سال 1362 به استخدام آموزش و پرورش درآمدم و سال 1388 با 25 سال سابقه خودم را بازنشسته کردم. با علاقه آمده بودم و تصور میکردم آموزش و پرورش یکی از ارکان مهم تغییر جامعه و توسعۀ کشور است ولی وقتی بیرون آمدم دیگر چنین حسی نداشتم.
الان تفکر من این است که آموزش و پرورش نه یک نهاد فرهنگی و تربیتی بلکه بیشتر یک اداره است آن هم ادارهای ناکارآمد و نالایق و بسیار سطح پایین.
در تحلیل مسائل و چالشهای آموزش و پرورش حرفهای زیادی گفته میشود. من هم تاکنون بیش از صد مقاله در این خصوص نوشتهام. در این تحلیلها و مقالهها من همیشه هم به درون توجه داشتهام و هم به بیرون؛ از جمله این دو مقاله که در روزنامۀ همشهری به چاپ رسیدهاند: آموزش و پرورش؛ اصلاح از درون یا بیرون؟ (9مهر 1381) و عوامل ناکارآمدی آموزش و پرورش ایران (21 آذر 1381).
از دید من، چالشهای آموزش و پرورش فقط بودجه و اعتبارات نیست بلکه این چالشها برآمده از مجموعهای از عوامل درونی و بیرونی است که باید به درستی درک و پذیرفته و چارهجویی شوند. البته بدون تعارف، امیدی به حل چالشها و درمان مصیبتهای آموزش و پرورش ندارم و حتی کورسویی از امید نمیبینم. در فاصلۀ این سالها، ضمن آنکه همچنان به عوامل درونی و بیرونی ناکارآمدی آموزش و پرورش اعتقاد دارم، دچار یک تغییر نگاه هم شدهام!
الان باز هم میگویم آموزش و پرورش ایران هم از درون و هم از بیرون مشکل دارد، اما به این نتیجه رسیدهام که بدبختیهای ما از خودمان شروع میشوند! اگر آموزش و پرورش از بیرون مشکل دارد، مشکلات درون خیلی خیلی بیشتر است. اصلاً دلیل اینکه نتوانستهایم مشکلات بیرون را حل کنیم، در گرفتن حقمان عاجز بودهایم، نتوانستهایم اولویت خودمان را ثابت کنیم و همیشه در برابر سایر وزارتخانهها در موضع ضعف قرار داشتهایم، همین است که خودمان ضعیف هستیم و در درون بیمار بودهایم.
آموزش و پرورش اصولاً باید یک نهاد مرجع برای فرهنگ و تربیت کشور باشد و از منظر علمی، تخصصی و مدیریتی، بتواند مدافع حریم تربیت، دانشآموزان و معلمان باشد. آموزش و پرورش اصیل باید به دور از سیاست، جناح و منافع و مصالح فردی و گروهی باشد و بتواند جایگاه خود را بهعنوان یک مرجع موجه و معتبر در تربیت تثبیت کند.
آیا آموزش و پرورش ایران چنین بوده است؟ آیا از دید صاحبنظران فرهنگ و تربیت، آموزش و پرورش مرجعیتی دارد؟ آیا از دید والدین و معلمان، آموزش و پرورش نهادی اصیل برای تربیت محسوب میشود؟ آیا از دید عمومی، آموزش و پرورش یک نهاد علمی و فرهنگی و تربیتی است یا یک اداره که هر وقت مهر و امضایی لازم داشتیم به آن سری میزنیم؟!
دنبال پاسخ اداری و رسمی نمیگردم؛ دنبال واقعیت هستم؛ واقعیتی که باید درک و پذیرفته شود.
بله!
آموزش و پرورش ساماندهی معلمان را انجام میدهد، کتابهای درسی را آماده و منتشر میکند، برنامههایی را هدایت میکند، مشاوره دارد، ارزشیابی دارد، تربیتی دارد و...؛ ولی با چه فرایندی؟ صفر و صد نگاه نمیکنم و نمیگویم علم و تخصص در هیچ کاری نیست، ولی خروجی کلی آموزش و پرورش، فرهنگ و تربیت نیست، بلکه ادارهای است مثل سایر ادارات!
نگاه عمیق به درون
آموزش و پرورش ایران چالشهای فراوان و عمیق بیرونی دارد، اما درون را نمیبیند. اوضاع درونی ما اصلاً خوب نیست و هر چه پیشتر میرویم وضعیت بدتر میشود. چرا درون تا این حد ضعیف و ناکارآمد است؟
1- مشکلات ارتباطی
آموزش و پرورش بهطور معمول با کارکنان خود (معلمان و مدیران و سایرین) ارتباط خوبی ندارد و نگاه عمده کارمندی و اداری است. چند سال پیش یادداشتی نوشتم با عنوان «معلم به حکم کارگزینی!»؛ واقعاً از دید آموزش و پرورش معلم بودن ما به دلیل دانش و تخصص معلمی نیست به دلیل حکم کارگزینی است که به دستمان دادهاند. برای همین است که کیفیت معلمی موضوع چندان مهمی نیست. اگر معلمی هم نوآوری و خلاقیت و تلاش بیشتری از خود نشان داد، کرم خودش است ولی بهطور معمول، برای آموزش و پرورش کار همه بالسویه است.
در آموزش و پرورش نیروهای فراوانی داریم که از تواناییها و قابلیتهای ارزشمند و قابل توجهی برخوردارند ولی اینجا فقط کارمند هستند و باید طبق حکم کارگزینی و شرحوظایفشان عمل کنند. همکاری سراغ دارم که نشان درجه یک هنری دارد ولی در آموزش و پرورش فقط یک نیروی معمولی است.
در آموزش و پرورش چند هزار معلم-پزشک داریم، اما از آنان چه استفادهای میشود؟ کم نیستند افرادی با مدارج علمی بالا که بیرون از آموزش و پرورش برای خود کسی هستند و جایگاه ویژهای دارند اما اینجا سعی میکنند خیلی دیده نشوند.
همین الان اگر مقامات محترم این مطالب را بخوانند احتمال میدهم بگویند: خوب! حالا که چه؟ برای خود کسی هستند که هستند؛ به ما چه ربطی دارد؟!
میدانم جسارت است اما باید بگویم که در آموزش و پرورش: دیدمان کوچک است، گاهی تنگنظر هستیم، گاهی خودیها را تحقیر هم میکنیم، بزرگیها و بزرگانمان را نمیبینیم و خودمان، خودمان را کوچک میکنیم.
2- مشکلات مدیریتی
معمولاً مدیریتها در سطوح گوناگون به کسانی سپرده میشود که از نظر امنیتی و اعتقادی، امین و مورد اعتماد باشند یا خودشان را چنین نشان دهند. شرایط طوری است که کمتر کسی تن به مدیریت میدهد چه مدیریت مدرسه یا مدیریت اداره. مدیر شدن تابع ضوابطی است که خیلی ربطی به اصالت تربیت و تخصصِ کاری ندارد. میدانم کم نیستند تعداد مدیران کارآمدی که با گذر از فیلترها توانستهاند کاری بکنند ولی جو حاکم بر مدیریت آموزش و پرورش چیز دیگری است.
آموزش و پروش امروز ایران نیاز به یک خانهتکانی بزرگ درونی دارد. آیا دولت و وزیری جرأت این کار را دارد؟ مدیر برآمده از ضوابط موجود، مدیری است که اولاً سعی میکند شرایط را آرام نگه دارد تا به اصطلاح صدایی درنیاید و ثانیاً آنقدر درگیر بخشنامهها و دستورها و فرامین است که فرصتی برای کار اصلیاش ندارد.
در نگاه تربیتی، مدیر یک مدرسه باید از همۀ معلمان تربیتشناستر و تربیتاندیشتر باشد. مدیر (رئیس) ادارۀ آموزش و پرورش هم باید به مرتبۀ بالاتری از تربیتشناسی و تربیتاندیشی برسد تا شایستۀ مدیریت آموزش و پرورش یک شهر یا منطقه باشد. همین طور مدیرکل، مدیران ارشد وزارتخانه، معاونان وزیر و تا خود وزیر، باید بر مبنای تربیتشناسی و تربیتاندیشی مناصب را بر عهده بگیرند.
آیا وضعیت چنین است؟ یا من بیهوده این چنین میاندیشم یا ایشان چیزی میدانند که من نمیفهمم!
مدیری که درک تربیتی ندارد چگونه میتواند برای تربیت دانشآموزان و هدایت معلمان کار مؤثری انجام دهد؟
مدیر آموزش و پرورشی که اگر مثلاً ادارۀ برق یا شهرداری باشد همینطور عمل میکند، چه درکی از تربیت میتواند داشته باشد؟ این چنین است که تربیت در نظام تربیتی ما همیشه لنگ میزند؛ یعنی مفید و کارآمد نیست، راه به جایی نمیبرد و به نیازهای جامعه پاسخ نمیدهد. و همۀ اینها یعنی ناکارآمدی شدید درونی و تضعیف جایگاه آموزش و پرورش.
3- مشکلات رفاهی
بارها نوشتهام که آموزش و پرورش جزء اولویتهای نظام نیست و با وجود شعارها، عملاً اهمیت چندانی به آن داده نمیشود. دلیل عمدۀ مشکلات بودجهای آموزش و پرورش و مشکلات معیشتی معلمان به همین برمیگردد که در اولویت نیستیم. با این همه، باور دارم که بخش مهمی از مشکلات بودجه و معیشت به درون هم مربوط است.
در همه جای دنیا زیاد بودن کارکنان یک سازمان فرصت محسوب میشود و از این فرصت در جهت جذب امکانات و تأمین رفاه استفاده میکنند. شاید آموزش و پرورش ایران از معدود سازمانهایی در جهان است که زیاد بودن کارکنان آن یک تهدید به حساب میآید! به قول یک استاد: دردِ ما زیاد بودن ماست! به دلیل همان مشکلات ارتباطی و مشکلات مدیریتی، ما دچار مشکلات عدیدۀ رفاهی هم هستیم.
طبق آنچه که دیدهام و شنیدهام، متولیان آموزش و پرورش در بیشتر سالها به دلیل ضعف مفرط در چانهزنی، ناتوانی در مذاکره و گاه در اولویت قرار دادن منافع فردی، از موقعیتهایی که میتوانستند برای کارکنان امکانات رفاهی فراهم کنند بهره نبردهاند. نمیخواهم وارد مباحث اقتصادی شوم ولی بهعنوان یک معلم همیشه این احساس را داشتهام که آموزش و پرورش به فکر معلمها نیست. شاید آموزش و پرورش مسئول همۀ جنبههای معیشت و رفاه معلمان نباشد ولی میتوانست با درک بهتری از فرصتها، در بهبود شرایط نقش مفید و مؤثری داشته باشد.
به غیر از مدیران مدارس که ناچارند برای تأمین هزینههای مدرسه به هر دری بزنند، مدیران سایر سطوح آموزش و پرورش، مدیران درآمد نیستند بلکه مدیران هزینه هستند و فقط بودجه میخواهند تا خرج کنند.
محافظهکاری و مصلحتاندیشیهای فراوان باعث شدهاند تا اگر موقعیتهایی هم برای درآمدزایی باشند به راحتی هدر بروند.
ما در حفظ آنچه داریم بسیار ناکارآمد عمل میکنیم و گاهی حتی نمیدانیم چه داریم! یکی از مصادیق این موضوع وضعیت املاک موجود آموزش و پرورش است. این موارد را زیاد دیدهام: از ساختمانها به خوبی مراقبت نمیشود، بسیاری از فضاها بدون استفاده هستند، گاهی فضاهایی وجود دارند که حتی شناسایی نشدهاند، املاک مازاد به درستی مدیریت نمیشوند و استفادۀ بد و بیسلیقه از امکانات و فضاها بسیار رایج است.
در آموزش و پرورش هدررفت امکانات، تجهیزات، فضاها و موقعیتها در حد غیرقابل تصوری است.
نتیجهگیری
گفتنی بسیار است ولی خلاصۀ حرف این است:
«از ماست که بر ماست»؛
یک وزیر نمیتواند به تنهایی کاری برای آموزش و پرورش بکند. اگر هم میخواهد کاری انجام دهد اول باید مناسبات و الگوهای ارتباطی درون را تغییر دهد و اصلاح کند.
آموزش و پرورشی که مبنای آن محافظهکاری، مصلحتاندیشی و ترسهای امنیتی و سیاسی باشد مدیرانی را جذب خواهد کرد که محتاط و مطیع و اگر لازم بود، خنثی باشند.
من اینجا واژههایی را به کار بردم که دقیقاً محل اختلافِ تربیت اصیل با تربیت مصلحتی است: تربیتشناسی، تربیتاندیشی و درک تربیتی. تشخیص اینکه آموزش و پرورش تا چه اندازه بر مدار تربیت کار میکند چندان سخت نیست. آیا این آموزشوپروش نهادی تربیتی است؟
آموزش و پروش امروز ایران نیاز به یک خانهتکانی بزرگ درونی دارد. آیا دولت و وزیری جرأت این کار را دارد؟
آموزش و پرورش برای اصلاح درونی و تقویت جایگاه خود: در آموزش و پرورش هدررفت امکانات، تجهیزات، فضاها و موقعیتها در حد غیرقابل تصوری است.
- باید از تمرکزگرایی خود کم کند
- نظام اداری خود را کوچک کند
- به مدیران مدارس اعتماد کند
- نگاه امنیتی در انتخاب مدیران را تعدیل کند
- در انتخاب مدیرانکل و رؤسای ادارات به افراد مصلح، معتدل و نیکاندیش بیشتر توجه کند
- مراتب احترام و حفظ حرمت را در مدرسه و ادارات بین همکاران ترویج دهد
- فرصتهای بهبود معیشت در درون را بیابد و راهکارهای عملی را به اجرا بگذارد
- معلمان موفق در عرصههای دیگر را شناسایی کند و با راهکارهای انگیزشی به آنان بیشتر بها دهد
- به جای روشهای اداری و خشک مانند رتبهبندی، جایگاه معلمان و مدیران کارآمد را ارتقا دهد
و همۀ اینها زمانی ممکن خواهد بود که آموزش و پرورش تربیت اصیل را مبنا قرار دهد و ارج و قرب افراد (معلمان، مدیران و کارکنان دیگر) در آموزش و پرورش بر اساس تربیتشناسی و درک تربیتی باشد نه چیز دیگر.
آیا چنین رؤیایی از آموزش و پرورش عملی است؟!
اگر حال و روز تربیت در کشور ما خوش نیست، اگر معلمان دچار مشکلات شدید معیشتی هستند، اگر والدین دانش تربیتی ضعیفی دارند، اگر کنکور بلای جان نظام تربیتی ما شده است، اگر از علاقۀ دانشآموزان به تحصیل کاسته میشود، اگر معلمان دچار افت انگیزشی شدید هستند و اگر این همه تشکیلات عریض و طویل آموزش و پرورش ناکارآمد است، میتوانیم به دلایل و تحلیلهای زیادی استناد کنیم ولی همچنان برداشت من این است که بدبختی ما از خودمان شروع میشود!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بیشتر ناکامی است یا بی سرانجامی و یا نداشتن پایگاه اجتماعی.
واقعا که مدیران مدارس از تبهکارترین اقشار در طول تاریخ این سرزمین هستند. تاسف
از حکومت پخمه دوست پخمه پرور همین آموزش و پرورش هم که هست خودش خیلیه و تعجبه که همین هم هست وگرنه با این همه پخمه سالاری باید وضع بدتر هم باشه
و این هم که هست به خاطر اندک شمار آدم درسته
بدون بخشنامه از ۱۵ شهریور مدارس رو باز کردن. بدون بخشنامه از تعطیلات معلما زدن و مجبورشون کردن تیر و مرداد ورقه تصحیح کنن بدون حق الزحمه. بدون بخشنامه امتحانات رو ۱۵ مرداد شروع میکنن. بدون بخشنامه تقریبا همه رو وادار کردن واکسن بزنن. بدون امکانات ایام کرونا از خونه و با وسایل خودشون تدریس کنن.
خلاصه شما خوب موقعی بازنشست شدید.