علی رغم تاکید مقام معظم رهبری (دام عزه العالی ) مبنی بر عدم دخالت نمایندگان در انتصابات ،عده ای از نمایندگان که خود را نیروی ارزشی و ولایی نیز می دانند و می نامند جهت شبکه سازی و تحقق وعده به نور چشمی های خود برای انتخابات بعدی بعضاً افراد بی کفایت ،متظاهر ،بی تدبیر و بی برنامه را که هیچ آینده نگری و ایده ای برای نظام تعلیم و تربیت ندارند در برخی مناطق محروم که اثرات آن به مراتب مخرب تر خواهد بود با فشار و تحمیل در حوزه آموزش و پرورش گماشتند .
جالب اینجاست شیوه خاص این مدیران پوشالی ، مدیریت ویترینی و نمایشی بدون توجه به زیر ساخت ها و اثرات اعمال تبلیغاتی خود است که تخریب پایه های نظام تعلیم و تربیت ،هدر رفت بیت المال و خسارت های جبران ناپذیری به همراه دارد .
آموزش و پرورش جای آزمایش و خطا نیست ؛ چرا که دانش آموزان و سمت و سوق آنان می تواند آینده ای پولادین برای هر کشوری رقم بزندکه لازمه آن سیاست گذاری و سیاستگذاران کارآمد، تمرکز و تجدید در سیاستگذاری می باشد.
تمرکز شاخص هایی که در قانون اهداف و وظایف آموزش و پرورش آمده است نمایانگر ارزش های هر کشور می باشد .
آموزش و پرورش به لحاظ نوع کار و مکانیزم اثرگذاری آن بر بنیاد جامعه، برنامهریزیها و تصمیمات آن خیلی سریع مورد قضاوت افکار عمومی، بازنگری جامعه و تجزیه و تحلیلق نخبگان و اندیشمندان قرار میگیرد به همین دلیل مسؤولان تصمیمساز در آموزش و پرورش می باید با شناسایی و تبیین ارتباط ارگانیک موجود بین عوامل، شرایط و زمینههای تأثیرگذاری بر برنامهریزیهای فرهنگی و آموزشی و کنترل کارآمد برنامهها، مواظب بازخورد فعالیتها و تصمیمگیری های خود باشند و هرگونه طرح و برنامه را با محک دیدگاه های صاحبان فکر و اندیشه سنجش و ارزیابی نمایند.
مزید بر آن دستورات و رهنمود های مقام معظم رهبری نشان از جایگاه و اهمیت خاص آموزش و پرورش می باشد .
فلذا از شورای محترم نگهبان ، وزیر محترم آموزش و پرورش و مدیر کل های محترم استان ها می خواهیم با عزل این مدیران بی کفایت و سفارشی و جایگزین کردن مدیران جوان انقلابی صاحب اندیشه و تدبیر مانع از هدر رفت منابع و تحلیل روز به روز نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش شوند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
رفتارهای مدیر کل آموزش و پرورش استان زنجان و مدیر آموزش و پرورش ابهر در آستانه بازگشایی مدارس جز بر محور لجاجت نیست آنجا که معتقدند آنچه که ما می گوییم و ما انتخاب می کنیم برمدار حق مطلق است و دیگر هیچ و منتقدان و مخالفان عرصه مدیریت ما باید بدانند هرکس با ما در افتاد برافتاد و ما مصداق کامل حقیقت نابیم.
آقای مدیر!
این ره که تو می روی به ترکستان است!
به راستی چه طور می توان به این باور رسید :
آنجا که مدیر خود ،به توسعه دست نیافته است به جای اینکه به جست و جوی واقعیت های موجود در جامعه فرهنگیان بپردازد و با رفتارهای شایسته و درست با این قشر، باعث استحکام میثاق ها باشد و به شناسایی و تقویت هرچه بهتر منابع و منافع و دفاع از حق و حقوق این گروه تعلیمی و تربیتی کمک کند و درفاصله ی زمانی باقی مانده تا شروع سال جدید تحصیلی، به جای اقدام به برپایی کارگاه های آموزشی با معلمان و اولیاء و دانش آموزان و آماده سازی فضاهای آموزشی و رفع نیازهای نیروی انسانی، با اقدامات ناشی از عدم اراده مدیریتی ، باعث ایجاد احساس یاس و ناامیدی درحوزه فعالیت خویش شده و کمر به حذف مدیران و معلمان و کادر اداری باسابقه روشن و ارزنده آموزشی و پرورشی کرده است.
این اقدام مدیر به احتمال، بدون دخالت عوامل خارج از آموزش و پرورش و اراده محافل وابسته به قدرت نمی تواند به باور بنشیند.
مگر هدف اصلی مدیریت آموزشی، تسهیل و پیشبرد آموزش و یادگیری نیست ؟
آیا این مدیر می تواند سکاندار مطمئن و قابل اتکا برای مجموعه ی تحت مدیریت خویش باشد؟
به عنوان دغدعه مند حوزه تعلیم و تربیت ازهمه کسانی که دل در گرو تعالی تعلیم و تربیت، جدای از هر نوع حب و بغض وابستگی و خطی و جناحی، مومنانه و عاجزانه می خواهم هر کس به هر مقدار به هر اندازه که می توانند صدای رسایی در این هنگامه ی بی صدای باشند شاید در ساختمان وزارتخانه آموزش و پرورش شخص منصف و فریادرسی که دل در گرو عدالت داشته و عزمی برای شنیدن ؛ برای تحقق خواسته قشری که سایه ی سنگین دلزدگی را در پایان خدمت شان، گریبانگیرشان کرده اند پیدا شد وم شخصا بازرسی وزارت آموزش و پرورش را به داوری طلبیده تاحقی به ناحق ضایع نشود و اما در چارچوب مطالبه گری قبل از طرح مسئله اصلی بحث ، می پرسم :
آیا وزارت آموزش و پرورش توانسته است با فراهم ساختن شرایط و امکانات به گونه ای که تغییرات مطلوب در معلم به وجود بیاید ایجاد کند؟
آیا وزارتخانه توانسته است کمبود معلم را در سه مقطع تحصیلی برطرف کند که مدیر تحت امرشان چنین بی محابا به توسن می تازد ؟
مکرر شنیده اید معلمی که دغدغه معاش دارد ، سرویس مدرسه دانش آموز خود می شود، آژانس تاکسی تلفنی، اسنپ و یا بانهایت تعظیم در مقابل شان، شاگردی مغازه ی می کند !
خواهید گفت به تکریم و به تکلیف و قانون، تمامی معلمان و مدیران در خدمت ساختارند ؛ اما کدام ساختار؟
ساختاری که حس مسئوولیت و علاقه به کار و فعالیت آموزشی را در نیروهای خود ازبین می برد.
ساختاری که توجه به امور مربوط به جنبه های اساسی آموزش و پرورش را فدای رفتارهای پوپولیستی و عوام فریبانه می کند ؛ به باوری، آموزش و پرورش را اتاق فکری خارج از این وزارتخانه اداره می کند که این چنین به زبان ساده به آخرش نشسته اند.
ساختاری که یک مدیر سهمی ، ناشی از دخالت قوای دیگر، بی قاعده تمام فعالیت های سی ساله ی یک معلم را بر باد می دهد.
اجازه دهید برداشتی که مدیرآموزش و پرورش شهرستان ابهر از بخشنامه یا شیوه نامه و دستورالعملی که گویا از طرف وزارت آموزش و پرورش در سال های پیش صادرشده است را بیان نمایم ؛ مدیری که اهداف اصلی و سازمانی خودرا به اهداف فرعی و فردی و وامداری گره زده است و برای انجام هر کاری وقت و انرژی دارد جز توجه و تمرکز بر آنچه که باید توجه داشته باشد .
از معلمانی که با سی سال خدمت با مدرک لیسانس در مدیریت و معاونت مدارس اشتغال دارند خواسته شده است که یا برای ادامه همکاری باید از این سمت ها استفعاءکرده و برای ادامه همکاری به کلاس درس برگردند یا تقاضای بازنشستگی کنند و کسانی که با مدرک کارشناسی ارشد قصد ادامه همکاری دارند نیز باید از سمت مدیریت و معاونت مدارس کناره گیری کرده و به سر کلاس های درس برگردند .
بسیاری از این مدیران سال ها برای آموزش وپرورش تلاش کردند حال در آستانه رتبه بندی !!! شایسته نیست در حالی که تقاصا و اصرار بر استمرار خدمت دارند کنار گذاشته می شوند .
آیا مدیری که با مدرک کاشناسی ارشد با سی و یک سال سابقه دارای تجربه و تخصص است و بر استمرار خدمت نیز تاکید دارد بدون اینکه اخطار یا و تذکر کتبی و شفاهی در طول مدیریتش دریافت کرده باشد برکنار شود ؟
آیا این رفتارها دستوری و یا سلیقه ای و به خاطر رتبه بندی است ؟
اجازه دهید همه مدیران و معلمان از این موهبت کریمانه! و هزار رنگ و لعاب دار برخوردار باشند ؛ تبعیض ناروا شایسته نیست !
باران که شدی مپرس این خانه ی کیست
سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی ،پیاله ها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست
حرم و دیر یکی،سبحه و پیمانه یکیست
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
امروز دو مطلب دردآور از دو همکار فرهنگی دلسوخته در حوزه آموزش و پرورش مطالعه کردم. اولین مطلب از دکتر « مزبان حبیبی » فعال صنفی شیرازی و دیگری از « استاد تقی لو » از بازنشستگان نجیب زنجانی.
خوانش این دو مطلب صنفی در کنار هم و نوع انعکاس آن در صدا و سیمای میلی روح و روان هر آزاداندیشی را جریحه دار کرده و حکایت از برخوردهای دوگانه با مسائل مشابه دارد. امیدوارم با تدابیر دلسوزان و بزرگان نظام، فضای مسموم عامدانه ایجاد شده علیه معلمان و فعالان صنفی به نفع فرهنگ و مدنیت تورق خورده و مطالبات منزلتی و مشکلات معیشتی فرهنگیان روی ریل عقلانیت و جاده انصاف استوار گردد.
در ذیل ، این دو مطلب را به نظاره می نشینیم.
بالاخره خبر اعتراضات معلمان به تلویزیون رسید.
خبر سداوصیما: معلمان در اعتراض به حقوق پایین خود و مشکلات معیشتی دست به اعتراض و تجمع زدند.
این معلمان نسبت به حقوق پایین خود در آغاز سالتحصیلی جدید اعتراض دارند و تاکید دارند که دولت آمریکا در تامین نیازهای آنها و دانشآموزان کوتاهی کرده و در آغاز سال تحصیلی مشکلاتی پیش آمده است و دولت باید از معلمان و دانشآموزان عذرخواهی کند.
دقت کردید؟!
آمریکا نه ایران
گِل بگیرند دربِ سداوصیمایی که خبر اعتراضات معلمان آمریکا را در کمتر از ۶ ساعت، پوشش داده اما اعتراضات معلمان ایران به بیعدالتی آموزشی، عدم تخصیص بودجه به مدارس و عدم اجرای اصل سیام قانون اساسی را پانزده سال است که نمیبینند.
جهت یادآوری سداوصیمای ... شده ایران:
میانگین حقوق معلمان در آمریکا ۴۵۰۰ دلار و در ایران کمتر از ۲۵۰ دلار است.
صدای معلم آمریکایی با حقوق ماهانه ۴۵۰۰ دلار در سداوصیمای ایران از فاصله چند هزار کیلومتری شنیده میشود اما صدای معلمان ایرانی با حقوق ۲۵۰ دلار در فاصله چند صد متری، خیر!
مزبان حبیبی
و اما مطلب جناب تقی لو نیز عینا و بدون ویرایش تقدیم می گردد. ظاهرن مخاطب مطلب ایشان نمایندگان مجلس هستند. البته در حاشیه مطلب لطف ایشان به بنده هم رسیده است.
« شان من لگد کوب شده است »
نماینده محترم مجلس جناب آقای...
چرا ؟
چرا؟
متاسفانه در تاریخ شانزدهم شهریور ۱۴۰۱ گروهی از همکاران فرهنگی بازنشسته با آرامش و متانت به وزارت آموزش و پرورش که در واقع خانه امن شغلی شان هست مراجعه کردند ولی متاسفانه مورد هتک حرمت و برخورد فیزیکی قرار گرفتند!
چرا؟!
آن ها فقط و فقط برای احقاق حق خود به آنجا مراجعه کرده بودند و بس!
این چه رسمی است؟ که بدعتش امروز استارت خورده...
چرا؟
آن ها گروهی بسیار اندک به عنوان نماینده از گروه بزرگ بیست هزار نفری بازنشستگان بزرگوار بودند که جهت پی گیری « پاداش بازنشستگی» که بیش از یک سال است در گرو دولت گیر کرده و آنان را مستاصل نموده به آنجا مراجعه کردند تا شاید کسی از تبار علی (ع) صدایشان را بشنود و به درد دلشان گوش داده و برای مشکلشان چاره اندیشد یا حد اقل تکلیف شان را معلوم کند .
ما بازنشستگان از جنابعالی درخواست داریم فردا در اولین ساعت کاری خود از تریبونی که در اختیار دارید صدای ما را به گوش مسولین برسانید .
ما طالب تمام و کمال حق پاداش و مجازات خاطیان این هتک حرمت هستیم.
ما شما را نماینده خود دانستیم و از شما انتظار رسیدگی داریم در غیر این صورت شما را نیز مقصر می دانیم لطفا فردا صدای ما باشید تا خشم و غضبمان فرو نشیند.
فردای قیامت در انتظار همه ماست
والسلام
جمع کثیری از بازنشستگان فرهنگی ۱۴۰۰
البته این مورد شاید مهمتر از نام گذاری خیابانهای کرج باشد !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
هم زمان با « هفته دولت » و در راستای « سیاست تکریم ارباب رجوع در دولت مردمی » ؛ « یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش » هفته گذشته سه شنبه هشتم شهریور در مسجد فاطمه زهرا ( س ) هم زمان با اقامه نماز مغرب و عشاء حضور یافت .
این خبری بود که روابط عمومی اداره ی آموزش و پرورش منطقه 9 تهران منتشر کرد .
پرسش « صدای معلم » از وزیری که همواره دولت متبوع خویش را « مردمی » می خواند و در این نشست هم بر آن تاکید کرده آن است که آیا بهترین و منطقی ترین مکان برای طرح پرسش و مساله در مورد آموزش و پرورش در نشست های رسانه ای و در مواجهه با خبرنگاران به ویژه رسانه های مستقل و منتقد است و یا حضور در میان مردمی که ممکن است دانش و یا سواد کافی در این حوزه نداشته و یا اساسا به آن علاقه ای نداشته باشند ؟ اگر رئیس دولت سیزدهم آن گونه که وزیرش توصیف می کند باشد و مردمی ؛ اما « صدای معلم » حداقل تاکنون شواهد و مستنداتی که این گونه ادعاها را تایید کند از وزیر آموزش و پرورش این دولت مشاهده نکرده است .
با این گونه حرکات نمایشی و پوپولیستی قرار است کدامین مشکلات و چالش های آموزش و پرورش و معلمان حل و فصل گردد ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش فکر می کند با این کارها می تواند اعتماد فرو ریخته ی معلمان و به ویژه کنش گران منتقد آموزشی را به ایشان و اقداماتش ترمیم کند ؟
آن گونه که خبرگزاری وابسته به وزارت آموزش و پرورش ( پانا ) منتشر کرده در این نشست موضوع و یا پرسشی در حوزه آموزش و پرورش مطرح نشده و بر اساس گزارش این خبرگزاری ، وزیر آموزش و پرورش همراه با علیرضا کریمیان مدیرکل آموزش و پرورش شهر تهران، نزدیک به دو ساعت در میان مردم ایستاده و علاوه بر دریافت تقاضاهای مکتوب مردمی و صدور دستورات لازم، با آنها گفت وگو کرده است . ( این جا )
چرا وزیر آموزش و پرورش از خود نمی پرسد از آخرین نشستی که با خبرنگاران گذاشته چقدر می گذرد ؟
در نشستی که قاسم احمدی لاشکی معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش با رسانه ها داشت ، « مدیر صدای معلم » به صراحت این پرسش را مطرح کرد که :
« آیا وزیر آموزش و پرورش از رسانه ها و پاسخ گویی به آن ها می ترسد ؟ »
و البته پس از آن نام صدای معلم از فهرست رسانه های مدعو توسط وزارت آموزش و پرورش خط خورد .
در بخشی از خبر چنین می خوانیم :
« وزیر آموزش و پرورش با اشاره به تفاوت مهم دولت سیزدهم با دولت قبل، اظهار داشت: امروز میبینیم که آقای رئیسجمهور با مردم و در میان مردم است و مشفقانه با آنها ارتباط میگیرد نه متکبرانه؛ امروز شاهد هستیم که ارتباط آیتالله رئیسی با مردم صادقانه است نه ریاکارانه .
نوری ادامه داد: برخلاف دیگران که معتقد بودند «چه مردم بخواهند و چه نخواهند اوضاع همین است دیگر!»، امروز آقای رئیسجمهور در اجلاس روسای آموزش و پرورش بابت برخی موضوعات (که حتی مربوط به گذشته است) عذرخواهی میکند و رفتار متواضعانه و همراه با احترام دارد .
وی تاکید کرد: آیتالله رئیسی مبادی آداب است و همیشه به ما میگوید هر جایی که میروید سلام من را به مردم برسانید چون این مردم مخصوصاً در این وضعیت به ما خیلی کمک کردهاند و در کنار ما بودهاند و هستند. بنابراین از نگاه آقای رئیسجمهور باید دست تک تک مردم را بوسید و از این صبر انقلابی و بینش انقلابی آنها قدردانی کرد .
اگر رئیس دولت سیزدهم آن گونه که وزیرش توصیف می کند باشد و مردمی ؛ اما « صدای معلم » حداقل تاکنون شواهد و مستنداتی که این گونه ادعاها را تایید کند از وزیر آموزش و پرورش این دولت مشاهده نکرده است .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بدون مجامله و مجادله ، وزارت آموزش و پرورش برای محقق ساختن اهداف قانون گذار در قانون اساسی و قوانین موضوع می باشد که این امر را با تهیه دستور العمل ها و آیین نامه هایی، اجرایی می کند و مدیران استانی و شهرستانی موظف می باشند که این آیین نامه ها را بومی کرده و به اجراء بگذارند
حال اگر وزارت به و ظیفه خود عمل کند و آیین نامه ها و دستور العمل ها را برای استان و شهرستان ها بفرستد و در استان ها و شهرستانها یا به گوش نگیرند و یا اساسا تن به کار و برنامه ندهند و علت آن هم در این باشد که مدیران به آیین نامه و بخش نامه اعتقادی نداشته باشند و یا فرصت مراجعه به آن را نداشته باشند آیا این امر به این منتهی نخواهد شد که :
رفته رفته از کیفیت کار مدارس دولتی کاسته شود و به نوعی دولت و سیستم آموزشی در برابر بخش خصوصی بی اعتبار شود تا جایی که نرخ بالایی از فارغ التحصیلان مدارس خصوصی در کنکور قبول می شوند و یا کیفیت کاری آنها بالاتر از کیفیت مدارس دولتی را نشان می دهد.
جناب وزیر
مثل معروفی که اذعان می دارد اهالی عالم توسعه نیافته به جای اینکه در جست و جوی راه درست و رفتار شایسته باشند، رفتار و کردار عادی خود را برتر از هر رفتاری میدانند و با حدت و شدت آن را توجیه میکنند. آیا این مدیران از یک چاچوب نظری مستحکمی برخوردارند که با ادغام علم و تجربه، حوزه سرپرستی خود را به نحو مناسب و مطلوب اداره کنند؟
در رابطه با مدیران شهرستانی مصداق یافته است تا جایی که افرادی برای این کار برگزیده می شوند که از نوعی استبداد بسیار متحجرانه در رنجند ؛ استبدادی که در آن او تنها به اطاعت و حرف شنوی از کسانی می پردازد که با او در یک خط و مرام بوده باشند و یا به نوعی کلام و حرف او را قبول داشته باشند و از او اطاعت بکنند و از این روست که به محض ورود در جایگاه مدیریت همه نیروهای کارآ و با توان بالا از حیطه مدیریت خارج و به جای ایشان کسانی را وارد می کنند که عمده وقت و برنامه خود را به حضور در محافل و ابراز رفتارهای محفلی اختصاص می دهند .
البته کار را در این حد نگه نمی دارند و عمده و قت خود را به جای آنکه به حضور در مجامع درک و شناسایی مشکلات و به نوعی بومی سازی آیین نامه ها و بخش نامه ها بکنند حضور و وقتشان را به نشست و برخاست با کسانی اختصاص می دهند که در همه عمر خود حتی به این فکر نکرده اند که سازمانی به نام آموزش و پرورش وجود دارد و برای آن وظایف و اهدافی مقرر شده است و از این روست که رفته رفته از میزان درخواست ها و مطالبات حوزه های شهرستانی به مواردی ختم می شود که در سفر دکتررخشانی مهر معاون وزیر و رئیس سازمان نوسازی مدارس به زنجان خود را نمایان می سازد و به ابزاری برای استهزای مسئولین استانی تبدیل می شود :
- موافقت با تامین بخشی از تجهیزات مورد نیاز مدارس سه شهرستان
- موافقت با تامین آسفالت بخشی از مدارس نیازمند شدید سه شهرستان
- موافقت با تعمیر سیستم گرمایشی برخی مدارس سه شهرستان
- موافقت با تامین بخشی از نیازهای مدارس به ایزوگام سه شهرستان
جناب وزیر
آیا کسانی که درخواست مطالعه شده آنها برای حل مشکلات مدارس و سازمان آموزشی آسفالت و چند متر ایزو گام است که می شود آنها را با مراجعه به چند خیر برطرف ساخت در زمره انسان های توسعه یافته قرار می گیرند؟
آیا این مدیران با این افق دید می توانند از اهل تحقیق و پژوهش برای شناسایی مشکلات کلان دعوت به همکاری کنند ؟
آیا این مدیران از یک چارچوب نظری مستحکمی برخوردارند که با ادغام علم و تجربه، حوزه سرپرستی خود را به نحو مناسب و مطلوب اداره کنند؟
آیا توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ی تفاهم و همکاری و اجرای کار به وسیله دیگران را دارند؟
و یا کسانی که شناخت آنها از مشکلات در حد فهم آسفالت و ایزوگام و درخواست آن از معاون وزیر می باشد می توان انتظار داشت که روش هایی را به کار گیرند که بشود از طریق آنها کیفیت کار آموزشی در مدارس دولتی را به حدی رساند که در آن اکثر قریب به اتفاق موفق شوندگان در کنکور از مدارس دولتی باشند ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در کانالی [به نام] دکتر شفیعی کدکنی خاطره ای از زندگی و دوران تنگدستی دکتر پرویز ناتل خانلری از زبان خود ایشان منتشر شده است. خاطره ای که با توجه به اخبار سالها و ماههای اخیر در مورد مفاسد اقتصادی مرتبط با برخی مسئولین جای تامل بیشتری دارد .
دکتر پرویز ناتل خانلری از اولین کسانی بود که در ایران موفق به اخذ مدرک دکترای ادبیات فارسی شد. خانلری از ادبا و شاعران قرن معاصر ما محسوب می شود و شعر « عقاب » او بی شک یکی از زیباترین سروده های شعر فارسی چندین دهه اخیر است. ناتل خانلری در دهه چهل شمسی به واسطه ایجاد « بنیاد فرهنگ ایران » خدمات مهمی در حفظ زبان و ادب فارسی ایفا کرده است.
وجه دیگر زندگی دکتر ناتل خانلری زندگی سیاسی او است. خانلری به واسطه نزدیکی و دوستی با اسد الله علم بیش از بیست سال سناتور انتصابی مجلس سنا بود و در دوره کوتاه نخست وزیری علم هم به عنوان وزیر فرهنگ و هنر دولت او فعالیت می کرد.
پس از انقلاب اسلامی دکتر خانلری به مدت صد روز بازداشت بود و پس از آزادی با انفصال از تمام خدمات دولتی و الزام به عودت تمام حقوق دریافتی از سناتوری، با تنگدستی و از طریق فروش کتاب ها و دریافت مبلغ ناچیز حق تالیف به زندگی خود ادامه داد. تا اینکه در شهریور سال شصت و نه از دنیا رفت.
بخش کوتاهی از خاطره دکتر خانلری پس از آزادی از زندان:
« همین که انقلاب شد پس از خروج از زندان حقوقِ بازنشستگی را قطع کردند و حسابهای بانک را بستند و حقِ معامله را سلب کردند و از پسانداز بابت حقوق دورهٔ سناتوری مبلغ یک میلیون و سیصدهزار تومان مطالبه کردند... حاصل اینکه پس از چهل و هفت سال تدریس از آموزگاری تا استادی فعلا از مال دنیا، یک پول درآمد ندارم و با فروشِ کتاب و درآمدِ مختصری از حقِ تألیف که کتابفروشان میپردازند این سهساله را با تشویش و سختیِ معیشت در این گرانی سرسامآور به سر بردهام تا بعد چه بلایی به سرم بیاید... وقتی که در زندان بودم در یکی از روزنامههای اسلامی فهرستی از اسامی رجالِ دورهٔ طاغوت چاپ کرده بودند زیر عنوان «غارتگرانِ اموالِ ملّی» و اسم من هم در آن میان بود. این دو صفحه را نوشتم تا خودم و دیگران بدانیم که من چقدر از اموال را غارت کردهام... »
خانلری پس این یادداشت داستان زندگی پر از فقر و تنگدستگی خود تا رسیدن به سناتوری را بیان می کند و پس از آن اشاره می کند که تنها منبع درآمد او در آن دو دهه سناتوری همان حقوق نمایندگی بوده است که به مراتب از حقوق دانشگاهی او که همزمان بیش از سه دهه در آن فعالیت کرده و تومانی دریافت نکرده، پایین تر بوده است.
حالا بیش از سه دهه است که دکتر ناتل خانلری از دنیا رفت و نمی تواند اخبار و تیترهای روزنامه های کشور را ببیند، تا به قضاوت بنشیند که کسانی که او را به عنوان « غارتگر بیت المال » خطاب می کردند و قصد کشتنش را داشتند (نقل است برخی انقلابیون قصد اعدام دکتر ناتل خانلری را داشتند که به وساطت و دخالت شهید مطهری منصرف می شوند) ؛ امروز در چه جایگاه و شرایطی قرار دارند.
اما فقط توجه به این نکته کافی است که امثال دکتر ناتل خانلری که غارتگر بیت المال نامیده می شد کجا و امثال بابک زنجانی و سالار آقاخان و خاوری و برخی نمایندگان و وکیلان و مدیران فولاد مبارکه و...کجا.
کانال خرمگس
با مروری تند و گذرا در سخنان ابراهیم رییسی در افتتاحیه سی و ششمین اجلاس مدیران و روسای آموزش و پرورش سراسر کشور ، دوباره به همان کلید واژه هایی بر می خوریم که با گذشت چهل سال از عمر انقلاب ، از مرز وعظ و خطابه، توصیه و تذکیر فراتر نرفته اند و جایشان در میدان عمل، سخت خالی است!
شاخص های عملکردی در آموزش و پرورش نشان از روند صعودی ناهنجاری های اجتماعی، تشدید نابرابری های آموزشی و در یک کلام افول و احتضار آموزش و پرورشی دارد که آقای رییسجمهور از آن به عنوان مهمترین نهاد فرهنگی کشور ، انتظار معجزه یا شق القمر را دارند.
آموزش مدرسه ای به منزله اصلی ترین خاستگاه رنسانس فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی ایران نوین در آستانه طبقاتی شدن یا تفکیک سفره اغنیا از فرودستان قرارگرفته است که نتایج هرساله آزمون سراسری کنکور شاهدی بر این ادعاست.
مدارس عادی دولتی به عنوان تنها مأمن و پناهگاه دهک های فرودست جامعه برای آموزش و پرورش رایگان، چنان از نفس افتاده اند که در ماراتن نفس گیر رقابت برای نمره و کنکور ، زیر پای رقبای پولداری مانند مدارس خاص یا غیردولتی ، له و لورده گردیدهاند.
بخش های از سخنان رییسجمهور در این اجلاس نیز در جای خود قابل بحث، تامل برانگیز و البته اعجاب آور بود.
آقای رییسجمهور به درستی فرمودهاند: « پیشنهاد من به این اجلاس آن است که فرهیختگان و مدیران مجرب با نگاهی موشکافانه و نقادانه پیشینه را واکاوی کرده ، نقص ها و کاستی ها را بیان کنند.»
چگونه می توان آموزش و پرورش را به مثابه اصلی ترین کانون سرمایه گذاری برای تربیت نسل آینده از آزمون و خطا بر حذر داشت اما راهبری ستاد این نهاد عظیم فرهنگی را به مدیرانی سپرد که حتی یک روز در آموزش وپرورش ما یعنی مدرسه ، مشق معلمی نکرده اند!
برای تحول ، تنها جوان یا انقلابی بودن و دانشجوی دکتری بودن کافی نیست چرا که به قول رییس جمهور ، آموزش وپرورش پس از ۴۳ سال نباید دوباره به میدان آزمون و خطا یا چوگان بازی نابلد هایی بدل شود که یک روز گچ تخته را نخورده و درد آن آموزگار کلاس چند پایه در روستای صعبالعبور عشایری را هرگز نچشیده اند.
چگونه می توان در این اجلاسیه از اقتصاد پایدار آموزش و پرورش سخن گفت در حالی که وزیر شما پس از سیزده سال تاخیر در اجرای رتبهبندی معلمان ، در مقام رستم دستان ، نشسته بر رخش غرور ،پس از یک کرور منت و رجز خوانی ، می فرمایند :
« جای رییس جمهور بودم زیر بار اجرای این رتبهبندی نمی رفتم». آقای نوری هم که جز گاه شماری برای بارگذاری چند باره اسناد معلمان یا برپاکردن میز خدمت برای رتبه بندی ، ظاهراً تخصص دیگری در چنته ندارند.
گویا جناب نوری نستجیر بالله با جماعت کوران طرفند که به قول مولانا :
« حدیث چشم مگو با جماعت کوران!
چرا که فرموده بودند :« دولت قبل یعنی دولت دوازدهم، خزانه را برای آموزش و پرورش آب و جارو کرده، حتی ریالی پول برای حقوق ما معلمان نگذاشته اند ».
خدا را شکر کنید که آقای نوری رییس سازمان برنامه و بودجه نشد والا همین شندر غاز حقوق را هم نداشتیم!
تجربه مدیریتی زیسته، خاصه در سی سال گذشته نشان می دهد تشکیل این اجلاسیه ها با کمیسیون های به اصطلاح تخصصی ، با عناوینی رنگ و لعاب دار و عاریت گرفته از کلیدواژه های سند تحول آورده ای برای معلمان به همراه نخواهد داشت اگرچه ممکن است برای عدهای نان داشته باشد اما مطمئن باشید برای آموزش و پرورش آب ندارد !
حالا که آقای رییسجمهور از نقد و نقادی استقبال کردهاند چه خوب می شد با گذاشت ۱۴ ماه از عمر این دولت ، معاونان بی تجربه وزیر را یکی پس از دیگری به صف کرده ببینیم این حضرات چه تاجی از تحول بر سر آموزش و پرورش زدهاند که از چشم ها پنهان مانده است!
تکلیف سازمان ملی کودک چه شد ؟ مشاور اعظم با سند تحول چه کرده اند؟
مردم جز پول دادن چه نقشی در مردمی سازی مدارس ایفا می کنند؟ رتبهبندی چه انقلاب یا رنسانسی در آموزش و پرورش به راه انداخته است که این هنوز از نتایج سحر است !
چرا از سازمان پژوهش و برنامه ریزی ترنم تحول و عدالت خواهی به گوش نمی رسد ! چگونه می توان آموزش و پرورش را به مثابه اصلی ترین کانون سرمایه گذاری برای تربیت نسل آینده از آزمون و خطا بر حذر داشت اما راهبری ستاد این نهاد عظیم فرهنگی را به مدیرانی سپرد که حتی یک روز در آموزش وپرورش ما یعنی مدرسه ، مشق معلمی نکرده اند!
یکسان سازی نصیب آموزشی از جنس محسوسات و مشهودات است یا معقولات و مفاهیم انتزاعی و پادر هوا وقس علی هذا !
آقای نوری هم که جز گاه شماری برای بارگذاری چند باره اسناد معلمان یا برپاکردن میز خدمت برای رتبه بندی ، ظاهراً تخصص دیگری در چنته ندارند.
خوشبختانه دولت نیز پس از سیزده سال با پرداخت مبلغی به عنوان علی الحساب بابت رتبه بندی ، خیال وزیر را آسوده داشت تا بیشتر به گردشگری در استان ها بپردازند تا پرداختن به تحول بنیادین در آموزش وپرورش!
راستش را بخواهید اگر من جای رییس جمهور بودم در تغییر دوباره وزیر آموزش و پرورش درنگ نمی کردم!
قدیم که بچه بودیم و بازی می کردیم می گفتیم تا سه نشه بازی نشه !
اما در آموزش و پرورش باید بگوییم تا چهار نشه ، راضی نشه !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
صبح امروز بیست و نهم مردادماه سی و ششمین اجلاس مدیران و روسای آموزش و پرورش کشور در سالن همایشهای جمهوری اسلامی ایران با سخنرانی حجت الاسلام سید ابراهیم رییسی ، رییس جمهور؛ یوسف نوری ، وزیر آموزش و پرورش و حضور مدیران کل آموزش و پرورش کل کشور برگزار شد .
رئیس دولت سیزدهم در بخشی چنین می گوید :
« پیشنهاد بنده به این اجلاس و همه مدیران آموزش و پرورش این است که با نگاه نقادانه و منصفانه، نقاط ضعف و قوت روند حرکتی در گذشته را واکاوی و با شناخت مشکلات، راهکارهای ایجاد تحول و غلبه بر مشکلات را تدوین و ارائه کنند. »
رئیسی در جای دیگر از رویکرد « مردمی کردن آموزش و پرورش » می گوید و جلوه آن را « تقویت نقش نظارتی مردم در آموزش و پرورش » تعریف می کند . آیا قرار است همان تجارب و رویدادهای تلخ و هزینه زا در دولت معجزه هزاره سوم این بار هم تکرار و بازتولید شوند ؟
این گونه اجلاس ها که با جمع کردن صدها مدیر از سراسر کشور صورت می گیرد برای بار سی و ششم است که در مدت 36 سال برگزار شده است .
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا پس از گذشت حدود چهار دهه ، حال آموزش و پرورش کشور خوب شده است ؟
واقعا برگزاری این نشست ها و جلسات چه تاثیری در بهبود وضعیت مدرسه و واقعیت های کف آن داشته است ؟
آیا شکاف اداره و مدرسه و به تبع آن « ستاد » و « صف » ترمیم شده است ؟ چه شده رسانه ای که در دولت روحانی از آن در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری به عنوان کارشناس و در نشست های هم اندیشی از آن دعوت به عمل می آمد ؛ ( این جا ) اکنون حتا اجازه ی حضور در نشست های داخلی این وزارتخانه را ندارد ؟
آیا اعتماد « معلمان » به مدیران و مقامات بهتر شده است ؟
رئیس جمهور امروز از همه دعوت می کند تا وضعیت موجود را نقد کنند .
آیا رئیسی به عنوان رئیس دولتی که آن را مردمی می خواند و نوری به عنوان وزیر آموزش و پرورش اش ؛ می دانند تنها رسانه ی تخصصی و مستقل حوزه آموزش و پرورش را از حضور در نشست های خبری منع کرده اند ؟
آقای رئیسی توضیح دهد نظارتی که جلوه مهمی را آموزش و پرورش مردمی است چگونه باید عینیت پیدا کرده و جامه عمل بپوشد ؟
آیا در عصر ارتباطات ، این « مهم » جز از عهده « رسانه » بر می آید . آن هم رسانه ای که در « حوزه عمومی » حضور فعالی داشته و می تواند بر افکار عمومی تاثیر گذار باشد ؟
آیا با شعار دادن مساله ای حل می شود ؟
آیا قرار است همان تجارب و رویدادهای تلخ و هزینه زا در دولت معجزه هزاره سوم این بار هم تکرار و بازتولید شوند ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش خبر دارد که معاونش در نشست خبری و در پیش چشم خبرنگاران ادعای پاسخ گویی می کند و حتا این صفت را به کل مجموعه شورای معاونین و... تعمیم می دهد اما با کمال تاسف و با روش های ناپخته مانند ارسال پیام از طریق شماره ناشناس و ادبیات سخیف و غیر حرفه ای رسانه صدای معلم را فقط به خاطر نگارش یک یادداشت انتقادی تهدید به شکایت در مراجع قضایی می کند ؟
آیا این کاری منطقی و عقلایی است ؟
آیا نباید مدیران منصوب یک مجموعه به سخنان و آموزه های دولت مستقر پای بند بوده و به آن باور داشته باشند ؟
چه شده رسانه ای که در دولت روحانی از آن در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری به عنوان کارشناس و در نشست های هم اندیشی از آن دعوت به عمل می آمد ؛ ( این جا ) اکنون حتا اجازه ی حضور در نشست های داخلی این وزارتخانه را ندارد ؟
کجا بودیم ؟
به کجا رسیدیم .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید