صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

گزارش و انتقاد صدای معلم از رفع تکلیف وزارت آموزش و پرورش در مورد دریافت وجه و پول توسط مدارس

مدیر کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش درباره تخلفات دریافت وجه در مدارس هشدار داده است . ( این جا )

محمد سلیمی با اشاره به تخلفات برخی مدارس در دریافت وجه برای ارائه کارنامه‌های دانش‌آموزان، تأکید می کند : این اقدام خلاف قوانین و مقررات آموزشی است و هیچ‌گونه مجوزی برای دریافت هزینه‌های اضافی وجود ندارد.

به استناد ماده ۱۳۳ آیین‌نامه اجرایی مدارس، در مدارس دولتی، اخذ هرگونه وجه اجباری به استثنای وجوه مربوط به بیمه دانش‌آموزی و هزینه کتب درسی و لباس کار در هنرستان‌ها، خارج از ضوابط این آیین‌نامه توسط مدیران مدارس ممنوع است.

دریافت یا اعطای کمک‌های مردمی در خارج از فصل ثبت‌نام مدرسه، بلامانع است .

گزارش و انتقاد صدای معلم از رفع تکلیف وزارت آموزش و پرورش در مورد دریافت وجه و پول توسط مدارس

سلیمی با اشاره به اهمیت نظارت بر فعالیت‌های مدارس می گوید : مچ گیری از مدیران مدارس در این موارد و سلب مسئولیت وزارت آموزش و پرورش از خود در مورد بودجه و اقتصاد مدرسه و تعریف نقش « وکیل مدافع برای دانش آموزان و خانواده ها » در  برابر تخلفاتی که خودش تعریف می کند ؛ چه فرجامی را برای  پیکر نیمه جان آموزش و تربیت رقم خواهد زد .

 اداره کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات موظف است تا به‌طور جدی با چنین تخلفاتی برخورد کند و از حقوق والدین و دانش‌آموزان دفاع نماید.

وی همچنین از والدین خواست در صورت مواجهه با این گونه مشکلات، تخلفات را گزارش دهند تا اقدامات لازم انجام شود.

سلیمی تأکید کرد: هدف ما ارتقای کیفیت آموزش و حفظ حقوق دانش‌آموزان است و هیچ‌گونه فشاری بر والدین در این زمینه قابل قبول نیست.

آموزش و پرورش همواره در تلاش است تا محیطی عادلانه و بدون تبعیض برای تمامی دانش‌آموزان فراهم کند » .

نخستین و بدیهی ترین پرسش « صدای معلم » آن است که اگر وزارت آموزش و پرورش نیازهای مدارس را صحیح و به صورت کافی تامین و پشتیبانی کند ؛ چه نیازی است که مدارس سفره « گدایی » در برابر خانواده ها پهن کنند و اقتدار و اعتبار تعلیم و تربیت را خدشه دار کنند ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از رفع تکلیف وزارت آموزش و پرورش در مورد دریافت وجه و پول توسط مدارس

این رسانه مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران در گزارش خود به تاریخ 17 بهمن 1403 با عنوان :  « صدای معلم » 18 آذر 1402 : سرمایه گذاری ترکیه طی سال 2022 در بخش آموزش به 20 میلیارد دلار رسید ...در ایران کسری بودجه آموزش و پرورش یک سوم ؟! دریافت پول توسط مدرسه برای ارائه کارنامه دانش آموزان و مساله سرانه مدارس که به جدیت در حال پی گیری است! » چنین می نویسد : ( این جا )

« این وضعیت برای سال هاست که ادامه داشته است و وزارت آموزش و پرورش در مورد دریافت وجه در مدارس همواره « سیاست های دو گانه » و یا « یک بام و دو هوا » را پیشه ی خود نموده و در نهایت توپ را حواله مدارس کرده و مدیران مدارس هم به نوعی با این روند غلط « سازگاری » پیدا کرده اند .

گزارش و انتقاد صدای معلم از رفع تکلیف وزارت آموزش و پرورش در مورد دریافت وجه و پول توسط مدارس

نتایج مطالعات مراجع رسمی نشان می‌دهد، مردم ایران بیش از ۲.۵ برابر میانگین جهانی برای آموزش‌ و پرورش هزینه می‌کنند. درحالی‌که دولت یک‌سی‌ام میانگین جهانی در بودجه برای تعلیم تربیت هزینه می‌کند و وجهه همت خویش را مصروف آن داشته، تا آموزش ‌و پرورش را به سمت خصوصی‌سازی و محدود کردن بودجه هدایت کند . ( این جا )

به گفته ی خبرگزاری ترکیه ؛ خانواده ها فقط ده درصد از هزینه های آموزشی را متقبل شده اند اما پرسش « صدای معلم » این است که در نظام آموزشی ایران وضعیت چگونه است و آیا جمهوری اسلامی به همان تعهدات حداقلی مصرح در قانون اساسی پای بندی دارد ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از رفع تکلیف وزارت آموزش و پرورش در مورد دریافت وجه و پول توسط مدارس

در سال ۲۰۱۹ حدود ۸۲ درصد منابع مالی آموزش‌ و پرورش در جهان توسط دولت ها تأمین می‌شده است . ( این جا )

کارشناسان می گویند که یکی از برنامه‌های دولت سیزدهم این است که ۲۵ درصد مدارس به شکل هیئت‌امنایی اداره شده و یک درصد از مدارس دولتی به افراد واجد شرایط تربیتی واگذار شود . ( این جا )

پرسش صریح « صدای معلم » آن است که در کدام کشور ؛ دولت به انحای مختلف از زیر بار وظایف خود اصلی و ذاتی خود در برابر مقوله ی  آموزش تحت عناوینی مانند « برون سپاری » ، « خصوصی سازی » و... شانه خالی می کند و حتی مدرسه سازی و مقاوم سازی مدارس را به دوش مردم و خیرین می اندازد و نامش را هم می گذارد :

مشارکت مردمی " ؟! »

گزارش و انتقاد صدای معلم از رفع تکلیف وزارت آموزش و پرورش در مورد دریافت وجه و پول توسط مدارس

حال پرسش « صدای معلم » از  مدیر کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش آن است که اجبار هنگام دریافت وجه را چگونه می توان اثبات کرد ؟

 اگر کمک ها یا مشارکت مردمی داوطلبانه باشد ؛ چه تفاوتی بین ایام ثبت نام و یا درطول سال تحصیلی وجود دارد؟

آن همه تبلیغات و دستور العمل هایی که وزارت آموزش و پرورش در مورد « پروژه ی مهر » به راه می اندازد ؛ آیا با جیب خالی و صندوق خالی مدارس چگونه قابل تحقق است ؟

گزارش و انتقاد صدای معلم از رفع تکلیف وزارت آموزش و پرورش در مورد دریافت وجه و پول توسط مدارس

حکایت گرفتن پول توسط مدارس به شدت موجب بی اعتمادی جامعه نسبت به دستگاه تعلیم و تربیت شده و وجهه مدرسه و ارکان آن را در افکار عمومی متزلزل کرده است .

قرار است این وضعیت تا کی ادامه داشته باشد ؟

مچ گیری از مدیران مدارس در این موارد و سلب مسئولیت وزارت آموزش و پرورش از خود در مورد بودجه و اقتصاد مدرسه و تعریف نقش « وکیل مدافع برای دانش آموزان و خانواده ها » در  برابر تخلفاتی که خودش تعریف می کند ؛ چه فرجامی را برای  پیکر نیمه جان آموزش و تربیت رقم خواهد زد .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش و انتقاد صدای معلم از رفع تکلیف وزارت آموزش و پرورش در مورد دریافت وجه و پول توسط مدارس

منتشرشده در گفت و شنود

گزارش علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از نشست با مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان

چهارشنبه 31 اردیبهشت به دعوت حسین صادقی رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش به اتفاق دو نفر دیگر یعنی آقایان حیدری و لیثی در این مرکز حضور پیدا کردیم .

افراد دیگری هم دعوت شده بودند که نیامده بودند .

حداقل در یک دهه ی گذشته بنا بر دعوت مسئولان وقت در حوزه های مختلف سعی کرده ام با حضور و هم اندیشی و بیان دیدگاه ها ؛ گامی در جهت آسیب شناسی مسائل و ارتقای وضعیت داشته باشم .

گزارش علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از نشست با مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان

( علیرضا جدایی - رئیس پیشین مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دوره علی اصغر فانی )

 

موضوع و محور اصلی نشست « هم فکری » و یا به قولی تشکیل « هیات اندیشه ورز » در این بخش برای بهبود و ارتقای امور بود .

مسائل مختلفی مطرح شد اما موضوع اصلی و کانونی سخنان « معلمان منتقد » حول عملکرد و رویکرد علیرضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش بود .

سوال کردم چرا کاظمی در این 9 ماه که وزیر آموزش و پرورش شده است نباید حتی یک نشست خبری بگذارد ؟ چنین چیزی سابقه نداشته است .

آیا ترسی از رو به رو شدن با خبرنگاران دارد ؟

گزارش علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از نشست با مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان

قرار بر این شد که در « روز خبرنگار » آقای وزیر نشستی با رسانه ها با همراهی معاونین اش برگزار کند .

آقای حیدری به غلظت رویکرد ایدئولوژیک کاظمی انتقاد داشت . این که وزیر آموزش و پرورش میانه ی با پاسخ گویی به رسانه ها و افکار عمومی ندارد و خودش را به « خدا » بدهکار می داند و باید در برابر او پاسخ گو باشد .

اعتراض به سخنان وزیر آموزش و پرورش در برابر فرمانده ی نیروی انتظامی کشور و سرباز خواندن خود مورد توافق دوستان بود .

و نیز سخنانی که وزیر آموزش و پرورش در جمع « معلمان نمونه » در اعطای نقش چوپانی به معلمان بیان کرده بود ؛ شانیت فرهنگی و منطقی نداشت .

یکی از موضوعات مطروحه در این نشست در مورد نهضت « عدالت آموزشی » و یا همان « نهضت مدرسه سازی » در دولت چهاردهم بود .

 یکی از نکات مهمی که آقای حیدری بیان کرد فقدان اعتماد خیران مدرسه ساز به دولت ( حاکمیت ) مانند سابق در امر مدرسه سازی بود و این که این خیران ترجیح می دهند در این موارد خودشان و به صورت مستقل عمل کنند و حاضر نیستند پولی به دولت بدهند . به عنوان مثال ؛  برای آنان قابل قبول نیست که نام مدارس به سلیقه و تمایل مسئولان عوض شود .

گزارش علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از نشست با مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان

در نشست به ضعف های روابط عمومی اشاره کردم .

دو بحران و چالش عمده در حال حاضر روابط عمومی و آموزش و پرورش عبارتند از : سیاستی که تحت عنوان « انتشار اخبار خوب » با شدت و حدت در دولت قبل و در این حوزه طراحی و پی گیری می شد ؛ تا چه حد بر اعتماد معلمان به ستاد و حاکمیت افزود ؟

1- بحران اعتماد

2- بحران اقناع

شکاف میان ستاد و صف و یا همان اداره و مدرسه به ویژه پس از دولت سیزدهم ( رئیسی ) به حد نهایت خود رسیده است و معلمان اعتمادی به وزارت آموزش و پرورش و تصمیمات آن ندارند .

در نشست های خبری وزارت آموزش و پرورش که بعضا برگزار می شوند ؛ بیشتر جنبه « رفع تکلیف » دارد و مسئولان مربوطه در پی اقناع خبرنگاران و ارائه پاسخ های واقعی و جامع به پرسش های آنان نیستند .

مقامی هم این مسئولان را در این موارد مورد حساب رسی و بازخواست قرار نمی دهد .

در ادامه ؛ بازدیدی از « میز شفافیت » و یا همان « استودیو الفبا » داشتیم .

گزارش علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از نشست با مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان

در این مورد چند یادداشت در « صدای معلم » نوشته ام .

صادقی رئیس مرکز روابط عمومی می گفت وقتی که به این جا سر زده بود مخروبه ای بیش نبوده و به یک انباری تبدیل شده بود .

صادقی می گفت تمام سعی و اهتمام او این بوده که این جا را احیا کند .

در وزارت بطحایی محلی برای تشکلی فرهنگیان تحت عنوان « هیات های اندیشه ورز » راه اندازی شد .

گزارش علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از نشست با مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان

بنا بر گفته ی دوستان اکنون این ساختمان بسته شده و آن محل هم به مخروبه ای تبدیل شده است .

به یاد دارم در دولت روحانی و در اتاق معاون رسانه ، بنری از اسامی رسانه های فعال در حوزه آموزش و پرورش نصب شده بود . به محض آن که دولت رئیسی آمد و رئیس روابط عمومی و معاون رسانه عوض شدند ؛ این بنر برداشته شد .

گزارش علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از نشست با مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان

واقعا قصد و نیت آنان از این اقدام چه بود ؟

البته از اقدامات مهم و فراموش نشدنی آن ها حذف نام « صدای معلم » از نشست های خبری بود .

حال باید از آن « رفتگان » پرسید که نتیجه این گونه اقدامات چه بوده است ؟

آیا حال آموزش و پرورش خوب شد ؟

آیا بر همدلی و مهربانی و اخلاق فزود ؟

گزارش علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از نشست با مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان

سیاستی که تحت عنوان « انتشار اخبار خوب » با شدت و حدت در دولت قبل و در این حوزه طراحی و پی گیری می شد ؛ تا چه حد بر اعتماد معلمان به ستاد و حاکمیت افزود ؟

سیاست « حذف رسانه های مستقل و منتقد » تا چه میزان به رشد حرفه ای آموزش و پرورش و بالندگی آن کمک کرد ؟

چگونه می شود مسئول روابط عمومی در یک اداره آموزش و پرورش منطقه محروم ( بندر خمیر - آقای علی زینلی)  را فقط به خاطر آن که در « صدای معلم » مطلبی نوشته او را به دستور رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش یعنی مصطفی بابایی معلق کرد ؟ ( این جا ) و نام آن را هم « مدیریت جهادی » نهاد ؟

گزارش علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از نشست با مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در دولت مسعود پزشکیان

این اعتماد از دست رفته و این تنفری که از قِبَل آن سیاست ها و اقدامات در اجزای سیستم و فرهنگ سازمانی آن نهادینه شده چگونه قابل بازسازی و احیاء هستند ؟

این ضربه ای که بر پیکر تعلیم و تربیت از ره آورد مدیریت کوتوله ها و مدیران بی سواد و مستبد وارد و عارض گشته چگونه قابل جبران و بازیابی خواهد بود جز حسرت و تاسف بر آن چه که باید انجام می شد و نشد و آن چه نباید می بود و اما شد .

منتشرشده در یادداشت

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

مقدمه

با سیری در نظریه ها، به دیدگاهی برخورد کردم که گویی از ساختار یک قرنی نظام آموزشی ایران سخن می گوید. چون نظام آموزشی برزیل در گذشته و ایران تاکنون نیز هر دو بر پایه محفوظات صرف بوده اند. روند نامعیوبی که حداقل در ایران تا امروز یعنی قرن بیست و یکم نیز جریان دارد. وجه تمایز بین این دو کشور طی این مدت طولانی، در تولد و تکامل افکار فردی به نام  « پائولو فریره » در آموزش و پرورش برزیل است.

ما مستأصل و بیشتر نومید به دنبال احتمال ایجاد تغییر و تحول هستیم که زائیده ی ثبات رویه و عدم وجود هر نوع احتمال جهت تحقق افکار نو و تحول زاست. جامعه ما همچنان محصور در غلاف آموزش سنتی، به تربیت افراد منظم و مطیع در مدارس و جامعه ادامه می دهد تا باعث حفظ نظم موجود شود. در واقع دانش آموزان ما با از بر کردن دروس به هم سویی با نظام آموزشی می پردازند. آنان روال معمول در بطن نظام آموزشی را با تمامی انتظارات و توقعات موجود در آن را برای خود به خوبی تجزیه و تحلیل کرده و بدان عمل می نمایند.

روش های متداول یا نوین آموزشی که از جمله می توان به روش یادگیری معکوس، روش بارش مغزی، روش آموزشی مدرن پیش دبستانی والدورف و مونتسوری اشاره کرد و در همین سایت نیز قابل دسترسی است از جمله مهارت هایی است که می تواند پویایی روش تدریس و یادگیری را ممکن گرداند.

ایراد ما ایستادن طولانی مدت در نقطه ای است که قرار داریم. چون ایستادن تابع سکونت و آرامش و نظم کور یا مرده است. باور ما تابع ریسک پذیری نیست و بسیار محافظه کارانه عمل می کند. در واقع روش، نحوه و مهارت اندیشیدن به ماورای آنچه که هست یا باید باشد به ما آموزش داده نشده است.

ما معلمان نیاز به بازبینی و بازنگری در مجموع دغدغه های واقعی و حتی حقیقی زندگی و شغلی خود داریم تا توان خروج از انجماد موجود را داشته باشیم. با چنین تلاشی قادر خواهیم بود تا مسیر، افکار و برداشت خود را بازاجتماعی نموده و توانایی حرکت و خروج از پیله موجود را بدست آوریم.

دغدغه یک معلم هرگز نباید روزمرگی باشد. تصور عده ای حول این باور می چرخد که معلم سمبل دانایی و تنها تمایز او با دیگران انتقال و آموزش دانسته هاست. اما معلم نیز هر دائم آموزنده و جوینده دانش است. پس دانش آموز و دانشجوی رشته خاص خود محسوب می شود. معلم واقعی در همه ساعات مدت خدمت خود همّ و غم خود را متوجه مسایل آموزشی و کلاس های درسی خود می کند و حتی بعد از سی سال خدمت و با تلاش مستمر در این مسیر او باز معلم است. او با وضعیت معیشتی یا موانع شغلی موجود، وظیفه ویژه خود را نمی سنجد.

باور داشته باشیم سرآغاز آگاهی و خودباوری هر ملت و کشوری؛ معلمان یک سرزمین هستند. حتی اگر جریان آموزش، محتوا و متون کتب درسی چنین اجازه ای به او ندهد، معلم می تواند حرکت را معنا و شتاب دهد.

به نظر شما کدام نگاه نزدیک به واقعیت است:

نقش بی بدیل پدر و مادر در زندگی و تفکرات کودکان مؤثر است؟ شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده و جامعه، باعث باروری اذهان کودکان می شود؟ نظام سیاسی یا محیط اجتماعی باعث ایجاد انگیزه در کودکان برای نواندیشی می شود؟ خود خویشتن فرد منحصر به فرد و خاص بوده یا ژنیتیک حرف اول را می زند؟

هر علمی یکی از این موارد را غالب بر دیگری یا مؤثرتر بر مجموع رفتار یک فرد می بیند. تشخیص و شناخت توانایی ها، استعداد وعلایق کودکان، وظیفه مهم و خطیری است که توسط والدین و معلمان انجام می شود.

کودک نیاز به راهنمایی، هدایت و الگوی مناسب دارد تا بتواند قدم های امروز و فردا را محکم و به درستی بردارد.

چون برای ارائه نظریه و مجموع فعالیت های پائولو فریره برزیلی، شرایط اقتصادی دوران کودکی و نوجوانی و تفکرات والدین او مؤثر بوده است پس در این یادداشت به طور مختصر به دوران کودکی فریره اشاره نموده ام.

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

تولد و نوجوانی پائولو فریره

پائولو فریره در 19 سپتامبر 1921 در یک خانواده متوسط در شهر بندری رسیف در شمال شرقی برزیل به دنیا آمد. پدر او یک ارتشی بازنشسته بود و مادرش یک کاتولیک معتقد. پدر فریره تأثیر زیادی بر نحوه تفکر و نظرات او در بزرگسالی گذاشت. پدرش پایه‌های اعتقادی او به دموکراسی، تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت را در ذهن پسر خود نقش زد. او در سال 1934 در فقر و تنگدستی از دنیا رفت. مادر فریره نیز به سبب اعتقادش به مذهب کاتولیک تأثیر ماندگاری بر ذهن فریره گذاشت. ثبات و استقامت او در باورهایش و استقلال رأی او برای پائولو الهام ‌بخش بود.

فریره در 8 سالگی وارد یک مدرسه خصوصی شد. گر چه وی اولین کلاس درس و معلمش را بسیار دوست می‌داشت اما باقی تجارب آموزشی او اغلب برایش ناخوشایند بود به ‌ویژه که نظام آموزشی وقت برزیل بر پایه محفوظات بنا شده بود و از دانش‌آموزان انتظار می‌رفت تا مطالب درسی را مو به مو حفظ کنند و همین فرایند ازبر کردن دروس برای پائولو بسیار دشوار بود و پایه مخالفت او در نظریه آموزشی خود با اجبار به حفظ کردن مطالب بدون درک مطلب شد.

دوران تاریک رکود اقتصادی در سال 1929 - 1930 ؛ تأثیر منفی زیادی بر اقتصاد برزیل و همچنین خانواده او گذاشت. پائولو طعم تلخ فقر و نداری را به خوبی حس می‌کرد. تفاوت فاحش بین سطح زندگی فقرا و ثروتمندان و بین صاحبان قدرت و مردم عادی در این دوران تاریک، اثر عمیقی بر دیدگاه‌های فریره گذاشت و پایگاه فکری نظریه و فعالیت‌های او را شکل داد.

در این دوران او با اعتماد به نفس بالاتر و امکانات اجرایی بیشتری که به ‌دست آورده بود یک برنامه جامع و تحول‌ گرایی را برای متحول کردن زندگی اقشار فقیر و روستائیان برزیل شروع کرد. تیم بزرگی که او سرپرستی می‌کرد شروع به آموزش خواندن و نوشتن به اقشار فرودست اجتماع کردند و مطالب درسی را نه بر اساس نظام آموزشی متداول و رسمی برزیل بلکه بر اساس زندگی واقعی و نیازهای روزمره روستائیان و مردم فقیر سازماندهی کردند.

اقدامات مؤثر و فراگیر فریره به زودی باعث نگرانی فعالان سیاسی مخالف و نظامیان شد و بعد از کودتای نظامی در سال 1964، برنامه آموزشی فریره متوقف و او پس از سپری کردن 70 روز در بازداشت، از برزیل تبعید شد.

فریره 5 سال از دوران تبعید خود را در شیلی گذراند و سپس به امریکا رفت و بعد از مدتی وارد دانشگاه‌ هاروارد شد. در همین دوران بود که کتاب مشهور خود « آموزش ستمدیدگان » را در سال 1970 منتشر کرد. این کتاب به یکی از پرفروش‌ترین و تأثیرگذارترین آثار فلسفی در زمینه آموزش و پرورش بدل شد. کتابی که تفکرات قدیمی و سنتی در مورد آموزش و پرورش را زیر سوال می‌برد و طرحی نو در آموزش در می‌انداخت.

فریره،‌ هاروارد را در اوایل دهه هفتاد ترک کرد تا به عنوان مشاور و معاون آموزشی در کمیسیون جهانی کلیساهای کاتولیک خدمت کند. این سمت، فرصت سفر به نقاط مختلف جهان را برای او فراهم آورد و چشم او را به نیازهای آموزشی بسیاری از مردم در سراسر جهان گشود.

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

فلسفه آموزشی فریره

از نظریات فریره به عنوان آموزش رهایی‌ بخش یا رویکرد انتقادی به آموزش یاد می‌شود. او فلسفه فکری خود را در تعلیم و تربیت بر اساس بازنگری انتقادی نظام آموزشی موجود بنا کرد و نه تنها به فکر اصلاح نظام موجود نبود بلکه حتی نظام آموزشی را یکی از ابزارهای قدرتمندان و صاحبان زر و زور در به اسارت کشیدن مردم می‌دانست و از همان آغاز همت خود را نه بر اصلاح بلکه بر یک رویکرد انقلابی و انتقادی گذارد.

فریره بر این باور بود که نظام آموزشی به عنوان ابزاری برای جامعه ‌پذیری و نگه داشتن مردم در قالب‌های فکری سنتی عمل می‌کند و فاصله بین قدرت و عدالت را مرتبا در هر نسل باز تولید می‌کند. تعلیم و تربیت نقش بازدارنده و سرکوبگر دارد، دانش‌آموزان تنها به حفظ کردن مطالب درسی می‌پردازند بدون این که بیاموزند، مفاهیم درسی را بفهمند یا مورد پرسش قرار دهند و همین رویکرد به ظاهر ساده، با نهادینه شدن در فکر و ذهن کودکان، از آنان افرادی مطیع و سر به زیر می‌سازد که قادر به تحول اجتماع پیرامون خود و شرایط زندگی مشقت‌ بار خود نیست. به نظر می‌رسد او در این افکار شدیدا ملهم از نظرات ایوان ایلیچ و طرح انتقادی او در نقد نظام آموزشی و برنامه درسی پنهان مدارس بود.

فریره نظام آموزشی نخبه‌ پرور را نقد می‌کرد و معتقد بود که نظام آموزشی نباید تنها به نفع نخبگان عمل کند و با برقرار کردن رویکرد حذفی، اقشار محروم را از اندیشیدن و پیشرفت کردن محروم کند. در نظام آموزشی سنتی و اقتدارگرا، معلم در محور کلاس قرار دارد و مطالب درسی به عنوان تنها مرجع درست حقیقت تلقی می‌شوند و دانش‌آموزان باید خود را با دانش موجود وفق دهند و از طریق به خاطر سپردن، این باورها را هم ناخودآگاه هضم و جذب کنند. اما در فلسفه تعلیم و تربیت فریره، نظام آموزشی باید رویکردی کاملا متفاوت می‌داشت. رویکردی که به دانش‌آموزان قدرت و ابزار نقد وضعیت موجود را می‌دهد. ذهن آنها را از طریق به چالش گرفتن دانسته‌هایشان به کار می‌اندازد و هیچ حکمی را حتی اگر از جانب معلم یا کتاب درسی مرجع صادر شده باشد، بدون تفکر انتقادی و آزمودن شخصی نمی‌پذیرد.

آموزش تحول ‌گرا
فریره به مسئله تعلیم و تربیت نه به عنوان نهادی برای انتقال اطلاعات و دانش بلکه به عنوان یک نهاد آگاهی‌بخش نگاه می‌کرد که می‌تواند بنیان تحول اجتماعی به حساب آید. فریره معتقد بود که هیچ تحول عمیق و پایدار اجتماعی بدون تکیه بر تعلیم و تربیت صحیح نمی‌تواند صورت گیرد و تعلیم و تربیت صحیح نیز چیزی نیست به جز آموزش رهایی‌بخش که انسان‌ها را از یوغ داده‌های نادرست، خرافه و وابستگی‌های قومی، نژادی و سیاسی که قدرت فردی آنها را انکار می‌کند و آنها را تبدیل به غلامان حلقه به گوش قدرت‌ها و ثروتمندان تبدیل می‌کند، نجات می‌دهد. فریره رویکردی انتقادی و حتی انقلابی نسبت به آموزش و پرورش داشت و بر این باور بود که اساس تحول اجتماعی تنها در گرو تحول فکری مردم از طریق نظام آموزشی تحول‌گرا Transformative Education ممکن است.

هدف آموزش

فریره اعتقاد داشت که هدف آموزش در بعد فردی، متحول کردن ذهن افراد است به طوری که آنها از بازیگران منفعل، نادان و اسیر در دست قدرت‌ها و سیاست‌ها، به بازیگرانی فعال، آگاه و تحول‌گرا تبدیل نماید. او اعتقاد داشت که آموزش و پرورش رهایی‌بخش قادر است با رادیکالیزه کردن و برانگیختن فرد، او را از یک عضو بی‌تفاوت به یک عضو فعال و آگاه جامعه بدل کند که قادر است برای تغییر ساختارهای ظلم و بی‌عدالتی به پا خیزد و مشکلات جامعه را درک کند و برای حل آنها پیشقدم شود.

حقیقت و دانش

حقیقت در فلسفه فریره، مطلق نیست و در واقع حاصل برساخت واقعیت از طریق به اشتراک گذاشتن اذهان است. فریره برای دانش و حقیقت، ماهیتی نسبی قائل است و اعتقاد دارد که هیچ کسی نمی‌تواند مالک مطلق حقیقت باشد. حقیقت موضوعی درونی است و برداشت فردی هر کس، تفاوت و ارزش واحدی دارد بنابراین هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که برداشت او از حقیقت کامل است و برداشت دیگران ناقص با نادرست است.

بنابراین فریره به مانند فلاسفه آموزشی مهم دیگر ارزش و اعتبار چندانی برای دانش و علم موجود قائل نیست و آن را قابل اتکا نمی‌داند و معتقد است حقیقت چیزی است که انسان‌ها از طریق صحبت و گفت و گو در یک فرایند آزاد و انتقادی نسبت به آن به تفاهم رسیده‌اند و نسبی بودن دانش بخشی از ماهیت آن است. بنابراین در یک نظام آموزشی نه معلم و نه کتاب درسی هیچ یک نمی‌توانند به عنوان نمایندگان مطلق حقیقت شناخته شوند بلکه حقیقت امری برساختی است و از طریق تبادل آرا در ذهن انسان‌ها ساخته می‌شود. به نظر می‌رسد این دیدگاه فریره عمیقا تحت تأثیر فلسفه اگزیستانسیالیسم باشد.

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

تفکر انتقادی

آگاهی یکی از مفاهیم کلیدی در فلسفه آموزشی فریره است. فریره معتقد بود که آگاهی از طریق تفکر انتقادی حاصل می‌آید. آگاهی چیزی نیست که آموخته شود یا از طریق مطالعه حفظ شود بلکه فرایندی پویا و دیالکتیک است که تنها از طریق گفت ‌و گوی منظم و آزاد بین طرفین بحث که در جایگاه برابری قرار دارند حاصل می‌آید. به عبارت دیگر فریره معلمان را تشویق می‌کرد به جای تدریس کردن، دانش‌آموزان را در معرض بحث و مذاکره آزاد قرار دهند و از طریق تبادل نظرات شان، به آگاهی انتقادی برسند.

تاریخ و حق تعیین سرنوشت

شاید بتوان فلسفه آموزشی فریره را تلفیقی هوشمندانه از دو نظریه مهم و مطرح زمان خود یعنی مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم دانست. فریره تحت تأثیر نظرات مارکس، اعتقاد داشت که فرایند تاریخی و مرحله به مرحله، زندگی بشر را از آغاز تا کنون به نوعی شکل داده است که مالکیت ابزار قدرت و تولید را برای به زیر سلطه کشاندن فرودستان جامعه به کار برده است.

فریره معتقد بود برای شناخت زندگی و شرایط جهان پیرامون خود نیازمند درک تاریخی هستیم و یکی از عناصری که در نظام آموزشی پیشنهادی فریره قرار داشت، درک نگرش تاریخی به شرایط فعلی انسان‌ها بوده است.

اما بر خلاف مارکس، فریره اعتقادی به جبر تاریخی نداشت و به سیاق اگزیستانسیالیست‌ها باور داشت که انسان‌ها اسیر تاریخ نیستند و با کسب آگاهی انتقادی قادر هستند برای تغییر شرایط و تعیین سرنوشت‌ خود اقدام کنند.

فریره نگرش تاریخی را برای درک و شناخت موقعیت کنونی انسان ضروری می‌دانست اما همزمان اعتقاد داشت که درک تاریخی کافی نیست و انسان می‌تواند و باید از جبر تاریخ خود را بیرون بکشد و سرنوشت خود را رقم بزند.

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

توجه به بستر اجتماعی - تاریخی

او اعتقاد داشت ساختارهای موجود را می‌توان از طریق همین آگاهی و تفکر انتقادی به چالش کشید و می توان طرحی نو برای جهان در انداخت. بنابراین او نقطه آغاز آموزش و پرورش را نه علم موجود بلکه درک و شناخت وضعیت موجود زندگی می‌دانست. یعنی معتقد بود بحث کلاس درس باید روی شناخت شرایط زندگی واقعی انسان‌ها بنا شود و این شناخت باید نقطه آغاز تحول جامعه به شمار آید.

اگر قرار باشد شناخت، منجر به تحول نشود، پس تعلیم و تربیت نتوانسته به وظیفه خود به درستی عمل کند.

فریره توجه به بستر و زمینه زندگی کودکان را نقطه آغار آموزش و پرورش می‌دانست و اعتقاد داشت که آموزش و پروش نباید عمومی و یکسان باشد، بلکه نسبت به نیازها و بستر تاریخی، فرهنگی و اجتماعی هر منطقه باید سازگار شود تا کودکان از همان آغاز بتوانند ارتباطی را بین زندگی واقعی خود و آنچه در مدرسه می‌آموزند برقرار سازند.

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

معلم

در نظام فکری فریره معلم جایگاه ویژه‌‌ای دارد. گر چه او اعتقاد داشت که حقیقت باید از طریق بحث و گفت وگوی آزاد در بین طرفین برابر حاصل شود و معلم نباید نقش محوری و سخنران و مرجع را ایفا نماید اما در عین حال او نقش کلیدی برای حضور معلم قائل بود.

در فلسفه آموزشی فریره، جایی برای انفعال و بی‌طرفی نیست، بنا بر این معلم نیز نمی‌تواند نقشی منفعل داشته باشد بلکه نقش معلم، هدایت گر و جهت‌دهنده است. اوست که باید تشخیص دهد کجای معادله بایستد و طرف خوب و بد را تشخیص دهد و در طرف درست بایستد. معلم باید با هدایت بحث‌های آزاد، تشویق رشد تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت و دانش موجود، دانش‌آموزان را در مسیر حرکت و بازسازی اجتماعی یاری دهد.

معلم نمی‌تواند بی‌طرف باشد بلکه باید همیشه در طرف درست بایستد.

فریره باور داشت که رسیدن به آگاهی انتقادی و رهایی‌بخش باید از معلم شروع شود و او با به چالش گرفتن نظام قدرت در مدرسه، خود را از یوغ نظام و سلسله مراتبی که قصد سرکوب و شانتاژ او را دارند رها کند و در مرحله بعدی، این آگاهی را به دانش‌آموزان منتقل نماید.

واضح است که انتقال دیدگاه‌ها نباید از طریق سخنرانی باشد بلکه انتقال آگاهی تنها و تنها از طریق بحث آزاد و مشارکت عمومی در بازسازی معنا صورت می‌گیرد. به طوری که معلم باید اطمینان حاصل کند که دانش‌آموزان آگاهی رهایی‌بخش را کسب کرده‌اند و قادرند راه درست و کار درست را انجام دهند.

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

فلسفه اصلی فریره: مسئولیت ‌پذیری اجتماعی برای تغییر

به زبان ساده می‌توان فلسفه آموزشی فریره را نوعی مسئولیت‌ پذیری اجتماعی نسبت به تغییر و تحول اجتماعی دانست. نظریه او پتانسیل تبدیل شدن به راه و روش گرایش‌های ظلم‌ستیزی و رفع تبعیض را دارد. توجه به نیازها و شرایط زندگی اقلیت‌ها، فقرا، نیازمندان و زنان از جمله دستاوردهای مهم فلسفه آموزشی فریره است. در اجتماعاتی که بر اساس اتفاقات تاریخی مهمی همچون استعمار، جنگ یا نظام‌های سیاسی تمامیت‌خواه، آزادی‌ها و عدالت سرکوب شده است و مردم تبدیل به رعایای حلقه به گوش حاکمان شده‌اند، نظام آموزشی فریره می‌تواند به عنوان یک نظام جایگزین، بسترساز تحول اجتماع باشد و با بیدار کردن وجدان عمومی راه را برای طرح مطالبات عمومی و مدنی باز کند و صاحبان قدرت را به چالش بگیرد. (1)

توجه به معنای سواد و نقد آموزش رایج

از نظر فریره؛ سواد، دارای کیفیتی لذت‌بخش است که در تعامل و گفت و گو شکل می‌گیرد. سواد، علاوه بر تغیییر ذهنی زمینه تغییراتی در جهان واقعی است. سواد یا سواد انتقادی که بیشتر مورد توجه و تمرکز فریره است می‌تواند افراد را در مقابل القائات و تبلیغاتی که توسط رسانه‌ها ایجاد می‌شوند مجهز کند تا با موضوعات، مواجهه عمیق‌تر و دقیق‌تری داشته باشد.

همچنین سواد یا سوادآموزی فرایندی است که باید به تفاوت‌های قومی، زبانی و فرهنگی حساس باشد و تنوعی از سلائق و سبک‌های فهم و ادراک را به رسمیت بشناسد.

راه و نگاه فریره، نه تنها برای " آموزش ستمدیدگان " و فرودستان یا سوادآموزی بزرگسالان، بلکه برای هر تعلیم و تربیتی که رو به رشد، تجربه، گفت و شنود دارد و ارزش‌هایی مثل صلح و عشق ‌ورزی را ترویج می‌کند الهام‌بخش است.

بر اساس انتقادهایی که فریره به آموزش و پرورش رایج کرده و آن را آموزش بانکی می‌نامد، ما در طی آموزش همچون کیسه‌هایی انباشته از اطلاعات می‌شویم در حالی که سواد، عاملی دگرگون‌ساز و تحول‌آفرین است. البته سواد تنها به موضوعات و مطالبی مثل خواندن و نوشتن محدود نمی‌شود و اشکال متنوعی مثل بیان‌های هنری را نیز شامل می‌شود.

در نهایت او می‌پرسد که ما برای چه به دنیا آمده‌ایم؟ قرار است همچون برگی بی اختیار باشیم در دستان باد؟ قرار است ماهی سیاه کوچکی در جستجوی حقیقت باشیم؟ قرار است روشنگر تاریکی‌ها باشیم؟ قرار است با دنیا بسازیم یا در نوسازی، تغییر و ترمیم آن بکوشیم؟! (2)

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

جمع بندی

متوجه می شویم که ما در دوران کودکی فقط کودکی کرده ایم و شرایط مساعد برای دقت در مسایل یا یافتن وضعیت بهتر برای ما فراهم نبوده است. چند تن از ما در دوران کودکی به کتابخانه شخصی در خانواده دسترسی داشته ایم؟ یا چند تن از ما شاهد مطالعه مرتب والدین خود بوده ایم؟ رفتارغالب چند تن از ما بر اساس توانایی انتخاب از بین ده ها کتاب و اشتیاق برای مطالعه آن بوده است؟ یا برای چند تن از ما قبل از خواب کودکانه، قصه از روی کتاب نه از حفظ، خوانده شده است؟ چون استفاده از کتاب، ذوق و انگیزه خواندن را در کودک ایجاد، تقویت و تبدیل به عادت می کند.

متوجه می شویم که در جامعه ما پدران و مادران نیز به اندازه معلمان مقصرند. چون یک عمر سایه مهربانی و ایثار آنها بر سر ما با منشأ عاطفه ای افراطی، ما را از هر نوع گزندی نگهبانی کرده است. طوری که اجازه آزمون و خطا از ما سلب شده است و در بزرگسالی جسارت انجام آن از ما دریغ شده است.

والدین ما لزوما به جز راه و رسم زنده ماندن یا زندگانی کردن، به ما چیزی دیگر یاد نداده اند که می توان چشم ها را شست و جور دیگردید. ما فقط به بایسته ها پرداخته ایم و از شایسته های زندگی غافل مانده ایم. شاید روی همین اساس، اولویت حتمی مدیریتی در جامعه ما ثبات در بایسته های شغلی است و هر دائم حتی در انتخاب و انتصاب نیز از شایسته ها محروم می مانیم.

متوجه می شویم هر چند ما معلمان نیز قربانی آموزش بر پایه محفوظات هستیم، اما آن قدر بی اراده و خنثی دوره های مختلف سنی خود را پشت سر گذاشته ایم که ضرورتی برای حذف آن وجود نداشت. پس طی سی سال خدمت ازبر کردن مفاهیم درسی را برای دانش آموزان خود نیز روا دیده ایم.

متوجه می شویم که شکاف طبقاتی مابین فقرا و ثروتمندان، برای ما فقط منشأ جوک، طنز، کاریکاتور یا غر زدن است اما وجود چنین بستری مساعد برای درک و فهم عمق بی عدالتی، تلنگری مؤثر در ما بوجود نمی آورد تا به تغییر مسیر بیندیشیم.

متوجه می شویم که ظرفیت پذیرش هر تلخ کامی برای ما با کمال میل و داوطلبانه وجود دارد و خنثی و بی تفاوت از کنار همه آنان می گذریم. تصمیمات اخیر وزیر آموزش و پرورش گویای این حقیقت است. معلمان را چوپان و دانش آموزان را گوسفند نامید و ما معلمان را از مرتبت شغل انبیایی به پیشه انبیا به پایین کشید اما اولیای دانش آموزان، معلمان به جز اندی، رسانه های جمعی و... هیچ گفته یا عمل اعتراض آمیزی انجام ندادند چون خیلی زود به عنوان جدید عادت کردیم. برای همین فیتیله هیچ حرکتی روشن نمی شود. جالب آن که تقریبا تمام خانواده های ایرانی به نوعی و به طور مستقیم با آموزش ورورش در ارتباطند، اما خبری از اعتراض فردی و جمعی نشد.

رویکرد انتقادی به آموزش برای ما چه مفهومی دارد وقتی از ساز و کار آن بیگانه ایم. پس سکوت در برابر هر گفته یا کرده، کاملا طبیعی است. یا امنیت جلسات امتحانی را به نیروهای پلیس واگذار کرد، یا ساعت شروع مدارس را هر چند در ایام امتحانات، در هر پایه تحصیلی بدون توجه به شرایط سنی و جسمی به 6 صبح رساند تا در کاهش ناترازی برق سهمی برعهده داشته باشیم. اما به عنوان وزیر هیچ توجهی به ناترازی نظام آموزشی نکرد.

متوجه می شویم که در یک جامعه با عمق شدید تضاد طبقاتی نمی توان با نوع آموزش واحد، به اهداف مطلوب رسید. پس مفاهیم درسی باید بر اساس زندگی واقعی و نیازهای روزمره روستائیان و مردم فقیر سازماندهی گردد. چیزی که مرحوم صمد بهرنگی بدان رسیده بود اما سیاست در هر دو زمان اجازه عملی شدن آن را نداد و نمی دهد. آن هم علیرغم وجود این قانون:

اصل ۱۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران:

«  زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است‏. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبان های محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس‏، در کنار زبان فارسی آزاد است‏ » .

متوجه می شویم که نظام آموزشی ما فقط به اصلاح شرایط موجود نیاز ندارد. ابعاد فرهنگی نیز شدیدا مغفول مانده است .چون تعریف فرهنگ در جامعه ما مساوی است با خاستگاه حاکمیت. برای اثبات گفته به 5 نمونه از 10 خبرفرهنگی شهر خبر در اخبار روز، در مورخه 27 اردیبهشت 1404؛ در این قسمت اشاره می کنم:

هشدار امام سجاد(ع): از این گناه به خدا پناه ببرید.
ناگفته های فرزند آیت ا... بهجت: وصیت نامه و تواضع عجیب
آزاداندیشی سیاسی در سلوک رسانه ای شهید قاضی
روایتی از یک دیدار در مسجد جن
آیا غسل در استخر و جکوزی صحیح است؟ پاسخ آیت ا... سیستانی رسید

در این بخش از اخبار فرهنگی؛ کو اجزای دیگر فرهنگی یعنی: دانش‌ها، باورها، هنرها، قوانین، اخلاقیات، عادات و هر چه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش باید آن را فرا بگیرد؟

مسلم است که با باور و القای چنین برداشتی از فرهنگ، نمی توان از کتب درسی یا وزرای آموزش و پرورش انتظار تغییر، تحول یا اصلاح وضع موجود را داشت، چون موازی و همسو با اندیشه تلقینی هستند.

متوجه می شویم که ملت ایران هیچ مشکلی با روند فعلی جامعه پذیری ندارند و آن را کافی و شایسته تعلیم و تربیت فرزندان خود می بینند. راستی چرا باید فقط من معلم بار سنگین آگاهی اجتماعی را بر دوش بکشم و بخشی از فشار آن را بر مسئولیت والدین یا رسانه های جمعی نگذارم؟

چرا هیچ صدایی، حرکتی، جنبشی از والدین دانش آموزان برنمی آید تا با هم صدایی خود با معلمان، تبدیل به غرشی عظیم از نارضایتی از وضع موجود باشند؟

تاکنون کدام پدر و مادر خردمندی، به حجم، محتوا و یا حفظی بودن صرف کتب درسی، معترض بوده و آن را شایسته فرزند خود ندیده است؟ کجاست این همه کارشناس و متخصص علوم تربیتی و روانشناسی و جامعه شناسی که سکوت کشنده خود را محافظ و پشتیبان آموزش سنتی کرده اند؟ اگر آنان نیز موازی کاری کنند از خیل عظیم اولیای بیسواد یا کم سواد چه انتظاری باید داشت؟

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

روندی که با نهادینه شدن در فکر و ذهن کودکان، از آنان افرادی مطیع و سر به زیر ساخته و آنان نیز همانند پدران و مادران خود قادر به ایجاد تحول اجتماع پیرامون و شرایط زندگی مشقت‌ بار خود نمی گردند.

تعلیم و تربیت فعلی نقش بازدارنده دارد و دانش‌آموزان تنها به حفظ کردن مطالب درسی حتی فرمول های دروسی چون ریاضی ، فیزیک و شیمی می‌پردازند بدون این که بیاموزند، مفاهیم درسی را بفهمند یا مورد پرسش قرار دهند و همین رویکرد به ظاهر ساده، با نهادینه شدن در فکر و ذهن کودکان، از آنان افرادی منطبق با سیاست آموزشی می‌سازد، چون هیچ مشکلی با شرایط موجود ندارند.

متوجه می شویم که طی 12 سال آموزش رسمی، هیچ نوع شناخت یا مهارتی در دانش آموزان به وجود نیامده است. چون اگر هر نوع شناختی حاصل می شد شاهد تحولی اساسی در همه بخش های جامعه نیز می شدیم. پس تعلیم و تربیت از آغاز فعالیت رسمی یعنی سال 1343 تاکنون نتوانسته است به وظیفه اصلی خود به درستی عمل کند.

متوجه می شویم که اندیشه صرف به ایجاد تحول در جریان تعلیم و تربیت کشور تابع سیاست بازدارنده و در پی ایجاد دل مشغولی الکی و آب در هاون کوبیدن است. پس ما به یک رویکرد انقلابی و انتقادی نیاز داریم تا شرایط موجود را کون فیکون کنیم.

  نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم متوجه می شویم که خاص کردن مدارس یا دانش آموزان و نخبه پروری، به رشد و تعالی نظام آموزشی منجر نمی شود و تضاد آموزشی رایج به شکاف اجتماعی بیشتری در جامعه منتهی می شود. همان فاصله عمیق بین فقرا و ثروتمندان که که از مبدأ پیدایش آن غافلیم و نقش خود را در پیدائی آن نادیده می گیریم. مدیران در تمامی سطوح با تأسیس هر یک از مدارس غیرانتفاعی یا نمونه دولتی و تیزهوشان و سایر مدارس خاص، بر رشد فقر و تضاد طبقاتی در جامعه، تعمیق می بخشند.

متوجه می شویم که آموزش بر پایه معلم محوری، هیچ نوع بازدهی یا کارآیی ندارد و نخواهد داشت. پس باید به دانش‌آموزان قدرت و ابزار نقد وضعیت موجود را بدهیم تا هیچ حکمی را حتی اگر از جانب معلم یا کتب درسی به عنوان مرجع صادر شود را بدون امکان هر نوع تفکر انتقادی و آزمون شخصی، نپذیرند.

متوجه می شویم که امر تعلیم و تربیت فقط نهادی برای انتقال اطلاعات و دانش نیست و باید به عنوان یک نهاد آگاهی‌بخش بنیان تحول اجتماعی به حساب آید. آگاهی از طریق تفکرانتقادی حاصل می‌آید. آگاهی چیزی نیست که آموخته شود یا از طریق مطالعه حفظ شود بلکه فرایندی پویا و دیالکتیک است که تنها از طریق گفت ‌وگوی منظم و آزاد بین طرفین بحث که در جایگاه برابری قرار دارند حاصل می‌آید.

متوجه می شویم که معلمان به جای تدریس صرف، باید دانش‌آموزان را در معرض بحث و گفت و گوی آزاد قرار دهند و از طریق تبادل نظرات، به آگاهی انتقادی برسند. تدریس با روش بارش مغزی برای چنین هدفی مناسب و کارآمد است.

متوجه می شویم که معلمان نمی‌توانند نقشی منفعل داشته باشند بلکه آنان باید هدایت گر و جهت‌دهنده باشند. معلم باید با هدایت بحث‌های آزاد، به تشویق رشد تفکر انتقادی بپردازد. معلم نمی‌تواند بی‌طرف باشد بلکه باید همیشه در طرف درست بایستد. رسیدن به آگاهی انتقادی و رهایی‌بخش باید از معلم شروع و در مرحله بعدی، این آگاهی را به دانش‌آموزان منتقل نماید. واضح است که انتقال دیدگاه‌ها از طریق بحث آزاد و مشارکت عمومی در بازسازی معنا صورت می‌گیرد.

متوجه می شویم که با گروه بندی دانش آموزان می توان آنان را به بحث و گفت و گو تشویق کرد. حتی پرسش یا پیگیری یادگیری دانش آموزان نیز می تواند در همین گروه بندی ها به صورت گروهی انجام گیرد.

دانش آموزان از هم بهتر یاد می گیرند. در چنین روشی ترس از یادگیری دانش آموزانی که ضعف یادگیری یا اعتماد به نفس کمتری دارند، فرو می ریزد. او در گروه قوت قلب گرفته و از همسالان خود نیز یاد می گیرد. اصرار ما معلمان از سلاخی میزان یادگیری دانش آموزان با متراژ نمره، جنون آمیز و غیرمنطقی است.

لزومی ندارد دانش آموزان را جلوی تخته سبز ردیف کنیم و از آنان بازجویی کنیم و در صورت هر نوع ناتوانی، او را به باد مذمت بگیریم تا ناتوانی او بیشتر تقویت و تثبیت شود. هدف از پرسش شفاهی و کتبی، اطمینان از یادگیری است. این کار در گروه نتایج مطلوب تر و ماندگارتری خواهد داشت.

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

متوجه می شویم که هر فرد در جامعه باید متوجه مسئولیت پذیری اجتماعی خود نسبت به تغییر و تحول در نظام آموزشی جامعه خود باشد. انداختن تمام مسئولیت ها بر دوش فقط معلمان، یعنی فرار کردن از بار مسئولیت خود توسط مدیران مدارس، مشاوران و مربیان پرورشی و حتی ناظمین مدارس، مدیران کل استان ها و معاونین ایشان، وزیر آموزش و پرورش و معاونین ایشان و از همه مهم تر اولیا و رسانه های جمعی.

وقتی یکی از این افراد یا سازمان ها و نهادها شرح وظایف خود را به خوبی نمی شناسند یا در اجرای تک به تک آنها کوتاهی می کنند، یا معتقدند که چرا زحمت بیهوده، بگذار مابقی کار کنند، یا شایسته سالاری در انتخاب و انتصاب را رعایت نمی کنند، یا عزم ملی در بهبود شرایط موجود وجود ندارد، پس رؤیاپروری برای داشتن آموزش برتر یا بهتر ممنوع!

متوجه می شویم که آگاهی چیزی نیست که آموخته شود یا از طریق مطالعه حفظ شود، بلکه آگاهی نتیجه تفکر انتقادی است. ابتدا باید به این نوع تفکر مجهز شویم سپس مدعی شویم که آگاهی بوجود آمده است. آگاهی فهم ساده از مسایل پیرامون نیست. آگاهی به تجزیه و تحلیل همه شرایط موجود نیاز دارد.


1) آموزش رهایی بخش از منظر پائولو فریره. سایت همرخ . ترجمه و تلخیص از:
Gutek. G. (2005).Historical and Philosophical Foundations of Education. 4th Edditon. PEARSON Publication
2) پائولو فریره، توجه به معنای سواد و نقد آموزش رایج؛ مدرسه ایرانی هنر و خلاقیت.
17 بهمن 1401.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نظریه پائولو فریره برای آموزش و پرورش دموکراسی و تفکر انتقادی و به چالش گرفتن قدرت در صدای معلم

منتشرشده در آموزش نوین

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

« فریره به جای ارزش قائل شدن برای بی طرفی کاذب، بر این باور بود که تعلیم و تربیت انتقادی شامل شناخت این است که زندگی انسان شرطی است، تعیین نشده است، و همچنین ضرورت مهم، نه تنها قرائت انتقادی جهان، بل مداخله در نظم اجتماعی به منزله بخشی از مسئولیت یک شهروند آگاه است.

فریره کاملاً آگاه بود که آنچه تعلیم و تربیت انتقادی را برای بنیادگرایان ایدئولوژیک، نخبگان حاکم، افراط گرایان مذهبی و ملی گرایان راست گرا در سراسر جهان بسیار خطرناک می‌کند، این است که در مرکز تعریفش این رسالت نهفته است که دانش آموزانی تربیت کند که هر یک به عاملی انتقادی بدل شوند و به طور فعالانه روابط بین تئوری و پراتیک، تحلیل انتقادی و عقل سلیم، و یادگیری و تغییرات اجتماعی را مورد پرسش و مذاکره قرار دهند.

  تعلیم و تربیت انتقادی فضایی باز می‌کند که دانش آموزان بتوانند قدرت خود را به منزله شهروندانی که مرتب درگیر انتقاد هستند، بیازمایند ... »

بازاندیشی آموزش به مثابه پراتیک آزادی: پائولو فریره و نوید آموزش‌شناسی انتقادی

هنری ژیرو / ترجمه: ف. دشتی ( این جا )

***

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

علیرضا کاظمی، وزیر آموزش و پرورش عصر سه شنبه ۲۳ اردیبهشت ماه در نشستی با برخی از مدیران مدارس که با هدف بررسی چالش‌های نظام تعلیم و تربیت، بهره‌مندی از دیدگاه‌های میدانی مدیران و تقویت سیاست مدرسه ‌محوری، عدالت آموزشی و مقابله با آسیب‌های اجتماعی  در سالن جلسات دفتر وزیر برگزار شد چنین می گوید : ( این جا )

« باید در موضوعات مختلف از اندیشه‌های مدیران بهره‌مند شویم و با کم ‌کردن تشریفات و افزایش محتوای جلسات، زمینه مشارکت حداکثری آن‌ها را فراهم کنیم .

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

وی با تأکید بر این‌که مدیران پل ارتباطی ما با معلمان هستند، گفت: باید صدای آنان شنیده شود .

کاظمی در ادامه جلسه پس از استماع دیدگاه‌های مدیران مدارس با اشاره به اهمیت جایگاه مدیران مدارس، اظهار کرد: تغییر مدیران تنها باید در صورت بازنشستگی، تخلف یا کم‌کاری صورت گیرد، نه به دلایل غیرضروری .

این موضوع باید در دستور کار جدی شورای عالی آموزش و پرورش قرار گیرد .

در ادامه وزیر آموزش و پرورش دستور داد پیشنهاد یکی از مدیران مدارس درباره تدوین برنامه ملی مهارت زندگی برای دوره ابتدایی بررسی شود.

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

کاظمی بر بررسی سیاست مدرسه ‌محوری در دستور جلسات آتی نیز تأکید کرد  » .

سخنان وزیر آموزش و پرورش از چند جهت قابل بررسی و نقد است .

کاظمی می گوید باید صدای آنان شنیده شود اما در همین خبر چند سطری جز یک مورد پیشنهاد ، خبری از نظرات و یا احتمالا نقدهای مدیران مدارس نیست .

این نشان می دهد که مسئولان وزارت آموزش و پرورش عادت کرده اند حرف های غیرواقعی و به اصطلاح « مفت » بزنند و پاسخ گو هم نباشند .

دیگران هم فقط نقش « تماشاچی » را ایفا کنند .

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

کاظمی به موضوع « تغییر مدیران » اشاره می کند و بررسی آن را به « شورای عالی آموزش و پرورش » احاله می دهد . فرهنگ سازمانی غالب در مدرسه ایرانی «سکوت » است و انعکاس بیرونی آن در آن نشست ها و جلسات با مدیران و مقامات کاملا قابل مشاهده و اثبات است .

فرض بگیریم که شورای عالی آموزش و پرورش در این زمینه قانون و یا آیین نامه و دستور العملی تصویب کرد .

چه کسی و کدام نهاد می خواهد بر چگونگی اجرای « قانون » نظارت کند ؟

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

اساسا آیا شورای عالی آموزش و پرورش تاکنون به صورت رسمی گزارش کرده است که کدام مصوبات اش اجرا نشده اند و یا با خاطیان از قانون چه برخوردی شده است تا آینه ای برای سایرین شود ؟

به عنوان مثال ؛ آیا شورای عالی آموزش و پرورش می داند که آیا آیین نامه اجرایی مدارس اجرا می شود ؟ و یا در نمونه ی کوچک تر ؛ خبری از برگزاری « شورای معلمان » در مدارس دارد ؟

در زمان وزارت « رضامراد صحرایی » ؛ 20 هزار مدیر مدرسه اخراج شدند . ( این جا )

واکنش شورای عالی آموزش و پرورش که اتفاقا دبیر کل فعلی آن که هم چنان در مصدر کار است نسبت به این اقدامات چه بود ؟

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

آیا آقای امانی حتی به یک تذکر ساده در حد همان « قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش » اکتفا کرد ؟

وزیر آموزش و پرورش پیش تر و در میان « معلمان نمونه کشوری » سخنانی را در مورد « چوپان معلمان » بیان کرد . ( این جا )

« صدای معلم » در گزارش خود پرسیده بود :

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

« اما در این میان تمثیل وزیر آموزش و پرورش به عنوان مسئول در امور تعلیم و تربیت و واگذاری نقش « چوپان » به معلمان و به تبع آن تعریف نقش « گوسفند » برای دانش آموزان نهایت بد سلیقگی و ابتذال است .

پرسش « صدای معلم » آن است که در میان آن همه « معلم نمونه » آن هم در سطح کشوری کسی نبود که در آن نشست به سخنان وزیر آموزش و پرورش واکنش نشان دهد ؟

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

نمونه بودن یعنی چه و در کجا باید مصداق پیدا کند ؟

معلمی که خود را « نمونه » می خواند اما شهامت و جسارت دفاع منطقی از جایگاه خود را در فرایند « تفکر انتقادی » ندارد و یا به آن واقف نیست ؛ قرار است کدام الگوی رفتاری و اندیشگی را به دیگران و جامعه هدف انتقال دهد » .

آیا در میان آن جمع مدیران کسی نبود که به این مسائل اشاره کند و یا نقدی بر وضعیت پیشین آموزش و پرورش داشته باشد ؟

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

این همه ملاحظه کاری و تعارف و رو در بایستی از کجا نشات می گیرد و چه زمانی قرار است فرهنگ ارتباطات میان فردی و فرهنگ سازمانی در ایران به سوی تحول و واقعی شدن پیش برود ؟

زمانی من از مصوبه ی « انتخابی شدن مدیران مدارس توسط معلمان » که در زمان وزارت مرتضی حاجی و توسط شورای عالی آموزش و پرورش مصوب شد دفاع می کردم و بر احیای آن پافشاری .

اما مشاهده فرهنگ سازمانی مدرسه و نیز فرهنگ جامعه که مطالبه ای برای احیای « دموکراسی » و « ارزش های آن » ندارد ؛ مرا به این باور رسانده که مدرسه ایرانی در نظام آموزشی فعلی اصولا به دنبال چنین مسائل و موضوعاتی نیست .

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

اگر حتی « نگاه و مروری » اجمالی و اندک بر موضوع انتخاب نماینده ی معلمان در شورای معلمان داشته باشیم ؛ می توان تا انتهای داستان را پیش بینی کرد . معلمی که خود را « نمونه » می خواند اما شهامت و جسارت دفاع منطقی از جایگاه خود را در فرایند « تفکر انتقادی » ندارد و یا به آن واقف نیست ؛ قرار است کدام الگوی رفتاری و اندیشگی را به دیگران و جامعه هدف انتقال دهد ؟

اعمال نفوذ و مهندسی مدیر مدرسه برای انتخاب نماینده ی معلمانی که کاملا با او هماهنگ باشد و در کنار آن سکوت و همراهی معلمان حاضر در آن واحد آموزشی که هر یک از قطب نمای منافع شخصی خود موضوعات را رصد می کنند ؛ نشان از تشکیل « مافیا » های خُرد دراین مقیاس دارد .

آسیب شناسی روحیه مدیران و معلمان ایرانی در ارتباط با وزیر آموزش و پرورش از نظر علی پورسلیمان مدیر صدای معلم

فرهنگ سازمانی غالب در مدرسه ایرانی «سکوت » است و انعکاس بیرونی آن در آن نشست ها و جلسات با مدیران و مقامات کاملا قابل مشاهده و اثبات است .

تا مطالبه گری تعریف نشود و فرهنگ مطالبه گری فرهنگ غالب و جاری نشود ؛ هیچ تحولی در مدرسه و سایر ارکان رخ نخواهد داد و فقط باید شاهد بدتر شدن اوضاع باشیم .

( 2 )

همان منبع

منتشرشده در یادداشت

داستان پایان نامه یِ دکترایِ جامعه شناسی دیوانگی و آسیب های آن در صدای معلم

محمّدحسین بَدر دانشجوی سال آخر دکترای جامعه شناسی بود . استاد راهنمایش موضوع پایان نامه یِ او را « دیوانگی و آسیب های آن » تعیین کرده بود . قبل از شروع به نوشتن پایان نامه دوستانش به آقای بَدر پیش نهاد کردند برایِ کوه نوردیِ دو سه روزه به قلّه یِ سبلان بِروند .

مقدمات فراهم شد و با چند نفر از دوستانش صبحِ یک روز که هنوز هوا گرگ و میش بود حرکت کردند و چون تیمِشان بارها به کوه های مختلف رفته بودند ظهر نشده به قله یِ سبلان رسیدند.

ساعتی در کنار دریاچه استراحت کردند و راهِ باز گشت را در پیش گرفتند .

در نزدیکی روستایی به نام « سقیرچی » سنگی از زیر پای آقای بَدر در رفت و پای راست او چنان آسیب دید که قادر به ادامه یِ راه نبود .

اعضای گروه به او گفتند چند روزی در سقیرچی بمانَد و چون راه زیادی باقی نمانده است پس از آنکه پایش خوب شد بر گردد . او هم پذیرفت و در مدتی که در آنجا ماند به نتایج خوبی درباره یِ پایان نامه اَش رسید که اگر پایش آسیب نمی دید دست یافتنی نبودند .

در شهر شخصی به نام لطف الله کارگری می کرد ؛ یکی از کسانی هم به نام احمدعلی که از سقیرچی در کودکی به شهر آمده و از کارگری شروع کرده و بِساز بِفروشِ پولداری شده بود یک روز که لطف الله را به کارگری در یکی از ساختمان هایش بُرده بود متوجه شد سوره ی یاسین و الرحمن را حفظ است ؛ از او خواست به سقیرچی برود و در مراسم مذهبی آنجا همان ها را بخوانَد.

لطف الله هم همین کار را کرد و در آنجا به مرد محترم و محبوبی تبدیل شد ، به گونه ای که آقای بَدر در چند روز اقامت در خانه یِ کدخدا فهمید علاوه بر راه انداختن مراسم مذهبی شان هنجار هایی را به مردم آنجا یاد داده است که هر یک با گذشت زمان ارزشی شده اند تغییر نیافتنی !

داستان پایان نامه یِ دکترایِ جامعه شناسی دیوانگی و آسیب های آن در صدای معلم

مثلآ هر مُنجُقِ آبی که نمونه یِ آن را پیغمبر در کودکی از دست حلیمه گرفته و زیر پایش لِه کرده بودند ، ناجی از نظرِ بد نظرها شناسانده بود.

خانم خیرالنسا را که قیافه یِ خوبی نداشت و به دلیل فقر مالی و قیافه یِ ناخوش‌آیندش در مراسمی که لطف الله راه می انداخت شرکت نمی کرد ، منحوس و شیطان صفت خوانده بود چنان که هر کسی می خواست به جایی بِرَوَد تا خیرالنسا را می دید نمی رفت و بر می گشت تا شرّی ، در جایی که می رود گریبان گیرش نگردد .

به همه گفته بود وقتی که جایی می روید اگر از کسی یا از خودتان تک عطسه ای شنیدید ، نروید امّا اگر عطسه ها جفت بودند یقین خیر است و به راهِ خود ادامه دهید .

لطف الله گفته بود رویِ زخم های مُزمن مدفوع سگ ببندید تا خوب شوند . آقای بَدر را این گفته اش به یاد عرب های دوران جاهلیّت می انداخت که به قول ابن خلدون زمانی که مریض می شدند مدفوع خود را به تن‌شان می مالاندند ، چون باور داشتند مریضی شان در نتیجه یِ ورود اجنّه به بدنِ آنهاست و چون اجنّه از نجس می ترسند خیلی زود فرار می کنند و بیمار خوب می شود .

داستان پایان نامه یِ دکترایِ جامعه شناسی دیوانگی و آسیب های آن در صدای معلم

تا اینکه کدخدای ده مُرد و به احترامِ مهمان نوازی اَش آقای بَدر نیز در مراسم تدفین شرکت کرد . وقتی که او را به قبر گذاشتند لطف الله یک به یک به او پاسخِ پرسش های ملایک را می آموخت غافل از آن ، کدخدا مرده بود و قدرت یادگیری نداشت تا چه رسد به اینکه در زمان کودکی هایش هم یکی از دانش آموزان تنبل در میان هم کلاسی هایش بود .

پس از پایان مراسم ، آقای بدر از لطف الله پرسید فکر می کنی خدا نمی دانَد تو تقلّب می کنی ؟

همان شب در مراسم شام غریبانِ کدخدا لطف الله خطاب به مردم گفت : این کوه نورد را از سقیرچی بیرون کنید زیرا دیوانه است .

آقای بَدر با پایی که هنوز کاملاً خوب نشده بود به شهر آمد و در پایانِ پایان نامه اَش نوشت :

« اگر جمعی چنان دیوانه شوند که عناصرِ دیوانگیِ خود را مقدّس بِدانند ، هر عاقلی را دیوانه خواهند شمرد » .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان پایان نامه یِ دکترایِ جامعه شناسی دیوانگی و آسیب های آن در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش از نظر صدای معلم

امروز یکشنبه 28 اردیبهشت نشست خبری  « محسن زارعی » رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش در یکی از حوزه‌های برگزاری آزمون واقع در دبیرستان نمونه ی دولتی آرمیتا مصلی‌نژاد ناحیه ۲ شهر ری برگزار گردید .

به خبرنگاران گفته شده بود که قرار است  از نزدیک در جریان روند اجرایی آزمون‌ها قرار بگیرند .

نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش از نظر صدای معلم

زمان برگزاری این نشست خبری ساعت 7 صبح اعلام شده بود و به خبرنگارانی که قصد شرکت در این نشست را داشتند اعلام شده بود که در صورت تمایل به استفاده از وسیله نقلیه ی وزارت آموزش و پرورش راس ساعت 6 صبح در محل پارکینگ وزارت آموزش و پرورش حضور به هم رسانند .

وزارت آموزش و پرورش اخیرا اعلام کرد که ساعت کار مدارس اعم از نوبت اول و دوم از ساعت۶ صبح الی۱۳ خواهد بود  و تمام امتحانات مذکور در فاصله زمانی ۶ صبح الی ۱۳ برگزار خواهد شد .

« صدای معلم » از نخستین رسانه های رسمی بود که به این تصمیم وزارت آموزش و پرورش اعتراض کرد . ( این جا ) و در نشست خبری امروز هم « تنها » رسانه ای بود که این وضعیت را مورد انتقاد قرار داد .

نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش از نظر صدای معلم

« علی پورسلیمان ، مدیر صدای معلم » در این نشست خبری چند پرسش را مطرح کرد و مهم ترین محور پرسش های این رسانه مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران ؛ خارج شدن این مرکز ارزشیابی از دومین و مهم ترین وظیفه و کارکرد خود یعنی « تضمین کیفیت بخشی » در نظام آموزش و پرورش ایران بود .

مدیر صدای معلم بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش را عدم تعریف و ساختاردهی بر اساس ماموریتی دانست که بر اساس آن این بخش مستقل شده و آن توجه به موضوع « کیفیت بخشی » در نظام آموزشی است .

نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش از نظر صدای معلم

یکی از نکات مهم و قابل تامل در بازدید خبرنگاران از حوزه امتحانی ، معیوب بودن سیستم صوتی و پخش صدا در سالن بود که این مساله ضمن آزار دانش آموزان و مراقبان جلسه موجب می شود تا دانش آموزان در دروسی مانند زبان انگلیسی که بخشی از آزمون به پخش صوتی ( Audio ) اختصاص پیدا می کند دچار استرس شوند .

البته مدیر صدای معلم در میانه ی نشست به این موضوع اشاره کرد و از رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش پرسید که در صورت ضایع شدن حق دانش آموزان در چنین مواردی چگونه باید دانش آموزان به استیفای حقوق خویش بپردازند که آقای زارعی پاسخ منطقی و یا قانع کننده ای به این پرسش « صدای معلم » ارائه نکرد .

این در حالی است که این واحد آموزشی در رده « مدارس خاص » بوده و اگر وضعیت این مدرسه چنین باشد مشخص نیست وضعیت سایر واحدهای آموزشی چگونه خواهد بود و وجه نظارتی وزارت آموزش و پرورش در کجا و چگونه باید تعریف شود .

مدیر صدای معلم در ابتدای نشست ضمن اشاره به مناسبت « روابط عمومی » آن را به دست اندرکاران این حوزه تبریک گفت اما در پاسخ به سخنان « رئیس  مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش » که در ابتدای نشست وظیفه و نقش « رسانه ها و خبرنگاران » را در سطح « روابط عمومی » برای جامعه تعریف کرده بود ؛ نقش « رسانه » را حرکت و تعمیق به عنوان « رکن چهارم دموکراسی » در جامعه بر شمرد .

زارعی در بخشی از سخنان خود و در پاسخ به استنادهایی از روسای پیشین این مرکز به مدیر صدای معلم گفت که این پرسش ها را باید از خود آنان بپرسید  .

نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش از نظر صدای معلم

مدیر صدای معلم هم در پاسخ تصریح کرد که این مواضع منطقی و اقناع کننده نیست و هر فردی در مقام مسئول و تصمیم گیرنده در برابر عملکرد دستگاه متبوعش باید که پاسخ گو باشد .

پورسلیمان در بخشی از پرسش هایش به سخنان « خسرو ساکی » رئیس پیشین مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش اشاره کرد و به نقل از ایشان گفت که : « تقویت فرهنگ پاسخ گویی در آموزش و پرورش از دیگر اهداف ماست.هر بخش از نظم آموزش و پرورش باید به یک مدیریت عالی پاسخ گو باشد و در مجموع به جامعه و مسئولین پاسخ گویی داشته باشد » .

مشروح پرسش و پاسخ « صدای معلم » و رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش در این رسانه منتشر خواهد گردید .

نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش از نظر صدای معلم

نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش از نظر صدای معلم

نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش از نظر صدای معلم

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقش رسانه به عنوان رکن چهارم دموکراسی بزرگ ترین چالش مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش از نظر صدای معلم

منتشرشده در گفت و شنود

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

وزیر محترم تعلیم و تربیت

با سلام و احترام

به قول یک همکاری ؛ متن را با عینک یا برچسب سیاسی نخوانید و به درد دل یک دبیر بازنشسته که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند، توجه نمائید. هر چند در سرزمین من همه چیز حتی توان خرید و فروش ساده کالایی نیز سیاسی است.

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

جناب کاظمی؛

کاش به جای دوستی و ارادت خالصانه با وزیر کشور و دستگاه زیرمجموعه آن به عنوان یک سرباز سردار رادان و نه سرباز وطن ، به وزرای فرهنگ و آموزش عالی ارادت می داشتید تا شاید قادر می شدید نظام آموزشی عهد عتیق رو به سیر قهقرا را نجات دهید. چون معلمان و صد البته دانش آموزان و کلاس ها و کتب درسی ما نیاز شدید به خون و هوای تازه و پاک برای خویشتن یابی دارند.

دو وزیر یا چند وزیر مانند همکاران یک اداره یا مدرسه، مختارند در عوالم شخصی با هر کسی که صلاح می دانند دوست و رفیق باشند. اما این دوستی وقتی به نفوذپذیری سازمانی دیگر منجر می شود تا حدی که اراده و اختیار شغلی خود را از دست می دهد جای تألم و اندیشه دارد.

اولویت وزیر آموزش و پرورش وارد کردن نیروهای امنیتی پلیس به مدارس یا جلسات امتحانی نیست. اولویت وزیر آموزش و پرورش انجام یک سری تصمیمات درست و به جا برای جلوگیری از هر نوع مخاطرات سد رشد و توسعه پایدار نظام آموزشی است.

دیروز در خبر گفتید: برای حفظ امنیت امتحانات از وزارت کشور و نیروهای پلیس و وزارت نیرو، کمک مستقیم خواسته اید. نظام آموزشی ایران روز به روز بدحال تر می گردد. حیف است که هر یک از ما سهم اثر منفی خود را بر پیکر آن نادیده بگیریم و کشور عزیزمان ایران را فدای امیال شخصی خود کنیم.

درست است .

وزارت نیرو وظیفه دارد تا برق را تأمین کتد، چون ما جلسات تاریک غیراستاندارد کم نداشته و نداریم. مدیران کم توانی که حتی پرت پرت لامپ های مهتابی کلاس ها، سالن ها و کرویدورها را قبل از آغاز امتحانات خرداد ماه برطرف نمی کنند. هر چند نور کافی داشته باشیم و هوای مطبوع ؛ پیش کش وزیر نیرو.

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

اما همکاری مستقیم وزارت کشور با آموزش و پرورش، مساوی است با اعتراف به ضعف و ناتوانی فکر و عمل تمامی دست اندرکاران نظام آموزشی از وزیر تا مدیر و معلم و حتی سرایدار مدرسه که روزگاری حافظ امنیت مدارس بودند و چون به سخن آنان نیز اهمیت ندادید و آنان را زیر زیر خط فقر نگه داشتید با از دست دادن رضایت شغلی، اهمیتی چندانی به وظایف خود نمی دهند. چنین اعترافی برای معلمان یعنی از دست دادن پر و بال.

شما حق پرواز و اوج گیری معلمان را با تدریس فعال و پویا، از آنان سلب نموده اید و آنان را به مردگانی متحرک تبدیل ساخته اید که بی انگیزه فقط منتظر پایان خدمت خود هستند.

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

جناب کاظمی؛

شما معاونت پرورشی وزیر آموزش و پرورش در دوران وزارت بطحایی را برعهده داشتید و اگر این نهاد و معاونت در وزارتخانه، حقیقتا برای انجام رسالت پرورش یا تربیت کودکان پدید آمده است پس امروز این حصارکشی به مدارسی که روزگاری آن چنان دارای امنیت بود که درب آن همیشه تا آخرین زنگ باز بود، از بهر چیست؟

حق داریم چنین بیندیشیم که شما از انجام وظایف این وزارتخانه واهمه دارید و برای پیش گیری از هر نوع آبروریزی اخلاقی یا انضباطی و تقلبی در مدارس، دست به دامن دوست همفکر و توانمند خود شده اید. و گرنه چرا یک وزیر باید حاضر شود اندک استقلال باقیمانده وزارتخانه خود را به وزیری دیگر بسپارد؟

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

مگر آموزش و پرورش چه مقدار استقلال رأی دارد که آن را نیز در دامن امنیت مثله می کنید؟

دهه هاست که نمایندگان شهرها و احزاب گوناگون، وزرا را راست و چپ می کشند که این فرد را انتخاب کن و آن را برکنار کن. این تصمیم یا کار را در مدارس انجام بده و تصمیم یا کار وزیر قبلی را حذف کن. استقلالی باقی نمانده است که خاکستر آن را بر باد می دهید.

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

جناب کاظمی؛

شما به جای حمایت، پشتیبانی و اعتماد به نیروهای آموزشی خصوصا معلمان و گفت و گو و همراهی آنان، سعی وافر دارید از  « کنترل اجتماعی و اجبار اجتماعی » یعنی دو بازوی بازدارنده در علم جامعه شناسی را استفاده کنید. علت این حس انتظام ماندگار در باور شما لابد برخاسته از تحصیل در همان مدارس پادگانی است که 47 سال در نظام آموزشی ما جاری و ساری بوده است.

صد رحمت به روح سربازی دوره های قبل از شما در مدارس. اوج چنین آموزشی در وزارت شما با شدّت و حدّت بیشتری در حال رواج است. نمی دانم ریاست محترم جمهور، از بیان روش های نوین آموزشی چه تفسیری داشته اند که متوجه تحلیل رفتن تدریجی نظام آموزشی نیستند؟ ( در سال 98 چه خوب نگاشته ام موضوع : بحران انتخاب وزیر در آموزش و پرورش را )

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

جناب کاظمی؛

هنگام انتخاب برای وزارت هیچ به توانایی های خود تردید نکردید؟ شما که از نزدیک با تمامی بحران های نظام آموزشی کمابیش آشنا بودید چگونه مطمئن شدید که با تحصیلات حوزوی قادرید یکی از پر مسأله دارترین وزارتخانه ها را رتق و فتق نمائید؟ یا با اتکا به دیگر مدارک خود یعنی مدرک کارشناسی رشته زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه مشهد و کارشناسی ارشد رشته فقه و مبانی حقوق از دانشگاه آزاد اسلامی، به توانایی های خود شک نکردید؟

با این رشته ها تا چه حدی با علوم تربیتی و روانشناسی آشنا شدید؟

همه نیک می دانیم که مسئولان هم زمان با فعالیت شغلی خود با چه کیفیتی تحصیل می کنند. هدف فقط بیان واقعیت است. لابد خود شما نیز به عنوان یک تحصیل کرده، با بیراهه های شایسته سالاری و بوروکراسی مخالفید. چون تحصیل همزمان با اشتغال دولتی منع قانونی دارد.

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

جناب کاظمی؛

به نظر شما ؛

استیضاح یک وزیر چرا صورت می گیرد؟ جریانی که فقط به رنجش وزیر ختم نمی شود و گاه رئیس جمهور هم سخت آزرده خاطر می شود. به سه دلیل اساسی:

1) هنگام اعلام نام وزیر پیشنهادی به خود فرد و قبل از رسانه ای شدن، هیچ یک از آنان به ضعف و ناتوانی خود اشاره نمی کنند و صد درصد به موفقیت و توان مدیریتی خود مطمئن هستند.

2) فرصت مناسب یا میل باطنی برای شناخت حقیقی از وزارتخانه را فرد انتخاب شده ندارد و یا ایجاد نمی کند. همین لحظه پیشنهاد و در دم پذیرش. زمان کافی برای فکر کردن نمی طلبد. اصلا ضرورتی برای اندیشه نمی بیند. کارها خود به خود و اتوماتیک وار انجام می شود.

3 ) پس از انتخاب و نادیده گرفتن دو مورد قبلی توسط او، علیرغم تجربه عملی تلخ از ناتوانی، خود وزیر حاضر به استعفا نمی شود.

پس نمایندگان خود را مکلف می بینند تا طرح استیضاح وزیر خاصی را امضا و به ریاست مجلس ابلاغ کنند. هر چند چون سیر معیوب همچنان ادامه دارد و سه مورد ذکر شده مدنظر هیچ وزیری قرار نمی گیرد ؛ پس استیضاح نیز چاره ساز نبوده و روز از نو و روزی از نو.

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

وزیر محترم آموزش و پرورش،

در این جامعه بیشتر مواقع جای علت و معلول عوض می شود یا قادر به تشخیص آن نمی شویم و برای همین در قضاوت دچار مشکل می شویم. شما نیز معلول هستید منتهی با درجه ای بالاتر از معلول بودن من معلم.

تقصیر اصلی متوجه رؤسای جمهور و نمایندگان مجلس است که قدم اول را در آغاز به درستی برنمی دارند.

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

نظام آموزشی ایران روز به روز بدحال تر می گردد. حیف است که هر یک از ما سهم اثر منفی خود را بر پیکر آن نادیده بگیریم و کشور عزیزمان ایران را فدای امیال شخصی خود کنیم.

همه ما در هر نقش و جایگاهی، اگر ناتوان هستیم و نمی توانیم باید عرصه را به نیروهای شایسته، توانمند و کارشناس بدهیم.

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

و یک تقاضا از ریاست محترم جمهوری جناب آقای دکتر پزشکیان؛

امید که فقط شعار نداده اید و قبل از آن که دیرتر از دیر شود به حال و هوای ناترازی نظام آموزشی، فکری اساسی بنمائید. یعنی وعده استفاده از کارشناسان ایرانی و روش های نوین و فعال تدریس در هر جای دنیا را بدون هر نوع تعصب کور.

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

این همه همایش تقدیر ، تشکر و همفکری، بعد روی کار آمدن شما برقرار شد، اما کو جلسه ای صمیمانه و بی پرده با معلمانی راهبر تا با رئیس جمهور خود درد دل کنند؟ معلمانی که دردمندند و درد و درمان را می شناسند، مطالبه گرند و اگر میدان داده شود قادر به ایجاد تحول اند. راهکار عملی دارند و پیشرو اهداف متعالی آموزشی اند. توانایی شفاف سازی دارند.

( امید که برای شهره آفاق بودن قدم پیش نگذارند. )

همیشه می گوئیم این نیز گذشت و سال تحصیلی در حال اتمام است. اما از اثرات ماندگار ویرانگرانه هیچ تصمیمی نباید غافل شویم چون اهمیت استقلال آموزش و پرورش کمتر از استقلال سیاسی نیست.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

استیضاح علیزضا کاظمی وزیر آموزش و پرورش توسط معلمی که نمی تواند منفعل و بی تفاوت بماند در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گزارشی از نمایشگاه بین المللی کتاب و انتشارات قلم چی و صف ساندویچی و پیتزا در صدای معلم

امروز رفته بودم به نمایشگاه بین المللی کتاب که مانند سال های اخیر چندان پر رونق نبود . با برخی ناشران صحبت کردم که هیچ کدام از فروش شان راضی نبودند . طبق معمول اوضاع و قیافه بعضی از ناشران افسرده و ژولیده مانند تابلوی عاقبت نسیه فروش بود .

البته آن بیرون صف ساندویچی و پیتزا و...پر رونق بود، بلندگو هم مدام می گفت یک پسربچه ۵ ساله گم شده و یا قلم چی در غرفه فلان و بهمان و کنکور....

گزارشی از نمایشگاه بین المللی کتاب و انتشارات قلم چی و صف ساندویچی و پیتزا در صدای معلم

این قلم چی، مرا برد به حدود ۳۵ سال پیش که تازه در مراغه دیپلم گرفته و در سال ۱۳۶۷ رفته بودم جبهه و چون دیر رسیده بودم در نتیجه شهید نشدم! چون اواخر جنگ بود تنها در عملیات مرصاد حضور داشتم.

آن زمان چون اکثر بچه ها در جبهه بیسواد و پنجم ابتدایی و یا سیکل داشتند در نتیجه، مدرک دیپلم داشتن خیلی بود! بنابراین شدم مسئول چهار تا توپ ضد هوایی به همراه ۲۰ الی ۲۵ تا سرباز.

بالای سه تا کوه و تپه مستقر شده بودیم و همزمان برای کنکور هم مطالعه می کردم .

وقتی وضعیت قرمز می شد و هواپیماهای عراقی می آمدند سریعا خودم پشت توپ ضد هوایی ۲۳ میلی‌متری قرار می گرفتم و وقتی از هواپیمای دشمن خبری نبود پایین می آمدم و کتاب قطور کنکور آینده سازان را باز می کردم برای مطالعه .

یک بار که از هواپیماهای دشمن خبری نبود طبق معمول در بالای کوه در کنار توپ ضد هوایی روی زمین نشستم و کتاب آینده سازان را تازه‌ باز کرده بودم برای مطالعه.

چشم تان روز بد نبیند! یک مرتبه دیدم یک عقرب سیاه با سرعت نور آمد روی کتاب و تنها کاری که در آن لحظه به فکرم رسید محکم کتاب را بستم . یکی از چنگال های عقرب بیرون از کتاب مانده بود و محکم فشار دادم و فشار دادم، سپس بلند شدم و کتاب را به آرامی باز کردم، دیدم زهر سبز رنگ عقرب، کل صفحه را پر کرده است.

بچه ها آمدند و وقتی صحنه را دیدند یکی از سربازان قدیمی گفت : تا به حال در اینجا دو نفر از نیش عقرب شهید شده اند.

از آن توپ ۲۳ میلی متری و جنگنده‌های صدام و عملیات مرصاد یا فروغ جاویدان به قول آقای مسعود رجوی و کنکور مکاتبه ای و عقرب سیاه و....قبول شدم در رشته کتابداری دانشگاه تهران! .

البته چند ماه در دانشگاه تهران همچنان با جنگنده های صدام و عقرب های سیاه به سر می بردم .

و این هم قلم چی نسل ما بود .

یادش نه خیر باد...!

گزارشی از نمایشگاه بین المللی کتاب و انتشارات قلم چی و صف ساندویچی و پیتزا در صدای معلم

( کانال نویسنده )


گزارشی از نمایشگاه بین المللی کتاب و انتشارات قلم چی و صف ساندویچی و پیتزا در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

انتقاد از تمرکزگرایی در نظام آموزشی و ساعت شروع مدارس در ساعت 6 به بهانه مدیریت مصرف انرژی در صدای معلم  مطابق اطلاعیه آموزش و پرورش ، مدارس دو نوبت شدند .

نوبت صبح از ساعت ۶ صبح الی ۹:۳۰ و نوبت دوم یعنی بعدازظهر از ۱۰ صبح تا ۱۳:۳۰ فعالیت خواهند داشت.

سپس نوشته شده که ساعت برگزاری امتحانات دوره متوسطه:

تمام امتحانات نهایی دانش آموزان پایه‌های یازدهم و دوازدهم از تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ الی ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ و تمام آزمون‌ها در نوبت صبح ( یعنی ۶ صبح تا ۹ و نیم ) برگزار خواهد شد. همچنین در این اطلاعیه نوشته شده امتحان پایه دهم به صورت داخلی و سه درس پایه نهم به صورت هماهنگ در نوبت صبح برگزار می‌گردد.

حال باید به این اطلاعیه که از آن بالا بدون در نظر گرفتن شرایط اقلیمی کشور نوشته شده باید بسیار تاسف خورد که چگونه چنین برنامه ای را نوشته اند ؟

اصل مشکل برمی‌گردد به ساختار تصمیم ساز و تصمیم گیر که ذهنیتی دور از واقعیت های جاری دارد .اولا مدارس در فرجه ی امتحانات هستند نصف دروس متوسطه نهایی ست که بخشنامه تاکید بر عدم تغییر ساعت دارد و آن نصف دیگر مثلا اگر در تایم ساعت ۱۰برگزار شود و با توجه به تکثیر سوالات قبل از شروع امتحانات چه تاثیری بر کاهش یا افزایش مصرف انرژی دارد.

انتقاد از تمرکزگرایی در نظام آموزشی و ساعت شروع مدارس در ساعت 6 به بهانه مدیریت مصرف انرژی در صدای معلم

مدرسه چیزی در حدود انرژی یک خانه در آن تایم برق مصرف می کند ؛ آیا این مقدار انرژی ارزش استرس دادن به صدها دانش آموز هر واحد آموزشی دارد ؟ آیا به معضلات افت تحصیلی ،عدم نتیحه گیری عادلانه، سرخوردگی تحصیلی ناشی از آن فکر شده است ؟

و اینکه در مناطق سردسیر ما دانش آموز روستایی که بخواهد به امتحان نوبت اول برسد باید ساعت پنج صبح حرکت کند و از این سو از سرما یخ می زند و بیمار می‌شود ( مگر آن که شوفاژ ها را روشن کنیم ! )

انتقاد از تمرکزگرایی در نظام آموزشی و ساعت شروع مدارس در ساعت 6 به بهانه مدیریت مصرف انرژی در صدای معلم

و نکته مهمتر اینکه، تفاوت‌های اقلیمی و جغرافیایی باید در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های مربوط به آموزش و پرورش مورد توجه قرار گیرد.

بی‌توجهی به تفاوت‌های اقلیمی و اعمال سیاست‌های یکسان آموزشی موجب بی‌عدالتی و از دست رفتن فرصت‌های آموزشی برای دانش‌آموزان مناطق محروم می‌شود و عملاً شکاف آموزشی را عمیق‌تر می‌کند.

انتقاد از تمرکزگرایی در نظام آموزشی و ساعت شروع مدارس در ساعت 6 به بهانه مدیریت مصرف انرژی در صدای معلم

لازم است نظام آموزشی با در نظر گرفتن شرایط خاص هر منطقه ساعات برگزاری امتحانات را اعلام نماید نه اینکه برای همه کشور به صورت یکسان برنامه ریزی گردد.

اگر آموزش و پرورش مناطق گرمسیر و سردسیر را مانند هم ببیند، نه تنها امکانات لازم برای مقابله با شرایط محیطی فراهم نمی‌شود بلکه باعث افزایش شکاف آموزشی و طبقاتی خواهد شد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

انتقاد از تمرکزگرایی در نظام آموزشی و ساعت شروع مدارس در ساعت 6 به بهانه مدیریت مصرف انرژی در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت
صفحه1 از1550

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور