در پی ورود میهمانی ناخوانده و ناشناخته به نام کرونا ویروس به کشور ایران که همزمان شیوع جهانی آن موجب نگرانی تمام مردم جهان و تعطیلی تقریبی نیمی از اقتصاد و آموزش درسراسر دنیا گردید ، اما این ویروس فارغ از ایجاد مصائب بی شمار برای بشر امروزی ، زمینه ای فراهم کرد تا به طور جدی تلاش برای تبدیل تهدیدات به فرصت به خصوص در آموزش و پرورش آغاز شود
با شروع روزهای بحران اپیدمی کرونا و با هدف جبران عقبماندگی درسی ناشی از تعطیلی مدارس در سطح کشور ،طرح مدرسه مجازی و آموزش به شیوه الکترونیکی که باید آن را یک فرصت استثنایی برای تحول در نظام آموزشی کشور قلمداد کرد و انتظار می رفت با توجه به تعطیلات مکرر مدارس ایران براثر آلودگی ، سرما ، بارش برف و... از مدت ها قبل و در شرایط مطلوب تری این اقدام به عنوان فعالیتی موثر و تکمیلی برای آموزش حضوری انجام می گرفت ، که این گونه نشده است ؛ شاید علت اصلی و اساسی آن را در ضعف مزمن و ناتوانی مسئولان نظام تعلیم و تربیت کشور در حاکمیتی نمودن مقوله آموزش وپرورش و در اولویت قراردادن آن دانست .
* در تعریف مدرسه مجازی گفته شده است:
مدرسه مجازی یک واحد آموزشی است که از طریق استفاده از کامپیوتر، ارتباط اینترنتی و تولید محتوای الکترونیکی سعی دارد مخاطبانش را آموزش دهد، اما برای این طرح ابزاری لازم است است که معلم و دانش آموزان بتوانند بدون این که در کنار هم باشند حضور همدیگر را حس نموده و تحت تاثیر این تعامل فرآیند آموزش هم شکل بگیرد .
متاسفانه این استلزامات وزیر ساخت ها در بیشتر مدارس برای تولید محتوای با کیفیت فراهم نیست ؛ از طرف دیگر تعداد قابل ملاحظه ای از دانش آموزان به خصوص در مناطق محروم و استان های کم تر برخوردار به عنوان مخاطبان اصلی از داشتن وسایل ابتدایی همانند تبلت و گوشی همراه محرومند . در این میان اما مشکلات دانش آموزان با نیازهای ویژه که براساس آموزه های دینی و نیز پروتکل های بین المللی حق دارند از فرصتهای برابر و بلکه بیش از سایرین مورد توجه قرار گیرند به مراتب پبیشتر و ملموس تر است چرا که عمده دانش آموزان این حوزه علاوه بر محرومیت های حسی از مشکلات مالی نیز رنج می برند و با کمال تاسف هنوز نگاه عادلانه ای نسبت به این دانش آموزان در فرادستان وزارت آموزش وپرورش و صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران شکل نگرفته است [ هرجند اقدامات و تلاش های دکتر حسینی ریاست محترم سازمان آموزش و پرورش استثنایی در تلاش برای تغییر نگاه مجموعه آموزش و پرورش نسبت به این حوزه را باید شایسته تحسین دانست ]؛ اوج این نگاه تبعیض آمیز را در اختصاص ساعاتی از شبکه آموزش برای تدریس دروس مختلف دانش آموزان عادی و نادیده گرفتن 150هزار نفر دانش آموز با نیازهای ویژه به وضوح می توان مشاهده نمود ....
با توجه به موارد ذکر شده ، احتمال استمرار حضور این میهمان ناخوانده (کرونا) و ظرفیت و علاقه ای که به طور چند جانبه بین معلمان، دانش آموزان ، والدین و سیستم آموزشی جهت استفاده از فن آوری های نوین در بستر فضای مجازی به عنوان مکمل فعالیت آموزشی حاصل شده است پیشنهاد می شود:
* آموزش مجازی به شیوه ای که در برخی دانشگاههای مجازی مانند پیام نور و آزاد اسلامی از قبل ایجاد شده است ،در اولویت و دستور کار مسئولان وزارت آموزش و پرورش با نگاه خاص به مناطق محروم و دانش آموزان با نیازهای ویژه که دسترسی کمتری به ابزار مورد نیاز آموزش مجازی دارند قرار داده شود و با تخصیص اعتبارات خاص ، استفاده از ظرفیت های سازمان نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس ، خیرین نیک اندیش و امکاناتی که دیگر دستگاههای دولتی از جمله وزارت ارتباطات و فناوری و ستاد ملی مبارزه با کرونا می توانند فراهم نمایند نسبت به تهیه و تامین تبلت و اینترنت رایگان برای بهره مندی از فضای ایجاد شده در بستر مجازی استفاده شود در غیر این صورت و سلب مسئولیت آموزش و پرورش از ارائه برنامه و راهکار جهت تامین حداقل ابزارهای لازم برای آموزش مجازی ،برای خاتواده هایی که واقعا این امکان برایشان فراهم نیست این شائبه پیش می آید که رسالت غایی آموزش و پرورش تقویت پیام رسان های داخلی می باشد که به نظر می رسد هنوز نتوانسته زیر ساخت های لازم را برای رقابت با دیگر پیام رسان های مشابه فراهم نماید .
محرومیت حدود 50 درصد دانش آموزان از امکانات اولیه برای پیوستن به طرح مدرسه مجازی عملا ناکارآمدی و نمایشی بودن این شیوه آموزش را به اثبات خواهد رساند .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
پیش از ورود به بحث می خواهم داخل پرانتز اشاره داشته باشم به رفتارهای جامعه ایرانی در روزهای شیوع و به قولی " پیک " کرونا .
علی رغم هشدارهای مسئولان و مقامات و بعضا توصیه های اندرزگونه مبنی بر " ماندن در خانه " و پرهیز از سفر باز هم تعدادی از مردم بی توجه بار خود را بستند و گام در جاده نهادند .
در شبکه های مجازی ، خبرنگار صدا و سیما بعضل جلوی تعدادی از این اتومبیل ها را گرفته و انگیزه های آن ها را در مورد این " ریسک بالا " پرسش می نمود .
مرگ مدرسه همان مرگ " تفکر " و " اتدیشه ورزی " در " بودن " و " شدن " است . یکی از این شهروندان که عازم تبریز بود اعتراف به " خودخواهی " کرد .
نکته ی مهمی که در این جا باید به آن اشاره کرد نقش " رسانه " به ویژه رسانه های جمعی مانند رادیو و تلویزیون در ساختن ساختار ناپیدای " حوزه عمومی " در جامعه ایرانی است .
وقتی این رفتار صدا و سیما که در انتهای " طیف " توصیه قرار دارد با آن گزارشی که در روز انتخابات مجلس یازدهم و در خیابان های قم منتشر شد و همه چیز را سعی می کرد گل و بلبل نشان داده و هشدارهای ورود ویروس کرونا به کشور را " شیطنت های مجازی " بخواند ؛ نباید از مردم انتظار داشت که این رسانه و رسانه های مشابه را به عنوان " مرجع " بپذیرند و به آن اعتماد کنند .
این امر به وضوح نشان می دهد که سیاست رسانه در جامعه ما اصول مشخصی ندارد و کاملا سیاست زده و تابع " ایدئولوژی " است .
و یا تبعیض حاکمیت زمانی که اجساد بیماران کرونا دفن می شود و حتی تحویل خانواده نمی شود و سایر ماجرا و زمانی که نماینده راه یافته به مجلس یازدهم با تشریفات دفن می شود و یا مورد اخیر مراسم تشییع سردار حسین اسداللهی که کاملا بر خلاف پروتکل های بهداشتی بود و صدای سخنگوی وزارت بهداشت را هم درآورد .
این ها مسائلی هستند که نباید دست کم گرفته شده و یا تصور شود سیالیت حافظه جمعی در تاریخ ایرانی آن را به فراموشی خواهد سپرد .
با این حال رفتار " خودمدارانه " بخش قابل توجهی از جامعه ذره ای شده ایرانی که فقط و فقط به خود می اندیشند و بس ؛ قابل اغماض و بخشش نیست .
به تازگی مدیرکل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش برخی از مهمترین اقدامات این اداره کل در سال 98 را تشریح کرده است . ( این جا )
یارمحمد حسینبر در گفتوگو با پانا در این باره می گوید: «در سالی که گذشت، در حوزه امور اداری و تشکیلات با حمایتهای معاون برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش موفق شدیم چند اقدام نسبتا شاخص انجام دهیم. از این جمله میتوان به تدوین شیوهنامه اجرایی نظام رتبهبندی معلمان و تدوین شیوهنامه اجرایی قانون الحاق یک ماده به قانون تعیین تکلیف معلمان حقالتدریس اشاره کرد که خوشبختانه این شیوهنامهها تدوین و به استانها ابلاغ شد.»
مدیرکل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش گفت: «در سال گذشته برای اولین بار توانستیم با مشارکت همه حوزهها حسب تصمیمات ستاد منابع انسانی، طرح توسعه صلاحیتهای معلمان را تدوین کنیم که امیدوارم بتوانیم آن طرح را هم از مهر 99 در کشور عملیاتی کنیم.
او به وضعیت بازنشستگی نیروهای آموزش و پرورش هم اشاره کرد و گفت: «نزدیک به 60 هزار نفر واجد شرایط بازنشستگی هستند اما ممکن است بسیاری از این افراد تمایل به ماندگاری داشته باشند. پیشبینی ما این است که حدود 15 هزار نفر از این افراد کماکان در مجموعه بمانند و به فعالیت آموزشی خود ادامه دهند کما اینکه ما هم استقبال میکنیم.»
پس از ابلاغ « شیوه ی نامه اجرایی نظام رتبه بندی معلمان » ، " صدای معلم " در گزارشی با عنوان هشدار صدای معلم به وزارت آموزش و پرورش در مورد اجرای رتبه بندی معلمان ؛ با صلاحیت های حرفه ای معلمان و آینده نظام آموزش حرفه ای آنان بازی نکنید ! " نوشت : ( این جا )
" « محمدمهدی زاهدی » رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس امروز گفته است :
" طبق بند الف ماده ۶۳ قانون برنامه ششم توسعه لایحه رتبه بندی فرهنگیان باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد تا بتوان آن را در بودجه سالانه قرار داد .
استنباط ما این است که دولت نمی خواهد لایحه رتبه بندی فرهنگیان را به مجلس ارائه کند .
در این راستا بنده نامه ای خطاب به رئیس مجلس شورای اسلامی تهیه و ارائه کردم مبنی بر اینکه هیئت تطبیق قوانین این مصوبه دولت را با آنچه در قانون مندرج است، مقایسه کند و ضرورت ارائه این لایحه به مجلس را به دولت اعلام کنند . " این وقایع و رویدادها که تماما در " ظرفی روزمره " متناسب با " مظروف " به وقوع می پیوندد به وضوح اثبات فرضیه " فقدان خودآگاهی " در طیف بزرگی از معلمان است که به نظر می رسد در فلسفه حرفه خویش غور و تفحص کافی را به جد و جهد به عمل نیاورده اند .
در واقع اگر قرار است این اعتبار در بودجه سال 99 آموزش و پرورش در موضوع " رتبه بندی معلمان " دیده شود ؛ رتبه بندی معلمان باید به تصویب مجلس برسد .
چنان چه به دلایلی این امر صورت نگیرد معنای آن این خواهد بود که این افزایش حقوق برای مشمولین فقط مختص به این 6 ماه خواهد بود .
آیا مسئولان وزارت آموزش و پرورش و دولت فکری برای این موضوع کرده اند ؟
آیا دولت قادر است این میزان اعتبار را در کنار کسری بودجه مزمن در بودجه آموزش و پرورش 99 ببیند ؟
لازم به ذکر است ؛ « علی اصغر فانی » وزیر پیشین آموزش و پرورش در جمع فرهنگیان اردستان در 20 فروردین 1394 طرح رتبه بندی معلمان در هیات دولت به تصویب رسیده و برای اجرای آن نیاز به مصوبه مجلس شورای اسلامی نیست.
اما پرسش اصلی و راهبردی در این مورد همان است که به کرات « صدای معلم » تاکنون مطرح اما هیچ مرجعی به آن پاسخی ارائه نکرده است .
قرار است کدام شاخص ها و معیارها توسط کدام مرجع علمی صلاحیت دار مورد ارزیابی و سنجش و در نهایت " رتبه بندی " قرار گیرند ؟
کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در کنار این دلسوزی های در پایان عمر خویش ؛ تکلیف " سازمان نظام معلمی " را که سال ها از طرح آن می گذرد مشخص کند . "
مدیرکل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش در این گفت و گو مدعی شده است که طرح توسعه صلاحیتهای معلمان را با مشارکت همه حوزه ها تدوین کرده است .
پرسش این است که ایشان دقیقا پاسخ دهد این حوزه کدام ها هستند ؟
آیا نظر پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش در این مورد به عنوان نظر کارشناسی پیوست شده است ؟
آیا در تدوین شیوه نامه مذکور ، نظر " معلمان " اخذ گردیده است ؟
« صدای معلم » پیش تر گفت و گوی تفصیلی با " دکتر منیره رضایی » عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش انجام داد . ( این جا )
« رضایی » در این گفت و گو به شرح ماهیت طرح می پردازد و تاکید می کند طرح فعلی مورد تایید ایشان نبوده است و نمی تواند صلاحیت های حرفه ای معلمان را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد .
دوشنبه 30 دی در نشست خبری معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش با موضوع " مسکن، بیمه، رتبه بندی فرهنگیان و بودجه وزارت آموزش و پرورش " که در سالن جلسات این معاونت برگزار گردید و آقای حسین بر هم حضور داشت در بخشی از ایشان پرسش کردم که چرا طبق بند الف ماده ۶۳ قانون برنامه ششم توسعه لایحه رتبه بندی معلمان را برای تصویب به مجلس ارسال نکردید .
پاسخ اللهیار و حسین بر در این مورد سکوت بود .
نکته مهم دیگر در سخنان مدیرکل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش وعده ای است که ایشان برای مهر 99 می دهد .
ایشان بدون آن که حتی اشاره ای به حذف رتبه بندی معلمان کند وعده می دهد که " طرح توسعه صلاحیت های معلمان " اجرا خواهد شد . دغدغه غالب در این معلمان بر اساس انبوه پیام ها و نامه هایی که برای این رسانه ارسال می کردند بیشتر حول " آزمون رتبه بندی معلمان " و مسائلی نظیر وقت آزمون ؛ میزان دشواری ، مشکلات فنی سامانه و این که این آزمون باید برای همه معلمان اجرا شود و نباید تبعیض باشد و مسائلی از این قبیل بود .
اما در بخش دیگری از گفت و گو ، " دم خروس " بیرون می زند !
ایشان اظهار امیدواری می کند که یک چهارم بازنشستگان واجد شرایط در سیستم بمانند .
به نظر می رسد ایشان با " وعده درمانی " می خواهد که پیک بحران کمبود معلم خیلی اوج نگیرد اما مساله این جاست که عملکرد ایشان و رئیس ایشان جایی برای " اعتماد " معلمان به آنان باقی نگذاشته است .
شاید برنده واقعی در این هنگامه ، معلمانی بودند که با " حق شغل حرفه ای " بازنشسته شدند .
این تعداد ضمن برخورداری از آن آیتم می توانند در سال آینده از افزایش 100 درصدی اعتبار همسان سازی حقوق هم برخوردار شوند .
بازنده اصلی در این بازی معلمانی بودند که سابقه بالا داشتند و کم ترین افزایش نصیب آنان گردید .
با این وضعیتی که برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان دلسوز و زحمت کش ستاد برای معلمان ایجاد کرده اند و مهم تر از آن تحقیری که از قِبَل تبعیض شدید میان معلمان و نیروهای اداری و ستادی در فضای سازمانی آموزش و پرورش ایجاد شده است بعید است که روحیه و انگیزه ای به ویژه برای این گروه از معلمان برای ابقا در سیستم مانده باشد .
اما اشاره اصلی نگارنده در این جا به نقش بی بدیلی است که سازمان نظام معلمی می تواند در تعریف و سنجش صلاحیت های حرفه ای معلمان داشته باشد .
در پی اجرای ناقص و غیرشفاف بخشنامه افزایش 50 درصدی امتیازات فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری که منجر به حذف رتبه بندی معلمان و افزایش تبعیض بی سابقه در این دستگاه گردید تنها دو تشکل فرهنگی بودند که به آن واکنش نشان دادند .
مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و سازمان معلمان ایران.
« صدای معلم » پس از ابلاغ بخشنامه افزایش ۵۰ درصدی امتیازات فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری که اجرای آن موجب حذف " حق شغل حرفه ای معلمان " و سایر مسائل گردید در 1 اسفند 98 در گزارشی به انتقاد از این اقدام پرداخت . ( این جا )
اما مجمع فرهنگیان ایران اسلامی در 19 اسفند ( این جا ) و سازمان معلمان ایران ( این جا ) به این مطالبه معلمان واکنش نشان دادند .
این نشان می دهد که اولا این تشکل ها همراه و همگام با تحولات آموزش و پرورش و مطالبات معلمان نیستند و دوم آن به نظر می رسد در مطالبه گری و ایفای نقش در " حوزه عمومی " بیش از آن که به اصول حرفه ای در راهبری تشکل ها پای بند باشند گرفتار ملاحظات و احتمالا منافع شخصی اند .
وضعیت رسانه های دولتی و شبه دولتی هم خیلی بهتر از این گونه تشکل ها نیست .
اما تاکید و تصریح نگارنده در این موارد و نیز مورد آخر که مربوط به مسائل پیش آمده در " دانشگاه فرهنگیان " می شود ( این جا ) همواره بر تاسیس و تثبیت " سازمان نظام معلمی " با رویکرد استقلال حرفه ای بوده است .
از کسانی در ستاد وزارت آموزش و پرورش که حتی در شیوه نامه رتبه بندی معلمان هیچ ارزشی برای گروه های آموزشی و نظر آنان قائل نشدند نمی توان انتظار خاصی برای راه اندازی این تشکیلات حرفه ای داشت .
اما متاسفانه به نظر می رسد که تاسیس نظام معلمی نیز مطالبه غالب و عمومی در میان معلمان نیست .
زمانی که صدای معلم در ابتدا نسبت به اجرای ناقص و غیرعلمی " رتبه بندی معلمان " هشدار داد کم نبودند معلمانی که از این رسانه می خواستند که در این مورد سنگ اندازی نکند و یا به قول معروف " موش ندواند " !
دغدغه غالب در این معلمان بر اساس انبوه پیام ها و نامه هایی که برای این رسانه ارسال می کردند بیشتر حول " آزمون رتبه بندی معلمان " و مسائلی نظیر وقت آزمون ؛ میزان دشواری ، مشکلات فنی سامانه و این که این آزمون باید برای همه معلمان اجرا شود و نباید تبعیض باشد و مسائلی از این قبیل بود .
اما واقعا کم تر کسی پیدا می شد و می شود که به دنبال تعریف " معلم حرفه ای " در سیستم باشد .
این وقایع و رویدادها که تماما در " ظرفی روزمره " متناسب با " مظروف " به وقوع می پیوندد به وضوح اثبات فرضیه " فقدان خودآگاهی " در طیف بزرگی از معلمان است که به نظر می رسد در فلسفه حرفه خویش غور و تفحص کافی را به جد و جهد به عمل نیاورده اند .
گویا فراموش کرده و می کنند که اگر معلم و معلمی جایگاه و شان چندانی در جامعه ندارد و بیشتر به عنوان یک " سیاهی لشگر " ور معادلات و برنامه ریزی ها نگریسته می شود به علت آن است که مجرای علمی و مشخصی برای ارزیابی حرفه ای معلمان وجود ندارد و هر کسی از راه رسیده می تواند معلم شود چرا که از نظر مقامات و مدیران مهم این است که کلاسی بدون معلم نباشد . متاسفانه به نظر می رسد که تاسیس نظام معلمی نیز مطالبه غالب و عمومی در میان معلمان نیست .
نگاه آنان به حرفه معلمی هم چیزی در حد " مبصر " و " کنترل چی " تعریف می شود و معلمی مطلوب است که بتواند در حد " کتاب " حافظه دانش آموزان را سیراب از محفوظات کند اگرچه این مقامات در افواه و حوزه عمومی بعضا خود منتقد عملکرد وسیاست گذاری های خود شده و حتی از دیگران طلبکار هم می شوند .
مهم نیست که معلم اندیشه ورز باشد و یا بخواهد تفکر انتقادی را در دانش آموزان تحریک کند .
مرگ مدرسه همان مرگ " تفکر " و " اتدیشه ورزی " در " بودن " و " شدن " است .
و این یعنی همان " انفجار نادانی " در همه سطوح به ویژه " مدیریت " . ( 1 )
گروه رسانه/
« پرتال معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در بخش " اسلاید " مسابقه کتابخوانی رادیویی دانایی توانایی را هر روز تبلیغ می کند .
این پرتال سوم فروردین 1398 نوشت : ( این جا )
" مسابقه کتابخوانی رادیویی دانایی توانایی از رادیو نمایش آغاز شده است.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل معاونت پرورشی و فرهنگی، همزمان با فرا رسیدن عید نوروز و تعطیلی مدارس اداره کل فرهنگی هنری اردوها فضاهای پرورشی وزارت آموزش و پرورش با همکاری رادیو نمایش اقدام به پخش مسابقه کتابخوانی رادیویی با عنوان «دانایی توانایی» کرده است.
در این مسابقه که هر روز از ساعت 14 تا 14:30 از رادیو نمایش پخش می شود کتاب «جام جهانی در جوادیه» به وسیله میرطاهر مظلومی هنرپیشه و صدا پیشه مطرح خوانده می شود.
در پایان هر روز سوالی مطرح می شود که مخاطبان و شنوندگان با ثبت نام در سایت رادیو نمایش و بخش نقش می توانند با نام کاربری و رمز مخصوص خود وارد صفحه اختصاصی خود شده و به سوال مطرح شده هر رز پاسخ دهند که به صورت تستی در سایت رادیو نمایش نوشته شده است و دکمه ثبت پاسخ را کلیک کنند.
سوال روز اول:
« انتخابِ نامِ جام جهانی درجوادیه برای جام مسابقات فوتبال، از طرف چه کسی مطرح شد؟ » بود که با انتخاب پاسخ صحیح می توانید در پایان روز شانزدهم و پاسخ به همه سوالات در این مسابقه شرکت کنید.
در پایان به برندگان جوایزی اهدا خواهد شد."
«الکس گفت که تیم ملی فوتبال کدام یک از کشورها را دوست ندارد؟»
در تقسیم بندی وظایف تیم منتخب قرار شد چه کسی وظیفه انتظامات را به عهده داشته باشد؟
«در روزنامه ای که جام جهانی در جوادیه را تیتر زده بود نوشته شده بود که چند تیم از کشورهای خارجی در آن بازی می کنند؟»
«نماینده کمیته برگزار کننده جام دوستی چه کسی بود؟»
«کدام بازیکن اسپانیایی اولین گل به تیم گل باران را زد؟»
مسابقه ی دو تیم برزیل و سوییس با چه نتیجه ای به پایان رسید؟
آیا مصداق سخنان حکیمانه فردوسی شاعر متفکر ایرانی در " توانا بود هر که دانا بود " جملات و پرسش هایی است که معاونت این وزارتخانه و سایر مسئولان برای دانش آموزان تدارک دیده اند ؟
آیا قرار است به هر قیمتی حتی " ابتذال " سر نوجوانان و جوانان گرم شود ؟
آیا این معنای " انفجار دانایی " نزد مسئولانی است که با بودجه های قابل توجه قرار است خلاء بخش مفقوده " تربیت " را پر کنند ؟
معیار و ملاک انتخاب چنین کتاب هایی نزد برنامه ریزان و مقامات چگونه تعریف و سیاست گذاری می شود ؟
آیا بهتر نیست در جهت تعمیق و ترویج فرهنگ کتاب خوانی و مطالعه ، ضمن معرفی کتاب های علمی و کاربردی پرسش هایی از آن ها را به دانش آموزان ارائه کنیم ؟
آیا با این گونه موضوعات و پرسش ها ؛ قرار است دانش آموزان را وادار به " تفکر و " اندیشه ورزی " کنیم ؟
آیا این آیتم ها با واقعیت های زندگی امروزی و استانداردهای " نظام های آموزشی تطبیقی " مطابقت و تجانس دارد ؟
پایان گزارش/
رفتارهای عجیب و نامتعارفی که امروزه از سوی برخی نوجوانان (به اصطلاح نسل جدید) مشاهده می شود، نتیجه غیر مستقیم کارکرد دولتی است که وظیفه خود در حوزه عمومی را رها کرده و سالهاست که تلاش می کند با دخالت در حوزه خصوصی افراد "نقش پدر مقتدر و عبوس" را ایفا کند. نقشی که حاکمیت نه تنها در ایفای آن شکست خورده، بلکه باعث شده اقتدار والدین و تمام نهادهای اجتماعی فرو بریزد.
دخالت دولت در حوزه خصوصی مردم باعث شده است، نسل های جدید در وضعیت "عصیان علیه پدر" (پدر به عنوان هر مرجع صاحب اقتداری) قیمومیت هیچ صاحب اختیار و مشروعیتی اعم از والدین، بزرگ فامیل، معلم و پلیس و امثالهم را نپذیرد و با قرار دادن خود در جایگاه قربانی همیشه خود را بر حق قلمداد نماید.
دخالت دولت در حوزه خصوصی باعث شده است، نوجوانان برای داشتن حریم خصوصی خود دست به مبارزه بزنند و در این راه در مقابل مامور منکرات و پلیس بایستند (و به علت این رفتار از والدین یا بخش هایی از جامعه مهر تایید بگیرند) رفتاری که در طولانی مدت باعث می شود نوجوانان به صورت ناخوداگاه جایگاه "قربانی" را اشغال کند و با خشونت رفتاری و کلامی، همیشه خود را حق به جانب دانسته و از خانواده، نهادهای اجتماعی و جامعه، طلب کار باشد.
در چنین شرایطی است که پدر و مادر توان امر و نهی یا حق تعیین "باید و نباید" برای فرزندان خود را از دست داده است و هر امر یا دستور رفتاری و اخلاقیی که از سوی والدین صادر می شود با خشن ترین و تندترین شکل و شیوه پاسخ می گیرد.
در واقع دولت با ورود در حوزه هایی که جزء وظایف هیچ حکومتی محسوب نمی شود، اقتدار افراد و نهادهای مشروع برای اعمال قواعد مربوط به چارچوب های اجتماعی را از بین برده و نسلی بدون هیچ تکیه گاه اخلاقی و پایگان اجتماعی را پرورش داده است. نسلی که نه پدر و مادر جرات می کند به رفتار ناپخته و نادرست او ایراد بگیرد و نه به معلم و ریش سفید و پلیس اندک احترامی قائل است. این نسل، خشونت کلامی و رفتاری شدید دارد، نسلی است که هر گفته یا رفتار خلاف میلش را با شدیدترین و وقیحانه ترین شکلش پاسخ می دهد، هیچ گوش شنوایی ندارد و به راحتی در مقابل روی پدر و معلم و پلیس می ایستد و لازم باشد از فحاشی و به کار بردن خشونت نیز ابایی ندارد. نسلی که این گونه پرورش یافته، نسلی نامتساهل و بیگانه با مدارا و رواداری است. (به عنوان مثال کافیست یکی از آنها طرفدار یک تیم ورزشی باشد تا تیم مقابل را با بدترین واژه ها تحقیر کند، اگر طرفدار فلان باشگاه ورزشی یا بازیکن یا خواننده پاپ و ... است، آن را در حد خدا می پرستد و در مقابل کوچکترین نقدی، شدیدترین توهین ها را نثار منتقد می کند. در مسابقات فوتبال قهرمانی اروپا سیصد هزار نفر که عموما نوجوان بودند به صفحه بازیکن فرانسه که باعث مصدومیت رونالدو شد حمله کرده و او را مورد فحاشی قرار دادند)این نسل پرورده همین گفتمان حاکم بر جامعه است. گفتمانی که می خواست شهروندانی مطیع تر و سربه زیرتر را پرورش دهد ، اما نسلی را پرورش داد که هیچ انتقادی را نمی پذیرد و هیچ« غیری» را نمی بیند.
کانال خرمگس
صفحه اول :
کرونا از دروازه های ایران گذشته بود قبل از آنکه مردم ایران فرصت کنند بپرسند《کیه کیه در میزنه؟》.
اژدهای نامرئی چینی در حالیکه در شکم قلمبه اش مردمانی بلعیده شده از چین را داشت، زیر پوست ایران آهسته و بی صدا شروع به خزیدن کرده بود و یکی پس از دیگری پرچم های برافراشته انکار را بر زمین میانداخت. او دنبال طعمههایی جدید در کوچه و خیابان ایران منتظر اشتباهی کوچک از جمع انسانهای بیخبر از همه جای، این سرزمین بود.
وقتی شروع به بلعیدن کرد، به تدریج ترس و اضطراب به جانها افتاد. کادر درمان اولین قشری بود که واقعیت نامرئی ویروس کرونا را حس کرد. آنان بیش از هر قشری می دانستند که معنای یک بیماری ویروسی ناشناخته که سیستم تنفسی را به شدت درگیر میکند چیست. در روزهای نخست تنها قشر درگیر با مسئله کرونا کادر درمان بودند. به تدریج ترس و اضطراب مردم را نیز فرا میگرفت. کلیپ هایی از کادر درمان در فضای مجازی منتشر گشت که آلارمهای هشدار همراه با امید با خود داشت. آنان نه از سر سرخوشی بلکه برای روحیه دادن به همکاران دیگرشان و مردم کلیپهایی از پایکوبی در مقابل کرونا منتشر ساختند و پیام شان این بود: گر چه گرفتار بحران شدهایم اما آن را کنترل خواهیم کرد.
مراکز آموزش عالی تعطیل شد. هر خانوادهای که فرزندی داشت که باید هر روز ساعت ها در مدرسه حضور مییافت نیز نگران شد و اضطراب لحظه به لحظه بیشتر میشد. اولیای دانش آموزان در اتحادی نامرئی و غیررسمی تصمیم بر نفرستادن دانش آموزان به مدرسه گرفته بودند. از شواهد و قرائن هم، چنان بر میآمد که مدیریت کلان کشور تصمیم به تعطیلی مدارس اما به گونهای تدریجی دارد. مدارس ابتدا چند روزه و نهایتاً به طور قطعی تا پایان اسفند تعطیل اعلام شدند. یادگیری بهتر در فضای مجازی در مورد دانش آموزانی که در فضای مدرسه هیچ گاه خوش نمی درخشیدند، نشان می دهد، بسیاری از مدارس به دلیل نوع فضا، نحوه آموزش خشک و نبود امکانات، جذابیت لازم را نداشتهاند.
برخلاف تعطیلیهای دیگر دانش آموزان ذوقی برای ماندن در خانه نداشتند، به خصوص که این تعطیلی محدوده زمانی قطعی در ذهن آنها نداشت. خانوادهها به کنج خانهها خزیدند. معلمین نیز به همراه دانش آموزان رسما تعطیل شدند. برای معلمان این تعطیلی میتوانست بهترین تعطیلی اجباری باشد. چون از طرفی از فضای خطر در مدارس دور شده بودند و از طرفی می توانستند به امورات عقب افتاده و کارهای قبل از عیدشان برسند. به خصوص برای معلمان زن.
اما اتفاق دیگری افتاد. بسیاری از آنان از همان روزهای اول تعطیلی که حتی پیشبینی ادامه آن تا عید هم نمیرفت، نگران درس و مشق دانش آموزان شدند. گرچه دور از بحران کرونا به نظر میرسیدند اما نهضتی را آغاز کردند که نشان داد، احساس مسئولیت، دوری و نزدیکی به بحران را نمی شناسد.
تعداد محدودی از آنان از قبل گروههایی مجازی با دانش آموزان داشتند. اما به دلیل ممنوعیت و ضروری نبودن نه به شکل رسمی.
موج ارتباط گرفتن با دانش آموزان و تشکیل گروههای مجازی شروع شد. این کار به دلیل تعطیلی رسمی مدارس و در اختیار نبودن شماره تلفن نمایندگان کلاسها سخت بود. اما تلاش معلمان نتیجه داد و همان چند روز اول تعطیلات تعداد قابل ملاحظهای از آنان کلاسهای مجازی خود را تشکیل دادند.
پاین نهضت خودجوش بسیار زودتر از رسیدن بخشنامهها به مدارس آغاز شده بود. معلمین دانشآموزانشان را از طریق اتاق فرماندهی مستقر در خانههایشان، در فضای مجازی به دور خود جمع کردند و به دنبال دانش آموزان گم شده در فضای مجازی به هر دری میزدند.
دانش آموزان، چه آنها که درس و مشق را دوست داشتند و چه آنها که درس و مشق برایشان مهم نبود و مدرسه برای آنها نقش مامنی برای گذراندن ساعاتی با همسالانشان بود، یکی یکی به کلاسهای مجازی می پیوستند.
صفحه ۲ :
بسیاری از معلمان با وجود اینکه تجربه برگزاری و مدیریت کلاسهای مجازی به این شیوه گسترده را نداشتند، شروع به تهیه محتوای تدریس و... کردند. نرم افزارهای کاربردی در تدریس مجازی و شیوه های تدریس و ارزشیابی مناسب در گروههای معلمان بررسی میشد و آنها تجاربشان را در اختیار همدیگر قرار میدادند تا اینکه، رسماً همه مدارس با اعلام وزارتخانه، تشکیل این گروه ها را در دستور کار خود قرار دادند. شماره تلفن برخی دانش آموزان جهت تکمیل گروهها بالاخره در اختیار همه معلمان مربوطه قرار گرفت. شبکه آموزش و غیره نیز به کمک معلمان آمدند. معلمان زمان بیشتری را نسبت به زمان عادی تدریس در مدرسه، به کلاسهای مجازیشان اختصاص میدادند. تهیه محتوا برای تدریس و ارتباط با دانش آموزان، بررسی تکالیف آنها و صحبت با تک تک آنها و خلاصه اداره کلاس مجازی زمان بسیار زیادی از آنها میگرفت اما آنها عاشقانه و بی هیچ شکایتی معلمی کردند به مانند همیشه. توقف آموزش در مرام معلمان نبود.
میتوان گفت آمدن کرونا در تمام حیطه ها درسهایی را به ما یاد داد که هر کسی با نگاه خود می تواند خوشهای از این درسهای خوب برگیرد.
در بخش آموزش و پرورش آنچه باید بیاموزیم این بود:
۱- گرچه اقدام معلمان که ابتدا به صورت خودجوش آغاز و سپس رسمیت گرفت، بدون هیچ چشم داشتی از سوی آنان انجام گرفت اما برای ساختن جامعهای که در آن همه افراد به این شکل در دوران بحران به اندازه این قشر مسئولیت پذیر باشند، لازم است تحسین گردند و قدردانی از معلمان حداقل با کلام وظیفهای بر دوش بزرگان این کشور است.
۲- نظام متمرکز آموزش و پرورش نمیتواند بهترین گزینه برای آموزش و پرورش امروز ما باشد. چنان که دیدیم تصمیمگیری و اقدام سریع در جهت تشکیل کلاس های مجازی از سطوح پایین آموزش و پرورش آغاز شد که نهایتاً با صدور بخشنامههای وزارتی مهر تایید بر آن گذاشته شد. پیامی که این امر میتواند برای مسئولان بالادستی آموزش و پرورش داشته باشد این است که به کارآمدی و توان تصمیمگیری معلمان که مستقیماً با مسئله آموزش در خط مقدم درگیر هستند، اعتماد گردد. به عینه مشاهده شد معلمان با احساس مسئولیت خود، بی هیچ چشم داشتی و بی هیچ شاهدی، در خانههای خود بهترین اقدام را در وضعیت خطر آغاز و با جان و دل ادامه دادند.
۳- کرونا فضایی به وجود آورد که امکان تماس در فضای واقعی را از تک تک افراد جامعه به خصوص در مدارس گرفت و نقش و جایگاه فضای مجازی را در کنترل بحران و ارتباط افراد جامعه و متوقف نشدن آموزش به اثبات رسانید و این میتواند به عنوان سندی برای رفع برخی محدودیتهای دست و پاگیر در نظام آموزش و پرورش در خصوص فضای مجازی باشد.
۴- یادگیری بهتر در فضای مجازی در مورد دانش آموزانی که در فضای مدرسه هیچ گاه خوش نمی درخشیدند، نشان می دهد، بسیاری از مدارس به دلیل نوع فضا، نحوه آموزش خشک و نبود امکانات، جذابیت لازم را نداشتهاند.
امکان تمرین و تکرار و آرامش حضور دانشآموزان در خانه، دارویی برای ادامه تحصیل بهتر برخی از دانش آموزان فراری از مدرسه خواهد بود. به نظر می رسد، تشکیل مدارس مجازی از ضروریات آینده آموزش و پرورش است و نیز باید به فکر تغییر فضای خشک کلاسهای درس و تبدیل مدارس به فضاهایی شادتر، زیباتر و آرامش بخشتر باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شاید برای بیان این حرف قدری زود باشد اما تجربه به ما آموخت گاهی زود دیر می شود...
نمی دانم تا امروز روزگار را چگونه گذراندیم یا چگونه بر ما گذشت ؟ هر چه بود فقط باید چراغی شود برای راه آینده ای که ابتدای ان با چالشی بزرگ روبه رو هستیم ...
کوتاه بگویم و شاید این برداشت ناصواب باشد؛ شواهد و قرائن از آینده ای مبهم اما سرشار از هیجانات مثبت و منفی با نموداری سینوسی با طول موج هایی بزرگ و متناوب حکایت دارد .
به نظر نقطه عطف این عزیمت برای نقطه ثابتی در آینده است که شروع آن شاید با کرونا ویروس آغاز شده است اما بی تردید پایان آن نخواهد بود . کرونا ویروس به نسل پر مدعی امروز فهماند که با همه توسعه در علوم طبیعی و پزشکی همچنان از نجات جان بشریت به شدت درمانده و عاجزیم و تا آنجا که دنیا را تعطیل کنیم تا شاید فرصتی بخریم برای زنده ماندن !
طول موج این نمودار هم دارای زمان است و هم مکان یعنی این نوسان همان طور که از جایی و زمانی آغاز شده است در جایی و زمانی نه چندان دور به پایان خواهد رسید تا جهانی نو را رقم زند. لذا سال ۲۰۲۰ م در تاریخ بشر به عنوان نقطه عزیمت به سوی تحولی جدید یا جهانی نو رخ خواهد نمود که تعیین نقطه ثابت یا پایان این موج قدری دشوار می نماید.
به هر شکل که بنگریم چالشی که کرونا ویروس رقم زده است به ما فهماند جهان بشری نیازمند تحولی بزرگ و نظمی نوین است که در لابه لای شکل گیری ان هر جامعه ای که نتواند وفق یابد آزار خواهد دید و هر که زودتر وفق یابد روزهای بهتری را پبش روی خواهد داشت .
در واقع دنیا باید منتطر روزهای تلخ و شیرینی باشد که قرار است انتهایش خیر بشریت را در پی داشته باشد .
در این بین آنچه مهم خواهد بود آمادگی درونی افراد و جوامع برای تطابق با تحولات بزرگ پیش روست که می تواند این تحولات برای جوامعی تلخ و برای جوامعی شیرین تمام شود مشروط به آن که باورهایی که تاکنون با ان خو گرفته اند بتوانند قدرت این تطبیق و تاب آوری را برایشان فراهم آورند ...
می طلبد در سال آتی که سال تحولات در همه عرصه ها و شئون زندگی بشری خواهد بود ، اعم از اقتصاد و سیاست و ارزشها و اخلاق تا حوزه علم و فناوری و آموزش و خانواده ، همه ما پیش نیازهایی را در خود تقویت کنیم تا به سلامت از این دوره گذار به جهانی جدید به سلامت عبور کنیم و بی تردید این مهم میسّر نخواهد شد مگر با خود سازی و تقویت باورهای درونی سازنده و تغییر در برخی الگوهای رفتاری .
شاید نیاز باشد بیشتر قدر دان لحظات باشیم ، بیشتر به هم محبت کنیم ، کمتر به هم سخت بگیریم ، بیشتر به هم عشق بورزیم ، بیشتر به بودن در کنار هم ارزش بگذاریم و قدر هر نفس که فرو می رود را بدانیم تا ممد حیات باشد و مفرّح ذات ...
کرونا ویروس به نسل پر مدعی امروز فهماند که با همه توسعه در علوم طبیعی و پزشکی همچنان از نجات جان بشریت به شدت درمانده و عاجزیم و تا آنجا که دنیا را تعطیل کنیم تا شاید فرصتی بخریم برای زنده ماندن !
به ما فهماند نظام های آموزشی نوین در جای جای جهان رو به توسعه خواهد رفت و از شکل سنتی آن لاجرم خارج خواهد شد که در مجموع هر جامعه ای در خود باور تغییر و ابزارش را فراهم آورد چه بسا زندگی دنیایی بهتری را تجربه کند و هر جامعه ای که در برابر این موج مقاومت کند چه بسا مضمحل گردد و از اوج عزت به حضیض ذلت افتد.
این تحولات شاید به رویش تمدنهایی جدید در برابر ریزش تمدنهای موجود بیانجامد ...
هر چه هست این طول موج نقطه آغازی داشته که پایانش بسته به آحاد هر جامعه ای خواهد داشت تا با چه میزان از خود باوری و قدرت تطبیق در پایان بتواند در نقطه مطلوبی بایستند .
بیاییم برای روزها ، ماه ها و سالهای پیش رو از خود شروع کرده و با باورهایی منطقی و سازنده خود را برای نظمی نوین مهیا کنیم که شاید بنیان بسیاری از ساختارهای سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی امروز را تغییر دهد و مقدمه ای شود برای چرخه مجدد تمدن که بسته به باور ، هر جامعه می تواند سهمی در آن ایفا کند.
سال جدید شاید سالی پر از تلاطم های غیر قابل باور باشد که اگر به غور در درون و سیر آفاق و انفس نپردازیم بعید است بتوانیم در بیرون از خود ، در مواجهه با عالم واقع، قدرت کنترل هیجانات و تطبیق با تغییرات را بیابیم و از پس تثبیت همین آرامش نسبی برآییم و از نوسان احتمالی به سلامت بگذریم.
قدری بیشتر بیاندیشیم .چرا که شاید باور آن سخت باشد، اما کرونا ویروس به ما هشدار لازم ر اداده است که به هوش باشیم و به خود آییم که دنیای آینده نگرش خاص خود را می طلبد و شرط لازم بقا و حیات در ان فراگرفتن دوباره چگونه زیستن است .
بیاموزیم بیشتر قدردان لحظاتمان باشیم ، با تقویت باورهای سازنده خود را مهیای رویارویی منطقی با تحولات پیش رو کنیم تا در این چرخه بمانیم و چه بسا نقش آفرینی بهتری داشته باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مدرسه اگر ایستا، غم زده و میرنده باشد دانش آموزان به جای نشاط و طراوت و شادابی، انزجار و به جای مهربانی و عشق ورزی، حسادت و کینه توزی را می آموزند. در مدرسه پویا، امید به زندگی، موفقیت و کنجکاوی، شادی و طراوت تحصیلی، برانگیزنده و تحقق دهنده استعدادها و نیازهای فطری و مقتضیات آتی دانش آموزان است. در شرایط و دنیای کنونی که استرس ها و دیسترس های زیادی در زندگی افراد وجود دارد که معلمان هم بخشی از جامعه هستند که از این شرایط اضطراب آور به دور نیستند.
در تبیین موضوع، شاداب سازی را از ابعاد مختلف می توان بررسی نمود. لیکن با نگاهی دقیق تر باید عنوان کرد که شاداب نمودن فقط جنبه ظاهری ندارد چون داشتن بهداشت روانی سالم نیازمند رعایت اصولی است که هم جنبه مادی و هم جنبه معنوی دارد و در واقع شاداب سازی را در ابعاد ظاهری و ابعاد معنوی جست و جو کرد که هر یک از این موارد شامل بررسی موضوعات و مواردی مهم است که با در نظر گرفتن آن ها مطمئنا می توانیم روح و روان و جسم و جان دانش اموزان را شاد کنیم.
یکی از عوامل ایجاد شادی در مدارس داشتن معلم شاد و با روحيه است .
معلم آهنگ و فضا و جو کلاس درس را تنظيم مي کند، چنانچه قرار باشد که روح دانش آموزان پرورش و رشد يابد، بايد اين روند از روح معلم آغاز گردد. حال اگر روح معلم افسرده و ناتوان باشد شانس ناچيزي براي تقويت و مراقبت از روح دانش آموزان به وجود خواهد آمد. معلم با انواع روش هاي تدريس آشنا باشد. اطلاعاتش به روز باشد، معلم بايد بداند که دانش آموزان داراي تفاوت هاي فردي هستند و نيز بايد با روش هاي تشويق وتنبيه آگاهي لازم داشته باشد و پر روحيه و باانگيزه باشد.
معلمی که فاکتورهای سلامت روانی را ندارد و به عبارتی ممکن است درگیر اختلالات خفیف روانشناسانه باشد نه تنها بستری سالم برای رشد دانش آموزان فراهم نمی کند چه بسا می تواند آسیب زننده نیز باشد.
در شرایط و دنیای کنونی که استرس ها و دیسترس های زیادی در زندگی افراد وجود دارد که معلمان هم بخشی از جامعه هستند که از این شرایط اضطراب آور به دور نیستند.
در اولین نگاه معلمان با توجه به نقش خطیری که در جامعه بر دوش دارند با کسب آگاهی بیشتر باید از مشکلات خود گره گشایی کنند تا آرامش روانیِ زمینه ساز ایفای نقش موثر و مفید را به دست آورند. اما اگر صرف آگاهی و خودمراقبتی نتوانست به او کمک کند باید به دنبال راهکارهای بیشتر و مراجعه به متخصصان در این حوزه مراجعه کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اگر به آرشیو رسانه های دیداری و شنیداری کشور سری بزنیم این عناوین را سرخط اخبار بسیاری از رسانه ها خواهیم یافت که از زبان مسئولین آموزش و پرورش در ماههای مختلف سال از افزایش حقوق فرهنگیان خبر می دهند .
نکته قابل توجه این اخبار اینجاست که بر خلاف بسیاری از دستگاههای اجرایی که بدون بوق و کرنا و در سکوت کامل خبری به انحاء مختلف تلاش می کنند تا به کارمندان و کارکنان دستگاه ذیربط خود خدمات رسانی کنند؛ این امر در آموزش و پرورش از جنبه خدمات رسانی خود خارج شده و به خوراک تبلیغی بسیار مناسبی برای دست اندرکاران این دستگاه عریض و طویل در ماههای مختلف سال تبدیل شده است . به دور از انصاف است که به عملکرد دلسوزانه ، پویا و بی ادعای معلمان سراسر کشور در پی شیوع کرونا ویروس و تعطیلی غیر منتظره مدارس اشاره نکنیم که چگونه با مسئولیت شناسی و تعهد خود نگذاشتند تا به آموزش دانش آموزان خدشه ای وارد شود . این مسئله در حالی است که وزارت آموزش و پرورش نقش چندانی در فراهم کردن این بستر نداشت و معلمان با امکانات و هزینه شخصی خود و به مدد بهره گرفتن از فناوری های نوین ارتباطی و در شبکه های ارتباطی مجازی کار آموزش را دنبال کرده و اجازه ندادند تا در آموزش دانش آموزان وقفه ایجاد شود .
از جنبه دیگری هم می توان به این اخبار نگاه کرد که همیشه این اخبار وعده هایی است که مسئولین برای ماهها و حتی سالهای آینده بیان می کنند و کمتر دیده شده که در آموزش و پرورش از کاری که انجام شده است ، برای اولین بار پرده برداری شود .
به جرات می توان ادعا کرد که آزار دهنده ترین اخبار برای قاطبه فرهنگیان و به طور اخص معلمانی که در خط مقدم تعلیم و تربیت تلاش می کنند ، همین خبر افزایش حقوقی است که در شکل و شمایل کاریکاتوری خود روح و روان آنها را آزرده خاطر می کند .
در حالی که بیش از 8 ماه خبر افزایش 400 تا 600 هزار تومانی حقوق فرهنگیان و اجرای طرح رتبه بندی معلمان مرتب از زبان مقام عالی وزارت و معاون برنامه ریزی و توسعه منابع انسانی وزارت آموزش و پرورش دست به دست می شد و کمتر کسی بود که این خبر را ندیده و یا نشنیده باشد ؛ بعد از گذشت یک ماه از اجرای آن و با ابلاغ افزایش 50 درصدی حقوق و مزایای کارکنان کشوری و لشگری به یکباره طرح رتبه بندی معلمان حذف شد و با وعده افزایش یک و نیم تا 2 میلیونی حقوق فرهنگیان از زبان الهیار ترکمن معاون برنامه ریزی و توسعه منابع انسانی ، معلمان گرچه از حذف طرح رتبه بندی نگران بودند ،اما دلگرم به این وعده که در عوض این حذف ؛ حقوق آنان افزایش قابل توجهی خواهد داشت .
اما پس از رونمایی از احکام جدید این آرزوها به یکباره بر باد رفت و معلمان با افزایش ناچیزی روبه رو شدند که به هیچ وجه با وعده های الهیار ترکمن تناسب نداشت و در عمل فرهنگیانی که در مدارس مشغول به کار بودند و زحمت و تلاش اصلی آموزش و پرورش بر دوش آنها سنگینی می کرد ، بین یک سوم تا یک چهارم وعده معاون برنامه ریزی وتوسعه منابع انسانی را تحقق یافته می دیدند .
قبل از اینکه به بررسی جایگاه معلم و مدرسه در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که نقشه راه و کتاب قانون دستگاه تعلیم و تربیت است ؛ بپردازیم به بیان آماری از کتابچه آماری وزارت آموزش و پرورش در سال تحصیلی 98-97 می پردازیم .
بر اساس آمار این کتابچه آموزش و پرورش تعداد 889640 پرسنل رسمی ، پیمانی و قراردادی دارد که از این تعداد 533635 نفر معلم ، 55205 نفر خدماتی ، 13078 نفر نیروی قراردادی و 17088 نفر هم سرباز معلم هستند .
در قسمت دیگری از این کتابچه به این نکته اشاره شده که 7 / 71 درصد از نیروهای آموزش و پرورش کارکنان حوزه صف هستند که در مدارس مشغول به فعالیتند و از ترکیب جمعیتی آموزش و پرورش تنها 39818 نفر به عنوان نیروهای ستادی در وزارت خانه ، 32 اداره کل در استانها و 429 شهرستان و 302 منطقه مشغول به فعالیت هستند که زیر 5 درصد از مجموع منابع انسانی وزارت آموزش و پرورش را به خود اختصاص می دهند .
( این تصویر یکی از نشست های سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش - آقای حسینی- با نیروهای ستادی را نشان می دهد که پس از اتمام جلسه زباله ها به حال خود در زیر صندلی ها رها شده اند ! )
هدف از بیان این آمار در این نوشتار این است که قاعدتا هر وقت سخن از افزایش حقوق در آموزش و پرورش به میان می آید باید گستره آن شامل حال بالاترین درصد جمعیتی یعنی معلمان شاغل در مدارس باشد که بیش از 71 درصد از کارکنان این وزارتخانه را به خود اختصاص می دهند. پاسخ این مسئولیت شناسی و تلاش پیگیر معلمان حذف یک شبه رتبه بندی معلمان و افزایش قطره چکانی و ناچیزی بود که در رسانه ها به مراتب بزرگتر از اندازه واقعی تبلیغ می شد.
اما در جدیدترین خبر افزایش حقوق که از زبان معاون برنامه ریزی و توسعه منابع انسانی وزارت آموزش و پرورش رسانه ای و مورد نقد جدی و واکنش اعتراض آمیز معلمان قرار گرفت ، مبنای این محاسبه افزایش حقوق و مزایای نیروهای ستادی بود که ا زیر 5 درصد نیروهای این وزارت خانه را به خود اختصاص می دهند و قاعدتاً رسالت و ماموریت آنها چیزی جز تلاش و کوشش در راستای توسعه خدمات رسانی یه خیل عظیم ، فعال و کنشگر حوزه صف نباید باشد .
سوال اصلی این است که چرا باید از این افزایش حقوق، کمترین بهره شامل معلمانی شود که خود را طلایه دار عرصه تعلیم و تربیت می دانند و در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش محور و مبنای تمام برنامه ریزی ها در آموزش و پرورش بر اساس مدرسه محوری و توجه به نقش و جایگاه معلم پیش بینی شده است .
در سند تحول بنیادین که مهمترین برنامه بلند مدت نظام آموزشی کشور بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است ؛ یکی از ارکان و عناصر اصلی هر آموزش ، معلم عنوان شده که در بین همه عناصر آموزشی تنها عنصری است که هیچ بدیل و شبیهی برای آن وجود ندارد.
به عبارت ساده تر هیچ چیز نمی تواند جای معلم را در نظام آموزشی بگیرد، که اگر این امر قابل تحقق بود خیلی از کشورهای پیشرو و پیشتاز کنونی حتما این اقدام را انجام می دادند. .در این سند معلم به عنوان پژوهشگر و استاد شناخته شده است و این نگاه یک تحول عمیق و اساسی در تاریخ نظام آموزش و پرورش است که اگر در عمل هم موفق شود نظام آموزشی به معنای واقعی کلمه متحول خواهد شد، چون ضامن تحول واقعی در آموزش و پرورش معلم است .
به دور از انصاف است که به عملکرد دلسوزانه ، پویا و بی ادعای معلمان سراسر کشور در پی شیوع کرونا ویروس و تعطیلی غیر منتظره مدارس اشاره نکنیم که چگونه با مسئولیت شناسی و تعهد خود نگذاشتند تا به آموزش دانش آموزان خدشه ای وارد شود . این مسئله در حالی است که وزارت آموزش و پرورش نقش چندانی در فراهم کردن این بستر نداشت و معلمان با امکانات و هزینه شخصی خود و به مدد بهره گرفتن از فناوری های نوین ارتباطی و در شبکه های ارتباطی مجازی کار آموزش را دنبال کرده و اجازه ندادند تا در آموزش دانش آموزان وقفه ایجاد شود .
اما پاسخ این مسئولیت شناسی و تلاش پیگیر معلمان حذف یک شبه رتبه بندی معلمان و افزایش قطره چکانی و ناچیزی بود که در رسانه ها به مراتب بزرگتر از اندازه واقعی تبلیغ می شد. از طرفی باید گفت که این حذف ها مسبوق به سابقه بود و در این دستگاه حذف های دیگری از جمله حذف بیمه طلایی فرهنگیان ، حذف سهم دولت در بیمه تکمیلی معلمان و حذف امکانات ناچیز رفاهی در سفرهای معلمان پیش تر از این اجرایی و عملیاتی شده بود .
در پایان امیدواریم که متولیان تعلیم و تربیت فرصت حضور خود را در بدنه عملیاتی و ستادی این دستگاه غنیمت بشمارند و از این فرصت در راستای خدمت به معلمان استفاده کنند ؛ پیش از آنکه این فرصت را از دست بدهندو در پیشگاه الهی و در اذهان فرهنگیان خاطره ناخوشایندی از خود به یادگار بگذارند .
وَتِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا وَيَتَّخِذَ مِنكُم شُهَداءَ وَاللَّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید