صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
شنبه, 16 فروردين 1404 08:00

معرفی کتاب " مشق های راه مدرسه "

گروه رسانه/

معرفی کتاب مشق های راه مدرسه نوشته علی افشار سمیرمی در صدای معلم

از دردسرهای شیرین معلمی، یکی هم این است که حتی خارج از کلاس و مدرسه و بین مسیر و هرجا، احوال بچه ها را در نظر می آوری و برایشان نقشه می کشی، مسائل را سبک سنگین می کنی، در خیالت مشق می نویسی. به چند و چون مسائل و مشکلات آموزشی و پرورشی فکر می کنی. موضوعاتی که چه بسا در خلال کار با برخی از آنها رو به رو شده ای و باید برای برون رفت از بین انها چاره ای بیندیشی. مثلا با این که تا کنون قریب یک قرن از عمر نظام آموزشی رسمی می گذرد، هنوز  افت تحصیلی، تنبیه بدنی، روش تدریس، امتحان، تکلیف خانه، تقلب، کتاب خوانی، خلاقیت، کنترل کلاس، انگیزه و امثال آن از جمله مسائل دست اولی هستند که انگار هرچه در باره آنها از هر زبان که می شنوی، نامکرر است.

این روند و روال تقریبا شامل حال تمام معلمان می شود. حتی اگر بسیاری ، آنها را روی کاغذ نیاورند یا بر زبان جاری نسازند.

اصلا چیزی که شغل معلمی را از سایر مشاغل جدا می سازد و به آن ماهیتی فکری می دهد، همین دغدغه های هر روز و شب آنها برای رفع یکی از این معضلات است که چه بسا در استرس آور نمودن شغل و پیری زودرس آنها نیز بی تاثیر نباشد.

قضیه وقتی بغرنج می شود که نمی دانی از کی و چگونه بین درآمد معلم با سایر کارمندان ، فرق و تبعیضی ناروا به وجود آمده که سهم و سرعتی عجیب در کاهش حرمت و منزلت معلمان داشته است.

معرفی کتاب مشق های راه مدرسه نوشته علی افشار سمیرمی در صدای معلم

نویسنده کتاب « مشق های راه مدرسه» به عنوان یک عضو بازنشسته از خانواده بزرگ آموزش و پرورش، با تامل و مطالعه در خصوص برخی از مسائل آموزشی و پرورشی در طول سال های کار، هر از گاهی در باره موضوعی، مشقی نوشته و یادداشتی یا مقاله ای نگاشته و برخی از آنها به تدریج در مطبوعات و روزنامه ها منتشر شده که بسیاری از آنها در مجموعه حاضر، گرد هم آورده شده اند تا شاید هم مورد استفاده سایر همکاران و نومعلمان عزیز قرار گیرد و هم به عنوان ره آوردی از سی سال کار در آموزش و پرورش و شوق به پیشه ی معلمی تلقی گردد که ؛

« هرگز دمی ز یاد تو غافل نبوده ایم/ یا گفته ایم نام تو را یا شنیده ایم.»

کتاب در دو بخش تدوین شده است که در بخش اول، 25 مقاله منتشر شده در نشریات علمی و آموزشی و در بخش دوم نیز، 10 یادداشت منتشر شده در روزنامه های سراسری و سایت صدای معلم جمع آوری شده اند که البته همه این ها، تنها بخشی از مطالبی است که تا کنون از این نویسنده منتشر شده اند.

پنج مقاله کتاب به کندوکاو در تاثیرات تربیتی بزرگانی مثل؛ مولوی، سعدی، بهرنگی، بهمن بیگی و مرادی کرمانی اختصاص دارد.

کتاب حاضر که توسط انتشارات عابد، در ۲۰۰ صفحه و بهای دویست هزار تومان چاپ شده است، می تواند قابل استفاده فرهنگیان ،والدین و معلمان تازه کار و علاقه مند به مسائل آموزش و پرورش باشد .

علاقه مندان برای تهیه کتاب می توانند به دفتر انتشارات عابد (خیابان کارگر شمالی، نرسیده به بلوار کشاورز، خیابان قدر، پلاک چهار، واحد1) مراجعه یا با شماره واتساپ 09126720677 تماس بگیرند.

ضمنا با توجه به فرا رسیدن روز معلم (12 اردیبهشت)، این کتاب که در آن 30 مطلب در موضوعات آموزشی و پرورشی نوشته شده است؛ هدیه ارزشمندی برای معلمان و مناسب روز معلم است که مدیران مدارس و والدین گرامی می توانند آن را تهیه نمایند.

معرفی کتاب مشق های راه مدرسه نوشته علی افشار سمیرمی در صدای معلم

پایان پیام/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

معرفی کتاب مشق های راه مدرسه نوشته علی افشار سمیرمی در صدای معلم

منتشرشده در معرفی کتاب
شنبه, 09 فروردين 1404 17:16

نوروز جاودان

نوروز جاودان در صدای معلم  نوروز، رقصِ بی‌قرارِ زمان است،

در گذرِ ثانیه‌ها، در تپشِ لحظه‌ها،

در شکستِ حصارِ کهنگی،

در آوازِ سبزِ صیرورت.

نوروز، زاده‌ی خاک و خورشید است،

فصلِ تولدِ درختان،

موسیقیِ جاری در رگ‌های زمین،

چکاوکِ زندگی بر بامِ جهان.

نوروز، خنده‌ی بلندِ آسمان است،

نفیِ سوگ و سکوت،

دستی که از میانِ شب،

سپیده را در آغوش می‌گیرد.

نوروز، همزبانِ رود و باران،

با شبنمِ روشن،

با نسیمِ رهایی،

بر فرازِ سنگینیِ سایه‌ها.

نوروز، نامِ بلندِ انسان است،

بی‌مرز و بی‌دیوار،

در آیینِ تنوع،

در جشنِ کرامت.

نوروز، عصیانِ آزادی است،

نوروز جاودان در صدای معلم

فریادِ سبزِ دشت،

که به هیچ زنجیری،

سرِ تسلیم ندارد.

نوروز، شعر و شعله است،

رقصِ رنگ در آینه،

نغمه‌ی بی‌پایانِ امید،

آنگاه که جهان را،

به زیبایی بازمی‌آفریند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نوروز جاودان در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت
شنبه, 02 فروردين 1404 10:13

در " کلاس درس نوروز " و " خیام "

کلاس درس نوروز و گفتمان نوروز در شعرهای خیام در صدای معلم

نوروز از راه رسید . کودکان، نونهالان، دانش آموزان و دانشجویان ایرانی فارغ از قیل و قال مدرسه به خانه های خود بازگشتند تا تعطیلات نوروزی را به شادی بنشینند و در سال نو با توانی دوچندان پشت میز کلاس هایشان باز گردند و آموختن آغاز کنند.

چرخ تاریخ در استمرار ازلی - ابدی خود بار دیگر به نقطه ی آغاز چرخش گاه شماری خورشیدی در تمدن ایرانی به نوروز ۱۴۰۴ رسید . جنب و جوش و جوشش و خروش زمین و آسمان برای آغازی دیگر، انسان ایرانی و دلدادگان به نوروز در تمامی حوزه تمدنی نوروز را به شور و شوق و جنبش در آورده و کودک و بزرگ ، پیر و جوان ، خرد و کلان در کوشش رساندن خود به این آغاز هستند .

« آغاز » در آیین ها ، باورها ، تمدن ها راهی است برای « نوزایی » و شروعی دوباره . روزنه ای است برای کاستن از رنج  « تکرار و بیهودگی » و امیدی است برای بازجستن فرصتی دیگر جهت استمرار و پیمودن رنج بودن اما نه به غم یا افسردگی و مچاله شدن در خود و چرخ زندگی که به « شادی و شور و سرور » کوفتن سنگلاخ و ساختن « زندگی » در این جاده ی دراز و پر رمز و راز .

در این بازجستن و توشه برداشتن از نوروز، کودکان و دانش آموزان ایرانی بیش از هر کسی شایسته آموختن هستند. شرایط سخت و دشوار اقتصادی خانواده ها، تهی شدن ساعات درسی دانش آموزان ایرانی از شور و نشاط و خلاقیت و جست و خیز و موسیقی و آواز و نگرش ایدئولوژیک و سیاست زده به تعلیم و تربیت؛ آنان را اغلب بی تاب، کم حوصله، نابردبار و مستعد رفتارهای پرتنش و پرخاشگرایانه و خشن کرده است!

کلاس درس نوروز و گفتمان نوروز در شعرهای خیام در صدای معلم

از این روست که باید از فرهنگ و اندوخته های تمدنی و فکری خود مدد بگیریم و راهکاری برای امروز بیابیم.

خیام از جمله حکیمان خردورز ایرانی است که به نیکی جهان را کاویده و به باور روشنایی بخش « زیستن در شادی » دست یافته است. زیستن در شادی باعث رهنمون او به « ارزش بی بدیل دم یا زمان » شده است.

از این روست که خیام آدمیان را از هر گونه غفلت از ارزش جان بخش و آفرینش گر « شادی » و « گوهر گران سنگ زمان » بر حذر می دارد.

کلاس درس نوروز و گفتمان نوروز در شعرهای خیام در صدای معلم

شناخت و ایمان به شادی و فرصت سوزی و از دست دادن گوهر ارزشمند زمان، گمشدگان کلاس های درسی فرزندان ایران است.

کودکان و دانش آموزان ایرانی تجربه شادی کردن و کام بردن از لحظات زندگی را در مدارس کشور از دست داده اند و یا تجربه آن به پایین ترین امکان خود در مدارس رسیده است! اینجاست که آموزگاران، معلمان، دبیران و فرهنگیان به واسطه مسئولیت خطیر شغلی خود می باید با فاصله گرفتن از روزمرگی های پر تکرار بی حاصل خیام گونه با نگرش «زیستن در شادی» به یاری فرزندان ایران بیایند.

اگر حافظ شیرازی ، ایرانی را بر در میکده این گونه خطاب می کند که : 

« قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن » ؛ حکیم عمرخیام نیشابوری نیز برای ایرانی انبانی از خرد و حکمت اندوخته و به ارمغان آورده تا در روزگاران فسرده و سرد و تاریک و عسرت و رنجوری تاریخ تنهایمان نگذارد !

خیام بزرگ به بزرگی در موقفی که در تاریخ ایرانی جای گرفته است دست ایرانی را به گرمی و شوق می فشارد و گرانمایه کتاب نوروزنامه را می نگارد و اشعار نوروزی می سراید و می فرماید :

کلاس درس نوروز و گفتمان نوروز در شعرهای خیام در صدای معلم

بر چهره گل نسیم نوروز خوشست
در زیر چمن روی دلفروز خوشست
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوشست

همچنان که در هنگامه ی غرش آسمان و تیرگی ابرهای فشرده و فرود آمدن بارش های بهاری می سراید :

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست
کین سبزه که امروز تماشاگه تست
فردا همه از خاک تو خواهد رست

گویی خیام با طی طریق پایان این بازی ( تولد و مرگ ) را نه به چشم دل که حتی به چشم‌ ظاهر دیده است ! حیله ها و خدعه های چرخ کج مدار را به نیکویی کاویده و کشف کرده است و اینک در ایستگاهی از قطار تاریخ  فراخوان به « دل آرامی و دم غنیمتی » هم میهنانش می دهد .

کلاس درس نوروز و گفتمان نوروز در شعرهای خیام در صدای معلم

خیام  به دلدادگی و دلسوختگی برای هم میهنانش می سراید :

از آمدن بهار و از رفتن دی
اوراق وجود ما همی گردد طی
می خور مخور اندوه که گفت حکیم
غمهای جهان چو زهر و تریاکش می

خیام آدمی را از بیهودگی ، از سرگشتگی ، از باختن « دم » به هر آنچه که جز برای « زیستن « و  « شادخواری » بگذرد بر حذر می دارد و با ژرف کاوی حکیمانه و کم نظیر اگر نگوییم بی نظیر ندا می دهد :

ابر آمد و زار بر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی شاید زیست
این سبزه خود امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست

کلاس درس نوروز و گفتمان نوروز در شعرهای خیام در صدای معلم

در تجربه زیسته خیام از طبیعت، از عناصر حیاتی جهان مادی از جمله نوروز باید کام گرفت و آموخت. آموختن آنچه که باعث توازن در زندگی بشر با پیرامون خود می شود و آن زیستن متوازن در « شادی و شاد زیستن» است و از پس این شادی است که ساختن و آفریدن و زایش و خلق کردن پدید می آید و آن گاه نگاهبانی از ساخته های سترگ خود معنا می یابد.هر آیین، باور، اعتقاد یا ایدئولوژی که زندگی و شادی را تهدید یا محدود کند، مروج تاریکی، مرگ و تباهی خواهد بود.

از نوروز و از خیام عزیز در آغازین روزهای سال نو و نو شدن جان و جهان بیاموزیم که « شادی » را به کلاس های درس ببریم. بچه های ایران حق شادی دارند و نیازمند شادی هستند. شادی در دیدن، شادی در شنیدن، شادی در خواندن، شادی در بازی، شادی در فرا گرفتن و شادی در بودن.

کلاس درس نوروز و گفتمان نوروز در شعرهای خیام در صدای معلم

گرچه گفتمان خشک و ملال آور و خشن ایدئولوژیک و برنامه های بی روح و یک سویه نظام آموزشی و تنگناهای اقتصادی هر ایرانی را دچار فقر معرفتی و انگیزه ی تلاش کرده است ولی چنانچه نگاه پدری یا مادری و فرزندی را بر کلاسهایمان حاکم بدانیم و آن گونه که انتظار داریم با فرزندان خود در کلاس ها رفتار کنند رفتار کنیم، از دمیدن « شادی » همان که چونان دم مسیحایی جان بخش روح و روان کودکان و فراگیران است دریغ نخواهیم ورزید و هم نوا با خیام به معجزه کلمات و مهر و عشق به طبیعت و چرخه ی هستی، زیستن یا چگونه زیستن را به آنان خواهیم آموخت.

کلاس درس نوروز و گفتمان نوروز در شعرهای خیام در صدای معلم

جان و جوهر تمدن ایرانی و بن مایه های هویت ملی ایرانیان توان یاری و امداد فرزندان ایران برای گذر از بحران های زمانه را دارد.

نوروز، جهان بینی انسان ایرانی از دوره باستان تا به امروز است که خیام بزرگ یکی از اندیشمندان و مفسران ژرف بین این گفتمان تمدنی است.

اگر بخواهیم از تعبیر بازگشت یا بازشناخت خود بگوییم بایسته است که از بازگشت به جهان بینی نوروز و گفتمان خیام بگوییم و آن جز بازگشت به « زندگی » و « شادی » نیست.

هر آیین، باور، اعتقاد یا ایدئولوژی که زندگی و شادی را تهدید یا محدود کند، مروج تاریکی، مرگ و تباهی خواهد بود.

کلاس درس نوروز و گفتمان نوروز در شعرهای خیام در صدای معلم

ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست
دریاب که هفته دگر خاک شده ست
می نوش و گلی بچین که تا در نگری
گل خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست

ماییم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایه دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آیینه زنگ خورده و جام جمیم


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

کلاس درس نوروز و گفتمان نوروز در شعرهای خیام در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

داستان کشتی نوح و رویای تغییر از خود اندیشی به دیگر اندیشی در صدای معلم

همه جایِ زمین را آب فرا گرفته بود و تمام حیوان‌هایِ در کشتی نوح به این اندیشه بودند تا آنجایی که می توانند بِکوشند به ساحلِ نجات بِرسند زیرا هر یک از آنها می دانستند اگر محلِّ اجتماعِشان که با تدبیرِ نوح ساخته شده بود به خطر بیفتَد هیچ یک را یارایِ نجاتِ خویشتنِ خویش نخواهد بود .

شتر می گفت : دیدید وقتی کُلِّ زمین را که ما در آن می زیستیم آب فرا گرفته بود ، نه تنها همه به مرگ تهدید می شدیم فرزندان ، نوادگان و همه کس و ناکسِ ما در آینده نیز به خطر می اُفتاد ؟

شیر می گفت : ما موجودات، گرچه گاهی گوشت یکدیگر را می خوریم، ولی می‌کوشیم نسل هم را از ریشه بر نَکَنیم زیرا همه آگاهیم سلامتی، رفاه ، شکوفایی، شادی و .... . تک تکِ ما به یکدیگر گره خورده است.

علاوه بر مخاطرات فردی اگر عمقِ نگاهِ ما محدود باشد خطر جمعی نیز ممکن است همه حیوان ها را به ورطه ی فلاکت بکشانَد پس گرچه نوح برای نجات کوشید و ما را راهنما شد، اما برماست که از خودخواهی بکاهیم و شکوفایی آینده‌ی جمع حیوان ها را به آسایش موقت خویش ترجیح دهیم تا از طوفان نجات یابیم.

داستان کشتی نوح و رویای تغییر از خود اندیشی به دیگر اندیشی در صدای معلم

اما روباه و جغد نقشه ی شومی در سر داشتند.

قصد شان این بود یک به یک حیوان ها را در آب بیندازند . تا زمانی که به ساحلِ نجات رسیدند خود باشند و دیگر هیچ.

شیر که از نیّتِ آنها با خبر شده بود در چندین جلسه یِ توجیهی خواست دیدِ جغد و روباه را از خود اندیشی به دیگر اندیشی تغییر دهد ، امّا نشد که نشد ، زیرا دیدِ آنها در زمان ، دور دست ها را نمی توانست ببینَد و با تکیه بر کوتَه نگری خود تنها به خویشتنِ خویش می اندیشیدند .

با رئیسِ ارّه ماهی ها که در اطرافِ کشتی پَرسه می زد در یک اتّحاد نا مبارک هم پیمان شدند تا با نقشه یِ شومشان و سلاحِ بُرنده یِ ارهّ ماهی ها همه‌یِ حیوان ها را از بین ببرند.

هرچند موفق شدند بعضی از حیوان هایی چون دایناسورها را از بین ببرند، اما لایه‌ی میانی ارهّ ماهی ها بَر رئیس خود شوریدند و او را در کفِ دریا زیرِ سنگی زندانی کردند . سپس کشتی را تا رسیدن به ساحلِ نجات همراهی نمودند.

ارهّ ماهی ها پس از نجات دادن حیوان ها ؛ افتخار اقامت در ویرانه ها را به جغد و لوح بین‌المللی تزویر را به روباه دادند و هیچ حیوانی را  نکُشتند ، نه بردار زدند ، نه زندانی کردند بلکه مبنای زندگی در آینده را بر این اصل استوار ساختند:

« هر حیوانی در آفرینش حق و حقوقی دارد که هیچ حیوان دیگر را یارای دست درازی بر آن نیست، حتی با ادعایِ قرابت با آفریننده » .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

داستان کشتی نوح و رویای تغییر از خود اندیشی به دیگر اندیشی در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت
یکشنبه, 22 دی 1403 13:52

" پوری بنایی دختر ایران "

زندگی و بیوگرافی پوری بنایی دختر ایران در صدای معلم

کلاس سوم راهنمایی بودم که آگهی تبلیغات پذیرش هنرجو برای ترم جدید انجمن سینمای جوان را در سطح شهر دیدم. ماجرا را به همکلاسی و دوست صمیمی و دیرینم گفتم و با موافقت او در کلاس های انجمن ثبت نام کردیم و دوره کلاس های فیلم نامه نویسی، عکاسی، فیلم برداری و کارگردانی را برای ساخت فیلم های هشت میلیمتری گذراندیم. پس از پایان این دو ترم درس و مشق را پی گرفتم و با پایان دوره دبیرستان برخلاف رشته تحصیلی ام که حسابداری بود در آزمون کنکور رشته تربیت معلم را انتخاب کردم و این گونه سرنوشت من در دوره آموزش عالی و شغلم شکل دیگری رقم خورد.

علی رغم علاقه کودکانه‌ ام به فیلم و سینما و عضویت در انجمن سینمای جوان هیچ گاه آن را به طور جدی دنبال نکردم و این علاقه در حاشیه زندگی فردی و شغلی ام باقی ماند، اما انجمن سینمای جوان نگاه هیجانی - عامیانه من به سینما را تغییر داد و همین باعث شد دغدغه فیلم دیدن و دنبال کردن رویدادهای سینمایی در من خاموش نشود.

ارتباطم را با دوستان و رفقای سینمایی حفظ کردم و گاه که دورهمی هایی داشتیم از آنان جویای تغییر و تحولات و شرایط و حال و هوای سینمای کشورمان می شدم. رویدادهای سال های اخیر و به ویژه ناکامی یا شکست بسیاری از وعده ها، آرزوها، برنامه ها و گفتمان های آرمانی، اجتماعی، دینی و فرهنگی باعث شد بار دیگر علایق دوران کودکی و نوجوانی در فکر و روانم برانگیخته شود و فرصت بیشتری برای آن دوران بر باد رفته نوجوانی بگذارم! لحظه ای نیاسودن، کوشیدن و مهر ورزیدن، وارستگی، متانت و فروتنی و تواضع و گذشت و خوش رویی آن چیزی بود که از نزدیک در سیما و خلق و خوی بنایی هنرمند و انسان نواز پر شفقت از او مشاهده کردیم.

بسیار فیلم های نادیده را ببینم و بسیار نقدهای ناخوانده را بخوانم و اندکی به علایق پشت گوش انداخته و " تا وقت دگر " بپردازم !

این جست و جوی روزهای نوجوانی باعث شد به طور تصادفی با یکی از هنرپیشه های نامدار و بسیار خوشنام دهه چهل و پنجاه ایران بیشتر آشنا شوم و او کسی نبود جز :

"پوری بنایی دختر ایران"

اینکه چرا از میان خیل هنرپیشگان و ستاره های سینمای ملی ایران پوری بنایی و کارنامه و شناخت او موضوع این نوشتار شد را در ادامه بیان خواهم کرد.

پیش از پرداخت به این پرسش بر حسب حرفه معلمی و تجربه و آموخته های کاری ام باید اشاره و یادآوری کنم که یکی از راه ها و روش های کارآمد برای انتقال مفاهیم به دانش آموزان و فراگیران، وجود الگو و نمونه هایی از هم نوعان و هم میهنان خود برای آنان است تا با سرمشق قرار دادن آنها، انگیزه بگیرند، از دشواری راه زندگی سر خورده نشوند و همت و تلاش و باور به خود را وجهه همت خود قرار بدهند و از پیمودن اهداف خود دلسرد نشوند و بدانند و ببینند که افرادی از جنس خود و به طور کاملا ملموس و قابل دسترس در گوشه و کنار میهن شان بوده و هستند که زندگی خود را هدف گذاری کرده اند و با ایمان به آن هدف توانسته اند به خواسته خود نیز دست یابند و این کاری بود که امثال مریم میرزاخانی ها و پوری بنایی ها به قطعیت و قاطعیت تمام بدان جامه عمل پوشاندند.

زندگی و بیوگرافی پوری بنایی دختر ایران در صدای معلم

پوری بنایی دختری از شهر اراک:

پوری بنایی در ۱۹ مهرماه سال ۱۳۱۹ خورشیدی در شهر اراک زاده شد. نام پدرش علی و نام مادرش توران‌ است. شش خواهر دارد و یک برادر. نام او پوران ( پوری ) گذاشته شد اما پدر به علت علایق دینی او را صدیقه نام گذاری کرده بود. پنج ساله بود که خانواده اش به تهران کوچ می کنند. از همان دوره دبستان به نمایش و تئاتر علاقه نشان می داد و در نمایش ها و برنامه های هنری مدرسه شرکت می کرد.

با پایان کلاس ششم ابتدایی به هنرستان خیاطی می رود و خیاطی می آموزد. پس از آن در کلاس های باله لی لی لازاریان شرکت می کند و هنر باله را فرا می گیرد. از دیگر هنرهایی که پوری نوجوان می آموزد نواختن ساز سنتور است. علاوه بر اینها در رشته های ورزشی چون سوارکاری، تنیس، اسکی روی آب و برف شرکت می کند و حتی صاحب عنوان قهرمانی هم می شود، دیپلم می گیرد و در آمریکا هنر بازیگری می آموزد.

ورود به دنیای سینما

پوری بنایی با نصرت الله وحدت کارگردان و هنرپیشه مشهور سینمای ایران از طریق عموی خود نسبت خویشاوندی داشت و به همین سبب در دیداری خانوادگی، نصرت الله وحدت به او پیشنهاد بازی در فیلمی که پیش رو دارد را می دهد و پوری بنایی که از کودکی شوق هنر سینما را داشت، پیشنهاد وحدت را می پذیرد. ماجرا را با پدر پوری در میان می گذارند و پدر به شرط آن که او در سینما وقار و وزانت خود را حفظ کند می پذیرد.

نگاهی به کارنامه سینمایی پوری بنایی

نخستین تجربه سینمایی بنایی با پیشنهاد نصرت الله وحدت در فیلم " عروس فرنگی " به سال ۱۳۴۳ شکل گرفت. برای ایفای نقش " ماریا " در عروس فرنگی پوری بنایی باید موهایش را کوتاه می کرد اما او به سبب عشق خود به سینما حاضر می شود حتی موهایش را از ته بتراشد! پس از تجربه موفق در فیلم عروس فرنگی او در همان سال در فیلم دیگری به نام " دزد شهر " بازی می کند. سال ۱۳۴۴ در چهار فیلم و همین طور در سال ۱۳۴۵ در چهار فیلم دیگر به ایفای نقش می پردازد.

زندگی و بیوگرافی پوری بنایی دختر ایران در صدای معلم

پوری بنایی تا سال ۱۳۵۷ در ۸۸ فیلم نقش ایفا کرد که ده فیلم از آنها با کشورهای ژاپن، ترکیه، آمریکا و فرانسه مشترک بوده است و همچنین در اکران دو فیلم "قیصر" و "مریم و مانی" هم نقش تعیین کننده داشت و جا دارد به چند فیلم مشهور و نقش برجسته او در آنها و تحلیل سینماگران از کارنامه سینمایی اش اشاره شود.

ابوالفضل برزگر در یادداشتی برای نگارنده در تحلیل سینمای بنایی می نویسد:

" پوری بنایی چهره ای جذاب و شرقی دارد که خیلی زود در دهه چهل گل می کند! پرسونای او در مسیری سینوسی از کمدی و عشقی تا اکشن، جنگی، تاریخی، آسیب دیده، تا فداکار و مقتدر و ... را شامل می شود. در این مسیر با بزرگانی چون محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی، رضا بیک ایمانوردی، بهروز وثوقی، ایرج قادری همراه و همبازی می شود و در میان ستارگان زن سینمای ایران با فروزان قابل مقایسه است.

بنایی به مرور به محبوبیتی در دو سطح حقیقی و حقوقی در سینمای ایران دست یافت و توانست اعتمادی همگانی را به خود جلب کند. سال ۱۳۴۸ از راه می رسد.

پوری بنایی با بازی در فیلم " قیصر " مسعود کیمیایی برای همیشه نام خود را در سینمای ایران جاودانه می کند. فیلمی متعلق به موج نوی سینمای ایران که عملا سینمای ایران را به سینمای پیش از قیصر و پس از قیصر تقسیم کرد!

پوری بنایی زیبایی سیرت و زیبایی صورت را توامان داشت و با تلاشی ماندگار هم توانست نقشی ارزنده و حتی تعیین کننده در ساخت قیصر چه در نقش هنرپیشه و چه در نقش تامین کننده سرمایه اولیه فیلم ایفا کند و هم عامل تعیین کننده در رهایی فیلم از توقیف بود‌، چرا که فیلم به سبب دارا بودن صحنه های خشن چاقو کشی و قمه کشی مورد انتقاد قرار گرفت و این تلاش های پوری بنایی بود که فیلم را از توقیف رهانید. به جز آن که بنایی برای ساخت قیصر وامی به مبلغ صد هزار تومان از بانک عمران گرفت که تمام اقساط آن را شخصا پرداخت و حتی دستمزد سی هزار تومانی او بابت بازی در فیلم هیچ گاه پرداخت نشد!" پوری بنایی سیمای سومی هم دارد و آن وجه نیک اندیش، نیک سرشت و مهرورزی و دستگیری از هم میهنان و مردم وطنش می باشد. او از ایران مهاجرت نکرد، حاضر به بازی در غیر از آن معیار و اصول و باور خود نشد .

در تحلیل دیگری که خبر آنلاین درباره پوری بنایی به تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۳ منتشر کرده، آمده است:

" پوری بنایی در فیلم های قیصر و غزل به عنوان شخصیتی تاثیرگذار و پیچیده ظاهر شد و توانست بازتابی از احساسات انسانی و نقش های پیچیده زنانه را ارائه دهد... حضور بنایی در نقش غزل که نام فیلم غزل هم بر آن مبنا انتخاب شده است نمادی از تمام زنان قربانی است در طول تاریخ. در فیلم "مهر گیاه" گیاهی شبیه به جفت انسانی زن و مرد است. ریشه‌ های این گیاه به دو بخش تقسیم می شود که یک بخش آن مونث و یک بخش آن مذکر است و یک تن واحد به نظر می رسد.

بنایی با اجرای قوی و باورپذیر خود، شخصیت زنی را به تصویر می کشد که بلد است چگونه درد و اندوه را با غرور و عزت به نمایش گذاشت.

فیلم "زنبورک" فیلم نمادین و فلسفی است که داستان انسان هایی را روایت می کند به دنبال راهی برای رهایی از ستم و فساد هستند. زنبورک ادبیات نمایشی و عامیانه ایران را با ادبیات و فرهنگ مدرن غربی در می آمیزد.

در فیلم "جهنم به اضافه من" شخصیت بنایی فراتر از یک قهرمان معمولی به نمادی از جسارت و پایداری در برابر موانع اجتماعی تبدیل می شود. در " کوچه مردها" نه تنها به زیبایی عواطف و احساسات را به تصویر می کشد بلکه بارتابی از زنانی است که گویی از انفعال خسته اند و در "خداحافظ تهران" زنی عاشق و مقاوم است که برای حفظ ارزش هایش می کوشد تا سرانجام به هدف خود می رسد...

در یک تحلیل کلان ؛ پوری بنایی با اجراهای قوی و نگاهی عمیق به کاراکترها، نوعی دلبستگی در تماشاگر ایجاد می کرد و آنان را وادار می ساخت تا ورای ظاهر شخصیت ها به عمق احساسات و کشمکش ها توجه کنند.

بنایی همچنین با نقش هایش به شکلی ناگفته، مسائلی از قبیل قدرت زنانه، عشق و جست و جوی هویت را در سینمای آن دوران نمایان ساخت. او با هنرش به نسلی از بازیگران زن، شجاعت و الهام بخشید تا در نقش های پیچیده تر ظاهر شوند و نقشی فعال تر در روایت های سینمایی ایفا کنند.

تاثیر بنایی بر سینمای ایران نه تنها از طریق بازی هایش، بلکه از طریق حضور قدرتمندش به عنوان یکی از نمادهای زنانه سینمای ایران نیز به یادگار مانده است."

پوری بنایی را به سبب شباهت با اوا گاردنر هنرپیشه آمریکایی، اوا گاردنر ایران نامیده اند. طبق منابع رسمی آخرین فیلمی که بنایی در آن نقش آفرینی داشت فیلم مریم و مانی به کارگردانی هنرمند جسور و مظلوم ایرانی، کبری سعیدی ( شهرزاد ) به سال ۱۳۵۷ می باشد اما در گفت و گوی نگارنده با پوری بنایی ایشان فیلم تلوزیونی " هزارمین " را آخرین فیلمی می داند که در آن بازی داشته است.

پوری بنایی پس از ۵۷ هرگز جلوی دوربین نرفت تا اینکه در سال ۱۳۸۷ عباس کیارستمی برای ساخت فیلم " شیرین " از او درخواست شرکت در فیلمش را می کند. بنایی هم به علت احترام و مهری که به کیارستمی داشت می پذیرد.

لازم به یادآوری است که این فیلم تصویرگر ۱۱۳ هنرپیشه زن، بدون هیچ سخنی رو به دوربین فیلم برداری است. در توصیف این فیلم پوری بنایی می گوید که " کیارستمی از من خواست تا رو به دوربین گریه کنم! من هم مقابل دوربین فقط و فقط اشک ریختم و اشک... بعدا کیارستمی از این صحنه به عنوان بهترین و تاثیرگذارترین صحنه فیلم یاد می کند."

زندگی و بیوگرافی پوری بنایی دختر ایران در صدای معلم

پوری بنایی در سیمای یک ایرانی میهن پرست

پوری بنایی علی رغم‌ اینکه پس از سال ۱۳۵۷ همچون بسیاری از هنرمندان مورد بازخواست و بی مهری قرار گرفت ولی ایران را ترک نکرد و از جمله کسانی بود که ماندن در وطن را برگزید و ماند. بنایی در گفت و گوهای متعدد در پاسخ به پرسش : چرا ایران را ترک نکردی و همچنان در اینجا ماندی؟ پاسخ می دهد: " من وطنم و مردم کشورم را دوست دارم و در کنار آنها راضی و خشنودم. بودن در کنار آنها به من انگیزه و امید و سرزندگی می بخشد.

نکته قابل تامل اینکه بنایی می گوید:" بعدها بازی من در فیلم ها بلامانع اعلام شد ولی هیچ وقت نتوانستم خود را راضی به بازی مجدد در سینمای ایران کنم!" آنچه که از گفته او می توان فهم کرد پای بندی و باور بنایی به معیارها و اصولی در زندگی می باشد که او نمی تواند در فقدان آنها تن به حضور در سینمای ایران بدهد! نگاهی به بنایی و نوع زندگی اش حاکی از پای بندی به مبانی بنیادینی است که هیچ گونه تلاطم سیاسی و اجتماعی و یا وزش طوفان های ایدئولوژیک سیاسی و اعتقادی نتوانست او را از مسیر روشن ایران خواهی و مردم دوستی منحرف سازد.

زندگی و بیوگرافی پوری بنایی دختر ایران در صدای معلم

پوری بنایی نیکوخصالی نیکوکار

پوری بنایی سیمای سومی هم دارد و آن وجه نیک اندیش، نیک سرشت و مهرورزی و دستگیری از هم میهنان و مردم وطنش می باشد. او از ایران مهاجرت نکرد، حاضر به بازی در غیر از آن معیار و اصول و باور خود نشد، اما هرگز دست از تکاپو برای میهنش نکشید. آلام و دردها و رنج های ایران و هموطنانش را از یاد نبرد و این بار نگارنده قصه و سناریست و کارگردان آنچه خود دوست می داشت شد.

بازیگر این راه هم خود او بود در لوکیشنی به وسعت ایران.

در گفت و گویی پوری بنایی می گوید که از همان اوایل بازیگری سخت دل بسته برنامه های نیکوکارانه و خیریه فرح دیبا (پهلوی) می شود.‌ او تعریف می کند که " روزی عکسی از شهبانو را در حالی که کودکی جذامی را بغل کرده روی جلد نشریه ای می بیند و تحت تاثیر آن قرار می گیرد. سپس متوجه می شود که او از همه کسانی که قصد کمک و نیکوکاری دارند درخواست همکاری کرده است، در نتیجه به آدرس دفتری که معرفی شده بود مراجعه می کند و داوطلبی خود را برای همکاری در برنامه های خیریه و نیکوکاری اعلام می نماید.

بنایی می افزاید فرح دیبا از این اقدام من بسیار شادمان شد و از آن به گرمی استقبال کرد." پس از آن بود که در نهادهای خیریه زیر نظر فرح پهلوی چون سازمان ملی حمایت از کودکان، انجمن ایرانی یاری برای جذامیان، انجمن یاری برای قربانیان سوختگی، سازمان ملی مبارزه با سرطان، سازمان حمایت مادران و نوزادان، مدرسه نابینایان و ... همکاری و همراهی می کند.

اما داستان این پندار و کردار نیک پس از سال ۱۳۵۷ خواندنی است. این بار پوری بنایی خود به تنهایی بازیگر عاشق و دلباخته ای به وسعت میهنش می شود که تا به امروز استمرار داشته است.

در اثبات نیک نفسی و نیک کرداری پوری بنایی شایسته است تا خاطره ای که نگارنده خود شاهد آن بود را روایت کنم. در یکی از روزهایی که قرار بود به مناسبت برگزاری بازارچه خیریه ای در تهران به حضور ایشان برسیم، پس از رسیدن به محل برگزاری بازارچه خیریه به همراه دوست و همراه عزیزم، متوجه شدیم که او در محل حضور ندارد! به ناچار با او تماس گرفتیم و ایشان ضمن پوزش از تاخیر خود گفتند که اکنون در یک بازارچه خیریه دیگری هستند و به محض اتمام کارش خود را به محل بازارچه خواهند رساند.

لحظه ای نیاسودن، کوشیدن و مهر ورزیدن، وارستگی، متانت و فروتنی و تواضع و گذشت و خوش رویی آن چیزی بود که از نزدیک در سیما و خلق و خوی بنایی هنرمند و انسان نواز پر شفقت از او مشاهده کردیم.

بیش از نیم قرن است که پوری بنایی گام در راهی گذاشته است که جز ایمان و عشق به وطن تفسیر دیگری ندارد. او تنها و مستقل این راه را تا به امروز پیموده است. امدادرسانی و یاری به هموطنان در هر حادثه و اتفاق ناگوار پیشه و مرام او شده است. از کمک و دستگیری از سیل زدگان خوزستان و زلزله زدگان خوی و هموطنان سیستان و بلوچستانی گرفته تا همکاری و شرکت در برنامه های موسسه خیریه محک، موسسه و آسایشگاه خیریه کهریزک، بنیاد خیریه زینب کبری، خیریه بهنام دهش پور‌ و موسسات خیریه بیماران تالاسمی، ام اس، کر و لال ها، نابینایان و کودکان عقب مانده ذهنی و ... نمونه ای از تلاش های سترگ او در این چند دهه به دور از هیاهو و تفاخر و شهرت طلبی می باشد.

پوری بنایی همچون دیگر نمادهای ایرانی اینک یک نماد و نشانه است برای دختران ایران زمین. او معیاری عملی و ملموس و تجربه شده برای پندار و گفتار و کردار نیک در زیست فرزندان ایرانیان و به ویژه دختران ایرانی است. اراده و ایمان به خود و هدف در شکوفایی وطن و تعالی و اعتلای خود و هموطنانت. بنایی همواره دختری وفادار به مام میهن و فرزندی صدیق برای مردم میهنش بوده است.

پوری بنایی ترجمان یک گفتمان:

پوری بنایی به درستی ترجمان متین صورت و سیرتی از دختران و زنان کوشا، کنش گر، هنرمند و فعالی هستند که در دهه سی دانش آموختند، در دهه چهل و پنجاه بالیدند و در روزگار پس از ۵۷ خود را وقف میهن و فرزندان ایران عزیز کردند تا هم میوه ای از فداکاری های نسل تجددگرا و میهن دوست مشروطه باشند و هم نمادی برای نسلی که در جست و جوی روشنایی، مدنیت، خرد و بهروزی و آبادی و آزادی و توسعه ایران است.

عشق و دلدادگی او به ایران و سعادت دختران و پسران ایران زمین و تمدن دیرپای ایرانی را پایانی نیست.

**نکته قابل یادآوری اینکه گرچه پوری بنایی عزیز راضی به نوشتن و گفتن از او نبود اما این نوشتار ادای دینی هر چند کوچک به او و نسل ایران ساز و نادیده انگاشته شده اوست.

در نگارش این نوشتار از مصاحبه ها و گفت و گوهای صورت گرفته با پوری بنایی به ویژه گفت و گوی نسیم یزدانی ( بانو مدیا ) و همچنین گفت و گوی رادیو حافظ با ایشان که هر دو در " یوتیوب " قابل دسترس است بهره بردم.

زندگی و بیوگرافی پوری بنایی دختر ایران در صدای معلم


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

زندگی و بیوگرافی پوری بنایی دختر ایران در صدای معلم

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

بررسی فن آوری زبان فارسی در عصر کشاورزی و قصه دموکراسی در ایران و در صدای معلم

جستارگشایی:
دکتر « محمود درگاهی » استاد دانشگاه ادبیات زنجان سال ۲۰۱۰ در پژوهشی عمیق تحت عنوان  « تاثیر شاهنامه در تاخیر دموکراسی‌خواهی » که سال ۹۶ در ماهنامه بایرام متتشر شد می‌نویسد:

« شاهنامه فردوسی بزرگترین اثر کلاسیک فارسی به ویژه در عرصه اندیشه سیاسی و شیوه‌های کشورداری است ؛ شهرت گسترش این کتاب در میان مردم ایران موجبات راه‌یابی و رسوب درون مایه‌های سیاسی آن در اذهان طیف‌ها و طبقات گوناگون آنان فراهم آورده است.

بررسی فن آوری زبان فارسی در عصر کشاورزی و قصه دموکراسی در ایران و در صدای معلم

مهمترین این درون‌مایه‌ها نوعی الگوی کشورداری است که در آن یک شاه بزرگ یا خدایگان در کانون یک اقتدار سیاسی جای می‌گیرد . این شاه بزرگ یک‌تنه تشخیص دهنده همه مصالح کشور و نیک و بد زندگی انسان‌ها و تعیین کننده حیات و مرگ و زندگی آنهاست. خلق و خوی دیکتاتوری ما معطوف به خانه کودکی و تربیت دوره پیشامدرن ماست. ما ذاتا در زمان قدرت، ظالم و سرکوب‌گریم و در بی‌قدرتی کُرنش‌گر، چاپلوس و ساکتیم.

وقتی که چنین الگویی از یک قدرت سیاسی در درازنای سده‌ها پیش روی ملتی قرار گیرد و خطوط برجسته آن در ذهن یکایک آن حک شود راه را برای آشنایی با الگوهای بدیل و شیوه‌های دیگر کشورداری به ویژه شیوه‌های مخالف آن مانند دموکراسی و مشارکت سیاسی می‌بندد و نوعی نگاه سیاسی می‌آموزد که در آن هیچ جایی برای آحاد ملت و دخالت و مشارکت آنها در امور کشورداری نمی‌ماند.

آموزه خطرناکی که به مرور تبدیل به خلق و خوی ملی می‌شود و در سده‌های متوالی تاریخ در تکوین اندیشه ایرانی تغییر شکل می‌داد و با رسوخ تار و پود فرهنگ و حتی اعتقادات دینی مردم زیان‌های هنگفتی را فراهم می‌ آورد .... ».

بررسی فن آوری زبان فارسی در عصر کشاورزی و قصه دموکراسی در ایران و در صدای معلم

اخیرا سخنرانی متفاوتی در راستای پژوهش دکتر درگاهی از دکتر رنانی در خصوص کتاب « روایت دکتر داریوش آشوری» را چندین بار با گوش جان نیوشیدم y از اینکه رنانی با پای بندی به تفکر انتقادی سیر تطور توسعه را در ایران به چالش جدی می‌کشد به وجد آمدم.

ما فاقد قصه‌ایم . از شاه‌کشی قصه در نمی‌آید. رنانی در سیر تاریخی توسعه و تجربیات معلمی خود معتقد است که مراحل توسعه عبارتند از:

1- سرمایه‌گذاری اقتصادی

2- سرمایه‌گذاری انسانی

3- سرمایه اجتماعی

4- سرمایه نمادین

5- سرمایه خانه کودکی

6- سرمایه خانه زبان

وی در ادامه سرمایه اقتصادی را شرط لازم و ناکافی توسعه معرفی کرده می‌افزاید: چین فقط در حوزه اقتصاد به مرز خلاقیت و دانش جهانی رسیده است ولی مفهوم توسعه توانایی و خلاقیت در تمام شئون توسعه از اقتصاد تا ادبیات، هنر، فلسفه، عرفان و...است.

رنانی از مشارکت، نوع‌ دوستی، امید، چهره‌ها و شخصیت‌های نمادینی مانند کوروش، علی‌دایی و آثار تاریخی و معنوی همانند تخت جمشید و شاهنامه فردوسی به عنوان لوازمات ناکافی مفهوم توسعه نام برده می‌افزاید:

« درآمد انگلیس از چهره‌ کاریزماتیک دیوید بکام از کل آثار تاریخی ما بیشتر است در حالی‌ که ما برای علی‌دایی جوک می‌سازیم و از ظرفیت جنازه هارون الرشید و رضا شاه و...غافلیم.

رنانی معتقد است که ما مهارت لازم برای نگهداشت سرمایه‌ها را نداشته و با اینکه در حوزه آموزش مدرن پیشتازیم ولی در رواداری، گفت و شنود ، فنون مذاکره، جرات عذرخواهی، مهارت عقب‌نشینی و دیالوگ را بلد نیستیم .

خلق و خوی دیکتاتوری ما معطوف به خانه کودکی و تربیت دوره پیشامدرن ماست. ما ذاتا در زمان قدرت، ظالم و سرکوب‌گریم و در بی‌قدرتی کُرنش‌گر، چاپلوس و ساکتیم.

بررسی فن آوری زبان فارسی در عصر کشاورزی و قصه دموکراسی در ایران و در صدای معلم

قصه مادران ما واپس گرا و ضد توسعه است. ما همچنان از سوسک غول ساخته و اسیر تربیت کودکانه و ناکارآمد اولیا هستیم.

به باور رنانی ؛ آخرین ایستگاه توسعه، خانه‌ زبان می‌باشد ؛ خانواده و مدرسه در خانه زبان مستقرند.

زبان‌ فارسی به عنوان میراث مشترک ما بسته و نرم بوده و فاقد تیزی و ظرفیت لازم برای پذیرش وجوه مختلف توسعه است . فارسی، زبان استعاره، کنایه و دوپهلو گویی هاست . ایهام و ابهام و... برای شاعرانگی خوب است ولی لازمه توسعه ؛ شفافیت، خلق واژگان و تولید مفاهیم مدرن است.

فن آوری زبان فارسی معطوف به عصر کشاورزی است ؛ البته نباید از خیانت‌های فرهنگستان زبان فارسی در نام‌گذاری‌ها و انسداد زبانی غفلت نمود. اگر امروز شاهنامه فردوسی برای ما قابل فهم است افتخار نیست بلکه نشانه ایستایی و بسته بودن زبان است. زبان باز و خلاق لازمه و پیشران توسعه است.

اگر نفت نبود ما چیزی بین افغانستان و پاکستان بودیم.

احزاب ما فاقد قصه‌ و آرزوهای مشترک فراگیر هستند.

بررسی فن آوری زبان فارسی در عصر کشاورزی و قصه دموکراسی در ایران و در صدای معلم

ما فاقد تاریخیم ؛ شاهنامه تاریخ ماست. کوروش، تخت جمشید و هخامنشیان اکتشافات غربی‌هاست.

ما فاقد قصه‌ایم . از شاه‌کشی قصه در نمی‌آید.

قصه دموکراسی باید از خانه مادری و خانه زبانی شروع شود . از این منظر پزشکیان فرصتی برای خلق قصه‌های جدید است. خلق قصه غیر از گفتمان‌سازی‌ست . گفتمان مجموعه مفاهیمی است که فهم مشترک ایجاد می‌کند.

ماندگاری گفتمان‌ها به اندازه عمر سازندگان سیاسی‌اش بوده و عمقی ندارند .

جامعه ایرانی پسا جنبش مهسا در حال دم کشیدن و تولید مزه است و عصر دیجیتال گشودگی زبانی ایجاد می‌کند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بررسی فن آوری زبان فارسی در عصر کشاورزی و قصه دموکراسی در ایران و در صدای معلم

منتشرشده در آموزش نوین

معرفی کتاب آخرین روزهای رضا شاه و تاریخ چند روز اول اشغال ایران در شهریور 1320 در صدای معلم  اگر به تاریخ معاصر ایران علاقه مند هستید ؛ کتاب « در آخرین روزهای رضا شاه (تهاجم روس و انگلیس به ایران در شهریور 20) اثر ریچارد .ا.استوارت با ترجمه روان آقایان عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات(1) ؛ به خاطر ارجاع به اسناد و منابع معتبر تاریخی علاوه بر این که در مجموع یک کتاب تاریخی مرجع ارزیابی می شود به دلیل این که نویسنده در تشریح جزئیات چگونگی رویارویی و تقابل چند روزه بین سربازان و افسران و فرماندهان و سیاست مداران ایرانی با همتایان خارجی آنها ( جدا از نقش مثبت و منفی آنها) بر نقش و میزان تاثیرگذاری آنها در این تقابل نابرابر متمرکز شده وگاه به جزئی ترین اتفاقات پیش آمده در رویارویی چند روزه این نیروها می پردازد .... برای خواننده احساس خواندن یک رمان جذاب را تداعی و او را سطر به سطر به دنبال خود می کشاند.

وقایعی که برای خواننده ایرانی کتاب گاه غرورآمیز و گاه تحقیر آمیز و گاهی هم عاطفی و حماسی می باشد. از شهادت هم زمان دو نظامی ارشد نیروی دریایی ایران که با هم برادر بودند یکی به دست روس ها در شمال و دیگری در رویارویی با انگلیس ها در جنوب (تیمسار غلامعلی بایندر در جنوب و برادرش در شمال) تا مقاومت مردانه گروه هایی از نظامیان ایرانی که مخالف ترک مقاومت بودند من جمله سرلشکر محمد شاه بختی فرمانده لشکر خوزستان که وقتی یکی از افسران پیشنهاد کرد که قایق های کوچک را برای عقب نشینی به آن سوی کارون جمع آوری و آماده کنند با خشم فراوان سیلی محکمی به صورت این افسر زد و فریاد کشید : « دندان های هر کسی را که از عقب نشینی صحبت کند خرد خواهم کرد! ما احتیاجی به قایق نداریم . در همین طرف رودخانه خواهیم مرد » و ده ها مورد مقاومت فردی و یا گروهی باعث افتخار و غرور ملی می شد یک طرف ماجرا بود و طرف دیگر ماجرا حرکاتی بود که باعث احساس سرشکستگی و تحقیر ایرانیان وطن پرست می شد من جمله فرار بعضی از فرماندهان ارشد به خصوص در جبهه شمال و بلاتکلیف گذاشتن پرسنل زیر فرمان خود و یا چرخاندن بی مورد افسران اسیر لشکر مشهد در خیابان های این شهر توسط مهاجمین ارتش سرخ و ابراز شادمانی حقیرانه و شرم آور بعضی از تماشاچیان!!...

به نظر من نتیجه ای که خواننده کتاب در مجموع از خواندن این کتاب دستگیرش می شود بعضا با روایت های تکراری جا افتاده بین مردم و یا بعضی ازمورخین ساده نگر در تضاد کامل است و به قول دکتر زیبا کلام با قرائت های رسمی رایج از این وقایع تفاوت آشکاری دارد ...

زمینه های تجاوز متفقین به ایران اگرچه با اولتیماتوم های رسمی و غیر رسمی و به بهانه مسخره ی وجود اتباع آلمان در ایران فراهم و قابل پیش بینی بود و کارگزاران دولت وقت ایران نهایت تلاش خود را برای جلوگیری از این فاجعه انجام دادند ولی باز هم مانع غافل گیری مقطعی و هرج و مرج پیش آمده در ارتش نوپا و جنگ ندیده ایران نشد چرا که ارتش ایران عمدتا با محوریت سربازان وظیفه بی سواد و یا کم سواد و تجهیزات بسیار ابتدایی شناخته می شد .

سابقه تاسیس دو نیروی هوایی و دریایی ارتش به 20 سال هم نمی رسید ضمن اینکه تمام تجربه جنگی این ارتش در حد سرکوب اشرار و یاغیان داخلی بود واصلا فرصتی برای آمادگی شرکت در یک جنگ منظم پیدا نکرده بود آن هم درمقابل دو ارتش اروپایی قدرتمند که هم به لحاظ نفرات و هم به لحاظ تجهیزات و لجستیک و تحرک بالا و مهم تر از همه داشتن تجربه جنگ جهانی اول برارتش ایران برتری مطلق داشتند.

گذشته از آن عامل دیگری که باعث سردرگمی و تردید در تصمیم گیری رضا شاه و دولت او در مقابل خواست های انصافا غیرعادلانه و زورگویانه متفقین بود این بود که هنوز نه تنها آثار شکست در قوای ارتش آلمان وجود نداشت بلکه بخش یزرگی از خاک شوروی آن زمان در تصرف نیروهای رایش بود و هیتلرخود را برای اشغال مناطق نفتی قفقاز و نزدیک شدن به مرزهای ایران آماده می کرد ؛ لذا تن دادن به خواست متفقین مبنی بر اخراج و یا تسلیم کارشناسان آلمانی به نیروهای آنها علاوه بر اینکه یک عمل غیراخلاقی ارزیابی می شد ؛ (تحویل میهمان به دشمن) و حیثیت ملی ایران را خدشه دار می کرد خطر رویایی با ارتش آلمان را که حدس زده می شد که به زودی به مرزهای ایران برسند را هم به دنبال داشت.

معرفی کتاب آخرین روزهای رضا شاه و تاریخ چند روز اول اشغال ایران در شهریور 1320 در صدای معلم

گذشته از آن براساس عرف دنیای سیاست آن دوره ، ارتش ها وقتی با هم وارد جنگ می شدند که یکی از دولت ها به طرف مقابل رسما اعلام جنگ می داد به عنوان نمونه بعد از تجاوز و اشغال سریع لهستان توسط آلمان نازی دولت های انگلیس و فرانسه رسما به آلمان اعلان جنگ دادند! اما متفقین متکبر حتی لازم ندیدند که این رسم معمول را درباره ایران به جا بیاوردند و تنها وقتی که نیروهایشان از شمال و جنوب و غرب کشور وارد خاک ایران شده و در شمال شهرهای تقریبا بی دفاع ایران از طرف روس ها هدف بمبارانهای وحشیانه قرار گرفت و در جنوب نیروی دریایی قدرتمند انگلیس چند ناوچه تازه خریداری شده نیروی دریایی تازه تاسیس شده ایران را غرق کرده و پرسنل آنها را شهید و مجروح و یا اسیر کرده بود؛ سفیران دو کشور نیمه شب به خانه نخست وزیر ایران رفته و او را از خواب بیدار کرده و خبر تجاوز را به اطلاع او رساندند .

این رفتار متفقین گویای این واقعیت تلخ بود که ایران حتی اگر در ابتدا تسلیم خواست های متفقین می شد باز هم اشغال می شد چون حداقل روس ها واستالین اهداف مهمتری برای خود داشتند که بسیار فراتر از استفاده مقطعی صرف از خاک ایران و را آهن ایران جهت رساندن اسلحه و مهمات به شوروی بود. واقعیتی که در سیر حوادث بعدی در ماجرای پیشه وری و آذربایجان و کردستان به وضوح خود را نشان داد.

دولت وقت ایران و مخصوصا رضا شاه که خودش تصمیم گیرنده مطلق بود قبل از حمله و در طول حمله سعی فراوان کردند که با توسل به بی طرفی اعلام شده از طرف ایران دولت امریکا را که در دنیای سیاست آن دوره نقش سازنده تری ایفا می کرد وادار کنند که از نفوذ خود بر دولت انگلستان استفاده کند و جلوی تجاوز را بگیرد اما پیش روی برق آسای هیتلر در شرق و غرب اروپا و خطر سقوط قریب الوقوع مسکو و مکر و حیله استالین در فریفتن غرب (در کتاب صریحا به این موضوع اشاره شده است) اولویت های امریکائیان را نیز بر تمرکز به کمک رسانی به قوای روسیه قرار داد و ایران و مسئله ایران فرع بر قضیه شد و به حاشیه رفت و متاسفانه شد آنچه که در این کتاب مشروحا به آن پرداخته شده است.

1- محمود اعتماد زاده "به آذین" مترجم و نویسنده مشهور می گوید ! بهترین ترجمه ؛ ترجمه ایست که خواننده وجود مترجم را احساس نکند!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

معرفی کتاب آخرین روزهای رضا شاه و تاریخ چند روز اول اشغال ایران در شهریور 1320 در صدای معلم

منتشرشده در معرفی کتاب

نگاهی به تئاتر ابزاری کارآمد اما فراموش شده در عرصه آموزش در صدای معلم

هنرهای نمایشی، از جمله تئاتر و نمایش، ابزارهای مؤثری در آموزش و پرورش هستند که می‌توانند به شکل چشم‌گیری به توسعه مهارت‌های اجتماعی و عاطفی دانش‌آموزان کمک کنند. این فعالیت‌ها محیطی خلاقانه و تعاملی فراهم می‌آورند که در آن دانش‌آموزان می‌توانند احساسات خود را بیان کنند، با دیگران ارتباط برقرار کنند و اعتماد به نفس خود را تقویت نمایند.

 مشارکت در تئاتر به دانش‌آموزان این امکان را می‌دهد که با چالش‌های جدید مواجه شوند و از طریق بازی در نقش‌های مختلف، مهارت‌های ارتباطی خود را بهبود بخشند. به ویژه، تئاتر می‌تواند شخصیت دانش‌آموزان را شکل داده و ذهن آن‌ها را بازتر کند. وقتی دانش‌آموزان در نقش‌های مختلف بازی می‌کنند، نه تنها با احساسات و تجربیات متفاوت آشنا می‌شوند، بلکه یاد می‌گیرند چگونه با چالش‌های زندگی واقعی مواجه شوند و تصمیمات درست بگیرند.

 نگاهی به تئاتر ابزاری کارآمد اما فراموش شده در عرصه آموزش در صدای معلم

برای مثال، در یک کلاس درس ابتدایی، معلم می‌تواند داستانی را انتخاب کند و از دانش‌آموزان بخواهد تا نقش شخصیت‌های داستان را بازی کنند. این روش به آن‌ها کمک می‌کند تا با جزئیات شخصیت‌ها آشنا شوند و احساسات و واکنش‌های آن‌ها را درک کنند. همچنین، با ایفای نقش، دانش‌آموزان به‌طور غیرمستقیم مهارت‌های اجتماعی مانند همکاری، همدلی و حل مسئله را تمرین می‌کنند. این تجربیات به شکل‌گیری هویت آن‌ها و باز شدن ذهن‌شان نسبت به تنوع انسانی کمک می‌کند.

یک نمونه دیگر، اجرای نمایش‌نامه‌ای ساده است که موضوعات اخلاقی را دربرمی‌گیرد. معلم می‌تواند از دانش‌آموزان بخواهد تا در گروه‌های کوچک، داستان‌هایی را درباره دوستی و همکاری بنویسند و سپس آن‌ها را به‌صورت نمایشی اجرا کنند. این کار نه تنها مهارت‌های کلامی آن‌ها را تقویت می‌کند، بلکه باعث می‌شود تا ارزش‌های اجتماعی مهمی را به‌طور عملی یاد بگیرند و شخصیت خود را در این فرآیند شکل دهند.

 نگاهی به تئاتر ابزاری کارآمد اما فراموش شده در عرصه آموزش در صدای معلم

علاوه بر این، هنرهای نمایشی می‌توانند فضایی را برای بررسی مسائل اجتماعی و فرهنگی فراهم کنند. دانش‌آموزان با ایفای نقش‌های متفاوت، می‌توانند به درک عمیق‌تری از تنوع فرهنگی و اجتماعی دست یابند و مهارت‌های همدلی خود را توسعه دهند. به عنوان مثال، معلم می‌تواند دانش‌آموزان را تشویق کند تا داستان‌هایی از فرهنگ‌های مختلف را پژوهش کنند و سپس آن‌ها را در قالب یک نمایش به اجرا بگذارند. این تجربه به آن‌ها کمک می‌کند تا با سایر فرهنگ‌ها آشنا شوند و ارزش‌های مشترک انسانی را درک کنند، در نتیجه شخصیت و هویت خود را در زمینه‌ای وسیع‌تر شکل دهند.

 یکی از منابع ارزشمند در این حوزه، کتاب «تئاتر در آموزش» نوشته‌ی **شهرام گراوند** است. این کتاب به معلمان نشان می‌دهد چگونه می‌توانند از تئاتر به‌عنوان ابزاری برای آموزش استفاده کنند. محتوای کتاب شامل تمرین‌ها و فعالیت‌هایی است که به بهبود تعاملات اجتماعی دانش‌آموزان کمک می‌کند و یادگیری را برای آن‌ها جذاب‌تر و مؤثرتر می‌سازد. به‌ویژه، تمرین‌هایی که در کتاب آمده، می‌تواند در کلاس‌های ابتدایی به‌کار گرفته شود تا یادگیری را سرگرم‌کننده و آموزنده کند.

 نگاهی به تئاتر ابزاری کارآمد اما فراموش شده در عرصه آموزش در صدای معلم

افزایش سواد اجتماعی دانش‌آموزان در جامعه تأثیرات مثبت و گسترده‌ای دارد. هنگامی که دانش‌آموزان مهارت‌های اجتماعی و عاطفی خود را تقویت می‌کنند، توانایی برقراری ارتباط مؤثر با دیگران، درک احساسات و نیازهای اجتماعی، و حل منازعات را پیدا می‌کنند. این مهارت‌ها نه تنها در محیط مدرسه، بلکه در جامعه نیز به آن‌ها کمک می‌کند تا روابط سالم‌تری برقرار کنند و به عنوان شهروندان مسئول و همدل عمل کنند. سواد اجتماعی بالا می‌تواند به تقویت همبستگی اجتماعی و کاهش مشکلاتی چون تبعیض و نابرابری کمک کند.

 نگاهی به تئاتر ابزاری کارآمد اما فراموش شده در عرصه آموزش در صدای معلم

علاوه بر این، افرادی که سواد اجتماعی بالایی دارند، معمولاً در محیط‌های شغلی موفق‌تر عمل می‌کنند. آن‌ها به راحتی می‌توانند با همکاران، مدیران و مشتریان ارتباط برقرار کنند و به عنوان تیمی مؤثر و هماهنگ عمل نمایند. در نتیجه، این افراد می‌توانند نقش کلیدی در پیشبرد اهداف سازمان‌ها و نهادهای اجتماعی ایفا کنند و به توسعه پایدار جامعه کمک کنند. بنابراین، آموزش هنرهای نمایشی و تقویت مهارت‌های اجتماعی دانش‌آموزان نه تنها به نفع خود آن‌ها، بلکه به نفع جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند.

 نگاهی به تئاتر ابزاری کارآمد اما فراموش شده در عرصه آموزش در صدای معلم

در مجموع، تأثیر هنرهای نمایشی فراتر از یک تجربه آموزشی است و می‌تواند به شکل‌گیری شخصیت و هویت دانش‌آموزان کمک کند. با فراهم آوردن این فرصت‌ها، ما می‌توانیم نسلی توانمندتر و همدل‌تر پرورش دهیم که با مهارت‌های اجتماعی و عاطفی قوی، به توسعه یک جامعه سالم و پایدار کمک نمایند.


 ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 توصیه‌ای به همکاران آموزش ابتدایی : بررسی تأثیر هنرهای نمایشی بر توسعه مهارت‌های اجتماعی دانش‌آموزان

منتشرشده در آموزش نوین

گروه گزارش/

در حالی که تشکل های فرهنگیان برنامه مشخصی برای گرامی داشت « روز جهانی معلم » نداشته و وزارت آموزش و پرورش دولت مسعود پزشکیان حتی از صدور یک پیام برای این روز جهانی استنکاف ورزید اما « رضا قاسم پور کنش گر آموزشی و خبرنگار صدای معلم » در استان البرز با هماهنگی « حسین موسوی یکتا » مدیر موزه  ی خصوصی تمبر یکتای کرج نشستی را به این منظور در این مجموعه تدارک دیدند .

این نشست یکشنبه 15 مهر در محل این موزه تاریخی برگزار گردید  و تعدادی از فرهنگیان شاغل و بازنشسته با حضور در این نشست به بیان دیدگاه های خود پرداختند .

در بخش های پیشین ؛ سخنان تعدادی از معلمان شاغل و بازنشسته در « صدای معلم » منتشر گردید .

در این بخش ؛ متن کامل سخنان سید حسین موسوی یکتا  مدیر موزه تمبر یکتا را می خوانید .

منتشرشده در گفت و شنود
صفحه1 از34

نظرسنجی

به نظر شما ؛ عزم دولت چهاردهم ( مسعود پزشکیان ) برای اصلاح سیستم آموزشی کشور تا چه میزان جدی است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور