امروز از صبح داشتم کتابِ دکتر یونس نابدل (متخصص روانپزشکی) را می خواندم که از تبریز برایم فرستاده بود . این کتاب با عنوان «دنیا از دریچه چشم یک روانپزشک» است که حاصل سفرهای او به بیش از سی کشور جهان است.
در این کتاب، گزارشی که از ژاپن می دهد بیشتر از هر کشور دیگر مرا به فکر وامی دارد و اندوهگین ام می کند، مخصوصا گزارش کوتاهی که از وضعیت نظام آموزشی آن کشور ارائه می دهد که وقتی آن را با نظام آموزشی خودمان که برای حضرت تتلو فالوور تربیت می کند مقایسه می کنم دود از کله ام بلند می شود!
ژاپن شامل چهار تا جزیره اصلی و تعدادی جزایر کوچک در وسط اقیانوس است، فاقد هر گونه منابع زیرزمینی و حتی فاقد خاک کافی. در عوض، تا دلتان بخواهد آتشفشان دارد و زلزله...! اما دکتر نابدل می نویسد که راهنمای سفر با خنده و خیلی راحت به ما گفت که «اگر زلزله آمد از زلزله لذت ببرید»!.
چگونه است که در یک کشوری از زلزله لذت می برند و در کشوری دیگر، همان زلزله، مرگ و ماتم می آفریند؟! در زیرزمین ها و منابع آن که برعکس هم هستیم اما در روی زمین نیز برعکس هم هستیم! مقایسه کنید انسان ایرانی را با انسان ژاپنی...!
ناصرالدین شاهِ و امپراتور مِیجیِ ژاپن در یک زمان به اروپا رفتند. در آن زمان، هر دو کشور یعنی ژاپنِ میجی و ایرانِ امیرکبیر، تقریبا شبیه هم بودند و باهم آغاز کردند، حتی دارالفنون ایران دو سال زودتر از دارالفنون ژاپن به وجود آمد، اما میجی، چهل سال فرصت پیدا کرد و امیر تنها چهار سال...!
( دیوار مدرسه دارالفنون - تهران )
نیشتری که در 20 دی 1852م در حمام فین کاشان بر آن رگ نهاده شد نه رگِ او که در واقع، رگِ پروسه نوسازی ایران بود، به طوری که چهل و پنج سال پس از کشتن امیر، میرزا رضا کرمانی قاتل شاه در استنطاق خود، این تصویر مایوس کننده را از اوضاع و احوال ایران به دست می دهد:
«قدرى پايتان را از خاك ايران بيرون بگذاريد در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشقآباد و خاك روسيه هزار هزار رعيت بيچاره ايرانى ببينيد كه از وطن عزيز خود از دست تعدى و ظلم فرار كرده ، كثيف ترين كسب و شغلها را از ناچارى پيش گرفته اند ؛ هر چه حمال و كناس و الاغى و مزدور در آن نقاط می بينيد همه ايرانى هستند . آخر اين گله هاى گوسفند شما مرتع لازم دارند كه چرا كنند تا شيرشان زياد شود كه هم به بچههاى خود بدهند هم شما بدوشيد نه اينكه تا شير دارند بدوشيد شير كه ندارد گوشت تنشان را بكلاشيد...»(تاریخ بیداری ایرانیان...ج1ص۸۲)
بر گردم به کتاب دکتر نابدل. می رسم به این سطر کتاب که می نویسد:
«راهنمای سفر ما گفت اگر کیف پولتان در خیابان بیفتد، فردا می توانید برگردید و آن را بردارید» .
از خواندن این سطر کیفور می شوم که یک مرتبه، قشقرقی در بیرون آپارتمان مان برپا می گردد و زنگ ما را به صدا در می آورند که : «مدیر آپارتمان هستی سریع تر بیا، که دو نفر، تابلوی کوچه را کنده می خواستند ببرند، تابلو را از دست دزدها گرفته ایم!
رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت! سال گذشته هم دو تا نهال کاشته بودیم هر دو را برده بودند.
اسم تابلوی کوچه مان هم «بن بست بهشت» است.
فرزندان امیرکبیر بیش از یکصدو پنجاه سال است که با بن بستِ بهشت مواجه اند و در حسرت بهشت، همچنان گرفتار و کشاکش در دوزخِ سنت و مدرنیته...!
این هم تصویرِ تابلوی «بن بستِ بهشت» ما و کتاب «دنیا از دریچه یک روانپزشک».
کانال تاریخ تحلیلی ایران
وزیر آموزش و پرورش در کردستان مهد شیرزنان و شیر مردان مطالبه گر صنفی حق طلب در هفته معلم در بخشی از سخنان خود با اشاره به بند 23 هیئت تخلفات که تجمعات غیرقانونی میتواند همکار فرهنگی را اخراج کند؛ تجمعات قانونی برای رسیدن به مطالبات بحق معلمان را حق معلمان دانسته و گفته است: باید این موارد از طریق قانونی پیگیری شود.
ماده ۸ آیین نامه تخلفات اداری برخی اعمال توسط کارکنان دولت را تخلف اداری می نامد از جمله :
بند۳۳:
شرکت در تحصن و اعتصاب و تظاهرات غیرقانونی و اعمال فشارهای گروهی برای تحصیل مقاصد غیر قانونی
(بند ۲۳ که وزیر به آن استناد می کند از قضا استعمال یا اعتیاد به مواد مخدر است)
از آنجا که عدم اشراف به قانون در بین نمایندگان مجلس و مسئولین اجرایی باعث شده است قوانین موضوعه و آیین نامه ها در برخی موارد مغایر با قوانین بالادستی مصوب شود،و به همین دلیل در قانون اساسی دیوان عدالت اداری وظیفه ابطال آییننامهها و قوانین مغایر با قوانین فرادستی را مطرح نموده است.
بند ۳۳ آیین نامه تخلفات متاسفانه با اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی مغایرت دارد چرا که صراحتا هر تجمع بدون حمل سلاح و بدون اخلال در مبانی اسلام آزاد است لذا می باید تقاضای ابطال آن توسط کارمندان دولت به دیوان عدالت اداری ارائه گردد .
ظاهرا جناب وزیر فرق بین تخلف اداری در ماده ۸ و مجازات ها در ماده ۹ را نمی دانند.
در بند « ی » ماده ۹ مجازات اخراج از دستگاه متبوع آمده است، که معلوم نیست این دو چه ارتباطی با هم پیدا می کنند ؟ فکر حذف دلایل این تجمعات باشید نه تجمعات و پاک کردن صورت مسئله.
از کرامات شیخ ما این است
شیره را خورد و گفت شیرین است
کرامات دیگر هم دارد
ابر را دید و گفت می بارد
تشخیص مجازات در ماده ۹ و برشمردن تخلفات در ماده ۸ و تعیین نوع مجازات به اعضای هیأت بدوی تخلفات مربوط است و در اختیار وزیر نیست. البته شاید این تهدید وزیر هدیه ای برای روز معلم باشد.
در بخش دیگری فرموده اند:
تجمعات قانونی برای رسیدن به مطالبات حق معلمان است. بفرمایید تا به حال به کدامین تجمع صنفی فرهنگیان در 44 سال گذشته مجوز داده اید؟
حتی اگر به همان بند ۳۳ سراسر ایراد استناد کنید ؛ اعمال فشارهای گروهی برای تحصیل مقاصد غیرقانونی را مطرح می کند.
حال پرسش فرهنگیان این است آیا اعتراض به نابرابری در پرداخت ها، اعتراض به عدم رعایت قانون خدمات کشوری، قانون برنامه ششم توسعه، اعتراض معلمی که توان خرید احتیاجات اولیه زندگی را ندارد، اعتراض به منزلت ویرانشده معلم، اعتراض به زیر خط فقر زندگی کردن، اعتراض به تورم چند صد درصدی و افزایش حقوق ۱۰ درصدی مقاصد غیر قانونی است؟
کاش بار معنایی کلمات را می دانستید و بعد ادا می کردید.
آدمی را زبان فضیحه کند
جوزبی مغز را سبکساری
آقای وزیر در این گردباد هولناک فقر و فلاکت دست از تهدید و ارعاب فرهنگیان بردارید. کاش یک ماه بدون حقوق فعالیتهای اقتصادی تان با حقوق یک بازنشسته یا یک معلم زندگی می کردید تا معنای شرمنده همسر و فرزند شدن را درک می کردید. شاید هم دست به خودکشی می زدید.
همواره به وزرای قبل هم گفته ایم: اجازه ندهید فرهنگ امنیتی بر امنیت فرهنگی در وزارتخانه حاکم شود.
آموزش و پرورش پادگان نظامی نیست که تابع دستورات شما باشد ؛ اینجا حرف از قانون و منطق است و قلم باید زد . نکند صدای معلمان را در تجمعات نشنیده اید.
وقتی شما به عنوان متولی وزارتخانه تهدید به اخراج فرهنگیان میکنید در حالی که قانون به شما اجازه چنین کاری را نمی دهد، و حرفی خلاف قانون می زنید از سایر نهادها چه انتظاری باید داشت؟ نشنیده اید که حرمت امامزاده با متولی آن است.
بیاید در هفته معلم از قوه قضاییه و ضابطینش بخواهید با فرهنگیان کمر خمیده زیر خط فقر از درب آشتی درآیند و حرمت معلمان را نگاه دارند.
اندکی در شعر فخرالدین عراقی دست برده و عرض می کنم:
به کدام مذهب است این به کدام ملت است این
که گویند معلمی را که تو معترض چرایی
( که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی)
ای کاش در کردستان با معلمان شریفی که تقاضای ملاقات با شما را داشتند دیدار می کردید. چرا در استانها با فرهنگیان دست چین شده و وابسته توسط مدیران کل دیدار می کنید؟
مگر نامه مولا علی ع به مالک اشتر را نخوانده اید:
برای کسانی که به تو نیاز دارند زمانی را فراهم کن و با آنان به مجلس عام بنشین چرا که از رسول (ص) خدا شنیدم:
پاک و آراسته نیست امتی که در آن فرودست نتواند حق خود را بدون لکنت زبان از فرادست بگیرد.
بی شک جامه وزارت چند صباحی بیشتر بر تن شما نیست و اکثر وزرا حتی نامشان نیز در ذهن جامعه فرهنگیان باقی نمانده است و برخی نیز منفور هستند.
اما مظاهر شرافت و آزادگی و حق خواهی مثل اسماعیل عبدی ها ، محمود بهشتی ها ، رسول بداقی ها، علی اکبر باغانی ها و.... بر تارک آموزش و پرورش ایران خواهند درخشید.
آیا تا به حال دیده اید فرهنگیان از وزیری به نیکی یاد کنند؟ از این فرصت چند روزه در خدمت به جامعه معلمی استفاده کنید.
گر بماند نام نیکی زآدمی به کزو ماند سرای زرنگار
تجمعات چند صد هزار نفری معلمان در سراسر کشور با تهدید از بین نخواهد رفت. فکر حذف دلایل این تجمعات باشید نه تجمعات و پاک کردن صورت مسئله.
شیخ اجل سعدی می فرماید:
زبان در دهان ای خردمند چیست
کلید در گنج صاحب هنر
چو در بسته باشد چه داند کسی
که جوهر فروش است یا پیلور
اگر چه پیش خردمند خامشی ادب است
به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
دو چیز طیره عقل است دم فرو بستن
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
سایت راهبرد معاصر نوشت : ( این جا )
« محمد حسین فرهنگی صبح امروز پنج شنبه ( 15 اردیبهشت ) در مراسم تودیع و معارفه مدیر کل آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی در تبریز گفت: با وجود اینکه معارفه مدیر کل جدید دیرتر انجام شد اما جزو کم سابقهترین معارفهها در استان است.
نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو در مجلس شورای اسلامی ادامه داد: نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی و هم چنین استاندار، نقش تعیین کنندهای در این خصوص داشتند. »
و اما مساله ای که این جا مطرح می شود و در صورتی که خبر این رسانه واقعیت داشته باشد آن است که مطابق قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش ، استاندار رئیس شورای آموزش و پرورش استان محسوب می شود و پی گیری و اظهار نظر این مقام دولتی از نظر قانونی مشکلی ندارد اما پرسش « صدای معلم » آن است که آیا وارد شدن نماینده ولی فقیه در چنین موضوعاتی در حوزه اختیارات و یا وظایف وی تعریف شده و می توان آن را پذیرفت ؟ آیا کنار گذاشتن این مدیر و آوردن آن مدیر ، تناسب و تجانسی با واقعیت های کف مدرسه داشته و اصولا به « افق آموزش » معنا و روشنی خاصی بخشیده است ؟
آیا بهتر نبوده و نیست که چنین مقاماتی به جای دخالت در تعیین مدیران ، نقش « منتقد » را ایفا کرده و صدای معلمان و مردم باشند ؟
پیش تر ، جعفر پاشایی مدیر کل پیشین آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی در گفت و گوی تفصیلی که با صدای معلم داشت چنین گفت : ( این جا )
« امروز و روز آخر میزان دارایی ام را خواهم گفت. رسانه ها باشند و مردم بدانند که فلانی چگونه آمد و چگونه رفت.
از 10 / 5 / 1370 تا الآن اداره هستم و یک روز هم دیگر به مدرسه نرفته ام. اگر در کشور چنین اتفاقی بوده به من بگویند.
در آخرین روز خواهم گفت که چه دارم و چگونه خواهد بود.
در جمهوری اسلامی ایران حرف هایی را در مورد مسئولین می گویند ، بدانند که من خودم و فرزندانم و همسرم چه داریم.
من شفاف خواهم گفت مردم در روی زمین و در زیر آسمان خدا سیستم های مالی و اطلاعاتی و نظارتی هست ؛ بروند و تحقیق کنند اگر از این بیشتر بود مال خودشان. آیا بهتر نبوده و نیست که چنین مقاماتی به جای دخالت در تعیین مدیران ، نقش « منتقد » را ایفا کرده و صدای معلم و مردم باشند ؟
ای کاش شما یک مکاتبه ای با اداره کل ارزیابی و عملکرد بکنید و بگویید جایگاه استان آذربایجان شرقی در همه شاخص ها که سالانه به کشور گزارش می دهند ممکن است یکی بیشتر یا یکی کمتر باشد میانگین رتبه این استان را که مثلا چهار، پنج یا ده یا سیزده است در چه رتبه ای قرار دارد. ما سی و یک استان داریم و اداره کل. همین که گرفتید آن را منتشر کنید. »
پرسش « صدای معلم » از آقای پاشایی آن است که آیا در این جلسه و طبق گفته ی ایشان ، رسانه ها و خبرنگاران حضور داشتند و اگر این مهم تحقق نیافته دلیل و مانع آن چه کسی و یا کدام نهاد بوده است ؟
آیا افراد و نهادهایی که اقدام به تغییر آقای پاشایی کردند به توصیه ایشان عمل کرده و استعلامی از اداره کل ارزیابی و عملکرد وزارت آموزش و پرورش در مورد عملکرد مدیریتی وی در این استان و روند و فرآیند شاخص ها داشتند و آن را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دادند ؟
تحصیلات و رشته ی تخصصی آقای پاشایی دکترای مدیریت آموزشی است و این در حالی است که مدرک «علیرضا صیادی» مدیر کل جدید آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی ، دکترای علوم سیاسی است .
آیا چنین امری منطقی بوده و با حرفه ای شدن امر آموزش تضاد و یا تعارضی ندارد ؟ چگونه است که در موضوعاتی مانند رتبه بندی معلمان داشتن رشته تحصیلی مرتبط با موضوع تدریس برای معلمان مهم بوده و امتیاز آور است اما برای فردی که قرار است سکان دستگاه آموزش و رهبری آن را بر عهده گیرد ؛ برای مقامات مافوق این چنین مسائلی مهم نبوده و اهمیتی ندارند ؟
آموزش و پرورش بحران زده و بیمار ما بیش از هر چیزی به متخصص و کاربلد آموزش نیاز دارد نه افراد سیاسی .
پرتال اداره کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی نوشت : ( این جا )
جعفر پاشایی در سخنرانی خود با بیان اینکه خود را مدیون خانواده های شهدا می داند، گفت: برای همیشه در کنار آموزش و پرورش خواهم بود و آرزوی تحول در سیستم را دارم.
مدیرکل اسبق آموزش و پرورش استان یادآور شد: هر آنچه در توان و تجربه داشتم و با بسیج همه منابع شاخص های عمومی و اختصاصی استان را ارتقا دادیم.
وی گفت: بیماری کرونا آسیب جدی به بخش های مختلف زد ولی کارنامه معلمان و همکاران ما در استان در کمک های مومنانه و وقت گذاری برای دانش آموزان درخشان است و به عنوان مجاهدان تعلیم و تربیت بودند.
توسعه مراکز رفاهی، ارتقا سواد اموزی و پوشش تحصیلی، جلب مشارکت های مردمی، افزایش نرخ باسوادی استان، افزایش پوشش تحصیلی99 درصد، رتبه اول در جذب نوآموزان برای استان ، ساخت و راه اندازی 160 نماز خانه چند منظوره ی مدرسه ای با کمک های مردمی ، راه اندازی و ارسال کاروان های وسایل ورزشی و درسی به مدارس ، راه اندازی و ارسال کتابخانه مدرسه ای برای دانش اموزان روستایی که سرانه کتاب از 9 به 11 جلد افزایش یافت ، احداث باشگاه فرهنگیان به عنوان نماد آذربایجان شرقی، باشگاه پیشکسوتان مجموعه ای با ظرفیت 10 هزار نفر از جمله کتابخانه و سالن ورزشی وایجاد و تاسیس مراکز رفاهی برای بیماران فرهنگی، ایجاد محل اسکان دائمی فرهنگیان، کلنگ زنی 10 زمین ورزشی ، کسب قهرمانی جهانی فوتسال تایلند، کسب رتبه اول در رضایت مراجعان به اداره کل ، تشکیل مجمع خیرین در تبریز برای اولین بار از اقدامات مهمی بود که پاشایی عنوان کرد.»
اگر آقای پاشایی عملکرد خود را موفق می داند و به آن باور دارد ؛ چرا در این جلسه حضور پیدا کرد ؟ چه بسا حضور در این جلسه چیزی جز تایید ذهنیت و اقدام تصمیم گیرندگان نخواهد بود . بخوانید گزارش صدای معلم را با عنوان : « مدیران آموزش و پرورش از مدیر کل پست مازندران یاد بگیرند !
عزل و نصب مدیران در آموزش و پرورش در کمال آرامش و امنیت برقرار است ! » ( این جا )
و اما سخن آخر با وزیر آموزش و پرورش است .
یوسف نوری نزدیک به 9 ماه است که سکان وزارت آموزش و پرورش را به دست گرفته است . ایشان مطابق رویه پیشینیان خویش و رسم و قانون نانوشته ، عزل و نصب های فراوانی را در این وزارتخانه انجام داده است . آیا افراد و نهادهایی که اقدام به تغییر آقای پاشایی کردند به توصیه ایشان عمل کرده و استعلامی از اداره کل ارزیابی و عملکرد وزارت آموزش و پرورش در مورد عملکرد مدیریتی وی در این استان و روند و فرآیند شاخص ها داشتند و آن را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دادند ؟
پرسش شفاف و صریح « صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش آن است که این گونه عزل و نصب ها اصولا چه آورده و یا فایده ای برای نظام آموزشی داشته است ؟ آیا کمکی به ارتقای کیفیت آموزشی کرده است ؟ آیا این تغییرات که اساسا بر هیچ گونه منطق و یا تئوری مدیریتی استوار نیست ، در افزایش انگیزه و رضایت مندی شغلی معلمان تاثیری داشته است ؟
آیا کنار گذاشتن این مدیر و آوردن آن مدیر ، تناسب و تجانسی با واقعیت های کف مدرسه داشته و اصولا به « افق آموزش » معنا و روشنی خاصی بخشیده است ؟
آن چه مبرهن است آن است که در این 9 ماه ، خشم و تجمعات اعتراضی معلمان رو به افزایش بوده است . میزان بگیر و ببندهای فعالان صنفی معلمان جهش داشته است و در یک کلام بر خلاف تبلیغاتی که می شود نه تنها تغییر محسوسی در بهبود معیشت معلم رخ نداده بلکه حتا فضای آزادی بیان در آموزش و پرورش و امنیت فرهنگی در این دستگاه مولد اندیشه رو به افول نهاده است .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اول. 12 اردیبهشت 1401 شصت و یکمین سالروز شهادت شادروان دکتر ابوالحسن خانعلی است که در جریان اعترضات معلمان در سال 1340به شهادت رسید و پس از آن روز 12 اردیبهشت به عنوان «روز معلم» نامگذاری گردید و پس از پیروی انقلاب اسلامی نیز با شهادت استاد مطهری در همان روز این نام گذاری تثبیت گردید . این خود نشان دهنده این است که نامگذاری روز معلم برخواسته از رفتار اعتراضی بوده است . اعتراضی که در سال 1340 از سوی معلمان انجام می گرفته است هم اکنون نیز ادامه دارد و نشان از یک منازعه پایدار اجتماعی دارد .
دوم . معلمان ویژگی های خاصی دارند که جایگاه و کارکرد اجتماعی آن ها را با سایر اقشار اجتماعی متفاوت می کند . فراگیری معلمان که از پایتخت تا دورترین نقاط کشور که مدرسه ای باشد حضور دارند ، برخورداری از تحصیلات عالی ، ارتباط مستمر با نوجوانان و نونهالان که بطن خانواده و جامعه می باشند ، برخورداری از حداقلی از هویت صنفی و نقش مشروعیت سازی که از معلمان آموزش و پرورش انتظار می رود از جمله ویژگی های معلمان است ؛ از این رو ، اعتراض معلمان با اعتراض کارگران یک کارخانه که جنبه معیشتی و اقتصادی دارد متفاوت است .
سوم . ریشه این نزاع شصت و یک ساله را که این روزها گسترده تر شده است باید در کجا جست و جو کرد ؟ این منازعه را جز در سایه رهیافتی جامعه شناسی نمی توان شناخت و تبیین نمود تا بتوان بستر فرایند تعارض آمیزی که منجر به اعتراض مداوم نیروی اجتماعی معلمان می شود را مورد بررسی قرار داد .اگر سه شکاف اصلی جامعه ایران را شکاف سیاسی ، شکاف فرهنگی و ایدئولوژیک و شکاف طبقاتی بدانیم جایگاه اعتراض معلمان در میانه این شکاف ها قابل درک است .
چهارم. شکاف سیاسی: معلمان فعال همواره در حال تشکل یابی و تشکل سازی بوده اند . حتی تشکل های همچون انجمن اسلامی معلمان ایران نیز در پرتو تحولات سیاسی 30 ساله اخیر ایران از نهاد زیرمجموعه حکومت به یک حزب سیاسی اصلاح طلب تبدیل شده است که نمونه ای از فشار از پایین اعضای آن برای تحول خواهی و تشکل یابی می باشد. شکل گیری تشکل هایی همچون سازمان معلمان و تشکل های صنفی نیز محصول همین مطالبه می باشد . قاطبه معلمان به دلیل نوع تحصیلات و نگرش از دموکراسی خواهی حمایت می کنند ولی جو غالب بر آموزش و پرورش اجازه چندانی به دموکراسی خواهی نمی دهد و با هرنوع اندیشه و عمل متفاوت برخورد می شود و خود به بستری برای اعتراض بدل می شود .
پنجم . شکاف فرهنگی – ایدئولوژی: شکاف فرهنگی موجود در جامعه در مواردی مانند سبک زندگی، تربیت دینی و .... .در آموزش و پرورش شدت بیشتری دارد . ازیک طرف حاکمیت با تاکید بر « سند تحول بنیادین » خواهان آموزش و پرورشی کاملا ایدئولوژیک است و از سوی دیگر جامعه در برابر این نوع نگاه مقاومت می نماید . مواردی از قبیل استخدام روحانیان و تالیف کتب درسی از نشانه های بارز نگاه ایدئولوژیک به آموزش است . در حالی که نسل جوان امروز اقبال چندانی به این نوع نگاه رسمی ندارد . معلمان در میانه این شکاف فرهنگی – ایدئولوژیک قرار دارند و هرچه این شکاف تقویت می گردد فشار بیشتری بر جامعه معلمان وارد می شود و بستر بیشتری برای تعارض و اعتراض می آفریند .
ششم . شکاف طبقاتی : مهم ترین اعتراض معلمان در شصت و یک سال گذشته نسبت به بی عدالتی و فرق و تبعیض بوده است . درطول این شصت و یک سال بی توجهی به نقش زیربنایی آموزش و پرورش و آموزش و پرورش توسعه یافته ادامه داشته است و در مواردی که دولت ها گرفتار بی پولی شده اند این بی توجهی شدت بیشتری می یابد. عدالت خواهی وجه قالب مطالبات فرهنگیان است که محصول شکاف طبقاتی می باشد . در طول سال های اخیر هم با شدت یافتن تحریم ها و افزایش شکاف طبقاتی بر عمق نارضایتی در آموزش و پروش افزوده شده است . قاطبه معلمان به دلیل نوع تحصیلات و نگرش از دموکراسی خواهی حمایت می کنند ولی جو غالب بر آموزش و پرورش اجازه چندانی به دموکراسی خواهی نمی دهد
پایان ؛
سه شکاف سیاسی ، فرهنگی – ایدئولوژی و طبقاتی مهم ترین بسترهای تعارض آفرین در آموزش و پرورش می باشند که شصت و یک سال است زمینه ساز اعتراض معلمان شده اند و بیشتر با محوریت اعتراض به معیشت و فرق و تبعیض نمود پیدا کرده است . تازمانی که این سه شکاف به نقطه تعادلی نرسد اعتراض معلمان نیز ادامه خوهد داشت .این اعتراض ها حتی اگر توان بروز نداشته باشد درد فتر مدارس و گعده های معلمی ادامه حیات خواهد یافت تا در فرصت مناسب بروز دوباره بیابد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استا ها و شهرستان ها/
تجمع اعتراضی معلمان در شهرهای مختلف کشور با وجود فضای امنیتی امروز یکشنبه یازدهم رادیبهشت برگزار گردید .
کانال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران گفته است که در شهرهای کرمانشاه، اراک، نورآباد، سقز، خمینیشهر، اراک، الیگودرز، البرز، بوشهر و شهرهای دیگر این تجمع در مقابل دفاتر ادارات آموزش پرورش برگزار شده است.
روز گذشته ۴ تن از فعالان صنفی معلمان بازداشت شدند و شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان میگوید که شب گذشته هم اسکندر لطفی، شعبان محمدی و مسعود نیکخواه از اعضای هیات مدیره انجمن صنفی معلمان کردستان در شهر مریوان بازداشت شدهاند.
این تجمع در تهران در برابر مجلس شورای اسلامی برگزار گردید .
محورهای مطرح شده در این تجمعات مسائلی مانند همسانسازی بازنشستگان مبتنی بر قانون مدیریت خدمات کشوری ، رتبهبندی شاغلان حداقل هشتاد درصد حقوق هیات علمی و آزادی معلمان زندانی بودند .
مدیر صدای معلم در نشست خبری سخنگوی وزارت آموزش و پرورش که به مناسبت روز معلم برگزار گردید تنها رسانه ای بود که نسبت به تحقیر معلمان و دست بند زدن به یک معلم در برابر انظار عمومی اعتراض شدید خود را بیان کرد . ( این جا )
علی پورسلیمان مدیر صدای معلم از وزیر آموزش و پرورش خواست تا به وظایف خود در برابر برقراری امنیت فرهنگی در این وزارتخانه عمل کند .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه تشکل ها/
به مناسبت فرا رسیدن « روز معلم » ، انجمن اسلامی معلمان شهرستان های استان تهران بیانیه ای صادر کرد .
متن کامل این بیانیه که در اختیار « صدای معلم » قرار گرفته به شرح زیر است .
در روزهای اخیر، چند مورد از برخورد نامناسب و نادرست فرهنگیان با دانشآموزان، بازتاب رسانهای فراوانی یافت. افرادی که برخورد نامناسب داشتند، در یک مورد، از سمت خود استعفا دادند و در مواردی دیگر، اشتباه خود را قبول و در سطح وزیر از دانشآموزان عذرخواهی کردند. در موارد متعدد دیده شده است که از سوی پرسنل و مأموران برخی از نهادهای دولتی، برخوردهای به مراتب نامناسبتر و خشونتآمیزتری با مردم شده است اما بهندرت این رفتارهای نادرست، منجر به استعفا یا عذرخواهی فرد یا مسئولی شده است. دولت در مواردی از این دست، تعصب خاصی نسبت به پرسنل خود دارد و معمولاً از آنها حمایت جدی میکند. حال این پرسش مطرح میشود که چرا در مورد معلمان اینگونه نیست؟
1- شاید حاکمیت، دیگر فرهنگیان را از خود نمیداند که از آنها به صورت تمامقد دفاع کند. بیتوجهی به اعتراضات چندین ساله معلمین و عدم اختصاص بودجه کافی به آموزش و پرورش، شاهدی بر این مدعاست و نشان میدهد که این نهاد در مجموعه حاکمیتی از جایگاه محکمی برخوردار نیست، به همین جهت عزم و اراده جدی برای حمایت جدی از معلمان وجود ندارد.
2- شاید، یکی دیگر از علل آن این باشد که چون دانشآموزان در جایگاه و نقش معترض نسبت به سیاستها و برنامههای دولت نیستند، باید مورد حمایت قرار گیرند. ممکن است اگر دانشآموزان نسبت به وضعیت موجود اعتراض داشته باشند و از سوی معلمان و کادر آموزشی با آنها برخورد نامناسب مشابهی صورت میگرفت، با این سرعت و شدت، به عذرخواهی و استعفای آنها منجر نمیشد.
3- نکته سوم آن است که « چون اعتراض می کنی باید اعتراض را هم قبول کنی». معلمان سالهاست برای احقاق حقوق خود و اصلاح و بهبود امکانات و محیط آموزش و پرورش، به شیوههای مختلف، تلاش کردهاند آرا و راهکارهایشان را به گوش مسئولان و جامعه برسانند. اگر چه در طول این سالها، گوش شنوایی برای شنیدن صدای اعتراضی معلمان وجود نداشته است اما حداقل این فایده را داشته است که فرهنگسازی شده، فضای انتقادی و اعتماد به نفس برای مطالبه حقوق فردی و اجتماعی در جامعه شکل بگیرد که شهروندان در برابر برخورد نامناسب مأموران دولتی، ساکت ننشینند.
با توجه به اینکه معلمان، حق اعتراض را پذیرفتهاند و آن را صرفاً در انحصار خود نمیدانند، اگر خطایی از آنها سر بزند، بدون تردید، برخلاف دیگران، پیامدهای آن را میپذیرند و با استعفا یا عذرخواهی، نشان میدهند که «از خطا نادم نگردیدن، خود خطای دیگریست».=
دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی
***
دستگیری خارج از عرف و قانون « علی حسن بهامین » معلم و کنش گر صنفی یاسوجی موجی از خشم را در میان معلمان کشور برانگیخت و احساسات و عواطف عمومی را به شدت جریحه دار نمود .
بدون تردید ، این گونه برخوردها در شان یک انسان و برخوردار از حقوق شهروندی مصرح در قانون اساسی جمهورس اسلامی نیست .
« صدای معلم » ضمن محکوم کردن این عمل توسط کسانی که باید ضابط قانون و حافظ امنیت روانی جامعه باشند خواهان برخورد قانونی و قاطع با عاملان این واقعه تلخ می باشد .
« اعدلوا هو اقرب للتقوی
عدالت کنید که به تقوا نزدیک تر ( از هر عمل ) است »
مدیر کل محترم آموزش و پرورش استان فارس
معتقدیم شما مدیرکل تمام فرهنگیان فارس هستید و از شما می خواهیم اجازه ایجاد اختلاف و دودستگی در بین فرهنگیان توسط احزاب سیاسی اصول گرا را ندهید.
فضای مجازی سرشار از توهین و تهمت به معلمانی است که جز حق خواهی هیچ حرف دیگری ندارند، و متأسفانه خود را نیز فرهنگیان ولایی مینامند.
چرا اجازه میدهید عده ای فرصت طلب فرهنگیانی را که امروز در زیر خط فقر به سر میبرند و چون سایر اقشار جامعه از داشتن معیشت حداقلی نیز محروم هستند این گونه بر زخمشان نمک بپاشند.
فرهنگیان در زیر ارابه های بی رحم فقر استخوان خرد کرده اند. زخم های نابرابری بر تمام روح و روانشان احساس میشود.
دور از آیین جوانمردی است که همکاران مطالبه گر را این گونه مورد هجمه قرار دهند .
به نوبه خود از اقدام قاطعانه شما در ممانعت از گردهمایی احزاب سیاسی در اداره کل آموزش و پرورش فارس در پنجشنبه هشتم اردیبهشت سپاسگزاری می نماییم، و از شما میخواهیم همکاران ستادی خود را که آموزش و پرورش فارس را بازیچه احزاب سیاسی کرده اند به هیئت تخلفات اداری معرفی کنید تا درس عبرتی برای همیشه شود.
فرهنگیان عزیز
سال هاست که دوستان ما سعی کرده اند به جامعه آموزش دهند اصل ۲۷ قانون اساسی آزادی تجمعات و راهپیمایی ها را بدون حمل سلاح و مخل مبانی اسلام نبودن برای همه جامعه در نظر گرفته است.
دستان بازپرس اهوازی را از راه دور می بوسم و به شرافتش درود می فرستم که در قرار منع تعقیب به این اصل استناد کرده است.
ما تجمع احزاب سیاسی اصول گرای جامعه و جمعیت و کانون تربیت اسلامی را حق این دوستان سیاسی میدانیم اما به یاد داشته باشید که اینان از ما نیستند و قدرت طلبانی هستند که از هر وسیله ای برای رسیدن به پست کوتاهی نمیکنند .
و همگان دیدید که چه بیانیه هایی که بر علیه هم در کسب صندلی مدیرکلی نمیدادند و با تغییر مکان جلسه به مسجد شهدا خیابان ۹ دی از روز روشن تر است که هدف چیست.
رتبهبندی ناقص امروز نتیجه احضارها و حبس های مردان بزرگی چون اسماعیل عبدی ها ،محمود بهشتی ها، باغانی ها، ابطحی ها، باستان ها، لطفی ها، رسول بداغی ها و .... بوده است.
بی شک شرافت ، مردانگی و آزادگی اگر معنایی پیدا می کند در وجود این مردان مرد است.
نتیجه اشک ها و آه دل های همسران و فرزندان این دوستان است.
هیچ گاه فراموش نخواهم کرد که اشکهای دختر مهدی فتحی در زمان روبه رو شدن پدرش پس از آزادی در آغوش پدر را ، گویی آسمان نیز گریه اش گرفته بود، بند بند وجود آدمی را از هم جدا می کرد .
اما اینک عده ای سیاسی قصد مصادره کردن این موضوع به روش های سیاسی خاص خود دارند، که جایگاهی در بین فرهنگیان ندارند و خود عامل مشکلات آموزش و پرورش فارس هستند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط « رضا علیزاده » فارغ التحصیل دانشگاه فرهنگیان برای صدای معلم ارسال گردیده است .