صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
پنج شنبه, 10 مهر 1404 13:56

به وقت دل تنگی

دل نوشته ای به وقت دل تنگی در صدای معلم توسط اسماعیل امن زاده

چهل هشت سالگی را رد کرده‌ام .

کم حوصله‌تر ، پیرتر و پفیوزتر شده‌ام .

حالا می‌دانم که چهل هشت سالگی به بعد سن اصرار نکردن است .

حالا بیشتر شب ها در تراس خانه می نشینم و زل می زنم به سرکوچه و منتظر .... .

سرم را برمی گردانم .

تو در اتاق ت ، سرت گرم است و مشغولی با گوشی و لپ تاپ.

هوای اتاق بوی ادکلن سی اچ می دهد .

تو را نگاه می کنم و باز قند در دلم آب می‌شود که من خوشحال ترین آدم دنیا هستم .

به خودم هم حسودی می‌کنم وقتی باز به یاد می آورم تو‌ کنار منی .

به تمام روزها و ساعت ها و ثانیه هایی که بی تو گذشت فکر می کنم و حالا که در کنارم هستی در دلم قند آب می‌شود .

باز به یاد می آورم که در سیاه‌ترین حالت ممکن زندگی تو برگشته‌ای و من از این بابت سر از پا نمی شناسم .

تو برمی گردی و از داخل اتاق ت لبخندی میزنی و با بستنی در دستت دلبری می‌کند .

به طرفم می آیی با همان لباس طوسی ؛ اما نمی دانم چرا هرچه به طرفم می آیی من دورتر می‌شوم !

ترس و دلهره همه‌ی وجودم را می گیرد .

از خواب می پرم .  نیم ساعت از سه گذشته است و خانه در تاریکی مطلق است . به طرف اتاق ت می دوم اما در اتاق کسی نیست .

غم دنیا در دلم می نشیند و یادم می افتد که تو رفته ای .

دل نوشته ای به وقت دل تنگی در صدای معلم توسط اسماعیل امن زاده

باتپش قلب فراوان برمی گردم .

روی تخت غلت می زنم .

قطره ی اشکی از گوشه چشمم غلت می خورد به گونه ام.

اما تنها دلخوشی کوچکم این است که گاهی به خوابهایم سر می زنی . اما دیگر نمی‌خوابم و تا صبح به تو که در خوابم بودی فکر می کنم .

راستی ؛ اگر شما هم در خانه ات کسی را داری که دوستش داری و کنارت هست ، چشمهایش را ببوس که مرگ و قیامت نزدیک است .

دنیای من چه در خواب و چه در بیداری توهمی از پسری است که تا ابد نمی آید .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

دل نوشته ای به وقت دل تنگی در صدای معلم توسط اسماعیل امن زاده

منتشرشده در یادداشت

نگاهی به دلایل عدم تربیت دانشجو معلمان توان مند در دانشگاه فرهنگیان در صدای معلم   چهار سال از بهترین دوران دانشجو معلمان در دانشگاه فرهنگیان سپری می شود تا فارغ التحصیل شوند و سپس وارد مدارس برای تدریس می شوند ؛ لیکن در سال اول و به محض ورود به مدرسه و کلاس با چالش های گوناگونی مواجه می شوند.

پرسش اینجاست که چرا دانشگاه فرهنگیان نمی تواند دانشجو معلمِ توانمند پرورش دهد؟

در اوایل مهرماه وقتی به گروه معلمان در فضای مجازی سربزنیم، متوجه می‌شویم که نومعلمان با چالش های ریشه ای مواجه هستند و این مواجهه را سعی می کنند در گروه های مجازی به اشتراک بگذارند و جواب بخواهند.

چرا اساتید دانشگاه فرهنگیان به این گونه پرسش های بنیادینِ دانشجو معلمان در دانشگاه فرهنگیان پاسخ نمی دهد تا معلمان جدید با مشکل رو به رو نشوند یا اگر پاسخ می دهند چرا همچنان با سوالات عدیده ای طرف هستیم؟!

بخشی از چالش ها و سوالات نومعلمان:

در کتاب های درسی چگونه سوال بگوییم؟ بگوییم یا نگوییم؟

- چگونه طرح درس بنویسیم؟

- چگونه آزمون بگیریم؟

- چگونه از پوشه ی کار استفاده کنیم؟

- چگونه ریاضی و فارسی را تدریس کنیم؟

نحوه نوشتن برنامه هفتگی درسی چگونه است؟

- کدام پایه برای آموزش آسان است؟

و ده ها چالش و پرسش دیگر...

نگاهی به دلایل عدم تربیت دانشجو معلمان توان مند در دانشگاه فرهنگیان در صدای معلم

می توان گفت که علت عمده ی مشکلات آموزشی و مدیریتی بسیاری از معلمان تازه کار و حتی باسابقه، به اساتید و نحوه تدریس آنان در دانشگاه فرهنگیان برمی گردد. به این صورت که بسیاری از استادان دانشگاه فرهنگیان به هیچ عنوان مدرسه ای نرفته اند و یا تدریسی نداشته اند تا تجربیات خودشان را در اختیار دانشجو معلمان قرار دهند و در کلاس درس و تدریس شان نیز از روش های سنتی استفاده می کنند.

آیا استادی که خودش از روش های سنتی مانند جزوه خوانی و سخنرانی صِرف استفاده می کند، قادر خواهد بود، معلمان را برای کلاس درس آماده کند؟

نگاهی به دلایل عدم تربیت دانشجو معلمان توان مند در دانشگاه فرهنگیان در صدای معلم

در یادداشت قبلی ام به صورت گذرا به دغدغه ، گفتمان سازی و عمل مشترک برای رفع چالش های نظام تعلیم و تربیت اشاره کردم . ( این جا )

حال اگر این پیشنهاد را به دانشگاه فرهنگیان تعمیم بدهیم، متوجه می شویم که :

اساتید دانشگاه فرهنگیان نه دانشجو معلمان را دغدغه مند می کنند، و برای این دغدغه ها نه گفتمان سازی و نه به عنوان استاد، برای اقدام مشترک زمینه سازی می کنند.

ما نمی توانیم دانشگاه فرهنگیان و اساتیدش را نادیده بگیریم و همه ی اشکالات را گردن معلم بیاندازیم. وقتی از عملِ مشترک صحبت می شود، استاد دانشگاه فرهنگیان هم سهیم می شود.

ما در دانشگاه فرهنگیان با کتاب هایی مواجه هستیم که از تجربه و کلاس درس ایرانی صحبت نمی شود ؛ ما با جزوه هایی رو به رو هستیم که نه تنها معلمان را برای کلاس درس مشتاق و دردمند نمی کنند، بلکه با تکرار نظریه های گوناگون، اصالت آموزش اکتشافی را از دانشجو معلمان می رباید و آنان را در انبوه نظریه های یادگیری گم می کند.

و اما ما با سخنانی مواجهیم که به کلاس درس و چالش های فردای معلمان ارتباطی ندارد.

به امید سرافرازی معلمان و دانش آموزان سرزمین خوبم، ایران


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی به دلایل عدم تربیت دانشجو معلمان توان مند در دانشگاه فرهنگیان در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارض و انتقاد صدای معلم از عملکرد و استمرار سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک و وضعیت افزایش نرخ پوشش تحصیلی

چهارشنبه 21 مهر 1400 نخستین نشست رسانه ای  رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک به مناسبت «هفته ملی کودک » به صورت حضوری با خبرنگاران در محل این سازمان برگزار گردید .

در این نشست ؛ « علی پورسلیمان ؛ مدیر صدای معلم » پرسش هایی را خطاب به « علیرضا حاجیان زاده » رئیس وقت این سازمان مطرح نمود . ( این جا )

مدیر صدای معلم گفت :

سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است .

چرا این شورا نباید در طول دوران فعالیت خود با رسانه ها و خبرنگاران نشست بگذارد ؟

چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی نباید در برابر عملکرد خود به « حوزه عمومی » و « افکار عمومی » پاسخ گو باشد ؟

فرق این نهاد با بقیه در چیست ؟

این نهاد " پشت درهای بسته " موضوعات را تصویب می کنند . شما هم " مجری " می شوید . آن ها که به کسی پاسخ گو نیستند و شما باید جواب بدهید .

برخی از سوالات من درحوزه کاری شما و اما خارج از اختیارات شماست .

شما بگویید از چه کسی باید بپرسیم ؟

«1 - اساساً با شکل‌گیری این سازمان قرار است چه اتفاقاتی در حوزه تعلیم و تربیت کودک رخ دهد؟ آیا صرفاً قرار است اختیارات حاکمیت در این حوزه افزایش پیدا کند؟

2- گفته می شود دولت با تاسیس این سازمان، درصدد است ابتدا از یک سو مسئولیت مالی و ارائه خدمات تربیتی در دوره دوم کودکی (سه سال دوم) را از خود سلب نموده به خانواده بسپارد و از سوی دیگر برای دوره اول کودکی (سه سال نخست) نیز خط و نشان کشیده، ضمن تدوین محتوای خاص برای آن، والدین را به کارمندان و عوامل اجرایی مدل تربیتی مطلوب خویش بدل سازد.

3-  جنابعالی در تشریح علت تأسیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک در ساختار آموزش و پرورش گفته اید : با توجه به وجود تفاوت‌های ماهوی در نظام تعلیم و تربیت در سطوح مختلف سنی، به خصوص ویژگی‌های آموزشی مختص سنین زیر 7 سال، وجود یک سازمان مستقل با نگاه تخصصی به امر تعلیم و تربیت کودکان ضرورت داشت .

منظور از « سازمان مستقل » چیست ؟

قرار است از چه چیزی مستقل باشید ؟

4- آیا تاسیس این سازمان استمرار موازی کاری و تداخل در وظایف نیست ؟

گزارض و انتقاد صدای معلم از عملکرد و استمرار سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک و وضعیت افزایش نرخ پوشش تحصیلی

ماده 14 اساسنامه  این سازمان می گوید :

ساختار، نمودار سازماني و تشكيلات تفصيلي سازمان، پس از تصويب هيأت امناء به تأييد سازمان اداري و استخدامي كشور مي رسد. ساختار سازمان در استان‌ها و شهرستان‌ها ذیل ساختار ادارات کل آموزش و پرورش استان ها و ادارات آموزش و پرورش شهرستان ها با اختصاص تعداد پست هاي سازماني مناسب پیش بینی می شود.

گزارض و انتقاد صدای معلم از عملکرد و استمرار سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک و وضعیت افزایش نرخ پوشش تحصیلی

آیا نمی شد در آموزش ابتدایی این ها تعریف و عملیاتی شوند ؟ اکنون پرسش آن است که پس از گذشت 5 سال از تاسیس این سازمان ؛ چه تحول خاصی در وضعیت آموزش ابتدایی ایجاد شده است ؟

آیا این ها با چابک سازی سازمانی در تضاد نیست ؟

این همه وظایف و اهدافی که شما در این نشست بیان کردید ، تحقق آن ها بودجه ای به اندازه خود وزارت آموزش و پرورش نیاز دارد ! »

حاجیان زاده  تشکیل « سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک  » را یک فرمان حاکمیتی اعلام کرد و در مقابل ؛ مدیر صدای معلم به صراحت در برابر سایر خبرنگاران تاکید کرد که از سخنان و دلایل رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک  قانع نشده است .

به تازگی ؛ حمیدرضا شیخ‌الاسلام معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک در وبینار هم‌افزایی و هم‌اندیشی برای برگزاری جشن غنچه‌ها، توسعه ساختار استانی را یکی از اقدامات مهم برای تسهیل فرایندها و تسریع امور دانسته و گفته است: ( این جا )

گزارض و انتقاد صدای معلم از عملکرد و استمرار سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک و وضعیت افزایش نرخ پوشش تحصیلی

 « خوشبختانه با اقدامات انجام‌شده و پیگیری‌های مجدانه و همچنین نظر ویژه شخص وزیر آموزش و پرورش به سازمان، ساختار سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک تا سطح مناطق گسترده شد .

از این به بعد، کارشناس تعلیم و تربیت کودک در تمام مناطق آموزش و پرورش در سراسر کشور مستقر خواهد بود که این امر در یکپارچه‌سازی مدیریت، فراگیر شدن نظارت و همچنین بهبود کمی و کیفی خدمات‌دهی به موسسان، مدیران و خانواده‌ها تاثیر به سزایی دارد.

با این اقدام، نزدیک به ۴۰۰ منطقه، کارشناس تعلیم و تربیت کودک مستقل خواهند داشت و در دیگر مناطق با توجه به تراکم جمعیت دانش‌آموزی، کارشناس سازمان به صورت تلفیقی مستقر می‌شود.

رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک تصریح می کند : با این تعداد پست، در کمتر از یک سال گذشته، نزدیک به ۹۰۰ پست سازمانی در سراسر کشور ایجاد شده است » .

20 شهریور سال جاری ؛ مسعود پزشکیان در جریان سفر رسمی استانی خود به اردبیل می گوید : ( این جا )

« مهم‌ترین عامل تورم، بزرگ‌شدن غیرکارآمد دولت است. دولت بیش از حد بزرگ شده، با کسری بودجه مواجه است و برای جبران آن پول چاپ می‌کند که تورم ایجاد می‌شود. هنوز هم درخواست‌های گسترش دولت ادامه دارد؛ همه می‌خواهند رئیس شوند، اتاق بزرگ داشته باشند و امکانات غیرضروری مصرف کنند.

اگر می‌خواهیم مشکل مردم را حل کنیم، باید خودمان را اصلاح کنیم و از ایجاد تورم جلوگیری کنیم. هر کس باید مشکلات و موانع خود را حل کند تا اوضاع کشور بهبود یابد و هیچ قدرت خارجی نتواند به منابع ما طمع کند.

اگر مدعی ولایت‌مداری هستیم، باید به فرمان رهبر انقلاب مبنی بر خودداری از اسراف عمل کنیم. بسیاری از ادارات و سازمان‌ها نیاز به حضور ندارند و می‌توان آن‌ها را ادغام کرد تا منابع به صورت بهینه مصرف شود. هدف این است که کارکنان زندگی خوبی داشته باشند و در عین حال هزینه‌های غیرضروری کاهش یابد » .

اکنون پرسش آن است که پس از گذشت 5 سال از تاسیس این سازمان ؛ چه تحول خاصی در وضعیت آموزش ابتدایی ایجاد شده است ؟

گزارض و انتقاد صدای معلم از عملکرد و استمرار سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک و وضعیت افزایش نرخ پوشش تحصیلی

آیا استمرار کار این سازمان با سخنان رئیس جمهور مبنی بر ضرورت حیاتی کوچک شدن دولت و چابک سازی تشکیلاتی منافات ندارد ؟

یکی از مفاهیم کلیدی در اساسنامه این سازمان، مفهوم عدالت است به طوری که این مفهوم نقشی محوری در مبانی نظری آن دارد. در بند 6 از اصول، بر عدالت محوري و فراهم‌آوردن زمينه دسترسی عادلانه به فرصت‌های تربیتی برای همه کودکان تأکید شده‌است. همچنین در بند 4 از مجموع اهداف تأسیس سازمان، تأمین عدالت در دسترسی به تعلیم و تربیت با کیفیت دوره كودكي با تأکید بر كودكان و خانواده‌هاي مناطق محروم و داراي نيازهاي ويژه ذکر شده‌است .

گزارض و انتقاد صدای معلم از عملکرد و استمرار سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک و وضعیت افزایش نرخ پوشش تحصیلی

مضافاً در بخش وظایف و فعالیت های سازمان، ایجاد ظرفیت و تسهيلات برای پوشش کامل کودکان دوره دوم كودكي (از آغاز 4 سالگي تا پايان 6 سالگي) متناسب با امكانات و منابع طی یک دوره‌ی 7 ساله (1400-1407) در قالب دوره پیش‌دبستانی و با اولويت بخش غيردولتي و همکاری و مشارکت دستگاه‌های دولتی، عمومی به خصوص برای كودكان مناطق محروم و دو زبانه و داراي نيازهاي ويژه پیش بینی شده‌است ( این جا )

اکنون پرسش آن است که کارکرد این سازمان موازی تا چه حد به تحقق « عدالت آموزشی » کمک کرده  و آیا تشکیلات معاونت آموزش ابتدایی با اعمال مدیریت واحد و منعطف با رویکرد جلوگیری از اسراف و افزایش بهره وری و پاسخ گویی لازم و بیشتر نمی توانست اهداف مورد نظر را جامه ی عمل بپوشاند ؟

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارض و انتقاد صدای معلم از عملکرد و استمرار سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک و وضعیت افزایش نرخ پوشش تحصیلی

منتشرشده در گفت و شنود

جامعه شناسی دروغ در میان ایرانی ها و تئوریزه کردن ریا توسط روشنفکران در صدای معلم   چندی پیش یکی از جامعه‌شناسان ما در یکی از درس‌گفتارهای خود ادعا کرد که « زندگی بدون دروغ امکان‌پذیر نیست ! » .

به دوستانی که این فایل تصویری را مشاهده کرده‌اند توصیه می‌کنم کتاب « نمود خود در زندگی روزانه » اثر گافمن را مطالعه کنند. این کتاب پاسخی قاطع به کسانی است که معتقدند دروغ جزو ملزومات زندگی است.

گافمن در این کتاب با طرح نظریه‌ی « تحلیل نمایشی کنش متقابل » بیان می‌کند که زندگی همانند صحنه‌ی تئاتر است. فرد ناگزیر است نقاب‌های متعددی بر چهره داشته باشد تا بتواند زندگی خانوادگی و اجتماعی خود را حفظ کند. اما شاهکار گافمن در این است که می‌گوید هر تئاتری پشت‌صحنه‌ای نیز دارد. در زندگی روزمره نیز فرد دارای پشت‌صحنه است و هر آنچه در جلوی صحنه انجام می‌دهد، با خودِ پشت‌صحنه‌ی او متناظر است؛ بدین معنا که نقاب‌ها دروغ نیستند، بلکه دقیقاً قرینه‌ی وجود حقیقی فرد به شمار می‌آیند.

مثال:

فرض کنید اندوهگین هستید اما نمی‌خواهید جشن تولد کودک، دوست یا همسر خود را خراب کنید. بنابراین در طول جشن، نقاب خنده بر چهره می‌زنید. این نقاب همان خودِ مهربانِ پشت‌صحنه‌ی شماست که نمی‌خواهد شادی دیگری را برهم زند.

جامعه شناسی دروغ در میان ایرانی ها و تئوریزه کردن ریا توسط روشنفکران در صدای معلم

یا آن‌که:

فرض کنید انسانِ ایرانی در ساختاری زندگی می‌کند که دین در آن به‌منزله‌ی سرمایه‌ی اجتماعی در نظر گرفته می‌شود. به همین دلیل « ریا » رواج می‌یابد. اما این ریا، در واقع شکلی از سازگاری با محیط برای جلوگیری از تنش به شمار می‌رود. در اینجا ما نه با دروغ، بلکه با دو وجه از واقعیت مواجهیم. نقاب دین، یک نقاب جمعی تثبیت‌شده توسط ساختار اجتماعی است که جامعه آن را ساخته به‌گونه‌ای که ریا از سطح نقاب فراتر رفته و به ابزار، و یا حتی نهادی تبدیل می‌شود که فرد برای بقای اجتماعی خود به آن نیازمند است.

در نتیجه، فردی که نقاب دینداری بر چهره دارد، در واقع از همان ابزاری بهره می‌برد که ساختار اجتماعی در اختیار او قرار داده است؛ ابزاری که یکی از وجوه واقعیت اجتماعی به شمار می‌آید و همگان نیز از آن آگاهند.

اما هنگامی که این شیوه‌ی زیستن برای ایرانیان به روشی جهت ساختن واقعیت اجتماعیِ جدید بدل می‌شود، به‌سادگی به بیماری اجتماعی مبدل خواهد شد.

زمانی که یک شکل زیستن یا الگوی رفتاری (که در زبان میم‌شناسی همان « میم » نامیده می‌شود) به‌جای آن‌که موقتی، قابل نقد و در حال پالایش باشد، به هنجاری ثابت و غیرقابل پرسش تبدیل شود، به‌تدریج کارکردی بیمارگونه پیدا می‌کند. هنگامی که مردم احساس کنند راه دیگری وجود ندارد، همان میمی که کارکرد موقتی داشته، به هویت اجتماعی گره می‌خورد و جامعه دیگر نمی‌تواند خود را بیرون از آن الگو تصور کند.

این شیوه‌ی زیستن به مرور به‌ مثابه‌ی امر طبیعی جلوه می‌کند؛ برای مثال، سختی‌ها، فساد یا تبعیض به‌جای آن‌که به‌مثابه‌ی مساله در نظر گرفته شوند، به‌عنوان « طبیعت زندگی ایرانی » پذیرفته می‌شوند. از آنجا که این الگوی تکرارشونده طبیعی و بدیهی جلوه می‌کند، هیچ سازوکاری برای اصلاح باقی نمی‌ماند و نقد یا اعتراض در نطفه خفه یا به تمسخر گرفته می‌شود.

جامعه شناسی دروغ در میان ایرانی ها و تئوریزه کردن ریا توسط روشنفکران در صدای معلم

این شیوه‌ی زیستن بیمارگونه همانند ویروس از طریق آموزش، خانواده و رسانه‌ها به نسل بعد منتقل می‌شود و نسل بعدی دیگر حتی بیمار بودن آن را احساس نمی‌کند.

زمانی که تمام ساختارها (مدرسه، خانواده، نهادها) این میم بیمار را بازتولید می‌کنند، جامعه وارد چرخه‌ی خودویرانگر می‌شود و چیزی که در ابتدا ابزاری برای سازگاری بوده، خود به عاملی برای تخریب بدل می‌گردد.

در چنین شرایطی جامعه به‌جای واکنش خلاقانه، همانند ویروسی که صرفاً نسخه‌ی تکراری از خود تولید می‌کند، از واکنش و ایمن‌سازی بازمی‌ماند. در این میان، کسی که به این شکلِ زیستن (ریا یا سازگاری بیش از حد با محیط) برچسب « دروغ » می‌زند و سپس ادعا می‌کند که « زندگی بدون دروغ ممکن نیست »، در واقع دست به جا به جایی معنایی می‌زند؛ جابجایی‌ای که پیامدهای خطرناک اجتماعی دارد :

نخست آن‌که زمانی که دروغ به‌عنوان شرط زیست معرفی می‌شود، جامعه « انحراف از معنای زیست اجتماعی » را به  « ضرورت » تعبیر می‌کند؛ یعنی امری که باید استثناء باشد، به قاعده بدل می‌گردد.

دوم آن‌که این نقابِ تازه‌ نام‌یافته‌ی ضروری، که اکنون به بیماری اجتماعی تبدیل شده است، صرفاً به تاکتیکی موثر برای بقا تقلیل می‌یابد و حتی به مهارت زندگی یا خِرد اجتماعی بدل می‌شود. در اینجاست که ارزش‌ها وارونه می‌گردند.

بدین ترتیب، اگر زندگی بدون دروغ، ناممکن قلمداد شود، هر فردی که تلاش کند راستگو یا شفاف باشد، به‌عنوان انسانی ناپخته، ساده‌لوح یا حتی « خطرناک برای خود و دیگران » در نظر گرفته می‌شود و مقاومت اخلاقی به‌آسانی در نطفه خفه می‌شود.( هم‌چنان‌که این جامعه‌شناس، در صحبت‌های خود، چنین انسانی را خطرناک قلمداد کرده است!)

این جا به جایی معنایی موجب می‌گردد جامعه در سطح فردی و نهادی به بازتولید ریا متعهد شود؛ زیرا این بیماری خود به واقعیت بدل می‌شود. در چنین شرایطی مردم می‌آموزند که دو سطح زبانی داشته باشند:

زبان رسمی (ظاهر) و زبان واقعی (پنهان).

جامعه شناسی دروغ در میان ایرانی ها و تئوریزه کردن ریا توسط روشنفکران در صدای معلم

وقتی این وضعیت نهادینه گردد، اعتماد از میان می‌رود؛ زیرا همگان مطمئن می‌شوند که طرف مقابل‌شان نیز به همان دروغ ساختاری تن داده است. این بی‌اعتمادی، هم روابط شخصی و هم روابط اقتصادی و سیاسی را فرسوده می‌کند.

در پایان باید افزود که یکی از بزرگ‌ترین خطاهای روشنفکران معاصر ما این است که موضوعاتی را که عمیقاً نیازمند نقد و بررسی فلسفی، جامعه‌شناختی و حتی ادبی و هنری هستند، با ساده‌سازی دچار تحریف کرده و به جامعه تزریق می‌کنند و از این رهگذر جامعه را به فروپاشی ذهنی می‌کشانند.

پرسش من این است که آیا این همان کاری نبود که روشنفکران چپِ پیش از انقلاب انجام می‌دادند؟ چقدر باید از چاله به چاه بیفتیم تا دریابیم چگونه باید سخن بگوییم و چگونه باید عمل کنیم؟

https://t.me/nahidestan


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

جامعه شناسی دروغ در میان ایرانی ها و تئوریزه کردن ریا توسط روشنفکران در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش و انتقاد صدای معلم از الهام یاوری رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در مورد فرار سمپادی ها و المیپادی ها به خارج از کشور

شنبه 29 شهریور 1404 ؛ « صدای معلم » گزارشی را با عنوان : « رئیس جمهور راست می گوید یا رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان ؟! » منتشر کرد . ( این جا )

این رسانه در ابتدای گزارش خود از قول رئیس جمهور نوشته بود : « به نظر می رسد زمان آن فرا رسیده تا در مورد فلسفه و استمرار کار مدارس سمپاد تجدید نظر جدی و عملی صورت گیرد » .

« « مسئله اصلی به نوع نگاه ما، نوع گفت‌وگوی ما، کار تیمی ما و برداشت‌ها و تعاملات ما برمی‌گردد. مدارسی که امروز ساخته‌ایم، به‌ جای تربیت انسان‌های جامع‌نگر، افرادی تک‌ بعدی و مغرور پرورش داده‌اند. کسانی که مملکت و سرزمین خود را باور ندارند و خیال می‌کنند تنها باید در خارج از کشور به جایگاهی برسند.

چنین تربیتی اشتباه است. باید انسان‌هایی تربیت شوند که بدانند از این آب و خاک برخاسته‌اند و مسئولیت دارند کشور و سرزمین خود را آباد کنند. قرار نیست کسی از خارج بیاید و مشکلات ما را حل کند. این ما هستیم که باید گره‌های جامعه و مشکلات کشور و محله خود را باز کنیم.

در مدارسی که ساخته‌ایم، دانش‌آموزانی تربیت شده‌اند که حتی جوایز آن‌چنانی دریافت کرده‌اند، اما 90 درصد آن‌ها اکنون در ایران نیستند. این چه هنری است؟ این افراد زمانی که با مشکل روبه‌رو می‌شوند، به‌جای ماندن و حل آن، قهر می‌کنند و می‌روند ... »

گزارش و انتقاد صدای معلم از الهام یاوری رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در مورد فرار سمپادی ها و المیپادی ها به خارج از کشور

« صدای معلم » از رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان   پرسیده بود :

« آمار 90 درصدی فرار این نخبگان به خارج از زبان رئیس جمهور آیا نشان از « وطن دوستی » دارد ؟

یاوری در مراسم گرامی داشت شهدای جنگ ۱۲ روزه و آغاز سال تحصیلی جدید که با حضور مسئولان آموزش و پرورش، دانش‌آموزان و معلمان سمپاد‌ برگزار شد چنین می گوید : ( این جا )

گزارش و انتقاد صدای معلم از الهام یاوری رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در مورد فرار سمپادی ها و المیپادی ها به خارج از کشور

« خدمت به ایران محدود به حضور فیزیکی در خاک کشور نیست. اگر خود را سرباز این فرهنگ بدانیم، می‌توانیم در هر نقطه‌ای از جهان به ایران خدمت کنیم. اما اگر گذشته تابناک خود را نادیده بگیریم، حتی در داخل کشور هم باری بر دوش آن خواهیم شد » .

پرسش « صدای معلم » از یاوری آن است که آیا گونه سخنان توجیهی برای فرار سمپادی های برتر ، برندگان المیپادها و.... به خارج از ایران نیست ؟

در همان جنگ 12 روزه کدام یک از این « سربازان فرهنگ » در همان کشورهایی که علیه ایران موضع گرفتند ؛ بر خلاف سیاست های رسمی و خط مشی های کلی آن کشور خارجی ظاهر شدند در حالی که حتی برخی موافق حمله اسرائیل به ایران بودند ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از الهام یاوری رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در مورد فرار سمپادی ها و المیپادی ها به خارج از کشور

یاوری همچنین می گوید :

« برای من، تماشای موفقیت ورزشکاران یا دانش‌آموزان ایرانی در عرصه‌های جهانی، از برد تیم ملی والیبال تا مدال‌آوری در کشتی یا کسب رتبه‌های برتر المپیاد، نه فقط یک هیجان لحظه‌ای، بلکه یک پیوند قلبی با تاریخ و فرهنگ ایران است. این حس، چیزی فراتر از یک واکنش احساسی و زودگذر است، زیرا بخشی از هویت ما است » .

پرسش صریح و شفاف « صدای معلم » از رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان آن است که ما از کجا و چگونه متوجه شویم این گونه درخشش ها و مدال آوری ها برای دیده شدن بیشتر و گسترده تر در مجامع بین المللی برای دست و پا کردن یک موقعیت و فرصت شغلی خوب در آینده و در جهت منافع شخصی آنان است تا این که بر اساس وطن دوستی و خدمت به تاریخ و فرهنگ ایران باشد با ادبیاتی که مختص چنین مسئولانی است ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از الهام یاوری رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در مورد فرار سمپادی ها و المیپادی ها به خارج از کشور

آیا در همه ملل و بلاد دنیا ، فرار نخبگان به خارج از کشور را این گونه توجیه و تئوریزه می کنند ؟ و این که نشان دهند عملکرد درخشان  دانش آموزان ایرانی در میادین علمی خارجی و مدال آوری آنان نشان از لیاقت و کارآمدی و کاردانی مسئولان و مقامات دارد در حالی که بحران ها و ابربحران ها کشور را در جهات مختلف گرفتار و زمین گیر کرده است ؟

آیا این مسئولان و مقامات پژوهش و یا سندی دارند که نشان دهد این فرار کرده ها به خارج در حال حاضر چه نگرش و رویکردی به مسئولان و حتی ایران دارند و چرا به روایت پزشکیان 90 درصد آنان حاضر نیستند دوباره به کشور بازگردند ؟

و به جای ماندن و حل مسائل ایران ترجیح داده قهر کنند و بروند و دیگر بازنگردند ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از الهام یاوری رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در مورد فرار سمپادی ها و المیپادی ها به خارج از کشور

« صدای معلم » در گزارش پیشین خود متذکر شد :

« به نظر می رسد زمان آن فرا رسیده تا در مورد فلسفه و استمرار کار مدارس سمپاد تجدید نظر جدی و عملی صورت گیرد » .

از نظر این رسانه ؛ حس وطن دوستی ، تعهد و مسئولیت پذیری در مدرسه ای که در آن غربال گری صورت نگیرد ؛ دانش آموزان حس تبعض و له شدگی نداشته و اکوسیستم تعلیم و تربیت در آن مختل نشده باشد ، بسیار راحت تر و عینی تر و ملموس تر قابل انتقال و آموزش خواهد بود .

و این در همه جا قابل دفاع خواهد بود .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش و انتقاد صدای معلم از الهام یاوری رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در مورد فرار سمپادی ها و المیپادی ها به خارج از کشور

منتشرشده در گفت و شنود

یادداشتی درباره عمق و درد بیماران آلزایمر در صدای معلم   آلزایمر، سفری است به دنیایی که خاطرات ناپدید می‌شوند و لحظه‌ها یکی یکی از ذهن می‌روند، اما قلب‌ها هنوز می‌تپند و عشق در آن‌ها جاریست. 

این بیماری، فراموشی ساده نیست؛ گسستی‌ست در ارتباطی که ما را با جهان و عزیزانمان پیوند می‌دهد، اما مهر و انسانیت هرگز نمی‌میرند.

ما که کنارشان هستیم، نور چراغشانیم در تاریکی فراموشی، دست‌های مهربانی که هنوز می‌توانند عشق را به یادشان بیاورند. 

بیایید در سکوت حضورمان، با نگاه‌هایی پر از صبر و دلی پُر از شوق، یادشان بیاوریم که هنوز ارزشمندند، هنوز دوست داشته می‌شوند. 

هر لبخند آرامی، هر لمس مهربان، مانند نسیمی‌ست که برگ‌های خشکیده را به زندگی برمی‌گرداند.

در این راه سخت، همراهی ما نه فقط مراقبت است، بلکه نمادی است از ایمان بی‌پایان به قدرت انسانیت. 

با هم بودن، راز ادامه زندگی‌ست، حتی وقتی که ذهن به بازی فراموشی می‌رود، دل‌ها همچنان با هم در تپش‌اند.

زندگی در میان فراموشی و احساسی گاه مبهم، سفری است پر از تنهایی و نیاز به درک عمیق از سوی جامعه و خانواده. این بیماری تنها فراموشی نیست، بلکه گسستی است که ارتباطات انسانی را به چالش می‌کشد و باعث می‌شود آنان از جهان پیرامون فاصله بگیرند. 

حمایت اجتماعی و عاطفی، نه‌تنها آرامش‌بخش بیماران است بلکه کلید ماندگاری هویت و مهرورزی در دل این مسیر سخت می‌باشد. درک صحیح و مهربانی جامعه، حضور فعال در زندگی این عزیزان و کنار گذاشتن انگ اجتماعی، می‌تواند به آنان اعتماد و امید دوباره ببخشد.

در کنار مراقبت، باید بدانیم حفظ فعالیت‌های اجتماعی و ذهنی، و ایجاد محیطی امن و پر از آرامش، بهترین راه برای بهبود کیفیت زندگی بیماران و خانواده‌هایشان است. آلزایمر بیش از هر چیز، داستانی است از مقاومتِ روح انسانی در برابر فراموشی که با همراهی و حضور ما معنا پیدا می‌کند.

آلزایمر به تدریج لحظه‌ها را در دنیایی که روز به روز مهربانی را فراموش می‌کند، به وجود می آید اما در عمق این فراموشی، قلبی هنوز پر از عشق و خاطراتی است که هیچ زمان نمی‌میرند. 

آن‌ها نه فقط فراموشی، بلکه چراغ‌های خاموشی‌اند که منتظر دست‌های مهربان ما برای روشنایی‌اند.

یادداشتی درباره عمق و درد بیماران آلزایمر در صدای معلم

  بیایید با نگاه‌های پر از مهربانی، با صدایی آرام و دل‌سوز، 

لحظه‌های ناب با هم بودن را بسازیم، 

تا یادشان بماند که هنوز دوست داشته می‌شوند، 

و با هر لبخند کوچک، 

عشق را در دل‌هایشان تازه کنیم.

در این مسیر سخت، حضور ما بهترین هدیه‌ است، 

حضور ما یعنی یادآوری پیوسته‌ی ارزشمند بودنشان، 

و نشانه‌ی بی‌پایان انسانیت در برابر فراموشی.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

یادداشتی درباره عمق و درد بیماران آلزایمر در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم از حقه بازی و رزومه ‌سازی معلمان برای گرفتن و ارتقا در رتبه‌ بندی معلمان در آموزش و پرورش

خبرگزاری تسنیم گزارشی از حقه بازی معلمان برای گرفتن رتبه در رتبه بندی معلمان تهیه کرده است .

این خبرگزاری نوشت : ( این جا )

« به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در آستانه ثبت مدارک جدید جهت ارتقای رتبه‌ بندی معلمان، بازار کتاب ‌سازی و چاپ و نشر کتاب‌های زرد و بی‌ کیفیت هم داغ داغ است .

با یک جست‌وجوی ساده در اینترنت، فهرستی از ناشران فعال در این زمینه پیش چشم شما گشوده خواهد شد؛ ناشرانی که خود تیم تألیف دارند و از تألیف کتاب تا ویراستاری و صفحه‌آرایی، اخذ مجوز، ثبت فیپا و در نهایت انتشار کتاب را انجام می‌دهند .

یک پک کامل با هزینه‌های مختلف برای سطوح گوناگون؛ از کتاب «رزومه‌ای» گرفته تا «علمی» و «تخصصی»! برای هر رشته‌ای که بخواهید، از علوم انسانی گرفته تا تجربی و ریاضی؛ از تألیف درباره حافظ و سعدی و روش تدریس در پایه دوم ابتدایی گرفته تا تأثیر میکروب X بر عروق مغزی موش‌های صحرای آفریقا، همه این‌ها در کمتر از یک ماه به سرانجام می‌رسد، بدون آن که بخواهید کمترین زحمتی برای رفتن به کتابخانه بکشید و به‌قول قدیمی‌ها، دود چراغ بخورید » . جامعه ای که هوس « تغییر » و « توسعه » دارد اما کوچک ترین التفات و یا توجهی به الزامات و مختصات توسعه ندارد .

این رسانه در پایان چنین می نویسد :

« ثبت هر کتاب در سامانه رتبه‌بندی، ظاهراً 10 امتیاز دارد؛ 10 امتیازی که در میزان هزینه حقوق شما تأثیر قابل ‌توجهی خواهد گذاشت.

ناشر دیگری که در تهران فعال است، می‌گوید این روزها خیلی مراجعه ‌کننده داشته است؛ اما پیشنهاد می‌دهد که خودم آستین‌ها را بالا بزنم و با استفاده از هوش مصنوعی و اینترنت، یک کتاب 60‌ـ‌70صفحه‌ای بنویسم و دیگر هزینه تألیف را نپردازم: اگر در اینترنت موضوعاتی مانند «معلم کوشا» یا «دانش‌آموز باهوش» را سرچ کنید، چندین صفحه برای شما مطلب می‌آورد، همه آنها را می‌توانید در 60 صفحه خلاصه و به‌عنوان کتاب منتشر کنید .

او تأکید می‌کند که بسیاری از ناشرانی که الآن دارند برای رتبه‌بندی کتاب تألیف می‌کنند، یک عنوان کتاب را با اسامی مختلف به چندین نفر می‌فروشند و چون نظارتی هم بر محتوا وجود ندارد، همه این افراد، این یک عنوان کتاب را به نام خود در سامانه ثبت می‌کنند .

از او درباره تعداد مراجعه‌کنندگان می‌پرسم، می‌گوید: این روزها تعداد مراجعه‌کنندگان بیشتر شده است؛ عمدتاً هم معلمانی هستند که یا متأهل‌اند و فرصت کافی برای نوشتن کتاب ندارند و یا مشغول تدریس خصوصی‌اند و وقت نمی‌کنند که به این امور بپردازند .

میان ناشرانی که در زمینه چاپ کتاب برای رتبه‌بندی فعالیت می‌کنند، هستند کسانی که کیفیت کارشان را پایین نمی‌آورند و تنها اثر آماده را چاپ می‌کنند. ناشری که در شمال کشور فعال است، توصیه می‌کند که با استفاده از فیلم‌های آموزشی که در سایت قرار داده است، ظرف مدت یک هفته کتاب بنویسم و تنها برای مجوز و چاپ، هزینه پرداخت کنم .

کتاب‌سازی و انتشار کتاب‌های زرد و بی‌کیفیت؛ امر جدیدی در نشر ایران نیست. بنا بر اعلام مسئولان خانه کتاب، در کشور بیش از 22 هزار مجوز نشر داریم که از این میزان، تنها پنج هزار ناشر فعال هستند؛ یعنی کمتر از یک‌چهارم.

کارشناسان بر این باورند که چالش‌های اقتصادی و سودای درآمد؛ سبب شده است تعداد قابل‌توجهی از آثار بی‌کیفیت و به‌اصطلاح زرد سالانه منتشر و در آمار نشر کشور لحاظ شود؛ آثاری که به‌سختی می‌توان عنوان «کتاب» و یا حتی «جزوه» را بر آنها گذاشت » .

گزارش صدای معلم از حقه بازی و رزومه ‌سازی معلمان برای گرفتن و ارتقا در رتبه‌ بندی معلمان در آموزش و پرورش

« صدای معلم » از معدود رسانه های حوزه « آموزش » در ایران است که از بیش از یک دهه ی قبل تاکنون به موضوع « رتبه بندی معلمان » در قالب گزارش ، گفت و شنود ، یادداشت ، طرح در نشست های خبری و... پرداخته است .

جمعه 17 آبان 1403 ؛ « صدای معلم » در گزارشی با عنوان : « رتبه بندی معلمان ؛ بنایی که از ابتدا " کج " بنا نهاده شد ! » نوشت : ( این جا )

گزارش صدای معلم از حقه بازی و رزومه ‌سازی معلمان برای گرفتن و ارتقا در رتبه‌ بندی معلمان در آموزش و پرورش

« با تاسف باید به این واقعیت تلخ اشاره کرد که آن چه در جریان رتبه بندی معلمان انجام شد هیچ گونه تجانس و یا تطابقی با هدف اصلی رتبه بندی یعنی تعریف ، احصا و تثبیت صلاحیت های حرفه ای معلمان نداشت . آیا رتبه هایی که به فرهنگیان اعطا شده از اعتبار علمی لازم برخوردارند و می توان بر اساس آن درباره ی عملکرد واقعی یک معلم اظهار نظر کرد و به آن استناد کرد ؟

ماده یک از « قانون نظام رتبه بندی معلمان » تصریح می کند :

« ماده ۱- در اجرای جزء (۲) بند «الف» ماده (۶۳) قانون برنامه پنج ساله ششم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مصوب ۱۳۹۵/١٢/١۴ و به منظور افزایش کیفی فرآیند تعلیم و تربیت، اعتلای کرامت و منزلت اجتماعی معلمان، استقرار نظام پرداختها براساس تخصص و شایستگی‌ها، عملکرد رقابتی معلمان، مهندسی نیروی انسانی، توسعه مستمر و نظام مند شایستگی‌های عمومی، تخصصی، حرفه ای و تربیتی و کیفیت عملکرد معلمان، تقویت انگیزه و رضایت مندی شغلی و ارتقای تعهد و تقویت هویت حرفه ای معلمان براساس نقشه جامع علمی کشور و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، نظام رتبه بندی معلمان مطابق مواد این قانون تعیین و اجراء می شود » .

منطقی ترین و عقلانی ترین مسیری که به رئیس مرکز برنامه‌ریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد می شود بررسی همین ماده قانونی است و این که رتبه بندی معلمان واقعا چه تاثیری بر کیفیت آموزش گذاشته است ؟

آیا « حال آموزش » خوب شده است ؟

یا تفاوت معناداری میان رفتار شغلی معلمان پیش از رتبه بندی و پس از آن روی داده است ؟

منظور دقیق و شفاف آقای باقرزاده از « ایجاد شرایط برای بررسی مجدد معلمان » چیست ؟

گزارش صدای معلم از حقه بازی و رزومه ‌سازی معلمان برای گرفتن و ارتقا در رتبه‌ بندی معلمان در آموزش و پرورش

آن چه از ابتدا تا انتهای رتبه بندی معلمان صورت گرفت تکیه محض بر ارزش گذاری و امتیاز دهی مدارکی بود که توسط افراد ذی نفع انجام شد فارغ از این که آیا واقعا این مدارک و اسناد واقعی هستند و مهم تر از همه :

ارزیابی دقیق و علمی معلمان در میدان تدریس و آموزگاری توسط معیارهای مشخص ، علمی و حرفه ای توسط نهادی بود که در این زمینه صاحب نظر و صاحب صلاحیت باشد .

از نظر « صدای معلم » این نهاد ناظر بر « سازمان نظام معلمی » است که نامی از آن نیست و در اظهارات رئیس جدید مرکز برنامه‌ریزی منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش هم اصلا به آن پرداخته نشده است » .

« علی پورسلیمان مدیر صدای معلم » در نشست خبری خطاب به علی فرهادی سخنگوی وزارت آموزش و پرورش و معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش چنین بیان کرد : ( این جا )

گزارش صدای معلم از حقه بازی و رزومه ‌سازی معلمان برای گرفتن و ارتقا در رتبه‌ بندی معلمان در آموزش و پرورش

« سوال آخر من در مورد رتبه بندی است که شما فرمودید. البته خیلی گذرا بود.

از اجرای شتاب زده غیر علمی و ناشفاف رتبه بندی معلمان دو سال گذشته است.

اهداف رتبه بندی چیزهایی مثل این بوده است :

افزایش کیفی فرآیند تعلیم و تربیت، اعتلای کرامت و منزلت اجتماعی معلمان، استقرار نظام پرداخت ها براساس تخصص و شایستگی‌ها، عملکرد رقابتی معلمان، مهندسی نیروی انسانی، توسعه مستمر و نظام مند شایستگی‌های عمومی، تخصصی، حرفه ای و تربیتی و کیفیت عملکرد معلمان، تقویت انگیزه و رضایت مندی شغلی و ارتقای تعهد و تقویت هویت حرفه ای معلمان براساس نقشه جامع علمی کشور و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش .

سوال من این است که آیا ما بعد از دو سال به کیفیت بخشی حداقلی دست پیدا کرده ایم ؟

آیا پس از دو سال از اجرای رتبه بندی پژوهش و یا سندی در دست هست که این ساز و کار چه تاثیری در افزایش کیفیت آموزش داشته است ؟

آیا رتبه هایی که به فرهنگیان اعطا شده از اعتبار علمی لازم برخوردارند و می توان بر اساس آن درباره ی عملکرد واقعی یک معلم اظهار نظر کرد و به آن استناد کرد ؟

گزارش صدای معلم از حقه بازی و رزومه ‌سازی معلمان برای گرفتن و ارتقا در رتبه‌ بندی معلمان در آموزش و پرورش

آیا عملکرد یک معلم در میدان تدریس و در عرصه عمل مورد مشاهد دقیق و مستمر قرار گرفته است و یا این که صرفا بر اساس تعدادی کاغذ که معلوم نیست اعتبار آن تا چه حد درست و واقعی باشد در مورد شایستگی های حرفه ای و صلاحیت های فنی و حرفه ای معلمان تصمیم گیری و داوری شده است ؟

آیا رتبه بندی تاثیری در آن چه در کلاس رخ می دهد داشته و یا این که فقط به نارضایتی بیشتر و تبعیض های درون سازمانی افزون تر انجامیده است ؟

من یکی از این معلمان ناراضی هستم.

من یکی از این معلمان ناراضی هستم.

آیا هیئت های ممیزه خودشان درک درست و وافی و علمی از فرایند رتبه بندی دارند؟ آیا این افراد که نام هیئت ممیزه را یدک می کشند خودشان توانایی اداره کلاس را در حد استاندارد و یا معمولی دارند ؟

من نزدیک ده سال است در همین نشست های خبری به ضرورت تشکیل « سازمان نظام معلمی » پرداختم.

گزارش صدای معلم از حقه بازی و رزومه ‌سازی معلمان برای گرفتن و ارتقا در رتبه‌ بندی معلمان در آموزش و پرورش

وزرای مختلف آمده اند آقای فانی و آقای بطحایی و بقیه گفتند انجام می دهیم ولی تقریبا بعد از ده سال یا بیش از ده سال که از ابلاغ سند تحول بنیادین گذشته ما چیزی در مورد این نمی بینیم.

وعده می دهند اما انجام نمی شود.

آیا شما هم وعده می دهید؟ »

در تازه ترین اظهار نظر ؛

فرهادی سخنگوی وزارت آموزش و پرورش گفته است :

« با توجه به تدوین آیین‌نامه جدید ارتقای رتبه‌بندی معلمان تا اول مهرماه ، آیین‌نامه جدید مبتنی بر ارتقاء و اصلاح آیین‌نامه قبلی تدوین شده است که به محض اعلام دولت و تصویب آن در هیات وزیران، مبنای عمل است » .

آن گونه که از شواهد بر می آید ؛ اراده ای برای تاسیس نهاد سازمان نظام معلمی وجود ندارد و مسئولان ترجیح می دهند همان رویه غلط و غیرعلمی پیشین را استمرار دهند بدون آن که به این مهم بیندیشند که قرار است از درون چنین موضوعاتی چه چیزی بیرون آید ؟

معلمی که تاکنون عملکردش در « میدان تدریس » مورد مشاهده علمی و مستمر آن هم توسط خبرگان و متخصصان آموزش قرار نگرفته و به معلم در مورد کارش بازخورد داده نشده قرار است چه تحولی را در « آموزش » ایجاد کند ؟

گزارش صدای معلم از حقه بازی و رزومه ‌سازی معلمان برای گرفتن و ارتقا در رتبه‌ بندی معلمان در آموزش و پرورش

معلمی که با جعل مدارک و با هر توجیهی رتبه ی خود را ارتقاء می دهد ؛ قرار است حامل کدامین الگوی اخلاقی و تربیتی برای دانش آموزان و جامعه باشد ؟

جامعه ای که هوس « تغییر » و « توسعه » دارد اما کوچک ترین التفات و یا توجهی به الزامات و مختصات توسعه ندارد .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از حقه بازی و رزومه ‌سازی معلمان برای گرفتن و ارتقا در رتبه‌ بندی معلمان در آموزش و پرورش

منتشرشده در گفت و شنود
صفحه1 از1571

نظرسنجی

آیا در مدرسه شما ماهی یک بار جلسه شورای معلمان تشکیل می شود ؟

بلی - 30.4%
خیر - 29.4%
برگزاری شورای معلمان در مدرسه من نظم و یا قانون خاصی ندارد و هر موقع مدیر مدرسه دوست داشته باشد برگزار می کند - 40.2%

مجموع آرا: 204

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور