صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

 وضعیت پیچیده استخدام در آموزش و پرورش و جایگاه معلم حرفه ای

راه ورود به حرفه معلمی چیست؟ آیا برای معلم شدن وزارت آموزش و پرورش تصمیم می گیرد یا نهادها و مجموعه های دیگر؟...
آیا معلم خوب و کارآمد باید دارای ویژگی های خاصی باشد؟ مثلا سن یک معلم تا چه حد مهم است؟ یک معلم در سال های پایانی اگر ۵۵ سال سن داشته باشد با یک معلم که ۶۵ سال و گاه بیشتر سن دارد خروجی یکسانی خواهند داشت؟
آیا نباید وزرا و مسئولین قبلی وزارت آموزش و پرورش را به خاطر عدم آینده نگری در بحث نیروی انسانی کارآمد و مورد نیاز مواخذه نمود و طبق قانون با این مسئولین ضعیف و مسبب آشفته بازار فعلی برخورد کرد؟
آیا در مقطع ابتدایی، یک معلم با رشته ای غیر از آموزش ابتدایی ( غیر مرتبط)، قادر به تدریس اصولی است؟
آیا یک معلم باید مدت زمانی معین تحت آموزش های خاص قرار گیرد تا بتواند تجربه لازم برای آموزش به دانش آموز را کسب کند یا فقط حضور فیزیکی یک نفر در کلاس کافی است؟ معلمی علم است، هنر است یا ...؟
آیا کسانی که انبوهی از معلمان دارای رشته های تحصیلی غیرمرتبط را وارد سیستم آموزش و پرورش می کنند دوستدار دانش آموزان هستند یا بارِ بر زمین مانده خود را به این سبب بار می کنند؟ چه نماینده مجلس باشند و چه مسئول دولتی...
آیا برای صحبت از آموزش و پرورش، تخصص و آشنایی با تعلیم و تربیت لازم است یا با اطلاعات پیش پا افتاده و عمومی می توان سخن و سخنرانی بسیار، بلکه؛ تصمیمات مهمی برای سیستم آموزش گرفت؟
آیا برای درمان یک بیمار باید دهه ها فقط (مُسکن) تجویز نمود یا اقدامات درمانی هدفمند برای بهبود روح و جسم بیمار انجام داد؟
آیا این روش ِ جذب نیرو که در پیش گرفته ایم پایانی دارد؟ پایان این راه، رشد و بالندگی درخت تعلیم و تربیت خواهد بود یا زوال آن؟
دیروز عده ای تصویب کردند امروز باز عده ای تصویب کردند؛ بی گمان، فردا هم این چنین خواهد بود...
نیروهای نهضتی، پیش دبستان، خرید خدمات و برون سپار، غیردولتی و آزاد، سربازمعلم، حق تدریس...
با این رویه می توان امیدوار بود خروجی سیستم آموزش و پرورش، دانش آموزانی باسواد و صاحب اندیشه باشند؟

هر چه مدت زمان باقیمانده تا برگزاری انتخابات نزدیک تر باشد احتمال اخذ تصمیم و تصویب قانون استخدام های غیرکارشناسی بیشتر است؛ در واقع برخی، ضعف های خود و عدم توانایی تغییر مثبت در حوزه انتخابیه را به این طریق جبران می کنند؛ به ویژه در شهرستانهای کوچک و مناطق کمتر برخوردار و غیرصنعتی که آمار بیکاری بالایی دارند.

وضعیت پیچیده استخدام در آموزش و پرورش و جایگاه معلم حرفه ای

راهکار حل مشکل شغلی جوانان فعال در بخش های نهضت، پیش دبستان و...چیست؟
بی شک تنها راهکار، استخدام در آموزش و پرورش نیست؛ بلکه، باید در همان سیستم، حقوق معین و مکفی برای فعالیت کاری آنان در نظر گرفته شود و به جای چندین سال پرداخت حق الزحمه در حد یک پول حیبی و کرایه رفت رفت و آمد، باید از بدو ورود حقوق و بیمه معمول و مرسوم برای این نیروها تعیین گردد تا برای تحقق هدف های ترسیم شده آن نهاد، بدون دل نگرانی و از روی علاقه تلاش نمایند.

به راستی اگر قرار هست من نوعی در سیستم نهضت، به بیسوادان آموزش دهم، چرا در خود نهضت استخدام نمی شوم تا از تخصصم که رفته رفته پربار و شکوفا می شود، به نحو بهینه استفاده شود؟
طی شدن دوره پیش دبستان اگر نیاز یک کودک است چرا از روز اول نیروی متخصص و آشنا به این حوزه استخدام نمی شود؟ چرا این دوره بین سازمان بهزیستی و آموزش و پرورش معلق است؟ اصلا برای تامین نیروی متخصص دوره پیش دبستان چه رشته ای باید دنبال شود؟ آن رشته در حیطه دانشگاه فرهنگیان است یا وزارت علوم؟ آیا این روش ِ جذب نیرو که در پیش گرفته ایم پایانی دارد؟ پایان این راه، رشد و بالندگی درخت تعلیم و تربیت خواهد بود یا زوال آن؟
در مدارس غیر دولتی و غیر انتفاعی اگر معلمی مشغول کار است آیا نباید از حقوق و بیمه برخوردار باشد و به جای تشویش ذهن و پیگیری استخدام، در همان عرصه دغدغه هایش رفع شود؟
اصولاً دوران جوانی و طلایی زندگی این نیروها، به نوعی توسط سیستمی از هم گسیخته و غیرپاسخگو به هدر می رود و استرس و اضطرابِ فردایِ نامعلوم بر زندگی آنان سایه می اندازد، در حالی که در همان سیستم ها، می توان با حساب کتاب، و تعیین تعداد نیروی مورد نیاز، حقوق و مزایای مناسب برای آنان تعیین و از این طریق کیفیت کار را افزایش داد و از این نابه سامانی ها جلوگیری کرد.

در حال حاضر روند به کارگیری نیرو در پیش دبستان و نهضت سازماندهی خاصی ندارد و تعداد افرادی که وارد این عرصه می شوند زیاد است و هر سال تعداد بیشتری از جوانان، به امید آینده و استخدام در آموزش و پرورش، پیگیر یافتن افراد بیسواد و کودکان مهد و پیش دبستانی هستند.

وضعیت پیچیده استخدام در آموزش و پرورش و جایگاه معلم حرفه ای

در بحث مدارس غیردولتی قضیه متفاوت است و افراد کمتری مشغول هستند چرا که موسسان این مدارس، سعی می کنند با به کار گیری یک معلم، کلاسی با نُرم متوسط و استاندارد از دانش آموزان مهیا نمایند و تا حد ممکن بازدهی و سود مالی را مدنظر دارند.
در بحث برون سپاری، فردی برای چندین ساعت از طرف موسسه طرف قرارداد با آموزش و پرورش دعوت به تدریس می شود و تعداد نیرو به کار گرفته شده سازماندهی خاصی ندارد.
در بحث سرباز معلمان باید توجه داشت این نیروها هرچند در مناطق محروم خدمت می کنند اما سررشته خاصی در تدریس ندارند و ...

بدون شک حوزه مبارزه با بیسوادی، تدریس در مدارس غیردولتی، مناطق محروم، پیش دبستانی و... اهمیت دارند و با توجه به همین اهمیت، دولت و مجلس باید به جای مصوبه هایِ پیاپیِ به کارگیری این نیروها در آموزش و پرورش، قوانینی مصوب کنند که آنان در همان ابتدا به استخدام این بخش ها و سازمان ها درآیند و همانند سایر کارکنان دولت از بیمه و حقوق مناسب برخوردار باشند.

در نهایت به نظرمی رسد راه تکمیل نیروی انسانی آموزش و پرورش در وهله اول جذب از طریق دانشگاه فرهنگیان و مراکز رسمی تربیت معلم است و در مرتبه بعد، باید کمبود نیرو با برگزاری آزمون تخصصی و از بین تمام فارغ التحصیلان دانشگاه ها( رشته های مرتبط با کمبودها) انجام شود تا در یک رقابت سالم، افراد توانمندتر جذب شوند و پس از طی دوره ای کوتاه مدت و آموختن فنون تدریس، کلاس داری، روانشناسی و...، شاهد حضور نخبگان با مدرک مرتبط با حوزه آموزش و پرورش در کلاسهای درس باشیم.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

وضعیت پیچیده استخدام در آموزش و پرورش و جایگاه معلم حرفه ای

منتشرشده در یادداشت

گروه استان ها و شهرستان ها/

پرسش از مدیر کل آموزش و پرورش استان اصفهان در مورد اجرای قانون منع به کارگیری بازنشستگان

« قانون ممنوعیت به کارگیری بازنشستگان » در راستای اجرای اصل یکصد و بیست و سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مجلس شورای اسلامی تصویب و در خرداد 1395 برای اجرا به رئیس جمهور ابلاغ گردیده است .

قانون اصلاح قانون منع به کارگیری بازنشستگان به شرح زیر است: 

ماده واحده - از تاریخ ابلاغ این قانون، به کارگیری افرادی که در اجرای قوانین و مقررات مربوطه بازنشسته یا بازخرید شده یا بشوند ،در دستگاه‌های اجرایی موضوع ماده ۵ قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب ۷ / ۱۳۸۶ و کلیه دستگاه‌هایی که به نحوی از انحا از بودجه عمومی کل کشور استفاده می کنند، ممنوع می باشد. فرد بازنشسته نمی تواند به نام دستگاه، صاحب امضای مالی باشد امضای وی مسدود خواهد شد و هرگونه پرداخت به این افراد تخلف است، در صورتی که اصرار بر ماندن داشته باشند توسط دستگاه قضایی و بازرسی کل کشور با عنوان تصرف در اموال عمومی مورد پیگیری قرار خواهند گرفت. مردم می‌توانند علیه افراد بازنشسته در دستگاه‌های اجرایی اعلام جرم کنند.

مطابق  بند ۵ بخشنامه آموزش و پرورش در مورد بازنشستگی سال ۱۳۹۹ نیز ادامه خدمت کارکنان شاغل در مشاغل اداری که مطابق بند الف ماده ۱۰۳ قانون خدمات کشوری واجد شرایط بازنشستگی می‌شوند ، مجوزی ندارد.

در بند چهاردهم اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز تامین حقوق همه جانبه افراد زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون ذکر شده است .

اخبار رسیده به « صدای معلم » حاکی از آن است که معاون پژوهش و برنامه ریزی و توسعه منابع اداره کل آموزش و پرورش و معاون آموزش ابتدایی در این اداره کل مشمول این قانون هستند .

پرسش از مدیر کل آموزش و پرورش استان اصفهان در مورد اجرای قانون منع به کارگیری بازنشستگان

شنیده ها بیان می دارند که سید محمد میرپور از تمام ظرفیت های تحصیلی و سنوات بازنشستگی خود برای ماندن در این پست استفاده کرده است.

پرسش این رسانه آن است که با وجود سپری شدن دو سال از بازنشستگی رسمی سید محمد میرپور و شهین جوانی چرا آنان در این سمت ها ابقا شده اند ؟ در حالی که نیروهای خواهان تعویق در بازنشستگی که امکان حضور در مدارس را نیز داشته اند از این درخواست منع شده و حکم بازنشستگی آنان صادر شده است.

« صدای معلم » از پاسخ گویی و اجرای قانون در این مورد اسقبال می کند .

پایان پیام/


پرسش از مدیر کل آموزش و پرورش استان اصفهان در مورد اجرای قانون منع به کارگیری بازنشستگان

منتشرشده در بازنشستگان

گروه رسانه/

در پی درج انتقاد برخی مخاطبان صدای معلم در مورد وضعیت آموزش حضوری و نیز غیرحضوری در بخش « نامه های دریافتی » ، « اداره آموزش و پرورش هریس » در استان آذربایجان شرقی جوابیه ای به این رسانه ارسال کرد .

ضمن سپاس از پاسخ گویی ؛ عین جوابیه به شرح زیر است .

گروه گزارش/

پیشنهاد صدای معلم برای غیرحضوری شدن جلسات مجلس و صرف بودجه مجلس برای ارتقای بهداشت مدارس

تاکنون نمایندگانی از مجلس در مورد " بازگشایی مدارس " اظهار نظر کرده  و " صدای معلم " بر اساس مبانی کارشناسی ، علمی و تجارب جهانی گزارش هایی در مورد آن ها منتشر کرده است .

در آخرین گزارش ها که مربوط به اظهار نظر « نایب رییس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی » است ، " صدای معلم " در گزارشی نوشت : ( این جا )

« این نماینده مجلس با انتشاری پیامی در حساب کاربری خود در توییتر از استیضاح وزیر آموزش و پرورش این کشور خبر داد.

 نایب رییس کمیسیون اجتماعی مجلس نوشت:

پیشنهاد صدای معلم برای غیرحضوری شدن جلسات مجلس و صرف بودجه مجلس برای ارتقای بهداشت مدارس

« استیضاح وزیر آموزش و پرورش کلید خورد.

امروز بعد از سوال از وزیر محترم آموزش و پرورش و اعلام وصول توسط هیات رئیسه برای بحث در کمیسیون تخصصی استیضاح وزیر هم کلید خورد و برای امضا در کارتابل نمایندگان محترم قرار گرفت.

مجلس انقلابی برای حفظ جان فرزندان ملت با احدی تعارف ندارد. »

این رسانه از نایب رئیس اجتماعی مجلس پرسید :

« اکنون پرسش " صدای معلم " از کمیسیون اجتماعی مجلس آن است که آیا مطابق با اعلام نظر کارشناسی مراجع جهانی تاکنون به عوارض و آسیب های اجتماعی تعطیلی مزمن و طولانی مدت مدارس اندیشیده اند ؟

یک بار دیگر چارچوب پیبشنهادی یونسکو در مورد " بازگشایی مدارس " را مرور می کنیم :

« « انگیزه تدوین آن موضوع بازماندگی دانش آموزان از تحصیل در سراسر جهان است و از آن جا که باز شدن مدارس ضامن حق آموزش دانش آموزان در شرایط فعلی است ، سیاست گذاران باید شرایطی فراهم سازند که ضمن فراهم کردن حق سلامت و امنیت دانش آموزان ، حق آموزش کودکان و نوجوانان نیز تامین گردد .

علاوه بر این مختل شدن خدمات آموزشی پیامدهایی جدی و بلند مدت برای اقتصادها و جوامع دارد . از جمله افزایش نابرابری نزول بازده سلامت و همچنین کاهش همبستگی اجتماعی .

اخلال در زمان آموزش درس می تواند تاثیر شدیدی بر توانایی یادگیری یک کودک داشته باشد . هر چند کودکان به حاشیه رانده شده زمان طولانی تری به مدرسه نروند ، احتمال بازگشت آن ها نیز کم تر است . کودکان ، فقیرترین خانواده ها تقریبا پنج برابر بیشتر از کودکان خانواده های ثروت مند محتمل است که از آموزش ابتدایی محروم باشند .دور بودن از مدرسه خطر خشونت و سایر تهدیدات برای کودکان را نیز افزایش می دهد .

پیشنهاد صدای معلم برای غیرحضوری شدن جلسات مجلس و صرف بودجه مجلس برای ارتقای بهداشت مدارس

علاوه بر این ، تعطیلی طولانی مدت ، خدمات ضروری مدارس مانند امنیت بخشی ، تغذیه در مدرسه ، بهداشت روانی و حمایت های مشاوره ای و روان شناسی را مختل می کند .

همچنین به خاطر از بین رفتن تعامل با همسالان و اختلال در روال های روزمره ممکن است باعث ایجاد استرس و اضطراب شود . این تاثیرات منفی برای کودکان در حاشیه ، مانند آنانی که در کشورهایی تحت تاثیر درگیری و سایر بحران های طولانی مدت اند ، مهاجران ، آواره های اجباری ، اقلیت ها ، کودکان معلول و کودکانی که در موسسات حمایتی زندگی می کنند ، به طور قابل توجهی بیشتر خواهد بود .

مطابق اعلام نظر مسئولان در حال حاضر بیش از یک سوم مدارس کشور " تخریبی " و " غیرمقاوم " هستند .

پیشنهاد صدای معلم برای غیرحضوری شدن جلسات مجلس و صرف بودجه مجلس برای ارتقای بهداشت مدارس

" مجلس انقلابی " که بیش از 3 ماه از عمرش گذشته اگر واقعا و از روی " صداقت " نگران جان فرزندان ملت است فکری بنیادین و باپشتوانه برای آن کند که سال هاست نظام آموزشی ما درگیر خود کرده است . »

امروز « خبرگزاری ملت » نوشت : ( این جا )

سیدامیرحسین قاضی زاده هاشمی نایب رئیس مجلس شورای اسلامی در نامه‌ای به وزیر آموزش و پرورش نسبت به شرایط مدارس هشدار و گفت که در بازدید از مدارس مشخص شد رعایت دستورالعمل های بهداشتی، حتی در مناطق برخوردار پایتخت نیز شرایط مناسبی ندارد و تضمین کننده سلامت فرزندانمان نیست.

پیشنهاد صدای معلم برای غیرحضوری شدن جلسات مجلس و صرف بودجه مجلس برای ارتقای بهداشت مدارس

این نماینده مجلس می نویسد :

« جناب آقای محسن حاجی میرزایی

وزیر محترم آموزش و پرورش

اکنون بیماری کرونا با سرعتی غیر قابل تصور و عملکرد پیچیده بیولوژی توانسته موقعیت ویژه ای در ابعاد گوناگون جامعه بوجود آورد. در همین راستا دولتمردان در زمینه آموزش و پرورش دانش آموزان به صورت خاص وارد امتحانی بزرگ شدند. در این مقطع حساس، تلاطم در تصمیم گیری ها باعث شد، دغدغه‌های بی‌شماری از سوی اهالی آموزش و خانواده‌ها مطرح گردد و به همین جهت طی بازدیدهای میدانی و ارزیابی‌های انجام شده، نتایجی حاصل گردید که قابل تعمق می‌باشد. آیا نایب رئیس مجلس وضعیت " بازگشایی مدارس " را در جهان و به ویژه در کشورهای همسایه مانند ترکیه ، افغانستان ،  تاجیکستان ، سوریه مورد مطالعه قرار داده است ؟

اگر در فرصتی که از ابتدای همه گیری فراهم بود و با دید مدیریت پیشگیرانه مدل‌های حضور دانش‌آموزی و ارزیابی ریسک مورد بررسی قرار می‌گرفت مسلماً شاهد نگرانی‌های به حق خانواده‌های چندین میلیون دانش‌آموز نبودیم.

تغییر سیاست‌ها در نوع شیوه برگزاری سال جدید تحصیلی، از زمان شروع آن تاکنون، حاکی از عدم تسلط علمی کافی در برنامه‌ریزی برای تبیین بهترین الگوی نظام آموزشی در همه گیری کرونا می‌باشد.

در بازدید از مدارس مشخص شد رعایت دستورالعمل های بهداشتی، حتی در مناطق برخوردار پایتخت نیز شرایط مناسبی ندارد و تضمین کننده سلامت فرزندانمان نیست. در این خصوص چه کسی باید پاسخگو باشد؟

برای آماده سازی مدارس با منابع ویژه طرحی با عنوان «مهر مدارس» را داشتیم که متأسفانه مدارسی که از آنها بازدید شد، این آماده سازی را انجام نداده بودند و قابل پیگیری بود.

در راستای مقابله با همه‌گیری و هوشمندسازی مدارس می‌توانستیم  در فرصتی مناسب قبل از آغاز سال تحصیلی طرحی را تحت عنوان «هر خانه یک مدرسه هوشمند» طراحی نماییم که نتیجه آن آموزش با کیفیت و سلامت همه جانبه دانش آموزان باشد.

در پایان از افزایش آمارها این گونه استنباط می‌شود، روش صحیح، عدم بازگشایی مدارس بود و در صورت الزام با نظرات کارشناسان امر باید به سمت آموزش غیر حضوری قدم برداریم.

امید است که با استعانت از پروردگار متعال و همکاری های مؤثر نهادهای مرتبط با تعلیم و تربیت دانش آموزان این مرز و بوم، شاهد ارتقای دانش آنان در کنار تأمین سلامت جسمی و روحی این قشر و خانواده هایشان و به تبع آن کل جامعه باشیم. »

پیشنهاد صدای معلم برای غیرحضوری شدن جلسات مجلس و صرف بودجه مجلس برای ارتقای بهداشت مدارس

سه شنبه 5 شهریور  1398 اعتماد آنلاین نوشت : ( این جا )

« هرچند که تاکنون رقم رسمی از هزینه اداره مجلس شورای اسلامی مطرح نشده است، اما در مهرماه سال ۹۵ حشمت‌الله فلاحت‌پیشه نسبت از هدررفت وقت پارلمان انتقاد و تاکید کرده بود: با توجه به اینکه هر دقیقه اداره مجلس ۳۰۰ میلیون تومان هزینه دارد، چرا وقت پارلمان را هدر می‌دهند؟ " مجلس انقلابی " که بیش از 3 ماه از عمرش گذشته اگر واقعا و از روی " صداقت " نگران جان فرزندان ملت است فکری بنیادین و باپشتوانه برای آن کند که سال هاست نظام آموزشی ما درگیر خود کرده است .

اگر تورمی  که از مهر ماه سال ۹۵ تاکنون شاهد آن هستیم را هم نادیده بگیریم برای هر ساعت جلسه علنی مجلس شورای اسلامی ۱۸ میلیارد تومان هزینه می‌شود که البته با احتساب تورم طی سال‌های اخیر حتماً رقم یک ساعت جلسه علنی بسیار سرسام‌آورتر خواهد بود و می‌توان برآورد کرد که با این بودجه درکشور چه اقداماتی را می‌توان انجام داد. »

پرسش " صدای معلم " از نایب رئیس مجلس آن است که آیا می داند کل هزینه ای که وزارت آموزش و پرورش برای " بهداشت مدارس " در حالت عادی و نیز " وضعیت کرونا " اختصاص داده است به چه میزان است ؟

آیا با دست خالی می توان کاری کرد ؟

حدود 4 ماه از تشکیل مجلس یازدهم می گذرد .

این نماینده پاسخ دهد که خروجی و برون داد این مجلس حداقل برای آموزش و پرورش چه بوده است ؟

پیشنهاد صدای معلم برای غیرحضوری شدن جلسات مجلس و صرف بودجه مجلس برای ارتقای بهداشت مدارس

آیا نایب رئیس مجلس وضعیت " بازگشایی مدارس " را در جهان و به ویژه در کشورهای همسایه مانند ترکیه ، افغانستان ،  تاجیکستان ، سوریه مورد مطالعه قرار داده است ؟

در کدام یک از آن ها مانند ایران 90 درصد مدارس را تعطیل کرده و تلاش می کنند آن 10 درصد بقیه نیز تعطیل شود ؟!

آیا منطق ایجاب نمی کند با توجه به هزینه بالای تمام شده برای جلسات مجلس فعلا این نشست ها غیرحضوری شوند و بودجه آزاد شده صرف بهسازی و مقاوم سازی مدارس شود ؟

البته این در صورتی است که این افراد و مقامات به محور بودن آموزش و توسعه انسانی در پیشرفت کشور باوری داشته باشند .

پایان گزارش/


پیشنهاد صدای معلم برای غیرحضوری شدن جلسات مجلس و صرف بودجه مجلس برای ارتقای بهداشت مدارس

منتشرشده در گفت و شنود

گروه گزارش/

اعتراض صدای معلم به تصمیم استانداری تهران برای تعطیل کردن مدارس و عدم عذرخواهی و بی توجهی به قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش

پس از انتشار اظهارات تحقیر آمیز و مداخله جویانه « معاون امنیتی انتظامی استانداری تهران » در پی اعلام تعطیلی یک هفته ای این شهر ؛ این رسانه « صدای معلم » بود که به عنوان نخستین و تنها رسانه و گروه معلمی در نشست رسانه ای وزارت آموزش و پرورش اعتراض شدید خود را نسبت به آن ابراز داشت . ( این جا )

این مقام امنیتی گفته بود :

« این تعطیلی تنها مربوط به عدم حضور دانش آموزان در مدارس است و آموزش مجازی طبق روال قبلی انجام می شود بنابراین آموزش دانش آموزان تعطیل نیست و به صورت آنلاین و غیرحضوری ادامه دارد. نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا واقعا فعالیت ده درصد باقیمانده آن قدر خطرناک و پُرریسک بود که تصمیم به تعطیلی آن ها گرفته شد ؟

هرگونه تعطیلی آموزش مجازی و شبکه شاد پیگرد قانونی خواهد داشت و دانش آموزان باید آموزش را از طریق فضای مجازی و تدابیر اتحاذ شده برای این منظور دنبال کنند. »

در آن گزارش آمده است :

« پرسش صدای معلم آن است که آیا معلمان و دانش آموزان وظایف خود را در این مورد نمی دانند و حتما یک " مرجع بیرونی " باید در این مورد اظهار نظر کند که به نظر می رسد نه سررشته ای از آموزش دارد و نه قانون اجازه طرح آن را به این صورت به ایشان داده است ؟

اگر این مصوبه ستاد کروناست ؛ بیانش باید از طریق مجاری مربوطه باشد .

پس وزیر آموزش و پرورش در این مملکت چه کاره هست ؟

در کجای دنیا ، یک مقام امنیتی برای آموزش و پرورش ، چارچوب فعالیت و شرح وظایف تعریف می کند ؟

حتی اگر تعطیلی به آموزش حضوری محدود شود؛ چرا به صورت سراسری اعلان شده است؟ اگر استانداری تهران و سایر نقاط کشور خود را صاحب رای برای این گونه تصمیمات می دانند ؛ بهتر است که به همه موارد مندرج در « قانون تشکیل شورای های آموزش و پرورش » استناد و عمل کنند .

آیا ما قانونی داریم که معلمان را وادار به آموزش در حوزه مجازی کند ؟

آیین نامه ها و قوانین " همه " برای آموزش حضوری تعریف شده اند .

نه شورای عالی آموزش و پرورش و نه مجلس برای این قانونی ندارند .

از طرف دیگر ، وقتی شما مدارس را تعطیل می کنید ؛ چه الزام قانونی برای وادار کردن آنان به آموزش مجازی با استفاده از وسایل و امکانات شخصی وجود دارد ؟

آن مقام استانداری چه حقی دارد که معلمان را تهدید کند ؟

اعتراض صدای معلم به تصمیم استانداری تهران برای تعطیل کردن مدارس و عدم عذرخواهی و بی توجهی به قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش

مگر آموزش و پرورش حراست و نهادهای نظارتی و کنترل ندارد ؟

آیا این دخالت آشکار در امور آموزش و پرورش نیست ؟

چرا این مقامات با چنین لحنی با اساتید دانشگاه و مدیران آموزش عالی سخن نمی گویند ؟

انتظار از مسئولان وزارت آموزش و پرورش ، پاسخی منطقی و کارشناسی و درخور به این گونه اظهار نظرهاست . »

اگر چه سخنان رقیق و کم ریسک مسئول شبکه شاد تایید مواضع صدای معلم بود اما هنوز موضع وزارت آموزش و پرورش در این مورد شفاف نیست .

« صدای معلم » اگر چه اجبار معلمان و دانش آموزان را به فعالیت در شبکه شاد فاقد مبانی قانونی و حقوقی می داند اما طرح این موضوع از سوی مسئولان که این ها تصمیمات « ستاد ملی مبارزه با کرونا » می باشد نیز استدلال قوی قانونی و اقناع گرایانه ای نیست با تصریح بر این نکته راهبردی که هیچ فرد و نهادی حق ندارد با وضع قوانین آزادی های مشروع را سلب کند .

اعتراض صدای معلم به تصمیم استانداری تهران برای تعطیل کردن مدارس و عدم عذرخواهی و بی توجهی به قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش

اصل نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصریح می کند :

« در جمهوری اسلامی ایران، آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفه دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه‌ای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند. »

این وضعیت در مورد ناظر بر سایر موارد مندرج در « حقوق ملت » مصرح در قانون اساسی ساری و جاری است .

در گزارش دیگر این رسانه که در انتقاد از تصمیم استانداری تهران مبنی بر اعلام تعطیلی یک هفته ای مدارس و برخی مراکز از 12 تا 18 مهر منتشر شد ( این جا ) چنین آمده است :

« یکی از این مراکز ، « مدارس » و « دانشگاه ها » بودند . این اعلام استانداری در حالی اعلام شد که به گفته وزیر آموزش و پرورش 90 درصد مدارس تعطیل بودند .

نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که آیا واقعا فعالیت ده درصد باقیمانده آن قدر خطرناک و پُرریسک بود که تصمیم به تعطیلی آن ها گرفته شد ؟

اعتراض صدای معلم به تصمیم استانداری تهران برای تعطیل کردن مدارس و عدم عذرخواهی و بی توجهی به قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش

مسئولان پاسخ دهند که اعلام این تعطیلی یک هفته ای چه تاثیری بر وضعیت ازدحام مردم در شهر  تهران داشته است و آمار بیماری را کاهش داده است ؟ ( اگر بپذیریم که این تعطیلی ریشه سیاسی نداشته و متاثر از جنگ آذربایجان و... نبوده است ).

این استانداری دوباره تعطیلی مدارس را به مدت یک هفته دیگر تمدید کرده است .

وزیر آموزش و پرورش و سایر مسئولان این وزارتخانه بارها اعلام کرده اند که تصمیم گیری در این موارد را به « شورای مدرسه » واگذار کرده اند . چرا این مقامات با چنین لحنی با اساتید دانشگاه و مدیران آموزش عالی سخن نمی گویند ؟

آیا به تعطیلی کشاندن آن 10 درصد مدارس غیرتعطیل به نوعی زیرپاگذاشتن قوانین ، آیین نامه اجرایی مدارس و حرف های خود وزیر نیست ؟

آیا با این اوضاع اتوریته ای برای مدرسه و حتی وزارتخانه می ماند ؟

آیا با این انفعال و سکوت ارکان و اضلاع مدرسه دیگر به مدرسه اعتمادی می کنند ؟

آیا این گونه تصمیمات در راستای رعایت عدالت آموزشی ، سلامت روان دانش آموزان و اصول تعلیم و تربیت مندرج در تجارب جهانی صورت می گیرد ؟

اگر استانداری تهران و سایر نقاط کشور خود را صاحب رای برای این گونه تصمیمات می دانند ؛ بهتر است که به همه موارد مندرج در « قانون تشکیل شورای های آموزش و پرورش » استناد و عمل کنند .

اعتراض صدای معلم به تصمیم استانداری تهران برای تعطیل کردن مدارس و عدم عذرخواهی و بی توجهی به قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش

آیا مطابق بند یک از ماده 4 قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش ؛ شورای آموزش و پرورش استان نظارتی بر تعیین هزینه سرانه دانش آموزی که شامل " بهداشت " آنان می شود داشته است ؟

استانداری تهران شفاف توضیح دهد که برای بهداشت مدارس و تهیه ملزومات مورد نیاز آنان چه اقدامی کرده است ؟

آیا در نقاط محروم امکان توسعه کمی و کیفی فعالیت های آموزشی و پرورشی و برای دانش آموزان نیازمند فراهم شده است ؟

قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش فقط در عزل و نصب مدیران آموزش و پرورش و دخالت در تعطیل کردن مدارس خلاصه نمی شود .

پایان گزارش/


اعتراض صدای معلم به تصمیم استانداری تهران برای تعطیل کردن مدارس و عدم عذرخواهی و بی توجهی به قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش

منتشرشده در گفت و شنود

بی سوادی دانشجویان و دانش آموزان و روش های کاذب نمره سازی در دانشگاه ها

با اتمام امتحانات پایان ترم تکاپوی دانشجویان برای کسب نمره در دانشگاه های قارچ گونه مختلف این مملکت که در هر ناکجا آباد تنها نشان  و هویت علمی شان سر در عظیم و تابلوهای بسیار وسیع است آغاز می شود. نه از بابت نگرانی از مشروطی های متعدد و اخراجی که مسئولین دانشگاه ها و وزارتین بهداشت و علوم عملا تضمین لازم را به دانشجویان درس نخوان داده اند که از باب تکریم هیچ دانشجویی را به دلیل بی سوادی اخراج نمی کنند. بلکه نگرانی آن ها از بابت هزینه های تحصیلی و اخذ دوباره دروس و موارد دیگری است که باعث زحمت شان می شود. بنابراین به هر دری می‌زنند تا دل استاد را به رحم بیاورند. به قول خود دانشجویان ناشیانه‌ترین راه همانا درس خواندن است که هم کودکانه بوده و هم وقت‌گیر است و مخصوص بچه‌های لوس! این دانشجویان همه تلاش خویش را به کار می برند تا از زحمت دانش پژوهی برهند و نمره ای شکار کنند و دیگر هیچ چون شعارهای دهان پرکن جایگاه علم و عالم هیچ اهمیتی برای سیستم آموزشی ندارد. دانشگاه محل درس خواندن است ( نه محل تنبلی ) و نمره سازی کاذب نه تنها نقص سواد و دانسته های فرد را جبران نمی کند بلکه بر بی انضباطی و بی مسئولیتی وی صحه گذاشته و با تکیه بر کاربرد همین منش و رفتار و شیوه تقلب و فساد وارد اجتماع می شود. 

در چارچوب مختصات گفته شده دانشجو همه تلاش خود را می‌کند تا با استفاده از روش های پپشرفته و سنتی تکدی گری از قبیل التماس و خواهش و تمنا و چاپلوسی و اظهار رفاقت کافی شاپی و زور بازو، تهدید، تطمیع، سفارش، ضامن و شفیع قرار دادن پدر و مادر ناتوان و علیل و بی بضاعت، پارتی و حمایت مسئولین و حتی همکاران خدماتی حق مسلم خودش یعنی نمره قبولی را گرفته و بی‌خودی وقت گرانبهای خود را صرف یاد گرفتن درس های به درد نخور نکند ( 1). از طرف دیگر با القای اینکه حل کل مشکلات عالم و آدم منوط به حاتم طایی بودن استاد سهل انگار و بی مسئولیت است آن را گول زده و اهمیت همین نمره پیزوری ناقابل در حل همه مشکلات دنیا را به وی یادآور شوند. 

با تمام این اوصاف سوال اینجاست که آیا هر کسی که گرفتاری‌ بیشتری دارد باید نمره بیشتری بگیرد یا هدف از امتحان، سنجش میزان دانسته‌های دانشجویانی است که قرار است در آینده بر اساس این دانسته ها در پست های مختلف حساس و غیر حساس مسئولیت داشته باشند. جالب تر اینکه نمره درخواستی هیچ تاثیری در رفع مشکلات گفته شده ندارد و حتی سیستم مدیریت آموزش نیز هیچ گاه شاکی نشده است که چرا اساتید کیلویی نمره می دهند و هیچ وقت استادی که نمره گلابی به دانشجویان می دهد را مورد توبیخ قرار نداده است بلکه مشوق آن هم بوده است. صد البته معدود اساتید سنگ دل و بی رحم به این نمایش تهوع آور توجهی نکرده و خود را از دعای خیر دانشجو و خانواده اش و خیرات و برکات دنیوی و اخروی و مادی و .... برای خود و رفتگان شان محروم می دارند. 

بی سوادی دانشجویان و دانش آموزان و روش های کاذب نمره سازی در دانشگاه ها

توصیه همه دانشجوها این است که درس را باید بدون خواندن پاس کرد و چه نمره تون خوب شده باشد چه نه گدایی نمره فراموش نشود! چون گدا صفتی و گدا پروری یکی از ویژگی های بارز فرهنگی ما برای به دست آوردن منفعت و امتیاز مادی است و همه با مجیز گویی و اظهار بندگی و چاکری چشم دوخته اند به خوان گسترده و کرم استاد و با این رویه استاد دچار  احساس بزرگ منشی و اربابی کاذبانه شده و از بیت المال نمره ( که البته متعلق به خودش نیست) به شما صله ای پرداخته و از کیسه خلیفه حاتم بخشی می کند. نمره هم که حد و حساب ندارد و تا دلتان می خواهد می توانید ببخشید. مثلا مهم نیست که سقف نمره 20 است و اگر سوالاتی را جواب ندهیم قانونا نباید نمره اش را بگیریم. مهم آن است که این قدر حاتم بخشی کنی تا رضایت دانشجوی مکرم فراهم گردد. همیشه این سوال بوده است که چرا در زمانی که امثال ما دانشجو بودیم حرمت استاد و کلاس و دانشگاه و آموزش بیشتر نگه داشته می شد و چنین پدیده زشتی وجود نداشت و به ندرت اگر دانشجویی مشکل غیر مترقبه ای برایش حادث می شد به استاد مراجعه می کرد که اساتید نیز بیشتر در جهت رفع مشکل در چارچوب قوانین آموزشی اقدام و کمک می کردند تا دانشجو بتواند درس را حذف نماید.

حال چرا دانشجویان به این راحتی عزت نفس خود را زیر پا می گذارند و با انواع و اقسام حیله ها و خدعه ها و نیرنگ ها سعی دارند به هر طریق ممکنی به هدف خود برسند. البته متاسفانه این موضوع پدیده همه گیر جامعه ماست که در اینجا به صورت کسب نمره خود را نشان می دهد. برای کسب هر منفعتی به ما یاد داده شده است که با القای مظلوم نمایی و حقارت آشکار متاثر از ضد ارزش های فرهنگی غالب چنین روشی را پیش بگیریم. فردی هم که صله بخشی می کند با دادن آن احساس اقتدار و سروری می کند. ظاهرا هر قدر مظلوم واقع شویم دوست داشتنی تر خواهیم بود و حس ترحم عوام را بیشتر بر می انگیزانیم و در مقابل کسی که بخشش می کند نیز مورد توجه و تایید عوام و کسب شهرت قرار می گیرد. معمولا می بینیم که در چنین مواقعی همه طوطی وار می گویند گناه داره بهش بدین بره!

بی سوادی دانشجویان و دانش آموزان و روش های کاذب نمره سازی در دانشگاه ها

احتمالا مقصر اصلی این وضعیت نابه هنجار سیستم های آموزشی هستند. بسیاری از معلمان از فشار مدیران برای افزایش نمره دانش آموزان که به یک رویه معمول درآمده شاکی هستند. مدیر از معلم می‌خواهد که نمرات بالا باشند در غیر این صورت عذر معلم را می خواهد. معلم می گوید اگر در کلاس به وظیفه شغلی و البته اخلاقی اش عمل کند، دچار مشکل می شود. چون مدیران با این کار سعی می کنند امتیاز مدرسه خود را در رقابت با مدارس دیگر بالا ببرند. این عمل نوعی نمره سازی یا عملکرد سازی کاذب است که نتیجه آن افزایش افت پنهان تحصیلی است. نتیجه چنین رویکردی بیسوادی گسترده (بالای 50 درصد) دانش آموزان دبیرستان و ضعف شدید اغلب آنها در درک مفاهیم پایه ای دروس ریاضی و علوم و خواندن و نوشتن است. بعضی از افرادی که در کسوت استادی دانشگاه هستند فاقد شانیت و صلاحیت علمی و اخلاقی برای این مقام بوده و با استفاده از اهرم ها و فشارهای مختلف به چنین موقعیت هایی دست یافته اند.

نکته تاسف بار اینکه اغلب این دانش آموزان ضعیف با معدل های بالا از دوره ابتدایی وارد مقطع متوسطه می شوند. مدیران دبیرستان هم با این توجیه که تکرار پایه فایده ای ندارد از دبیران برای این قبیل دانش آموزان نمره می گیرند و با استفاده از تک ماده و تبصره کارنامه قبولی دستشان می دهند تا به قول خودشان از شر آنها راحت شوند و بفرستندشان به دانشگاه ها برای تحصیلات عالی! ریشه این مشکل در سیاست امتیاز بندی مدارس و مدیران بر اساس درصد قبولی و نمره دانش آموزان و عدم کنترل و نظارت جدی بر ارزشیابی تحصیلی دانش آموزان است.

ظاهرا مسئولین هم از موضوع مطلع بوده ولی بالا بودن نمره با روش های مهندسی شده و تاکید پنهان بر تقلب گسترده را بیشتر می پسندند تا متقلبانه آن را به عنوان نشانه ارتقای یادگیری و کیفیت تحصیلی کاذب سازی کنند و بی اعتبار کردن امتحان و نمره سازی برایشان مهم نیست تا پست و مقام شان هم چنان محفوظ باقی بماند. (2)

با همین رویه و در حالی که تعداد صندلی های دانشگاه ها از تعداد داوطلبان بیشتر شده است ( تعریف جدید دانشگاه یعنی تعدادی صندلی در یک اتاق که باید پر شود! یعنی کارخانه صندلی پر کنی به جای کارخانه آدم سازی)، این نسل بی سواد با رانت سهمیه و پول و قوانین تبعیض آمیز و غیره وارد دانشگاه می شوند و همان طور که اخیرا اعلام شده است 70 درصد دانشجویان رشته های پزشکی و دندانپزشکی و داروسازی سهمیه ای هستند. لذا دقیقا موارد قبلی تکرار می شود تا دانشگاه نیز هر چه زودتر از شر بیسواد متوقع و متوهم جوینده مدرک خلاص شده و بر اساس اصل نانوشته "بغلی بگیر " دانشجویی که حالا فارغ التحصیل شده است را تحویل جامعه می دهد. به همین دلیل این جمله را زیاد می شنوید که به استاد می گویند برای خودت دردسر درست نکن و نمره را بده بره ! (3)
متاسفانه این حقیقت تلخی است که نهادهای مدیریت مطالعات و توسعه آموزش پزشکی در دانشگاه های علوم پزشکی دقیقا همین وظیفه بی اعتباری جایگاه آموزش و یادگیری را بر عهده داشته ( زیرا تا زمانی که چنین تشکیلاتی که فقط برای منفعت گروهی خاص طراحی و سازماندهی شده است وجود نداشت همان طور که ذکر شد وضع آموزش به مراتب بهتر بود) تا با به کارگیری روش های مختلف مهندسی نتایج را مطابق میل مسئولین بی کفایت دستکاری کنند. مثلا تکیه بی اندازه بر ارزشیابی ها به این منظور است که تا دانشجو از استاد راضی نباشد وی استاد خوبی نخواهد بود و صد البته دانشجوها زمانی راضی اند و ارزشیابی استاد را خوب می زنند که دو طرف معامله در یک توافق برد- برد پیروز باشند و اعتبار مدیریت آموزش نیز حفظ شده باشد. این وضعیت به قدری اسفبار شده است که در برگزاری امتحانات علوم پایه در مناطق آمایشی حداقل نمره قبولی را آن قدر پایین می آورند تا همه شرکت کنندگان قبول شوند! مقایسه کنید این را مثلا با مسابقات المپیک که برای پرش به جای اینکه مانع را روی 2 متر قرار دهند روی 50 سانتیمتر گذاشته و سپس با هم توافق کنند که به دیگران بگوییم 2 متر بوده است!
 

به عقیده یک استاد دانشگاه علت اصلی تلاش دانشجویان برای گرفتن نمره اضافی را باید در ضعف علمی و انگیزشی دانشجویان که ناشی از عدم کارایی  و کفایت و لیاقت سیستم های تعلیم و تربیت پایه و تحصیلات عالی در کشور است دانست. در کشوری که مدرک گرایی و نه ارتقاء علمی و آموزشی حرف نخست را می زند و اکثر دانشجویان صرفاً برای گرفتن مدرک به دانشگاه می آیند بیشتر اعتراضات برای کسب نمره قبولی است. از طرفی هم آموزش عالی در کیفیت آموزشی در دانشگاه‌ها ضعیف عمل کرده است زیرا مدرک‌گرایی در جامعه تبدیل به عرف و حتی قانون برای استخدام در شرکت‌ها و ... شده است. یعنی کمتر کسی پیدا می‌شود که به میزان تخصص و کیفیت دانشجویان و فارغ‌التحصیلان توجه داشته باشد. در ایران طوری القا شده که هر کسی دست به تقلب بزند موفق‌تر از بقیه خواهد بود. لذا از نظر وی تعجبی ندارد که دانشجو اظهار نماید که با استفاده از دروغ نمره به دست می‌آورد، زیرا "ما در کشور جهان سومی زندگی می‌کنیم. بنابراین همه چیزمان باید به یکدیگر بخورد یعنی استاد، دانشجو و دانشگاه هم در ایران از این قاعده مستثنی نیستند" (4و5).

از دیدگاه آموزشی نمرات نوعی ارزشیابی محسوب می شوند و وسیله ای برای معامله دو طرفه نیست و طبیعی است که وقتی این موضوع تعمدا نادیده گرفته شود دیگر ارزش و اعتباری برای آن سیستم باقی نخواهد ماند.در یک سیستم فاسد و معیوب نه نمره کارنامه دانشجویان واقعی است و نه نمره ارزشیابی و جایگاه استاد. در این حالت تنها بر سر معامله ای صوری و کاذب و منفعت طلبانه امر مهم آموزش و یادگیری قربانی اصلی و وجه المصالحه خواهد بود که دودش علاوه بر حیف و میل شدن بیت المال نهایتا به چشم ملت خواهد رفت. کلا چیزی به نام کنترل کیفی در آموزش عالی این کشور نیست تا عملکرد خود و جایگاه و اعتبار استاد و دانشجو و مهمتر از همه تحقق اهداف آموزشی را عیار سنجی نماید.

چه از به اصطلاح دانشگاه ناکجا آباد پشت کوه مدرک فوق لیسانس گرفته شود چه از دانشگاه تهران، همه فارغ التحصیلان به صورت درهم هستند. اگر فارغ التحصیل متکی به سهمیه و پول و پارتی و رانت و باشد صندلی های  مشاور و رئیس و مدیر و معاون از قبل برایش رزرو شده است ولی اگر با بهترین رزومه علمی فاقد موارد گفته شده باشد برای استخدام دچار مشکل خواهد بود !

انصافا شرافت شغلی اتحادیه اصناف در هر شغلی از وزارتین آموزش عالی و بهداشت و دانشگاه های آزاد به مراتب بالاتر است. چون که مثلا صنف طلا و جواهر فروش همه نظارت ها و استانداردها را به کار می گیرد تا هیچ فروشنده ای طلای تقلبی را به جای طلای با عیار بالا به مردم نفروشد و به مردم هشدار می دهد که در صورت تخلف به تعزیرات گزارش کنند. حال وقتی یک شهروند جانش را به یک دکتری که از کم و کیف سواد و توانایی فنی و دانش علمی وی خبر ندارد می سپارد چرا نباید از سابقه تحصیلی و کیفیت آن دکتر خبر داشته باشد؟ چرا نباید کارنامه و ریز نمرات و سهمیه و محل تحصیل افراد را در مدرک درج کرده و به دیوار مطب و آزمایشگاه و دفتر استاد و داروخانه بزنند و مردم حق انتخاب داشته باشند که حیات و مماتشان را به چه کسی می سپارند؟ چرا با مخفی کاری و بی مسئولیتی نا مسئولین چنین بلای بزرگی که تحویل فارغ التحصیلان بی سواد و پر توقع به جامعه است بر مشکلات و معضلات اجتماعی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی می افزایند.

بی سوادی دانشجویان و دانش آموزان و روش های کاذب نمره سازی در دانشگاه ها

در سال های اخیر شدت بی سوادی به حدی مفتضح شده است که آمار بالای رد شدن دانشجویان مقاطع دکترای تخصصی در دروس اساسی و امتحان جامع و مشروطی های مکرر -که بعدا باید خود استاد شوند- حتی حساسیت مقام های مسئول وزارت بهداشت را نیز به دنبال نداشته است.  چرا یک مسئله بسیار بدیهی مثل درس و امتحان وجه المعامله استاد و دانشجو، استاد و همکار، استاد و مدیر، استاد و رئیس، استاد و ..... بشود. چرا هر کس و ناکسی به خود این اجازه را می دهد که با شکستن شان و شخصیت خود با ترفندهای مختلف به یاری دانشجو آمده و واسطه گرفتن نمره برای وی شود.

چرا مسئولینی که خود واضع آیین نامه ها و مقررات آموزشی در دانشگاه هستند به جای حفظ استقلال آموزشی دانشگاه و احترام به رعایت اصول اولیه آموزش، خودشان نیز برای کسب نمره برای این و آن و معاملات و بده بستان هایی که با دیگران دارند وقیحانه چنین درخواست های محقرانه ای را مطرح کرده و حتی در صورت عدم اجابت از سوی بعضی از اساتید آن ها را تهدید کرده و از هیچ گونه کارشکنی برایشان نیز کوتاهی نمی کنند (6).

معلم می گوید اگر در کلاس به وظیفه شغلی و البته اخلاقی اش عمل کند، دچار مشکل می شود.  از طرف دیگر بعضی از افرادی که در کسوت استادی دانشگاه هستند فاقد شانیت و صلاحیت علمی و اخلاقی برای این مقام بوده و با استفاده از اهرم ها و فشارهای مختلف به چنین موقعیت هایی دست یافته اند. این افراد چون ضعف علمی مفرط دارند فکر می کنند با بذل و بخشش نمره می توانند اعتبار و جایگاه اجتماعی بین دانشجویان کسب کنند، در صورتی که وقتی خر دانشجو از روی پل درس و استاد رد شد حتی جواب سلام این استادها را هم نمی دهند و کوس بیسوادی فرد را هم در همه جا اعلام می کنند. البته در بیشتر مواقع این طمع طلبی دو طرفه است و معمولا بحث های جنسیتی هم که پیش بیاید، ارتباطات غیر اخلاقی بیشتر شده و مابه ازای نمره به دانشجویان دختر درخواست های جنسی است که ده ها نمونه از آن در شبکه مجازی و رسانه ها  آورده شده است. اساتیدی که خودشان با تلاش و پشتکار درس خوانده اند معمولا به دیگران توصیه می کنند که سخت کوش باشند و در درس و امتحان استانداردهای حداقلی را رعایت می کنند. این افراد سعی می کنند که در انتقال مفاهیم درسی حداکثر تلاش خود را به کار بسته تا انگیزه های لازم برای دانشجویان ایجاد شود. برای این اساتید نمره اعلام شده چیزی جز حق واقعی دانشجو نیست که در نزد استاد به امانت بوده و شاخصی ( البته هر چند ناکافی) از لیاقت و شایستگی دانشجو در مورد آن درس می باشد.

از طرف دیگر کاذب اساتیدی هم هستند که به جای تلاش و کوشش در انتقال مفاهیم درسی و صرف وقت برای کلاس و رعایت استانداردهای لازم، به هر طریق ممکن کلاس ها را سمبل کرده و برای اینکه دانشجویان صدایشان درنیاید با گفتن اینکه مطالب این درس به دردتان نمی خورد کیلویی بذل و بخشش نمره می کنند تا در مقابل هم از دانشجویان نمره رضایت بسیار بالا گرفته و پله های ترقی و ارتقا را چند تا یکی کرده و از نظر مسئولین هم به عنوان استاد نمونه شناخته شوند. 

هنوز هستند اقلیت اساتید و دانشجویان فهیم و درستکار که نان را به نرخ روز نخورده و به دنبال آن هستند که حضور و عملکردشان در آموزش و پژوهش ثمر بخش باشد. به عنوان مثال استادی در پاسخ به این سوال که چرا به دانشجو، نمره پاسی نمی‌دهد (7) می گوید که در همان جلسه اول هر درس به دانشجویان می‌گویم نگذارند درس‌ها روی همدیگر برای شب امتحان جمع شود.  می‌توانند به اتاقم بیایند و انتقاد کنند؛ پیشنهاد بدهند؛ سوال بپرسند؛ بهانه بیاورند؛ مشکلات‌شان را مطرح کنند. اما بعد از امتحان، دیگر هیچ بهانه‌ای برای کم شدن نمره‌شان پذیرفته نیست ولی مصیبت نامه ها بعد از اعلام نمرات ارسال می شود. علت اصلی تلاش دانشجویان برای گرفتن نمره اضافی را باید در ضعف علمی و انگیزشی دانشجویان که ناشی از عدم کارایی  و کفایت و لیاقت سیستم های تعلیم و تربیت پایه و تحصیلات عالی در کشور است دانست.

ایشان بسیار متقن و مستند دلایل خود برای ندادن نمره را فهرست می کند: عدم شایستگی علمی لازم دانشجو برای پاس کردن درس حتی اگر چندین بار درس را مردود شده باشد. رعایت حقوق عمومی و واقعی کردن معدل دانشجو،  عدم امتحان گرفتن  و نمره دادن به گرفتاری دانشجو  و غیره. بعضی از دانشجویان در هنگام درخواست نمره استدلال می‌کنند که: «استاد فلانی در ترم قبل، ۸ نمره به فلانی کمک کرد یا دو نمره به همه داد و طلبکارانه می گویند شما چرا نمره نمی‌دهید؟! یا همکار دیگری با طرح این سوال که "اگر دانشجویی که چند سال در یک مقطع درجا میزند و مثلا چهار سال را هشت سال طی می کند و مشکلات روحی و روانی پیدا کرده، آیا استاد مجاز است به او چند نمره اضافه دهد؟  و در جواب می گوید نه! وقتی نمی تواند درس بخواند، خب باید برود سر کار دیگری. نه اینکه ما خلاف کنیم و او را هم عادت دهیم به کار خلاف! به هر حال چیز یادگرفتن فقط به مدرک داشتن نیست. او می تواند سر کار دیگر یا شغل دیگری برود و معلومات کسب کند. به هر حال استاد مجاز نیست برای اینکه ایشان درس‌هایش را پاس کند و به مقاطع تحصیلی بالاتری برود، نمره بی جهت بدهد. "

وجه تاثر برانگیز داستان آنجاست که زمانی این روش ها محدود بود به تعداد کمی از دانشجویان که آن ها نیز شاید می توانستند مدرک دانشگاهی را بگیرند ولی در عرصه کار تخصصی به دلیل ضعف در معدل و نمرات اکثرا به پست ها ی تخصصی نمی رسیدند و تنها دلخوشی داشتن مدرک و بهره مندی مختصر از مزایای مادی را می پذیرفتند. ولی واقعیت آن است که تقریبا همه دانشجویان بعد از یکی دو ترم می فهمند که چون اخراجی در کار نیست، درس خواندن و نخواندن در دانشگاه تفاوتی نداشته و این موضوع برای مسئولین دانشگاه بی اهمیت است. البته اگر ارزش و جایگاه نمره که به عنوان امانتی در دست ماست را دقیقا مثل ارزهای رایج قدر بدانیم و از آن حفاظت کرده و بذل و بخشش نکنیم دیگر چنین راه های خلافی جواب نخواهد داد.  این سیگنال باید از مجموعه مدیریت آموزش دانشگاه به دانشجو داده شود تا متوجه باشد که دانشگاه محل درس خواندن است ( نه محل تنبلی ) و نمره سازی کاذب نه تنها نقص سواد و دانسته های فرد را جبران نمی کند بلکه بر بی انضباطی و بی مسئولیتی وی صحه گذاشته و با تکیه بر کاربرد همین منش و رفتار و شیوه تقلب و فساد وارد اجتماع می شود. 

بی سوادی دانشجویان و دانش آموزان و روش های کاذب نمره سازی در دانشگاه ها

موارد زیادی از خاطرات اساتید و دانشجویان از نحوه تقاضای گرفتن نمره وجود دارد که البته در مواردی اگر چه عامیانه و مبتذل به نظر می رسد ولی چون مشکل فعلی و گریبانگیر ماست آموزنده است. قوانین و آیین نامه های آموزشی مثل قوانین رانندگی تا حدود زیادی بین المللی هستند و پر واضح است که دانشجویان در کشورهای دیگر هم تقاضای نمره داشته باشند ولی چون سیستمهای مدیریت آموزش ضوابط و نظارت های قوی و مستمر دارند که بر وظایف استاد و دانشجو اشراف دارد کمتر به صورت حالت پاتولوژیکی که در کشور ماست در می آید. از نوشتن مشکلات و لطیفه برای تغییر مود استاد در زمان تصحیح برگه امتحانی تا ضمیمه کردن عکس ام آر آی، جواب آزمایش و برگه استراحت پزشک به برگه امتحان شروع می شود تا برسد به ارسال دعوت نامه برای سفر تفریحی به کیش تا حسابی از خجالت استاد دربیایند.

جالب آنکه در بین موارد دانشجوی منصفی به دانشجویان توصیه می کند که با توجه کامل و کافی به درس و موضوعات درسی خود را درگیر ترفندهای قدیمی نکنند، چرا که به نظر وی درس خواندن بهترین راه است. متاسفانه در برخی موارد اقدامات مجرمانه از قبیل تهدید و حمله فیزیکی به استاد تا اقدام برای خودکشی نیز دیده می شود که در این مورد خاص اعتراض نادرست بقیه دانشجویان در جهت فشار بر استاد و تامین نظر دانشجو جو آموزشی را نیز آشوب زده کرده است(8).

از طرف دیگر در این بلبشوی دانشجویان هم باید انتظار داشته باشند که در قبال دریافت نمره درخواست‌های نامعقول و غیر اخلاقی برخی اعضای هیئت علمی را نیز برآورده کنند تا معامله به صورت برد-برد باشد. از ترجمه مقالات علمی و نوشتن کتاب گرفته تا تایپ و دانلود فیلم که به هر میزانی که انجام شود نمره به دانشجو داده خواهد شد بدون آنکه لازم باشد زحمت خواندن درس را بکشند. در مورد دیگری دانشجویان با ارسال فایل صوتی به پایگاه مرآت (9) مدعی می شوند که استاد درس تقاضای اخذ وجه در پوشش کلاس اضافه برای دانشجویانی که نمره نگرفته اند می کند و در مقابل نمرات بالای 19 می دهد. به هر حال اوضاع و شرایط بسیار اسفباری را در حیطه آموزش عالی در تاریخ کشورمان شاهد هستیم که خودبه خود به یکی از منفورترین دوران مدرک و مدرک گرایی و مدرک فروشی و تقلب ماندگار تاریخ ایران خواهد شد.

آیا با خود اندیشیده ایم که این همه امکانات عظیم و منابع مالی نجومی آموزش عالی چه میزان باید استخراج علمی، فنی و کاربردی جدی داشته باشد و اکنون چه میزان دارد؟ واقعیت آن است که ما بعضا عادت کرده ایم که چیزی را بخواهیم ولی از لوازمش اعراض می کنیم، در نتیجه شکل و صورت برایمان اصل می شود و درون و محتوا و اساس در حاشیه قرار می گیرد و این می شود که دانشجوی اتفاقا مستعد ما برای زحمت درس و مشق بی انگیزه می شود و به مدرکی ظاهری و سطحی از دانش بسنده می کند و راه های گوناگون و کم زحمت التماس گرفتن نمره از استاد را طی می کند(10)
جالب تر از همه ارائه فرم "گدایی نمره" از سوی یک استاد است که نوعی خلاقیت محسوب می شود. .به نقل از خبرنامه دانشجویان، در اقدامی عجیب یکی از اساتید دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار پس از اینکه تعداد زیادی از دانشجویان در یکی از درس ها نمره قبولی نگرفتند اقدام به ارائه فرمی تحت عنوان «فرم درخواست متکدیانه نمره» به دانشجویان نموده است. این استاد در قسمتی از این فرم به نقل از دانشجوی متکدی نمره آورده است: "من اقرار می کنم که از یادگیری مطالب عاجزم و خداوند این توانایی را در من قرار نداده است که بتوانم با پاسخ دادن به سوالات امتحانی نمره قبولی را کسب کنم و البته با وجود این ناتوانایی و عجز به هر دلیل باید به عنوان فارغ التحصیل این رشته نیز در نهایت معرفی شوم(11) .

در آخر به منظور ساماندهی گدایی نمره و اخذ رویه واحد و اجتناب از تفاوت سلیقه اساتید در بذل و بخشش نمره پیشنهاد می شود تا واحد مددکاری نمره در معاونت آموزشی دانشگاه ها تاسیس شود تا ضمن رسیدگی به مشکلات دانشجویان و ضمن تدوین آیین نامه آن، خود معاونت نسبت به دادن نمره به دانشجویان مستحق و مستمند راسا اقدام نموده و اساتید را از این معضل قرن برهانند! همچنین از آنجا که دروس سخت و به درد نخور از دیدگاه مسئولان و دانشجویان مانع پیشرفت تحصیلی دانشجو شده و سنوات وی را زیاد می کند، شاید بهتر باشد که در صورتی که مسئولان نتوانند این دروس را از برنامه درسی این رشته ها حذف کنند، برای اضافه کردن هر 1/0 نمره مبلغی را تعیین و طبق جدولی از دانشجویان اخذ نمایند. بدین ترتیب بذل و بخشش مفتی نمره هم کمتر شده و دانشگاه ها که در اهداف آموزشی خود و تربیت نیروهای کارآمد و مسئول و متعهد مردود شده اند، در تبدیل دانشگاه به مغازه صندلی و مدرک فروشی و نیل به کسب درآمد و اهداف اقتصادی خود موفق تر عمل نموده و لااقل دکان داری و کاسبی را خواهند چسبید و گداخانه های نمره و شکار نمره مفت و مجانی هم برچیده خواهد شد.

 

منابع:

  • خبرگزاری دانشجو - /snn.ir/fa/news/224348/گردنه-امتحانات-دانشجویی-و-کابوس-شب-امتحانی‌ها-تصاویر
  • نمره دادن بی حساب و کتاب، روش جدید مدارس  افکارنیوز-بخش-اجتماعی-5/333726-نمره-دادن-بی-حساب-کتاب-روش-جدید-مدارس https://www.afkarnews.com
  • https://ana.press/fa/news/5/235113/    خلاقیت-دانشجویان-در-ایام-امتحانات-از-ناخن-مصنوعی-تا-رشوه-به-مراقب          

ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بی سوادی دانشجویان و دانش آموزان و روش های کاذب نمره سازی در دانشگاه ها

منتشرشده در یادداشت

زندگی محمدرضا شجریان معلم در روستای رادکان

با خودم گفتم: «آخر دانش‌آموزان دبستانی چه خاطره‌ای می‌توانند از معلمشان داشته باشند؟ گیرم که معلمشان استاد شجریان باشد.» داشتم غر می‌زدم، چون بیشتر از یک‌ ماه پیش یکی از دوستان رسانه‌ای که می‌خواست ویژه‌نامه‌ای برای استاد شجریان منتشر کند تماس گرفت و پیشنهاد داد به روستایی بروم که استاد در آنجا، در اوایل دهه چهل شمسی و به‌ مدت چهار سال تحصیلی درس می‌داده است. بعد از اینکه می‌خواستم کار را از سر خودم وا کنم گفت: «حالا برو تلاشت را بکن. خدا را چی دیدی شاید شد.» رویش را زمین نینداختم، اما امیدی هم نداشتم که اتفاقی بیفتد، ولی خب اشتباه می‌کردم. بعد از چند تماس رسیدم به یکی از اقوام دانش‌آموزانی که حالا همه مویی سپید کرده بودند و اغلب شان دوران بازنشستگی‌شان را می‌گذراندند. حتی بعدش سَر و کارم به یکی از همکاران استاد در همان دبستان در روستای «رادکان» افتاد. با همه‌شان حرف زدم و عجیب که همه از او خاطره‌های بسیار داشتند. با جزئیات فراوان و با اشتیاق، از روز‌هایی می‌گفتند که او معلمشان بوده است.

حتی نقشه جغرافیایی که او روی دیوار مدرسه نقاشی کرده بود را هم هنوز نگه داشته بودند. یکی می‌گفت درس ریاضی‌ام را مدیون او هستم. یکی دیگر از صوت خوش قرآنش می‌گفت و اینکه استاد اگر می‌دید کسی صدای خوبی دارد برایش کلاس اختصاصی می‌گذاشت. روی دو درس تأکید زیادی می‌کرد؛ قرآن و ورزش. هرچند روی همه دروس تأکید داشت و برای تدریس آن‌ها چیزی کم نمی‌گذاشت. شجریان بعد از اینکه به مدرسه «رادکان» می‌رود کار‌های زیادی می‌کند. اسباب و وسایل ورزشی را آنجا عَلَم می‌کند. هالتر و تور والیبال و دروازه فوتبال و کلی امکانات دیگر در یک روستای محروم. خودِ استاد والیبالیست بود و کسی روی دست آبشارهایش نمی‌توانست بلند شود. فوتبال را خیلی خوب بازی می‌کرد. نیزه پرتاب می‌کرد.

نقاشی می‌کرد و خط خیلی خوبی هم داشت. یکی از دانش‌آموزان هم این‌طور درباره آواز استاد صحبت می‌کرد: «درباره صدایش شاید نتوانم خیلی درست حرف بزنم، چون ما خوش‌بخت بودیم که صدای او را از نزدیک‌ترین فاصله ممکن می‌شنیدیم.» دانش‌آموز دیگری از روز‌های ماه رمضان روستا حرف می‌زد در ایامی که شجریان آنجا ساکن بوده است: «عموی من خودش معلم بود و همکار آقای شجریان. در نتیجه، من بیشتر از بچه‌های دیگر دم‌‎پر ایشان بودم و همراهی‌شان می‌کردم. می‌رفتیم باغ پدربزرگم. ماه‌رمضان‌ها استاد بلند می‌شدند و می‌رفتند روی پشت‌بام و شروع می‌کردند به قرآن خواندن. با یک صوت‌ولحن گیرا و جذاب توی آن سکوت سحری روستا صدا تا آخرین خانه روستا می‌پیچید و همه کیف می‌کردند.»

بچه‌های آن روستا در همان برهه، ظاهرا بهترین روز‌های عمرشان را می‌گذراندند. ولی انگار آن‌ها مدام از یاد نبردنِ معلمشان را در این سال‌ها تمرین می‌کرده‌اند. به تصنیف‌ها و آواز استادشان گوش می‌کردند. حتی وقتی داشتم با همکارش حرف می‌زدم همچنان خوشحال بود از خاطره شنیدن صدای همکارش از رادیو. می‌گفت: «آن روز با اشتیاق پیچ رادیو را باز کردم و صدایش را شنیدم. دوست دارم دوباره صدایش را با همان قدرت بشنوم.»

شهرآرا نیوز


زندگی محمدرضا شجریان معلم در روستای رادکان

جمعه, 18 مهر 1399 10:43

بهرامی دیگر آمده است ...

مرگ محمدرضا شجریان و تداعی شاهنامه فردوسی

یکی از تراژیک ترین مرگهای پهلوانان شاهنامه مرگ بهرام پسر گودرز است. بهرام هنگامی که سیاوش قصد عزیمت به سرزمین توران و تمرد از دستور پدر (کیکاوس شاه) را دارد در کنار اوست و از رنج سیاوش برای این کوچ و سفر به خوبی آگاه است. بهرام بعدها در دومین لشکرکشی ایرانیان برای کین خواهی سیاوش در سپاه ایرانیان است و اولین کسی است که در لشگرکشی به قلعه محل اقامت "فَرود" [پسر دیگر سیاوش] خود را به فَرود رسانده و او را می شناسد. بهرام پس از بازگشت از پیش فرود به طوس سپهدار لشگر ایران نهیب می زند که طبق فرمان کیسخرو [فرزند سیاوش و شاه ایران] از لشگرکشی به قلعه و کشتن برادر پادشاه پرهیز کنند، اما غرور و نخوت طوس از یک سو و جوانی و خامی فرود در سوی دیگر باعث شکل گیری جنگ و کشته شدن فرزند و داماد طوس به دست فَرود می شود و پس از آن با حمله همه جانبه ایرانیان به قلعه فرود و مادرش به وضع تراژیکی می میرند.
بهرام پس از این داستان دچار یاس و افسوس می شود. بهرام پس از نبردی که با شبیخون تورانیان همراه بوده و بسیاری از اعضاء خانواده خود و سپاه ایران را کشته می بیند، ماندن کمربند زرین نشان خود در میدان جنگ را بهانه کرده و علارغم اصرار پدر و برادرش (گودرز و گیو) به تنهایی برای پیدان کردن نشان خود به سوی رزمگاه می شتابد و در آنجا به بند تورانیان افتاده و کشته می شود.
داستان کشته شدن بهرام داستان غم انگیز و آزار دهنده ای است. بهرام کسی است که رنج سیاوش را نزدیک دیده و مرگ غریبانه همسر و فرزند او را دیده و کاری از پیش نبرده است. بهرام طی روند داستان به گونه ای پیش می رود که انگار از زندگی سیر است و با بهانه کردن کمربند پهلوانی به پای خویش سوی قتلگاه می رود و در میان انبوهی از کشتگان و در خاک افتادگان خود را تسلیم مرگ می نماید.

مرگ غریبانه "بهرام" در شاهنامه روایت غمناک مرگ بسیاری از بزرگان تاریخ این سرزمین نخبه کُش است. سرزمینی که در آن اغلب جاه طلبی و غرور و سبک سری و بی خردی بر خرد و تعقل و اندیشه ارجحیت داشته و همیشه با دست خویش، فرزندان عزیز خود را به سوی انزوا و فرار و ترک وطن و مرگ در تنهایی و غربت کشانده است.

مرگ محمدرضا شجریان و تداعی شاهنامه فردوسی

حالا بهرام دیگری راهی توس شده است که در کنار نیای خود آرام بگیرد. بهرامی که دهه ها برای سربلندی این سرزمین تلاش کرد اما اجازه نامگذاری یک خیابان شهر به نامش هم داده نشد.
حالا پیکر شجریان به توس رسیده است تا فردوسی بزرگ، میزبان یکی دیگر از فرزندان خویش باشد.

کانال خرمگس


مرگ محمدرضا شجریان و تداعی شاهنامه فردوسی

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

برنامه و روزمرگی در آموزش و پرورش و مدیریت بحران

پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران نوشت : ( این جا )

« معاون پژوهش، برنامه ریزی و توسعه منابع آموزش و پرورش مازندران با توجه به بحران به وجود آمده از ویروس کرونا گفت: در زمان بحران نمی توان با برنامه ریزی های متعارف پیش رفت.

به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش مازندران؛ "علی سهرابی" در جلسه شورای معاونین سوادکوه که با حضور رییس اداره سوادکوه و چند رییس اداره از اداره کل برگزار شد، افزود: امروز در شرایطی با ویروس کرونا روبه رو هستیم که تمام برنامه های متعارف ما باید تغییر کند و دیگر نمی توان به شیوه دوران پیش از کرونا برنامه ریزی کرد.

وی با بیان اینکه کرونا شکل زندگی اجتماعی را تغییر داده، تصریح کرد: مدیریت امروز ما مدیریت بحران است و نمی توان با شیوه های متعارف گذشته مسائل امروز را مدیریت کرد. در شرایط بحران باید نسخه های مخصوص شرایط بحران را طراحی کرده و مشکلات احتمالی را برطرف کنیم. بنابراین شناخت شرایط و تسلط بر مشکلات حوزه مدیریتی مهم ترین گام در جهت موفقیت است تا شاهد آموزش و تربیت کیفی در مدرسه ها باشیم.

برنامه و روزمرگی در آموزش و پرورش و مدیریت بحران

این مقام مسئول با بیان اینکه شرایط حساسی به وجود آمده که باید مدیریت بحران داشته باشیم، ابراز کرد: ما نمی دانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. بحران کرونا یک بیماری دراز مدت است که زمان بروز، انباشت و کاهش و پایانی ندارد. ما نمی دانیم که پایان آن چه زمانی خواهد بود، اگر با برنامه های متعارف پیش برویم، مسلما با شکست مواجه خواهیم بود، پس باید به روز باشیم و با به کارگیری همه عوامل درون سازمانی و برون سازمانی به اهداف ترسیم شده در آموزش و پرورش برسیم. »

پیش از آن که وارد نقد سخنان این مسئول آموزش و پرورش شویم ؛ « صدای معلم » این پرسش اساسی را مطرح می کند که با توجه به سمت اداری این مقام مسئول ، چه نسبتی می توان میان مسائل مالی و پشتیبانی آموزش و پرورش و مقوله مهم " پژوهش " پیدا کرد ؟

« صدای معلم » نخستین رسانه ای بود که با انتشار گزارش  نسبت به حذف معاونت پژوهشی و ادغام آن در معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع انتقاد کرد.( این جا )

این رسانه در  نخستین نشست رسانه ای « حسن ملکی » رئیس جدید سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به تاریخ 19 خرداد 1399 این مساله را مطرح و خواهان پی گیری آن توسط مسئولان شد . ( این جا )

آیا آقای سهرابی با مفهوم پژوهش ، الزامات و کارکردهای این مفهوم مهم آشنایی دارد و در صورت آشنایی توان کاربست آن را در محیط کاری و حوزه تعریف شده دارد ؟

آیا یکی از ریشه های مهم ایجاد و گسترش « بحران » در این خلاصه نمی شود که افراد به تناسب تخصص و سواد خود در جایگاه مربوطه قرار نگرفته اند ؟

طبق تعریف ؛ « برنامه » پیش بینی اقداماتی است که برای دست یابی به هدف خاصی انجام می گیرد. ( این جا )

« محمد جلال زاده » می نویسد : ( این جا )

« برنامه شامل چند تصميم مشخص است، وقتى اين تصميم‏ ها زياد بوده و در زمينه ‏هاى گوناگون باشد، بايد آنها را در قالب یك سند تهيه و تنظيم كرد كه به آن برنامه می گويند. به عبارت ديگر، برنامه را می توان نشان ‏دهنده يك مجموعه از فعاليت ‏ها در يك دوره زمانى مشخص نيز تعريف كرد.

برنامه ریزی به عنوان وسیله در حقیقت نوعی استراتژی  است که از طریق فراهم کردن امکانات و منابع به روش علمی و منظم در راستای اهداف معین تدوین گشته است  و در این صورت  هدف عمده آن استفاده بهتر از امکانات موجود خواهد بود. در صورتی که  برنامه ریزی به عنوان یک "فرایند" نگریسته شود مفاهیم زیر در تعریف آن مستتر است:

- برنامه ریزی یک جریان مداوم، مستتر و دائمی است که نقطه پایانی ندارد بدین معنی که نمی توان در هیچ مرحله ای آن را پایان یافته تلقی کرد.

- برنامه ریزی مبتنی بر اولویت ها است، بنابر این جریان مستمر و حساب شده است. زیرا به دلیل محدودیت منابع و امکانات  سعي می کند از میان نیازها و خواسته های گوناگونی که مطرح شده است فقط برخی از خواسته ها و نیازها را برآورده سازد.

- برنامه ریزی فرایندی است که مستلزم آینده نگری می باشد.

- برنامه ریزی فرایندی است که استعدادها، توانایی ها، امکانات و فعالیت های جمعی را جهت رسیدن به هدف های تعیین شده  هدایت می کند.

- برنامه ریزی فرایندی است که بین کلیه ابزارها و  وسایل و امکانات مادی و انسانی هماهنگی ایجاد می کند تا ایجاد هدف های برنامه  تسهیل شود.

برنامه ریزی فرایندی  است مداوم و مستمر  که علاوه بر تعیین  هدف ها، روش تحقق یافتن آن  را نیز مورد توجه قرار  داده  و بهترین روش را از  میان  راهبردهای مختلف  انتخاب می نماید.

اصول برنامه ريزي:

اصول برنامه ریزی از نظر ماندر عبارتند از :

1- برنامه ریزی بر اساس تجزیه و تحلیل دقیق از واقعیات موجود باشد.

2- برنامه، هماهنگ با شرایط موجود اقتصادی، اجتماعی و فنی هر منطقه باشد.

3- برنامه باید جامع باشد و شامل فعالیت های مورد علاقه تمامی گروه های اقتصادی و اجتماعی  یک جامعه باشد.

4- برنامه باید آموزشی و در جهت ایجاد تحولات  لازم  به منظور توانایی بخشیدن  به مردم برای درک و حل  مسایل فردی و اجتماعی شان باشد.

5- دستیابی به اهداف برنامه باید آزادمنشانه و از طریق مشارکت فعال رهبران محلی  و کارکنان  باشد .

6- برنامه باید انعطاف پذیر باشد.

7- انتخاب مشکلات برای حل باید پاسخی به نیازهای مشخص جامعه باشد.

8- نتایج برنامه باید قابل  ارزشیابی باشد. »

پرسش این است که آیا اصولا در ادبیات مدیریتی مسئولان آموزش و پرورش این اصول جایی دارند و یا امور بر اساس " روزمرگی " اجرا می شوند ؟

معنای " برنامه ریزی های متعارف " چیست و تفاوت آن با روزمرگی چیست ؟

شاخص های مهم مدیریت اثربخش و کارا در زمان پیش از کرونا و پس از آن در این اداره کل چه تغییری داشته اند ؟

برنامه و روزمرگی در آموزش و پرورش و مدیریت بحران

از تعطیلی مدارس به دلیل شیوع کرونا ، حدود 8 ماه می گذرد .

دستاورد عملکرد مدیریتی اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران علی رغم تاکید وزیر آموزش و پرورش بر اولویت داشتن " آموزش حضوری " ؛ حضور 14 درصدی دانش آموزان در مدارس بوده است . ( این جا )

آیا معنای « مدیریت بحران » این است که بر خلاف تجارب جهانی دانش آموزان از آموزش حضوری محروم باشند و سلامت روان و پرورش مهارت های زندگی آنان به حاشیه برود و یا تعطیل شود ؟

اقدامات آن اداره کل در زمینه " بهداشت مدارس " چه بوده است ؟

آیا اگر اقدامات انجام شده در این زمینه کافی بود اعتماد بیشتری برای ترغیب حضور دانش آموزان در مدرسه ایجا نمی شد ؟

به نظر می رسد ساده ترین ، راحت ترین و کوتاه ترین راه برای مدیریت بحران در جامعه ما همان تعطیلی مدارس باشد .

پایان گزارش/


برنامه و روزمرگی در آموزش و پرورش و مدیریت بحران

منتشرشده در گفت و شنود

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور