بدون مجامله و مجادله ، وزارت آموزش و پرورش برای محقق ساختن اهداف قانون گذار در قانون اساسی و قوانین موضوع می باشد که این امر را با تهیه دستور العمل ها و آیین نامه هایی، اجرایی می کند و مدیران استانی و شهرستانی موظف می باشند که این آیین نامه ها را بومی کرده و به اجراء بگذارند
حال اگر وزارت به و ظیفه خود عمل کند و آیین نامه ها و دستور العمل ها را برای استان و شهرستان ها بفرستد و در استان ها و شهرستانها یا به گوش نگیرند و یا اساسا تن به کار و برنامه ندهند و علت آن هم در این باشد که مدیران به آیین نامه و بخش نامه اعتقادی نداشته باشند و یا فرصت مراجعه به آن را نداشته باشند آیا این امر به این منتهی نخواهد شد که :
رفته رفته از کیفیت کار مدارس دولتی کاسته شود و به نوعی دولت و سیستم آموزشی در برابر بخش خصوصی بی اعتبار شود تا جایی که نرخ بالایی از فارغ التحصیلان مدارس خصوصی در کنکور قبول می شوند و یا کیفیت کاری آنها بالاتر از کیفیت مدارس دولتی را نشان می دهد.
جناب وزیر
مثل معروفی که اذعان می دارد اهالی عالم توسعه نیافته به جای اینکه در جست و جوی راه درست و رفتار شایسته باشند، رفتار و کردار عادی خود را برتر از هر رفتاری میدانند و با حدت و شدت آن را توجیه میکنند. آیا این مدیران از یک چاچوب نظری مستحکمی برخوردارند که با ادغام علم و تجربه، حوزه سرپرستی خود را به نحو مناسب و مطلوب اداره کنند؟
در رابطه با مدیران شهرستانی مصداق یافته است تا جایی که افرادی برای این کار برگزیده می شوند که از نوعی استبداد بسیار متحجرانه در رنجند ؛ استبدادی که در آن او تنها به اطاعت و حرف شنوی از کسانی می پردازد که با او در یک خط و مرام بوده باشند و یا به نوعی کلام و حرف او را قبول داشته باشند و از او اطاعت بکنند و از این روست که به محض ورود در جایگاه مدیریت همه نیروهای کارآ و با توان بالا از حیطه مدیریت خارج و به جای ایشان کسانی را وارد می کنند که عمده وقت و برنامه خود را به حضور در محافل و ابراز رفتارهای محفلی اختصاص می دهند .
البته کار را در این حد نگه نمی دارند و عمده و قت خود را به جای آنکه به حضور در مجامع درک و شناسایی مشکلات و به نوعی بومی سازی آیین نامه ها و بخش نامه ها بکنند حضور و وقتشان را به نشست و برخاست با کسانی اختصاص می دهند که در همه عمر خود حتی به این فکر نکرده اند که سازمانی به نام آموزش و پرورش وجود دارد و برای آن وظایف و اهدافی مقرر شده است و از این روست که رفته رفته از میزان درخواست ها و مطالبات حوزه های شهرستانی به مواردی ختم می شود که در سفر دکتررخشانی مهر معاون وزیر و رئیس سازمان نوسازی مدارس به زنجان خود را نمایان می سازد و به ابزاری برای استهزای مسئولین استانی تبدیل می شود :
- موافقت با تامین بخشی از تجهیزات مورد نیاز مدارس سه شهرستان
- موافقت با تامین آسفالت بخشی از مدارس نیازمند شدید سه شهرستان
- موافقت با تعمیر سیستم گرمایشی برخی مدارس سه شهرستان
- موافقت با تامین بخشی از نیازهای مدارس به ایزوگام سه شهرستان
جناب وزیر
آیا کسانی که درخواست مطالعه شده آنها برای حل مشکلات مدارس و سازمان آموزشی آسفالت و چند متر ایزو گام است که می شود آنها را با مراجعه به چند خیر برطرف ساخت در زمره انسان های توسعه یافته قرار می گیرند؟
آیا این مدیران با این افق دید می توانند از اهل تحقیق و پژوهش برای شناسایی مشکلات کلان دعوت به همکاری کنند ؟
آیا این مدیران از یک چارچوب نظری مستحکمی برخوردارند که با ادغام علم و تجربه، حوزه سرپرستی خود را به نحو مناسب و مطلوب اداره کنند؟
آیا توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ی تفاهم و همکاری و اجرای کار به وسیله دیگران را دارند؟
و یا کسانی که شناخت آنها از مشکلات در حد فهم آسفالت و ایزوگام و درخواست آن از معاون وزیر می باشد می توان انتظار داشت که روش هایی را به کار گیرند که بشود از طریق آنها کیفیت کار آموزشی در مدارس دولتی را به حدی رساند که در آن اکثر قریب به اتفاق موفق شوندگان در کنکور از مدارس دولتی باشند ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در کانالی [به نام] دکتر شفیعی کدکنی خاطره ای از زندگی و دوران تنگدستی دکتر پرویز ناتل خانلری از زبان خود ایشان منتشر شده است. خاطره ای که با توجه به اخبار سالها و ماههای اخیر در مورد مفاسد اقتصادی مرتبط با برخی مسئولین جای تامل بیشتری دارد .
دکتر پرویز ناتل خانلری از اولین کسانی بود که در ایران موفق به اخذ مدرک دکترای ادبیات فارسی شد. خانلری از ادبا و شاعران قرن معاصر ما محسوب می شود و شعر « عقاب » او بی شک یکی از زیباترین سروده های شعر فارسی چندین دهه اخیر است. ناتل خانلری در دهه چهل شمسی به واسطه ایجاد « بنیاد فرهنگ ایران » خدمات مهمی در حفظ زبان و ادب فارسی ایفا کرده است.
وجه دیگر زندگی دکتر ناتل خانلری زندگی سیاسی او است. خانلری به واسطه نزدیکی و دوستی با اسد الله علم بیش از بیست سال سناتور انتصابی مجلس سنا بود و در دوره کوتاه نخست وزیری علم هم به عنوان وزیر فرهنگ و هنر دولت او فعالیت می کرد.
پس از انقلاب اسلامی دکتر خانلری به مدت صد روز بازداشت بود و پس از آزادی با انفصال از تمام خدمات دولتی و الزام به عودت تمام حقوق دریافتی از سناتوری، با تنگدستی و از طریق فروش کتاب ها و دریافت مبلغ ناچیز حق تالیف به زندگی خود ادامه داد. تا اینکه در شهریور سال شصت و نه از دنیا رفت.
بخش کوتاهی از خاطره دکتر خانلری پس از آزادی از زندان:
« همین که انقلاب شد پس از خروج از زندان حقوقِ بازنشستگی را قطع کردند و حسابهای بانک را بستند و حقِ معامله را سلب کردند و از پسانداز بابت حقوق دورهٔ سناتوری مبلغ یک میلیون و سیصدهزار تومان مطالبه کردند... حاصل اینکه پس از چهل و هفت سال تدریس از آموزگاری تا استادی فعلا از مال دنیا، یک پول درآمد ندارم و با فروشِ کتاب و درآمدِ مختصری از حقِ تألیف که کتابفروشان میپردازند این سهساله را با تشویش و سختیِ معیشت در این گرانی سرسامآور به سر بردهام تا بعد چه بلایی به سرم بیاید... وقتی که در زندان بودم در یکی از روزنامههای اسلامی فهرستی از اسامی رجالِ دورهٔ طاغوت چاپ کرده بودند زیر عنوان «غارتگرانِ اموالِ ملّی» و اسم من هم در آن میان بود. این دو صفحه را نوشتم تا خودم و دیگران بدانیم که من چقدر از اموال را غارت کردهام... »
خانلری پس این یادداشت داستان زندگی پر از فقر و تنگدستگی خود تا رسیدن به سناتوری را بیان می کند و پس از آن اشاره می کند که تنها منبع درآمد او در آن دو دهه سناتوری همان حقوق نمایندگی بوده است که به مراتب از حقوق دانشگاهی او که همزمان بیش از سه دهه در آن فعالیت کرده و تومانی دریافت نکرده، پایین تر بوده است.
حالا بیش از سه دهه است که دکتر ناتل خانلری از دنیا رفت و نمی تواند اخبار و تیترهای روزنامه های کشور را ببیند، تا به قضاوت بنشیند که کسانی که او را به عنوان « غارتگر بیت المال » خطاب می کردند و قصد کشتنش را داشتند (نقل است برخی انقلابیون قصد اعدام دکتر ناتل خانلری را داشتند که به وساطت و دخالت شهید مطهری منصرف می شوند) ؛ امروز در چه جایگاه و شرایطی قرار دارند.
اما فقط توجه به این نکته کافی است که امثال دکتر ناتل خانلری که غارتگر بیت المال نامیده می شد کجا و امثال بابک زنجانی و سالار آقاخان و خاوری و برخی نمایندگان و وکیلان و مدیران فولاد مبارکه و...کجا.
کانال خرمگس
با مروری تند و گذرا در سخنان ابراهیم رییسی در افتتاحیه سی و ششمین اجلاس مدیران و روسای آموزش و پرورش سراسر کشور ، دوباره به همان کلید واژه هایی بر می خوریم که با گذشت چهل سال از عمر انقلاب ، از مرز وعظ و خطابه، توصیه و تذکیر فراتر نرفته اند و جایشان در میدان عمل، سخت خالی است!
شاخص های عملکردی در آموزش و پرورش نشان از روند صعودی ناهنجاری های اجتماعی، تشدید نابرابری های آموزشی و در یک کلام افول و احتضار آموزش و پرورشی دارد که آقای رییسجمهور از آن به عنوان مهمترین نهاد فرهنگی کشور ، انتظار معجزه یا شق القمر را دارند.
آموزش مدرسه ای به منزله اصلی ترین خاستگاه رنسانس فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی ایران نوین در آستانه طبقاتی شدن یا تفکیک سفره اغنیا از فرودستان قرارگرفته است که نتایج هرساله آزمون سراسری کنکور شاهدی بر این ادعاست.
مدارس عادی دولتی به عنوان تنها مأمن و پناهگاه دهک های فرودست جامعه برای آموزش و پرورش رایگان، چنان از نفس افتاده اند که در ماراتن نفس گیر رقابت برای نمره و کنکور ، زیر پای رقبای پولداری مانند مدارس خاص یا غیردولتی ، له و لورده گردیدهاند.
بخش های از سخنان رییسجمهور در این اجلاس نیز در جای خود قابل بحث، تامل برانگیز و البته اعجاب آور بود.
آقای رییسجمهور به درستی فرمودهاند: « پیشنهاد من به این اجلاس آن است که فرهیختگان و مدیران مجرب با نگاهی موشکافانه و نقادانه پیشینه را واکاوی کرده ، نقص ها و کاستی ها را بیان کنند.»
چگونه می توان آموزش و پرورش را به مثابه اصلی ترین کانون سرمایه گذاری برای تربیت نسل آینده از آزمون و خطا بر حذر داشت اما راهبری ستاد این نهاد عظیم فرهنگی را به مدیرانی سپرد که حتی یک روز در آموزش وپرورش ما یعنی مدرسه ، مشق معلمی نکرده اند!
برای تحول ، تنها جوان یا انقلابی بودن و دانشجوی دکتری بودن کافی نیست چرا که به قول رییس جمهور ، آموزش وپرورش پس از ۴۳ سال نباید دوباره به میدان آزمون و خطا یا چوگان بازی نابلد هایی بدل شود که یک روز گچ تخته را نخورده و درد آن آموزگار کلاس چند پایه در روستای صعبالعبور عشایری را هرگز نچشیده اند.
چگونه می توان در این اجلاسیه از اقتصاد پایدار آموزش و پرورش سخن گفت در حالی که وزیر شما پس از سیزده سال تاخیر در اجرای رتبهبندی معلمان ، در مقام رستم دستان ، نشسته بر رخش غرور ،پس از یک کرور منت و رجز خوانی ، می فرمایند :
« جای رییس جمهور بودم زیر بار اجرای این رتبهبندی نمی رفتم». آقای نوری هم که جز گاه شماری برای بارگذاری چند باره اسناد معلمان یا برپاکردن میز خدمت برای رتبه بندی ، ظاهراً تخصص دیگری در چنته ندارند.
گویا جناب نوری نستجیر بالله با جماعت کوران طرفند که به قول مولانا :
« حدیث چشم مگو با جماعت کوران!
چرا که فرموده بودند :« دولت قبل یعنی دولت دوازدهم، خزانه را برای آموزش و پرورش آب و جارو کرده، حتی ریالی پول برای حقوق ما معلمان نگذاشته اند ».
خدا را شکر کنید که آقای نوری رییس سازمان برنامه و بودجه نشد والا همین شندر غاز حقوق را هم نداشتیم!
تجربه مدیریتی زیسته، خاصه در سی سال گذشته نشان می دهد تشکیل این اجلاسیه ها با کمیسیون های به اصطلاح تخصصی ، با عناوینی رنگ و لعاب دار و عاریت گرفته از کلیدواژه های سند تحول آورده ای برای معلمان به همراه نخواهد داشت اگرچه ممکن است برای عدهای نان داشته باشد اما مطمئن باشید برای آموزش و پرورش آب ندارد !
حالا که آقای رییسجمهور از نقد و نقادی استقبال کردهاند چه خوب می شد با گذاشت ۱۴ ماه از عمر این دولت ، معاونان بی تجربه وزیر را یکی پس از دیگری به صف کرده ببینیم این حضرات چه تاجی از تحول بر سر آموزش و پرورش زدهاند که از چشم ها پنهان مانده است!
تکلیف سازمان ملی کودک چه شد ؟ مشاور اعظم با سند تحول چه کرده اند؟
مردم جز پول دادن چه نقشی در مردمی سازی مدارس ایفا می کنند؟ رتبهبندی چه انقلاب یا رنسانسی در آموزش و پرورش به راه انداخته است که این هنوز از نتایج سحر است !
چرا از سازمان پژوهش و برنامه ریزی ترنم تحول و عدالت خواهی به گوش نمی رسد ! چگونه می توان آموزش و پرورش را به مثابه اصلی ترین کانون سرمایه گذاری برای تربیت نسل آینده از آزمون و خطا بر حذر داشت اما راهبری ستاد این نهاد عظیم فرهنگی را به مدیرانی سپرد که حتی یک روز در آموزش وپرورش ما یعنی مدرسه ، مشق معلمی نکرده اند!
یکسان سازی نصیب آموزشی از جنس محسوسات و مشهودات است یا معقولات و مفاهیم انتزاعی و پادر هوا وقس علی هذا !
آقای نوری هم که جز گاه شماری برای بارگذاری چند باره اسناد معلمان یا برپاکردن میز خدمت برای رتبه بندی ، ظاهراً تخصص دیگری در چنته ندارند.
خوشبختانه دولت نیز پس از سیزده سال با پرداخت مبلغی به عنوان علی الحساب بابت رتبه بندی ، خیال وزیر را آسوده داشت تا بیشتر به گردشگری در استان ها بپردازند تا پرداختن به تحول بنیادین در آموزش وپرورش!
راستش را بخواهید اگر من جای رییس جمهور بودم در تغییر دوباره وزیر آموزش و پرورش درنگ نمی کردم!
قدیم که بچه بودیم و بازی می کردیم می گفتیم تا سه نشه بازی نشه !
اما در آموزش و پرورش باید بگوییم تا چهار نشه ، راضی نشه !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
صبح امروز بیست و نهم مردادماه سی و ششمین اجلاس مدیران و روسای آموزش و پرورش کشور در سالن همایشهای جمهوری اسلامی ایران با سخنرانی حجت الاسلام سید ابراهیم رییسی ، رییس جمهور؛ یوسف نوری ، وزیر آموزش و پرورش و حضور مدیران کل آموزش و پرورش کل کشور برگزار شد .
رئیس دولت سیزدهم در بخشی چنین می گوید :
« پیشنهاد بنده به این اجلاس و همه مدیران آموزش و پرورش این است که با نگاه نقادانه و منصفانه، نقاط ضعف و قوت روند حرکتی در گذشته را واکاوی و با شناخت مشکلات، راهکارهای ایجاد تحول و غلبه بر مشکلات را تدوین و ارائه کنند. »
رئیسی در جای دیگر از رویکرد « مردمی کردن آموزش و پرورش » می گوید و جلوه آن را « تقویت نقش نظارتی مردم در آموزش و پرورش » تعریف می کند . آیا قرار است همان تجارب و رویدادهای تلخ و هزینه زا در دولت معجزه هزاره سوم این بار هم تکرار و بازتولید شوند ؟
این گونه اجلاس ها که با جمع کردن صدها مدیر از سراسر کشور صورت می گیرد برای بار سی و ششم است که در مدت 36 سال برگزار شده است .
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا پس از گذشت حدود چهار دهه ، حال آموزش و پرورش کشور خوب شده است ؟
واقعا برگزاری این نشست ها و جلسات چه تاثیری در بهبود وضعیت مدرسه و واقعیت های کف آن داشته است ؟
آیا شکاف اداره و مدرسه و به تبع آن « ستاد » و « صف » ترمیم شده است ؟ چه شده رسانه ای که در دولت روحانی از آن در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری به عنوان کارشناس و در نشست های هم اندیشی از آن دعوت به عمل می آمد ؛ ( این جا ) اکنون حتا اجازه ی حضور در نشست های داخلی این وزارتخانه را ندارد ؟
آیا اعتماد « معلمان » به مدیران و مقامات بهتر شده است ؟
رئیس جمهور امروز از همه دعوت می کند تا وضعیت موجود را نقد کنند .
آیا رئیسی به عنوان رئیس دولتی که آن را مردمی می خواند و نوری به عنوان وزیر آموزش و پرورش اش ؛ می دانند تنها رسانه ی تخصصی و مستقل حوزه آموزش و پرورش را از حضور در نشست های خبری منع کرده اند ؟
آقای رئیسی توضیح دهد نظارتی که جلوه مهمی را آموزش و پرورش مردمی است چگونه باید عینیت پیدا کرده و جامه عمل بپوشد ؟
آیا در عصر ارتباطات ، این « مهم » جز از عهده « رسانه » بر می آید . آن هم رسانه ای که در « حوزه عمومی » حضور فعالی داشته و می تواند بر افکار عمومی تاثیر گذار باشد ؟
آیا با شعار دادن مساله ای حل می شود ؟
آیا قرار است همان تجارب و رویدادهای تلخ و هزینه زا در دولت معجزه هزاره سوم این بار هم تکرار و بازتولید شوند ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش خبر دارد که معاونش در نشست خبری و در پیش چشم خبرنگاران ادعای پاسخ گویی می کند و حتا این صفت را به کل مجموعه شورای معاونین و... تعمیم می دهد اما با کمال تاسف و با روش های ناپخته مانند ارسال پیام از طریق شماره ناشناس و ادبیات سخیف و غیر حرفه ای رسانه صدای معلم را فقط به خاطر نگارش یک یادداشت انتقادی تهدید به شکایت در مراجع قضایی می کند ؟
آیا این کاری منطقی و عقلایی است ؟
آیا نباید مدیران منصوب یک مجموعه به سخنان و آموزه های دولت مستقر پای بند بوده و به آن باور داشته باشند ؟
چه شده رسانه ای که در دولت روحانی از آن در مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری به عنوان کارشناس و در نشست های هم اندیشی از آن دعوت به عمل می آمد ؛ ( این جا ) اکنون حتا اجازه ی حضور در نشست های داخلی این وزارتخانه را ندارد ؟
کجا بودیم ؟
به کجا رسیدیم .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جناب وزیر
در مطلب پیشین ( این جا ) به دخالت های نمایندگان مجلس در انتخاب مدیران و بالطبع آن جدا شدن عملی مدیریت از سیستم آموزشی و زیر بلیط نماینده رفتن آن نکاتی را اشاره کردم .
در این بخش می خواهم با اشاره به ضرورت ساماندهی ساختار سیستم در شهرستان ها و شهرهایی چون ابهر مطالبی را خدمتتان عرضه بدارم .
جناب وزیر
همان گونه که مستحضرید همه پویایی ساختار اجتماعی متصل محض به ظرفیت های سازمان های آموزشی فعال در شهرستان ها بالاخص آموزش و پرورش می باشد تا جایی که اگر توفیقی در برنامه ریزی و هدایت فرهنگی در سطح شهرستان ها صورت نگیرد باید در عمل اداره آموزش و پرورش در آن شهرستان ها را مقصر دانست .
اجازه بدهید تا کمی در این خصوص توضیح بدهم :
همان گونه که مستحضرید در شهرهای بزرگ عناصر فرهنگی متعددی از جمله سینما ،تئاتر ،موزه ،مراکز مختلف فرهنگی و هنری ، مراکز ورزشی ، پارک ها ،کارهای هنری خیابانی ، رسانه ها و حتی شخصیت های مختلف سیاسی و فرهنگی در فراگیری تحولات و تغییرات فرهنگی موثرند اما در شهرهای کوچک به دلیل فقدان این امکانات ، همه نماد و نمود فرهنگ در ساحت اداره آموزش و پرورش و شخصیت معلمان مستقر می شود و مسئولیت بسیار سنگینی را برعهده می گیرد .
طبیعی است چنین جایگاهی که به دنبال خود انتظارات بی شماری را ایجاد می کند ؛ مدیریتی را در مجموعه سازمانی طلب می کند که بتواند برای : آموزش و پرورش جایگاهی برای سازندگی و بازسازی اعتماد ازدست رفته است ؛ پس به صحنه بیایید .
- جلب مشارکت عمومی
- آموزش والدین
- تعامل با سازمان های مختلف موجود در ساخت اجتماعی شهرستان
- تعامل با متخصصان و نخبگان و به میدان خواندن آنها برای دادن مشورت های فکری و کمک های فنی
و برگزاری کلاس های خانواده جهت ارتقای سطح دانش تربیتی والدین برنامه و طرح ارائه دهد تا با بیرون بردن سازمان از نوعی فسردگی و رخوت روح پویایی و سازندگی را در میان جامعه تزریق کند .
آیا می توان از مدیری که همه تمرکزش براین است که چگونه نماینده مجلس و یا فرماندار را از خود راضی نگه دارد و برای این کار صبح تا شبش را به همراهی و همنشینی با آنها اختصاص می دهد انتظار تحقق چنین اهدافی را می توان داشت ؟
و یا مدیری که همه موجودیت سازمانی خود را در این می بیند که وظایف و اهداف سازمانی چون تبلیغاتی اسلامی را به جا آورد می تواند به اهداف کلان تری فکر کند و دارندگان توان و ظرفیت کمک های بیشتری را جذب مجموعه نماید ؟
جناب وزیر
آیا مدیران تحت هدایت شما از جمله در شهرستانی چون ابهر هدف مشترکی بین معلم و دانش آموز و اولیا در حوزه ماموریت خود تعیین کرده است که غنی تر از برنامه روتین سازمان باشد ؟
آیا سایه ی بزرگان عرصه ی تعلیم و تربیت را بالای سر خود می تواند تحمل کند و به این باور برسد که از راهنمایی های اهالی ایده و نظر در صحن تعلیم و تعلم با گشاده رویی استقبال کند ؟
آیا این مدیران می توانند با اذعان به تمامی وابستگی های وامداری خویش به اربابان قدرت ، باعث ایجاد تغییرات مطلوب در اداره تحت تولیت خویش باشند؟
آیا تحولی مثبت در رفتار و اعمال مدیران در قبال ادای دینی که دارند و می کنند مشاهده خواهد شد ؟
جواب هرچه باشد قانع کننده نیست !
جناب وزیر
آموزش و پرورش جایگاهی برای سازندگی و بازسازی اعتماد ازدست رفته است ؛ پس به صحنه بیایید .
جامه صدارت را اگر لایق خود می دانید چاره ای بیندیشید . به ناصحان و نقادان منصف این جایگاه بهاء دهید.
صرف حرف های قشنگ و برنامه های روتین نمی تواند متضمن بقاء و ارتقاء سطح علمی با مدیران این چنینی در کشور باشد. دلایل عدم توفیق اینان، عدم آگاهی از نقش تعیین کننده و سرنوشت ساز عوامل درگیر امور آموزشی و پرورشی و عدم برقراری روابط مناسب با ایشان، به دلیل نداشتن قدرت تصمیم گیری بدون اجازه از حلقه ی انتصابی خوداست .
جناب وزیر
به دست خودتان حول وزارت تحت امر خویش حصار نکشید و برای ثبت در تاریخ آموزش و پرورش به فریاد بگویید دخالت قوای دیگر برای انتصابات مدیران تا کجاست ؟
حصار تنگ نظری های آفت زا را بشکنید !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکی از ارکان مقدس و پایه های انقلابی دانشگاه در کشور ما که به نوعی و به اصطلاح عامیانه پاتوق بچه های ولایی و ارزشی است ، واحد بسیج دانشجویی میباشد . این محل مقدس که به نوعی حافظ آرمان های انقلاب و مجری دستورات رهبر معظم انقلاب است در دانشگاه حاکمیتی و ماموریت گرا یعنی « دانشگاه فرهنگیان » از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است .
من هم به عنوان دانشجو معلم دیروز و معلم و کارشناس امروز در جایگاهی که خادم دانشجو معلمان بودم و با عنایت به اینکه از ۷ سالگی عضو بسیج بوده و هستم ، بچه های انقلابی و جهادی که عملا همیشه به صورت جهادی در صحنه حضور داشتند و شبانه روز ( بسیج دانشجویی) در عرصه های مختلف خدمت می کردند را در تمامی پردیس ها و مراکز این دانشگاه میدیدم آن هم با اخلاص تمام و بدون هیچ گونه چشم داشتی .
مستحضرید که دانشگاه فرهنگیان در حال حاضر و در سال ۱۴۰۱ با بُرد ملی و ۹۸ پردیس ومرکز در ۳۱ استان کشور و در دولت انقلابی آیه الله رییسی باید گام های بلند خود را تکرار کند از جمله مقوله ی ستادی بسیج دانشحویی دانشگاه فرهنگیان و مسئول آن که باید از بدنه ی دانشجویی دانشگاه فرهنگیان باشد
لذا باید فکری به حال آقای سجاد صدیقی به عنوان مسئول بسیج دانشجویی این دانشگاه که یک روز هم سابقه تحصیل در دانشگاه فرهنگیان ندارد و به نوعی غیر بومی دانشگاه فرهنگیان محسوب می شوند و دانشجوی دانشگاه علامه طباطباایی است نمود که بر بسیج دانشجویی دانشگاه فرهنگیان خیمه زده و این مساله باعث شده همه فکر کنند که در این دانشگاه و از حدود ۱۵۰ هزار دانشجوی آن ، فردی توانمند و باعرضه برای اداره واحد بسیج پیدا نشود تا سجاد صدیقی از دانشگاهی دیگر این سمت را اشغال کرده باشد که این به نظر بنده توهینی آشکار به بچه های مخلص بسیجی کل دانشگاه فرهنگیان است.
به نظرم ایشان (آقای صدیقی مسئول چندن ساله فعلی بسیج دانشجویی) در مقابل نخبگان و دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان هیچ مزیت و برتری نداشته و برعکس فقط در کارنمایی و گزارشات مهارت دارد .
دانشگاه فرهنگیان دانشجویان و فارغ التحصیلان بسیار توانمند و انقلابی دارد حال اینکه مسئول ستادی بسیج دانشگاه فرهنگیان باید همانند سایر دانشگاه ها و با احترام به دانشجو معلمان فرهیخته یا حداقل فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان از بین ایشان انتخاب شود.
من این موضوع را محضر سردار معزز آقای دکتر کفعمی فرمانده بسیج دانشجویی کشور کتباً نیز اعلام کرده ام که تا الان بی نتیجه مانده است.
جا دارد فردی که دانشجوی این دانشگاه نبوده جای خود را به فردی از بدنه و جوهر دانشگاه فرهنگیان بدهد و آقای سجاد صدیقی در همان بسیج دانشجویی محل تحصیل اش یعنی دانشگاه علامه طباطبایی خدمت کندتا مجال لازم برای دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان گشوده شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
امروز سه شنبه بیست و پنجم مرداد نام « صدای معلم » از گروه پوشش خبری خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش حذف شد .
این رسانه پیش از به قدرت رسیدن دولت سیزدهم و استقرار آن در گزارش ها و یادداشت های متعدد نسبت به بروز فرهنگ امنیتی هشدار داده بود .
این رسانه بارها بر این موضوع تاکید کرده بود که مسئولان منصوب در وزارت آموزش و پرورش تحمل شنیدن « صدای منتقد » و نقدهای رسانه های مستقل را ندارند و متاسفانه همان گونه که انتظار می رفت این پیش بینی به واقعیت پیوست .
با این حال « صدای معلم » و با وجود این گونه حرکات ناپخته و غیرمدنی به مطالبه گری مدنی و کارشناسی در حوزه عمومی آموزش و پرورش با قدرت و پیوسته ادامه خواهد داد و این قبیل رفتارها تاثیری در مشی این رسانه مستقل و منتقد در زمینه حق خواهی و انعکاس مطالبات قانونی و به حق معلمان و سایر ارکان تعلیم و تربیت نخواهد داشت .
پایان پیام/
گروه گزارش/
امروز شنبه 22 مرداد مراسم تودیع و معارفه معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش در این وزارتخانه برگزار گردید .
این نشست بر خلاف عرف مرسوم به جای آن که در محل معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش انجام شود در نشست شورای معاونین این وزارتخانه برگزار گردید .
فخرالدين دانش آشتيانی وزیر پیشین آموزش و پرورش در دوره نخست دولت حسن روحانی ، « رضوان حکیم زاده » را در سیزدهم دی ماه 1395 به سمت معاون آموزش ابتدایی منصوب کرد .
حکیم زاده دارای دکترای برنامه ریزی درسی و عضو هيات علمي دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي دانشگاه تهران است .
تحصیلات « معصومه نجفی پازوکی » که جایگزین ایشان شده است ارتباطی با حوزه تعلیم و تربیت ندارد . وی دارای دﻛﺘﺮاي ﺗﺨﺼﺼﻲ زﺑﺎﻧ ﺸﻨﺎﺳﻲ از داﻧﺸﮕﺎه ﺗﻬﺮان و عضو هیئت علمی سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی، گروه زبان و ادب فارسی دفتر تالیف کتاب های درسی است .
نجفی پازوکی در زمان ریاست « حسن ملکی » رئیس پیشین سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی به عنوان مدیرکل دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی منصوب شد.
پازوکی در زمره مدیرانی است زمانی که کنش گران و کارشناسان مستقل آموزشی نسبت به «حذفیات کتابهای درسی ادبیات فارسی» و از جمله حذف شعرها و داستانهایی از ادبیات معاصر و کلاسیک و جایگزین کردن آن ها با متنهایی دیگر معترض بودند از این اقدامات حمایت کرده بود .
پازوکی گفته بود : ( این جا )
« مطالب این درسها متناسب با اسناد بالادستی که شامل سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی بوده، تغییر کرده و بر اساس این سند سرفصلها تعیین شده است. همکاران شورای برنامهریزی بر اساس این سرفصلها تصمیم گرفتند چه متنهایی را برای کتابهای درسی انتخاب کنند یا چه درسهایی نباید انتخاب شوند.
سند برنامه درسی ملی به صراحت توضیح میدهد که بچهها بعد از ۱۲ سال درس خواندن باید رابطه با خود، رابطه با خلق، رابطه با خلقت و محیط زیست و رابطه با خدا را یاد بگیرند تا بتوانند در کنار هم با آرامش زندگی کنند. زمانی که در برنامهریزی درسی ملی یک هدف مطرح میشود، سرفصلهایی تعریف میشود، در حالی که در کتابهای قبلی این سرفصلها وجود نداشته است و بعد متناسب با سرفصلها متنها انتخاب میشوند. در کتابهای درسی متوسطه ما هشت سرفصل مانند ادبیات جهان، ادبیات حماسی، ادبیات تعلیمی، ادبیات پایداری و ادبیات معاصر داریم. متناسب با این سرفصلها و ظرفیت محتواییای که کوچک شده از کتابهای قبلی متونی انتخاب شده و یک سری از متون نیز از آن کتابها انتخاب نشده و متون دیگری متناسب با سرفصلها انتخاب شدهاند. مثلاً شعری از استاد شفیعی کدکنی (به کجا چنین شتابان) در کتاب قبلی وجود داشته که آن را حذف کرده و شعر دیگری را بر اساس سرفصلی که داشتیم انتخاب کردهایم. این روند کلی تولید محتوای کتابها بوده است... »
رضوان حکیم زاده آخرین حلقه و فرد از مدیران ستادی وزارت آموزش و پرورش بر جای مانده از دولت پیشین بود که با رفتن ایشان ، حلقه مدیران انقلابی و جهادی تکمیل شد .
« صدای معلم » گفت و گوهای متعددی را با رضوان حکیم زاده در این سال ها برگزار کرد .
می توان گفت حکیم زاده تنها مدیر ستادی بود که با تعطیلی دو ساله مدارس در دوران کرونا مخالف بود و از آن انتقاد کرده بود .
« صدای معلم » در یک سال گذشته در گزارش های خود بارها از روند عزل و نصب های وزارت آموزش و پرورش انتقاد کرده و آن ها را فاقد منطق کارشناسی و آیتم های مدیریت علمی ارزیابی کرده است .
مشخص نیست این عزل و نصب ها در طول یک سال گذشته کدام مشکل از بحران های این وزارتخانه را حل کرده و در راستای کدامین مطالبه معلمان ، دانش آموزان و اولیای آن صورت گرفته است .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید