همگی شنیدهایم گاهی که آدمها میخواهند یکدیگر را نصیحت کنند میگویند «عاقل باش!»؛ یا «این تصمیمت عاقلانه نیست»؛ یا اینکه «عقلانی حرف بزن!». حال میخواهیم ببینیم که تعریف عقلانیت چیست.
شخصی به نام «آلن دو باتن» (فیلسوف سوئیسی) در کتاب «تسلی بخشهای فلسفه» به دنبال ارائهی جوابی برای این سوال است. او تأکید میکند بیشتر مردم وقتی که راجع به عقلانیت صحبت میکنند «عرفی بودن» را مد نظر دارند.
«آلن دوباتن» میگوید این تعریف عقلانیت باعث میشود که هر گاه کسی به گونهای متفاوت با ما فکر یا عمل کند؛ از نظر ما آدم غیر متعارف و درنتیجه غیر خردمندی به نظر بیاید. او نقل میکند که وقتی سفید پوستها وارد قاره آمریکا شدند؛ سرخپوستها را دیدند که اصول غیر متعارفی داشتند؛ مثلأ دماغشان را سوراخ میکردند و دور آتش میرقصیدند و به شکل متفاوتی لباس میپوشیدند.
بنابراین سفیدپوستان به این نتیجه رسیدند که آنها انسان نیستند بلکه موجود دیگری بین انسان و حیوان هستند! بدنبال این طرز تلقی، سفید پوستان به عنوان تفریح و سرگرمی مسابقهی «شکار سرخپوست» برگزار میکردند! «آلن دوباتن» این رفتار را ناشی از این میداند که ما عقل و خردمندی را جزو تعریف انسانیت دانسته و از طرفی رفتار غیر عرفی را رفتار غیر عاقلانهای میدانیم.
بنابراین هر کس که دارای رفتار غیر عرفی باشد از نظر ما غیر عاقل است و حقوق بشر در مورد او صدق نمیکند! او به ما تذکر میدهد که حواسمان باشد اگر آدمی از نظر عقاید ، احساست یا رفتار با ما متفاوت است او را از حقوق انسانی ساقط نکنیم و بپذیریم که علیرغم ظاهر متفاوت، این انسان ها هم از حقوق انسانی برخوردارند.
«آلن دوباتن» سپس در جواب این سوآل که «اگر عقلانیت عرفی بودن نیست؛ پس چیست؟»؛ عقلانیت را با سنت سقراطی معرفی می کند.
در سنت سقراطی، عقلانیت مساوی است با critical thinking یا «تفکر نقاد». یعنی اگر کسی توانایی نقد کردن داشته باشد میتوان گفت که این فرد عقلانی رفتار میکند. به عبارت دیگر، در «رویکرد سقراطی»، زیر سؤال بردن پیش فرضها و عقاید و عادتها مساوی است با عقلانیت.
پیش فرض چیست؟
پیش فرضها گزارههایی هستند که به گونهای بیان میشوند که بدون اینکه مورد آزمون قرار گیرند پذیرفته میشوند. مثلآ به یک نفر گفته میشود که «اگر دروغگو باشی به جهنم می روی.» اینجا گزارهی «جهنم وجود دارد» پیش فرض واقع شده است. یعنی قبل از اینکه بهشت و جهنم تعریف و اثبات شود؛ با این جمله که «اگر دروغگو باشی به جهنم میروی» از سوال «جهنم وجود دارد یا نه؟» عبور کردهاند؛ پریدهاند! این پیش فرض است.
پیش فرض ها باعث «YES SET» می شوند. YES SET یعنی اینکه ما به جای تصمیم گرفتن بین «بله» و «خیر» نادانسته «بله» میگوییم چون سوال به گونهای مطرح میشود که گویی ما قبلا «بله» گفتهایم!. مثلاً میپرسند: «چایی میخورین یا میوه؟!» یعنی در حقیقت شما حق انتخاب «نسکافه» ندارید!
اگرچه بهنظر میرسد که فرد دارای حق انتخاب است؛ ولی در حقیقت این میزبان است که برایش تصمیم گرفته تا بین A و B یکی را انتخاب کند.YES SET یعنی ظاهرا حق انتخابهایی به ما داده میشوند؛ ولی عملآ پیش فرضهایی هم به شکل تلویحی و پنهانی به ما تحمیل میشوند!
در چنین شرایطی معمولاً ما متوجه نمیشویم که اساسآ مقدمهی موضوع نیاز به نقد دارد. مثل اینکه از شما بپرسند که «آیا موافقید که خانمها هم اجازهی انجام کارهای مردانهای مثل موتور سواری را داشته باشند؟»… شما فکر میکنید که یا باید بگویید «بله» یا «نه» و حتی فکر میکنید «من اجازه دارم که بگویم بله یا نه!».
اما در واقع شخصی که این سوآل را از شما پرسیده چند تا «بله» به خورد شما داده است. یکی اینکه «رفتارها قابل تقسیم به زنانه و مردانه هستند.»؛ دوم اینکه «موتور سواری جزو رفتارهای مردانه است.»؛ و سوم اینکه «ما (پرسنده) حق اجازه دادن یا ندادن داریم!».
در حالی که سوآل اصلی باید این باشد که «این حق از کجا آمده که شما به دیگران اجازه این رفتار را بدهید یا ندهید؟!»
بنابراین در روشYES SET به گونه ای رفتار میشود که فرد یا گروه مورد نظر هر انتخابی کنند؛ به شما یک YES گفته اند.YES SET فضایی است که در آن پیش فرضهایی به خوردتان داده میشود بدون اینکه از شما بپرسند آیا با آن پیش زمینهها موافقید یا نه.
( " افکار بلند با ایده ها رو به رو می شوند . افکار متوسط با اتفاقات و افکار ضعیف با آدم ها بحث می کنند " )
روش سقراطی این است که ما به گونهای سوآل کنیم که آن پیش فرضها و اطلاعات پنهان شده را به ما نشان بدهد و «زبان تهی شده» را به چالش بکشد. اساساً میگویند که این مدل گفت و گو که «آمایهی آری» یکی از انواع آن است، مدل Impoverished است یعنی مدل «تهی شده». در این مدل، اطلاعات مهمی را که شما برای تصمیم گیری نیاز دارید از شما دزدیدهاند و عملآ اطلاعاتی به شما میدهند که بخش مهمی از آن را حذف کردهاند.
این بخشِ از مدل «تهی شده» یا Impoverished Model ، باعث محدودیت در تصمیم گیری میشود. در واقع روش محدودیت ایجاد کردن برای انتخابهای شما این است که از نوعی زبان استفاده کنند. این روش (Impoverished Model)، نوعی بازی زبانی است که طی آن بدون اینکه شما بدانید، انتخابهای شما به دیگری واگذار میشود؛ حال آن دیگری ممکن است یک فروشنده آبجو باشد یا یک نهاد سیاسی.
روش سقراطی روشی است که سوالات پنهان شده در Impoverished Model را برای شما آشکار و روشن میکند.
سقراط این کار را میکرد؛ یعنی در بازار شهر راه می رفت و مردم کوچه و بازار را به چالش میکشید. مثلآ میدید که در سنای آتن سناتوری سخنرانی میکند و میگوید: «شرافت ملی ما حکم میکند که با اسپارت وارد جنگ شویم!». آن گاه سقراط سؤال میکرد: «اولاً آیا شرافت یک ویژگی اخلاقی انسانی است یا این که می تواند قید نژادی، جنسی، ملی، شهری و… داشته باشد؟! یعنی آیا ما شرافت ایرانی و شرافت افغانی و شرافت پاکستانی داریم؟!… یعنی شرافت در پاکستان یک معنا دارد و در ایران یک معنا؟!»… اگر گوینده میگفت که: «بله…شرافت قابلیت این را دارد که قید ملیت بخورد…»؛ آن وقت سقراط میگفت: «خوب، مشخص کنید که تفاوت شرافت ایرانی با شرافت پاکستانی و شرافت افغانی در چیست!» و اگر گوینده میگفت که: «نه، قید ملیت نمیخورد.»؛ میگفت که: «پس چرا میگویید شرافت ملی؟!…باید بگویید شرافت. اما آیا شرافت حکم میکند که دو تا کشور با هم بجنگند؟!!… اصلاً خود شرافت چه تعریفی دارد؟ شما چگونه بین دو نفر آدم میتوانید بگویید که این یکی شریف است و شرافت دارد و آن یکی نه؟!»… اما اگر گوینده میگفت که: «شرافت اصلآ تعریفی ندارد و مقولهای حسی است. یک نفر را میبینیم و از او حس منفی میگیریم و میفهمیم که آدم غیر شریفی است!»؛ آن وقت میگفت: «الان من حسی دارم که میگوید ورود به جنگ بیشرفانه است, حالا چه ابزاری وجود دارد که بفهمیم حس شما درست است که ورود به جنگ را نشانهی شرف میدانید یا حس من که ورود به جنگ را بیشرفی میدانم؟!!»…
خیلی از بیماران به ما مراجعه میکنند و معمولآ اولین جملهشان این است که: «افسردهام». حالا اگر سوآل شما این باشد که: «از کی افسرده شدی؟»؛ وارد بازی او شدهاید. یعنی پذیرفتهاید که افسردگی در او وجود دارد؛ یعنی پیش فرض را قبول کردهاید. در حقیقت، سوآل شما باید این باشد که: «افسردگی از نظر شما یعنی چه؟ و شما از کجا فهمیدید که افسرده شدهاید؟ آیا کسی این را به شما گفته؟ آیا حسی پیدا کردهاید؟ آیا فیلمی راجع به افسردگی در تلویزیون دیدهاید؟…». اینجا هم با همان سوآلات سقراطی به جای اینکه در دام بازی بیافتیم؛ بیرون آن میایستیم و بازی را نقد میکنیم.
سرانجام، این در بازار راه رفتنها و به چالش کشیدنهای مردم توسط سقراط منجر به این شد که سقراط را به جرم به انحراف کشیدن نسل جوان از طریق تشویش افکار عمومی و نشر اکاذیب، به دادگاه کشیدند و حکمش هم جام زهری بود که به دستش دادند و باید می خورد… شاید اولین شهید راه عقلانیت و فلسفه سقراط باشد؛ آنهم به دلیل تشویش افکار عمومی!
( " من هیچ چیزی را نمی توانم به کسی یاد بدهم ؛ من فقط می توانم آنان را وادار به فکر کردن کنم " )
یکی از ویژگیها و تفاوتهای جامعه مدرن با جامعه پیشمدرن این است که شما در جامعه مدرن توانایی این را دارید که سقراط وار عمل کنید. یعنی میتوانید هر گزارهای که به شما داده شده را زیر سوآل ببرید. آنچه به عنوان «آزادی بیان» شناخته میشود؛ یعنی داشتن این اجازه که همهی گزارههای پذیرفته شدهی عرفی و فرهنگی و تاریخی را زیر سوال ببریم.
مثلآ سالهاست در آمریکا پذیرفتهاند که سه نفر با آپولو ۱۱ به ماه رفتند و پرچم آمریکا را در کرهی ماه نصب کردند و ماه به تسخیر بشر در آمد… اما در دو دههی اخیر گروهی این موضوع را زیر سوآل بردهاند و ادعا میکنند که ممکن است تمام این ماجرا یک بازی تبلیغاتی بوده باشد!…
یا اینکه باز هم در آمریکا که روایت رسمی و قرائت رسمی حکومت و تبلیغات این است که برجهای دوقلو در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ توسط القاعده منفجر شد؛ میبینید که بسیاری از افراد کتابها و مقالاتی نوشتهاند که این موضوع را زیر سوآل بردهاند و میگویند که عامل اصلی این اتفاق خود پنتاگون بوده؛ یا طرح وزارت خارجه یا CIA بوده است! من هیچ اطلاعاتی در زمینهی پروژهی سفر به ماه یا انفجار برج های دوقلو ندارم ولی به عنوان یک معلم تفکر نقاد از این که در یک جامعه بتوان «قرائت رسمی» را زیر سوال برد خرسند میشوم زیرا اگر در جامعهای بتوان قرائت رسمی را زیر سوال برد و هیچ گزاره یا شخصی معاف از زیر سوآل بردن و به چالش کشیده شدن نباشد؛ در آن جامعه رویکرد عقلانیت سقراطی حاکم است.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.