گروه گزارش/
« وقتی اجازه سؤال به دانشآموز ندهیم، این سؤال تبدیل به انتقاد و اگر به انتقاد جواب ندهیم، تبدیل به اعتراض و اگر اعتراض را پاسخ ندهیم، تبدیل به اغتشاش میشود و اگر امروز اغتشاش داریم نتیجه عدم پاسخ گویی به دانش آموزان بوده است»
این ها جملاتی هستند که یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش در همایش سراسری جهاد تبیین و آگاهسازی ویژه افسران سپاه پیشرفت کشور و پایه ریزان تمدن نوین اسلامی بیان کرد . ( این جا )
قرار بود « بخشنامه ارتباط با رسانه » صادر شود .
وزیر آموزش و پرورش چهارشنبه 20 بهمن در « باشگاه فرهنگیان تهران » و در نشست با خبرنگاران حوزه آموزش که آن را « صمیمانه » خواندند چنین گفت :
«شما هنوز آن کودک درون تان خاموش نشده است . حتا آن هایی هم که خیلی مسن باشند .
رسانه این خوبی را دارد که کودک درون آدم را روشن نگه می دارد . فعال نگاه می دارد ..... »
در روزهای اخیر و در میانه ی سال تحصیلی ؛ « نرگس کارگری » خبرنگار صدای معلم و معلم شاغل در « هنرستان نرگس » زیر مجموعه ی اداره آموزش و پرورش ناحیه 4 اصفهان لغو ابلاغ شده و از او خواسته شده سریعا خود را به مقطع ابتدایی معرفی کند . اگر این اشتباه از سوی مدیران ناکارآمد ، بی سواد و فاقد اداره آموزش و پرورش که تحمل نقد عملکرد خویش را ندارند صورت گرفته گناه معلمان درست کردار و راست گفتار - بر خلاف اکثریت معلمان محافظه کار و خاموش که فقط به حال و خود می اندیشند و بس – اما به معیارهای حرفه ای پای بند هستند و دغدغه ی غالب ارتقای آموزش و تربیت است ؛ چیست ؟
کارگری دارای کارشناسی ارشد در رشته مهندسی فن آوری اطلاعات می باشد .
در نامه ی مدیر آموزش و پرورش ناحیه ی 4 اصفهان خطاب به مدیر هنرستان چنین آمده است :
« احتراما با توجه به منع قانونی صدور ابلاغ سرپرست بخش برای نیروهای غیرهنر آموز ، ابلاغ خانم نرگس کارگری که اشتباها به عنوان سرپرست بخش صادر شده بود ، حذف می شود .... »
پرسش « صدای معلم » از مدیر اداره آموزش و پرورش اصفهان و به وِیژه مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان که به نظر می رسد هنوز شناختی از « رسانه های فعال در حوزه آموزش و پرورش » ندارد این است که چگونه می شود ابلاغ این معلم و پس از نگارش یادداشت انتقادی با عنوان « « سال ها پیش هم ... معلمان تابوت آموزش و پرورش را روی شانه هایشان چرخاندند ! » آقای ابراهیمی ؛ مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان ! آیا جز " تابوت گردانی در مدارس " حرف دیگری هم در عرصه مدیریت و برنامه ریزی دارید ؟! ( این جا ) و پس از گذشت حدود 5 ماه از آغاز سال تحصیلی لغو می گردد ؟
چرا در این مدت نفهمیدند که « اشتباه » کرده اند اگر صادقانه ادعا کنیم این « تخلفی » آشکار از سوی مدیران دخیل در این مساله بوده است ؟
اگر این اشتباه از سوی مدیران ناکارآمد ، بی سواد و فاقد اراده ی آموزش و پرورش که تحمل نقد عملکرد خویش را ندارند صورت گرفته گناه معلمان درست کردار و راست گفتار - بر خلاف اکثریت معلمان محافظه کار و خاموش که فقط به حال و خود می اندیشند و بس – اما به معیارهای حرفه ای پای بند هستند و دغدغه ی غالب ارتقای آموزش و تربیت است ؛ چیست ؟
آیا ایشان باید تاوان « استقلال » خویش را بپردازد ؟ در برابر نامدیرانی که با مفهوم « استقلال حرفه ای آموزش » بیگانه اند ؟
کارگری به « صدای معلم » می گوید :
« اگر من بپذیرم که دبیر دینی و عربی شوم مرا به ابتدایی نمی فرستند.
ولی حاضر نیستند ابلاغ هنرآموز برایم بزنند .
آیا این وضعیت خنده دار نیست ؟ »
چندی پیش و هم زمان با اعتراضات سراسری دانش آموزان در برخی مدارس کشور ، ابلاغ مدیریت « رضا قاسم پور » خبرنگار صدای معلم و مدیر هنرستان شهیدستان کرج لغو و به یک مدرسه محروم در دوره اول متوسطه منتقل شد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
سال هاست که بسیاری از مقامات و مسئولان در نظام جمهوری اسلامی ایران حرف از « حاکمیتی بودن » آموزش و پرورش می زنند و حتا آن را زیر مجموعه نهادهای حاکمیتی به شمار می آورند .
« صدای معلم » تاکنون با استناد به گزارش های کارشناسی و مطالعات تطبیقی بی پایه و بی مبنا بودن این گونه ادعاها را اثبات کرده و آن ها را فقط در حد « یک شوخی و یا طنز تلخ » می داند .
یک پرسش ساده در این مورد که به کرات از سوی این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی آموزش ایران مطرح گردیده آن است که مگر می شود آموزش و پرورش را نهاد حاکمیتی نامید اما همان قانون مدیریت خدمات کشوری را هم برای معلمانش به صورت کامل اجرا نکرد اما برخی نهادها که واقعا و در عمل حاکمیتی هستند از شمول این قانون عام خارج بوده و تابع « قانون خاص » خودشان باشند ؟
این تعارض ها و تضادها را کدام مقام باید در نظام جمهوری اسلامی ایران پاسخ بگوید ؟
به عنوان مثال ؛ « علی پورسلیمان ، مدیر صدای معلم » در گفت و گویی که با خبرگزاری ایلنا در بیستم بهمن 1394 داشت در این مورد چنین گفت : ( این جا )
« در همه جای دنیا ، دولت ها تکالیفی نسبت به آموزش و پرورش دارند و تاکید می گردد واگذاری امور آموزش به مردم باید واقعی بوده و در کنار تمرکز زدایی از بدنه اداری آموزش و پرورش نباید تعهدات نسبت به آن به فراموشی سپرده شود . کدام فرد و مقامی باید پاسخ گوی عقب ماندگی نظام آموزشی حتا از برنامه های مصوب خود نظام جمهوری اسلامی باشد ؟
در این زمینه به نظر می رسد آرای متفاوتی باشد .
آموزش و پرورش در قانون مدیریت خدمات کشوری در ذیل ماده 9 یعنی امور فرهنگی و اجتماعی تعریف شده است در حالی که ماده 8 این قانون شامل امور حاکمیتی می شود .
با این وجود از بررسی اسناد و قوانین کلان کشور از جمله اصل 30 قانون اساسی ، بند دوم از سیاست های ابلاغی مقام رهبری درباره تحول آموزش و پرورش و بند دهم از راهبردهای کلان سند تحول بنیادین می توان این گونه استنتاج کرد که آموزش و پرورش امری حاکمیتی تعریف شده است .
اما همان گونه که قبلا نیز آمد ؛ آموزش و پرورش در عمل و به ویژه در زمان تخصیص بودجه و اعتبارات مانند سایر امور حاکمیتی نیست و این دوگانگی موجب کاهش و یا افت عملکرد و حتی رویکردها خواهد گردید .
یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش که هنوز و پس از گذشت یک سال از وزارت پر مساله اش هنوز در مورد میزان عمل و پای بندی به برنامه هایش برای گرفتن رای اعتماد از مجلس گزارشی ارائه نکرده و نیز فرمول مشخص و شفافی برای جمع زدن میان « آموزش و پرورش مردمی » و « حاکمیتی بودن آن » ارائه نکرده است ( این جا ) در قرارگاه جهادی نصیب برابر آموزش و پرورش استان اصفهان چنین می گوید : ( این جا )
« آموزش و پرورش امروز دغدغه اول همه ارکان نظام است و در این راه نیاز است ظرافتهایی را رعایت کنیم و در این مسیر باید در قرارگاه عدالت آموزشی اقداماتی انجام شود . »
اما رئیس کمیسیون آموزش، تحقیقات و فن آوری مجلس در انتقاد از عملکرد ضعیف وزارت آموزش و پرورش چنین می گوید : ( این جا )
« چرا با هر بهانهای اولین جایی که تعطیل میشود مدارس و دانشگاهها است ؟ آموزش و پرورش در عمل و به ویژه در زمان تخصیص بودجه و اعتبارات مانند سایر امور حاکمیتی نیست و این دوگانگی موجب کاهش و یا افت عملکرد و حتی رویکردها خواهد گردید .
چه کسی پاسخ گوی عواقب مخرب این تعطیلیها است؟ از سوی دیگر سرعت اینترنت برای دسترسی دانش آموزان و دانشجویان به آموزش مجازی به هیچ عنوان مناسب نبوده و آموزش کشور را در زمان امتحانات پایانترم مختل شده است.
علیرضا منادی سفیدان با اشاره به تعطیلیهای اخیر مدارس و دانشگاههای کشور این بار به دلیل افت فشار گاز، عنوان کرد: متأسفانه تعطیلی مدارس و دانشگاهها در ایام کرونا موجب افت تحصیلی و افت تربیت مدرسهای و دانشگاهی دانش آموزان و دانشجویان شد و آثار مخرب آن، دقیقا پس از بازگشایی مدارس دیده شد که ناهنجاریهایی را در فضای مدارس و دانشگاهها به همراه داشت.
از سوی دیگر طی یک ماه گذشته به دلیل آلودگی هوا و در چند روز اخیر به علت افت فشار گاز، اولین نقطه هدف تعطیلیها از سوی مسئولان تصمیمگیر کشور، مدارس و دانشگاهها بوده؛ که این نوع نگاه بسیار اشتباه است.
متأسفانه باز هم زمزمههایی مبنی بر بازگشت سویههای جدید ویروس کرونا به گوش میرسد که تعطیلی احتمالی مدارس و دانشگاهها را به دنبال خواهد داشت و با این روند نمیتوان چرخ آموزش کشور را به حرکت درآورد.
منادی سفیدان با بیان اینکه نباید با هر بهانهای دستگاه تعلیم و تربیت کشور را تعطیل کرد چرا که در کشورهای پیشرفته آخرین مکان برای تعطیلیها، مدارس و دانشگاهها است، تأکید کرد: ولی در کشور ما دقیقا اولین تصمیم برای تعطیلی، مدارس و دانشگاهها را هدف میگیرد، لذا از تصمیمگیران این حوزه، بهویژه شورای امنیت کشور، شورای عالی آموزش و پرورش و هیأت دولت میخواهیم به روند تعطیلی مدارس و دانشگاهها پایان دهند.
چنانچه روند تعطیلی مدارس و دانشگاهها ادامه داشته باشد، مجلس برخورد قاطعی با وزرای مربوطه یعنی وزیر آموزش و پرورش و وزیر علوم خواهد داشت.
این اظهارات رئیس کمیسیون آموزش مجلس در حالی که دانشآموزان در ۴ ماه گذشته تنها ۳۸ روز به مدرسه رفتهاند قابل توجه و البته تامل است هر چند به نظر می رسد از حد شعار فراتر نرود ؛ اما بهتر بود رئیس کمیسیون آموزش مجلس از وزیر آموزش و پرورش انقلابی این پرسش را مطرح می کرد که چرا در حالی که منابع اصلی آلوده کننده ی هوا بدون هر گونه نگرانی و تذکری به کار خود مشغول اند و « قانون هوای پاک » تنها در حد یک دکور و کاغذ پاره می ماند ؛ مدارس همچنان تعطیل می شوند و کک هیچ فرد و یا مقامی هم در این موارد گزیده نمی شود ؟
کدام فرد و مقامی باید پاسخ گوی عقب ماندگی نظام آموزشی حتا از برنامه های مصوب خود نظام جمهوری اسلامی باشد ؟ این اظهارات رئیس کمیسیون آموزش مجلس در حالی که دانشآموزان در ۴ ماه گذشته تنها ۳۸ روز به مدرسه رفتهاند قابل توجه و البته تامل است هر چند به نظر می رسد از حد شعار فراتر نرود
چه کسی باید پاسخ گوی رتبه های خجالت آور دانش آموزان ایرانی در آزمون های استاندارد بین المللی مانند تیمز و پرلز باشد ؟
کدام یک از رفتارها و کنش های دانش آموزان ایرانی در حوزه حقوق شهروندی ، قانون مداری و احترام به محیط زیست پس از گذشت بیش از چهار دهه ، منطقی و قابل دفاع هستند ؟
کدام فرد و نهاد باید در مورد اجرا نشدن اصول قانون اساسی و سایر قوانین موضوعه در حوزه ی آموزش باشد ؟
و بسیاری چراهای دیگر که اگر محقق شوند می توان تازه به اولویت داشتن آموزش در این کشور فکر کرد و بحث کرد .
( در زمان تنظیم این گزارش خبر رسید که پس از تعطیلات چند روزه مدارس به خاطر فقدان گاز و سرمای سخت در ایران ، کمیته اضطرار آلودگی هوای تهران در پی تشدید آلودگی هوا بعدازظهر امروز تا ساعاتی دیگر تشکیل جلسه خواهد داد ).
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پرده اول:
بالاخره « زمستان سخت اروپا » بدون توجه به هشدارهای دلسوزانه ما فرارسید و البته ما با ناباوری تمام شاهد تدبیر چشم آبیها برای عبور از روزهای طاقت فرسای شان هستیم. گویا زمستان سخت اروپا روی گربه ایران شیفت شده است. البته نه بارندگیها و نزولات آسمانی،بلکه تبعات سرمای خشک و بیحاصلش.
امروز بخش هایی از کشوری که دارنده دومین منابع فسیلیجهان است با نارساییهای گازی و سایر حاملهای انرژی روبه روست.
البته تنها تدبیر ما برای روزهای سخت زمستان اروپا، تعطیلی مدارس و ادارات و... در ایران است ! جالب تر آن که مجبور به استفاده از سوخت مازوت برای تولید الکتریسیته هستیم این بدان معنی است که اگر هم از بیگازی جان سلامت به در ببریم وارد کانال خودساخته آلودگی پسا مازوت و وارونگی هوا خواهیم شد !
پرده دوم:
عصر جمعه ۲۳ دی ماه می باشد. انبوه تماسها و سوالات اولیا، دانش آموزان و همکاران مبنی بر این که : « شنبه تعطیله یا امتحانات حضوری برگزار می شود؟!» مرا کلافه ام کرده است ؛ به عنوان یک مسئول هیچ جوابی برای مخاطبانم به جز توصیه به صبر و چشم دوختن به زیرنویس تلویزیون ندارم. این حال و روز مدیران مدارسما در یک ماه گذشته میباشد.
ناگهان در کسری از ثانیه صدای هلهله و شادی ؛ گروههای دانشآموزی را درمینوردد. گویا با عبور از زمستان سخت اروپا به لغو چندین باره امتحانات حضوری رسیده ایم و فردا نیز چون روزهای سپری شده دی ماه بلاتکلیف و سرگردانیم.
گروههای مجازی و یک طرفه اداری و ستادی هم ما به صدور مسلسل اطلاعیه های تکراری، تحکمی و مضحک گرفتار آمده اند.
» بنابر تصمیم ستاد بحران استانداری...روز شنبه تمامی مهدکودکها و....تعطیل بوده و آموزش در مدارس به صورت غیرحضوری است . مدیران مدارس مکلفند شخصا موتورخانه مدرسه را بازدید و..."
پرده سوم:
پس از فروکش کردن هلهله دانشآموزان برای تداوم تعطیلات فله ای و بی مبنا و فرونشستن گرد و خاک، واقعیت های کف جامعه رخ مینمایند ؛ در گروه همکاران مدرسه دبیر ادبیات از غلط های فاحش املایی دانش آموزان، دبیر دینی از بیاعتقادی، دبیر دفاعی از بی توجهی و معاون پرورشی از تمسخر دانش آموزان به توصیه های مناسبتی مینالند.
سری به گروه اولیای مدرسه میزنم.
کشمکشی بیامان بین طرفدران آزمونهای حضوری و مجازی برپاست.در این صف بندی هر کدام از طرفین به مدد استدلال و تجربیات شخصی خود سعی در قانع کردن مسئولین مدرسه برای برپایی آزمون مطلوب و به کرسی نشاندن پیشنهاد خود دارند. غافل از آن که اداره آموزش و پرورش حتی برای نحوه اداره بوفه مدارس هم تصمیم می گیرد چه رسد به سایر امور مهم تر. گروههای مجازی و یک طرفه اداری و ستادی هم ما به صدور مسلسل اطلاعیه های تکراری، تحکمی و مضحک گرفتار آمده اند
پرده چهارم:
امروز یکشنبه ۲۶ دیماه همچنان گرفتار بلاتکلیفی هستیم .
مشکل دیگری رخ داده است ... تا ساعت ۱۱ مدیر خود نتوانسته به کلاس های مدرسه سرکشی کند . نمی دانم اشکال از به روز رسانی همیشگی شاد بوده و یا فتیله ی اینترنت را پایینتر کشیده اند تا مبادا کسی با عبور از هفت خوان فیلتر شکنها سری یه اپلیکیشن های رایجی چون تلگرام، واتساپ، اینستاگرام و...زده و خدای ناکرده منحرف شود.
حوالی ظهر لحظهای شاد می شوم .
متنی به قلم « غلامرضا جباری » از اولیای رسانه ای در صفحه شادم تحت عنوان « شاهکار دیگری از مدیریت بحران استان تهران » هویدا می شود.
پرده آخر:
« ... بنا به تصمیم استانداری تهران، ادارات استان تهران با یک سوم از کارکنان سر کار خود حاضر خواهند بود ... »
سوال اینجاست ؛
آقای تصمیم گیر محترم !
آیا اگر در یک اتاق اداری به جای ۳ نفر یک نفر باشد، آیا نیاز به روشن کردن رادیاتور و لامپ آن اتاق نیست؟
اگر جواب مثبت است، پس چه فرقی می کند که دراون اتاق یک سوم نیرو باشد یا نیروهای اداری به طور کامل در محل کارخود حضور داشته باشند.
به نظر می رسد راهکار مناسب این باشد که برای کنترل مقدار مصرف سوخت، ساعت کار بین ساعت ۱۰ صبح تا ۳ عصر باشد . ساعاتی که دمای هوا گرم تر و نیاز به مصرف گاز هم کمتر می باشد.
با این گونه تصمیمات غیر اصولی و لحظه ای،فقط مشکلات مردم دوچندان می شود اما مساله ای حل نمی شود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
70 سال است که در ایران برنامههای توسعه تدوین میشود. چرا به میزان مطلوب توسعه پیدا نکردیم؟
جواب اول: به اندازه کافی سرمایه نداشتیم برای اهداف توسعه ای مان! ولی آمارها چیز دیگری می گویند.
درآمدهای ارزی صادرات نفت و گاز کشور طی سالهای ۱۳۹۹-۱۳۳۸ برابر با بیش از ۱۶۰۰ میلیارد دلار! (بی زحمت آن را در ماشین حساب تان در دلار ۴۰ هزار تومان ضرب کنید) این میزان، ارزی است که بهطور مستقیم طی این سالها در اختیار کشور بوده.
فقط این نیست.
از ۱۳۵۲ تا پایان ۱۳۹۷ حدود ۱۸۵۰ میلیارد دلار انرژی از منابع داخلی مصرف کرده ایم. اگر این منابع (چاه های نفت و گاز) در ایران به این فراوانی وجود نداشت بهناچار باید چنین رقمی برای واردات انرژی هزینه میشد (مثلا نفت می خریدیم). اگر اعداد دیگر را هم در نظر بگیریم بیش از ۴ هزار میلیارد دلار در اختیار ما بوده تا توسعه پیدا کنیم. ( این جا )
تحلیل و تجویز راهبردی:
عقلانیت فردی متفاوت است از عقلانیت جمعی. ممکن است در جامعه ای افراد آن باهوش باشند اما آن جامعه باهوش نباشد. مثال: باهوش ترین افراد جامعه ما می روند و پزشک می شوند. سیستم بهداشت و درمان کشور هم در اختیار پزشکان است اما آیا نظام بهداشت و درمان ما حال و روزی بهتر از سیستم های دیگر دارد؟ جمعی از افراد باهوش (پزشکان) لزوما یک سیستم باهوش را شکل نمی دهند. اولین و بدیهی ترین مشکل سیستم بهداشت و درمان ما اینست که بهداشت (پیشگیری) یک دهم درمان هم در اولویت نیست! مثال بعدی نظام دانشگاهی ماست. مثال دیگرش نظام بانکی. اجزای باهوش ولی ....
ایران توسعه پیدا نکرده چون عقل جمعی ما دچار خلل شده. تک تک ما باهوشیم! عاقلیم! اما کنار هم یک جامعه عاقل را تشکیل نداده ایم. ما نتوانسته ایم نظامهای باهوش، سیستمهای عقلایی و سازوکارهای خردمندانه تولید کنیم.
از نشانههای عقلانیت جمعی آنست که اگر راهی را رفت و فهمید به خطا رفته، تکرار نکند. سعی و خطا ایرادی ندارد. گاهی اوقات هیچ راهی جز سعی و خطا وجود ندارد. ولی تفاوت بنیادینی وجود دارد بین «سعی و خطا» و «سعی در خطا»! همه چیز را نمی توان به ناکارآمدی برنامه های توسعه تقلیل داد اما این هم یکی از مصادیق است.
حالا چند سوال برای تامل:
* سالهاست که برنامه پنج ساله داریم، هیچ از خودمان پرسیده ایم که منطق ۵سال چیست؟ واقعا بعد از دههها، همچنان برنامهها باید ۵ساله باشد؟ چرا سه ساله نه؟
* سالهاست وسط برنامه توسعه، انتخاب ریاست جمهوری داریم با کلی وعده های نامربوط. بالاخره برنامه توسعه یا وعده های بی پشتوانه رییس جمهور؟
* سال هاست که دولت برنامه می ریزد ولی اجرای آن منوط به همکاری فرادولت است چرا باید کاری که تا کنون جواب نداده را تکرار کنیم؟ وقتی الزامات موفقیت برنامه دست دولت نیست اصلا چرا برنامه ریزی کنیم؟
* یک دولت برنامه توسعه می نویسد و دولت بعدی می آید می گوید که من اصلاً این برنامه را قبول ندارم و می گذارد کنار. چرا دوباره...؟
* سال هاست بخش مردمی اقتصاد در برنامه ریزی متمرکز بوروکرات های دولتی تقریبا هیچ جایگاهی ندارد ؛ چرا ...؟
* سال هاست برنامه ریزی می کنیم و به جای تعیین سه تا پنج مساله مشخص و طراحی حداکثر ده اقدام معین برای آن ۵ مساله مشخص ؛ لیستی از آرزوها می نویسیم. بازهم ...؟
* سال هاست نقش اقتصاددانان در تلفیق برنامه توسعه ۹۰٪ است و بقیه اعم از جامعه شناسان، سیاست پژوهان، روان شناسان اجتماعی و... سرجمع کمتر از ۱۰٪ ؛ چرا همچنان...؟
* سال هاست عده ای برنامه می نویسند برای خودشان. عده ای هم تصمیمات کلان را می گیرند بر اساس دو مدل ذهنی مختلف! باز هم...؟
صادقانه پاسخ دهیم لایحه بودجه را جدی تر می گیریم یا برنامه توسعه را؟
70 سال این گونه رفتیم . 70 سال دیگر هم به همین روش برویم به جایی نمی رسیم. جرات کنیم به این شش تغییر فکر کنیم: از نشانههای عقلانیت جمعی آنست که اگر راهی را رفت و فهمید به خطا رفته، تکرار نکند. سعی و خطا ایرادی ندارد. گاهی اوقات هیچ راهی جز سعی و خطا وجود ندارد. ولی تفاوت بنیادینی وجود دارد بین «سعی و خطا» و «سعی در خطا»!
1 ) برنامه با مشارکت نهادهای مدنی (بخش مردمی تشکل یافته) تدوین شود نه صرفا دولت .
2) الزامات توسعه با تصمیم گیران اصلی کشور مفاهمه و تضمین شود و اگر تفاهم و تضمین حاصل نشد اصلا برنامه توسعه ننویسیم .
3) سند توسعه به جای ۱۵۰ صفحه، ۵ صفحه باشد. ۵موضوع و ۱۰ اقدام، همین و تمام!
4) قبل از تصویب به نظرسنجی عمومی گذاشته شود و اجماع ملی ایجاد شود .
5) متخصصان غیراقتصادی در تلفیق نهایی آن نقش بیشتری داشته باشند .
6) به جای هر پنج سال یکبار، پویا باشد هر ساله روزآمد شود. عملا ما یک فهرست از مهم ترین موضوعات و اقدامات کشور داریم که هر ساله متناسب با متقضیات روزآمد می شود. این بدان معنا نیست که هر سال تمام موضوعات عوض می شوند ممکن است یک موضوع دو سال در این سند بماند و یک موضوع یا اقدام ده سال!
برنامه ثابت توسعه با برش زمانی پنج ساله در جهان متغیر امروز کاملا بی معناست!
کانال مجتبی لشکربلوکی
گروه رسانه/
امروز ۲۰ دی سال روز قتل امیرکبیر است .
یکصد و هفتاد و یک سال پیش در چنین شورروزی، فرزند آزاده ایران زمین، میرزا تقی خان فراهانی، نامی به "امیر کبیر"، با دسیسه اطرافیان ناصرالدین شاه و به فرمان وی به قتل رسید .
از نامه های امیر کبیر به ناصرالدین شاه چنین است : « به این طفره ها و امروز و فردا کردن و از کار گریختن در ایران ، به این هرزگی حکما نمی توان سلطنت کرد » .
پیش تر ؛ « صدای معلم » گزارشی از این شخصیت کم نظیر ایرانی و ماندگار در بخش « چهره های ماندگار » منتشر کرده است . ( این جا )
« علی پورسلیمان ، مدیر صدای معلم ؛ در گزارشی که از مدرسه دارالفنون در 21 اسفند 1400 با عنوان « از مدرسه دارالفنون تا مدارس ما » منتشر کرد ؛ چنین نوشت : ( این جا )
« به مناسبت یکصدمین سالگرد تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش ، مراسمی در مدرسه تاریخی و ماندگار دارالفنون برگزار شد .
آخرین باری که این مدرسه را بازدید کردم زمانی بود که محمد بطحایی وزیر پیشین آموزش و پرورش در آن نشست رسانه ای برگزار کرد . ( این جا )
در این سه سال تغییر محسوسی در وضعیت فیزیکی آن رخ نداده است و همچنان از مدرسه دارالفنون برای برگزاری همایش ، سمینار و نشست های ستادی و اداری استفاده می شود .
مدیریت این مکان تاریخی در اختیار سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی قرار گرفته است . البته قدم زدن در این مکان آرام و مصفا در مرکز شلوغ و آلوده شهر تهران ناخودآگاه ذهن آدمی را به زمان موسس و بنیان گذار مردمی و تحول خواه ایران این مدرسه یعنی امیر کبیر می برد .
برخی تعمیرات و مرمت ها در مدرسه دارالفنون در حال انجام است اما بیم آن می رود که ارزش تاریخی این مدرسه ماندگار در اثر سهل انگاری ها و نیز کمبود اعتبارات و بودجه دچار نقصان و تهدید شود .
برخی اوقات فکر می کنم چرا کشوری با پیشینه ی تاریخی و کهن ایران با میراث فرهنگی ارزشمند این چنین باید از هویت و پیشینه ی تاریخی خود تهی گردد و حاکمان آن حداقل به خاطر جذب توریست و درآمد هم که شده توجه بیشتری به آن نشان دهند ؟
واقعا با وجود این منابع گران بها و بدیل و مدیریت علمی و جامع نگر دیگر چه نیازی است که توجه مدیران و حاکمان به دنبال پول نفت و عقربه سیاست های جهانی و تاثیر آن بر قیمت آن باشد ؛ نفتی که بی پایان نیست و معلوم نیست وقتی تمام شود چه سرنوشتی در انتظار ما و آیندگان خواهد بود .
یکی از نکات قابل تامل در مدرسه دارالفنون نوشته هایی است که بر روی دیوارهای آن نقش بسته است .
جملاتی پر معنا و عمیق از دانشمندان ، حکما و بزرگان ایران .
و این را مقایسه کنید با دیوارهای مدارس ما که به سختی می توان جمله ای به دردبخور و با معنا متناسب با باز شناسی ارزش های تاریخی و فرهنگی در آن پیدا کرد . حتا برخی مدارس به خود زحمت نداده اند که کتابی سودمند را بگشایند و جمله و عبارتی نغز و عمیق بر آن بنگارند و برخی از همین نوشته ها به مرور زمان حتا قابل خواندن هم نیستند .
برخی از مدیران سوداگر و حتا افراد به اصطلاح کنش گر و مطالبه گر در حوزه آموزش پیشنهاد می دهند که در جهت درآمد زایی مدارس ، این دیوارها کاربری تجاری پیدا کنند .
در این زمینه حتا می توان به نام گذاری مدارس در ایران اشاره کرد که بر اساس یک قانون نانوشته استفاده از نام دانشمندان ، بزرگان ، حکما و اندیشمندان ایرانی در آن ممنوع است و نام های اکثر مدارس آن قدر تکراری و کلیشه ای شده اند که برای معرفی آن باید به نشانی آن توجه کرد تا نام مدرسه گویی در این کشور کهن با تاریخ غنی جز این اسامی دیگر یافت نمی شود .
نکته مهم دیگر وسعت قابل توجه در مدرسه دارالفنون است .
احمد صافی در مراسم مربوطه تعریف می کرد که به چند کشور توسعه یافته سفر کرده بود و دیده بود که مدارس آن ها بر خلاف خانه هایشان بسیار وسیع و مجهز هستند در ست بر عکس ما که مدارس را به زندانی برای فراگیران دانش تبدیل کرده ایم و انتظار داریم تا در این مدارس معجزه ای رخ دهد و کشور به آبادانی و پیشرفت برسد .
کلاس های مدرسه دارالفنون وسیع و دلباز بوده و ارتفاع کف تا سقف قابل توجه است .
راهروها و راه پله ها هم از همین قاعده تبعیت می کنند .
فضای بیرونی مدرسه دارالفنون زیبا و مصفاست و مشاهده و راه رفتن در آن موجب آرامش و تمرکز فراگیران است و آن را مقایسه کنید با بسیاری از مدارس ما که هنوز با الفبای محیط زیست بیگانه اند و ارزشی برای طبیعت قائل نیستند .
واقعا این پرسش مطرح می شود حتا مدارس خاص در نظام آموزشی ایران از نظر معیارها و پارامترهای موفق آموزشی قابلیت رقابت با مدرسه دارالفنون را دارند ؟
و این همان معنای ابتذال و انحطاط در نظام آموزشی است .
و این وضعیت با اندکی اغماض قابل تسری به دانشگاه های ما نیز هستند .
به گواهی تاریخ بسیاری از افراد تاثیرگذار در جنبش مشروطه و موجد تحولات تاریخی و اجتماعی ایران فارغ التحصیلان مدرسه دارالفنون بودند » .
به این مناسبت ، دو یادداشت از دو کنش گر رسانه ای تقدیم شما می گردد .
از نظر تندروهای انقلابی، مقصرین آلودگی هوا در دولت آقای روحانی مشخص بودند: آقای «بیژن نامدار زنگنه»، وزیر نفت، برای تولید گازوئیل گوگرددار؛ خانم «معصومه ابتکار» که همسرشان بنزینهای نامرغوب وارد میکردند؛ آقایان «عیسی کلانتری»، رئیس محیط زیست ؛ «محسن هاشمی»، رئیس شورای شهر و دکتر «پیروز حناچی»، شهردار پایتخت.
صدا و سیمای انقلابی، بالأخص۲۰:۳۰ حقیقتیاب؛ مجلس مردمی؛ تریبون های دشمن شکن نماز جمعه؛ مطبوعات متعهد حکومتی آکنده از انتقاد به دولت که به جز تعطیل کردن مدارس و طرح زوج و فرد از منازل هیچ اقدام دیگری برای کاهش آلودگی هوا انجام ندادهاند.
گذشت و گذشت و گذشت، تا آن دولت بیکفایت نالایق، که گامی برای کاهش آلودگی هوا برنداشته بود، جای خودش را داد به دولت انقلابی، مردمی، مسئولیتپذیر، جوان گرا با رویکرد مدیریت جهادی. اما «از قضا سرکنگبین صفرا فزود». با اینکه نه دیگر زنگنه بود، که گازوئیل گوگرددار تولید کند، نه ابتکار که همسرش بنزین غیر استاندارد وارد کند، و جای محسن هاشمی بیلیاقت، پیروز حناچی بیکفایت، عیسی کلانتری بیعرضه ؛ مدیران انقلابی، متبحر، با تجربه و تحصیلکرده آمدند، اما آلودگی هوا بیشتر شد. با این تفاوت که تریبونهای حکومتی که تا دیروز در راستای رسالتشان از حقوق مردم، منظماً زیانهای هوای آلوده بر سلامت مردم را یادآوری میکردند، بهیکباره یادشان رفت که هوای آلوده چه ضرر و زیانهایی برای سلامتی مردم به بار میآورد.
جالب است که در میانۀ این همه برخوردهای سیاسی تندروها، یک بار به این مسئله اشاره نکردند که کشوری که ۱۷درصد ذخایر گازی دنیا را در اختیار دارد، چرا باید این قدر از تولید گاز کافی بیبهره باشد که به جای مصرف گاز در نیروگاهها و صنایعاش در زمستان از مازوت، که دشمن سلامتی مردم است، استفاده کند؟
اگر مسئولین اولویتی که برای مسائل نظامی قائل هستند، برای سرمایهگذاری در تولید گاز هم قائل میشدند ؛ آیا مصرف مازوت به جای گاز این گونه هوای شهرهای ما را در زمستان آلوده میساخت؟
اگر به جای ریختن سرمایۀ کشور در چاه ویل بیمصرف هستهای صرفاً به منظور رویارویی با غرب، بخشی از آن هزینهها در مخازن بزرگ گازی پارس جنوبی در خلیج فارس سرمایهگذاری شده بود ؛ آیا کشور سهمیلیونی قطر همچنان قادر میشد چندین برابر ما از منابع پارس جنوبی بهرهبرداری کرده و بدل به بزرگترین صادرکنندۀ گاز مایع در جهان شود؟ و آن وقت ما با مصرف مازوت به واسطۀ کمبود گاز، این بلا را بر سر هوای شهرهایمان بیاوریم؟
ما چگونه ما شدیم؛ و قطر چگونه قطر شد.( کانال نویسنده )
« هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست »
(لئو تولستوی)
نظام دیکتاتوری این گونه نیست که فرد یا گروه زورگویی به آنی پیدا شوند و خود را فراتر از هر نهاد و قانونی دانسته و به اعمال دیکتاتوری مبادرت نمایند. این ساختارها و نگرش مردم این جوامع است که دیگر اجازه ظهور فردی مانند هیتلر یا لویی چهاردهم و جیمز اول را نمیدهند .
نظام دموکراتیک هم این گونه نیست که به آنی فرد یا گروهی پیدا شوند که به حقوق مردم احترام گذاشته و با رعایت قانون برای خود نیز حقوقی همچون سایر شهروندان قائل شوند.
دیکتاتوری و دموکراسی و یا هر نظام سیاسی دیگری دو وجه یا دو روی مقابل هم دارد. در یک سوی هر نظام سیاسی حاکمان و فرمانروایان هستند و در سوی دیگر شهروندان و اتباع آن سرزمین که اجازه پیدایش شکلهای مختلف نظام سیاسی را فراهم می نمایند.
( دموکراسی : از مردم ، توسط مردم و برای مردم )
بدون شک در آلمان امروز هم افراد زیادی هستند که دوست دارند به مانند هیتلر یک حزب سیاسی شبیه حزب نازی تشکیل داده و خود را برتر از قانون، «پیشوا» بنامند و با نظریات و توهمات نژادپرستانه و فاشیستی سعی در حمله به کشورهای مختلف و رهبری جهان را داشته باشند. یا در فرانسه و بریتانیا بسیاری یافت می شوند که علاقه دارند، به مانند « لویی شانزدهم » و « جیمز اول » حکمرانی کرده و رفتار و گفتار و کردار خود را عین قانون و کشور و دولت و ملت بنامند، اما این ساختارها و نگرش مردم این جوامع است که دیگر اجازه ظهور فردی مانند هیتلر یا لویی چهاردهم و جیمز اول را نمیدهند و حتی اگر چنین افردای با چنین روحیاتی پیدا شوند و به فرض در یک انتخابات هم حضور یافته و با شیوه های مختلف پیروز انتخابات شوند، هم دوباره این قدرت افکار عمومی و جامعه است که فراقانونی بودن و خودرایی آنها را نمی پذیرد و اجازه رفتار دلبخواهی در امور داخلی و بین المللی را به آنها نمیدهد.
( یکپارچگی فصل مشترک سخنان ، باورها و کنش ها )
باید به خاطر داشت برای برقراری نظام دیکتاتوری نیاز به مردمانی دیکتاتورپذیر و نهادها و ساختارهای ضعیف و شکننده و برای برقراری نظام دموکراتیک به مردمانی آگاه بااعتماد به نفس و خودباوری بالا نیاز است.
به خاطر داشته باشیم اگر فردی با خصوصیت و ویژگی های شخصیتی دونالد ترامپ در کشورهای خاورمیانه یا چین و روسیه به قدرت رسیده بود [با توجه به فرهنگ عمومی این جوامع] به این راحتی حاضر به کناره گیری از قدرت نمی شد.
کانال خرمگس
گروه گزارش/
یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش گفت و گویی را با روزنامه قدس انجام داده که در پرتال وزارت آموزش و پرورش با عنوان « ضرورت وفاق ملی برای شكل گيری تحول در آموزش و پرورش » منتشر گردیده است . ( این جا )
یوسف نوری می گوید : هیچ از خود پرسیده اید که نقش شما در این میان چیست ؟
« برای درک بهتر این موضوع یک مثال میزنم. ما در سه سال گذشته با بحران کرونا روبهرو بودیم و در مقابله با این بحران خوشبختانه یک وفاق ملی شکل گرفت و به این ترتیب توانستیم در مقابله با این همهگیری موفق و خوب عمل کنیم .
همین امروز که چین و اروپا یک بار دیگر با مشکل اوجگیری کرونا روبه رو هستند، من و شما رو در رو و بدون ماسک مشغول گفت و گو با هم هستیم و مدرسههای کشور نیز بدون هیچ مشکلی آموزشهای حضوری خود را از سر گرفتهاند.
اجرای سند تحول بنیادین هم به چنین وفاق و همدلی و همکاری نیاز دارد. »
پیش تر ؛ « صدای معلم » در گزارشی نوشت : ( این جا )
« همچنین همین وزیر آموزش و پرورش در نشست شورای معاونین امور مجلس وزارتخانهها و سازمانهای دولتی که به میزبانی وزارت آموزش و پرورش در محل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و در 30 آبان سال جاری برگزار شد عنوان کرد : ( این جا )
« متاسفانه اندیشههای غربی دیگری مطرح شد که خانوادهها را هدف گرفته بود. مدارس ما سه سال تعطیل بود، اما یک نفر اعتراض نکرد که دانش آموزان مشکل فاصله تربیتی در بعد روانشناختی و جامعه شناختی پیدا میکنند در حالی که نهایت تعطیلی مدارس در جوامع دیگر، شش ماه بوده است. نظام سلطه به دنبال ایناست که مدارس و دانشگاهها را واقعا تعطیل کند . »
وزیر آموزش و پرورش دقیقا از کدام « موفقیت » و « خوب عمل کردن » می گوید ؟
آیا ایشان سخنان پیشین خود را فراموش کرده است ؟
آیا اجبار معلمان توسط مدیران به استفاده از لوازم شخصی برای آموزش مجازی نامش موفقیت است ؟ اگر واقعا زیر ساخت توسعه کشور ، آموزش و پرورش است پس چرا در مساله ی آلودگی هوا ، فقط مدارس تعطیل می شوند ؟ آیا جز این است که مقامات و مسئولان مملکت درک درستی از مقوله آموزش ندارند و هر حوزه غیرپول سازی را حوزه ای زاید و ناکارآمد می بینند ؟
آیا از ونزوئلا هم کم تر هستید ؟! کشوری که بر اساس گفته های وزیر علوم و معاون رئیسجمهور ونزوئلا ؛ هر دانشآموز یک لپتاپ رایگان از نظام آموزشی کشور تحویل میگیرد ( این جا )
آیا از آمار « فقر یادگیری » فزآینده در کشور خبر دارید ؟
آیا به عنوان وزیر آموزش و پرورش خبر دارید که فقر یادگیری در ایران به 44 درصد افزایش پیدا کرده است ؟
آیا می دانید 2 سال آینده، 50 درصد دانش آموزان بعد از کلاس چهارم، حتی نخواهند توانست یک متن ساده را بخوانند ؟ ( این جا )
آیا همان چین و اروپا که از آن مثال می آورید به خاطر کرونا مدارس را بیش از دو سال تعطیل کردند ؟
آیا می دانید تعطیلی مدارس در تهران و برخی استان ها و شهرها وارد یک ماهگی خود می شود ؟
در کجای دنیا مثل ما عمل می کنند ؟
در کجای دنیا نهاد بیرون از آموزش و پرورش مانند کمیته اضطرار آلودگی هوا که هیچ سر رشته ای از آموزش و تربیت ندارد بدون آن که منابع آلوده کننده ی هوا را تعطیل کنند دائما نسخه ی تعطیلی برای مدارس و دانشگاه ها می پیچند ؟ هیچ از خود پرسیده اید که نقش شما در این میان چیست ؟
( ارتفاعات کلکچال تهران - 12 دی ماه 1401 )
آیا برآورد دقیقی از آسیب های تعطیلی مدارس در دوران کرونا مانند ترک تحصیل ، افت تحصیل و افزایش بیماری های روانی و... داشته اید ؟
چرا دروغ می گویید ؟
آیا با همین سخنان خلاف واقع و غیرعلمی قرار است سراغ سند تحول بنیادین را اجرا کنید ؟
همین بس که :
« وفاق ملی » با سخنرانی و شعار حاصل نمی شود .
گام نخست برای تحصیل وفاق ملی تحول در الگوهای حکمرانی و تغییرات اساسی در سیاست های کلان است .
وزیر آموزش و پرورش در این مصاحبه می گوید :
« زیرساخت توسعه کشور، آموزش و پرورش است و این را رسانه بهتر میتواند تبیین و منتقل کند تا وفاق ملی برای شکلگیری این تحول به وجود آید . »
تکرار می کنیم :
اگر واقعا زیر ساخت توسعه کشور ، آموزش و پرورش است پس چرا در مساله ی آلودگی هوا ، فقط مدارس تعطیل می شوند ؟ آیا جز این است که مقامات و مسئولان مملکت درک درستی از مقوله آموزش ندارند و هر حوزه غیرپول سازی را حوزه ای زاید و ناکارآمد می بینند ؟
از کدام « رسانه » سخن می گویید ؟
آیا منظورتان « صدا و سیما » است که از بودجه ی عمومی ارتزاق می کند و به افکار عمومی پاسخ گو نیست و حاصل عملکردش در کشور جز تفرقه ، تنفر و تشتت چیز دیگری نیست ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
میخواهم مطالبی را بعد از گذشت « ۱۰۰ روز » از اتفاقات اخیر، نگارش کنم. امیدوارم مورد توجه واقع شود.
تمام تلاشم این است که نوشتههایم بدون حب و بغض، جهت روشنگری برای مردم کشورم ایران و بیدار شدن دولتمردان باشد.
میدانیم، افرادی سلامت روان دارند که واقعیتگرا و مسئولیتپذیر باشند.
هر اعتراضی در جوامع مختلف، دارای دست آورد و سازندگی در زمینههای گوناگون است، حکومت باید هوشیار باشد که عوامل این اعتراضات چیست؟
اگر اعتراض با اغتشاش همراه شود، حکومتها صدای مردم را نمیشنوند!
فضا در کشور باید طوری مهیا باشد که هر قشری از جامعه صدای خودشان را به حکومت برسانند. نباید آغاز اندیشیدن، سرآغاز تحلیل رفتن باشد. مسئولین نباید بین خودشان و مردم شکاف ایجاد کنند، چون ممکن است یک دفعه غافلگیر شوند که زمان آن گذشته است. دولتمردان از تجربیات گذشته درس بگیرند و مشکلات مردم را به خوبی حل کنند، تا شکاف چند قطبی در کشور ایجاد نشود. نظام بداند، اعتراضات و بحرانها، فرصتی هستند که در مسیر مطالبهگری مردم به ساختار کشور کمک میکند.
هر کشوری برای آغاز توسعه ابتدا باید به بازسازی ساختار فرهنگی توجه کند تا پیشرفت در تمام زمینهها حاصل گردد. البته تا زمانی که مردم برای بهبود حال یکدیگر احساس مسئولیت نکنند، عدالت اجتماعی محقق نمیشود و اگر دولتها هم به مردم توجه نکنند، اعتماد از دست رفته قابل بازیابی نیست و هزینه زیادی باید صرف شود تا مردم با نظام به هم گرایی برسند.
تا زمانی که همه (دولت و مردم) برای بهبود حال یکدیگر احساس مسئولیت نکنند، هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد.
اگر دولتها شنونده خوبی باشند و مطالبهگری با هنرمندی خاص و با ادبیات درست باشد و حکومت هم به درخواست منطقی مردم پاسخ دهد، میتوان امیدوار بود که ساختار در حال تغییر است. در همین راستا مسئولین آموزش و پرورش باید دانشآموزان را مطالبهگر، مُحقق و با اعتماد به نفس بالا تربیت کنند.
«ارتقای سطح اعتماد به نفس» در دانشآموزان، باعث ترویح فرهنگ گفتوگو صحیح و رسیدن به گروههای قوی پاسخ به شبهات در مدارس میشود. در این حالت در سنین مختلف میتواند، به خوبی بحرانها را مدیریت و با استدلال مطالبهگری نمایند. فعالان فرهنگی مانند صدا و سیما هم نباید با انتشار اخبار ناگوار روی سلامت جسم و روان مردم تاثیر بگذارند.
مشکل مردم نه برداشتن روسری و نه قرار دادن آن بر سر دختران و زنان است، بلکه مشکل اساسی این است که مردم با این تورم بالا و عدم مدیریت مسئولین نمیتوانند، زندگی عادی خود را انجام دهند.
اقتصاد، فقط یارانه و صدقه دادن به مردم نیست، مردم ارزانی میخواهند، نمیتوان مردم را فقط به آینده وعده داد!
رئیسجمهور دولتِ مردمی، بیش از یک سال از عمر دولتش میگذرد، یک سال در این دوره با یک سال چند دهه پیش متفاوت است، نمیتوان مردم را به آینده وعده داد و از این سخن گفت که تازه یک سال از عمر این دولت گذشته است.
حق مردم ایران نیست که دچار فقر، تنگدستی، بیکاری و گرانیهای لحظهای و سرسامآور باشند. مسئولین نظام جمهوری اسلامی بدانند « فرق » خیلی بیشتر از « فقر » به کشور آسیب میرساند.
جامعه ایران، دچار بحران اقتصادی مزمن است. حق مردم ایران این نیست که دچار فقر، تنگدستی، بیکاری و گرانیهای لحظهای و سرسامآور باشند. ایران، کشوری ثروتمند با مردمی سرشار از استعداد است. مردم چنین کشوری باید کاملاً در رفاه باشند و در جامعه ایرانی هیچ نشانی از فقر و بیکاری وجود نداشته باشد.
اینکه هر سال حقوقها را بالا ببرند و در عوض، هر روز قیمتها بالاتر بروند، مدیریت اقتصادی نیست، بلکه بحران اقتصادی ناشی از عدم مدیریت صحیح است. در واقع هر سال حقوق بگیران، حقوقشان کم میشود.
از فرمان صادر کردن و دستور دادن و فرافکنیهای معمول هم کاری برنمیآید. عوامل اصلی بحران اقتصادی، مدیریت ناکارآمد و سیاستهای نادرست هستند و طبیعی است که تا این دو عامل برطرف نشوند، این بحران نیز از بین نخواهد رفت، و هیچ گاه اقتصاد با گفتار درمانی حل نمیشود.
دولتها باید آن قدر بزرگ باشند که اشتباهات خود را قبول کنند، آنقدر باهوش باشند که از آنها سود ببرند، و آنقدر قوی باشند که آنها را اصلاح کنند.
جراحی اقتصادی، زمان خاص خودش را میطلبد، جراحی که منجر به ایجاد تودههای سرطانی در بین مردم شود، جراحی نیست، نوعی قتلعام است.
رئیسجمهور میگوید، دولت رتبه بندی معلمان را اجرا کرده و در پی مشکلات بازنشستگان میباشد. همین دو موضوع که همواره از صدای دولت پخش میشود، انجام نشده است و عدالت در پرداخت بین شاغلین و بازنشستگان صورت نگرفته است.البته آنچه از همه دردناک تر است، فقر و بیماری نیست،
بیرحمی مردم نسبت به یکدیگر است. علت آن این است که، ملت زورش به دولت نمیرسد، تلافی آن را سر همدیگر در می آورند.
اعتقاد شخصی دارم؛ اگر میخواهیم پس از مرگ فراموش نشویم، چیزی بنویسیم که قابل خواندن باشد، یا کاری کنیم که قابل نوشتن باشد. مثلاً در مورد توافق برجام آنقدر باهوش و به موقع عمل کنیم که کشور و مردم آسیب نبینند، دنبال فضای « برد- برد » باشیم نه منتظر ایجاد تحریم که باعث نابودی ملت میشود. زیرا، کاسبان تحریم نمیگذارند آرامش به مردم برگردد.
این روزها در کنار مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، سفره رنگین تحریم همچنان برای عدهای گشوده است و کاسبان تحریم، همچنان به منفعتاندوزی ادامه میدهند.
مردم اکنون به خوبی دریافتهاند که در موضوع تحریم، « چهار دسته » در داخل و خارج نقشآفرینی میکنند :
دسته اول؛ کشورهای تحریمکننده غربی و در رأس آنها آمریکا که همواره منفعت کشورش برایش مهم است و هیچ گاه به فکر ملتها نیست.
دسته دوم؛ کشورهایی مثل چین که با تخفیفهای خوب از جیب ملت ایران نفت را میخرند.
دسته سوم؛ کشورهای همسایه که باید مجاری تنفس ایران باشند ولی هر یک به نوعی از این آب گلآلود در حال شکار شاهماهیهای اقتصادی و سیاسی خود هستند.
دسته چهارم؛ کاسبان داخلی تحریم که خوب میدانند، برای دور زدن تحریمها نیاز به عدم شفافیت است.
شفافیت؛ باید در عمل ظهور کند.
سران سه قوه و ائمههای جمعه و سیاستمداران، شاید در لفظ بگویند، مجلس و دولت ابتدا، دنیای مردم را آباد کنند و سپس به فکر آخرت آنها باشند، یا بگویند، اشکال در کشور وجود دارد، و در آینده بگویند، مسیر را درست نرفتیم و باعث پسرفت کشور شدیم و مثالِ مگس روی زخم می نشیند را برای جبران عنوان نمایند!
شفافیت در عمل باید نشان داده شود، عدالت را مردم رویت نمایند و فیلتر کردن جواب نمیدهد. ما در دنیایی زندگی میکنیم که در نانو ثانیه «یک میلیادیوم ثانیه» اطلاعات جابه جا میشود. تفاوت نباید در حکومت اسلامی بین مردم و مسئولین باشد. اگر فضای مجازی فیلتر است، اما برای مسئولان باز است! این «فرق» بیشتر از «فقر» به کشورآسیب خواهد زد.
در حکومت اسلامی، قلم قاضی در مقابل معاصی نباید بلغزد و اگر فردی اموال عمومی را غارت میکند و به عنوان اختلاسگر در جایگاه خاصی از زندان مراقبت میگردد، مردم آن را می بینند. رای قاضی باید منصفانه و طبق قانون باشد و متخلفین را در دهههای اخیر به اشد مجازات برساند، اگر چنین شد، ملت با تمام قوا پشتیبان نظام و دولت میباشد و تمام قد، دفاع خواهند کرد.
اعتماد مثل یک برچسب میباشد، وقتی که از جایش کنده شد، ممکن است، دوباره بچسبد، اما هرگز به محکمی اولین بار که از آن استفاده کردهایم نخواهد شد.
چرا نباید فضای مجازی را طوری مدیریت کنیم که روشنگری ایجاد کند؟ طوری که امام جمعه شجاع کرج میفرماید: « صحنه دفاع مقدس اکنون در فضای مجازی است، بیشترین شهید و تلفات را در این صحنه میدهیم، اسیر و جانباز و مفقود در این فضا فراوان است.»
زمانی فرا میرسد که باید میان تماشاگر بودن و عمل کردن، یکی را انتخاب کرد. این معیارِ انسان بودن و خدمت بدون منّت به مردم بی نظیر ایران است. دولت بداند، صدقه دادن به فقرا برای ساعتی آنها را سیر میکند، اما با عدالت میتوان به آنها زندگی بخشید. وقتی رئیسجمهور سوگند یاد میکند باید به اخلاق و قانون احترام بگذارد و پای بند به اجرای قانون، برای راحت زندگی کردن مردم باشد. برای نظام هر کشوری، آموزش، امنیت و بهداشت برای مردم سرزمینش باید مهم باشد، ملتِ خودش در اولویت باشد، بعد از آنکه شرایط همهی مردم مناسب بود، به فکر مردمِ دیگر کشورها باشد!
برای « آزادی » در منطقهای لازم نیست، آسمان و زمین کشور خودمان را خراب کنیم، تنها باید با دنیا تعامل کنیم و ثابت نمائیم، دنبال آزادی به مفهوم واقعی هستیم. همهی زیر ساخت و پیشرفت یک کشور از مدرسه شروع میشود، چقدر ما به مدرسه و نقش آن اهمیت میدهیم ؟
من به عنوان مدرس فیزیک در مدرسه و دانشگاه طبق قوانین فیزیک می گویم : عادتهای اتمی (کوانتومی)، تغییرات کوچک، میتواند نتایج بزرگ و منبع انرژی با توان بسیار بالا باشد. اگر این تغییرات از مسئولین آغاز شود، به مراتب سازندهتر است.
مردم هم باید آموزش ببینند که اعتراض کردن، یک هنر است. کرسیهای هم اندیشی آستانه تحمل را بالا میبرد. در این حالت مراکز گفت و گو، نقد و اعتراض باز میشود و تالار اندیشهورزِ شیشهای، شفافیت را در عمل نشان میدهد.
مگر رئیسجمهور نمیگوید: تحریم و آشوب دو روی یک سکه هستند!؟
چه اشکالی دارد مراکزی برای گفت و گو و اعتراض نسبت به برخی تصمیمها اختصاص دهیم؟ این در قانون اساسی وجود دارد.
آقای رئیسجمهور؛ آن را در عمل انجام دهد! به گفته رئیس قوه قضائیه اگر دوربینها هم چنین فضایی را ثبت و ضبط کنند، آن گاه شفافیت ظاهر خواهد شد و مردم حرف هایشان را بطور شفاف میزنند.
البته باید حدفاصل بین اعتراض و اغتشاش مشخص شود. نمیشود اجازه داد، افرادی با اغتشاش آرامش جامعه را بر هم بزنند. در چنین حالتی صدای مردم شنیده نمیشود.
به نظرم یکی از مهمترین راه حل برای رفع مشکلات کشور، گفتن اشکالات مسئولین است، افرادی کنار مسئولین قرار دارند، همواره ملاحظه میکنند یا جرأت گفتن عیب یک مسئول را ندارند، به همین دلیل است، بعضی مسئولین، خودشان را « عقل کل » میدانند!.
رئیسجمهور در سفرهای استانی در مراکز استان همیشه این جمله را به استانداران میگوید: که با افراد دلسوز، فرهیخته و بومی هر استان جهت کارگشایی در امور، مشورت کنید. حداقل در استان البرز این سخن رئیس دولت انجام نشده است!
مـشکل ما خدا، پیغمبر و قرآن نيست!
مـشکل ما مسئولینی هستنـد، که خود را نماينده خدا میدانند و با نام خدا هر کارى که می خواهند میکنند.
ارزشمندترین دارایی یک حکومت مردم آن کشور است که اگر در زمان مناسب به آنها پرداخته نشود، زمان میگذرد و جبرانناپذیر است. یعنی میزان فرصتی که در بحرانهاست در خودِ فرصتها نیست، به شرطی که نترسیم و نترسانیم!
انقلابی بودن فقط به داد و بیداد کردن و صدای بلند نیست، برخوردها و حرفهای تند و بدون پایه جبهه جدیدی در مقابل نظام ایجاد میکند. در کشور ما فوتبالیست خوب و متدین زیاد داریم. هم خودشان خوبند و هم خانواده خوبی دارند، نباید افرادی به ورزشکاران توهین کنند، چون خودشان زیر سئوال میروند.
بعضی تندرویها و اظهارات بیقاعده گزک دست دشمنِ فرضی میدهد و عدهای را از نظام دور میکند.
باید قبول کنیم؛ معترضان، برانداز نیستند، بلکه اگر خواستههای قانونیشان را دولت برآورده کند، بهترین پشتوانه نظام خواهند بود.
همه چیز را تقصیر آمریکا نیندازیم، بزرگترین راه مبارزه با کسانی که مانع رشد ملت ایران میشوند، خدمت صادقانه به مردم است. اشتباه گذشته را تکرار نکنیم و دولت باید هرچه سریعتر به تصحیح عملکردهای خود بپردازد و این واقعیت را بپذیرد که فقط با برقرار ساختن عدالت، رفع تبعیضها، حل مشکلات اقتصادی، مبارزه جدی با مفاسد اقتصادی و اداری، پایبندی به قانون در بررسی صلاحیتها در انتخاباتها و ایجاد تغییرات بنیادی در مدیریتها میتوانید مانع انفجار مجدد انبار باروتی شود که عملکردهای نادرست دهههای اخیر، آن را به وجود آورده است.
ای کاش به برخی از افراد که مسئول بیکفایت هستند، مرخصی اجباری میدادند تا برای مردم تصمیمگیری نادرست نکنند.
متاسفانه نان عدهای در بلوا و آشوب است، فرقی نمیکند که در کدام طرف باشند. شاید این افراد در بدنه دولت باشد! نظام تا کِی قرار است به خاطر برخی افراد هزینه پرداخت کند؟ چقدر باید ما مشکل را تقصیر دولتهای قبل بدانیم؟
اگر مشکلی از مردم حل نمیکنیم، حداقل سکوت کنیم، و قضاوت را به مردم واگذار نمائیم.
در این شرایط سکوت خیلیها بهترین کمک هم برای آرام شدن فضا و هم برای کمک به نظام و مردم است. باید در جلسات سران تصمیمی گرفته شود که ساز و کار جدیدی برای شنیدن اعتراضات فراهم شود. وقتی فردی مسئول میشود، باید هم تحمل شنیدن داشته باشد هم پاسخ گو باشد تا خشم معترضان کنترل شود. مسئولان در جامعه، فضای گفتوگو را ایجاد کنند، صدای نسل جدید را بشنوند، به مطالبات به حق مردم پاسخ دهند و قوانین و ستادهای ناکارآمد را حذف کنند. مردم هم باید آموزش ببینند که اعتراض کردن، یک هنر است. کرسیهای هم اندیشی آستانه تحمل را بالا میبرد. در این حالت مراکز گفت و گو، نقد و اعتراض باز میشود و تالار اندیشهورزِ شیشهای، شفافیت را در عمل نشان میده
حوادث پائیز، ۱۴۰۱ را از چند زاویه میتوان بررسی کرد؛ باید منتظر چنین اتفاقی میبودیم، زیرا طی چند سال اخیر مشکلات و فشارهای مختلفی به جامعه وارد شد. بخشی از این فشارها مشکلات اقتصادی است که بخشی ناشی از تحریم و بخشی نیز ناشی از ضعف مدیریت و بدمدیریتی در کشور است.
اقتصاددانان دلسوز معتقدند: تا نهادهای امنیتی از اقتصاد خارج نشوند، مشکل کشور حل نمیشود، حاکمیتی باهوش است که تصمیم بگیرد، بقای خودش مهم است، یا ثروت اُلیگارشیهای درون قدرت؟ در حکومت اُلیگارشی « oligarchie» گروهی اندک به سود خویش، فرمانروایی اکثریت مردم را بر عهده دارند. حکومت به وسیلة چند نفر معدود اداره میگردد و دولت به صورت متمرکز در تعدادی از خانوادهها و قبایل اصلی حفظ میگردد.
در این نوع حکومتها، اتحاد اجتماعی از دست خواهد رفت، زیرا اجتماع به دو دسته ثروتمند و تهیدست تبدیل میشود و در هر جامعهای که صنفگدایان وجود داشته باشد به طور حتم اختلاسگر، سارق و جیببر ایجاد میشود. نمیتوان با کُشتن چند جوان که در همین ۴۴ سال بعد از انقلاب به دنیا آمدهاند، آنها را اعدام کنیم تا دیگران عبرت بگیرند، این جوانان را ما خوب تربیت نکردهایم، اشکال از خودمان است که یک جوان مطالبهگر مُحِق «مطالبهگرِحقطلب قانونمدار» نیست!
با اعدام عدهای مشکل حل نمیشود. زیرا هر گلوله ممکن است، یک پرنده را بکُشد ولی هزاران پرنده را به پرواز در میآورد.
یاد بگیریم؛ واحد اندازهگیری انسانیت، دست جوانانی است که بگیریم و گرههایی از مشکلات آنها باز کنیم.
امور پرورشی و تربیتی در آموزش و پرورش چه کار کردند؟ معلمی که خود، مشکل معیشتی و دغدغه زندگی دارد، قادر نیست روی دانشپژوهان اثر مثبت داشته باشد. در کشورهای پیشرفته مانند ژاپن ابتدا به مدرسه و دانشگاه توجه میشود. این مکانها مقدس و امن هستند، قرار است در چنین مکانی علم، فرهنگ و تمدن تولید شود. آیا زیرساخت آن در کشور ما مهیا است؟ یا فقط در هفته معلم، فرهنگیان را به عرش میبرند و در پایان هفته سقوط آزاد میکنند!
آیا به دانشپژوهان احترام به بزرگترها را آموزش دادهایم، حفاظت از محیط زیست و طبیعت را میدانند؟
همهی زیر ساخت و پیشرفت یک کشور از مدرسه شروع میشود، چقدر ما به مدرسه و نقش آن اهمیت میدهیم ؟ واضح است که دانش آموز دهه ۸۰ سئوال دارد و حکومت هم پاسخ گو نیست!
مدیران فرهنگی باید حماسهآفرینی کنند و مانند شهدا خط مقدم قرار گیرند و با مردم با صداقت و شفاف سخن بگویند تا جوانان آنها را باور کنند. رویکرد حوزه فرهنگ برای جوانان چه چیزی بوده است؟ رسانهها چه غذای روحی برای نسل جوانان مهیا کردند؟ باید طیف دانشآموزی و دانشجویی را به رسمیت بپذیریم، فهم نظاممند و هوشمند از دانشپژوهان داشته باشیم، آنان آیندهسازان کشور هستند، کیفیت آموزش را در مدارس بالا ببریم تا سطح آگاهی و مطالبهگری منطقی را از آنها انتظار داشته باشیم.
بعضی از مسئولین خودشان و رفتارشان بزرگترین منکر است، گشت ارشاد باید آنها را نهی کند که این رفتار نادرست، ضربهای مهلکتر به اساس دین میزند که بالاتر از هر ضربهای است.اگر به سئوالات دانشآموزان پاسخ دهیم، اعتراض آنها تبدیل به اغتشاش نمیشود و کشور آسیب نمیبیند.
از صدای مخالف نباید هراس داشته باشیم. اگر مسئولین مثل مردم عادی زندگی کنند، نارضایتی در جامعه را به خوبی مشاهده خواهند کرد و برای رفع آن، اقدام می کنند.
به نظرم برای حل مشکلات باید سه مولفه اصلاح گردد :
1- آزادی رسانه ملی؛ بدون سانسور واقعیتها را بگوید تا شفافیت که مورد نظر سران قوا است هویدا شود.
2- استقلال نهاد قضایی؛ در عملکردش جلوی ضابطین ایستادگی کند، نهاد قضایی قرار نیست، از سیستم دفاع کند، بلکه باید قانون را به اجرا درآورد. چرا برای مراسم عقد دختر آقای اسماعیل عبدی که که به عنوان معلم، ۸ سال است زندان است، قوه قضائیه موافقت می کند ، ولی ضابطین مخالفت میکنند؟!
به عنوان یک نمونه دیگر مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال؛ مدیری که به دیگران توهین میکند و عصاره ساختار مدیریتی در این کشور است. فردی که خرابکاری میکند، ناموفق است و پروندههای مفتوح دارد، اما در عین حال میتواند با اعتماد به نفس کامل بیاید جلوی دوربین بنشیند، قیافه حق به جانب بگیرد، خودش را حلاّل مشکلات بنامد و به دیگران توهین کند. سئوال اینجاست.! آقای مهدی تاج! شما اصلا مقصر نیستید، نهادهای نظارتی مقصر هستند که با شما برخورد نکردند. نقش نیروهای نظارتی و ضابطین باید در اینجا نمایان شود، تا مردم باور کنند، فساد سازمان یافته در کشور وجود ندارد!
3- اصلاحات در رویه شورای نگهبان؛ این ارگان بااین رویکرد در "ردصلاحیت ها" امکان ندارد، بتواند یک فضای مناسبی را فراهم کند.
متاسفانه، عدهای از مسئولین مرتباً فقط شعار میدهند و حرف بدون عمل میزنند، کاش این نوع از مسئولین « حرف نزدن » بلد بودند، بعضی سخنان، بنزین روی آتش ریختن است و احساسات ملت را برانگیخته می کند.
کارگروه های هوشمند در هر استان باید تمامی مشکلات و معضلاتی که باعث بروز اعتراضات می شود، را جدی بگیرند، مانند رفتار دستگاههای حکومتی به ویژه سازمانهای امنیتی و انتظامی و اداری که با مردم دارند.
تا نهادهای امنیتی از اقتصاد خارج نشوند، مشکل کشور حل نمیشود . از حوادث پائیز ۱۴۰۱ نباید به سادگی عبور کرد، در این حوادث بسیاری از حرمتها شکسته شد ... باید شرایطی ایجاد کنیم که مردم بتوانند اظهارنظر نمایند . روزنامهها و رسانهها صدای مردم باشند، نه فقط اسم مردمی، روی دولت، باشد. میدانیم، جزئی از قانون اساسی کشور است که وزارت کشور اجازه بدهد، مردم در جایی با حفاظت خودِ وزارت کشور جمع شوند و حرف خود را بزنند و مطالبهگری نمایند تا تجمعات به اغتشاش کشیده نشود، زیرا یک اعتراض ساده در گوشهای از کشور باعث بد گفتن و اهانت به دین و مقدسات میگردد.
با فیلترینگ، مردم بیشتر تحریک میشوند. با فیلترینگ بازارهای منطقه را از دست خواهیم داد، این کار به گونهای « خودتحریمی » است و همچنین این اقدام به گونهای نقص مسائل همچون آزادی بیان و دسترسی به اینترنت آزاد در راستای توسعه علم، تکنولوژی و دانش بشری است. اگر این کار ادامه داشته باشد، « دینامیت » زیر ساختمان نظام گذاشتن است.
در دنیای کنونی، هیچ کس به دنبال انقلاب نیست، مگر گروههایی مانند داعش و القاعده، بلکه جهان به سوی تحول و اصلاحات حرکت می کند. حکومت ایران باید آئیننامهای که خداوند فرستاده است و همه موارد را گوشزد نموده (قرآن) را سرلوحه کارهایشان قرار دهند و خالصانه در خدمت مردم باشند. از زمان نهایت استفاده را ببرد، زیرا زمان قدرت برگشت ندارد و هرگز لحظهها تکراری نیست.
عمل هر مسئولین ویترین است و همه مردم آن را مشاهده میکنند، باید بهترین دستاوردها به نمایش در آید. نظام، بداند اگر هیچ تغییر و تحولی در سیاستهایش که منجر به این همه نارضایتی شده، به وجود نیاورد، آخر عاقبت این مملکت چه خواهد شد. اعتراض دارای ابعاد گسترده است، حکومت باید به طول، عرض و مخصوصاً عمق اعتراضات توجه کند که باعث جنجال نگردد، همه دشمنان خارجی نیستند، بعضی مواقع دشمن در « پستوخانهی خودی» وجود دارد، آنها را بشناسیم.
وقتی از سیاستهای دولت انتقاد میکنیم، میخواهیم سازندگی در آن ایجاد شود. جراحی اقتصادی دولت سیزدهم، سبب ایجاد بیماریهای زیادی شد که سلامت و روان ملت را هدف قرار داد و باعث از بین رفت قسمتهای سالم بدن شد.، شاید هدف دولت از بین بردن قسمتهای بدخیم (اقتصاد بیمار) بود، ولی هنگام جراحی رگ و پیهای سالم اطراف تومور را از بین بُرد.
یک جمله از شهید بزرگوار « شهید همت » که افتخار هم رزمی با ایشان را در جبهه داشتم، بیان میکنم، فرمودند: هر وقت در مناطق جنگی راه را گم کردید، نگاه کنید، آتش دشمن کدام سمت را میکوبد، همان جبهه خودی است. (مانند رئیس سازمان برنامه و بودجه)
بالای ۴۰ سال است بعضی مسئولین بیکفایت میخواهند نظام را سرنگون کنند، مردم نمیگذارند. مسئولین بدانند، «زمان» به خاطر هیچ کس منتظر نمیماند، پس فراموش نکنیم؛ دیروز به تاریخ پیوست، فردا معما است، ولی « امروز » هدیه است که نظام باید قدرش را بداند. مسئولین هوشیار باشند، « حقیقت » گلی است که حتی در شورهزار هم می روید، پس در این نبرد پیچیده، باید مغز هارا بیدار کرد و به موقع تصمیمات سازنده بگیریم.
اگر گفته میشود دولت سعودی در یک روز ۸۱ نفر را گردن زد و رسانهاش دلسوز مردم شده است، شما به عنوان نظام جمهوری اسلامی طوری عمل کنید، که مردم سخنان آنها را باور نکنند و در پی جبران ضعف و کسری خودتان باشید. صدا و سیما مرتباً میگوید، وقتی همه در خواب هستند، کشتی انقلاب از طوفان حوادث و فتنهها عبور میکند، حتماً این کشتی یک « ناخدا » دارد، ناخدای این کشتی باید با مردم صادق باشد، اجازه شنیده شدن حرفهای مردم را بدهد، قبول کند کاستیهای زیادی از طرف مسئولین بیتدبیر وجود دارد که شرایط کنونی به وجود آمد.به نیروهای امنیتی بگوید، خشونت راه رسیدن به آرامش و صلح نیست، بلکه شفقت نسخه نجاتبخش بشری است.
مردم میدانند، هر جنبشی که بخواهد نظام سیاسی را جایگزین نظام سیاسی دیگر کند، مطمناً باید فردای بهتری را برای مردم ایران رقم بزنند، در صورتی که افراد تحریککننده، اهداف دیگری دارند و مردم در این ۱۰۰ روز واقعیت ها را متوجه شدند.!
در پایان این مقاله؛ به مفهوم دیکتاتور میپردازم . قضاوت در مورد اینکه این واژه مختص چه شخص، رسانه و دولتی است را به مردم ایران واگذار میکنم.
استبداد، خودکامگی، دیکتاتوری بهعنوان شکلی خودکامه از دولت و نوعی حاکمیت قدرتمداری است که قوانین از سوی یک شخص تعریف میگردد.
دیکتاتور در واژه به معنی «کسی که دیکته میکند» .
دیکتاتور؛ خود را فراتر از هر قانونی میداند و حرف و ارادهاش را بدون هیچ مانع و محدودیتی اجرایی میکند. دیکتاتور کسی است که میتواند خواست و اراده خود را بر خواست و اراده اکثریت دیکته کند.
هیچ مقام و نهادی جرأت ارزیابی عملکرد و بازخواست دیکتاتور را ندارد. به بیان دیگر؛ دیکتاتور بیشترین قدرت و کمترین پاسخ گویی را دارد.
دیکتاتور و دیکتاتوری میتواند منتقدان و مخالفان فکری خود را با زندان، شکنجه و اعدام سرکوب کند. به همین دلیل در نظامی که دیکتاتوری حاکم باشد، هزینه اعتراض سیاسی بسیار زیاد است.
دیکتاتور و دیکتاتوری میتواند آزادی بیان و رسانهها را محدود کند؛ کتابها را بسوزاند و رسانهها را تعطیل کند، مغازهها را به زور ببندند، اتومبیلها را به بوق زدن وادار کنند، جلوی تعارف کردن شکلات به شخص را بگیرند. در دنیای کنونی، هیچ کس به دنبال انقلاب نیست، مگر گروههایی مانند داعش و القاعده، بلکه جهان به سوی تحول و اصلاحات حرکت می کند.
بنابراین در بلند مدت، هیچ فرد ، رسانه و نظام دیکتاتوری نتوانسته مردم کشورش را خوشبخت کند.
در خاتمه یاد آور می شوم؛
در جامعهشناسی سیاسی چند مفهوم وجود دارند که بعضاً دیده میشود این مفاهیم به اشتباه به جای هم، مورد استفاده قرار میگیرند. جنبش، اعتراض، شورش، انقلاب و اصلاح از جمله این واژگان است. اعتراض شامل همه حالات یادشده است. یعنی وقتی یک فعل منتقدانه در برابر یک وضعیت شکل میگیرد، به آن اعتراض میگویند که میتواند اشکال مدنی یا خشن داشته باشد. اما شورش شکل خشن، اعتراض است که با ویرانی، قتل و از بین بردن اموال عمومی و... همراه است. حالت دیگر جنبش است که در جنبشها شاهد یک میل بهبود خواهی هستیم که میخواهد وضعیت را بهتر کند. جنبش اساساً تشکل دارد و میخواهد ساختارها را بیثبات کند، اما هم هدف دارد و هم سازمان و تشکیلات. البته بیثبات کردن ساختارهای حاکم ویژگی مهم آن است. اگر افراد میل به بهبودخواهی را در چهارچوب ساختار دنبال کنند، این وضعیت جنبشی تبدیل به اصلاح میشود. اصلاح در درون چهارچوبها و ساختارها سعی در بهبود وضعیت دارد و سعی میکند، در چهارچوب قانون میل بهبود خواهی خود را به پیش ببرد.
با توجه به توضیحات فوق، آیا جنبش فعلی می تواند، موفق گردد؟
البته، هیچ راهی برای آمریکا و ابرقدرتها بهتر از این نیست که بدون جنگ و کشتار، و بدون اینکه پولی خرج کنند و حساسیتی ایجاد نمایند، ایمان را از دلهای مردم بدزدند و بزدایند. این کار به سادگی انجام میشود، با سخنرانیهای علمی، کتابهای فلسفی، فیلمها، نمایشنامهها و چیزهایی از این قبیل، به نام پیشرفت علم، ترقی فرهنگ، فلسفههای نوین و... هیچ راهی بهتر و موفقتر از این وجود ندارد و میدانیم که باورها و ایمانهای راسخ نقش به سزایی در بالندگی زندگی جامعه ایفا میکنند و زمانی که ایمان به سستی گراید، به انحراف کشیدن آن جامعه به راحتی صورت میپذیرد.
نتیجه:
اخلاق و آزادی دو مفهوم و دو مقوله مستقل هستند که جداگانه باید تعریف شوند، سپس رابطه و پیوستگی اخلاق و آزادی انسان را می توان بررسی کرد.
ملت ایران دوست دارد، آزاد باشد و با رعایت اخلاق و تمدنی که پیشینیان به ارث گذاشتهاند، حرکت کند.
یعنی انسان در فضای آزادی، راه فضیلت و یا رذیلت را انتخاب میکند. یکتاپرستی یا بت پرستی را برمیگزیند. به حقوق یکدیگر و همنوعان تجاوز میکند و یا حرمت آن را نگه میدارد، حرمت دیگران را حفظ میکند و یا حرمتشکنی میکند.
از این منظر آزادی، عملی ارادی و فردی محسوب میشود و خداوند انسان را انتخابگر قرار داده است تا تلاش کند و تلاشهای او از این سو و آن سو حمایت و تأیید شود، اما اگر در راه خوبی گام برداشت، پاداش آن را میبیند و اگر به بدی رفت، سزای آن را میبیند.
اما آزادی اجتماعی و آزادی که در ارتباط با جامعه است، طبعاً رعایت حقوق دیگران نسبت به این آزادی مطرح است. این آزادی نامحدود است تا آنجایی که به دیگران آسیب نرساند. به همین دلیل آزادی انسانها در اجتماع، حقوق یکطرفه نیست، بلکه دو طرفه است. عمل فرد نباید خلاف سنّت حسنه و حقوق دیگران باشد.
آزادی چه فردی که موهبت الهی است و چه آزادی اجتماعی، هر دو با اخلاق انسانی پیوند ناگسستنی دارند. همانطوری که اخلاق به انسان اجازه نمیدهد، حقوق دیگران و حقوق جامعه را پایمال کند، آزادی فردی، هم حق انسان است و انسان را در فضای آزادی، اجتماعی وادار میکند که به حقوق انسانی و اجتماعی احترام بگذارد.
در پایان، تمام تلاش خودم را انجام دادم که به عنوان یک معلم در مدرسه و دانشگاه، سخنان دانش آموزان و دانشجویان را در سه ماه پائیز در مورد حوادث اخیر به تحریر درآورم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید