از ماده 6 " قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش " بر عهده شورای عالی آموزش و پرورش است .
نهاد بالادستی شورای عالی آموزش و پرورش برای بررسی این مصوبات مطابق قانون ، مجلس شورای اسلامی است .
پرسش « صدای معلم » آن است که چرا بدعت چگونگی تصویب سند تحول بنیادین دوباره باید در این وزارتخانه بازتولید شود ؟
این رسانه در جهت شفاف سازی و اجرای " قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات " از مسئولان می خواهد تا نسخه نهایی این سند در اختیار افکار عمومی قرار گیرد » .
اردیبهشت 1400 ؛ « علی اصغر فانی وزیر پیشین آموزش و پرورش » در یادداشتی تصریح کرد : ( این جا )
« در سالهای اخیر استخدامهای بیرویهای در آموزش و پرورش در قالب طرح مهرآفرین (در دولت دهم) و یا استخدام بر اساس تکلیفی که نمایندگان مجلس بر آموزش و پرورش تحمیل کردهاند صورت گرفته است. (اخیرا معاون پارلمانی آموزش و پرورش خبر استخدام 30 هزار نیروی حقالتدریس و... را از سیما اعلام کرد.)
این قبیل استخدامها ترکیب نیروی انسانی آموزش و پرورش را ضعیفتر کرده و با اطلاعات موجود نشان میدهد در 10سال اخیر 48 درصد نیروهای جذب شده از طریق تربیت معلم یا آزمون ورودی با طی دورههای مهارتی وارد آموزش و پرورش شده و 52 درصد به موجب مصوبات مجلس نوعا بدون آزمون و گذراندن دورههای آموزشی وارد آموزش و پرورش شدهاند » .
« صدای معلم » در نشست خبری شنبه هشتم اردیبهشت 1397 با حضور « اسفندیار چهاربند ؛ رئیس وقت مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش » پرسش هایی مطرح کرد .
چهاربند در بخشی از پاسخ خود چنین می گوید : ( این جا )
« هر کس با این آمار و اطلاعات حرف دارد مخالفت دارد به صراحت آمار و منبع آمارشان را اعلام کند و هر کس برای جبران و هر نهاد و هر دستگاهی برای جبران این کمبود راه حل عملیاتی نه شعاری دارد اعلام کند و الا راه حل های آموزش و پرورش را بپذیرند.
ما برنامه پنج ساله نیروی انسانی مان آماده است. برنامه ده ساله زیر نظام نیروی انسانی مان آماده است.
می دانیم تا سال 1405 چند نفر دانش آموز داریم در چه دوره ای در چه شاخه ای در چه جنسی. روش های تامین کمبود را در داخل این دو سند کاملا و به دقت توضیح داده ایم و شفاف کرده ایم. اگر غیر از اینها باشد و دستگاه ها و نهادهای متولی راه حلی دارند عرضه بکنند ما تمکین می کنیم تا جلوی این بحران را بگیریم و پیش گیری بکنیم و اگر ندارند تمکین بکنند تبعیت بکنند و همکاری بکنند تا از این بحران عبور کنیم. »
پرسشی که این جا مطرح می شود آن است که بر اساس گفته های رئیس وقت مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش برنامه ده ساله زیر نظام نیروی انسانی آماده و قابل ارائه بوده است .
این برنامه الان کجاست و چه سرنوشتی پیدا کرده است ؟
چرا و با وجود هشدار این مقام آموزش و پرورش در مورد وضعیت بحرانی تامین نیرو اما کسی در جمهوری اسلامی حرف های ایشان را جدی نمی گیرد و از کنار آن عبور می کنند ؟ »
پیشنهاد « صدای معلم » به وزیر آموزش و پرورش دولت پزشکیان آن است که پیش از اظهار نظر ابتدا مطالعه کند .
و البته گام مهم بعدی آن که در مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فن آوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش از نیروهای « برنامه ریز ، کاربلد و البته پاسخ گو و دلسوز » استفاده شود . هم زمان اهتمام جدی نسبت به تشکیل « سازمان نظام معلمی » که البته از برنامه ها و تعهدات آقای وزیر بوده را به عنوان مکمل « مدیریت منابع انسانی » داشته باشد .
و در گام موثر ؛ پالایش نیروی انسانی در آموزش و پرورش را با رویکرد « «بهسازی و ارتقای نیروی انسانی» به جد در برنامه و اولویت قرار دهد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
کمبود معلم در نظام آموزشی کشور همواره یکی از چالشهای بزرگ در نظام تعلیم و تربیت بوده و در سالهای اخیر شدت بیشتری پیدا کرده است.
همین موضوع مسئولان را بر آن داشته برای پر کردن کلاسهای درس به جای استخدام معلمان متخصص در رشتههای مربوط به خود، از نیروهایی استفاده کنند که تخصص و تحصیلاتشان همراستا با موضوع تدریس نیست؛ این روش، هرچند از لحاظ ظاهری مشکل کلاسهای خالی را رفع میکند، اما پیامدهای ناگوار آموزشی و تربیتی به همراه دارد.
در این میان معلمان تازه استخدام شده هم از اینکه مجبورند در رشتههایی غیرمرتبط با تخصص شان تدریس کنند، ابراز نارضایتی میکنند؛ آنها معتقدند این مسئله نه تنها موجب کاهش انگیزه و فشار بیشتر بر آنها شده، بلکه منجر به کاهش کیفیت آموزش و آسیب به فرایند یادگیری دانشآموزان نیز خواهد شد.
متخصص عکاسی، «انسان و محیط زیست» تدریس میکند!
علیرضا- ص، معلمی که دو سال پیش با سابقه ۱۰ ساله در عکاسی خبری برای تدریس در رشته فوتوگرافیک در آزمون آموزش و پرورش پذیرفته شد، اکنون با چالشی بزرگ روبهرو است. او که با تسلط و تجربه کافی برای آموزش فوتوگرافیک به دانشآموزان علاقهمند وارد نظام آموزشی شد، اکنون مجبور است دروس عمومی و غیرتخصصی را تدریس کند.
علیرضا با اشاره به مشکلاتش میگوید: من را به کلاسهای مکانیک، برق و تأسیسات فرستادند؛ اما نه برای تدریس دروس تخصصی این رشتهها، بلکه برای دروس عمومی که به آنها «شایستگیهای غیرفنی» گفته میشود. در سال اول تدریس، یکی از کتابهایی که باید به دانشآموزان تدریس میکردم «انسان و محیط زیست» بود که از نظر محتوا شباهت زیادی به کتاب جغرافیای دهه ۶۰ داشت.
وی ادامه میدهد: یعنی فردی با ۱۰سال سابقه عکاسی خبری که در رشتهای تخصصی به نام فوتوگرافیک پذیرفته شده، سر کلاسی میرود که دانشآموزان تأسیسات و برق حضور دارند و درس «انسان و محیط زیست» را به آنها تدریس میکند.
امسال هم شرایط علیرضا تغییر چندانی نکرده است. او حالا در هنرستانی مشغول به تدریس است که رشته فوتوگرافیک در آن وجود ندارد، اما رشتههایی مانند گرافیک، معماری و انیمیشن دارد. علیرضا میگوید: در این هنرستان درسی به نام عکاسی وجود دارد که میتوانم تدریس کنم، اما همچنان باید انیمیشن و گرافیک درس بدهم.
وی میافزاید: از آنجا که مدیر مدرسه تعیین میکند معلمان به کدام کلاسها بروند، پیش کسوتها و معلمان باتجربه کلاسهای مرتبط را برمیدارند و کلاسهای باقیمانده به معلمان تازهکار یا تازه وارد میرسد. در چنین شرایطی، من برای تدریس این دروس غیرمرتبط یا باید کتابهای خارج از مدرسه بخوانم تا تسلط کافی پیدا کنم، یا از فیلمهای آموزشی کمک بگیرم. این در حالی است که دانشآموزان انتظار دارند از معلم خود چیزهای مفیدی بیاموزند و با تجربههای من در حوزه تخصصیام آشنا شوند.
با تخصص الکترونیک، ادبیات فارسی تدریس میکنم
محسن-ع، معلمی با تخصص الکترونیک که اکنون درس ادبیات فارسی را در یک هنرستان تدریس میکند، درباره وضعیت خود میگوید: سالها در رشته الکترونیک تحصیل و فعالیت کردم تا مهارتهایم را به نسل جدید منتقل کنم، اما در کمال تعجب، درس ادبیات فارسی را به من سپردند. تدریس ادبیات به دانش عمیقی از زبان و ادبیات فارسی نیاز دارد که من هرگز به این میزان در آن مطالعه نداشتهام. در نتیجه، با وجود تلاشهای بسیار، احساس میکنم نمیتوانم کیفیت لازم را در ارائه به دانشآموزان داشته باشم. ما ارگانهای بسیاری مثل شورای عالی آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامهریزی و... داریم که باید اتاق فکری برای تحولات و تغییرات آینده آموزش و پرورش باشند، طرح و برنامه بدهند، مشکلات را پایش کنند، نیازسنجی کنند، اما عملاً دچار روزمرگی شدهاند و آیندهنگری چندانی در آنها وجود ندارد.
تخصص اصلی من الکترونیک است و سالها این رشته را خواندهام و مهارتهای فنی مرتبط با آن را کسب کردم، اما تدریس ادبیات فارسی نیازمند دانش گستردهای از زبان و ادبیات، شعر و نثر کلاسیک است؛ شاید بتوانم نکاتی را برای امتحانات و مسائل سطحی به بچهها بگویم، ولی آن شیوه تدریس عمقی که ادبیات نیاز دارد را نمیتوانم برآورده کنم؛ من ترجیح میدادم تخصصم را در الکترونیک به دانشآموزان منتقل کنم؛ ولی حالا احساس میکنم نقش من فقط این است یک جای خالی را پر کنم و این برای من و دانشآموزانم راضیکننده نیست.
امیرعلی- ب هم که دانشآموخته زیستشناسی است و به او تدریس درس علوم اجتماعی سپرده شده، میگوید: همیشه آرزو داشتم در رشته خودم تدریس و علاقهام به زیستشناسی را به بچهها منتقل کنم، ولی حالا در کلاس درس علوم اجتماعی هستم و از آنجا که رشتهام متفاوت است، منابع و روش تدریس علوم اجتماعی را درست نمیشناسم؛ هر چند دارم تلاش میکنم برای هر درس مطالعه کنم و تدریس خوبی داشته باشم، ولی احساس میکنم این تلاش، جایگزین تدریس تخصصی نخواهد بود. این شرایط نه به نفع من است و نه به نفع دانشآموزان. این شغل نباید صرفاً پر کردن یک جای خالی باشد؛ باید به آموزش و پیشرفت علمی دانشآموزان اهمیت بیشتری داده شود.
فقط میخواهند چارچوب ظاهری کلاس حفظ شود
یک کارشناس آموزشی در این خصوص به ما میگوید: پر کردن جای خالی معلمانی که در سالهای اخیر بازنشسته شدهاند در کشور با مشکلات فراوانی روبهرو شده است و مراکز تربیت معلم هم ظرفیت لازم را ندارند و با گرفتاریهای زیادی مواجه هستند، چون در مسیر جذب معلم با مشکلاتی مواجه هستند و از طرفی آموزش و پرورش برای جبران این کسری معلم و با جذب حداقلهایی از افراد، میخواهد به هر شیوهای کلاسها پر شود و خیلی دغدغه ندارد کسانی که وارد کلاسها میشوند چه وضعی دارند و فقط میخواهد چارچوب ظاهری و فیزیکی حفظ شود.
محمدرضا نیکنژاد با تأکید براینکه این مشکلات در سالهای اخیر موجب شده آموزش و پرورش سراغ معلمانی برود که خیلی بین درسی که خواندهاند و رشتهای که تدریس میکنند ارتباطی وجود ندارد، ادامه میدهد: من به عنوان یک معلم بارها و بارها شاهد بودهام این موضوع، مشکلات فراوانی برای نظام تعلیم و تربیت ایجاد کرده است؛ مثلاً کسی که دانشآموخته حقوق است و جذب آموزش و پرورش شده میخواهد ادبیات یا عربی درس بدهد، اما با کدام تخصص و کدام مهارت!
وی به کم اهمیت بودن موضوع استفاده از معلمان غیرمرتبط در آموزش و پرورش تأکید میکند و میگوید: این افراد علاوه براینکه درسهای تخصصی را نخواندهاند، روش تدریس را هم نمیدانند و چون در این رشته کارآموزی نداشته و از یک دانشگاه دیگر آمدهاند و از اول برای معلمی تربیت نشدهاند، طبیعتاً در مسیر اشتباهی قرار میگیرند.
معلمانی که دو هفته پس از استخدام سر کلاس میروند
این دبیر باسابقه فیزیک با اشاره به اینکه وقتی فردی دو هفته پس از استخدام سر کلاس غیرمرتبط با رشته خودش فرستاده میشود و هیچ آمادگی ندارد، این یعنی فاجعه، میافزاید: وقتی تغییر ساختار آموزشی از ۴-۳-۵ به ۳-۳-۶ اتفاق افتاد، یکی از همکاران من را وادار کردند از دبیرستان که عنوان مشاور فعالیت میکرد، برود و بشود معلم دبستان. او روز اول از دانشآموزان امتحان املا گرفته بود بدون اینکه بداند امتحان و نمره در ابتدایی حذف شده است.
نیکنژاد ادامه میدهد: فرد بدون اینکه حداقلهای کار خود، رشته خود و تخصص خود را بداند سر کلاس فرستاده میشود؛ این امر آسیبهای میانمدت و درازمدت فراوانی ایجاد خواهد کرد، اما متأسفانه هیچ توجهی به این موضوع نمیشود.
وی به اصول اولیه و کلاسیک آموزش در هر رشتهای بهخصوص در نظام تعلیم و تربیت اشاره میکند و میگوید: تا فرد در یک موضوعی تسلط کافی و درک عمیقی نداشته باشد، نمیتواند آن را در هر سطحی تدریس و مفاهیمش را منتقل کند.
این کارشناس تعلیم و تربیت ادامه میدهد: ما با دانشآموزانی سر و کار داریم که میخواهند حداقلها را آموزش ببینند و این حداقلها موقعی امکانپذیر است که درک و فهم عمیقی از دانستهها و آگاهیها در فرد وجود داشته باشد. متأسفانه الان در بسیاری از مدارس، فردی که مثلاً در رشته تربیت بدنی و یا هنر دانشآموخته شده، تدریس عربی یا ادبیات را برای او میگذارند؛ گاهی پیش آمده معلمی در یک مدرسه چهار درس متفاوت را تدریس میکند، فقط و فقط برای اینکه کلاس بدون معلم نماند.
وی اضافه میکند: در این میان هیچ تقصیری متوجه معلمان نیست؛ این ناکارآمدی ساختار آموزشی را میرساند که نتوانستهاند افرادی را که جذب کرده، درست آموزش دهد. در اساسنامه جذب معلمان از طریق آزمون استخدامی داریم باید این افراد یکسال تحت آموزش قرار بگیرند، اما متأسفانه گاهی پس از دو هفته آموزش، سر کلاس فرستاده میشوند.
نیکنژاد به تسط بر موضوع تدریس که سبب اقتدار معلم میشود اشاره میکند و میگوید: معلمانی که مجبور به تدریس در رشتهای غیرمرتبط با تخصص خود هستند، معمولاً با فشارهای روانی بیشتری مواجه هستند؛ این فشار از نیاز به آمادگی دوچندان برای تدریس و یادگیری محتوای جدید ناشی میشود و به مرور زمان میتواند موجب فرسودگی شغلی و کاهش انگیزه معلمان شود.
وی با اشاره به اینکه یکی از بزرگترین مشکلاتی که از این وضعیت ناشی میشود، پایین آمدن کیفیت آموزش است، ادامه میدهد: معلمانی که در رشتهای غیرمرتبط تدریس میکنند، معمولاً در آن رشته عمق علمی کافی ندارند، این کمبود دانش تخصصی میتواند درک مفاهیم را برای دانشآموزان دشوار کرده و موجب شود کیفیت آموزش به طرز قابلتوجهی کاهش پیدا کند؛ بهعلاوه، این معلمان ممکن است نتوانند به سؤالات دانشآموزان بهطور مؤثر پاسخ دهند یا مفاهیم را بهدرستی و با جزئیات کافی توضیح دهند که در نتیجه، این مسئله به افت تحصیلی دانشآموزان منجر میشود.
وی با تأکید براینکه تخصص نداشتن معلم در تدریس ممکن است به کاهش اعتماد بین دانشآموزان و معلمان و حتی نظام آموزشی منجر شود، میگوید: دانشآموزانی که متوجه میشوند معلم شان در آن رشته تخصص ندارد، ممکن است احساس کنند به اندازه کافی ارزشمند و مهم تلقی نشدهاند و این موضوع میتواند انگیزه و علاقه آنها را به درس و یادگیری کاهش دهد؛ این مسئله در بلندمدت میتواند تأثیرات منفی بر جامعه داشته باشد و موجب کاهش سطح علمی و تخصصی افراد شود.
بهکارگیری افراد در پستهای غیرتخصصی
مدیر سایت صدای معلم اما بهکارگیری افراد در پستهای غیرتخصصی را تنها مربوط به معلمان نمیداند و میگوید: بخش بزرگی از نیروهای ستادی و اداری در آموزش و پرورش در پستهای غیرمرتبط و غیرتخصصی مشغول به کار هستند و این موضوع یک مسئله عمومی است و تنها متوجه معلمان نیست، اما در سالهای اخیر در میان معلمان عمومیت پیدا کرده است.
علی پورسلیمان ادامه میدهد: اگر قرار است این مسئله به صورت ریشهای و اساسی حل شود باید یک ساختار و پلتفرم اساسی و بنیادی طراحی شود که شامل حال همه شود. بحران نیروهای غیرمرتبط زمانی به وجود میآید که بحران کمبود معلم داشته باشیم؛ وقتی همین الان در آموزش و پرورش کمبود معلم وجود دارد و دست آموزش و پرورش خالی است، چیزی که مجلس و وزارت آموزش و پرورش از یک مدیر میخواهد این است کلاسها خالی نباشد؛ مدیر یا مسئول هم مجبور است کلاسها را پر کند؛ اما اینکه این کلاس با چه کیفیتی پر میشود و چه معلم و نیرویی در آنجا حضور پیدا میکند، اصلاً مهم نیست.
وی عنوان میکند: توجیه مسئولان و نمایندگان مجلسی که دغدغه این موضوع را دارند این است کلاس درس نباید خالی بماند؛ یعنی وجود معلم غیرمرتبط با رشتهای که تحصیل کرده بهتر از این است که معلم سر کلاس نداشته باشیم.
این کارشناس آموزشی با اشاره به اینکه در آموزش و پرورش چیزی به نام اتاق فکر و اتاق برنامهریزی نداریم، تأکید میکند: ما ارگانهای بسیاری مثل شورای عالی آموزش و پرورش، سازمان پژوهش و برنامهریزی و... داریم که باید اتاق فکری برای تحولات و تغییرات آینده آموزش و پرورش باشند، طرح و برنامه بدهند، مشکلات را پایش کنند، نیازسنجی کنند، اما عملاً دچار روزمرگی شدهاند و آیندهنگری چندانی در آنها وجود ندارد.
کمبود معلم را سالها قبل پیشبینی کرده بودیم
پورسلیمان کار مرکز منابع نیروی انسانی در آموزش و پرورش را مدیریت منابع انسانی و فرستادن معلمان مرتبط و متخصص با رشته خود سر کلاس میداند و میگوید: این بحران کمبود معلمی که چند سال است ایجاد شده، موضوع تازهای نیست و کارشناسان مستقل آموزش و پرورش بیش از یک دهه پیش با آمار و ارقام پیشبینی کرده بودند در سالهای آینده بحران کمبود معلم خواهیم داشت، اما متأسفانه آنقدر تزلزل مدیریت و بیبرنامگی وجود دارد که عملاً توجهی نشد و الان شاهد این مشکلات هستیم.
موضوع مهم و راهبردی که در احراز صلاحیتهای حرفهای معلمان میتواند وجود داشته باشد، تشکیل « سازمان نظام معلمی » است. این سازمان به عنوان یک تشکل مستقل مدنی در حوزه احراز صلاحیتهای حرفهای، همین مسائل را پایش کرده، برنامهریزی و صلاحیتهای حرفهای را تعریف میکند و حتی میتواند در رتبهبندی نقش داشته باشد.
وی با اشاره به اینکه متأسفانه بیش از یک دهه است که بحث سازمان نظام معلمی مطرح شده اما راه به جایی نبرده است، اظهار میکند: موضوع سازمان نظام معلمی در سند تحول بنیادین هم دیده شده بود؛ اما با ویرایشها و تغییراتی که انجام شد کلاً از سند تحول بنیادین حذف شد. هرچند در دوره وزارت کنونی در برنامههای وزیر جدید و حتی وزرای پیشین، تشکیل سازمان نظام معلمی جزو برنامههای اعلام شده آنها بود، اما عملاً هیچ وزیری نتوانست این موضوع را به صحن علنی مجلس وارد و تصویب کند.
پورسلیمان ادامه میدهد: وقتی چنین تشکیلاتی نداشته باشیم، نتیجه این خواهد شد که بحران کمبود معلم، بحران بهکارگیری نیروی غیرمرتبط، غیرمتخصص و بسیاری مشکلات دیگر به وجود خواهد آمد.
منبع: روزنامه قدس
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مجلس ختم بود ، به همین نمک!
دورترین نقطه به ناحیه آموزشی ، در حالی که بیشترین شرکت کنندگان از جنوبی ترین نقطه شهر می آمدند . در ترافیک بامدادی بزرگراه های شرق و غرب اصفهان، باید به محل نشست می رسیدی ؛ از گوشی همراه کمک گرفتی تا جانمای نشست را نشانت بدهد. پس از نیم ساعت رانندگی در ترافیک، می رسی.
پارکبان/ نگهبان مجموعه به خودش زحمت چاق سلامتی هم نمی دهد، هم چنان که با طرف مقابلش گفت و گو می کند، با اشاره سر و دست دورترین نقطه پارکینگ را نشانت می دهد. پارک می کنی و پیاده چند دقیقهای راه می روی تا به تالار نقش جهان برسی. یکی ، دوان دوان می رسد که :« بفرمایید ، پذیرایی » و همراهت می آید.
رستوران مجموعه است. دو سه میزی ، چند نفر نشسته اند و قهوه و چای - دبش البته- کیک و میوه می خورند. می خواهی در اولین صندلی جا بگیری، خانمی - خدمتکار مجموعه - از تو می خواهد پشت بشقابی بنشینی که دست نخورده باشد ؛ می نشینی . کافی میکس را در لیوان یک بار مصرف ؟! آب گرم می ریزی و مشغول می شوی. مستخدم سال های دور مدرسه ای که حالا گویا لیسانس گرفته و در خیل معلمان بُر خورده، با حرف هایش خودش را به تو تحمیل می کند. از چاه کندن - قاچاقی- و به آب رسیدن در خانه روستایی اش می گوید .
آقایی با کلاه اصفهانی دوربین به دست ، آشنا درمیآید و می خواهد در گوشی اش، محتواهایی که درباره شعر و داستان تولید کرده ، تو به عنوان داور شعر و داستان، ببینی. می بینی. خام و ترکیبی از متن و صدا و تصویر.
حوصله ات سر می رود.بلند می شوی . به سالن نشست می روی. ساعت ۹/۳۰ است و تک و توکی زن آمدهاند. به گوشه ای می روی و کتابی که همراه داری باز می کنی که بخوانی که خانمی چادری می رسد:
- سلام
- درود
- میشه ی گفتوگو با شما بکنم؟
- در چه موردی؟
- بازنشستگی و حال و هواتون.
- همین جا؟
-نه، روی سن.
می روید، با تبلت - رایانک مالشی؟! - اش می خواهد مصاحبه بگیرد. یک دقیقه حرف می زنی و می روی و باز می نشینی. هنوز کسی اضافه نشده.از بیرون سالن سروصدایی می شنوی. بیرون می روی.دارد شلوغ می شود.می فهمی که باید ثبت نام کنی و تقدیر نامه و دو تکه کاغذ رنگی - یکی برای ناهار و یکی برای هدیه - بگیری. ناهار را بیرون بر می گیری و شلوغ می شود.دوباره به سالن می روی. گوشیات شارژ ندارد. تا شلوغ نشده ، گوشی را جایی خلوت به پریز می زنی. کمکم زن ها سالن را پر می کنند ، تک و توکی از مردان هم می رسند. از همدورهایهایت هم چند نفری پیدا می شوند.مدیران هم می رسند.یکی پشت تریبون می رود و معلوم می شود قرآن خوان است.قرآن را مفصل و به شیوه مراسم ختم - ربع ساعت- با خش و ناخوش آواز می خواند. خانمی که جلوی تو نشسته است بلند می گوید :« فقط مانده سوره کوثر را هم بخواند تا قرآن ختم شود»
مجری بالا می آید. او نیز دنباله روی قاری است .با آیه و حدیث می آغازد و گویی در مسیر « گندم نمایان جو فروش» است.
سخنران اصلی برنامه ، مدیر ناحیه است و آمار کارهای روتین و عادی اداری را در ربع ساعت می گوید.
گویی بازی با واژگان، از دوره ناتمام رییسی، لغلغه دهان شده است. «هیات ، هیات» از دهان آقای مدیر نمی افتد. هیات تدبیر، هیات اندیشه، هیات تفکر ، هیات ....گفتم که گویا به مجلس ختم آمده باشی. به جای « کارگروه » ، البته که هیات ، نان و آب دارتر است.
مجری دوباره بالا می آید .
« زیارت خاصه» می خواند و روز تجلیل از بازنشستگان است و آقایان به « تحلیل » روحیه مهمانان می پردازند.
همراه با خواندن زیارت خاصه مجری و پخش آن از بلندگوها، دوربین دار از راهروی سالن می دود به سمت در ورودی .معلوم می شود که از شاهکارهای برنامه ریزان، دعوت از «خادمان» رضا از مشهد است که بیایند و پرچم به نمایش بگذارند .
سه نفر در کندترین حالت و سرعت به روی سن می روند. میکروفون به دست مداحی می کنند و از حاضران هم می خواهند که همخوانی کنند و یکی از آنان هم بازار مداحی را داغتر می کند و می خواهد مژدهای بدهدکه در اولین شیفت کاری/خدمتی اشان، به جای حاضران دعا کند.
یعنی چه؟
مداحی اشان که تمام می شود، پرچم را در سالن می گردانند و گویا برگه های دعا را در بین حاضران پخش می کنند.
مجری می خواهد که حاضران در ادامه برنامه صلوات بلند بفرستند. نصفه و نیمه صلوات شنیده می شود.
از پشت پرده، چهار نوجوان با ساز بیرون می آیند، تا آنان آماده شوند ، مجری پرحرفی می کند.
موسیقی، تنها و تنها بخش مفید و قابل تحمل برنامه بود که ربع ساعتی بینندگان و حاضران را سرگرم کرد و به وجد آورد به گونه ای که خانم ها دست و بشکن شان به چشم می آمد.
مجری پس از موسیقی ، از یکی از معاونان اداره کل خواست تا برای پرکردن زمان حرفی بزند و چیزی بگوید.
او هم حرفی برای گفتن نداشت و تکرار حرف های جلسات اداری و البته چشم بسته غیب گفت که زین پس حسابهای حقوقی ما با بانک صادرات است و نه ملی.
مجری بازهم بالا می آید و از دو نفر از حاضران می خواهد که خاطرات معلمی اشان را بازگویند.
خانمی نسبتا جوان - به سن بازنشستگی نمی خورد- میکروفون به دست گفت که معلم نخستش مادرش بوده و ظلمی که مادر به او کرده باعث شده او هیچ وقت نمره بیست نگیرد ، مبادا بچه های دیگر احساس تمایز و تفاوت کنند و البته چه خوب که مادرش معلم بوده و باعث شده او هم معلم شود.
گویی ما که پدر یا مادرمان معلم نبودهاند نمی خواسته اند ما معلم شویم یا نمی توانسته اند والدین خوبی باشند. راستی مگر فرق می کند؟
نفر دوم با شکل و شمایل خاصی روی سن می آید. کوتاه قامت ، ریشی نتراشیده، لباسی نه چندان مناسب و شایسته این نشست و کلاهی به شیوه شوفرهای قدیمی ماشین های مسافرکشی روستاها بر سر و ناتوان از سخنگویی و البته معلوم شد که اصلا معلم نبوده است و فقط به لطف سهمیه ایثارگران از رسته خدمتکاران رهیده و با گرفتن مدرک نقشه کشی به کادر آموزشی پریده است و آن اندازه در سخن گفتن ناتوان که نتوانست حرفی به زبان بیاورد که دردی را دوا کند.
مجری که حالا دیگر فهمیده است نشست بی خود کش آمده و البتهتر که دانسته کسی به اقامه نماز اول وقت و آن هم به جماعت وقعی نمی گذارد و همه شتاب دارند بروند و به زندگی اشان برسند برای انجام وظیفه محوله، مرتب حاضران را برای شرکت در نماز جماعت ترغیب و تشویق می کند و این که بازنشستگان عزیز اگر دوست داشته باشند، می توانند ناهارشان را بیرونبر بگیرند و هنگام خروج هدیه پایان معلمی شان را هم دریافت کنند.
سالن خالی می شود . به یک باره، و همه ناهار را در کیسه تحویل می گیرند و در خروج هم یک تخته پتوی در انبار مانده کدام فروشگاه در حال ورشکستگی را دریافت می کنند و نخود نخود ، هرکه رود خانه خود.
اما جناب آقای مدیر ناحیه سه
جناب آقای معاونت پشتیبانی اداره کل
1- نوشدارو پس از مرگ سهراب؟ باد در مشت داشتن است و آب در هاون کوبیدن.
مردان و زنانی که شما فراخوانده بودید، مهر ۱۴۰۰ تا مهر ۱۴۰۱ بازنشسته شده بودهاند و شما دوسال تمام روال و رویه عادی همه برنامه های سالهای پیش را رها کرده بودید و حالا هم که پس از دوسال خواسته اید مراسم تجلیل را - کاش به جای این واژه منفی و ناپسند از واژه پسندیده و پارسی « نکو داشت/ پاسداشت » بهره می گرفتید- در روزی با مناسبتی مذهبی - روز پرستار ، برگزار کردید و نیمه نخستین و بیشترین زمان برنامه را هم که با عزاداری و مداحی و رونمایی از پرچم طی و پر کردید. دست کم می خواستید یادی هم از بازنشستگان کنید ، کمی افق دید خود را بالاتر و بازتر می کردید و چند نفری از خود بازنشستگان را فرا می خواندید و در اجرای مراسم از آنها نظرخواهی می کردید و مشارکت می گرفتید و البته در یک مناسبت شاد و شادی افزا، یک ساعت برنامه درخور آنان ترتیب می دادید، نه این که کاری کنید که بسیاری از بازنشستگان به طنز در هنگام خروج از یکدیگر بپرسند که :
« راستی مراسم چهلم مان کی برگزار می سود؟».
۲- آقای مدیر
آقای مسول
آقای کارشناس
آموزش و پرورش این سرزمین به آدم هایی با نگاه باز و بی طرف نیاز دارد تا از بستر احتضار و مرگ خاموش برخیزند.
« آزموده را آزمودن خطاست» .
عاقل ، از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود. تا کی برای حفظ پست و مقام لرزان دو روزه می توان به حقایق و واقعیتها بی تفاوت بود؟
اگر نخواندهاند یا نشنیده اید، بگذارید یادآور شوم :
زین کاروانسرای ، بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
یکی چند سال دیگر شما نیز به خیل و قافله و جرگه بازنشستگان خواهید پیوست.
این دیوار دیری است کج بنا شده است با همین کجنهادی ، می رود که به ثریا برسد.
نان گندم نخوردهاید؟ دست مردم که می توانید ببینید؟!
به نهادها و ادارههای دیگر نگاه کنید. بزرگداشت و نکوداشت، مجلس روضه و گریه و عزا نیست. آیین نکوداشت را ، یکبار، پس از سه دهه برای هر کارمندی برگزار می کنند و نشان و نماد درایت، کاربلدی، فهم، فرهنگ و عقل و اندیشه برگزار کنندگان است.
۳- گماشتن چند کودک بینوا، برای خوش آمد گویی، دیگر منسوخ شده است. از آن فجیعتر و دردآور تر ، چند کودک دست و رو نشسته هاج و واج را کلاه و جلیقه پوشاندن و سینی گل سرخ به دست آن ها دادن دیگر دیری است برافتاده است.
۴- به کرات از خانمها و آقایان همکار - به گلایه- شنیده شد که چه می شد پس از سه دهه کار آموزشی- خدمت نمی دانم و نمی خوانم که بار معنوی نداشته باشد که ندارد- حالا که با دوسال دیرکرد، خواستهاید از بازنشستگان تجلیل کنید، چه می شد همسران بازنشستگان را هم دعوت می کردید؟
البته پاسخ شخص من این بود :« بگذارید به اندازه خودمان و درمیان خودمان تحقیر و شرمسار شویم و همسرانمان ندانند کاردانی و درایت مدیران ما چه اندازه است و آن ابهتی که تظاهر کردهایم و درخانه داشته ایم، بماند.
۵- این قلم همیشه به گونه ای رفتار کرده است که شأن و شوکتی که بالا دستی هایش می کوشند از معلم بزدایند، برای خود و همصنفیهایش بسازد. به روز بودن، خوش اخلاقی، خوشبرخوردی، خوشپوشی، ارتقای دانش و توان آموزشی ، ویژگی های نویسنده است و از دورترین روستاها تا بهترین مدارس شهر تدریس کرده و تا معلم نمونگی کشوری هم رفته است و به عنوان معلمی برجسته شناخته شده است و هیچ گاه نخواسته نام و اعتبار و ارج معلمیاش را به ناکارآمدی و نابلدی و بی تدبیری بالا دستی هایش پیوند بزند.
روز هفدهم آبان ۱۴۰۳ برای این قلم ، روزی تلخ ،تیره و تاسف بار بود و همین شد که دست به نوشتن این متن بلند زده است.
مرد خردمند هنرپیشه
عمر دوبایست در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بستن به کار
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
انتشار گزارشی جدید از سازمان امور اداری و استخدامی درباره حقوق کارمندان دولت در سال ۱۴۰۲ و شکاف عمیق بین دستمزد وزارتخانهها باهم، مجدداً ناعدالتی در ساختار اداری کشور را به موضوعی داغ تبدیل کرده است.
طبق این جدول بیشترین میانگین ناخالص پرداختی مربوط به وزارت نفت است و آموزش و پرورش با میانگین ناخالص پرداختی کمتر از ۱۶میلیون تومان در قعر این جدول قرار گرفته است.
در بخش دیگری از این گزارش آمده است که وزارت نفت با پرداخت بیش از ۳۰میلیون تومان و وزارت آموزش و پرورش با پرداختی ۲ میلیون تومان بیشترین و کمترین میانگین پرداختی خارج از حکم کارگزینی را به پرسنل خود داشتهاند.
در سالهای گذشته آموزش و پرورش برای افزایش قدر و منزلت معلم و بهبود معیشت معلمان طرح رتبهبندی را با مشقت فراوان اجرایی کرد تا بخشی از مشکل مالی معلمان نیز حل شود ولی گزارش اخیر سازمان امور اداری و استخدامی نشان میدهد که حتی طرح رتبهبندی معلمان نیز کمکی به حل مشکل معیشتی معلمان نکرده وآنها همچنان در قعر جدول پرداختیهای دولت قرار دارند.
مقایسه پرداخت حقوق معلمان ایرانی با سایر کشورها نیز نشان میدهد که معلمان در ایران از حقوق و مزایای پایینتری نسبت به سایر کشورها برخوردار هستند و همه این عوامل حاکی از آن است که آموزش و پرورش دغدغه اصلی مسئولین و دولتمردان نیست.
یکی از اصلیترین دلایل نارضایتی معلمان از حقوق خود، مقایسه آن با سایر مشاغل است. به ویژه با توجه به اهمیت شغل معلمی در جامعه و ساعات کاری طولانی و مسئولیتهای فراوانی که بر عهده دارند، انتظار میرود حقوق آنها متناسبتر باشد. با افزایش تورم، قدرت خرید حقوق معلمان کاهش یافته و آنها احساس میکنند که با وجود افزایش حقوق، استاندارد زندگیشان به اندازه قبل نیست.
در اجرای طرح رتبهبندی، تفاوتهای زیادی در میزان افزایش حقوق معلمان مشاهده شده است که باعث نارضایتی بسیاری از آنها شده است. برخی از معلمان افزایش حقوق قابل توجهی دریافت کردهاند، در حالی که برخی دیگر افزایش حقوق بسیار کمی داشتهاند. نحوه ارزیابی و رتبهبندی معلمان نیز یکی دیگر از دلایل نارضایتی است. بسیاری از معلمان معتقدند که معیارهای ارزیابی به درستی اعمال نشده و برخی از همکاران آنها با سابقه کمتر و شایستگیهای کمتر، رتبه بالاتر و حقوق بیشتری دریافت کردهاند.
انتظارات معلمان از طرح رتبهبندی بسیار بالا بود و آنها امیدوار بودند که با اجرای این طرح، وضعیت معیشتی آنها به طور قابل توجهی بهبود یابد. اما در عمل، افزایش حقوق به اندازهای نبود که بتواند همه انتظارات را برآورده کند.
همچنین دولت بودجه محدودی را برای آموزش و پرورش اختصاص میدهد که باعث میشود امکان افزایش قابل توجه حقوق همه معلمان وجود نداشته باشد. طرح رتبهبندی یک طرح پیچیده است و اجرای آن با چالشهای زیادی همراه است که باعث شده است تاکنون به طور کامل اجرا نشود. برخی از مراحل اجرای طرح رتبهبندی با عدم شفافیت همراه بوده است که باعث شده است تا اعتماد معلمان به این طرح کاهش یابد.
تجربه در کشورهای مختلف دنیا نشان داده است که هر جامعهای به معلمان خود بیشتر اهمیت دهد و آموزش و پرورش در اولویت باشد، آن کشور در تمامی عرصه های اجتماعی، فرهنگی، افتصادی و حتی سیاسی نیز موفقتر عمل خواهد کرد. به عبارت دیگر ریشه همه مشکلات را می توان در آنوزش و پرورش پیدا کرد و هزینه ها در آموزش و پرورش را نوعی سرمایه گذاری قلمداد می کنند.
معلم که عنصر اصلی در آموزش و پرورش است باید از تمامی جنبههای مالی و اقتصادی در رفاه باشد و دغدغه معیشت ذهن و وقت او را دگیر نکند تا با خاطری آسوده به فکر تعلیم و تربیت و تحقیق و جست و جوهای علمی باشد؛ لذا شایسته است که نگاه ها در کشورمان به امرآموزش و پرورش و نگاه به معلم با رویکردی جدید تغییر کند تا شاهد رشد و شکوفایی بیشتری در کشور عزیزمان ایران باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید