| برنا مسروری | روزنامه نگار |
آمار تصادفات جادهای در ایران بسیار بالاست. بله خب این خبر جدیدی نیست همان طور که شنیدن آمار رو به تزاید اعتیاد، دزدی، قتل، خشونت و... دیگر چندان برایمان عجیب و تازه جلوه نمیکند. از سوی دیگر اخبار مربوط به سرانه مطالعه کتاب و خبر رسیدن تیراژ کتاب به عدد فاجعهآمیز ٥٠٠ هم که دیگر مثل سریالهای دهه ٦٠ تلویزیون از فرط تکرار بیشتر عذابآور مینمایند تا هشدارآمیز. خب شاید فکر کنید با این مقدمه بیربط احتمالاً در ادامه نیز چیزی عایدتان نشود!
اگر این طور است همان بهتر که از خواندن باقی این سطور منصرف شده و عوض تلف کردن وقت گران قدر خود به یکی از میلیونها بیننده محترم سریالهای ترکی ماهواره بپیوندید! اما اگر نظری غیر از این دارید و کمی شک کردهاید که شاید آمار بالای تصادف و اعتیاد و دزدی و قتل و خشونت و غیره و ذلک کمی تا قسمتی با پایین بودن سرانه مطالعه در کشور مرتبط است به خواندن ادامه دهید. وقتی پای آمار به میان میآید در واقع سخن از اعدادی است که در عین اهمیت میتوانند بسیار بیخاصیت جلوه کنند. اگر هدف از آمارگیری به دست آوردن ارقامی است که تنها کارکردشان ردیف شدن در ستون و ردیف جداول نهایتاً خاک خوردن در کشوی میز مدیران است که دیگر بحثی باقی نمیماند. اما آمار به مثابه عنصری برای تعیین راهبردها، برنامهریزی و آموزش - به همان شکل که در ممالک پیشرفته از آن استفاده میشود - ابزاری است که به سادگی نمیتوان از کنار آن گذشت. اصلاح نابه هنجاریهای اجتماعی نظیر اعتیاد، طلاق، خشونت در خانواده، یا توجه به پیامدهای بیتوجهی به سلامت فردی و بهداشت روانی، یا بهبود ناکارآمدیهای موجود در فرهنگ عمومی و زیست اجتماعی و محاسبه همه زیانهای ناشی از هزینه تحمیل شده از جانب این نقصانها به کشور، تنها میتواند بر پایه اطلاعات درست و برگرفته از آمار متقن امکانپذیر باشد. این میان اصلاح و به ثمر نشستن همه موارد طرح شده - البته به شرط جوشش و سودای تهذیب امور در سر متولیان هر بخش - منهای خواست، توجه و حساسیت مردم، از آن جهت عبث مینماید که تا میل به تغییر در تکتک افراد تشکیل دهنده یک جامعه به وجود نیاید، آن جامعه به طریق اولی رنگ تغییر به خود نخواهد دید و این محقق نخواهد شد جز با بالا رفتن دانش عمومی و علم یافتن افراد بر نقصها و کمبودهای خود و اطرافیان.
خب، حال بعد از این همه مقدمه و صغری و کبری رسیدیم به حرف اصلی، یعنی «مطالعه». مطالعه یکی از ابزارهایی است که میتوان روی نقش آگاهی دهی فردی – و در بُعد مضاعف، گروهی – آن در یک جامعه، به شکل تام و تمام حساب کرد. اما سوال اینجاست که با تیراژ ٥٠٠ تایی کتاب در مملکت اینک ٨٠ میلیونی ما، تا چه حد میتوان بر نفوذ این عنصر به واقع تاثیرگذار امید داشت.
در این خصوص حرف بیعمل زیاد زده شده است اما این بار بیایید قبل از آنکه به حساب دیگران برسیم کمی نیز به حساب و کتاب احوالات خود بپردازیم، آن هم با طرح چند سوال. مثلاً از آخرین کتابی که خواندیم – یعنی منِ نویسنده و شمای خواننده این سطور به عنوان قشر به اصطلاح تحصیل کرده این جامعه - چه مدت میگذرد؟ چند بار پیش آمده است که به دلیل غرور ناشی از خواندن چندین و چند کتابی که روزی در دسترس قرار داشته، خود را بینیاز از به روز کردن اطلاعاتمان دانستهایم؟
تا چه میزان خود را نسبت به آنانی که به دلایل گوناگون دست شان از منابع مطالعاتی ما کوتاه بوده، با سوادتر حس کرده و همین را بهانهای برای ریختن آب روی زبانههای آتش و علاقه فطری خود به علمآموزی بیشتر قرار دادهایم؟ واقعاً آخرین باری که از آموختن یک نکته جدید به وجد آمدیم چه زمانی بود؟ یا واپسین باری که از آموزش موضوعی ثقیل به دوستی تشنه دانستن، لپمان گل انداخت و صدایمان گرفت؟
و سوال آخر اینکه آیا برای تجربه این احساسات شریف و نجیب برنامهای داریم یا قصد کردهایم استعدادهای خدادادی خویش را به وقت رحیل دست نخورده و آکبند به درگاه باری تعالی ببریم؟ این همه گفتیم و بهتر آنکه ضمن دعوت خود و خوانندگان این مفاد به تفکر مضاعف، نتیجه سخن را با کلام عارف بزرگ مشرق زمین عطار نیشابوری به پایان بریم که فرمود:
چون فرو آیی به وادی طلب/پیشت آید هر زمانی صد تعب/چون نماند هیچ معلومت به دست/دل بباید پاک کرد از هرچ هست/چون دل تو پاک گردد از صفات/تافتن گیرد ز حضرت نور ذات/چون شود آن نور بر دل آشکار/در دل تو یک طلب گردد هزار.
مصطفی ملکیان :
قدر 22 سال طلایی عمر خود را بدانید و به دانشگاه اکتفا نکنید
روان شناسان با همه اختلافی که با هم دارند در این نقطه متفق القولند که از 18 تا 40 سالگی بهترین سال های عمر هر انسانی اند . نه سالهای قبل از 18 سالگی انسان پختگی لازم را دارد برای استفاده از عمر و وقت و استعدادهایش نه بعد از 40 سالگی .
اما دانشگاه های ما با کمال تاسف باید گفت درست نصف این 28 سال را از شما می گیرند – تازه اگر دانش آموز زرنگی باشید- 11 سال را از شما می گیرند و فقط یک ورق کاغذ به شما می دهند که بهش می گویند مدرک دکتری؛ یعنی نصف عمر مفیدتون را که بر روی این کره زمین اقامت دارید را داده اید و یک ورق کاغذ گرفته اید که به آن می گویند مدرک دکتری.
من هیچ کس را تشویق نمی کنم که مدرک دکتری نگیرد ؛ اصلا و ابدا . اما می گویم اگر در خارج از کشور درس می خوانید خب دکتر می شوید و به اندازه یک دکتر هم معلومات پیدا می کنید ولی اگر به هر جهتی یا نمی خواهید یا نمی توانید بروید خارج از کشور و می خواهید در اینجا علوم انسانی را دنبال کنید بیایید و این کار را بکنید .
فرض کنید دو بازار وجود دارد در یک بازار مدرک می فروشند و در یک بازار علم . بروید در آن بازار که اسمش دانشگاهست مدرک بخرید ؛اما برای خودتان با استفاده از کارشناسان ، اساتید و مشاوران برنامه ریزی کنید و شروع کنید به این برنامه عمل کردن .
تا این برنامه را به شما دادند شما شروع کنید که متوازن این مدرک، معلومات تان را داشته باشید و گرنه دانشگاه های ما هیچ چیز به شما نمی دهند جز مدرک !
اگر واقعا به فلسفه علاقه مندید اصلا به دانشگاه اعننا نداشته باشید و به قدر ضرورت و به وقت ضرورت فقط به دانشگاه بروید آن مقدار که اگر غایب باشید چیزی را از دست خواهید داد.
ولی تمام اهتمام تان این باشد که کار کنید و وقتی به سنی مثل سن من برسید می فهمید عمق تلخ این واقعیت را که الان به شما می گویم که به لحاظ ریاضی 51 منهای 50 مساوی یک هست و 21 منهای 20 هم مساوی یک است ولی اصلا فکر نکنید ارزش آن عمری که 20 تا 21 سالگی دارید مساویست با عمری که از 50 تا 51 سالگی دارید .
باور کنید از من و بعدا به رأی العین می بینید یک هفته بیست تا بیست و یک سالگی تان اندازه یک سال 50 تا 51 سالگی ارزش دارد. این سال ها بی نمونه اند بی همتایند و آن وقت است که حیفتان می آید.
من به دوستانم می گویم اگر برای عمر خودتان حیفر تان نمی آید تا 40 سالگی حیف تان بیاید بعد خواستید ضایعش کنید و هر کاری می خواهید بکنید ولی واقعا تا 40 سالگی را ضایع نکنید .
مثلا 16 سال دیگر که شما دارید؛ ثانیه ثانیه اش را استفاده کنید. اگر این کار را بکنید نه پشیمانی خواهید داشت نه حسرتی و نه اندوهی ولی اگر این کار را نکنید درست به میزانی که استفاده نمی کنید پشیمان می شوید و دائما با خودتان نزاع دارید و با خودتان نمی توانید آشتی کنید و همین طور تا آخر عمرتان خودتان را سرزنش می کنید همیشه قدر تا 40 سالگی تان را بدانید کاری به این دانشگاه ها نداشته باشید برنامه ریزی کنید و کار کنید و البته وقتی برنامه ریزی سنجیده صورت گرفت باید 4 ویژگی هم داشته باشد در آن برنامه :
1. نظم داشته باشد 2. پشتکار داشته باشد 3. اعتدال را رعایت کند 4. دائما خودش را بازنگری کنید درست مثل کوهنوردانی که وضعشان را هر از چندگاهی از نو مورد ارزیابی قرار می دهند .
التزام به هرم مطالعاتی
من همیشه عقیده ام این بوده که اشخاص موفق باید به صورت مخروطی یا هرمی درس بخوانند یعنی اول در قاعده این مخروط موضوعات بسیار متعددی را بخوانند اما با عمق کم بعد یک درصد بیایند پایین تر و بعد یک تعدادی از موضوعات قبلی کمتر بشود ولی آنهایی که در این دایره کوچکتر است عمیق تر بخوانند بعد بیایند این هرم را بالا تا برسد به راس اما اینکه در این طبقات پنج - شش گانه که از قاعده هرم تا رأس هست چه بخوانند بستگی به این دارد که در راس هرم می خواهند به کجا برسند ؟
من خودم اعتقادم بر این است که برنامه ریزی صحیح این است که در 40 سالگی فرد به راس هرم رسیده باشد .
این معنایش این است که از 40 سالگی تا آخر عمر می خواهد دائما بر روی آن نقطه مرکزی ای که در راس هرم قرار دارد کار کند و عمق بیشتر و باز هم عمق بیشتر به آن بدهید .
رسانه در دنیای مدرن ساحتی از اندیشه است که بزرگ ترین ویژگی آن در تأثیرگذاری و جهت دهی می باشد،جایگاه رسانه ها در تنویر افکار و ایجاد فضایی برای تضارب آراء و همچنین اهمیتی که رسانه های گروهی در ارتقای سطح آگاهی و تعالی فرهنگ و دانش عمومی دارند، بی گمان یکی از مهم ترین عوامل فرهنگی در دنیای مدرن رسانه می باشد که بر پیچیدگی آن نیز افزوده است.
قطعا گسترش رسانه ها از نشانه های پویایی ،تحرک ،توسعه و بسط فرهنگی هر جامعه می باشد و به طور کلی زمینه ساز توسعه سیاسی و اقتصادی و پیشرفت علوم در جامعه هستند و نیز هرگاه شمار امکانات و رویکردهای رسانه افزایش یابد،شادابی جامعه هم افزون تر می شود و به تبع آن بحث در باره مسائل جامعه رونق گرفته و جامعه خود را زنده تر و در نتیجه امیدوار به آینده می یابد.
بی تردید « صدای معلم » با مدیریت حکیمانه دوست عزیزم جناب آقای پورسلیمان در همین راستا اقدام می کند، ویژگی بارز صدای معلم آن است که دولت زده نیست و مستقل از دولت رسالت خویش را در عرصه اطلاع رسانی با رعایت موازین اخلاق رسانه ای انجام می دهد.
تأثیرگذاری این رسانه به گونه ای است که اکثر فرهنگیان ایران اسلامی تلاش می کنند که پیام خویش را از طریق همین رسانه به گوش مسوولان برسانند به طوری که این سایت پیام رسانی است که امروز دیگر آوازه ای جهانی یافته و همگان به قدرت رسانه ها از جمله سایت صدای معلم واقف شده اند و کشور ما که در مسیر توسعه قرار گرفته لازم است که اهتمام جدی به گسترش رسانه ها در آن صورت گیرد.
جناب آقای پورسلیمان به تنهایی رسالت یک رسانه فرهنگی را در سطح ملی و بین المللی به دوش می کشد و تازه این آغاز داستان است. رسانه ای که یک سال از عمر آن می گذرد و در همین مدت کوتاه توانسته است قدرت خویش را به رخ بکشد. کما این که رسانه هایی وابسته به وزارت آموزش و پرورش هستند که از چنین ویزگی هایی برخوردار نیستند و فرهنگیان با رسانه های وابسته به آموزش و پرورش هنوز نتوانسته اند ارتباط تنگاتنگی داشته باشند، در حالی که فرهنگیان ایران اسلامی به راحتی حرف خود را از طریق صدای معلم بیان می کنند.
این رسانه توانسته است مواضع، دیدگاه ها،انتقادات و پیشنهادات فرهنگیان و کارشناسان آموزش و پرورش را به اطلاع مسوولان برسانند و به طور قطع بر عملکرد مسوولان آموزش و پرورش تأثیر گذار بوده است. سخن معلم کار حرفه ای خود را بر اساس صداقت،انصاف،بی طرفی، امانت در اطلاع رسانی و پرهیز از تحریف مبتنی کرده است،علاوه براین نسبت به پیامدهای گزارش و اطلاع رسانی خود در مورد افراد ، هوشیارانه عمل می کند.
استاد پورسلیمان بسیار علاقه مند بر اخلاق رسانه ای است به گونه ای که در باره ارزش های اخلاقی،کوشش های نهادینه ای به عمل آورده است ،می دانیم که مهندسی اطلاع رسانی یک ابزار علمی برای طراحی فرآیندهای اطلاع رسانی با هدف کاهش فاصله میان انتشار تا انتقال،تضمین تأثیرگذاری پیام و در نهایت تغییر رفتار است و صدای معلم در این ارتباط به خوبی ایفای نقش نموده است.
با این حال لازم است بدانیم که خبرنگاری تیغ دو لبه ای است که در یک سویش شرافت و اخلاق حرفه ای در دفاع از آرمان ها و ارزش ها و نجات دادن بی گناهان از چنگ حاکمان زورگو و موقعیت های خطرناک قرار داشته است و در سوی دیگرش خیانت به این حرفه و زیرپا گذاشتن اخلاق کاری و قرار گرفتن در کنار زورگویان و دروغ پردازان با هدف های شخصی و عموما مادی و با پیامدهای بسیار پر خطر و پر هزینه می باشد.
بر همین اساس باید تلاش کنیم که از جمله خبرنگارانی نباشیم که به صورتی جهت دار برای تأمین منافع این یا آن فرد و گروه تلاش می کنند. نکته دیگر آن که بعضی از رسانه ها گاهی در موقعیتی ابزاری قرار می گیرند و به خدمت نهادها و مراکزی در می آیند که به دنبال فساد انگیزی می باشند.
لذا نگارنده از دوست عزیزم جناب پورسلیمان استدعا دارد که مراقب زمینه های فساد و انحراف باشد که ورود به این عرصه ،زهر مهلکی برای رسانه ها می باشد. کم نیستند خبرنگاران و روزنامه نگارانی که با درج مقالات،اخبار جعلی و یا با تحریف اخبار واقعی،این یا آن گروه و شخصیت را تقویت و یا تخریب می کنند.
نگارنده که خود رسالت خبرنگاری را به دوش می کشد براین اعتقاد است که ما باید به سوی «رسانه پاک» حرکت کنیم و انصافا صدای معلم در این ارتباط کارنامه درخشانی دارد.
افرادی همچون آقای پورسلیمان با تکیه بر وجدان کاری و اخلاق حرفه ای خود ،رسالت خویش را به تحقق در آورده است وتداوم می بخشد و از خداوند متعال آرزوی سلامتی و موفقیت ایشان را خواستارم.
محمدرضا نیکنژاد/آموزگار
پیرامون مان کسانی هستند که همواره از اخلاق، آزادی و دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و.... دم میزنند، اما چنین ارزشهایی در زیست روزمره آنها نمودی ندارد. کسانی را میبینیم که هر چند روز، یک کتاب با درون مایههای سیاسی، اجتماعی یا فلسفی را به پایان میرسانند، اما در رفتارهای روزانهشان آنچنان غریزی برخورد میکنند که انسان را شگفتزده میکند، آنها توانایی ارتباط سازنده و همیشگی با دیگران را ندارد و... اما ایراد از کجاست؟
کجای چرخِ پرورش اخلاقی - اجتماعی ما لنگ میزند که در بسیاری از بزنگاههای فردی و اجتماعی، رفتار و گفتارمان دچار چنین دوگانگی ناامیدکنندهای است؟
دوستی میگفت از پرورشنایافتگی هوشمان است! «زوهار» و «یان» سه گونه هوشِ عقلانی (IQ)، عاطفی یا هیجانی (EQ) و هوش معنوی (SQ) را برای انسان تعریف میکنند. (IQ) وابسته به مهارتهای منطقی و زبانشناسی ماست که بیش از دیگر هوشها، سنجه کامیابیهای آموزشی به شمار میآید. (EQ) افراد را یاری میکند تا عواطف خود و دیگران را مدیریت کنند که نام دیگر آن هوش اجتماعی است. زوهار و یان (SQ) را هوش نهایی دانسته و آن را زمینه همه چیزهایی میدانند که ما به آنها باور داریم. اگر پایه بررسی رفتار افراد را این سهگانه بدانیم.
بیگمان بسیاری از ما ایرانیان هوش اجتماعی پرورشیافتهای نداریم. ارزشهای نهفته در فرهنگ اجتماعی ما تنها در سطح شنیدن یا خواندن مانده و در جان و روانمان نهادینه نشدهاند. نهادهای کارا در پرورش هوش اجتماعی، مانند خانواده، آموزش و پرورش و دانشگاه در وظیفه خود در این زمینه، ناکام بوده و هر یک پرورش را به دیگری وانهاده و از آن شانه خالی میکنند. ما در آمیختهای از فرهنگ دیرینه و پرمایه گذشته، فرهنگ احساسی و غریزی خانواده و فرهنگ نوین جهانی، میلولیم و درجا میزنیم.
یافتههای انسانشناسی و روان شناسی، ۵- ۶سال نخست زندگی را کاراترین دوران برای شکلگیری شخصیت انسان میدانند. این کودکان به مدرسه میآیند و با آموختههای پیش از مدرسه پس و از آن جامعه بزرگ میشوند، ازدواج میکنند و بچهدار میشوند و بچهها در این خانوادهها رشد میکنند و مدرسه میآیند و...این چرخه با روندی بیمارگونه و آسیبزا به دوری بیپایان میماند که گذشته و حال و آینده را به نابودی میکشاند.
اما راه چاره چیست؟
جان دیویی فیلسوف پراگماتیسم و اندیشهور آموزشی بر این باور است که «تفاوتی میان خرد و عمل، اخلاق و سود، آموزش و کنش نیست. آموختن عمل کردن است؛ یعنی با عمل کردن است که میآموزیم. بدین سان، اخلاق و عمل تفاوتی ندارند. بنابراین، اخلاق از تلاش انسان برای سازگاری با طبیعت و بهویژه سازگاری با انسانهای دیگر سرچشمه میگیرد.» از اینرو تنها از گفتن و خواندن آموزههای اخلاقی کاری بر نمیآید، باید این آموزهها را به روز کرده با جهان کنونی همخوان نموده و وارد رفتارهای اجتماعی کرد. باید همه گستره اجتماعی، کلاسی باشد برای آزمودن و آموختن. آموختن با دو رویکرد، آموزش پدر و مادرهای کنونی و آموزش پدر و مادرهای فردا.
بزرگسالان را با روشهایی مانند گفت و گو، نمایش، کارهای خیریه، دعوت برای همکاری در فرآیندهای سیاسی - اجتماعی، پاکیزه کردن فضاهای شهری و عمومی، با به چالش کشیدن آموختههای سنتی آنها و.... با آموزههای اخلاقی – اجتماعی درگیر کرد. نوآموزان را در چهاردیواری مدرسه بهعنوان جامعهای کوچکتر، با همان روشها با آموزههای ارزشمند شهروندی... آشنا کرد. به این ترتیب هوش اجتماعی شهروندان کوچک و بزرگ را توانمندتر از پیش کرده و آیندهای اخلاقیتر، رفتارهایی انسانیتر و اجتماعی با پیوندهایی محکمتر را انتظار کشید.
آیا این آرزو شدنی است؟ اگر امروز آغاز کنیم چند نسل دیگر تلاشهایمان به بار خواهد نشست؟ پس بجنبیم که خیلی زود، دیر میشود، یا شاید هم شده است!
حسین خدنگ :
بچه که بودم از ترس کابوسهايي که در آنها اعداد و علامتهاي رياضي در بياباني بيآب و علف و متروک مثل حيوانات درنده دنبالم ميدويدند ، هميشه با چهرهاي سرخ و عرق کرده از خواب ميپريدم. هميشه هم وقت تعريف کردن کابوسهايم با خندههاي اطرافيانم روبه رو ميشدم و بيشتر از آنکه آرام شوم از تمسخرهايشان سر خورده و ناراحت ميشدم. حالا البته به آنها حق ميدهم که از تصور کردن خوابهاي من که در دنياي کودکانهام بسيار شبيه انيميشنها و کارتونهاي امروزي بودند لبخند بزنند و حتي بخندند ، اما آن سالها براي من زنگهاي درس رياضي جهنمي هولناک بود که بايد تحملشان ميکردم.
حالا البته سالها است نه از آن کابوسها خبري است و نه از جهنم هولناک رياضي و همه اينها را مديون روزي هستم که معلم کلاس سوم دبستان وحدت، در اولين روزهاي سال تحصيلي در زنگ رياضي با پاکتي آب نبات به کلاس وارد شد و از آن پس هر جمع و تفريق و ضرب رياضي را با آب نباتها محاسبه کرد و جوابهاي شيرين را بين بچهها تقسيم ميکرد. از آن روزها تا حالا براي من رياضيات همواره درسي شيرين بوده و خاطره آن معلم در ذهن من و البته همه همکلاسيهايم بيشک خاطرهاي پر رنگ و عزيز است هر چند که برخلاف ما هنوز بعد از گذشت سالهاي بسيار رياضي و علايم آن در کابوسهاي دانشآموزان جديد زنده است و هر يک نيازمند ترفند يا حربههاي نوآورانه يک معلم که به شيوهاي ابتکاري براي اين نسل هم رياضيات را شيرين و خواندني کند.بيش از 50 درصد دانشآموزان مقاطع مختلف معمولاً در درس رياضي مشکلات اساسي دارند. بسياري از دانشآموزان حتي در سادهترين مطالب رياضي مربوط به سالهاي قبل هم با مشکل مواجهاند. در ابتداي سال تحصيلي معمولاً مشکلات يادگيري رياضي به دليل فراموشي مطالب پايه بسيار زياد است و دانشآموزان کشش لازم براي يادگيري رياضي را ندارند و وقتي که مطالبي را ميشنوند نميفهمند و با دهان باز و چشماني گرد شده به معلم و تخته سياه مينگرند!
وقتي که از چند نفرشان درس پرسيده ميشود به ندرت کسي جواب درستي ميدهد و دايم هراسناک بوده و چشمان شان را به زمين مي دوزند! درس رياضي عموماً براي بچهها مشکل و حتي همراه با ترس و وحشت است. اين در حالي است که رياضي يکي از چند درسي است که در باز کردن ذهن دانشآموز و آموزش چگونه انديشيدن نقش درجه اول دارد.
بسياري از معلمان فرهيخته که هم به آموزش رياضي علاقمندند و هم اشتياق آموختن آن را به بچهها دارند، همواره دنبال راه و روشهايي هستند که اين درس را شيرين و فهميدني کنند و در واقع بچهها را با رياضيات آشتي دهند.بيانگيزگي دانشآموزان نسبت به حضور در کلاس هاي درس رياضي و ضرورت اجراي شيوههاي نوين تدريس اين درس يکي از معلمان با سابقه را بر آن داشت تا با تحول در شيوه آموزشي و ايجاد انگيزه در دانشآموزان مفهومي جديدي از کلاس رياضي و فضاي حاکم بر اين کلاس را به کار گيرد.
«نصرالله خليلي» که چند سال است به عنوان يکي از معلمان نمونه استان تهران به تدريس در مدارس ابتدايي اشتغال دارد در اين خصوص ميگويد: تجربه تدريس سي ساله در درس رياضي به من ثابت کرده بود بچهها به درس رياضي علاقه چنداني نشان نميدهند و بايد با ابتکار و خلاقيتهايي ويژه تلاش کرده آنها را به نوعي با درس رياضي دوباره آشتي داد.اين معلم ميافزايد: خانوادهها همواره رياضي را کابوس دانشآموزان ميدانند و بسياري از آنان براي آموزش رياضي و حل تمرينهاي فرزندان خود با چالشهايي جدي مواجهاند که در بسياري موارد ميتواند باعث بروز مشکلات حاد و بزرگي در خانوادهها شود. وي ميگويد: تجربه تدريس در سال هاي دور به من نشان داد اگر دانشآموزان را از طريق روشهاي نوين و ابتکاري و خلاقانه نظير ارايه دروس به صورت شعر و بازي، استفاده از جدولهاي سودوکو و اجراي بازيها و تمرينهاي گروهي در کلاس درس رياضي ميتوان در ايجاد انگيزه در دانشآموزان و آشتي دوباره آنان با اعداد و مسايل مربوط به رياضيات گامي بزرگ و موثر برداشت.اين معلم نمونه تاکيد ميکند: وقتي من به عنوان معلم به مدرسه رفتم در همان روزهاي اول متوجه شدم که دانشآموزان کلاس پنجم اصلا علاقهاي به درس رياضي ندارند و از ساعتهاي آموزش رياضي به هر بهانهاي فرار ميکردند. تنها يک ماه صرف وقت و اجراي برنامههاي ابتکاري نظير انجام بازي با اعداد در کلاس و بهرهگيري از وسايل کمک آموزشي و سودوکو و رايانه سبب شد تا انقلابي در ذهنيت دانشآموزان اتفاق بيفتد و جهشي معنا دار در نمرات دانشآموزان در درس رياضي رخ دهد.
نصرالله خليلي انتقال مفاهيم رياضي به صورت شعر و بازي هاي جذاب و طرح معماهايي که با کمک والدين و به صورت تمرين در خانه انجام ميشد را از جمله روشهاي تدريس خود عنوان کرد که هم اعتماد به نفس دانشآموزان را ارتقا ميدهد و هم در رشد درک آموزشي و واقعي آنان از نقش علم رياضي در زندگي روزمره موثر است.اين معلم با تاکيد بر اينکه نبايد سيستم آموزشي تنها در پي کسب نمره و طي کردن روتين کلاسها باشد تاکيد ميکند: در سيستم آموزشي مبتني بر طرح توصيفي تلاش شده است هم از استرس دانشآموزان کاسته شود و علاوه بر آن راندمان آموزشي و بازده کاري معلمان افزايش يابد و کيفيت آموزش نيز به طرز معنا داري به سمت مثبت طي کند.
معلم نمونه جشنواره شيوههاي نوين آموزشي تاکيد ميکند: در تدريس معلمان بايد توجه داشته باشند دانشآموزان از جهت فراگيري با يکديگر تفاوت دارند و هر دانشآموزي به شيوه خود مسايل را حل و تجزيه وتحليل ميکند و هيچ گاه نبايد دانشآموزان را با يکديگر مقايسه کرد.خليلي خاطرنشان ميکند: گروهبندي دانشآموزان در کلاس هم باعث حس رقابت در آنها شده و هم فرهنگ کار جمعي را بالا ميبرد و معلمها بايد براساس خصوصيتهاي فردي دانشآموزان و فرهنگ هر منطقه شيوههاي منحصر به فرد و داراي بيشترين ميزان بازدهي آموزشي را انتخاب و تلاش کنند با بالاترين درجه از احساس مسووليت در بدنه سيستم آموزشي براي ارتقاي سطح آموزش کشور گام بردارند. آخرين جمله اين معلم را ميتوان به نوعي فلسفه و رکن اصلي ديدگاه و مشي آموزشي وي خواند آنجا که ميگويد: محصول يادگيري مهم نيست بلکه فرآيند يادگيري مهم است و متاسفانه اين نکته از سوي بسياري از همصنفان وي رعايت نميشود.
به عقيده بسياري از کارشناسان منابع انساني كه در واقع زيرساخت آموزش و پرورش هستند متاثر از وقايع و فراز و نشيبهاي اجتماعي و بعضي باورهاي تحميلي از سوي عوامل بيروني، دچار نوعي بي انگيزگي و به دنبال آن ركود علمي گرديدهاند كه پيامدهاي زيان بار و مخرب آن علاوه بر خود منبع بر روي محصول نيز اثر گذاشته و محصول آينده را صرفا با ارزشهاي كمي تربيت نموده و كمتر به كيفيت كه در اينجا همان خلاقيت و مهارتهاي لازم است، پرداخته ميشود .
پژوهشها نشان ميدهد ديدگاه سنتي مديران و معلمان، فضاي نامناسب، محتوا محوري، ارزش گذاريهاي قالبي و كمي و انحراف مسير ارزش يابي مستمر از اهداف تعريف شده از جمله مهمترين عواملي است که باعث ميشود شيوههاي نوين آموزشي در آموزش و پرورش ان گونه که بايد مورد حمايت و توجه قرار نگيرد. اين در حالي است که تجربه نشان داده است اگر مدير يک واحد آموزشي خود خلاق و مبتکر و داراي نظرات کارشناسي شده و به روز باشد ميتواند با ايجاد تحول مثبت در فضاي آموزشي و زير مجموعه خود محيطي ابتکاري و جذاب با راندمان بالاي آموزشي و کيفي براي دانشآموزان به وجود آورد.
مدرسه پسرانه عماربن ياسر يکي از مدارس نمونه منطقه ده تهران است که با معيارهاي امروزه مدرسه اي هوشمند سازي شده و مجهز به تکنولوژيهاي نوين آموزشي محسوب ميشود که چند سال است توانسته تحولي مثبت در نوع نگاه به مقوله آموزشي در بين اوليا و مربيان به وجود آورد.استفاده از وسايل کمک آموزشي و تکنولوژي روز در کنار توجه به ابزارهاي مدرن نظير اينترنت، آزمايشگاههاي علمي و آموزشي و به کارگيري آخرين متدهاي آموزش و پرورش در کلاسهاي درس با تجهيزات الکترونيکي سبب شده است ساختار سنتي آموزش با شيوههاي آموزشي مبتني بر رسانههاي الکترونيکي و سي ديهاي چند رسانه اي پيوند خورده و بازدهي مناسب در نمرات و بازده آموزشي دانشآموزان داشته باشد. سعيده کاظميان جاويد مدير اين واحد آموزشي در خصوص روند دست يابي به اين موفقيتها ميگويد: استفاده از روش هاي جديد و نوين در آموزش در ارتقاي کيفيت و بازده آموزش دانشآموزان نقشي موثر دارد ؛ به طور کلي با توجه به اينکه اکثريت دانشآموزان با به کارگيري دستگاهها و وسايل ارتباطي جديد آشنايي بيشتري دارند لذا با به کارگيري روشهاي نوين دانشآموزان چون خود علاقه و تسلط زيادي روي اين روشها دارند لذا با علاقه بيشتري نسبت به مرور درس و مطالب اقدام ميکنند که اين امر خود باعث افزايش سطح علمي آنان ميشود. اين مدير با تاکيد بر اين نکته که معلمان بايد به علم روز و جديدترين روش هاي آموزشي آشنا باشند ميگويد: با توجه به پيشرفت دانشآموزان و اشراف و آشنايي زياد آنان به وسايلي مانند اينترنت و مطالب علم رايانه سطح سوالات و درخواستهاي آنان نيز افزايش پيدا کرده است لذا معلمان نيز بايد با آشنايي به اين روش ها و به روز نمودن علم خود بتوانند پاسخگوي اين نياز باشند.
کاظميان جاويد در پاسخ به اين سووال که در مدارس ايران مديران تا چه ميزان از ابتکارهاي آموزشي معلمان حمايت ميکنند، معتقد است: اگر در مدارس ايران مدير آموزشي باشد و خود با روشها و مهارتهاي جديد آشنايي داشته باشد و خود نيز خلاق و مبتکر باشد ميتوانداز نظر فکري حامي معلمان مبتکر و خلاق باشد ولي با توجه به شرايط مادي مدارس امکان حمايت مالي در مدارس بسيار کم است.اين مدير در پاسخ به اين سوال که چگونه ميتوان در بهبود امور آموزشي در مدارس موفق بود تاکيد ميکند: به منظور بهبود امور آموزشي اولين گام ايجاد انگيزه در آموزگاران و معلمان است چراکه معلم با انگيزه در امر آموزش موفقيت بيشتري دارد پس از آن برگزاري کلاسهاي آشنايي با روشها و متدهاي نوين آموزشي ميتواند در بهبود اين امر موثر باشد.به گفته کاظميان جاويد استفاده ازاساتيد فن ايجاد رغبت و انگيزه در ياد گيرندگان و استفاده بهينه از امکانات آموزشي و توضيح و توجيه اثر بخشي اين امور آموزشي به معلمان از بهترين روشهاي بهبود راندمان آموزش و بهرهوري کلاسهاي آموزشي است.
بر اساس نتايج يک پژوهش عوامل متعدد و بسياري در ايجاد مشکلات در خصوص يادگيري دروسي مثل رياضي براي دانشآموزان نقش دارد.علل بسياري در پايين بودن نمرات امتحاني تاثيرگذار است. از جمله آنها ميتوان به پايه ضعيف در درس رياضي از سالهاي قبل، قبولي با استفاده از تکماده در خرداد سال قبل، قبولي با استفاده از تقلب و گفته شدن سوالات قبل از امتحانات،کم هوشي و ديرآموزي بعضي از دانشآموزان، نداشتن اعتماد به نفس در درس رياضي، مشکلات جسمي بعضي از دانشآموزان، سوء تغذيه و ضعف چشم اشاره کرد.
به اعتقاد کارشناسان آموزشي اقدامهايي که براي چنين دانشآموزاني ميتوان انجام داد را ميتوان اين گونه بيان کرد: ابتدا بايد در چند جلسه اعتماد به نفس دانشآموزان را تقويت کرد. برگزاري امتحانات به صورت کتاب باز (open book) ميتواند انجام شود تا دانشآموزان اعتماد به نفس پيدا کنند. بايد آنها را تشويق کرد که خودشان مطالب را ياد بگيرند و تمرينها را حل کنند و زود نااميد نشوند.اگر دانشآموزي تمريني را حتي ناقص حل کند، بايد او را تشويق کرد و نمرات بيش از حقش به او داد. هر بار که با کوچک ترين مطلبي يک نمره خوب براي دانشآموز گذاشته شود، کم کم اين دانشآموز از درس رياضي و معلم رياضي خوشش ميآيد. بايد سعي کرد ضعفهاي دانشآموز را به رويش نياورد.با هم مطالعه کردن يکي از روشهاي شناخته شده و موثر يادگيري در ميان دانشآموزان است. پژوهشهايي که درباره اثربخشي از روش مطالعه مشارکتي انجام گرفته است نشان داده اند، دانشآموزان و دانشجوياني که به اين طريق مطالعه ميکنند، از کساني که مطالب را براي خودشان خلاصه ميکنند يا صرفاً به مطالعه مطالب ميپردازند، بيشتر ميآموزند و آموختهها را براي مدت طولاني تري در ذهن نگه ميدارند.به همين جهت گروهبندي دانشآموزان در کلاس که متشکل از دانشآموزان ضعيف و قوي و متوسط باشد، در رفع اشکالات درسي آنان بسيار مؤثر است. نوشتن چک نويس هم در بسياري از دانشآموزان کمک کننده است. تمرين و تکرار در زمانهاي متفاوت هم در به خاطر سپاري و يادگيري مطالب رياضي نقشي اساسي دارند که معمولاً دانشآموزان ضعيف از آن غافل هستند.
البته ميتوان از راههاي مختلف ديگر به يادگيري رياضي در سطح مدارس کمک کرد که عبارتند از ايجاد امکانات لازم براي افزايش سطح فرهنگي خانواده که بتواند بسياري از مشکلات درسي فرزند خود را بر طرف کند.آموزش روشهاي جديد تدريس به معلمان و حذف روشهاي سنتي و تهيه وسايل کمک آموزشي در زمينه تدريس و طرح درس معلم نيز از ديگر راه کارهاي ارتقا بازده کاري آموزشي است.اگر معلم براي خود طرح درس داشته باشد يعني يقيناً بداند که در هر جلسه چه مطالبي ميخواهد درس بدهد و اين موضوع چه مشکلاتي دارد و در ضمن سعي کند که با استفاده از تجربيات گذشته در حداقل زمان و کمترين کلام، حق درس را ادا نمايد.
نخستين گام اين است که دبير تعداد صفحات کتاب را به تعداد جلسات مفيد نوبت يا سال تقسيم کند و ببيند در يک جلسه دقيقاً چند صفحه بايد تدريس کند و اگر لازم شد ابزار و وسايل کمک آموزشي از قبل تهيه شده را به کلاس برده و مورد استفاده قرار گيرد. قسمتي از همکاري و همياري بچهها در خارج از کلاس يا در منزل صورت پذيرد. مثلاً بچهها در منزل اشکالي را روي مقوا بکشند يا اجسامي بسازند يا اشکالي ببرند يا جدولهايي را تنظيم کنند منتهي با پرسش و سوال در کلاس دانشآموز را فعال کرد. بايد توجه داشت تا زماني که معلم رو به تابلو و پشت به بچهها تندتند فرمول نوشته، تخته را سياه کرده و پاک کند و در آخر درس رو به کلاس برگردانده و بگويد: بچهها درس براي روز بعد از فلان صفحه تمرين حل کنيد. همواره بچهها در رياضي ضعيف خواهند ماند. تا زماني که معلمان رياضي مخصوصاً در مقاطع ابتدايي هنوز از روشهاي قديمي حفظي براي تدريس رياضي استفاده ميکنند، بيشتر دانشآموزان ابتدايي از رياضي گريزان خواهند شد.بيشتر شکوههايي که دانشآموزان از نحوه تدريس معلمان دارند، به اين دليل است که هنگام تدريس، هنوز يک مفهوم براي آنان جا نيفتاده است، به مثالهاي مشکل روي ميآوريم و به حل آنها ميپردازيم و دانشآموز را درگير محاسبات پيچيده و طولاني ميکنيم. در صورتي که بايد براي جا انداختن مفاهيم مشکل، از سؤالات سادهتر شروع کنيم.براي نفوذ در مخاطب، بايد ساز و کار يادگيري او را شناخت و با او ارتباط برقرار کرد. بعضي انسانها از طريق تصوير و بعضي از طريق شنيدن بهتر ياد ميگيرند.اغلب، نشان دادن يک شکل همراه با يک مثال شهودي ميتواند، به تفهيم بهتر و بيشتر مطالب کمک کند. اگر ارتباط درستي با دانشآموز برقرار نشود، زمان زيادي از تدريس صرف آموزش يک مفهوم خواهد شد.
برخي از نمودهاي ارتباط صحيح نداشتن با دانشآموز را ميتوان در رفتارهايي مثل سخن گفتن با تخته و ديوارها و کف اتاق و سقف، به جاي نگاه کردن به دانشآموزان هنگام سخن گفتن، استفاده کردن از برخي جملهها، نظير: اين مطلب ساده است، بديهي است و واضح است. نشان ندادن هيجان. دائم به ساعت نگاه کردن.به خاطر نداشتن نام دانشآموزان و تشويق نکردن دانشآموزان مشاهده کرد که بايد از اين گونه رفتارها در کلاس خودداري شود.اغلب معلمان ترجيح ميدهند تمام قسمتهاي آموزش را خودشان انجام دهند، حتي بعضي از معلمان ترجيح ميدهند، تماميتمرينها را خودشان حل کنند. چرا که معتقدند، دانشآموزان تسلط کافي ندارند و اگر آنان تمرينها را حل کنند، بخشي از وقت کلاس گرفته ميشود. در صورتي که به جاي اين گونه صرفهجوييها در زمان، بايد راهکارهاي ديگري يافت.در اين رابطه ميتوان به برخي از موارد راه گشا اشاره کرد: معرفي يک کتاب تمرين در کنار درس ميتواند، زمان زيادي براي آموزش بهتر ذخيره کند. اين که بدانيم کدام تمرينها را در کلاس حل کنيم خود مسألهاي مهم است که از راه تجربه به آن ميرسيم. ولي پرداختن به برخي سوالات و آنها را بهتر و کامل توضيح دادن و راهنمايي کردن و دادن جواب نهايي به تمرينها، ميتواند در زمان تدريس صرفهجويي کند. در مورد حل تمرين ها بايد توجه داشت که مدت تمرين کوتاه باشد، و در صورت لزوم با فاصله تکرار شود. کار تمرين به صورت عادي ممکن است کسالتآور شود و اگر طولاني نيز باشد، علاقه به مطلب را از بين ميبرد. تأکيد بر درستي جواب مسأله باشد، نه بر سرعت به دست آوردن آن.يک سوال حساب شده و مناسب ميتوان، زمينه ساز يادگيري يک مفهوم باشد، ميتواند انگيزه دانشآموزان را نسبت به آنچه به او آموزش داده ميشود بالا ببرد و همچنين، ذهن کنجکاو را با مسأله درگير کند. ولي بعضي از اوقات در ارتباط با موضوع سوال کردن برخوردهايي در کلاس ميشود که ظاهراً براي صرفه جويي در زمان تدريس است ولي در باطن سرعت آموزش و ياددهي را کاهش ميدهد.معلمان بايد علاقه و محبت خود را هم به صورت کلامي و هم از طريق ابزارهاي غيرکلاميچون: توجه تمام و کمال به دانشآموزان، حفظ و تداوم ارتباط چشمي با آنان، لبخند زدن و ايما و اشاره نشان دهند.ما اغلب فراموش ميکنيم که بيشتر دانشآموزان براي معلماني که محبت ميکنند و معلماني که آنها را مورد احترام قرار ميدهند هر کاري را انجام ميدهند، حاضرند هر کاري بکنند تا تأييد چنين معلماني را به دست آورند.
آشکار است که معلمان بايد در ابراز علاقه و محبت خويش نسبت به دانشآموزان صادق باشند و هرگونه، احترام آنان، نزد دانشآموزاني که رياکاري و دو رنگي ميبينيد، رو به افول ميگذارد.بايد آموزشوپرورش در دوران ابتدايي و راهنمايي بر عملکرد معلمان رياضي بيشتر نظارت داشته باشد و صرفاً به درصد قبولي اکتفا نکند بايد براي معلمان رياضي هر سال کلاسهاي موثر ضمن خدمت برگزار شود و نهايتاً معلمان بايد تصميم بگيرند که در مورد تدريس و نحوه يادگيري دانشآموزان در درس رياضي تغييراتي ايجاد کنند و از روشهايي استفاده کنند که دانشآموزان در کلاس فعال باشند و در آنها ايجاد انگيزه شود.
نبايد دانشآموزان به حفظ طوطي وار فرمولها و مطالب وادار شوند. معلمان بدون آگاهي از روان شناسي، جامعه شناسي روشهاي آموزشي، اصول يادگيري، نحوه ارزشيابي و طرح درس و استفاده از وسايل کمک آموزشي، نميتوانند وظيفه خطير خود را در عصر کنوني به نحو شايسته انجام دهند.ضرورت تغيير و تحول در شيوههاي آموزشي اگر چه يک ضرورت است اما اجراي آن تنها متکي به معلمان نيست و در اين راستا بخش فراواني از مساله در گرو حمايت و توجه به ابزارهاي اين تحول يعني معلمان است و براي نيل به اين هدف بايد به صورتي دو سويه شرايط را براي معلمان نيز مهيا کرد.تحول اساسي و پايدار در هر جامعه در گرو متحول شدن نظام تعليم و تربيت آن جامعه است و محور اصلي تحول و توسعه نظام تعليم و تربيت بهبود کيفيت کار معلم، شناخت و ويژگيهاي آنها ميباشد.
معلمان به عنوان پايهگذاران انديشههاي علمي، مبلغان ارزشها و مسووليتهاي اجتماعي به کودکان ما ميباشند و حرف اول را در تربيت منابع انساني ميزنند و هيچ حرفهاي همچون شغل معلمي تاثير موثري در جوامع ندارد. طرفداران و مبلغان تحول و توسعه در جوامع بايد بيش از هرکس حاميان واقعي معلمان باشند و سياست گزاران آموزش و پرورش با در نظر گرفتن حقوق و مزاياي شغلي ويژه براي معلمان مدارس و يا دارا بودن مدرک تحصيلي و تخصص و تعهد مورد نظر، دغدغههاي زندگي را براي آنان کاهش دهند زيرا معلم يک هديه الهي است و بسياري از بزرگان فرهنگ ما و ديگر فرهنگها افتخارشان اين بوده که سالهاي پربرکت عمر خود را در مدارس طي کرده اند نظير پياژه، اريکسون، مرحوم باغچهبان، استاد نيرزاده، شهيد رجايي، باهنر و ... از طرفي معلمان بايد بدانند در چه شرايط متحول جهاني زندگي ميکنند فکر و عمل و توان خود را محدود به مرزهاي جغرافيايي خود نکنند از قدرت ابتکار، خلاقيت و مهارت برخوردار باشند، فعاليتهاي خود را محدود به چند کتاب يا جزوه که در مراکز تربيت معلم يا در طول کار خود با آن آشنا شده اند نکنند زيرا که دنياي پيچيده و متحول امروز مستلزم يادگيري مداوم و فرزند زمان خود بودن و فعاليت، حساسيت و خلاقيت است و به گفته آلبرت انيشتين ، افراد انساني را نبايد همچون ابزارهايي بيجان در نظر گرفت و جوانان را به مثابه شخصيتهاي متعادل و موزون بايد به جامعه تحويل داد.تنها تهيه ابزارها، نميتواند اصلاحات وسيع مورد نياز را فراهم کند تا شاهد افزايش چشم گير استفاده مؤثر از فناوري در آموزش باشيم، مگر اين که تغيير قابل ملاحظه اي براي پشتيباني از معلمان در نظام مدارس به وقوع بپيوندد.
معلمان فداکار بسياري هستند که انگيزه اصلي آنها، کمک به يادگيري کودکان است. آري، اغلب اين معلمان در نظام گم ميشوند، اما هنوز تواناييهاي بالقوه زيادي وجود دارد که ميتواند اصلاحات مهمي در نظام آموزش ايجاد کند .اگر فناوري عامل مهمي در اصلاح آموزشي است، پس معلمان بايد براي توليد و استفاده از محصولات آموزشي فناوري محور قويتر شوند. براي ايجاد اين گونه اصلاحات بايد اين تغييرات صورت گيرد:در مرحله نخست معلمان براي نوآوري در برنامه درسي و روش، نياز به آزادي بيشتري دارند. به نظر ميرسد، نوعي ترس باعث ميشود که معلمان نتوانند به نحو احسن تدريس کنند و معمولاً مجبور ميشوند، برنامه درسياي را اجرا کنند که از طرف حاکمان سياسي يا سرمايهگذاران آموزشي تحميل شده، نه از طرف جامعه محلي. اکثر معلمان در اين زمينه تجاربي دارند که بيان کننده همين مطلب است.
معمولاً معلم ميداند موضوع مورد نظر خود را چگونه آموزش دهد، اما در برابر بعضي از برنامههاي درسي و يا روشهاي اعمال شده، درمانده ميشود.مساله دوم مشوقها است، معلمان براي نوآوري نياز به مشوق دارند. دريافت حقوق بر مبناي زمان و نه بر مبناي شايستگي و لياقت در هر نظامي، بزرگترين تهديد کننده نوآوري است. چرا معلم خطر کند و وقت صرف کند، در حالي که هيچ اميدي به پاداش بيروني يا مشوق نيست.نکته بسيار جالب اين که، اغلب معلمان وقت و پولشان را تنها به سبب فداکاري شان به کودکان صرف ميکنند. در شرايطي که براي معلمان انگيزه و نوآوري ايجاد شود، محصولات و برنامههاي آموزشي فوقالعادهاي تهيه ميشود.سومين عامل کمک به آنهاست زيرا معلمان براي نوآوري نياز به کمک دارند. اين مورد شامل حال همه معلمان ميشود. چرا معلم بايد همه کارهاي مربوط به ويرايش، خدمات فني و ساير موارد مربوط به کارهايش را خودش انجام بدهد در بعضي از سازمانهاي ديگر، معمولاً مديران از کارکناني که توانايي فايده رساندن به سازمان را دارند، پشتيباني ميکنند. اگر والدين بتوانند داوطلبانه براي انجام کارهاي فني و خدماتي به نظام مدرسه کمک کنند، زمينه اي فراهم ميشود تا معلمان بتوانند به نقش اصلي آموزش خود توجه بيشتر داشته باشند و اقدام به ابداع و ارائه راه حلهاي نو و خلاق بکنند. در اين صورت به طور حتم نوآوري حاصل ميشود.مورد بعدي داشتن ابزار مناسب است. معلمان بايد رايانه شخصي داشته باشند. آنان براي طراحي، آماده سازي، و ارائه مواد يادگيري به ابزارهايي نياز دارند. ابزار چند کارکردي عصر اطلاعات، رايانه شخصي است. براي هر معلمي بايد رايانه تدارک ديده شود تا اين که اکثر آنان رايانه شخصي داشته باشند. بدون آن احتمال انتشار نوآوريهاي مهم فناوري محور بسيار کم است. در اين راستا دانشآموزان نيز بايد به رايانه شخصي دسترسي داشته باشند. هفتهاي يک ساعت به سايت رايانه رفتن را نميتوان، دسترسي داشتن به رايانه يا رايانه شخصي تلقي کرد. در اندک مدارسي که رايانه در دسترس همه دانشآموزان قرار ميگيرد، نوآوريهاي بسيار جالبي رخ ميدهد.فناوري آموزشي به خودي خود نميتواند، اصلاحات بنيادي در آموزش و پروش ايجاد کند. ولي با اصلاحات مناسبي که انجام دادن آنها چندان هم مشکل نيست، ميتوان به اصلاح آموزشي رسيد و آن از طريق معلمان است. و اما آنها به چه چيزهايي نياز دارند.آنها به توسعه ابزارهاي مناسبي نياز دارند که حاوي اصول اوليه آموزش باشد و معلمان را به توسعه محصولات فناوري محور براساس اصول آموزش مؤثر، راهنمايي کنند.
فناوري زماني قادر به اصلاح آموزشي است که به معلمان اجازه نوآوري و خلاقيت داده شود، به آنها آزادي عمل داده شود و مشوقهاي مناسبي براي آنان تدارک ديده شود. و همچنين بايد براي ايجاد اصلاح آموزشي و نوآوري، براي معلمان ابزارهاي فناوري (هم نرمافزار و هم سختافزار رايانهاي ) تهيه شود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعاتی وزارت آموزش و پرورش، گفت: کاهش ۴۰ دقیقه ای زمان برگزاری هر جلسه کلاس درس در همه پایه های تحصیلی اجرایی شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، منوچهر فضلی خانی افزود: تا پیش از این، هر جلسه کلاس درس در مدارس 90 دقیقه بود که این زمان طولانی باعث خستگی و بی حوصلگی دانش آموزان و کاهش یادگیری آنها می شد بنابر این بر اساس طرح نظام تحول بنیادین آموزش و پرورش، زمان هر کلاس درس را به 50 دقیقه رسانده ایم.
وی با بیان اینکه کلاس های 50 دقیقه ای باعث افزایش یادگیری و تنوع در دروس ارائه شده در یک روز تحصیلی می شود، گفت: کاهش ساعت کلاس در مدارس همه مقاطع تحصیلی اعمال شده است ولی هنوز در برخی مدارس که تعداد زیاد دانش آموز و یا چند پایه دارد، اجرا نشده است اما باید تلاش شود که از سال تحصیلی آینده در این مدارس نیز ساعت هر کلاس کاهش یابد.
فضلی خانی پژوهش محوری و ارتقاء فرایند کیفی در مدارس را از مهمترین برنامه های وزارت آموزش و پرورش دانست.
* لازم به ذکر است که در سخن معلم چندی پیش ، پیشنهاداتی در مورد تغییر ساعات کلاسی و برنامه زمانی درسی مطرح شده بود . ( این جا را بخوانید )
معرفی کتاب: ساختار گرایی
نویسنده:ژان پیاژه
مترجم:رضا علی اکبرپور
ناشر:کتابخانه،موزه ومرکز اسناد مجلس شورای اسلامی ، تهران،1385 تعداد صفحات: 180
(عزت اله مهدوی )
این کتاب در زمانی منتشر شد (1968) که مکتب ساختار گرایی ، نفوذ عمیقی بر محافل علمی آن دوره داشت.انتشار تحقیقات و نظریات اندیشمندانی همچون فردینان دو سورسور (1913-1875) در زبان شناسی و امیل دورکیم (1917-1858) در جامعه شناسی و کلود لوی استروس(1908تولد)در مردم شناسی و رولان بارت (1980-1915)در نقد ادبی و نشانه شناسی ، ساختار گرایی را به عنوان یک جنبش و رویکرد مدرن در زمینه های مختلف فرهنگی و معرفت شناسی و به طور عمده درعلوم انسانی ،معرفی کرد.
ساختار گرایی عمل،اختیار و آگاهی انسان را به عنوان "سوژه" نفی می کند و در جست و جوی ساختارهای پنهان و ناآگاهی است که وجوه مختلف زندگی، بازتولید آن به شمار می رود. ساختارگرایان معتقد بودند برای فهم پدیده ها باید به ساختارهای ذهنی و فرهنگی نهفته و مسلط رجوع کرد و اصولاً می توان در پس هر فرآورده فرهنگی عناصری یافت که رابطه ای شبکه وار با یکدیگر دارند و این روابط، ساختاری کلی را تشکیل می دهند که نهایتاً در کانون و هسته پدیده فرهنگی مورد نظر نهفته است.وقتی این ساختار کشف شود،همه اجزاء را می توان به عنوان باز تولید،بر حسب آن ساختار توضیح داد.
ژان پیاژه(1980-1896) ساختار گرایی را شیوه ای از تحلیل واقعیاتِ مشاهده شده می داند."زیرا ساده کردن یک دامنه معرفتی به یک ساختار خود - سامانده در ما این احساس را به وجود می آورد که موتور محرّکۀ داخلی آن نظام معرفتی را در اختیار گرفته ایم." ساختار،نظامی از "تبدیل ها"ست که قوانین خود را دارد و هر ساختار در اثر این تبدیل ها به "نگهداری و غنای "خود کمک می کند.در منطق و ریاضیات، به کمک ساختار می توان زمینه را برای "صورت بندی "فراهم آورد.پیاژه برای ساختار سه ویژگی اساسی را مطرح می کند: کلیت، تبدیل و خود ساماندهی.
کتاب از هفت فصل تشکیل شده است.فصل اول به طرح مسائل و تعاریف و ویژگی ها اختصاص می یابد.در فصل دوم به موضوع ساختارهای ریاضی و منطقی و در فصل سوم تا هفتم به ساختارهای فیزیکی و زیست شناختی، روان شناختی،زبان شناختی و کاربرد ساختارها در مطالعات اجتماعی و فلسفی می پردازد.
در پایان نیز بخشی به عنوان نتیجه گیری وجود دارد.ژان پیاژه می نویسد:"هرچند که تاریخ ساختار گرایی علمی بسیار طولانی است، اما درسی که باید از آن فرا گرفت این است که موضوع آن نمی تواند یک دکترین یا فلسفه باشد (در غیر این صورت ساختار گرایی خیلی سریع دچار کهنگی می شد)،بلکه باید اساساً موضوع آن به یک شیوه مربوط گردد،یعنی فنی بودن،تکالیف،درست کاری فکری و پیشرفت در تقریب های متوالی."
کتاب ساختار گرایی،در حقیقت مجموعه کوچکی است به قلم اندیشمندی بزرگ که به جمع بندی و معرفی دوره ای از فعالیت فکری دانشمندانی می پردازد که وجودشان بیشتر به یک معجزه شبیه است.
مقدمه
می خواهیم نگاهی داشته باشیم به وضعیت تحقیق و پژوهش در آموزش و پرورش و جامعه امروز و در این راستا بهتر دیدیم که بی پرده و شفاف حرف ها را بزنیم ، شواهد را بیاوریم و بعد هم نتیجه گیری کنیم.
در این چند صفحه، نگاهی انتقادی و با طنزی پنهان به وضعیت تحقیق و پژوهش در جامعه امروز داریم که از دید نگارنده به هیچ عنوان اوضاع جالبی ندارد و به عبارت دیگر در حال احتضار است.
این نوشتار اگر چه با زبان طنز است اما به اندازه کافی تلخ است. آن چنان که امیدوارم کام مسئولین را به اندازه کافی تلخ کند تا شاید گرهی از این کلاف پیچیده و سردرگم باز شده و جامعه بهتر و بیشتر در مسیر پیشرفت قرار گیرد .
شاید بتوان سطرهای آینده را به نوعی یک کاریکاتور دانست از آن جهت که سعی در بزرگ کردن عیوب و نشان دادن آن به خواننده داشته و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی کند. از نقاط قوت رد شده و فقط به ذکر نقاط ضعف بسنده کرده است. خود من بالشخصه در این شرایطی که جامعه ما با آن درگیر است چنین ادبیاتی را بیشتر ترجیح می دهم. ادبیات انتقادی که مانند یک کاریکاتور عیوب را بزرگ جلوه داده و دعوت به حذف و رفع آن می کند. این کاریکاتورها و این گونه نثرها به جهت نشان دادن ایراد ها و کاستی های جامعه مانند روشنایی یک رعد و برق می ماند که برای یک لحظه کجی راه را ، جهت درست را و نقشه راه را به بیننده نشان می دهد و همین مقدار هم برای یک درمانده و ابن السبیل کفایت می کند و مگر رعد و برق در یک شب ظلمانی با یک راه گم کرده چه کاری دارد جز اینکه راه را نشانش دهد و جز اینکه به دردش می خورد؟ این وسط ممکن است چند درخت هم بسوزد که این تقصیر رعد و برق نیست و به تر دامنی درختان بر می گردد.
و من الله التوفیق
***
پژوهش چیست؟
طبق تعریف ویکی پدیا یا دانشنامه آزاد اینترنتی پژوهش یا تحقیق یک روند هوشمندانه، هوشیارانه و سامان مند برای یافت، بازگویی و بازنگری پدیدهها، رخدادها، رفتارها و انگاشته ها است. پژوهش همچنین برای استفاده از پدیدههای موجود برای دست یافتن به راهکارهای عملی و فناوریها بهکار میرود. به طور معمول پژوهشگر نتایج پژوهش خود را در مجلههای علمی ارائه میدهد. پژوهش در دو بعد «یافت پرسش پژوهش» و دیگر «پاسخ دادن به آن» میباشد.
این یک تعریف استاندارد و کلی درباره یک فرآیند است که به روشنی مراحل کار را نشان می دهد. بهتر است این سوال را به گونه دیگر مطرح کنیم:
تعریف پژوهش در جامعه امروز ما چیست ؟
طبق شواهد پیدا و ناپیدا و وضعیت موجود در مدارس، دانشگاه ها و اکثر مراکز آموزشی از نظر من تحقیق یک فرآیند خاص است که صرفا برای اخذ نمره یا رتبه شغلی انجام شده و در سایر امور تقریبا محلی از اعراب ندارد. میزان کار و انرژی صرف شده و البته زمان طی شده در این فرآیند ارتباط مستقیم با سواد کامپیوتر و اینترنت و در غیر این صورت ارتباطات اجتماعی و دسترسی به کافی نت ها و مراکز تکثیر دارد. موضوع ، منابع و شرایط تحقیق به هیچ عنوان ملاک ارزشیابی نبوده و عواملی از جمله زیبایی ، وزن ، تعداد صفحات و ایضا ارتباطات اجتماعی در طی مرحله و توفیق در دست یابی به نمره یا درجه مهمتر است!!
اگر نگارنده متهم به بدبینی نشود باید قبول کنیم که اوضاع امروز تحقیق و پژوهش در کشور ما اگر از تعریف فوق بدتر و بغرنج تر نباشد، بهتر نیست!!
بار دیگر به تیتر و عنوان این مقاله نگاهی بیندازیم: "تحقیق و پژوهش در آموزش و پرورش"
آیا این جمله در آموزش و پرورش امروز ما ، محلی از اعراب دارد؟
چند درصد دانش آموزان و یا فرهنگیان ، مقاله ها یا تحقیق هایشان را به صورت استاندارد و با رعایت حقوق تولید کننده و با تکیه بر دانش ، اطلاعات عمومی و جست و جوگری خودشان انجام می دهند؟
چند درصد تحقیق ها و مقالاتی که تحویل واحد پژوهش ادارات و یا کارگزینی های ادارات می شود تا کارمند با آن رتبه شغلی بگیرد واقعا حاصل دسترنج و تحقیق خود کارمند است؟
چند درصد از تحقیق ها و مقالات تحویل داده شده به ادارات و کارشناسی های مربوطه در ارتباط با ارتقاء شغلی واقعا بررسی ، ارزیابی و یا حداقل خوانده می شود؟
چند درصد از دانش آموزان و دانشجویان اهل تحقیق و پژوهش هستند و با اصول و قواعد آن آشنا می باشند؟
پاسخ این سوال ها – اگر منصفانه و به دور از مصلحت اندیشی باشد- مطمئنا یک نشانه بد برای یک جامعه متمدن است که در آن بسیاری چیزها از جمله تحقیق و پژوهش به بازی گرفته شده است...
وقتی دانشجوی دوره دکترای در یک دانشگاه معتبر برای ثبت نام اینترنتی اش از سر نابلدی و نه کمبود وقت دست به دامان بنده می شود این سوال در ذهن من پیش می آید که این فرد با این سواد ارتباطی چگونه تا این مرحله بالا آمده است؟ بعضی چیزها ناهنجاری است و متاسفانه بعضی از ناهنجاری ها بسیار عادی. این روزها واژه ای که به اصطلاح روی بورس است و برای بعضی ها حسابی نان دارد " تحقیق و یا پایان نامه آماده" است. و این سرآغاز یک فاجعه است.
"تحقیق آماده" پنیر پیتزا نیست که پشت شیشه بقالی ها آگهی اش را بچسبانند و مشتریان اش هم مردم عادی باشند "تحقیق آماده" یک کالای لوکس و پر فروش است که متاسفانه مشتری های آن دانش آموزان ، دانشجویان ، فرهنگیان و در مضحک ترین و البته اسفناک ترین حالت، اساتید دانشگاه هستند.
"تحقیق آماده" به مانند یک فرد مسلول است که انواع و اقسام بیماری های واگیر دار دیگر از قبیل دزدی فرهنگی ، بی مسئولیتی، نداشتن عزت نفس ، درآمد شبهه ناک و هزاران گناه و معضل دیگر از جوارحش بیرون می زند و باعث و بانی تمام این فعل و انفعالات فقط یک کلمه است: "دروغ"
به قول معصومین ما "تمام بدی ها در خانه ای جمع شده و کلید آن خانه دروغ است"
دانش آموز یا دانشجویی که بعد از خرید یا کپی مقاله و یا تحقیق اسم خودش را با افتخار روی آن تایپ کرده و به استاد ارائه می دهد خودش هم می داند که دارد دروغ می گوید !!
پای درددل تمامی این افراد نشسته ام و دلیل ها و توجیه هایشان را برای این کار شنیده ام. این جماعت خودشان هم قبول دارند که یک گوشه کار می لنگد اما با رندی تمام توپ را به زمین طرف مقابل پرتاب می کنند و خود را هم تبرئه کرده و خلاص...
در سنگ نبشته های تخت جمشید این جمله به چشم می خورد:
خدایا این کشور را از قحطی، دشمن و دروغ حفظ فرما
سوال اینجاست که این ملت با این عقبه تاریخی(بیش از 2500 سال) و این عقبه درخشان فرهنگی(دین مبین اسلام دروغ را گناه کبیره می داند) چرا و چگونه به جایی رسیده است که در عادی ترین و پیش پا افتاده ترین کارها هم به دروغ متوسل شده کارش را راه می اندازد ؟
چرا نسبت به یک گناه کبیره که آثار اجتماعی آن بسیار وحشتناک تر از گناهان دیگر است تا این اندازه اهمال کار و بی تفاوت شده است ؟
پاسخ به این پرسش نه جایش در این نوشتار است ( که وقتش نیست) و نه بنده حقیر کارشناس فرهنگی هستم ( یعنی توانش هم نیست!)
اما اگر بخواهم فقط به اوضاع و احوال تحقیق و پژوهش بپردازم و وضعیت موجود رابه عنوان یک شهروند نقد کنم و برای این معلول! علت دست و پا کنم باید به این عوامل اشاره کنم:
ادامه دارد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
خلاصه ای از کتاب « آموزش قلب ها و اندیشه ها »
( تجارب آموزشی ژاپنی ها در مراکز پیش دبستانی و دبستانی )
(چاپ ششم -1391 )
نویسنده: دکتر کاترین لوئیس ( مرکز انتشارات دانشگاه کمبریج )
ترجمه : حسین افشین منش ، شیده ایل بیگی طاهر
ناشر : انشارات سازوکار ( 66970152 – 66461900 -021 ) تعداد صفحه : 348 صفحه
اندازه كتاب: رقعی
تلخیص : اسحاق قصوری درگاهی/ دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه آموزش و پرورش/ پ.ن تهران جنوب
نویسنده این کتاب به دیدگاه های متفاوتی دست یافته است و بر اساس آن توفیق های آموزشی ژاپنی ها را در رفع آنی نیازهای بچّه ها به دوستی ، تعلق خاطر و فرصت هایی برای ایجاد زندگی مدرسه ای می داند . از جمله دیدگاه های مذکور از این قرار است :
* مهدکودک های ژاپن به بازی های آزادانه کودکان – و نه اجرای دستورالعمل های کلاسی – اصرار دارند .
* مدارس ابتدایی در ژاپن بیشتر به مهربانی ، رأفت ، همکاری و استقامت در بین دانش آموزان اصرار دارند تا به کسب نمرات امتحانی .
** * دانش آموزان ژاپنی حتی کلاس اولی ها از اختیارات زیادی برخوردارند ، آن ها همکلاسی هایشان را ساکت می کنند ، جلسات کلاسی را اداره می کنند و فعالیت های کلاسی را شکل می دهند .
* * دانش آموزان ژاپنی در گروه های 4 نفره یا بیش تر ، فعالیت های هنری ، علمی و نیز تقسیم غذا را انجام می دهند . از نظر آموزگاران وقتی این گروه های کوچک شبیه یک خانواده شوند ، زمان یادگیری فرا رسیده است . آن ها به مدرسه می آیند تا بفهمند آن جا مکانی است که دوست داشتنی های آن ها را در خود دارد و به همین خاطر ، انگیزه پیدا می کنند تا در یادگیری سخت کوش باشند و از همکلاسی هایشان مراقبت کنند .
بسیاری از آموزگاران آمریکایی مانند همتایان ژاپنی خود دوستی و تعلق خاطر را محور رشد بچه ها می دانند . مراقبت کردن از بچه ها و داشتن روابط صمیمانه با آن ها خمیرمایه ی برنامه های برخی از مدارس موفق آمریکاست .
خانم کاترین لوئیس در سال 68- 1967 به عنوان دانش آموز مدّعو وارد دبیرستان « نی هن جوشی دایی » در توکیو شد . ایشان می گوید آن سال ها برای من پر از شگفتی و حوادث غیر مترقبه بود چرا که انتظار رقابت های سخت و جانکاهی را در بین دانش آموزان داشتم ، حال آنکه شاهد بودم که در بین ایشان نوعی احساس دوستی و روح گروهی در جریان است . انتظار داشتم آموزگاران به شکل مستبدانه کلاس را اداره کنند اما دیدم که در بسیاری از فعالیت های روزانه و جنبه های گوناگون زندگی مدرسه ای همچون گردش های دسته جمعی و فعالیت در گروه ها حتی برقراری و تحکیم نظم و ترتیب در مدرسه را خود بچه ها شکل می دهند و اداره می کنند. مدرسه به عنوان جامعه ای برای کودکان خردسال ، آرمان اندیشه آموزشی ژاپنی هاست . در این جامعه به نظریه های آموزشی – تربیتی زیر توجه دارند :
* به حداقل رساندن رقابت در بین بچه ها و کمک به آن ها برای این احساس که « همگی عضو یک جامعه هستیم».
* درگیر کردن بچه ها در کسب مهارت های تحصیلی و اداره مدرسه .
* اصرار بر نظمی که بر اثر آن ، مهربان بودن ،عضوی مسئول از جامعه مدرسه شدن ، پیگیری شود تا آنجا که نیاز به پاداش و تنبیه نباشد .
* طراحی دروسی که با استفاده از آن ها ، حس تعلق ، درک یکدیگر و فراگیری های کلاسی به طور همزمان رشد یابد .
آموزش قبل از دبستان ژاپنی ها ، متفاوت و تا حدودی جامع است . تحصیلات اجباری در سن 6 سالگی و از مدارس ابتدایی آغاز می شود . گروهی از پژوهش گران استدلال می کنند این دوره متفاوت ترین و زنده ترین بخش در نظام آموزشی ژاپنی هاست . حق انتخاب نوع مرکز پیش دبستانی اعم از تمام وقت و نیمه وقت برای والدین شاغل محفوظ است . مراکز تمام وقت زیر نظر وزارت رفاه و مراکز نیمه وقت زیر نظر وزارت آموزش اداره می شوند . در مراکز نگهداری از کودکان ، می توانند در ازای هر معلم 30 کودک 5-3 ساله و در مقطع پیش دبستانی 40 دانش آموز به ازای هر معلم داشته باشند . پاره ای از امتیازها در کلاس های پرجمعیت ژاپن وجود دارد که از آن ها در جهت کاهش اقتدار بزرگ تر ها ، وابستگی بیش تر بچه ها به یکدیگر استفاده می شود .
نظام آموزشی ابتدایی در ژاپن : ورزش شنا بخشی از برنامه تحصیلات ابتدایی در ژاپن است . در این کشور تقریباٌ همه ی مدارس ابتدایی استخرهای شنا دارند . اما چرا مدارس ابتدایی ؟ « ویلیام کومینگز » می گوید : این مدارس گل سر سبد آموزش و پرورش ژاپن هستند . 99 درصد دانش آموزان دوره ابتدایی در مدارس ابتدایی دولتی در محل اقامت خود درس می خوانند . آموزگاران مدارس ابتدایی به ندرت در یک پایه چند سال متوالی تدریس می کنند . در ژاپن بر روی ثبات ارتباطی مجموعه « معلم – دانش آموز » اصرار دارند و در حقیقت آموزگاران و شاگردان برای مدت 2 سال با هم هستند . مزایای این روش عبارتند از : الف) افزایش تجارب آموزگاران در پایه های مختلف ابتدایی. ب) جابه جایی در تمام بخش ها معلم را قادر می سازد تا مشکلات و مسائل همکاران خود را بهتر درک کنند .
آموزگاران مدارس ابتدایی افرادی هنرمند در چند رشته اند که غالباٌ در امتحانات عملی نظیر نواختن پیانو و شنا و نیز آزمون های عملی موفق شوند تا بتوانند کار تدریس را شروع کنند . دور نمای آموزشی ژاپنی ها در مقایسه با آمریکا از ویژگی های مشابهی نظیر دوره طولانی آموزش اجباری ، درصد بالای دانش آموزان حاضر در دوره دبیرستان و نیز حق انتخاب مراکز مختلف پیش دبستانی ، برخوردار است . با این حال به شدت در بسیاری دیگر از ویژگی ها ، با دورنمای آموزشی آمریکا تفاوت دارد . این اختلافات موارد زیر را شامل می شوند : نظارت وزارت آموزش ژاپن بر کتب درسی و نیز ساعات تدریس ، اجتناب از دسته بندی دانش آموزان بر اساس توانایی هایشان و نیز دست چین کردن آن ها در دوره تحصیلات اجباری و بالاخره تحمیل فشار برای امتحانات ورودی دانشگاه ها به مقاطع پایین تر آموزشی نظیر ابتدایی و حتی دوره های پیش دبستانی .
ماده ی یکم رهنمود های پیش دبستانی وزارت آموزش ژاپن : « فعالیت های بچه های پیش دبستانی و بازی های آزاد آن ها ، باعث نوعی یادگیری می شود که لازمه رشد هماهنگ فیزیکی و دماغی آن هاست . در این دوره همه ی اهداف آموزشی ، به طور کامل حول محور بازی تحقق می یابد . »
برنامه های آموزشی پیش دبستانی : ( بازی محوری ) در مطالعه در 15 مدرسه پیش دبستانی ، بچه های 5 ساله نیمی از وقت شان را صرف بازی های آزاد و نیمی دیگر را صرف فعالیت های جمعی کلاس می کردند . فعالیت های مورد نظر : * بازی های آزاد 50 درصد * فعالیت های هنری و یا کاردستی 14 درصد * آواز خواندن ، رقصیدن و نواختن یک ساز 7 درصد * گردهمایی هایی نظیر نشست های کلاسی یا مدرسه 7 درصد * صرف ناهار و یا غذای نیمروز 7 درصد * قصه گویی 5 درصد * تمیز کردن و رفت و روب 5 درصد * فعالیت های علمی نظیر درست کردن یک شکل از یک نمونه 5 درصد . میانگین نیمی از اوقات روزانه پیش دبستانی ها که صرف بازی آزاد می شد غالباٌ بدون سخت گیری و نظارت آموزگاران بود . بچه ها به صورت طبیعی در حین بازی ، با یکدیگر آشنا می شوند . آموزگاران ژاپنی مقطع پیش دبستانی ، از این ارتباطات به عنوان چارچوبی برای تشکیل جامعه گسترده کلاس ، استفاده می کنند . مدارس پیش دبستانی در ژاپن از راه های گوناگون برای تقویت روح گروهی تلاش می کنند . دانش آموزان غالباٌ ، به صورت گروهی و به نام کلاس شان نامیده می شوند . بخشی از موجودیت یک روح جمعی با مشارکت در مراسم گوناگون ، معنا پیدا می کند . به همین جهت ، کلاس ها دارای مراسم و برنامه هایی متنوع و همه گیر نظیر آواز خواندن ، رقصیدن و... و بالاخره گفت و گوهایی است که همه روزه در تب و تاب است . بازی آزاد علاوه بر ایجاد ارتباط میان بچه ها در فعالیت های شاد و مشترک شان زمینه ای را برای تحقق دومین هدف ژاپنی ها از زندگی پیش دبستانی فراهم می آورد : « آموختن این که چگونه می توان عضو مسئول و مهربان کلاس بود . »
رهنمود های دولت برای آموزش پیش دبستانی
* درک نیازهای اولیه در زندگی روزانه و کسب بینش لازم برای یک زندگی توأم با شادی ، آسودگی و سلامتی ، ایجاد شالوده ای برای جسم و اندیشه ای سالم .
* پرورش حس محبت و اعتماد به دیگران ، تقویت همکاری و تعاون .
* پرورش علاقه و توجه به طبیعت و چیزهای اطراف .
* پرورش علاقه و توجه نسبت به نقش مکالمه و گفت و گو در توسعه ی روابط و لذت بخش نمودن ارتباطات گفتاری و شنیداری .
* درک عمیق مفاهیم از طریق کسب تجارب گوناگون در جهت پرورش خلاقیت و شکوفایی استعدادها .
اهداف اصلی در طول زندگی مدرسه ای کلاس اولی ها :
دوستی و رفاقت ، پافشاری و سماجت ، تحرک و جوش و خروش ، خودگردانی است . وارد شدن به یک مدرسه ی ابتدایی ژاپنی یعنی روبه رو شدن با بسیاری ارزش گذاری های واضح و شفاف .
1- دوستی و رفاقت : بازتاب های رفتاری دانش آموزان با شعارهایی نظیر « بیایید با هم باشیم » و یا « می خواهیم مهربان باشیم » قابل تبیین است . « سلام کردن به دیگران » محور رفتارهای دوستانه ای بود که شورای دانش آموزی یک مدرسه ابتدایی تعیین کرده بود. آموزگاران ژاپنی اذعان دارند که این سلام کردن ها ، اصلی ترین ویژگی است که به کمک آن می توان سایر اعضای اجتماع مدرسه را شناسایی کرد . سلام کردن و لبخند زدن به دیگران پیوند هایی را می آفریند که بر اساس آن می توان جامعه ای شاد را پایه گذاری کرد .
2- پافشاری و سماجت : بسیاری از صاحب نظران فرهنگ و آموزش ژاپن ، بر محوریت مفهوم پافشاری و سماجت که به « سخت کوشی » یا « نهایت سعی خود را کردن » منجر می شود تأکید دارند . غالباٌ از پشتکاری و سماجت به عنوان یک هدف ناب که نهایت هر نوع حرکتی باید باشد یاد شده است . « بیاییم بچه هایی باشیم که تا آخر ایستاده اند و مقاومت می کنند . » با این حال زمانی که بچه ها از این پیام یاد می کنند نظر آن ها بیشتر متوجه اهداف مشخص خودشان است .
3- تحرک و جوش و خروش : آموزگاران به انرژی جسمانی بچه ها یا نشاط و سرزندگی آن ها که به زبان ژاپنی «گنکی» می گویند توجه فراوانی دارند . در طول 10 دقیقه زنگ تفریح بین درس ها زمانی که با نشان دادن علامت « می خواهیم با انرژی بازی کنیم » دانش آموزان با تمام قوا دور کلاس می دویدند یا با کیف های ورزشی شان برسر یکدیگر می کوبیدند و... . آموزگاران ژاپنی همچنین عقیده داشتند که شور و نشاط و حضور با هیجان بچه ها ، ارتباط آن را با گروه ، تبیین می کند . از نظر آن ها تحرک بچه ها و جوش و خروش های مهار نشده ی آن ها ، ابزاری است برای خود فرمانی و نظم پذیری ایشان .
4- خود فرمانی و یا خود مدیریتی : این مقوله در بر گیرنده ی اهداف کلی است که با پیام هایی از قبیل « نگاهبان مسئولیت های خودتان باشید » « جدول زمانی را در نظر داشته باشید » « محتویات میزتان را تمیز نگه دارید » « محیط اطراف تان را پاکیزه نگه دارید » بیان می شود .
اهداف میدانی موضوعات درسی برای دوره های ابتدایی : 1 – زبان ژاپنی 2 - مطالعات اجتماعی 3 – ریاضیات 4- علوم 5- مطالعات محیط زندگی 6- موسیقی 7- هنر 8- اقتصاد خانه 9- ورزش 10- آموزش اخلاقی . معیارهای آموزشی ، خود به خود بر حضور فعالانه بچه ها و به کارگیری نهایت تلاش آن ها ــ و نه موفقیت های علمی ــ تأکید دارد . این ارزش ها نظامی را به وجود می آورد که از طریق آن ، همه ی بچه ها به شکل مطلوبی به مدرسه ، مربوط می شوند . در یک دوره متنوع آموزشی ــ که شامل بسیاری مواد درسی مفید و عمیق است ــ بچه ها اغلب به فعالیت هایی برمی خورند که در آن ها ، برتری هایی دارند و این توانایی ها ، موجب خوش حالی شان می شود . رخدادهای مدرسه از قبیل روز ورزش و نیز سفرهای دسته جمعی ، فرصت های بیشتری را برای همه ی دانش آموزان فراهم می آورد تا با هر مقدار مهارت های علمی ، بتوانند در یک تلاش و کوشش جمعی نیز سهیم باشند .
گروه کوچک کلاس ( پایگاه خانوادگی بچه ها ) :
آموزگاران ژاپنی کلاس اوّل بدون یاری گرفتن از والدینی که داوطلب کمک می شوند یک تنه 30- 40 دانش آموز را جمع و جور می کنند . گروه های کلاس اول را « هان » می نامند این گروه ها شامل دخترها و پسرهایی است که اعضای آن در کلاس ، کنار هم می نشینند و می توانند با چرخاندن سریع صندلی هایشان به هم نزدیک شوند و جلسات خود را تشکیل دهند . این گروه ها به چند معنا شبیه هم هستند : نخست آنکه اعضای آن دامنه ی وسیعی از فعالیت های آموزشی تا صرف ناهار و تمرینات ورزشی را با هم دنبال می کنند . دوم آنکه گروه ها از بچه های متفاوتی تشکیل می شوند و در این بین هم گروه کردن بچه هایی که بتوانند از نظر درسی و نیز اجتماعی از یکدیگر چیزی یاد بگیرند قاعده ای اساسی برای آموزگاران ژاپنی است تا بر آن پایه گروه ها را شکل دهند.
جامعه و مسئولیت : آموزگاران ژاپنی کلاس ها را به طریقی اداره می کنند که موجب تعهد و مسئولیت شخصی بچه ها برای انجام رفتارهای خوبشان می شود . بچه ها همان گونه که کلاس اولی ها را بی هیچ نظارت مستقیمی از سوی بزرگ ترها اداره می کنند و برنامه ناهار حدود 40 نفر از همکلاس های خود را سر و سامان می دهند ، آن ها را به گروه های کوچک تقسیم می نمایند و با ایشان راجع به تجربه های علمی شان به بحث و تبادل نظر می پردازند . مدیریت آرام و یکنواخت کلاس های ژاپنی که با اقتدار خاموش بزرگ ترها ، جامه عمل می پوشد از طریق درگیر کردن گسترده بچه ها در شکل دادن به ضوابظ کلاس و نیز واگذاری حل مشکلات شخصی به خودشان و همچنین ایفای یک نقش محوری در کلاس درس ، آشکار می شود .
در کلاس های ژاپنی ، رهبر شدن یک حق ویژه نیست که نصیب قلیلی از افراد خوش رفتار شود ، بلکه یک مسئولیت با قاعده ای است که شامل همه افراد می شود . در کلیه کلاس های اول و تقریباٌ همه پیش دبستانی ها به مبصرهای چرخشی روزانه که در کارهای رهبری و اداره کلاس با معلم مشارکت دارند « توبان » گفته می شود . عموماٌ همه بچه ها نیز به نوبه ی خود یک توبان می شوند؛ البته نه به خاطر رفتار خوب شان ، بلکه به این خاطر که همگی عضو کلاس هستند . با این حال اغلب بچه ها ، طی مراسم باشکوهی ، مبصر کلاس می شوند . در نظام توبان بچه ها متوجه می شوند که مردم تا چه اندازه برای انجام وظایف شان زحمت می کشند و این که کمک کردن به یکدیگر چقدر لذت بخش است . پس دریافتیم که همه دانش آموزان و نه فقط تعدادی خاص از ایشان ، به طور روزمره از فرصت هایی برخوردارند تا روی خود به عنوان یک شهروند خوب و مسئولیت شناس حساب کنند . به همین دلیل در شکل گیری قوانین و ارزش هایی که بر زندگی کلاسی شان تأثیر دارد نقشی را ایفا می کنند . با یاری دادن بچه ها برای ایجاد تعهد در تک تک آن ها در برابر قوانین ، به تدریج رابطه مستحکمی بین ایشان و جامعه کلاس برقرار می شود و به این ترتیب با نهادی شدن اصل اندیشیدن در آنان و تلاش آموزگاران ، خودبه خود زمینه های بروز رفتارهای ناهنجار در بین ایشان کاهش می یابد . بچه ها نقش گسترده و فراگیر در سامان دادن رفتار همکلاسی ها دارند ، در حالی که حضور اقتدارگرایانه آموزگاران بی رنگ است . هدف از نظم و ترتیب ، تبعیت و پیروی نیست بلکه فهم و درک بچه ها ، مورد نظر است . آموزگاران با توسل به بیان احساسات از ورای رفتارهای تصنعی اشیا و نیز عواطف انسان ها ، از مخالفت رو در رو با احساسات و امیال بچه ها ، پرهیز می کنند . هنگامی که آموزگاران اصرار به دخالت در کاری دارند ، این امر اغلب با تدابیری برای حفظ هویت « بچه خوب » و تقویت ارتباط بچه ها با یکدیگر انجام می شود . هدف از نظم نهادینه کردن آن در دراز مدت است تا با ایجاد محیطی دلپذیر و امید بخش ، به ارزیابی و انتقاد از خود بپردازد .
یادگیری و مراقبت :
خانم دکتر لوئیس در مطالعه ساختار یادگیری در کلاس های سال های اول ابتدایی به 4 خصیصه برخورد کرده است : نخست ، مشارکت تمامی بچه هاست که تا حد قابل توجهی موتور حرکت تعلیم و تربیت ژاپنی هاست . دوم ، آن که یادگیری جمعی است ، در یک کوشش مشترک دانش آموزان به حرف های هم گوش می کنند و ضمن آموزش به هم هوای هم را نیز دارند . سوم ، مقوله یادگیری به فرآیند خود و نیز آنچه به دست می آید ، اصرار دارد . چهارم ، یادگیری یک عمل فکری است که در شخص تولید اندیشه می کند و او را به تفکر وا می دارد . دروس سال های نخستین ابتدایی معمولاً بر این نظریه تکیه دارد که بچه ها ، نه صرفاً گیرنده های بی اراده ی دانش و اطلاعات بلکه نوآموزانی فعّال در این عرصه هستند. این نظریه اذعان دارد که بچه ها عقاید پابرجا و خاصی را در مورد چگونگی گردش کار جهان در ابعاد علمی ، اجتماعی و اخلاقی دارند و اینکه عامل یادگیری در ایشان باید به آن آراء جنبه های کاربردی بدهد. بنابراین مخالف این هستند که به شیوه هایی بسنده کنند که بچه ها مطالب را حفظ کرده و سپس به فراموشی بسپارند. مربیان ژاپنی به اهمیت فرصت هایی که موجب می شود بچه ها از اشتباهات شان درس بگیرند معترفند امّا زمینه سازی مهم و اساسی برای ایجاد محیطی باهدف ارزیابی اشتباهات و یا هرنوع یادگیری دشوار و هیجان انگیز دیگر ، شاید کلاسی باشد که در آنجا تمام شاگردان یکدیگر را می شناسند و برای هم ارزش قائلند. می دانند چگونه با هم گفت و گو کنند و در سایه ی مهربانی به هم، کمک به یکدیگر و نیز روی هم گذاشتن انرژی هایشان محیط امنی را با احترام و آرامش به وجود آورند.
چه مدرسه ای موفّق است؟
مدارس به شکل برنامه ریزی شده و یا خود به خود موجب پیشرفت اجتماعی و اخلاقی بچه ها می شوند ؛ آنها می توانند با دادن جایزه ، تنبیه و یا توسل به هر عمل صحیحی بچه ها را انگیزه مند کنند . مدارس می توانند به ایجاد رقابت در بین بچه ها یا تعیین اهداف قابل دسترس از قبیل برقراری دوستی ، کمک و داشتن پشتکار در میان آنها دست بزنند. از آنجا که تعلیم و تربیت به شکل عمیق ، پیشرفت اجتماعی و اخلاقی بچه ها را شکل می دهد جای تعجّب است که ما اغلب مدارس موفق را برحسب توفیقات علمی آنها ارزیابی می کنیم.
برنامه درسی ، حداقل در سال های نخستین مدارس ابتدایی با اندیشه و فکر تهیه شده و از دشواری هایی که امتحانات استاندارد شده ممکن است برای بچه ها پیش آورد آزاد است.دانش آموزان تحت پوشش یک برنامه درسی عمومی هستند که بر پیشرفت اخلاقی ، اجتماعی و معنوی آنها تأکید دارد.
ویژگی های اساسی آموزش کودکان خردسال در ژاپن : الف) توجّه به همه بچّه ها ب) تأکید بر ارزش ها ج) ایجاد یک جامعه حمایت گر در کلاس د ) روش های انضباطی که موجب تعهّد شخصی در برابر ضوابط و ارزش ها می شود ﻫ ) اداره کلاس و رفع مشکلات با اندیشه و بحث و گفت و گو و ) یادگیری « مرطوب » و با « روح » ز ) تفکّر و اندیشیدن
برای تحقّق گسترده این برنامه ها ، ما به نگرش وسیع و مشترک در مورد کودکان خردسال خود نیازمندیم . این نگرش باید به این تشخیص برسد که تدریس ضرورتاً به رشد و توسعه جنبه های اخلاقی، اجتماعی و عقلانی بچه ها توجه دارد و به همین دلیل برای پرورش کودکان در این سه بخش ، هرجنبه از تدریس باید به طور سنجیده ای سازماندهی شود .
در نتیجه باید خاطرنشان کرد که امروز سنگ بنا باید محکم گذاشته شود و رنج ما پایدار باشد تا فردا گنج ما حاصل آید . ادب ، اخلاق ، عشق ، ایمان ، نظم ، هنر و حسّ برتر احساس ، ایثار و گذشت را امروز باید بنا نهاد و شکل داد . رمز پیروزی در اوّلین گام و اوّلین کلام است ؛ وظیفه اوّل بر عهده والدین است و وظیفه ثانی بر دوش آموزگاران متهّد و عاقبت اندیش.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید