صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

بزرگداشت « روز معلم » هر سال برگزار می شود بدون آن که تحول و یا تغییر خاص و یا قابل ملاحظه ای در اوضاع و موقعیت « معلم » صورت پذیرد .

وزارت آموزش و پرورش مطابق معمول هر یک از روزهای این هفته را به مناسبتی نام گذاری کرده و یا در بخشنامه ای به چگونگی انجام این مناسبت می پردازد .

وزارت آموزش و پرورش و سایر نهادهای حکومتی مناسبت « روز معلم » را شهادت مرتضی مطهری یادآوری کرده و پوسترهای مناسبتی هم با این محوریت منتشر می شوند .

در سوی مقابل ، کنش گران و فعالان مستقل حوزه ی آموزش این قرائت جمهوری اسلامی را رد می کنند و علت  نام گذاری « روز معلم » را  شهادت ابوالحسن خانعلی - معلمی که در میدان بهارستان و در پی تجمع گسترده معلمان در اعتراض به وضعیت اقتصادی و اشل حقوقی معلمان کشته شد – می دانند و این اقدام حکومت را نوعی تحریف و حتی تحقیر معلمان قلمداد می کنند .

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

آنان ضمن ادای احترام به شخصیت آقای مطهری این پرسش را مطرح می کنند که چرا نام گذاری روز معلم باید یک شخصیت غیر معلم باشد در حالی که آقای مطهری روز قبل یعنی یازدهم اردیبهشت ترور گردید ؟

تاکنون هیچ گونه تفاهم و یا تقریبی میان این دو نگرش کاملا متضاد به این مناسبت حاصل نگردیده است .

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

اما تصور اکثریت معلمان ایرانی از « روز معلم » چیست ؟

بسیاری از معلمان تصور و انتظارشان از « روز معلم » همان تقدیر نامه ای و هدیه ای است که ممکن است از سوی مدیر مدرسه و یا دیگر مدیران و مقامات به آنان داده می شود به این امید که این تقدیرنامه در اموری مانند ارزشیابی و یا اخیرا موضوع رتبه بندی به کار آید .

« معلم ایرانی » حتی ممکن است « روز جهانی معلم » را هم نداند و یا اطلاعی در مورد آن نداشته باشد به ویژه آن که در نظام آموزشی ایران به دلایل مختلف بزرگداشت و یا گرامی داشت « روز معلم » با اعتراض و تجمع و... و متعاقب آن بازداشت و دستگیری قرین گشته و بسیاری از معلمان ما از وضعیت سایر نظام های آموزشی و جایگاه معلمان در هرم تصمیم گیری جز برخی « خرافات صنفی » و یا « میزان حقوق » اطلاعات دیگری ندارند .

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

با این مقدمه می پردازم به تحلیل و واکاوی شخصیتی در تاریخچه مبازرات صنفی – مدنی معلمان ایران که کم تر به آن پرداخته شده و آن کسی نیست جز « محمد درخشش » .

« پژوهشکده تاریخ معاصر » در مطلبی به زندگی محمد درخشش پرداخته اما تیتری که برای مطلب خود انتخاب کرده با محتوایی که آورده چندان سازگاری منطقی ندارد .

این سایت با عنوان « وقتی که معلمان نردبان ترقی می‌شوند » چنین می نویسد : ( این جا )

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران  « محمد درخشش، فرزند یدالله، در سال 1294 در تهران به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در مدارس فارابی و دبیرستان علمیه به پایان رساند و پس از اتمام تحصیلات متوسطه به دانش سرای عالی وارد شد. درخشش در سال 1317 در رشته تاریخ و جغرافیا لیسانس گرفت و از سال 1319 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. وی مدت‌ها با سمت دبیری در تهران مشغول فعالیت بود، مدتی بازرس گردید و زمانی به ریاست اداره اعزام محصل منصوب شد.

گفته می‌شود درخشش در سال 1323 مدتی کوتاه با حزب توده همکاری داشت، اما نخستین‌باری که نام او به عنوان یک رجل سیاسی در بین توده‌های مردم مطرح شد زمانی بود که او به عنوان نماینده دوره هجدهم از طرف مردم تهران وارد مجلس شد. مهم‌ترین موضوعی که از سوی درخشش در مجلس مطرح شد مخالفت او با قرارداد کنسرسیوم بود. در این قرارداد که به «قرارداد امینی ـ پیج» نیز معروف شده است برخلاف قانون ملی شدن نفت ایران باز هم اکتشاف و استخراج و فروش نفت را به دست شرکت‌های خارجی سپرد و ایران به دریافت حق‌الامتیاز براساس اصل کلی پنجاه ـ پنجاه اکتفا کرد.

محمد درخشش در کنار نمایندگانی چون سیدمصطفی کاشانی، سیدشمس‌الدین قنات‌آبادی و حائری‌زاده علیه قرارداد کنسرسیوم صحبت کرد. نطق او به مدت هفت ساعت طول کشید. در این دوره درخشش نظرات نهضت مقاومت ملی را در مجلس منعکس می‌کرد. به همین واسطه نطق او را هم شهیدی، وکیل مدافع مصدق، نوشته بود. نطق درخشش علیه لایحه کنسرسیوم به‌رغم میل شاه انجام گرفت؛ بنابراین او را متهم کردند که توده‌ای است و به همین دلیل لایحه سلب مصونیت او تقدیم مجلس شد که البته با اسنادی که ارائه داد ثابت کرد که عضو حزب توده نیست.

از مهم‌ترین اقدامات درخشش در طول حیاتش تأسیس باشگاه مهرگان بود که با تاریخ جنبش معلمان گره خورده است. البته این باشگاه در ابتدای امر تنها فعالیت‌های فرهنگی می‌کرد و سخنرانی‌های ماهیانه در مورد مسائل ادبی و تاریخی برگزار می‌نمود، اما به‌ تدریج عملا به صحنه درگیری میان شریف‌ امامی و علی امینی مبدل شد.

تأسیس چنین باشگاهی توسط درخشش بدون پیشینه نبود. او ریاست گروهی به نام «جامعه لیسانسیه‌ های دانش سرای عالی تهران» را بر عهده داشت. این تشکیلات در حوالی سال 1312 توسط دکتر صدیق اعلم، رئیس دانش سرای عالی، تشکیل شد و یکی از قدیمی‌ترین تشکیلات صنفی ایران بود. این تشکل در دوره رضاشاه هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشت، اما در تاریخ 1321 در زمان کابینه قوام، جمعی از جوانان فارغ‌التحصیل از جمله درخشش به عضویت آن درآمدند و نخستین اعتصاب این جامعه را در اعتراض به عدم پرداخت حق لیسانسیه‌ها رقم زدند.

به مرور بر تعداد اعضای لیسانسه‌های دانش سرا افزوده شد و با توجه به اینکه اغلب اعضا معلمان بودند به جامعه معلمان تغییر نام پیدا کرد. اینها مقدمات تشکیل باشگاه مهرگان به ریاست درخشش بود. این باشگاه که مهم‌ترین تشکل معلمان مدارس ابتدایی دبیرستان در ایران بود، در زمان نخست‌وزیری قوام‌السلطنه به سال 1321 تأسیس شد. بعد از تاسیس باشگاه نشریه‌ای هم به همین نام منتشر کردند که افرادی چون عبدالحسین زرین‌ کوب، علی‌اصغر حاج سیدجوادی، جلال آل احمد، خلیل ملکی و سعید نفیسی در آن مقاله می‌نوشتند. این باشگاه در این مدت بیشتر به کار فرهنگی می‌پرداخت تا اینکه در اواخر دهه 1330 و در جریان انتخابات مجلس بیستم این باشگاه کانون مبارزات سیاسی شد.

محمد درخشش تلاش کرد در این دوره وارد مجلس شود. او همراه جعفر بهبهانی، اسدالله رشیدیان و ارسلان خلعتبری با عنوان گروه منفردین وارد کارزار انتخابات شدند. رهبری این گروه را علی امینی برعهده داشت. اگرچه امینی و درخشش بر سر مسئله کنسرسیوم رابطه خوبی با هم نداشتند، منافع مشترک در انتخابات مجلس بیستم آنها را به یکدیگر نزدیک کرد. امینی خود درباره همکاری با محمد درخشش چنین می‌گوید: «... من و آقای درخشش در دوره هجدهم مجلس شورای ملی بر سر مسئله نفت اختلاف عقیده و سلیقه داشتیم و با هم مخالف بودیم، اما حالا که پای موضوع اساسی‌تری، یعنی مسئله آزادی انتخابات، به میان آمده این اختلاف سلیقه‌ها و تضادهای فکری را کنار گذاشته‌ایم و دست به دست هم داده برای تحقق بخشیدن به این آرزوی ملی فعالیت و همکاری می‌کنیم...».

 نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

اگرچه امینی و درخشش بر سر مسئله کنسرسیوم رابطه خوبی با هم نداشتند اما منافع مشترک در انتخابات مجلس بیستم آنها را به یکدیگر نزدیک کرد .

در عین حال امینی از پایگاه وسیع اجتماعی محمد درخشش در میان معلمین غافل نبود. از آن پس امینی میتینگ‌های مبارزاتی خود را در این باشگاه برگزار و همراه درخشش سخنرانی‌های متعددی برپا می‌کرد. پیش از انتخابات مجلس بیستم در حالی که همگان انتظار داشتند علی امینی به عنوان نخست‌وزیر معرفی شود، شاه شریف‌ امامی را به نخست‌ وزیری برگزید؛ همچنین درخشش هم از ورود به مجلس بازماند. با انتخاب شریف‌ امامی، باشگاه مهرگان به ریاست درخشش هدف خود را مبارزه با او قرار داد. در همین راستا باشگاه مهرگان به نمایندگی از طرف معلمان تقاضای صنفی خود به منظور افزایش حقوق را اعلام کرد. این تقاضا مقدمه اعتراض گسترده‌ای در اردیبهشت 1340 شد. در حالی‌ که دولت و مجلس سرگرم رایزنی برای افزایش حقوق فرهنگیان و در نظر گرفتن تسهیلات لازم برای ایشان بودند معلمان در مقابل مجلس و میدان بهارستان اعتصاب کردند.

برای مهار این اعتراض‌ها، محمد درخشش به دستور شریف‌ امامی دستگیر شد. در 12 اردیبهشت اعتراضات گسترده‌تری رخ داد؛ تمامی مدارس تهران و چند شهرستان تعطیل شد. در همین روز بود که ابوالحسن خانعلی، یکی از معلمان معترض، به ضرب گلوله کشته شد.5 با بالارفتن اعتراض‌ها، درخشش به دستور شاه از زندان آزاد گردید. او به باشگاه مهرگان رفت و در سخنانی بیان داشت که از این به بعد دیگر خواسته معلمان فقط حقوق و نان نیست، بلکه آنها خواستار آزادی سیاسی هم هستند. با تداوم اعتراضات، شریف‌امامی استعفا کرد و شاه علی امینی را به نخست‌وزیری رساند. اما تغییر نخست‌وزیر مانع تداوم اعتصابات معلمان نشد. امینی تلاش کرد به هر شکل ممکن به اعتصابات خاتمه دهد، لیکن درخشش ضمن سخنانی اعلام کرد شکستن اعتصاب باید با نظر مجمع عمومی باشگاه مهرگان انجام شود. وقتی امینی کابینه خود را معرفی کرد، کسی حاضر نبود وزارت فرهنگ را بپذیرد؛ چراکه خواسته‌های معلمان را عملی نمی‌دانستند.

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

( علی امینی به اتفاق محمد درخشش و جعفر بهبهانی )

 

در روز 20 اردیبهشت، مصادف با نهمین روز اعتصاب معلمان، محمد درخشش با علی امینی ملاقات کرد. در این جلسه امینی به درخشش وعده وزارت فرهنگ را داد. البته ظاهرا امینی مایل نبود درخشش را به دلیل موقعیت اجتماعی‌اش بین فرهنگیان و نیز به علت اینکه وی را کاملا وفادار نمی‌دید به وزارت منصوب کند، لیکن به دلیل علاقه زایدالوصف معلمان به او که باعث می‌شد از او تبعیت کنند او را به وزارت منصوب کرد. این انتصاب باعث شگفتی بسیاری از سیاستمداران و فرهنگیان شده بود. عبدالحسین نوایی در مصاحبه‌ای در خصوص این انتصاب بیان کرد: «هیچ کس چنین تصوری نداشت که آدم ماجراجویی مانند درخشش بیاید وزیر فرهنگ بشود؛ البته اوضاع بی‌ثبات شده بود ... ولی اصلا کسی تصور نمی‌کرد که درخشش وزیر بشود».

با انتصاب درخشش به وزارت او به طرز غیرمنتظره‌ای در سخنانی در باشگاه مهرگان اعلام کرد نظر به اینکه مصوبه‌ای در ارتباط با خواسته‌های معلمان در هیئت دولت تصویب شده است، ختم اعتصاب را اعلام می‌کند. این باعث اعتراض برخی از معلمان حاضر شد، اما درخشش در کمال ناباوری اعلام کرد: «کسانی که شکستن اعتصاب را تصویب نکرده‌اند اخلالگرند نه معلم و ما آنها را معلم نمی‌دانیم». نتیجه اقدامات درخشش این بود که مدارس گشوده شدند و مطبوعات به شکلی گسترده این موضوع را مورد بررسی قرار دادند.

در مدارس شیرینی و گل توزیع و به گونه‌ای وانمود شد که معلمان به اهداف خود دست یافته‌اند؛ در حالی‌که نه حقوق معلمان مشخص شد نه قاتل خانعلی. از این بالاتر تا پایان دوره نخست‌وزیری امینی دیگر هیچ خبری در مورد خواسته‌های معلمان در روزنامه‌های کشور مطرح نشد و شخص درخشش هم برخلاف سابق کمتر در باشگاه مهرگان حضور می‌یافت و عملا ارتباط او با بدنه فرهنگی کشور قطع شده بود. درخشش از تاریخ 25 اردیبهشت 1340 تا تیرماه 1341، زمانی که دولت امینی سقوط کرد، وزیر فرهنگ باقی ماند. بعد از آن، باشگاه مهرگان در دوره نخست‌وزیری علم به شکل محدودی به فعالیت خود ادامه داد. محمد درخشش هم فعالیت سیاسی خود را محدود کرد . و سپس از ایران خارج شد. او ابتدا در فرانسه و سپس در آمریکا اقامت گزید. درخشش در سال 1384 در مریلند بدرود حیات گفت.

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

وقتی امینی کابینه خود را معرفی کرد، کسی حاضر نبود وزارت فرهنگ را بپذیرد و نهایتا این قرعه به نام محمد درخشش زده شد . »

نخستین نکته مهم این است که خاستگاه درخشش ، تربیت معلم و انتخاب حرفه ی معلمی بوده است . به عبارت دیگر ؛ درخشش از ابتدا هدف و مسیرش مشخص بوده و این طور نبوده که در جریان های سیاسی حضور داشته باشد و یک شبه بدون طی مدارج حرفه ای ، وزیر همه معلمان شود .

و اما نکته ی مهم و قابل تامل دیگر ؛ وقوف و عمل گرایی محمد درخشش به « نهاد سازی » تدریجی برای کسب قدرت مشروع بوده است .

در تاریخ آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی کم تر وزیر آموزش و پرورشی می توان یافت که این مسیر را طی کرده باشد .

اساسا در جامعه ی ما انتخاب مسیرهای میان بر و زودبازده به یک رویه و رفتار سیاسی تبدیل شده است .

بر اساس متن ؛ درخشش ابتدا «جامعه لیسانسیه‌های دانش سرای عالی تهران » را تاسیس و سپس « باشگاه مهرگان » را پایه گذاری می کند .

و اما نکته ی مهم دیگر در این کنش گری های مدنی و سیاسی ، راه اندازی نشریه ( رسانه ) به عنوان ارگان تشکیلات بوده است .

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

درخشش می دانسته که در کنار داشتن حزب باید رسانه هم باشد تا بتوان مواضع و اهداف را ابتدا در درون تشکیلات تئوری سازی کرد و سپس آن را با توسل به چهره های وزین و علمی برای جامعه هدف ، «  مفهوم سازی » کرد .

 باید بپذیریم که تشکیلات و نهاد  فقط یک کلنی محدود و بسته برای کسب قدرت و بالا رفتن از شانه های دیگران نیست .

همه باید بتوانند وارد یک نهاد شوند و پس از اثبات شایستگی های حرفه ای بتوانند مدارج ترقی را طی کنند .

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

آن چه در زندگی سیاسی و حر فه ای محمد درخشش قابل کتمان نیست آن است که درخشش هیچ گاه موضوع « سیاست » را نفی نکرده و می دانست که برای اولویت سازی آموزش باید جای پایی در نهادهای قدرت داشت .

این در حالی است که در فرهنگ سازمانی غالب ؛ بسیاری از معلمان با تبری جستن از هر گونه جریان های سیاسی و حتی بدون آن که خود آغاز کننده جریانی سیاسی به منظور تاثیرگذاری بر معادلات قدرت باشند ، راه سعادت خود را در در « نهاد ستیزی » و در وجه خوش بینانه ، « نهاد گریزی » می دانند و تصور غالب بر این است که در مرجعیت خیالی قدیم که اکنون در مسیر زوال و نابودی قرار گرفته است با ایزوله کردن خود و نهاد آموزش حفظ خواهد گردید .

به این عبارت توجه کنید : بسیاری از معلمان تصور و انتظارشان از « روز معلم » همان تقدیر نامه ای و هدیه ای است که ممکن است از سوی مدیر مدرسه و یا دیگر مدیران و مقامات به آنان داده می شود به این امید که این تقدیرنامه در اموری مانند ارزشیابی و یا اخیرا موضوع رتبه بندی به کار آید .

« با بالارفتن اعتراض‌ها، درخشش به دستور شاه از زندان آزاد گردید. او به باشگاه مهرگان رفت و در سخنانی بیان داشت که از این به بعد دیگر خواسته معلمان فقط حقوق و نان نیست، بلکه آنها خواستار آزادی سیاسی هم هستند . »

بسیاری از معلمان که میانه ای با کنش های مدنی و سیاسی ندارند از ترس هزینه بری فعالیت و تابلو شدن ، وارد این گونه حوزه ها نمی شوند .

اندک فعالان پی گیر در حوزه سیاست هم راه نجات و تاسیس دولت توسعه گرا را پرداختن محض در این مسیر تصور می کنند بدون آن که بتوانند مانند محمد درخشش ، پلی منطقی و شفاف میان کار معلمی و حوزه سیاست بزنند و غایت را توسعه سیاسی نپندارند .

وقتی که درخشش به مقام وزارت فرهنگ می رسد از معلمان می خواهد تا به کار خود بازگردند .

از این جاست که می توان به نقص فعالیت های حزبی و نهادی در جامعه ی ایران پی برد .

با رفتن درخشش هم می توان گفت که فعالیت باشگاه مهرگان تعطیل می شود . این قائم به شخص بودن یکی از مهم ترین آفت های کار تشکیلاتی در جامعه ی ماست .

تاکنون این پرسش اساسی برای جامعه ی معلمان مطرح نشده که چرا نهاد سازی در میان معلمان نهادینه نشده و به رفتار سازمانی و فردی آنان در فرهنگ سازمانی محافظه کار آموزش و پرورش ایران مبدل نشده است ؟

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

بر خلاف آن چه پژوهشکده تاریخ معاصر  روایت کرده است ؛ روایت قریب به واقعیت را « شیرزاد عبداللهی » در صدای معلم بیان کرده است : ( این جا )

« .... ملاقات امینی و درخشش - چهارشنبه 20 اردیبهشت در نهمين روز اعتصاب معلمين پايتخت ساعت 12 امروز محمد درخشش در نخست‏ وزيرى با على امينى ملاقات و مذاكره كرد. در این جلسه به درخشش وعده وزارت فرهنگ داده شد. پس از اين ملاقات، درخشش گفت : « كليه تقاضاهاى ما جامه عمل به خود پوشيده و تنها موضوع افزايش حقوق ها باقيمانده كه نخست ‏وزير قول داد در جلسه امروز هيات دولت مطرح و درباره آن تصميمى اتخاذ نمايد. با اين ترتيب به محض روشن‏ شدن اين موضوع، اعتصاب آقايان معلمين خاتمه خواهد يافت».

معلمان تصميم گرفتند كه تا دستیابی به نتيجه قطعى و تأمين كليه خواسته‏ هاى خود همچنان در اعتصاب باقى بمانند. صبح روز پنجشنبه 21 اردیبهشت ، معلمان پايتخت، در باشگاه مهرگان اجتماع كردند. محمد درخشش به اين جمع وعده داد كه ساعت شش بعدازظهر فردا در همين باشگاه، نظر دولت جديد را درباره اشل حقوق معلمان اعلام مى‏ كند. محمد درخشش، ساعت يازده صبح به وزارت فرهنگ رفت . جلسه فوق‏ العاده هيات وزيران در نخست‏ وزيرى تشكيل شد. در اين جلسه طرحى كه قبلاً براى تغيير اشل حقوق معلمان تهيه شده بود مورد بررسى قرار گرفت و پس از مذاكره و تبادل نظرى كه در اين‏ باره به عمل آمد تصويب ‏نامه قانونى براى اجراى آن به تصويب رسيد.

ساعت دو بعدازظهر اطلاعيه‌ای از طرف دولت انتشار يافت: « نظر به احترام و اهميت مقام معلم در اجتماع، وظيفه و مسئوليت سنگينى كه اين طبقه در تربيت و تعليم نسل جوان بر عهده دارد و انتظار خدمت صادقانه و حفظ شئون و احترام‏شان در جامعه مستلزم تأمين رفاه و معاش ايشان است و با توجه به اينكه دولت اميدوار است با انجام اقدامات موثر در زمينه تقليل هزينه زندگى كه پايه اصلى تأمين معيشت و آسايش عموم كارمندان دولت است، يكى از مهم‏ترين مواد برنامه خود را جامه عمل بپوشاند، فعلاً براى اينكه وضع حقوق معلمين كه داراى حقوق كمترى هستند بهبود يابد، با در نظر گرفتن ميزان كار و معلومات آنها و مخصوصاً با توجه به مقدورات مالى دولت، تصميماتى در جلسه امروز هيات وزيران اتخاذ شد كه نگرانى طبقه معلمين كشور را به كلى مرتفع خواهد ساخت. شرح تصميمات متخذه بعداً اعلام خواهد شد.» . اندک فعالان پی گیر در حوزه سیاست هم راه نجات و تاسیس دولت توسعه گرا را پرداختن محض در این مسیر تصور می کنند بدون آن که بتوانند مانند محمد درخشش ، پلی منطقی و شفاف میان کار معلمی و حوزه سیاست بزنند و غایت را توسعه سیاسی نپندارند .

دادستان تهران به ادارات انتظامى دستور داد تا سوابق سرگرد ناصر شهرستانى رئيس سابق كلانترى دو تهران را به دادسراى تهران ارسال دارند.

پایان اعتصاب - عصر روز جمعه 22 اردیبهشت ، اجتماع معلمان در باشگاه مهرگان تشكيل شد و محمد درخشش خطاب به حاضران گفت: «چون تصويب‏ نامه‏اى در هيات دولت تهيه شده است، ما ختم اعتصاب را اعلام مى‏ كنيم.» عده ای از معلمان گفتند كه ما اعتماد نداریم و بايد شماره تصويب نامه هيات دولت در اختيار ما قرار گيرد؛ چرا تصويب نامه دولت در راديو قرائت نشد؟

درخشش جواب داد: «چون ممكن بود سروصداى عده ديگرى از كارمندان بلند شود.» سپس پيشنهاد كرد آنها كه با شكستن اعتصاب موافق هستند، دست ها را بلند كنند. از انتهاى سالن موج اعتراض برخاست كه تا جلو تريبون كشيده شد، ولى چند دسته ده نفرى از چند گوشه دستها را بلند كردند و درخشش گفت: «كسانى كه شكستن اعتصاب را تصويب نكرده ‏اند، اخلالگرند، نه معلم و ما آنها را معلم نمى‏ دانيم. تنها كسانى معلم هستند كه شكستن اعتصاب را تصويب كردند و اگر فردا كسى پيدا شود كه در سر كلاس حاضر نشود، جزو اخلالگرها معرفى و دستگير می‌‏شود.» .

خبرگزاری یونایتدپرس از پایان اعتصاب معلمان خبر داد و اعلام کردکه این اعتصاب باعث سقوط دولت شریف‌ امامی و روی کار آمدن دولت امینی شد. این خبرگزاری اعلام کرد محمد درخشش در جمع پنج هزار نفر از معلمان تهران گفته حقوق بعضی از معلمان از حقوق مهندسین دولتی نیز بیشتر خواهد شد. با سقوط کابینه علی امینی فعالیت های باشگاه مهرگان به شدت محدود شد.

محمد درخشش ، وزیر فرهنگ - صبح روز شنبه 23 اردیبهشت ، كليه مدارس كشور پس از دوازده روز تعطيل گشوده شد و آموزگاران، دبيران و دانش‏ آموزان در كلاس هاى درس حضور يافتند. به خاطر كشته ‏شدن ابوالحسن خانعلى در کلاس ها يك دقيقه سكوت اعلام شد. ساعت يازده صبح معاون پارلمانى وزارت فرهنگ ، در يك مصاحبه مطبوعاتى به خبرنگاران گفت: هيات وزيران تصويب نامه‏ اى در يازده ماده براى تعيين اشل جديد حقوق فرهنگيان تصويب نمودند و از ماه آينده حقوق كليه كسانى كه كمتر از پنج هزار ريال است به ميزان اشل جديد پرداخت خواهد شد و اضافه حقوق ساير معلمان در رتبه‏ هاى بالاتر پس از تأمين اعتبار پرداخت خواهد شد. دو روز بعد یعنی سه شنبه 25 اردیبهشت ماه 40 على امينى در كاخ محمدرضا پهلوى حاضر شد و محمد درخشش- رئيس باشگاه مهرگان و نماينده معلمين - را به‏ عنوان وزير فرهنگ معرفى كرد.

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

آن چه مهم است این که معلمان در قالب تشکیلات و نهاد و رسانه توانستند بیش از 60 سال پیش دولت عوض کنند در حالی که اکنون حتی نمی توانند با انتخاب معلمان متخصص و خبره در قالب همین قوانین مصوب  ، خود را رتبه بندی کنند و یا منتظرند تا از بیرون وزیری برای آنان معرفی شود و حد اکثر کار کنش گران هم فهرست کردن ویژگی های وزیر مطلوب آموزش و پرورش برای منابع قدرت و تصمیم گیر باشد .

آنان حتی نمی توانند مدیر مدرسه خود را تغییر دهند و یا نقشی در انتخاب آن داشته باشند .

با این حال سایت مربوطه چنین می نویسد :

« وقتی امینی کابینه خود را معرفی کرد، کسی حاضر نبود وزارت فرهنگ را بپذیرد و نهایتا این قرعه به نام محمد درخشش زده شد . »

نگاهی به زیست حرفه ای محمد درخشش در پهنای کنش گری آموزش و سیاست در ایران و تاریخچه مبارزات صنفی معلمان در ایران

این نکته قابل تامل است که در آن دوران و با توجه به مسئولیت های موسع و سنگین ، فردی در کسوت وزیر آموزش و پرورش ( فرهنگ ) داوطلبی برای این منصب پیدا نمی شد و آن را مقایسه کنید با وضعیت کنونی که افراد بدون داشتن شناسنامه ی شفاف حرفه ای و نیز مطلع بودن از سرنوشت وزرای آموزش و پرورش ایران پس از انقلاب به راحتی و با سماجت خود را نامزد تصدی این مقام حساس و پر چالش می کنند و این فقط نشان از یک چیز دارد :

« انفجار نادانی – توهم دانایی »

منتشرشده در چهره‌های ماندگار

نگاهی به بحران های سه گانه و پازل های کلیشه ای در ایفای نقش حرفه ای معلمان ایرانی در صدای معلم

« روز معلم » ؛ بیشتر صرف فضای تبلیغات رسمی معطوف به تمجید از جایگاه و مقام معلم  می شود در حالی که  فضای واقعی آموزش و پرورش و بدنه معلمان حال و هوای جشن و گرامی داشت روز معلم نیست .

هنوز از آخرین ضربه ای که در شب عید 1402 به جایگاه معلمان وارد شد یک ماه و نیم نمی گذرد . طشت ناکارآمدی رتبه بندی نیز بر زمین خورده است . شرایط این روزهای آموزش و پرورش و معلمان خاص و متفاوت از سال های قبل است.  اگر زمانی دفتر مدارس عرصه ی اعتراض و انتقادهای معلمان بود اما این روزها بیشتر یاس و ناامیدی در آن موج می زند .

نگاهی به بحران های سه گانه و پازل های کلیشه ای در ایفای نقش حرفه ای معلمان ایرانی در صدای معلم

روز معلم فرصت مناسبی است که به جای تبریک های رسمی و تکراری به مسائل و معضلات آموزش و پروش و معلمان تاکید گردد و به مسائل مهم این عرصه توجه گردد.

 بحران های اساسی که عرصه آموزش و پرورش را در برگرفته است و مسئله معیشت معلول آن هاست

معلمی در شرایط موجود با  سه بحران اساسی روبه رو است که کمتر به آن توجه می شود .

نگاهی به بحران های سه گانه و پازل های کلیشه ای در ایفای نقش حرفه ای معلمان ایرانی در صدای معلم

بحران توسعه:

از 12 اردیبهشت 1340 ابوالحسن خانعلی (دبیر دبیرستان های تهران) که در هنگام اعتراض به کم بودن حقوق معلمان به شهادت رسید تاکنون معلمان همواره به وضعیت معیشت خود معترض بوده اند . گاهی این اعتراض ها جنبه عمومی تر داشته است .

نگاهی به بحران های سه گانه و پازل های کلیشه ای در ایفای نقش حرفه ای معلمان ایرانی در صدای معلم

گستردگی جامعه معلمان از مرکز تا دورترین نقاط کشور و جایگاه معلمان و ارتباط مستمر آن ها با خانوده ها موجب می شود که اعتراض آن ها بیش از دیگر  اقشار اجتماعی به چشم بیاید .

در  دولت هایی که وضعیت رفاهی جامعه و و حقوق معلمان نسبتا بهبود یافت نیز این اعتراضات وجود داشته است .

در بیشتر موارد  اعتراض معلمان با قول و  وعده مسئولین در مورد افزایش حقوق  موجب فروکش کرده است که آخرین نمونه آن اعتراضات مربوط به رتبه بندی است . توجه بیش از حد به مسئله معیشت موجب  می شود که دلیل اصلی مسئله معیشت مورد توجه قرار نگیرد .

نگاهی به بحران های سه گانه و پازل های کلیشه ای در ایفای نقش حرفه ای معلمان ایرانی در صدای معلم

وضعیت حقوق معلمان ناشی از وضعیت آموزش و پرورش و وضعیت آموزش و پرورش ناشی از وضعیت توسعه در کشور است . فقدان نگاه توسعه گرا در کشور و بی اهمیت بودن مسئله آموزش و پرورش  را باید نقطه ثقل  مسئله معیشت معلمان و وخامت شرایط آموزشی کشور دانست . کیمیای کمیاب آموزش و پرورش ؛ نگرش توسعه گرا به آن از سوی حاکمیت و دولت ها بوده است . دولت ها باید  مسئولیت خود در قبال آموزش و پرورش را بپذیرند ، آن را به عنوان زیربنایی ترین مسئله کشور بدانند و درصدد اصلاح وضعیت آموزش و پرورش برآیند . بدین ترتیب مسئله حقوق معلمان نیز مورد بازبینی قرار می گیرد .

آموزش و پرورش ایران حتی در سال هایی بهبود وضعیت اقتصادی نیز  اولویت اول کشور نبوده است . فقدان طرح های مطلوب ، فراگیر و هدف مند در آموزش و پرورش نشانه گویای بحران توسعه در این نهاد می باشد و آثار آن نیز معیشت معلم ، فرسودگی مدارس ، سطح بالای ترک تحصیل و کاهش کیفیت آموزش است .

بحران توسعه همچون موریانه ریشه های نظام آموزشی را می جود .

بحران کارآمدی

آموزش و پرورش ایران از ابتدای  انقلاب اسلامی رویکردی ایدئولوژیک  داشته است . در سال های ابتدای انقلاب و دهه های شصت و هفتاد این نگاه با مشکل چندانی رو به رو نبود ولی به تدریج با تغییر نگرش ها در سطح جامعه و فاصله گرفتن آن با نگرش های رسمی آموزش و پرورش با مشکلات مهمی مواجه شد ؛ مشکلاتی که در فضای رسمی مطرح نمی شدند ولی وجود داشتند .

در سال های دهه هشتاد و نود عمیق تر شدن معضل فوق و غلیظ تر  شدن نگاه ایدئولوژیک ، بحران ناکارآمدی را گسترده تر کرد .  نقش  معلمان از منظر آموزش و پرورش مبلّغ است در حالی که فضای جامعه و دانش آموزان تبلیغات رسمی را تاب نمی آورد . این ناکارآمدی نظام آموزش و پرورش که در تفاوت محصولات آموزش و پرورش با سیاست های رسمی مشهود است بیش از همه بر معلم تاثیر می گذارد .  معلم باید در چارچوب سیاست های رسمی فعالیت کند در حالی که مخاطبان وی با این سیاست ها فرسنگ ها فاصله گرفته اند .

بحران ناکارآمدی آموزش و پرورش بر ذهن و روح معلم تاثیر مخرب دارد .

نگاهی به بحران های سه گانه و پازل های کلیشه ای در ایفای نقش حرفه ای معلمان ایرانی در صدای معلم

  بحران تحول در جایگاه

نگاه رسمی به معلم نگاهی قدسی است . معلم در حد پیامبران بالا برده می شود در حالی که  جامعه ایران در طول سال های گذشته در مسیر قدسی زدایی است . این قدسی زدایی در  جایگاه معلم  و آموزش و پرورش نیز تاثیر دارد .  تغییر فضای اقتصادی جامعه و ناهمخوانی آموزش های رسمی با نیازهای بازار کار بر شدت این بحران می افزاید .  آموزش و پرورش ایران حتی در سال هایی بهبود وضعیت اقتصادی نیز  اولویت اول کشور نبوده است .

آموزش و پرورش ایران به دلیل بی توجهی در سیاست گذاری و عدم سرمایه گذاری مناسب توان پاسخ گویی به نیازهای مهارت آموزی نسل جدید را ندارد  و  همچنان آموزش و پرورش در گیر و دار آموز ش های سنتی باقی مانده  است .

در نگرش سنتی معلم در جایگاه دانای کل بود در حالی که با گسترش دانش  در جامعه به ویژه با پدیداری فضای مجازی این جایگاه آسیب دیده است.  با تغییرات اساسی در سپهر سیاست  عنصر قدرت عمومی تر شده است و نسل جدید با هر نوع قدرتی سر چالش دارد . این چالش در اعتراضات سال 1401 مشهود و نشانه های بارز آن در عرصه آموزش و پرورش نیز هر روز تکرار می شود اما نگاه رسمی همچنان این تحول در جایگاه آموز ش  و پرورش و معلمان را  درنیافته است و بر طبل خود می کوبد . در مقابل نسل جدید به صورت شهودی این تحول را دریافته است و راه خود را می رود. .

نگاهی به بحران های سه گانه و پازل های کلیشه ای در ایفای نقش حرفه ای معلمان ایرانی در صدای معلم

هر سه بحران فوق بیش از همه معلمان را تحت تاثیر قرار می دهد .  

معلمان در پیشانی نظام آموزش و پرورش هستند و در میانه  فضای رسمی و تحول ناپذیر آموزش و پرورش و جامعه متحول و  پویای نسل جدید قرار گرفته اند .

توسعه نایافتگی و ناکارآمدی آموزش و پرورش و تحولات عمیقی که در سطح نسل جدید  وجود دارد ؛ معلمان را بیش از هر قشر دیگری متاثر می سازد .

شغل معلمی در برابر سه بحران فوق در حال فرسودگی است و راهکاری نیز برای برون رفت از بحران ها وجود ندارد .

فضای رسمی آموزش و پرورش نیز همچنان مشغول نقش ایوان و پرداختن به امور فرعی است


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی به بحران های سه گانه و پازل های کلیشه ای در ایفای نقش حرفه ای معلمان ایرانی در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

در آستانه ی روز معلم و 13 اردیبهشت مصادف با « روز جهانی آزادی مطبوعات » در پی درج یادداشتی با عنوان « کارنامه خاکستری شوراها در ایران» و باز نشر آن در کانال تریبون شهر زمستان ۱۴۰۱، علی‌ قاسم‌پور رئیس شورای شهر کرج از رضا‌ قاسم‌پور، مرتضی‌دهقان و مهندس‌ سعیدی معلم خبرنگاران البرزی شکایت کرده است که سیر مراحل قانونی این شکایت در حال طی شدن است .

بارها گفته شده افراد در هر سطح و مسئولیتی باید در برابر عملکرد خود پاسخ گو بوده و منطقی ترین مسیر برای اقناع افکار عمومی ، پاسخ به پرسش ها و ابهامات در جهت شفاف سازی و در فرآیند گفت و گو است .

پرسش « صدای معلم » از مسئولان و به ویژه کسانی که در نهادهای انتخابی کشور حضور دارند آن است که با شکایت از خبرنگاران و اهالی رسانه قرار است کدام مشکل و یا چالش کشور حل شود ؟

آیا با شکایت ، اعتماد سازی حاصل می شود ؟

آیا جامعه اساسا به این گونه روندها و نتایج حاصل از آن اعتمادی دارد ؟ و نتیجه ی آن را می پذیرد ؟

این رسانه ی مستقل و منتقد ضمن دعوت اکید و صریح از همه به ویژه رئیس شورای شهر کرج به جد خواهان پاسخ و شفاف سازی در موارد مطروحه توسط خبرنگار « صدای معلم » می باشد .

منتشرشده در گفت و شنود

تاریخچه خلیج فارس در صدای معلم

هنگامی که مؤسسه « نشنال جئوگرافیک » به بیش از یک قرن اعتبار حرفه ای خود پشت پا زد و در چاپ یکی از اطلس های جغرافیایی عنوان مجعول و مضحک خلیج ع ر ب ی را در کنار نام اصلی آن یعنی «خلیج فارس» قید نمود؛ ضرورت پاسداشت این عنوان رسمی و تاریخی بیش از گذشته احساس شد که نامگذاری روز دهم اردیبهشت به نام روز ملی خلیج فارس در این راستا ارزیابی می شود.

در میان مناطق خاورمیانه از منظر ژئوپلیتیکی خلیج فارس منحصر به فرد است. این منطقه کشورهایی را شامل می شود که از لحاظ فرهنگی متفاوت، ولی مسایل سیاسی و اقتصادی همگونی دارند.از نقطه نظر تاریخی مدرکی که نشانه سکونت عمده اعراب در کرانه های جنوبی خلیج فارس در دوران پیش از میلاد باشد؛ وجود ندارد.تمامی این منطقه جناح جنوبی امپراطوری پارس شمرده می شد. موقعیت ویژه جغرافیایی، خلیج فارس را به قلب جهان قدیم تبدیل کرد.جایی که راه های عمده بازرگانی دنیای قدیم می بایستی از آن عبور کند.همین موضوع اهمیت بسیاری را از دیرباز متوجه این منطقه ساخت و قدرت های جهانی را به این منطقه کشاند.

عامل دیگری که از اواخر قرن پانزدهم میلادی به تحکیم موقعیت سیاسی این منطقه کمک کرد؛ افزایش اهمیت استراتژیک آن میان قدرت های اروپایی بود. پرتغالی ها،هلندی ها، فرانسوی ها و روس ها هر یک نفوذ و سلطه بر این منطقه را در راستای سیاست های استعماری خود در خاورمیانه ضروری تشخیص دادند. با شکست فرانسوی ها در جنگ های ناپلئون، انگلیسی ها، روس ها،عثمانی و ایرانیان همزمان،یا یکی پس از دیگری در عرصه رقابت در این منطقه نقش اصلی یافتند.

نام مقدس خلیج فارس ریشه ای به قدمت تاریخ سرزمین ایران دارد و کاربرد این نام معرف هویت ماندگار و غیرقابل خدشه یکی از مهم ترین مراکز تمدن بشری است.

شواهد تاریخی نشان می دهد که از این پهنه آبی همواره به نام های فارس، ایرانی و پارس یاد شده است. یونانیان در جایگاه اولین مطالعه کنندگان علم جغرافیا از چهار دریا که جهان را احاطه کرده است؛ نام می برند: « خلیج روم، دریای خزر، دریای عرب و خلیج فارس » . این تقسیم بندی جغرافیایی مدت ها اساس کار علمی دانشمندان بود و در آثار مشهورترین جغرافی دانان یونانی به چشم می خورد.

در عصر باستان، جغرافیا یکی از علوم رایج و مورد علاقه مردم بود که در جهانگردی، تجارت و کشورگشایی تجلی یافت و به همین دلیل نام و مشخصات اماکن، آب ها، کوه ها، دشت ها و گذرگاه ها از طریق گفتار یا آثار مکتوب در همه جا انتشار یافت. ساخت وسایل و تجهیزات مربوط به کشتی رانی،جهت یابی و تدوین نقشه، علم جغرافیا را وارد مرحله جدیدی کرد.نقشه هایی که در کتاب های جغرافیایی قرن چهارم هجری ترسیم شده است؛ حدود دریای فارس را مشخص می کند. یکی از آثار مهم مورد استفاده در این دوره کتاب  « صورالاقالیم » است.نقشه ای در این کتاب جهان را به صورت زمین گرد و همواری تصویر کرده است که بر پیرامون اقیانوسی قرار دارد و از آن اقیانوس دو دریای بزرگ، یکی دریای فارس و دیگری دریای روم به سوی مرکز جدا شده اند.

تاریخچه خلیج فارس در صدای معلم

بر خلاف جغرافی دانان کهن،دانشمندان عرب و اسلامی آب های جهان را به دو دریا یکی دریای روم و دیگری دریای فارس تقسیم کرده اند و بسیاری از اسناد جغرافیایی قرون سوم و چهارم از دریای فارس که تمامی سواحل جنوب،جنوب شرق و جنوب غرب آسیا را در بر می گیرد؛ سخن می گویند.

در پایان قرن چهارم هجری مطالعات جغرافیایی دقت بیشتری یافت و واژه خلیج فارس و دریای عمان در نقشه های این دوره ظاهر شدند. ابوریحان بیرونی در کتاب  « التفهیم » دریای فارس را شامل دریای عمان و خلیج فارس می داند.در آثار مربوط به قرن های پنجم تا نهم عنوان خلیج فارس یا دریای فارس دیده می شود.

جرجی زیدان مورخ مشهور عرب در کتاب « تاریخ تمدن اسلامی » تصریح می کند که عبارت دریای فارس در میان مورخان و جغرافی دانان کاربرد عمومی داشته است.

« المنجد »  معروف ترین لغتنامه دنیای عرب نیز از اولین چاپ خود همیشه از نام خلیج فارس استفاده و تا کنون از جعل عنوان پرهیز کرده است.

در سال 1958 سرهنگ  « عبدالکریم قاسم » رهبر کودتاچی عراق در راستای تحریک احساسات عربی و نیز به دلیل نفرت عمیق از ایرانیان، برای نخستین بار خلیج فارس را خلیج ع ر ب ی خواند.در سال 1962 روزنامه تایمز لندن برای اولین بار نام خلیج فارس را در نوشته های خود مخدوش کرد و مدتی بعد جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر از واژه ساختگی خلیج ع ر ب ی استفاده نمود.

تلاش های عبدالناصر برخی از سیاستمردان عرب را فریب داد؛ اما غالب دانشمندان و نویسندگان عرب از واژه خلیج فارس استفاده و در دام اندیشه های پان عربیسم وی گرفتار نیامدند.

در فوریه 1969 یک نشریه معتبر تونسی در مقاله ای مفصل، نتیجه گرفت که واژه خلیج فارس صحیح است و عبارات دیگر سندیت تاریخی ندارد. تشکیل کشور کوچک امارات متحده عربی به حس ناسیونالیستی اعراب منطقه دامن زد و استفاده از این نام مجعول نه تنها گسترش یافت بلکه مجامع سیاسی و فرهنگی عرب به سردمداری این کشور نوپا بحث مالکیت جزایر سه گانه ایرانی را هم پیش کشیدند!

به تازگی کشورهای عربی و در رأس آن ها سیاستمداران و شخصیت های اجرایی و مذهبی ناسپاس همسایه غربی ایران در راستای جعل نام خلیج فارس وارد معرکه خطرناکی شده و به پشوانه دلار و دینار به مقابله با هویت ملی ایرانیان پرداخته اند.

اعراب در این روزها به کاربرد گسترده نامی جعلی در رسانه ها و سخن دولتمردان مبادرت ورزیده و حتی نهادهای معتبر و مشهور بین المللی چون فیفا را به بازی گرفته و تلاش دارند تا با برگزاری مسابقات فوتبال تحت نامی جعلی، تغییر نام خلیج فارس را در منظر افکار عمومی عادی کنند. هر چند کالای تاریخ با رشوه، دلالی و سکه تزویر قابل خرید و فروش نیست و با هیچ ترفندی نمی توان نام مقدس این آبراه استراتژیک را کمرنگ کرد؛ اما ایران باید رویکردی قاطع و در عین حال اقناعی در برابر دشمنان هویت ملی خود و نهادهای بین المللی خاطی و جاعل اتخاذ نماید.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تاریخچه خلیج فارس در صدای معلم

منتشرشده در پژوهش

 تفکر انتقادی و نقش پذیرش عقاید و دیدگاه های مختلف در ایجاد آرامش عمومی جامعه  مشهور است که شیخ ابوالحسن خرقانی بر سر در خانقاه خود چنین نوشته بود هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید. این سخن آن اندازه اهمیت دارد که مبنایی برای منشور حقوق بشر واقع شده است که در آن آزادی مذهبی و اعتقادی و انجام آزادانۀ مناسک مذهبی برای هر گروه های  مختلف مردم در هر کجای دنیا مورد تأکید واقع شده است. علاوه بر جهت گیری های مذهبی، اختلاف بر سر عقاید و نوع برداشت از دین در همۀ جوامع وجود دارد به طوری که در داستانی که مولانا در مورد موسی و شبان در مثنوی معنوی آورده است، تفاوت دیدگاه این دو در مورد خدایی که هر یک در ذهن دارند و آن را می پرستند به خوبی بیان شده است. در این حکایت موسی، شبان را به خاطر داشتن ادراک  عینی و ابتدایی از خداوند مورد مذمت قرار داده، لیکن از خدا به موسی توصیه شده که تو برای وصل کردن و نه برای ایجاد قصل و جدایی بین من و بندگانم آمده ای.

اگر نگاهی به عوامل جدایی انسان ها از همدیگر در جهانی که زندگی می کنیم و به ویژه در درون دنیای اسلام بیاندازیم به چه مواردی می رسیم؟ مذهب، نژاد، قومیت، زبان، رنگ پوست، اعتقادات و گرایشات فکری و عقیدتی و ...، افراط  در توجه به این نوع مرزهای جدایی انسان ها از یکدیگر باعث شده گروه هایی تکفیری همچون داعش که هر که را مخالف باور و اعتقاد خود پیدا می کند، تکفیر می نماید و از روی کرۀ خاکی حذف می کند، به وجود آید. توجه به این مسأله لازم است که هرگز نمی شود همه افراد جامعه را مجبور کرد که همانند یکدیگر فکر کنند. یک جامعه شناس به یک پدیده اجتماعی نگاه ویژه ای دارد که با اطمینان می توان گفت که با نگاه یک سیاست مدار  یا روان شناس به آن پدیده متفاوت است. چگونه می توان از همۀ افراد در جامعه انتظار داشت که به یک شکل واحد فکر کنند و عمل نمایند.

در جامعه فعلی ما شاید یکی از مهمترین مسائلی که برای قوام زندگی اجتماعی مردم ضرورت دارد رسیدن به یک اندیشه صواب در زمینۀ نوع پوشش و حجاب می باشد. نتیجۀ اعمال روش هایی که مبتنی بر اجبار به داشتن پوششی خاص از طریق طرح هایی نظیر گشت ارشاد و ... نه تنها نتوانست بانوانی را که شل حجاب بودند را با حجاب تر کند که از قضا سرکنگبین صفرا فزود و کشور وارد فازی بحرانی شد و آن نیم بند حجابی هم که بر سر شل حجاب ها بود به کنار رفت. این اتفاقات نشان می دهد که با زور نمی توان بر سر کسی چادر کرد هم چنان که در دورۀ رضا خان نیز به زور برداشتن چادر از سر زنان میسور نشد.

مسائل فرهنگی راه حل فرهنگی دارند و باید از اصحاب فرهنگ برای حل آنها کمک جست.

تفکر انتقادی و نقش پذیرش عقاید و دیدگاه های مختلف در ایجاد آرامش عمومی جامعه

این روزها حرف غالب آن است که جامعه را دو قطبی نکنید ولی منظور اصلی شان آن است که یک قطب که مورد تأیید ماست، حاکم باشد هم چنان که در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شاهد آن بودیم و بر طبق این قاعده مردم تنها شامل کسانی می شوند که مطابق خواست و نظر حاکمیت عمل می کنند و مابقی خلایق از جرگه مردم بودن کنار گذاشته شده اند، نه کسی آنها را می بیند و نه صدایشان را می شنود و اگر اعتراضی کنند، عمال استکبار جهانی و اصحاب فتنه خطاب می شوند. از قضا این خلایق لجوج و دور از دایرۀ مورد تأیید نظام کم نیستند و از آنجا که خواهان به رفراندوم گذاشتن سیاست های نظام می باشند، آنها را ناتوان از تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی می شمارند و رجوع به آراء عمومی را مردود می دانند.

در جوامع دموکراتیک امروزی وقتی بر سر مسأله ای اختلاف پیش می آید راه حل را در قوانین موضوعه آن جامعه می جویند، منتهی قوانینی که بر آمده از نظر و رأی اکثریت مردم باشد نه بر آمده از مجلسی که به جای اینکه عصارۀ مردم باشد عصارۀ شورای نگهبان است. اگر قانون نباشد یا قانون بر گرفته از آراء عمومی مردم نباشد چه اتفاق خواهد افتاد؟ همان اتفاقی که در باغ شاهزاده ماهان شاهد آن بودیم مردم به جان هم می افتند و دو قطبی ها به جدال بین طرفداران و مخالفان یک امر اجتماعی نظیر حجاب منجر می شود. یا در طرقبه کسی پیدا می شود که با ریختن یک سطل ماست بر سر زن و بچۀ مردم می خواهد آنها را به صراط حق هدایت نماید. در متروها و اتوبوس ها و اماکن عمومی بین آنها و مردم بر سر حجاب درگیری وجود دارد  ؛ آیا این امر به معروف و نهی از منکر است؟ مردم از خود می پرسند اگر رعایت حجاب یک واجب شرعی است پس چرا در مورد رعایت سایر واجبات شرعی این قدر تأکید نمی شود؟ مگر نه اینکه رباخواری در قرآن هم ردیف جنگ با خدا تلقی شده است، پس چرا بانک های همین نظام اسلامی از مردم در قبال پرداخت وام، سودهای کلان می گیرند؟

تفکر انتقادی و نقش پذیرش عقاید و دیدگاه های مختلف در ایجاد آرامش عمومی جامعه

چرا مسئولین همین نظام اسلامی با استفاده از موقعیت سیاسی خود املاک بیت المال را تصاحب کرده اند و می توانند از طریق رانت خواری خرج و مخارج کلان آقازاده هایشان را تأمین نمایند؟ چرا در مقابل اختلاس های چند هزار میلیاردی برخی از این آقایان نظام اسلامی ساکت است؟ چرا لوایحی نظیر FATF که یک سند بین المللی شفافیت مالی است را امضا نمی کنند؟ آیا جز این است که در یک فضای غیر شفاف و شب تاریک  برخی بهتر می توانند دزدی کنند و کسی خبردار نشود؟ چرا روزنامه هایی که در زمینۀ مقابله با فساد روشنگری می کنند، درشان تخته می شود؟ خبرنگاری که در زمینه خرید سیسمونی خانواده آقای قالیباف به اطلاع رسانی پرداخته بود، زندانی می شود و همین آقا که حتی در دورۀ مدیریت بر شهرداری فسادهای معاونش محرز بود هیچ تذکری نمی گیرد؟ اگر بحث امر به معروف و نهی از منکر را از امام حسین (ع) یادبگیریم ایشان علیه خلیفۀ ظالم زمان خود از این قاعدۀ اسلامی استفاده کردند و انگیزۀ قیامشان را همین اعلام نمودند. اما در نظام اسلامی ما که بالاترین تورم در میان کشورهای جهان را دارد و مردم به نان شب خود محتاج اند باید همه چیز را به حال خود رها کنند و تنها در فکر این باشند که چرا بعضی خانم ها روسری سر نمی کنند؟

آقایان زنگ خطر به صدا در آمده، الان ماه هاست که دختران مردم در مدارس با گازهای ناشناخته مسموم می شوند و شما ساکت هستید یا آن را به شیطنت دانش آموزان و تمارض آنها ربط می دهید. چطور می شود که در یک یا چند شهر به طور همزمان دانش آموزان اقدام به شیطنت کنند و چرا اصلا در مدارس پسرانه که شلوغی شان نسبت به دختران بیشتر است این شیطنت ها کمتر رخ می دهد؟ چرا این شیطنت ها از شهر قم که یک شهر مذهبی است آغاز می شود؟ اگر اینها شیطنت بچه ها است چرا در طول این مدت این بچه های شیطان را پیدا نکرده اید و با آنها برخورد ننموده اید ؟

تفکر انتقادی و نقش پذیرش عقاید و دیدگاه های مختلف در ایجاد آرامش عمومی جامعه

شما که قادرید ریگی ها را هنگام گذر از آسمان کشور از هواپیما به زیر بکشید و دستگیر کنید، چرا در این زمینه عاجزید؟ اینها پرسش هایی هستند که مردم مسمومیت فرزندانشان را از چشم شما ببینند این نوع نگاه مردم باعث ایجاد نفرت در آنها نسبت به شما می شود و خشم سرکوب شده شان یک زمان فوران می کند و نظیر آنچه در مشهد یا بابلسر رخ داد به قتل برخی آقایان منجر می گردد. یک نگهبان که باید از مسئولین مواظبت کند چرا لولۀ اسلحه اش را باید به طرف آنها بگیرد؟

راه چاره این است که به رأی و نظر مردم احترام قائل شوید .

در همین نظام اسلامی زمانی که آقای سید محمد خاتمی با انتخاب مردم به ریاست جمهوری رسید، شور و نشاط اجتماعی بالا رفت. ایشان با شعار توسعۀ سیاسی به ریاست جمهوری رسید ولی بالاترین شاخص های رشد اقتصادی ایران بعد از انقلاب در زمان وی رقم خورد به طوری که مطابق آمارهای موجود وضعیت رشد اقتصادی ایران از کشورهای منطقه سبقت گرفت و میزان تورم، پایین ترین نرخ را در طول دودورۀ ریاست جمهوری ایشان داشت. هرچند که این افراطیون کج فکر نگذاشتند آب خوش از گلوی ایشان و مردم پایین برود و هر روز اقدام به ایجاد بحرانی تازه کردند ولی با همۀ اینها خاتمی موفق بود، چون برگزیدۀ انتخابات مردمی بود. هر چند که این انتخابات هم تحت سیطرۀ نظارت استصوابی شورای نگهبان بود ولی نتیجۀ اعتماد به رأی و نظر مردم بسیار قابل توجه بود. شما الان اقدام به تنش زدایی با کشورهای منطقه نظیر عربستان و ... می کنید در حالی که سیاست خارجی خاتمی مبتنی بر تنش زدایی بود، مجبور شدید به همان قاعده برگردید. در حالیک ه آن زمان برخی آقایان می گفتند تنش زدایی یعنی چه انقلاب آمده تا تنش ایجاد کند نه اینکه تنش ها را فرو نشاند. نتیجه فکر و عمل این آقایان را هم دیدیم با حمله به سفارت عربستان، چه خسارت هایی کشور متحمل شد و عاقبت با التماس به چین و عراق و ... دوباره برگشتید سرخانۀ اول پس نکنید این کارها را.

با این شرایطی که در جامعۀ ما به وجود آمده و هر کسی در مورد اوضاع نظری می دهد و من آن را تشتت فکری و بحران هویتی جامعه می دانم و در این میان هر آن کس که نظرش بیشتر مخالف با حاکمیت باشد مورد تأییدتر است، چه باید کرد؟

تفکر انتقادی و نقش پذیرش عقاید و دیدگاه های مختلف در ایجاد آرامش عمومی جامعه

نظر من این است که باید اختلاف ها را بپذیریم، تفاوت آراء و سلیقه ها را قبول کنیم. نباید انتظار داشته باشیم همه مثل هم فکر کنند و عمل نمایند، بلکه باید بدانیم اختلاف بین آراء و نظرات مردم در همۀ جوامع وجود دارد ؛ مهم اینست که بتوانیم نظرات مخالف را تحمل کنیم. پوشش متفاوت را قبول کنیم هم چنانکه در ابتدا نظر شیخ ابوالحسن خرقانی را آوردم هرکه آمد نانش دهیم و از ایمانش نپرسیم. جامعه را به خوب و بد تقسیم نکنیم چه کسانی موافق با ما باشند و چه کسانی مخالف با ما هر دو را بپذیریم به یکی عزت و به دیگری ذلت نبخشیم. مانند طبیعت باشیم، هم چنانچه باران بر گل و خس یکسان می بارد ما هم عدالت را در مورد همه رعایت کنیم.

 از اولین توصیه‌های امام علی (ع) می‌توان مدارا با مردم را نام برد چنان که وقتی مالک را والی مصر می گمارد به او توصیه می کند: «مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکاری باشی که خوردن آنان را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته‌اند، دسته ای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می‌باشند. ...اگر گناهی از آنان سر می‌زند، آنان را ببخشای و بر آنان سخت نگیر، آن گونه که دوست داری خدا تو را ببخشاید.

در منشور حقوق بشر نیز توصیه به برابری و برادری و آزادی مردم شده است که بر گرفته از حقوق طبیعی «روسو» می باشد. روسو که از بانیان قانون اساسی فرانسه است، نظرش این است که چون طبیعت با همه یکسان رفتار می کند حاکمیت هم باید برای همۀ مردم حقوق برابر در نظر گیرد. بنابراین دوقطبی سازی جامعه از جایی شروع می شود که عده ای محبوب و کبوتر حرم حکومت می شوند و بقیه مطرود یا حتی زندانی و محبوس می گردند و این با توصیۀ امام علی (ع) منافات دارد و همین می شود که در باغ شاهزاده ماهان شاهد آن بودیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تفکر انتقادی و نقش پذیرش عقاید و دیدگاه های مختلف در ایجاد آرامش عمومی جامعه

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

پرسش های صدای معلم از رضا مراد صحرایی سرپرست که قصد وزیر آموزش و پرورش شدن دارد

پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )

« به گزارش مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، رضامراد صحرایی در گفت و گو با گروه جامعه ایرنا در پاسخ به این پرسش که چه برنامه‌ها و نگاهی به این وزارتخانه دارید، اظهار داشت: نگاه به موضوعات آموزش و پرورش، ناظر به مطالبات رهبر انقلاب اسلامی، فرمایشات ایشان در موضوعات تعلیم و تربیت، برنامه‌های زمین مانده در این حوزه و تحول‌گرایی در همه عرصه‌ها و ابعاد است. شما چه در کسوت رئیس دانشگاه فرهنگیان و چه سرپرست وزارت آموزش و پرورش هنوز توانایی و شهامت نشستن در برابر رسانه های مستقل و منتقد را ندارید و ترجیح می دهید تا با رسانه های بی خطر و فاقد پایگاه در بدنه ی معلمان به بیان مواضع خود بپردازید .

وی در پاسخ به این پرسش که آیا تغییراتی در وزارتخانه انجام خواهد شد، گفت: تغییر و ارتقای مدیریت وزارت آموزش و پرورش در همه سطوح، اعم از ستاد، استان‌ها و شهرستان‌ها، پس از ارزیابی عملکرد مدیران به نفع نظام تعلیم و تربیت و معلمان اتفاق خواهد افتاد.

سرپرست آموزش و پرورش افزود: روش من همانند روش رییس جمهوری است؛ با هیچ کسی عقد اخوت نبسته و چک سفید امضا نداده‌ام و در این مسیر هیچ‌ تعارفی با هیچ کسی نخواهم داشت . »

 نگاهی به حرف هایی که سرپرست وزارت آموزش و پرور تاکنون در رسانه ها زده است به وضوح نشان می دهد که همه آن ها تکراری و مبتنی بر همان جریان روزمرگی غالب در فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش محافظه کار است و به صراحت می توان ادعا که رضا مراد صحرایی حرف و برنامه ی جدیدی برای ارائه ندارد .

کلمات و واژه هایی مانند تحول و تحول گرایی کلی و مبهم هستند و مهم تر و راهبردی تر این که مهم این نیست که یک مدیر چه می گوید؛ آن چیزی که تعیین کننده است عملکرد و کارنامه ی مدیریتی یک شخص است که میزان اعتبار و راست بودن ادعاها را می آزماید .

پرسش های صدای معلم از رضا مراد صحرایی سرپرست که قصد وزیر آموزش و پرورش شدن دارد

عملکرد ده ماهه رضا مراد صحرایی در دانشگاه فرهنگیان چنین ادعایی را اثبات نمی کند و فرضا هنوز سرپرست وزارت آموزش و پرورش موضع صریح خود را در مورد سخنان خود در جمع دانشجو معلمان هرمزگان بیان نکرده است .

آیا سرپرست وزارت آموزش و پرورش نمی داند که تاریخچه آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد که معیار و ملاک برای ابقا مدیریت در سیستم ارزیابی عملکرد نیست بلکه میزان ؛ ارائه گزارش های مافوق پسند و تملق گویی از مقامات است ؟

پرسش های صدای معلم از رضا مراد صحرایی سرپرست که قصد وزیر آموزش و پرورش شدن دارد

آیا سرپرست وزارت آموزش و پرورش  سخنان محی الدین بهرام محمدیان در  مراسم بزرگداشت يكصد و يكمين سال تاسيس شوراي عالي آموزش و پرورش را مطالعه نکرده است آن جا که به صراحت عنوان می کند : ( این جا )

« یکی از مشکلات ما در آموزش و پرورش همیشه فشارهای سیاسی است. یک فشار سیاسی همیشه شمشیر آخته ای است به نام استیضاح که بالای سر همه وزرای آموزش و پرورش بوده است. بسیاری از اوقات این شمشیر هم نا به حق کشیده می شود. به حق کشیده نمی شود. این جمله را چون من الآن یک مقام رسمی نیستم هر کسی هم بگوید جواب می دهم عرض می کنم. بسیاری از این همه نا به حق شمشیر کشیدن ها هم زمانی است که می خواهند نیرویی و فرد خاصی را می خواهند به دستگاه آموزش و پرورش تحمیل کنند .... » آیا سرپرست وزارت آموزش و پرورش نمی داند که تاریخچه آموزش و پرورش پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد که معیار و ملاک برای ابقا مدیریت در سیستم ارزیابی عملکرد نیست بلکه میزان ؛ ارائه گزارش های مافوق پسند و تملق گویی از مقامات است ؟

آیا سرپرست وزارت آموزش و پرورش در صورت وزیر شدن می تواند در برابر این دخالت های غیرکارشناسی و خانمان بر باده ده مقاومت کند و یا آن که به توجیه وضعیت موجود و تکرار منطق پذیرفته شده مدیریتی در این سیستم معیوب اکتفا خواهد کرد ؟

پرسش های صدای معلم از رضا مراد صحرایی سرپرست که قصد وزیر آموزش و پرورش شدن دارد

هنوز هیچ فرد و یا مقامی به گزارش « صدای معلم » با عنوان « رئیس دولت سیزدهم ؛ "جمیله علم الهدی " را به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی کند ! پاسخی ارائه نکرده است . ( این جا )

واقعا در آموزش و پرورش جمهوری اسلامی کدام مدیر واقعا بر اساس ارزیابی واقعی و علمی عملکرد تعیین و سپس ارتقا یافته است ؟

آیا این سیستم تحمل مدیران با « تفکر انتقادی » را دارد ؟

پرسش های صدای معلم از رضا مراد صحرایی سرپرست که قصد وزیر آموزش و پرورش شدن دارد

فرموده اید :

« روش من همانند روش رییس جمهوری است ... »

پرسش « صدای معلم » از شما این است که کدام عملکرد رئیس جمهور قابل دفاع و یا تحسین است که شما قصد کپی برداری از آن ها را دارید ؟

واقعا عملکرد دولت سیزدهم در حوزه آموزش و پرورش چه بوده است جز اجرای سرهم بندی شده رتبه بندی معلمان که نتیجه ای جز افزایش نارضایتی فراگیر فرهنگیان نداشته است ؟

پرسش های صدای معلم از رضا مراد صحرایی سرپرست که قصد وزیر آموزش و پرورش شدن دارد

دست آورد این دولت در موضوع مطالبه گری و کنش گری جز پر رنگ تر شدن فضای امنیتی و غلبه فرهنگ امنیتی بر امنیت فرهنگی چیز دیگری بوده است ؟

شما چه در کسوت رئیس دانشگاه فرهنگیان و چه سرپرست وزارت آموزش و پرورش هنوز توانایی و شهامت نشستن در برابر رسانه های مستقل و منتقد را ندارید و ترجیح می دهید تا با رسانه های بی خطر و فاقد پایگاه در بدنه ی معلمان به بیان مواضع خود بپردازید .

پرسش های صدای معلم از رضا مراد صحرایی سرپرست که قصد وزیر آموزش و پرورش شدن دارد

جدی بودن و تعارف نداشتن از عهده هر کسی ساخته نیست .

پایان گزارش/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پرسش های صدای معلم از رضا مراد صحرایی سرپرست که قصد وزیر آموزش و پرورش شدن دارد

منتشرشده در گفت و شنود

گروه تشکل ها/

گزارش تشکیل پرنده قضایی برای طاهره نقی ئی دبیر کل سازمان معلمان ایران در صدای معلم

« محمد داوری » معلم و سخنگوی سازمان معلمان ایران از تشکل های فرهنگیان خبر از تشکیل پرونده قضایی برای « طاهره نقی ئی » دبیر کل این تشکل داد .

« سخن معلم » ارگان سازمان معلمان ایران نوشت :

« ماموران امنیتی با حضور در منزل طاهره نقی ئی پس از بازرسی، لپ تاپ و موبایل و فلش شخصی ایشان را با خودشان بردند.

سخنگوی سازمان معلمان ایران ضمن اعلام این خبر به سخن معلم ارگان رسمی این تشکل گفت: پرونده قضایی به اتهام اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم برضد امنیت داخلی و خارجی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی در دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 33 شهید مقدس (امنیت) تهران تشکیل و در حال طرح تحقیقات مقدماتی است.

محمد داوری در تکمیل این خبر افزود: صبح روز سه شنبه 22 فروردین چهار مامور با حکم بازرسی از منزل و ضبط وسایل الکترونیک شخصی به منزل خانم نقی ئی مراجعه می کنند و لپ تاپ و گوشی و فلش ایشان را با خودشان می برند و اعلام می کنند ظرف پنج روز دیگر باید به دادسرای اوین مراجعه کند.

وی در ادامه به سخن معلم گفت: متاسفانه علی رغم اصرار خانم نقی ئی برای صورت جلسه کردن ودادن رسید موارد ضبط شده، ماموران نپذیرفتند اما ایشان گفتند که برخورد آنها محترمانه بوده است و قول دادند مشکلی برای وسایل شخصی ایشان ایجاد نشود و پس از بررسی ها لازم تحویل او خواهد شد.

گزارش تشکیل پرنده قضایی برای طاهره نقی ئی دبیر کل سازمان معلمان ایران در صدای معلم

( طاهره نقی ئی )

 

سخنگوی سازمان معلمان ایران در ادامه گفت: دبیرکل سازمان معلمان ایران پس از اطلاع تلفنی یک روز قبل در روز 29 فروردین به دادسرای اوین مراجعه نمود که به دلیل همراهی نکردن وکیل ایشان بخاطر تداخل کاری از پاسخ به پرسش ها خودداری نموده و هرگونه پاسخ را منوط به حضور وکیل نمودند در حالی که با انبوهی از پرسش ها ایشان را مواجه نمودند که بیشتر مربوط به توئیت ها و بیانیه ها و مطالب منتشر شده در کانال تلگرامی سخن معلم بوده است.

داوری هم چنین افزود: خانم نقی ئی تفهیم اتهام اجتماع و تبانی و تبلیغ را هم نپذیرفتند و امضا نکردند اما بازپرس پرونده برای ایشان قرارکفالت صادر می کنند که پس از ارائه کفالت ایشان در حالیکه بیش از 5 ساعت در دادسرای اوین برای پیگیری پرونده حضور داشته موقتا آزاد می شود ولی بلافاصله پس از آزادی از طریق سامانه قوه قضائیه متوجه می شود که باید 27 اردیبهشت دوباره به دادسرا مراجعه کند.

داوری ابراز امیدواری کرد مقامات قضائی و امنیتی نسبت به فعالیت های مدنی فعالان تشکل ها از سوء نظرها و برداشت ها و اقدامات کلیشه ای پرهیز کنند و اجاره بدهند حداقل کنش های مدنی و اعتراضی که لازمه پویایی جامعه است صورت گیرد چرا که در غیر این صورت ناامیدی وانفعال از یک سو و خشونت وافراط گری از سوی دیگر جامعه را دچار بحران های بیشتر و عمیق تری می کند.

پایان پیام/


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

گزارش تشکیل پرنده قضایی برای طاهره نقی ئی دبیر کل سازمان معلمان ایران در صدای معلم

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

وزارتخانه آموزش و پرورش به عنوان بزرگترین دستگاه اجرایی کشور، میدان فراخی است که در آن  بیش از شانزده میلیون دانش آموز دختر و پسر در قریب هفتصد هزار کلاس، درس می خوانند و بیش از نهصد و پنجاه هزار معلم زن و مرد به آنها درس می دهند که بر این تعداد، جمع بازنشستگان را هم باید اضافه کرد. به همه خواسته ها و خواسته های همه این ها ، یکی به نام وزیر که در راس این هرم نشسته است باید رسیدگی کند و همین نکته کافیست تا اهمیت و حساسیت کاوی معلوم شود. به همین خاطر است که مسائلی همچون استیضاح، استعفا، برکناری و بی ثباتی در مدیریت، همواره گریبان گیر وزرای آموزش و پرورش بوده و باعث شده رسالت اصلی این دستگاه در حاشیه قرار گیرد و همیشه حاشیه‌های پررنگ‌تر از متن بر سر تعلیم و تربیت ، سایه سنگینی بیندازد تا خدای نکرده، وزیری طرح نو در نیندازد!

  جناب وزیر از آنجایی که بر صدر نشسته و قدر می بیند، طبیعی است که چه بسا زحمت و زجر هم ببیند و این به واسطه وسعت میدان فعالیتش است که هر که بامش بیش، برفش بیشتر.

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

او دردسرهای زیادی دارد که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- هماهنگي با وزارتخانه‌هاي فرهنگ و آموزش عالی، بهداشت، درمان و سایر دستگاه‌هایي كه به ‌نحوي در امر آموزش دخالت دارند

- زیر پوشش قراردادن تمامی كودكان لازم‌التعلیم

- تقویت نهضت سواد‌آموزي

- ایجاد  و تجهیز دانشسراها و مراكز تربیت ‌معلم و آموزشكده‌هاي فني و حرفه‌اي

- تأمین و تقویت آموزش و پرورش رایگان تا پایان دوره متوسطه

- آموزش مستمر معلمان و كاركنان

- تألیف، چاپ و توزیع كتاب‌هاي درسي و نشریات كمك آموزشي

- نظارت بر اجراء صحیح و دقیق كلیه آیین‌نامه‌ها

- ارتباط مستمربا نمایندگان اولیاء دانش‌آموزان

- توجه لازم به هنر و تلطیف ذوق و پرورش خلاقیت‌هاي هنري دانش آموزان

- برنامه ‌ریزي و استفاده مفید از اوقات فراغت آنها و موارد دیگر.

بنابراین و از آن جایی که در نهایت همه کاسه کوزه ها بر سر وزیر بیچاره خرد خواهد شد، او باید رده های مدیریتی را در آموزش و پرورش از مدرسه و منطقه تا استان و ستاد پیموده باشد و ضمنا باید روحیه ای جسور و برخوردار از سعه صدر داشته باشد، چون اینجا عرصه تصمیم‌گیری های خطرناک و خوف انگیزی است و حتما با مقاومت و مخالفت های فراوان از همه سو مواجه می شود؛ لذا یک وزیر توانمند باید در سه مهارت اجرایی،  آموزشی و اقتصادی قدمی و قلمی داشته باشد. به بیانی دیگر، تحول نظام آموزشی، تربیت دانش آموزان و تامین فرهنگیان، از رسالت های اصلی اوست.

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

از زمان پیروزی انقلاب تاکنون شانزده نفر مسئولیت وزارتخانه آموزش و پرورش را بر عهده گرفته اند.

1.غلامحسین شکوهی (7 ماه) از اسفند 1357 تا شهریور 1358

  1. محمدعلی رجایی (15 ماه) از شهریور 1358 تا آبان 1359
  2. محمدرضا باهنر (9 ماه) ازآذر1359 تا مرداد 1360
  3. سیدعلی اکبر پرورش( 3 سال) از مرداد 1360 تا مرداد 1363
  4. سیدکاظم اکرمی (4 سال) از شهریور 1363 تا شهریور 1367
  5. محمدعلی نجفی (10 سال) از شهریور 1367 تا مرداد 1376
  6. حسین مظفر (4 سال) از مرداد 1376 تا شهریور 1380
  7. مرتضی حاجی (4 سال) از مرداد 1380 تا شهریور 1384
  8. محمود فرشیدی (18 ماه) از آبان 1384 تا آذر 1386
  9. علیرضا علی احمدی (20 ماه) از بهمن 1386 تا شهریور 1388
  10. حمیدرضا حاجی بابایی (4 سال) ازآبان 1388تا آبان 1392
  11. علی اصغر فانی (3 سال) آبان 1392 تا آبان 1395
  12. . فخرالدین احمدی دانش‌آشتیانی (9 ماه) از آبان 1395 تا مرداد 1396
  13. سیدمحمد بطحایی (22 ماه) از مرداد 1396 تا خرداد 1398
  14. محسن حاجی میرزایی (2 سال) از شهریور 1398 تا شهریور 1400
  15. یوسف نوری (16 ماه) از آذر 1400 تا فروردین 1402

یعنی هر وزیر برای کمتر از سه سال و این کمتر از عمر معمول چهار ساله کابینه ها است. ضمن این که در مجموع، قریب بیست ماه این وزارتخانه بدون وزیر و با سرپرست اداره شده است. جالب این که اغلب وزراء که دولت مستعجل داشته اند، فاقد تحصیلات خاص در آموزش و پرورش و بیشتر دارای تجربیات آموزشی در مدارس بوده اند.

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

در یک ارزیابی شتاب زده از کم و کیف کار وزاری بعد از انقلاب، و با توجه به دغدغه و زحمت همه آنها در اداره وزارتخانه، می توان به برخی نکات اشاره کرد:

نظام آموزشی ایران بعد از انقلاب با در صدر قرار گرفتن شخص فرهیخته و خوبی مثل مرحوم  شکوهی آغاز شد که به نام پدر علم تعلیم و تربیت ایران شناخته می‌ شود و متاسفانه بیماری و کوتاهی وزارت وی، فرصت ظهور قابلیت های اجرایی به او نداد.

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

 مسئله آموزش و پرورش در اولویت نیست . مهمترین اقدام  شهید رجایی، در یکنواخت کردن مدارس و رفع تبعیض از آنها، تاسیس امور تربیتی در نظام آموزشی و تغییر محتوای کتاب‌های درسی بود.

در دوره مرحوم پرورش ، جذب معلمان حق التدریس به خاطر افزایش جمعیت و کمبود معلمان رسمی شدت گرفت.

معمولا از آقای نجفی به نیکی یاد می شود و آن هم به خاطر طولانی بودن وزارت وی و هم به واسطه اقداماتی است که در زمان ایشان صورت گرفته است: تشکیل مدارس غیرانتفاعی ، واگذاری امور اجرایی به مدارس، تغییر نظام آموزشی از نظام قدیم به نظام جدید، تسهیل روند گزینش‌های آموزش و پرورش و سخت کردن شرایط انتقال و استخدام معلمان، از جمله فعالیت های تاثیرگذار او بود.

آقای حاجی با واگذاری اداره امور مدارس به خود معلمان و حذف معاونت پرورشی از این وزارتخانه، خواست اصلاحات ساختاری نجفی را پی بگیردکه بلافاصله ، محمود فرشیدی  از راه رسید و دوباره در احیای معاونت پرورشی کوشید .

کمی بعد ، آقای علی احمدی از جداسازی کتب درسی و دختران و پسران و ساخت اندرونی در مدارس دخترانه سخن ‌گفت و هم مقابل فشارها برای استخدام حق التدریسی ها و نیز اجرای قانون حذف کنکور ایستاد.

انتشار سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و رونمایی از برنامه درسی ملی و تلاش برای اجرای نظام شش سه سه و تعطیلی پنج شنبه‌های مدارس ، از جمله اقدامات آقای حاجی بابایی بود.

در دوران آقای فانی، نوعی برگشت به آموزش و پرورش دوره اصلاحات شد و به عنوان یکی از افراد با تجربه بسیار در آموزش و پرورش، به مدیریت آموزشگاهی و ساماندهی دانشگاه فرهنگیان توجه شد و ضمنا اجرای طرح رتبه ‌بندی معلمان به دلیل ناپخته و غیرکارشناسی بودن آن، به طور موقت متوقف شد.

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

نقطه عطف شدن این دوران چنان تاثیرگذار بود که حتی می توان آقایان آشتیانی و بطحایی را، با کمی اغماض، ادامه دهندگان راه او تلقی نمود.آقای احمدی دانش‌آشتیانی که بیشتر دانشگاهی بود، در سه حوزه ساماندهی صندوق ذخیره فرهنگیان، پرداخت معوقات معلمان و اجرا و تدوین برخی از مواد سند تحول بنیادین فعالیت کرد.

آقای بطحایی، به عنوان دومین عضو برجسته و برآمده از خانواده آموزش و پرورش، یک سری فعالیت های صوری مثل حذف آزمون و کتاب‌های کمک آموزشی از مدارس ابتدایی، حذف آزمون مدارس نمونه دولتی برای دانش آموزان ورودی پایه دهم، حذف مشق شب و جایگزینی تکالیف مهارت محور، حذف پیک نوروزی کرد و البته برگزاری انتخابات نمایندگان فرهنگیان در صندوق ذخیره  و تلاش برای اجرای رتبه بندی معلمان از جمله اقدامات او بود. وقتی هر اداره به جای تعقیب سیاست های آموزشی ، شبیه یه پایگاه عقیدتی می شود که آموزش سیاسی می دهد یا بیشتر به یک بنگاه شغلی می ماند که در آخر ماه، دستمزد کارمندانش را توزیع می کند .

برآمدن وزیر اخیر، به دنبال رد صلاحیت دو فرد معرفی شده به مجلس بود که همه فهمیدند به ناچار و از سراضطرار ، به او رای دادند تا کابینه بسته شود و الا یکی که قریب هشت سال خارج از آموزش و پرورش کار کرده و اشرافی بر حوزه آموزش و پرورش نداشته، قبل از همه خودش نباید می گذاشته به این سمت معرفی شود تا خیلی زود ازاین کارعزل نشود.

 ناگفته نماند که بخشی از ناکارآمدی این وزرا نه به واسطه ناتوانی ذاتی یا بی اطلاعی همه آنها که اغلب به خاطر نامساعدی و نامناسبی زمینه کارشان بوده است. به بیانی دیگر، برخی از آنها نه این که نتوانسته اند، بلکه دستهایی نامریی نخواسته اند یا نگذاشته اند آنها کارکنند والا کیست که نداند  شخصی مثل مرحوم شکوهی یک صاحب نظر تربیتی ، مرحوم پرورش، یک ‌استاد شناخته شده در حوزه مباحث دینی و اخلاقی ،آقای اکرمی، یک فعال سیاسی و چهره تاثیر گذار اجتماعی و آقای مظفر فردی متعهد و آشنا با رسالت تعلیم و تربیت بودند.

ذکر این نکته هم ضروری است که تصور می شود سرو سامان دادن به اقتصاد و اجتماع و آموزش و بهداشت و مسائل آشفته دیگر، با جابه جا کردن وزیران آن حوزه حل شود.  اما بهبود حال نظام آموزشی با تغییر وزیر آن ممکن نمی شود. چون در شرایط فعلی اقتصاد و معیشت مردم ، مسئله آموزش و پرورش در اولویت نیست و این در حالی است که این وزارتخانه تولید کننده سرمایه انسانی کشور است و به شدت نیازمند بودجه ریزی و برخورداری از منابع مالی است.

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

  گفته اند که:

در تمام جوامع، مملکت داری و مدرسه داری، دشوارترین کارهاست. دشواری این دو و به ویژه مدرسه داری در جوامع درحال توسعه ای مثل جامعه ما، مضاعف است. یکی به خاطر منحصر به فرد بودن نظام آموزشی و انقلابی و ایدئولوژیک بودن آن است که مثل هیچ یک از نظام های آموزشی دنیا نیست . یکی هم به واسطه هزینه بر و پرخرج بودن آن در زمانه ای است که به شدت تحت تاثیر طوفان تحریم و تورم است.

اضافه بر این، آموزش و پرورش ما به کلاف سردر گمی می ماند که دستی و دست هایی را یارای بازکردنش نیست و اغلب گمان می کنند دست خالی و فقر مالی، علت اصلی نابه سامانی آن است و لذا اگر دستمزد معلمان تا سطح سایر کارمندان ارتقا یابد، راهی در برون رفت آن از تنگناهای موجود حاصل خواهد شد. ولی بدحالی نظام آموزشی تنها به واسطه ضعف بنیه ی مالی آن نیست. حضور زیاد و نفوذ کم معلمان در نظام آموزشی ، راه را برای روزمرگی و باری به هر جهت شدن مسائل آموزش و پرورش هموار کرده است به گونه ای که بعید نیست حتی بی وزیر نیز روزگارش سپری گردد.

اصلا وقتی مرجعیت اجتماعی معلمان تقریبا رو به زوال قرار گرفته است ؛

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

وقتی محافظه کاری، بی تفاوتی و هراس از حراست، عادت دیرینه غالب معلمان است ؛

وقتی اولیای نجیب و ناامید از مساعدت و عنایت وزارتخانه، بخشی از هزینه های جاری مدارس را به نام مشارکت های عمومی تامین می کنند ؛

وقتی  بخش زیادی از نیروهای زبده و کارآمد آموزش و پرورش که پیگیر امور فرهنگیان می شوند نیز در زد و بند سیاسی کاری های مرسوم ، فعالیت صنفی را با کار سیاسی در هم می آمیزند ،تحلیل می روند و به تدریج از یادها می روند ؛

وقتی سیاست مدرسه فروشی، راهی برای برون رفت از تنگنای کسری بودجه توصیه و تکلیف شده است ؛

وقتی بیش از نود درصد بودجه وزارتخانه، به پرداخت حقوق معلمان و کارکنان اختصاص می یابد ؛

وقتی این همه عزل و نصب وزیر در طول این چهل و چند سال نتوانست به فتح و فرجی در سامان بخشی آن منجر شود ؛

وقتی هر اداره به جای تعقیب سیاست های آموزشی ، شبیه یه پایگاه عقیدتی می شود که آموزش سیاسی می دهد یا بیشتر به یک بنگاه شغلی می ماند که در آخر ماه، دستمزد کارمندانش را توزیع می کند ؛

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

وقتی اوج و فرود تاملات اجتماعی روی نظام آموزشی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری است که هر نامزدی، شانه های فرهنگیان بینوا را نردبان بالا نشینی خویش فرض می کنند ؛

وقتی اهم مطالب معلمان معترض در تحصن ها، در باب پائین حقوق و نبود برابری در پرداخت ها و برخورداری از مسائل رفاهی است و کمترین معلمی از سایر مسائل مانند عدالت آموزشی  ، نبود تجهیزات ، ایرادات شیوه های آموزشی و... دم می زند ؛

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

وقتی این همه اما و اگر و ای کاش در تصمیم گیری های آموزشی و پرورشی وجود داشته و دارد.... دیگر نباید از عدم حضور یکی به نام وزیر بر صدر وزارتخانه نالید. این طور هم نمایندگان مجلس به زحمت استیضاح نمی افتند و هم آن شخص وزیر ، شرمنده نتوانستن های خویش نخواهد شد.

   کلام آخر آن که ؛

درد سرهای ما از نابه سامانی روابط انسانی هم هست ؛ نهادینه شدن پاره ای رفتارهای میان بر نظیر دروغ گویی، سلطه روابط بر ضوابط ، تدوین طرح های شعارهای، زد و بندهای اداری ، سوء استفاده از موقعیت اداری ، حیف و میل بودجه دولتی و نظائر آن عرصه را برای هر فکر و کار تازه تنگ و تار کرده است و در این هیاهو، هنوز دست و دلهایی نامریی در کارند که خوش دارند معلمان در غم نان از هم جدا شوند و دور هم جمع نشوند تا به راحتی دیده نشوند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آیا نوع وزیر آموزش و پرورش تاثیری در بهبود حال تعلیم و تربیت و مرجعیت اجتماعی معلمان دارد

منتشرشده در یادداشت

ماجرای اعتصاب معلمان در زمان رضا شاه و قلدری فرهنگی رضا خان در صدای معلم

رضا خان از همان روز اول کودتا (سوم اسفند 1299) به زور، قلدری و خشونت وجهه‌ی قانونی داد و همچون شبحی تاریک بر تمامی ارکان دولت سایه افکند چنان که هیچ نخست‌وزیری نتوانست این وضعیت را تحمل کند و از کودتا ( اسفند 1299) تا نخست‌وزیری او یعنی در مدت دو سال (1302-1300) شش دولت سر کار آمده و سقوط کرد.

رضا خان یک قزاق جاهل و قلدر بود و هسته و حلقه‌ی اصلی کارگزارانش نیز از همین قزاق‌های جاهلی بودند که میراث‌دار سنت ارتش تزاری روس در مستعمرات آن دولت بودند.

رضا خان تا جایی که می‌توانست با اعمال زور، ارعاب و تهدید، خشونت و قلدری را به امری مشروع و قانونی تبدیل کرد و در هر موردی که منویات شخصی‌اش ایجاب می‌کرد، حتی از این قوانین نیز تخطی می‌کرد. او حتی سال‌ها بعد و پس از تجربه‌ی جایگاه‌های وزارت جنگ، نخست‌وزیری و حتی پادشاهی، به شخصیتی رشد یافته و فرهیخته تبدیل نشد. از قزاقی تا پادشاهی، پرخاشگر، فحاش، قلدر و بزن بهادر بود. او یک جاهل بود، جاهل ماند و جاهل رفت.

ماجرای اعتصاب معلمان در زمان رضا شاه و قلدری فرهنگی رضا خان در صدای معلم

از روزی که رضا خان کودتا کرده و سردار سپه شد، اکثر وزرای کابینه‌های پی‌ در پی با دخالت و تأیید او سر کار می‌آمدند. این وزرا افرادی بودند که به راحتی تسلیم قلدری او شده و حتی برای تقرب به او مسابقه می‌دادند. آنها که عاجز از هر نوع تدبیر اصولی بودند، بهترین راه چاره را در توسل به قلدرمآبی و زورگویی به تأسی از سردار سپه یافتند. چنان که گویی روشی نو در تدبیر امور یافته‌اند. اگر هم وزیری باب میل رضا خان نبود، با کارشکنی‌ها و آزارهای پنهان و آشکار او مواجه می‌شد تا جایی که یا همکاری کند (حداقل سکوت) یا کناره‌گیری.

از نمونه‌های بسیار جالب این مقامات و رفتارهای زورگویانه، رفتار وزیر فرهنگ با معلمین معترض بود.

ماجرای اعتصاب معلمان در زمان رضا شاه و قلدری فرهنگی رضا خان در صدای معلم

در سال 1300 حقوق معلمین مدارس به مدت 6 ماه پرداخت نشد. سرانجام در روز 27 مهر ماه 1300 (16 صفر 1340 ق)، معلمین مدارس که چندین بار به نخست‌وزیر مراجعه کرده و نتیجه نگرفته بودند، اعلامیه‌ای منتشر کرده و اعتصاب کردند. مدارس تعطیل شدند و معلمین معترض در مسجد سپهسالار گرد آمدند.

از میان معلمین معترض یک نماینده انتخاب شده و برای مذاکره با وزیر فرهنگ نزد او رفت. همچنین بیانیه‌ای با عنوان «دیوار آهنین» منتشر کرده و اعلام کردند تا حقوق‌شان پرداخت نشده، سر کار نخواهند رفت.

وزیر فرهنگ در گفت و گو با نماینده‌ی معلمین با تحکم گفت: مخارج قشون بر همه چیز مقدم است! و تنها حقوق 2 ماه از 6 ماه معوق پرداخت شد (مکی، 1361، ج1: ص542). این در حالی بود که تنها دلیل موجه قزاق‌ها برای کودتا به فرماندهی رضا میرپنج و آن همه بی‌قاعدگی، عقب افتادن حقوق و مواجب‌شان به مدت 4 ماه بود. 


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ماجرای اعتصاب معلمان در زمان رضا شاه و قلدری فرهنگی رضا خان در صدای معلم

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

عالی - 6.3%
خوب - 6.5%
تاثیر چندانی نداشته است - 29%
رتبه بندی فقط به ایجاد نارضایتی بیشتر معلمان و تبعیض درون سازمانی انجامیده است - 58.2%

مجموع آرا: 414

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور