« برخی از ما نه تنها گذشته ی خود را حمل می کنیم، بلکه گذشته پدر و مادرهایمان را نیز همراه داریم .
درد، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و تا آن را بررسی نکنیم، این چرخه را هیچ گاه برهم نخواهیم زد . باید با رعایت کامل اخلاق و ارزش های انسانی که می باید غایت کنش ها و واکنش های « ما » باشد و بر خلاف قرائت مقامات نظام جمهوری اسلامی ایران که هدف خود را حفظ نظام به هر قیمتی با گزاره « حفظ نظام از اوجب واجبات است » می پندارند اما ما باید با رهایی از این گونه کنش های کودکانه و لجبازانه که موید بلوغ روانی و عطفی ما باشد ؛ دائما خود را مورد پرسش قرار دهیم که که این حرف برای چه بود ؟ آن کاری که با دیگران کردی برای چه بود ؟ و...
نیمه تاریک وجود – دبی فورد
کمی پیش از آغاز اعتراضات فراگیر در ایران ؛ حاکمیت با صرف هزینه های هنگفت و تبلیغات فراگیر و ممتد از طریق ساخت سرود « سلام فرمانده » سعی کرد تا به قولی دهه هشتادی ها و به ویژه نودی ها را بر اساس قرائت ایدئولوژیک خود از امور و به ویژه در حوزه آموزش و پرورش مصادره به مطلوب کند اما وقوع اعتراضات سراسری که بخشی از آن در مدارس و در میان دانش آموزان و مدارس بود این معادلات را به هم ریخت .
شعارهایی که در مدارس داده شد و نیز کنار گذاشتن حجاب معمول در مدارس دخترانه نشان داد که وضعیت موجود با آن چه مقامات جمهوری اسلامی تصور می کردند تفاوت های ماهوی بسیاری دارد .
البته برخی انگشت اتهام در این فضای اعتراضی را به سوی « معلمان » گرفتند اما سکوت و انفعال قاطبه معلمان و به ویژه تشکل های صنفی آنان پس از این اعتراضات نشان داد که « مرجعیت معلمان » در شکل دهی این گونه اعتراضات می تواند مورد پرسش و تردید قرار گیرد هر چند برخی از معلمان بر این باور بوده و هستند که الگوهای رفتاری و کنشی آنان در محیط کلاس و مدرسه موجب تحرک اجتماعی دانش آموزان گردیده و البته شواهدی که این گونه استنتاج ها را اثبات کند مشاهده نمی شود .
می توان گفت ؛
نظام جمهوری اسلامی پس از گذشت بیش از چهار دهه در فهم مطالبات نسلی که زد خوانده می شود دچار اشتباهات راهبردی بوده و به همان بیماری شایع جامعه ایرانی یعنی « توهم » مبتلا هستند .
البته همان گونه که پیش تر توصیف شد ، رگه های این « توهم سازمان یافته و ریشه دار » نیز در معلمان مشاهده شد در حالی که در برخی تجمعات و اعتراضات دانش آموزی ، برخی دانش آموزان علیه معلمان و سکوت و انفعال آنان شعار هم دادند .
مثلا همان ابتدا برخی دانش آموزان این شعار را سر داده بودند :
« معلمان ذلیل اند ، تحقیر رو می پذیرند »
بحران اصلی جامعه امروز ایران ، « عقلانیت » است . اما در میان اقشار جامعه با افراد فراوانی برخورد می کنیم که چنین می گویند :
« از ما که گذشت ... شاید این نسل جدید بتواند کاری انجام دهد »
آیا تحلیل و برداشت این افراد صحیح است ؟
آیا نسلی که زد خوانده می شود می تواند موجد تحولات ساختاری فراگیر در جامعه ایران شود ؟
شناخت ما از این نسل چیست و به چه میزان است ؟
آیا پژوهش و یا مستنداتی یافت می شوند که نشان دهند نسل زد پتانسیل بر هم زدن ساختارهای موجود را دارد و یا آن که در پس این توصیف ها و تعریف و تعارف ها نوعی القای اعتماد به نفس از نوع کاذب وجود دارد که می خواهد هزینه های تغییر را از دوش خود برداشته و بر عهده دیگری بگذارد ؟
آیا این شیفت ( تغییر ) مسئولیت پذیری اجتماعی می تواند موجب مفهوم سازی در مفاهیمی مانند « قانون » و « آزادی » و یا مقدمه ای برای شالوده ریزی یا بستر سازی برای تشکیل و تشکل ارکان چهار گانه « دموکراسی » گردد ؟
آیا دانش آموزان حاضر می توانند این ماموریت مهم و تاریخی را که گذشتگان قادر به انجام آن نشدند به نقطه ای قابل اتکاء و پایدار برسانند ؟
با توجه به تازه بودن چنین جنس اعتراضاتی میان دانش آموزان و پیش بینی رفتار آنان در جامعه متغیر ایران و نیز فقر منابع پژوهشی پاسخ به چنین پرسش هایی بسیار دشوار است .
اما می توان به برخی منابع حداقل برای شناخت این نسل جدید مراجعه ای داشت .
« حمزه علی نصیری » در یادداشتی با بن مایه پژوهشی در « صدای معلم » چنین می نویسد : ( این جا )
« یک تحلیل اجمالی و در عین حال وسواس گونهای که نگارنده در سال ۱۳۹۴ بر نتایج یک آزمون داشته، جنبههایی از ناکامیهای آموزشی و پرورشی را به نمایش میگذارد که اعداد و ارقامی مثل معدل دانشآموز یا درصد قبولی یک مدرسه هرگز از آنها سخن نمیگویند. چرا تا زمانی که مدارس دایر هستند ؛ دانش آموزان در قالب گروه های کوچک شعارهای سیاسی و حتی ساختار شکن می دهند اما همین که به علت آلودگی هوا و یا عوامل دیگر مدارس تعطیل می شوند ؛ دیگر خبری از این اعتراضات سیاسی نمی شود ؟ چرا حتا به آلودگی هوا واکنشی نشان نمی دهند ؟
« تحلیلی بر نتایج یک آزمون؛ جای خالی کیفیّت در زندگی مدرسهای » عنوان یادداشتی هست که از نقطهی شروع برخی از فجایع فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و... که هم اکنون دامن گیر جامعهاند، پرده برمیدارد.
آن آزمون و تحلیل نتایج آن هرمی به دست میدهد که الحق آینهی تمام نمای هرم علمی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی جامعهی کنونی ماست.
از تعداد کل دانشآموزان شرکت کننده در آن آزمون که ۱۹۱ نفر بودند، ۶۲ نفر نمرۀ صفر تا ۴ گرفتند (۳۲/۴۶درصد). ۹۰ نفر نمرۀ ۵ تا ۹ کسب کردند (۴۷/۲درصد). ۳۵ نفر موفق به کسب نمرۀ ۱۰ تا ۱۴ شدند (۱۸/۳۲درصد). و فقط چهار نفر توانستند نمرۀ بالای ۱۵ بگیرند (۲/۰۹درصد).
میانگین نمرۀ همۀ کلاسها (میانگین نمرۀ ۱۹۱ نفر دانشآموز) نیز ۶/۴۷ از ۲۰ بود!
به بیان دیگر از تعداد ۱۹۱ نفر دانشآموز شرکت کننده در آزمون، ۱۵۲ نفر (۷۹/۶۶درصد) نمرۀ کمتر از ۱۰ (صفر الی ۹) گرفتند. ۳۵ نفر (۱۸/۳۲درصد) از آنها نمرۀ ۱۰ الی ۱۴ و فقط ۳ نفر نمرۀ ۱۵ و یک نفر نمرۀ ۱۷ کسب کردند که در مجموع، تعداد نفراتی که نمرۀ شان بالای ۱۵ بوده ۴ نفر بود (فقط و فقط ۲/۰۹درصد)!
آقای علی نصیری در ادامه چنین می نویسد :
« تعداد پاسخهای کاملاً یکسان در برگههای دانشآموزان کم نبود. علیرغم اینکه قبل از شروع آزمون در مورد اهداف آن توضیحات لازم و کافی داده شده بود و گفته شده بود که هدف آزمون صرفاً اطلاع از میزان معلومات کلاس است و نمرۀ آن در دفتر کلاسی درج نخواهد شد و در کارنامۀ علومتجربیشان هیچ تأثیری نخواهد داشت، آنان باز هم برگۀ یکدیگر را دید زده و بدون توجه به درستی یا نادرستی پاسخهای آنان، عیناً رونویسی کرده بودند.
همچنین به رعایت این نکتۀ اخلاقی ساده تأکید شده بود که با وجود در دیدرس بودن نوشتههای نفر کناری، از نگاه کردن به آنها خودداری کنند و از همین فرصتِ اندک برای تمرین عزّت نفس و راستی و درستی و خویشتنداری استفاده کنند. ولی متأسفانه آنها به صورت گستردهای تقلّب کرده بودند (دزدی از یکدیگر)!
* اغلب دانشآموزان به قراردادهای ساده و قابل درک درونْکلاسی پایبند نبودند و به توصیههای معلمشان مبنی بر تمرین عزّت نفس و خویشتنداری و درستکاری و خودداری از تقلب و اتکا به توانمندیهای خود توجّه نمیکردند و به دزدیدن کلمات از برگۀ بغل دستیشان مبادرت مینمودند و این کار را نوعی زیرکی و عامل موفقیت میپنداشتند. این اخلاق کماکان در همۀ کلاسها و در میان همۀ دانشآموزان وجود داشت!
* بعضیها به راحتی مقررات کلاس را نقض و با رفتارهای قانونشکنانۀ خود جوّ آموزشی کلاس را خراب میکردند و موجب ایجاد اختلال در جریان آموزش و از بین رفتن فرصتها میشدند.
* بعضیها بیانضباطیهای خود را عملی قهرمانانه تلقی و از حرکات حرمت شکنانۀ خود لذت میبردند ! »
اپیزود دوم :
در روزهای منتهی به پایان سال و در زمستان 1397 و زمانی که دانش آموزان و کودکان در سراسر جهان در اعتراض به تغییرات اقلیمی به رهبری « گرتا تونبرگ » دانش آموز سوئدی به خیابان ها آمدند ؛ در ایران و در مدارس ما چه خبر بود ؟
چهارشنبه 29 مرداد 1399 , « صدای معلم » در گزارشی با عنوان « کمپین سراسری دانش آموزان ایرانی برای تعطیل کردن کامل مدارس ! » چنین نوشت : ( این جا )
« با وجود عمومیت داشتن این گونه اعتراضات دانش آموزی در سراسر جهان اما در ایران هیچ خبری نبود .
« " در حال حاضر محیط زیست در جهان به یک موضوع مهم تبدیل شده است .
در ایران که از سوء مدیریت و بحران مدیران ناکارآمد همواره در رنج است بحران محیط زیست یکی از ابربحران ها می باشد اما تحرک خاصی حداقل در نظام آموزشی مشاهده نمی شود . بعضیها بیانضباطیهای خود را عملی قهرمانانه تلقی و از حرکات حرمت شکنانۀ خود لذت میبردند !
رسانه ها هم عموما با این گونه مسائل کاری ندارند و اولویت ها چیزهای مهم تر و مهیج تری هستند !
در 2 روز گذشته خبر اعتراضات دانش آموزی در سراسر جهان علیه پدیده تغییرات اقلیمی تیتر بسیاری از رسانه های جهان بوده است .
با وجود آن که شماری از وزرا در کشورهای مختلف نگرانی خود را از تعطیلی مدارس توسط دانش آموزان ابراز کردهاند اما در ایران و تاکنون مورد خاصی مشاهده نشده است .
( به « زیاده خواهی » پایان دهید - اجازه دهید نفس بکشیم )
وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان محیط زیست در این مورد سکوت کرده اند . مهم ترین مهارتی که نسل زد ایرانی و هر اسمی که روی آن بگذارند باید از خانواده و سپس نهاد آموزش باید بگیرند ؛ مهارت فکر کردن است .
تشکل های دانش آموزی مانند سازمان دانش آموزی ، مجلس دانش آموزی ، اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان و... انگار این اخبار و رویدادها را مشاهده نمی کنند .
دانش آموزان ایرانی هم با نزدیک شدن به عید نوروز ؛ دغدغه و دل مشغولی آنان عمدتا « تعطیلی زود هنگام مدارس » است !
دو ماه پس از این اعتراض ؛ دانش آموزان امروز نیز به خیابان ها آمدند تا بار دیگر « صدای خود » را دولتمردان و سیاست گذاران برسانند .»
« در کشور ما دانش آموزان معمولا به خاطر سخت بودن سوالات امتحانی تجمع و یا اعتصاب می کنند و برخی اوقات کتاب ها را هم آتش می زنند و یا این که در امتداد اعتصاب معلمان از تعطیلی کلاس ها و مدرسه اظهار خرسندی می کنند .
دانش آموزان ما حتی به خاطر لو رفتن سوالات امتحانی هم اعتراض نمی کنند و در عوض سعی می کنند تا از قافله عقب نمانند . »
آیا در این فاصله معجزه ای در مدارس و نظام آموزشی ایران رخ داده است ؟
می توان پذیرفت که اعتراضات بخشی از دانش آموزان به سیاست های آموزشی جمهوری اسلامی ایران بوده و هست و این که در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها ، دانش آموزان هم مانند معلمان « بازیگر » نبوده و نقش پیاده نظام را ایفا می کنند اما چرا دانش آموزان به دنبال « نهاد سازی » مستقل برای پژواک صدای خود نبوده اند ؟
چرا اعتراضی به نهادهای دانش آموزی دولت ساخته نداشته و مطالبات خود را مدون نمی کنند ؟
برخی این نسل و آگاهی آنان را به « اینترنت » پیوند می دهند و این که شبکه های مجازی اجتماعی محرک آنان در چنین اعتراضاتی بوده است اما پرسش این است که چرا این گونه آگاهی ها همگام با سایر دانش آموزان جهان در مناسبت ها و یا مناسبات فراگیر مانند « محیط زیست » هویدا نمی شود ؟
چرا تا زمانی که مدارس دایر هستند ؛ دانش آموزان در قالب گروه های کوچک شعارهای سیاسی و حتی ساختار شکن می دهند اما همین که به علت آلودگی هوا و یا عوامل دیگر مدارس تعطیل می شوند ؛ دیگر خبری از این اعتراضات سیاسی نمی شود ؟ حتی به آلودگی هوا واکنشی نشان نمی دهند ؟
ساده ترین نتیجه گیری برای این فرضیه آن است که مشکل آنان باز بودن مدرسه است و با توجه با حساسیت مقامات امنیتی این کارها به نوعی تحریک برای تصمیم گیری در مورد تعطیل کردن مدارس است .
( منبع : پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش )
برخی معلمان در مقام « مدعی العموم » خاطر نشان می کنند که مدارس ما فرقی با « پادگان » ندارند اما در صورت وجود مقبول بودن چنین گزاره هایی آیا به نقش خود در ایفای نقش « زندان بان » معترف هستند و آن را می پذیرند ؟
مهم ترین مانع برای تحقق دموکراسی در جامعه ی پیچیده و چند لایه ما چیزی است که می توان نام « منفعت طلبی » بر آن نهاد .
دشوارترین امر از نظر نگارنده ؛ اندیشیدن و تصحیح کردار و گفتار در پس اصلاح افکار است .
تنها بستر رشد و نموی فرهنگ استبدادی ؛ همانا « تنبلی » است .
برخی به کرات در پس این نقدهای فرهنگی ، راهکار طلب می کنند .
ساده ترین و عملی ترین راهکار در پی تدوین نقشه راه ، خروج مسئولانه و قهرمانانه از این « تنبلی تاریخی » و دور انداختن » نقش قربانی » است .
برای از بین بردنِ هر کدام از این نشانهها نیازمند پیکاری سترگ ، آگاهانه و مستمر از جنس نقدهای « بی رحمانه » و « بی تعارف » هستیم .
باید با رعایت کامل اخلاق و ارزش های انسانی که می باید غایت کنش ها و واکنش های « ما » باشد و بر خلاف قرائت مقامات نظام جمهوری اسلامی ایران که هدف خود را حفظ نظام به هر قیمتی با گزاره « حفظ نظام از اوجب واجبات است » می پندارند اما ما باید با رهایی از این گونه کنش های کودکانه و لجبازانه که موید بلوغ روانی و عطفی ما باشد ؛ دائما خود را مورد پرسش قرار دهیم که که این حرف برای چه بود ؟ آن کاری که با دیگران کردی برای چه بود ؟ و...
و البته اجازه دهیم که دیگران هم وارد این فرآیند « پیرایش تاریخی » شوند .
این که منتظر باشیم تا ساختار جدید تحت عنوان » انقلاب » و یا حکومت بعدی ما را به ر یل های اخلاقی و انسانی باز گرداند و از ما انسان هایی دموکرات و آزادی طلب بسازد افتادن در همان چرخه باطل توهم و گرفتار شدن در همان سیکل « شورش ، بی تفاوتی و خود زنی » است که سال هاست آن را شرح داده و تکرار شده اما همان تنبلی مزمن اجازه تفکر و بازاندیشی در مورد آن را نداده است .
بارها و بارها گفته و نوشته ام که بحران اصلی جامعه امروز ایران ، « عقلانیت » است .
همان گونه که گفته شد ما ایرانیان میانه ای با « فکر کردن » نداریم .
این معضل در کل هرم ساری و جاری است .
مهم ترین مهارتی که نسل زد ایرانی و هر اسمی که روی آن بگذارند باید از خانواده و سپس نهاد آموزش باید بگیرند ؛ مهارت فکر کردن است .
این کلید رهایی همه نسل هاست .
( 1 )
نوستالژی چیست؟
وقتی کلمهٔ نوستالژی را میشنویم، چیزی که در ذهنمان تداعی میشود اغلب با محتوایی از غم و اندوه و فقدان همراه است. واژهٔ نوستالژی از ریشهٔ یونانی کلمهٔ «نوستوس» به معنی بازگشت و «آلگوس» به معنی درد است. اما معنی نوستالژی چیست؟ نوستالژی در واقع احساسی است که هنگام فکر کردن به گذشته به ما دست میدهد.
***
در پایان ، ویژگی های نسل زد در آمریکا و در ژاپن را این جا به نقل از محمدرضا اسلامی که در صدای معلم منتشر شده است ( این جا ) می آورم تا با مطالعه دقیق آن متوجه شباهت ها و تفاوت ها شویم :
« این روزها که صحبت از نسل زد و «لزوم شناخت» این نسل بیان می شود، بد نیست نگاهی کنیم به نسل زد (https://t.me/solseghalam/2014) آمریکایی و ژاپنی.
نسل زد آمریکایی که در مجاورت سیلیکن ولی، در معرض مستقیم تولیدات اپل و همراه با رگبار محصولات هالیوود رشد کرده. نسلی که دیروز به دبیرستان هُوم استِد (https://t.me/solseghalam/1346) (دبیرستان استیو جابز) رفته و امروز چند قدم آن طرف تر، به دانشگاه کل تِک می رود. دانشگاهی که سریالBig Bang Theory در آنجا ضبط شد و شخصیت «شلدون» در آنجا خلق شد. چند سالی است که چندین ساعت در روز با این نسل کار میکنم و چند نکته مهم در مورد سبک زندگی آن ها:
1- نسل زد آمریکایی و ورزش (جیم و جدیت)
ورزش یک مولفه اساسی در زندگیِ نسل زد است. رفتن به ورزشگاه/جیم بخش لاینفک از زندگی اینهاست. حضور در ورزشگاه همراه با جدیت است و چنین نیست که جیمِ دانشگاه محل گفت و گو با حرفها و فحشهای زیرشکمی باشد. وقتِ ورزش، فقط ورزش.
هنگام جیم می بینی که چنان به ورزش مشغولند که تو گویی اکنون این، مهمترین کارِ دنیاست.
2- نسل زد و مساله مشروب/سیگار
در تمام این چندسال حتی یکبار هم ندیده ام که یکی از دانشجویانم سیگار بکشد. این درحالی است که در تمام سالهایی که ژاپن بودم دانشجوی ژاپنی هر دو ساعت یکبار، باید برای سیگار کشیدن از آزمایشگاه به طبقه اول (جایی که محل قانونی تنباکو مشخص شده) می رفت.
خاطرم هست یکبار برای بازدید از کارخانه سازه های فولادی Kawada Industries به یاماگوچی رفته بودیم. کارخانه ای که مدعی است نیمی از آسمان خراشهای توکیو محصول سازه های فولادی اوست. شام را میهمان مدیرعامل بودیم. همه چیز رسمی و منظم. ساعتی پس از شام پسرها مست کرده بودند و تا نیمه شب مقابل مهمانسرای کارخانه به عربده کشی گذراندند. چیزی که (در یک بازدید علمی) در فضایِ جدیِ جوان آمریکایی رخ نمی دهد. جوان آمریکایی زود می آموزد که «خودش» تکلیفِ خودش را با سیگار و الکل مشخص کند.
3- حضور در طبیعت
بخشی از اوقات نسل زد آمریکایی در طبیعت می گذرد. همان گونه که جیم، بخش لاینفک زندگی اوست، حضور در طبیعت هم (https://t.me/solseghalam/702) چنین است. یا کوه، یا جنگل، یا دریاچه، یا دریا… اثر طبیعت، اثرِ خنثی سازی استرس است. امری که (شاید) نبودش در ژاپن یکی از دلایل رونق سیگار و الکل و… است.
بدیهی است که اینها به معنی آن نیست که هیچ جوان آمریکایی مطلقا به سمت سیگار و الکل و… نمیرود. بلکه بحث در اینجاست که در یک نگاه کلی، نسل زد در آمریکا «سالم تر» از پیش بینیِ ما زندگی می کند. زیستِ متوازن تری نسبت به نسل زد ژاپنی دارد.
4- درس خواندن
نسل زدِ آمریکایی درس خوان نیست ولی در درس خواندن جدی است. به چه معنی؟ اگر مبنای مقایسه را بگذاریم دانشجوی ژاپنی یا حتی دانشجویِ دانشگاههای برتر پکن، دانشجوی آمریکایی واقعا «آنقدر» درسخوان نیست ولی در «امر دانشجویی»، بی مبالات نیست. نمره و کوئیز و تکالیف را شدیدا جدی میگیرد.
5- نسل زد و حکمرانی
در ژاپن یک امپراطور وجود دارد و آن کورپوریشنها هستند. نظم پادگانیِ شرکتهای بین المللی، به قدری خشن و صلب است که دو راه بیشتر موجود نیست. یا کار کردن در کورپوریشن (با آن استاندارهای دشوار) یا اینکه خودکشی (https://t.me/solseghalam/1099).
در سمت دیگر پاسفیک، نسل زد آمریکایی (به رغم آن قصه جیم، ورزش و جدیت) به شدت منقاد، به شدت پیگیرِ صحبتهایی که در کلاس می شود، و شدیدا رام است. کوچکترین صحبت استاد در کلاس را جدی می گیرند. ساعات رفع اشکال (که به دفتر استاد می آیند) حتی در تُنِ صدا، مراعات میکنند. چون در آمریکا یک حاکم وجود دارد، و آن حاکم دلار است. این نسل از کودکی آموخته که زندگی «امر گرانی»ست و جایِ ریسک/خراب کردن با الکل و… ندارد. اگر مبلغی دلار را برای شهریه و هزینه منزل/خوابگاه و… داده باید نهایتِ توجه را داشته باشند که آن درس را نیفتند و همچنین از امروز باید رصد کنند سال آینده به چه شرکتی برای مصاحبه شغلی بروند و…
تحلیل و تامل
نسل زد امروز آمریکایی، یا ژاپنی را کسی «ارشاد» نمیکند بلکه این نسل (با وجود مظاهر تکنولوژی) می کوشد که خودش را به زیرکی در قالبِ تنگِ «نظم پیشِ روی» جا کند.
نَه نسل زد ژاپنی و نه نسل زد آمریکایی هیچ یک، دلِ خوشی از نظم آهنینی که پدران در آن زیسته اند، ندارند. اما نَه پدران مجبورند که به خاطر فرزندان «هویت خویش» را عوض کنند، و نه اینکه فرزندان می خواهند انتقامِ از «ساختار صلب پدران» بگیرند. چرخۀ تقابلی نسلها در یک جا و یک نقطه متوقف می شود. و آن نقطه «توسعه به نفع زندگی» است.
حداقل ها اگر باشد، هر نسلی اصالت را به «زندگی» می دهد و نه اعتراض به نسل قبل. مساله ی تفاوت نسلها، همیشه بوده و بعد از این (به خاطر تکنولوژی) بیشتر خواهد بود. ولی این چرخه تقابل را یک چیز متوقف می کند: «طعم زندگی».
نظرات بینندگان
وزیر آموزش و پرورش گفت: توطئههای دشمن همچون چهار دهه گذشته ادامه دارد و همانطور که سعی کردند مدارس و دانشگاههای ما را به تعطیلی بکشانند اما با هوشیاری مردم و کادر آموزش و پرورش این توطئه خنثی شد دیگر توطئهها نیز خنثی میشود.