گروه رسانه/
تاکنون دو نقد در موضوع " دکتر معلمان " در صدای معلم توسط مدیر این رسانه به رشته تحریر درآمده است . ( این جا ) و ( این جا )
غلامرضا بهرامپور ، دکتر معلم ؛ نقدی بر آن نگاشته است .

در اكثر کشورها دانش، مهارت، تخصص، تجربه و در یک کلام شایستگی و صلاحیت های حرفه ای از اصول پایه و مهمی است که در عرصه های خطیر و آینده ساز توسعه و پيشرفت مانند آموزش، فرهنگ ، سلامت و...رعایت و در نظر گرفته می شود. به عنوان مثال اگر فردی می خواهد طبابت کند باید در علم پزشکی تحصيل، از دانش به روز دنياي سلامت آگاه و مهارت پزشکی را کسب کرده باشد، معلم پداگوژی بداند و معمار راه و رسم نقشه کشی و ساختمان را يا اينكه شهردار به شهر و مسايل آن برسد و موعظه گر ديني به مسايل و درخواست هاي ديني مردم بپردازد.
بنابراين معمول است كه هر کسی را بهر کاری ساختند. اما در كشور ما آن قدر تخصص فوران مي كند كه حوزه هاي مختلف براي هم پيشنهاد و نظر مي دهند صرف نظر از اينكه دانش لازم را براي آن حوزه دارند يا خير. بر كسي پوشيده نيست كه نظام آموزشي چه در دوره عمومي و چه در مقطع عالي دست خوش چالش ها و ضعف هايي است كه با وجود تلاش ها و اقداماتي كه درآن انجام مي گيرد هنوز با مدينه فاضله در پيامدهاي آموزشي و مهارتي فاصله زيادي دارد. يكي از اين چالش ها نيز در ناكارآمدي محتوای آموزشي و كتاب هاي درسي است. در نظام آموزشي نوين مشاركت امري پسنديده و مطلوب است اما اين مشاركت بايد در چارچوب تخصصي و مورد نياز آموزش و پرورش باشد.
در نظام آموزشي كشور ما، محتواي آموزشي بر پايه دانش آمده دركتاب هاي درسي برنامه ريزي شده و هر آنچه دانش آموز بايد در دوران تحصيل 12 ساله خود در مدارس ياد بگيرد در همين محتوا گنجانده شده است.
معلم چارچوب تدريس را به همراه فن آوري هاي آموزشي با استفاده از همين محتوا برنامه ريزي مي كند و مشخص است كه براي آموزش كودك و نوجواني كه با تغييرات و تحولات جهاني در عرصه هاي مختلف علم و فن آوري رشد پيدا مي كند، بايد اين محتوا كارآمد، به روز، علمي، مفيد، متناسب با سن و سال دانش آموزان و فاقد هرگونه دسته بندي جناحي و تعصب باشد.
چند روزي است كه در محافل آموزشي كشور نقل قولي دست به دست مي شود كه حاكي از ورود رسمی حوزه علميه به حوزه تألیف کتب درسی است و گفته شده حوزههای علمیه در تمامی گروههای درسی نماینده دارند.

در دروس حوزوي هرچه جست و جو كردم، برنامه آموزشي كه مرتبط به علوم تاليف در آموزش رسمي كشور، برنامه ريزي درسي، فلسفه آموزشي و يا هر چيز ديگري كه به اين سبك و سياق بخورد، مواجه نشدم.
اينكه گفته شود حوزههای علمیه و آموزش و پرورش دغدغههای مشترک دارند، دليل متقن و منطقي نيست كه قشر حوزوي وارد سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي شوند، آن وقت صاحب نظران و متخصصان علوم تربيتي كه عمري در همين مسير تحصيل كرده اند و تجارب حرفه اي قابل قبولي دارند آمد و شد دغدغه مندي به سازمان داشته باشند.
موضوع نوشتار حاضر اين نيست كه حوزويان سواد چه چيزي را دارند و سواد چه چيزي را ندارند ، بحث بر سر اين است كه نماينده حوزه علميه به عنوان مثال در درس رياضي، فيزيك و هندسه چه آورده اي براي مولفان مي تواند داشته باشد كه جمع مولفان از آن نگاه و دانش محروم هستند؟
بدون ترديد با توجه به شيوه نامه هاي گزينش در سازمان هاي دولتي و به ويژه آموزش و پرورش افرادي كه در گروه تاليف سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي حضور دارند از فيلترهاي مذهبي ، سياسي و علمي زيادي عبور كردند و نمي توانند بر خلاف اصول ملي و مذهبي در كتاب هاي درسي ورود و آموزه درج كنند. پس اين همه نگراني براي چيست و اگر نگراني هم وجود ندارد دليل حضور نمايندگان حوزه علميه در گروه هاي درسي چيست؟حتي اگر فرض بر اين باشدكه مي خواهند به دليل نگراني از عدول مسير مذهبي در گروه دروس ديني و تاريخي حضور داشته باشند بايد پاسخ داد كه در آن گروه ها نيز مولفان تاييد شده همين نظام مشغول به فعاليت هستند و اصول خاصي را پياده مي كنند، بنابراين باز هم جاي نگراني نيست.
در نظام آموزشي نوين مشاركت امري پسنديده و مطلوب است اما اين مشاركت بايد در چارچوب تخصصي و مورد نياز آموزش و پرورش باشد. وقتي نظامآموزشي به حد وفور مجرب و متخصص برنامه ريزي درسي و مولف كتاب درسي دارد چرا بايد از حوزه هاي ديگر كه فاقد صلاحيت ها و تخصص هاي لازم هستند، استفاده كند.

متاسفانه در سال تحصيلي جاري تغييراتي در كتاب هاي درسي اعمال شد كه نقدهاي زيادي را به همراه داشت و نظام آموزشي نتوانست در برابر آنها پاسخي بدهد. اين تغييرات در سالي انجام گرفته بود كه فردي حوزوي مديريت سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي را برعهده داشت. البته مدت زمان طولاني است كه نقدهايي بر محتواي آموزشي وارد مي شود و صرفا مربوط به اين دوره از مديريت نيست اما جنس تغييراتي كه در سال جاري انجام گرفت نه تنها در راستاي نقدهاي پيشين و ناكارآمدي كتاب هاي درسي نبود بلكه چهره غير آموزشي و حتي ضد فرهنگي داشت.
نظام آموزشي تجربه مديريت حوزويان بر تاليف كتاب هاي درسي را دارد، بايستي از همان منظر و تجربه موضوع ورود نمايندگان حوزه علميه به تاليف كتاب هاي درسي را بررسي و واكاوي كند.
كار را بايد به كاردان سپرد؛ همان طور كه معلم، جامعه شناس و روانشناس در حوزه دين و مسايل آن ورود نمي كنند چون دانش آن را ندارند، متخصصان مذهبي و ديني نيز بايد از ورود غيركارشناسانه به حوزه هاي ديگر منع شوند تا از آسيب هاي اين تداخل پيش گيري شود.
« ساقي گل و سبزه بس طربناک شدهست
درياب که هفته دگر خاک شدهسـت
مي نوش و گلي بچين که تا درنگري
گل خاک شدهست و سبزه خاشاک شدهست »
( خیام )

« صدای معلم » درگذشت بانو « فاطمه پورسلیمان » را تسلیت عرض می کند .
یادش گرامی باد .

جنگل های هیرکانی دیرینهترین جنگل های روی زمین هستند. این جنگل ها با گستره اندک خود نسبت به کل مساحت جنگل های جهان، منحصر به فردترین ژنتیک را دارا هستند. چرا که این جنگل ها در آخرین یخبندان از پای در نیامدند و به عنوان جنگل های باستانی تاکنون روی پای خود ایستادند. رویشگاه این جنگل ها در ایران است. گستره رویش آن از گلیداغ در استان گلستان تا آستارا در استان گیلان و بخش کوچکی از کشور آذربایجان واقع شده است.
جنگ لهای هیرکانی در معرض آسیب های گوناگونی قرار دارند. عوامل انسانی بزرگترین آسیب ها را تاکنون به این جنگل ها وارد کرده است.
از جمله آسیبهای آن را میتوان امراض گوناگون که ممکن است طبیعی یا از سوی انسان باشد، قاچاق چوب، تغییر کاربری اراضی و ساخت و سازهای بیرویه، تجمع زبالههای شهری، بیمارستانی و حتی صنعتی برشمرد.
از کل مساحت جنگل های هیرکانی که در سال ۱۳۴۱ ملی اعلام شده بود، بیش از نیمی از آن به دلایل گوناگون از بین رفته است.
بررسیهای نشان میدهند که در دهههای گذشته بیشترین آسیب به جنگل های هیرکانی را مصوبات مجلس، سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری، سازمان محیط، وزارت کشاورزی، وزارت راه و شهرسازی، قاچاقیچان و همدستان آنها رسانیدهاند خروج دام و خالی شدن روستاهای جنگلی از سکنه نیز بهانهای شد تا دست قاچاقچیان چوب باز شده و جنگل ها هر چه بیشتر غارت شوند. واگذاری عرصههای جنگلی به اشخاص حقیقی و حقوقی طی چند سال گذشته چهره جنگل ها را به نقاط مسکونی تغییر داد، به طوری که شاهد ساخت و ساز برج و ویلا حتی در بالاترین نقاط کوه هایی که پوشیده از جنگل هستند نیز هستیم.
با توجه به کاهش سطح جنگل های هیرکانی به کمتر از نیم از کل سطح، لازم است تا نگاه همه مردم ایران اعم از مقامات، مجلس، آموزش و پرورش، دانشگاهیان، سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان محیط زیست، وزارت مسکن و شهرسازی، وزارت نیرو و دیگر دست اندرکارانی که به نحوی کارشان با زمین و جنگلهای هیرکانی مرتبط است عوض شود.
برای تحقق این مهم نیاز به تحول در ساختار درونی و آموزش همگانیست. این سال ها آنقدر وضعیت جنگل های هیرکانی وخیم شد، که دیگر حتی جای قطع یک درخت هم نیست. با این حال صدای ارههای چوببری در فصول مساعد و غیر مساعد سال در شبها قطع نمیشود! قاچاقچیان درخت سالم را میبرند و آنها را نیمههای شب از جنگل خارج و به فروش میرسانند. قدرالسهم همدستان را نیز میپردازند، تا بتوانند باز هم بیشتر جنگل ها را نابود کنند.

این طور نیست که فکر کنید نباید از جنگلها بهرهبرداری شود، بلکه برعکس، جنگل ها نعمات خدادادی و تجدیدپذیرند که میتوان از آنها به نحو مطلوبی بهرهبرداری کرد. بنابراین برای نجات جنگل های هیرکانی مواردی پیشنهاد میشود:
۱- برداشته شدن نگاه استثمارگرانهای که از سوی مصوبات مجلس و آئیننامههای داخلی سازمانهای مربوطه به جنگل ها تحمیل شده و اصلاح بنیادین قوانین. برای تحقق این مهم نیاز به تحول در ساختار درونی و آموزش همگانیست .
۲- آموزش اهمیت کاشت بذر و نهال و حفاظت و برداشت مناسب از آنها توسط کارشناسان سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری به مردم
۳- آموزش زراعت چوب و در اختیار قرار دادن نهال آماده از سوی سازمان های مربوطه به صورت رایگان به مردم برای کاهش فشار از جنگل های هیرکانی
۴- خارج کردن جنگل ها از دست سازمان اوقاف نیز شاید راه حل مناسبی برای حفظ این جنگل ها باشد.
کانال دکتر خدیجه گلین مقدم

مقدمه
حریم خصوصی می تواند جنبه های مختلفی داشته باشد و یکی از مهمترین مباحث حقوقی و اجتماعی و روانی جامعه کنونی و معاصر در جهان محسوب می شود و از بنیادی ترین حقوق هر انسان به حساب می آید.
با ورود یک بیماری همه گیر در میان انسان ها در سال 1398 ، بسیاری از جنبه های زندگی انسان دچار تغییرات و تحولاتی گشت که یکی از تغییرات مهم در جامعه کنونی، تغییر شکل دادن آموزش رسمی در جهان بود که برای کنترل اپیدمی مورد بحث، روش آموزش مجازی از مدرسه وارد خانه ها گردید.
این روش کش و قوس های فراوان و تجربیات جدید و خوبی ها و بدی هایی را به مردم عرضه کرده است که یکی از مباحث پیرامون آن می تواند مبحث حریم خصوصی یا شخصی یا فردی باشد.
کلیات مرتبط با حریم خصوصی
حریم شخصی یا حریم خصوصی (به انگلیسی: Privacy) یعنی یک فرد یا گروه بتواند خود یا اطلاعات مربوط به خود را مجزا کند و در نتیجه بتواند خود یا اطلاعاتش را با انتخاب خویش در برابر دیگران آشکار کند. مرزها و محتوای آنچه شخصی یا خصوصی قلمداد می شود در میان فرهنگ ها و اشخاص متفاوت است، اما تم اصلی آن ها مشترک است. فضای جسمانی و روانی تابع قوانین دولتی و بین المللی نیست و حدود آن را خود فرد مشخص میکند.
حریم شخصی گاه مربوط به ناشناس بودن، یعنی تمایل به گمنام یا دور ماندن از عرصه عمومی است. انواع مختلفی از حریم نظیر حریم شخصی مالی، حریم شخصی سلامتی، حریم شخصی برخط و حریم شخصی اطلاعاتی تعریف شده است. درجه شخصی یا خصوصی بودن اطلاعات به این بستگی دارد که عموم مردم چگونه این اطلاعات را دریافت و با آن برخورد خواهند کرد؛ که خود موضوعی است که به نوبه خود به شرایط زمانی و مکانی وابسته است. مفهوم حریم شخصی بر مفهوم امنیت نیز تأثیر میگذارد؛ برای مثال، از موضوع سوء استفاده گرفته تا امنیت اطلاعات. حریم شخصی همچنین میتواند به معنای حق بر بدن باشد. طبق قوانین جاری در ایران، هیچ شخصی یا شرکت و یا ارگان دولتی چنین رفتاری با کارمند یا کارگر و .. خود نمی تواند داشته باشد و اگر چنین حرکتی داشته باشد فی نفسه محکوم به جبران خسارت می باشد.
حق مصونیت از تعرضِ حکومت، شرکت ها، یا افراد به حریم شخصی در بسیاری از کشورها تحت عنوان قوانین حفظ حریم شخصی وجود دارد و در برخی موارد، در قانون اساسی آن ها آمده است.
رابرت الیس اسمیت در مورد حریم خصوص گفته است: «تمایل داشتن هر یک از اشخاص به داشتن فضای فیزیکی که بتوانند در آن از مداخله، مزاحمت، اضطراب و آشفتگی یا پاسخگویی آزاد باشند و تلاش برای کنترل زمان و شیوه افشای اطلاعات شخصی درباره خود» البته باید در نظر گرفت این تعریف مختص به فضای فیزیکی می شود ولی حریم شخصی مباحث و فضاهای مختلفی را در بر می گیرد.
مفهوم حریم خصوصی در حقوق عمومی این موارد را در خود دارد : 1. ناشناس بودن 2. محرمانه بودن 3. تنهایی
در زمینه مفهوم حریم خصوصی تعاریف و معانی گوناگونی مطرح شده است. آنچه به عنوان اصل عام تمامی تعاریف و مفاهیم بر می آید، یکی دانستن «حریم خصوصی » با مفهوم «حق کنترل اشخاص » است. «حق کنترل » به معنای این است که شخص کنترل و احاطه نسبت به حوزه خودمختاری خویش دارد و هر زمان تمایل داشته باشد میتواند آن را به شخص دیگری اعطا کند؛ بنابراین حریم خصوصی به معنای حق کنترل شخصی نسبت به حریم شخصی و پنهانی خویش است. (منبع : مطالعه تطبیقی مفهوم و معیار حق حریم خصوصی؛ رویکرد عرفی و فرهنگی،علی مشهدی، سجاد محمدلو، پژوهش های حقوق تطبیقی، دوره 20، شماره 2 ، تابستان 1395 )

قوانین ایران در حوزه حریم خصوصی
در قانون اساسی ، منشور حقوق شهروندی و قانون آزادی اطلاعات به صورت اجمالی به حریم خصوصی اشاره شده است. در اصول 22 و 23 و 25 قانون اساسی به ترتیب مصونیت از تعرض ، منع تفتیش و تجسس در حریم خصوصی اشخاص بیان شده است. در منشور حقوق شهروندی, ابتدا در ماده 13 ممنوعیت تعرض به حریم خصوصی مطرح و در ماده 35 به حفاظت از داده های شخصی اشاره کرده است و امنیت اطلاعات در فضاهای سایبری را از حقوق مسلم شهروندان می داند و نهایتا به شرح کامل حریم خصوصی از مواد 36 الی42 پرداخته که مشمول محل سکونت ، اشیاء خصوصی ، نامه های الکترونیکی و غیر الکترونیکی ، ارتباطات تلفنی و ... می گردد و همچنین احترام به این حقوق حتی در رسانه ها و تریبون ها را نیز الزامی می داند و در ماده 82 حتی گزینش و اشتغال افراد از روش های ناقض حریم خصوصی را نیز، ممنوع کرده است. در قانون آزادی اطلاعات ، در فصل چهارم, استثنائات دسترسی به اطلاعات بیان شده که برخی از آن عبارتند از اسراردولتی ، حریم خصوصی مصرح در قانون مگر اینکه دارنده آن اذن انتشار آن را پیشاپیش داده باشد یا خواهان اطلاعات ولی, قیم یا وکیل او باشد و همچنین تهدیدی بر امنیت و آسایش عمومی محسوب گردد. در ماده 14 همان قانون مستقیما اشاره به حریم خصوصی ، اطلاعات تحصیل شده از روش های ناقص حریم خصوصی نموده و آن را ممنوع کرده است.
نقض حریم خصوصی معلم ها در دوران کرونا بدون جبران و رضایت آنها با نقض قانون اساسی کشور
با توجه به مطالب بالا می خواهیم وارد مبحث نقض حریم خصوصی معلمان و دانش آموزان در امر آموزش گردیم؛ بسیاری از افراد به راحتی و با توجه به شرایط موجود از بحث نقض حریم خصوصی در بحث آموزش در کشور رد می شوند و حرفی نمی زنند و این در حالی است که با توجه به قانون اساسی به طور کامل و مشخص حریم خصوصی معلم ها نقض گردیده است و در ادامه به دلایل این موضوع می پردازیم:
تمامی موارد فوق از موارد و مصداق های عرفی و حقوقی نقض حریم خصوصی اشخاص در جهان و در ایران محسوب می شوند و طبق قوانین جاری در ایران، هیچ شخصی یا شرکت و یا ارگان دولتی چنین رفتاری با کارمند یا کارگر و .. خود نمی تواند داشته باشد و اگر چنین حرکتی داشته باشد فی نفسه محکوم به جبران خسارت می باشد.
با توجه به منطق و استدلال فوق و قوانین جاری، می توان گفت که وزارت آموزش و پرورش ایران و به دنبال آن دولت جمهوری اسلامی ایران در شرایط کرونا از معلم ها سوء استفاده نموده است و نسبت به فعل خود، مسئولیتی قبول ننموده و حتی جبران خسارت نیز نکرده است.
به عبارتی با توجه به شرایط پیش آمده در دوران این بیماری جهان گیر، دولت وقت، جهت استفاده از حریم خصوصی و امکانات خصوصی معلم ها نیاز بوده است که رضایت معلم ها را به هر شکل فراهم آورد و از فشار و اجبار حهت این امر پرهیز کند؛ و با توجه به این موضوع یعنی اجبار در وارد شدن به حریم خصوصی معلم ها بدون رضایت و همچنین بدون پرداخت هزینه های آن می توان گفت وزارت و دولت وقت نقض قانون نموده و در این امر محکوم می باشند.

و اینکه معلم ها وارد این موضوع حقوقی و عرفی و اقتصادی نمی گردند دلایل مختلف می تواند داشته باشد و این دلایل را می توان در سکوت همیشگی معلم ها در برابر ظلم دائم سیستم دولت و کشور بر آنها دید که به صورت اعتیاد آوری در آمده است و همچنین تلقین پیامبروار بودن معلم در جامعه که باید فداکار باشد نیز می تواند علاوه بر این موضوع گردد و دلیل آخر که می توان عنوان کرد ساده دل بودن اکثریت معلم ها و همچنین نبود متولیان و افراد پیگیر حقوق آنها باشد ؛ به عبارتی معلم ها با حدود جمعیت 1 میلیون نفر ، قادر به احقاق حق خود به دلیل نبود یک صنف قوی و پیگیر نمی باشند.
و در پایان با توجه به تمام مطالب فوق، می توان گفت که وزارت مربوطه و دولت مرحومه هر چه سریع تر باید جبران خسارات نموده و هزینه های متحمل گشته معلمان را پرداخت نماید و این حق و حقوق و پراخت خسارت، خواه نا خواه بر ضمه دولت، جاری است تا زمانی که پرداخت کند و اگر چنین هم نکند معلم ها این حق را تا زمان پرداخت و جبران آن زنده می دانند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

سیاست گذاران بی سیاست حوزه آموزش و فرهنگ ما دهه هاست فکر می کنند که با حذف واحد درسی زیبایی شناسی و عدم آموزش و نشان ندادن آبزار و آلات موسیقی در مدرسه و تلویزیون می توانند دانش آموزان را افرادی گریزان و متنفر از موسیقی پرورش دهند. آنها نمی دانند که اگر کودک و نوجوان شناختی از هنر و موسیقی نداشته باشد، از موسیقی متنفر نخواهد شد، بلکه به واسطه عدم آگاهی هر کالای مبتذل و هر زباله ای را به جای کالای هنری گرفته و مصرف خواهد کرد..
وقتی مسیر عادی و جریان معمولی موسیقی پاپ ممنوع شد، این ژانر موسیقیایی نه تنها از بین نرفت بلکه از روی زمین و مقابل چشمان مردم و خانواده به زیر زمین و پستوها کوچ کرد و همچون آبی که مسیر طبیعی اش سد شده باشد، از کناره ها شروع به سرریز نموده و در این مسیر با شکستن سدها و ویرانی زمین های اطراف خود را با سرعت و قدرت تخریب بیشتری به متن جامعه تحمیل کرد.
حال به واسطه ابتذال و بلاهتی که عده ای به نام موسیقی راه انداخته اند و با یکدیگر در حال رقابتند، آن اندک دانش آموزانی هم که سرشان به کار خودشان گرم است هم ترغیب می شوند که سر از کار و بار "آلکسیس" دربیاورند و از قافله عقب نمانند.
هر چند فکر نمی کنم در مملکتی که بازیگران پورن از مفاخر فرهنگی اش معروف ترند و مردم آنها را با پیشوند "خاله" و "عمو" شناخته و معرفی می کنند و جوانانش در صفحه جهانبخت و کارداشیان و بیلزریان پلاسند، این اتفاق هم چیز چندان عجیبی باشد.

ساسی مانکن اتفاقا در این زمینه زرنگ تر از بقیه همکارانش است و روح زمانه را می شناسد و به اصطلاح «سفارش زمانه را سریع تر از دیگران می گیرد» و به همین دلیل است که هر آهنگی که بیرون می دهد سریعا ورد زبان نوجوانان و جوانان می شود. او می داند که جامعه مخاطبش تشنه "خوشگل سکسی" و "آلکسیس" است و به این هم آگاه است که قبل از توصیه او هم اینستاگرام را بر هر چیزی اولویت دارد.
ساسی مانکن فقط چیزی را می خواند و می گوید که مخاطبش تشنه شنیدن آن است.
کانال خرمگس
گروه رسانه/
تاکنون دو نقد در موضوع " دکتر معلمان " در صدای معلم توسط مدیر این رسانه به رشته تحریر درآمده است . ( این جا ) و ( این جا )
احمد احمدی شیخلر ، دکتر معلم ؛ نقدی بر آن نگاشته است .

با شروع همه گیری ویروس کوید ۱۹، یکی از مراکز تجمعی که لازم بود به سرعت تعطیل شود، مدارس بودند. این مهم هرچند با اظهار نظرهای متفاوت و متناقض برخی مسئولان با شروع سال تحصیلی و یا در مصاف با زمان امتحانات چالش برانگیز شد؛ اما در نهایت این ویروس سرکش کرونا بود که اجازه نداد مسئولان تعلیم و تربیت کشور ریسک بازگشایی مدارس را به جان بخرند.
با بسته شدن مدارس به عنوان خانه دوم محصلین و با تمهیدات انجام شده در فضای مجازی، نرم افزار «شاد» به خانه ها آمد تا دانش آموزان ملزم شوند در این دوران، بار سنگین یادگیری و فراگیری را از «حضوری» به «مجازی» تجربه کنند.
حالا در این فضای تهی از دانش آموزان، صدای زدن ترکه و چوب و خط کش ناظم در حیاط و راهروهای مدرسه به گوش نمی رسد و نگاه تند و تیز و اَخم معلمانی که گاه اقدام به تنبیه بدنی می کردند، نمودی ندارد، چرا که میز و نیمکت های کلاس از وجود شاگردان و به خصوص بچه های جَلب، درس نخوان و بازیگوش خالی است.
در تاریخ تعلیم و تربیت کشور ما، همیشه مسئولین مدرسه اعم از مدیر و ناظم و معلم خودشان را به نوعی ولّی محصلین به حساب می آورند. آنها مثل پدر و مادرها خیر دانش آموزان را می خواهند و این خیر خواهی البته مجوزی برای برخورد قهری آنها با دانش آموزان است. برای همین وقتی مسئولین مدرسه دقعتاً انواع تنبیه ها را می نواختند، به خیالشان پدرانه می نوازند! از این رو ست که اولیاء مدرسه به نوعی خود را هم راستا با اولیاء خانه در امر تعلیم و به خصوص تربیت فرزندان این مرز و بوم می دانند. سالی که دانش آموزان به دلیل ویروس کرونا به مدرسه نرفتند و با «شاد» همراه شدند، ولی هر چند برای «شاد»، چندان شاد نشدند؛ اما در آن فضا، هیچ گاه تنبیه بدنی نشدند!
در نمونه هایی از ادبیات داستانی ما، نویسندگانی چون جلال آل احمد در کتاب «مدیر مدرسه» و هوشنگ مرادی کرمانی در داستان های «مجید»، مِهر و کین فضای مدرسه را به خوبی به قلم درآورده اند. کارگردانانی چون کیومرث پوراحمد نیز به خوبی توانسته است قصه های مجید را با خلق تصاویر بکر بازنمایی کند. به طوری که هر بار فیلم «صبح روز بعد» کیومرث پوراحمد را می بینیم دلمان غصه دار می شود. چرا که پوراحمد و مرادی کرمانی هر دو وضعیتی مشابه مجید را با پوست و استخوان خود تجربه کرده اند که توانسته اند چنین تصویر ملموسی از تنبیه را در دوران مدرسه خلق کنند. همچنین در فیلم «مشق شب» اثر عباس کیارستمی نیز می بینیم که خیلی از بچه ها معنای «تشویق» را بلد نیستند اما همه خوب می دانند «تنبیه» یعنی چه !

این نوشته ها و تصاویر نمونه های واقعی از تنبیه در مدارس را به خواننده کتاب و بیننده فیلم القاء می کند. خواننده و بیننده ای که خود زمانی در این فضای تنبیهی قرار داشته و شاهد تنبیه دیگران بوده یا خود به عنوان خاطی مورد تنبیه قرار گرفته است.
امسال ویروس کرونا با حضور خود در جوامع بشری توقف ها و تغییرات زیادی را به وجود آورد که دامنه آن تا از بین رفتن کامل آن ادامه دارد. بسته شدن مکان های حضوری تعلیم و تربیت از جمله این توقف ها بود. نظام تعلیم و تربیتی که تنبیه جزیی از آن بود اما، امسال با خالی شدن مدرسه از حضور دانش آموزان، چوب و ترکه ناظم و نگاه تیز و دست تنبیهی معلمان سنتی نیز محلی برای عرض اندام پیدا نکرد.
این روزها تقریباً یک سال از تعلیم و تربیتِ بدون تنبیه گذشته است؛ موضوعی که بعدها می توان از آن این گونه یاد کرد:
سالی که دانش آموزان به دلیل ویروس کرونا به مدرسه نرفتند و با «شاد» همراه شدند، ولی هر چند برای «شاد»، چندان شاد نشدند؛ اما در آن فضا، هیچ گاه تنبیه بدنی نشدند!
سایت انسان شناسی و فرهنگ

مقدمه
شاید نخستین بار دخالت سازمان دهی شده و مستمر روحانیون در امور آموزش و پرورش از زمان وزارت فرشیدی در دولت نخست احمدی نژاد شروع شد .
در زمان وزارت بطحایی نیز این وضعیت به صورتی مشابه تکرار شد .
برخی گردانندگان عمده تجارت پرسود کنکور در دیدار خود با مراجع تقلید، قصد داشتند فعالیت های خود را صورتی مقبول و مشروع داده و آن را با حمایت روحانیون توسعه دهند.

متعاقبِ آن حرکت و به تدریج ، با ثبات معضل کمبود معلم که به دلیل بی کفایتی وزرای سابق و کنونی و ناتوانی دانشگاه فرهنگیان در تربیت معلم مورد نیاز مدارس، وجود داشت، بهانه جذب 10 درصدی طلاب در آموزش و پرورش مطرح شد. در همان زمان در یادداشتی با عنوان " نقدی بر جذب ۱۰ درصدی طلاب در آموزش و پرورش " در مورخه 1398/09/10 گفتنی ها را بیان داشتم . ( این جا )
در یادداشتی دیگر که علاقه مندان می توانند به آن مراجعه و مطالعه کنند ، استاد گرانمایه سرکار فاطمه سادات اشرفی زاده با عنوان " بر اساس کدام قانون حوزوی ها در استخدام دبیر ادبیات فارسی راه پیدا کردند؟ " در 30 شهریور 1399 در همین سایت، انتقادات خود را مطرح ساختند. ( این جا )
و امروز شرایط کرونایی و خواب مصنوعی در تمامی لایه های جانبی و اصلی آموزش و پرورش که بر اثر آن کمتر خبری از وزارتخانه به سمع و نظر فرهنگیان و معلمان می رسد، عاملی شده برای کودتای نرم جهت استخدام طلاب و روحانیون در آموزش و پرورش . آنان قرار است معلمین دروسی چون علوم اجتماعی، زبان و ادبیات فارسی، دین و زندگی و پرورشی .... گردند. حال تکلیف معلمین فعلی این دروس که بر اساس رشته تحصیلی و تخصص شان ، در استخدام آموزش و پرورش هستند چه خواهد شد؟ مشخص نیست. یا تکلیف دانشجو معلمانی که در این رشته ها در حال تحصیل اند و برای استخدام در آموزش و پرورش روزشماری می کنند.
در این شرایط دو مظلومیت تحمیلی برای معلمان ، درد آور است :
کوتاهی دیوار آموزش و پرورش و کوتاهی دیوار رشته های علوم انسانی.
چرا تصور می کنید تدریس جامعه شناسی یا زبان فارسی ، کار ساده ای است و نیازی به مهارت و تخصص و دانش خاصی ندارد ؟ این تفکر بسیار سطحی زائیده کدام ادّعاست؟ یا تصور می کنید چون دروس حفظی هستند و شما حافظه قوی برای حفظیات دارید، پس قادرید مثل آب خوردن آنها را تدریس نمایید؟ پس حیف 6 - 4 سال عمر و جوانی ما که برای کسب دانش در این حیطه ها هدر رفته است!!
در واقع ، وزیر آموزش و پرورش با این کار ، ورشکستگی خود را در اداره نظام آموزشی کشور اعلام کرده است. البته دانشگاه فرهنگیان نیز ورشکست دیگر این ماجراست. کاش هرگز دانشگاه فرهنگیان جایگزین دانش سراهای مقدماتی و عالی نمی شد. این کاش را با تمام وجود و از اعماق دردمندی ام فریاد می زنم.

با استخدام روحانیون در آموزش و پرورش ، به کدام ناتوانی ها اعتراف خواهیم کرد؟
آموزش و پرورش و دانشگاه فرهنگیان با استخدام 25 هزار طلاب زن و مرد در آموزش و پرورش، با یک تیر چندین نشانه را هدف خود قرار خواهند داد، اما به طور ضمنی به مواردی از ناتوانی خود نیز معترف خواهند شد :
1 ) مهم تر از هر چیز ، از فشار منتقدین برای بزرگ نمایی ضعف چندین دهه ای کمبود معلم در آموزش و پرورش ، خلاص خواهد شد .
2 ) سپس اداره و مدیریت مدارس را ز کف برون داده و به سمبل حاکمیتی کشور خواهد سپرد.
3 ) چون روحانیون ، نماد حاکمیتی و مذهبی جامعه اسلامی شناخته می شوند ، پس چهار طرز تفکر مشاهده خواهد شد :
الف - گروهی آنان را با توجه به باورهای مذهبی خود مقدس شمرده قبول خواهند کرد.
ب - گروهی از سر محافظه کاری یا بی تفاوتی دائمی ، در سکوت فرو خواهند رفت .
ج - گروهی از فرط خستگی و مستأصلی ، دست از اعتراض ، اِعمال فشار و انتقاد بر خواهند داشت.
د - گروهی دیگر آنان را برای امر تدریس در مدارس فرزندان و دانش آموزان شان به رسمیت نخواهند شناخت.
4 ) با استخدام طلاب در آموزش و پرورش، نظام آموزشی با ساختاری مندرس و کهنه، آخرین تلاش های خود را برای یافتن نجات غریقی مطمئن می نماید و نظام سیاسی بدین طریق، نگرانی خود را در نحوه تربیت مذهبی، ایدئولوژیک و دینی کودکان، بر طرف خواهد کرد و با طیب خاطر در انتظار کودکان تربیت شده توسط آنان خواهد نشست تا امر ترویج مذهب، سیر تسلسل خود را ادامه دهد. اما این اتفاق در بین 1000 دانش آموز، چند نفر خواهد بود ، قابل پیش بینی است. بالاخره ما معلمان فضای مدرسه ، ظرفیت ها و روحیات دانش آموزان را بهتر از هر کس دیگر حتی والدین آنها می شناسیم .
5 ) آموزش و پرورش با اجرای این تصمیم ، خانواده ها را در مقابل روحانیون قرار خواهد داد و همگی به حضور روحانیون در مدارس روی خوش نشان نخواهند داد . در این مورد خواهند گفت : اگر ما حاضر به تربیت دینی فرزند خود باشیم او را در حوزه های علمیه ثبت نام می کنیم . این خط تمیز ، قراردادی ما بین دو سازمان و نهاد با اهداف جدا از هم هست و عبور از آن و یا نادیده گرفتن آن ، به معنای لوث شدن ارزش های هر یک خواهد بود.
6 ) محافظه کاری معلمان در مدارس ، شهره آفاق است و سکوت و یا قایم شدن بسیاری از آنان در پشت نماینده دبیران و یا معلم جسوری که قدرت بیانی مؤثر دارد در جلسات شورای دبیران و یا هنگام حضور نیروهای ستادی در مناسبت هایی خاص در مدارس ، تجربه عملی همه ماست. با حضور طلاب در مدارس، این محافظه کاری شدیدتر شده و حق کُشی اصلی در حق دانش آموزان عملی خواهد شد. چون معلمی که جسارت و شهامت بیان واقعیت های موجود جامعه خود را ندارد، نمی تواند الگوی مناسبی برای دانش آموزان خود باشد. مطیع و مُنقاد بودن، هدفی شایسته و ممتاز برای تعلیم و تربیت کودکان نیست و گر نه کشورهای پیشرو در امر آموزش و پرورش، این همه سرمایه گذاری کلان جهت تربیت معلم و توسعه آموزش نمی کردند. نظام آموزشی با عملکرد یک سویه خود از تشکیل سازمان نظام معلمی، با توجه به همین مسایل واهمه دارد، که مبادا این سازمان به حق خواهی و دادخواهی پرداخته و به تنویر اذهان دیگر معلمان بپردازد.
7 ) نظام آموزشی با موافقت حضور طلاب در مدارس، که ظاهرا قدرتی برای مخالفت هم ندارد، در واقع اعتراف می کند که دبیران دینی و پرورشی طی 4 دهه در مدارس، نقشی موفقیت آمیز نداشته اند و در این وادی شکست خورده اند و گر نه چرا باید بدین کار راضی شوند؟ در پاسخ کمبود معلم را نشانه نروید که این خود سیاستی ضمنی برای بی کفایت اعلام کردن آموزش و پرورش کشور است. یک قصدی عمدی که اهداف بر اساس آن تنظیم می شود. نمی توان از یک سو گفت کمبود معلم داریم و از دیگر سو بیان داشت که مجوزی برای استخدام نیروهای جدید نداریم! این چگونه ممنوعیتی است که فقط در پر نیازترین وزارتخانه کشور وجود دارد؟ شما با سیاست های متناقض، نمی توانید در اداره پر نیروترین وزارتخانه موفق شوید. برای همین با بیانی نابه جا می گوئید: چون تعداد معلمان زیاد هست، نمی توانیم شرایط مناسب حقوق و رفاه را برای آنان فراهم کنیم، و در پاسخ آنان نیز می گویند زیاد بودن جرم ما نیست، گناه ما زیادی بودن هست! یعنی هر سیاست غلط توجیه تصمیم غلط دیگرتان گردیده است. به قول بوعلی سینا:
" اگر برای یک اشتباه هزار و یک دلیل بیاورید، در واقع هزار و یک اشتباه از شما سر زده است."
من نیز همانند آن کارمند بانک یا دارایی و ثبت و احوال،کارمند دولت هستم. ابتدا برای من تعریفی مناسب بیابید بعد جایگزینی برایم جست و جو کنید، چون خود شما هم نمی خواهید قبول کنید که من نیز کارمند دولت هستم و مرا فقط معلم خطاب می کنید. البته دلیل این بیان زیرکانه آشکار است، تا منِ کارمند خود را با دیگر کارمندان تساوی احساس نکنم و مطالبات آنان را از شما نطلبم. تمامی نام گذاری های این وزارتخانه عمدی و هوشیارانه است تا با ساز و کار حقوق زیر خط فقر و سواد غیربالنده، ناتوانی آنان را شدت بخشید. و گرنه روزگاری وظیفه آموزش ضمن خدمت، آموزش کتب جدید تألیف شده و کتاب های درسی بود، اما به ناگاه احساس کردید که چنین انگیزه ای مسدود و به جای آن با معرّفی کتب مذهبی ، به هدایت ایدئولوژیک معلمان نشستید. شما با منوط کردن تمامی انگیزه ها به امتیازاتی این چنینی ، انگیزش های غیراصولی را ترویج دادید.
8 ) طلاب به عنوان افرادی که دروس فقه و دینی خوانده اند چگونه دانش و مهارت تدریس زبان و ادبیات فارسی ، تاریخ ، جغرافیا ، جامعه شناسی را خواهند داشت؟ اگر قرار است دوره آموزشی دو سه ماهه برای آنها گذاشته شود، دو ایراد بزرگ این تصمیم عبارت خواهد بود از :
الف - هیچ کس با سه ماه دوره آموزشی ، متخصص تدریس در این رشته ها نمی شود. من معلم طی 4 یا 6 سال تحصیل این توانایی را به دست آورده ام.
ب - ماهیت و محتوای دوره های آموزشی در آموزش و پرورش حداقل برای ما معلمان مشخص است و ما معلمان مطمئن هستیم که چنین پتانسیل و ظرفیتی در آموزش و پرورش وجود ندارد و گر نه دهه ها معلمان را به تدریس کتاب واحد محکوم نمی کردید. چرا هر چند سال یک بار و با توجه به تغییرات همه جانبه در زندگی اجتماعی و همانند کشورهای پیشرفته کتب جدیدی چاپ نمی شوند؟ بهانه شما کمبود کاغذ و هزینه سنگین چاپ هست و گاه با بیانی روشنفکرمآبانه به عدم نابودی جنگل ها و درختان اشاره می کنید! اما واقعیتِ عدم تحقق این هدف، نداشتن مؤلفینی باسواد است. چاپ کتب درسی جدید طی دو سه سال یک بار، نیازمند تسلط مؤلفین به دانش روز است، کو آدرس این توفیق؟ شما بهتر از هر کس دیگر می دانید که مؤلفین انتخاب شده، توانایی انجام چنین کاری را ندارند و یا مراجع قدرت ، چنین مجوزی صادر نمی کنند.

9 ) طلاب وارد آموزش و پرورش خواهند شد و با بودجه آموزش و پرورش تأمین معاش خواهند شد و خبری از انتقال سرمایه های هنگفت آنان در مدارس نخواهد بود. یعنی کوچک تر شدن سهم نیروهای فعلی از بودجه تخصیص یافته . ما بیشتر از نقش روحانیون در مدارس ، به باور این مهم توسط آنان نیازمندیم که یک یا چند تن از مراجع عالیقدر ، متوجه کمبودهای نظام آموزشی کشور باشند و بخش قابل توجهی از بودجه سرسام آور خود را جهت تقویت اهداف تربیتی و آموزشی به آموزش و پرورش منتقل سازند.
10) طلاب با حدود تعریفی مشخص، تاکنون به کارهایی در خور شأن و حد توانایی خود مشغول بوده اند، آنان امروز می خواهند جایگزین جوانانی گردند که رؤیا، امید و آرزوی استخدام در آموزش و پرورش را از کودکی یا نوجوانی در ذهن خود داشته اند. وجدان طلاب شرعا چگونه راضی می شود که 25 هزار دیپلم و یا لیسانس بیکار بمانند و فرصت کسب روزی حلال و ازدواج را از دست بدهند؟ یا طلاب چگونه راضی می شوند تا به جای نیروهای خرید خدماتی، حق التدریس، نهضت سواد آموزی، نیروهای خدماتی که ادامه تحصیل داده اند، معلمانی که در مدارس هیئت امنایی تدریس می کنند و..... عمر و جوانی خود را در حسرت روزِ استخدام سپری ساخته اند، در آموزش و پرورش جذب شوند ؟
11 ) طلاب محترم می توانند به جای پا نهادن بر جا پای معلمان که حریم خصوصی و حرفه ای آنان شمرده می شود، مثلا در بانک ها مشغول به کار شوند تا جلوی ربا و بهره های غیراسلامی را بگیرند . شما بهتر است با تربیت الهی خود در بانک ها، جلوی وسوسه شیطانی کارمندان و مدیران را در راستای اختلاس و رشوه را بگیرید که بدین طریق به همه ملت خدمتی شایان توجه خواهید نمود.
12 ) راستی شما که جزو قشر روحانیون هستید چرا راضی می شوید مسئولیتی را بپذیرید که برای آن هدف تربیت نشده اید ؟ معلمی ، موعظه و سخنرانی کردن نیست. شما عادات قبلی خود را چگونه بر محور تدریس منظم صفحات کتب درسی طی 9 ماه سال تحصیلی خواهید چرخاند ؟ وزیر آموزش و پرورش با این کار ، ورشکستگی خود را در اداره نظام آموزشی کشور اعلام کرده است. البته دانشگاه فرهنگیان نیز ورشکست دیگر این ماجراست.
به همان اندازه که منِ معلم کفایت و ظرفیت تدریس در حوزه ها را ندارم، قبول کنید که شما هم برای فضای مدارس و حقوق و تکالیف آن تربیت نشده اید.
13 ) روحانیون محترم نگران نیستید که با تغییر نقش خود ، دیدگاه مردم نسبت به شما تغییر نماید ؟
14 ) نسل سرکش امروز ، چگونه تسلیم اهداف حرکت شما به سوی مدارس خواهد شد؟ تصور نمی کنید فرار مغزها از سنین بالای بیست به زیر بیست سال نزول خواهد کرد و مهاجرت خانواده ها به تبع کم سن و سالی دانش آموزان، تبدیل به پدیده ای جدید در کشور خواهد شد؟ البته هم اکنون چنین حرکتی به دلیل آینده گنگ کودکان در جامعه ، آغاز شده است. لابد خبر غرق شدن زن و مرد ایرانی و سه فرزندشان در آبهای بین فرانسه و انگلیس، در مانش را به خاطر دارید؟ ۲۲ پناهجوی دیگر که در قایق بودهاند، نجات یافتهاند. آنها تلاش میکردند به انگلیس برسند و آنجا درخواست پناهندگی بدهند.
شاید شما تصور می کنید که گرایشات غیرمذهبی دانش آموزان را هدایت خواهید کرد و یا اعتیاد آنان را درمان . روحانی بزرگوار ، کودک امروز ، کودک مطیع و نجیب و سر به زیر دیروز نیست. او از دو سه ماهگی با موبایلِ مادرش مجبور به غذا خوردن، نگریستن و خوابیدن شده است و پاک کردن اثرات فضای مجازی از تاروپود او، به این سادگی ها اتفاق نخواهد افتاد که آموزش مجازی نیز کاتالیزوری دیگر بر این مدعا گشته است.
15 ) اصولا رسم بر این است که منطقه و کشوری که ضعیف است مورد تهاجم کشورهای قوی تر قرار می گیرد و کشورگشایی برای آنان ، ساده ترین کار ممکن می باشد. ظاهرا ضعف های بی شمار 4 دهه ای آموزش و پرورش، طلاب را تشویق به چنین اقدامی نموده است. یعنی وقتی سازمانی لیاقت، کفایت و اراده ای مستقل برای مدیریت زیرمجموعه خود را ندارد، همان بهتر که به مزایده گذاشته شود، آن هم برای یک مدعی و طالب که رقابتی هم در کار نیست یا سنجشی برای گزینه و ترجیح بهتر و اصلح وجود ندارد.
16 ) نظام آموزشی با عملکرد یک سویه خود از تشکیل سازمان نظام معلمی، با توجه به همین مسایل واهمه دارد، که مبادا این سازمان به حق خواهی و دادخواهی پرداخته و به تنویر اذهان دیگر معلمان بپردازد. پس نتیجه آن که معلمان با تلاش های جزیره ای و یا با انتقادات جسته و گریخته کم رنگ، هرگز قادر نیستند تا حرف های خود را به کرسی بنشانند و چون فرهنگ گفت و گو در این جامعه، حیاتی ترین حق نادیده گرفته شده هست، پس حرف اول و آخر را خودتان بزنید، چون بِستری برای تقابل سخن منطقی وجود ندارد و کسی یارای مخالفت با شما را ندارد.
17 ) لابد برای همین منظور و در راستای تثبیت ورود طلاب محترم به مدارس است که با تشکیل سازمان نظام علوم تربیتی موافقت نموده اید! یعنی برخلاف عادات ناپسند و کارکردهای عجولانه دائمی مدیران آموزش و پرورش، این بار با برنامه ریزی و هدف گذاری از پیش اندیشیده شده از خود درایت نشان داده و بعد وارد عمل شده اید! و زیربنا را با روبنا متناسب سازی کرده اید. اما این روبنا و زیربنا با صاحبان اصلی وزارت آموزش و پرورش هیچ سنخیتی ندارد .
18 - وزارت آموزش و پرورش به جای جو گیر شدن با مجموع آمار نمایشی، بهتر است به بی کفایتی خود در هدایت بزرگ ترین وزارتخانه کشور اعتراف کند تا ما معلمان نیز با فریب شما و خودمان، راه به خطا نرویم.

نحوه آموزش کودکان در 10 سال آینده چگونه پیش بینی می شود ؟
برای توجیه تکلیف ما نسبت به فردا، ترجیح دادم تا به پیش بینی های 10 سال آینده نیم نگاهی بیفکنیم. با تمامی عجز و شگفتی می پرسم که شرایط قرن حاضر چه زمانی برای ما اهمیت پیدا خواهد کرد؟ چون قرار است طی ده سال آینده، آموزش دیگر نه معلم محور باشد و نه دانش آموز محور. هر چند هم اکنون نیز ما در بازارچه سنتی و در همان معلم محور باقی مانده ایم و با آوردن روحانیون به مدارس تصمیم بر تقویت ساختار سنتی آن، حتی بیشتر از قبل را داریم .
در آینده ، به دلیل پیشرفت های الکترونیکی این امکان فراهم خواهد شد تا افراد به صورت شخص محور آموزش ببینند و برای یادگیری نیازی به حضور در کلاس های درس نداشته باشند. بارها شنیده ایم که آموزش باید بر مبنای نیاز زمان باشد. در دنیایی که رایانه ها محاسبات ریاضی را انجام می دهند و وسایل الکترونیکی و اینترنت، امکان مشارکت در جلسات مختلف آموزشی و کاری را حتی از راه دور فراهم می کنند، باید مهارت هایی به دانش آموزان و دانشجویان آموزش داده شود که مطابق با شرایط و نیازهای دنیای آینده باشد. به همین خاطر انتظار می رود که ساختار آموزش و فضای آموزشی در آینده تغییر کند.
ما نیز باید زودتر با دنیای فیزیک و شیمی که پای تخته سیاه تدریس می شوند و دانش آموزان را به حفظ جدول مندلیف و خواص عناصر و سرعت در محاسبه انتگرال دو گانه ترغیب می کنند، خداحافظی کنیم. این ها دیگر در دهه های آینده به درد کسی نخواهد خورد و علوم میان رشته ای از پایه در دستور کار نظام های آموزش و پرورش پیشرفته جهان مثل فنلاند و ژاپن قرار می گیرند. دیگر ممنوعیت هایی چون نیاوردن ماشین حساب مهندسی یا موبایل به مدارس وجود نخواهد داشت، یعنی چنین مدرسه ای وجود نخواهد داشت که ما در مقاومت های جاهلانه خود دست و پا بزنیم.
در آینده ، تحلیل داده ها اهمیت بیشتری می یابد و پروژه محور شدن آموزش فردی یا گروهی جایگزین نوع آموزش فعلی خواهد بود. تحولات فن آوری نحوه آموزش را تغییر خواهد داد. البته آموزش یک ضرورت در زندگی انسان ها است و هیچ گاه کارکرد مدارس و معلمان از بین نخواهد رفت، اما نحوه آموزش و نحوه ارزیابی تغییر خواهد کرد.
البته تنها بخش نظری آموزش را می توان در خارج از کلاس تدریس کرد یا افرادی که به هر دلیلی امکان حضور فیزیکی در کلاس را ندارند خواهند توانست با استفاده از وسایل الکترونیکی در کلاس حاضر شوند. ولی بخش عملی که نیاز به تعامل با افراد دیگر دارد در کلاس درس انجام می شود و تمامی دانش آموزان باید حضور فیزیکی داشته باشند.
آموزش در سال ۲۰۳۰ به کمک ابزارهای تازه و تمرینات گسترده انجام می شود. یعنی دانش آموزانی که از بهره هوشی متوسط و به بالا برخوردار هستند باید تمرینات دشوارتری انجام دهند تا بتوانند تمامی جوانب و جنبه های مختلف درس را به خوبی درک کنند. در این زمان، دانش آموزانی که در یک یا چند مبحث خاص مشکل داشته باشند، این فرصت را خواهند داشت که آن قدر تمرین کنند تا به سطح مطلوب برسند. در این سال ها دیگر آموزش بر مبنای یک سری سرفصل خاص و زمان محدود انجام نمی شود.
در این سیستم آموزشی ، دانش آموزان اعتماد به نفس بالاتری خواهند داشت و یادگیری هم در بالاترین سطح ممکن انجام خواهد شد.
فرد محور شدن آموزش این امکان را فراهم می کند تا هر فرد بر مبنای توانایی خود و شناختی که از خود در مورد بهترین روش یادگیری دارد، ابزارهای لازم، روش های مناسب و تکنیک های کارآمد را انتخاب کند و از کمک معلم در جهت تحقق هدفش بهره مند شود.
در آینده، اغلب کارها به صورت پروژه ای عرضه می شود و حضور فیزیکی کارمندان در یک محیط خاص و برای ساعات طولانی تحقق پیدا نمی کند. بنابراین آموزش برای انجام پروژه های مختلف، زمان بندی صحیح و همکاری و مشارکت با دیگران برای انجام بهینه کار از دوره دبیرستان آغاز می شود. در این سال ها، پروژه های مختلف درسی به دانش آموزان واگذار می شود و آنها به صورت فردی یا گروهی موظف هستند پروژه های مذکور را به نتیجه برسانند. تحلیل داده ها اهمیت بیشتری می یابد و قدرت تحلیل اطلاعات مهم تر از قدرت محاسبات ریاضی دانش آموزان خواهد بود. آینده آموزش و پرورش جهان را می توان در سیستم آموزش و پرورش امروز استونی و فنلاند مشاهده کرد.
و جایگاه ما در آموزش و پرورش ؛
توصیه می کنم با اصرار در حفظ ساخت سنتی نظام آموزشی، ایران در هیچ یک از مطالعات بین المللی جهت سنجش میزان یادگیری و توانایی دانش آموزان شرکت نکند. تُرک ها ضرب المثل ارزشمندی در این خصوص دارند و می گویند : سفره بسته یک ایراد دارد اما سفره باز هزار عیب و ایراد. پس برای حفظ آبروی معلمان و دانش آموزان و ملت ایران و رهایی از رسوایی برچسب نزول رتبه ای طی سال ها، همان بهتر که جسارت شرکت در این ارزشیابی ها را نداشته باشیم.
آموزش فی نفسه، امری پویا، تغییرپذیر و تکامل جوست و ما در خاموشی تحصیل کردگان این مملکت و در بی اعتنایی وزیر خود، از این موهبت بی نصیب می مانیم. گناه نابخشودنی هدر دادن منابع طبیعی ، غیر طبیعی و انسانی، اگر بر من پوشیده باشد برای همین روحانیون که قرار است در آموزش و پرورش به پیاده سازی نیروی غیرکارآمد توفیق یابند، محرز و آشکار است.
چرا قدرت بصیرت خود را قربانی یک سری اهداف گروهی یا شخصی می نمایی؟ چرا عوامل درون سازمانی آموزش و پرورش در مدیریت سازمان خود ابتر و ناقص مانده اند؟
اگر سند تحول بنیادین آموزش و پرورش ، قرار بود ما را به این نقطه کور برساند، همان بهتر که کنار گذاشته شود و حضرات بر اساس معلومات تحصیلی و تجارب شغلی خود به اداره آموزش و پرورش بپردازند. این چگونه سندی است که با فلج ساختن هوش و درایت و بصیرت و دوراندیشی یک وزیر ، او را تسلیم یک طرح از پیش اندیشیده شده خارج از اصول درونی نظام آموزشی می نماید؟
با طی چنین مسیری، ایران در آینده حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
حرف حساب با گفت و گو و مصالحه و همزیستی مسالمت آمیز زدنی است نه پیشرفت تسلیحاتی. جنگ ایران و عراق ما را در عرصه های نظامی تقویت کر ، درس گرفتن از تجارب عملی امری پسندیده است، اما فعلا در جنگ پیشروی آموزشی، ایران عقب مانده ترین کشور آسیایی است، چه باید کرد؟

سخن آخر
ما معلمان از شما طلاب و روحانیون می خواهیم که وزارت آموزش و پرورش را فقط از لحاظ مالی پشتیبانی کنید و مابقی کار را به اهل فن بسپارید. و گر نه همان بهتر که هرگز مدارس به صورت حضوری آموزش ندهند و آموزش مجازی همچنان گزینه ناچاری ما باشد. به جای تزریق نشاط و شادابی در مدارس، به جای الگوجویی از شیوه های ممتاز و برجسته آموزشی در سطوح بین المللی که نتایج مفید آن در مطالعات مشهود است، به جای مدرن کردن شیوه های آموزش و ایجاد تحولی اساسی در فرآیند آموزش، شما با جذب روحانیون در مدارس، ساختار سنتی آن را مستحکم تر خواهید ساخت. حداقل یک بار هم با معلمان خود گفت و گو کنید و خواسته های آنان را بدون اِعمال فشار یا ایجاد جوّ غالب به نفع خودتان، پرس و جو شوید .
اگر یک فردِ جاهلِ فقیر ناتوان قارچ خودرو باشد که نیست، باور کنید که ما معلمان اصلا چنین نیستیم و برای تحقق اهدافی تربیت شده ایم، دولت بر روی ما سرمایه گذاری کرده است و ما عمر و جوانی خود را برای نیل به نتایجی مطلوب، هزینه کرده ایم. دانش آموزان را با تفاوت های فردی بیشمار در راستای یک هدف و ایجاد نظم، نسبتا همسان تربیت کرده ایم. اموری را که والدین از انجام آن عاجز بوده اند ما معلمان با مهربانی و عطوفت پدرانه و مادرانه، انجام داده ایم، که همه آنها را امروز در فضای مجازی تجربه می کنید. حال چگونه ممکن است خانه ما به غیر سپرده شود و ما از صاحب خانه بودن عزل و در آن مستأجر گردیم؟!
در این وزارتخانه چون همیشه، تنها و بدون حامی دلسوز، سی سال مدت خدمت خود را سپری ساخته و می سازیم، همکاران پیشکسوت ما با حسرت هایی جانگداز جان به جان آفرین سپرده اند و سنگینی دِین محرومیت و مظلومیت مطلق آنان بر دوش شما، سالیان متمادی باقی خواهد ماند. چون تاریخ، گواهی خواهد داد که آنان چگونه زیستند، چگونه خدمت کردند و چگونه از این دنیای فانی، رخت فرو بستند.
فقط یک تن چون امیرکبیر در این مملکت پیدا شود و نیازهای حیاتی آموزش و پرورش را در شرایط کنونی درک کند. فقط یک تن از بین 83 میلیون نفر بیاید و تکلیف ملت و آموزش را برای همه ما روشن سازد. این همه بلاتکلیفی از بهر چیست؟
1) روزیاتو ، آینده آموزش و پرورش جهان چگونه خواهد بود؟ علی زمانی . 28 شهریور 1397 .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید