صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
جمعه, 07 اسفند 1399 19:23

" آداب خردمندی "

آداب خردمندی چیست و خردمند کیست

در ١٥ سال گذشته در صدها نشست و جلسه و گفت و گو در سطوح مختلف و موضوعات گوناگون شرکت داشته ام و با اشخاص زيادى در حاكميت، بخش خصوصى، جامعه ى مدنى و اقشار گوناگون همنشين بوده ام. این حضور فراوان و متنوع بیشترین بهره ای که برایم داشته است، آشنا شدن با انواع رفتار، گفتار و کردار و یافتن فرصت مقایسه ی آنها با یکدیگر بوده است. در این مدت بسیار کوشیدم که روش خردمندان را در میان جمع شناسایی کنم.

باید بگویم که منظورم از خردمندی، هوشمندی نیست، زیرا بسیار افرادی را دیده ام که از هوش و استعداد بالایی برخوردار بوده اند اما ویژگی های خردمندی را کمتر داشته اند.

آداب خردمندی چیست و خردمند کیست

خردمندی به باور من حاصل جمع هوش، اخلاق و اراده است. به هر حال گزیده ی آداب خردمندان را چنین یافتم، ٢٠ ویژگی که البته با قوت و ضعف در افراد مختلف وجود دارد. به گمان من خردمند واقعی کسی است که اقلاٌ ١٥ مورد از موارد زیر را (که مورد بیستم حتماٌ یکی از آنها باشد) همزمان داشته باشد:

١- بسیار خوب و بادقت گوش می کنند و وسط صحبت دیگران نمی پرند. هنگام سخن گفتن دیگران، با بغل دستی خود حرف نمی زنند.

٢- سنجیده، کوتاه و دقیق سخن می گویند. در سخنانشان اثری از کنایه، تهدید، تحکم، خشونت و توهین نیست.

٣- بسیار اهل مطالعه هستند و عطش یادگیری دارند. در كنار به روز بودن در حوزه تخصصي شان، در علوم انسانى مطالعات زيادى دارند.

٤- از گفتن "نمی دانم" ابا ندارند و از تصحيح اشتباهاتشان توسط ديگران استقبال مى كنند.

٥- راستگویند. هرجا که راست گفتن را مصلحت نبينند، به جای دروغ گفتن سکوت می کنند.

٦- نگاهشان توأم با احترام و خوش آمدی است. در سلام و احترام کردن به دیگران، به جایگاه اجتماعی شان توجه نمی کنند. رفتارشان با فروتنی و آرامش همراه است. چهره ای گشاده و بشاش دارند.

٧- اهل افراط و تفريط نيستند. در نگهدارى اموال عمومى و محيط زيست كوشش مى كنند و از جيب ديگران خرج نمى كنند.

٨- نسبت به باورها و نظراتشان تعصب ندارند و مدام آنها را پالايش مى كنند. از اين روى، نظر مخالف را با گشاده رویی می شنوند و پيش داورى نمى كنند.

٩- گفتار و کردارشان با تغییر منصب و مسئولیتشان تغییر نمی کند. در مديريت شان اهل كار گروهى و تعامل هستند.

١٠- روابطشان بر تصميماتشان تأثير نمى گذارد و سفارش پذير نيستند. براى خوشايند ديگران اظهار نظر مساعد نمى كنند.

١١- به مکان نشستن شان در مجلس حساسیت ندارند. روی اولین صندلی که خالی باشد می نشینند.

١٢- برای به دست آوردن مسئولیتی با دیگران، مستقیم یا غیر مستقیم، مذاکره یا لابی نمی کنند.

١٣- برای دیده شدن تلاش نمی کنند. داوطلب عکس گرفتن یا مصاحبه کردن نیستند. تلاش نمى كنند كه كارها را به نام خود تمام كنند.

١٤- بسیار نکته بین هستند. از تکرار گفته هایشان پرهیز می کنند و در سخنانشان همیشه نکات تازه و بدیع یافت می شود. در موضوعات خارج از تخصص شان اظهار نظر نمى كنند.

١٥- از پذیرش همزمان چند مسئولیت پرهیز می کنند. اگر مسئولیتی را بپذیرند برای تحقق اهداف آن بسیار تلاش می کنند.

١٦- افراد را قضاوت نمی کنند و در خصوص پیشینه، اعتقادات و احوالات خصوصی افراد کنجکاوی و تجسس نمی کنند. به جای سخن گفتن از افراد، از افکار و اندیشه ها سخن می گویند.

١٧- مسئوليت اشتباهاتشان را مى پذيرند و از اعتراف به خطا يا شكست خود طفره نمى روند. در پذيرش اشتباه فرافكنى نمى كنند.

١٨- وارد محاجه و یکی به دو نمی شوند و حاضر جوابى نمى كنند. در برابر تندی و توهین صبور و با سعه ی صدر هستند.

١٩- به هیجانات خود مسلط هستند. در رفتارشان خشم، ترس، اضطراب یا شادی مفرط دیده نمی شود.

٢٠- به هیچ کدام از ویژگیهای بالا تظاهر نمی کنند.

اگر چنین افرادی را می شناسید، قدر آنها را بدانید. آنها در این زمانه ی پرآشوب مانند گل هایی هستند که در شکاف صخره ها گم شده اند. جامعه ی بالنده و آرمانی از این گونه افراد در لایه های زیرین خود بیشتر دارد. کشوری که هرم خردمندی در آن وارونه باشد، یعنی هرچه بالاتر روی بیشتر از جنس خردمندان بیابی، جامعه ی رهیده ایست.

کانال شخصی


آداب خردمندی چیست و خردمند کیست

منتشرشده در یادداشت

پدیده دکتر معلمان و بحران تفکر و اندیشه در آموزش و پرورش

« فرهنگ فقط آن هنگام حقیقی و اصیل است که تلویحاً انتقادی هم باشد؛ و جامعه‌ای که این را فراموش کند، مکافاتش را در نظریه‌پردازانی که می‌پروراند خواهد دید .

انتقاد، عنصر ضروری فرهنگ است و خود دچار تناقض است: با همهٔ ناحقیقی بودنش، باز هم حقیقی است، همان‌قدر که فرهنگ ناحقیقی است. ناعادلانه بودن انتقاد در این نیست که بی‌رحمانه موشکافی و تحلیل می‌کند؛ که این بزرگترین فضیلت آن است! بلکه در این است که با تسلیم شدن به وضعیت موجود از پرسش‌های اصلی و به چون و چرا کشیدن فرهنگ طفره برود . »

" تئودور آدورنو  "

 

زمانی که یادداشت « مقدمه ای بر پدیده " دکتر معلمان " در آموزش و  پرورش  » را نوشتم ( این جا ) ؛ تا حد زیادی پیش بینی می کردم جمعی با ویژگی های متصف ، واکنش هایی غیرمنطقی و حتی خشونت آمیز در کلام از خود در برابر این انتقادات از خویش بروز دهند .

کافی است تا نظرات نگارش گردیده در ذیل مطلب را مطالعه کنید تا این ادعا و یا فرضیه تا حد زیادی به اثبات برسد .

اگر چه نمی توان این افراد را نماینده و یا برآیند "  جامعه هدف " دانست اما حداقل انتظار این بود که در جامعه چند هزار نفری " دکتر معلمان " آموزش و پرورش کسی پیدا شود و نقدی علمی بر این یادداشت بنگارد .

تعدادی پرسش مطرح کرده بودم اما به جرات می گویم که به هیچ وجه از نظرات و واکنش های منتقد و مخالف نظریه ام ، اقناع نشدم .

پرسش این است آیا در میان این مدعیان سواد و فرهیختگی کسی پیدا نشد تا حداقل با چند گزاره منطقی ، مستند و پژوهشی ، خط بطلان بر نظریه من بکشد ؟

انگار در این جامعه هر کسی می خواهد عملکرد فرد دیگری را به نقد بکشد ابتدا باید مدارک تحصیلی خود و یا به قول خودشان روزمه تحصیلی و کاری اش را عیان کند تا مجوز سخن گفتن و نقادی برایش صادر شود .

این جاست که می توان به فاجعه و خسران عظیم " مدرک گرایی " و " مدرک زدگی "  و رسوب آن در لایه های زیرین آموزش پی برد و آینده ای تاریک و بی حاصل که در یک دور باطل موجب فروپاشی سیستم خواهد شد .

پدیده دکتر معلمان و بحران تفکر و اندیشه در آموزش و پرورش

 به عنوان مثال ؛ این افراد مدعی سواد و آگاهی هنوز مفهوم " حوزه عمومی " را  نمی دانند و نمی فهمند .

هنوز در « عصر ارتباطات » به این گزاره منطقی و مسلم نرسیده اند که " رسانه " رکن چهارم دموکراسی و موثرترین و کاراترین ابزار برای اعمال " سواد تغییر " و " ارتباط با افکار عمومی "  است .

نوشته بودم :

« نگاهی بر عملکرد دکتر معلمان در حوزه " رسانه " نشان می دهد که آنان نقش پر رنگ و قابل دفاعی در " حوزه عمومی " آموزش و پرورش ندارند . پرسش راهبردی از این گروه معلمان آن است که واقعا متدولوژی مطالبه گری و کنش گری مدنی آنان برای دست یابی به مطالباتی که مطرح می کنند چیست ؟

سهم این دسته از معلمان در حوزه مطالبه گری و کنش گری آگاهانه در حوزه آموزش و پرورش چه بوده است ؟

پدیده دکتر معلمان و بحران تفکر و اندیشه در آموزش و پرورش

دیدگاه و نگرش این دست از معلمان نسبت به مفهوم « دموکراسی » چیست ؟ ارتباط میان دموکراسی و تعلیم و تربیت چگونه عینیت پیدا می کند و مهم تر از آن چگونه می توان دموکراسی در آموزش را توجه به آیتم های آموزش ایدئولوژیک به جامعه تعمیم داد ؟

آیا این گروه از معلمان که خواهان مشارکت و دخالت داده شدن در اتاق های فکر آموزش و پرورش و مراکز تصمیم گیری و برنامه ریزی هستند ؛ تاکنون نقدهای جدی ، موثر و مستمری بر این حیاط خلوت ها داشته اند ؟ »

و یا در نمونه ای دیگر ؛ « صدای معلم » به سخنان مداخله گرانه و غیرمسئولانه « علیرضا حاجیان زاده » مشاور عالی وزیر و دبیر ستاد همکاری های حوزه علمیه و آموزش و پرورش واکنش نشان داد . ( این جا )

اما کسانی که همیشه اشل حقوقی خود را با هم ترازان خود در آموزش عالی مقایسه می کنند و تطبیق می دهند و از این رهگذر خویش را خاسر و تبعیض زده می دانند هیچ گونه علامت سوالی در مورد دخالت برخی نهادها مانند حوزه علمیه و روحانیت در آموزش مطرح نمی کنند .

پدیده دکتر معلمان و بحران تفکر و اندیشه در آموزش و پرورش

این که می گویم دغدغه ی غالب این دکتر معلمان در آموزش و پرورش بیشتر از حیث مادی و حقوق و مزایاست و کار چندانی به سایر حوزه های دیگر ندارند بی جهت نبوده و در خلا سخن نمی گویم .

پرسش ، تفکر و اندیشیدن را می طلبد نه فریاد، خشونت گری و انکار را .

پرسشی که الان می خواهم به جد از این گروه مدعیان مطرح کنم آن است که نسبت آنان با محافظه کاری نهادینه شده در دستگاه آموزش چیست ؟

چرا این افراد با ادعای فرهیختگی و خودبرتربینی حتی قادر و یا توانا به بیان خودشان نیستند ؟ دیدگاه و نگرش این دست از معلمان نسبت به مفهوم « دموکراسی » چیست ؟ ارتباط میان دموکراسی و تعلیم و تربیت چگونه عینیت پیدا می کند و مهم تر از آن چگونه می توان دموکراسی در آموزش را توجه به آیتم های آموزش ایدئولوژیک به جامعه تعمیم داد ؟

* دوستی بود که چندی پیش با مدرک دکتری خود را مفتخر به تدریس در دبستان به عنوان " آموزگار " می دانست و مواضعی منتقدانه و مستقل با رویکرد علمی ابراز می داشت . اما مدتی بود که دیگر نمی نوشت . از دوستان شنیدم که برای عضویت در هیات علمی دانشگاه فرهنگیان درخواست داده است . دقت کنید این فرد در صورت پذیرش در دانشگاه فرهنگیان قرار است معلمان آینده را تربیت کند . چقدر از افرادی که در کسوت هیات علمی و یا اداری در دانشگاه فرهنگیان در حال حاضر مشغول به کار هستند با این پیشینه و مسیر وارد این دانشگاه شده اند ؟

*تفاوت بنیادین این گروه از معلمان با توقعات بالا و پرستیژ علمی با آن دسته از معلمانی که می خواهند به هر ترتیبی خود را به کشتی نجات استخدام آموزش و پرورش پرتاب کنند و فرضا هنگام تجمع چهره های خویش را پشت عینک آفتابی و یا بنر قایم می کنند و حتی حاضر نیستند برای خواسته ها و مطالبات قانونی نام و امضای خود را الصاق کنند چیست ؟

مرز میان " توهین " و " انتقاد " تا کجاست ؟

پدیده دکتر معلمان و بحران تفکر و اندیشه در آموزش و پرورش

برخی از این ها می گویند که طرح این ایده ها و نظرات موجب اختلاف و چند دستگی میان معلمان می شود و صفوف فشرده " معلمان " را به هم می ریزد .

پرسش این است ؛ اتحادی که با یک نقدی از هم بپاشد ، اساسا به چه دردی می خورد ؟

آیا اگر کسی تفکر و عملکرد مرا زیر تیغ " نقد " قرار دهد ، به من توهین کرده است ؟

پرسش راهبردی از این گروه معلمان آن است که واقعا متدولوژی مطالبه گری و کنش گری مدنی آنان برای دست یابی به مطالباتی که مطرح می کنند چیست ؟

مبانی فکری و تئوریک دکتر معلمان برای مطرح شدن در سپهر عمومی آموزش چیست ؟

آیا با پیش کشیدن مدرک دکتری و یا سوابق اداری خود می خواهند خود را در سیستم تعریف کنند و یا به آن تحمیل کنند ؟

زمانی که عضو سازمان معلمان ایران بودم همین نحله های فکری کم و بیش وجود داشت .

انتظار افراد شاغل در " صف " و " مدرسه " این بود که باید تا می توان به " ستاد " حمله کرد و چون از ابتدا حق معلمان و یا حتی مدیران مدارس و کادر مدرسه توسط ستادی ها خورده شده است ، باید تا می توان شعار داد و حمله کرد .

نوک پیکان باید همیشه به سمت بالا باشد .

غافل از آن که همین معلمان در مورد دانش آموزان خود و همان مدیران مدارس در مورد معلمان بعضا و گاها در ورطه " رفتارهای مستبدانه " و " غیر متفکرانه " می غلتیدند .

اکنون به برخی تحقیقات و پژوهش های صورت گرفته در این مورد اشاره می کنم . ( این جا )

1- در تحقیقی با عنوان« شناسایی و اعتبارسنجی شایستگی های حرفه ای معلمان اثربخش » که  بر  معلمان  مدارس  دوره  ابتدایی  شهر  تهران  انجام  شد، پس  از انجام تحلیل عاملی روی  پرسشنامه  محقق  ساخته،  13شایستگی  (صلاحیت) را  در  2 بعد  یا  مؤلفه  اصلی  شامل  پیش  نیازهای  معلم،  ویژگی  های  شخصی معلم،  برنامه  ریزی  و  آمادگی،  مدیریت  و  سازماندهی  کلاس  درس،  آموزش  یا تدریس،  نظارت  بر  پیشرفت  و  توان  دانش  آموزان  و  مسئولیت های  حرفه ای شناسایی نمود. در بعد پیش نیازهای معلم، داشتن توانایی کلامی  برای انتقال مفاهیم  به  دانش  آموزان؛  در  بعد  نظارت  بر  پیشرفت  دانش  آموزان،  توضیح تکالیف  به  زبان  روشن؛  در  بعد  مسئولیت  های  حرفه ای،  داشتن  رفتار  و  تعامل محترمانه  با  والدین  دانش  آموزان؛  در  بعد  برنامه  ریزی  و  آمادگی،  بیان  نتایج درس به زبان روشن؛ در  بعد مدیریت و  سازماندهی کلاس درس، آماده کردن پیشاپیش  مواد  آموزشی  برای  استفاده در  کلاس  درس؛  در  بعد  ویژگی  های شخصی  معلم،  ایجاد  فرصت هایی  برای  موفقیت  همه  دانش  آموزان  و در  بعد آموزش یا تدریس، بهره گیری از مفاهیم و زبان متناسب با سن و سوابق دانش آموزان، مهم ترین شایستگی های شناسایی شده است که معلمان اثربخش باید از آنها برخوردار باشند . »

عبداللهی و همکاران سال 1393

(  در این پژوهش به متغیر مدرک تحصیلی اشاره نشده است . )

2-در پژوهشی  با  عنوان  «تأثیر  مهارت های  اینترنتی  بر  مهارت  های  حرفه ای معلمان  دوره  متوسطه  استان  مازندران » که  به  روش زمینه ای بر معلمان مدارس دوره متوسطه دولتی استان مازندران انجام شد، نشان داد که مهارت های اینترنتی و حرفه ای معلمان در حد متوسط می باشد. همچنین، هر چه میزان  مهارت  اینترنتی  معلمان  بیشتر  باشد،  مهارت  های  حرفه ای  آنان  بهتر است. میزان مهارت های حرفه ای معلمان در مؤلفه های تکنولوژی آموزشی با 19 / 73 درصد  و طراحی آموزشی با 35 / 63  درصد، روش تدریس  با 77 / 57  درصد و ارزشیابی تحصیلی 70 / 59  درصد به ترتیب بیشترین میزان مهارت را به خود اختصاص داده اند . »

( فخاری و اشرفی سال 1391 )

3- در پژوهشی  با  عنوان  « ارزیابی  میزان  شایستگی  حرفه ای  معلمان  در  ارزیابی آموزشی  دانش  آموزان  مقطع  ابتدایی در شهرستان  نوشهر » که  به  روش پیمایشی  بر  معلمان  دوره  ابتدایی  شهرستان  نوشهر  اجرا  شد،  نشان  داد  که میزان شایستگی حرفه ای معلمان ابتدایی در ارزیابی آموزشی دانش آموزان در حد  مطلوب  بوده  است.  همچنین،  در  میزان  مؤلفه  های  شایستگی  حرفه ای معلمان  در  ارزشیابی  آموزشی  دانش  آموزان  بر  اساس  سطح  تحصیلات،  رشته تحصیلی،  جنسیت،  پایه  تحصیلی،  نوع  ارزشیابی  (کمی-توصیفی)  و  سابقه خدمت معلمان تفاوت معناداری وجود نداشت ولی در دو مؤلفه انتخاب روش و ایجاد و توسعه  روش  های  ارزیابی  مناسب  برای  تصمیمات مربوط به تدریس ماهرانه بر حسب سن معلمان ابتدایی تفاوت وجود داشت . »

خزایی پول 1391

4-  در پژوهشی  با  عنوان  « مقایسه  مهارت  های  حرفه ای  معلمان  دوره  راهنمایی شرکت  کننده  در  جشنواره  الگوهای  برتر تدریس  با سایر  معلمان  استان مازندران  در  سال  تحصیلی  82 - 83 » نشان  داد که میزان  مهارت  معلمان  در طراحی  آموزشی،  روش  های  تدریس،  ارزشیابی،  استفاده  از  وسایل  کمک آموزشی  و  به  طور  کلی  مهارت  معلمان  شرکت  کننده  در  جشنواره  الگوهای تدریس  برتر  بیشتر  از  سایر  معلمان  است.  معلمان  مرد  شرکت  کننده  در جشنواره الگوهای تدریس  برتر نسبت به معلمان زن از مهارت های حرفه ای بالاتری  برخوردارند.  بین  مهارت  های  حرفه ای  معلمان  شرکت  کننده  در جشنواره  الگوهای  تدریس  برتر  با  مدرک تحصیلی  مختلف  تفاوت  معناداری وجود ندارد . »

یوسفیان – 1387

5- در پژوهشی تحت عنوان «تلفیق مهارت های نرم در آموزش حرفه ای معلمی از  دیدگاه  معلمان  تازه  کار » که  بر  80 معلم  تازه  کار  فارغ  التحصیل  از  پنج دانشگاه  دولتی  مالزی  که  بیش  از  سه  سال  سابقه  کار نداشتند،  انجام  شد  به این نتیجه رسیدند که هفت مهارت نرم در حرفه معلمی عبارتند از:  برقراری ارتباط ،  حل  مسأله  و  نقادی،  کار  گروهی،  یادگیری  مادام  العمر  و  مدیریت اطلاعات، کارآفرینی، اخلاق حرفه ای و  رهبری. همچنین، یافته ها  نشان داد که شش مهارت از این هفت مهارت به جز مهارت کارآفرینی به عنوان مهم-ترین  و  مرتبط  ترین  مهارت  ها  با  حرفه  معلمی  می  باشند.  با  این  وجود،  این معلمان تازه کار نگران مهارت های نرم ناکافی بودند که برای حمایت از آنها در محل کارشان از آموزش معلمی کسب می کردند. از آن جایی که مهارت های نرم مهم ترین پیش شرط در شکل دهی شخصیت فرد هستند؛ بنابراین، پیشنهاد شده است که مدرسان تربیت معلم در طول آموزش حرفه معلمی از ماژول آموزش مهارت های نرم تلفیقی استفاده نمایند . »

گانگ ، مهد یونس و هاشم ، 2015

6- در تحقیقی تحت عنوان «پیش بینی عملکرد حرفهای مدرسان آموزش عالی »که  بر  اساتید  یکی  از  دانشگاه  های  رومانی انجام  شد،  نشان  داد  که  ارتباط معناداری بین هوش عمومی مدرسان و عملکرد حرفه ای آنها وجود ندارد، اما همبستگی  معنادار  و  پایینی  بین  ویژگی  های  شخصیتی  مدرسان  و عملکرد آنها  وجود  دارد.  لذا نمی  توان  یک مدل پیش  بینی  برای  عملکرد  حرفه ای مدرسان مشخص نمود . »

( یونسکو 2013 )

حال پرسش و درخواست موکد من از منتقدان و مخالفان آن است که اگر مستند و پژوهشی دارند که می تواند اثبات کند دارا بودن درجه دکتری ( مدرک تحصیلی بالا ) در آموزش و پرورش در اثربخشی و کارایی تدریس معلم تاثیر مثبت داشته و یا حداقل ارتباط معنادار را تایید کند ارائه کنند .

منتشرشده در پژوهش

آموزش و پرورش رسمی و مسیر اصلی یادگیری

سیر تکاملی بشر در جریان یادگیری
انسان های نخستین یا نئاندرتال ها نیز همانند ما هر روز چیزی جدید از طبیعت و محیط زندگی خود یاد می گرفتند . سرعت و سیطره یادگیری آنان بسیار کم بود و علت آن سادگی و محدودیت ابزار و وسایل محیط زندگی آنان بود . این انسان ها اکثرا شکارچی بودند و ابزارهای کوچکی از جنس سنگ می ساختند . انسان های نخستین از این ابزارها برای بریدن گوشت ، کندن پوست حیوانات و برش چوب استفاده می کردند . آنان برای اولین بار در شکار از تیر و کمان استفاده کردند . در این دوره انسان ها ، مردگان خود را در غارها دفن می کردند . آنان از طریق شکار حیوانات ، غذای خود را تهیه می کردند و با پوشش گیاهی و پوست حیوانات شکار شده ، خود را در برابر سرما و گرما محافظت می کردند .
برای دور ماندن از خطر حیوانات وحشی بالای درختان زندگی می کردند . از تماس دو سنگ آتش را یافتند و با افتادن دانه های گیاهان خودرو از دامن زنان که آنها را برای پوشاندن و گرم کردن خود جمع آوری می کردند ، به مرور متوجه پدیده شگفت انگیز کاشت و برداشت دانه های گیاهی شدند . این امر نیاز آنان را برای دسترسی به آب حیاتی ساخت . پس زندگی در کنار نهرها و رودخانه ها آغاز شد و از بالای درختان پایین آمده به سکونت در غارها ، محیط های باز و چادرهای ساخته شده از پوست حیوانات روی آوردند و تمدن ها پدید آمد و شهرنشینی توسعه یافت .
بدین طریق آنان از طبیعت و محیط زندگی پیرامون خود با تلاش یکدیگر و با سطح انتظارات متقابل و بسیار اندک ، آموختنی ها را یاد می گرفتند و به تدریج آن را به فرزندان خود نسل به نسل و سینه به سینه آموزش می دادند . هر چند شکل زندگی آنان از نظر ما بدوی است اما امتیاز ویژه و برتر آنان نسبت به ما این بود که روح ، جسم و ذهن آنان از هر نوع قیودی در جریان یادگیری ، آزاد و رها بود.

Neanderthal

با ازدیاد جمعیت و پیچیده شدن روابط اجتماعی و با به خطر افتادن منافع فردی و جمعی ، قانون به عنوان قراردادی محترم و لازم الاجرا جهت تعیین حدود استفاده افراد از منابع طبیعی و غیر طبیعی ، وضع شد . و از همین زمان تعدادی قانون شکن نیز در بین جمعیت یک منطقه به وجود آمد . گروهی که قانون را رعایت می کردند و گروهی که ناقض آن بوده اند . تضاد منافع به ایجاد برخورد فیزیکی و از بین رفتن امنیت فردی و اجتماعی افراد و جامعه منجر شد .

فرآیند یادگیری نیز هم زمان با پیچیده شدن جوامع و روابط اجتماعی ، دشوارتر و غامض تر گردید و حتی برای عده ای دست نیافتنی شد ، چون که سازمان های رسمی ،مسئولیت انجام آن را برعهده گرفته بودند . برای تحقق امر یادگیری می بایست هزینه می کردید و دیگر مثل سابق دسترسی به آن محدود ، رایگان ، عینی و سهل الوصول نبود. در واقع پیچیدگی روابط اجتماعی ، آموزش سینه به سینه را غیرممکن ساخته بود.
امروز خانواده ها در امر آموزش کودکان خود ناتوان هستند ، پس فرستادن آنان به مدارس اجتناب ناپذیر است اما این تنها راه یادگیری نیست .

چرا به آموزش رسمی نیاز داریم ؟
اگر به یادگیری آزاد و بدون مدرسه کودکان معتقد نباشیم و آموزش رسمی را تنها کانالی مطمئن برای نیل به این هدف بدانیم ، باید گفت که دلیل این مهم آن است که آموزش رسمی به ما سند و مدرکی معتبر که به تأیید یک سازمان دولتی رسیده ، می دهد و ما توسط آن می توانیم استخدام و یا وارد دانشگاه شویم . اما اگر در جریان آموزش ، نقش والدین و سپس اراده خود کودکان دخیل باشد ، او با توجه به سطح استعداد و علاقه و ذوق خود می تواند مشغول حرفه ای باشد که با گذشت سال ها در آن استادکار شمرده می شود . آموزش رسمی باعث ایجاد خستگی ذهن می شود و فضایی گسترده با آموختنی های غیرلازم را در مغز کودکان اشغال می نماید که بیشتر این مطالب کاربرد عملی در زندگی آنان ندارد . اما در آموزش غیررسمی یا اختیاری ، فرد فقط چیزهایی را که نیاز دارد و یا در زندگی واقعی خود با آنها مواجه می شود یاد می گیرد و بیشتر موارد یاد گرفته شده کاربردی است .
بشر با قرار گرفتن در مسیر یادگیری محض از طریق آموزش و پرورش رسمی ، اختیار ، اراده و آزادی خود را نسبت به زمان ، میزان ، تنوع و سطح یادگیری از دست داد و خود را برای فراگیری دانش روز بدان سپرد . آموزش و پرورش دایه مهربان تر از مادر گردید و تعلیم و تربیت کودکان را با سلیقه و روش خاصِ مدنظرِ خود برعهده گرفت .

وضعیت گوناگون کشورها نسبت به آموزش رسمی
تجربه مشاهده رسوب خاک ، نمک و شکر را در آب ، بیشتر ما داریم.در این جریان ماهیت و خاصیت آب تغییر شکل داده و تبدیل به آب نمک ، شکرآب و آب گِل آلود می شود و تفکیک مجدد آنها برای افراد عادی ناممکن و برای اهل فن دشوار است . ذهنی که رسوب کرده و پر از مطالب غیرمفید ، غیرلازم و حتی خرافی شده است به همین سادگی قابلیت زُدایش و تصفیه نخواهد داشت .

 

پنج وضعیت گوناگون کشورها نسبت به آموزش رسمی ، به مرور زمان به شرح زیر بوده است : مهم‌ترین چیز در زندگی ، جوان‌ نگه‌داشتن ذهن است .

1 ) آموزش در کالبد آموزش و پرورش رسمی و یا عمومی در کشورهای گوناگون به تناسب سطح فرهنگ و به اتکای توانایی و قدرت اقتصادی ، اشکال گوناگونی به خود گرفت. از دلایل تفاوت این اشکال آموزش ، می توان به میزان عمومیت آموزش در یک جامعه و وجود تبعیض جنسی در امر تحصیل اشاره کرد . این امر گاه با ترویج عمدی فرهنگ ممنوعیت تحصیل ، به بی تفاوتی و بی میلی زنان منجر می شد ، چون که جوامع عقب مانده تحصیل را برای زنان غیرضروری ، گناه و جرم می شمردند و گاه با بی اعتنایی و میل خود زنان ، آنان از این حق محروم می شدند .

2 ) برخی از نظام های سیاسی آموزش و پرورش را مسیری برای تربیت نیروهایی خلاق ، کارآمد ، متفکر و اندیشمند ، دانسته و ترویج و تکمیل علم و دانش را عنصری مؤثر برای تقویت قدرت اقتصادی و فرهنگی قلمداد کردند ، پس مسیر ارائه راهکار و رویه های جدیدتر و غنی تر آموزشی توسط افراد متخصص را هموار ساختند و تحولی شگرف در تمامی علوم توسط این کشورها ایجاد شد . از نمونه های آن می توان به دو انقلاب بزرگ اروپایی با نتایج عمومی برای همه مردم جهان اشاره کرد :

انقلاب کبیر فرانسه ( French Revolution ) ( ۱۷۹۹ – ۱۷۸۹ ) سرآغاز دگرگونی‌های اجتماعی - سیاسی گردید و تحولات فرهنگی نیز متعاقب آن تحقق یافت .
و انقلاب صنعتی ( Industrial revolution ) ( 1760 – 1840 ) به دگرگونی‌های بزرگ در صنعت ، کشاورزی ، تولید و ترابری ابتدا در انگلستان و سپس در اروپا و آمریکا ، منجر شد .

آموزش و پرورش رسمی و مسیر اصلی یادگیری

نکته قابل توجه در هر دو انقلاب ، سیر تکاملی آن هاست که تحقق هر یک سال ها طول کشیده است ، انقلاب فرانسه طی 10 سال و انقلاب صنعتی 80 سال ! شاید برای همین استواری اثرات آن در اروپا پایدار باقی مانده است . آموزش هم پای هر دو انقلاب در اروپا و دیگر کشورها ، تغییرات شگرفی یافت و به ایجاد تحولات فرهنگی بنیادین منجر شد .

3 ) نحوه هدایت آموزش و پرورش توسط برخی دیگر از کشورها ، با عادی انگاری و اجباری بودن مدرسه رَوی کودکان توسط نظام سیاسی و خانواده ها برخاسته از یک سیر روزمرگی معمول ، همانند دیگر رفتارهای زندگی چون خوردن ، پوشیدن و خوابیدن بود . نتیجه رفتار این کشورها ، عقب ماندگی به دلیل عدم پویایی بود . آنان میل و توانایی افزایش حجم دانش بشری را نداشتند و برخی از این کشورها چون منابع طبیعی غنی برای سده ها در داخل مرزهای جغرافیایی خود داشتند ، پس به ایفای نقش در تکاپوی علمی راغب نشدند .

4 ) برخی از کشورها نیز با سوء استفاده از موقعیت شاخص آموزش و پرورش ، کودکان را به مقاصد قالبی از پیش اندیشیده شده خود محکوم ساختند . آنان با در اختیار گرفتن تمامی توانایی های فردی کودکان در بازه زمانی قابل توجه فرآیند آموزش ، به این مهم مبادرت ورزیدند . این کشورها و مردم آن بهای سنگینی با نفوذ نظام سیاسی در تمامی وظایف آموزش و پرورش هزینه کردند که سرانجام آن وابستگی در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی بود . آنان در واقع به نابودی استعداد ، علایق ، ذوق و استعداد ، خلاقیت ، تفکر و اندیشه ذاتی کودکان پرداخته و از پرورش و توسعه آن باز ماندند .

5 ) آموزش و پرورش رسمی ، در جوامعی اصلی ترین مسیر یادگیری شمرده می شود که در آن فرهنگ مطالعه رواج ندارد . بیشتر ما جهت یادگیری و تحقق امر آموزش ، وابستگی مطلق به نقش دانش آموز و دانشجویی خود داریم ، پس نشستن در کلاس درس برای ما شرط حتمی یادگیری محسوب می شود . نبود بِستر های عینی و تجربی لازم برای مشاهده در یادگیری و عدم وجود عادت مطالعه ، آموزش و پرورش رسمی را تنها هدف زندگی ما ساخته است .

آموزش و پرورش رسمی و مسیر اصلی یادگیری

چنین جریانی جهت یادگیری ، به عنوان تنها روش کسب دانش ، کودکان را در جریان آموزش رسمی 12 ساله ، وابسته و خنثی می سازد و آنان همانند افراد خوابگرد ، کنترل روح ، جسم و اندیشه خود را از دست می دهند . و تکرار همین داستان در دانشگاه برای دانشجویان اتفاق می افتد . فرد همان شخص ایزوله شده 12 ساله در آموزش رسمی است و فقط محیط تغییر یافته است . اما این محیط جدید نیز تحت تأثیر شدید همان سیاست و افراد ، بی اراده هستند. پس او شدیدا به دانش و جزوه استاد وابستگی دارد . اگر تندنویس باشد خودش گفته های استاد را در کلاس درس ، نت برداری می کند و گر نه با چرب زبانی و در مضیقه قرار دادن دوستان و یا همکلاسی از جنس مخالف ، از یک فرد تیزنویس امانت می گیرد و از روی آن کپی می گیرد ، یعنی باز آن را مطالعه نمی کند و مطالعه جزوه یک ترم را به شب امتحان موکول می کند . آن شب هم اگر حوصله و میل مطالعه داشته باشد چند بار روخوانی می کند و گرنه با شگردهای گوناگون تقلب ، آن واحد درسی به خیر و سلامتی پاس می شود . راستی فرآیند یادگیری کجای این داستان اتفاق می افتد ؟
و امروز همان افراد در فضای مجازی مشغول همین کارند. حتی افراد با وجدان و بیزار از تقلب و تنبلی نیز در دام ترفندها و شیوه های ناب تقلب در فضای مجازی افتاده اند و خوان گسترده را مغتنم شمرده از آن بهره ها می برند.

اگر از اوضاع دانش آموزان و دانشجویان کشورهای غرب یا جهان اول و یا کشورهای پیشرفته جویا باشید ، آنها هم متقلبانی دارند اما چون در این کشورها آموزش عملی وجدان ، اخلاق ، تعهد قبل از تدریس دروس و در دوران کودکی انجام می گیرد و چون آنان دهه ها و سده ها قبل از ما به آموزش از راه دور و یا آموزش مجازی مشغول بوده اند پس با اصول آن آشنا و بدان وفا دارند . کودکان این جوامع ، ارزش ها و هنجارهای جامعه خود را زیر 7 سالگی یاد گرفته اند و در وجودشان درونی شده است .

آموزش و پرورش رسمی و مسیر اصلی یادگیری

برچسب کشورها متأثر از آموزش رسمی
و با چنین نگاه متفاوت به آموزش و پرورش ، کشورها به تقسیمات گوناگون سیاسی محکوم و یا مفتخر شدند . ابتدا کشورهای پیشرفته ، در حال توسعه ، عقب مانده ، عقب نگه داشته شده که هرازگاهی با تغییر نام آن تلاش می شد بی ارادگی مردم برای این برچسب ها ، توجیه ضعف خصوصیت فردی یابد و بعدها برای مستتر ساختن مفهوم ضمنی عقب ماندگی و پس از پایان عصر استعمار و استثمار آشکار ، کشورهای جهان را اول ، دوم و سوم نام گذاری کردند. همه چیز مطابق اهداف سابق بود اما واژه عقب ماندگی ، دیگر به طور علنی ، استفاده نمی شد .

رؤیایی غیرممکن که بدان معتقدم
آنانی که از واقعیت فقر و جهل در جامعه ، رنج می برند شاید به ترسیم این فکر بپردازند که کاش پدر و مادری واحد تمامی فرزندان جهان را یکسان و واحد تربیت می نمود . این فکر ، ناپختگی های خاص خود را دارد اما جرقه ای است برای رهایی از بی عدالتی آموزشی و تضاد طبقاتی . اعتقاد به نداشتن حق تولید مثل توسط فقرا و خلاف کاران و هنجارشکنان ، هر چند جنجال برانگیز ، بی رحمانه و خودخواهانه است ولی بدین طریق ، آمار جمعیت محروم از حقوق انسانی ، اجتماعی و آموزشی ، محدود و بالاخره حذف می شود . این یعنی زنده کردن اعتقادات داروین ، نیچه و هیتلر با اعتقاد به نژاد اصلح و برتر ، با این تفاوت که این رؤیای غیرممکن از فرط دردمندی و رنجوری است نه قدرت طلبی . اقشار فقیر با هیچ فاکتوری قادر به تحرک عمودی نیستند و تمام عمر خود را در نقطه ای ثابت ، سپری می سازند . نه خود تغییر می کنند و نه توانایی ایجاد تغییر و بالندگی در همه ابعاد زندگی خود را دارند . آنان نه خود چنین اراده ای دارند و نه چنین مجوزی در طول تاریخ حداقل در کشورهای جهان سوم یا عقب مانده و یا در حال توسعه به این افراد داده می شود . پس بهتر است حداقل با تک فرزندی ، قطر دایره فقر و جهل را کاهش دهند. نکته قابل توجه در هر دو انقلاب ، سیر تکاملی آن هاست که تحقق هر یک سال ها طول کشیده است ، انقلاب فرانسه طی 10 سال و انقلاب صنعتی 80 سال ! شاید برای همین استواری اثرات آن در اروپا پایدار باقی مانده است . آموزش هم پای هر دو انقلاب در اروپا و دیگر کشورها ، تغییرات شگرفی یافت و به ایجاد تحولات فرهنگی بنیادین منجر شد .

چهار شخصیت و یک برداشت مشترک
مارک تواین نویسنده و طنزپرداز آمریکایی می گفت : " هرگز اجازه ندهید آموزش و پرورش رسمی ، راه اصلی یادگیری شما شود ".
آلبرت اینیشتن نیز معتقد بود : " تنها چیزی که در یادگیری من تداخل ایجاد می‌کند ، تحصیلاتم است ".
هنری فورد کارآفرین ، مخترع ، نویسنده و نظریه‌پرداز آمریکایی که شرکت خودروسازی فورد را در سال ۱۹۰۳ تأسیس نموده ، گفته است :
" فرقی نمی‌کند ۲۰ ساله هستید یا ۸۰ ساله هر کس آموختن را متوقف کند پیر خواهد شد ، هر کس پیوسته بیاموزد ، جوان خواهد ماند. مهم‌ترین چیز در زندگی ، جوان‌ نگه‌داشتن ذهن است " .
توماس ادیسون می گفت : " هیچ گاه اثرات خوب تعلیم و تربیت مادرم را از دست نخواهم داد " . او در خانه نابغه و در مدرسه خِنگ خوانده می شد .

آموزش و پرورش رسمی و مسیر اصلی یادگیری

باید چه کرد؟
خانواده ها می باید بیشتر از هر نهاد و سازمانی دیگر درک کنند که آموزش و پرورش رسمی ، اصلی ترین راه یادگیری کودکان نیست . مردم اگر بر این باور باشند هرگز از آموزش و تربیت مداوم و هدف دار کودکان خود غافل نمی مانند . پس والدین ، سرشت کودکان خود را با درایت و دوراندیشی پی ریزی کنند و اجازه ندهند تمامی ابعاد شخصیت فرزندشان فقط با مدرسه رفتن و ضمن تحصیل و با افکار قالبی از پیش اندیشیده شده ، شکل بگیرد . پدران و مادران فرصت مناسب برای تربیت 7 سال اول زندگی فرزندان خود را از دست ندهند که فردا شرایط آن فراهم نخواهد شد . با غنی ساختن روابط خانوادگی و دادن فرصت اِبراز وجود به کودکان ، تأثیرپذیری اجتناب ناپذیر و مطلق آنان را از آموزش رسمی کشور به حداقل ممکن برسانیم . این حقی ارزشمند برای والدین در مورد کودکان است که با ساده بینی ما پایمال می شود .

پس به خاطر بسپاریم که امر یادگیری با رسیدن به سن خاص و یا با اتمام یک مقطع تحصیلی ، به پایان نمی رسد . انسان در هر سنی به یادگیری مسایل پیرامون خود نیازمند است . مطالعه کردن و خواندن متون مورد علاقه ، ما را برای یادگیری بیشتر قادر خواهد ساخت و فراموش نکنیم که انسان فقط با خواندن یاد نمی گیرد ، نوشتن نیز به یادگیری منجر می شود و مشاهده و تجربه عملی نیز همان یادگیری است.

منبع مورد استفاده : ویکی پدیا . دانشنامه آزاد .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

آموزش و پرورش رسمی و مسیر اصلی یادگیری

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

پرسش صدای معلم از معاون اول رئیس جمهور در زمینه استقرار عدالت و رفع تبعیض برای آموزش و پرورش و معلمان

هنوز هیچ فرد ، نهاد و یا مرجعی به آخرین گزارش صدای معلم با عنوان « تعطیلی مدارس در ایران یک ساله شد ؟! » ( این جا ) پاسخی ارائه نکرده است .

از سوی دیگر ، بیست و دومین جشنواره خیرین مدرسه ساز کشور با هدف تکریم از 1000 خیر مدرسه ساز در حالی برگزار شد که از رسانه ها و خبرنگاران برای حضور و طرح پرسش دعوتی به عمل نیامده بود .

پرتال وزارت آموزش و پرورش در این مورد نوشت : ( این جا )

«  بر اساس مطالعات اجتماعی انجام شده، هیچ چیز برای مردم به اندازه استقرار عدالت و رفع تبعیض مهم نیست.

معاون اول رئیس جمهور در ادامه سخنان خود به شرایط کشور نیز اشاره و تصریح کرد: امروز در شرایط ویژه ای قرار گرفته ایم که از یک سو با تحریم ها و از سوی دیگر با بیماری کرونا مواجه هستیم و کرونا تمامی جنبه های مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار داده است و شاید کسی تصور نمی کرد که این بیماری این قدر طولانی شود و خسارات زیادی را برای همه مردم و همه کشورها ایجاد کند به گونه ای که در بعضی بخش ها اثرات این بیماری نگران کننده شده است.

جهانگیری با تأکید بر اینکه آموزش و تحصیل قابل توقف و تعطیل بردار نیست، گفت: با وجود استمرار آموزش از طریق فضای مجازی، حضور دانش آموزان در مدارس نیز از جهات مختلف اهمیت دارد چرا که زندگی اجتماعی فرزندان در مدرسه شکل می گیرد.

معاون اول رئیس جمهور با یادآوری اینکه تقریباً سال گذشته در همین ایام بود که جلساتی در ستاد ملی مقابله با کرونا تشکیل و برای تعطیلی مدارس و دانشگاه ها تصمیم گیری شد، تصریح کرد: آموزش و پرورش با راه اندازی شبکه شاد، کاری بزرگ انجام داد و سعی شد به شکل مجازی جریان آموزش در مدارس و دانشگاه ها تعطیل نشود اما قطعاً به فرایند آموزش شوک وارد شده است و باید به دنبال راهکارهایی باشیم که آثار کاستی ها و عقب ماندگی های ناشی از تعطیلی مدارس و دانشگاه ها جبران شود.

پرسش صدای معلم از معاون اول رئیس جمهور در زمینه استقرار عدالت و رفع تبعیض برای آموزش و پرورش و معلمان

جهانگیری اضافه کرد: یکی از دغدغه های امروز برای تحصیل دانش آموزان این است که بسیاری از فرزندان این کشور از گوشی تلفن همراه هوشمند و تبلت برخوردار نیستند که لازم است مردم، دولت و خیرین کمک کنند تا ابزار لازم برای آموزش از طریق فضای مجازی برای دانش آموزان مهیا شود تا از تحصیل عقب نمانند.

معاون اول رئیس جمهور افزود: خوشبختانه معلمین دلسوزی در کشور وجود دارند که کارهای ماندگاری در این یک سال انجام دادند که نمونه آن خانم معلمی بود که از روی تخت بیمارستان تلاش کرد تا کار آموزش به دانش آموزان خود را انجام دهد و نمونه دیگر معلمی بود که روستا به روستا به سراغ دانش آموزان خود رفت که لازم است دست چنین معلمانی را ببوسیم و آنها را مورد حمایت قرار دهیم... » اگر مسئولان و مقامات این قدر و تا این اندازه به جامعه معلمان ارادت دارند چرا این گروه را در اولویت افراد دریافت واکسن کرونا قرار نداده اند ؟

پرسش « صدای معلم » از آقای جهانگیری آن است که آیا قرار است پس از گذشت یک سال از تعطیلی مدارس و دانشگاه ها  تازه باید به دنبال راهکارهایی بود که آثار کاستی ها و عقب ماندگی های ناشی از تعطیلی مدارس و دانشگاه ها جبران شود ؟!

آیا قرار است نظام آموزشی ایران که بیش از چهار دهه از فقدان عدالت و تبعیض گسترده رنج می برد ؛ همچنان با دلسوزی و فداکاری معلمان مورد نظر ادامه حیات دهد ؟

دولت ایشان در 8 سال گذشته چه اقداماتی برای رفع تبعیض و برقراری عدالت انجام داده است جز آن که به گفته معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش حقوق معلمان خرید خدماتی پس از سال ها از  ۷۰۰ هزار تومان به ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان افزایش یابد ؟

رقمی که حتی با حداقل دریافتی قانون وزارت کار برای کارگران هم تفاوت معناداری دارد چه رسد به خط قرمز فقر ؟

پرسش صدای معلم از معاون اول رئیس جمهور در زمینه استقرار عدالت و رفع تبعیض برای آموزش و پرورش و معلمان

« صدای معلم » بارها از مسئولان وزارت آموزش و پرورش ، وزارت بهداشت و ستاد ملی مقابله با کرونا و مجلس شورای اسلامی این پرسش بنیادین و راهبردی را مطرح کرده است که با وجود تعطیلی اکثریت قریب به اتفاق مدارس در سراسر کشور در یک سال گذشته ، نقش مدرسه در شکل گیری امواج اول تا سوم کرونا و نیز خیز چهارم به سوی کرونای جهش یافته چه بوده است ؟

آیا معنای عدالت آموزشی این است که میزان دانش آموزان بازمانده از تحصیل به 30 درصد برسد ؟

کدام نهاد و مرجع باید در مورد ترک تحصیل بیش از سیصد هزار دانش آموز در مقاطع مختلف تحصیلی پاسخ گو باشد ؟

پرسش صدای معلم از معاون اول رئیس جمهور در زمینه استقرار عدالت و رفع تبعیض برای آموزش و پرورش و معلمان

عوارض و پیامدهای روانی ناشی تعطیلی مدارس بر عهده کیست ؟ آیا قرار است نظام آموزشی ایران که بیش از چهار دهه از فقدان عدالت و تبعیض گسترده رنج می برد ؛ همچنان با دلسوزی و فداکاری معلمان مورد نظر ادامه حیات دهد ؟

آیا برای این مسئولان مسائلی مانند افسردگی ، خودکشی ، کودکان کار ، کودک همسری و... مطرح نیستند و وجدان آن ها را تحریک نمی کند ؟

این که اعلام شود ایران در میان 98 کشور جهان ، رتبه 95 را در مدیریت بحران کرونا کسب کرده است ، آیا این مساله مایه شرمساری نیست ؟

اگر مسئولان و مقامات این قدر و تا این اندازه به جامعه معلمان ارادت دارند چرا این گروه را در اولویت افراد دریافت واکسن کرونا قرار نداده اند ؟

نیازی به دست بوسی مقامات نیست !

با آموزش و پرورش و معلمان صداقت داشته باشید .

پایان گزارش/


پرسش صدای معلم از معاون اول رئیس جمهور در زمینه استقرار عدالت و رفع تبعیض برای آموزش و پرورش و معلمان

منتشرشده در گفت و شنود

جایگاه آموزش و پرورش در جوامع توسعه یافته

اگر در یک جامعه معلم‌ها را سرکوب کنند جامعه ستم‌پذیر می‌شود. جامعه ستم‌پذیر‌ جامعه‌ای ترسو و مرده است. جامعه‌ایست که یکی فریاد می‌زند برای احقاق حقوق خود و دیگران، بقیه از ترس سر در لاک خود فرو می‌برند تا به اصطلاح آسیب نبینند. آنها نمی‌دانند که آن قدر غرق در آسیب هستند که ابدا متوجه این درد بزرگ نیستند.

اگر در جامعه‌ای معلم‌ها را گرامی بدارند، آن جامعه به سوی رشد و بالندگی می‌رود. جامعه‌ای که بتواند به جای به سوی توسعه رفتن، به سوی توسعه پایدار برود، بدون شک معلمان آن جامعه گرامی داشته شده‌اند. نه گرامی‌داشتن‌های سرِ زبانی و یا ریاکارانه در قالب یک روز یا یک هفته، بلکه گرامی داشتنی که بتواند برای همیشه به آموزگاران جامعه شان ببخشد.

اگر در جامعه‌ای معلم‌ها را در فقر نگهدارند، فقر همه جانبه بر جامعه سیطره پیدا می کند. چرا که یک معلم خوب حداقل باید چند ساعت در شبانه روز مطالعه کند، تا بتواند از عهده‌ی آموزگاری خود بر آید.

یک معلم فقیر چگونه می‌تواند به آموزگاریِ خوب بیاندیشید؟

جایگاه آموزش و پرورش در جوامع توسعه یافته

بنابراین ؛
جوامعی که حاکمان آن زیرک و باهوش هستند، برای آنکه بتوانند کشور را بهتر و بی‌دردسرتر اداره کنند، تا می‌توانند به جامعه معلم های خود بال و پر می‌دهند. آنها آموزش و پرورش را در راس همه امور قرار می‌دهند‌ تا پیشتاز شوند. اما به عکس؛ جوامعی که دارای حاکمان نابخرد و کودن هستند، جامعه معلمان خود را کوچک می‌شمارند، جو امنیتی را بر جامعه‌ی معلمان حاکم می‌کنند، آنها معلمهایی که زبان گویای جامعه هستند را به حبس‌های طولانی مدت می‌برند تا حساب کار دست بقیه بیاید و زبان به شکوه نگشایند‌.

جایگاه آموزش و پرورش در جوامع توسعه یافته

در جوامعی که حاکمان آن زیرک نیستند، ممکن است با تحمیل فقر همه جانبه و بیسوادی چند صباحی بتوانند به قدرت گذایی خود ادامه دهند، اما بقای آنها عمر چندانی نخواهد داشت و به زودی فرو خواهند ریخت. جوامعی با حاکمان کوته‌فکر در جهان کم نیستند. آنها هر روز خود و جامعه‌ی خود را به سوی نابودی پیش می‌برند. چرا که اساسا معلم‌ها به مفهوم واقعی کلمه در جوامع آنها حضور ندارند که بتوانند به درستی به آموزش و پرورش جامعه بپردازند، در نتیجه با همه‌گیری فسادِ همه‌جانبه جامعه‌ی تحت حکومتشان سقوط می‌کند.

جایگاه آموزش و پرورش در جوامع توسعه یافته

کشورهایی که امروز به عنوان کشورهای پیشتاز در دنیا مطرح هستند، کشورهایی هستند که از سطح آموزش و پرورش درستی برخوردارند. در این کشورها حقوق شهروندی چنان معنا دارد که حتی ارشدترین مدیرانشان اگر دچار کوچکترین خطا شوند، خود به خود کنار می روند. در این گونه جوامع تفکیک جنسیتی معنا ندارد و توانمندی انسانها زیر تیغ ایدئولوژی محک نمی‌خورد.
به نظر شما ایران را می‌توان در کدام دسته از کشورهای گفته شده طبقه‌بندی کرد؟

جایگاه آموزش و پرورش در جوامع توسعه یافته


جایگاه آموزش و پرورش در جوامع توسعه یافته

منتشرشده در یادداشت

تسلیت صدای معلم به فاطمه سادات  اشرفی زاده

خانم فاطمه سادات اشرفی زاده

عضو محترم شورای نویسندگان صدای معلم

ما در غم از دست دادن خواهر گرامی تان شریک بدانید .

 

 

چهارشنبه, 05 اسفند 1399 12:58

املاک آموزش و پرورش را برگردانید !

اعاده املاک آموزش و پرورش و اردوگاه دانش آموزی شهرستان خنج

وزیر آموزش و پرورش در توییتی نوشت : « امروز سند مالکیت اردوگاه شهید باهنر برای همیشه به نام وزارت آموزش و پرورش صادر شد. این اردوگاه تنها یک ملک با ارزش مادی نیست. مدرسه بزرگی است که برای بسیاری از دانش‌آموزان خاطرات شیرین و موقعیت‌های یادگیری پایدار ایجاد کرده است. »

اردوگاه شهید باهنر به صاحب اصلی اش وزارت آموزش و پرورش بازگشته است. از این بابت باید به اداره کل حقوقی وزارتخانه خسته نباشید گفت ولی در شهرستان خنج واقع در جنوب استان فارس اردوگاهی وجود دارد که به دلیل بی توجهی مسئولان در اختیار یک شرکت ذی نفوذ در ادارات دولتی قرار گرفته است. نفوذ گسترده یک شرکت راهسازی خصوصی جهت غصب اردوگاه دانش آموزی این شهرستان مدت هاست که به معضلی برای آموزش و پرورش فارس تبدیل شده است.

در سال ۱۳۸۸ پیمانکاری برای ساخت جاده قیر کارزین به خنج از مسئولین وقت درخواست زمینی به صورت موقت برای احداث کارگاه می کند. با توجه به موقعیت زمین اردوگاه آموزش و پرورش طی قراردادی به صورت موقت در اختیار این شرکت قرار داده می شود. پیمانکار نیز قول تجهیز این اردوگاه را می دهد. بعد از چند سال خلف وعده کرده و زمین را بر نمی گرداند.

آموزش و پرورش از طریق دادگستری پیگیری و منجر به صدور رای در دادگاه بدوی و تجدید نظر به نفع آموزش و پرورش می شود.

اعاده املاک آموزش و پرورش و اردوگاه دانش آموزی شهرستان خنج

با گذشت حدود چهار سال از پیگیری ها برای احقاق حقوق دانش آموزان محروم شهرستان خنج و سه سال از خلع ید، متاسفانه هنوز آرامش کامل بر حواشی پررنگ این اردوگاه حاکم نشده و تلاش های آموزش و پرورش استان و شهرستان در برابر نفوذ این شرکت مانع از تثبیت دائمی زمین اردوگاه شده است .

به نظر می رسد علاوه بر ضرورت پاسخگویی مسئولین استانی و شهرستانی، مجمع نمایندگان استان نیز از باب نظارت می باید وارد موضوع شده و آموزش و پرورش استان و شهرستان را در پیگیری حقوق دانش آموزان یاری نمایند.

متاسفانه جای خالی نهادهای نظارتی نیز به خوبی احساس می شود. منتظریم شاید توییت بعدی وزیر خبر از بازگشت این اردوگاه به آموزش و پرورش را داد.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

اعاده املاک آموزش و پرورش و اردوگاه دانش آموزی شهرستان خنج

منتشرشده در یادداشت
سه شنبه, 04 اسفند 1399 17:38

اعترافات یک معلم ( 3 )

گروه رسانه/

کتاب « اعترافات یک معلم »  در مرداد ماه 1337 توسط « رضا ایزدی » منتشر گردیده است .

این کتاب ارزشمند و موثر خاطرات یک دبیر ادبیات از چگونگی تدریس در دبیرستان های پسرانه بین سال‏های ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷  را به نمایش می گذارد که به نارسایی ها و اشتباهاتش در تدریس به نحو هنرمندانه ای اشاره می کند .

در بیوگرافی آقای رضا ایزدی چنین می خوانیم :

« از نویسندگان سخن سنج و خوش قریحه کشور ما است . او کمتر چیز می نویسد ولی آن چه تاکنون نوشته است همه در نوع خود دلچسب و خواندنی است .

وی همکاری با مطبوعات را از سال 1320 با درج مطالب مفید و آموزنده در مجلات هفتگی شروع کرده و مقالات تحقیقی و ادبی و داستان های کوتاهش همواره زبانزد خاص و عام بوده است .

ایزدی مدتی روزنامه مستقلی به نام « الوند » منتشر می کرد و بر دیوان مفتون همدانی شاعر بلند پایه ایران و حسینی داور شاعر شیرین سخن معاصر نیز مقدمه های جالب نگاشته است .

ایزدی علاوه بر کارهای مطبوعاتی سال ها در پست های گوناگون و ریاست آموزش و پرورش شهرستان های ایران به تعلیم  و تربیت خدمت کرد . »

« صدای معلم » در راستای تاسیس و تثبت « فرهنگ گفت و گو و تفکر انتقادی » با رویکرد « خودانتقادی » متن کامل این کتاب فاخر را در بخش های پیوسته منتشر می کند .

منتشرشده در معرفی کتاب

تاریخچه دانش سراهای مقدماتی و عالی و مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان

مقدمه
در بخش یک این یادداشت ، به سیر تحولی مراکز تربیت معلم بیش از یک و نیم قرن ، نگاهی گذرا فکندیم . اهمیت تربیت معلمان حرفه ای ، کارآمد ، توانمند ، پویا و دینامیک ، مسلط و مجهز به دانش روز از هر نوع استراتژیک جهت خلق آینده ای مطلوب تر در کشور ، برتر است . لذا باید در تعیین اهداف اساسی کوتاه ، میان و بلندمدت جهت تربیت معلم و گزینشِ اقدامات لازم و تخصیص منابع مورد نیاز برای دستیابی به این اهداف ، بسیار بیشتر از دیروز ، تلاش کنیم . در این بخش از مرض مسری و واگیردار مدرک گرایی ، که دَمار از روزگار علم و دانش و تحصیل کرده ها درآورده است و برای معلمان نیز انتخابی وسوسه انگیز اما تحدید کننده محسوب می شود ، سخن خواهم گفت .

ما باید دریابیم که اهمیت تحصیل به دلیل کسب توانایی ، مهارت و دانش هست نه بهانه ای برای افزایش صِرف حقوق . حداقل معلمان ما باید از هر دو آفت مدرک گرایی یعنی داشتن پرستیژ اجتماعی جهت احراز مقام و منصب با اخذ بالاترین مدرک تحصیلی و افزایش حقوق از طریق این پل پرتوافشان بپرهیزیم . چون معلم اگر معلم باشد دیپلم هم برای او بس است ، چون که بدون مدرک تحصیلی و از طریق مطالعه مستمر و تجربه شغلی نیز می توان سرآمد بود . در استضعاف نگه داشتن معلمان ، دردسرهای شغلی آنان را افزایش داده و می دهد و دادرسی برای رهایی از نتایج رها شدگی معلمان توسط دولت و وزیر آموزش و پرورش وجود ندارد .

دهه 80 بود که تب و تاب تحصیلات بالاتر از دیپلم و لیسانس برای معلمان با شرکت در آزمون های مراکز ضمن خدمت و سپس در دهه 90 در دانشگاه فرهنگیان فراهم شد اما تاکنون از تشعشعات وعده و وعید محروم و به دور مانده اند. خبر فراهم شدن امکان ادامه تحصیل فرهنگیان امید بخش و بلاتکلیف بود ، چون مصوبه ای برای تبدیل مدرک آخر آنان وجود نداشت . اما به هر حال عده ای برای کسب توانایی و منزلت اجتماعی بیشتر و عده ای برای رهایی از حقوق زیر خط فقر ، ادامه تحصیل را روزنه ای برای تلاش بیشتر خود یافتند و در این مسیر گام گذاشتند . و معدودی نیز بر اساس علاقه مندی صِرف ، و به این دلیل که زمان مساعد ادامه تحصیل را قبل از آغاز اشتغال خود نیافته بودند ، بدان راغب شدند.

در واقع رسالتی را که آموزش ضمن خدمت تا آن زمان نتوانسته بود به جا بیاورد و عجز و ناتوانی آن در به روزرسانی دانش معلمان آشکار بود ، قرار بود از این کانال جبران شود . اما همه معلمان عشق ، سودا ، فرصت و شرایط مناسب برای ادامه تحصیل را نداشتند ، پس تکلیف دانش افزایی آنان چه بود ؟ اما افرادی که ادامه تحصیل دادند ، نتوانستند به سرمنزل مقصود برسند و در جزیره ای دور افتاده از اهداف ضمن تحصیل خود در برکه ای به نام آموزش و پرورش ، تنها و پر از تمنّا ، امید و آرزو رها شدند . عدم استفاده بهینه از نیروی انسانی و ترویج بیکاری پنهان ( عدم جایگزینی صحیح تخصص ها ) آفت دائمی برای جمعیت شاغل جامعه ماست ، آموزش و پرورش هم بهره خود را از این ناتوانی مطلق مسئولان برده است ، برای فارغ التحصیلان با مدارک عالی تر ، تغییری در شرایط شغلی و ارتقای حقوق ایجاد نشد . آنان فقط باسوادتر شده بودند که این مهم هم به توانایی های فردی افراد بستگی داشت . غربی ها ، رمز موفقیت خود را مرهون برجسته کردن نظام آموزشی و در رأس آن آموزش و تربیت معلمان هستند .

جایگاه سواد در گذشته و امروز جامعه ایرانی
در گذشته به دلیل بالا بودن نرخ بیسوادی ، یک فرد با دارا بودن سواد سیکل ، دانش سرایی و آکادمیک ، محترم شمرده می شد و جایگاه رفیعی کسب می کرد تا حدی که می توانست جذب مشاغل متعدد و ارزشمند و والامقام در سطوح حکومتی گردد . در آن زمان قدر و منزلت فرد تحصیل کرده بسیار بالا بود و فرصت رشد او فراهم بود . داشتن کار دولتی با اطمینان خاطر از امتیازاتی چون حقوق مادام العمر و برخورداری از حق بیمه نیز امتیازی برجسته شمرده می شد و ارزش زیادی در بین مردم داشت . قلم به دست شدن یک تحصیل کرده و انشای متنی ، امتیاز و قدرتی فوق العاده در نظر جمعیت بیسواد برای او شمرده می شد . در یک کلام ، در گذشته ماهیت دانش به تنهایی ، بر ارزش فرد می افزود . دانش زیوری گرانبها برای یک فرد محسوب می شد و ارزش ذاتی فرد را چندین برابر می ساخت ، اما امروز چنین نیست و شاید برای همین افراد به برخی زرنگ بازی های مُزوّرانه احساس نیاز پیدا می کنند.

در گذشته دانش در خدمت خلق بود و امروز خلق در بند دانش . در گذشته از طریق دانش نردبان ترقی با خلوص و صفای معنوی طی می شد و امروز با بهانه دانش ، دیگران را نردبان ترقی می سازند و برجستگی مادیات چشمان آنان را برق می اندازد . قدرت دانش در گذشته پیش برنده بود و امروز بازدارنده . چون ما مطامع و تزویر را سازوکار تحصیل نموده ایم. البته چه باک ، افراد خالص ، همیشه روزگار مسیر درست را می شناسند و در طی طریق آن با صفای دل پیش می روند که حساب آنان از دغل بازان جداست . امروز با جعل مدرک و یا خرید آن نیز می توانید خود را تحصیل کرده علم و دانش معرّفی کنید ، غافل از این که فرق است بین کلام ، مشی و سیاق تحصیل کرده اصلی و تقلبی ، و یقین یک آگاه اجتماعی قادر به تشخیص سره از ناسره هست .

اهمیت مدرک تحصیلی در عصر حاضر
امروز ارزش دانش در سایه جاه طلبی و اندیشه خودخواهانه برخی از افراد در حاشیه قرار گرفته است و به قولی حاشیه از متن ، پر رنگ تر گردیده است تا جایی که دانش به تنهایی قادر به پرتو افشانی نیست . دهه 70 برای آغاز هوس مدرک گرایی جوانان ما بِستری مناسب شد و در دهه 80 این میل شدیدا در بین شاغلان دولتی رواج یافت . مراکز مدیریت دولتی به ادامه تحصیلات عالی تر از حد لیسانس کارمندان و مدیران پرداخت و بسیاری از آنان با تحصیل حین خدمت و کسب مدرک ، ترفیع شغلی یافتند و در پست هایی حسّاس مدیریتی منصوب شدند ، پس این تمنّا به اوج خود رسید تا حدی که برای تصدّی پست های شاخص دولتی و مدیریتی از جمله وزارت ، جنون جعل مدرک ، جایگزینی نامناسب برای نیل به چنین آمالی گردید .

یعنی امروز مدرک فرد آن هم گاهی به صورت ساختگی ، او را ارزشمند می سازد . تا حدی که اعتباری برای نام و نام خانوادگی یک شخص باقی نمی ماند و اصل و نجابت خانوادگی که روزگاری نشانه اصالت افراد بود رنگ می بازد و صِرف پیشوند دکتر و یا غیر ، از او دُرّ و لعل می سازد. معلمان نیز از دهه 80 به بعد در مسیر این جریان قرار گرفتند ، اما تبدیل مدرک آنان پشت سد تأیید و تصویب مجلس و شورای نگهبان سال ها بلا اثر ماند. ادامه تحصیل برای نیل به آسایش و توانمندی بود ، اما با خود نومیدی و بی انگیزگی را ارمغان آورده بود . امروز هم که شورای نگهبان آن را تأیید نموده است باز افرادی جا مانده اند و همچنان ناراضی اند .

مدرک تحصیلی به تنهایی یک فرد را روشنفکر و توانمند نمی سازد .
وقتی چهره های ماندگار این سایت را مطالعه می کنیم یا در منابع دیگر ، زندگی نامه و زوایای موفقیت زندگی افراد شاخص جامعه را بررسی می کنیم به تفاوتی آشکار مابین آنان با شرایط امروز برای تحصیل کردگان عرصه های مختلف علمی می رسیم . از یک سو با خواندن چنین متونی ، انرژی جوانی را در وجود خود در حال جنبش می یابیم ، از سویی دیگر برای مسیر طی شده آنان غبطه می خوریم و از دیگر سوی برای تلاش مستمر و ماندگار این زنان و مردان ایرانی ، مباهات می کنیم . بیشتر این افراد از روشنفکران عصر خود بوده اند . البته باید قبول داشته باشیم که به صِرف تحصیلات عالی ، هرگز کسی روشنفکر نمی شود . اگر فردی باسواد باشد و معلومات او حاصلی صِرف از محفوظات مرسوم در مراکز گوناگون آموزشی نباشد به او گفته می شود دانا ، خردمند . اما ایشان لزوما روشنفکر نیست . چون هر دو مفهوم ، تعاریفی متفاوت برای خود دارند .

در تعریف روشنفکر گفتیم که :
" روشنفکر کسی است که می‌خواهد چشم‌انداز و دریچه‌ای جدید بر روی انسان بگشاید. یک متفکر یا اندیشمند ، کسی است که در اندیشه انتقادی ، پژوهش و اندیشه بشری در خصوص واقعیات جامعه درگیر است و هدفش ارائه راه کارهایی برای رفع و حل مشکلات هنجاری جامعه توسط گفتمان در حوزه عمومی و کسب اقتدار از افکار عمومی است ".

روشنفکری با روزمرگی در تضادی آشکار بسر می برد . روشنفکری با مدعی بودن متفاوت است یعنی دقیقا مُشک آنست که ببوید . روشنفکر اسیر رفاه نیست و یا در بند مقام و ثروت و شهرت هم نیست . سررشته او قدم گذاشتن در مسیری شفاف و بی ریاست . او منبع آگاهی های بالنده و زاینده هست که آماده سرریز شدن و انتقال به عامه مردم هست و اگر لازم باشد در مسیر خلاف آب شنا می کند تا به سر منزل مقصود برسد.

در ضمن بد نیست اشاره شود دادن بار سیاسی به مفهوم روشنفکر ، خود تله ای است برای پرهیز و دور ماندن ما از آن . فرد روشنفکر لزوما نقش سیاسی ندارد و او می تواند با دانش ، تیزبینی و نکته سنجی خود به عامه مردم آگاهی دهد. آگاهی دادن در مورد مسایل فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و شیوه زندگی . ارائه ساده ترین شکل آگاهی ، می تواند به مثابه بیداری یک خفته و مرده متحرک باشد ، اما این نکته ضرورتا سیاسی نیست ، یک عمل انسانی و اخلاقی است . در واقع یک روشنفکر ، در غلط های رفتاری زندگی عامه مردم با تزریق آگاهی و از طریق گفتن و نوشتن ، تغییراتی مطلوب ایجاد می کند .

یک نمونه بارز روشنفکر در جامعه ما ، صمد بهرنگی است . او دربارهٔ خودش چنین گفته‌ است : " قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر ، اما مثل قارچ نمو کردم ، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم . هر جا نَمی بود ، به خود کشیدم ، کسی نشد مرا آبیاری کند . من نُمو کردم ، مثل درخت سِنجد کج و معوج و قانع به آب کم ، و شدم معلم روستاهای آذربایجان " . پدرم می‌گوید : " اگر ایران را میان ایرانیان تقسیم کنند ، از همین بیشتر نصیب تو نمی‌شود.
صمد افکار چپ داشت ، اما عضو هیچ دسته و گروهی نبود و به گفته برادرش (اسد) او یک پای مسجد در مجالس ختم و عزا بود . او تحصیل کرده همان دانش سراهای مقدماتی بود . در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی رفت . او از دل فقر به بِستر فرهنگ راه یافته بود ، آبدیده بود و با خمیرمایه درد و رنج عامه مردم آشنا بود .

تاریخچه دانش سراهای مقدماتی و عالی و مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان

رواج مدرک گرایی در جامعه ما ، ارزش ذاتی علم را خدشه دار ساخته است .
علت ممتاز بودن فرد تحصیل کرده در گذشته دانایی و توانایی او بود . آنان بیشتر دود چراغ خورده بودند . آنان در سختی روزگار و شداید سیاسی زمانه ، آبدیده می شدند . قحطی ، خشکسالی ، بیماری های واگیردار ، فقر و جهل در جامعه بیداد می کرد و کسانی که توانسته بودند با آموخته های خود و حفظ جان به ساحل امنیت برسند رهایی یافته بودند . تلاش آنان همانند امروز خیزنده ، شتابان و در لوای رفاه ، نتیجه نمی داد . آنان بعد از اتمام دوره تحصیل خود تا حد سیکل ، شروع به فعالیت می کردند و به تدریج و طی سال های متمادی به ارتقای تحصیلی و شغلی خود نایل می آمدند . یعنی با حداقل سطح تحصیل شاغل می شدند و بعد ضمن خدمت ادامه تحصیل می دادند ، در گذشته همراه تجربه شغلی ، دانش افزایی تا مدرک دکتری ، معمول بود و حداقل برای معلمان ، منعی برای ادامه تحصیل و تبدیل مدرک آنان وجود نداشت . اما جوانان امروز تا کسب آخرین مدرک مدنظر خود ، فقط مشغول تحصیل اند ، مگر آن که بعدا فرصت تحصیل مجدد را یافته باشند.

البته سختی های آن زمان از دوران ما بسیار زیاد بود . تحصیل کردن و مورد مقبولیت عامه مردم قرار گرفتن در بین درصد بالای جمعیت بیسواد، نباید کاری بسیار ساده باشد. اما دانشگاه و دانش سراهای تحصیلی خاصیت بالندگی داشتند و از آسیب های امروز به دور بودند. ایجاد و تثبیت باور درست در یک جامعه بیشتر از اراده سیاستمداران ، به همّت ما معلمان وابسته است .
امروز آفت مدرک گرایی و بیماری فرهنگی کردانیسم ، باعث شده است که اعتبار و اعتمادی به مدرک تحصیلی همه افراد ، باقی نماند . از سویی دیگر ورود به دانشگاه همچون سابق نه از نوک قیف که دقیقا از ته قیف ، ممکن گردیده است ، چون رأفت ما بر شعورمان غالب می آید و بیشتر مشکلات را با فاکتور عاطفه و دلسوزی ظاهرا حل و فصل می کنیم ، اما در واقع صد چندان بر پیچیدگی آن ها می افزاییم .
ماجرای پایان نامه های فروشی نیز ، از سوی دیگر اعتباری برای مدرک تحصیل کردگان باقی نگذاشته است و چون اصولا ، تر و خشک با هم می سوزند ، پس داغ رسوایی بر پیشانی بیشتر تحصیل کنندگان زده شده است . حساب استثناها همیشه در نظر و باور ما محترم هست .

پدیده کردانیسم و جهانی شدن آن
" پدیده کردانیسم " به مفهوم انجام سلسله تقلب های بزرگ به خصوص در گرفتن مدرک علمی است . عوضعلی کردان معروف به علی کردان اهل ساری ، وزیر کشور دولت محمود احمدی‌نژاد بود . آنچه که ماجرای کردان را متمایز و مشهور ساخت ، استفاده های فراوان علی کردان از مدرک جعلی و اصرار او بر بی گناهی حتی پس از اثبات جعلی بودن مدرک اش بوده است . ایشان در دانشگاه آزاد با مدرک جعلی دکتری تدریس می کرده است و دانشجویان بارها خاطرات ساختگی دانشگاه آکسفورد او را شنیده بوده اند .

تاریخچه دانش سراهای مقدماتی و عالی و مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان

او حتی مدارک تحصیلی کارشناسی و کارشناسی ارشد مورد ادعا از دانشگاه آزاد اسلامی را هم نداشت و چون بر پایهٔ مدرک تحصیلی دکترا و عضویت در هیئت علمی دانشگاه آزاد و با استفاده از مدارک جعلی ، به دریافت حقوق دولتی اهتمام ورزیده بود ، توسط مجلس شورای اسلامی استیضاح شد . در جلسه استیضاح در مجلس همچنان خود را بی گناه می دانست و گفته ها را تهمت ناروا می خواند . سرانجام پس از رأی عدم اعتماد اکثریت نمایندگان ، از سِمت خود برکنار شد . احمدی نژاد پس از استیضاح ، به او لوح تقدیر اعطا کرد و او را پاک دانست و وی را به عنوان مشاور خود منصوب نمود! (2)
طبیعی است در جامعه ما افراد سخت کوش و با اراده گمنام و محروم از هر نوع امتیازات مادی و معنوی می مانند و محرکه حرکت آنان وجدان فردی است و افراد متقلب و خاطی لوح تقدیر و امتیاز حق کشی و خیانت به علم و دانش و مردم را می گیرند . این درد را بیشترِ ما معلمان در مدارس تجربه کرده ایم .
پس از ماجرای علی کردان ، در مدارک تحصیلی افرادی دیگر نیز شبهاتی ایجاد شد که در صورت علاقه مندی می توانید به منبع خبر مراجعه نمایید. این مفهوم به فرهنگ نامه ها نیز راه یافت و پدیده ای جهانی شد و در کشور آلمان تحت عنوان " کردانیفیکاتسیون " مشاهده شد و وزیر آموزش عالی آلمان خانم " آنت شاوان " تیتر دکترای خود را از دست داد .

تاریخچه دانش سراهای مقدماتی و عالی و مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان

مردان سیاسی جهان چه مدرک تحصیلی دارند ؟
اداره یک کشور ، شغلی حسّاس و چالش برانگیز هست ، تحصیلات دانشگاهی مسیری است که به توانمندی مردان سیاسی منجر می شود .
در زیر به مدارک تحصیلی برخی از شخصیت های سیاسی سابق و فعلی ، اشاره می کنم . آنان از طریق علم آموزی و تحصیل ، به توانمندی می رسند و سطح مدرک کمتر اهمیتی در جامعه دارد ، آنان چون به توانایی ، مهارت و تجربه در هر شغلی اهمیت می دهند ، لذا اولویتی برای داشتن مدرک دکتری جهت تصدی پست ریاست جمهوری و یا نخست وزیری قائل نیستند. برعکس ، برای ما چون پیشوند یک فرد از هر چیز مربوط به او دارای اهمیت خارق العاده ای است ، پس برای مشاغلی همچون نمایندگی مجلس ، رؤسای سه قوه ، وزارت و.....لزوما باید دکتر باشیم ، واقعی یا جعلی ! غالب شدن اهمیت عارضی مدرک بر اهمیت ذاتی آن و اعتبار سطحی آن در ایران با ذکر مدرک تحصیلی شخصیت های سیاسی غرب ، بیشتر نمایان می شود .

شخصیت ها و مدارک تحصیلی آنان
قاره آمریکا
** باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نخست با تحصیل در رشته علوم سیاسی با گرایش روابط بین الملل موفق به دریافت مدرک لیسانس خود در سال ۱۹۸۳ از دانشگاه کلمبیا شد. وی 5 سال بعد و در سال ۱۹۸۸ پس از چند سال کار در شیکاگو ، با گرفتن کمک هزینه تحصیلی وارد دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد شد.
** دونالد ترامپ ، رئیس جمهور آمریکا دارای مدرک کارشناسی علوم اقتصاد از دانشکده بازرگانی دانشگاه پنسیلوانیا وارتون است.
** جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در دانشگاه " دلاویر " تحصیل و سپس مدرک حقوق خود را از دانشگاه سیراکیوس دریافت کرد.
** انریکه پنیا نییتو ، رئیس جمهور مکزیک دارای مدرک حقوق از دانشگاه Universidad Panamerica و مدرک MBA از انستیتوی فناوری مونتری است.
** جاستین ترودو ، نخست وزیر کانادا دارای دو مدرک تحصیلی ، کارشناسی هنر ادبیات از دانشگاه مک گیل و کارشناسی آموزش و پرورش از دانشگاه بریتانیا کلمبیاست .

تاریخچه دانش سراهای مقدماتی و عالی و مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان

قاره اروپا
** فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه تحصیلات اولیه خود را در انستیتو مطالعات سیاسی پاریس گذراند. فرانسوا اولاند در رشته‌های حقوق ، بازرگانی و علوم سیاسی تحصیل کرده و مدرک خود را از مدرسه ملی مدیریت دریافت کرده است.
** آنگلا مرکل ، صدراعظم آلمان ، پیشینه آموزشی سنگینی دارد. مرکل در دانشگاه کارل مارکس ، لایپزیگ از سال 1973 تا 1978 در رشته فیزیک تحصیل کرده است. به رساله وی در شیمی کوانتومی در سال 1986 مدرک دکترا اعطا شد و مهارت وی در زبان روسی و ریاضیات معروف است.
** امانوئل ماکرون ، رئیس جمهور وقت فرانسه از دانشگاه اوست نانتر لافنس پاریس مدرک فلسفه خود را دریافت کرده است . همچنین دارای مدرک کارشناسی ارشد در امور همگانی از مؤسسه مطالعات سیاسی پاریس است.
** استفان لافون ، نخست وزیر سوئد مسیر غیر متعارفی طی کرده است . وی بعد از اتمام خدمت سربازی در نیروی هوایی سوئد ، جوشکار و بعد از آن نماینده اتحادیه شد. سرانجام ، وی اولین رئیس IF Metall ، اتحادیه صنفی تجاری جدید و نماینده بیش از 300 هزار کارگر شد.
** دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس از دانشکده براسنوس آکسفورد لندن در رشته فلسفه ، علوم سیاسی و اقتصاد فارغ التحصیل شد و رتبه نخست را به دست آورد.

قاره آسیا
** شیخ تمیم بن حمد ال ثانی امیر کویت در سال ۱۹۹۷ در مدرسه شیربورن واقع در انگلیس درس خود را به پایان رساند و پس از آن از آکادمی نظامی ساندهرست انگلیس فارغ التحصیل شد . وی به سه زبان عربی ، انگلیسی و فرانسوی تسلط دارد. (3)
** حامد کرزی رئیس جمهور سابق افغانستان تحصیلات عالی خود را در رشته علوم سیاسی و ارتباطات بین‌المللی در هند به انجام رساند.
** حسن روحانی رئیس جمهوری ایران فراگیری دروس دینی را از سال ۱۳۳۹ ، نخست در حوزه علمیه صادقیه در سمنان آغاز و سپس در سال ۱۳۴۰ در حوزه علمیه قم ادامه داد. روحانی همزمان با تحصیلات حوزوی در سال ۱۳۴۸ به دانشگاه تهران راه یافت و در سال ۱۳۵۱ دانش‌نامه لیسانس خود را در مقطع کارشناسی در رشته حقوق قضایی اخذ کرد. وی با ادامه تحصیل در بریتانیا ، مدرک کارشناسی ارشد (M.Phil) در رشته حقوق عمومی را در تاریخ ۱۹۹۵ میلادی (۱۳۷۳-۱۳۷۴) و دانشنامه دکتری (Ph.D) در رشته حقوق اساسی را از دانشگاه کلدونین گلاسگو را در تاریخ ۱۹۹۸ میلادی (۱۳۷۶-۱۳۷۷) دریافت کرد.
** نوری المالکی نخست وزیر عراق در رشته ادبیات عربی مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه صلاح‌الدین اربیل عراق دریافت کرد.
ولادیمیر پوتین ، قبل از پیوستن به کا گ ب در سال 1975 در دانشگاه ایالتی لنینگراد (که اکنون دانشگاه ایالتی سن پترزبورگ است) در رشته حقوق تحصیل کرد.
** شی جین پینگ رئیس جمهور چین فارغ‌التحصیل مهندسی شیمی از دانشگاه معتبر چینهوا پکن است. او از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۰۲، مطالعه تئوری مارکسیستی و آموزش و پرورش ایدئولوژیک در کار و شغل در دانشکده علوم انسانی و اجتماعی پرداخت و مدرک دکترای خود را در رشته حقوق از دانشگاه چینهوا دریافت کرد.
** ولادیمر پوتین رئیس جمهوری روسیه مدرکش را در رشته حقوق دانشگاه مرکزی لنینگراد دریافت کرد.
** بشار اسد رئیس جمهوری سوریه نخست در دانشگاه دمشق و سپس در لندن مدارج تحصیلی خود را در رشته چشم پزشکی گذراند و در سال 1988 فارغ التحصیل شد.

قاره آفریقا
** جان مگلفی رئیس جمهور تانزانیا سابقه تحصیلی گسترده‌ای دارد و از دانشگاه دارالسلام مدرک کارشناسی ارشد و دکتری شیمی را کسب کرده است.
** اوهورو کنیاتا رئیس جمهور کنیا فارغ‌التحصیل رشته اقتصاد ، علوم سیاسی و حکومت از کالج امهرست در ماساچوست است.

آمریکای جنوبی
** میشل تمر رئیس جمهور برزیل فارغ التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه سائوپائولو است و مدرک دکترای حقوق عمومی را از دانشگاه سائوپائولو دریافت کرده است.
** مائوریسیو ماکری رئیس جمهور آرژانتین قبل از تبدیل شدن به یک تحلیلگر در SIDECO Americana ، مهندسی عمران را از دانشگاه کاتولیک پونیفیک آرژانتین دریافت کرد. وی همچنین در مدرسه بازرگانی کلمبیا ، دانشکده وارتون دانشگاه پنسیلوانیا و Universidad del CEMA در بوینوس آیرس تحصیل کرده است.

قاره اقیانوسیه
** مالکوم تورنبول نخست وزیر استرالیا قبل از کسب مدرک کارشناسی حقوق مدنی در کالج برزنوز آکسفورد، از دانشگاه سیدنی با لیسانس هنر و لیسانس حقوق فارغ التحصیل شد.
** انال سوپوگا نخست وزیر جزیره کوچک تووالو مانند بسیاری از رهبران جهان در انگلستان تحصیل کرده است. سوپوگا موفق به اخذ گواهینامه مطالعات دیپلماتیک از دانشگاه آکسفورد و کارشناسی ارشد از دانشگاه ساسکس شده است.

بر اساس آمار : 41 رئیس جمهور جهان فارغ‌التحصیل رشته سیاست و اقتصاد ، 35 نفر در رشته حقوق ، 20 نفر در رشته ارتش و اجرای قانون ، 16 نفر در رشته هنر و علوم انسانی ، 14 نفر در رشته مهندسی و معماری ، 13 نفر در رشته تجارت و امور مالی ، 10 نفر در رشته ریاضیات و علوم، 9 نفر در رشته آموزش و پروش ، 7 نفر در رشته علوم سیاسی و مدیریت ، 7 نفر رشته پزشکی و 2 نفر علوم اجتماعی هستند و در مورد 23 نفر دیگر ، اطلاعاتی در دسترس نیست . (4)

بیشتر کسانی که مدرک دکتری دارند به دانش غرب محتاج بوده اند و در آن کشورها تحصیل کرده اند ، به جز مرکل مابقی در دو قاره آسیا و آفریقا مدرک دکتری دارند . شاید در جرگه کشورهای عقب مانده و یا در حال توسعه قرار گرفتن ، آنان را به اثبات خود تشویق کرده است و یا برای تقابل سیاسی با غربیان ، اخذ مدرک دکتری را اعتباری برجسته یافته اند .

چه باید کرد ؟
آنان به ماهیت و هویت ذاتی آموزش بها می دهند و ما به بُعد سطحی و صوری آن . همچنان که مشاهده کردید معدود سیاستمدارانی که مدرک دکتری دارند هرگز در هیچ محفل داخلی و بین المللی ، با پیشوند دکتر مورد خطاب قرار نمی گیرند ، مثلا شخصا نمی دانستم بشار اسد چشم پزشک است اما می دانم که علی اکبر ولایتی پزشک اطفال است . یا مرکل دکتری شیمی کوانتومی دارد اما می دانم که شادروان محسن فخری زاده مدرک کارشناسی ارشد مهندسی هسته‌ای داشت و با اصرار عده ای دکتر خوانده می شود .

غربی ها ، رمز موفقیت خود را مرهون برجسته کردن نظام آموزشی و در رأس آن آموزش و تربیت معلمان هستند . آنان مهمترین سرمایه گذاری خود را بر همین مبنا انجام می دهند و برای همین از گذشته تاکنون موفق بوده اند و در پیشبرد اهداف علمی ، نقش به سزایی در جهان دارند . اثرات موفقیت آنان در عرصه های گوناگون علمی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کاملا مشهود است . اما ما مدرک و تحصیلات عالی افراد را با برجسته کردن بُعد صوری آن جلوه گر ساخته ایم و بازنده ای بزرگ هستیم . ما حتی معلمان را نیز آلوده بیماری مدرک گرایی مدنظر خود ساخته ایم و آنان با تحمل شداید زمان تحصیل ضمن خدمت ، به خود ، خانواده و دانش آموزان ظلم کرده اند چون خستگی مضاعف آنان تقلیل دهنده کارآیی و خالی ماندن جای شان در بین خانواده بوده است . مگر انرژی یک فرد تا چه حد است که این چنین از زمان پیشی می گیرد و برای استراحت و بازیابی انرژی و یا تفریح و گذران اوقات فراغت در کنار خانواده ، زمان کم می آورد ؟

یاد دورانی که فردِ دیپلم گرفته در این جامعه ارزشمند بود به خیر ( قبل از انقلاب ) . یاد دورانی که مدرک لیسانس در این جامعه توانمندی شمرده می شد به خیر ( بعد از انقلاب و 5 سال اول دهه 80 ) . بلی با حسرت به گذشته ره به جایی نمی بریم و تغییرات زمان مورد قبول ، اما بهتر است اعتراف کنیم که مسیر را درست طی نکرده ایم و همانند یک نوجوان ، عجولانه ، شتاب زده ، هیجان زده ، عاری از تفکر و مشورت ، عمل کرده ایم که حاصل کارمان عیان است .

به نظر می رسد برای شکستن بت مدرک گرایی در جامعه باید سطح مدرک افراد در مشاغل بلندمرتبه سازمان های گوناگون را به مقطع لیسانس ، تقلیل دهیم اما کیفیت و محتوای آموزش نظری و عملی آنان را جهت کسب مهارت ، بسیار غنی و به روزرسانی کنیم تا دانا و توانا گردند . این باید با اتخاذ یک سیاست مدوّن به باور و فرهنگ عمومی تبدیل شود ، عملی شدن این امر به کارکرد دولت منوط است . ما هنوز قادر به حل ریشه ای مشکلات متزاید سیاست غلط خود در تربیتِ معلم نیستیم .

تاریخچه دانش سراهای مقدماتی و عالی و مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان

بزرگ ترین تغییر در جامعه ما با تحقق سه هدف ممکن می گردد :
* احیای رشته دبیری در دانشگاه های سراسری و در دانشکده های علوم تربیتی و استخدام معلم از بین آنان .
** تدوین کتب درسی متناسب با سن و نیازهای واقعی جامعه در جهت آموزش مهارت .
*** تغییر نظام آموزشی سنتی به سیستم آموزشی کارآمد با الگوگیری از کشورهای موفق جهان در آغاز برای کودکان زیر 7 سال .

باید سطح کیفی تحصیل در آموزش عمومی را ارتقا دهیم و سپس سطح علمی دانشگاه های ما در حد لیسانس با دانشگاه های معتبر جهان همسنگ گردد . این که امروز مدرک لیسانس من بی ارزش است و با آن نمی توانم در این جامعه تحرک عمودی داشته باشم ، به دلیل بیسوادی من نیست ، بلکه به دلیل کیفیت نازل آموزش در مقطع لیسانس است . کمیت و کیفیت آموزش ما در دانشگاه ها و مراکز تربیت معلم ، یارای همسنگی با دانشگاه های معتبر جهان را اصلا ندارد . تا جایی که مدرک گرایی مرضی و جعلی در جامعه ما برای هموار ساختن اهمیت آن ، واژه لیسانس را به کارشناسی تغییر داد و هر مستخدم دولت پس از استخدام ، بدون هر نوع تجربه و مهارت کاری ، پیشوند کارشناس امور مالی ، کارشناس پژوهش ، کارشناس مالیاتی و....یافت . این نیز سطح باور کارمند را از جایگاه شغلی خود بیهوده افزایش داد. ما بجای این که بگوییم آگاه امور مالی ، آگاه سیاسی ، آگاه فرهنگی و .... به اشخاصی که در مقطع لیسانس تحصیل کرده اند ، درجه کارشناسی اعطا کردیم . تصوری واهی و غلط که ما را از اهداف اصلی دور ساخت .

اگر در این جامعه یک فرد با مدرک لیسانس نماینده مجلس یا رئیس جمهور شود ، دیگر کسی برای خود مدرک جعلی فی الساعه خلق نمی کند ، پایان نامه نمی خرد و.... بلکه او با علاقه ، توانایی ، میل و رغبت خود تحصیل می کند و جهت نیل به تحرک عمودی در جامعه ، بیشتر تلاش می کند. بِسترها باید از هر نوع آلودگی مبرّا باشد و گر نه هیچ چیز به تنهایی قادر به نجات ما از اعماق اقیانوس دردسر نیست.

اصرار ما برای درج پیشوند دکتری ، افراد ناتوان حریص را وادار می سازد تا به جعل مدرک آکسفورد ، بیندیشند . تا حدی که همسران آنها را نیز خانم دکتر خطاب می کنیم . تا حدی که میوه فروش محله نیز برای هندوانه زیر بغل گذاشتن مشتری ، زنان را خانم دکتر ، خانم مهندس ، و مردان را دکتر ، مهندس ، خطاب می کند. فروشنده بیسواد یا کم سواد نیز بهره خود را برای شیره مالیدن از این خوان گسترده می برد . کسی هم معترض نیست که بگوید من معلم یا کارمند ساده ام ، یک پرستیژ عاریتی که بیشتر افراد بدان مباهات می ورزند و یا با بی تفاوتی خود نسبت به آن ، عامل ترویج رفتار غلط می شوند .

عادت به استعمال واژگان نادرست و قرار دادن افراد در موقعیت های وهم برانگیز ، نتیجه تلاش تمامی کسانی است که اهمیت مدرک را اُولی تر از ارزش های ذاتی انسان با توانایی های واقعی ، می دانند . یک خیانتی آشکار که این رویه را تبدیل به فرهنگ عمومی کرده است . بیایید حداقل ما معلمان درست بینی و درست اندیشی را رویه زندگی و مغزمایه آموزش خود در کلاس های درس قرار دهیم تا نسل پیش رو ، خطاهای ما را تکرار نکنند . ایجاد و تثبیت باور درست در یک جامعه بیشتر از اراده سیاستمداران ، به همّت ما معلمان وابسته است . به امید اعتقاد به آگاهی راسخ و ترویج آن .

بخش نخست


منابع :
1 ) ویکی پدیا .
2 ) کردانیسم در آلمان . 1 شهریور 1388 .
3 ) سایت خبری تحلیلی عصر ایران . 11 نفر از سران کشورها چه رشته ای تحصیل کرده اند؟ کد خبر ۳۰۷۲۲۱ . ۱۳ آذر ۱۳۹۲ .
4 ) ایسنا . رؤسای جمهور دنیا فارغ التحصیل چه رشته‌هایی هستند ؟ کد خبر : 98082516363 . ۲۵ آبان ۱۳۹۸ .


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تاریخچه دانش سراهای مقدماتی و عالی و مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/

برگزاری دوازدهمین رویداد نوآوری‌های آموزشی چهارسوق

به گزارش دبیرخانه چهارسوق، این رویداد که توسط موسسه مطالعات راهبردی تعلیم و تربیت برهان برگزار می‌شود، میزبان کارشناسان و اساتید حوزه‌ی تعلیم و تربیت با شعار هم‌افزایی برای تحول در آموزش خواهد بود.

محمد آزین، دبیر رویداد، درباره ضرورت‌ها و دلایل برگزاری این رویداد گفت:

  • شبکه‌سازی میان فعالان تعلیم و تربیت یکی از مهم‌ترین اهداف چهارسوق است. در واقع مهم‌ترین کارکرد جامعه چهارسوق برقراری شناخت و ارتباط میان فعالان تعلیم و تربیت به منظور توان‌مندشدن و هم‌افزاشدن اعضای این جامعه است.
  • بسیاری از معلمان از روش‌های نوآورانه و جذاب برای ارائه آموزش‌های خود استفاده می‌کنند، مجموعه‌های نوپا، با نوآوری‌های جذاب روش‌های تربیت و یادگیری را کارآمدتر کرده‌اند، پژوهش‌گران و متفکرینِ دغدغه‌مند، به دنبال یافتن پاسخ‌های مؤثر برای مسائل نظام تعلیم و تربیت هستند. انتقال این تجربیات نوآورانه بومی از دیگر اهداف چهارسوق است.
  • ارتقای کیفیت نظام تعلیم و تربیت از مطالبات جدی این روزهای مردم و مسئولان است. چهارسوق از سوی دیگر، ارتقای کیفیت نظام تعلیم و تربیت را از طریق شناخت، شبکه‌سازی و توان‌مندسازی فعالان خبره تعلیم و تربیت و تقویت امید، نشاط و نوآوری در بین عموم فعالان جامعه تعلیم و تربیت کشور دنبال می‌کند.
  • چهارسوق در حال حرکت به‌سوی شکل‌دهی جامعه فعالان تحول‌خواه تعلیم و تربیت است. جامعه چهارسوق از اعضای حقیقی و حقوقی متنوعی تشکیل خواهد شد که دغدغه مشترک‌شان، تحول‌خواهی بومی در نظام تعلیم و تربیت است. این حرکت طی سال‌های گذشته به‌صورت مستمر پیش‌رفته و به یاری خداوند در آینده نیز رشد طبیعی و تدریجی خود را خواهد داشت.

وی در زمینه جزئیات برگزاری رویداد چهارسوق دوازدهم اضافه کرد: »دوازدهمین رویداد نوآوری‌های آموزشی چهارسوق شامل برنامه‌های متنوع از جمله شبکه‌سازی، ارائه‌های دوازده سخنران و جلسه پرسش و پاسخ با آن‌ها و نشست‌های تخصصی پیرامون مسائل کلان آموزش و پرورش خواهد بود».

سخنرانان رویداد رویداد چهارسوق دوازدهم:

  • سارا سلیمی‌نمین، مدیر و موسس مدرسه و مرکز نوآوری آب و آینه
  • مرضیه هزاره، معلم دانش‌آموزان افغانستانی
  • اردوان مجیدی، پژوهشگر و معمار سیستم در حوزه تعلیم و تربیت و برنامه درسی
  • اسماعیل آذری‌نژاد، استاد حوزه علمیه شهر دهدشت
  • سیدمحمدکمیل حسینی، مدیرعامل موسسه فرهنگی هنری تحقیقاتی آرمانا
  • فرزانه شهرتاش، پژوهشگر و مدرس حوزه آموزش فلسفه و سواد خواندن
  • سیداحمد رحیمی، عضو هیئت علمی دانشگاه ایالتی فلوریدا
  • سیده‌رباب صدر، رئیس هیئت مدیره مؤسسات امام موسی صدر
  • حمید اسکندری، تهیه‌کننده و مجری برنامه تلویزیونی مدرسه ایران
  • میرحامد تقدیری، رئیس سازمان مدارس صدرا
  • مهدی فیاضی، کارشناس فرهنگی و آموزشی بین‌الملل
  • سهراب ابودرخانی‌فرد، مدیرعامل موسسه آموزشی آلاء

چهارسوق دوازدهم، در روزهای ۱۳، ۱۴ و ۱۵ اسفند ماه ۱۳۹۹ به‌صورت مجازی برگزار می‌شود و علاقه‌مندان برای کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام می‌توانند به پیوند ed1.ir/ch12f مراجعه و یا با شماره تلفن ۰۲۱۶۶۹۵۶۲۱۳ تماس حاصل نمایند.

- برای فرهنگیان شرکت کننده 50 درصد تخفیف داده می شود .

پایان پیام/


برگزاری دوازدهمین رویداد نوآوری‌های آموزشی چهارسوق

نظرسنجی

با کدام گزینه موافق هستید ؟

دیدگــاه

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور