خبر رسیده مرا ای نگاه تنهایی
به خلوت دل خود خو کنی تو دریایی
نصیب توست جهان هر چه را نظر داری
تو کم ز خلق نئی گوهر سبک پایی
بنوش عِزّ جوانی و مستِ ایمان شو
که عزتت ، نه به پیری است وقت بّرنایی
بهار خوش گذرد شادی جهان را بین
که عارضِ گلِ خوشبو ، تو را دهد آیی
صبا ، که بوی طبیعت ، سحر ، مرا آورد
به یُمنِ دولتِ گُل ، بزم گشت هر جایی
چه شد که مطربِ میخانه زد سحر ، آواز
مگر کسی است که آید به بزم آرایی
گمان مَبر ، که ولی خود، به رمزِ ایمان گفت
خوش آن دلی که از این دِیر ، اخذِ والایی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.