بیش از چهار دهه تجربه نشان داده که دولت های جمهوری اسلامی در بیشتر مواقع به عمق هیچ مطلبی پی نبردند. در این مدت در پی متخصصِ متعهد گشتند با این شرط که تعهد مقدم بر تخصص است. اما آنچه جمهوری اسلامی از متعهد می خواست، تعهد به خود بود؛ نه تعهد به بشریت، محیط زیست و منافع ملی کشور. این گونه حاکمیت به مسئولیت ناپذیری و مادی گرایی در جامعه انجامیده است.
توفیق واپسگرایان نه در داشتن عقاید عقب مانده بلکه در بسط «تفرقه»، «راحت طلبی» و «سطحی نگری» در جامعه بوده است. امکان گسترش این سه وجود نداشت مگر به پشتوانۀ پول های بادآورده و لمپنیسم. این رمز گسترش تنبلی فکر در جامعه است. تنبلی فکر عامل بروز لمپنیسم و بیگانگی با فرهنگ است و از دل آنها خودکامگی و ظلم زاده می شود. هر چه جهل و نادانی بیشتر باشد، « نخوت نَفسِ » ظالم اوج می گیرد.
تربیت نادرست چه از طرف خانواده و چه از طرف دیگر نهادهای اجتماعی، آموزش و پرورش، صدا و سیما و رسانه ها و به ویژه رسانه هایی که به نام فضای مجازی شناخته می شوند، افکار بچه ها را کانالیزه می کنند. چند وقت پیش برداشت یک بازجو، رسانه ای شد. او گفت : « نه من حرف بچه های دهه هشتادی را می فهمم و نه آنها حرف من را. » دریغا که این سخن بی پایه و بی مایه زبان زد بسیاری در محافل شده که دهه هشتادی ها را ما نمی فهمیم. آقای بازجو اگر شما دهه هشتادی ها را نمی فهمی چون جهل شما با ناآگاهی دهه هشتادی ها از یک جا نشأت نگرفته است.
در عصری به سر می بریم که بنیاد آموزش و پرورش بر انتقال یک سری مفروضاتِ بی در و پیکر با عمقی ناچیز که صرفاً لانه ای برای مافیای آموزشی است بنا شده. کارخانۀ مونتاژی که مواد اولیۀ آن مقدس مابی است و محصول آن دانش آموزانِ ناامید و بی اراده. انسانِ مونتاژ شده، برده ایست مادی گرا و بی عار نسبت به ارزشهای خودی و ارزشهای شهروندی. این کارخانه، حضور ده خنگ را در کلاس درس به یک دانش آموز نابغه ترجیح می دهد. چون وظیفه اش را درصد قبولیِ بالا تعریف کرده اند نه پرورش روح، استعداد و خلاقیت. اما امروز نمی خواهم به بی برنامگی ها و بدبرنامگی های آموزش و پرورش در چارچوب مدرسه بپردازم.
در این زمینه مقاله ای با عنوان « سیاستِ مافیایی و بسط بی عاری در جامعه » از نگارنده منتشر شده است.[1]
در دورۀ همه گیری ویروس کرونا هیچ کشوری بیست و پنج ماه مداوم مدارس را نبست. با این کار بی خردانه، فرصتی برای فرزندان ایران مهیا شد که بین یک سوم تا دو سوم شبانه روز را سر از فضای مجازی بیرون نکشند. این یک فاجعه بود و این فاجعه بنا به عادتی که از آن دوران مانده، ادامه دارد.
آمارهای فاجعه باری از مقامات عالی رتبۀ دولت و نمایندگان مجلس در رسانه های گوناگون به چشم می خورد.
چند نمونه را ذکر می کنم. تربیت نادرست چه از طرف خانواده و چه از طرف دیگر نهادهای اجتماعی، آموزش و پرورش، صدا و سیما و رسانه ها و به ویژه رسانه هایی که به نام فضای مجازی شناخته می شوند، افکار بچه ها را کانالیزه می کنند.
« مرکز پژوهش های مجلس، کودکان و نوجوانان جا مانده از تحصیل به دلیل دسترسی نداشتن به امکانات مناسب آموزش های مجازی، در دوره کرونا را حدود 3 میلیون نفر اعلام کرده است.[2] سازمان سنجش اعلام کرده بیش از نیمی از دانش آموزان در آزمون سنجش ادبیات فارسی در کنکور نمرۀ منفی گرفته اند. در همه گیری کرونا در دو سال تحصیلی شاهد 63 درصد افت تحصیلی بودیم. میانگین معدل دانشآموزان کشور یازده و نیم است. شمار قابل توجهی از دانشآموزان حتی توانایی خواندن یک متن ساده را ندارند. »
با جست و جو در رسانه های داخلی به آمارهای فاجعه بار دیگری نیز دست می یابیم.
لطیفی معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان اداری و استخدامی می گوید : « هر روز تعطیلی در کشور 2400 میلیارد تومان هزینه برای دولت بر جا میگذارد. »
آموزش مجازی به عنوان جایگزین مدارس، رفع تکلیفی بیش نیست. رفع تکلیفی که از مسئولیت ناپذیری و محدود بودن نگرش، نشأت می گیرد. گسترش مسئولیت ناپذیری و مادی گرایی از خروجی های دولت های جمهوری اسلامی بوده است.
امروز نیز دولت با مسکوت نگه داشتن تمام وظایف خود به آموزش مجازی اکتفا می کند. ظاهراً نه ارزش درس و مدرسه را می فهمد و نه آموزش و پرورش را به عنوان زیر ساخت کشور می پذیرد. بخش بزرگی از فرایند رشد اجتماعی و فرهنگی و عاطفی فرزندان میهن در مدرسه شکل می گیرد.
آموزش مجازی در همهگیری کرونا افزون بر چالشهای جدی که بر فرایندهای یادگیری و تربیتی دانشآموزان ایجاد کرد، باعث افزایش افت تحصیلی شدید، افزایش ناامیدی، بی روحیگی و بی انگیزگی، اضطراب و انزوا در فرزندان ایران شد. نیز طولانی شدن تعطیلی مدارس باعث کاهش نرخ برگشت ناپذیری دانشآموزان به مدارس شد و از طرف دیگر فضای مجازی دریچه ای بی در و پیکر از هنجارها و ناهنجاری ها، از ارزشهای ناقص و ابتر و ضدارزش های لامکان و لازمان روبه روی آنها گشود.
شما حق ندارید درِ مدارس را تخته کنید و تحصیل فرزندان ایران را به فضای مجازی بسپارید. مدرسه یکی از کانون های مهم فرهنگی در جامعه است. هزینه های دور ماندن دانشآموزان از فضای تعاملی مدرسه به بهانههای مختلف، بسیار سنگین و غیر قابل جبران است.
تعطیلی پی در پی به دلیل در امان ماندن دانش آموزان از سرما یا آلودگی هوا و مسئولیت ناپذیری در قبال 15 میلیون دانش آموز، افزون بر رشد آسیب های اجتماعی و فرهنگی، عاطفی و روحی و اخلاقی غیر قابل جبران، به نافرهیختگی جامعه و رشد بی سوادی عمودی می انجامد.
در یک کلام سقوط آموزش و پرورش زمینه ساز سقوط کشور خواهد بود. خیلی زود دیر خواهد شد و ما زمانی برای جبران نخواهیم داشت.
دریغا آنچه به آموزش و پرورش و سلامت جان و خرد و کرامت انسان مربوط می شود هیچ گاه در اولویت نخست سیاست های کشور نبوده است.
مدعیان نمایندگان ملت در مجلس و نهاد ریاست جمهوری !
چرا درس نمی گیرید؟
به چه حقی و با ندانم کاری ، محیط زیست کشور را آلوده می کنید؟
به چه حقی می گویید که گاز نداریم؟ یا بیش از حد صادر می کنید یا توانایی استخراج و تصفیه زیاد ندارید.
شما حق ندارید تحریم ها را بهانه کنید. تحریم شما که ملت ایران تاوانش را می دهد، به دلیل عدم فهم شما از سه چیز است و بیش از چهار دهه تجربه نشان می دهد دولت های جمهوری اسلامی هرگز این سه را نه فهمیدند و نه برای فهم آنها تلاش کردند :
- جهان شمولی فرهنگ و تمدن ایران، که پرچمدار آن زبان و ادب پارسی به عنوان زبان علم و هنر و فرهنگ است فراتر از زبان رسمی؛
آنچه که عاملیت گسترش فرهنگ ایران بوده است که از یک سوی تا بنگال و از سوی دیگر در قلمرو عثمانی گسترده بود، غنای فرهنگ ایران است. زمانی که سیاست فشل نیست فرهنگ به گروگان گرفته نمی شود. طی مکان و زمانِ ادب پارسی در گفتۀ حافظ گویای این مهم است : ظاهراً نه ارزش درس و مدرسه را می فهمد و نه آموزش و پرورش را به عنوان زیر ساخت کشور می پذیرد. بخش بزرگی از فرایند رشد اجتماعی و فرهنگی و عاطفی فرزندان میهن در مدرسه شکل می گیرد.
شکر شکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله می رود
طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر کاین طفل یکشبه ره یکساله می رود
شهریار هم چنین نظری دارد :
شاعران خود قلم سحری از این نقاشند شعر چون زنده نباشد که قلم زنده از اوست
خود چو حافظ خلفش هست و نمیرد سعدی همچو فردوسی طوسی که عجم زنده از اوست
نی که رومی زد و چنگی که نظامی بنواخت جام افسانۀ شرق است که جم زنده از اوست
- محوریت فرهنگ و قانون، نه محوریت شخص؛
هر دوره ای که ظل اللاهی یا نمایندۀ خدایی، خود را محور نامید، ضربه های فاجعه باری به میهن وارد شد. در واقع بت هر آن کس یا هر آن چیزی است که به هر دلیلی نتوان نقدش کرد.
- عدم برخورد با سیاست و تاریخ اجتماعی به مثابۀ علم؛
سازمان پژوهشی جبهۀ ملی ایران– سامان ششم
علیرضا کاشفی
***
[1] - ماهنامۀ پژوهشی خواندنی – شمارۀ 111 – سال نوزدهم بهمن و اسفند 1399
سایت صدای معلم و سایت روزنامۀ اقتصادی آسیا
[2] - با توجه به جا ماندن دست کم یک میلیون نفر از تحصیل پیش از شیوع کرونا در کشور این رقم در دورۀ کرونا صحیح به نظر می رسد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
عالی بود.
روشنگری در هر جامعه باید ، مرحله به مرحله آغاز شود.
سپاس