صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

در میان تغییرات صورت‌گرفته در محتوا و شکل کتاب‌های درسی پایه‌های چهارم و هشتم می‌توان نخست به نقاط قوت آن اشاره کرد:

به نظر می‌رسد این تغییرات با برنامه درسی ملی هم سو باشد. حجم کتاب‌های درسی نسبت به قبل، با سن دانش‌آموزان متناسب‌تر و هماهنگ‌تر شده است. رویکرد جدید در تالیف این کتاب‌ها به صورتی است که به سمت «تلفیق» دروس پیش می‌رود و معلمان می‌توانند از روش تدریس «تلفیقی» در کلاس درس خود استفاده کنند.

به‌عنوان مثال، معلم درس تربیت بدنی می‌تواند از مفاهیم درس علوم استفاده کند و همین باعث می‌شود تا نوعی جامعیت و کلی‌نگری در دروس پدیدار شود. در سال‌های قبل، «کتاب درسی» به‌عنوان جدی‌ترین منبع آموزشی درنظر گرفته می‌شد اما، در رویکرد‌های جدید، این آیتم به سمت ایجاد و بسط «بسته‌های آموزشی» درحال حرکت است و این تنوع باعث محتوا بخشی و غنی‌سازی فرآیند آموزش  و فاصله گرفتن از نگرش «تک‌بعدی نگر» می‌شود. عناصر سازه‌ای در طراحی کتاب‌های درسی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، مثلا در کتاب فارسی فضایی برای درک متن، نگارش و... ایجاد شده است که قبلا وجود نداشت یا در درس علوم، بخشی برای تفکر و نیز بخشی برای ایجاد مهارت‌ها درنظر گرفته شده است .

کتاب «تفکر و سبک زندگی» محتوایی جالب دارد و دانش‌آموزان به آن علاقه زیادی دارند. این کتاب اگر با حوصله معلم تلفیق شود، موجب ایجاد فضایی برای بحث‌های گروهی و کار گروهی در کلاس می‌شود. درس «انشا و املا» به‌صورت مستقل در پایه چهارم دیده شده است .در کنار این حرکت، باید ساعات مستقل و البته مطابق با  «برنامه» برای توسعه فرهنگ کتاب خوانی در مدارس در نظر گرفته شود.

منظور من از کتاب، عناوینی فراتر از کتاب‌های درسی و آموزشگاهی است . کتاب‌هایی که به  اندیشه‌ورزی و مدنیت در دانش‌آموزان مبادرت ورزند .البته در تدوین کتاب‌های درسی سعی شده است به توسعه فرهنگ کتاب خوانی منهای کتاب‌های درسی در یک رویکرد کلی توجه بیشتری شود.

از دیگر نکات مثبت می‌توان به جلد و صحافی کتاب‌های درسی اشاره کرد که متناسب با روان شناسی خواندن تنظیم شده است. و اما نقاط ضعف؛ با وجود تغییرات نسبتا مثبت در تالیف این کتب، دانش‌آموزان خیلی طرفدار کتاب‌های درسی نیستند و به آن تمایلی نشان نمی‌دهند! دیگر اینکه تعداد کتاب‌های درسی زیاد است و حتی دانش‌آموزان برای حمل این کتاب‌ها با مشکل مواجه هستند و این خود باعث کاهش انگیزه در دانش‌آموزان می‌شود. به‌عنوان مثال، مدیرکل نظارت بر نشر و توزیع مواد آموزشی وزارت آموزش و پرورش در آذر سال 92 از تدوین هشت عنوان کتاب در پایه چهارم ابتدایی خبر داده بود!

مورد دیگر، محدودیت آموزش برای معلمان است. معلمان، عموما با اهداف کتاب آشنا نیستند و حتی دوره‌های آموزش کتب جدیدالتالیف در پایه‌های چهارم و هشتم برای معلمان خیلی محدود شده است و البته دلیل آن مشخص نیست .کتاب‌های درسی نسبت به رسانه‌های آموزشی چه رسمی یا غیررسمی، از جذابیت‌های کمتری برخوردارند.

در بحث مفاهیمی مانند حقوق شهروندی، تفکر انتقادی و... که مورد تاکید و توجه رئیس‌جمهور محترم و وزیر آموزش و پرورش است، با اینکه نگاه تازه‌ای پدیدار شده است اما چشم‌انداز روش و یک برنامه روشمند و قابل اجرا در این زمینه مشاهده نمی‌شود.

روزنامه آرمان

 

منتشرشده در آموزش نوین
سه شنبه, 23 دی 1393 17:53

پژوهش و انگیزش در معلمان

ghasemzadehspecialچه اقداماتی برای ایجاد انگیزه معلمان برای ارتقای مدرک تحصیلی و سطح تحصیلات صورت گرفته است؟

به نظر می رسد تاکنون اقدام خاصی برای ارتقای مدرک تحصیلی و سطح تحصیلات در آموزش و پرورش صورت نگرفته است و معلمان بعد از مدتی به این نتیجه می رسند همین که استخدام شدند دیگر نیازی به پیشرفت ندارند در حالی که در کشورهای پیشرفته که به آموزش و پرورش اهمیت می دهند ، معلمان در جهت ارتقای سطح تحصیلات خود گامی اساسی برمی دارند تا به قول معروف " به روز " باشند.

در حال حاضر نظام ارزش یابی معلمان محلی از اعراب ندارد چرا که اولا ملاک های ارزش یابی به خوبی مشخص نیست و حتی اگر مشخص هم باشد تأثیری ندارد. ثانیا ارتقای مدرک تأثیری بر حقوق افراد ندارد که این مسأله در آموزش و پرورش خجالت آور است. در سایر ادارات افراد با ارتقای مدرک تحولی در نظام حقوقی خود می بینند مانند حق کارشناسی و ...

مسأله دیگر این که جای پژوهش و تحقیق در آموزش و پرورش گویی مرده است ؛ چرا که انگیزه ای برای پژوهش وجود ندارد و در نظام ارزش یابی فقط یک یا دو امتیاز به آن تعلق می گیرد که حتی اگر افراد بالاترین امتیاز هم در نظام ارزش یابی داشته باشند صرفا جنبه صوری دارد.

نکته بعدی که معلمان با چه انگیزه ای دانش آموزان را به رفتن دانشگاه تشویق کنند که وجود نابرابری حقوق و شأن و منزلت در جامعه تغییر کرده است. در کشورهای پیشرفته بین سطح تحصیلات و درآمد تناسبی وجود دارد حال آن که در کشور ما این مسأله معکوس شده است؛ یعنی هر چه سواد بیشتر درآمد کمتر.

درک اهمیت نقش معلم در بهبود بخشیدن به تدریس در سطح مدرسه از جمله کاهش نرخ تکرار، کاهش افت تحصیلی و بهبود یادگیری دانش آموزان با امنیت شغلی، ارتقای مقام اجتماعی و حرفه ای معلم و به روز بودن دانش و مهارت های او برای اداره کلاس و تدریس ارتباط دارد. معلمان با توجه به افزایش تقاضای اجتماعی و حضور بیشتر دانش آموزان ناهمگن در کلاس به دانش تخصصی و کارآموزی بیشتر نیازمندند و در این زمینه برای بهبود عملکرد در کلاس درس باید رفتار روزمره خود را تغییر دهند.

به کارگیری روش و مواد آموزشی جدید یا کمک آموزشی مستلزم صرف وقت بیشتر از طرف معلمان است که معمولا معلمان نسبت به این امر مقاومت می کنند.

فراهم ساختن امکان همیاری و مشارکت یاران آموزشی برای بهبود یادگیری می تواند در کاهش مقاومت مؤثر باشد.

 

منتشرشده در آموزش نوین
سه شنبه, 23 دی 1393 16:48

آداب گفت و گو

communicationspecial  چگونگی آداب و رسم گفت و گو شرط اساسی و بنیادین و از جمله ملزومات قطعی و حتمی اثبات حق و حقیقت و نیل به صلح و صفا، زدودن زنگارهای جهل و پلشتی و فراچنگ آوردن سعادت و بهروزی است. نیت خیر، خلوص، خیرخواهی، نوع دوستی، بی رنگی و بی ریائی، حیا، عفت، گذشت و ایثار، عدم بخل و حسد و کینه و حقه، ترجیح منافع انسانی، الهی بر منافع آنی و احساسی و پست، حقیقت خواهی و استکمال از جمله مولفه ها و عواملی هستند که گفتمان و دیالتیک زیر بنائی و جوهری را محقق ساخته و جامعه برین و دیانت و مدنیت را قرین می سازند. ادیان توحیدی و در راس آنها، دین مبین اسلام و آئین و مذهب تشیع در شکل و شمایل راستین آن، منادی چنان پروسه ای است و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران مهد و بستر مناسب و کارآمدی جهت چنین سناریو و راهبرد خداپسندانه و انسان دوستانه است.

وقتی به قرآن کریم این منشور و مانفیست کلان آرمانی و واقع گرایانه می نگریم می بینیم نه تنها خطاب به مسلمانان و اهل کتاب، بلکه خطاب به کلیه ابناء بشر و انسان ها " ناس " سخن از دعوت به حق و هم زیستی مسالمت آمیز، صلح و امنیت و سعادت و عزت و رفاه و آسایش و حقیقت بینی می کند. کوچک ترین تبعیض و دوگانگی و چند پارگی در دکترین و آرمان و استراتژی قرآن و ادیان الهی و بشر دوستانه رویت نمی شود." انا خلقناکم من ذکر و انثی، و ... و یا آن جا که از " تراب" و "طین لازب " و " نطفه انشاج" و غیره سخن به میان می آید، موید چنین نظر و مدعایی می باشد و پر واضح است که در کنار چنان تساوی و برابری، مطابق موازین خلقت و هستی و منطق و عقل و فطرت و عرف، برای آن که حقی ضایع و پایمال نگردد، و باب رشد و کمال و ترقی مسدود نگردد و سره از ناسره مشخص گشته و عدالت محقق شود به درجات و تقوی و یقین و مراحل آن و سایر ممیزه های معقول و معنوی و ایمانی اشاره شده است.

قرآن کریم آن قدر مترقیانه و مؤدبانه و دراوج، ظاهر و وارد شده است که می فرماید: " وجادلهم بالتی هی احسن" و " قولو قولا سدیدا" از منظر خداوند متعال و مکتب اسلام و قرآن و دین الهی، حتی می بایستی بدی را با خوبی پاسخ داده و جبران نمود. اشتباه نشود، بحث معاندین، براندازان، ملحدان و کفار حربی و متجاوز مثل امپریالیسم، استکبار جهانی، صهیونیسم غاصب و آدم کش و تروریست ها و منافقین و جاسوسان آمریکا و انگلیس و اسرائیل جداست! 

در چنین مواردی آیه " ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار.." آمده است. " "و قس علیهذا" القصه، "علمه البیان" نصب العین و تاج پرفروغ و خورشید عالم تاب و گرمابخش و منور محاورات و مناسبات فی مابین انسان ها در هر کجای گیتی و این کره خاکی است.این بیان و گفت و گوی محقق و تاثیر گذار و نغز و پرمعنی است که بسیاری از بدویان عصر جاهلیت و حتی برخی سران و بزرگان جاهلی و کفر و شرک و پنبه در گوش گذاران و آریستوکرات ها و الیگارگ ها را و شاعران پر آوازه و مدعیان میدان سخن و شعر را رام نمود!

" هدی للناس و بینات من الهدی والفرقان" " تبیان لکل شیء". پیشوایان دین و امامان معصوم (ع) از پیامبر گرامی اسلام (ص) گرفته تا مولای متقیان علی (ع) و سایر ائمه هدی با کلمات نورانی خود در نهج الفصاحه و نهج البلاغه و دانشگاه امام صادق و امام باقر (ع) و حضرت امام رضا(ع) در جلسات گفت وگوی علمی، فقهی و فلسفی و کلامی خود، بسیاری از علما و دانشمندان آن اعصار و قرون و این زمان و عصر را مجذوب و مفتون ساخته و آنان را به اعجاب و تحیر واداشته است. امثال جاثلیق ها با عقل و منطق و اراده و اختیار خود تسلیم حقایق و معاریف قرآنی و دینی و مذهبی گشتند و به ضعف خود و قوت اسلام و امام و قرآن اذعان و اعتراف نمودند. گوستاولوبون ها، کنستانتین گورگیوها، لوءی ماسینیون ها و رنه گنون ها، آنه ماری شمیل ها و دولاشاپل ها و هانری کربن ها در عظمت و تعالی و اقتدار معنوی، علمی و ایمانی اسلام و پیامبر(ص) و پیشوایان دین داد سخن دادند و به تمجید و اعزاز و تحسین پرداختند.

در این مبحث برای آن که از تجارب دیگران هم بهره برده باشیم به نقطه نظرات و دکترین مفید و ارزشمند یکی از صاحب نظران و دانشمندان غرب پیرامون آداب و مؤلفه های گفت و گو و دیالوگ منطقی می پردازیم.

آقای " یو آخیم واخ " این فیلسوف شهیر و دانش پژوه و محقق کم نظیر معتقد است برای یک گفت و گوی سالم و مفید و کارآمد لازم و ضروری است به چند عامل و پارامتر مهم عنایت داشته باشیم:

اولین موضوع در میدان گفت و گو داشتن قصد و نیت سالم می باشد. نفس نیت در چگونگی فرآیند گفت و گو و نیل به اغراض و اهداف مورد نظر. پس ضروری و واجب است نیت ضعیف و ناسالم و مغرضانه ریاکارانه، طلب کارانه و بلهوسانه و از موضع قدرت و تکبر و غرور و منیت، مانع از رسیدن به حق و حقیقت و سلامت می باشد. چنین پروسه ای قدم نهادن در مسیر پر سنگلاخ، تاریک، مبهم، خطرناک و پر دردسر و کفرآباد می باشد. عامل چنین گفت و گویی هم منحرف است هم منحرف را منحرف تر می سازد. نیت پاک و سالم، خود روشنگر راه و هدف می باشد و شخص، مترصد یافتن بهترین ها بوده و تاریکی ها را به روشنی مبدل می سازد.

دومین موضوع در میدان گفت و گو، پرهیز و جدل و خصومت می باشد. از منظر عقل و دین و معصومین، وقتی پای جدل و مخاصمه به میان آید، عقل به محاق می رود. گفته شده حتی آن جا هم که حق با توست، از جدل بپرهیز! فرد مجادله گر از همان ابتدا بنا را بر آن گذاشته تا متصلب باشد و از موضع خود ولو باطل و ناحق، کوچکترین عقب نشینی نداشته باشد و دانسته یا ندانسته مبنی و اصل را بر قدرت طلبی، اثبات، عدم تغییر، ستر حق، نادانی، جهل مرکب گذاشته است. انعطاف و تغییر و تحول و تطور کوچکترین جایگاهی در پارادایم چنین فردی راه ندارد.

سومین موضوع در میدان گفت و گو شروع گفت و گو و بحث از مسائل ساده و عاطفی و غیر غامض می باشد. شاید " الحرکة من المبادی الی المرادی " به نحوی در این پروسه مطرح و مفید باشد.

چهارمین موضوع در میدان گفت و گو، تکیه بر اشتراکات است نه مفترقات! تکیه بر افتراقات و مشکلات و تناقض ها، تباین ها و تنافرات، نه تنها گره ها را باز نمی کند بلکه بر گره ها افزوده و مبادی را کور کرده و بر مشکلات و معضلات و پیچیدگی ها می افزاید و متنازعین و گفت و گو کننده ها را از یکدیگر دورتر و دورتر می گرداند.

این مشترکات است که پیوند ها را مستحکم نموده، دل ها و مغز ها را به هم نزدیک ساخته و چه بسا ید واحده ایجاد می کند و حداقل آن که از اختلافات شکننده کاسته و چه بسا اختلافات را در حد نازل و سلیقه ای قرار می دهد و در صورت اختلاف عقیده نیز، هرگز خصومت، جنگ، تفرقه، دشمنی و جنایت و خیانت بروز نمی دهد.

از آن جا که علم، یک موضوع عام بوده و دین ومعنویت و معتقدات فطری و باطنی و ذاتی و اخلاقیات یک مسئله مشترک و طرفینی و پذیرفته شده و درون ذاتی تلقی می گردد و نیز فی مابین تمدن ها و فرهنگ ها نیز اشتراکات بیشتر از افتراقات است و از یک نقطه نظر بنیادین، کل ادیان الهی و بر حق و تمدن ها و فرهنگ ها در اساس و بنیان، در یک پارادایم کلی و سیر استکمالی قرار دارند و دیالکتیک در این جا رخ عیان می نماید.

لذا گفت و گو، بیش از پیش ضروری به نظر می رسد و از آن گریزی نیست و اسلام مبنی را بر احترام متقابل و هم پوشانی و تأثیر و تأثر می گذارد.

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت

rotbebandi در هيچ کدام از اين موارد اين چهار جدول و موارد ديگر مورد اشاره در اين " رتبه بندي معلمان "  به حقوق شهروندي و اهميت و نقش تشکل ها و توجه به ديالوگ بين مردم و مسئولين و... که از پيش شرط هاي توسعه پايدارمي باشد ، اشاره اي نشده است . مشخص است  که در بر روي پاشنه سابق مي خواهد بگردد و معلمان و تشکل هاي مدني و تشکل هاي صنفي و حرفه اي به عنوان حلقه واسط بين مردم و مسئولين نبايد در ديالوگي سازنده بازخورد اطلاعات براي متخصصين و برنامه ريزان باشند  و يک ميليون معلم و خانواده هاي مکرم شان  با وجود محروم شدن از ابتدايي ترين حقوق شان ، که حقوق شهروندي است در قله رفيع منزلت اجتماعي قرار بگيرند ! و فقط مطيع اوامر مسئولين و برنامه ريزان باشند و اگر قرار است مشارکتي باشد به صورت انفرادي آن هم در موارد ذيل بايت کسب حداکثر 17 امتياز از 204 امتياز يعني 3/8%  کل امتيازات چهار جدول امتيازات    :
مشاركت در برنامه ريزي امور فرهنگي، تربيتي، اجتماعي براي کسب 1 الي 2 امتياز
مشاركت فعال در مناسبت ها و اعياد اسلامي و ملّي براي کسب 2 الي 3 امتياز
مشاركت در برنامه هاي تربيتي و فوق برنامه، اردوهاي فرهنگي ، تربيتي، اجتماعي بري کسب 2 الي 4 امتياز
مشاركت در گروه ها و شوراهاي آموزشي و انضباطي براي کسب 1 الي 2 امتياز
مشاركت در برنامه ريزي آموزشي و درسي براي کسب  1الي 3 امتياز
مشاركت در برپايي نمايشگاه ها در سطح منطقه/ استان/ كشور براي کسب 1 الي 3 امتياز
صفحه 34 :
 4  - آيين نامه پيشنهادي براي تصويب در شوراي عالي انقلاب فرهنگي        
 آيين نامه ي تشكيل هيئت عالي جذب معلمان
همان طور که در گذشته اشاره شد بايد نهاد مستقل از آموزش و پرورش وظيفه رتبه بندي معلمان و مراکز آموزشي را به عهده بگيرد .
همين نهاد موظف است نيروهاي که مي خواهند تازه وارد آموزش و پرورش بشوند و يا مراکز تازه تأسيس را هم ارزيابي و رتبه بندي کند ؛ ولي وزارت آموزش و پرورش ، خودش حق استخدام و مجوز تأسيس را دارد.
 لذا آيين نامه ي تشكيل هيئت عالي جذب معلمان از صفحه 34 لغايت   صفحه 37 مورد نياز است .
در اين آيين نامه هيئت مركزي جذب وزارت آموزش و پرورش و همچنين هيئت هاي اجرايي ادارات كل آموزش و پرورش استان ها به ترتيب و به اختصار "هيئت مركزي جذب  "و "هيئت هاي اجرايي جذب " ناميده مي شوند.شرح وظايف اين هيئت ها به شرح ذيل است :
2  - نظارت مستمر بر اجراي صحيح ضوابط و مقررات جذب معلمان در تمامي سطوح
4 -  اتخاذ تدابير مناسب براي جذب و به كارگيري نيروي انساني شايسته و متعهد
قابل ذکر است که آئين نامه و مقرارات اين هيئت ها بر اساس  پيشنهاد  تشکل هاي مدني و صنفي و حرفه اي جامعه به ويژه تشکل هاي مدني و صنفي و حرفه اي فرهنگيان در نشست هاي نمايندگان اين تشکل ها با مقام محترم وزارت و يا نماينده محترم وزير در امور تشکل ها مورد بررسي قرار گرفته است ،جهت  تصويب در اختيار شوراي عالي آموزش و پرورش قرار مي گيرد .
1.  قطعأ در اين بررسي از يک سو به عدم تمرکز آموزش و پرورش در در گستره وسيع ايران با تنوع قوم ها ، زبان ها ،فرهنگ ها و... توجه مي گردد.
2. از سوي ديگر به تنوع مدارس دولتي ، شاهد ، نمونه مردمي ، خصوصي و ... توجه مي گردد .
3.از سويي ديگر  بايد نهاد مدني مستقل از آموزش و پرورش که رتبه بندي معلمان و مراکز آموزشي را عهده دار است ، جهت کنترل و نظارت بر امر استخدام ها مکلف است طبق آئين نامه اي که ، بر اساس  پيشنهاد  تشکل هاي مدني و صنفي و حرفه اي جامعه به ويژه تشکل هاي مدني و صنفي و حرفه اي فرهنگيان در نشست هاي نمايندگان اين تشکل ها با مقام محترم وزارت و يا نماينده محترم وزير در امور تشکل ها مورد بررسي قرار گرفته است جهت تصويب در اختيار مجلس شوراي اسلامي  قرار مي گيرد وظايف ذيل را به عهده بگيرد :
  1- اتخاذ ساز و كار واحد در هيئت هاي اجرايي جذب، براي ايجاد انسجام، وحدت رويه و توانمندي و پويايي واحدهاي آموزشي
  2  -نظارت مستمر بر اجراي صحيح ضوابط و مقررات جذب معلمان در تمامي سطوح
  3 -تعريف ساختار سازماني و شرح وظايف هيئت مركزي و هيئت هاي اجرايي جذب و ايجاد تعامل توصيف شده بين آنها و تصويب آيين نامه هاي مربوط
  4 -  اتخاذ تدابير مناسب براي جذب، تربيت و به كارگيري نيروي انساني شايسته و متعهد
  5- ايجاد ساز و كارهاي لازم براي جذب و نگهداشت نخبگان و استعدادهاي برتر و نيروي كارآمد
  6- سياست گذاري براي دوره هاي آموزش بدو و حين خدمت با هدف توانمندسازي معلمان و نظارت بر حسن انجام آن
  7- بررسي عملكرد سالانه هيئت مركزي جذب و هيئت هاي اجرايي جذب و ارائه آن به شوراي عالي انقلاب فرهنگي
8-  تعيين حداقل شرايط ورود به شغل معلمي و شرايط تدريس برحسب دوره تحصيلي
9  - تصويب ضوابط دوره هاي آموزشي بدو ورود به خدمت و همچنين مهارت هاي مورد نياز افرادي كه به صورت آزاد استخدام مي شوند.
10- تبيين ضوابط تغيير وضعيت استخدامي اعم از قراردادي به پيماني- پيماني به رسمي آزمايشي- رسمي آزمايشي به رسمي قطعي صفحه 35 :
ماده 4: اعضا
1 -وزير آموزش و پرورش  ( رئيس هيئت )
2 -دبير شوراي عالي آموزش و پرورش
3 -رئيس دانشگاه فرهنگيان
4 -رئيس دانشگاه شهيد رجايي
5 -دو نفر از اعضاي حقيقي شوراي عالي انقلاب فرهنگي با انتخاب آن شورا
6 -دو نفر از اعضاي حقيقي شوراي عالي آموزش و پرورش با انتخاب آن شورا
7 -دبير هيئت مركزي گزينش وزارت آموزش و پرورش
8 -معاون وزير آموزش و پرورش در امور توسعه ي مديريت ( دبير هيئت )
9- رئيس مركز آموزش نيروي انساني وزارت آموزش و پرورش
10 - دو نفر صاحب نظر در مسايل نيروي انساني در آموزش و پرورش به انتخاب وزير آموزش و پرورش

افراد ذيل بايد به اعضاء اضافه شوند :

11 -دو رئيس دانشگاه ها به انتخاب وزارت علوم و فن آوري
12 - سه نفر از اعضاي حقيقي تشکل هاي مدني فرهنگيان با انتخاب آن  تشکل ها
13 - هفت نماينده از اعضاي حقيقي تشکل مدني انجمن اوليا و مربيان با انتخاب آن  تشکل که بايد هر کدام از آنها در رشته هاي مختلف صنعت ،معدن ، خدمات، بانک داري و ...   تخصص و تبحر داشته باشند . الزامأ نبايد هيچ يک از آنها در رابطه با آموزش و پرورش باشند . الزامأ نبايد هيچ يک از آنها  زمينه کاري مشترک و يا نزديک به هم داشته باشند .
14  -چهار  نفر از اعضاي حقيقي تشکل هاي مدني غير فرهنگي با انتخاب آن  تشکل ها - صفحه 36 :
وظايف هيئت عالي:
بايد نهاد مدني مستقل از آموزش و پرورش که رتبه بندي معلمان و مراکز آموزشي را عهده دار است ، جهت کنترل و نظارت بر امر استخدام ها مکلف است طبق آئين نامه اي که ،بر اساس  پيشنهاد تشکل هاي مدني و صنفي و حرفه اي جامعه به ويژه تشکل هاي مدني و صنفي و حرفه اي فرهنگيان در نشست هاي نمايندگان اين تشکل ها با مقام محترم وزارت و يا نماينده محترم وزير در امور تشکل ها مورد بررسي قرار گرفته است جهت  تصويب در اختيار مجلس شوراي اسلامي  قرار مي گيرد ، وظايف ذيل را به عهده بگيرد :
1 -سياست گذاري براي جذب نيروي انساني مورد نياز
2 -طبقه بندي نيازهاي آموزش و پرورش بر حسب دوره هاي تحصيلي با کمک وزارت آموزش و پرورش
3 -تبيين ضوابط تغيير وضعيت استخدامي اعم از قراردادي به پيماني ، پيماني به رسمي آزمايشي، رسمي آزمايشي به رسمي قطعي و ضوابط برخورداري از مراتب بالاتر
4 - سياست گذاري براي نگه داشت نيروي انساني
5 - تصويب ساختار و آيين نامه هاي مرتبط با هيئت مركزي و هيئت هاي اجرايي
6 - چگونگي جذب  ( با آزمون - بدون آزمون )

نحوه و شرايط جذب معلمان
7-  تهيه چارچوب براي صلاحيت هاي عمومي و تخصصي
8 - ضوابط دوره هاي آموزشي بدو و حين خدمت و همچنين مهارت هاي موردنياز افرادي كه به صورت آزاد استخدام مي شود.
9-  مقررات مرتبط با دوره هاي آزمايشي، پيماني و قراردادي
10 -  تعيين حداقل شرايط ورود به آموزش و پرورش و رتبه ها
11 -  تعيين شرايط تدريس بر حسب دوره تحصيلي
12 -  ضوابط خروج از خدمت معلمي صفحه 37 :

ساير موارد:
 1 - طراحي و اجراي نظام ارزيابي و سنجش صلاحيت هاي عمومي، تخصصي و حرفه اي معلمان توسط وزارت آموزش و پرورش اقدام مي گردد و به تصويب شوراي عالي آموزش و پرورش مي رسد .
مهم است که آئين نامه يا مواد قانوني در کدام نهاد قانوني به تصويب مي رسند. ولي مهمتر آنست که اين آئين نامه يا قانون از چه مراحلي عبور کرده ، آيا فرصت کافي داشته است که در بوته نقد و بررسي چکش کاري شود و آبديده شده باشد ؟يا بدون ديالوگ و چکش کاري به صورت خام ون پخته تصويب مي شود .

2 - براي افرادي كه صلاحيت هاي فوق را كسب مي نمايند گواهي نامه صلاحيت توسط وزارت آموزش و پرورش صادر مي گردد.
3  -جذب نيروي انساني در وزارت آموزش و پرورش حسب برخورداري از صلاحيت فوق توسط وزارت آموزش و پرورش انجام مي شود.
4 - آيين نامه ي مربوط به جذب نيروي انساني و همچنين نظام رتبه بندي حرفه ا ي معلمان به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي مي رسد.
مهم است که آئين نامه يا مواد قانوني در کدام نهاد قانوني به تصويب مي رسند ؛ ولي مهمتر آنست که اين آئين نامه يا قانون از چه مراحلي عبور کرده ، آيا فرصت کافي داشته است که در بوته نقد و بررسي چکش کاري شود و آبديده شده باشد ؟ يا بدون ديالوگ و چکش کاري به صورت خام و نپخته تصويب مي شود .
5 - نظام رتبه بندي حرفه اي معلمان، مبتني بر چهار رتبه شامل: مربي معلم، استاد يار معلم، دانشيار معلم و استاد معلم خواهد بود كه حسب نظام رتبه بندي حرفه اي معلمان انجام مي گيرد.
خود چهار رتبه بندي في نفسه صحيح و يا غلط نمي باشد .
6 - صلاحيت تخصصي معلمان، از طريق آزمون هاي استاندارد، به صورت دوره اي ( 2 تا 3 بار در سال ) مشخص مي شود و ساماندهي آنان براساس همين صلاحيت ها انجام خواهد شد.
قبلأ اشاره شد که در هر سال 2 الي 3 مرتبه سنجش و امتحان بيش از حد مي باشد .

جاي بسي تعجب و شگفتي دارد که مسئولين صديقي که نظر شان رساندن معلمان به قله هاي رفيع اعتبار و احترام است .و در پيش گفتار مي فرمايند  : " لازمه اين تحول حمايت همه جانبه از معلمان است."باز هم در پيش گفتار مي فرمايند :
"... سرمايه گذاري براي تربيت، تامين معيشت و حفظ شأن و منزلت اين ركن اساسي تعليم و تربيت بهترين و سودمندترين نوع سرمايه گذاري است.  بدين جهت نمي بايست نوع و جنس كار معلم را از نوع و ماهيت كار اداري قلمداد نمود ، چون معلم اصلي ترين و تأثيرگذارترين مؤلفه تعليم و تربيت است و نقش الگويي و هدايت گري، او را تا جايگاه رفيع انبياء ارتقاء داده اين مسئله همواره يكي از دغدغه هاي اساسي اينجانب بوده كه چه طور مي توان منزلت پيامبرگونه معلم را در فرHيند تعليم و تربيت ارتقاء داد."
    
اگر معلمان متشکل در نهاد هاي مدني  نتوانند در تدوين اسناد بالا دستي و اسناد پائين دستي ، آئين نامه ها ، نظام نامه ها و... نقش آفريني کنند و حتي در بازنگري برنامه هاي درسي و محتواي آموزشي به بازي گرفته نشود  ؛ چگونه  منزلت پيامبر گونه معلم را در فرآيند تعليم و تربيت ارتقاء داده مي شود  ؟
چرا بين اهداف ، خواسته هاي قلبي و دروني ،  دغدغه هاي اساسي و ...با عملکرد واقعي انسان ( وقتي اسناد بالا دستي و اسناد پائين دستي ، آئين نامه ها ، نظام نامه ها و... تدوين  مي شود)  انحراف ايجاد مي شود ؟
يعني انسان در ذهن خود مي خواهد به شرق برود با توجه به اهداف ، خواسته هاي قلبي و دروني ،  دغدغه هاي اساسي شرق را هدف گرفته است . ولي وقتي شروع به اقدام مي کند و در جلسه حاضر مي شود و با تلاش فراوان به نتيجه مي رسد و اسناد بالا دستي و اسناد پائين دستي ، آئين نامه ها ، نظام نامه ها و... تدوين  مي شود فکرمي کند در شرقي ترين قله جهان ايستاده است ؛ ولي وقتي اين هنر و حاصل تلاش وي نقد مي شود تازه خود فرد و ديگران در مي يابند که فرد در قعر غرب ترين نقطه جهان قرار گرفته است .
اين همه انحراف از کجا حاصل شده است ؟ راه برون رفت آن چيست؟
قطعأ انحراف آن قدر به تدريج ايجاد مي شود که فرد متوجه انحراف نمي شود . در غير اين صورت مسير را تصحيح مي نمايد . راه برون رفت آنست که مسائل ، مشکلات،چالش ها ،اسناد بالا دستي و اسناد پائين دستي ، آئين نامه ها ، نظام نامه ها و... در تشکل هاي مدني و صنفي و حرفه اي جامعه به ويژه تشکل هاي مدني و صنفي و حرفه اي آن صنف و گروه خاص بر اساس ديالوگ سازنده مورد بررسي قرار بگيرد و از مونولوگ دوري نمود . زيرا فقط و فقط در ديالوگ است که نتيجه کنش اجتماعي از قبل مشخص نيست و در روند ديالوگ بهترين نتايج حاصل مي گردد.به عبارت ديگر در يک بررسي علمي ، عوامل کنش گر در اثر متقابل با يکديگر،منجر به اصلاح دائمي مسير مي گردد .هر چقدرگروه، گسترده تر و وسيع تر باشد ؛ هر چقدرکه نهاد هاي مدني بيشتربا افکار گسترده تر  در تعامل با موضوع خاص با يکديگر به ديالوگ بنشينند ،انحراف کمتر مي شود .
درذيل برخي از انحرافات " رتبه بندي معلمان" را نسبت به  بخش هاي ضميمه  آن سند  ارائه مي گردد :
در صفحه 38 و39 در قسمت ضميمه 1: سياست هاي كلي ايجاد تحول در نظام آموزش و پرورش كشور در ارتباط با رتبه بندي حرفه اي معلمان و جذب منابع انساني آمده است که در ذيل برخي موارد آن مورد بررسي قرار مي گيرد .    
بند 6 جزء  1- 6 بازمهندسي ساختار اداري در كليه سطح با رويكرد چابك سازي، پوياسازي همراه با ظرفيت سازي، فرهنگ سازي و بسترسازي براي تقويت مشاركت هاي مردمي و غيردولتي، منطبق بر قانون اساسي و سياست هاي كلي نظام اداري و آموزش و پرورش به ويژه ايجاد زمينه مشاركت معلمان،خانواده ها، حوزه هاي علميه، دانشگاه ها، مراكز علمي و پژوهشي و ساير نهادهاي عمومي و دستگاه هاي اجرايي در فرآيند تعليم و تربيت. بند  8  ارتقاي نقش و اختيارات مدرسه در تحقق اهداف و مأموريت هاي مندرج در بند يك  سياست هاي كلي و تقويت مناسبات صحيح و سازنده آموزش و پرورش با خانواده ها، رسانه ها و جامعه.

متأسفانه در اين "رتبه بندي معلمان "نه تنها به هيچ يک از آموزه هاي فوق الذکر توجه نشده است ، بلکه برعکس عمل شده است  که برخي موارد آن به شرح ذيل است .  
1. نه تنها رويکرد چابک سازي ملاحظه نمي شود ،بلکه روند فربه سازي مشهود است ؛ لذا اين لايحه به همين دليل تأمين بوجه به هيئت دولت ارجاع مي گردد.
2.مشارکت هاي مردمي و غير دولتي بستر سازي ، ظرفيت سازي نمي شود ؛ زيرا هيچ یک از فرهيختگان جامعه که در بخش هاي  مختلف صنعت ، معدن، تجارت،توليد ،بانک داري، خدمات ، هنر مندان ، اصحاب رسانه و غيره فعال هستند را در تدوين اين سند مشارکت نمي دهند .هيچ يک از نهاد هاي مدني ، نهاد صنفي و تخصصي جامعه را دعوت به ديالوگ ننموده اند .
3. زمينه مشارکت معلمان را فراهم نياورده اند ؛ زيرا هيچ يک از تشکل مدني ، نهاد صنفي و تخصصي جامعه فرهنگيان  را دعوت به ديالوگ ننموده اند .
4. از ظرفيت فراوان خانواده ها غفلت نموده اند و نهاد مدني "انجمن اوليا و مربيان "را دعوت به ديالوگ ننموده اند .
5.از توان علما ، حوزه هاي علميه، انديشمندان ديني، دانشگاه ها ، مراکز علمي و پژوهشي  و غيره  بي بهره مانده اند زيرا هيچ يک از تشکل ها و نهاد هاي مدني آنها را دعوت به ديالوگ ننموده اند .
6. ساير نهاد هاي عمومي و دستگاه هاي اجرايي را در فرآيند تعليم و تربيت مشارکت نداده اند .بدون جلب توجه اصحاب رسانه ،بدون ايجاد عزم ملي ، بدون بسيج همه آحاد ملت، مي خواهند در يک جزيره کوچک ، يک " امر حاكميتي " بزرگ را به سر انجام مقصود برسانند . باز هم بدون آنکه  هيچ يک از تشکل ها ونهاد هاي مدني جامعه  را دعوت به ديالوگ نمايند .
صفحه 39 لغايت 42 :
در قسمت ضميمه 2- راهبردها و اقدامات ملي در نقشه جامع علمي كشور راهبردهاي كلان، راهبردهاي مليّ و اقدامات مليّ در ارتباط با رتبه بندي حرفه اي معلمّان آمده است :
که در ذيل برخي موارد آن مورد بررسي قرار مي گيرد .
راهبرد كلان 6:
اقدامات ملي 31 –
 ايجاد ساز و كارهاي سنجش توانمندي هاي دانش آموزان و معلمان و عملكرد مدارس، مستقل از مؤسسات مجري آموزش؛
راهبرد كلان 6:
اقدامات ملي 50 –
 افزايش همكاري اولياي دانش آموزان با مدرسه و آموزش خانواده ها؛راهبرد كلان 6:
راهبردهاي ملي 10 –
 ارتقاي نقش و جايگاه خانواده در تعليم و تربيت؛راهبرد كلان 6:
اقدامات ملي 30 –
ايجاد نظام سنجش و ارزشيابي و تضمين كيفيت در تعليم و تربيت رسمي و عمومي كشور،
راهبرد كلان 2:
اقدامات ملي 4-
 به كارگيري فنون علمي و خلاقانه در روش هاي تعليم و تربيت و تدوين متون درسي به خصوص در آموزش و پرورش به منظور ترويج تفكر خلاق علمي از پايين ترين سنين؛راهبرد كلان 6:
اقدامات ملي 33 –
 تربيت و توانمند سازي دانش آموزان در شئون ديني، خانوادگي، اجتماعي، زيستي و بدني، هنري، حرفه اي، علمي و فناوري براي ورود به عرصه هاي مختلف زندگي و جامعه و پرهيز ازجهت گيري محض دوره ي آموزش عمومي به سمت آموز ش عالي؛ متأسفانه در اين "رتبه بندي معلمان " به اکثريت  آموزه هاي فوق الذکر توجه نشده است .که برخي موارد آن به شرح ذيل است :

1. همان گونه که ملاحظه مي فرمايید مرکز  سنجش مستقل کلأ فراموش شده است .
2. سنجش عملکرد مدارس  به کلي فراموش شده است .
3. متأسفانه ايجاد نظام سنجش و ارزشيابي و تضمين كيفيت در تعليم و تربيت رسمي و عمومي كشور، هم مورد توجه قرار نگرفته است و فقط به " رتبه بندي معلمان توجه شده است .
4. در ضمن افزايش همكاري اولياي دانش آموزان با مدرسه و آموزش خانواده ها و نيز ارتقاي نقش و جايگاه خانواده در تعليم و تربيت مورد بي مهري قرار گرفته است ؛ زيرا نهاد مدني " انجمن اوليا و مربيان "به ديالوگ دعوت نشده است .
5.در پايان قابل ذکر است که چون تشکل هاي مدني ، تشکل هاي صنفي و حرفه اي جامعه به ديالوگ دعوت نشده اند لذا ، اين دو رهنمود مهم و اساسي هم تأمين نشده اند .در نتيجه کل جامعه ايران متضرر مي شوند نه فقط دانش آموزان و يا معلمان به كارگيري فنون علمي و خلاقانه در روش هاي تعليم و تربيت و تدوين متون درسي به خصوص در آموزش و پرورش به منظور ترويج تفكر خلاق علمي از پايين ترين سنين؛تربيت و توانمند سازي دانش آموزان در شئون ديني، خانوادگي، اجتماعي، زيستي و بدني، هنري، حرفه اي، علمي و فناوري براي ورود به عرصه هاي مختلف زندگي و جامعه و پرهيز ازجهت گيري محض دوره ي آموزش عمومي به سمت آموز ش عالي؛
صفحه 41 لغايت 42 :
در قسمت ضميمه 3- راهكارهاي سند تحول بنيادين مرتبط با رتبه بندي حرفه اي معلمان  که در ذيل برخي موارد آن مورد بررسي قرار مي گيرد .
3 راهكار 2- 8- ايجاد ساز و كار لازم براي تقويت جايگاه و منزلت فرهنگي و اجتماعي معلمان؛
10 - راهكار 4- 4- افزايش ميزان مشاركت خانواده ها در فعاليت هاي آموزشي و تربيتي مدرسه، برگزاري دوره هاي آموزشي اثربخش، ارائه خدمات مشاورهاي به خانواده هاي آسيب پذير و آسيب زا براي همسوسازي اهداف و روش هاي تربيتي خانواده و مدرسه؛
14 - راهكار 6- 11 - استقرار سازوكارهاي ارتقاي توانمندهاي معلمان براي مشاركت مؤثر آنان در برنامه ريزي درسي در سطح مدرسه، به ويژه ساز و كارهايي كه به تقويت هويت حرفه اي آنان مي انجامد؛    
متأسفانه در اين "رتبه بندي معلمان "به تعدادي از  آموزه هاي فوق الذکر توجه نشده است  که برخي موارد آن به شرح ذيل است . همان طور که ملاحظه مي فرمايد فقط و فقط براي دست يابي به سه پيشنهاد فوق الذکر نياز به بسيج عمومي همه آحاد ملت "هميشه در صحنه " داريم بايد تمامي علماي ديني ، حوزه هاي علميه ، فرهنگيان ، دانشگاهيان ، اساتيد ، هنر مندان ، صنعت گران ، پزشکان، وکلا ، مهندسان در تشکل هاي تخصصي به ديالوگ دعوت شوند .
صفحه 43 لغايت 44 :
در قسمت ضميمه 4- راهكارهاي سند تحول بنيادين آموزش و پرورش در ارتباط با جذب و تامين منابع انساني :  در ارتباط با جذب و تامين منابع انساني
که در ذيل برخي موارد آن مورد بررسي قرار مي گيرد .
2 - راهكار 2- 11 - طراحي و ارتقاي نظام تربيت حرفه اي معلمان در آموزش و پرورش با تاكيد بر حفظ تعامل مستمر و دانشجو معلمان با مدارس و نهادهاي علمي و پژوهشي در طي اين دوره و فراهم آوردن امكان كسب تجربيات واقعي از كلاس درس و محيط هاي آموزشي
4-  راهكار 2- 12 – فراهم آوردن تسهيلات و امتيازات مناسب براي جذب و نگه داشت نيروهاي كارآمد در دوره ابتدايي و تقويت نگاه تخصصي و زيربنايي به اين دوره تحصيلي
6 - راهكار 4- 18 - استفاده بهينه از دانش و تجربه نخبگان و پيش كسوتان آموزش و پرورش
7-  راهكار 2- 18 - تامين تسهيلات و امكانات و ايجاد سازوكارهاي كارا و اثربخش در آموزش هاي ضمن خدمت معلمان و تقويت انگيزه و مهارت حرفه اي براي يادگيري مداوم
8- راهكار 4- 5- اولويت بخشي به تأمين و تخصيص منابع، تربيت نيروي انساني كارآمد، تدوين برنامه براي رشد، توانمند سازي و مهارت آموزي، ادامه تحصيل و حمايت مادي و معنوي دانش آموزان مناطق محروم و مرزي
9 - راه كار 8- 5- ساماندهي و به كارگيري بهينه و اثربخش منابع انساني و توزيع عادلانه آن در سراسر كشور
10-   راهكار 1- 6- ايجاد، توسعه و غني سازي واحد اطلاعاتي و منابع آموزش و پرورش در سطح مدرسه  ( از قبيل كتابخانه، آزمايشگاه و كارگاه، شبكه ملي اطلاعات و ارتباطات )
11 - راهكار 3- 6- ايجاد موزه و نمايشگاه علم و فناوري در هريك از شهرستان ها تا پايان برنامه ششم توسعه كشور، به منظور فراهم آوردن زمينه مشاهده و تجربه فزون تر دانش آموزان و غني تر كردن محتواي آموزشي كتب درسي
12 - راهكار 6- 11 - استقرار ساز وكارهاي ارتقاي توانمندي هاي معلمان براي مشاركت مؤثر آنان در برنامه ريزي درسي در سطح مدرسه به ويژه سازو كارهايي كه به تقويت هويت حرفه اي آنان مي انجامد.

همانطور که مطالعه کننده عزيز تأئيد مي فرمايند جهت اجراي هر يک از  پيشنهاد فوق الذکر نياز به بسيج عمومي همه آحاد ملت "هميشه در صحنه " داريم بايد تمامي علماي ديني ، حوزه هاي علميه ، فرهنگيان ، دانشگاهيان ، اساتيد ، هنر مندان ، صنعت گران ، پزشکان، وکلا ، مهندسان در تشکل هاي تخصصي به ديالوگ دعوت شوند که متأسفانه از اين مهم غفلت شده است .
در پايان از همه فرهيختگان تقاضا داريم ، نقد ما را نقد نمايد ، تا  نه تنها جمع کوچکي از فرهنگيان را راهنمايي نمايد ؛ بلکه  خير و اثر فراوان براي جامعه عظيم فرهنگيان را فراهم مي نمايند .
خداوند به همه ما وشما و همه کساني که در تدوين اين اسناد( اسناد بالادستي و ... ) تلاش نموده اند و همه کساني آنها رانقد مي کنند و همه کساني که نقد ها راهم نقد مي کنند . توفيق روز افزون  اعطا فرمايد .
سازمان معلمان منطقه 6 تهران با همکاري برخي اساتيد برجسته از مناطق ديگر

 بخش اول

بخش دوم

بخش سوم

 

منتشرشده در پژوهش

خالد توکلی
دکتری جامعه شناسی توسعه
دبیر آموزش و پرورش سقز


علی رغم تمام تعارفاتی که با معلمین می شود بر اساس واقعیت های موجود معلمین حق و امکان تحقیق ندارند. بدین گونه که بر اساس شرایط و ضوابط شورای عالی آموزش و پرورش عقد قرارداد پژوهشی فقط با اعضای هیئت علمی یا موسسات علمی پژوهشی امکان پذیر است و به این سادگی معلمان از فرآیند تحقیق حذف می شوند و تمامی برنامه هایی که برای ارتقای سطح پژوهشی معلمان در نظر گرفته شده است از جمله فرصت مطالعاتی و انتشار نتایج تحقیق معلمان، خود به خود از حیز انتفاع ساقط می-شوند.
در زمینه ی بودجه ی پژوهشی نیز آرمان ها با واقعیت ها تفاوت های چشمگیری دارد. کل بودجه ی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش 6 میلیارد تومان است که در مقایسه با آرمان هایی که برای آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است، رقم بسیار ناچیزی است. علاوه بر این به علل مختلف از جمله عدم اعتقاد به تحقیق و تألیف و کمبود بودجه، در بسیاری از ادارات آموزش و پرورش سازو کار و ساختار مناسب و حتی نامناسبی برای ارزیابی و پاداش مقالات و تألیفات معلمین وجود ندارد.
 تبلیغ و تکرار مرتب آرمان های آموزشی از یک سو و ناتوانی نظام آموزشی از تحقق آنها نتایج ناخواسته ی زیان باری برای آموزش و پرورش و معلمان در بر داشته است که فقدان و فرسایش انگیزه هم در میان معلمین و هم در میان دانش آموزان را در بر داشته است.



1. در یک نظام اجتماعی، خرده نظام آموزشی وظایف و کارکردهای اساسی و عمده ای هم در سطح کلان و هم در سطح خرد بر عهده دارد. جامعه پذیری، انتقال ارزش ها و فرهنگ، ایجاد احساس تعلق و تعهد نسبت به جامعه، ایجاد مهارت و حتی مواظبت و مراقبت از کودکان و نوجوانان در مدارس از جمله این وظایف به شمار می آیند. بسیاری از جامعه شناسان کارکردگرا معتقدند در صورتی که نظام آموزشی در ایفای نقشی که دارد به خوبی عمل نکند، آن گاه ممکن است تداوم نظام اجتماعی با مشکل یا مشکلاتی مواجه شود. بسیاری از آمار و تحقیقاتی که در مورد نظام آموزشی ایران منتشر شده است – برای نمونه در مورد فرار مغزها، افت تحصیلی، ترک تحصیل، مدارک تقلبی، پایان نامه نویسی پولی، بحران هویت، اعتیاد در مدارس، فرسایش سرمایه ی اجتماعی و ... نشان می دهد که این نظام با بحران کارآمدی عمیقی دست به گریبان است و هر روز بیش از پیش از عهده ی  وظایفی که دارد ناتوان تر می شود.
معلمان در طول سال های گذشته برای ممانعت از به وجود آمدن چنین فضایی و تغییر مطلوب در نظام آموزشی تلاش فراوانی از خود نشان داده  و در این راه هزینه های هنگفتی پرداخته اند تا اول مهر همچنان جان تازه ای به جامعه ببخشد و سرآغازی باشد تا امیدواری، اعتماد، مهربانی و شور و شوق در جامعه حضور داشته باشد و زمینه ی مناسبی فراهم آید تا شهروندانی تربیت شوند که بتوانند آینده ی خوبی را برای این مرز و بوم رقم بزنند. شواهد اما حکایت از آن دارد که فرهنگیان در دست یابی به اهداف خویش ناکام مانده اند و ابعاد و گستره ی مشکلاتی که در نظام آموزشی به وجود آمده است رو به افزایش است. حال این پرسش پیش می آید چرا چنین وضعیت و مسائل به ظاهر لاینحلی در آموزش و پرورش به وجود آمده است؟
2. جلایی پور بر این باور است که عامل مؤثر در تکوین پدیده ی اعتیاد، «سیاست های آرمان گرایانه ی غیر واقع بینانه» در حکومت ایران است. این اصطلاح به این معنی است که «حکومت ایران با تکیه بر سازمان عظیم بوروکراسی خود و رانت عظیم نفت و با دعوی دینی، آن هم ادعای اصیل ترین تفسیر از دین، خود را حامل و مجری سیاست هایی می دانسته که آن سیاست ها به لحاظ آرمانی صحت داشته ولی به لحاظ اجرایی غیر واقع بینانه و غیر عملی بوده است» (جلایی پور و محمدی؛ 1388: 502). از نظر وی به علت تبلیغ و تکرار مرتب این سیاست ها در صدا و سیما – علی رغم جدی نگرفتن آن از سوی مردم – برای سیاست گزاران به «مکانیزمی باورساز» تبدیل می شود که نتایج ناخواسته ی زیانباری از جمله گسترش «اعتیاد» را در ایران به دنبال داشته است (همان: 502). نگارنده بر این اعتقاد است که مسائل و مشکلات آموزشی نیز از این منظر قابل تجزیه و تحلیل است. بدین گونه که در نظام آموزشی ایران، آرمان گرایی غیر واقع بینانه ای وجود دارد که به طور ناخواسته و حتی شاید خواسته، مسائل و مشکلات فراوانی از جمله نادیده گرفتن مطالبات معلمان و در نتیجه فرسایش علاقه و انگیزه ی ایشان را موجب شده است.
3. در دوران اصلاحات، فریاد دادخواهی معلمان در قالب انجمن های صنفی و حرکت های منظم و قانونی به گوش مسئولان رسانده شد. اگر چه میان آنچه معلمین مطالبه می کردند و آنچه به ایشان داده شد، فاصله بسیار بود اما هر چه بود عزم برای تغییری تدریجی در وضعیت فرهنگیان شروع شد و از آن مهم تر به گونه ای رفتار شد که جایگاه و احترام معلم حفظ شود تا آن جا که در تحقیقی که در آن سال ها در مورد اعتماد اجتماعی نسبت به اقشار مختلفی چون دانشگاهیان، پزشکان، روحانیون، نیروهای انتظامی و ... انجام شد نتایج به دست آمده، اعتماد مردم به معلمین را به طور معنی داری بیش از دیگران نشان می داد.
در سال های بعد اعتراض و تلاش های قانونی و به حق معلمان تداوم یافت اما نه تنها مطالبات شان مورد توجه قرار نگرفت بلکه به آن جنبه ی امنیتی نیز داده شد: انجمن های صنفی معلمان تعطیل شدند و هزینه های بسیاری بر فعالان آن تحمیل شد. همزمان با برخورد امنیتی با فعالان صنفی، دست اندرکاران و مسئولین، برنامه ای فرهنگی! برای تخفیف منزلت و جایگاه ویژه ی معلمان را نیز در دستور کار خود قرار دادند. از یک سو بحث تعطیلات تابستانی مدارس را مطرح کردند و بر حقوقی که معلمان در تابستان می گیرند اشکال شرعی وارد کردند و پس از آن در ایام تعطیلات تابستانی و نوروز، پیامک های مختلفی در میان مردم رد و بدل شد که مضمون همگی آنها زیاد بودن تعطیلات معلمان بود. بدین گونه معلمان به عنوان کسانی که حقوقی که می گیرند اشکال شرعی دارد، به جامعه معرفی شدند و اعتراض های قانونی و منصفانه ی آنها را بی اساس جلوه دادند و تلاش شد تا نه تنها اعتراض معلمین از حمایت های بدنه ی جامعه بی بهره شود بلکه مورد طعن و تمسخر مردم نیز قرار بگیرند.

از سوی دیگر به صورت خواسته با ناخواسته، نتیجه ی برخی از برنامه های آموزش و پرورش و دولت این بود که میان معلمین اختلاف افکنده شد و بدین وسیله برای انجام اقدام هماهنگ معلمان مشکلاتی ایجاد شود. یکی از این برنامه ها افزایش برابر حقوق معلمان بدون توجه به مدرک تحصیلی و سابقه ی سنواتی معلمان بود. ظاهراً با نادیده گرفتن تفاوت ها سعی در برقراری عدالت و برابری داشتند اما در واقع اختلاف میان معلمان نتیجه ی آن بود و این اختلاف مانع از آن می شد تا در اقدامات اعتراضی با یکدیگر هماهنگ باشند.
4. امروزه در میان نظام های اجتماعی ایران، نظام آموزشی (آموزش و پرورش) روز به روز بیشتر رو به تحلیل می رود و مشکلات آن لاینحل تر به نظر می آید. افت تحصیلی کم ترین آسیبی است که در مدارس به چشم می خورد. فرسایش انگیزه و علاقه هم در میان معلمان و هم در میان دانش آموزان افزایش فراوانی داشته است. بی اعتمادی مردم ، دامن آموزش و پرورش را نیز گرفته است و ... . آنچه این وضعیت را به وجود آورده است کمبود امکانات نیست، بحران مدرنیته و دوران جوانی یا فقر اقتصادی و بیکاری نیست. اگر چه این عوامل از اهمیت خاصی برخوردارند اما نمی توانند علت مؤثر به حساب آیند.
عاملی که به طور مؤثر در پیدایش این وضعیت دخیل بوده است آن است که جلایی پور تحت عنوان «آرمان گرایی غیرواقع بینانه» برای شیوع اعتیاد در ایران از آن سخن به میان آورده است. برای نمونه رئیس سازمان آموزش و پرورش تهران در مصاحبه با تلویزیون مدرسه را «قطعه ای از بهشت» نامید.

حال پرسش این جاست که آیا واقعاً مدارس از چنین وضعیت آرمانیی برخوردارند؟ واقعیت این است برای دخترانی معصوم در روستایی به نام شین آباد، مدرسه تبدیل به یک جهنم تمام عیار می شود و پس از ماه ها و بلکه سال ها تا کنون نسبت به رفع مشکلات آن ها اقدامی جدی به عمل نیامده است. در تهران سیستم گرمایشی یک سوم مدارس خطرناک است، تقریباً 25 درصد مدارس بیش از 40 سال عمر دارند و سقف شان درحال فروریختن است و 45 دانش آموز دریک کلاس جای داده شده اند.
در سیاست های کلی سند تحول بنیادین آمده است که هدف آموزش و پرورش رسیدن به حیات طیبه و پرورش و تربیت انسان های مؤمن، پرهیزکار، امیدوار، آزادمنش، مسئولیت پذیر، ظلم ستیز، خودباور، ایثارگر و ... است. در قسمت باورها و بایدهای دولت تدبیر و امید نیز آمده است : «رسالت خطیر آموزش و پرروش، رشد و شکوفایی استعدادهای فطری و فراهم آوردن زمینه ی تربیت پذیری دانش آموزان در تمام ساحت های وجودی برای دست یابی به مراتبی از حیات طیبه است».

واقعیت آموزش و پرورش با این آرمان ها تفاوت بسیاری دارد: 1/1 درصد از دانش آموزان شیشه مصرف می کنند. 4 درصد هم سابقه یک بار مصرف شیشه دارند. در میان دانشجویان معتاد، 60 درصد مصرف کنندگان مواد مخدر گفته‌اند که شروع مصرف آن ها از دوره دانش آموزی بوده است. در سال 1387  قائم مقام دبیرکل وقت ستاد مبارزه با مواد مخدر از وجود 30 هزار دانش آموز معتاد در کشور خبر می دهد. همچنین بر اساس طرح شیوع شناسی مصرف مواد مخدر که در سال 1390 انجام شد میزان مصرف مواد در گروه سنی 15 تا 19 سال معادل 13.56 درصد، گروه سنی 20 تا 24 سال معادل 16.83 درصد، 25 تا 29 سال معادل 14.32 درصد است و باقی مانده این رقم به گروه های سنی 30 تا 64 سال اختصاص دارد. طبیعی است که گروه سنی 15 تا 19 ساله هایی که در این آمار به آن ها اشاره شده است در سن تحصیل هستند که ممکن است در مدارس کشور مشغول به تحصیل باشند یا به علت اعتیاد نباشند و به جای مواد مخدر تحصیل را ترک کرده باشند (سایت تبیان: 10 مهر 1393). علاوه بر این وجود آزار جنسی دانش آموزان و وجود خشونت در مدارس تأیید می-شود (سایت تابناک: 20 خرداد 1393).
در زمینه ی پژوهش نیز وضعیت بر همین منوال است: آموزش و پرورش به عنوان جایگاهی برای توسعه ی تفکر، تحقیق و پژوهش در نظر گرفته می شود و در شکل آرمانی آن این گونه توصیف می-شود: تدوین و اجرای نظام حمایت مادی و معنوی از معلمان پژوهشگر با اعطای فرصت های مطالعاتی و انتشار نتایج تحقیق ایشان؛ ایجاد و توسعه ی شبکه ی تحقیقاتی از ستاد تا مدرسه و تخصیص منابع بر اساس نیاز هر منطقه؛ برقراری ارتباط سازمان یافته با حوزه ی علمیه و مؤسسات آموزش عالی و بهره مندی از پشتیبانی آنان در اجرای طرح های پژوهشی؛ رصد نتایج بین المللی در زمینه ی کیفیت نظام های آموزشی و برنامه ریزی؛ ایجاد مرکز اسناد، مدارک و اطلاعات نظام آموزش و پرورش کشور و ... .

علی رغم تمام تعارفاتی که با معلمین می شود بر اساس واقعیت های موجود معلمین حق و امکان تحقیق ندارند. بدین گونه که بر اساس شرایط و ضوابط شورای عالی آموزش و پرورش عقد قرارداد پژوهشی فقط با اعضای هیئت علمی یا موسسات علمی پژوهشی امکان پذیر است و به این سادگی معلمان از فرآیند تحقیق حذف می شوند و تمامی برنامه هایی که برای ارتقای سطح پژوهشی معلمان در نظر گرفته شده است از جمله فرصت مطالعاتی و انتشار نتایج تحقیق معلمان، خود به خود از حیز انتفاع ساقط می شوند.
در زمینه ی بودجه ی پژوهشی نیز آرمان ها با واقعیت ها تفاوت های چشم گیری دارد. کل بودجه ی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش 6 میلیارد تومان است که در مقایسه با آرمان هایی که برای آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است، رقم بسیار ناچیزی است. علاوه بر این به علل مختلف از جمله عدم اعتقاد به تحقیق و تألیف و کمبود بودجه، در بسیاری از ادارات آموزش و پرورش سازوکار و ساختار مناسب و حتی نامناسبی برای ارزیابی و پاداش مقالات و تألیفات معلمین وجود ندارد.
5. واقعیت آموزش و پرورش این است که حدود 98 درصد بودجه ی آموزش و پرورش صرف حقوق معلمان می شود و مسائل و مشکلات فراوانی گریبان این نهاد را گرفته و آن را فرسوده ساخته است. تبلیغ و تکرار مرتب آرمان های آموزشی از یک سو و ناتوانی نظام آموزشی از تحقق آنها نتایج ناخواسته ی زیان باری برای آموزش و پرورش و معلمان در بر داشته است که فقدان و فرسایش انگیزه هم در میان معلمین و هم در میان دانش آموزان را در بر داشته است. علاوه بر این، آرمان گرایی غیر واقع بینانه موجب شده است جایگاه فرهنگی و معلم در جامعه و سرمایه ی اجتماعیی که داشت و در سال-های نه چندان دور منحصر به فرد و برجسته بود به تدریج رو به کاهش رود و این نیز به نوبه ی خود نظام آموزشی را از آرمان های مورد نظر خود هر چه بیشتر دور سازد.

منتشرشده در دیدگاه
چهارشنبه, 17 دی 1393 17:52

تعلیم و تربیت

ketab9 معرفی کتاب:تعلیم و تربیت  / نویسنده:امانوئل کانت /ترجمه:غلامحسین شکوهی

ناشر:موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ، 1372 /تعداد صفحات:188

امانوئل کانت (1724-1804)"با انتشار نقد عقل محض که در حکم منطق و روش تفکر فلسفی اوست"تلاش سترگی را انجام داد تا "حدود توانایی عقل را برای ورود به حوزۀ شناخت تعیین" کند.او با این اثرِ اِعجاب برانگیز، صاحب جایگاه ویژه ای در فلسفه غرب شد.به همین لحاظ سایر دستاوردهای فکری او نیز مورد توجه قرار گرفت.کتاب تعلیم و تربیت در واقع یادداشت هایی است که کانت به شاگردش رینک(rink) سپرده بود و این یادداشت ها اساس درس هایی است که از سال 1386تا 1387 در دانشگاه کونیسبرگ توسط کانت ارائه می شده است.(گفته می شود که هر یک از استادان این دانشگاه می بایست درس تعلیم و تربیت را نیز در برنامه تدریس خود می داشتند.)کانت معلم بود،به همین علت  از زوایای مختلفی به مسئله تعلیم وتربیت توجه می کرد.عجیب این است که هریک از تألیفات وی با دقت و وسواس زاید الوصفی تنظیم و ویرایش می شده است اما وی با وجود تأملات فراوانی که در امر آموزش و پرورش داشت کتاب مدوّن و منسجمی در این باره تصنیف نکرد،شاید علت ،آن بود که معتقد بود تعلیم و تربیت امری تجربی است و هر نسلی تجربیات خاص خود را به کار می بندد.کانت به شناخت ویژگی های انسان در آینده امید بسته بود .

کانت در این کتاب شش فصلی ابتدا تفاوت تأدیب و آموزش را مطرح و سپس به تأسیس دانش سراها و مدارس تجربی و ویژگی های انستیتوی دوّسو که در آلمان آن دوره مشهور شده بودند ،می پردازد.یکی از مسائل مورد توجه وی اقتصاد آموزش وپرورش است.در بخشی نیز به پداگوژی می پردازد.در فصل دوم به تربیت بدنی،در فصل سوم به آموزش و به تعبیر کانت،فرهنگ ،در فصل چهارم  به پرورش ذهن و قوای ذهنی کودک در فصل پنجم به تربیت اخلاقی و در آخرین فصل نیز به تربیت عملی توجه می نماید.تربیت عملی را شامل مهارت،عقل معاش یا تدبیر و اخلاق می داند.

کانت در این یادداشت ها به مسئله عدم توافق محتوای آموزشی با امکانات ذهنی کودکان اشاره می نماید.او مطرح می کند که به جای آموختن اندیشه ها باید به فرزندانمان اندیشیدن را بیاموزیم.به نظر او ، عمل کردن بهترین راه فهمیدن است.او وقتی از تربیت دینی سخن می راند،می نویسد:"دینی که مردم را افسرده کند ساختگی است"(135)او می گفت :"سرمشق روش تعلیم مطالب دینی باید روش سقراطی باشد"(124)کانت می گفت:"اداره مدارس باید کلاً به نظر روشن بین ترین کارشناسان موکول شود"(71)به نظر کانت:"تصور طرح تعلیم وتربیت باید جهت جهانی پیدا کند"(70)در جایی می نویسد:"دشوارترین یافته های بشر:فنّ حکومت کردن بر مردم و فنّ تربیت" است.

دکتر غلامحسین شکوهی این کتاب را از روی ترجمه های انگلیسی و فرانسوی به فارسی برگردانیده و مقدمه خوبی به آن افزوده و در انتهای کتاب اصطلاحات فارسی،آلمانی ،انگلیسی و فرانسوی واژه های تخصصی رانیز آورده  است. مطالعه این کتاب را به تمام معلمان فرهیخته توصیه می کنیم.

 

منتشرشده در معرفی کتاب
سه شنبه, 16 دی 1393 10:24

طلب

komakamoozeshispecial |  برنا مسروری  |   روزنامه نگار   |

آمار تصادفات جاده‌ای در ایران بسیار بالاست. بله خب این خبر جدیدی نیست همان طور که شنیدن آمار رو به تزاید اعتیاد، دزدی، قتل، خشونت و... دیگر چندان برایمان عجیب و تازه جلوه نمی‌کند. از سوی دیگر اخبار مربوط به سرانه مطالعه کتاب و خبر رسیدن تیراژ کتاب به عدد فاجعه‌آمیز ٥٠٠ هم که دیگر مثل سریال‌های دهه ٦٠ تلویزیون از فرط تکرار بیشتر عذاب‌آور می‌نمایند تا هشدارآمیز. خب شاید فکر کنید با این مقدمه بی‌ربط احتمالاً در ادامه نیز چیزی عایدتان نشود!

اگر این طور است همان بهتر که از خواندن باقی این سطور منصرف شده و عوض تلف کردن وقت گران قدر خود به یکی از میلیون‌ها بیننده محترم سریال‌های ترکی ماهواره بپیوندید! اما اگر نظری غیر از این دارید و کمی شک کرده‌اید که شاید  آمار بالای تصادف و اعتیاد و دزدی و قتل و خشونت و غیره و ذلک کمی تا قسمتی با پایین بودن سرانه مطالعه در کشور مرتبط است به خواندن ادامه دهید. وقتی پای آمار به میان می‌آید در واقع سخن از اعدادی است که در عین اهمیت می‌توانند بسیار بی‌خاصیت جلوه کنند. اگر هدف از آمارگیری به دست آوردن ارقامی است که تنها کارکردشان ردیف شدن در ستون و ردیف جداول نهایتاً خاک خوردن در کشوی میز مدیران است که دیگر بحثی باقی نمی‌ماند. اما آمار به مثابه عنصری برای تعیین راهبردها، برنامه‌ریزی و آموزش - به همان شکل که در ممالک پیشرفته از آن استفاده می‌شود - ابزاری است که به سادگی نمی‌توان از کنار آن گذشت. اصلاح نابه هنجاری‌های اجتماعی نظیر اعتیاد، طلاق، خشونت در خانواده، یا توجه به پیامدهای بی‌توجهی به سلامت فردی و بهداشت روانی، یا بهبود ناکارآمدی‌های موجود در فرهنگ عمومی و زیست اجتماعی و محاسبه همه زیان‌های‌ ناشی از هزینه‌ تحمیل شده از جانب این نقصان‌ها به کشور، تنها می‌تواند بر پایه اطلاعات درست و برگرفته از آمار متقن امکان‌پذیر باشد. این میان اصلاح و به ثمر نشستن همه موارد طرح شده - البته به شرط جوشش و سودای تهذیب امور در سر متولیان هر بخش - منهای خواست، توجه و حساسیت مردم، از آن جهت عبث می‌نماید که تا میل به تغییر در تک‌تک افراد تشکیل دهنده یک جامعه به وجود نیاید، آن جامعه به طریق اولی رنگ تغییر به خود نخواهد دید و این محقق نخواهد شد جز با بالا رفتن دانش عمومی و علم یافتن افراد بر نقص‌ها و کمبودهای خود و اطرافیان.

خب، حال بعد از این همه مقدمه و صغری و کبری رسیدیم به حرف اصلی، یعنی «مطالعه». مطالعه یکی از ابزارهایی است که می‌توان روی نقش آگاهی دهی فردی – و در بُعد مضاعف، گروهی – آن در یک جامعه، به شکل تام و تمام حساب کرد. اما سوال اینجاست که با تیراژ ٥٠٠ تایی کتاب در مملکت اینک ٨٠ میلیونی ما، تا چه حد می‌توان بر نفوذ این عنصر به واقع تاثیرگذار امید داشت.

در این خصوص حرف بی‌عمل زیاد زده شده است اما این بار بیایید قبل از آنکه به حساب دیگران برسیم کمی نیز به حساب و کتاب احوالات خود بپردازیم، آن هم با طرح چند سوال. مثلاً از آخرین کتابی که خواندیم – یعنی منِ نویسنده و شمای خواننده این سطور به عنوان قشر به اصطلاح تحصیل کرده این جامعه - چه مدت می‌گذرد؟ چند بار پیش آمده است که به دلیل غرور ناشی از خواندن چندین و چند کتابی که روزی در دسترس‌ قرار داشته، خود را بی‌نیاز از به روز کردن اطلاعاتمان دانسته‌ایم؟

تا چه میزان خود را نسبت به آنانی که به دلایل گوناگون دست شان از منابع مطالعاتی ما کوتاه بوده، با سوادتر حس کرده و همین را بهانه‌ای برای ریختن آب روی زبانه‌های آتش و علاقه فطری خود به علم‌آموزی بیشتر قرار داده‌ایم؟ واقعاً آخرین باری که از آموختن یک نکته جدید به وجد آمدیم چه زمانی بود؟ یا واپسین باری که از آموزش موضوعی ثقیل به دوستی تشنه دانستن، لپمان گل انداخت و صدایمان گرفت؟

و سوال آخر اینکه آیا برای تجربه این احساسات شریف و نجیب برنامه‌ای داریم یا قصد کرده‌ایم استعدادهای خدادادی خویش را به وقت رحیل دست نخورده و آکبند به درگاه باری تعالی ببریم؟ این همه گفتیم و بهتر آنکه ضمن دعوت خود و خوانندگان این مفاد به تفکر مضاعف، نتیجه سخن را با کلام عارف بزرگ مشرق زمین عطار نیشابوری به پایان بریم که فرمود:

چون فرو آیی به وادی طلب/پیشت آید هر زمانی صد تعب/چون نماند هیچ معلومت به دست/دل بباید پاک کرد از هرچ هست/چون دل تو پاک گردد از صفات/تافتن گیرد ز حضرت نور ذات/چون شود آن نور بر دل آشکار/در دل تو یک طلب گردد هزار.

روزنامه شهروند

 

منتشرشده در یادداشت

malekianspecial مصطفی ملکیان :

قدر 22 سال طلایی عمر خود را بدانید و به دانشگاه اکتفا نکنید

روان شناسان با همه اختلافی که با هم دارند در این نقطه متفق القولند که از 18 تا 40 سالگی بهترین سال های عمر هر انسانی اند . نه سالهای قبل از 18 سالگی انسان پختگی لازم را دارد برای استفاده از عمر و وقت و استعدادهایش نه بعد از 40 سالگی .
اما دانشگاه های ما با کمال تاسف باید گفت درست نصف این 28 سال را از شما می گیرند – تازه اگر دانش آموز زرنگی باشید- 11 سال را از شما می گیرند و فقط یک ورق کاغذ به شما می دهند که بهش می گویند مدرک دکتری؛ یعنی نصف عمر مفیدتون را که بر روی این کره زمین اقامت دارید را داده اید و یک ورق کاغذ گرفته اید که به آن می گویند مدرک دکتری.
من هیچ کس را تشویق نمی کنم که مدرک دکتری نگیرد ؛ اصلا و ابدا . اما می گویم اگر در خارج از کشور درس می خوانید خب دکتر می شوید و به اندازه یک دکتر هم معلومات پیدا می کنید ولی اگر به هر جهتی یا نمی خواهید یا نمی توانید بروید خارج از کشور و می خواهید در اینجا علوم انسانی را دنبال کنید بیایید و این کار را بکنید .
فرض کنید دو بازار وجود دارد در یک بازار مدرک می فروشند و در یک بازار علم . بروید در آن بازار که اسمش دانشگاهست مدرک بخرید ؛اما برای خودتان با استفاده از کارشناسان ، اساتید و مشاوران برنامه ریزی کنید و شروع کنید به این برنامه عمل کردن .
تا این برنامه را به شما دادند شما شروع کنید که متوازن این مدرک، معلومات تان را داشته باشید و گرنه دانشگاه های ما هیچ چیز به شما نمی دهند جز مدرک !
اگر واقعا به فلسفه علاقه مندید اصلا به دانشگاه اعننا نداشته باشید و به قدر ضرورت و به وقت ضرورت فقط به دانشگاه بروید آن مقدار که اگر غایب باشید چیزی را از دست خواهید داد.
ولی تمام اهتمام تان این باشد که کار کنید و وقتی به سنی مثل سن من برسید می فهمید عمق تلخ این واقعیت را که الان به شما می گویم که به لحاظ ریاضی 51 منهای 50 مساوی یک هست و 21 منهای 20 هم مساوی یک است ولی اصلا فکر نکنید ارزش آن عمری که 20 تا 21 سالگی دارید مساویست با عمری که از 50 تا 51 سالگی دارید .
باور کنید از من و بعدا به رأی العین می بینید یک هفته بیست تا بیست و یک سالگی تان اندازه یک سال 50 تا 51 سالگی ارزش دارد. این سال ها بی نمونه اند بی همتایند و آن وقت است که حیفتان می آید.
من به دوستانم می گویم اگر برای عمر خودتان حیفر تان نمی آید تا 40 سالگی حیف تان بیاید بعد خواستید ضایعش کنید و هر کاری می خواهید بکنید ولی واقعا تا 40 سالگی را ضایع نکنید .
مثلا 16 سال دیگر که شما دارید؛ ثانیه ثانیه اش را استفاده کنید. اگر این کار را بکنید نه پشیمانی خواهید داشت نه حسرتی و نه اندوهی ولی اگر این کار را نکنید درست به میزانی که استفاده نمی کنید پشیمان می شوید و دائما با خودتان نزاع دارید و با خودتان نمی توانید آشتی کنید و همین طور تا آخر عمرتان خودتان را سرزنش می کنید همیشه قدر تا 40 سالگی تان را بدانید کاری به این دانشگاه ها نداشته باشید برنامه ریزی کنید و کار کنید و البته وقتی برنامه ریزی سنجیده صورت گرفت باید 4 ویژگی هم داشته باشد در آن برنامه :

1. نظم داشته باشد 2. پشتکار داشته باشد 3. اعتدال را رعایت کند 4. دائما خودش را بازنگری کنید درست مثل کوهنوردانی که وضعشان را هر از چندگاهی از نو مورد ارزیابی قرار می دهند .

التزام به هرم مطالعاتی
من همیشه عقیده ام این بوده که اشخاص موفق باید به صورت مخروطی یا هرمی درس بخوانند یعنی اول در قاعده این مخروط موضوعات بسیار متعددی را بخوانند اما با عمق کم بعد یک درصد بیایند پایین تر و بعد یک تعدادی از موضوعات قبلی کمتر بشود ولی آنهایی که در این دایره کوچکتر است عمیق تر بخوانند بعد بیایند این هرم را بالا تا برسد به راس اما اینکه در این طبقات پنج - شش گانه که از قاعده هرم تا رأس هست چه بخوانند بستگی به این دارد که در راس هرم می خواهند به کجا برسند ؟
من خودم اعتقادم بر این است که برنامه ریزی صحیح این است که در 40 سالگی فرد به راس هرم رسیده باشد .
این معنایش این است که از 40 سالگی تا آخر عمر می خواهد دائما بر روی آن نقطه مرکزی ای که در راس هرم قرار دارد کار کند و عمق بیشتر و باز هم عمق بیشتر به آن بدهید .

 

heram

منتشرشده در آموزش نوین

صدای معلم رسانه پاک

 رسانه در دنیای مدرن ساحتی از اندیشه است که بزرگ ترین ویژگی آن در تأثیرگذاری و جهت دهی می باشد،جایگاه رسانه ها در تنویر افکار و ایجاد فضایی برای تضارب آراء و همچنین اهمیتی که رسانه های گروهی در ارتقای سطح آگاهی و تعالی فرهنگ و دانش عمومی دارند، بی گمان یکی از مهم ترین عوامل فرهنگی در دنیای مدرن رسانه می باشد که بر پیچیدگی آن نیز افزوده است.

قطعا گسترش رسانه ها از نشانه های پویایی ،تحرک ،توسعه و بسط فرهنگی هر جامعه می باشد و به طور کلی زمینه ساز توسعه سیاسی و اقتصادی و پیشرفت علوم در جامعه هستند و نیز هرگاه شمار امکانات و رویکردهای رسانه افزایش یابد،شادابی جامعه هم افزون تر می شود و به تبع آن بحث در باره مسائل جامعه رونق گرفته و جامعه خود را زنده تر و در نتیجه امیدوار به آینده می یابد.

بی تردید « صدای معلم » با مدیریت حکیمانه دوست عزیزم جناب آقای پورسلیمان در همین راستا اقدام می کند، ویژگی بارز صدای معلم آن است که دولت زده نیست و مستقل از دولت رسالت خویش را در عرصه اطلاع رسانی با رعایت موازین اخلاق رسانه ای انجام می دهد.

تأثیرگذاری این رسانه به گونه ای است که اکثر فرهنگیان ایران اسلامی تلاش می کنند که پیام خویش را از طریق همین رسانه به گوش مسوولان برسانند به طوری که این سایت پیام رسانی است که امروز دیگر آوازه ای جهانی یافته و همگان به قدرت رسانه ها از جمله سایت صدای معلم واقف شده اند و کشور ما که در مسیر توسعه قرار گرفته لازم است که اهتمام جدی به گسترش رسانه ها در آن صورت گیرد.

جناب آقای پورسلیمان به تنهایی رسالت یک رسانه فرهنگی را در سطح ملی و بین المللی به دوش می کشد و تازه این آغاز داستان است. رسانه ای که یک سال از عمر آن می گذرد و در همین مدت کوتاه توانسته است قدرت خویش را به رخ بکشد. کما این که رسانه هایی وابسته به وزارت آموزش و پرورش هستند که از چنین ویزگی هایی برخوردار نیستند و فرهنگیان با رسانه های وابسته به آموزش و پرورش هنوز نتوانسته اند ارتباط تنگاتنگی داشته باشند، در حالی که فرهنگیان ایران اسلامی به راحتی حرف خود را از طریق صدای معلم بیان می کنند.

این رسانه توانسته است مواضع، دیدگاه ها،انتقادات و پیشنهادات فرهنگیان و کارشناسان آموزش و پرورش را به اطلاع مسوولان برسانند و به طور قطع بر عملکرد مسوولان آموزش و پرورش تأثیر گذار بوده است. سخن معلم کار حرفه ای خود را بر اساس صداقت،انصاف،بی طرفی، امانت در اطلاع رسانی و پرهیز از تحریف مبتنی کرده است،علاوه براین نسبت به پیامدهای گزارش و اطلاع رسانی خود در مورد افراد ، هوشیارانه عمل می کند.

استاد پورسلیمان بسیار علاقه مند بر اخلاق رسانه ای است به گونه ای که در باره ارزش های اخلاقی،کوشش های نهادینه ای به عمل آورده است ،می دانیم که مهندسی اطلاع رسانی یک ابزار علمی برای طراحی فرآیندهای اطلاع رسانی با هدف کاهش فاصله میان انتشار تا انتقال،تضمین تأثیرگذاری پیام و در نهایت تغییر رفتار است و صدای معلم در این ارتباط به خوبی ایفای نقش نموده است.

با این حال لازم است بدانیم که خبرنگاری تیغ دو لبه ای است که در یک سویش شرافت و اخلاق حرفه ای در دفاع از آرمان ها و ارزش ها و نجات دادن بی گناهان از چنگ حاکمان زورگو و موقعیت های خطرناک قرار داشته است و در سوی دیگرش خیانت به این حرفه و زیرپا گذاشتن اخلاق کاری و قرار گرفتن در کنار زورگویان و دروغ پردازان با هدف های شخصی و عموما مادی و با پیامدهای بسیار پر خطر و پر هزینه می باشد.

بر همین اساس باید تلاش کنیم که از جمله خبرنگارانی نباشیم که به صورتی جهت دار برای تأمین منافع این یا آن فرد و گروه تلاش می کنند. نکته دیگر آن که بعضی از رسانه ها گاهی در موقعیتی ابزاری قرار می گیرند و به خدمت نهادها و مراکزی در می آیند که به دنبال فساد انگیزی می باشند.

لذا نگارنده از دوست عزیزم جناب پورسلیمان استدعا دارد که مراقب زمینه های فساد و انحراف باشد که ورود به این عرصه ،زهر مهلکی برای رسانه ها می باشد. کم نیستند خبرنگاران و روزنامه نگارانی که با درج مقالات،اخبار جعلی و یا با تحریف اخبار واقعی،این یا آن گروه و شخصیت را تقویت و یا تخریب می کنند.

نگارنده که خود رسالت خبرنگاری را به دوش می کشد براین اعتقاد است که ما باید به سوی «رسانه پاک» حرکت کنیم و انصافا صدای معلم در این ارتباط کارنامه درخشانی دارد.

افرادی همچون آقای پورسلیمان با تکیه بر وجدان کاری و اخلاق حرفه ای خود ،رسالت خویش را به تحقق در آورده است وتداوم می بخشد و از خداوند متعال آرزوی سلامتی و موفقیت ایشان را خواستارم.

منتشرشده در دیدگاه
شنبه, 13 دی 1393 07:23

هوش، اخلاق، رفتار

niknejaddidgah محمد‌رضا نیک‌نژاد‌/آموزگار

پیرامون مان کسانی هستند‌ که همواره از اخلاق، آزاد‌ی و د‌موکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و.... د‌م می‌زنند‌، اما چنین ارزش‌هایی د‌ر زیست روزمره آنها نمود‌ی ند‌ارد‌. کسانی را می‌بینیم که هر چند‌ روز، یک کتاب با د‌رون مایه‌های سیاسی، اجتماعی یا فلسفی را به پایان می‌رسانند‌، اما د‌ر رفتارهای روزانه‌شان آنچنان غریزی برخورد‌ می‌کنند‌ که انسان را شگفت‌زد‌ه می‌کند‌، آنها توانایی ارتباط سازند‌ه و همیشگی با د‌یگران را ند‌ارد‌ و... اما ایراد‌ از کجاست؟

کجای چرخِ پرورش اخلاقی - اجتماعی ما لنگ می‌زند‌ که د‌ر بسیاری از بزنگاه‌های فرد‌ی و اجتماعی، رفتار و گفتارمان د‌چار چنین د‌وگانگی ناامید‌کنند‌ه‌ای است؟

د‌وستی می‌گفت از پرورش‌نایافتگی هوشمان است! «زوهار» و «یان» سه گونه هوشِ عقلانی (IQ)، عاطفی یا هیجانی (EQ) و هوش معنوی (SQ) را برای انسان تعریف می‌کنند‌. (IQ) وابسته به مهارت‌های منطقی و زبان‌شناسی ماست که بیش از د‌یگر هوش‌ها، سنجه کامیابی‌های آموزشی به شمار می‌آید‌. (EQ) افراد‌ را یاری می‌کند‌ تا عواطف خود‌ و د‌یگران را مد‌یریت کنند‌ که نام د‌یگر آن هوش اجتماعی است. زوهار و یان (SQ) را هوش نهایی د‌انسته و آن را زمینه همه چیزهایی می‌د‌انند‌ که ما به آنها باور د‌اریم. اگر پایه بررسی رفتار افراد‌ را این سه‌گانه بد‌انیم.

بی‌گمان بسیاری از ما ایرانیان هوش اجتماعی پرورش‌یافته‌ای ند‌اریم. ارزش‌های نهفته د‌ر فرهنگ اجتماعی ما تنها د‌ر سطح شنید‌ن یا خواند‌ن ماند‌ه و د‌ر جان و روانمان نهاد‌ینه نشد‌ه‌اند‌. نهاد‌های کارا د‌ر پرورش هوش اجتماعی، مانند‌ خانواد‌ه، آموزش و پرورش و د‌انشگاه د‌ر وظیفه خود‌ د‌ر این زمینه، ناکام بود‌ه و هر یک پرورش را به د‌یگری وانهاد‌ه و از آن شانه خالی می‌کنند‌. ما د‌ر آمیخته‌ای از فرهنگ د‌یرینه و پرمایه گذشته، فرهنگ احساسی و غریزی خانواد‌ه و فرهنگ نوین جهانی، می‌لولیم و د‌رجا می‌زنیم.

یافته‌های انسان‌شناسی و روان شناسی، ۵- ۶‌سال نخست زند‌گی را کارا‌ترین د‌وران برای شکل‌گیری شخصیت انسان می‌د‌انند‌. این کود‌کان به مد‌رسه می‌آیند‌ و با آموخته‌های پیش از مد‌رسه پس و از آن جامعه بزرگ می‌شوند‌، ازد‌واج می‌کنند‌ و بچه‌د‌ار می‌شوند‌ و بچه‌ها د‌ر این خانواد‌ه‌ها رشد‌ می‌کنند‌ و مد‌رسه می‌آیند‌ و...این چرخه با روند‌ی بیمارگونه و آسیب‌زا به د‌وری بی‌پایان می‌ماند‌ که گذشته و حال و آیند‌ه را به نابود‌ی می‌کشاند‌.

اما راه چاره چیست؟

جان د‌یویی فیلسوف پراگماتیسم و اند‌یشه‌ور آموزشی بر این باور است که «تفاوتی میان خرد‌ و عمل، اخلاق و سود‌، آموزش و کنش نیست. آموختن عمل کرد‌ن است؛ یعنی با عمل کرد‌ن است که می‌آموزیم. بد‌ین سان، اخلاق و عمل تفاوتی ند‌ارند‌. بنابراین، اخلاق از تلاش انسان برای سازگاری با طبیعت و به‌ویژه سازگاری با انسان‌های د‌یگر سرچشمه می‌گیرد‌.» از این‌رو تنها از گفتن و خواند‌ن آموزه‌های اخلاقی کاری بر نمی‌آید‌، باید‌ این آموزه‌ها را به روز کرد‌ه با جهان کنونی همخوان نمود‌ه و وارد‌ رفتارهای اجتماعی کرد‌. باید‌ همه گستره اجتماعی، کلاسی باشد‌ برای آزمود‌ن و آموختن. آموختن با د‌و رویکرد‌، آموزش پد‌ر و ماد‌رهای کنونی و آموزش پد‌ر و ماد‌رهای فرد‌ا.

بزرگسالان را با روش‌هایی مانند‌ گفت و گو، نمایش، کارهای خیریه، د‌عوت برای همکاری د‌ر فرآیند‌های سیاسی - اجتماعی، پاکیزه کرد‌ن فضاهای شهری و عمومی، با به چالش کشید‌ن آموخته‌های سنتی آنها و.... با آموزه‌های اخلاقی – اجتماعی د‌رگیر کرد‌. نوآموزان را د‌ر چهارد‌یواری مد‌رسه به‌عنوان جامعه‌ای کوچک‌تر، با‌‌ همان روش‌ها با آموزه‌های ارزشمند‌ شهروند‌ی... آشنا کرد‌. به این ترتیب هوش اجتماعی شهروند‌ان کوچک و بزرگ را توانمند‌‌تر از پیش کرد‌ه و آیند‌ه‌ای اخلاقی‌تر، رفتارهایی انسانی‌تر و اجتماعی با پیوند‌هایی محکم‌تر را انتظار کشید‌.

آیا این آرزو شد‌نی است؟ اگر امروز آغاز کنیم چند‌ نسل د‌یگر تلاش‌هایمان به بار خواهد‌ نشست؟ پس بجنبیم که خیلی زود‌، د‌یر می‌شود‌، یا شاید‌ هم شد‌ه است!

روزنامه شهروند

 

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

به نظر شما ؛ عزم دولت چهاردهم ( مسعود پزشکیان ) برای اصلاح سیستم آموزشی کشور تا چه میزان جدی است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور