نگاهی به نوشته پورسلیمان، با عنوان «پدیده دکترمعلمان و بحران تفکر...» (۱۳۹۹/۱۲/۸، سایت موسوم به «صدای معلم»)
نویسنده، در بخشی از نوشته خود آورده: دکتر معلمان نتوانسته اند در خصوص نظریه ای که نویسنده (پورسلیمان) طرح کرده «نقد علمی» بنویسند یا گفته های دکترمعلمان، ایشان (پورسلیمان) را اقناع نکرده.
به نظر می رسد، نویسنده در رابطه با چیستی «نظریه» و «نقد علمی» مطالعه کافی و همچنین از «جایگاه خود» آگاهی درستی نداشته اند که این انتظارات را داشته اند.
به داعیه معلم بودنم، خواستم آن نوشته را چنانکه نویسنده خواهانٍ آن شده است، با روشی علمی مورد بررسی قرار دهم اما پراکندگی و بی سامانی و همچنین، بیگانگی آن نوشته از یک مقاله علمی یا یک نوشته قابل نقد چندان شدید بود که مرا بر آن داشت تا به ذکر چند نکته اکتفا کنم:
۱- هر نوع نوشته ای، زبان و ادبیات و گفتمان خاص خود را می طلبد اعم از اینکه نوشته، علمی، ادبی، خبری یا گزارش و امثال آن باشد. نوع نوشتهٔ مورد بحث، ترکیبی است از مقاله علمی، یادداشت ژورنالیستی، سخنرانی مکتوب، جدل و بحث های کوچه بازاری (اصطلاحاً قهوه خانه ای)؛ اما مستفاد از اینکه نویسنده، نوشته خود را «نظریه» می داند فرض را بر این می گذاریم که قصد نوشتن یک مقاله علمی را داشته است.
۲- همۀ ارجاعاتِ نوشته و نشانی منابع و مستندات، غیردقیق است: ارجاع هایی مانند «تئودور آدرنو»!، «یونسکو ۲۰۱۳»! ...
چنین استنادهایی حتی مناسب دیوارنوشته های شعارگونه نیز نیست. نشانی کامل پایانی هم که اصلاً ندارد.
۳- ادعاهای مطروحه علیه جامعه هدف، هیچ یک مستند نیست؛ مانند مواردی که در قالب استفهام انکاری مطرح نموده: «آیا این گروه از معلمان تاکنون نقدهای جدی، مؤثر و مستمری بر این حیاط خلوت ها داشته اند؟» گویی پورسلیمان، شمار نقدهای جدی بر حیاط خلوت ها را استخراج کرده، میزان سهم معلمان را سنجیده و متوجه شده، معلمانی که دکترا دارند، از سهم کمتری نسبت به سایرین در این مورد برخوردارند.
نویسنده در نوشته اش بارها با این روش، تصورات دلخواه خود را بدیهی نمایانده است. به عنوان مثال در نوشته آمده است: «نگاهی به عملکرد دکترمعلمان در حوزه رسانه نشان می دهد که آنان نقش پررنگ و قابل دفاعی در حوزه عمومی آموزش و پرورش ندارند». حال آنکه هر پژوهشگر نوپایی می داند، با «نگاهی ...» نمی توان حکم صادر کرد و برای اثبات چنین ادعاهایی، ارائه دلایل محکمتری مانند ارائه آمار دقیق مورد نیاز است.
۴- نوشتهٔ منسجم باید یک مسأله اصلی داشته باشد و سایر پرسش ها و مسأله ها در راستای پاسخ به مسأله اصلی مطرح شوند و پاسخ داده شوند. این شیوه در یک نامه اداری، یک انشا، یک مقاله و حتی در یک رساله دکتری مورد انتظار است حال آنکه نویسنده در نوشته موردبحث، اساساً نمی داند چه می خواهد. عنوان نوشته، یک چیز است و مسأله ها متفرق؛ و بی آنکه تکلیف مسأله ای حل شود مسأله بعدی مطرح می شود:
عنوان علی الظاهر دال بر بحران تفکر در معلمانی است که دکترا دارند. لذا می بایست در ادامه راجع به مولفه های صحیح تفکر بحث شود. سپس آن مؤلفه ها در یک جامعه آماری مناسب از معلمانی که دکترا دارند آزموده و سپس نتیجه بیان شود اما نویسنده به صورت پیاپی موضوع را تغییر می دهد. مسأله مطالبه گری را به میان می کشد، سپس بحث را به دموکراسی می کشاند و آنگاه به سراغ چند نقل قول غیرروشمند در باب صلاحیت های معلمی می رود.
۵- نوشته در بسیاری از مواضع، فاقد منطق است: مثلا از اینکه «معلمانی که دکترا دارند با استدلال علمی بر نظریه اش خط بطلان نکشیده اند»، نتیجه می گیرد که «دکترمعلمان نمی دانند حوزه عمومی چیست و نمی دانند رسانه رکن چهارم دموکراسی است»! جدا از اینکه این گزاره ها چطور و کی اثبات شدند، ارتباط مطالب، غیرمنطقی هستند و مهمتر اینکه اصلاً زبان نوشته، غیرعلمی است زیرا از جبهه گیری های توهین آمیز مانند «مدعیان سواد و آگاهی» درباره معلمانی که دکترا دارند استفاده می کند.
۶- نوشته فاقد مبانی عقلی است؛ (دارای تناقض های فراوان درونی و بیرونی است): مثلاً اینکه اگر نویسنده خود را مسئول سایتی موسوم به «صدای معلم» می داند، چطور بخشی از معلمان را که دارای مدارج تحصیلی بالاتری هستند به باد توهین می گیرد؟ مسأله اینجاست که اگر معلمانی که دکترا دارند، نمی فهمند و معلمانی که دکترا ندارند می فهمند، چه لزومی دارد که نظام آموزشی و تحصیل در کشور باشد وقتی رابطه فهم و تحصیل معکوس است.
اما اگر معلمانی که دکترا دارند نمی فهمند و معلمانی هم که دکترا ندارند نمی فهمند، چطور می توان این تناقض را حل کرد که صدای رسای معلمان، همه معلمان را محکوم به نفهمی می کند؟
در ضمن یک نوشته سالم، به کسی توهین نمی کند. بماند که نوشته علمی، بالکل از جبهه گیری و قضاوت پیش از تحقیق دقیق و مفصل به دور است....
تنها راه، دانش است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
جنابعالی، به همان شیوه ای که آن را غیر علمی و غیرمستدل نامیده اید! اقدام به نقد مطلب دکتر معلمان! کرده اید.
کاش شما مصادیق و مدارک عینی در زمینه رد نوشتار مذکور را ارائه می دادید.
البته می دانید که هر نوشته ای ، تحقیق به اصطلاح علمی نیست و گاهی نظرات و تجربیات و مشاهدات افراد و برداشت نویسنده از وضع موجود است. هر چند که بسیاری از تحقیقات و مقالات هم روایی ندارد و غالبا حاصل یک پژوهش جامع نیست.
هر چند جایی از مطلب مذکور ، مقایسه ای بین افراد موسوم به دکتر معلم و سایر معلمان دیده نمی شود اما واقعا نخ نما شده که عده ای هنوز فکر می کنند که اخذ مدرک بالاتر به معنای سواد بالاتر است! این یک نوع فرار به جلو و انکار واقعیت است!
واقعیت این است که در شرایط فعلی و حتی در گذشته، مدرک بالاتر، الزاما دلیل باسوادتر بودن نیست.
طبق تعاریف نوین، داشتن دکترا به معنای سواد پنج درصدی است و مطابق این تعریف یونسکو سواد حیطه های متعددی دارد.
در ضمن طبق قانون موجود مزایای مدرک خود را هم دریافت می کنند و اگر قرار باشد ، امتیازی به معلمان تعلق بگیرد، همه معلمان باید بهره مند شوند. باید بدانید که حق همه معلمان ضایع شده و نه صرفا دارندگان مدرک دکترا
من شرمنده شما هستم
می دانید مشکل از کجاست
مشکل از ان جایی شروع شد که اموزش و پرورش بنگاه اشتغال زایی شد. هر مسئولی نماینده ای فرمانداری استانداری مدیر کلی رئیس جمهور وزیری خواست اشتغال ایجاد کند سراغ اموزش و پرورش امد. و دلیلشان این بود که تعداد نیروها در اموزش و پرورش انفدر زیاد است که با وارد شدن این یکی دونفر تغییری در ترکیب ان ایجاد نمی شود. ولی بعد از گذشت 40 سال مشخص شد با امدن و رفتن های همین یکی دو نفرها اموزش و پرورش مخلوطی شد از نیروهای بسیار بسیار ناهمگون. از ادم خیلی بی سواد تا ادم خیلی باسواد از ادم با شخصیت بسیار ضعیف تا انسان های متشخص. این ناهمگونی بلای جان اموزش و پرورش شد و امروز با آش شله قلمکاری طرفیم که دیگر کار خاصی نمی توان با ان انجام داد
از یک طرف در کنکور نهایت سختی را به خرج می دهند تا دانش اموزان خوب رشته تجربی و ریاضی فیزیک وارد دانشگاه فرهنگیان شوند و از ان طرف چند برابر بچه های تجربی از دانش اموزان رشته انسانی که حتما ضعیف تر هستند در دانشگاه فرهنگیان فبول می شوند و همگی در یک کلاس اموزش می بینند و نتیجه ان می شود که پس از گرفتن لیسانس دانش اموز تجربی فقط مقدار کمی به سوادش اضافه می شود و بچه های انسانی هم بدلیل سختی و دشواری درس ها به زور درس ها را پاس می کنند
اما مورد بدتر از ان اینکه در کنار سخت گیری در کنکور ازمون هایی برگزار می کنند که از فارغ التحصیلان استفاده کنند. به والله دیده ام کسانی را به مصاحبه دعوت کرده اند که زمانی شاگرد خودم بوده اند و در طول دوران تحصیل حتی یکسال هم با کمتر از 3 یا 4 تجدیدی قبول نشده اند و علت دعوت ایشان این بوده که پدر ایشان خدمتی به کشور کرده است
اخه برادر من می خواهید شغل ایجاد کنید به والله اموزش و پرورش جای مناسبی نیست . اینده دانش اموزان را با این کارها خراب می کنید.
اولا.این بحث مسخره نیست، بلکه در حد شما نیست. بحث تخصصی شغلی است و به شما ارتباطی ندارد .
دوما.اگر هم علاقه مند هستی، مطالب را از سری قبل کامل دنبال کن. کسی مخالف ادامه تحصیل نیست.
سوما.مدرسه آمدن فرزند شما ، سودش به خودش می رسدو البته ادامه تحصیلات بعد از اخذ دیپلم، به علاقه و استعداد افراد بستگی دارد و هیچ کسی مجبور به ادامه تحصیل نیست.
چهارما. در سراسر جهان ، دوران مدرک گرایی تمام شده و اصل بر مهارت و کارآفرینی است.
چرا شما خودتان را شرمنده کسی می دانید که بحث این سایت تخصصی را مسخره می داند؟
آیا شما واقعا نمی دانید که جذب دبیر تخصصی دروس علوم انسانی باید از بین داوطلبان همان گروه باشد؟
آیا دیدگاه شما به علوم انسانی باید به مانند عوام باشد؟
هر چند رشته من، علوم انسانی نیست ولی بی انصافی را جایز نمی دانم. شما حق ندارید جامعه معلمان را زیر سوال ببرید.
در اینجا کسی نگفته که ادامه تحصیل، کار ناپسندی است و تمام بحث این است که : عده ای با گرفتن مدرک دکتری حین خدمت، حق ندارند، خود را برتر از دیگر معلمان بدانند.
هیچ پاسخ منطقی برای انتقادات ندارید و با عوام گرایی ، به جای نوشتن مار، شکل آن را می کشید.
آیا در بین اساتید دانشگاه و قضات و وکلا و پزشکان ، آدم ضعیف نداریم؟!
مطمئن باشید بیش از ۹۰ درصد، معلمان دارای مدرک دکترا، در ابتدای شروع به کار نهایتا لیسانس داشته و در حین خدمت و در سن بالا و در همین علوم انسانی! که قبولش ندارید! مدرک گر فته اند ، آن هم دانشگاه پولی و غیرمعتبر.
من فکر نمی کنم، حتی یک نفر باشد که قبل از سی سالگی در یک دانشگاه معتبر دکترا گرفته، و سمت آ.پ آمده باشد.
یکدیگر هندوانه می گذارید بعد هم
می گویید کس دیگری بهتر از یک معلم دکتر! نمی توانست این گونه پاسخ دهد.
تمایز را خودتان ایجاد می کنید اما به عمل که می رسد جاخالی می دهید و
من نبودم دستم بود تقصیر آستینم
بود.
ایراد بزرگ هر نوع معلم با هر سطح
مدرک ، افترازنی به دیگری است.
لطفا جلوی آینه بنشینید و به تجزیه و تحلیل خود بپردازید.
قطب بندی نمایشی توسط خود شما ایجاد می شود بعد معضلی جدید
بوجود آمده ، حال بیایید تا مشکل حل کنیم.
بجای این همه ادعا، دست در دستان
یکدیگر هزار و یک مشکل نظام آموزشی را حل و فصل کنیم.
بحث حقیقتا مسخره است.
توصیه می کنم با تصمیم
خودتان و بدون هر نوع
تاثیرپذیری از جو جامعه
و دیگران، عمل کنید.
فرزندان امروز کمتر فرصت
تصمیم گیری به غیر می دهند
حتی والدین.پس خود او
تصمیم بگیرد بهتراست.
حتی دولت به درستی تصویب کرده بود که اعمال مدرک بعد از استخدام ممنوع است. البته دکترا گرفتن به شکل دورهمی در مراکز بی اعتبار ، بحث دیگری است.
1- دکتر معلمی که فرمود هیچ کسی نمیتوانست به این روشنی مطلب را بگوید. باور بفرمایید ما ایده و حرف زیاد داریم اگر مسئولان بشنوند هم به نفع معلمان است و هم جامعه ولی چه کنیم که نمی شنوند
2- ناشناس عزیزی که فرمودندچرا عذرخوای کردم و اساتید دانشگاه هم بی سوادهستند. عذرخواهی کردم چون این مادر عزیز حق دارد ولی کسی حاضر نیست از او عذر بخواهد ولی در مورد دانشگاه باید عرض کنم با شما موافقم اگر ادم های با سوادی در دانشگاه بودند به جای دور خود چرخیدن در این 40 سال خیلی از علوم را به فن و سپس به تولید رسانده بودند
3- ناشناسی ک فرمود همه دکتر معلمان بعد از 40 سالگی و حین خدمت مدرک گرفته اند و اکثرا ک سواد هستند. من حرف شما را در مورد خودم قبول دارم ولی در مورد دیگران نمی توانم چنین تضمینی بدهم.
با اینحال چون به من اجازه ادامه تحصیل دادند و الان مدرک دکتری گرفته ام هرچند مدرکم درپیت باشد دولت مجاز نیست بین من و هم مدر های من در سایر سازمانها اختلاف دو تا سه برابری قائل شود
1- اموزش و پرورش و به تبع آن دکتر معلم ها براساس قانون مدیریت خدمات کشوری حقوق دریافت می کنند و در این قانون امتیازات و ضرایب به گونه ای تعریف شده است که اساسا تفاوت زیادی بین مدارک تحصیلی قائل نمی شود. در واقع این قانون ظرفیت لازم را برای افزایش حقوق دکتر معلمان ندارد
2- وزارت علومی ها چون زود متوجه این نقیصه شدندخیلی سریع اقدام کردند وقانونی خاص خود تصویب کردند تحت عنوان قانن جذب واعضای هیات علمی و در انجا هم ضریب ریالی را صد برابر قانون خدمات کشوری تعریف کردند و هم امتیازات و فوق العاده ویژه های خوبی برای خودشان ثبت کردند
3- بعضی ارگان ها مثل قضات دادگستری هم قانون خاص خود را بدست اوردند
5- سازمان زندان ها و..... بعدا با کمک مافوقشان ضمن تصویب قوانین ویژه ضریب اعمال فوق العاده ویژه را برای دکترهایشان تا دو برایر بقیه کارمندانشان تعریف کردندو نهایتا بخشی از تفاوت با اعضای هیات علمی را برطرف کردند
و اما
دکترهای آموزش و پروش
نه وزیر برایشان چانه زنی کرد
نه نمایندگان تمایلی به این کار داشتند
و از همه بدتر خود دکتر معلم ها هم به واسطه روحیه معلمیشان حاضر نبودند بای امر آموزش فرزندان این مرزو بوم طلب پول اضافی کنند و این شد نتیجه کار :
یک نفر با مدرک دکتری تخصصی از بهتین دانشگاه های کشور و با ده سال سابقه حکمی برایش صادر می کنند به مبلغ 5 میلیون تومان و بعد از کسورات قانونی شامل مالیات و بازنشستگی و بیمه و کمک به ایتام اداره و کمک به صندوق مسجد محله بالا و محله پایین و کمک به .......... شاید به زور 3 میلیون 800 هزار تومان دستش را بگیرد
شما به جای آنکه به فکر اجرای کامل رتبه بندی برای همه معلمان باشید، فقط به فکر خودتان هستید.
البته کسی که واقعا باسواد و توانمند باشد، اصلا به فکر دو زار پول نفت نیست!!! و حقوق دولتی برایش معنایی ندارد.
در ضمن هیچ اداره و ارگانی خارج از ضوابط، امتیازی به جز ارتقاء طبقه شغلی برای مدرک بالاتر قائل نیست.
لطفا اطلاعات نادرست ارائه ندهید.
چطور جنابعالی از روی یک نوشته معمولی که بنده از گروه دکتر معلمان کپی پیست کردم پی به سواد بنده بردید. من نمی دونم رشته شما چی هست و چی خوندین ولی خدمتتون عرض می کنم که بنده دانشجوی دکترای فیزیک هستم و چون این مطلب را در گروه دکترمعلمان دیدم و به نظرم منطقی بود انرا اینجا قار دادم. و اما در مورد اطلاعات شما از فوانی و مقررات باید عرض کنم که شما تقصیری ندارید که بی اطلاع هستید. لطفا قوانین وزارت خانه های مختلف را بخوانید تا بفهمید الان در این کشور خارج از قانون مدیریت خدمات کشوری چه قانون های مستقل دیگری وجود دارد بعد بیایید اینجا و از قانون دانی حرف بزنید
عزت زیاد
شما به گفته خودتان دانشجوی مقطع دکتری هستید، پس صبر کنید تا درس تان تمام شود و بعد خودتان را دکتر خطاب کنید!
بنده هم عرض کردم، حقوق و مزایا در سایر ارگان ها ، ارتباط چندانی به مدرک ندارد و آموزش و پرورش هم باید با اجرای کامل رتبه بندی حقوق همه معلمان را افزایش بدهد.
مدرک تحصیلی هم باید صرفا یکی از ملاک های رتبه بندی باشد.
اگر برای دارندگان دکترا امتیازی قائل شوند، از فردا همه معلمان به پیام نور و آزاد و ...هجوم می برند تا دکترا بگیرند!!
در حالی که مدرک دکترا یک مدرک پژوهشی است و باید بپذیریم به جز دانشگاه ها و مراکز پژوهشی و تحقیقاتی ،عملا در سایر ادارات ، عقیم می ماند.در بسیاری از ادارات ما، افراد دارای ارشد و دکتری، همان کاری را انجام می دهند که یک دیپلمه هم از پس آن برمی آید. مثل این است که برای رانندگی خودرو شخصی ، دنبال گواهینامه خلبانی باشید!!!هر چند که اکثر این مدارک تحصیلی هم، در حد همان دیپلم اعتبار ندارد و معلوم نیست از کجا و چطور اخذ شده است
مشاغل ضرایب فوق العاده خاص
دکتری تخصصی و PHD امتیاز شغل و شاغل * ٤
دکتری حرفه ای امتیاز شغل و شاغل * ٣/٥
کارشناس ارشد و کارشناسان مشاغل تخصصی امتیاز شغل و شاغل * ٣
کاردان و مراقب زندان امتیاز شغل و شاغل * ٢/٥
پرسنل اداری شاغل در زندان امتیاز شغل و شاغل * ٢
سایر کارکنان مرتبط با زندان و زندانی امتیاز شغل و شاغل * ١/٥مشاغل
شما تعصب کور دارید که بی هیچ منطقی از مدرک تحصیلی خود دفاع می کنید.اطلاعات نادرست ارئه می دهید.در آموزش و پرورش هم بین مدارک مختلف تحصیلی، تفاوت دریافتی وجود دارد. متاسفانه کسی که خودش را به خواب زده، نمی توان بیدار کرد.در ضمن رتبه بندی باید هم برای همه اجرا شود.
در اموزش و پرورش هم تفاوت وجود دارد ولی نه به ان اندازه ای که منطقی و عقلانی باشد. البته به نظر می رسد تو خیای به حرف منطقی نیازی نداری ولی برای بمی نویسم که تفاوت یک دکتر و لیسانس در اموزش و پرورش در حد 10 درصد حقوق هم نیست ولی در سازمان های دیگر این تفاوت به اندازه یکک برابر حق شغل و شاغل است. واقعا درک مرد به از خیلی چیزهای دیگر است.. براتون ارزوی کمی عقل سالم دارم. تو این وضع خراب بهترین چیزیهست که می تونم برات ارزو کنم
من هم برایتان قدری عزت نفس و مثقالی انصاف و سرسوزنی تحمل آرزومندم. عقل سالم هم برایتان آرزو نمی کنم، چون ظاهرا خیلی دارید! در اوهام و خیالات خود بمانید.من هر آنچه شرط بلاغ بود، گفتم.