اگر مساله معلمان را سه گانه توصیف، تبیین مسائل و مشکلات آموزش و پرورش و تجویز راه حلهایی برای برون رفت از وضع موجودِ نامطلوب به سوی وضع مطلوبِ ناموجود بدانیم، آنگاه به خطیر بودن این مساله و اهمیت نقش اندیشه در این پروژه پی خواهیم برد.
به زبان دیگر مجموعهای از معلمان خواستار تغییراتی هستند که در گام اول مربوط به وضعیت آموزش و پرورش و در گام بعد معطوف به سطح جامعه است.
قطعا این حرکت در درجه اول، حرکتی صنفی است نه سیاسی؛ البته طی این مسیر در فضا و شرایط آزاد و دموکراتیک امکان پذیرتر بوده و به نظر می رسد معلمان در شرایط کنونی طلایهدار تحرکی صنفی برای به دست آوردن این حق اولیه واساسی شهروندی میباشند.
در پاسخ به این پرسش که چرا یک خواسته صنفی والبته اعتراضی، سریعا سیاسی شده و از مسیر خود خارج میگردد باید گفت، ضعف کنشگری معلمان و همچنین فضای بسته سیاسی، دست به دست هم داده و این شرایط را رقم زده است.
در یک جامعه بسته حتی هنگامی که درباره حقوق صنفی نیز فعالیتی شود، ناخودآگاه وارد عرصه سیاست میشویم. ساختار اقتدار گرای حکومت، آموزش و پرورش و مدرسه اجازه چون و چرا نمیدهد و «باید»، «باید» است، خصوصا اگر این «باید» مذهبی باشد!
البته نباید از گرایشات حزبی و فکریِ بعضی از فعالان معلم (سیاسیون صنفینما)، همچنین توهمی که به صورت عمومی دچار آنیم و عدم تلاش فکری در تفکیک و مرزبندی فعالیتهای صنفی و سیاسی، غافل شد.
ناگفته نماند معلمان ایرانی و تشکلهایشان با معلمان سایر نقاط جهان نیز ارتباط چندانی ندارند و از تجربیات آنها چندان استفاده نکرده و نمی کنند. خوشبختانه امروزه شبکه های اجتماعی این امکان را فراهم کرده تا در ارتباطات جهانی از نحوه سازماندهی و فرایندهای پیگیری مطالبات معلمان در گوشه و کنار دنیا نکتههایی بیاموزیم.
همگان بر این باور هستند که اصلیترین عنصر نظام آموزش در کشورهای مختلف، معلماناند. ارتقای سطح اثرگذاری و کارآیی آنان باید در صدر اولویتهای نظام تصمیمگیر کشور باشد. البته مسئولیت تک تک معلمان و اراده سیاسی حکومت در تحقق این ارتقاء نبایستی فراموش شود.
به نظر می رسد توجه به مهمترین رکن آموزش و پرورشِ باکیفیت یعنی معلمانِ باکفایت، هنوز به مطالبهای عمومی در جامعه ما تبدیل نشده؛ به همین دلیل است که مسائل و مشکلات آموزش و پرورش حل ناشده باقی مانده و حتی هر روز بر آن نیز افزوده میشود.
جامعه شناسان میگویند مسائل و مشکلات آموزش و پرورش، آنگاه به عنوان یک مساله اجتماعی تلقی خواهند شد که حساسیت عمومی، به کمک رسانهها، اراده سیاسی مسئولان را به این مساله – مشکل – یا معضل و بحران جلب کند. اگر چنین شود امید به حل این امور روز به روز بیشتر میشود.
در پاسخ به این پرسش که چرا چنین نمیشود؟ می توان گفت جامعه ما در حال حاضر انباشتی از بحرانها را یک جا تجربه می کند که بسیاری از آنها به حکمرانیِ هدایتی، مستقر در جامعه بر میگردد به گونهای که حاکمیت با نگاه ایدئولوژیک خود بیشتر به دنبال مساله نماهاست تا مساله. مثلا به جای دغدغه پرورش نسلی پرسشگر، خلاق و توسعهگرا، نسلی هویتگرا، انقلابی و جهادی را جست و جو می کند.
ساختار اقتدار گرای حکومت، آموزش و پرورش و مدرسه اجازه چون و چرا نمیدهد و «باید»، «باید» است، خصوصا اگر این «باید» مذهبی باشد!
ساختاردینی حاکم بر جامعه صلاح بچه را از خود بچه که هیچ، از پدر و مادرش نیز بهتر میفهمد و حق خود میداند که همه را به مسیری که به حیات طیبه منتهی می شود هدایت کند.
راستی حق آموزش و حق تربیت را حکومت از کجا آورده است؟
حکومت هدایتی در استیفای حقی که خود برای خود تعریف کرده و ظاهرا از میان کتب فقهی استخراج نموده، جدی است ؛ او آنقدر خودرا ذی حق می داند که حتی نگاهش به معلمان نیز در این زمینه کاملا ابزاری بوده و هر کس که منقاد نیست، در گزینشهای سخت و نظارتهای سختتر حذف می شود.
ساختاری که خودرا در هدایت محق می داند ، حتی از محتوای کتب آموزش هم درجهت رسیدن به خواسته هایش سود برده و هر شبه علمی را به جای علم به ذهن و روان دانش آموز سرازیر می کند.
به باور نگارنده، معلمان برای پیگیری مطالبات خود، باید تشکل و سازمان داشته باشند (تعداد اعضای کنونی تشکلها مناسب نیست) ؛ باید مطالبه و خواسته مشخص واولویت بندی شده داشته و در روندی دموکراتیک نماینده و سخنگو انتخاب نمایند. نمیشود هرکس شعاری و سخنی متفاوت از دیگری بگوید و روشی دیگر برای رسیدن به آن اتخاذ کند و انتظار موفقیت داشته باشد.
حکومت نیز باید بداند با یک گفتوگوی منطقی و دوجانبه و مذاکراتی برد - برد مسئله را سامان دهد و یک مطالبه صنفی به درگیری خیابانی و افزودن زندانی و هزینههای آن چنانی نینجامد.
در انتها همچنان سوالات متعددی برای اندیشه وجود دارند.
معلمان که از سوءمدیریت و ناکارآمدی حکومت در تنگنایند و مطالباتشان بر زمین مانده، چه برخوردی کنند که منافع صنفی در راستای منافع ملی قرار گیرد و نه مخدوشکننده آن؟ چه ملاحظاتی را در انتخاب زمان طرح مطالبات و چگونگی آن میتوان لحاظ کرد؟
اکنون که ما در شرایط پیچیدهای قرار داریم به درایت و دوراندیشی نیازمندیم. در همین راستا، در وهله نخست و آخرین کلام :
1- مسئولان امر را به برخورد منطقی و متین با مطالبات درست اقشار مردم از جمله معلمان دعوت میکنم.
2- و به دوستان کنشگر می گویم نامعقول است که کسی بر روی جورچینی کار کند که باور دارد قطعات آن جور در نمی آیند.
حتی نگرش «نمی دانم که قطعات جور در می آیند یانه» به تمام و کمال عقلانی نیست، زیرا با چنین نگرشی احتمال می رود که با نخستین نشانهی دال بر اشکال دست از کار بکشیم.
مجله چشم انداز -۱۳۳
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
این روزها آنقدر عزا بر سرمان ریخته که فرصت زاری نداریم! این جملهی مرحوم هوشنگ گلشیری است. جملهی تلخی که در چند سال اخیر همواره بهکار میآید. همیشه فکر میکردیم اینبار آخر خط است! مگر از آبان بدتر هم میشد؟ هواپیمای اوکراینی! فکر میکردیم هواپیمای اوکراینی دیگر غول آخر است و مصیبتی بعد از آن نخواهد بود. متروپل فرو پاشید تا بار دیگر فساد سیستماتیک، خودی نشان داده باشد. و البته احتمالا باز هم تئاتر تکراری این چند سال! یک شهرداری، یک بابک زنجانیای ، یک اُپراتور فشارندهی کلیدی، حتما پیدایش میشود؛ و قطعا مقصر اصلی او خواهد بود! تازه این روی خوش ماجراست و اِلا ممکنست مقصر شناخته شود، اما دیگر در ایران نباشد. زخمی که از خاوری خوردیم هنوز چرکین است. این روزها باید خیلی مراقب مدیران نمونه و بزرگان بود، چرا که همیشه یک سر نخ فساد آنها هستند! آنقدر هم نخ طولانیست که بعد از فاجعهای که بهبار آید باید در کانادا پیداشان کنی.
بهنظرم در دنیای امروز بهخوبی میشود فهمید، علت اصلی پیشرفت یک جامعه جغرافیا یا وجود منابع نیست! که اگر جغرافیا عامل تعیین کننده بود، بین دو کرهی شمالی و جنوبی نباید فرقی میبود! و اگر منابع، موثرترین بود؛ ژاپن باید در وضعی به مراتب بدتر از ایران میبود. آنچه اهمیت دارد عقلانیت است!
عقلانیتی که فدای ایدئولوژی خودساخته نشود. طالبان نمود بارز حکومتی با عدم عقلانیت است. متاسفانه ردپای حکومت طالبانی کم و بیش در تار و پود این سیستم نیز نمایان شده است. در مورد همین ماجرای متروپل اخباری به گوش میرسد که امیدوارم شایعهای بیش نباشد! اخباری آمده مبنی بر آن که به عدهای کارگر، صبح همان روز اطلاع داده شده که ساختمان دچار مشکل شده و نیازمند ترمیم است! اگر این ماجرا درست باشد؛ تکتک کسانی که آگاهِ تصمیمگیرنده بودهاند قاتلان این حادثهاند!
و این عدم عقلانیت را در جای جای این سیستم میتوان دید! از ناهماهنگی نظام پرداختها که خودشان عاملش بودهاند و حال دوباره بهظاهر درصدد رفع آنند! تا رد طرحهای دولتهای قبل که بگویند طرح خوب ایدهی ماست! اینکه ۶ ماه فکر کردیم و تصمیم جمع نخبگانیمان این بود که دلار ۴۲۰۰ را ندهیم؛ عوضش یارانهاش را بدهیم به ملت! و غیر از همین چهار قلم گران نخواهد شد. یا همین طرح رتبهبندی معلمان، که اصلا فلسفهاش بر باد رفت! نزدیک به ۱۳ سال است روی آن بحث میشود، نکتهی اصلیش همردیفی با اعضای هیئت علمی دانشگاه بود که حذف شد ؛ حالا همین طرح مندرآوردی خودشان را هم نمیخواهند اجرا کنند. هرجا را که نگاه میکنی، دومینوی فساد در حال نابود کردن است؛ آنقدر هم قویست که با کوچکترین تلنگری قطعهی بعدی زمین میافتد؛ اما بد ماجرا اینجاست که این دومینو، بهجای عامل فساد، دیگری را لِه میکند.
بد ماجرا اینجاست که جان مردم بیارزش شود! و همین بیارزشی جان مردم یکی از عللی است که کاتوزیان ایران را یک جامعهی کوتاه مدت میداند.
ای کسانی که بر مسند قدرت تکیه زدهاید، محتملا شما هم تاریخ را خوب میدانید؛ افرادی مثل استالین و مائو، میلیونها انسان را با سلاح، مستقیم و یا با سیاست، غیر مستقیم کشتند، لکن تاریخ هم خوب دماغشان را به خاک مالید؛ شک نکنید که هر چه در مقام بالاتری هستید، جرمتان در این فجایع بزرگتر خواهد بود!
نکتهی دیگر این است فاجعهآفرینی تا حدی قابل کنترل است؛ ناگهان برخی واگنهای قطار بیاختیار از ریل خارج میشود و اینبار احتمالا مسافرینش فقط مردم عادی مشهد یزد نخواهند بود.
برای تمام فجایع یاد شده به هموطنان عزیزم تسلیت میگویم!
باشد که رستگار شویم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
روز گذشته ( چهارشنبه ) گزارشی در صدای معلم با عنوان « تغییر مدیر آموزش و پرورش سرعین به روش " سر زده " ؟! » منتشر گردید . ( این جا )
این رسانه تاکید کرده بود : « « صدای معلم » در گزارش ها و یادداشت های متعدد خود همواره این پرسش اساسی را مطرح کرده است که منطق این گونه تغییرات می باید مشخص و شفاف باشد و ناکارآمدی و ضعف مدیریت قبلی بر اساس سنجه های علمی و کارشناسی ارزیابی و تعیین گردد.
اگر واقعا مدیری توانسته است در کار خود موفق باشد ، بر اساس کدام منطق و دلیل عقلانی کنار گذاشته می شود ؟
آیا این گونه تغییرات ناگهانی بر اساس « اخلاق مدیریتی » انجام می شود ؟
دیگر دوران آن گذشته که مدیر و یا مسئولی در پاسخ به پرسش های « حوزه عمومی » بخواهد بحث تاریخ گذشته « تشخیص » و « اعتماد » را مطرح کند و انتظار داشته باشد که دیگران سخن او را بپذیرند .
به نظر می رسد که گوش شنوایی برای شنیدن چنین موضوعات ساده و بدیهی نیست و سیستم همچنان بر مدار « بی برنامگی » و « روزمرگی » در حال اتلاف منابع و از بین بردن « سرمایه اجتماعی » است .
آیا این گونه عزل و نصب ها در حوزه های مدیریتی و سطوح مختلف آن توانسته است در میزان کارآمدی و بهره وری سازمان متبوع موثر باشد و یا آن که مطابق قانون نانوشته در جهت جلب رضایت نمایندگان مجلس صورت می گیرد ؟ »
« علی افشار سمیرمی » از معلمان این شهر در یادداشتی به جریان تغییر مدیر آموزش و پرورش سمیرم پرداخته است .
آقای افشار در این یادداشت تاکید می کند : « به گواهی آمار ، در پیشرفت تحصیلی منطقه و افزایش فضاهای آموزشی نه تنها تعللی صورت نگرفته بلکه رشد قابل ملاحظه ای وجود داشته است » .
این معلم سمیرمی این پرسش را مطرح می کند که : « راستی مگر نه این که فرهنگ در راس امور و تعلیم و تعلم، عبادت است؟ پس سبب اغماض و اکراه برخی از توجه جدی به این مسئله مهم چیست؟ »
« صدای معلم » امیدوار است تا « عقلانیت ورزی » و « علم محوری » به عنوان حلقه های مفقوده همیشگی سرلوحه جریان حکمرانی در کشور و در آموزش و پرورش به عنوان یک « زیر سیستم » قرار گیرد و توجه به « منافع آموزش » و « مصالح ملی » وارد ادبیات مدیریت از تاریخ گذشته کشور شود .
چهار سال پیش دانشگاه تقریبا جو فعال و پویایی داشت .
تکاپویی که بین فعالین دانشجویی دیده می شد وصف نشدنی بود؛ شاید تعداد انجمنهای فعال به بیش از 15 انجمن می رسید و حمایت فقط حمایت از خواص نبود؛ هرچند باز هم به خواص و نور چشمیها توجه بیشتری میشد ولی درگوشه رینگ توجهای هم به فعالین بیچشمداشتِ دانشجویی میشد.
در آن سالها بدنه علمی- فرهنگی دانشگاه تقریبا جان گرفته بود و مراحل شکوفایی خود را طی میکرد . در آن سالها بود که انجمنها و کانونها در سطح کشوری موفقیتهای خوبی کسب کرده بودند و فعالیت انجمنهای علمی به حد خوبی رسیده بود. نمیدانم اخیرا چه اتفاقی افتاده که وضع فرهنگی دانشگاه این گونه است! اول فکر کردم شاید بهخاطر شرایط کرونایی کشور باشد ولی بعد از کمی تفکر به این نتیجه رسیدم که شروع این افول قبل از پاندومی کویید 19 بود.
در واقع برای خاموش کردن فعالیت یک بخش از جامعه فرهنگی کافیست به بخش دیگر توجه ای ویژه شود ؛ این گونه می شود یک طیف فکری-فرهنگی را مایوس و خاموش کرد .
برای ما کاملا واضح است که جو دانشجویی-فرهنگیِ فعال باعث رشد اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و بیدار شدن روحیهی مطالبهگری دانشجو می شود .
همان طور که میدانیم یکی از مهمترین ویژگیهای دانشجو باید مطالبهگری باشد، چیزی که به وضوح در بین دانشجویان و بدنه دانشجویی فعال در گذشته دیده میشد؛ ولی اکنون این حس پرسشگری اصلا دیده نمیشود. (مگر نه اینکه رهبر معظم انقلاب مطالبه گری دانشجویان را بسیار با اهمیت میداند) تازه بدِ ماجرا آنجاست که این دانشجویان قرار است معلم شوند. تربیت کنندهی نسل بعدی جامعه.
نباید توقع داشته باشیم در دانشگاهی که دانشجو از ترس کشیده شدن کارش به گزینش و یا حراست ، اعتراض خود را در نطفه خفه میکند معلم خوبی پرورش یابد. چرا که میدانیم نخستین اصل برای پژوهش و کشف و جابه جایی مرز علوم، آزادی و نبود خط قرمز است.
اصلا فرض را بر این میگذاریم که چنین نباشد؛ یعنی این ترس بیهوده و ساختهی ذهن دانشجویان باشد که در این صورت باز هم آقایان مسئول هستند؛ چرا که این حس در دانشجویان خود به خود ایجاد نشده، بلکه ایجاد کردهاند.
آقایانِ مسئولِ دانشگاهِ رجایی به خودتان بیایید ببینید کجای راه را اشتباه رفتهاید که روح مطالبهگری در این دانشگاه را کشتهاید؟
البته اول باید ببینیم که این مرگ روحیهی پرسشگری بهخاطر سوء مدیریت شما، ناآگاهانه بوده و یا عمدی در کار است؟
من نمیدانم در جامعهی فرهنگی دانشگاه چه میگذرد، اما خوب میدانم که اوضاع خوب نیست .
این ره که تو می روی جز به فاجعه نیست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
۱۶ خرداد ۱۴۰۱ برای شنیدن سخنان چالشی « دکتر حسن عباسی » تحلیل گر تندروی اصولگرایان با « مهدی خان توسلی » در نماز جماعت مسجد چهارده معصوم (۳۵۰ متری بنیاد کرج) حاضر می شویم. پس از نماز ، عباسی ابتدا تحلیلی از پشت پرده جایزه کن و حواشی آن ارائه می کند سپس گریزی به جنگ روسیه و اکراین زده و صحبت از جنگ جهانی نان در کنار منازعه آبی می کند و نهایتا ضمن پذیرش نفس اعتراضات صنفی و معیشتی این روزها می گوید: تحصن معلمان از قبل برنامه ریزی شده بوده و ربطی به اپوزیسیون خارجی ندارد. عباسی در لابه لای مباحث خود گریزی به جملات قصار بزرگان اقتصاد جهانی زده و امریکا، ژاپن و چین را به دلیل چاپ پول بدون پشتوانه مقروض ترین کشورهای جهان معرفی می کند.
برآیند این نشست دو ساعته ارائه چهره معتدل و نسبتا معقول تری از حسن عباسی جنجالی نسبت به کلیپ ها و سخنرانی های آتشینش می باشد.
آنچه ذیلا باهم تورق می کنیم برداشت یک معلم خبرنگار از مجموع سخنان تئوریسین تندروی اصولگرایان است.
در ابتدای نشست با موضوع « روشنگری جهادتبیین » ، عباسی ابتدا با گریز به تاریخ اسلام و هجرت امام رضا(ع) به ایران می گوید: انتقال امام رضا به ایران باعث سرازیر شدن ۳۶ نفر از برادران و خواهران آن حضرت به جای جای ایران، آذربایجان و...گردید. ریشه تشیع و انقلاب اسلامی در ایران بیشتر وابسته به دو امام کاظم و امام رضا می باشد. امروز شهرهای مقدس مشهد، قم، شیراز و سایر امامزادگان مراکز اشاعه شیعه جعفری در کشور هستند.
عباسی در ادامه سخنرانی اش ضمن اشاره به آمار بالای بی بندوباری و حرام زادگی در آمریکا و اروپا افزود:۸۴ درصد از جمعیت برخی از کشورهای آمریکای لاتین بی پدر و مادر و حرامزاده هستند. این رقم در خصوص فرانسه در قلب اروپا بیداد می کند. آمار رسمی می گوید ۵۷ درصد از فرانسویان حرامزاده می باشند البته آمار غیررسمی بالاتر از ۸۰ درصد می باشد.
وی با اذعان به سه صنعت مورد اشاره در قرآن (صنعت کشتی سازی حضرت نوح، صنعت ساخت انسان و پدیده ذهنی بشری) افزود: زنای ذهنی ، سکس فانتزی و خودارضایی جنسی نوعی شراکت با ابلیس در انعقاد نطفه می باشد.
عباسی در قسمتی از سخنانش ضمن اشاره به ساختار و بافتار لیبرالیسم گفت: اساس لیبرالیسم « ولش کن » می باشد.
محصول ربا و زنای سیستماتیک و سازمان یافته شیوع عذاب الهی است.
وی با اشاره به آیه ای از قرآن گفت: اگر کشورها ایمان بیاورند بلایای طبیعی ، ریزگردها،کرونا و....از بین خواهد رفت. بیان این مهم باعث جیغ بنفش یاران ابلیس در داخل و خارج خواهد شد.
عباسی با مقایسه سلبریتی ها و شهدا افزود: سلبریتی ها بی بوته و بی ریشه و البته پرسر و صدا هستند ولی شهدا معمولا پسا شهادت رونمایی می شوند.
عباسی با اشاره به بدهکاری سه کشور اول جهان (آمریکا ۳۰ تریلیون، ژاپن ۱۵ تریلیون و چین ۱۰ تریلیون) افزود: این کشورها ابربدهکاران هستند.خلق پول، تولید ثروت نیست ، خلق بدهی است.
اگر در دهه اخیر جنگ آب مطرح شده است امروزه به دلیل جنگ روسیه و اوکراین(دارنده گان ۳۴ درصد از غله جهانی) باید به زودی شاهد جنگ نان در جهان باشیم.
عباسی با اشاره به سخنان کسینجر در خصوص کنترل دنیا با انرژی، آب و غذا گفت: امروزه جنگ آب و نان کاملا جدی بوده و دولت باید با کنترل وارادت و صادرات و ذخیره کردن مایحتاج مردم بر مشکلات معیشتی مردم فائق اید.امروز چین با تیزبینی ۶۰ درصد غله جهان را ذخیره کرده است در عوض در ایران با قاچاق گسترده مواد غذایی ارزان به کشورهای همسایه ما عملا به جای ۸۵ میلیون به ۱۸۰ میلیون نفر یارانه پنهان می دهیم. حذف ارز ترجیحی و کنترل مرزها باعث بهبود معیشت مردم خواهد شد.
عباسی ضمن صحه گذاشتن بر اعتراضات صنفی و معیشتی افزود: اعتراض به ناکارآمدی، گرانی، تورم و...حق مردم است ؛ حساب این اعتراضات از اغتشاشات جدا بوده و به معنای همراهی با اپوزیسیون و ریختن آب به آسیاب دشمن نیست.
عباسی در پایان ضمن اشاره به اعتراضات صنفی و مردمی در گوشه و کنار کشور افزود: اپوزیسیون خارج از کشور و خاندان منحوس پهلوی ابدا جایی در ایران ندارند. مردم در مقاطع حساسی چون تشییع جنازه سردار سلیمانی، راهپیمایی ها و اخیر در استقبال گسترده داخلی و جهانی از سرود سلام فرمانده، مشروعیت نظام را جار زدند.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
پرتال اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های تهران خبر از برگزاری « نشست صمیمانه » با مجمع نمایندگان معلم استان تهران و چنین می نویسد : ( این جا )
« نشست صمیمانه مسئولین آموزش و پرورش با نمایندگان مردم شهرستان های استان تهران در مجلس شورای اسلامی در سالن جلسات سردار سلیمانی اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران برگزار شد. در این نشست صمیمانه نمایندگان مجلس شورای اسلامی با مدیرکل شهرستانهای استان تهران که به مناسبت گرامیداشت ایام بزرگداشت مقام معلم برگزار شد، نمایندگان با بیان نکات و نقطه نظرات خود بر تعامل بیشتر نظام تعلیم و تربیت با مجمع نمایندگان استان تاکید کردند. »
در صحبت هایی که برخی از نمایندگان ایراد کرده و در این پرتال منتشر شده است روی واژه « تعامل » تاکید بسیار شده است . آیا برگزاری همین نشست های صمیمانه با نمایندگان مجلس برای ارتقای سطح آموزش و میزان مطالبه گری و تقویت جایگاه « تفکر انتقادی » کفایت می کند ؟
« رسولی نژاد در ادامه از تعاملی که بین نمایندگان محترم استان و مدیر کل آموزش و پرورش استان وجود دارد ابراز خرسندی کرد و بر افزایش سطح آن تاکید داشت » .
« یزدی خواه در ادامه با اشاره به اینکه باید درخواست ها و ظرفیت نمایندگان ویژه مورد بررسی قرار گیرد از تعاملی که بین آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران و مجمع نمایندگان وجود دارد تشکر کرد. »
فرهاد بشیری نماینده مردم پاکدشت در این نشست می گوید : « در انتخاب افراد باید تدین انقلابی گری و روحیه جهادی اولویت داشته باشد ، همچنین باید از به کارگیری افراد شبهه دار یا مخالف جریان انقلابی اجتناب شود چرا که افراد نالایق ممکن است با تصمیمات خطای خود ضربه نظام تعلیم و تربیت بزنند. »
حسین حق وردی نماینده مردم شهریار شهر قدس و ملارد می گوید : « تعامل با نمایندگان مجلس به دلیل اشراف بیشتری که نسبت به شهرهای خود دارند باعث می شود تحلیل جامع تری در جهت رفع مشکلات داشته باشیم » .
البته حسین نوشآبادی نماینده مردم شریف ورامین، پیشوا و قرچک گفته است : « همان گونه که نمایندگان نباید در امور جاری نظام تعلیم و تربیت دخالت داشته باشند ولی باید به وظیفه نظارتی خود هم به خوبی عمل کنند. »
« صدای معلم » در گزارش های متعدد و اخباری که تاکنون منتشر کرده است بارها از دخالت نمایندگان مجلس شورای اسلامی در عزل و نصب مدیران آموزش و پرورش انتقاد کرده است . هنوز در این جامعه مرز میان « تعامل » و « دخالت » شفاف سازی نشده و بین آن چه در تریبون های رسمی بیان می شود و آن چه در عمل و واقعیت مشاهده می گردد تفاوت معنادار و زیادی وجود دارد .
فراتر از این نشست اما پرسشی که مطرح می شود آن است که چرا مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران همچون « محمد صیدلو » مدیر کل پیشین این استان ، از ایده « تریبون سکوت » برای شنیدن صداهای مختلف استقبال نمی کند هر چند در زمان مدیر کلی آقای صیدلو تریبونی که برای مجموعه عوامل اداری و مدیریتی تدارک دیده شد اکثرا یک سری مسائل و موضوعات کلیشه ای ، دست چندم و فاقد اهمیت مطرح گردید و تا جایی که می دانیم هیچ گاه این تریبون برای شنیدن « صدای معلمان » فراهم نشد .
شنبه بیست و سوم مرداد 1400 ، صیدلو در نشستی که به مناسبت « روز خبرنگار » با رسانه ها برگزار کرد چنین گفت : ( این جا )
« زاویه ای که خبرنگار در آن جا می ایستد و به رویدادها می نگرد باعث می شود که به جامعه " تحلیل " هم بدهد .
رسانه و خبرنگار می تواند دنیای امروز را قشنگ تر کند .
برای من به عنوان " مسئول " مهم بود که رسانه ها چه بازخوردی از عملکرد ما ارائه می کنند .
حواسمان بود که رسانه ها در مورد ما چه می گویند . آن چه که رسانه ها می گویند در کارکرد ما موثر بوده است » .
پرسش « صدای معلم » از مدیر کل فعلی آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران این است که او چه نگاه و تحلیلی در مورد رسانه و کارکردش دارد ؟
آیا برگزاری همین نشست های صمیمانه با نمایندگان مجلس برای ارتقای سطح آموزش و میزان مطالبه گری و تقویت جایگاه « تفکر انتقادی » کفایت می کند ؟
مسعود بهرامی به عنوان مدیر کل آموزش و پرورش شهرستان های استان تهران چه طرح و ایده ای برای تعدیل « نارضایتی فراگیر معلمان » در حوزه اختیارات خویش دارد ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
ماموریت و اولویت اصلی هر دو دانشگاه راهبردی وابسته به وزارت آموزش وپرورش یعنی فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی ، تامین و تربیت نیروی انسانی مورد نیاز آن وزارتخانه با توجه به هشت عنوان شغلی درج شده در ذیل طبقه بندی مشاغل معلمان منطبق با آخرین استانداردهای مورد انتظار بخش آموزش است.
در خبرها آمده بود سرپرست جدید دانشگاه فرهنگیان برای تامین و تربیت هنر آموز مورد نیاز آموزش و پرورش با چشم پوشی از دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، دست به دامن دانشگاه فنی و حرفهای شده قرار است در قالب یک تفاهمنامه همکاری مبادرت به جذب و پذیرش دانشجویان بورسیه از دانشگاه فنی و حرفهای نماید.
هرچند این اقدام به عنوان دغدغه آغازین سرپرست جدید دانشگاه فرهنگیان برای تربیت و به کارگیری 40 هزار دبیر فنی در هنرستان های وابسته به آموزش و پرورش، در مقام خود در خور تحسین و ستایش است اما سوال اینجا است که دانشگاه مأموریت گرایی با نام و قدمت تربیت دبیر فنی شهید رجایی که چرایی و چگونگی تاسیس یا قوام و دوام آن از همان ابتدا بر این انگاره استوار شده است تا به داد هنرستان های آموزش و پرورش برسد چرا امروز خود را به خواب و بی خیالی زده است؟!
باید از وزیر آموزش و پرورش دولت رییسی پرسید که دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی حیاط خلوت چه کسانی است که رییس کنونی آن به رغم داشتن مدال انتصاب دولت روحانی بر سینه ، با گذشت 9 سال از زمان انتصابش، همچنان از مصونیت دائمی برخودار بوده ، بر اسب مراد می تازد و گوشش بدهکار آموزش و پرورش نیست؟!
- حضور وزیر آموزش و پرورش در جمع دانشجویان دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی - 28 فروردین 1401 ) این جا - پرسش صدای معلم : اگر واقعا دانشجو معلمان چنین مقامی و مرتبه ای دارند ؛ آیا بهتر نبود به جای اشارات تلگرافی به مطالبات دانشجو معلمان ، حداقل مانند دوران وزارت محمد بطحایی این نشست جدی تر برگزار می شد و جلسه پرسش و پاسخ با تشکل های دانشجویی این دانشگاه انجام می شد و خبرنگاران هم حضور می داشتند ؟ ( این جا ) و ( این جا )
در این نان به هم قرض دادن ها و سبیل یکدیگر چرب کردن ها ، نان داغ مدرس شدن یا قبای گشاد هیات علمی بر تن کردن نصیب چه حضراتی شده است که به رغم بارها اصرار و ابرام مجلس برای تحقیق و تفحص از عملکرد این دانشگاه ، فلان آقا ، پا در میانی کرده ، برایش پرچم هواداری و لابی گری برافراشته ، تک تک نمایندگان را توصیه به صمت و سکوت می کند ؟!
باید دید این دانشگاه بر حسب کلمه قصار وزیر وقت دولت روحانی, به پارکینگ اتراق چه کسانی مبدل شده است که به جای پرداختن به رسالت اصلی خویش ؛ دنبال راه اندازی و توسعه دپارتمان های علوم تربیتی، دوره های دکتری و قس علی هذاست تا از زیر بار سنگین مسوولیت خویش گریخته ، به نام آموزش و پرورش بیچاره، اما به کام از ما بهتران اداره شود؟!
سزاوار آن بود که جناب نوری قبل یا همزمان با جابه جایی رییس دانشگاه فرهنگیان ، در انتخاب و انتصاب سرپرست جدید دانشگاه شهید رجایی تعجیل نموده ، ماموریت اصلی آن را به رییس جدید یادآور شده ، عاجلا، آب رفته از جوی را به مسیر و مصب خود بازگرداند.
گویا ، پای یکی از دوستان مشترک جناب نوری و رئیس فعلی دانشگاه در میان است که فعلا برای جناب رییس حاشیه امنی فراهم ساخته ، مانع از کوچ ۹ ساله عظمتی از این دانشگاه شده است !
خدا را شکر اگر از محل این دانشگاه تا به حال آبی برای هنرستان ها یا تامین و تربیت دبیر فنی مورد انتظار آموزش و پرورش گرم نشده است اما تا دلتان بخواهد این دانشگاه توانسته است پس از دانشگاه امام صادق ،در همین دولت با دور هم جمع کردن همکلاسی های سابق و لاحق ، تمامی آنها را بر کرسی صدارت، استانداری یا معاونت های ستادی وزارت آموزش و پرورش بنشاند!
خدا را چه دیدید شاید وزیر آینده آموزش و پرورش نیز به زودی از همین دانشگاه انتخاب شود !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
دوشنبه دوم خرداد یادداشتی با عنوان « نگرش تحلیلی انتقادی به سرود سلام فرمانده » به قلم « سید حسن الحسینی » در صدای معلم منتشر گردید .
« ولی الله توکلی » نقدی بر آن نگاشته است .
این یادداشت در راستای نهادینه ساختن « تفکر انتقادی » و » فرهنگ گفت و گو » در صدای معلم منتشر می گردد .
گروه گزارش/
مدارس تهران به دستور استانداری تهران دوباره تعطیل شدند .
در این رابطه ، عابد ملکی معاون استاندار تهران با اشاره به وضعیت هوای تهران اظهار داشت: « با توجه به ورود توده گرد و غبار از غرب کشور و پیش بینی سازمان هواشناسی مبنی بر قرار گرفتن وضعیت هوای تهران در شرایط ناسالم تمامی مدارس استان فردا سه شنبه سوم خرداد ماه در همه مقاطع تعطیل می باشد.
وی تاکید کرد: با توجه به ایام امتحانات دانش آموزان؛ برنامه جایگزین امتحانات توسط آموزش و پرورش متعاقبا اعلام می شود. »
اعلام تعطیلی مدارس به خاطر آلودگی در روزهای اخیر هم اتفاق افتاده و این پرسش جدی را مطرح می سازد که آیا این همه اعلام تعطیلی مدارس پس از آن تعطیلی 25 ماهه به علت « کرونا » امری منطقی و عقلانی است ؟
به نظر می رسد دلایل دیگری فراتر از « آلودگی هوا » در تعطیلی واحدهای آموزشی تعیین کننده هستند که این امر نیاز به توضیح و شفاف سازی مسئولان تصمیم گیر دارد .
پرسش و درخواست اکید « صدای معلم » از مسئولان تصمیم گیر آن است که در این مورد شفاف سازی صورت گرفته و در مورد آینده نظام آموزشی پاسخ گو باشند .
آمارها نشان می دهند که « زمان رسمی آموزش » در ایران از اغلب کشورها پایین تر بوده و این مساله پیامدها و عوارض جبران ناپذیری را بر نظام آموزشی ایران تحمیل کرده و خواهد کرد . اما چرا « وزارت آموزش و پرورش » به عنوان « متولی رسمی آموزش و تربیت » در این موارد نقش منفعلانه ای داشته و استقلالی از خود ندارد ؟
و اما سوی دیگر این انتقاد علاوه بر مسئولان رسمی ، متوجه معلمان ، دانش آموزان و اولیای آنان است که به نظر می رسد حتا از این اعلام تعطیلی ها راضی به نظر می رسند و اعتراضی ندارند و این هشداری است که باید همه در مورد پیامدهای آن تامل های جدی داشته باشند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید