صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

بررسی وضعیت ترک تحصیل دانش آموزان و مدرسه یا بازار کار در صدای معلم

« معرکه‌گیری با پسر خود ماجرا می‌کرد که تو هیچ کاری نمی‌کنی و عمر در بطالت به سر می‌بری. چند با تو بگویم که معلق زدن بیاموز، سگ ز چنبر جهانیدن و رسن بازی تعلّم کن تا از عمر خود برخوردار شوی. اگر از من نمی‌شنوی، به خدا تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جو از هیچ جا حاصل نتوانی کرد » .

عبید زاکانی


ترک تحصیل دانش آموزان که پیش‌تر مربوط به دوران ابتدایی و تحت شرایط فقر، نبود مدرسه و فاصله بود به سمت متوسطه دوم جهش یافته است. تا زمانی که مشکلاتی مانند کمبود امکانات، نابرابری آموزشی، نفوذ مافیای کنکور و کاهش جایگاه معلمان حل نشود، نه کیفیت آموزش افزایش خواهد یافت و نه عدالت آموزشی محقق می‌شود.

دانش‌آموز متوسطه دوم دیگر آگاهانه و با استدلال دست از تحصیل می‌کشد و ترجیح می‌دهد آینده خود و خانواده‌اش را با تحصیل احتمالی در یک دانشگاه دولتی به خطر نیندازد.

آن‌ها برادران و خواهران خود را دیده‌اند که پس از سالیان دراز علم‌آموزی نه‌ تنها شغلی ندارند بلکه گلیم خود را از آب نمی‌توانند بیرون بکشند و از پس مسائل ساده زندگی و مخارج نیز برنمی‌آیند. اینان شهروندان جامعه را مرور می‌کنند و می‌بینند معلم و کارمند در واقعیت‌های اجتماع نه تأثیرگذار است و نه حتی برای خودش زندگی شاد و بی‌دغدغه‌ای دارد.

پس ساده است اگر مسیر متفاوتی برای تحقق خواسته‌هایشان دنبال کنند.

بررسی وضعیت ترک تحصیل دانش آموزان و مدرسه یا بازار کار در صدای معلم

در کنار ترک تحصیل دانش آموزان آمار قابل‌ توجهی از «معلمان» نیز هستند که به ترک شغل پرداخته‌اند و از نو برای ساخت زندگی‌شان تلاش می‌کنند. اگر هم تغییر شغل نداده‌اند عملاً با ایجاد کسب‌وکاری مالی شغل معلمی را به‌عنوان یک اشتغال کم‌اهمیت‌تر پذیرفته‌اند.

سال‌ها پیش، که تازه تدریس را شروع کرده بودم برایم همه‌چیز پر از حرارت و شور و عشق بود. هر برنامه مدرسه، حرکت دانش‌آموز یا حتی اتفاق‌های مسیر برایم خاطره بود.

یک مسیر چهل کیلومتری را با موتورسیکلت می‌رفتم تا به مدرسه برسم.

بررسی وضعیت ترک تحصیل دانش آموزان و مدرسه یا بازار کار در صدای معلم

حالا هیجده سال گذشته است و اگرچه هنوز مدرسه و دانش‌آموز و کلاس برایم لذت‌بخش است چون عمری با غم‌های آن و شادی آن سپری کرده‌ام اما همان چیزهای ساده‌ای که آن سال‌ها می‌پنداشتم سال بعد درست می‌شود نه‌ تنها بهتر نشده است بلکه با اطمینان می‌توانم بگویم بسیار بدتر نیز شده است.

نارضایتی معلمان افزون‌تر، امکانات مدارس و آموزشی همچنان اندک یا صفر، روش‌های تدریس منسوخ‌ شده با محتوای ضعیف کتاب‌ها و ترک تحصیل بیشتر ارمغان تلاش وزیران و کارشناسان آموزش‌ و پرورش برای جامعه است.

با این‌ حال سه‌شنبه ۱۴۰۳/۱۱/۳۰ معاون وزیر آموزش‌ و پرورش خطاب به هزاران دانش‌آموز و معلم و خانواده ایرانی همچنان می‌گوید: «رویکرد دولت چهاردهم ارتقای کیفیت و بسط عدالت آموزشی است».

بررسی وضعیت ترک تحصیل دانش آموزان و مدرسه یا بازار کار در صدای معلم

اگر همین شعار را دولت سیزدهم، دوازدهم، دهم، نهم و از ابتدا نیز در دستور کار بوده و تغییری رخ نداده باشد به نظر وزیر و معاونش لازم است در هر دوره تکرار شود؟!

همه می‌دانیم قبولی دانشگاه‌ها در دستان مافیای کنکور و مؤسسات آموزشی است و کیفیت در مدارس عادی در حد یادگیری سواد نوشتن و خواندن هم نیست!

همه می‌دانیم جایگاه اقتصادی و اجتماعی یک معلم آن‌قدر پایین آمده است که نیازهای اساسی و اولیه این قشر نیز تأمین نمی‌شود.

بررسی وضعیت ترک تحصیل دانش آموزان و مدرسه یا بازار کار در صدای معلم

با وجود این‌ همه مدارس ناایمن و غیراستاندارد، ترک تحصیل‌ها و بی‌ توجهی به مدارس چگونه افزایش کیفیت ممکن می‌شود!

تا زمانی که مشکلاتی مانند کمبود امکانات، نابرابری آموزشی، نفوذ مافیای کنکور و کاهش جایگاه معلمان حل نشود، نه کیفیت آموزش افزایش خواهد یافت و نه عدالت آموزشی محقق می‌شود.

اگر سیاست‌گذاران به‌جای تکرار شعارهای گذشته، برای اصلاحات اساسی قدم برندارند، شکاف میان آموزش و جامعه روزبه‌روز عمیق‌تر خواهد شد و این ترک تحصیل های اختیاری و نادیده گرفتن جایگاه مدارس برای ساخت آینده ای بهتر بیشتر از پیش خواهد شد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بررسی وضعیت ترک تحصیل دانش آموزان و مدرسه یا بازار کار در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

 بررسی چالش های نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش ایران در فروچاله ی فقدان تئوری مناسب و فقر نظام اندیشگی در صدای معلم  آموزش به مثابه رکن‌ جدا ناپذیر توسعه در این سامان فرازها و‌ فرودهایی را تجربه می کند که با تثبیت و تقویت روندهای مثبت و کاستن از دشواری ها و کاستی های معطوف به توسعه همه جانبه می توان به آینده ای بهتر اندیشید و بدان امیدوار بود.

 پر واضح است که دسترسی به آموزش عادلانه، فراگیر و به روز که در تربیت شهروندی تمام عیار، آشنا به حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی و مهارت های زندگی ایفای نقش ایفا می کند، ، یک ضرورت انکار ناپذیر برای بود و نمودی شایسته و جلوه ای از جوامع توسعه یافته با تفکری آینده نگرانه است.

برای «گسترش آموزش، با کیفیت عادلانه و در دسترسِ همه‌ی مردمان جهان « که در پیام های مکرر سازمان علمی و فرهنگی یونسکو نیز به مناسبت روز جهانی آموزش مورد تاکید قرار گرفته است، باید مجالی فراخ در اندیشه ورزی و در جهت غلبه "نظام دانایی" » در حوزه تعلیم و تربیت اتفاق افتد. امر بایسته ای که البته مغفول واقع شده است!

 شواهد فراوانی نشان می دهد که دسترسی عموم مردم به آموزشِ با کیفیت و عادلانه از مطلوبیت مناسبی برخوردار نیست چه این که با تنوع شگفت انگیز مدارس و طبقاتی و کالایی شدن آموزش، بحران نیروی انسانی، عدم سرمایه گزاری بهینه در آموزش، سیاست زدگی و نگاه ابزار انگارانه به آن ، نبود تجهیزات و امکانات کافی در مدارس، وجود مدارس و کلاس های فرسوده و غیر استاندارد و... دست یابی دانش آموزان به آموزش فراگیر و کیفی را با چالش های اساسی مواجه ساخته است که این امر خود دال و سنجه محکمی برای ارزیابی « حکمرانی خوب » و کارآمدی و اثر بخشی رویکردها، سیاست ها و عملکردهای سیستم از لحاظ ساختاری و از منظر کنشگران و بازیگران این عرصه می باشد .

بررسی چالش های نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش ایران در فروچاله ی فقدان تئوری مناسب و فقر نظام اندیشگی در صدای معلم

 این همه در حالی است که نظام آموزشی متمرکز، حافظه محور با متنی فربه و تمام عیار از سوداگری های مزمن و رایج در بازار مکاره کنکور ، بهترین دوران زندگی کودکان و نوجوانان این سرزمین را به منظور کسب مهارت های خوب زندگی کردن به حاشیه رانده است.  نکته اساسی در این ارتباط حل و فصل دشواری های مربوط به استقرار نظام شایسته گزینش معلم  و به رسمیت شناختن حقوق صنفی و مدنی آنان است .

اکنون نظام تعلیم و تربیت در ایران با فقدان تئوری مناسب و فقر نظام اندیشگی  زیر ساخت های مناسب برای توسعه پایدار را ندارد و در شرایط بحران هایی نظیر کوید ۱۹ و بحران انرژی ۱۴۰۳  آسیب های آن شدت گرفته است که از جمله می توان به:

بررسی چالش های نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش ایران در فروچاله ی فقدان تئوری مناسب و فقر نظام اندیشگی در صدای معلم

درهم شکستن ساختار نصیب برابری آموزشی و پرورشی ، فزونی روند ترک تحصیل ، شدت جریان یادگیری های از دست رفته ، پس رفت های تربیتی متناسب با الگوهای شایسته ایرانی اسلامی و سیطره وحشتناک و بی حد و مرز فضای سایبری با آسیب های سخت بر جسم و جان دانش آموزان را نام برد که هزینه ها و هزیمت های آشکار و نهانی را در پی داشته و دارد که به طور حتم باید به سرعت تدبیر شود. امری که با قواره ناموزون شاکله سیاست گزاری ها و فقدان یا ضعف مدیریت استراتژیک در حوزه تعلیم و تربیت و آموزش عالی در ادوار مختلف، عنایت در خور شایسته ای بدان مبذول نشده است .

بررسی چالش های نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش ایران در فروچاله ی فقدان تئوری مناسب و فقر نظام اندیشگی در صدای معلم

 نکته اساسی در این ارتباط حل و فصل دشواری های مربوط به استقرار نظام شایسته گزینش معلم  و به رسمیت شناختن حقوق صنفی و مدنی آنان است . بدیهی است که با گذر از نظام مسائل محوریت « معلم » به عنوان عامل تغییر و فقدان بهره گیری از امکانات بسیار مهمی که فن‌آوری های نوین در امر آموزش برای همه شهروندان در اختیار می گذارد،  خسارت های روز افزونی نصیب کشور خواهد شد » .

بررسی چالش های نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش ایران در فروچاله ی فقدان تئوری مناسب و فقر نظام اندیشگی در صدای معلم

 عبور از فراز و فرودها و پس افتادگی مزمن در حوزه آموزش با تعمیق مطالعات « آینده پژوهی » و با مرجعیت اهالی شایسته تعلیم و تربیت، مبتنی بر رویکردهای واقع بینانه نسبت به اقتضائاتِ جهان امروز و فردای این سر زمین ممکن خواهد بود.

پر واضح است رسیدن به این اهداف مشروط به اجتماعی شدن مسائل آموزش و پرورش و انسداد ورودی های مزاحمی است که دورنمای حرکت به سوی الگوهای توسعه پایدار را با چالش های سختِ تمام‌ عیار مواجه ساخته است.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بررسی چالش های نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش ایران در فروچاله ی فقدان تئوری مناسب و فقر نظام اندیشگی در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم در مورد نشست معلمان مطالبه گر با مسئولان صندوق ذخیره فرهنگیان در مورد عملکرد غیرشفاف و موضع مدیر عامل

در تداوم سلسله جلسات مطالبه‌گران و دیگر فعالان صنفی، چهارشنبه یکم اسفند ۴۰۳ جلسه‌ای با استعداد مثبت صدنفر از منتخبین مطالبه‌‌گران از سراسر کشور با هیات مدیره و مدیرعامل صندوق ذخیره فرهنگیان کشور در سالن اجتماعات دفتر مرکزی صندوق برگزار گردید.

در این نشست سه ساعتهِ چالشی پس از جستارگشایی آغازین مسئولین جلسه و صحبت‌های تند و تیز تعدادی از مطالبه‌گران، در نهایت مسئولین صندوق ذخیره ضمن پذیرش اکثر انتقادات مطالبه‌گران به سوالات و ابهامات مطرحه در خصوص عملکرد غیرشفاف صندوق پاسخ گفتند.

گزارش صدای معلم در مورد نشست معلمان مطالبه گر با مسئولان صندوق ذخیره فرهنگیان در مورد عملکرد غیرشفاف و موضع مدیر عامل

ارزش مالکانه و خروش مطالبه‌گران

در ابتدا داوری دبیر جلسه ضمن تشریح ساختار صندوق ذخیره و فرآیند مطالبه‌گری حاضرین افزود: کارآمدی هیات مدیره مطالبه اصلی ما بوده و مباحث ما روی استراتژی‌هاست.

خزائی نیز با اشاره به تاریخچه مطالبه‌گری گروه موسوم به ۸۳ افزود: صدای حق‌طلبی و ندای مطالبه‌گری ما تک تک اتاق‌ها و دفاتر رئیس روسا را درنوردیده است.

امروز هیچ مسئولی نمی‌تواند بگوید در جریان مطالبات ما نیست.

در ادامه با مجری‌گری خراسانی منتخبین مطالبه‌گران شامل: ایزدپناه از چهارمحال و بختیاری، سورگی و خانم‌ها زنجانی و پرکار از تهران، بهرامی، خادمی و هاشمی از تهران و همچنین خانم ساداتی از جویبار نقطه‌ نظرات خود را در خصوص چرایی حضور و چیستی مطالبات و چگونگی مطالبه‌گری و زوایای پیدا و پنهان ارزش مالکانه به طور شفاف و بی‌لکنت بیان نمودند.

گزارش صدای معلم در مورد نشست معلمان مطالبه گر با مسئولان صندوق ذخیره فرهنگیان در مورد عملکرد غیرشفاف و موضع مدیر عامل

صندوق مجموعه‌ای خصوصی است

در ادامه علی صادقی مدیرعامل جدید صندوق با اشاره به حضور سه‌ ماهه خود و ارائه گزارش فصلی در مسئولیت خطیر خود افزود: ۱۰۰ شرکت با ۲۵ نوع ماموریت (که اکثرا غیرضرور و فاقد توجیه اقتصادی‌اند) تحویل من شده است.

احیای چهره مخدوش صندوق را از ماموریت‌های اصلی خود می‌دانم.

از نظر من صندوق مجموعه خصوصی است. به خاطر ابهامات ایجاد شده برای تعیین تکلیف، اساسنامه مشمول استعلامات از مراجع ذی‌صلاح شده است.

متاسفانه صندوق در شفافیت مردود بوده و اعمال و اقدامات جزیره‌ای است. ما در سه ماهه مسئولیت برای ساماندهی امور و حذف موازی‌کاری‌ها، کمیته‌های تخصصی راه‌اندازی کرده و در حال پیگیری ۱۷۰ مصوبه معوقه دوره گذشته هستیم.

کمیته ارزش مالکانه را ذیل ساختار صندوق برده و شرکت سهند را تعیین تکلیف و راهی بورس کرده‌ایم. سامانه‌ای طراحی شده تا تمام فعالیت‌ها شفاف در سامانه قابل رویت و نظارت عمومی باشد.

صادقی با اشاره به پیگیری بدهی دولت به صندوق در جلسات مکرر با دولتیان افزود: دولت چیزی حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان از قبِل تعهدات خود به صندوق بدهکار است. ما در سه ماهه گذشته دستورالعمل منابع انسانی جذب فرزندان فرهنگیان را آماده کرده‌ایم.

گزارش صدای معلم در مورد نشست معلمان مطالبه گر با مسئولان صندوق ذخیره فرهنگیان در مورد عملکرد غیرشفاف و موضع مدیر عامل

۲۳ شرکت زیان‌ده در صندوق داریم

فرجی رئیس هیات مدیره نیز ضمن تشریح فعالیت‌های ادواری صندوق ذخیره و گریز به تاریخچه فعالیت صندوق افزود: ماهانه حدود ۱۸۶ میلیارد تومان واریزی فرهنگیان به صندوق ذخیره می‌باشد. اگر ما پیگیر احصای مالکیت و احیای ماهیت صندوق نبودیم تحت فشار دولت تاکنون این صندوقِ خصوصی به نهاد عمومی غیردولتی تبدیل شده بود‌.

از ۱۰۰ شرکت ۲۳ شرکتِ زیان‌ده داریم که البته سهم آنها از دارایی‌های صندوق زیر ده درصد است. پیگیر انحلال و یا فروش شرکت‌های زیان‌ده هستیم. سال گذشته ۳/۵ هزار میلیارد تومان سود بین ذی‌نفعان تقسیم شده و امسال این مبلغ شش هزار میلیارد تومان خواهد بود.

گزارش صدای معلم در مورد نشست معلمان مطالبه گر با مسئولان صندوق ذخیره فرهنگیان در مورد عملکرد غیرشفاف و موضع مدیر عامل

خیانت‌ وزرا در حق صندوق ذخیره

در ادامه صدقی از اعضای مجمع عمومی استانی (۸۳ مطالبه‌گر) و دبیر کمیته عالی ارزش مالکانه نیز ضمن اشاره به پیگیری‌های ارزش مالکانه اعضا افزود :

یوسف نوری در بهمن ۱۴۰۰ مانع تخصیص حقوق مالکانه سه هلدینگ اصلی شد و در ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ نیز رضا مرادصحرایی مانع تخصیص حقوق مالکانه سه شرکت از زیر مجموعه‌های صندوق ذخیره که در بازار سرمایه حضور داشتند گردید.

صدقی با تشریح اقدامات و قصورات مسئولین صندوق افزود: معلمان می‌فهمند چه مدیرانی صادق و چه مدیرانی مجری اِعمال نظر مافیای درون و بیرون صندوق‌اند. در پایان از هیات مدیره صندوق قول می‌گیریم که اگر  تخصیص حقوق مالکانه مجددا مورد تهدید قرار گیرد به پشتوانه مطالبه‌گران، در مقابل اِعمال نظرهای غیرقانونی ایستادگی نمایید.

گزارش صدای معلم در مورد نشست معلمان مطالبه گر با مسئولان صندوق ذخیره فرهنگیان در مورد عملکرد غیرشفاف و موضع مدیر عامل

روح مطالبه‌گری؛ پیگیری ارزش مالکانه

شهسوارزاده از مطالبه‌گران حاضر، در مصاحبه با خبرنگار صدای معلم با اشاره به چهار محور اصلی مسائل صندوق افزود: مطالبه ما در حوزه ماهیت، مالکیت، مدیریت و مشارکت در انتخاب رکن مجمع دور می‌زند.

لازم به ذکر است که تداوم جلسات مطالبه‌گران و روح و روان فعالیت‌ها حول ارزش مالکانه اعضاست. منظور از ارزش مالکانه یعنی سهم اعضای شاغل و بازنشسته از دارایی‌های غیرمنقول صندوق که با پول فرهنگیان خریداری شده می‌باشد.

در جلسه پرسش و پاسخ، مثلث سورگی و خانم‌ها زنجانی و ساداتی مسئولین صندوق را به توپ بستند ولی به قول شاعر:

گوش اگر گوش منو و ناله اگر ناله توست
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است.

گزارش صدای معلم در مورد نشست معلمان مطالبه گر با مسئولان صندوق ذخیره فرهنگیان در مورد عملکرد غیرشفاف و موضع مدیر عامل

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم در مورد نشست معلمان مطالبه گر با مسئولان صندوق ذخیره فرهنگیان در مورد عملکرد غیرشفاف و موضع مدیر عامل

منتشرشده در اقتصاد

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

نشست خبری حجت الاسلام محمد حسین پورثانی معاون  پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش با موضوع « هفته گرامی داشت امور تربیتی و تربیت اسلامی » در محل وزارت آموزش و پرورش ساختمان علاقه مندان و در سالن اجتماعات این معاونت روز سه شنبه 30 بهمن برگزار گردید .

این نشست با 25 دقیقه تاخیر آغاز گردید هر چند پورثانی از تاخیر پیش آمده عذرخواهی کرد .

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

با وجود آن که موضوع نشست حول امور تربیتی بود اما جز « صدای معلم » که در مورد فلسفه و عملکرد این نهاد در آموزش و پرورش پرسش های جدی و شفافی را مطرح کرد بیشتر پرسش های خبرنگاران در مورد واژگونی اتوبوس دانش آموزان در کرمان و حواشی آن بود .

پرسش خبرنگار خبرگزاری فارس در مورد ایجاد و نحوه کار « مرکز اردویی » بود که در دستورالعمل برگزاری اردوهای دانش‌آموزی نیز مورد اشاره قرار گرفته است .

خانم عابدینی به عنوان خبرنگار این خبرگزاری سابقه ایجاد این مرکز را به زمان حضور علیرضا کاظمی به عنوان معاون پرورشی و فرهنگی وقت وزارت آموزش و پرورش نسبت داد در حالی که مرکز کنترل‌های سفرهای برون‌ استانی دانش‌آموزان کشور در زمان حضور « مهدی فیض » افتتاح گردید .

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

« صدای معلم » در 22 مهر 1396 در  نشست مراسم افتتاح مرکز کنترل‌های سفرهای برون‌استانی دانش‌آموزان کشور با حضور « مهدی فیض » معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش ، مسئولان سازمان دانش آموزی ، داود محمدی و فاطمه سعیدی اعضای کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ؛ رئیس مرکز اطلاعات و کنترل ترافیک پلیس راهور ناجا و معاون اجتماعی پلیس راهور با حضور خبرنگاران برگزار گردید پرسش هایی مطرح کرد . ( این جا )

علی پورسلیمان مدیر صدای معلم پرسید :

« قرار بود گزارشی را وزارت آموزش و پرورش تا قبل از آغاز سال تحصیلی منتشر کند : گزارش نهایی در مورد حادثه اتوبوس دانش آموزان هرمزگانی .

گزارش نخست منتشر شد .

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

حدود 3 هفته از آغاز سال تحصیلی گذشته است و خبری از آن گزارش نهایی نیست .

سوال مشخص این است که مسئول تامین امنیت اردوهای دانش آموزی که بیش از 92 درصد آن مربوط به " راهیان نور " است بر عهده کدام نهاد است ؟

" وزارت آموزش و پرورش ، پلیس راه و یا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ؟

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

زمانی صدای معلم با آقای حاجی بابایی در گفت و گویی این را مطرح کردیم و ایشان در پاسخ گفت :

" بروید از مسئولانش بپرسید . "

اما اشاره ای به مسئولان نکردند .

محبت کنید شما این مسئولان را معرفی کنید و پاسخ گو باشید .

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

پرسش من از آقای داود محمدی عضو محترم کمیسیون آموزش مجلس این است که ماحصل نشست ها ، جلسات فشرده و کارگروه هایی که اشاره کردید چه بوده است ؟

آیا نتیجه فقط « اصلاح آیین نامه اردوهای دانش آموزی » بوده است ؟

آیا مسئولان وزارت آموزش و پرورش فرضا نظارت دارند که چه کسانی از طرف سازمان دانش آموزی می روند و با افراد حقیقی و حقوقی که اتوبوس ها را اجاره می دهند قرارداد می بندند ؟

تا جایی که اطلاع داریم ؛ فرسوده ترین و مستهلک ترین اتوبوس ها را با پایین ترین قیمت ها اجاره می کنند و در اختیار دانش آموزان قرار می دهند که سیستم ایمنی آن هم خیلی پایین است .

و پرسش آخر از آقای سرهنگ رحمانی که فرمودند .

ابتدا از ایشان در مورد صحبت هایی که در مورد آموزش و پرورش گفتند تشکر می کنم .

سوال مشخص من این است که آیا تاکنون هیچ گونه ارتباط سیستماتیکی در این 4 دهه پس از انقلاب بین پلیس و وزارت آموزش و پرورش وجود نداشته است که این مرکز راه اندازی شده است ؟

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

آقای بطحایی صحبت هایی را ایراد کردند که از پرتال وزارت آموزش و پرورش حذف شد .

قرار شد که اتوبوس های راهیان نور توسط " پلیس راه " اسکورت شود .

آیا شما به این قول و تعهد پای بند خواهید بود ؟ »

و اما پاسخ حسین پورثانی معاون  پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش به پرسش خبرگزاری فارس چنین بود :

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

« البته دستور العمل اردویی برای اردوهای خارج از استان بود چون اردوی داخل استان آن قدر زیاد است که اصلا در این مرکز قابل رصد نیست و خیلی زیاد است .

آن چیزی که در اولویت هست آن است که این مرکز با همکاری و همراهی هم سازمان پایانه ها و هم پلیس راه ، هم اورژانس و همه کسانی که در اردوها فعالیت می کنند یک شبکه متصل و یک پارچه باشند که مثلا اگر امروز کسی می گوید این اتوبوس این شرایط را داشته یا نه ... تیک این سامانه که دست من نیست که بزنم !

آن کسی که مسئول هست این تیک را بزند و این اتفاق بیفتد . این می شود یک سامانه جدی و این تاکنون محقق نشده است و هیچ موقع هم محقق نشده است که همه کنش گران در آن باشند .

آن چیزی که ایجاد شد در وزارت آموزش و پرورش انجام شد و به یکی دو مرکز هم دسترسی داشت .

این مرکز قبل از دوران کرونا ایجاد و شروع شد . کرونا که شد حجم اردوها تقریبا به « صفر » رسید و تعداد اردوها خیلی کم شد .

بعد از کرونا فضای اردویی کشور جان گرفت .

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

آن قدر تقاضا زیاد بود و سامانه جواب این تقاضاها را نمی داد که به یک « کار صوری » تبدیل شده بود یعنی این که کسی که آن جا مسئول بود همین طوری تیک را می زد و کار انجام می شد !

قبل از آن که من مدیر کل شوم و به تهران بیایم بخشنامه ای صادر شد که گفته بود با توجه به این که زیرساخت لازم برای اداره این کار وجود ندارد چه از لحاظ سخت افزاری و چه از لحاظ نرم افزاری و تا آن زیر ساخت آماده شود آن سامانه اردویی متوقف شود .

الان هم داریم کارهایش را انجامی می دهیم و جلسات مختلفی داشته ایم .

در حال حاضر دو دستور کار را در برنامه داریم :

هم بازبینی دستور العمل اردویی که اگر نقطه ضعف و اشکالی در دستور العمل هست بازبینی کنیم .

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

دوم استقرار یک سامانه ی جامع که همه کنش گران اردویی در آن فعال باشند .

هم دستور آقای وزیر است و هم حکم عقل است که ما بتوانیم کار را رصد کنیم .

این دو نکته در حال پی گیری است و ان شاء الله بتوانیم هر دو کار را انجام دهیم .

مشروح پرسش و پاسخ « صدای معلم » با معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش منتشر خواهد گردید .

پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از نشست خبری پورثانی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در مورد مرکز اردویی

منتشرشده در گفت و شنود

داستانی از صف‌های بنزین و معمای یک واکنش جمعی در صدای معلم   در شهری که انگار همیشه منتظر اتفاقی بود، درست مثل نفسی که در سینه حبس شده، زندگی جریان داشت. آسمان گاهی خاکستری بود و گاهی آبیِ روشن، اما فرقی نمی‌کرد، زیر این آسمان، صف‌های پمپ بنزین همیشه بودند، مثل رگ‌های آبی پر پیچ و خمی که در نقشه‌ی شهر خودنمایی می‌کردند.

پیرمردی بود به اسم حاج‌ علی، راننده‌ی تاکسی قدیمی، با موهای سپید و دستی که همیشه روی دنده بود. او می‌گفت: « بچه جان، اینجا ایران است. همه‌چیز ممکن است تغییر کند، سیاست، هوا، قیمت دلار... اما یک‌ چیز ثابت می‌ماند، آن هم این صف‌هاست » . حاج‌ علی این را با لبخندی تلخ می‌گفت، انگار این صف‌ها بخشی از هویت شهر بودند ؛ نشانه‌ای از یک عادت جمعی، یک واکنش ناخودآگاه به هر خبر و اتفاق.

آرش، دانش‌آموز تیزهوش و کنجکاوی که آن جمله‌ی معنادار را در کلاس بر زبان آورده بود، پسری بود با چشمانی که از هوش و دقت برق می‌زد. او دنیا را جور دیگری می‌دید، انگار پرده‌ای از روزمرگی را کنار زده بود و پشت آن الگوهایی پنهان را می‌دید. به صف‌ها نگاه می‌کرد و فقط تجمع ماشین‌ها را نمی‌دید، بلکه رفتاری جمعی را می‌دید، یک واکنش شرطی‌ شده.

شاید در ناخودآگاه مردم این شهر، پر شدن باک بنزین مترادف بود با آمادگی، با اطمینان خاطر در برابر هر نامعلومی.

یک روز، خبر پیچید که قرار است قیمت بنزین تغییر کند. هیچ‌ کس نمی‌دانست چقدر، کی و چگونه، اما همین خبر کافی بود تا شهر به تکاپو بیفتد. صف‌های پمپ بنزین دیگر فقط طولانی نبودند، بلکه غلیظ شده بودند . انگار خیابان‌ها خودشان تبدیل به صف شده بودند. مردمی که معمولاً با حوصله بودند، بی‌حوصله شده بودند، بوق‌ها بلندتر شده بودند و حتی لحن صحبت‌ها تندتر.

داستانی از صف‌های بنزین و معمای یک واکنش جمعی در صدای معلم

در همین هیاهو، آرش کنار پنجره‌ی کلاس ایستاده بود و به منظره‌ی بیرون نگاه می‌کرد. صف‌ها از دور شبیه مارهای رنگینی بودند که شهر را احاطه کرده بودند. او با خودش فکر می‌کرد، چه نیروی عجیبی در این شهر جاری است که مردم را این‌گونه به پمپ بنزین‌ها می‌کشاند. آیا فقط ترس از گرانی بود؟ یا چیز دیگری هم در کار بود؟ شاید در ناخودآگاه مردم این شهر، پر شدن باک بنزین مترادف بود با آمادگی، با اطمینان خاطر در برابر هر نامعلومی.

شاید این صف‌ها، بیش از آنکه برای بنزین باشند، برای امنیت بودند. شاید مردم با پر کردن باک ماشین‌هایشان، تلاش می‌کردند باک دل‌هایشان را هم پر کنند ؛ از امید، از اطمینان، از هر چیزی که در آن لحظه کم داشتند

. شاید این صف‌ها، نوعی آیین جمعی بودند، یک مناسک ناخودآگاه برای مقابله با اضطراب.

چند روز بعد، آرش خبر رفتنش به آمریکا را به معلمش داد. معلمش لبخند زد و گفت:  « آرش جان، امیدوارم در آمریکا هم پدیده‌های جالب برای رصد پیدا کنی » .

داستانی از صف‌های بنزین و معمای یک واکنش جمعی در صدای معلم

آرش هم لبخند زد، اما در دلش می‌دانست که صف‌های پمپ بنزین ایران، پدیده‌ای منحصر به‌ فرد بود .داستانی ناگفته از مردم یک شهر، یک واکنش جمعی به زندگی، به تغییر، به هر آنچه که می‌آمد و می‌رفت.

شاید در ایالت‌های آمریکا، صف‌های دیگری باشد، صف‌های خرید در جمعه‌ی سیاه، صف‌های کنسرت‌های بزرگ، صف‌های رسیدن به آرزوها. اما صف‌های بنزین ایران، چیزی بیشتر از یک صف ساده بودند.

آن‌ها آینه‌ای بودند که تصویر جامعه‌ای را منعکس می‌کردند، جامعه‌ای که در عین انتظار، در عین نگرانی، همیشه در حرکت بود، مثل ماشینی که با باک پر، آماده‌ی سفر است، حتی اگر نداند مقصد کجاست.

آرش وقتی سوار هواپیما شد و از پنجره به شهر نگاه کرد، صف‌های پمپ بنزین را دید که از بالا شبیه خطوط باریک و نامنظم بودند، مثل نوشته‌های رمزی بر صفحه‌ی شهر. او می‌دانست که این صف‌ها، بخشی از خاطراتش خواهند بود، بخشی از داستانی که همیشه با او خواهد بود .

داستان شهری که در هر شرایطی، صف‌های پمپ بنزینش شلوغ می‌شد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستانی از صف‌های بنزین و معمای یک واکنش جمعی در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

«میان ایران در آستانه ورود به دنیای مدرن با ایران دو هزار سال قبل هیچ تفاوتی از لحاظ ماهوی وجود نداشته، تنها اگر تغییری مشاهده می‌شود، می‌توان آن را شکلی و غیرساختاری دانست. در حالی که ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایران طی سال‌های متوالی در دوران قدیم با تکانه‌های جدی همچون تغییر مذهب و سلسله‌های حکومتی مواجه گردید، اما همچنان به‌گونه‌ای متصلب که از ویژگی‌های قدیم محسوب می‌گردد، ماهیت خویش را حفظ نمود. چنین ساختارهایی که تا آستانه ورود به عصر جدید، گفتمان حاکم را تشکیل می‌داده است، پس از جنبش مشروطه جزء نیروهای مقاومت درمقابل غلبه ملزومات مدرن درآمده و در مقابل تغییرات جدید، ایستادگی نموده است » .

مشروطه ناکام

تاملی در رویارویی ایرانیان با چهره ژانوسی تجدد

مهدی رهبری (نویسنده)

***

آن چه در زیر می آید ؛ مشاهدات عینی یک « معلم روزنامه نگار » است .

از قبل تعدادی از کنش گران شامل رحیم قمیشی، ناصر دانشفر و اکبرسرارودی برای تجمع 25 بهمن فراخوان داده بودند .

این تجمع با هدف اعتراض به حصر میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی که نزدیک به 15 سال در حبس خانگی به سر می برند و با رویکرد « سکوت » قرار بود برگزار شود که با ممانعت نیروهای امنیتی و انتظامی رو به رو گردید .

از قبل و با توجه به شرایط جامعه می شد چنین نتیجه ای را پیش بینی کرد اما چند مساله برای من در این روز اعتراض قابل توجه و تامل بود .

نخست آن که مطابق قانون اساسی و به طور مشخص اصل 27 تجمع آزاد است .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

به نظر می رسد این اصل صراحت دارد و نباید و نمی تواند در رویکردهای مصلحتی و امنیتی گیر افتاده و حقوق مصرح مردم نادیده گرفته شود .

آن چه بیشتر موجب آزار است برخورد دوگانه و البته با صراحت بیشتر ، تبعیض آمیز و ریاکارانه حاکمیت در برخورد یا تجمعات است .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

گروهی که حامی قرائت های حاکمیت در مسائل و موضوعات باشند به راحتی تجمع برگزار می کنند و کسی هم معترض آنان نمی شود در حالی که معنای آزادی به صورت دقیق آزادی مخالف و منتقد است .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

هنوز نفهمیده ام و البته درک آن برای من غیر قابل انجام است که چرا در تجمع مسالمت آمیز و صنفی تعدادی از معلمان بازنشسته به صورت آنان فلفل پاشیده شده و با این فرهنگیان با خشونت و تحقیر برخورد می شود ؟

این همه خشونت نیروهایی که بر حسب قاعده باید مروج قانون گرایی و انسان محوری باشند از کجا می آید ؟ و چرا می آید ؟

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

پلیس و یا مامور رسمی که خود حامل و عامل به خشونت است ؛ چگونه می خواهد جلوی خشونت دیگران را بگیرد ؟ و چه بسا فردا در فضای کنش و واکنش ؛ دامن او را هم بگیرد که البته آن هم به واقعیت پیوسته است . منع تردد شهروندان و یا اعمال هر گونه محدودیت و یا ممانعت خارج از چارچوب « قانون و اخلاق » جامعه را در مسیرهای خطرناک و پیچ های غیر قابل برگشت قرار خواهد داد .

جمهوری اسلامی برای یک بار و برای همیشه باید به این برخوردهای تبعیض آمیز و خشونت محور پایان دهد .

چگونه است که تنبیه بدنی و خشونت یک معلم در کلاس از سوی مسئولان تحمل نمی شود اما این نیروها و افراد مجاز به انجام هر رفتاری برای « هدف از پیش تعریف شده » هستند ؟

آیا « هدف » ؛ « وسیله » را توجیه می کند ؟

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

مساله بعد ؛ برخورد تند و قهری ماموران با کسانی است که قصد عکس گرفتن و یا فیلم برداری از صحنه را دارند .

کدام قانون می تواند حق عمومی افراد را در این موارد محدود و یا لغو کند ؟

 این ترس مشهود ناشی از چیست ؟

زمانی و بر حسب اتفاق زیرنویس شبکه خبر را نگاه می کنم .

طوری اطلاع رسانی می کند گویی ناامنی و جرم و جنایت و فلاکت آن ممالک توسعه یافته را در برگرفته و فقط ما در ساحل نجات به سر می بریم اما کسی به این پرسش پاسخ نمی دهد که چرا و زمانی که پلیس با تظاهر کنندگان برخورد می کند خبرنگاران حاضر بدون ترس و در امنیت از تمام جزئیات صحنه درگیری عکس و فیلم تهیه می کنند اما در ایران نمی شود ؟

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک ؟

اگر کاری قابل دفاع است دیگر چه جای پنهان کردن و کتمان کردن ؟

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

این چه خلقیاتی در ایرانیان است که از « شفافیت » واهمه دارند و از آن فرار می کنند اما انتظار تحقق آن را در دیگران دارند ؟

در حوزه ی آموزش و مدرسه برخی به شدت مخالف شیشه ای شدن کلاس درس هستند .

آنان تصور می کنند که محیط کلاس یک حوزه و حریم شخصی است و ضبط صدا و یا عکس زیر پاگداشتن حقوق مدنی و شهروندی افراد است .

به طور قطع و بدون تردید و پس از 36 سال اشتغال در « حرفه معلمی » با صراحت اعلام می کنم :

معلمی که به خودش مطمئن باشد و رفتار خود را به صورت صحیح و علمی و منطقی مدیریت کند نباید از مشاهده رفتار خود توسط دیگران واهمه ای داشته باشد .

بلکه از آن استقبال هم می کند . چرا که به طور قطع برای رفتار و کنش خود دلیل و منطق دارد .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

همین وضعیت در مورد حاکمیت که فصل الخطابش باید « قانون » باشد کاملا ساری و جاری است .

بارها و بارها در « صدای معلم » نوشته و در محافل عمومی گفته ام که وظیفه مهم آموزش و پرورش تربیت « شهروند » است .

این اگر نباشد ؛ موضوع مدرسه و آموزش از فلسفه ی خود تهی و از حیز انتفاع ساقط می شود .

مدرسه ای که قادر نیست شهروند و انسان مجهز به مهارت های شهروندی با تفکر انتقادی تربیت کند ؛ بودن و یا نبودنش توفیری ندارد جز آن که فقط « هزینه » تولید می کند .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

کدام قانون و کدام قاعده به ماموران اجازه می دهد که با موتور سیکلت ها و با ایجاد صداهای نامتعارف و توحش آمیز ، امنیت شهروندان را در پیاده رو و خیابان به مخاطره بیفکنند با این توجیه که قصدشان برقراری « نظم و امنیت » است ؟

 در این وضعیت چگونه همان « پلیس » و یا « مامور قانون و نظم » می تواند به موتورسواران عادی نهیب بزند که حق وارد شدن به مسیرهای غیرقانونی را ندارند و با آنان برخورد می شود ؟

این را کدام عقل سلیم می پذیرد ؟

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

مگر نه آن که مهم ترین وظیفه حکومت باید برقراری امنیت ؛ اجرای قانون و تامین آرامش شهروندانش باشد که او را به همین دلیل بر مسند « قدرت » نشانده اند ؟

منع تردد شهروندان و یا اعمال هر گونه محدودیت و یا ممانعت خارج از چارچوب « قانون و اخلاق » جامعه را در مسیرهای خطرناک و پیچ های غیر قابل برگشت قرار خواهد داد .

آن زمان دیگر هیچ تدبیر و یا درخواستی در بستر « بی اعتمادی محض » نتیجه معکوس خواهد داد . این چه خلقیاتی در ایرانیان است که از « شفافیت » واهمه دارند و از آن فرار می کنند اما انتظار تحقق آن را در دیگران دارند ؟

و اما در سوی دیگر این ماجرا و در ارتباط با رفتار شناسی جامعه و گروه ها دو نکته حائز اهمیت است .

نخست آن که به نظر می رسد حاکمیت در حال حاضر به دلایلی قادر به ارزیابی توازن و ترکیب نیروهای اجتماعی موثر و تعیین کننده در جامعه نیست و خود دچار نوعی سردرگمی در تصمیم گیری و فقدان تئوری اقتضایی در معادلات اجتماعی است .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

میدان انقلاب اسلامی در تهران در هر حالتی شلوغ و پرترافیک است .

اگر حاکمیت این گونه و با آن درجه از خشونت برخورد نمی کرد می شد ارزیابی دقیقی از وزن نیروهای منتقد حاکمیت و متعلق به نسل 57 و رزمنده داشت و این خود کمک بزرگی به واقع گرایی در مبارزات مدنی بود .

فرصتی بود که از دست رفت .

و اما نکته ی مهم دیگر بی تفاوتی و بی حسی خیلی عظیمی از جامعه در برابر چنین موضوعاتی است .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

کافی بود چند خیابان پایین تر بیایید تا متوجه شد که موضوعات مورد اشتغال توده حول چه محورهایی است .

توده ای که به نظر نگارنده سر در آخور « روزمرگی » فرو کرده و با آن که گفته می شود 99 درصد مردم ایران باسواد هستند اما در حوزه تحلیل و تعلیل حرفی برای گفتن ندارند و مدافعان چنین وضعیتی ؛ مهم ترین دلیل را وضعیت اقتصادی و معیشتی بیان می کنند .

در حالی که این مقوله نیز خود یک « متغیر وابسته » بوده و معلول مستقل مهم تری است که « ترس عمومی » اجازه ی نقد و جولان در آن حوزه را به مدعیان نمی دهد .

دیدگاه علی پورسلیمان مدیر صدای معلم در مورد تجمع سکوت 25 بهمن

منتشرشده در یادداشت

وضعیت بلوغ و تولد فکری یک ملت و تغییر جامعه شبیه سنگ خارا در صدای معلم

بلوغ و تولد فکری به مراتب دردناک تر و مشکل تر از تولد فیزیکی است ؛ سال های مدید مطالعه، تامل و بالاخره شک در افکاری که بدون انتخاب ما در ذهن مان چپانده و تحمیل کرده اند!

وقتی به افکار بیست سال پیش خودمان نگاه می کنیم از سادگی و از بلاهت آن زمان خویش خنده مان می گیرد البته اگر خنده مان نگیرد باید بر حال خود تاسف بخوریم چون معلوم می شود که در طول این مدت بیست سال، تکان نخورده و درجا زده ایم.

هر گونه تولدی از درون صورت می گیرد ؛ عوامل بیرونی تنها در حکم تلنگر هستند و البته هر گونه زور و عجله در تولد فکری نیز بی فایده است، چون آرام و تدریجی است مانند شکفتن یک غنچه و یا شبیه تولد یک پروانه است .

وضعیت بلوغ و تولد فکری یک ملت و تغییر جامعه شبیه سنگ خارا در صدای معلم

نیکوس کازانتزاکیس حکایت جالبی نقل می کند که در دوران کودکی، یک پیله ی کرم ابریشم را بر روی درختی می یابد . درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد اندکی منتظر می ماند، اما چون خروج پروانه طول می کشد کازانتزاکیس تصمیم می گیرد این فرایند را شتاب بخشد پس با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند و آن گاه پروانه خروج خود را آغاز می کند، اما بالهایش هنوز بسته اند و در نتیجه اندکی بعد می میرد.

کازانتزاکیس می گوید:

بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود اما من انتظار کشیدن نمی دانستم. آن جنازه ی کوچک تا به امروز‌، یکی از سنگین ترین بارها بر روی وجدان من بوده است .

اما تولد فکری آدمی مخصوصا یک ملت به مراتب سخت تر است، چیزی شبیه تغییر سنگ خارا .

وضعیت بلوغ و تولد فکری یک ملت و تغییر جامعه شبیه سنگ خارا در صدای معلم

حاج سياح در خاطراتش می گوید :

روزی به دعوت معتمدالدوله حاکم فارس به ملاقاتش رفته و بين طرفين گفت و گویی درمى ‏گيرد که مرتبط با بحث ماست.

معتمدالدوله که با بریدن سر و دست و شقه کردن انسان ها توانسته بود نظم را در شهر فارس برقرار کند با غرور و نخوت از حاج سیاح مى ‏پرسد:

«نظم حاليه فارس را چگونه می بیند؟»

حاج سياح می گوید: دزدی ریشه کن شده و همه را از بین برده اید اما با رفتن شما نظم شما نیز به دنبال تان خواهد رفت.

حاکم می گوید:

«غير از سر بريدن و دست و پا بريدن و شكم پاره كردن به خرج ايرانى نمی رود».

وضعیت بلوغ و تولد فکری یک ملت و تغییر جامعه شبیه سنگ خارا در صدای معلم

حاج سیاح در جواب می گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود اما من انتظار کشیدن نمی دانستم.

« از تربيت نبايد غفلت كرد. اين افعال ناشايسته از جهالت‏ ناشى می شود . اگر از كوچكى ، مردم را تربيت و قبح اين اعمال را خاطر نشان كنند مردم خود ترک اين كارها می كنند.»

حاکم در جواب می گوید:

«به تو نصيحت می‏ كنم در ايران، حرف تمدن به زبان نياور كه براى تو خطر جانى دارد.»
( سفرنامه حاج سياح...ص۲۰)

وضعیت بلوغ و تولد فکری یک ملت و تغییر جامعه شبیه سنگ خارا در صدای معلم

آن چه از گفت و گوی حاج سیاح و معتمدالدوله نقل کردم در واقع دو دیدگاه متفاوت در مورد تغییر نگرش و رفتار آدم هاست:

دیدگاه اول حاکم فارس بوده که صوری، کوتاه مدت، با کمک فشار از بیرون یا با فشار حرارت دهان برای تولد پروانه...

دیدگاه دوم تربیت تدریجی، دادن فرصت های ممکن برای تولد و شکفتگی از درون و صبر و انتظار و خون دل خوردن، که صبر ایوب می طلبد.

( کانال نویسنده )


وضعیت بلوغ و تولد فکری یک ملت و تغییر جامعه شبیه سنگ خارا در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ تعدادی از معلمان بدون هماهنگی رسمی با مسئول مشخصی و با هدف دیدار با رئیس هیات امنای صندوق ذخیره فرهنگیان ( وزیر آموزش و پرورش ) در محل کار علیرضا کاظمی حضور یافتند.

ین معلمان کنش گر شامل سعید شهسوارزاده ، رامین کریمی نیا ، محمود باقری ، محمد داوری ، فرامرز خداشناس ، فاطمه منصورزاده  ،  مهوش حسینی  و علی پورسلیمان که پی گیر مسائل صندوق ذخیره فرهنگیان از مدت ها پیش هستند در ابتدا به دفتر کار حسین صادقی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش رفته تا ابتدا مساله را با ایشان طرح کنند .

پس از مدتی گفته شد که آقای صادقی جلسه دارد و به ناچار این معلمان روانه دفتر وزارتی شدند .

با وجود برخورد نامناسب افراد مسئول شاغل در این دفتر اما رفتار اسماعیل بحری زاده مدیر کل دفتر وزارتی با معلمان دوستانه و مسئولانه بود .

با درخواست مدیر صدای معلم از آقای بحری زاده و نیز قاسم احمدی لاشکی معاون حقوقی و پارلمانی وزارت آموزش و پرورش که در همان زمان در حال رفتن برای حضور در جلسه وزیر آموزش و پرورش با برخی نمایندگان مجلس بود ؛ نشست این مطالبه گران در محل دفتر وزارتی برگزار گردید .

رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش هم پس از مدتی در این نشست شرکت کرد .

مسعود شکوهی که به عنوان مشاور وزیر آموزش و پرورش در امور اقتصادی و رفاهی فرهنگیان از سوی کاظمی منصوب شده هم در این نشست حضور داشت .

 موضوع مورد چالش این نشست تاکید بر روی ماهیت خصوصی صندوق ذخیره فرهنگیان از سوی معلمان کنش گر بود که از منابعی شنیده بودند قرار است با کارکرد « عمومی غیردولتی » در هیات دولت مطرح و سپس روانه مجلس شود .

بحری زاده به نقل از وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد که هر گونه تصمیمی که عاقلانه و به نفع معلمان عضو باشد باید اتخاذ شود .

مدیر کل دفتر وزارتی عنوان کرد که وزیر آموزش و پرورش تابع نظرات کارشناسی است .

آن چه در زیر می آید ؛ بخش دوم از گزارش مشروح این نشست می باشد .

منتشرشده در گفت و شنود

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

در سال ۱۳۲۵ وزیر آموزش و پرورشِ وقت با پدرم در افتاده و لج کرده بود. او دکتری از تحصیل کرده‌های آمریکا بود، اما پدرم فقط یک آموزگارِ ساده ناشنوایان بود. وزیر به انحای مختلف چوب لای چرخ پدرم می‌گذاشت و تهمت‌هایِ ناروایِ سیاسی به او می‌زد، حقوقش را کم می‌کرد، اجازه ملاقات به او نمی‌داد و وی را تحقیر و تمسخر می‌کرد و می‌گفت: مدرک تحصیلی نداری. خلاصه از هر گونه کارشکنی در حقِ پدر دریغ نمی‌کرد و از این کارشکنی‌ها لذتِ کودکانه می‌برد.

آن وقت‌ها پدرم « مجله زبان آموزگار » را منتشر می‌کرد. ( 1 ) آموزگاران همیشه باید در مواجهه با ظلم و دروغ پیش قدم باشند و هیچ گاه نباید منتظر بمانند تا کسانی جلو بیفتند و آنها دنبالشان بروند.

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

در این مجله با چاپ مقاله خیلی تند و تیزی به وزیر حمله کرد و جملاتی در آن نوشت که خیلی به درد وزیر می‌خورد، زیرا می‌توانست با عنوان کردن آنها برای این آموزگارِ تسلیم‌ناپذیری که ترس و عجز را در مذهبِ آموزگاری الحاد می‌شمرد، چاه بکند و وزیر همین‌کار را هم کرد و عنوان کرد: باغچه‌بان کمونیستِ توده‌ای و ضد رژیم سلطنتی است و اصلاً ایرانی نیست و یک مهاجر قفقازی می‌باشد و از این‌گونه حرف‌ها.

پدرم در جواب به این مهملات مقاله تند و تیز و مفصل دیگری بدین شرح نوشت:

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

آقای وزیر

من مانند فلانی برلن ندیده و مثل فلان شخص از پاریس نیامده‌ام و مانند آن یکی به مسکو نرفته و مثل این یکی از لندن برنگشته و مانند تو میوه‌ی آمریکا نیستم . من مانند یک علفِ صحرایی به وسیله باد و باران و تابش نورِ آفتابِ آسمانِ ایران سبز شده و به رنگ و بوی ایرانیت خود افتخار می‌کنم. قدرت، فكر، معلومات و ایمان من همه ایرانی است.

من در ایران یک بخشش الهی هستم، نه مثل شما کسبِ شرف کرده‌ای از آمریکا. من انفاسِ پیامبری را از زرتشت، حس نوع پروری را از سعدی، قدرت تشخیص و علاج را از بوعلی سینا، جسارت سربازی را از فردوسی، شورِ عشق و ظرافتِ خیال را از نظامی گنجه‌ای و جرأتِ انقلاب را از کاوه آهنگر به ارث برده‌ام. سرکار چه‌ کاره‌ هستید ای میوه‌ی آمریکا؟

من این دعوا را با شما در زمانی شروع کرده‌ام که شما وزیر هستید و من آموزگاری بیش نیستم، اما ترس و عجز در مذهب آموزگاری من الحاد (کفر) است. من نمی‌توانم در برابر ظلم و دروغ مانند گوسفندی ساکت بمانم و تسلیم بشوم، زیرا در این صورت پرورش یافتگانِ من نیز اخلاق گوسفندی پیدا خواهند کرد.

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

من برای مبارزه با ستم منتظر نمی‌مانم تا چند نفر پا پیش بگذارند و من دنبال آنها راه بیفتم. من خود پیش می‌روم، ولو این‌که دیگران قدمی هم برندارند و من تنها بمانم.

آموزگاران همیشه باید در مواجهه با ظلم و دروغ پیش قدم باشند و هیچ گاه نباید منتظر بمانند تا کسانی جلو بیفتند و آنها دنبالشان بروند.

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

ثمین باغچه‌بان در ادامه خاطرات خود می‌افزاید:

در این زمان، من در ترکیه دانشجو بودم. وقتی به ایران برگشتم، یک روز از پدرم پرسیدم: بالاخره داستانِ آن زد و خورد به کجا انجامید؟ پدرم گفت: باخبر شدم که وزیر خدمت شاه رفته و تا توانسته چُغُلی مرا کرده و دارد برایم چاه می‌کند.

من هم از شاه تقاضای ملاقات کردم .

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

یک روز ساعت ۷ صبح را تعیین کردند که در کاخ سعدآباد باشم. روزش که رسید، رفتم نزد شاه که زیر درختان بلند چنار در حال قدم زدن بود و آجودان‌هایش هم پشت سرش بودند. شاه پس از احوال‌پرسی از وضع آموزشگاه ناشنوایان و پیشرفت شاگردان، روش زبان‌آموزی و زبانِ اشاره و لب‌خوانی به ناشنوایان سؤالاتی کرد. من هم توضیح دادم. من نمی‌توانم در برابر ظلم و دروغ مانند گوسفندی ساکت بمانم و تسلیم بشوم، زیرا در این صورت پرورش یافتگانِ من نیز اخلاق گوسفندی پیدا خواهند کرد.

شاه با کنجکاوی و علاقه زیاد و با دقت و صبر و حوصله به حرف‌هایم گوش کرد و گفت: حالا مطلب‌تان را بفرمایید. من در حالِ توضیح دادن، بدون این‌که متوجه باشم با صدای بلند و با حرارت حرف می‌زدم و دستانم را تکان می‌دادم.

بلند حرف زدن و تکان دادن دست‌ها عادتِ همیشگیِ من است و چون معلم ناشنوایان هستم، گاهی هنگامِ حرف زدن، از زبان اشاره هم استفاده می‌کنم.

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

آجودان‌ها که چند قدم دورتر، پشت سر شاه به حالت خبردار ایستاده بودند، مرتب به من چشم غره می‌رفتند و با اشاره چشم و ابرو و سر و دست به من می‌فهماندند که دستانم را تکان ندهم و آنها روی هم بگذارم و آرام حرف بزنم. من هم خودم را جمع و جور می‌کردم اما بعد از چند ثانیه، باز شروع به تکان دادن دست‌ها و بلند حرف زدن می‌کردم. آجودان‌ها دوباره شروع می‌کردند با ایما و اشاره به من می‌گفتند که دستانم را روی هم بگذارم و آرام حرف بزنم.

شاه که متوجه رفتارِ آجوادان‌ها در پشت سرش شد، برگشت رو به آنها گفت: مگر ایشان را نمی‌شناسید؟ ایشان معلم کر و لال‌ها هستند، بگذارید آزاد باشند و همان‌طور که عادت‌ دارند، حرف بزنند. بعد شروع کرد به قدم زدن و من هم کنارش بودم. وقتی چند قدمی دور شدیم، طوری که فقط من بشنوم، گفت: شما به دل نگیرید. آنها نظامی هستند. شما راحت باشید!

ثمین باغچه‌بان، چهره‌هایی‌ از پدرم، نشر قطره

کانال مقاله ها @eduarticle

( 1 )

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

« مجله زبان آموزگار

مجله زبان یا زبان آموزگار، ماهنامه‌ای با درون‌ مایه اجتماعی و آموزشی بود که با مدیریت جبار باغچه‌بان از یکم بهمن 1323 خورشیدی انتشار آن آغاز شد. این نشریه حاصل شوق همیشگی باغچه‌بان به روزنامه‌نگاری بود. وی به تاریخ 14 اسفند ماه 1322 خورشیدی موفق به دریافت موافقت‌نامه انتشار آن از وزارت فرهنگ وقت شد.

باغچه‌بان اعتقاد داشت که پایداری و استقلال شئون یک ملت، بسته به چگونگی فرهنگ اوست و تا فرهنگ اصلاح نشود، امور کشور اصلاح نخواهد شد و این امر بر عهده آموزگاران است. همین موضوع، وی را به سوی انتشار ماهنامه زبان آموزگار رهنمون ساخت. برخی از شماره‌های این مجله صفحه‌هایی برای کودکان داشت که در آن‌ها باغچه‌بان با زبانی صمیمانه و ساده برای کودکان مطالبی را نشر داده است.

برخی از زیباترین شعرهای باغچه‌بان همراه با تصویر و نمونه‌ای از نخستین متن‌های غیرداستانی به فارسی برای کودکان در این صفحه‌ها آمده است. باغچه‌بان در این آثار، با وام گرفتن از برخی عناصر داستانی مانند شخصیت‌ها و فضاهای مناسب، آگاهی‌های سودمندی درباره حیوانات در اختیار کودکان می‌گذارد.

در بهار سال 1324 خورشیدی باغچه‌بان پس از سال‌ها تلاش برای انتشار نشریه‌ای ویژه کودکان، بهار کودکان را که پیوست مجله زبان بود منتشر کرد. اما این نشریه به دلیل مشکلات مالی نتوانست به کار خود ادامه دهد. بنا به گفته خانواده باغچه‌بان و با جست و جو در منابع کتابخانه‌ای، چنین برمی‌آید که تنها یک شماره از آن منتشر شده است. مطالب این مجله ویژه کودکان بود و تمامی جنبه‌های آموزش، سرگرمی و لذت در آن گنجانده شده بود.

مجله زبان آموزگار به دلیل مشکلاتی همانند نشریه بهار کودکان، بعد از نشر شانزده شماره در اردیبهشت 1326 خورشیدی متوقف شد و باغچه‌بان به دلیل درگیری با مسایل روزافزون مربوط به ناشنوایان، انتشار مجدد آن نشریه را پی‌گیری نکرد.

برگرفته از مقاله گذری دوباره بر زندگی و آثار جبار باغچه‌بان در نشریه تعلیم و تربیت استثنایی به قلم امیر عباس ابراهیمی . ( این جا ) »


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان درگیری جبار باغچه‌ بان با وزیر فرهنگ و ملاقات با شاه و انتقاد از اخلاق گوسفندی در صدای معلم

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه  از آن جایی که در دو روز گدشته دلار افسار گسیخته و بی محابا دارد بالا می رود التهابی فراگیر همه ارکان و اجزای جامعه را فرا گرفته است. پیر و جوان، زن و مرد، کوچک و بزرگ، تولید کننده و مصرف کننده ...هم نگران اند.

فقط دلال جماعت است که کپکش خروس می خواند.

برای من مادر معلمی که سال های سال است علاوه بر فرزندان خودم یک آن از  فکر فرزندان مردم غافل نبوده ام و دغدغه خانه بزرگترمان یعنی ایران عزیز را با افتخار با خود دارم، مسئله ابعاد دیگری هم پیدا می کند که احساس می کنم دیگر بسیار فراتر از تاب آوری ام است.

چراها و چگونه هایی که در فضای ذهنی ام هر دم به شکلی جان می گیرند امانم را بریده است.

آخر جوان تحصیل کرده با دلار ۹۳ هزار تومانی چطور ازدواج کند؟ چطور کار پیدا کند؟ چطور زیر تعهد اداره یک خانواده برود؟ جوان کار آفرین چگونه کسب و کارش را سر پا نگهدارد؟ چطور سر سفره پدر و مادرش بنشیند در حالی که خودش باید نان آور خانه ای باشد؟

چاره چیست؟

لابد رفتن و دل کندن.

مگر مهاجرت کردن آسان است؟ کجا برود ؟ چطور برود؟ اصلا آخر چرا برود؟ مگر اینجا خانه او نیست؟ مگر انسان می تواند از ریشه اش جدا شود؟

و سر آخر این پرسش اساسی که چرا حسرت یک زندگی معمولی را بر دل مان گذاشته اند؟

در این فکرها بودم که تلفن زنگ زد.

مدیر عامل موسسه بود و می گفت جمعی از خیرین را باید میزبانی کنیم. در کمال بی میلی هماهنگ شدیم برای فردا.

صبح اول وقت از خانه زدم بیرون .سر راه به قنادی رفتم و چون مهمان های مهمی داشتیم قرابیه گرفتم. جلسه خوب برگزار شد و انشالله که نتیجه اش کار نیک اثر گذاری خواهد شد.

در آخر جلسه مهمان ها خواستند از کتابخانه نابینایان مدرسه هم بازدیدی داشته باشند.

برای من که عمری را در مدرسه و با کتاب و کاغذ گذرانده بودم این بازدید علی القاعده نباید تازگی می داشت. ولی اعتراف می کنم که تازگی داشت آن هم چه تازگی بکر و ناب و سکر آوری.

اینجا کتابخانه ای بود با پر از کتاب هایی با ورق های سفید سفید.حتی یک خط هم روی ورق کتاب ها وجود نداشت.

کتاب ها مانند دفترهای سفید و بی خطی بودند که کنار هم چیده شده بودند.

دست بردم و یکی از آن ها را از قفسه برداشتم. ورقش زدم ، جلد پشت و روی کتاب را ورانداز کردم. سر و ته اش کردم، اما چیزی دستگیرم نشد .

به آقای کتابدار گفتم : عنوان این کتاب چیست؟ کتاب را از دستم گرفت.انگشت هایش را روی جلد کتاب لغزاند و گفت:  شاهنامه.

بعد جلد کتاب را باز کرد و دوباره انگشتانش را روی صفحه اول کتاب حرکت داد و گفت:

داستان  رستم و اسفندیار. چاپ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان...

در حالی که داشت درباره کتاب توضیح می داد ، دوباره کتاب را از دستش گرفتم  در حالی که صفحه به صفحه ورقش می زدم دنبال تصاویر ذهنی ام از جنگ رستم و اسفندیار بود. ولی در صفحات کتاب جز سفیدی سفید هیچ نبود.

انگار هیاهوی میدان رزم، چکاچک شمشیران دو پهلوان نامدار در لا به لای صفحات سفید کتاب گم شده بود.‌

از آن ادبیات حماسی پر سر و صدا، از آن ابر قهرمان ها و از آن اسطوره ها که انسان های بینا و شنوا برای خودشان ساخته اند در این کتاب خبری نبود. کهن الگوهای جهان انسان های بینا و شنوا خاموش و مستور اما باشکوه و اغواگر و باصلابت در جهان روشن دلان نابینا درس مقاومت، شرافت ،صداقت و عشق و تاب آوری می دادند.

در همان کتابخانه ویژه دو دانش آموز نابینای کلاس دومی با جدیتی تام داشتند با ماشین پرکینز مشق نوشتن می کردند.

مسئوول کتابخانه نحوه کار خودش و همکارش در کتابخانه نابینایان را به مهمانان ما توضیح می داد. می گفت خودش ماشین های پرکینز را تعمیر می کند تا آموزش بچه ها نابینا مختل نشود و با خوشحالی از چاپگر نویی که به تازگی برای کتابخانه گرفته بودند می گفت.

چون می توانستند فایل های متنی و کتب غیر درسی بیشتری را به صورت بریل برای بچه ها نابینا چاپ کنند ؟

آن چه در این نیم ساعت دیدم و شنیدم و فهم کردم چنان مرا دگرگون کرد که قلم و بیانم عاجز از نوشتن آن است.

مخلص کلام این که ناامید و مایوس و خشمگین و لاعلاج از خانه خارج شده بودم ولی حالا که دارم به خانه برمی گردم چنان از آنچه دیدم و دریافته ام به وجد آمده ام که می توانم دوباره  امیدوار، پرانگیره و سرشار از عشق به خانه بر گردم.

پیش خودم سرخوشانه برای دلار و سکه و کاسبان تحریم و بدخواهان ملک و میهن رجز می خوانم.

آهای کاسبان تحریم! هر چقدر می خواهید در کار توسعه و آبادانی ملک و میهن اخلال کنید ...

اما بدانید و آگاه باشید :

ما داشته هایی داریم که برای پاس داشت و حراست و پروراندن شان همچنان تاب خواهیم آورد تا روزهای سخت وطن را تا ایرانی آباد و توسعه یافته داشته باشیم.

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش صدای معلم از یک روز در کتابخانه نابینایان مدرسه

منتشرشده در یادداشت
صفحه1 از1533

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور