
الف- «امانوئل کانت» اعتقاد دارد اگر در جامعهای گزاره غالب این باشد که «فکر نکنید اطاعت کنید» آن جامعه در دوران تاریکی به سر میبرد و اگر در فردی هم این گزاره غالب باشد آن فرد در دوران کودکی به سر میبرد. گزارهای که یک جامعه را به دوران روشنایی میبرد و یک فرد را به بلوغ روانی میرساند این است که «جرات و شهامت آزاداندیشی داشتهباش».
بنابراین از نظر کانت روشنفکر بودن دو ویژگی دارد: اول علم و آگاهی و دوم شجاعت و شهامت.
ب- «کارل مانهایم» اعتقاد دارد که تمام شناختها به ساختارهای اجتماعی وابسته هستند. از نظر او این منافع طبقات و گروههای اجتماعی است که نحوه اندیشیدن آنها را تعیین میکند. بنابراین کشیشها شبیه هم فکر میکنند، نظامیان شبیه هم و پزشکان شبیه هم.
تنها افکار روشنفکران است که وابسته به شرایط و ساختارهای اجتماعی نیست. مانهایم روشنفکران را افرادی بیطبقه میدانست که اندیشههایشان تحتتاثیر منافع طبقاتی نیست.
ج- « ادوارد سعید » روشنفکر را کسی میداند که به نقد «قدرت» و «سنت» میپردازد. روشنفکر این نقد را در انظار عموم انجام میدهد بنابراین همه هستیاش را موکول به یک تشخیص انتقادی میکند. پس میتوان برای روشنفکران دو ویژگی قائلشد:
اول این که تفکر نقاد در آنها فعال است. پس گرفتار تفکر عاطفی – عادتی، جوزدگی و تقلید نیستند.
دوم این که این نقدها را با شهامت مطرح میکنند و از نگرانی در مورد حاصل عملی کار خویش فاصله گرفتهاند.
پس ملاحظه میکنید که هر فرد دانشمند و تحصیل کردهای روشنفکر (Intellectual) محسوب نمیشود و هر جامعهای هم که دانشگاه و دانشجو زیاد داشته باشد از دوران تاریکی به عصر خرد نقل مکان نکرده است.
«انتشارات کویر» در سال ۱۳۹۳ کتاب ارزشمندی منتشر کرده است به نام «گونه شناسی روشنفکران ایرانی» این کتاب نوشته «دکتر نظام بهرامی کمیل» است. مطالب این یادداشت برداشتی از اولین فصل این کتاب ارزشمندند.

مناسب میبینم این یادداشت را با شعری گویا و زیبا از «احمد شاملو» بهپایان برسانم:
من بینوا بندگکی سر بهراه نبودم
و راه بهشت مینوی من بز روی طوع و خاکساری نبود،
مرا دیگر گونه خدایی میبایست،
شایسته آفرینهای
که نواله ناگزیر را گردن کج نمیکند،
و خدایی دیگرگونه آفریدم!

این نوشته، نگاهی ادبی و هنرمندانه به ویروس مرگبار و ناشناخته ای دارد که اینک مردمان جهان را هراسان کرده است؛ حکایت مادران مهربان ایران زمین و قصه ها و غصه ها و لالایی های فرشتگانی است که با خود آرامش را به ارمغان می آورند و...
نمی دانم چرا این روزها دلم برای بوسه ای تنگ می شود...
اینک در فصل رویش شکوفه های چشم نواز و در روزها و شب های بهاری که مادران مهربان سرزمینم به خاطر نگرانی از شیوع ویروس کرونا و برای آرامش کودکان هراسان خود، شعر و آهنگ دلنشین" لالایی" را می خوانند، خاطرات شیرین دوران کودکی در مقابل دیدگانم به نمایش در می آید و مرا با خود به گذشته و سال های دور می برد؛ زمانی که با بوسه های گرم و پرمحبت مادرم از خواب بیدار می شدم و در کنار خود، دنیایی از عشق و مهربانی را در صورت جوان و زیبای فرشته ای می دیدم که بهشت زیر پای اوست و خداوند زیبایی ها، برای همیشه و تا ابدیت دوستش دارد.
گاهی اوقات و در ساعاتی از شبانه روز، خود را به خواب می زدم تا شاید فرشته مهربان باز هم به آرامی به سراغم بیاید و با لالایی ها و بوسه های لذتبخش و مادرانه اش نوازشم کند و بر شادی های کودکانه ام بیفزاید و...
****
مادر سالمند و ناتوان من، در زادگاه و شهری دور از محل کار و زندگی ام، سال هاست که در بستر بیماری افتاده و مدت هاست که چشم های منتظرش را به در اتاق دوخته تا به دیدارش بروم و سر بر بالینش بگذارم و گُل لبخند بر لبانش بنشانم. من به لالایی خواندن های دلنواز و آرامش بخش و قصه ها و غصه های مادر و دیدن لحظات دلنشین و ملکوتی اش بر سجاده سبز و همیشه پهن خدا، عادت کرده و دلم می خواهد هرچه زودتر خود را به او برسانم و آن نازنینِ جاوید را در آغوش بگیرم و بوسه ای از چهره مهربانش بستانم، اما به دلیل خطرات این ویروس وحشتناک و ناشناخته و مرگ ده ها هزار انسان در سراسر جهان، در حال حاضر نمی توانم به سفر بروم و همین موضوع، دلم را بیش از پیش به درد می آورد و خیالم را آشفته می کند.
مادرِ صبور و همیشه آرام و خندانم، دیگر نمی تواند از جایش بلند شود و بزرگ ترین آرزویش این است که تنها برای یک بار از رختخواب همیشگی اش برخیزد و روی پاهای از کار افتاده اش بایستد و خود را به حیاط کوچک خانه برساند و شکوفه های بهاری را نظاره کند، اما پیری و هجوم انواع بیماری، مانع برآورده شدن این شادی ساده و چنین آرزوی کوچکی شده است.
برادر فداکار من، با از خود گذشتگی تمام، حافظ و یاور مادر شده تا او باور کند که هنوز زنده است و زندگی همچنان جریان دارد. از برادرم می خواهم که با استفاده از تکنولوژی موجود، من و مادر را به هم برساند تا بتوانیم پس از مدت ها یکدیگر را ببینیم و دیداری تازه کنیم. برادرم گوشی تلفن همراه خود را مقابل صورت خواب آلود مادر می گیرد و من با دیدن این همه معصومیت و مظلومیت، اشک در گوشه چشمانم لانه می کند و صدای گریه و ناله ام به گوش می رسد:
" آه، خدایا! این کوه عظیم لطف و آرامش و مهربانی و تکیه گاه استوار و مطمئن همه دوران زندگی ام، چرا اینک چنین بیمار و ناتوان شده و تنها چهره ای نحیف و شکسته و درد کشیده از او باقی مانده است؟!..."
پس از چند لحظه مادر چشم هایش را می گشاید و ناباورانه به من نگاه می کند، سپس لبخندی بر لبانش نقش می بندد و اشک اشتیاق برگونه هایش جاری می شود. درحالی که سعی می کنم خود را خوشحال نشان دهم او را صدا می زنم، اما پاسخم را نمی دهد. برای چندمین بار صدایش می زنم، اما باز هم پاسخی نمی شنوم. شاید رنجیده است و نمی خواهد با من همکلام شود... من به خاطر گرفتاری و مشغله و مشکلات فراوان زندگی، مدتی است که نتوانسته ام به دیدنش بروم و جویای حالش شوم؛ شاید همین بی توجهی و بی وفایی، او را دلگیر و آزرده خاطرکرده است. دوست دارم و آرزو می کنم که مادر سکوت را بشکند و برای تسکین دلِ دردمندم و به یاد کودکی هایم، برایم "لالایی" بخواند و...
در انتظار لحظه ای که مادر باز هم به مهر، نگاهش را به سویم برگرداند و به حرف بیاید و سخنی بگوید، به مدت طولانی و در سکوت کامل به صورت گریان او خیره می شوم تا این که بالاخره ملتمسانه به چشم هایم نگاه می کند و تنها یک کلمه بر زبان می آورد:"بیا!"

این یک کلمه، به تنهایی همه وجودم را به آتش می کشد و از فرط دلتنگی و شرمندگی، به یکباره روح و جسمم را به لرزه درمی آورد و چشمانم را تیره و تار می سازد؛ بلافاصله عرق سردی روی پیشانی ام می نشیند و تب و لرزی ناشناخته به سرعت سراسر وجودم را در بر می گیرد و بغض سنگینی راه گلویم را می فشارد و دچار تنگی نفس می شوم؛ احساس می کنم که برای نفس کشیدن و زنده ماندن، به هوای بیشتری نیاز دارم؛ سرم گيج مي رود و گلويم به شكلي آزاردهنده به خارش در مي آيد و دردی عجیب در قفسه سینه ام می پیچد و چند بار پشت سرهم و به شدت سرفه می کنم؛ سرفه هایی خشک و خفه کننده که قلبم را به تلاطم در می آورد:
" ای وای! یعنی من هم به ویروس کرونا مبتلا شده و اینک باید هراسان و وحشت زده شوم؟ مگر می شود که همه این علائم به یکباره و در زمانی کوتاه به سراغ کسی بیاید و او را به خط پایان زندگی برساند؟!..."
فکر می کنم که این نشانه ها همیشه به دلیل بیماری نیست و می تواند حکایت بی مهری و بی وفایی انسانِ گُمگشته و سرگردان در عصر انفجار اطلاعات و سرعت پیشرفت تکنولوژی و تلاش شتابزده و گاه بیهوده برای رسیدن به موقعیتی بهتر باشد که بهترینی چون مادر را به دست فراموشی می سپارد و... شاید من نیز اینک از شوق و لذتِ داشته های به واقع نداشته و نداشته های به ظاهر داشته و به خود بالیدن هاي نابجا و نافرجام، از عزیزترین عزیزانم غافل و از حقیقت زندگی دور مانده ام؛ شاید مادر با سکوت طولانی خود و سپس بیان هزاران کلمه پنهان در تنها یک کلمه، می خواهد مرا از خواب غفلت بیدار کند و...
در این ایام که مردم مهربان در قرنطینه خانگی به سر می برند، مادر انتظار دارد که به زادگاهم و به نزد او بروم، اما با وجود این ویروس شوم و شرایط نگران کننده، من به کجا و چگونه بروم؟!... شاید به خاطر شوق بیش از حد دیدار من، برای مادر سخت است و هنوز نمی تواند باورکند که در این موقعیت حساس، نباید از شهر خارج و به او نزدیک شوم.
من از فداکاری و از خود گذشتگی و نیز تعداد کارکنان خدمات رسان مبتلا به ویروس و آمار جانباختگان در شهرداری، اتوبوسرانی، تاکسیرانی، مترو و نیروهای خودجوش مردمی و پرسنل نظامی و انتظامی و فرهنگی و... خبر دارم و می دانم که پزشکان، پرستاران، نیروهای امدادی و سایر از جان گذشتگان شریف و شایسته ایران زمین، با تمام وجود تلاش می کنند تا من و ما، با رعایت کامل بهداشت و با توکل به یزدان پاک و یکتا خالق نازنین، به سلامت از چنگال این ویروس خطرناک بگریزیم و...
من و مادر به کمک گوشی همراه همچنان به یکدیگر نگاه می کنیم و در سکوت با هم حرف می زنیم... چند لحظه بعد، او با چشم های خندان و منتظر، لب هایش را غنچه و از راه دور، مرا به بوسه ای گرم و مهربان دعوت می کند. او می خواهد مثل دوران کودکی و همه روزها و سال های گذشته، عشق و محبت پاک مادرانه اش را نثارم کند و من نیز می خواهم لبخندزنان و هر چه سریع تر، بوسه اش را با بوسه ای پاسخ دهم، اما بغض مانده در گلویش به یکباره فریاد می شود و دریایی از اشک، تمام پهنای صورتش را می پوشاند و بلافاصله گوشی را از دست برادرم می گیرد و با عصبانیت آن را به گوشه ای از اتاق پرتاب می کند...

برای مادر سخت و غم انگیز است و عادت ندارد که بوسه خود و مرا از صفحه کوچک گوشی همراه و در چنین حالتی ببیند؛ او می خواهد همچون گذشته و در واقعیت و از نزدیک، فرزند دلبندش را که دیگر بزرگ شده، در آغوش بگیرد و عاشقانه او را ببوید و ببوسد و صداي ضربان قلبش را به وضوح بشنود؛ دوست دارد همچنان بر سجاده سبز خدا نماز شکر بخواند و در کنار جگرگوشه اش و تا غروب آفتابِ زندگی، از روزهای باقی مانده عمرش لذت ببرد؛ تلاش می کند تا حتی خاری به پاهای پسرش نرود و به وقت درد و ناملایمات زندگی، مرهمي بر زخم های او باشد؛ عشق شيرين مادر به عزیزش، باز هم در وجودش زبانه می کشد تا بدون هیچ فاصله ای و از نزدیک با فرزندِ هميشه کودک و کوچکش، درد دل كند و از قصه ها و غصه ها و تلخی ها و شیرینی های ایام از دست رفته و خاطراتش با او سخن بگوید و...
****
اکنون من در سلامت کامل جسمانی و بی هیچ نشانه ای از بیماری، در اتاق خانه ام نشسته و در خلوت خود برای مادرم اشک می ریزم؛ برای کسی که سحرگاه چند روز قبل و دور از من، به دلیل کهولت سن و پس از تحمل سال ها بیماری و درد، چشم های مهربان و منتظرش را بست و برای همیشه آرام گرفت و در صبح نیمه شعبان، پیکر پاکش به خاک سپرده شد...
در این زمانه که دغدغه هجوم سریع ویروس و مرگ انسان ها، خواب را از چشم هایم ربوده است، آرزو می کنم که ای کاش فقط یک بار دیگر صورت نازنین مادر را از نزدیک ببینم و سر بر شانه های مهربانش بگذارم تا او با بوسه ها و لالایی های دلنوازش، مرا به آرامش برساند، اما افسوس که...
اینک در فصل رویش شکوفه های چشم نواز و در روزها و شب های بهاری که مادران مهربان سرزمینم به خاطر نگرانی از شیوع ویروس کرونا و برای آرامش کودکان هراسان خود، شعر و آهنگ دلنشین" لالایی" را می خوانند، خاطرات شیرین دوران کودکی در مقابل دیدگانم به نمایش در می آید و مرا با خود به گذشته و سال های دور می برد؛ زمانی که با بوسه های گرم و پرمحبت مادرم از خواب بیدار می شدم و در کنار خود، دنیایی از عشق و مهربانی را در صورت جوان و زیبای فرشته ای می دیدم که بهشت زیر پای اوست و خداوند زیبایی ها، برای همیشه و تا ابدیت دوستش دارد. گاهی اوقات و در ساعاتی از شبانه روز، خود را به خواب می زدم تا شاید فرشته مهربان باز هم به آرامی به سراغم بیاید و با لالایی ها و بوسه های لذتبخش و مادرانه اش نوازشم کند و بر شادی های کودکانه ام بیفزاید و...
نمی دانم چرا این روزها دلم برای بوسه ای تنگ می شود...
* حمیدرضا نظری، نویسنده معاصر و کارگردان تئاتر، سال هاست در وادی ادبیات داستانی و نمایشی قلم می زند که حاصل آن انتشار بیش از۳۰۰ داستان در مطبوعات و خبرگزاری ها و سایت های اینترنتی است. از نوشته های او می توان به داستان ها و نمایش هایی چون "غزال زیبای من، راز یک انسان، مهر و کین، سفر عاشقانه من و پروانه، دری به روی دوست، مرگ یک نویسنده و سکوت یک نگاه " اشاره کرد...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ نخستین نشست رسانه ای دبیر کل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان یکشنبه 15 تیر در سالن جلسات معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید .
این نشست مانند جلسه زهرا مظفر مدیر کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش برای نخستین بار برگزار می گردید و این موضوع توسط مدیر صدای معلم در نشست بیان گردید .
برخی از خبرنگاران خواهان برگزاری این نشست به صورت " غیرحضوری " ( آنلاین ) شده بودند .
مدیر صدای معلم ضمن مخالفت با این موضوع عنوان کرد که این تشکیلات پس از مدت ها نشست رسانه ای گذاشته که البته گامی به جلو و قابل تقدیر است .
نشست های مجازی هم مثل آموزش و آزمون غیرحضوری چون فاقد زیر ساخت های لازم و مهم تر از آن فرهنگ عمومی و شهروندی متناسب و مطالبه گر است حالت " کارتونی " پیدا کرده است .
برخی از خبرنگاران حوزه آموزش پیشنهاد داده بودند که نشست ها اولویت بندی شوند و به عنوان مثال چنین نشست هایی به صورت غیرحضوری و نشست های با اولویت مهم تر و اساسی تر حضوری برگزار گردند .
پورسلیمان در پاسخ بیان کرد که هر بخش و حوزه ای در آموزش مهم است و باید مورد پرسش و شفاف سازی قرار گیرد چرا که مطابق نظریه " سیستم ها " در صورت نپرداختن به آن ها ، در نهایت سیستم را ناکارآمد می کند .
میزان پرسش های خبرنگاران در این نشست نسبت به سایر نشست ها کم بود اما مطابق معمول صدای معلم پرسش های قابل توجهی را در این نشست مطرح کرد .
در این نشست « مدیر صدای معلم » از شورای عالی انقلاب فرهگی دعوت کرد تا ضمن برگزاری نشست رسانه ای در مورد عملکردش پس از 4 دهه پاسخ گو باشد .
در این بخش مشروح پرسش و پاسخ صدای معلم و دبیر کل اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان را می خوانید.

محمود مهرمحمدی عضو شورای عالی آموزش و پرورش در برنامه پرسشگر شبکه آموزش با بیان اینکه تعدد نهادهای تصمیم گیری برای آموزش و پرورش را باید در نگاه کلان حاکمیتی فکری برایش بکنیم گفت: این شرط حکمرانی خوب نیست که ما با این تعدد نهادهای تصمیم گیر برای یک دستگاه کلیدی و زیربنایی روبه رو باشیم.
وی افزود: راه حل اساسی کاهش این تنوع است. باید به یک نگاه بلند مدت حاکمیتی برای رسیدن به وضعیت حکمرانی خوب در آموزش و پرورش برسیم. البته این مشکل فقط به آموزش و پرورش برنمیگردد و در آموزش عالی هم مصداق دارد و باید آنجا هم فکری اساسی صورت گیرد.
وی با بیان اینکه تا زمانی که این تعدد به یک شکلی سامان نیابد و از این وضعیت نجات پیدا نکنیم که نتیجه اش همین آشوب و وضعیت مشکل ساز است نیاز داریم یک هارمونی ایجاد کنیم گفت: پیشنهاد اساسی ام این است که نوعی مرجعیت کارشناسی و نه تصمیم گیری و سیاست گذاری، برای شورای عالی آموزش و پرورش قائل شویم.
عضو شورای عالی آموزش و پرورش افزود: یعنی مجلس ، شورای عالی انقلاب فرهنگی، دولت و مجمع تشخیص مصلحت نقش شورای عالی را به عنوان نقش مرجعیت کارشناسی به رسمیت بشناسند. شورای عالی آموزش و پرورش اختیارات و وظایفی دارد اما در این وضعیت آشوبناک کنونی فارغ از نگاه بلند مدت حکمرانی خوب باید در نگاه کوتاه مدت شورای عالی انقلاب فرهنگی را به عنوان مرجعیت کارشناسی بپذیریم.
وی با بیان اینکه اکنون شورای عالی نقش مرجعیت کارشناسی ندارد گفت: باید مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی، دولت و ... در فرایندها باید به طور رسمی نظر کارشناسی شورای عالی را بگیرند که در فرایندها دیده نشده است.
مهرمحمدی ادامه داد: اگر همه نهادهای تصمیم گیر تامل کنند و باید مرجعیت کارشناسی شورای عالی آموزش و پرورش به رسمیت شناخته شود و این بزرگترین دستاوردی است که میتواند در این زمینه حاصل شود.
عضو شورای عالی آموزش و پرورش درباره علت عدم اجرای سند تحول بنیادین گفت: آموزش و پرورش طی 10 سال گذشته مسئول درستی برای اجرای سند انتخاب نکرده است.

طرح ها و لوایح مربوط به آموزش و پرورش قبل از طرح در مجلس، باید از کانال شورای عالی آموزش و پرورش عبور کنند
وزیر اسبق آموزش و پرورش گفت: معلم کارمند نیست بلکه ویژگی هایی متمایزی دارد و نیازمند آن است که لایحه نیروی انسانی با اجزای تربیت و استخدام، بهسازی، آموزش و رتبه بندی تدوین شود.
علی اصغر فانی، وزیر اسبق آموزش و پرورش و عضو شورای عالی آموزش و پرورش در برنامه پرسشگر شبکه آموزش نیز در این باره اظهار کرد: در سیاست گذاری نمیتوان به همه مسائل پراخت. ما حدود هزار مسئله را در آموزش و پرورش احصا کردیم. باید اولویتها را شناخت و دنبال کرد.
وی افزود: یک علت سیاست گذاری از سوی جایگاهها و نهادهای مختلف به این برمیگردد که هرکدام بخشی از مسائل را میبینند بدون آنکه اولویتی برای آن قائل باشند.
فانی با بیان اینکه آموزش و پرورش 15 میلیون دانش آموز و به تعبیری 40 میلیون مخاطب دارد گفت: سه پیش فرض داریم ؛ اجرای سند، چالش های موجود و سوم عدم رضایت از آموزش و پرورش فعلی است. آموزش و پرورش باید با سیاست هایی اصلاح شود و پیش برود. به نظر میرسد سیاستهای نیروی انسانی، توسعه مشارکت، اقتصاد آموزش و پرورش ارتقای مدیریت آموزشگاهی آموزش و پرورش، تمرکززدایی و ... باید دنبال شوند.
عضو شورای عالی آموزش و پرورش با اشاره به نیروی انسانی گفت: معلم کارمند نیست بلکه ویژگی هایی متمایزی دارد و نیازمند آن است که لایحه نیروی انسانی با اجزای تربیت و استخدام، بهسازی، آموزش و رتبه بندی تدوین شود.
وی افزود: از رئیس کمیسیون اموزش مجلس انتظار داریم اولویتهای فوق را در سیاستهای کمیسیون آموزش مجلس مورد توجه قرار دهند. وزارت آموزش و پرورش به تنهایی قادر به اداره تعلیم و تربیت 15 میلیون دانش آموز نیست. بحث اقتصاد آموزش و پرورش و عملیاتی کردن بودجه آن نیز باید مورد توجه قرار بگیرد.
وی با بیان اینکه پیشنهاد دکتر مهرمحمدی مبنی بر ضرورت به رسمیت شناختن مرجعیت کارشناسی شورای عالی آموزش و پرورش را تایید میکنم گفت: زیرا در قانون شورای عالی آموزش و پرورش تاکید شده تمام طرح ها و لوایحی که قرار است در مجلس مطرح شود باید از کانال شورای عالی آموزش و پرورش بگذرند.
وزیر اسبق آموزش و پرورش افزود: در کوتاه مدت شورای عالی آموزش و پرورش با شناخت عمیقی که از مسائل آموزش و پرورش دارد میتواند به عنوان مرجعیت کارشناسی نهادهای سیاست گذار دیگر، مطرح باشد تا درآینده فکری برای تعدد این مراکز تصمیم گیری بشود.

شورای عالی آموزش و پرورش باید کانون سیاست گذاری نهادهای تصمیم گیر باشد
معاون اسبق آموزش متوسطه با تاکید بر اینکه هارمونی بین نهادهای تصمیم گیر وجود ندارد گفت: لازم است کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس برای ایجاد این هارمونی ورود کند. هرچند در نگاه کوتاه مدت باید به نقش شورای عالی آموزش و پرورش برگردیم.
علی زرافشان معاون اسبق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش در برنامه تلویزیونی پرسشگر با موضوع چالشهای سیاست گذاری در آموزش و پرورش درباره نهادهای تصمیمگیر درباره آموزش و پرورش اظهار کرد: مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی آموزش وپرورش و دولت از جمله نهادهای سیاست گذار و تصمیم گیر در حوزه آموزش و پرورش هستند.
وی افزود: چالش اول در این زمینه این است که چه کسی باید سیاست گذاری کند؟ اصل سیاست گذاری برای آموزش و پرروش یک امر ضروری است اما اینکه چه کسی باید این سیاست ها را تضمین کند و اگر افراد و نهادهای متفاوتی قرار است تعیین سیاست کنند هرکدام در چه سطحی و چه زمینهای باید ورود پیدا کنند؟
زرافشان با اشاره به اینکه مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیاستهای کلی آموزش و پرورش را تعیین می کند، گفت: سیاست های کلی معمولا توسط مقام معظم رهبری به دستگاههای کشور برای اجرا، ابلاغ میشود. بعد از مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار دارد و چون آموزش بخش مهمی از فرهنگ است، شورا ورود می کند و مصوبات بسیاری را برای آموزش و پرورش از سر میگذراند. از اسم شورای عالی انقلاب فرهنگی این گونه برمیآید که باید در سطوح عالی فرهنگی تصمیم گیری کند اما یکی از مشکلاتی که وجود دارد این است که این تقسیم کار بین نهادهای سیاست گذار انجام نشده است.
معاون اسبق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش افزود: مصداق این چالش، تنوع مدارس است. دو سه سال گذشته همه نهادها در این بحث ورود کردند و مرکز پژوهشهای مجلس گزارشی کارشناسی تهیه کرد که به این موضوع اشاره کرده و در آن آمده است که نهادهای سیاست گذار، متنوع و متعدد هستند و میان آنها تقسیم کار مشخصی وجود ندارد که بر اساس آن معلوم باشد در چه سطحی کدام نهاد باید ورود کند؟ حتی در طول تاریخ این نقشها به تدریج جابجا شده است.
وی ادامه داد: مثلا شورای عالی معارف اولین شورای عالی آموزش بوده و دامنه اختیارات وسیعی داشته است. علی القاعده شاید بتوان گفت شورای عالی آموزش و پرورش ادامه یافته همان شورا باشد که اکنون هرچند وظایف خوبی برای آن تعیین شده اما در باره این وظایف به خوبی عمل نمیشود.
معاون سابق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه در بحث سیاست گذاری باید به چند سوال پاسخ داده شود گفت: نخست اینکه چه کسانی سیاست گذاری میکنند؟ وقتی تعدد سیاست گذاری وجود دارد باید بپرسیم هرکدام چه نقشی دارند و باید چه در سطحی سیاست گذاری کنند؟ یک مصداق دیگر، ساختار شش سه سه است.
وی ادامه داد: بنابر یک تقسیم وظیفه قرار است قرار است به هر موضوعی که مجلس ورود میکند شورای عالی انقلاب فرهنگی ورود نکند و برعکس. بنا بر قانون اهداف و وظایف وزارت آموزش و پرورش مصوبه سال 67 تصریح شده که تغییر ساختار باید به تصویب مجلس برسد اما ساختار شش سه سه این روند را طی نکرده است. خسارتی که این تغییر ساختار وارد میکند غیرقابل جبران است از منابع فیزیکی گرفته تا نیروی انسانی.
زرافشان تاکید کرد: مجلس باید مراقبت کند که قانون بدون نظارت او تصویب نشود، ولی شاهد هستیم که مجلس در آن زمان در برابر این تغییر ساختار سکوت میکند. باید وزیر وقت را میآوردند و به او می گفتند که نمیتوانی چنین موضوعی را اجرا کنی اما این کار را نکردند. تغییر ساختار را شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرد اما این قانون باید از سوی مجلس تصویب می شد اما این اتفاق نیفتاد و مصوبه مستقلی از سندتحول بنیادین از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد. قانون هنوز ساری و جاری است و باید مجلس به آن ورود میکرد.
وی با اشاره به تعارضات درونی نهادهای سیاست گذار نیز گفت: در سال 91 شورای عالی انقلاب فرهنگی، سند راهبردی نخبگان کشور را تصویب میکند که جهت گیری های آینده نخبگان را تعیین می کند و چرخشهای تحولی خوبی در آن دیده شده و یکی از این چرخش ها عبور از تربیت گلخانه ای به سمت تربیت باغچه ای است که به معنای عدم تفکیک و جداسازی دانش آموزان است. یک بحث ساختاری هم مطرح شده که باید برای تحقق این امر مرکزی در درون وزارت آموزش و پرورش تشکیل شود و طرح شهاب هم برای تحقق آن کلید خورد. وقتی یکی دو سال گذشته آموزش و پرورش به سمت عدم جداسازی و اعمال رویکرد سندنخبگان حرکت کرد، شورای عالی انقلاب فرهنگی دخالت کرد و برخلاف مصوبه خودش حرکت کرد و اجازه اجرا به آموزش و پرورش نداد و ساختار جدید تشکیلاتی را هم برای سازمان استعدادهای درخشان تصویب و ابلاغ کرد.
معاون اسبق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش ادامه داد: در این میان آموزش و پرورش نمیداند باید سندی راهبرد نخبگانی را عمل کند یا جداسازی و توسعه مدارس را اعمال کند یا طرح شهاب را؟ این تعدد آشپزها باعث شور شدن آش میشود.
زرافشان با تاکید بر اینکه هارمونی بین نهادهای تصمیم گیر وجود ندارد گفت: لازم است کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس برای ایجاد این هارمونی ورود کند. هرچند در نگاه کوتاه مدت باید به نقش شورای عالی آموزش و پرورش برگردیم.
وی با اشاره به برخی وظایف شورای عالی آموزش و پرورش گفت: تعیین خط مشی کلی وزارت آموزش و پرورش، بررسی و تصویب اهداف و بررسی طرحها و لوایح قانونی قبل از طرح در مجلس از این جمله است گفت: یعنی پیوست هر طرح و لایحه ای که به آموزش و پرورش میرود مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش را داشته باشد. ریشه مشکل به این برمیگردد که این نهادها با یکدیگر هماهنگی ندارند. به عنوان مثال در سند جامع علمی کشور آمده است که برای ایجاد هماهنگی وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم شورایی تشکیل شود که سیاست گذاری هایشان یکسان باشد. سیاست های زیادی وضع شده است باید به این سمت برویم که کدام ها اجرا شده اند و باید در اولویت اجرا باشند.
معاون اسبق آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش افزود: دانش آموزی که در تراز سند تحول است باید در شش ساحت تربیتی رشد کند، اما آیا متناسب با آن تعیین تکلیف و سیاست گذاری میکنیم؟ تعارضی میان کمیت و کیفیت وجود دارد. 46 هزار مدرسه زیر 50 نفر جمعیت دانش آموزی داریم. به هر پایه هم نمیشود یک معلم تخصصی و همه امکانات چون کتابخانه و آموزشگاه و ... تخصیص داد. پس زمینه تربیت در ساحتهای شش گانه به طور کامل فراهم نمیشود.
وی گفت: پیشنهادم این است که شورای عالی آموزش و پرورش، کانون سیاست گذاری نهادهای سیاست گذار و تصمیم گیر آموزش و پرورش باشد .
پرتال شورای عالی آموزش و پرورش
گروه گزارش - نرگس کارگری/

هنوز وزارت آموزش و پرورش به گزارش « صدای معلم » با عنوان " بازی وزارت آموزش و پرورش در برگزاری آزمون ها و امتحانات در بحران کرونا با طعم " خاص " ؟! ( این جا ) پاسخی ارائه نکرده است جز آن که خسرو ساکی رئیس مرکز سنجش و پایش وزارت آموزش و پرورش در تماسی با این رسانه داشت چنین گفت :
" مسئولیت برگزاری بعضی آزمون هایی که در گزارش صدای معلم آمده است با مرکز سنجش نیست . "
رئیس مرکز سنجش و پایش وزارت آموزش و پرورش به صدای معلم گفت که فقط مسئولیت امتحانات نهایی ( پایه نهم و دوازدهم ) و مدارس استعدادهای درخشان با این مرکز است و مسئولیت بقیه با ما نیست .
در گزارش این رسانه آمده بود :
چگونه است که این وزارتخانه با سماجت و اصرار " غیرقانونی " به مدارس دولتی دیکته می کند که امتحانات باید و حتما به صورت " غیرحضوری " برگزار شود اما در مواردی که ذکر شد سیاست یک بام و دو هوا را در پیش می گیرد ؟
" این درجه بندی و تفاوت گذاری ها بر کدامین مبناست و چه کسی باید پاسخ گوی این تناقض ها و تضادهای غیرمنطقی باشد ؟
آیا وزارت آموزش و پرورش نظارتی بر اعتبار و روایی آزمون های برگزار شده در شبکه شاد داشته است ؟
آیا این وزارتخانه خبر دارد که بسیاری از دانش آموزان در این مدارس دولتی به صورت " غیرواقعی " قبول شده و واقعا استحقاق ارتقا به پایه بالاتر را ندارند ؟
چه کسی و کدام مقام باید پاسخ گوی بی سوادی و کم سوادی دانش آموزان در آینده باشد ؟
« صدای معلم » در گزارش های متعدد خود به صراحت اعلام کرده است همان گونه که مطابق اعلام وزارت آموزش و پرورش ، عضویت در شبکه شاد اجباری نبوده است ؛ وادار کردن و اجبار مدارس دولتی به برگزاری آزمون در محیط مجازی هم اقدامی متناقض و فاقد وجاهت قانونی است .
این رسانه بارها گفته است که وزارت آموزش و پرورش باید به هویت حرفه ای مدرسه و اصل مدرسه محوری و آیین نامه اجرایی مدارس احترام گذاشته و آن را به رسمیت بشناسد.
مشاهده چنین عملکردی از وزارتخانه و مسئولانی که در ظاهر خود را " قانون مند " جلوه می دهند اما حتی به بخشنامه ها و پروتکل های اداری و ستادی خود احترامی قائل نیستند تنها به شکاف بیشتر میان صف و ستاد و اداره و مدرسه منتهی خواهد شد . "
با این حال صبح جمعه 20 تیر ۲۴۲۰۰ نفر از آموزش دهندگان و آموزشیاران نهضت سواد آموزی در آزمون داخلی برای ورود به دانشگاه فرهنگیان در حوزه های محدود در استان ها به صورت همگانی و همراه با داوطلبان آزمون های استخدامی صنایع شیر ایران (پگاه) و سازمان ثبت اسناد و املاک کشور شرکت کردند.
این آزمون دهندگان در تماسی که با « صدای معلم » داشتند ، گفتند که پروتکل های بهداشتی و طرح فاصله گذاری در اکثر حوزه ها رعایت نشده بود و بعضا حضور چهل تا پنجاه نفری در یک کلاس کوچک دانشکده با توجه به ظرفیت های موجود در استان مورد توجه مسئولین قرار نگرفت و صرفا برای رفع تکلیف با کمترین هزینه سپری شد.
اکثر کلاس ها نیز قبل از برگزاری ضدعفونی و گندزدایی نشده بود .
حداقل فاصله بین داوطلبین در آزمون های سراسری ۱۲۰ سانتی متر است که اکثر حوزه ها به این مهم کمتر توجه کرده و به کمتر از آن اکتفا نمودند.
بسته بودن فضا و چرخش باد کولر در فضای بسته ی کلاس ها و سالن ها، تهویه ی مناسب محسوب نمی شود و بهتر بود در تمامی استان ها، حوزه ها در سالن های با ارتفاع زیاد، فضای بزرگتر و سیستم تهویه بهینه تعبیه می شد.
سرکشی مدیران و مسئولین استان صرفا در حد حضور بخشنامه ای درب سالن ها و ابتدای راهروها بود و اغلب داوطلبین از معذب بودن مراقبین در حوزه و ورود و خروج مکرر آنها به بیرون و درون نیز حکایت داشتند.
سوم اسفند ماه ۱۳۹۸ در انتخابات مجلس شورای اسلامی ، استفاده از استامپ مشترک و به طور کلی اثر انگشت زدن با توجه به ازدحام جمعیت الزامی نداشت و به امضا کفایت شد ولی در این آزمون دو اثر انگشت در کارت ورود به جلسه و برگه ی پاسخنامه الزامی بود.
برای رفع مشکل در برخی حوزه ها با پیشنهاد حاضران به داوطلبان پد الکلی داده شد و اکثر حوزه ها نیز به تکه موکتی اکتفا کردند.
این آموزش دهندگان در پیام هایشان تصریح کردند :
برگزاری آزمون سه گروه در یک روز با شرایط بحرانی ابتلای بالای افراد به بیماری کویید ۱۹ خصوصا در استان های با آمار مبتلا و فوتی، قابل تامل است و امید است مجریان برگزاری آزمون نسبت به آن پاسخ مناسب و منطقی داشته باشند.
با توجه به هزینه هایی که داوطلبین موقع ثبت نام پرداخت نموده بودند ، امکاناتی که در اختیار ایشان قرار گرفته بود ، رضایت بخش نبود و با توجه به دغدغه های ایشان از شرایط موجود ، متولیان برگزاری آزمون عملکردهای طرف های واگذاری را به جای بررسی ، از دوش خود باز کرده بودند.
به جهت آنکه در روز قبل از آزمون ، عدم وجود باجه ی امانات به داوطلبین پیامک شده بود، لذا به لحاظ طول مسافت محل زندگی تا محل آزمون ، تردد و ترافیک در محل آزمون به جهت نگهداری وسایل نقلیه و انتظار برای بازگشت داوطلب از سوی بسیاری از خانواده هایشان وجود داشت.
در تعدادی از محل های آزمون ، با اعتراضات داوطلبین به مرکز آزمون استان ها محلی برای امانات وسایل تعبیه شده بود و این موضوع جهت رفع نگرانی مجدد به اطلاع داوطلبین رسانده نشده بود تا بتوانند بدون همراه به محل آزمون رهسپار شوند.
رییس دانشگاه فرهنگیان گفته است پس از اعلام اسامی ، دوره های مجازی و طی شدن پودمان های مورد نظر برای آموزش دهندگان شروع خواهد شد.
خنیفر گفت :
" بعد از اینکه اسامی ارائه شود، تفکیک استانی و رشتهای انجام شده و برنامه دروس آموزشی ارائه میشود.
سه پودمان شامل دو پودمان درسی و یک پودمان عملی پیشبینی کردیم که پودمان درسی در ایام کرونا به صورت مجازی برگزار میشود و پودمان عملی هم کارورزی است. "
پیش از این آزمون استخدامی ، آموزش دهندگان در پیام های متعدد و نیز در تجمعاتی که در برابر مجلس شورای اسلامی برگزار کردند اعتراض خود را به تبعیض میان گروه های استخدامی مشمول مانند مربیان پیش دبستانی و معلمان حق التدریس دیگر اعلام کردند .
آموزش دهندگان بر این باورند که قانون برای همه باید یکسان باشد و تبعیض میان این گروه ها نه منطقی و نه اخلاقی بوده است .






پایان گزارش/