گروه رسانه/
امروز ۲۰ دی سال روز قتل امیرکبیر است .
یکصد و هفتاد و یک سال پیش در چنین شورروزی، فرزند آزاده ایران زمین، میرزا تقی خان فراهانی، نامی به "امیر کبیر"، با دسیسه اطرافیان ناصرالدین شاه و به فرمان وی به قتل رسید .
از نامه های امیر کبیر به ناصرالدین شاه چنین است : « به این طفره ها و امروز و فردا کردن و از کار گریختن در ایران ، به این هرزگی حکما نمی توان سلطنت کرد » .
پیش تر ؛ « صدای معلم » گزارشی از این شخصیت کم نظیر ایرانی و ماندگار در بخش « چهره های ماندگار » منتشر کرده است . ( این جا )
« علی پورسلیمان ، مدیر صدای معلم ؛ در گزارشی که از مدرسه دارالفنون در 21 اسفند 1400 با عنوان « از مدرسه دارالفنون تا مدارس ما » منتشر کرد ؛ چنین نوشت : ( این جا )
« به مناسبت یکصدمین سالگرد تاسیس شورای عالی آموزش و پرورش ، مراسمی در مدرسه تاریخی و ماندگار دارالفنون برگزار شد .
آخرین باری که این مدرسه را بازدید کردم زمانی بود که محمد بطحایی وزیر پیشین آموزش و پرورش در آن نشست رسانه ای برگزار کرد . ( این جا )
در این سه سال تغییر محسوسی در وضعیت فیزیکی آن رخ نداده است و همچنان از مدرسه دارالفنون برای برگزاری همایش ، سمینار و نشست های ستادی و اداری استفاده می شود .
مدیریت این مکان تاریخی در اختیار سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی قرار گرفته است . البته قدم زدن در این مکان آرام و مصفا در مرکز شلوغ و آلوده شهر تهران ناخودآگاه ذهن آدمی را به زمان موسس و بنیان گذار مردمی و تحول خواه ایران این مدرسه یعنی امیر کبیر می برد .
برخی تعمیرات و مرمت ها در مدرسه دارالفنون در حال انجام است اما بیم آن می رود که ارزش تاریخی این مدرسه ماندگار در اثر سهل انگاری ها و نیز کمبود اعتبارات و بودجه دچار نقصان و تهدید شود .
برخی اوقات فکر می کنم چرا کشوری با پیشینه ی تاریخی و کهن ایران با میراث فرهنگی ارزشمند این چنین باید از هویت و پیشینه ی تاریخی خود تهی گردد و حاکمان آن حداقل به خاطر جذب توریست و درآمد هم که شده توجه بیشتری به آن نشان دهند ؟
واقعا با وجود این منابع گران بها و بدیل و مدیریت علمی و جامع نگر دیگر چه نیازی است که توجه مدیران و حاکمان به دنبال پول نفت و عقربه سیاست های جهانی و تاثیر آن بر قیمت آن باشد ؛ نفتی که بی پایان نیست و معلوم نیست وقتی تمام شود چه سرنوشتی در انتظار ما و آیندگان خواهد بود .
یکی از نکات قابل تامل در مدرسه دارالفنون نوشته هایی است که بر روی دیوارهای آن نقش بسته است .
جملاتی پر معنا و عمیق از دانشمندان ، حکما و بزرگان ایران .
و این را مقایسه کنید با دیوارهای مدارس ما که به سختی می توان جمله ای به دردبخور و با معنا متناسب با باز شناسی ارزش های تاریخی و فرهنگی در آن پیدا کرد . حتا برخی مدارس به خود زحمت نداده اند که کتابی سودمند را بگشایند و جمله و عبارتی نغز و عمیق بر آن بنگارند و برخی از همین نوشته ها به مرور زمان حتا قابل خواندن هم نیستند .
برخی از مدیران سوداگر و حتا افراد به اصطلاح کنش گر و مطالبه گر در حوزه آموزش پیشنهاد می دهند که در جهت درآمد زایی مدارس ، این دیوارها کاربری تجاری پیدا کنند .
در این زمینه حتا می توان به نام گذاری مدارس در ایران اشاره کرد که بر اساس یک قانون نانوشته استفاده از نام دانشمندان ، بزرگان ، حکما و اندیشمندان ایرانی در آن ممنوع است و نام های اکثر مدارس آن قدر تکراری و کلیشه ای شده اند که برای معرفی آن باید به نشانی آن توجه کرد تا نام مدرسه گویی در این کشور کهن با تاریخ غنی جز این اسامی دیگر یافت نمی شود .
نکته مهم دیگر وسعت قابل توجه در مدرسه دارالفنون است .
احمد صافی در مراسم مربوطه تعریف می کرد که به چند کشور توسعه یافته سفر کرده بود و دیده بود که مدارس آن ها بر خلاف خانه هایشان بسیار وسیع و مجهز هستند در ست بر عکس ما که مدارس را به زندانی برای فراگیران دانش تبدیل کرده ایم و انتظار داریم تا در این مدارس معجزه ای رخ دهد و کشور به آبادانی و پیشرفت برسد .
کلاس های مدرسه دارالفنون وسیع و دلباز بوده و ارتفاع کف تا سقف قابل توجه است .
راهروها و راه پله ها هم از همین قاعده تبعیت می کنند .
فضای بیرونی مدرسه دارالفنون زیبا و مصفاست و مشاهده و راه رفتن در آن موجب آرامش و تمرکز فراگیران است و آن را مقایسه کنید با بسیاری از مدارس ما که هنوز با الفبای محیط زیست بیگانه اند و ارزشی برای طبیعت قائل نیستند .
واقعا این پرسش مطرح می شود حتا مدارس خاص در نظام آموزشی ایران از نظر معیارها و پارامترهای موفق آموزشی قابلیت رقابت با مدرسه دارالفنون را دارند ؟
و این همان معنای ابتذال و انحطاط در نظام آموزشی است .
و این وضعیت با اندکی اغماض قابل تسری به دانشگاه های ما نیز هستند .
به گواهی تاریخ بسیاری از افراد تاثیرگذار در جنبش مشروطه و موجد تحولات تاریخی و اجتماعی ایران فارغ التحصیلان مدرسه دارالفنون بودند » .
به این مناسبت ، دو یادداشت از دو کنش گر رسانه ای تقدیم شما می گردد .
از نظر تندروهای انقلابی، مقصرین آلودگی هوا در دولت آقای روحانی مشخص بودند: آقای «بیژن نامدار زنگنه»، وزیر نفت، برای تولید گازوئیل گوگرددار؛ خانم «معصومه ابتکار» که همسرشان بنزینهای نامرغوب وارد میکردند؛ آقایان «عیسی کلانتری»، رئیس محیط زیست ؛ «محسن هاشمی»، رئیس شورای شهر و دکتر «پیروز حناچی»، شهردار پایتخت.
صدا و سیمای انقلابی، بالأخص۲۰:۳۰ حقیقتیاب؛ مجلس مردمی؛ تریبون های دشمن شکن نماز جمعه؛ مطبوعات متعهد حکومتی آکنده از انتقاد به دولت که به جز تعطیل کردن مدارس و طرح زوج و فرد از منازل هیچ اقدام دیگری برای کاهش آلودگی هوا انجام ندادهاند.
گذشت و گذشت و گذشت، تا آن دولت بیکفایت نالایق، که گامی برای کاهش آلودگی هوا برنداشته بود، جای خودش را داد به دولت انقلابی، مردمی، مسئولیتپذیر، جوان گرا با رویکرد مدیریت جهادی. اما «از قضا سرکنگبین صفرا فزود». با اینکه نه دیگر زنگنه بود، که گازوئیل گوگرددار تولید کند، نه ابتکار که همسرش بنزین غیر استاندارد وارد کند، و جای محسن هاشمی بیلیاقت، پیروز حناچی بیکفایت، عیسی کلانتری بیعرضه ؛ مدیران انقلابی، متبحر، با تجربه و تحصیلکرده آمدند، اما آلودگی هوا بیشتر شد. با این تفاوت که تریبونهای حکومتی که تا دیروز در راستای رسالتشان از حقوق مردم، منظماً زیانهای هوای آلوده بر سلامت مردم را یادآوری میکردند، بهیکباره یادشان رفت که هوای آلوده چه ضرر و زیانهایی برای سلامتی مردم به بار میآورد.
جالب است که در میانۀ این همه برخوردهای سیاسی تندروها، یک بار به این مسئله اشاره نکردند که کشوری که ۱۷درصد ذخایر گازی دنیا را در اختیار دارد، چرا باید این قدر از تولید گاز کافی بیبهره باشد که به جای مصرف گاز در نیروگاهها و صنایعاش در زمستان از مازوت، که دشمن سلامتی مردم است، استفاده کند؟
اگر مسئولین اولویتی که برای مسائل نظامی قائل هستند، برای سرمایهگذاری در تولید گاز هم قائل میشدند ؛ آیا مصرف مازوت به جای گاز این گونه هوای شهرهای ما را در زمستان آلوده میساخت؟
اگر به جای ریختن سرمایۀ کشور در چاه ویل بیمصرف هستهای صرفاً به منظور رویارویی با غرب، بخشی از آن هزینهها در مخازن بزرگ گازی پارس جنوبی در خلیج فارس سرمایهگذاری شده بود ؛ آیا کشور سهمیلیونی قطر همچنان قادر میشد چندین برابر ما از منابع پارس جنوبی بهرهبرداری کرده و بدل به بزرگترین صادرکنندۀ گاز مایع در جهان شود؟ و آن وقت ما با مصرف مازوت به واسطۀ کمبود گاز، این بلا را بر سر هوای شهرهایمان بیاوریم؟
ما چگونه ما شدیم؛ و قطر چگونه قطر شد.( کانال نویسنده )
« هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست »
(لئو تولستوی)
نظام دیکتاتوری این گونه نیست که فرد یا گروه زورگویی به آنی پیدا شوند و خود را فراتر از هر نهاد و قانونی دانسته و به اعمال دیکتاتوری مبادرت نمایند. این ساختارها و نگرش مردم این جوامع است که دیگر اجازه ظهور فردی مانند هیتلر یا لویی چهاردهم و جیمز اول را نمیدهند .
نظام دموکراتیک هم این گونه نیست که به آنی فرد یا گروهی پیدا شوند که به حقوق مردم احترام گذاشته و با رعایت قانون برای خود نیز حقوقی همچون سایر شهروندان قائل شوند.
دیکتاتوری و دموکراسی و یا هر نظام سیاسی دیگری دو وجه یا دو روی مقابل هم دارد. در یک سوی هر نظام سیاسی حاکمان و فرمانروایان هستند و در سوی دیگر شهروندان و اتباع آن سرزمین که اجازه پیدایش شکلهای مختلف نظام سیاسی را فراهم می نمایند.
( دموکراسی : از مردم ، توسط مردم و برای مردم )
بدون شک در آلمان امروز هم افراد زیادی هستند که دوست دارند به مانند هیتلر یک حزب سیاسی شبیه حزب نازی تشکیل داده و خود را برتر از قانون، «پیشوا» بنامند و با نظریات و توهمات نژادپرستانه و فاشیستی سعی در حمله به کشورهای مختلف و رهبری جهان را داشته باشند. یا در فرانسه و بریتانیا بسیاری یافت می شوند که علاقه دارند، به مانند « لویی شانزدهم » و « جیمز اول » حکمرانی کرده و رفتار و گفتار و کردار خود را عین قانون و کشور و دولت و ملت بنامند، اما این ساختارها و نگرش مردم این جوامع است که دیگر اجازه ظهور فردی مانند هیتلر یا لویی چهاردهم و جیمز اول را نمیدهند و حتی اگر چنین افردای با چنین روحیاتی پیدا شوند و به فرض در یک انتخابات هم حضور یافته و با شیوه های مختلف پیروز انتخابات شوند، هم دوباره این قدرت افکار عمومی و جامعه است که فراقانونی بودن و خودرایی آنها را نمی پذیرد و اجازه رفتار دلبخواهی در امور داخلی و بین المللی را به آنها نمیدهد.
( یکپارچگی فصل مشترک سخنان ، باورها و کنش ها )
باید به خاطر داشت برای برقراری نظام دیکتاتوری نیاز به مردمانی دیکتاتورپذیر و نهادها و ساختارهای ضعیف و شکننده و برای برقراری نظام دموکراتیک به مردمانی آگاه بااعتماد به نفس و خودباوری بالا نیاز است.
به خاطر داشته باشیم اگر فردی با خصوصیت و ویژگی های شخصیتی دونالد ترامپ در کشورهای خاورمیانه یا چین و روسیه به قدرت رسیده بود [با توجه به فرهنگ عمومی این جوامع] به این راحتی حاضر به کناره گیری از قدرت نمی شد.
کانال خرمگس
گروه گزارش/
یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش گفت و گویی را با روزنامه قدس انجام داده که در پرتال وزارت آموزش و پرورش با عنوان « ضرورت وفاق ملی برای شكل گيری تحول در آموزش و پرورش » منتشر گردیده است . ( این جا )
یوسف نوری می گوید : هیچ از خود پرسیده اید که نقش شما در این میان چیست ؟
« برای درک بهتر این موضوع یک مثال میزنم. ما در سه سال گذشته با بحران کرونا روبهرو بودیم و در مقابله با این بحران خوشبختانه یک وفاق ملی شکل گرفت و به این ترتیب توانستیم در مقابله با این همهگیری موفق و خوب عمل کنیم .
همین امروز که چین و اروپا یک بار دیگر با مشکل اوجگیری کرونا روبه رو هستند، من و شما رو در رو و بدون ماسک مشغول گفت و گو با هم هستیم و مدرسههای کشور نیز بدون هیچ مشکلی آموزشهای حضوری خود را از سر گرفتهاند.
اجرای سند تحول بنیادین هم به چنین وفاق و همدلی و همکاری نیاز دارد. »
پیش تر ؛ « صدای معلم » در گزارشی نوشت : ( این جا )
« همچنین همین وزیر آموزش و پرورش در نشست شورای معاونین امور مجلس وزارتخانهها و سازمانهای دولتی که به میزبانی وزارت آموزش و پرورش در محل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و در 30 آبان سال جاری برگزار شد عنوان کرد : ( این جا )
« متاسفانه اندیشههای غربی دیگری مطرح شد که خانوادهها را هدف گرفته بود. مدارس ما سه سال تعطیل بود، اما یک نفر اعتراض نکرد که دانش آموزان مشکل فاصله تربیتی در بعد روانشناختی و جامعه شناختی پیدا میکنند در حالی که نهایت تعطیلی مدارس در جوامع دیگر، شش ماه بوده است. نظام سلطه به دنبال ایناست که مدارس و دانشگاهها را واقعا تعطیل کند . »
وزیر آموزش و پرورش دقیقا از کدام « موفقیت » و « خوب عمل کردن » می گوید ؟
آیا ایشان سخنان پیشین خود را فراموش کرده است ؟
آیا اجبار معلمان توسط مدیران به استفاده از لوازم شخصی برای آموزش مجازی نامش موفقیت است ؟ اگر واقعا زیر ساخت توسعه کشور ، آموزش و پرورش است پس چرا در مساله ی آلودگی هوا ، فقط مدارس تعطیل می شوند ؟ آیا جز این است که مقامات و مسئولان مملکت درک درستی از مقوله آموزش ندارند و هر حوزه غیرپول سازی را حوزه ای زاید و ناکارآمد می بینند ؟
آیا از ونزوئلا هم کم تر هستید ؟! کشوری که بر اساس گفته های وزیر علوم و معاون رئیسجمهور ونزوئلا ؛ هر دانشآموز یک لپتاپ رایگان از نظام آموزشی کشور تحویل میگیرد ( این جا )
آیا از آمار « فقر یادگیری » فزآینده در کشور خبر دارید ؟
آیا به عنوان وزیر آموزش و پرورش خبر دارید که فقر یادگیری در ایران به 44 درصد افزایش پیدا کرده است ؟
آیا می دانید 2 سال آینده، 50 درصد دانش آموزان بعد از کلاس چهارم، حتی نخواهند توانست یک متن ساده را بخوانند ؟ ( این جا )
آیا همان چین و اروپا که از آن مثال می آورید به خاطر کرونا مدارس را بیش از دو سال تعطیل کردند ؟
آیا می دانید تعطیلی مدارس در تهران و برخی استان ها و شهرها وارد یک ماهگی خود می شود ؟
در کجای دنیا مثل ما عمل می کنند ؟
در کجای دنیا نهاد بیرون از آموزش و پرورش مانند کمیته اضطرار آلودگی هوا که هیچ سر رشته ای از آموزش و تربیت ندارد بدون آن که منابع آلوده کننده ی هوا را تعطیل کنند دائما نسخه ی تعطیلی برای مدارس و دانشگاه ها می پیچند ؟ هیچ از خود پرسیده اید که نقش شما در این میان چیست ؟
( ارتفاعات کلکچال تهران - 12 دی ماه 1401 )
آیا برآورد دقیقی از آسیب های تعطیلی مدارس در دوران کرونا مانند ترک تحصیل ، افت تحصیل و افزایش بیماری های روانی و... داشته اید ؟
چرا دروغ می گویید ؟
آیا با همین سخنان خلاف واقع و غیرعلمی قرار است سراغ سند تحول بنیادین را اجرا کنید ؟
همین بس که :
« وفاق ملی » با سخنرانی و شعار حاصل نمی شود .
گام نخست برای تحصیل وفاق ملی تحول در الگوهای حکمرانی و تغییرات اساسی در سیاست های کلان است .
وزیر آموزش و پرورش در این مصاحبه می گوید :
« زیرساخت توسعه کشور، آموزش و پرورش است و این را رسانه بهتر میتواند تبیین و منتقل کند تا وفاق ملی برای شکلگیری این تحول به وجود آید . »
تکرار می کنیم :
اگر واقعا زیر ساخت توسعه کشور ، آموزش و پرورش است پس چرا در مساله ی آلودگی هوا ، فقط مدارس تعطیل می شوند ؟ آیا جز این است که مقامات و مسئولان مملکت درک درستی از مقوله آموزش ندارند و هر حوزه غیرپول سازی را حوزه ای زاید و ناکارآمد می بینند ؟
از کدام « رسانه » سخن می گویید ؟
آیا منظورتان « صدا و سیما » است که از بودجه ی عمومی ارتزاق می کند و به افکار عمومی پاسخ گو نیست و حاصل عملکردش در کشور جز تفرقه ، تنفر و تشتت چیز دیگری نیست ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
میخواهم مطالبی را بعد از گذشت « ۱۰۰ روز » از اتفاقات اخیر، نگارش کنم. امیدوارم مورد توجه واقع شود.
تمام تلاشم این است که نوشتههایم بدون حب و بغض، جهت روشنگری برای مردم کشورم ایران و بیدار شدن دولتمردان باشد.
میدانیم، افرادی سلامت روان دارند که واقعیتگرا و مسئولیتپذیر باشند.
هر اعتراضی در جوامع مختلف، دارای دست آورد و سازندگی در زمینههای گوناگون است، حکومت باید هوشیار باشد که عوامل این اعتراضات چیست؟
اگر اعتراض با اغتشاش همراه شود، حکومتها صدای مردم را نمیشنوند!
فضا در کشور باید طوری مهیا باشد که هر قشری از جامعه صدای خودشان را به حکومت برسانند. نباید آغاز اندیشیدن، سرآغاز تحلیل رفتن باشد. مسئولین نباید بین خودشان و مردم شکاف ایجاد کنند، چون ممکن است یک دفعه غافلگیر شوند که زمان آن گذشته است. دولتمردان از تجربیات گذشته درس بگیرند و مشکلات مردم را به خوبی حل کنند، تا شکاف چند قطبی در کشور ایجاد نشود. نظام بداند، اعتراضات و بحرانها، فرصتی هستند که در مسیر مطالبهگری مردم به ساختار کشور کمک میکند.
هر کشوری برای آغاز توسعه ابتدا باید به بازسازی ساختار فرهنگی توجه کند تا پیشرفت در تمام زمینهها حاصل گردد. البته تا زمانی که مردم برای بهبود حال یکدیگر احساس مسئولیت نکنند، عدالت اجتماعی محقق نمیشود و اگر دولتها هم به مردم توجه نکنند، اعتماد از دست رفته قابل بازیابی نیست و هزینه زیادی باید صرف شود تا مردم با نظام به هم گرایی برسند.
تا زمانی که همه (دولت و مردم) برای بهبود حال یکدیگر احساس مسئولیت نکنند، هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد.
اگر دولتها شنونده خوبی باشند و مطالبهگری با هنرمندی خاص و با ادبیات درست باشد و حکومت هم به درخواست منطقی مردم پاسخ دهد، میتوان امیدوار بود که ساختار در حال تغییر است. در همین راستا مسئولین آموزش و پرورش باید دانشآموزان را مطالبهگر، مُحقق و با اعتماد به نفس بالا تربیت کنند.
«ارتقای سطح اعتماد به نفس» در دانشآموزان، باعث ترویح فرهنگ گفتوگو صحیح و رسیدن به گروههای قوی پاسخ به شبهات در مدارس میشود. در این حالت در سنین مختلف میتواند، به خوبی بحرانها را مدیریت و با استدلال مطالبهگری نمایند. فعالان فرهنگی مانند صدا و سیما هم نباید با انتشار اخبار ناگوار روی سلامت جسم و روان مردم تاثیر بگذارند.
مشکل مردم نه برداشتن روسری و نه قرار دادن آن بر سر دختران و زنان است، بلکه مشکل اساسی این است که مردم با این تورم بالا و عدم مدیریت مسئولین نمیتوانند، زندگی عادی خود را انجام دهند.
اقتصاد، فقط یارانه و صدقه دادن به مردم نیست، مردم ارزانی میخواهند، نمیتوان مردم را فقط به آینده وعده داد!
رئیسجمهور دولتِ مردمی، بیش از یک سال از عمر دولتش میگذرد، یک سال در این دوره با یک سال چند دهه پیش متفاوت است، نمیتوان مردم را به آینده وعده داد و از این سخن گفت که تازه یک سال از عمر این دولت گذشته است.
حق مردم ایران نیست که دچار فقر، تنگدستی، بیکاری و گرانیهای لحظهای و سرسامآور باشند. مسئولین نظام جمهوری اسلامی بدانند « فرق » خیلی بیشتر از « فقر » به کشور آسیب میرساند.
جامعه ایران، دچار بحران اقتصادی مزمن است. حق مردم ایران این نیست که دچار فقر، تنگدستی، بیکاری و گرانیهای لحظهای و سرسامآور باشند. ایران، کشوری ثروتمند با مردمی سرشار از استعداد است. مردم چنین کشوری باید کاملاً در رفاه باشند و در جامعه ایرانی هیچ نشانی از فقر و بیکاری وجود نداشته باشد.
اینکه هر سال حقوقها را بالا ببرند و در عوض، هر روز قیمتها بالاتر بروند، مدیریت اقتصادی نیست، بلکه بحران اقتصادی ناشی از عدم مدیریت صحیح است. در واقع هر سال حقوق بگیران، حقوقشان کم میشود.
از فرمان صادر کردن و دستور دادن و فرافکنیهای معمول هم کاری برنمیآید. عوامل اصلی بحران اقتصادی، مدیریت ناکارآمد و سیاستهای نادرست هستند و طبیعی است که تا این دو عامل برطرف نشوند، این بحران نیز از بین نخواهد رفت، و هیچ گاه اقتصاد با گفتار درمانی حل نمیشود.
دولتها باید آن قدر بزرگ باشند که اشتباهات خود را قبول کنند، آنقدر باهوش باشند که از آنها سود ببرند، و آنقدر قوی باشند که آنها را اصلاح کنند.
جراحی اقتصادی، زمان خاص خودش را میطلبد، جراحی که منجر به ایجاد تودههای سرطانی در بین مردم شود، جراحی نیست، نوعی قتلعام است.
رئیسجمهور میگوید، دولت رتبه بندی معلمان را اجرا کرده و در پی مشکلات بازنشستگان میباشد. همین دو موضوع که همواره از صدای دولت پخش میشود، انجام نشده است و عدالت در پرداخت بین شاغلین و بازنشستگان صورت نگرفته است.البته آنچه از همه دردناک تر است، فقر و بیماری نیست،
بیرحمی مردم نسبت به یکدیگر است. علت آن این است که، ملت زورش به دولت نمیرسد، تلافی آن را سر همدیگر در می آورند.
اعتقاد شخصی دارم؛ اگر میخواهیم پس از مرگ فراموش نشویم، چیزی بنویسیم که قابل خواندن باشد، یا کاری کنیم که قابل نوشتن باشد. مثلاً در مورد توافق برجام آنقدر باهوش و به موقع عمل کنیم که کشور و مردم آسیب نبینند، دنبال فضای « برد- برد » باشیم نه منتظر ایجاد تحریم که باعث نابودی ملت میشود. زیرا، کاسبان تحریم نمیگذارند آرامش به مردم برگردد.
این روزها در کنار مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، سفره رنگین تحریم همچنان برای عدهای گشوده است و کاسبان تحریم، همچنان به منفعتاندوزی ادامه میدهند.
مردم اکنون به خوبی دریافتهاند که در موضوع تحریم، « چهار دسته » در داخل و خارج نقشآفرینی میکنند :
دسته اول؛ کشورهای تحریمکننده غربی و در رأس آنها آمریکا که همواره منفعت کشورش برایش مهم است و هیچ گاه به فکر ملتها نیست.
دسته دوم؛ کشورهایی مثل چین که با تخفیفهای خوب از جیب ملت ایران نفت را میخرند.
دسته سوم؛ کشورهای همسایه که باید مجاری تنفس ایران باشند ولی هر یک به نوعی از این آب گلآلود در حال شکار شاهماهیهای اقتصادی و سیاسی خود هستند.
دسته چهارم؛ کاسبان داخلی تحریم که خوب میدانند، برای دور زدن تحریمها نیاز به عدم شفافیت است.
شفافیت؛ باید در عمل ظهور کند.
سران سه قوه و ائمههای جمعه و سیاستمداران، شاید در لفظ بگویند، مجلس و دولت ابتدا، دنیای مردم را آباد کنند و سپس به فکر آخرت آنها باشند، یا بگویند، اشکال در کشور وجود دارد، و در آینده بگویند، مسیر را درست نرفتیم و باعث پسرفت کشور شدیم و مثالِ مگس روی زخم می نشیند را برای جبران عنوان نمایند!
شفافیت در عمل باید نشان داده شود، عدالت را مردم رویت نمایند و فیلتر کردن جواب نمیدهد. ما در دنیایی زندگی میکنیم که در نانو ثانیه «یک میلیادیوم ثانیه» اطلاعات جابه جا میشود. تفاوت نباید در حکومت اسلامی بین مردم و مسئولین باشد. اگر فضای مجازی فیلتر است، اما برای مسئولان باز است! این «فرق» بیشتر از «فقر» به کشورآسیب خواهد زد.
در حکومت اسلامی، قلم قاضی در مقابل معاصی نباید بلغزد و اگر فردی اموال عمومی را غارت میکند و به عنوان اختلاسگر در جایگاه خاصی از زندان مراقبت میگردد، مردم آن را می بینند. رای قاضی باید منصفانه و طبق قانون باشد و متخلفین را در دهههای اخیر به اشد مجازات برساند، اگر چنین شد، ملت با تمام قوا پشتیبان نظام و دولت میباشد و تمام قد، دفاع خواهند کرد.
اعتماد مثل یک برچسب میباشد، وقتی که از جایش کنده شد، ممکن است، دوباره بچسبد، اما هرگز به محکمی اولین بار که از آن استفاده کردهایم نخواهد شد.
چرا نباید فضای مجازی را طوری مدیریت کنیم که روشنگری ایجاد کند؟ طوری که امام جمعه شجاع کرج میفرماید: « صحنه دفاع مقدس اکنون در فضای مجازی است، بیشترین شهید و تلفات را در این صحنه میدهیم، اسیر و جانباز و مفقود در این فضا فراوان است.»
زمانی فرا میرسد که باید میان تماشاگر بودن و عمل کردن، یکی را انتخاب کرد. این معیارِ انسان بودن و خدمت بدون منّت به مردم بی نظیر ایران است. دولت بداند، صدقه دادن به فقرا برای ساعتی آنها را سیر میکند، اما با عدالت میتوان به آنها زندگی بخشید. وقتی رئیسجمهور سوگند یاد میکند باید به اخلاق و قانون احترام بگذارد و پای بند به اجرای قانون، برای راحت زندگی کردن مردم باشد. برای نظام هر کشوری، آموزش، امنیت و بهداشت برای مردم سرزمینش باید مهم باشد، ملتِ خودش در اولویت باشد، بعد از آنکه شرایط همهی مردم مناسب بود، به فکر مردمِ دیگر کشورها باشد!
برای « آزادی » در منطقهای لازم نیست، آسمان و زمین کشور خودمان را خراب کنیم، تنها باید با دنیا تعامل کنیم و ثابت نمائیم، دنبال آزادی به مفهوم واقعی هستیم. همهی زیر ساخت و پیشرفت یک کشور از مدرسه شروع میشود، چقدر ما به مدرسه و نقش آن اهمیت میدهیم ؟
من به عنوان مدرس فیزیک در مدرسه و دانشگاه طبق قوانین فیزیک می گویم : عادتهای اتمی (کوانتومی)، تغییرات کوچک، میتواند نتایج بزرگ و منبع انرژی با توان بسیار بالا باشد. اگر این تغییرات از مسئولین آغاز شود، به مراتب سازندهتر است.
مردم هم باید آموزش ببینند که اعتراض کردن، یک هنر است. کرسیهای هم اندیشی آستانه تحمل را بالا میبرد. در این حالت مراکز گفت و گو، نقد و اعتراض باز میشود و تالار اندیشهورزِ شیشهای، شفافیت را در عمل نشان میدهد.
مگر رئیسجمهور نمیگوید: تحریم و آشوب دو روی یک سکه هستند!؟
چه اشکالی دارد مراکزی برای گفت و گو و اعتراض نسبت به برخی تصمیمها اختصاص دهیم؟ این در قانون اساسی وجود دارد.
آقای رئیسجمهور؛ آن را در عمل انجام دهد! به گفته رئیس قوه قضائیه اگر دوربینها هم چنین فضایی را ثبت و ضبط کنند، آن گاه شفافیت ظاهر خواهد شد و مردم حرف هایشان را بطور شفاف میزنند.
البته باید حدفاصل بین اعتراض و اغتشاش مشخص شود. نمیشود اجازه داد، افرادی با اغتشاش آرامش جامعه را بر هم بزنند. در چنین حالتی صدای مردم شنیده نمیشود.
به نظرم یکی از مهمترین راه حل برای رفع مشکلات کشور، گفتن اشکالات مسئولین است، افرادی کنار مسئولین قرار دارند، همواره ملاحظه میکنند یا جرأت گفتن عیب یک مسئول را ندارند، به همین دلیل است، بعضی مسئولین، خودشان را « عقل کل » میدانند!.
رئیسجمهور در سفرهای استانی در مراکز استان همیشه این جمله را به استانداران میگوید: که با افراد دلسوز، فرهیخته و بومی هر استان جهت کارگشایی در امور، مشورت کنید. حداقل در استان البرز این سخن رئیس دولت انجام نشده است!
مـشکل ما خدا، پیغمبر و قرآن نيست!
مـشکل ما مسئولینی هستنـد، که خود را نماينده خدا میدانند و با نام خدا هر کارى که می خواهند میکنند.
ارزشمندترین دارایی یک حکومت مردم آن کشور است که اگر در زمان مناسب به آنها پرداخته نشود، زمان میگذرد و جبرانناپذیر است. یعنی میزان فرصتی که در بحرانهاست در خودِ فرصتها نیست، به شرطی که نترسیم و نترسانیم!
انقلابی بودن فقط به داد و بیداد کردن و صدای بلند نیست، برخوردها و حرفهای تند و بدون پایه جبهه جدیدی در مقابل نظام ایجاد میکند. در کشور ما فوتبالیست خوب و متدین زیاد داریم. هم خودشان خوبند و هم خانواده خوبی دارند، نباید افرادی به ورزشکاران توهین کنند، چون خودشان زیر سئوال میروند.
بعضی تندرویها و اظهارات بیقاعده گزک دست دشمنِ فرضی میدهد و عدهای را از نظام دور میکند.
باید قبول کنیم؛ معترضان، برانداز نیستند، بلکه اگر خواستههای قانونیشان را دولت برآورده کند، بهترین پشتوانه نظام خواهند بود.
همه چیز را تقصیر آمریکا نیندازیم، بزرگترین راه مبارزه با کسانی که مانع رشد ملت ایران میشوند، خدمت صادقانه به مردم است. اشتباه گذشته را تکرار نکنیم و دولت باید هرچه سریعتر به تصحیح عملکردهای خود بپردازد و این واقعیت را بپذیرد که فقط با برقرار ساختن عدالت، رفع تبعیضها، حل مشکلات اقتصادی، مبارزه جدی با مفاسد اقتصادی و اداری، پایبندی به قانون در بررسی صلاحیتها در انتخاباتها و ایجاد تغییرات بنیادی در مدیریتها میتوانید مانع انفجار مجدد انبار باروتی شود که عملکردهای نادرست دهههای اخیر، آن را به وجود آورده است.
ای کاش به برخی از افراد که مسئول بیکفایت هستند، مرخصی اجباری میدادند تا برای مردم تصمیمگیری نادرست نکنند.
متاسفانه نان عدهای در بلوا و آشوب است، فرقی نمیکند که در کدام طرف باشند. شاید این افراد در بدنه دولت باشد! نظام تا کِی قرار است به خاطر برخی افراد هزینه پرداخت کند؟ چقدر باید ما مشکل را تقصیر دولتهای قبل بدانیم؟
اگر مشکلی از مردم حل نمیکنیم، حداقل سکوت کنیم، و قضاوت را به مردم واگذار نمائیم.
در این شرایط سکوت خیلیها بهترین کمک هم برای آرام شدن فضا و هم برای کمک به نظام و مردم است. باید در جلسات سران تصمیمی گرفته شود که ساز و کار جدیدی برای شنیدن اعتراضات فراهم شود. وقتی فردی مسئول میشود، باید هم تحمل شنیدن داشته باشد هم پاسخ گو باشد تا خشم معترضان کنترل شود. مسئولان در جامعه، فضای گفتوگو را ایجاد کنند، صدای نسل جدید را بشنوند، به مطالبات به حق مردم پاسخ دهند و قوانین و ستادهای ناکارآمد را حذف کنند. مردم هم باید آموزش ببینند که اعتراض کردن، یک هنر است. کرسیهای هم اندیشی آستانه تحمل را بالا میبرد. در این حالت مراکز گفت و گو، نقد و اعتراض باز میشود و تالار اندیشهورزِ شیشهای، شفافیت را در عمل نشان میده
حوادث پائیز، ۱۴۰۱ را از چند زاویه میتوان بررسی کرد؛ باید منتظر چنین اتفاقی میبودیم، زیرا طی چند سال اخیر مشکلات و فشارهای مختلفی به جامعه وارد شد. بخشی از این فشارها مشکلات اقتصادی است که بخشی ناشی از تحریم و بخشی نیز ناشی از ضعف مدیریت و بدمدیریتی در کشور است.
اقتصاددانان دلسوز معتقدند: تا نهادهای امنیتی از اقتصاد خارج نشوند، مشکل کشور حل نمیشود، حاکمیتی باهوش است که تصمیم بگیرد، بقای خودش مهم است، یا ثروت اُلیگارشیهای درون قدرت؟ در حکومت اُلیگارشی « oligarchie» گروهی اندک به سود خویش، فرمانروایی اکثریت مردم را بر عهده دارند. حکومت به وسیلة چند نفر معدود اداره میگردد و دولت به صورت متمرکز در تعدادی از خانوادهها و قبایل اصلی حفظ میگردد.
در این نوع حکومتها، اتحاد اجتماعی از دست خواهد رفت، زیرا اجتماع به دو دسته ثروتمند و تهیدست تبدیل میشود و در هر جامعهای که صنفگدایان وجود داشته باشد به طور حتم اختلاسگر، سارق و جیببر ایجاد میشود. نمیتوان با کُشتن چند جوان که در همین ۴۴ سال بعد از انقلاب به دنیا آمدهاند، آنها را اعدام کنیم تا دیگران عبرت بگیرند، این جوانان را ما خوب تربیت نکردهایم، اشکال از خودمان است که یک جوان مطالبهگر مُحِق «مطالبهگرِحقطلب قانونمدار» نیست!
با اعدام عدهای مشکل حل نمیشود. زیرا هر گلوله ممکن است، یک پرنده را بکُشد ولی هزاران پرنده را به پرواز در میآورد.
یاد بگیریم؛ واحد اندازهگیری انسانیت، دست جوانانی است که بگیریم و گرههایی از مشکلات آنها باز کنیم.
امور پرورشی و تربیتی در آموزش و پرورش چه کار کردند؟ معلمی که خود، مشکل معیشتی و دغدغه زندگی دارد، قادر نیست روی دانشپژوهان اثر مثبت داشته باشد. در کشورهای پیشرفته مانند ژاپن ابتدا به مدرسه و دانشگاه توجه میشود. این مکانها مقدس و امن هستند، قرار است در چنین مکانی علم، فرهنگ و تمدن تولید شود. آیا زیرساخت آن در کشور ما مهیا است؟ یا فقط در هفته معلم، فرهنگیان را به عرش میبرند و در پایان هفته سقوط آزاد میکنند!
آیا به دانشپژوهان احترام به بزرگترها را آموزش دادهایم، حفاظت از محیط زیست و طبیعت را میدانند؟
همهی زیر ساخت و پیشرفت یک کشور از مدرسه شروع میشود، چقدر ما به مدرسه و نقش آن اهمیت میدهیم ؟ واضح است که دانش آموز دهه ۸۰ سئوال دارد و حکومت هم پاسخ گو نیست!
مدیران فرهنگی باید حماسهآفرینی کنند و مانند شهدا خط مقدم قرار گیرند و با مردم با صداقت و شفاف سخن بگویند تا جوانان آنها را باور کنند. رویکرد حوزه فرهنگ برای جوانان چه چیزی بوده است؟ رسانهها چه غذای روحی برای نسل جوانان مهیا کردند؟ باید طیف دانشآموزی و دانشجویی را به رسمیت بپذیریم، فهم نظاممند و هوشمند از دانشپژوهان داشته باشیم، آنان آیندهسازان کشور هستند، کیفیت آموزش را در مدارس بالا ببریم تا سطح آگاهی و مطالبهگری منطقی را از آنها انتظار داشته باشیم.
بعضی از مسئولین خودشان و رفتارشان بزرگترین منکر است، گشت ارشاد باید آنها را نهی کند که این رفتار نادرست، ضربهای مهلکتر به اساس دین میزند که بالاتر از هر ضربهای است.اگر به سئوالات دانشآموزان پاسخ دهیم، اعتراض آنها تبدیل به اغتشاش نمیشود و کشور آسیب نمیبیند.
از صدای مخالف نباید هراس داشته باشیم. اگر مسئولین مثل مردم عادی زندگی کنند، نارضایتی در جامعه را به خوبی مشاهده خواهند کرد و برای رفع آن، اقدام می کنند.
به نظرم برای حل مشکلات باید سه مولفه اصلاح گردد :
1- آزادی رسانه ملی؛ بدون سانسور واقعیتها را بگوید تا شفافیت که مورد نظر سران قوا است هویدا شود.
2- استقلال نهاد قضایی؛ در عملکردش جلوی ضابطین ایستادگی کند، نهاد قضایی قرار نیست، از سیستم دفاع کند، بلکه باید قانون را به اجرا درآورد. چرا برای مراسم عقد دختر آقای اسماعیل عبدی که که به عنوان معلم، ۸ سال است زندان است، قوه قضائیه موافقت می کند ، ولی ضابطین مخالفت میکنند؟!
به عنوان یک نمونه دیگر مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال؛ مدیری که به دیگران توهین میکند و عصاره ساختار مدیریتی در این کشور است. فردی که خرابکاری میکند، ناموفق است و پروندههای مفتوح دارد، اما در عین حال میتواند با اعتماد به نفس کامل بیاید جلوی دوربین بنشیند، قیافه حق به جانب بگیرد، خودش را حلاّل مشکلات بنامد و به دیگران توهین کند. سئوال اینجاست.! آقای مهدی تاج! شما اصلا مقصر نیستید، نهادهای نظارتی مقصر هستند که با شما برخورد نکردند. نقش نیروهای نظارتی و ضابطین باید در اینجا نمایان شود، تا مردم باور کنند، فساد سازمان یافته در کشور وجود ندارد!
3- اصلاحات در رویه شورای نگهبان؛ این ارگان بااین رویکرد در "ردصلاحیت ها" امکان ندارد، بتواند یک فضای مناسبی را فراهم کند.
متاسفانه، عدهای از مسئولین مرتباً فقط شعار میدهند و حرف بدون عمل میزنند، کاش این نوع از مسئولین « حرف نزدن » بلد بودند، بعضی سخنان، بنزین روی آتش ریختن است و احساسات ملت را برانگیخته می کند.
کارگروه های هوشمند در هر استان باید تمامی مشکلات و معضلاتی که باعث بروز اعتراضات می شود، را جدی بگیرند، مانند رفتار دستگاههای حکومتی به ویژه سازمانهای امنیتی و انتظامی و اداری که با مردم دارند.
تا نهادهای امنیتی از اقتصاد خارج نشوند، مشکل کشور حل نمیشود . از حوادث پائیز ۱۴۰۱ نباید به سادگی عبور کرد، در این حوادث بسیاری از حرمتها شکسته شد ... باید شرایطی ایجاد کنیم که مردم بتوانند اظهارنظر نمایند . روزنامهها و رسانهها صدای مردم باشند، نه فقط اسم مردمی، روی دولت، باشد. میدانیم، جزئی از قانون اساسی کشور است که وزارت کشور اجازه بدهد، مردم در جایی با حفاظت خودِ وزارت کشور جمع شوند و حرف خود را بزنند و مطالبهگری نمایند تا تجمعات به اغتشاش کشیده نشود، زیرا یک اعتراض ساده در گوشهای از کشور باعث بد گفتن و اهانت به دین و مقدسات میگردد.
با فیلترینگ، مردم بیشتر تحریک میشوند. با فیلترینگ بازارهای منطقه را از دست خواهیم داد، این کار به گونهای « خودتحریمی » است و همچنین این اقدام به گونهای نقص مسائل همچون آزادی بیان و دسترسی به اینترنت آزاد در راستای توسعه علم، تکنولوژی و دانش بشری است. اگر این کار ادامه داشته باشد، « دینامیت » زیر ساختمان نظام گذاشتن است.
در دنیای کنونی، هیچ کس به دنبال انقلاب نیست، مگر گروههایی مانند داعش و القاعده، بلکه جهان به سوی تحول و اصلاحات حرکت می کند. حکومت ایران باید آئیننامهای که خداوند فرستاده است و همه موارد را گوشزد نموده (قرآن) را سرلوحه کارهایشان قرار دهند و خالصانه در خدمت مردم باشند. از زمان نهایت استفاده را ببرد، زیرا زمان قدرت برگشت ندارد و هرگز لحظهها تکراری نیست.
عمل هر مسئولین ویترین است و همه مردم آن را مشاهده میکنند، باید بهترین دستاوردها به نمایش در آید. نظام، بداند اگر هیچ تغییر و تحولی در سیاستهایش که منجر به این همه نارضایتی شده، به وجود نیاورد، آخر عاقبت این مملکت چه خواهد شد. اعتراض دارای ابعاد گسترده است، حکومت باید به طول، عرض و مخصوصاً عمق اعتراضات توجه کند که باعث جنجال نگردد، همه دشمنان خارجی نیستند، بعضی مواقع دشمن در « پستوخانهی خودی» وجود دارد، آنها را بشناسیم.
وقتی از سیاستهای دولت انتقاد میکنیم، میخواهیم سازندگی در آن ایجاد شود. جراحی اقتصادی دولت سیزدهم، سبب ایجاد بیماریهای زیادی شد که سلامت و روان ملت را هدف قرار داد و باعث از بین رفت قسمتهای سالم بدن شد.، شاید هدف دولت از بین بردن قسمتهای بدخیم (اقتصاد بیمار) بود، ولی هنگام جراحی رگ و پیهای سالم اطراف تومور را از بین بُرد.
یک جمله از شهید بزرگوار « شهید همت » که افتخار هم رزمی با ایشان را در جبهه داشتم، بیان میکنم، فرمودند: هر وقت در مناطق جنگی راه را گم کردید، نگاه کنید، آتش دشمن کدام سمت را میکوبد، همان جبهه خودی است. (مانند رئیس سازمان برنامه و بودجه)
بالای ۴۰ سال است بعضی مسئولین بیکفایت میخواهند نظام را سرنگون کنند، مردم نمیگذارند. مسئولین بدانند، «زمان» به خاطر هیچ کس منتظر نمیماند، پس فراموش نکنیم؛ دیروز به تاریخ پیوست، فردا معما است، ولی « امروز » هدیه است که نظام باید قدرش را بداند. مسئولین هوشیار باشند، « حقیقت » گلی است که حتی در شورهزار هم می روید، پس در این نبرد پیچیده، باید مغز هارا بیدار کرد و به موقع تصمیمات سازنده بگیریم.
اگر گفته میشود دولت سعودی در یک روز ۸۱ نفر را گردن زد و رسانهاش دلسوز مردم شده است، شما به عنوان نظام جمهوری اسلامی طوری عمل کنید، که مردم سخنان آنها را باور نکنند و در پی جبران ضعف و کسری خودتان باشید. صدا و سیما مرتباً میگوید، وقتی همه در خواب هستند، کشتی انقلاب از طوفان حوادث و فتنهها عبور میکند، حتماً این کشتی یک « ناخدا » دارد، ناخدای این کشتی باید با مردم صادق باشد، اجازه شنیده شدن حرفهای مردم را بدهد، قبول کند کاستیهای زیادی از طرف مسئولین بیتدبیر وجود دارد که شرایط کنونی به وجود آمد.به نیروهای امنیتی بگوید، خشونت راه رسیدن به آرامش و صلح نیست، بلکه شفقت نسخه نجاتبخش بشری است.
مردم میدانند، هر جنبشی که بخواهد نظام سیاسی را جایگزین نظام سیاسی دیگر کند، مطمناً باید فردای بهتری را برای مردم ایران رقم بزنند، در صورتی که افراد تحریککننده، اهداف دیگری دارند و مردم در این ۱۰۰ روز واقعیت ها را متوجه شدند.!
در پایان این مقاله؛ به مفهوم دیکتاتور میپردازم . قضاوت در مورد اینکه این واژه مختص چه شخص، رسانه و دولتی است را به مردم ایران واگذار میکنم.
استبداد، خودکامگی، دیکتاتوری بهعنوان شکلی خودکامه از دولت و نوعی حاکمیت قدرتمداری است که قوانین از سوی یک شخص تعریف میگردد.
دیکتاتور در واژه به معنی «کسی که دیکته میکند» .
دیکتاتور؛ خود را فراتر از هر قانونی میداند و حرف و ارادهاش را بدون هیچ مانع و محدودیتی اجرایی میکند. دیکتاتور کسی است که میتواند خواست و اراده خود را بر خواست و اراده اکثریت دیکته کند.
هیچ مقام و نهادی جرأت ارزیابی عملکرد و بازخواست دیکتاتور را ندارد. به بیان دیگر؛ دیکتاتور بیشترین قدرت و کمترین پاسخ گویی را دارد.
دیکتاتور و دیکتاتوری میتواند منتقدان و مخالفان فکری خود را با زندان، شکنجه و اعدام سرکوب کند. به همین دلیل در نظامی که دیکتاتوری حاکم باشد، هزینه اعتراض سیاسی بسیار زیاد است.
دیکتاتور و دیکتاتوری میتواند آزادی بیان و رسانهها را محدود کند؛ کتابها را بسوزاند و رسانهها را تعطیل کند، مغازهها را به زور ببندند، اتومبیلها را به بوق زدن وادار کنند، جلوی تعارف کردن شکلات به شخص را بگیرند. در دنیای کنونی، هیچ کس به دنبال انقلاب نیست، مگر گروههایی مانند داعش و القاعده، بلکه جهان به سوی تحول و اصلاحات حرکت می کند.
بنابراین در بلند مدت، هیچ فرد ، رسانه و نظام دیکتاتوری نتوانسته مردم کشورش را خوشبخت کند.
در خاتمه یاد آور می شوم؛
در جامعهشناسی سیاسی چند مفهوم وجود دارند که بعضاً دیده میشود این مفاهیم به اشتباه به جای هم، مورد استفاده قرار میگیرند. جنبش، اعتراض، شورش، انقلاب و اصلاح از جمله این واژگان است. اعتراض شامل همه حالات یادشده است. یعنی وقتی یک فعل منتقدانه در برابر یک وضعیت شکل میگیرد، به آن اعتراض میگویند که میتواند اشکال مدنی یا خشن داشته باشد. اما شورش شکل خشن، اعتراض است که با ویرانی، قتل و از بین بردن اموال عمومی و... همراه است. حالت دیگر جنبش است که در جنبشها شاهد یک میل بهبود خواهی هستیم که میخواهد وضعیت را بهتر کند. جنبش اساساً تشکل دارد و میخواهد ساختارها را بیثبات کند، اما هم هدف دارد و هم سازمان و تشکیلات. البته بیثبات کردن ساختارهای حاکم ویژگی مهم آن است. اگر افراد میل به بهبودخواهی را در چهارچوب ساختار دنبال کنند، این وضعیت جنبشی تبدیل به اصلاح میشود. اصلاح در درون چهارچوبها و ساختارها سعی در بهبود وضعیت دارد و سعی میکند، در چهارچوب قانون میل بهبود خواهی خود را به پیش ببرد.
با توجه به توضیحات فوق، آیا جنبش فعلی می تواند، موفق گردد؟
البته، هیچ راهی برای آمریکا و ابرقدرتها بهتر از این نیست که بدون جنگ و کشتار، و بدون اینکه پولی خرج کنند و حساسیتی ایجاد نمایند، ایمان را از دلهای مردم بدزدند و بزدایند. این کار به سادگی انجام میشود، با سخنرانیهای علمی، کتابهای فلسفی، فیلمها، نمایشنامهها و چیزهایی از این قبیل، به نام پیشرفت علم، ترقی فرهنگ، فلسفههای نوین و... هیچ راهی بهتر و موفقتر از این وجود ندارد و میدانیم که باورها و ایمانهای راسخ نقش به سزایی در بالندگی زندگی جامعه ایفا میکنند و زمانی که ایمان به سستی گراید، به انحراف کشیدن آن جامعه به راحتی صورت میپذیرد.
نتیجه:
اخلاق و آزادی دو مفهوم و دو مقوله مستقل هستند که جداگانه باید تعریف شوند، سپس رابطه و پیوستگی اخلاق و آزادی انسان را می توان بررسی کرد.
ملت ایران دوست دارد، آزاد باشد و با رعایت اخلاق و تمدنی که پیشینیان به ارث گذاشتهاند، حرکت کند.
یعنی انسان در فضای آزادی، راه فضیلت و یا رذیلت را انتخاب میکند. یکتاپرستی یا بت پرستی را برمیگزیند. به حقوق یکدیگر و همنوعان تجاوز میکند و یا حرمت آن را نگه میدارد، حرمت دیگران را حفظ میکند و یا حرمتشکنی میکند.
از این منظر آزادی، عملی ارادی و فردی محسوب میشود و خداوند انسان را انتخابگر قرار داده است تا تلاش کند و تلاشهای او از این سو و آن سو حمایت و تأیید شود، اما اگر در راه خوبی گام برداشت، پاداش آن را میبیند و اگر به بدی رفت، سزای آن را میبیند.
اما آزادی اجتماعی و آزادی که در ارتباط با جامعه است، طبعاً رعایت حقوق دیگران نسبت به این آزادی مطرح است. این آزادی نامحدود است تا آنجایی که به دیگران آسیب نرساند. به همین دلیل آزادی انسانها در اجتماع، حقوق یکطرفه نیست، بلکه دو طرفه است. عمل فرد نباید خلاف سنّت حسنه و حقوق دیگران باشد.
آزادی چه فردی که موهبت الهی است و چه آزادی اجتماعی، هر دو با اخلاق انسانی پیوند ناگسستنی دارند. همانطوری که اخلاق به انسان اجازه نمیدهد، حقوق دیگران و حقوق جامعه را پایمال کند، آزادی فردی، هم حق انسان است و انسان را در فضای آزادی، اجتماعی وادار میکند که به حقوق انسانی و اجتماعی احترام بگذارد.
در پایان، تمام تلاش خودم را انجام دادم که به عنوان یک معلم در مدرسه و دانشگاه، سخنان دانش آموزان و دانشجویان را در سه ماه پائیز در مورد حوادث اخیر به تحریر درآورم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
به تازگی ( 22 آذر 1401 ) پرونده ای برای « محمود صفدری » معلم بجنوردی از سوی هیات بدوی رسیدگی به تخلفات اداری مستقر در اداره کل آموزش و پرورش استان خراسان شمالی تشکیل شده است .
اتهام این معلم ؛ « بارگذاری مطالبی در فضای مجازی » عنوان گردیده و استناد قانونی آن هم « بند یک ذیل ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری یعنی « اعمال و رفتار خلاف شئون شغلی و اداری » عنوان شده است .
البته این گونه پرونده سازی ها علیه معلمان به ویژه معلمان کنش گر و فعالان صنفی جدید نبوده و مسبوق به سابقه است .
در گزارشی که « صدای معلم » به تاریخ چهارشنبه 18 اسفند 1400 منتشر کرد چنین آمده بود : ( این جا )
« متاسفانه قانون رسیدگی به تخلفات اداری که حدود سه دهه از تصویب آن می گذرد بسیار موسع بوده و هیات های رسیدگی تفسیرهای متفاوت و متعددی از آن دارند .
بند دو از ماده 8 می گوید : « 2 - نقض قوانین و مقررات مربوط. »
بند 4 تصریح می کند : « 4 - ایراد تهمت و افترا، هتک حیثیت. »
پرسش « صدای معلم » از معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش و مدیر کل هیات های رسیدگی به تخلفات اداری آن است که آیا این تخلفات قابل تعمیم به خارج از محیط اداری و آموزشی یعنی « مدرسه » هستند ؟ آیا این هیات ها مجاز به رصد کردن فعالیت های کارمندان در خارج از محیط اداری هستند در حالی که اساسا قانون گذار نام این قانون را رسیدگی به تخلفات اداری گذاشته است ؟ »
چهارشنبه 22 اسفند ماه 1397 در نشست خبری معاونان وزیر آموزش و پرورش و رؤسای سازمانها در اردوگاه منظریه تهران ( شهید باهنر )که در سالن شهید فهمیده برگزار گردید ؛ صدای معلم گفت و گویی را با « علی عسکری » معاون وقت حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش در مورد تحصن ( اعتصاب معلمان ) ، فعال شدن هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش و غلبه فرهنگ امنیتی بر امنیت فرهنگی در وزارت سید محمد بطحایی انجام داد . ( این جا ) و ( این جا )
( علی عسکری - معاون پیشین حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش ) آن « استقلالی » که آقای لاشکی از آن سخن می گوید دقیقا به چه معناست و آیا شامل حال « معلم » به عنوان یکی از ارکان مهم تعلیم و تربیت می شود و آیا وزارت آموزش و پرورش و سایر ارکان آن و نیز نهادهای بیرون از تعلیم و تربیت آن را به رسمیت می شناسند ؟
در این گفت و گو صدای معلم از آقای عسکری پرسید : « بر اساس اخبار رسیده ؛ تاکنون این ابلاغیه ها در تعدادی از استان ها مانند خراسان رضوی و خراسان شمالی برای این معلمان صادر گردیده است .
موارد اتهامی عمدتا شامل : « شرکت در تحصن » ، « تجمع » ، « ترک محل خدمت » و برخی موارد سیاسی بوده است .
استناد هیات های تخلفات اداری به موادی مانند بند 33 ، بند 29 و بند 1 از ماده 8 قانون رسیدگی به تخلفات اداری بوده است .
نکته قابل تامل این است که این هیات ها مصادیق سیاسی را از فعالیت معلم متهم از طریق نوشتن متن در فضای مجازی اخذ کرده اند .
بند 1 از ماده 8 قانون مربوطه اشعار می دارد :
" اعمال و رفتار خلاف شئون شغلی یا اداری . "
این گونه موارد ناظر بر فعالیت و رفتار فرد شاغل در محیط کار است و به نظر می رسد هیات های تخلفات اداری از این قانون " تفسیر موسع " و یا حداکثری داشته و گویا قرار است معلمان را در همه جا مورد نظارت و کنترل قرار دهند .
آیا این هیات ها فرضا خود را « پلیس فضای مجازی » فرض کرده اند ؟
... در زمان آقای فانی که وزیر بودند و آقای دانش آشتیانی کمتر، معلمان تجمع کردند تحصن کردند اعتراض کردند ولی تا جایی که من می دانم برای این معلمان در زمان وزارت آن آقایان پرونده ای تشکیل نشد اما در زمان وزارت آقای بطحایی پرونده تشکیل می شود ، پرونده سازی می کنند. مسئول مستقیم آن هم شما هستید !
می گوئیم در همین دولت این تجمعات در دو وزیر قبلی هم انجام شده آن زمان چنین چیزی جرم نبوده الآن در زمان مدیریت شما جرم شده است؟! دوستان نمی دانستند که آن موقع جرم نبوده ولی الآن جرم است؟ آیا این تخلفات قابل تعمیم به خارج از محیط اداری و آموزشی یعنی « مدرسه » هستند ؟ آیا این هیات ها مجاز به رصد کردن فعالیت های کارمندان در خارج از محیط اداری هستند در حالی که اساسا قانون گذار نام این قانون را رسیدگی به تخلفات اداری گذاشته است ؟
ما می گوئیم که رئیس جمهور منشور حقوق شهروندی دارد . وزرای قبلی گفته اند مهمترین شعار ما تبدیل فرهنگ امنیتی به امنیت فرهنگی است. شما بفرمایید به عنوان مقام مسئول توضیح شما در مورد این خط مشی چیست ؟ »
البته معاون حقوقی و امور مجلس وقت وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به « صدای معلم » چنین پاسخ داد :
« من می گویم افزون بر این آن چیزی که خیلی مهم است و شما باید دنبال کنید و ما و دولت و مجلس در چارچوب همان قانون شهروندی که فرمودید این است که ما مطالبات صنفی را در قانون بیاوریم و یک چارچوبی برایش تعریف کنیم که سیاسی برداشت نشود ، امنیتی برداشت نشود و حق هم به حق دار برسد .
من الان دنبال این هستم .
دنبال یک ماده واحده هستم ... »
« صدای معلم » به عنوان رسانه مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش خطاب به قاسم احمدی لاشکی معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش نوشت :
« حال پرسش « صدای معلم » از آقای لاشکی که از حق و عدالت سخن می راند این است که آیا در جریان آن ماده واحده ای که آقای عسکری می گفت ، هستند ؟
نظر ایشان و مدیر کل رسیدگی به هیات های تخلفات اداری در مورد « منشور حقوق شهروندی » چیست ؟
آن « استقلالی » که آقای لاشکی از آن سخن می گوید دقیقا به چه معناست و آیا شامل حال « معلم » به عنوان یکی از ارکان مهم تعلیم و تربیت می شود و آیا وزارت آموزش و پرورش و سایر ارکان آن و نیز نهادهای بیرون از تعلیم و تربیت آن را به رسمیت می شناسند ؟ »
پرسش هایی که آن زمان مطرح شدند همچنان به قوت خود باقی هستند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
تشکیل جلسه ای با عنوان « شورای امر به معروف و نهی از منکر – وزارت آموزش و پرورش » با ریاست «اصغر باقرزاده» معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش که به نیابت از ایشان در این وزارتخانه برگزار گردیده موجب شد تا « صدای معلم » به عنوان رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه عمومی آموزش ایران پرسش ها و مطالباتی را در این زمینه مطرح نماید .
بارها و بارها در این رسانه مطرح شده که واقعا فلسفه ی وجودی و ذاتی این همه شوراها و ستادهای دولتی و با عناوین مختلف قرار است چه کمکی به بهبود وضعیت نا به سامان جامعه و اساسا الگوی حکمرانی قابل قبول و مورد رضایت جامعه نماید ؟
آیا در طول مدت فعالیت ؛ این گونه شوراهای ریز و درشت در حوزه مختلف جز اتلاف منابع و بودجه تاکنون دست آورد دیگری داشته اند ؟
در تعریف این نهاد و کارکرد و وظایف چنین آمده است : ( این جا )
«ستاد امر به معروف و نهی از منکر، نهادی است که در راستای توسعه نظام مند فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر، ترغیب آحاد جامعه به اجرای این فریضه با تأکید بر تذکر لسانی و تقویت نظارت عمومی در تمامی شئون و تعاملات اجتماعی به امر سیاست گذاری و انجام فعالیتهای ترویجی، نظارتی و حمایتی و همچنین هماهنگیهای ستادی و بین دستگاهی مبادرت میورزد. این نهاد به عنوان ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر از سال ۱۳۷۲ تأسیس گردید. با تصویب قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر و دستورالعمل اجرایی آن در سال ۱۳۹۴ این ستاد با تغییر نام و با عنوان ستاد امر به معروف و نهی از منکر در سه سطح مرکز، استان و شهرستان ادامه فعالیت دادهاست. از زمان تاسیس تا آذرماه ۱۳۹۸، ریاست این ستاد با آیت الله احمد جنتی بود. اما با توجه به اینکه در قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر ریاست ستاد با امام جمعه موقت تهران است و او از امامت جمعه استعفا داده بود، آیت الله کاظم صدیقی رئیس ستاد امر به معروف شد. همچنین احمد زرگر که در این مدت دبیر ستاد امر به معروف بود، جای خود را به جلیل محبی داد و اکنون سید محمدصالح هاشمی گلپایگانی به عنوان دبیر جایگزین محبی است . » نسبت ایجاد و حضور چنین شوراها و ستادهایی با امور مهمی مانند « چابک سازی » و « تمرکززدایی » چیست ؟
پرسش صریح « صدای معلم » آن است که آیا برای ایجاد و تقویت « نظارت عمومی » حتما باید خود « دولت و یا حکومت » در همه چیز حتا « نظارت » دخالت کند و یا ساختاری هم عرض با نهادهای قانونی ایجاد کرده و فرآیند تصمیم گیری را دچار اختلال و لوث شدن کند ؟
در وظایف این ستاد چنین آمده است :
« ۱ـ تعیین سیاست ها و خط مشی های اساسی در زمینه ترویج و اجرای امر به معروف و نهی از منکر و پیشنهاد آن به مبادی ذی ربط.
۴ـ تعیین الگوهای رفتاری
۷ـ تدوین راهبردهای آموزشی برای سطوح مختلف جامعه
۸ـ آموزش و پژوهش و تحقیق در زمینه امر به معروف و نهی از منکر و ترویج گسترش فرهنگ آن
و...
آیا این بندها خودشان به نوعی بر امر « قانون گذاری » و « سیاست گذاری » دلالت ندارند ؟
آیا این وظایف در درون نهادهای عرفی و جهانی مانند آموزش و پرورش و آموزش عالی مستتر نیستند ؟
نسبت چنین نهادهایی مانند پاسخ گویی و مسئولیت پذیری چیست ؟
متاسفانه کثرت و تعدد چنین شوراها و ستادهایی در سطح کشور و در حوزه های مختلف موجب شده است تا در برابر بروز مسائل و بحران ها فردی و یا نهادی مسئولیت نپذیرفته و حل مسائل را پاسکاری کنند .
نسبت ایجاد و حضور چنین شوراها و ستادهایی با امور مهمی مانند « چابک سازی » و « تمرکززدایی » چیست ؟
اگر قرار است واقعا و به دور از شعار و تبلیغات در کشور گشایشی به سمت تدوین الگوهایی حکمرانی جدید و مردم محور صورت گیرد نخستین گام برای جلب « اعتماد عمومی » حذف چنین نهادهای زاید و تقویت نهادهای قانونی مستقر از طریق تقویت نظارت حوزه عمومی مانند احزاب ، تشکل ها و رسانه های غیردولتی و قدرت مند است که بتوانند مروج واقعی و غیرشعاری « تفکر انتقادی » در سطوح و لایه های مختلف جامعه بوده و بر کار حکومت و ارکان آن نظارت کنند .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه /
تسنیم نوشت :
حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی امشب در جمع دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان کرمان که با حضور حجتالاسلام والمسلمین حسن علیدادی سلیمانی نماینده، ولی فقیه در استان کرمان برگزار شد، با تسلیت ایام شهادت حضرت زهرا (س) اظهار داشت: معلمی شغل نیست بلکه یک عبادت است. اگر انسان توانست علم را از یک فلش کامپیوتر که یک قطعه فلزی است به کامپیوتر دیگری منتقل کند، خداوند هم میتواند علم را از امام حسن عسکری (ع) به یک کودک مانند امام زمان (عج) منتقل کند.
رئیس ستاد اقامه نماز کشور با اشاره به اینکه امام علی (ع) در نهجالبلاغه میفرماید : « هر جا کمبود داشتید، ببینید کجا قوت دارید و فقط به عیبها نگاه نکنید »، گفت: حضرت زینب (س) در کربلا با تمام سختیهایی که متحمل شد فرمود : » ما رایت الا جمیلا » جز زیبایی چیزی ندیدم.
وی با بیان اینکه هر فردی یک مهارتی دارد، ادامه داد: متاسفانه دانشگاههای ما فقط مدرکهایی مانند لیسانس میدهند و متاسفانه از مهارتآموزی در دانشگاههای ما غفلت شده است.
قرائتی با اشاره به اینکه فردی میخواست ازدواج کند به او گفتند : « چه داری » ، گفت : « چیزی ندارم به جز آمادگی » ؛ افزود: برای پیدا کردن شغل درست است که باید آمادگی داشته باشیم، اما مهارت هم لازم است.
وی با توصیه به دانشجویان که درس دانشگاه را بخوانید، اما بدانید که علم فقط در دانشگاه نیست، بیان کرد: نسل آینده باید مهارت داشته باشد تا بتواند موفق شود و پدر و مادرها باید استعداد بچههای خود را کشف کنند و این نکته توجه داشته باشند که خیلی از افراد دانشگاه رفتنشان الکی است در حالیکه استعدادهای خیلی بهتری در آنها وجود دارد.
این مفسر قرآن کریم، با بیان اینکه رگبار شبهات در کشور از سوی دشمن وجود دارد و شبهات نسل جوان باید پاسخ داده شود، گفت: توجیه کردن حماقت است و متاسفانه خیلی از مسئولان ما سعی میکنند، توجیه کنند.
وی با اشاره به اینکه تضعیف نظام جنایت است و نباید با یک حرف و سخنرانی که اصالت هم ندارد، نظام اسلامی را تضعیف کرد، افزود: تکمیل رسالت ما در نظام است و همه ما با هر توانی که داریم، وظیفه داریم در جهت تکمیل نظام مقدس اسلامی تلاش کنیم.
قرائتی با بیان اینکه خدا به ما نیازی ندارد و این ما هستیم که در هر شرایطی به خداوند نیازمند هستیم، ادامه داد: دانشجویان، دانشمندان و اساتید؛ در هر سطحی که هستید، خودتان را باسواد ندانید و بدانید که قرآن میفرماید : « همه شما با هم در مقابل خداوند یک ذره سواد دارید » .
وی با توصیه به اینکه خودتان را برای تربیت یک نسل بزرگ آماده کنید و در این راه اطلاعات خود را برای پاسخگویی به شبهات دینی این نسل تکمیل کنید، گفت: معلم کار پخش علم به مغز انسانها را در برعهده دارد و معلم باید هم علم یاد بگیرد و هم تولیدکننده و هم توزیع کننده علم باشد.
رئیس ستاد اقامه نماز کشور، با بیان اینکه اگر کار خوب یاد یک دانش آموز بدهید تا زمانی که آن فرد در دنیا آن کار خیر انجام میدهد معلم نیز در ثوابش شریک است، افزود: اگر کار بدی را آموزش بدهید تا زمانی که آن گناه انجام میشود، شما نیز در آن گناه شریک هستید و بدانید که معلم انسانساز است.
وی با اشاره به اینکه در حوادث اخیر شاهد حضور برخی از نوجوانان بودیم؛ یعنی نسلی که توسط معلمان جمهوری اسلامی تربیت شدند و این نشان میدهد که برخی از معلمان ما در تربیت صحیح دانش آموزان موفق نبودند، گفت: معلمان باید بچهها را نمازخوان تربیت کنند و بدانند که دیپلم و لیسانس تارکالصلوه به هیچ دردی نمیخورد.
قرائتی با بیان اینکه اشتباه من این بود که به تلویزیون رفتم، چرا که اثر گفتوگوی چهره به چهره خیلی بیشتر است، افزود: معلم باید با بچهها چهره به چهره حرف بزند، آموزش بدهد و با آنها انس بگیرد.
وی با اشاره به اینکه باید با بچهها با محبت برخورد کنید و بدانید نسل آینده ما به محبت نیاز دارد، ادامه دارد، گفت: ما در دنیا مشکل علم نداریم و مشکل ما اخلاق است؛ آمریکا این همه علم دارد، اما اخلاق ندارد به همین علت در دنیا از او نفرت دارند.
رئیس ستاد اقامه نماز کشور، با بیان اینکه علم باید انسان را به تکامل برساند و هر علمی مفید نیست، افزود: متاسفانه بسیاری از روزنامهها و فیلمهایی که وجود دارد، هیچ اثری در رشد و تعالی انسان ندارد.
وی با تاکید بر اینکه معلمان باید چیزهایی را یاد بچهها بدهند که مشکلی از جامعه را برطرف کند و علم باید مفید باشد، گفت: دانستن علم باید یا واجب باشد یا مستحب و یا اینکه مشکلی از مشکلات جامعه را برطرف کند و دانستن هر چیزی واجب نیست.
قرائتی با بیان اینکه مزه قرآن را بچشید و به نسل جوان بچشانید و فرزندان خود را با قرآن مأنوس کنید، افزود: لغزش نسل نو از غفلت معلمان است و خیلی بد است در کشور ما فردی دیپلم بگیرد، لیسانس بگیرد، اما نتواند قرآن بخواند.
پایان پیام/
گروه گزارش/
رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش در همایش آموزشی- توجیهی کارکنان حفاظت فیزیکی آموزش و پرورش شهرستان ها و مناطق استان کرمان گفته است : « نیروهای حراست و حفاظت فیزیکی نقش موثری در حفظ امنیت و صیانت از سرمایه های مادی و معنوی سازمان ها دارند .
عطاران تاکید می کند : تحقق اهداف تربیتی و آموزشی در نظام تعلیم و تربیت مدیون و مرهون امنیتی میباشد که در حفاظت فیزیکی ادارات فراهم شده است. آقای عطاران صریح و شفاف پاسخ دهد در یک سال گذشته و در هیات های تخلفات اداری آموزش و پرورش چند پرونده علیه معلمان کنش گر و منتقد و فعالان صنفی به واسطه گزارش حراست ها تشکیل شده است ؟
رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش به حفط امنیت و صیانت از سرمایه های معنوی سازمان آموزش و پرورش اشاره می کند .
پرسش صریح « صدای معلم » از آقای عطاران آن است که آیا واقعا عملکرد حراست در یک سال گذشته منجر به ارتقای سرمایه های معنوی در مجموعه تعلیم و تربیت شده است ؟
علی اصغر فانی وزیر پیشین آموزش و پرورش علي اصغر فاني در در مراسم معارفه مديركل آموزش و پرورش شهر تهران كه در سالن كنفرانس اداره كل آموزش و پرورش شهر تهران برگزار شد گفت : ( این جا )
« شتاب زدگي در امور» و « فرهنگ امنيتی» جای خود را به «خرد جمعی» ، «كار تيمی» و «روابط انسانی و اخلاق» داده است . »
« صدای معلم » رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران در گزارشی به تاریخ 4 بهمن 1397 نوشت : ( این جا )
« تبدیل فرهنگ امنیتی به امنیت فرهنگی یکی از مهم ترین و راهبردی ترین آموزه ها از ابتدای تشکیل دولت تدبیر و امید بوده است که توسط « علی اصغر فانی » کلید زده شد .
شکایت از معلمان منتقد و رسانه ها یکی از مهم ترین و البته تاسف آورترین نقاط در کارنامه وزیر آموزش و پرورش بوده است که تاکنون با سکوت سیدمحمد بطحایی رو به روشده است . »
« مدیر صدای معلم » در یادداشتی به تاریخ یکشنبه 25 1400 با عنوان « فانی را به آموزش و پرورش برگردانید ! » چنین نوشت : ( این جا )
« هیچ گاه نمی توان فراموش کرد در زمان وزارت فانی برخی معلمان اخراجی مانند « محمد داوری » و « عبدالله مومنی » به کار بازگشتند اما در حال حاضر معلمان را اخراج و بازداشت می کنند و مهم تر این که بالاترین مقام این وزارتخانه سکوت می کند انگار که اتفاقی نیفتاده است . »
حال پرسش « صدای معلم » از رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش آن است که یک سال گذشته وضعیت « امنیت فرهنگی » چگونه شده است ؟ جایگاه « انسان » و « اندیشه » و « تفکر انتقادی » در این نگاه تنگ نظرانه و محدود کننده چگونه باید تعریف و تبیین شود ؟
آیا فرهنگ امنیتی در فرهنگ سازمان آموزش و پرورش و مدرسه جای خود را به « امنیت فرهنگی » داده است ؟
آقای عطاران صریح و شفاف پاسخ دهد در یک سال گذشته و در هیات های تخلفات اداری آموزش و پرورش چند پرونده علیه معلمان کنش گر و منتقد و فعالان صنفی به واسطه گزارش حراست ها تشکیل شده است ؟
آیا عملکرد وزارت آموزش و پرورش در مورد بازداشت دانش آموزان و انتقال آنان به بازداشتگاه ها و یا کانون های اصلاح و تربیت اساسا قابل دفاع بوده و منطقی است ؟
آیا این گونه برخوردها منجر به ارتقای سرمایه معنوی در آموزش و پرورش شده است ؟
آیا حراست ها جز اموری مانند صدور کارت شناسایی که البته آن هم با تاخیر انجام می شود و یا صدور بخشنامه های محرنامه که فرضا در ارتباط با شبکه های اجتماعی و تهدید در مورد حضور معلمان در آن ها صادر می شود و یا حراست فیریکی که خود ایشان به آن اشاره کرده است وظیفه و یا وظایف دیگری نیز بر عهده دارند ؟
رئیس مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش می گوید تحقق اهداف تربیتی و آموزشی در نظام تعلیم و تربیت مدیون و مرهون امنیتی میباشد که در حفاظت فیزیکی ادارات فراهم شده است.
آیا محدود کردن و تنزل دادن اهداف تربیتی و آموزشی به فقط امر « حفاظت فیزیکی » نشان دهنده نگاه موسع و کل نگر به کلیت آموزش است ؟
جایگاه « انسان » و « اندیشه » و « تفکر انتقادی » در این نگاه تنگ نظرانه و محدود کننده چگونه باید تعریف و تبیین شود ؟
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید