گروه استان ها و شهرستان ها/
22 شهریور 1402 ؛ « صدای معلم » گزارشی را با عنوان : « « استقلال و اقتدارم آرزوست ! » پس از هنرستان فنی سروش اصفهان ... این بار نوبت دبیرستان هیات امنایی امام خمینی ؟! » منتشر کرد . ( این جا )
به نظر می رسد وضعیت پیشین در دوران مسئولیت فعلی « محمدرضا نظریان ؛ مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان » دوباره در حال تکرار است .
در صورت ادامه ی این روند ؛ « صدای معلم » گزارش های تفصیلی را در این مورد منتشر خواهد کرد .
یادداشت زیر توسط یکی از فرهنگیان اصفهانی برای این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران ارسال گردیده است .
« صدای معلم » منتظر پاسخ و واکنش مسئولان ذی ربط در این موضوع می باشد .
هر سال با اعلام نتایج اولیه کنکور ، عرصه عمومی مملو از مطالبی می شود که از فقدان عدالت آموزشی در ایران خبر میدهند. عمده رتبههای بالای کنکور از مناطق برخوردارتر و مدارس استعداد های درخشان ، غیردولتی و نمونه دولتی هستند و هر سال از تعداد دانشآموزان مدارس عادی دولتی و مناطق محرومتر در میان رتبههای برتر کاسته میشود .
نتایج کنکور را میتوان آیینه تمام نمای آموزش و پرورش ایران دانست . در شرایطی که دکتر پزشکیان رئیسجمهور در طول یک سال گذشته بیشترین تاکید را بر عدالت آموزشی و ساخت مدارس داشته است پرداختن به عدالت آموزشی و کنکور امری مهم و ضروری است .
در میان آزمونهایی که در عرصه آموزش و پرورش وجود دارند سه مورد از جهت علمی قابل استناد است :
اول آزمون های تیمز و پرلز است که که در سطح جهانی و در دوره ابتدایی انجام می شود . دوم آزمون های امتحانات نهایی سال دوازدهم است که به دلیل یکپاچگی و نحوه تصحیح در سراسر کشور قابل استناد است و نتایج آن پایین بودن میانگین نمرات دانش آموزان را نشان میدهد . کنکور نیز سومین آزمون قابل استناد به حساب میآید که به صورت سراسری و گسترده برگزار میشود .
کنکور توانسته است یک صنعت را نیز در کنار خود به وجود آورد و هزاران موسسه آموزش علمی و کنکور و صدها انتشارات مربوط به کتاب های کنکور و کمک آموزشی برپایه خدمات دهی به کنکور تاسیس شدهاند .
برخی از موسسات فوق در حال حاضر از پرسود ترین موسسات اقتصادی محسوب میشوند و در سیاست گذاریهای آموزشی دخالت میکنند .
عمده سیاست گذاریها در زمینه کنکور نیز معطوف به تغییر نحوه محاسبه رتبهها است . بر اساس آخرین تغییرات ؛ نتایج امتحانات نهایی تاثیر 60 در صدی در نتایج کنکور دارند. هدف این تصمیم کاهش میزان تاثیرگذاری امتحان کنکور است در حالی که مصوبه فوق تاثیر چندانی بر عادلانه تر شدن و منصفانه تر شدن کنکور نخواهد داشت ؛ زیرا همان افرادی که امکانات بیشتری در زمینه کنکور دارند در زمینه امتحانات نهایی هم برخوردارترند .
تغییر نگرش به آموزش و پرورش را باید یکی از مهم ترین مسائلی دانست که موجب پدیداری وضعیت فعلی شده است . بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ؛ تامین آموزش و پرورش رایگان وظیفه دولت است ( اصل 3) ، یک حق برای ملت محسوب میشود ( اصل سی ام) و از بنیانهای نظام اقتصادی کشور به حساب میآید( اصل43) .
برخلاف اصول فوق ؛ روند آموزش و پرورش به سمت غیر منصفانه و غیر عادلانهتر شدن حرکت میکند. آمارهای بالای بازماندگان از تحصیل و تارکین تحصیل از نمونه های بارز غیر منصفانه بودن است که به دلیل سیاست گذاری غلط و بی توجهی به عدالت آموزشی ایجاد شدهاند .
بخشی از مشکل به کاهش سهم آموزش و پرورش از بودجه کل کشور برمیگردد . در سال 1404 سهم آموزش و پرورش از بودجه عمومی 7.24. است که نسبت به سال های گذشته کاهش داشته است . این بودجه کفاف برنامه های عدالت آموزشی را نمیدهد و عملا بخش عمده ی آن صرف حقوق معلمان و پرسنل میشود. این بودجه نشان میدهد که آموزش و پرورش از اهمیت چندانی در سیاست گذاری عمومی برخوردار نیست .
این تغییر نگرش نیز با تشکیل قرارگاه ،ستاد و اداره کل قابل رفع نخواهد بود .
نوع نگرش به آموزش و پرورش موجب طبقاتی شدن عرصه تعلیم و تربیت شده است . تنوع مدارس نشانه بارز طبقاتی شدن محسوب میشود. در حال حاضر 24 نوع مدرسه در نظام آموزش و پرورش وجود دارند که عبارتند از : نوع نگرش به آموزش به آموزش و پرورش موجب شکلگیری نگاهی به آموزش و پرورش شده است که از نتایج آن طبقاتی شدن و غیر منصفانه شدن آموزش است .
عادی دولتی ، شبانه روزی ، هیات امنایی ، عشایری ، نمونه دولتی ، شاهد ، ایثارگران ، قرآنی ، غیردولتی ، هوشمند ، تیزهوشان ، آموزش از راه دور ،مدارس وابسته به دستگاه ها ، ورزش ، استثنایی ، مجتمع های آموزشی و پرورشی ، مدارس ایرانی خارج از کشور ، بزرگسالان ، ماندگار ، دبیرستان های کارودانش ، رشته بهیاری ، نمونه مردمی ، تعاونی ، اقلیت ها ( مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی ، گونه شناسی مدارس در نظام آموزش و پرورش با تاکید بر تحلیل اجتماعی پیامدهای اجتماعی آن ، مورخ 11 / 12 / 1395 ، شماره مسلسل 15316)
مدارس غیردولتی ، آموزش از راه دور و تعاونی دارای مالکیت غیردولتی هستند . کلیه مدارس غیردولتی ، مدارس هیات امنایی ، نمونه دولتی و بزرگسالان به صورت قانونی شهریه دریافت می نمایند . مدارس دولتی به دلیل عدم حمایت دولت و عدم دریافت سرانه و کمک از دولت مجبور به دریافت کمک از اولیای دانش آموزان هستند. مدارس غیردولتی با دریافت شهریه فعالیت میکنند و امکان دسترسی همگانی برای عموم ندارند . مدارس شاهد و ایثارگران برای فرزندان شهدا و ایثارگران و افراد خاصی هستند که امتیازات مدارس فوق را داشته باشند .
نوع فعالیت مدارس تیزهوشان نیز مورد انتقاد قاطبه کارشناسان تعلیم و تربیت است . تنوع مدارس به خوبی نوع نگرش به آموزش و پرورش را نشان می دهد .
از آموزش و پرورشی که به دسته بندی دانش آموزان میپردازد ،بدون اینکه برنامه ای برای ایجاد فرصت برابر برای دانشآموزان مدارس عادی و مناطق حاشیهای و محروم داشته باشد انتظاری نباید داشت .
جان رالز (1921 – 2002) فیلسوف آمریکایی که به عدالت پرداخته است « انصاف » را تبلور عدالت میداند و برابریهای اجتماعی و اقتصادی را به دو شرط قابل قبول میداند:
۱ ) باید مختص به مناصب و مقامهایی باشند که تحت شرایط برابری منصفانه فرصتها ، باب آنها به روی همگان گشودهاست. ۲) این نابرابریها بابد بیشترین سود را برای محرومترین اعضای جامعه داشته باشند .
این دو اصل سنجههای مناسبی برای سنجش عدالت در آموزش و پرورش هستند. بر اساس اصول یاد شده ؛ نابرابری های آموزش و پرورش به شرطی قابل قبول است که ورود به مدارس مختلف ،تحت شرایط برابری منصفانه به روی همگان گشوده باشد و این نابرابری ها بیشترین سود را برای محروم ترین اعضای جامعه داشته باشد .
در ایران نه تنها باب مدارس مختلف به روی همگان گشوده نیست که نابرابری در بین مدارس سودی برای محرومین و دانشآموزان مناطق حاشیهای و محروم ندارد.
نوع نگرش به آموزش به آموزش و پرورش موجب شکلگیری نگاهی به آموزش و پرورش شده است که از نتایج آن طبقاتی شدن و غیر منصفانه شدن آموزش است .
نتایج این نوع سیاست گذاریها در عرصه کنکور خود را نشان میدهد. از جمله تبلورهای بی عدالتی آموزشی نیز تنوع مدارس است. این که تنوع مدارس سودی برای محرومین ندارد بر غیر منصفانه شدن آموزش و پرورش میافزاید.
بدین ترتیب در یک آموزش و پرورش غیرمنصفانه نتایج فعلی کنکور امری طبیعی محسوب میشود که با تاثیر یا عدم تاثیر نتایج امتحانات نهایی تغییری نمییابد .
از کوزه آموزش و پرورش غیرمنصفانه و غیر عادلانه همین کنکور بیرون میآید که هست .
تلاش برای منصفانه ترشدن و رسیدگی بیشتر و واقعیتر به کیفیت آموزشی و عدالت آموزشی برای همه دانش آموزان به ویژه در مناطق حاشیه ای و محروم گام اول عدالت آموزشی و اصلاح شرایط کنکور است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شاهنامه نه تنها یک اثر ادبی و تاریخی بلکه یک نماد اجتماعی و فرهنگی است که نقش مهمی در شکلگیری، حفظ و تقویت هویت جمعی ایرانیان ایفا میکند. این اثر به عنوان یک روایت ملی، پیوندهای عمیق میان نسلها و گروههای مختلف جامعه را برقرار میسازد و ارزشها، باورها و هنجارهای فرهنگی را منتقل میکند.
در واقع، شاهنامه به عنوان یک سند فرهنگی، نشاندهندهی تاریخچهی اجتماعی، سیاسی و اخلاقی جامعه ایرانی است. روایت قهرمانان، وفاداریها، عدالتخواهیها و مبارزات آنها بازتابی از ارزشهایی است که جامعه در طول زمان بر آن تأکید داشته است. این داستانها نه تنها الگوهای رفتاری را برای فرد و گروه ارائه میدهند بلکه نقش مهمی در تثبیت نظم اجتماعی دارند؛ نظمهایی که بر پایهی مفاهیم عدالت، شجاعت و وفاداری بنا شدهاند.
از دیدگاه جامعهشناسی، شاهنامه به عنوان یک ابزار هویتی عمل میکند که افراد را به گذشتههای مشترک شان پیوند میدهد و احساس تعلق جمعی را تقویت میکند. این اثر در مقابل تهدیدهای فرهنگی یا تغییرات اجتماعی، نقش محافظتی دارد؛ چون حافظهی تاریخی مشترک را زنده نگه میدارد و انسجام فرهنگی را حفظ میکند.
شاهنامه نمادی از هویت فرهنگی ایرانی است که فراتر از یک قوم یا زبان خاص، پیونددهندهی مشترکات تاریخی، اسطورهای و فرهنگی همه اقوام ایرانی است.
شاهنامه نمادی از مقاومت فرهنگی است، مقاومتی در برابر ناپایداریهای تاریخی یا نفوذ فرهنگهای دیگر. این اثر نشاندهندهی آرمانهای مشترک است که نسلهای مختلف آنها را انتقال دادهاند تا هویت ملی پایدار بماند.
بنابراین، شاهنامه نه فقط یک اثر ادبی بلکه یک سند اجتماعی است که ساختارهای هویتی و ارزشهای فرهنگی جامعه ایرانی را شکل داده و تداوم بخشیده است.
هر فرد با شناختن داستانهای شاهنامه بخشی از تاریخ مشترک خود را بازمیشناسد و احساس تعلق پیدا میکند.
شاهنامه همچنان به عنوان یک میراث زنده در دل جامعه باقی مانده است که فرهنگ، تاریخ و ارزشهای ایرانیان را پاسداری میکند.
شاهنامه آیینهی هویت ماست،
قصهی هر مرد و زن دیروز و فردا،
پیوند میان نسلها و زمان،
نگهدار فرهنگ در هر نگاه ما.
ویدئو کلیپ را ببینید :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
دوازدهم شهریور ماه ۱۴۰۴ و در آستانه بازگشایی مدارس و آغاز سال تحصیلی، نشست خبری مدیرکل آموزش و پرورش استان اصفهان با حضور اصحاب رسانه و با موضوع پروژه مهر و اقدامات مرتبط با بازگشایی مدارس در سالن جلسات شهید مطهری اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان برگزار شد .
« نرگس کارگری » خبرنگار صدای معلم از بدو انتصاب محمدرضا ابراهیمی مدیرکل آموزش و پرورش اصفهان در دولت ابراهیم رییسی بدون ارائه دلیل مشخصی همچون مدیر صدای معلم از حضور در نشست های خبری محروم گردید .
انتظار می رفت با انتخاب مسعود پزشکیان این محرومیت بیش از 3 سال سریعا پایان یابد .
اما این انتظار محقق نشد .
با پی گیری مستمر مدیر صدای معلم و نگارش گزارش های انتقادی در این رسانه مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش ایران و دستور مستقیم و صریح حسین صادقیان رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش و پس از سپری شدن مدت زمان 9 ماه از انتصاب محمدرضا نظریان به عنوان مدیر کل جدید آموزش و پرورش اصفهان در دولت مسعود پزشکیان سرانجام خبرنگار صدای معلم به نشست های خبری این اداره کل دعوت شد .
نخستین نشست خبری محمدرضا نظریان ۱۳ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ به مناسبت بزرگداشت مقام معلم برگزار شد .
جلال سلمانی، رئیس ادارۀ اطلاعرسانی و روابط عمومی این اداره کل در این نشست خبری ضمن قدردانی از همراهی اصحاب رسانه استان، بر اهمیت اطلاع رسانی شفاف و بههنگام در مسیر تعلیم و تربیت تأکید کرد . ( این جا )
سلمانی آموزش و پرورش را بزرگترین دستگاه اجرایی استان خواند و افزود: این مجموعه با حدود یک میلیون دانشآموز و نزدیک به ۶۰ هزار معلم، مسئولیتی سنگین در حوزه تعلیم و تربیت بر عهده دارد؛ همین امر اهمیت ارتباط سازنده با رسانهها را دوچندان میسازد، چرا که اصحاب رسانه میتوانند حلقه اتصال میان آموزش و پرورش و جامعه، به ویژه دانشآموزان و والدین آنها باشند.
رئیس ادارۀ اطلاعرسانی و روابط عمومی ادارهکل آموزشوپرورش استان اصفهان نقش رسانهها را در تحقق اهداف آموزشی و پرورشی بسیار مهم دانست و تصریح کرد: ما همواره خود را موظف و مکلف به پاسخ گویی به خبرنگاران و رسانهها میدانیم و تلاش کردهایم سطح ارتباطات رسانهای آموزش و پرورش استان در بالاترین حد ممکن باشد؛ امیدواریم با استمرار این تعامل، روند اطلاعرسانی دقیقتر و مؤثرتر از گذشته دنبال شود.
وی با اشاره به گستردگی جامعه هدف آموزش و پرورش خاطرنشان کرد: اصحاب رسانه نقش بیبدیلی در بازتاب رویدادها و فعالیتهای این مجموعه دارند و ما نیز بر آن هستیم که با همکاری مستمر، فضای آموزشی و پرورشی استان را به سمت شفافیت، اعتماد و همدلی بیشتر هدایت کنیم » .
رئیس روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش اصفهان در حالی سخن از پاسخ گویی به رسانه ها و تعامل با آنان می راند که تاکنون هیچ گونه پاسخ مستدل و یا جوابیه ای برای رسانه ی « صدای معلم » و گزارش های انتقادی و تحلیلی آن ارائه نکرده است .
اداره کل آموزش و پرورش اصفهان همچنین در ارتباط با بیانیه ی اخیر تشکل های این استان در انتقاد از عملکرد این اداره کل سکوت اختیار کرد . ( این جا )
مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان همچنین در این نشست خبری گفت :
« ما مسیر تعالی آموزش و پرورش را در گرو نقد سازنده و همراهی رسانهها میدانیم و از هرگونه انتقاد که به ارتقای امور کمک کند استقبال میکنیم » .
نظریان با تأکید بر اهمیت سند تحول بنیادین خاطرنشان کرد: بر اساس این سند، آموزش و پرورش صرفاً به دنبال تربیت دانشآموز دانشمند نیست، بلکه مأموریت دارد انسانهای توانمند و مسئولیتپذیر را در همه ابعاد تربیتی پرورش دهد .
مدیر کل آموزش و پرورش اصفهان در حالی سخن از تربیت انسان های توان مند و مسئولیت پذیر می گوید که نشست خبری مربوطه با چهل دقیقه تاخیر آغاز گردید .
مشروح پرسش و پاسخ خبرنگار صدای معلم به زودی منتشر خواهد شد .
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
معمولا در ایران دولتهایی که مستقر میشوند در حوزه آموزش پرورش و عدالت آموزشی در ابتدا سخنرانی های جذاب و عدالت محور سر میدهند و وقتی از عدالت آموزشی صحبت می شود فورا سراغ مدارس سمپاد می روند و اینکه این مدراس با عدالت آموزشی فاصله زیادی دارند را سرلوحه کار خود قرار میدهند و برای اجرای عدالت آموزشی از میان صدها راهکار و راهبردی که به استعانت از نظام های آموزشی کشورهای مختلف می توان استخراج کرد ؛ معمولا سراغ راحت ترین و کم هزینه راه حل و تجویز می روند و آن این است که اگر مدارس سمپاد را برچینیم و یا آن ها را ناکارآمد کنیم در کشور عدالت آموزشی برقرار می شود (در حالی که یک درصد از کل دانش آموزان کشور در مدارس سمپاد مشغول به تحصیل هستند) .
این نوع تجویز ها و نسخه پیچی ها به غایت ساده انگارانه و غیر حرفه ای میباشند ؛ به عنوان مثال در دولت آقای احمدی نژاد زمانی که آقای حاجی بابایی در سمت وزیر آموزش و پرورش از مجلس رأی گرفت تمام تلاش و برنامه ریزی ها در راستای عدالت آموزشی به این سمت رفت که باید مدارس سمپاد در تمامی کشور افزایش یابد. ایشان با افزایش و افتتاح بی رویه مدارس سمپاد کمر به کاهش کیفیت این مدارس بست و به تبع سازمان سمپاد را نیز تبدیل به مرکز کردند و بعد از آن دست و بال سازمان را در زمینه نیروی انسانی و بودجه با محدودیت های کمر شکن مواجهه نمودند.
در دولت دوم آقای روحانی در زمان وزارت آقای بطحایی و با مشاوره هایی که دوستان روابط عمومی و معاونت ابتدایی وقت می دادند تا آستانه حذف مدارس سمپاد پیش رفتند اما با مقاومت رئیس وقت سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان خانم مهاجرانی که علنا هم اعلام نمود که بنده در زمینه حذف سمپاد صد در صد مخالفم و نیز پی گیری های موثر اولیای سمپادی باز نقشه حذف مدارس سمپاد به مرور به بوته فراموشی سپرده شد و جالب اینکه در پایان دولت دوم آقای روحانی و اوایل وزارت آقای حاجی میرزایی دوباره سمپاد احیا شد و از مرکز ملی به سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان تبدیل و اساسنامه سمپاد که با همت و پیگیری های خانم مهاجرانی آماده شده بود با امضای حسن روحانی رئیس جمهور و رییس وقت شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب و برای اجرا به وزارت آموزش و پرورش ابلاغ گردید و سمپاد دوباره دارای ساختار و چارت اداری جدید و با حضور هیات امنای بسیار توانمند و مقتدر که شامل وزیر آموزش و پرورش، وزیر علوم، وزیر بهداشت، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، معاون علمی و فن آوری رئیس جمهور و رئیس بنیاد ملی نخبگان، رئیس سازمان برنامه و بودجه، دبیرکل شورای عالی آموزش و پرورش و رییس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان و... می باشد گردید.
در دوران سه ساله وزارت آقایان نوری و صحرایی ؛ مدارس سمپاد سال های ابری و سخت و مایوس کننده ای را سپری کردند به خصوص در دوران وزارت دو ساله آقای صحرایی و با همت بعضی از مدیران کل استان ها در کنار فشارهای مضاعف به مدارس سمپاد و ایجاد محدودیت در تعلیق نیروی انسانی به مدارس سمپاد و خالص سازی بسیاری از مدیران و دبیران مجرب و متخصص سمپاد سعی در نحیف و بی رغم کردن این مدارس نمودندو الان نوبت دولت پزشکیان و وزیر آموزش و پرورش آقای کاظمی رسیده و چشمان تیز بین و نگران خانواده مقتدر سمپاد در اجرای عدالت آموزشی به برنامه ها و تصمیمات دولت خیره مانده که آیا دوباره دولت جدید برای تقویت و گسترش عدالت آموزشی دوباره مثل بعضی دولت ها کمر همت به تضعیف مدارس سمپاد خواهد بست و یا اینکه برعکس با الگو برداری از سیستم آموزشی سمپاد در کنار برنامه های متنوع جذاب و موثر آموزشی، پرورشی ، پژوهشی و کارسوق ها و اردوهای پژوهشی نوین مدارس سمپاد برای مدارس عادی نیز الگو سازی به منظور کیفیت بخشی خواهند نمود.
با مراجعه به نتایج کنکور و المپیادهای علمی و بلکه نتایج مسابقات فرهنگی و هنری و دیگر ساحت های شش گانه سند تحول در خواهیم یافت که در این مدارس نه تنها برای مغز دانش آموزان بلکه قسمت عمدهای از برنامه های تاثیر گذار این مدارس ویژه پرورش اندیشه و روابط انسانی و مهارت های زندگی طراحی گردیده پیشنهاد میگردد دولت آقای پزشکیان در زمینه بسط و توسعه عدالت آموزشی از منظر دیگری به این امر نگاه کنند .
عدالت آموزشی با در اختیار قرار دادن ملزومات آموزشی ، تعمیر و تجهیز مدارس ارسال سرانه آموزشی مکفی و استاندارد ، در اختیار قرار دادن نیروی انسانی کیفی، حرفه ای و اثربخش به مدارس دولتی گسترش خواهد یافت نه با جمع کردن مدارس خاص.
در پایان حیفم آمد این نکته طنز آمیز را یادآوری نکنم که داستان مدارس سمپاد مثل رفتن فرزندان افراد ذی نفوذ به آمریکاست.
هر روز شعار مرگ بر آمریکا سر می دهند ولی فرزندانشان در آمریکا مشغول تحصیل هستند. عین همین داستان در مدارس سمپاد هم مصداق دارد ؛ بسیاری از مسئولینی که شعار حذف سمپاد سر می دهند فرزندانشان در سمپاد تحصیل کرده اند و یا اینکه در آزمون سمپاد شرکت کرده ولی قبول نشده اند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تعطیلات تابستان که از موجبات مخالفت عده ای با افزایش رفاه و همسان سازی حقوق معلمان با دریافتی آنان شمرده می شود، فقط برای بازیابی قوای جسمی و آرامش روح و روان معلمان و دانش آموزان، پیش بینی نشده است بلکه به عنوان فرصتی مغتنم برای بازسازی مدارس نیز لحاظ شده است. اگر در جامعه ناترازی انرژی است در آموزش و پرورش شدیدا ناترازی هوای پاک، تفکری نو، طرحی نو، راهی نو و وزیری نو اندیش است که امکان تنفس راحت بدون نیاز به اسپریهای استنشاقی را برای همه ما فراهم سازد.
نوسازی یا بازسازی و تعمیر در و پنجره هایی که صدای جِر جِر آن ها در طول سال تحصیلی سخت آزارمان داده است، یا صدای پِرت پِرت لامپ های مهتابی که در کلاس درس و کریدورِ جلسات امتحانی به عنوان مهمان ناخوانده زورمندی پارازیت تمرکز گردیده، یا تعمیر شیرهای آبی که از مرز قطره چکانی فراتر رفته اند، یا چاه فاضلابی که بسیار غیرمسئولانه پوشانده شده است و هر آن می تواند آبستن حادثه ای تلخ باشد، سرویس های بهداشتی که به جز بهداشت حامل هر چیز دیگری است، مدرسه ای که دهه ها به زیبایی و بوی رنگ تازه در حسرت مانده است و... جالب آن که همه این کریه المنظری به اقرار مسئولان و مدیران در سایه نبود فقط یک چیز است و آن پول یا سرانه مدارس است. همان حق سرانه ای که گاه طی یک سال تحصیلی از آن خبری نیست، گاه برای مخارج مدارس کافی نیست و گاه نوشداروی بعد مرگ سهراب است که خیلی دیر در اختیار مدیران قرار می گیرد.
شهریه مدارس خاص که هم سطح تورم پیش می رود و مدارس دولتی هم هر بار تکرار می شود که اکیدا حق دریافت ریالی ندارید. اما ما معلمان بیشتر اوقات ورای ناخوشایند این قانون را دیده ایم که تا پول مقرّر را ندهند نمی توانند ثبت نام کنند یا از کارنامه خبری نخواهد شد. تهدیدات رایج مدیرانی که کپی بردارانی بیش نیستند و حالِ آدمی از بوروکراسی عقب مانده حاکم در مدارس، خصوصا مدارس دولتی به هم می خورد.
راستی همه ما در هر نقشی که هستیم، در این وادی که نام آن را به اشتباه مدرسه گذاشته اند دچار کوری خودخواسته نیستیم؟ و آیا در سایه همین کوری بیش از یک قرن نظام آموزشی ما در جا نمی زند؟
به نظر شما چند قلم به دست، فریاد برمی آورد این ره به ترکستان هم نمی رسد ؛ لطفا توقف کنید و پشت سر خویش را بازنگری و بازسازی کنید و خویشتنِ خویش را بازاجتماعی کنید؟!
اما دریغ و افسوس که آنان نیز با برچسب منتقد یا حکم قضایی می خورند و یا زندانی می شوند. چون از عدالت آموزشی سخن گفتن، راه رفتن روی خط قرمز بی کفایتی هاست. چون در این شهر و دیگر شهرها همه ما پادشاه لخت زرپوش را می باید تعریف و تمجید کنیم و چقدر عمیق محو نقش ابلهانه یا نابخردانه خویش گشته ایم تا همچنان چراغ خاموش پیش رویم.
در این وادی آن قدر خوش شانس هستیم که بخت و اقبال، ما را در عین وجود همه موانع، با هیچ سدی مواجه نمی سازد تا مبادا مخاطرات شدت گیرد و برملا شود. و کل این داستان هر بار مرا یاد شعر « میرزا علی اکبر صابر تبریزی» در « هوپهوپنامه » می اندازد با عنوان:
میلّت نئجه تاراج اولور اولسون، نه ایشیم وار؟
سس سالما، یاتانلار آییلار، قوی هله یاتسین،
یاتمیشلاری راضی دئییلم کیمسه اویاتسین،
تک-تک آییلان وارسا دا، حق دادیما چاتسین،
من سالیم اولوم، جۆمله جاهان باتسا دا، باتسین؛
میلّت نئجه تاراج اولور اولسون، نه ایشیم وار؟!
دۆشمنلره مؤحتاج اولور اولسون، نه ایشیم وار؟!
برای همین ایران عزیز؛ سرزمین انشاالله ماشاالله است، سرزمینی که معجزه انگاری در تعویق مشکلات، جایگزین عزم جزم برای حل مشکلات است، سرزمین قهرمانانی که دیگر نیستند اما شدیدا حسرت نبود آنان در تاروپود ما بیداد می کند. سرزمینی که هر نوع حرکت یا تفکر جدیدی را نقض ثبات و امنیت موجود می داند و شدیدا اصرار بر طی طریقی دارد که هیچ مقصدی در آن متصور نیست. یعنی با این بال و پر، پرواز و رفتن و رسیدن، صد در صد غیرممکن است.
شاید و فقط شاید از خوش احوالی روزگار یا خوش اقبالی دانش آموزان مدرسه ای، گذر مدیری منتصب یا منتخب جدیدی به این مدرسه دفرمه بیفتد و ایشان هنوز ظرفیت خلاقیت دهی و اثربخشی ذاتی یا علمی خود را از دست نداده باشد و ضمن برطرف کردن تمامی این کسری ها، به فکر به علاوه کردن برخی اضافه ها از جمله ایجاد فضای سبز در حیاط مدرسه، ایمن سازی و گسترش فضای ورزشی مدرسه و تهیه ملزومات جدید ورزشی که قبلی ها میل به ورزش کردن را تقلیل می داد، نیز باشد.
مدیری که سرایدار یا خدمتگزار را نیز به وجد آورد و کم کاری یا بی اعتنایی مسری مدیر سابق را از وجود خود بزداید و بیشتر بکوشد تا مدرسه، مدرسه شود نه محل رخوت، کسادی، بدبختی و بی اعتنایی مطلق. تا مدرسه بوی نشاط و شادابی داشته باشد که به معلم و دانش آموز نیز تزریق شود تا با امید و سرحالی، سال تحصیلی جدید را آغاز کنند. چون دیگر از ذوق و شوق ماه مهر خبری نیست.
مدرسه محلی است که هر خانواده، دُردانه عزیز خود را با اطمینان خاطر امانت می سپارد تا با داشتن امنیت، آرامش و فراغ بالی به امر خطیر یادگیری بپردازد تا برای خود، خانواده و مملکت فردی مفید و ارزشمندی شود. تا آنچه را که والدین به آموزش آن قادر نیستند، معلمان آموزش دهند و مدارس چنین شرایطی را تسهیل بخشد.
اما اگر مدرسه ای آزمایشگاه، کتابخانه، اتاق سمعی و بصری، کلاس و فضای آموزشی استاندارد، فضای مناسب ورزشی ندارد و یا هر کدام با قفل شدن درها، دانش آموزان را پشت درهای بسته نگه می دارد و در طول یک سال تحصیلی که بیش از 5 ماه نیست اما مصرانه آن را 9 ماه تمام و کمال می دانیم و برای این مدت برنامه ریزی می کنیم و شگفتا همان برنامه را مجبورا برای کمتر از 5 ماه عملیاتی می کنیم! پس چرا نام خود را مدرسه گذاشته است؟
چرا به شعور اولیا یا خود دانش آموزان اهانت می کنیم و با باور، تلقین و بی تفاوتی همگان را خنثی و موازی با آن می سازیم؟
کدام استاد دانشگاه یا متخصص مغز و اعصابی به عنوان یک اولیا، تاکنون در همان جلسات انجمن و اولیا صدای اعتراض خود را در جمع بلند کرده که مدیر محترم با تخته پاک کن لای درِ کلاسِ درسِ دخترم یا پسرم، که هر بار با ورود و خروج کسی بر زمین می افتد و یکی از دانش آموزان جلویی با کمال میل و رغبت هر بار بر می خیزد و برای دو سه بار طی ساعت کلاس درسی، آن را لای در می گذارد، حواسی برای تمرکز و یادگیری فرزندم باقی نمی ماند. چون انجمن اولیا و مربیان در جامعه ما مساوی است با طلب پول برای مدرسه ای که همیشه عطش دارد و سیری ناپذیر است، چون همچنان که گفته شد سرانه مدارس اغلب به صورت فصلی یا آخر آخرها پرداخت می شود و مدیران همیشه به پول نیاز دارند، هر چند حسابگری و مهارتِ هزینه کرد آن را همه مدیران ندارند.
یا کدام اولیایی هنگام ثبت نام عزیز دلبند خود با همان تحصیلات عالی، نظری بر سرویس بهداشتی مدرسه انتخابی انداخته است تا از پسوند بهداشتی بودن آن یقین حاصل کند؟ یا از وضعیت تجهیزات آموزشی و حتی فراتر از همه این موارد از سابقه و تخصص معلمانی که قرار است بر فرزند ایشان تدریس کند، اطلاعی کسب نماید؟ شناخت معلم یا معلمان فرزند، دخالت شمرده نمی شود برعکس معرّف سطح شعور اولیاست که فراتر را هم می بیند و به حق و حقوق خود واقف است. اگر از اوضاع این مدرسه راضی نبود مدرسه ای دیگر، اولویت ثبت نام فرزند ایشان خواهد بود.
بیشتر ما ایرانی ها تابع قانون زود، تند و سریع هستیم چون مدام خسته و کم طاقت ایم و ثبت نام سریع یعنی آسودگی خاطر. مته به خشخاش نگذاریم که همه مدارس سر و ته یک کرباسند. در حالت کلی، بیشتر ما از قانونِ تبعیت، اثرپذیریم و با اصول یا دلایل مطالبه گری بیگانه ایم. بیسواد و باسوادِ عالی هر دو در یک سطح و میزان، تابع اند.
یا او نیز همانند بسیاری دیگر با دادن پول بیشتر به انجمن، روح و فکر مدیر را تسخیر می کند تا فرزند عزیز نازپروده خود را از حیث احترام و توجه اولیای مدرسه بیمه نماید و بعد خود با آسودگی هر چه تمام به سراغ چاپ پول بیشتر برود تا خزانه انجمن در ماه های بعدی خالی نماند. روالی غیراخلاقی که حقوق کودکانی را که پدران آن ها به همان اندازه قادر به احقاقِ حقِ خود از نظام اجتماعی و اقتصادی نیستند، پایمال می کند. خاص بودن فرزندان این افراد یعنی بی عدالتی مدیران که به سایر اولیای مدرسه از جمله معلمان نیز سرایت می کند. خصوصا در مدارس خاص و غیرانتفاعی یا غیردولتی که شدت موضوع بیشتر و اثر منفی آن فراتر از تصور است.
در این بین، اوضاع مدارس غیردولتی یا غیرانتفاعی یا همان عین انتفاعی، از دیگر مدارس قمر در عقرب تر است. مدارس خاص از جمله نمونه دولتی، شاهد و تیزهوشان به دلیل کم بودن تعداد آن ها در هر شهر و استانی، از فضای آموزشی نسبتا استانداردی برخوردارند. اما مدارس غیردولتی یا همان غیرانتفاعی به دلیل زیاد بودن تعداد در هر دوره تحصیلی و در هر شهر و استان، خانه هایی را در هر کوی و برزن اجاره یا رهن می کنند که غیراستاندارد و بسیار کوچک اند و در آن ها آشپزخانه و انباری نیز کلاس درس شمرده می شود. و اولیای این دانش آموزان انگار نه انگار که کلی شهریه برای ثبت نام فرزند خود می دهند. گویی این مدارس به تنهایی و بدون توجه به کم و کیف خدماتی که می دهند، افتخاری برای آنان محسوب می شود. مدارس دولتی اگر نوساز باشند یا بازسازی شده باشند نسبت به این مدارس اوضاع بهتری دارند اما مشکل عمده آنان نیز غربالگری ناعادلانه دانش آموزان بر اساس معدل یا طبقه اجتماعی است.
حقوق معلمان و دبیران مدارس غیردولتی، بر اساس قانون کار و حداقل حقوق تعیین شده برای هر سال محاسبه میشود. نوع قرارداد (تمام وقت، پاره وقت، ساعتی) نیز در میزان حقوق تأثیرگذار است. اما امان از بیکاری و بی پولی. برخی از معلمان رسمی آموزش و پرورش به این مدارس معرفی می شوند تا به صورت اضافه کاری یا موظفی، مشغول باشند. جای تعجب است که مدارس غیردولتی با این همه ناملایمات، چگونه هنوز نام خود را مدرسه می گذارد و به حیات طیبه خود ادامه می دهد؟
جناب دکتر پزشکیان!
آن روز که بیل به دست شدند و وزیر را کنار خود به آجر چینی سمبلیک واداشتند، پیام ایجاد تحولی در ظاهر و تعداد مدارس دادند. و به همه ما فهماندند که تا اراده رئیس جمهور در کار نباشد وزیر آموزش و پرورش نمی تواند به نوسازی یا ساخت مدارس جدید بیندیشد. تا جایی که توسعه و تجهیز مدارس کشور با اجرای نهضت توسعه عدالت آموزشی و سیاست تحولی آموزش و پرورش در سختافزار و نرمافزار و به عنوان اولویت اول کشور در دولت چهاردهم و به ریاست خود رئیس جمهور پس از 46 سال مقرّر شد. نیت دولت چهاردهم ساخت 7200 مدرسه در سراسر کشور است تا مدارس کانکسی و کپری از سیمای محروم روستاها پاک گردد. در حالت کلی، بیشتر ما از قانونِ تبعیت، اثرپذیریم و با اصول یا دلایل مطالبه گری بیگانه ایم. بیسواد و باسوادِ عالی هر دو در یک سطح و میزان، تابع اند.
باید منتظر نتیجه نهایی این نیّت خیر بمانیم که مهر امسال یا سال های دیگر چنین رؤیایی با اراده دولت محقق می شود؟!
خیّرین مدرسه ساز نیز همواره همراه دائمی ناتوانی آموزش و پرورش به عنوان کفایت سازمانی در صحنه اند. وزیر آموزش و پرورش حداقل در خلوت خود، هیچ با خود می اندیشد که اگر این افراد، حال با نیّت خالص و پاک قلبی که امیدواریم همه آنان چنین باشند و یا با بداندیشی جهت پول شویی و پوشش خطاها و گناهان خود، در عرصه مدرسه سازی نبودند امروز کم و کیف مدارس و آموزش کشور چگونه می بود؟
راستی مدرسه کجاست؟
اگر ساختمانی فقط با تابلویی بر سر درِ خود مدرسه خوانده می شود لزوما همان مکان معروفی است که در آن درس می خوانند و به یادگیری علوم و فنون و مهارت های زندگی می پردازند یا اینجا جایی است که دلمردگان را برای ساعاتی محدود زندانی می کنند تا بزرگ ترها و جامعه از دست و زبان آنان در امان بمانند؟ کو نشاط؟ کو شادمانی؟ کو ذوق یادگیری؟ کو معلم دلسوزی که مهرِ او طفل گریز پای را جمعه ها نیز به مکتب آورد؟ کو نصایح مضمون داستان های تصمیم کبری؟ یا داستان روباه و خروس؟ حسنک کجایی؟ چوپان دروغگو؟ دهقان فداکار؟ کو ظرافت و لطافت نگاه مهربان معلمی تا بر تارو پود دانش آموزان لرزه عاطفی افکند؟ یا زمین زیر پای وقار و عظمت شغل معلم به لرزه درآید؟
یادش به خیر در گذشته مدرسه جایی بود که حتی درس نخوان هایی که تنبل اطلاق می شدند با ذوق و اشتیاق و حداقل برای فرار از نا به سامانی ها و مشکلات خانوادگی، مسایلی چون اختلاف و درگیری های ناتمام پدر و مادر، بچه طلاق بودن، دعوای دائمی با صاحب خانه، اعتیاد و بیکاری پدر، پائین بودن درآمد یا دستمزد پدر و جیغ و داد هر روز مادر و... به مدرسه پناه می آوردند و با هم سن و سالان خود هر چند الکی، می گفتند و می خندیدند. کلاس نشستن برای آنان سخت بود چون به دلیل ناراحتی، تمرکز لازم برای یادگیری نداشتند، اما بهتر از منزل بودن و تحمل تمامی ناهنجاری های آن بود.
اما امروز دانش آموزان زرنگ نیز رغبت لازم برای بودن در این مدارس را ندارند. بهتر است به جای انکار یا تکذیب، در جست و جوی دلایل باشید که چرا و چگونه چنین وضعیتی پیش آمده است؟
کمتر از یک دهه است که به جای مهاجرت دانشجو به خارج از کشور، شاهد مهاجرت دانش آموزان هستیم. بچه زرنگ های پول داری که والدین آن ها حاضرند سرنوشت دلبند زیر سن قانونی خود را در خاک غربت رقم بزنند و هر گونه احتمالات را به جان دل می خرند. البته عمق فاجعه در حدی است که اقشار کم درآمد یا متوسط نیز با مشقت بسیار فرزند خود را به خارج می فرستند تا ادامه تحصیل دهد حتی معلمان و فرهنگیان! اما چرا؟!
وقتی ذهنیت جامعه به باور تحقق آینده ای درخشان در خارج برای فرزندان، سوق می یابد طبیعی است که آمار چنین باوری بدون توجه به عواقب داخلی یا خارجی آن بیشتر شود.
چرا الفبای مدرسه ترتیب خود را از دست داده است و رنج خانه ای شده است که امروز در آن داستان بی ارادگی کودکان و نوجوانان مدرسه گریز یا مدرسه ستیز به اراده والدین آن ها منتقل شده است که معتقدند حیف است دلبندم در این ناکجاآباد که نامش به خطا مدرسه گذاشته اند، عمر تلف کند. چون دیگر مدرسه، مدرسه نیست....
رئیس جمهور محترم؛ که دغدغه بازگشت نخبگان و تجار و سرمایه گذاران ایرانی را به وطن دارید، به این خطر نوپا نیز بیندیشید و تمهیدات لازم را برای پیشگیری اتخاذ نمائید که خیلی زود دیر خواهد شد.
لازم است مدارس ما را از هر حیث شبیه یک مدرسه واقعی بسازید. مگر معنای اصلی سیاست دوراندیشی و پیشبینی نیست؟
پس با واقع بینی، آموزش و پرورش را از تلاطم سلایق گوناگون وزرا برهانید. اگر در جامعه ناترازی انرژی است در آموزش و پرورش شدیدا ناترازی هوای پاک، تفکری نو، طرحی نو، راهی نو و وزیری نو اندیش است که امکان تنفس راحت بدون نیاز به اسپریهای استنشاقی را برای همه ما فراهم سازد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جناب آقای رامین کریمی نیا
همکار و عضو محترم شورای مرکزی سازمان معلمان ایران
درگذشت مادر گرامی تان را صمیمانه تسلیت عرض می کنیم .
ما را در غم خود شریک بدانید .
پایان پیام/