«همه یک بیماری داریم، چون بیماری یکی بود، دارو یکی بود، جمله بیماری غفلت داریم، بیایید تا بیدار شویم »
ابوالحسن خرقانی
گفته می شود از اول آذرماه سال جاری تا کنون، شاهد اتفاقاتی مرموز و خطرناک در دستکم دوازده مدرسه در قم و دو مدرسه در بروجرد بودهایم که جز یکی، همه دخترانه بودهاند .
نخستین پرسشی که به ذهن متبادر می شود که چرا پس از گذشت بیش از 3 ماه و در چنین ابعادی مساله رسانه ای شده و تقریبا کل جامعه ی ایران و نیز بیرون از آن را درگیر خود کرده است ؟
چگونه می شود در میانه ی اعتراض به بحث مهم « مولد سازی » و به یک باره مسمومیت های دانش آموزان تیتر یک اخبار و رسانه ها می شود ؟
و یا زمانی که قیمت ارزهای خارجی به ویژه دلار سر به فلک می کشد و تورم عقل هر کسی را دچار اختلال می کند ، بحث سه ماه و اندی پیش ، بحث روز می شود ؟ حاکمیت همچنان راه خود را می رود و طوری عمل می کند که سعی دارد همه چیز را « عادی » نشان دهد بی آن که در الگوهای حکمرانی خویش تحولی صورت دهد .
سه تشکل فرهنگی سازمان معلمان ایران، انجمن اسلامی معلمان ایران و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در نامه ای به وزیر کشور در اعتراض به مسمومیت های سریالی دختران دانش آموز درخواست مجوز برای تجمع اعتراضی می کنند .
در بخشی از این نامه ی سرگشاده چنین آمده است :
« بی شک فاجعه غم انگیز مسمومیت های سریالی چند ماه اخیر دانش آموزان به واقع تلاش برای نسل کشی دختران و فرزندان و جگرگوشه های مادران و پدران این سرزمین، و ایجاد فضای ناامنی و ناامیدی در مدارس دخترانه، را نمی توان موضوع و مساله ای تصادفی و غیرعمدی دانست ... »
از دبیر کل سازمان معلمان ایران می پرسم :
« می شود در مورد واژه « نسل کشی » بیشتر توضیح دهید ؟
شما در نامه ی تان به ارتباط میان دو متغیر « مسمومیت » و « نسل کشی » اشاره داشته اید . به نظر می رسد حکومت با هدف « مدیریت و مهندسی افکار عمومی » وارد این معرکه می شود اما فراموش کرده است که نفرت توام با بی اعتمادی کامل بخش وسیعی از جامعه را فرا گرفته و ابزارهای پیشین هم اثربخشی و کارایی خود را از دست داده اند .
آیا تاکنون در این وقایع ، دانش آموزی به خاطر مسمومیت کشته شده است ؟
اگر اطلاعاتی دارید ؛ خوشحال می شوم شفاف سازی نمایید » .
پاسخی شفاف و اقناع گر دریافت نمی کنم جر کلی گویی های بی حاصل و قالبی و تکراری .
شبکه های اجتماعی را جست و جو می کنم بلکه بتوانم در کنار آمارهای بلند بالا و درازی که از مسمومیت های سریالی دانش آموزان در شهرهای مختلف منتشر می شوند به این نکته برسم که آیا در این مدارس معلمان و یا سایر کادر مدرسه هم دچار مسمومیت شده اند ... ؟
به نتیجه ای نمی رسم و این در حالی است که در دوران کرونا همین گروه ها و کانال ها ، اخبار معلمان فوتی و آسیب دیده را به صورت لحظه ای و آنلاین مخابره می کردند .
مگر می شود گازی سمی در مدرسه متصاعد شود و کاری به سایر افراد حاضر در آن واحد آموزشی نداشته باشد و فقط دانش آموزان را درگیر کند ؟
دوستی به طنز می گفت احتمالا معلمان در این مدرسه از جنس « آدم آهنی » هستند .
عملکرد دانش آموزان و خانواده های آنان در دوران کرونا هم که موجب استمرار تعطیلی مدارس تا 25 ماه و بیشتر شد و نیز رضایت نسبی آنان در تعطیلات بی سابقه مدارس به بهانه هایی مانند آلودگی هوا ، یخبندان و بارندگی و.. در ماه های اخیر که در تاریخ آموزش و پرورش ایران بی سابقه بود این ذهنیت را به من به عنوان « کنش گر حوزه آموزش و رسانه » تداعی کرد که باید با این رکن آموزش با احتیاط و تامل برخورد کرد . چرا تا زمانی که مدارس دایر هستند ؛ دانش آموزان در قالب گروه های کوچک شعارهای سیاسی و حتی ساختار شکن می دهند اما همین که به علت آلودگی هوا و یا عوامل دیگر مدارس تعطیل می شوند ؛ دیگر خبری از این اعتراضات سیاسی نمی شود ؟ حتی به آلودگی هوا واکنشی نشان نمی دهند ؟
در حال حاضر انتظار « نهاد خانواده » از « نهاد آموزش » به چیزی در حد « نمره » تنزل یافته است .
در واقع آنان از نظام آموزشی انتظار تربیت « شهروندان قانون مدار ، مدنی و مجهز به تفکر انتقادی و مهارت گفت و شنود » ندارند و مطالبه ی اصلی آنان چیزی جز دریافت مدرک نیست .
17 دی در یادداشتی گزارش گونه با عنوان « "نسل زد " و زومرهای ایرانی امتداد همان حکایت نوستالژیک قهرمان سازی؟ » نوشتم : ( این جا )
« می توان پذیرفت که اعتراضات بخشی از دانش آموزان به سیاست های آموزشی جمهوری اسلامی ایران بوده و هست و این که در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها ، دانش آموزان هم مانند معلمان « بازیگر » نبوده و نقش پیاده نظام را ایفا می کنند اما چرا دانش آموزان به دنبال « نهاد سازی » مستقل برای پژواک صدای خود نبوده اند ؟ چگونه می شود در میانه ی اعتراض به بحث مهم « مولد سازی » و به یک باره مسمومیت های دانش آموزان تیتر یک اخبار و رسانه ها می شود ؟
چرا اعتراضی به نهادهای دانش آموزی دولت ساخته نداشته و مطالبات خود را مدون نمی کنند ؟
برخی این نسل و آگاهی آنان را به « اینترنت » پیوند می دهند و این که شبکه های مجازی اجتماعی محرک آنان در چنین اعتراضاتی بوده است اما پرسش این است که چرا این گونه آگاهی ها همگام با سایر دانش آموزان جهان در مناسبت ها و یا مناسبات فراگیر مانند « محیط زیست » هویدا نمی شود ؟
چرا تا زمانی که مدارس دایر هستند ؛ دانش آموزان در قالب گروه های کوچک شعارهای سیاسی و حتی ساختار شکن می دهند اما همین که به علت آلودگی هوا و یا عوامل دیگر مدارس تعطیل می شوند ؛ دیگر خبری از این اعتراضات سیاسی نمی شود ؟ حتی به آلودگی هوا واکنشی نشان نمی دهند ؟
ساده ترین نتیجه گیری برای این فرضیه آن است که مشکل آنان باز بودن مدرسه است و با توجه با حساسیت مقامات امنیتی این کارها به نوعی تحریک برای تصمیم گیری در مورد تعطیل کردن مدارس است . » و یا زمانی که قیمت ارزهای خارجی به ویژه دلار سر به فلک می کشد و تورم عقل هر کسی را دچار اختلال می کند ، بحث سه ماه و اندی پیش ، بحث روز می شود ؟
این پرسش را شفاف مطرح می کنم که آیا واقعا مسمومیت ناشی از آلودگی هوا که سالانه و بنا بر آمار رسمی جان هزاران نفر را می گیرد خطرناک تر و آزار دهنده تر است و یا مسمومیتی که هنوز و با گذشت چند ماه حتی یک نفر هم تلفات نداشته است ؟
در حال حاضر انتظار « نهاد خانواده » از « نهاد آموزش » به چیزی در حد « نمره » تنزل یافته است .
وزارت آموزش و پرورش و سایر نهادهای حکومتی در ابتدا با احتیاط بسیار با این موضوع برخورد می کردند اما آن احتیاط ها و دور اندیشی ها و مصلحت سنجی ها به یک باره کنار می رود و خودشان هم بعضا می شوند مدعی و پیشران .
به نظر می رسد حکومت با هدف « مدیریت و مهندسی افکار عمومی » وارد این معرکه می شود اما فراموش کرده است که نفرت توام با بی اعتمادی کامل بخش وسیعی از جامعه را فرا گرفته و ابزارهای پیشین هم اثربخشی و کارایی خود را از دست داده اند .
تعداد قابل توجهی این وقایع را به جریان های مخالف آموزش و تحصیل دختران در ایران متصل می کنند که از زمان میرزا حسن رشدیه ( بنیان گذار آموزش نوین در ایران ) وجود داشته و اکنون در شکل « تفکر طالبانی» خود را بازتولید کرده و به دنبال اعاده شرایط به آن دوران می باشد .
البته در این آشفته بازار ؛ تحویل سفارت افغانستان به گروه تروریستی طالبان در تهران که تاکنون در سازمان ملل رسمیت پیدا نکرده اند و از قضا مخالف تمام قد تحصیل دختران هستند ؛ شائبه « هم پوشانی » این دو جریان داخلی و خارجی را بیش از پیش تقویت می کند .
زنی که پیش تر در ایران « خبرنگار » بود و اکنون به لطف سیاست های خرد گریز و بخشی نگر جمهوری اسلامی ایران به یک کنش گر تمام عیار در حوزه « سیاست » تبدیل شده در فراخوانی از دانش آموزان پسر ایرانی می خواهد که همسالان جنس مخالف را « تنها » نگذارند و مدارس را به تعطیلی بکشانند .
وضعیت به گونه ای شده است که تا روزنه ای برای « اعتراض » گشوده می شود فریاد و فغان از سایر حوزه ها به صورت خود گردان به یک « حوزه » تجمیع می شود و این زنگ خطری است که هنوز خیلی ها آن را جدی نگرفته اند .
حاکمیت همچنان راه خود را می رود و طوری عمل می کند که سعی دارد همه چیز را « عادی » نشان دهد بی آن که در الگوهای حکمرانی خویش تحولی صورت دهد .
لایه های مختلف اجتماع هم به مناسبت های مختلف سعی می کنند نارضایتی خود را به گوش این حاکمان برسانند اما این اکثریت خاموش اما ناراضی هم حاضر به پذیرفتن فرمول ها و قواعد کنش گری و مطالبه گری آگاهانه ، مدت دار و پایدار نیست و صد البته طبیعی است که هیچ دولتی حتی با آرای بالا اما بدون این جنس پشتوانه و سرمایه نمی تواند موجد « اصلاحات بنیادین » شود و تاریخ نشان داده با « اسطوره سازی » و بزرگ کردن آدم ها نمی توان به « دولتی توسعه گرا » دست یازید و از این بن بست تاریخی وهم انگیز رهایی یافت .
پدیده ای که در حال حاضر قابل مشاهده است ؛ « تعارض و اصطکاک منافع » میان دو بخش منفک « دولت » و « اجتماع » است که شکاف میان آن دو به گسلی تبدیل شده و این دو حاضر به گفت و شنود با حاکمیت بلامنازع « خرد » نیستند و در عرصه های مختلف و در غیاب « نهادهای مدنی » و « مفهوم سازی برای نهادهای مدرن » تقلا می کنند تا اهداف و مطالبات خویش را جلو ببرند .
نظرات بینندگان
در کشوری که « قانون » حاکم نباشد ؛ مسئولیت پذیری تعریف نشده باشد و در رفتارها و سخنان عنصر « عقل » تهی باشد ؛ طبیعی است که همه از صدر تا ذیل با و در « بحران » نفس خواهند کشید .
اگر جز این باشد باید تعجب کرد .
پایدار باشید .
قلم تان نویسا استاد
آقای قاسم پور
سپاسگزارم .
پایدار باشید .
آقای شیبانی
یکی از آفت های مهم جامعه ی ایرانی و البته کنش گران آن پوپولیسم ، سطحی نگری و نیز ساده سازی مسائل است .
کشوری که داعیه مدیریت جهانی دارد در امور یومیه ی خود درمانده است !
کشورهایی که اندازه ی ما جمعیت دارند و یا چند برابر هم مسائلی شبیه ما دارند ؟ خبری که در کل جهان منتشر شده است و ما را مضحکه دیگران کرده است .
مساله عمیق تر از این هاست .
البته گرایشی به شدت رادیکال هم در جامعه جریان دارد که می خواهد بگوید اگر جمهوری اسلامی نباشد .... با این ها طرف خواهید شد و گرنه بیش از 40 سال که در این کشور دختران تحصیل می کنند و تعداد دانشجویان دختر هم بیش تر از پسرهاست و تاکنون مشکلی هم نبوده است .
چه شده که پس از آن اعتراضات سراسری یک دفعه این مسائل دیده می شوند ؟
البته پرسش ها و ابهاماتی که من در یادداشت به آن ها اشاره کرده ام به قوت خود باقی هستند .
شما هم به جایی کلی گویی و مزاح کردن ... اگر می توانید به آنان پاسخ دهید .
پایدار باشید .
کاملا بجا و تحلیل درستی است
جامعه نیاز به تفکر انتقادی و تنویر افکار عمومی دارد