گروه گزارش/
امروز سه شنبه نهم دی ماه نشست رسانه ای « محمود امانی » دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش با حضور رسانه ها و خبرنگاران برگزار گردید .
این نشست از طریق ویدئو کنفرانس برای خبرنگارانی که در جلسه حضور نداشتند نیز پخش می شد و آنان نیز پرسش های خود را مطرح کردند .
بر خلاف نشست های پیشین هیچ گونه اطلاع رسانی از سوی مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش برای خبرنگاران صورت نگرفت و روابط عمومی و امور بین الملل شورای عالی آموزش و پرورش خود در این زمینه اقدام به دعوت از خبرنگاران کرده بود .
دوشنبه هشتم دی ، « صدای معلم » در گزارشی نسبت به عملکرد روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در مورد برگزاری نشست های رسانه ای انتقادات صریحی را مطرح کرد . ( این جا )
این رسانه پرسیده بود :
« چرا مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش که قاعدتا و منطقا باید پاسخ گوترین و مسئولیت پذیرترین نهاد در این وزارتخانه باشد در مورد عملکرد و رویکرد خود پاسخ گو نبوده و دچار استبداد و تک روی در حوزه برخورد با رسانه ها گردیده است ؟
واحدی که باید در ستاد وزارت آموزش و پرورش نبض حیات سازمان بوده و شکاف " اداره " و " مدرسه " را آسیب شناسی و ترمیم کند ؛ خود تبدیل به سانسورچی سخنان وزیر آموزش و پرورش شده است ؟! »
« مدیر صدای معلم » که به عنوان نخستین رسانه در این نشست حضور پیدا کرده بود مجددا نسبت به عملکرد روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش و مدیریت ضعیف و ناکارآمد آن انتقاد کرد .
« علی پورسلیمان » ضمن تشکر از دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش به جهت برگزاری این نشست گفت :
وزیر آموزش و پرورش در سخنان و مصاحبه هایشان به کرات از آموزش حضوری در مدارس و اولویت داشتن آن می گویند .
طبق مصوبه چهل و چهارمین جلسه ستاد ملی مدیریت کرونا در ۲۴ آبان ۹۹، برگزاری جلسات در شهرهای قرمز تا سقف ۱۵ نفر با رعایت بقیه پروتکل های مربوطه مجاز است .
اگر آقای حاجی میرزایی به عنوان وزیر آموزش و پرورش قصد جامه عمل پوشاندن به حرف ها و مواضع خود را دارند از همان طبقه خودشان در وزارتخانه شروع کنند !
به جای این که فقط شعار بدهند و سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی را بسوزانند نخست از خود شروع کنند .
به نظر می رسد وزارت آموزش و پرورش در این موارد و در این مدت به نوعی جامعه ، افکار عمومی و رسانه ها را سر کار گذاشته است !
به نظر می رسد " کرونا " بهانه ای شده است تا برخی مسئولان این وزارتخانه با برگزاری نشست هایی که بیشتر جنبه رفع تکلیف و فرمالیته دارد و کارایی و کیفیتی هم ندارد از زیر بار پاسخ گویی فرار کنند .
اگر روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش ادعا می کند که پاسخ گوست باید در عمل آن را نشان دهد . از این حرف ها زیاد شنیده ایم!
دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش در ابتدای نشست ضمن تشکر از حضور خبرنگاران گفت :
خیلی ها می گفتند اگر حال آموزش و پرورش خوب شود و حال بچه ها خوب شود چه باید بکنیم ؟
به این سوال پاسخ های متعددی می شود داد و از ابعاد مختلفی به آن می توان پرداخت .
پاسخ من به این قضیه و به آن معتقدم و در طول عمرم سعی کرده ام به آن سو حرکت کنم این است که بهبود وضعیت آموزش بچه ها موکول به افزایش سطح آگاهی عمومی جامعه از آموزش و پرورش است یعنی تا آحاد مردم ما ، پدرها ، مادرها ،شهروندها ، کارمندها ، کارگرها و... همه مردم کشور یک ذهنیت درست ، شفاف و وضع مطلوب آموزش و پرورش فرزندان شان پیدا نکنند معلوم نیست ما خیلی بتوانیم کیفیت آموزش و پرورش را ارتقا ببخشیم .
یک چهاچوب مطلوب از آموزش ، تربیت و مدرسه ، نقش معلم ، نقش دانش آموز ، نقش نظام آموزشی ، نقش دولت ، نقش محلی ، نقش تک تک ماها و... اگر این ها فضای روشنی را در ذهن ما به وجود بیاورد اوضاع آموزش و پرورش خوب می شود .
آگاهی ریشه بهبود همه امور است ؛ در باب خاص آموزش و پرورش اهمیت این آگاهی دو چندان می شود . برای این که در این قضیه آن را عینیت ببخشند یک تصویری از واقعیت آن چیزی که مردم از مدرسه ها می خواهند و این به یک " فرهنگ عمومی " تبدیل شده را باید بازگو کنند .
اگر شما یک نگاهی از بالا به مدرسه های ما در یک دوره زمانی 50 یا 60 سال پیش بیندازید نه یک دوره کوتاه مدت ؛ می بینید که گویی تمام ذهن مردم ، دانش آموزان ، معلمین ، مدیران و مسئولین درباره مدرسه و ماموریت آن در این خلاصه شده است .
مدرسه را جایی می بینند که در این مدرسه کار اصلی این است که بچه ها به مدرسه بیایند و تعدادی کتاب درسی را بخوانند و امتحان بدهند و تمام ؛ یعنی کارکرد اصلی مدرسه های ما در فرهنگ این کشور خلاصه شده د رتدریس و امتحان گیری سنتی کتاب های درسی .
و اگر این کار انجام شد همه فکر می کنیم همین بود . احساس فقر و کمبودی نمی کنیم .
در حالی که واقعیت این است که کتاب های درسی را به طرق دیگری هم می شود آموخت .
مدرسه کارکردی فراتر از این دارد .
امروزه معاونت های مختلف وزارت آموزش و پرورش تلاش دارند که مدرسه را با آن کارهای دیگر تغذیه کنند یعنی ایده های فراوان ، طرح های مختلف معاونت پرورشی ، معاونت تربیت بدنی و... به مدرسه ها می روند اما انگار که وارد مدرسه می شوند با آن فرهنگ حاکم بر مدرسه تمام آن پیشنهادها ، پیشنهادهای جنبی تلقی می شوند .
باید بچه ها حول و حوش این نقطه ها به عنوان یک " زیستگاه " وارد مدرسه شوند . درگیر این فعالیت ها شوند و هنگامی که درگیر این فعالیت ها می شوند رشد کنند ، تجربه کنند و بزرگ شوند و توان مند و تاب آور شوند ؛ این اتفاق به آسانی نمی افتد .
یکی از مهم ترین کارهایی که همه باید دست به دست هم بدهیم و در جهت آن تلاش کنیم این است که این نگاه را " تغییر " دهیم . این نگاه را بهبود ببخشیم .
خود بچه ها ، معلمانشان ، مدیران ، پدران ، مادران و حتی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها یک مقداری بتوانند بر این نگاه بسیار ریشه دار و بازدارنده غلبه کنند و برای این مدرسه کارکردهای جدیدی تعریف کنند .
همه حرف سند تحول را ما با عنوان " درک و اصلاح موقعیت " خلاصه کنیم یعنی که در موقعیت های یادگیری درگیر شوند . قبل از ورود به این موقعیت و بعد از ورود به این موقعیت این دو تا آدم است .
یعنی صبح امروز که وارد مدرسه می شود ، یک طرح درس که اجرا می شود و عصر که از مدرسه خارج می شود ، این آدم نگاهش به خودش و دوست و خانواده اش تغییر می کند .
این جا دریای یادگیری موثر شکل می گیرد .
من فکر می کنم مهم ترین کار امروز همه ما این است که به این جریان آگاهی ، آگاه شدن ، آگاه کردن تا جایی که می توانیم کمک کنیم .
تک تک آدم ها به این وضعیت مطلوب نگاه عملیاتی پیدا کنند .
چه کلاس حضوری و چه کلاس مجازی ، نه این که فرق نکند در آن فلسفه و کارکردش فرق نمی کند ؛ هدف این است که بچه ها نقطه ای بیایند و رشد کنند و از طریق رشد این ها همه جامعه ما رشد کند . همه مشکلات ما بهبود پیدا کند .
این نهضت آگاهی بخشی عمده اش به افکار عمومی جامعه وصل می شود و خبرنگاران در ایجاد این مهم خیلی نقش دارند .
یعنی نهضت اگاهی بخشی یعنی نهضتی که خبرنگاران صاحب آن هستند ، پرچم دار آن هستند . متولی آن هستند .
خبرنگاری که با این مدل کار می کند ، هدف روشنی برای ارتقای آگاهی جامعه دارد و نقش مهمی دارد و در ساختن این تمدن و این جامعه می تواند " کنش گر " باشد .
خبرنگاران ، کنش گران بهبود هستند .
نقطه آغاز هر حرکتی ، آگاهی و شناخت است . »
در این نشست رسانه ای رسانه ها پرسش های خود را مطرح کردند .
مشروح پرسش و پاسخ صدای معلم و دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش منتشر خواهد شد .
پایان گزارش/
تربیت شهروندان خوب از دنیای باستان مورد توجه فلاسفه و نخبگان و نویسندگان بزرگ بودهاست. افلاطون و ارسطو مهمترین وظیفهٔ نظام سیاسی را تربیت شهروندان خوب و اخلاق مدار میدانستند. در اندیشهٔ فارابی و غزالی و بسیاری از متفکران ایرانی نیز تربیت انسانهای فضیلت مند از مهمترین وظایف جامعه و نظام سیاسی به شمار میرفتهاست و فردوسی در شاهنامه بارها و بارها به مقولهٔ تربیت خوب اشاره کرده است.
با دقت در رمانها و داستانهای مربوط به قرن نوزده یا قبل آن، متوجهٔ یک نکته مهم میشویم و آن اصرار نویسندگان بزرگ بر مقوله «تربیت» است. در اکثر رمانهای داستایوفسکی انسانها به دو گروه تربیتشدگان و تربیتنشدگان تقسیم میشوند.
تربیت در نگاه آنان از چنان اهمیتی برخوردار است که گاهی اصلیترین وجه جدایی میان انسان خوب و انسان وحشی را تعریف میکند. آنها وقتی میخواهند از کسی تعریف نمایند میگویند که «انسانی است که خوب تربیت شدهاست».
تربیت خوب تا قبل از گسترش جهان مدرن و همهگیری نظام آموزشی و رسانههای جمعی، برای قشر محدود و خاصی از جامعه بود. در جوامع غربی اشرافزادگان و نجیبزادگان بودند که با دسترسی به امکانات آموزشی و تربیتی، از کودکی در محیط متفاوتی رشد میکردند. آنها با شیوههای سختگیرانهٔ تربیتی، هم ملزم به یادگیری قواعد و اصول زندگی اجتماعی بودند و هم فنون و هنرها و علوم مختلف را با کیفیت مناسبی میآموختند. این شیوهٔ تربیتی چنان تاثیرگذار بوده و شهروند متفاوتی را پرورش میداده که، یک فرد به اصطلاح «تربیتشده»، از شیوهٔ لباس پوشیدن، راه رفتن، سخن گفتن، برخورد با جنس مخالف و آشنایی با هنرهای مختلف و امثالهم کاملاً قابل شناسایی بودهاست.
در این شیوهٔ زیست " اصالت " نقش بسیار بارز و مهمی داشته و تکیهگاه اصلی تمایز میان انسانها به شمار میرفتهاست. در اینگونه زیست شرف و آبرو گاهی برای افراد از چنان جایگاه والایی برخوردار بودهاست که برای دفاع از آن و اعادهٔ حیثیت بهراحتی اقدام به دوئل یا خودکشی میکردهاند.
در جهان مدرن امروز مقوله "تربیت" از انحصار قشر و طبقات خاص خارج شد و با گسترش حوزههای آموزش عمومی به کالایی در دسترس همگان بدل گشت. طی این روند با گذر زمان از نقش تربیتی خانواده کاسته شده و این وظیفه به نهاد آموزشی و مدرسه واگذار شد.
در دهههای اخیر کمکم وجه تربیتی و آموزشی از انحصار خانواده و نهاد آموزشی هم خارج شد و رسانههای ارتباط جمعی به ویژه تلویزیون و اینترنت جای آنها را اشغال کردند. امروزه دیگر نسل کودک و نوجوان نه در خانواده و نه در مدرسه بلکه پای تلویزیون یا شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرم تربیت [یا بهتر بگوییم بیتربیت] میشوند. اغلب کودکان و نوجوانان رها شده در بلاهت شبکههای تلویزیونی و اجتماعی همچون علف هرز، باری به هرجهت بار میآیند و گستاخی و وقاحت را بهعنوان باحال (cool) و مدرن بودن، و رکیکگویی و دریدگی را بهعنوان آزادیهای فردی خود فرا میگیرند. کودکان و نوجوانانی که در پای لایوهای اینستاگرامی و کلیپها و سریالها و فیلمهای سینمایی مبتذل رشد مییابند، نه شناختی از قواعد اجتماعی پیدا میکنند و نه فهم درستی از قواعد و آداب و رسوم اجتماعی دارند.
در جهان امروز مقولهٔ تربیت که زمانی در اختیار عدهٔ قلیلی از جامعه بود، از این وضعیت کاملاً خارج شد و در اختیار همگان قرار گرفت اما نتیجهای که از خود نشان داد بیشتر از آنکه موجب تربیت همگان باشد، رها کردن همگان به حال خود بود.
امروزه این نسلهای [تربیت نشده] فارغ از سطح و طبقهٔ اقتصادی و مدرک تحصیلی، در همه جا هستند. از مجریهای تلویزیون تا سلبریتیها و فعالان تویتر و اینستاگرام و نوجوانان و جوانان در کوچه و خیابان و خوابگاه دانشجویی و...افرادی که رکیکگویی و بددهنی و پررویی و وقاحت وجه غالبشان است، در مترو و اتوبوس و خیابان و لایو اینستاگرام و توییت و... بیهیچ شرمی هرچه دلشان میخواهد میگویند، خود را مرکز عالم میدانند، خانودهٔ کارگر و رفتگر و راننده تاکسی را مسخره میکنند، نه شعور چندانی برای زندگی در شهر و آپارتمان دارند و نه از فضیلتِ شرم و سکوت، اندک بهرهای بردهاند...
کانال خرمگس
گروه اخبار/
رئیس کمیسیون آموزش، تحقیقات و فن آوری مجلس طی نامهای خواستار از سرگیری آموزشهای فنی و حرفهای با رعایت پروتکلهای بهداشتی شد و تأکید کرد که آموزشهای صرفا تئوری و ارائه مدرک به کارآموزان تخطی از قانون است.
گرایش خانواده ها به بی فرزندی و تک فرزندی افزایش یافته و حالا به شهرهای کوچک نیز کشیده شده است. خانواده ها هر روز کوچک و کوچک تر می شوند و تعدادشان کمتر، در حالی که خانواده در ایران با جمعیت معنا پیدا می کند. در حالی که در کشورهای پیشرفته جهان که جمعیت آن پیر است نیز فرزندان کمتری دارند و انگار شعار "فرزند کمتر زندگی بهتر" را سر لوحه کار خود قرار داده اند و هر سال مجبورند نیروی کار مهاجر بپذیرند.
حامد برکاتی، مدیر کل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی در گفت و گو با خبرنگار اجتماعی رکنا معایب و محاسن تک فرزندی را مورد بررسی قرار داده و تاکید کرد: در دو حوزه خانواده و جامعه می توانیم این موضوع را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
وی افزود: واضح است که جمعیت مولد و جوان عامل قدرت، موتور محرک و توسعه یک کشور است. آلمان سالانه 300 هزار مهاجر می پذیرد. در حال حاضر بسیاری از نیروهای پزشکی و به ویژه پرستاری کشور مهاجرت می کند. به کشورهای حاشیه خلیج فارس (بیشتر عمان) و کشورهای غربی مهاجرت می کنند و این کشور را دچار چالش می کند.
حامد برکاتی با اشاره به خانواده های تک فرزند، گفت: غربی ها نکات مثبتی را برای تک فرزندی تعریف کرده اند. از سوی دیگر بر موارد منفی تک فرزندی و اهمیت چند فرزندی نیز تاکید می کنند. طبیعتا تربیت و تامین نیاز تک فرزند بسیار سخت تر است چرا که وابستگی ها بیشتر می شود. تعداد زیادی نیز از 30 سالگی به بعد بارداری را تجربه می کنند. بنابراین فضایی که فرزند با مادر جوانش تعامل کند کمتر است. بنابراین در تربیت بچه دچار چالش و مشکل می شویم.
امید به زندگی در ایران 80 سال می رسد
مدیر کل دفتر سلامت جمعیت، خانواده و مدارس وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با اشاره به این که به آینده 30 سال بعد نگاه کنیم، تاکید کرد: 30سال بعد مادر و پدرها سالمند می شوند. در حال حاضر افراد بالای 65 سال دارند کسانی که از آنها مراقبت کنند. بُعد خانوار 30-40 سال پیش حدود 6 بوده یعنی خانواده ها دارای 4 فرزند بودند. بنابراین با هماهنگی می توانند از والدین خود مراقبت کنند. ولی امروز و فردا که جامعه صنعتی تر می شود، اگر کسی برای نگهداری از سالمندان نباشد، زندگی برای سالمندان سخت خواهد شد. امید به زندگی در حال حاضر 75 سالگی بوده و به عبارتی سال های سالمندی افزایش یافته است. در یک دهه آینده به 80 سال نیز می رسد. افرادی که تک فرزند دارند. نظام های حمایتی باید از این سالمندان مراقبت کند و این موضوع به جامعه هزینه ای را تحمیل می کند.
میانگین سنی 32 سال است
حامد برکاتی با بیان این که اول انقلاب میانگین سنی جمعیت 22 سال بود، افزود: در حال حاضر میانگین سنی 32 سال شده است. بُعد خانوار ایران 6 بوده ولی در حال حاضر 3.4 است. حدود 5-6 سال پیش جمعیت مولد کار کشور بیشترین و جوان ترین (15 تا 65 سال) جمعیت دنیا و بالای 71درصد بوده است. الان به 69 درصد رسیده است و تا 10 سال آینده به 65 درصد می رسد. در بهترین حالت انتهای دهه 80 و اوایل دهه 90 بهترین کشور بودیم و 71 درصد نیروی کار مولد داشتیم. کمتر کشوری در دنیا این 71درصد را تجربه کرده است. 29 درصد افراد کودکان زیر 15 و سالمندان بالای 60 بودند. در سال 1420 فقط حدود 28درصد سالند و 7درصد کودک خواهیم داشت. شاخصی غربی ها دارند که اشتباه نیست اما خوشایند نیست به نام شاخص سرباری است. یعنی همان جمعیت زیر 15 و بالای 60 سال به نسبت جمعیت مولد کار. بقیه باید کار کنند تا تمام جنبه های این افراد را تامین کنند. وقتی این شاخص بالا می رود، منابع جامعه بیشتر صرف آن می شود. سود فرزند بیشتر برای جامعه طبیعتا فواید بلندمدتی را در پی دارد.
مهاجرت نیروی کار باهوش ایران به خارج
وی در پاسخ به این سوال که چند درصد نیروی کار کشور مهاجرت کرده اند؟ تاکید کرد: درصدی از مهاجرت نیروی کار در وزارت بهداشت نداریم اما تعداد زیادی از نیروی کار باهوش کشور مهاجرت کرده اند.
حامد برکاتی در پاسخ به این سوال که این مهاجرت به کشور چه ضربه ای می زند؟ گفت: عملا خزانه ژنی کشور در حال خالی شدن است. درصد بالایی از افرادی که در المپیادها رتبه آورده اند، فارغ التحصیلان دانشگاه های ممتاز (تهران، شریف و...) و... مهاجرت می کنند و غرب نیز فرش قرمز زیر پای شان پهن می کند و امکانات خوبی در اختیارشان می گذارد چون آنها خزانه ژنی و آی.کیوی ایران هستند. در دراز مدت کشور ضرر می کند و خزانه ژنی افت می کند و در 15-20 سال گذشته سطح آی.کیوی کشور افت کرده است. آمارهای بین المللی نشان می دهند که سطح آی. کیوی ایران افت کرده و عمده دلیل آن نیز مهاجرت مغزهاست.
پایان پیام/
« سند تحول بنیادین » تکیه کلام و محل رجوع بسیاری از گفتارهای مسئولان است .
کم تر مسئولی را در آموزش و پرورش می توان یافت که در حرف هایش گریزی بر این سند نزند و آن را نسخه شفابخشی برای بحران های آموزشی و چالش های آن معرفی نکند اما همین سند با همه نقدهایی که بر آن وارد است به حوزه " عمل " که می رسد رنگ می بازد .
فصل سوم سند تحول بنیادین به " چشم انداز " اختصاص دارد .
برای مدرسه ، پانزده ویژگی بر شمرده شده است . مثلا دو ویژگی که برای مدرسه جایگاهی قائل شده اند چنین هستند :
« برخوردار از قدرت تصمیمگیری و برنامهریزی در حوزههای عملیاتی در چارچوب سیاستهای محلی، منطقهای و ملی .
دارای ظرفیت تصمیمسازی برای نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی »
در « آیین نامه اجرایی مدارس » که مصوب شورای عالی آموزش و پرورش در دو دهه قبل است یکی از ارکان مدرسه را « شورای مدرسه » تعریف کرده است .
برای این رکن مهم در مدرسه 29 وظیفه و اختیار تعریف شده است .
بند هشتم از این اختیارات به صراحت بیان می کند : بحث و اتخاذ تصميم در مورد چگونگي برگزاري امتحانات با رعايت مقررات و دستورالعمل هاي مربوط
با وجود صراحت قانون بر استقلال مدرسه در حوزه تصمیم گیری در این مورد اما مسئولان وزارت آموزش و پرورش مواضع دوگانه و عاری از صداقت در این مورد داشته و در عمل احترام و شانی برای جایگاه مدرسه قائل نشده اند .
در « شیوه نامه برگزاری امتحانات در نیم سال نخست سال تحصیلی جاری » که پیش تر توسط مرکز سنجش و پایش وزارت آموزش و پرورش صادر گردیده است هیچ اسمی از مدرسه در این مورد برده نشده است .
در ابتدای شیوه نامه چنین آمده است :
در شرایطی که امکان حضور فیزیکی دانش آموزان فراهم باشد، ارزشیابی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان، مطابق آیین نامه هاي مربوط دوره هاي تحصیلی و با رعایت کامل شیوه نامه هاي بهداشتی انجام می گیرد .
در شیوه نامه مذکور علی رغم شعار و تبلیغات وزیر آموزش و پرورش و سایر هیچ گونه جایگاه مشخص و شفافی برای « شورای مدرسه » تعریف و تببین نشده است .
مرور مواضع و عملکرد مسئولان این وزارتخانه در دوره 10 ماهه پس از شیوع کرونا و تعطیلی مدارس نشان می دهند که آن ها نه تنها هویت حرفه ای مدرسه و جایگاه قانونی این سازمان مهم را به رسمیت نشناخته اند بلکه با مواضع دستوری و از بالا به پایین اجازه نداده اند که مدرسه تنفس کرده و ارکان قانونی آن حتی به وظایف قانونی خود عمل کنند .
« مدرسه » را می توان سلول زنده و بخش ارگانیک نظام آموزشی دانست . به عبارت دیگر ؛ مدرسه نبض و خاستگاه اصلاحات و تحولات آموزشی است .
« قد مدرسه » برآیندی از تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های مسئولان و مقاماتی است که البته در برابر عملکرد خود پاسخ گو نبوده اند.
پرسش این است مدرسه ای که قرار است مطابق سند تحول بنیادین اش نقشی مهم و ارزنده تر ترسیم افق چشمانداز 1404 ایفا کند اما چگونه است که حتی اختیار تصمیم گیری و آزادی عمل در مورد یک مساله ساده و اجرایی مانند برگزاری امتحانات داخلی اش را ندارد ؟
اگر قرار است مطابق اسناد بالادستی و سخنان شعاری مسئولان ، مدرسه نقشی در میانه تحولات داشته باشد نوع نگاه به آن باید متحول شود .
برای خروج از بحران و بن بست ناکارآمدی نظام آموزشی و پدیده " مرگ مدرسه " چاره ای جز تغییر پارادایم ها و ارتقای اساسی جایگاه این واحد بنیادین و ارگانیک از رکود و اینرسی ایستگاه اجرای بخشنامه های تکراری و بی فایده نداریم .