« فرهنگ فقط آن هنگام حقیقی و اصیل است که تلویحاً انتقادی هم باشد؛ و جامعهای که این را فراموش کند، مکافاتش را در نظریهپردازانی که میپروراند خواهد دید .
انتقاد، عنصر ضروری فرهنگ است و خود دچار تناقض است: با همهٔ ناحقیقی بودنش، باز هم حقیقی است، همانقدر که فرهنگ ناحقیقی است. ناعادلانه بودن انتقاد در این نیست که بیرحمانه موشکافی و تحلیل میکند؛ که این بزرگترین فضیلت آن است! بلکه در این است که با تسلیم شدن به وضعیت موجود از پرسشهای اصلی و به چون و چرا کشیدن فرهنگ طفره برود . »
" تئودور آدورنو "
زمانی که یادداشت « مقدمه ای بر پدیده " دکتر معلمان " در آموزش و پرورش » را نوشتم ( این جا ) ؛ تا حد زیادی پیش بینی می کردم جمعی با ویژگی های متصف ، واکنش هایی غیرمنطقی و حتی خشونت آمیز در کلام از خود در برابر این انتقادات از خویش بروز دهند .
کافی است تا نظرات نگارش گردیده در ذیل مطلب را مطالعه کنید تا این ادعا و یا فرضیه تا حد زیادی به اثبات برسد .
اگر چه نمی توان این افراد را نماینده و یا برآیند " جامعه هدف " دانست اما حداقل انتظار این بود که در جامعه چند هزار نفری " دکتر معلمان " آموزش و پرورش کسی پیدا شود و نقدی علمی بر این یادداشت بنگارد .
تعدادی پرسش مطرح کرده بودم اما به جرات می گویم که به هیچ وجه از نظرات و واکنش های منتقد و مخالف نظریه ام ، اقناع نشدم .
پرسش این است آیا در میان این مدعیان سواد و فرهیختگی کسی پیدا نشد تا حداقل با چند گزاره منطقی ، مستند و پژوهشی ، خط بطلان بر نظریه من بکشد ؟
انگار در این جامعه هر کسی می خواهد عملکرد فرد دیگری را به نقد بکشد ابتدا باید مدارک تحصیلی خود و یا به قول خودشان روزمه تحصیلی و کاری اش را عیان کند تا مجوز سخن گفتن و نقادی برایش صادر شود .
این جاست که می توان به فاجعه و خسران عظیم " مدرک گرایی " و " مدرک زدگی " و رسوب آن در لایه های زیرین آموزش پی برد و آینده ای تاریک و بی حاصل که در یک دور باطل موجب فروپاشی سیستم خواهد شد .
به عنوان مثال ؛ این افراد مدعی سواد و آگاهی هنوز مفهوم " حوزه عمومی " را نمی دانند و نمی فهمند .
هنوز در « عصر ارتباطات » به این گزاره منطقی و مسلم نرسیده اند که " رسانه " رکن چهارم دموکراسی و موثرترین و کاراترین ابزار برای اعمال " سواد تغییر " و " ارتباط با افکار عمومی " است .
نوشته بودم :
« نگاهی بر عملکرد دکتر معلمان در حوزه " رسانه " نشان می دهد که آنان نقش پر رنگ و قابل دفاعی در " حوزه عمومی " آموزش و پرورش ندارند . پرسش راهبردی از این گروه معلمان آن است که واقعا متدولوژی مطالبه گری و کنش گری مدنی آنان برای دست یابی به مطالباتی که مطرح می کنند چیست ؟
سهم این دسته از معلمان در حوزه مطالبه گری و کنش گری آگاهانه در حوزه آموزش و پرورش چه بوده است ؟
دیدگاه و نگرش این دست از معلمان نسبت به مفهوم « دموکراسی » چیست ؟ ارتباط میان دموکراسی و تعلیم و تربیت چگونه عینیت پیدا می کند و مهم تر از آن چگونه می توان دموکراسی در آموزش را توجه به آیتم های آموزش ایدئولوژیک به جامعه تعمیم داد ؟
آیا این گروه از معلمان که خواهان مشارکت و دخالت داده شدن در اتاق های فکر آموزش و پرورش و مراکز تصمیم گیری و برنامه ریزی هستند ؛ تاکنون نقدهای جدی ، موثر و مستمری بر این حیاط خلوت ها داشته اند ؟ »
و یا در نمونه ای دیگر ؛ « صدای معلم » به سخنان مداخله گرانه و غیرمسئولانه « علیرضا حاجیان زاده » مشاور عالی وزیر و دبیر ستاد همکاری های حوزه علمیه و آموزش و پرورش واکنش نشان داد . ( این جا )
اما کسانی که همیشه اشل حقوقی خود را با هم ترازان خود در آموزش عالی مقایسه می کنند و تطبیق می دهند و از این رهگذر خویش را خاسر و تبعیض زده می دانند هیچ گونه علامت سوالی در مورد دخالت برخی نهادها مانند حوزه علمیه و روحانیت در آموزش مطرح نمی کنند .
این که می گویم دغدغه ی غالب این دکتر معلمان در آموزش و پرورش بیشتر از حیث مادی و حقوق و مزایاست و کار چندانی به سایر حوزه های دیگر ندارند بی جهت نبوده و در خلا سخن نمی گویم .
پرسش ، تفکر و اندیشیدن را می طلبد نه فریاد، خشونت گری و انکار را .
پرسشی که الان می خواهم به جد از این گروه مدعیان مطرح کنم آن است که نسبت آنان با محافظه کاری نهادینه شده در دستگاه آموزش چیست ؟
چرا این افراد با ادعای فرهیختگی و خودبرتربینی حتی قادر و یا توانا به بیان خودشان نیستند ؟ دیدگاه و نگرش این دست از معلمان نسبت به مفهوم « دموکراسی » چیست ؟ ارتباط میان دموکراسی و تعلیم و تربیت چگونه عینیت پیدا می کند و مهم تر از آن چگونه می توان دموکراسی در آموزش را توجه به آیتم های آموزش ایدئولوژیک به جامعه تعمیم داد ؟
* دوستی بود که چندی پیش با مدرک دکتری خود را مفتخر به تدریس در دبستان به عنوان " آموزگار " می دانست و مواضعی منتقدانه و مستقل با رویکرد علمی ابراز می داشت . اما مدتی بود که دیگر نمی نوشت . از دوستان شنیدم که برای عضویت در هیات علمی دانشگاه فرهنگیان درخواست داده است . دقت کنید این فرد در صورت پذیرش در دانشگاه فرهنگیان قرار است معلمان آینده را تربیت کند . چقدر از افرادی که در کسوت هیات علمی و یا اداری در دانشگاه فرهنگیان در حال حاضر مشغول به کار هستند با این پیشینه و مسیر وارد این دانشگاه شده اند ؟
*تفاوت بنیادین این گروه از معلمان با توقعات بالا و پرستیژ علمی با آن دسته از معلمانی که می خواهند به هر ترتیبی خود را به کشتی نجات استخدام آموزش و پرورش پرتاب کنند و فرضا هنگام تجمع چهره های خویش را پشت عینک آفتابی و یا بنر قایم می کنند و حتی حاضر نیستند برای خواسته ها و مطالبات قانونی نام و امضای خود را الصاق کنند چیست ؟
مرز میان " توهین " و " انتقاد " تا کجاست ؟
برخی از این ها می گویند که طرح این ایده ها و نظرات موجب اختلاف و چند دستگی میان معلمان می شود و صفوف فشرده " معلمان " را به هم می ریزد .
پرسش این است ؛ اتحادی که با یک نقدی از هم بپاشد ، اساسا به چه دردی می خورد ؟
آیا اگر کسی تفکر و عملکرد مرا زیر تیغ " نقد " قرار دهد ، به من توهین کرده است ؟
پرسش راهبردی از این گروه معلمان آن است که واقعا متدولوژی مطالبه گری و کنش گری مدنی آنان برای دست یابی به مطالباتی که مطرح می کنند چیست ؟
مبانی فکری و تئوریک دکتر معلمان برای مطرح شدن در سپهر عمومی آموزش چیست ؟
آیا با پیش کشیدن مدرک دکتری و یا سوابق اداری خود می خواهند خود را در سیستم تعریف کنند و یا به آن تحمیل کنند ؟
زمانی که عضو سازمان معلمان ایران بودم همین نحله های فکری کم و بیش وجود داشت .
انتظار افراد شاغل در " صف " و " مدرسه " این بود که باید تا می توان به " ستاد " حمله کرد و چون از ابتدا حق معلمان و یا حتی مدیران مدارس و کادر مدرسه توسط ستادی ها خورده شده است ، باید تا می توان شعار داد و حمله کرد .
نوک پیکان باید همیشه به سمت بالا باشد .
غافل از آن که همین معلمان در مورد دانش آموزان خود و همان مدیران مدارس در مورد معلمان بعضا و گاها در ورطه " رفتارهای مستبدانه " و " غیر متفکرانه " می غلتیدند .
اکنون به برخی تحقیقات و پژوهش های صورت گرفته در این مورد اشاره می کنم . ( این جا )
1- در تحقیقی با عنوان« شناسایی و اعتبارسنجی شایستگی های حرفه ای معلمان اثربخش » که بر معلمان مدارس دوره ابتدایی شهر تهران انجام شد، پس از انجام تحلیل عاملی روی پرسشنامه محقق ساخته، 13شایستگی (صلاحیت) را در 2 بعد یا مؤلفه اصلی شامل پیش نیازهای معلم، ویژگی های شخصی معلم، برنامه ریزی و آمادگی، مدیریت و سازماندهی کلاس درس، آموزش یا تدریس، نظارت بر پیشرفت و توان دانش آموزان و مسئولیت های حرفه ای شناسایی نمود. در بعد پیش نیازهای معلم، داشتن توانایی کلامی برای انتقال مفاهیم به دانش آموزان؛ در بعد نظارت بر پیشرفت دانش آموزان، توضیح تکالیف به زبان روشن؛ در بعد مسئولیت های حرفه ای، داشتن رفتار و تعامل محترمانه با والدین دانش آموزان؛ در بعد برنامه ریزی و آمادگی، بیان نتایج درس به زبان روشن؛ در بعد مدیریت و سازماندهی کلاس درس، آماده کردن پیشاپیش مواد آموزشی برای استفاده در کلاس درس؛ در بعد ویژگی های شخصی معلم، ایجاد فرصت هایی برای موفقیت همه دانش آموزان و در بعد آموزش یا تدریس، بهره گیری از مفاهیم و زبان متناسب با سن و سوابق دانش آموزان، مهم ترین شایستگی های شناسایی شده است که معلمان اثربخش باید از آنها برخوردار باشند . »
عبداللهی و همکاران سال 1393
( در این پژوهش به متغیر مدرک تحصیلی اشاره نشده است . )
2-در پژوهشی با عنوان «تأثیر مهارت های اینترنتی بر مهارت های حرفه ای معلمان دوره متوسطه استان مازندران » که به روش زمینه ای بر معلمان مدارس دوره متوسطه دولتی استان مازندران انجام شد، نشان داد که مهارت های اینترنتی و حرفه ای معلمان در حد متوسط می باشد. همچنین، هر چه میزان مهارت اینترنتی معلمان بیشتر باشد، مهارت های حرفه ای آنان بهتر است. میزان مهارت های حرفه ای معلمان در مؤلفه های تکنولوژی آموزشی با 19 / 73 درصد و طراحی آموزشی با 35 / 63 درصد، روش تدریس با 77 / 57 درصد و ارزشیابی تحصیلی 70 / 59 درصد به ترتیب بیشترین میزان مهارت را به خود اختصاص داده اند . »
( فخاری و اشرفی سال 1391 )
3- در پژوهشی با عنوان « ارزیابی میزان شایستگی حرفه ای معلمان در ارزیابی آموزشی دانش آموزان مقطع ابتدایی در شهرستان نوشهر » که به روش پیمایشی بر معلمان دوره ابتدایی شهرستان نوشهر اجرا شد، نشان داد که میزان شایستگی حرفه ای معلمان ابتدایی در ارزیابی آموزشی دانش آموزان در حد مطلوب بوده است. همچنین، در میزان مؤلفه های شایستگی حرفه ای معلمان در ارزشیابی آموزشی دانش آموزان بر اساس سطح تحصیلات، رشته تحصیلی، جنسیت، پایه تحصیلی، نوع ارزشیابی (کمی-توصیفی) و سابقه خدمت معلمان تفاوت معناداری وجود نداشت ولی در دو مؤلفه انتخاب روش و ایجاد و توسعه روش های ارزیابی مناسب برای تصمیمات مربوط به تدریس ماهرانه بر حسب سن معلمان ابتدایی تفاوت وجود داشت . »
خزایی پول 1391
4- در پژوهشی با عنوان « مقایسه مهارت های حرفه ای معلمان دوره راهنمایی شرکت کننده در جشنواره الگوهای برتر تدریس با سایر معلمان استان مازندران در سال تحصیلی 82 - 83 » نشان داد که میزان مهارت معلمان در طراحی آموزشی، روش های تدریس، ارزشیابی، استفاده از وسایل کمک آموزشی و به طور کلی مهارت معلمان شرکت کننده در جشنواره الگوهای تدریس برتر بیشتر از سایر معلمان است. معلمان مرد شرکت کننده در جشنواره الگوهای تدریس برتر نسبت به معلمان زن از مهارت های حرفه ای بالاتری برخوردارند. بین مهارت های حرفه ای معلمان شرکت کننده در جشنواره الگوهای تدریس برتر با مدرک تحصیلی مختلف تفاوت معناداری وجود ندارد . »
یوسفیان – 1387
5- در پژوهشی تحت عنوان «تلفیق مهارت های نرم در آموزش حرفه ای معلمی از دیدگاه معلمان تازه کار » که بر 80 معلم تازه کار فارغ التحصیل از پنج دانشگاه دولتی مالزی که بیش از سه سال سابقه کار نداشتند، انجام شد به این نتیجه رسیدند که هفت مهارت نرم در حرفه معلمی عبارتند از: برقراری ارتباط ، حل مسأله و نقادی، کار گروهی، یادگیری مادام العمر و مدیریت اطلاعات، کارآفرینی، اخلاق حرفه ای و رهبری. همچنین، یافته ها نشان داد که شش مهارت از این هفت مهارت به جز مهارت کارآفرینی به عنوان مهم-ترین و مرتبط ترین مهارت ها با حرفه معلمی می باشند. با این وجود، این معلمان تازه کار نگران مهارت های نرم ناکافی بودند که برای حمایت از آنها در محل کارشان از آموزش معلمی کسب می کردند. از آن جایی که مهارت های نرم مهم ترین پیش شرط در شکل دهی شخصیت فرد هستند؛ بنابراین، پیشنهاد شده است که مدرسان تربیت معلم در طول آموزش حرفه معلمی از ماژول آموزش مهارت های نرم تلفیقی استفاده نمایند . »
گانگ ، مهد یونس و هاشم ، 2015
6- در تحقیقی تحت عنوان «پیش بینی عملکرد حرفهای مدرسان آموزش عالی »که بر اساتید یکی از دانشگاه های رومانی انجام شد، نشان داد که ارتباط معناداری بین هوش عمومی مدرسان و عملکرد حرفه ای آنها وجود ندارد، اما همبستگی معنادار و پایینی بین ویژگی های شخصیتی مدرسان و عملکرد آنها وجود دارد. لذا نمی توان یک مدل پیش بینی برای عملکرد حرفه ای مدرسان مشخص نمود . »
( یونسکو 2013 )
حال پرسش و درخواست موکد من از منتقدان و مخالفان آن است که اگر مستند و پژوهشی دارند که می تواند اثبات کند دارا بودن درجه دکتری ( مدرک تحصیلی بالا ) در آموزش و پرورش در اثربخشی و کارایی تدریس معلم تاثیر مثبت داشته و یا حداقل ارتباط معنادار را تایید کند ارائه کنند .
نظرات بینندگان
آدم برای تایید اکثر نوشته های این متن شما تهییج می شود
بابت موضوعی اگر برسم و بتوانم مقدمات نامه ای را تهیه کنم شاید تا همین فردا نامه ای برای وزیر بنویسم البته دوست دارم به دستشان برسد قاعدتا باید بروم وزارتخانه خیابان سپهبد قرنی، اگر سد راهی پیش نیاید.
شاید هم دبیرخانه اختصاصی داشته باشند
ایمیل وزیر را هم می داشتم، یک گزینه برای ارتباط بود
درود
سپاس
در خدمت شما هستم .
پایدار باشید .
دوست عزیز
سپاس از محبت شما
پایدار باشید .
مطلب زیبایی بود
فعلا بحث اصلی این است که یک معلم با مدرک لیسانس و سابقه برابر اگر مدیر یا معاون بوشد حقوش بیشت از یک دکتر معلم می شود. وقتی یک دکتر معلم این را می بیند اصلا سوالات دیگ را نمی بیند که بخواهد جواب دهد.
چرا دستانتان به ارتعاش افتاده است
... اگر مدیر یا معاون بشود حقوقش بیشتر از ... دیگر ...
دقت نمایید که مبادا دکتر معلم خطشه دار شوید
اولا-شما هم می توانید مدیر یا معاون باشید. هر چند واقعا تعداد پست های اجرایی در آ.پ زیاده از حد است.
دوما-حتی در دانشگاه هم ، اساتید دارای پست اجرایی ،حقوق بالاتری دارند.
سوما-اگر به جای اینکه به دنبال امتیازی خاص برای دارندگان دکترا باشید ، به دنبال تدوین قانون جامع رتبه بندی باشید، مطمئن باشید که هم شما و هم دیگر معلمان به حق خود خواهند رسید.
چهارما-طبق قانون فعلی، مدرک کارشناسی ، برای ۹۹ درصد مشاغل دولتی به جز هیات علمی، کفایت می کند و کسی که مدرک دکترا می گیرد این را می داند، و واقعا مدرک دکترا در مشاغل پژوهشی کاربرد دارد. پس کسانی که واجد شرایط عمومی و علمی هستند باید از طریق مرکز جذب هیات علمی، اقدام کنند.
این مثل این هست که شما بگید یه نفر یه مقاله بیاره که ثابت کنه فوق تخصص ریه از دکتر عمومی بهتره.
برادر من اینکه دیگه تحقیق نمی خواد هر ادمی که از هوش لب مرزی به بالا برخوردار باشه می فهمه یک دکتر در هر رشته ای از لیسانس و فوق دیپلم اون رشته توانمندتره
دکتر عموما در همان زمینه تخصصی علمی به احتمال بیشتر داناتره و نه الزاما برای کاری که به او سپرده اند توانمندتر
در ضمن علم آنقدر گسترده است که اگر رساله دکتری در زمینه ای بدهند و رساله خود را تدریس کنند یک دانشجوی ارشد و یا دیپلم ممکن است حاشیه ای معقول بر آن بنویسد و سوالات بی پاسخی از رساله یا در حاشیه رساله یا مرتبط با رساله را از دکتر رساله نویس بهتر پاسخ دهد
در جایی خواستند غده ای را از سینه زنی در آورند و پزشک بیمارستان خصوصی گفت از کجا معلوم سرطانی نباشد ولی یک فوق دیپلم شیمی از اقوام آنرا به سبکی در آورد.
بعنوان مثال خود بنده با وجود نداشتن مدرک ریاضی چرا باید علاوه بر دانشجویان، دانش آموزان معلمانی که دارای مدرک لیسانس تا دکتری ریاضی هستند را رفع اشکال درسی کنم؟ و ... و استحقاق دستکاری کتب ریاضی آموزش و پرورش را در خود می بینم؛ چون مطالعه، تلاش، تمرین، تجربه و خلاقیت داشته ام و نه مدرک و پایان نامه و لیسانس و دکتری
داشتن نمره 20 و 10 و 0 در درسی واحد گاه نشانه داشتن خلاقیت و نبوغ در همان علم است
واما جواب شما
به نظر می رسد شما کیلومترها که چه عرض کنم بلکه فرسخ ها تعریف تخصص را جابجا کردید. عرض کردم اگر انسانی از هوش لب مرزی برخوردار باشد می فهمد یک نفر که در یک رشته مدرک دکتری گرفته است از لیسانس و فوق لیسانس همان رشته توانمندتره. یعنی در ان علم کمی بیشتر می داند حالا ممکن است این مقدار خیلی زیاد باشد یا کم ولی اینکه شما ادعا کردید یک فوق دیپلم یا لیسانس بیشتر از دکترای ان رشته می فهمد دقیقا سخن همان مسئولانی است که با مدرک سیکل خود را نابقه عالم می دانند و همه امور را به دست گرفته اند
همش تقصیر دکترینه ! دیرین دیرینه !!
به نظرم در جامعه ما دکتری فقط یک مدرک است برای توانمندی علمی . اما این که معلمانی که دکتری دارند چرا قادر نیستند متفاوت از دیگر معلمان باشند و پدیده تفکر را متحول سازند ، باید گفت قالب های تعلیم و تربیتی در جامعه ما خطی ، موازی و اراده کُش
هست. فرق نمی کند دیپلم باشید یا
مراتب بالاتر تحصیلی را طی کرده باشید ، مهم همسانی ولی بی خاصیتی امر آموزش در جامعه ماست. همیشه معتقدم نظام آموزشی یا فرهنگ و دیگر ابعاد جامعه ما فقط بر اساس توانایی ذاتی افراد ممکن می گردد. برای همین معتقدم والدین برای نیل به این هدف ۷ سال اول دوران کودکی را پاس بدارند.
گاه ما می خواهیم اما نمی توانیم.
گاه ما نمی خواهیم پس اتقاقی
نمی افتد.......
همه این موارد به نحوه تربیت ما بر
می گردد و گر نه نظام آموزشی ما اصلا چنین توانی ندارد که مرا متفکر موثر
تربیت کند.
معلمانی که دکتری دارند لابد باید در مسیر تحول قرار بگیرند تا بتوانند متفاوت عمل کنند. انداختن بار مسئولیت تفکر بر دوش معلم دکترها،
تنها راه حل بهبود شرایط نیست.
من هم باید گوشه ای را بگیرم و حرکت کنم. همه ما معلمان بدون در نظر گرفتن سطح مدرک ، باید با هم برخیزیم.
انگیزه ها و انگیزش ها تناسب منطقی با هیچ چیز در نظم آموزشی ندارد پس
بی ارادگی طبیعی است.
در پاسخ سوال آخر ، بر اساس تجاربی از همکاران خود به یاد دارم، باید گفت خیر. دانش آموزان آنها به نحوی دیگر
تربیت نمی شوند و یا مطالبی بسیار بیشتر و حتی خارج از کتاب ، توسط آنان تدریس نمی شود. برعکس به دلیل بالا بودن سطح تحصیل ، شاید حوصله
تدریس آب و بابا را هم نداشته باشند.
منظورم محتوای کتاب چون برای آنها ساده است همانند تدریس آب باباست.
فقط می توان گفت معلمانی که دکتری دارند راحت تر معادلات را حل می کنند و یا در تدریس تخصصی خود با مشکلات دیگر معلمان برخورد
نمی کنند.
معتقدم ، معلم اگر معلم باشد دیپلم هم او را بس است. قبل از سواد عالی باید مقبولیت داشت و نحوه نفوذ بر قلب و مغز کودکان را دانست. این نفوذ معنوی است نه به معنای شستشوی مغزی.
فن معلمی شرط لازم برای یک تدریس عالی است.
معلمان با مدرک دکتری قبول داشته باشند که ساختار آموزش و پرورش ما
به مدرکی بالاتر از لیسانس نیاز ندارد.
و عملا با عدم ایجاد شرایط مساعد به این امر معترف است. تحصیل توانایی است نه مهارت.
درود
پیش تر هم بیان شد که موتور محرکه تحولات اجتماعی همان الیت ها و یا روشنفکران هستند .
هر کسی بیشتر می داند و می فهمد ، مسئولیت اش سنگین تر است اما به نظر می رسد مشکل اصلی در همان محافظه کاری تثبیت شده در رفتار افراد و گروه های اجتماعی است .
گرایش این خصیصه به سوی " منفعت طلبی های فردی و گروهی " است که به انحاء مختلف و تحت صور گوناگون توجیه می شود .
ضمن آن که باید سعی کنیم " تفکر انتقادی " را در حوره آموزش تاسیس و تثبیت کنیم تا قابل تعمیم به جامعه شود .
پایدار باشید .
درود
فکت پژوهشی این گزاره کجاست :
« هرچه سطح تحصیلات معلمان بالاتر باشه طبیعتا بر کیفیت آموزش و پرورش تاثیر خواهد گذاشت ... »
من اثبات کرده ام این نیست و متغیرهای دیگر تاثیرگذارند .
شما خلاف آن را ثابت کنید .
پایدار باشید .
سلام
1- معلمی یک حرفه تمام وقت است .
کسی که حاضر نیست برای آن وقت و انرژی و زمان بگذارد صلاحیت اشتغال در این پیشه مهم را ندارد و از ابتدا نباید جذب شود.
2- نگارش این یادداشت و انعکاس بازخوردهای آن نشان داد که متاسفانه دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور غالبا به صادر کننده مدارک فله ای تبدیل شده اند و خروجی آن ها در برخی موارد و شاید بسیاری افراد کم تحمل ، انتقاد ناپذیر ، فاقد فرهنگ گفت و گو ، کم سواد و حتی بی سواد هستند که ارزش علم را به پایین ترین حد فرو کاسته اند .
پایدار باشید .
کسی که معلم می شود محور اول کارش باید معلمی باشد ولی این دلیل بر تمام وقت بودن نمی شود
سلام
منظور از تمام وقت بودن آن است که فرد باید به الزامات حرفه ای معلمی پای بند و متعهد باشد .
متاسفانه این نرم غلط پذیرفته شده که معلم باید شغل های دوم و سوم و... داشته باشد .
باید این وضعیت و این پاردایم ها را تغییر دهیم نه این که با آن کنار بیاییم .
پایدار باشید .
واقعا ، اعتبار چندانی ندارد و مثل این است که یک نفر در سن بیست سالگی، در مقطع ابتدایی فارغ التحصیل شود!!!
البته علم آموزی و مطالعه، یک ارزش است که سن و سال و زمان نمی شناسد ولی مدرک گرایی، ارزشی ندارد.
ولی
....لطف کنیدفقط فرق خود رابا آبدارچی مدرسه تون که تا نهم درس خونده را بگویید ....
اصلا چرا شما سرایدار نمی شوید و سرایدار جای شما بره کلاس .
اگر چه با این مقاله متوجه شدم که برای دانش آموزانت ،شما و آبدارچی مدرستون هیچ فرقی ندارید .
وارونه ء وارونه!
به مدرک گرای و بدو شو بلند
چو خواهی که از بد بیابی گزند
زمدرک در بی نیازی مجوی
وگر چند سختیت آید به روی
زدانا بنالد دل سنگ و کوه
که مدرک ندارد برایش شکوه
توانا بود هر که دانا بود
زبی مدرکی پیر شیدا بود
اگر دانش و مدرکش توام است
بلا شرط اندر عمل قائم است
تخصص،تعهد،عمل با هم است
اگر یک نباشد تمام اوهم است
اگر علم باشد،نباشد عمل
چوزنبور باشد ولی بی عسل
فی البداهه آمد .اگر نقصی دارد ببخشید
من متوجه منظور دقیق شما نمی شوم .
کسی نگفته این گروه یک توده بی شکل است .
کسی هم با مطالبه قانونی مخالف نیست .
سخن بر سر جایگاه این افراد در جغرافیای مطالبه گری آموزش و جامعه است .
این که مدرک نباید موجب خود برتربینی و شیدایی افراد شود .
از سوی دیگر باید دید وظیفه من معلم در حوزه آموزش و مسئولیت های اجتماعی و شهروندی چیست ؟
تغییر تفکر هم از طریق طرح پرسش در رسانه مطرح می شود و به حوزه عمومی تسری پیدا می کند .
من دنبال مرید پروری و فالوور جمع کردن نیستم چون نیازی به این قبیل کارها ندارم .
پایدار باشید .
سال هاست که لامپ اختراع شده است!
بهترست جنبش کتابخوانی و معرفی کتب سودمند را راه بیاندازید.
فکر می کنید که در ممالک توسعه نیافته کم مدارک دکترا و
فوق دکترا وجود دارد! چرا نخبگان ایرانی در ممالک خود منشأ
اثر نیستند ولی وقتی که در یک سامانه توسعه یافته قرار
می گیرند ، منشأ اثرهای فراوانی می شوند!؟
مثلاً یک دکتری هواشناسی یا زیست شناسی با گرایش
فیزیولوژی جانوری ، سر آخر باید زیست دبیرستان یا در نهایت
اگر روابط خوبی داشته باشد و از سد گزینش عبور کند در
دانشگاه فرهنگیان ، گردش خون یک پرنده را با یک خزنده
مقایسه کند و تا حد مولکولی پیش برود!
دقت کنید که توماس کوهن فیزیکدان آمریکایی یک فیلسوف
هم بود که حدود ۲۵ سال از مرگش می گذرد.
ایشان کتاب «ساختارهای انقلاب علمی» را نوشته که یکی از
پراستنادترین کتب دانشگاهی است.
بله ! یک فیزیکدان که فیلسوف هم بوده ! یعنی اهل تفکر!
سلام
1- قیاس شما چه ارتباطی با موضوع و محتوای یادداشت من دارد ؟
در این جا عملکرد گروهی نقد شده است .
از آنان پرسش شده است که آیا جز رتبه بندی و مطالبه هم ترازی حرف دیگری هم در سپهر آموزش دارند ؟
پرسش شده است که مختصات آنان در جغرافیای مطالبه گری آموزش چیست و چه نسبتی با آموزش نوین و مدرن دارند ؟
2- در ممالک توسعه یافته - تا جایی که می دانم اولا این عطشی که در کشور ما برای گرفتن مدارک دکتر دیده می شود ندارند و دوم آن که دانشگاه های آنان روی حساب و کتاب مدرک می دهند و دانشجو تربیت می کنند .
3- گرفتن مدرک دکترا مساوی با وارد شدن در فاز " نخبگی " نیست .
سواد در حوزه تعریف یونسکو قابل تببین است که مهم ترین آن " سواد تغییر " است .
4- معلم پایه آموزش است .
به قول شما ، معلم باید اهل تفکر باشد و دانش آموزان را وادار به اتدیشیدن نماید .
اساسا فسلفه آموزش این است نه اعطای مدرک و مدال !
5- این که نخبگان ایرانی در خارج از آموزش منبع اثر هستند و این جا ایزوله می شوند ؛ پرسشی است که باید مقامات و برنامه ریزان و تصمیم گیران پاسخ دهند .
پایدار باشید .
برآیند تک تک کنش ها و کنش های متقابل است که گروه های
اجتماعی را تشکیل می دهد!
این به قول شما گروه ، یک توده ی بی شکل نیست!
اینکه اینان نباید تنها مطالبه ی همترازی و رتبه بندی کنند ، به
چه مربوط است؟
باید تفکرات و خود پنداره ها عوض شود تا به قول شما مطالبات
تغییر جهت دهد!
مگر اینکه شما اشاره کنید و آن ها بدون تفکر ، با سر و جان
لبیک گویند!
روخوانی کتاب مذهبی و پاسخ
به سوالات در فضای مجازی ، حیثیتی
برای آموزش ضمن خدمت گذاشته است. خودفریبی هم حدی دارد.
آقای پور سلیمان انتظار رفتار انتقادی از دکتر معلمان را دارند...
امیدوارم پر راستای اجرای منویات خودشان هم که شده، مطالب انتقادی همین دکتر معلمان را که خواستار توجه به آنان است، در سایت خودشان بگنجاننند...!
دوست عزیز ناشناس
تاکنون از کانال های تعریف شده ، مطلبی از این دوستان در نقد یادداشت من ارسال نگردیده است .
پایدار باشید .
عقیده شما از اساس اشتباه است، استعداد نویسندگی و شاعری ابدا ربطی به مدرک ندارد و افراد قدیمی با مدرک ابتدایی، خیلی بهتر از دکتر های امروزی ، شعر و مطلب می نویسند.
شما باید بدانید که هدف تحصیل در مقطع دکتری، تحقیق و پژوهش است و کسی که در این مقطع درس خوانده، از نظر سواد ، تفاوت چندانی با لیسانس و فوق لیسانس ندارد.
در ضمن، تحصیل در دانشگاههای درجه چند و با اساتید ضعیف و گذراندن سی واحد تکراری، به نظر نمی رسد، چندان در ارتقای دانش و سواد موثر باشد. یک لیسانس روزانه دانشگاه تهران بسیار باسوادتر از یک دکترای دانشگاه آزاد یا حتی دولتی یک شهر دورافتاده است.
خوب است بدانید که در هندوستان ، اکثر شهرهای کوچک، مقطع دکتری دارند!! متاسفانه در ایران هم مدرک دکترا برای عوامفریبی و خودفریبی و پنهان شدن افراد بی سواد ، زیر این عنوان فریبا کاربرد دارد وگرنه هیچ کس مخالف تحصیل واقعی و هدفمند نیست.
مقاله علمی و مستند به آمار و داده های اثبات و ردپذیر را می توان نقد کرد. نظریه؟؟؟ ای داد از اینترنت که جولانگاه شبه مقالات ژورنالیستی به عنوان نوشته علمی شده است. شما که خود به باسوادهایتان میتازید دیگران را چه انتظار؟ نکند رذایل اخلاقی مثل حسادت تنها سرچشمه چنین واکنش هایی باشد.
و گاه به خاطر حس مسئولیت پذیری و دغدغه ها و فعالیت های اجتماعی و ...
خیلی لذت میبرم نوشته های شما را می خونم
یهنقدیهم بذار برای نوشته من که این زیر می نویسم
من میگم همه معلم ها باید به اندازه هم مدرک هاشون و هم سابقه هاشون تو ادارات و سازمان های دیگه حقوق بگیرند.
دکتر معلم ها هم اگر تجربه خاصی دارند در برنامه ریزیهای کلان از توانایی هاشون استفاده بشود
پس دانا و توانا باش تا با ارزش باشی
گاه اشکال از نظام یا همان سیستم ارزش گذاری است
قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
دکتر استاندارد: در پژوهش، گره گشایی، پیشه آفرینی، نویسندگی، سخنرانی، بروزرسانی خود و پرورش فراگیران در کنار برچیدن نیازهای مردم در رشته/گرایش خودش، چیره ست.
گواهی دانش آموختگی استاندارد: توان دانشی، پژوهشی، سازمانگری، اندیشگی، و مَنشی یک دانش آموخته را در تراز جهانی نشان دهد.
دستمزد استاندارد: 20% بالای خط نداری + دستمزد برای هر توانایی که به پیشرفت کارآمدتر در آن پیشه می رساند.
رژیم استاندارد: {شایسته-آزادی-داد-آباد}سالاری را در کارکردهایش نشان میدهد.
اگر یکی از اینها استاندارد نباشد، به همان اندازه در هازمان، ناکارآمدی می آورد.
آموزگار دکتر بی مهارت آموزگاری=رهبری که مهارت رهبری ندارد ولی در رشته خودش مرجع یا سخنور یا فرمانده ی کوبنده ی بسیار خوبی بوده، کشور را به ته دره فرستاده!
آموزگار چیره بی دانش و گواهینامه دکترا= کشور آریا از 1400 سال تا 90 سال پیش دارای همین آموزگاران بوده و برآیندش را در سرنوشت کشور در همان بازه دیده اید! آن را با سرنوشت کشور از 90 سال پیش تا اکنون بسنجید!
نه مغز فندقی های بی سواد دانشگاه های نا معتبر