گروه گزارش/

نخسنین نشست رسانه ای دبیر کل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان امروز یکشنبه 15 تیر در سالن جلسات معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید .
این نشست با 10 دقیقه تاخیر آغاز گردید و حسین تاریخی دبیر کل این اتحادیه به مدت 32 دقیقه سخنرانی کرد .
همان گونه که گفته شد ، این نشست مانند جلسه زهرا مظفر مدیر کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش برای نخستین بار برگزار می گردید و این موضوع توسط مدیر صدای معلم در نشست بیان گردید .
برخی از خبرنگاران خواهان برگزاری این نشست به صورت " غیرحضوری " ( آنلاین ) شده بودند .
مدیر صدای معلم ضمن مخالفت با این موضوع عنوان کرد که این تشکیلات پس از مدت ها نشست رسانه ای گذاشته که البته گامی به جلو و قابل تقدیر است .
نشست های مجازی هم مثل آموزش و آزمون غیرحضوری چون فاقد زیر ساخت های لازم و مهم تر از آن فرهنگ عمومی و شهروندی متناسب و مطالبه گر است حالت " کارتونی " پیدا کرده است .
برخی از خبرنگاران حوزه آموزش پیشنهاد داده بودند که نشست ها اولویت بندی شوند و به عنوان مثال چنین نشست هایی به صورت غیرحضوری و نشست های با اولویت مهم تر و اساسی تر حضوری برگزار گردند .
پورسلیمان در پاسخ بیان کرد که هر بخش و حوزه ای در آموزش مهم است و باید مورد پرسش و شفاف سازی قرار گیرد چرا که مطابق نظریه " سیستم ها " در نهایت سیستم را ناکارآمد می کند .
میزان پرسش های خبرنگاران در این نشست نسبت به سایر نشست ها کم بود اما مطابق معمول صدای معلم پرسش های قابل توجهی را در این نشست مطرح کرد .
بخش نخست سخنان حسین تاریخی به " سند تحول بنیادین " اختصاص داشت .
دبیر کل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان گفت :

" در این راستا اتحادیه انجمنهای اسلامی به برگزاری جلسات نقد و بررسی کتب درسی متوسطه دوم توسط دانش آموزان عضو انجمنهای اسلامی (پیش بینی بررسی بیش از100 عنوان کتاب در رشتههای نظری) ، برگزاری سلسله جلسات اندیشه ورزی «گره تحول» با هدف بررسی و نقش عناصر مختلف وابسته به نظام تعلیم و تربیت در تحول بنیادین آموزش و پروش و نقش تشکلهای دانش آموزی در این عرصه و ارائه راهکارهای عملیاتی با حضور فعالین و صاحب نظران عرصه تعلیم و تربیت، پیش بینی وآماده سازی حضور دانش آموزان در راستای مشارکت در تولید و تدوین کتب درسی و تعامل دوسویه با مخاطب، نسبتگیری برنامههای اتحادیه با سند تحول بنیادین در جهت تحقق زیرنظامهای سند با تقویت راهکارهای عملیاتی برنامهها، برنامهریزی در جهت پوشش حداکثری راهکارهای سند ذیل برنامههای تشکل و برگزاری جلسات مطالبهگری دانش آموزان از مسئولین تعلیم و تربیت در سطوح محتلف شهری، استانی و ملی پرداخته است .
تاریخی در بخش دیگری از سخنان خویش به اقدامات تشکل مربوطه در بحران کرونا پرداخت و عنوان کرد :
" با توجه به شیوع ویروس کرونا اتحادیه انجمنهای اسلامی اقداماتی را از قبیل پیش بینی برنامههای فراگیر ملی (اعم از پویشهای معنوی، پویشهای کتابخوانی و....)، حضور گسترده نوجوانان در عرصه خدمت رسانی به بیماران در قالب گروههای پشتیبان، آماده سازی محصولات تقویت کننده بدن، گندزدایی معابر و... )، تولید برنامههای فراغت محور با رویکرد تابآوری نوجوانان در منزل ( طرح کرونا مثبت با تکیه بر بازیهای خانوادگی، بازیهای رایانهای سالم، کتاب، طنز، معرفی فیلم و مستند و...)، تقویت زیرساختهای مجازی تشکل ( یش بینی سامانههای چون: سامانه آموزش آنلاین مجازی، پشتیبانی علمی گسترده از دانش آموزان با تکیه بر تولید محتوای دیجیتال، آزمونهای آنلاین با همکاری موسسه علمی آینده سازان، تقویت زیرساخت سامانه عقیق در جهت حضور حداکثری دانش آموزان در سال تحصیلی آینده اقداماتی است که در این دوران انجام شده است .
مدیر صدای معلم در ابتدا « روز قلم » را تبریک گفت .
پورسلیمان ادامه داد : خوشحالم که اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان نشست رسانه ای می گذارد و می خواهد در مورد عملکردش به افکار عمومی پاسخ گو بوده و شفاف سازی کند .
از آن جا که اساسنامه شما به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است به عنوان مدیر رسانه صدای معلم از شورای عالی انقلاب فرهنگی دعوت می کنم که پس از 4 دهه ضمن برگزاری نشست رسانه ای در مورد عملکرد خویش پاسخ گو باشد .
پورسلیمان در ادامه تصریح کرد که روند ارتقا از کف به اوج در این تشکیلات شفاف و دموکراتیک نیست و گفته می شود انتخابات و گزینش افراد مهندسی شده است .
مدل شما مثل مجلس دانش آموزی هم نیست .
چند درصد دانش آموزان این اتحادیه را می شناسند ؟
دبیر کل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان در پاسخ گفت :
ما در این 40 سال هیچ گاه شخصیت دولتی نداشته ایم . نظام کنگره ای و دموکراتیک اتحادیه در هیچ جای کشور الان موجود نیست .

« رضوی » خبرنگار خبرگزاری آنا از دبیر کل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان پرسید :
" در میانه صحبت هایتان و در پاسخ به پرسش های آقای پورسلیمان سوالی برایم پیش آمد و این که تامین مالی و یا پشتیبانی این اتحادیه از کجا انجام می شود ؟
تاریخی پاسخ داد :
مشارکتی هست که از قسمت های مختلف در کشور می گیریم .
به عنوان یک شخصیت غیردولتی بخشی از طریق تفاهمی که با دستگاه های مختلف داریم . ما در سطح وزارتخانه تفاهم نامه بسیار مفصلی با وزارت آموزش و پرورش داریم که مراودات با وزارتخانه در این تفاهم نامه منعقد شده است و به همین نسبت تفاهم نامه های جدی با سایر دستگاه ها داریم که اعم از هلال احمر ، کمیته امداد و وزارت ارشاد است که در قالب این تفاهم نامه ها بخش جدی از تعاملات و تامین برنامه های مالی اتفاق می افتد .
بخش دیگری از طریق " حق عضویت " است که از اعضا دریافت می شود و مشارکت خیرین است .
رضوی پرسید :
این تحت تاثیر تغییر دولت ها عوض می شود ؟

تاریخی گفت : تفاهم نامه ها چون در سطح وزیر بسته می شود خیلی دست خوش تغییرات نمی شوند ولی در سطوح پایین تر وزارتخانه تحت تاثیر قرار می گیرد .
مدیر صدای معلم پرسید :
تامین منابع مالی قاعدتا باید در اساسنامه ذکر شود و یا آن که شما این ها را از خودتان بیان می کنید ؟
دبیر کل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان در پاسخ گفت که در اساسنامه بحث مالی مطرح نیست .
پورسلیمان گفت مگر شما تشکل تیستید ؟ شما می گویید که غیردولتی هستید و مستقل اما تصریح می کنید که اساسنامه نیازی به این گونه موضوعات ندارد !
تاریخی گفت که این اساسنامه مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است .
اگر آن ها تشخیص می دادند حتما آن جا ذکر می کردند .
پورسلیمان در پاسخ تصریح کرد که این نشان می دهد که اساسنامه شما " به روز نیست " !
شما قصد دفاع تمام قد از اساسنامه ای را دارید که 25 سال پیش توسط یک نهادی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب و ابلاغ شده است و از سوی دیگر هیچ انتقادی را هم نمی پذیرید ؟!
می گویید این اساسنامه خیلی هم خوب است !
می گویید تشکل ما نخبه گراست چون ما تشخیص می دهیم که باید نخبه گرا باشد !
در زمینه آسیب های اجتماعی و پیش گیری از آن در مدارس خود را کنار می کشید و اقدامات خود را هم منتسب به سند تحول بنیادین می کنید ؟
تاریخی در پاسخ گفت که ما در زمینه سند تحول بنیادین دستاوردهای جدی داشته ایم و در زمینه گام دوم کارهای خوبی انجام شده است .

نقظه شروع صحبت حضرتعالی بحث اساسنامه بود و من به هم اساسنامه ارجاع دادم و طبیعتا به لحاظ حقوقی ما نباید خارج از چارچوب اساسنامه عمل کنیم .
نباید متناقض باشیم .
حالا این که در آن نقظه این خلا وجود دارد بحث دیگری است ...
پورسلیمان گفت پس قبول دارید که اساسنامه شما ناقص است ؟
تاریخی پاسخ داد این که کامل نیست را قبول ندارم و این که الان لازم است به روزآوری شود و یا تغییراتی در آن داده شود محل بررسی است .
مشروح پرسش و پاسخ مدیر صدای معلم و دبیر کل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان منتشر خواهد گردید .
پایان گزارش/

روز دریافت کارنامه است، دانش آموزان و والدین جمع شده اند تا کارنامه امسال را دريافت کنند. سال تحصیلی ٩٩-٩٨ که تقریبا نیمی از آن مجازی برگزار شد. در این جمع و هیاهو پدریا مادری با نگاهی معنادار رو به معلم می گوید:
«امسال که چیزی یاد نگرفتند. همه آزمون ها را هم که تقلب کردند و... »
معلم بقیه حرفها را نمی شنود. انگار صدای آن فرد چون موسیقی غم انگیزی در پس زمینه خاطرات این چند ماه آخر سال نواخته می شود. در سکوت جمع، نگاه حاضران و انتظارشان برای شنیدن پاسخ معلم، جا می ماند.
نگاهش روی کارنامه ای که به دست دارد خیره مانده. با این جمله تمام اضطراب هایش، شب بیداری ها، تلاش هایش برای تهیه محتوای مجازی و یادگیری نرم افزارهای لازم از گروه های همکاران، سردرگمی هایش در برابر سناریوهای متعدد سخنگوی وزارت، عدم همکاری خانواده ها، نبود زیرساخت ها، اعتراض ها و توقعات دائمی والدین، نگرانی هایش برای دانش آموزان محروم از آموزش مجازی یا دیرآموزان و... را از خاطر می گذراند و سوزشی عمیق در قلب خود احساس می کند.
از خود می پرسد چقدر در کارم موفق بودم؟ کارنامه خودم چه شد؟ قبول شدم یا رد؟ قوت و ضعف کارم در کجا بود؟ من که یک تنه پای آموزش مجازی ایستادم و با اقل آموزشها و امکانات در عرصه آموزش جهاد کردم، ای کاش امروز کسی با معیار مشخص به من کارنامه می داد و ملاک برداشت عجولانه و غیرکارشناسی بعضی والدین نبود.

ای کاش آزمون هایم آن قدر اعتبار داشت که بتوانم بفهمم آموزش هایم چقدر ثمربخش بوده است؟
ای کاش شیوه کارآمدی در اختیار داشتم.
ای کاش صاحب نظران به جای بمباران معلم با چالش های پیاپی، راهکاری پیش پایم می گذاشتند و این قدر احساس تنهایی نمی کردم. مگر یک معلم چقدر توان برای به دوش کشیدن مسائل را دارد و تا کجا باید پاسخ گوی ضعفهای دیگران، زیرساخت ها و ابزارها باشد؟
آیا سزاوار نیست در این ایام کرونایی که آموزش مجازی به این شدت و حدت مطرح و لازم شناخته شده است به مقوله سنجش و ارزشیابی مجازی و راه های اعتباربخشی به آن پرداخته شود؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
برای نوشتن یادداشت این هفته به دنبال مناسبت میگشتم که در تقویم رومیزیمان دیدم چهاردهم تیر "روز ملی قلم" است؛ روزی برای گرامیداشت و پاسداشت کسانی که با همه گرفتاریهای گوناگون و خُردکنندهی این دوران باز هم مینویسند و تلاش میکنند تا چراغ راهی باشند در شبِ تاریک و بیشمار کوره راههایی که بیشترشان به ناکجا آبادهایی میرسند که جز پایمال کردن عمر نتیجهای در پی ندارد.
کسانی که مینویسند تا ما را از آشوبِ ذهنیِ برآمده از آشفته بازارِ فضای مجازی برهانند و جزیرههای ثباتی باشند در برابر موجهای خطرخیزِ بی سوادی و نادانی و نابلدی و البته حسِ باسوادی و همهچیزدانی و سطحینگریِ برآمده از طلسمِ جادویی اینترنت و شبکههای اجتماعی و ....
"پیشینۀ نامگذاری چهاردهم تیرماه به نام روز قلم به سال 1381 برمیگردد. اعضای انجمن قلم ایران مدتها در پی اختصاص دادن و انتخاب یک روز خاص برای اهالی فرهنگ و قلم بودند تا در این روز بتوانند برنامههای فرهنگی مناسبی برای اهالی قلم برگزار کنند. تا اینکه در سال 1381 و پس از بررسی تاریخهای متفاوت تصمیم بر این گرفته شد که روز قلم ریشه در فرهنگ و تاریخ ملی داشته باشد و به همین خاطر روز چهاردهم تیرماه از طرف این انجمن به عنوان روز قلم پیشنهاد شده و در نهایت به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید ...
با کمی جستوجو در سایت انجمن قلم ایران و گوگل به دو دلیل برای انتخاب چهاردهم تیرماه به عنوان روز قلم میرسیم: اولین دلیل، جشن تیرگان و به رسمیت شناختن کاتبان در زمان هوشنگ، از پادشاهان پیشدادی و دلیل دوم روز سیارۀ عطارد یا همان تیر که به عنوان کاتب ستارگان شناخته میشود...." (بخشی از یادداشتِ سعید داوودی) ؛ اما از میان دغدغهمندانِ اهل قلم در این دوران، روزنامه نگارانند؛ کسانی که چند سالی است فشارهای گوناگون، از اقتصادی گرفته تا سیاسی-امنیتی به شدت آزارشان داده است.
روزنامه و روزنامه نگاری، شبکهی عصبیِ هر جامعه هستند که اگر درست کار نکنند و یا آسیب ببینند، گام به گام بخشهای اندامواره جامعه، یا از کار میافتند و یا کارایی خود را از دست میدهند و این میشود که امروز میبینیم. اگر روزنامه و روزنامهنگاری کار خودش را میکرد، آیا امروز با این حجم از اختلاسها و زد و بندهای سیاسی-اقتصادی و انحرافها و ناکارآمدیها روبرو بودیم؟
اگر خبرنگاران می توانستند آزادانه بنویسند و از پیامدهای نوشتنشان هراس نداشتند، آیا امروز شاهد این همه خبرهای بد، از آتشسوزیهای زاگرس گرفته تا فاجعهی پلاسکوی دوم، یعنی بیمارستان سینای اطهر و ... بودیم؟ آیا اگر روزنامه و روزنامه نگار از خودسانسوری و دگرسانسوری رهایی مییافت، آیا امروز با این حجم از آسیبهای اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و ... روبرو بودیم؟
واپسین و شاید کمرشکنترین گرفتاری این شبکههای عصبی، دشواریهای اقتصادی و فشارهای ناشی از تعدیل نیرو و اخراج و بیکاری و ... است. در نزدیک دو دههای که بنابر کوششهای صنفیام به عنوان معلم ، با روزنامه نگاران سر و کار داشتهام، بخش بزرگی از آنان را انسانهایی پر تلاش، دارای انگیزههای پر رنگ انسانی- اخلاقیِ سازنده، کارشناسانی خبره و دلسوز در زمینهی کاری خویش و البته گرفتار در پیچ و خم اقتصادی و دستمزدهای ناچیز دیدهام.

این روزها روزنامه نگاران به عنوان بخشی از اهل قلم، روزگار خوبی ندارند. دست اندرکاران و البته شهروندان باید بدانند که اگر این بخش از جامعه، که به نوعی دستگاه عصبیی جامعه به شمار میآیند، درست کار نکنند انواع بیماریهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی به آرامی اندامواره جامعه را از درون میفرساید و از پای در میآورد.
ضمن شادباش روز قلم به روزنامه نگاران، امید است که به زودی شاهد گشایشهای اثرگذاری در زندگی فردی و حرفهای آنان باشیم.
صفحه آخر روزنامه شرق، 14 تیر 99 (این یادداشت با عنوان "وقتی همه، همه چیز را میدانند" به چاپ رسید!)

امام صادق (علیهالسلام) در روایتی فرمودند:
«الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْكَعْبَةِ؛ حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است.»
نفاق در تعالیم دینی به عنوان یکی از بزرگترین رذایل اخلاقی شناخته می شود که خود منشأ بسیاری از زشتی های دیگر است. شکی نیست که رذایل اخلاقی در هر مکان و هر زمان وجود داشته و خواهد داشت اما آن رذیله ای که در جامعه امروزی مان بیشتر از هر صفت زشت دیگری می بینیم، نفاق است... خداوند متعال می فرمایند:
"یحْسَبُونَ کلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِمْ ( منافقون/4 ) هر فریادی را بر ضدّ خود می پندارند و هر آوازی را به زیان خویش! چنین افرادی(منافقان) از این می ترسند که مبادا چیزی رخ دهد"...
از زمان ورودم به مرکز تربیت معلم به عنوان دانشجو معلم تاکنون که حدود ربع قرن را درسیستم آموزش و پرورش و در عرصه ی فعالیت های اجتماعی فرهنگی در تعامل با دستگاه های اداری سپری نموده ام، همواره با این پدیده ی شوم "زیرآب زنی" مواجه بوده ام گه به انحاء مختلف و معمولاً بدون هیچ گونه سند و مدرک و از سوی افراد بی مایه و کوتوله های فرهنگی انجام می شود!
در همان دوران دانشجویی در خاطر دارم که معدود دانشجو معلمانی که به وضعیت اداره مرکز و تکیه بر الفبای زورمداری انتقاد داشتند، مورد اجحاف قرار می گرفتند و انگ های سیاسی متوجه آنها می شد،در حالی که فقط به تزویر برخی مسوولین و نحوه اداره مرکز تربیت معلم انتقاد داشتند، و یا در ادوار بعدی در مدارس و بخش هایی که فعالیت داشته ام و یا مصاحبت های متعددی که به واسطه ی تعامل ها و ارتباطات اجتماعی و فعالیت های گسترده فرهنگی، اجتماعی و حضور در عرصه سازمان های مردم نهاد و تشکل های معلمان داشته ام،با بسیاری از همکاران خوشفکر و خلاق و مبتکری مواجه شده ام که به دلیل زخم خوردن از :زیرآب زنی"ها و تجسس ها و ظن ها، بسیار دلسرد از همکاری با سیستم آموزش و پرورش شده اند؛ و به واسطه ی نقض حقوق شهروندی اولیه خود و عدم احساس امنیت، رضایت شغلی لازم را ندارند!

متاسفانه این پدیده شوم و رذیله ی نامیمون كه در بخشی از ساختارهای معمولاً اداری جامعه رسوخ كرده و شدت گرفته و گاهی منجر به بی اعتباری یا ریختن آبروی افراد می شود و به صورت معمول با قصد تخریب و تخطئه فرد یا افرادی موثر و تحول آفرین از سوی افرادی فاقد اصالت و هویت و تربیت انجام می شود ؛ به عنوان مثال در خاطر دارم حدود 13سال پیش در سال86 حسب اتفاق و برخلاف رویکرد غالب سیستم اداری، امکان حضور گروهی از همکاران تحول آفرین و خلاق و مبتکر که به کار تیمی باور داشتند در یک کانون فرهنگی تربیتی در قبله تهران فراهم شد و در عرض دو سال یک کانون فرهنگی تربیتی متروکه و واقع در منطقه ای دورافتاده؛ از یک عمارت تاریکی و حیاط خلوت پرت و فراموش شده مطابق قاعده مقبول " شرف المكان بالمكين" به یک مرکز تحول آفرین و مرکز ثقل فعالیت های اجتماعی، فرهنگی در آن منطقه مبدل شد و تیمی از بهترین همکاران شاغل در آن منطقه از آموزش و پرورش با تدابیر مدیر جوان کانون به عنوان مربی در آن کانون مشغول به کار شدند اما این تحول آفرینی و تأثیرگذاری از سوی حاسدان و تنگ نظران و عاجزان بدسگال، نه به عنوان یک حسن و امتیاز و یک "فرصت خیر" بلکه به عنوان یک تهدید تلقی شد و چون هیچ تخلفی انجام نشده بود،از هر کرانه ای تیری روانه شد تا حرکت و تحول را در آن کانون متوقف کنند و اتفاقاً هرزنامه های بی سند و مدرک و زائیده ی خیال افراد فاقد هویت و بیمار روحی و روانی بر سیستم معیوب مدیریتی منطقه کارگر افتاد و بدون هیچ گونه دلیل موجهی اقدام به تغییر در مدیریت کانون نمودند و تیم همکاران منتخب وی نیز به نشانه ی اعتراض کانون را ترک گفتند و وضعیت کانون به همان حیاط خلوت قبل عودت داده شد و هیچ کس در سیستم ستادی و اداری آموزش و پرورش اساساً شکایات متعدد و درخواست اعاده حق را ترتیب اثر نداد، اما تا یک دهه بعد هرزنامه های صادره که منشاء و منبع آن فردی مغرض و بیمار بود، مورد توجه قرار گرفت و همین مسبب تشویق و ترغیب هرزه نویسان و توزیع کنندگان شب نامه ها در آن منطقه شد که با ایمان و باور به کارگر افتادن هرز نامه های سمی شان، آبرو و حیثیت هرکسی که در مقابلشان قرار می گرفت را هدف قرار دهند!

پدیده زیرآب زنی می تواند به انحاء مختلف و بر اساس عقده گشایی افراد مغرض و ناپرهیزکار انجام شود ؛ به عنوان مثال ارائه گزارش خلاف واقع و ساختگی و یا تفسیر و بزرگ نمایی موضوعات با هدف تخریب جهت دار در خصوص یک موضوع یا یک شخص و یا موضوعات و اشخاص مختلف به مسوولین و بخش هایی از ادارات و یا سازمان هایی است که می توانند در فرآیند امنیت شغلی و یا ارتقاء جایگاه یا شغل فرد موثر و تحول آفرین تاثیرگذار باشند که اتفاقاً با توجه به رویکرد محافظه کارانه و عافیت اندیشانه ی عمده ی مدیران و مسوولان این هرزنامه ها، بی تاثیر هم نیستند!
این پدیده اجتماعی مذموم که بیشتر در ادارات مرسوم است و بر روابط افراد اثر گذار است، زیر آب زنی در هر قسم به معنی بدگویی از فردی در مقابل دیگران است که در نتیجه آن فرد مذکور موقعیت اجتماعی ، کاری و یا محبوبیتش را از دست بدهد.
این پدیده و رفتار زشت كه بیشتر در مراكز جمعی مانند دستگاه های اداری، گاهی منجر به از دست رفتن اعتبار شغلی یك فرد یا افرادی می شود آن چنان ریشه دوانده كه به صورت یك عادت روزانه برای برخی از افراد بیمارفکری و مغرض و ناپرهیزکار در آمده است .
در ادوار مختلف اشتغال خود درسیستم آموزش و پرورش همواره به این موضوع اندیشیده ام که چگونه برخی افراد بدون اینکه شناخت و یا سابقه ی همکاری با فردی که زیرآب وی را می زنند داشته باشند ، هر زمان که موضوع انتصاب شخصی در جایگاهی مطرح شده است، به صورت خودجوش و خودانگیخته اقدام به اظهار نظر در مورد وی می نمایند؟! و اساساً چرا مدیران ارشد به این حرف های بی پایه و اساس توجه می کنند؟! و چرا مستندات و کارنامه فعالیت و رزومه یک فرد در سیستم اداری و استعلام های قانونی که از مراجع مختلف میتوان اخذ نمود، به کناری گذاشته می شود و به "شب نامه" های بی پایه و اساس و زائیده ی ذهن بیمار حرف های حاسدان و تنگ نظران نگران به مخاطره افتادن جایگاه خود توجه می شود! رسانهها، نخبگان و فعالان فرهنگی جامعه در این زمینه نقش پررنگ تری را می توانند ایفاء نمایند، باید با این تضادهای ارزشی، در جامعۀ خود، شجاعانه روبه رو شویم .
شاید رفتارهای زشتی مانند سخن چینی، تجسس، تزویر، استفاده ابزاری از باورها و فرهنگ عمومی، حسادت و ...، ریشه در ناهنجاریهای رسوخ كرده در فرهنگ یك جامعه آن هم در طول قرنهای متمادی و حاصل حضور فرهنگهای مهاجم در یك سرزمین باشد اما زیر آب زنی و شب نامه نویسی، سابقه ای طولانی ندارد و عادت و رفتاری زشت و ناپسند است كه از سوی برخی از افرادی که محصول تربیت نادرست هستند و باوری به پارسایی و پرهیزکاری ندارند به جمع رذایل اخلاقی پیوسته و طی سالهای اخیر بر شدت آن افزوده شده است.
البته شب نامه نویسی یکی از راههای ظهور و بروز رذیله "زیرآب زنی" است که در بخشهای جمعی و محیط های كاری خودنمایی می كند، مردم و گاهی مسئولان را به واكنشهای مخرب وا می دارد و حتی نمونه هایی از این هرزه نویسی ها را گاهی به صورت کامنت با نام های مستعار و ساختگی در ذیل مطالب تاثیرگذار و مهم در همین رسانه ی مستقل و شفاف صدای معلم می توان رصد نمود که خود گویای اهمیت و تاثیرگذاری مطلب و جایگاه نگارنده است.
بخش اعظمی از عادت زیرآب زنی در افراد به گذشته، روش های تربیتی و نوع زندگی خانوادگی افراد بستگی دارد. بخش دیگری از این پدیده اجتماعی به سازمان ها و افرادی که گزارش هایی از این دست را می پذیرند هم بستگی دارد.
* انواع زیر آب زنی:
1) ارائه گزارش نادرست در خصوص یک فرد
این بدان معنی است که عملی که از سوی فردی سر نزده است به وی نسبت داده شود و تلاش شود با استفاده از شواهد و مدارک ساختگی کاری را به فردی نسبت داده یا از او سلب کنند.
2) ارائه گزارش صحیح در خصوص یک فرد
در این شیوه یک عمل نادرست فرد برجسته شده و با بزرگ نمایی به رئیس گزارش می شود تا به این ترتیب موقعیت کاری وی تضعیف شود و یا آنکه جایگاه اجتماعی او تخریب گردد.
3) ترکیب اطلاعات صحیح و نادرست در خصوص یک فرد
زیرآب زن حرفه ای معمولا از این شیوه برای دستیابی به اهداف خود بهره می برد بدان معنا که کارها و رفتار های کسی که قصد تخریب او را دارد به شیوه دلخواه خودش تفسیر کرده و نظرات شخصی خودش را به دیگران القا می نماید.
بدترین شرایط زیر آب زنی این است که فرد مذکور به صورت ناشناس زیرآب زنی کرده باشد و شما از هویت او مطلع نباشید،که باصطلاح همان شب نامه نویسی را انجام داده باشد و همانند حرامیانی که در دل شب به قافله می زدند...از طریق شب نامه به آبرو حیثیت و جایگاه و اعتبار افراد هجمه وارد شده باشد!!

بحثی که در این خصوص بسیار مهم است آنست که مدیران باید نهایت دقت خود را به کار ببرند که در دام زیر آب زنان گرفتار نشوند ضرب المثل شنونده باید عاقل باشد از مصادیق چنین مواردی است! که متاسفانه این نقیصه در رویکرد مدیران در ادوار مختلف مشهود بوده است و البته شدت و ضعف داشته است! و این اتفاقا نکته ای است که مدیران ارشد باید مورد توجه ویژه قرار دهند ؛ این رفتار و شب نامه نویسی و زیرآب زنی تنگ نظران و کوتوله های فرهنگی می تواند مدیران عزیز ما را به یاد جمله ی معروف شهید مطهری به عنوان "چرا به قطار بی حرکت کسی سنگ نمیزند؟" بیاندازد که دکتر مطهری در کتاب حق و باطل جملاتی به این مضمون نوشتهاند: "از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که: چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمیزند... اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران میشود....این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم دیدم، این قانون کلی زندگی ماست که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است، تا ساکت است مورد تعظیم است...اما همینکه به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمیکند، بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود و این نشانه یک جامعه مرده است، ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که: متکلم هستند نه ساکت، متحرکند نه ساکن، باخبرترند نه بی خبرتر".
این جمله می تواند نشانه و تلنگری باشد برای شناسایی تحول آفرین ترین و تاثیرگذار ترین نیروها در یک مجموعه!! چرا هیچ سنگی به سوی افراد ساکن و بی تحرک درجامعه و محیط های کاری پرتاب نمی شود اما همواره افراد تاثیرگذار در معرض هجمه های مختلف و ترور شخصیت هستند؟!

ترور شخصیت، در واقع تلاش برای لکه دار کردن جایگاه یک فرد است، این عمل شامل اشاعه موارد گمراهکننده و اغراقآمیز یا دست کاری در حقایق به جهت ارائه تصویر نادرست از فرد مورد هدف است. ترور شخصیت نوعی از افترا است که میتواند علاوه بر فرد، خانواده و اطرافیان و دوستان او را نیز شامل شود،ترور شخصیت پیشینهای تاریخی دارد و در طول تاریخ از آن به عنوان جایگزینی برای حذف فیزیکی افراد به کار گرفته شدهاست، در این روش افرادی که منافع فرد یا گروهی دیگر را به خطر انداختهاند، به قصد منزوی شدن و بدنام ساختن، توسط آنان مورد حمله قرار میگیرند. نوک پیکان سمی ترور شخصیت شب نامه نویس ها و هرزنامه نویس ها و زیرآب زن ها متوجه مولدترین و صاحب نظرترین و موثرترین نیروهاست!! همانند ترور های کور از ابتدای انقلاب تاکنون که شخصیت های بی بدیل و سرمایه های جامعه ی ما را مورد هدف قرار داده است...و به شهادت رسانده است با این تفاوت که هدف شب نامه نویس و هرزنامه نویس بی هویت،ترور شخصیت به جای حذف فیزیکی است.
سازمان ها و محیط های اجتماعی که نسبت به بهداشت روانی در محیط کار بها می دهند و بر پایه اصول مدیریتی صحیحی بنا می شوند کمتر با این پدیده مذموم اجتماعی دست به گریبان خواهند بود.

معمولا در هر سازمانی افرادی هستند که سبب توانایی های منحصر به فردشان و نقش آنها در تحول آفرینی مورد حسادت سایرین قرار می گیرند اما اگر افراد حسود سلطه جو هم باشند مشکل زیر آب زنی بروز خواهد کرد . یکی از راههای پیشگیری از این پدیده شوم و رذیله ی اخلاقی در سازمان ها و ادارات، نقش موثری است که مشاوران مدیران ارشد در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها می توانند ایفاء کنند و با توجه به حجم و تراکم مشغله های مدیر ارشد یک سازمان بتوانند این موضوعات را مورد رصد قرار دهند و با بسترسازی و ایجاد فرهنگ گفت و گو و رصد رعایت اصول اولیه حقوق شهروندی در ادارات و برگزاری نشست های تبادل نظر و آراء و مشارکت دادن کارکنان سازمان در مباحث مربوط به سازمان،همدلی و انسجام را در یک سازمان بیشتر کنند و با استماع نقطه نظرات و با لحاظ شایستگی ها و توانمندی های مغفول مانده ی نیروهای انسانی و انتقال به مدیران ارشد، بتوانند ایفاگر نقش تسهیلگر در سازمان باشند که متاسفانه بدلیل آنکه نوع نگرش به جایگاه مشاوران مدیران ارشد به عنوان یک جایگاه راهبردی و اثرگذار نیست و معمولاً عده ای بازمانده از غنایم و توزیع سمت و پست در این جایگاه ها قرار می گیرند که قاعدتاً فاقد توانمندی های راهبردی هستند، این اتفاق حادث نمی شود و برخی از تنگ نظران و زیرآب زن ها و هرزه گویان و هرزه نویسان نیز به طور معمول با تغییر نظر مدیران ارشد مانع از قرار گرفتن افراد تحولگرا و دارای اندیشه مولد و راهبردی در جایگاه های مشورتی مدیران ارشد می شوند تا در همچنان بر همان پاشنه سابق بچرخد و جایگاهی که برخی بدور از شایستگی و کارآمدی اشغال نموده اند مورد تهدید قرار نگیرد...چون قاعدتاً یک مشاور تاثیرگذار و تحول آفرین به ظرایف و دقایق امور در بخش های مختلف آگاهی کامل دارد و میتواند چراغ روشن و سرشار از اطلاع و آگاهی از وضعیت موجود دستگاه برای یک مدیر ارشد در ترسیم نقشه راه فراهم نماید و این از سوی افراد ضعیف و حقیر تحمل نمی شود!!
امروزه رشته ای با عنوان روانشناسی صنعتی یا روانشاسی صنعت و مدیریت وجود دارد که متخصصان این رشته چنین افرادی را شناسایی می کنند و به صورت مشاوره ای و بهداشت روانی به آنها کمک می کنند. تا از این حقارتی که دارند نجات یابند و کمک شان می کنند تا به این شیوه ها متوسل نشوند تا نه مزاحم دیگران شوند و نه خودشان را عذاب بدهند.
شاید نگاه طنز به این موضوع، موجب شده كه عده ای به قبح آن توجه نكنند، در حالی كه پیامدهای مخرب آن در محیط های كاری بسیار شایع است و زندگی و آبروی بسیاری از مردم را به چالش كشیده است.
این پدیده ناپسند و مخرب، متأسفانه ریشه در زشتی هایی دارد كه بزرگان دین ما، انسان را از آن نهی كرده اند.
زیرآبزنی یا به عبارت ساده تر تخریب ناحق دیگران برای حفظ منافع نامشروع و جایگاه و اعتبار پوشالی خود و یا مطرح كردن خود یا رسیدن به منافع ناحق و نامشروع، ریشه در حسادت، غیبت، شایعه، تملق، جستوجو در زندگی و حریم خصوصی دیگران، سعایت، دروغ، وارونه جلوه دادن واقعیت و دهها خصوصیت ناپسندی است كه زشتی آن بر كسی پوشیده نیست.
البته پدیده های اجتماعی علل متعدد و مختلف دارند و زیر آب زنی هم ریشههای مختلفی دارد. سازمان ها و محیط های اجتماعی که نسبت به بهداشت روانی در محیط کار بها می دهند و بر پایه اصول مدیریتی صحیحی بنا می شوند کمتر با این پدیده مذموم اجتماعی دست به گریبان خواهند بود.
مهمترین دلایل وجود این اخلاق زشت در افراد جامعهپذیری و تربیت ناكافی و نامطلوب، حسادت، رقابت، كینه و دشمنی، ضعف در تخصص و كمبود اعتماد اجتماعی از جمله دلایل زیر آب زنی است.
شایستگی و كارآمدی هر فرد در نظام اداری به عوامل گوناگونی چون استعداد، هوش، انگیزش، كیفیت ابزار كار، آموزش و مهارت مورد نیاز، فرهنگ سازمانی، شرایط محیط كار و مهمتر از همه اخلاق حرفهای او بستگی دارد.
متأسفانه در جامعهای كه نسبت به اخلاق و تعهد حرفهای بیتفاوت است، ارتقای شغلی بر اساس تخصص و تجربۀ كاری فرد اتفاق نمیافتد و كاركنان برای دستیابی به مزایا و مدارج بالای شغلی، باید هرچه بیشتر خود را به جایگاه قدرت نزدیك كنند و از این رو رفتارهایی چون دروغ، زیر آب زدن یا تخریب رقبا رواج مییابد.
در چنین شرایطی است كه كاركنان یك سازمان نیز برای جبران ناكامی خود در رقابت برای دستیابی به منزلت، رو به تخریب همكاران خود میآورند.
به طور كلی، عدم توجه به اخلاق و فرهنگ اشتغال، نزول جایگاه و ارزش فینفسۀ كار در جامعه، شیوۀ مدیریت غیرمشاركتی و متمركز در سازمانها، توسعۀ اقتصادی شتابزده و عدم توجه به توسعۀ فرهنگی را میتوان از جمله عوامل مؤثر بر این پدیدۀ شوم و ترویج آن در بین كاركنان نام برد.
رسانهها، نخبگان و فعالان فرهنگی نیز در این جوامع از ارائۀ یك الگوی رفتار اجتماعی صحیح باز ماندهاند و به نظر میرسد سبك زندگی ایرانی ـ اسلامی همچنان یك شعار آرمانی و دستنیافتنی باقی مانده است.
رسانهها، نخبگان و فعالان فرهنگی جامعه در این زمینه نقش پررنگ تری را می توانند ایفاء نمایند، باید با این تضادهای ارزشی، در جامعۀ خود، شجاعانه روبه رو شویم.

راه حل دیگر پیشنهادی برای مدیران؛ ایجاد پیوندها و روابط حرفهای صحیحی است كه تمامی كاركنان سازمان را ارزشمند دانسته و مشاركت همگان را می طلبد ؛که همان طور که قبل تر هم اشاره شد در این زمینه مشاوران مدیران ارشد و مدیران در مناطق می توانند نقش تاثیرگذاری در تعامل و ارتباط با همکاران داشته باشند!!
زیر آب زنها، رشد اخلاقی طبیعی ندارنداز نظر روانشناختی، افرادی به این رفتار اقدام می كنند كه رشد اخلاقی طبیعی ندارند و اغلب موفقیت خود را در گرو تضییع جایگاه دیگران رقم می زنند.
این گروه اعتماد به نفس ندارند و به جای تقویت خصایص مطلوب خود و بالا بردن مهارت های فردی و بین فردی، همواره با ابزارهای بیرونی بر محیط تسلط می یابند و سعی می كنند آن را كنترل كنند.
از جنبه دیگر، افرادی كه به سادگی تحت تاثیر گفته های دیگران در مورد مسائل، تصمیم گیری می كنند و تفكر نقادانه ای ندارند اصولا در دام گروه اول می افتند و با این سطحی نگری باعث تقویت رفتار آنها می شوند.
● سخن آخر:
مغزهای بزرگ درخصوص ایده ها بحث می کنند.
مغزهای متوسط در مورد حوادث صحبت می کنند.
مغزهای کوچک در باره مردم گفت و گو می کنند.
* همگی بر این باور یم که دنیا راه عبور است نه سرای ماندن ، پس اوقات گرانبهای مان را به خوشه چینی زیبا ترین و بهترین اعمال صرف کنیم نه زشت ترین و بیهوده ترین آنها.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
عفو و گذشت انسان از حقوق خود یکی از فضیلت های اخلاقی است، زیرا عفو از مصادیق احسان است و در اخلاق و آموزه های قرآنی بر احسان به دیگری تشویق و ترغیب فراوان صورت گرفته است. در آیه ۳۴ سوره فصلت برتری عفو و گذشت، نسبت به مقابله با بدی ها تاکید شده است. قرآن در سوره حج به مسلمانان مورد ستم واقع شده از سوی مشرکان با آنها در مورد عفو و گذشت توصیه نموده است. از نظر قرآن به طور کلی عفو و گذشت انسان از حق خویش امری ارزشمند و حتی مستحب است. و ان تعفوا اقرب للتقوی گذشت کردن به تقوا و خداپرستی نزدیکتر است.
شکایت وزیر آموزش و پرورش از رضا نهضت مدیر کانال تلگرامی حرف حساب تحت عنوان نشر اکاذیب و افترا و توهین توسط بازپرس دادسرای فرهنگ و رسانه بررسی و دو مورد اول را وارد ندانسته و در مورد توهین ،پرونده به دادسرای کارکنان دولت فرستاده شده است.
آموزش و پرورش نهاد متولی فرهنگ یک جامعه است، در آموزش و پرورش یک نظام اسلامی بایستی آموزههای قرآنی فرهنگسازی شود .اگر در آموزش و پرورش سجایای اخلاق اسلامی ترغیب و عمل نشود از کدام نهاد دیگری می توان توقع فرهنگ سازی داشت؟
اقدامات امنیتی در یک نهاد فرهنگی جواب معکوس خواهد داد. وزیر آموزش و پرورش در ابتدای کار از معلمان خواست که انحرافات سیستم را به او گوشزد کنند. سرپرست قبل از ایشان بخشنامهای صادر فرمودند مبنی بر ممنوعیت شکایت از رسانه های حوزه آموزش و پرورش ،البته که از جناب حسینی با توجه به تفکر اصلاح طلبی توقع دیگری وجود نداشت .بارها فعالان رسانهای از وزرای مختلف خواستهاند که اجازه ندهند امنیت فرهنگی تحت تاثیر فرهنگ امنیتی قرار بگیرد، اما آنچه که به جایی نرسد فریاد است.
در سیستم های نظارت ناپذیر و غیر شفاف احتمال شکلگیری فساد زیاد است . فعالان رسانهای و به طور کلی رسانه ها عامل شفاف سازی زوایای فساد پذیر سازمانها هستند. انسداد، حذف، سکوت ارمغانی جز شکنندگی فرهنگی نخواهد داشت، این شکنندگی باعث آسیب پذیری اجتماعی میشود. اتهامات نشر اکاذیب و افترا توسط بازپرس رد شده است، آيا رضا نهضت میتواند در این دو مورد از دادگاه تقاضای اعاده شرف نماید؟
آيا تمامی مشکلات آموزش و پرورش فقط یک کاریکاتور یا توهین یک رسانه به آقای وزیر است؟

وزارت آموزش و پرورش به روایتی رتبه دوم در شکایات را در سازمان بازرسی قوه قضاییه دارد، چرا وزارت تحت امر شما این همه شاکی دارد؟
گزارش مدیر کل ارزشیابی و عملکرد وزارت آموزش و پرورش از مدارس غیر دولتی فارس و دیگر تخلفات مالی حوزه وزارت آموزش و پرورش را توهین نمی دانید؟
آقای وزیر فرهنگیان از دربند بودن همکاران خود ناراحت هستند ، محمد حبیبی در هیاتهای تخلفات تحت امر شما حکم اخراجش صادر شده است.نیک می دانید پروردگار عالم میفرمایند "و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون" فاولئک هم الفاسقون" فاولئک هم الکافرون" هر کس به غیر آنچه خدا فرو فرستاده است حکم کند فاسق است، ظالم است ،کافر است .
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: بدترین مردم کسی است که خطای دیگران را نمی بخشد. یا امیر مومنان می فرمایند: چقدر زشت و ناروا ست که انسان گناه کاری را که از او پوزش می طلبد عقوبت کند.
فعالان رسانهای فرهنگی منتظرند که با توجه به سجایای اخلاق اسلامی قبل از ورود پرونده مدیر کانال حرف حساب به دادسرای کارکنان دولت عدم پیگیری و رضایت شما اعلام شود.
ضمنا یادآوری می گردد مطابق ماده ۶۰۸ قانون مجازات اسلامی : مجازات توهین به افراد از قبیل فحاشی و استعمال الفاظ رکیک چنانچه موجب حد قذف نباشد، شلاق تا ۷۴ ضربه یا ۵۰۰۰۰ ریال تا یک میلیون ریال جزای نقدی خواهد بود. احتمالاً هر دو مجازات یعنی هم شلاق و هم جریمه نقدی صادر نخواهد شد. آیا شلاق خوردن یا جریمه نقدی یک فرهنگی بر لذت گذشت برای شما ارزشمند تر است؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

اسلاوی ژیژک در کتاب "خشونت" با کمک گرفتن از طنزی عامیانه در شوروی سابق، نکته مهمی را گوشزد می کند. ژیژک می نویسد:
" در دوران سوسیالیسم توصیه لنین به جوانانی که از او می پرسیدند چه کار باید بکنند این بود: "آموختن، آموختن، آموختن". این توصیه همیشه در برابر چشمان همه بود و بر در و دیوار مدارس نقش بسته بود و لطیفه ای هم در این خصوص ساخته بودند که از مارکس، انگلس و لنین می پرسند ترجیح می دهند همسری برای خود اختیار کنند یا معشوقه داشته باشند. مارکس که در مسائل خصوصی تا حدودی محافظه کار بود همان گونه که از او انتظار می رود؛ می گوید "همسر" ولی انگلس که خوش گذران تر از او است؛ معشوقه داشتن را انتخاب می کند. در کمال شگفتی لنین می گوید "هر دو". آیا در پشت تصویر انقلابی خشکی که از او وجود دارد؛ رگه ای از خوش گذرانی منحط پنهان است؟ نه. او توضیح می دهد: "زیرا بدین ترتیب می توانم به همسرم بگویم که پیش معشوقه ام می روم و به معشوقه ام بگویم می خواهم پیش همسرم باشم..." "و بعد چه می کنی؟"، "یک گوشه ی خلوت پیدا می کنم و می آموزم و می آموزم و می آموزم!"شاید این گزاره تاکیدی و سه کلمه ای لنین بزرگترین نیاز امروز جامعه ما باشد..
آنچه که امروز می تواند ما را از یاس و ناامیدی و استیصال نجات دهد نه کنار رفتن رئیس جمهور و نماینده مجلس و رئیس فلان قوه اداری و اعدام فلان مقام فاسد و.. بلکه آموختن و یادگیری چرایی تشکیل جامعه و ایجاد نظام سیاسی است.
آنچه که می تواند ما را از تکرار کورکورانه تاریخ رهایی بخشیده و کورسوی امیدبخشی را مقابل دیدگانمان قرار دهد، یادگیری و آموختن و آموختن است.
جامعه امروز ما بیشتر از آنکه نیاز به پرخاش و شعار و فریاد داشته باشد، نیاز به آموختن و اندیشیدن دارد.
جامعه امروز ما نیاز دارد که به جای دهان با مغز و فکرش سخن بگوید و به جای فریادهای همیشگی زنده باد و مرده به خواسته و اندیشه پشت این، زنده بادها و مرده بادها بیاندیشد.
جامعه ما نیاز به آموختن دارد تا از زیست جنینی و صِغارت فکری خود خارج شده و کم کم راه رفتن و ایستادن روی پاهای خود، بدون تکیه دادن به هیچ پهلوان و قهرمانی را بیاموزد.
جامعه ما نیاز به آموختن دارد تا بدون کمک "ارباب" و "پدر" دستی به سر و روی خانه و زندگی اش بکشد و مسئولیت کردار و گفتار خود را بپذیرد.
جامعه ما نیاز به آموختن دارد تا در مواجهه با هر مسئله ای به ساده ترین و دم دستی ترین ابزارها و روشها که هیچ گاه هم راهگشا نبوده است، چنگ نزند.
جامعه ما نیاز به آموختن و آموختن دارد تا توان برقراری ارتباط و دیالوگ و فهم و پذیرش زیست جهان "دیگری" را به دست بیاورد.
جامعه ما نیاز به آموختن دارد تا بتواند نسلهای بعدی خود را درست پرورش دهد.
تا زمانی که جامعه این نیاز اساسی که از نفت سر سفره و نان شب هم واجب تر است را احساس نکرده و در راستای تحقق آن تلاش نکند، هیچ چشم انداز و افق نوید بخشی را پیش روی خود نخواهد دید ...
کانال خرمگس
تحریف واقعیت که مفهوم سادهای از دستکاری در دادهها برای فریب مخاطب است، یک مفهوم رسانهای است ولی یک واقعیت اجتماعی نیز هست.ما هر لحظه در معرض انبوه خبرهایی هستیم که بهویژه از سوی شبکههای اجتماعی به سمتمان هدایت میشوند. کانالهای تلگرامی در ایران در حال حاضر از بسیاری از رسانههای مهم داخلی و خارجی فراگیرتر شدهاند و هر روز دهها خبر و داستان تازه یا کهنه را برای ما تعریف میکنند.
بسیاری از ما وقتی برخی از این داستانها را میخوانیم، ممکن است بهشدت خشمگین، شاد یا غمگین شویم. این واکنش روانی همان نتیجهای است که نویسنده داستان یا گزارش انتظارش را میکشد. او قصد دارد در گام اول احساسات ما را تحریک کند تا راحتتر بتواند قصهاش را به ما بفروشد.
احساساتی بودن ما مشکل اساسی و اصلی نیست. بسیاری از خوانندگان و شنوندگان و بینندگان، هر روز که از خواب بیدار میشوند، سراغ روزنامه یا سایت یا شبکه محبوب خودشان میروند و در شبکههای اجتماعی نویسنده یا اکانت دلخواهشان را دنبال میکنند. خیلی وقتها ما انتظار داریم که آدمها و رسانههای محبوبمان همان مطالبی را برای ما گزارش کنند که دوست داریم و مهمتر اینکه باورها و اطلاعات قبلی ما را تأیید و تکمیل کنند.
فرض کنید مثلاً من بر اساس اطلاعات قبلی یا گرایش سیاسی، باور دارم که گرم شدن زمین هیچ ربطی به افزایش گازهای گلخانهای ندارد. در این صورت، هر گزارش تازهای که بتواند این موضوع را بیشتر نشان دهد، من را خوشحال میکند و به من انگیزه میدهد تا این گزارش تازه را با دیگران بهسرعت در میان بگذارم.این دو موضوع، یعنی احساساتی بودن و میل به دریافت اطلاعات دلخواه، دقیقاً مثل یک «تله» ما را گیر میاندازد، چون در شرایطی که احساساتمان برانگیخته شده و خوشحال از تأیید باورها و اطلاعات قبلیمان هستیم، استعداد بالایی داریم که هر گزارش تحریفشدهای را بپذیریم. ما در این لحظات جنس تقلبی از بازار خریدهایم.
در این بازار مکاره، ما میتوانیم انگشت اتهام را به سمت کسانی که گزارشهای تحریفشده تولید کردهاند بگیریم و مسئولیتپذیریشان را به چالش بکشیم، ولی برخی اوقات آنها دقیقاً کارشان همین است. به همین خاطر، ما باید کلاه خودمان را بچسبیم.
احتمالاً این سؤال مطرح میشود که «خب، چه باید کرد» در «گردابی چنین هایل»؟
پاسخ آسان است ولی انجام دادنش خیلی سخت.اولین توصیه رایج این است که حداقل یک بار خبرها و پیامها را معاینه فنی کنیم، بعد برای دیگران بفرستیم. معاینه فنی کار سختی است، ولی کارهای اولیه، مثل اینکه مطمئن شویم که یک منبع معتبر خبر را فرستاده و یک یا دو منبع دیگر را کنترل کنیم که از درستی دادهها مطمئن شویم، چندان هم سخت نیست. شاید وقتگیر به نظر برسد، ولی ارزشش را دارد.کار سختتر این است که دست از تعصب به باورهای قدیمی جانسخت خودمان برداریم و دنبال درک بیشتر از حقیقت باشیم. دقت کنید که لازم نیست دست از باورهای خود برداریم، بلکه دست از تعصبورزی به باورها برداریم. بپذیریم که ممکن است برخی باورهای ما درست نباشند یا اینکه لازم است تغییر کنند و اصلاح شوند.این کار خیلی سختتر است، چون مشخص نیست حقیقت نزد کیست، ولی اگر با انگیزه درک بیشتر از موضوع و نه برای تأیید باورها و تبلیغ عقاید خودتان مطالعه کنید و رسانهها را مرور کنید، انگیزه و قدرت بیشتری برای مشارکت در بحثها و کمک به درک و فهم خودتان و دیگران خواهید داشت.این موضوع، یعنی مشارکت فعال و بدون تعصب در بحثهای مختلف، هم به درد مبارزه با «تحریف واقعیت» میخورد و هم بستری مفید برای گسترش فرهنگ رواداری محسوب میشود. پس خیری که در این مسیر کسب میکنیم، شخصی نیست؛ ما به فرهنگسازی عمومی کمک میکنیم و خیرمان به همه میرسد.
نکته مهمتر این واقعیت تلخ است که واقعیتهای تحریفشده و گزارشهای دستکاریشده، بهسرعت قادر به جریانسازی و تأثیرگذاری بر روی انبوهی از مردم هستند. ساده نیست، ولی مهم است که بخشی از این جریانسازیهای هدفمند و انحرافی نباشیم. شاید گفته شود این راهحلها خیلی کلی و ارشادی هستند، ولی این هم یک واقعیت است که در این وضعیت آشفته که هر لحظه ممکن است فریب بخوریم، چارهای جز مسئولیتپذیری بیشتر نداریم.
هنوز بشر نتوانسته است نرمافزاری اختراع کند که این مشکل را برای ما حل کند و بگوید داستانها و روایتها تحریفشده هستند یا نه؛ باید خودمان آستین بالا بزنیم.ما باید تمرین کنیم و یاد بگیریم جزئی از تبلیغات و پروپاگاندای جناحهای سیاسی یا کمپانیهای بزرگ اقتصادی نباشیم و بهراحتی فریب حکومتها را نخوریم. این درست است که به طور طبیعی ما جامعه هدف آنها هستیم، ولی به اندازه کافی از قدرت اختیار و انتخاب و مهمتر از آن قوه تشخیص برخوردار هستیم که بادشان ما را با خود نبرد.

وقتی شما مسئولیتپذیری دارید و با تعصب کمتری در بحثها مشارکت میکنید، دارید قدرت و اراده انسانی خود را برای ساختن جهانی بهتر و مطمئنتر برای خودتان و دیگران به رخ دستاندرکاران تحریف واقعیت میکشید.البته آنها سمج هستند و هر روز به کارشان ادامه میدهند، ولی هر لحظه و هر بار که یک نفر کمتر فریب بخورد، یک باخت در کارنامه آنها ثبت میشود.
طبیعی است که اگر همین حالا تلاش کنید درباره وقایع مختلف با تحقیق و مطالعه بی طرفانه به حقیقت ماجراپی برده و به دیگران نیزانتقال دهید و به آنها کمک کنید تا درک دقیقتری از چیزی که رخ داده به دست آورند، با مقاومتهای زیادی که گاه آزاردهنده هم هست مواجه میشوید. ممکن است خیلیها به شما بگویند خب! که چه؟ گاهی ممکن است خسته شوید یا احساس کنید در این اقیانوس فریب و روایتهای تحریفشده، کار شما بیهوده است؛ ولی چنین نیست؛ کار شما مهم است، هر انسان مسئولیتپذیری باید به تلاش خود در این زمینه ادامه دهد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید