ناگفته پیداست که معلم باید از هرجهت تامین باشد و هیچ دغدغه ای نداشته باشد تا به نحو مطلوب و خوبی درکلاس به کار مهم خود بپردازد. ارتقاءِ سطح آموزش و پرورش منوط به عواملی ست که یکی از آنها توجه خاص و نظرگیر به وضعیت معیشتی معلم هاست. تا زمانی که آنها دچار مشکلات فراوانند و با سختی های جانفرسای زندگی روزمره دست و پنجه نرم می کنند ، هرگز نباید انتظار نتایج چشمگیر و سودمندی از عملکرد آنان داشت. توقع تدریس موثر و مطلوب از معلمی که امنیت روحی و روانی خود را زیر فشار زندگی بتدریج از دست داده و در ذهن خود دائما درگیر مشکلات روزانه است ، خواب و خیالی بیش نیست.
فرسایش روحیِ ناشی از این مشکلات ، مجال هر گونه تدریس مطلوب را از معلم خواهدگرفت. چنانچه این مشکلات تقلیل یابد به همان اندازه برکیفیت آموزش او تاثیر مثبتی خواهد گذاشت. بنابراین توجه به حقوق مسلم این طبقه ی شریف منجر به فراغت خیال آنان و در نتیجه کیفیت مطلوب آموزش می شود. لذا با این توضیح صرفا وجود مدرسه و کلاس و کتاب نمی تواند معلم را در امر تدریس موفق گرداند. یقینا وضع بیمارگونه اقتصادی و معیشتی یک شبه به وجود نیامده بلکه محصول سیاست های غلط دهه های گذشته تاکنون است.
از طرف دیگر ضمنا این قصور و کوتاهی از ماست که برماست. زیرا فریب شعارهایی از قبیل " معلمی حرمت دارد، هنر است، ایثار است، مقدس است" را خورده ایم. البته همه ی این ویژگیهایی که برشمردیم ، قطعا در خور معلم است اما به شرطی که حرمت و کرامت او برگردد و او جایگاه حقیقی و حقوقی خود را بازیابد.
متاسفانه از گذشته تاکنون کسانی بوده اند که سهوا یا عمدا در به وجود آوردن چنین وضعیت اسفباری نقش داشته اند و همان گونه که در سطور سابق الذکر اشاره کردیم ، ریشه ی بسیاری از این مصائب و شدائد امروز معلمان و همچنین آموزش و پرورش به سیاست های نادرست و اندیشه های غیرموثر و فرسوده ی دهه های پیشین برمی گردد.

همواره گفته اند انسان دو بُعدِ مادی و معنوی دارد که بی اعتنایی به هریک از آنها قطعا به سود انسان نخواهد بود. متاسفانه خواسته یا ناخواسته از معلم ، انسانی در ذهن ساخته ایم که گویی صرفا یک بعد دارد و معنویت، دستمایه ی ارتزاق اوست و اساسا او هیچ نیازی به رفع مادیات و نیازمندی های خود ندارد. این دیدگاه و نگرش غلط باعث شده است که معلم در جامعه ی ما به این باور برسد که تاکنون با شعارهای ظاهرفریب و رنگین در عالم خواب و رویا بوده که هم اینک وقتی سر از خواب برداشته است، واقعیت تلخ، پُتکی بر سرش شود تا او را بیدار کند. اینجاست که او ناگهان خود را در مقابل صدها سوال بی پاسخ می بیند که چرا از اولین روز معلمی به فکر ایام پیری و بازنشستگی خود نبوده است؟ چرا به شعارهای پیش گفته دلباخته بوده است؟ چرا بر آن معلمانی که شغل دوم و سوم داشتند، خُرده می گرفته است؟ چرا به جای مطالعه و صَرف وقت و علاقه و توان برای معلمی به کارهای تجاری و اقتصادی مبادرت نورزیده است؟ چرا پیش از این در اندیشه ی خرجِ تحصیلاتِ فرزندان ، شغل و ازدواج شان نبوده است؟ چرا در جامعه ی ما تعدادی افراد نالایق و نافرهیخته، زیرسایه ی رفاه، زندگی خود را به آرامی می گذرانند در حالی که او باید همواره دغدغه ی نان داشته باشد؟ جرم معلمان چیست ؟ به راستی اگر مرده ریگی از پدر نداشتند، چه اتفاقی برای آنان می افتاد؟
مگر جز این است که خدا در قرآن با آیه ی یعلمهم الکتاب و الحکمه نه تنها به خصوصیات پیامبران که به ویژگی والای معلمان اشاره می کند؟ و یا فرموده ی حضرت رسول( ص) که انی بعثت معلما نشانگر اهمیت نقش معلمان نیست؟ آیا جمله ی مشهورِ معلمی شغل انبیاست، بیانگر جایگاه بلند و رفیع معلمی نیست؟ پس چرا اینگونه در حق پیامبرانِ فرهنگ و دانشِ سرزمین مان بی مهری می شود؟
به عمل کار برآید به سخنرانی نیست.با شعار چیزی حاصلِ این انسان های بزرگ نمی شود.نگاه شایسته و بایسته به جایگاه معلم ، سرنوشت مطلوبی برای او در جامعه رقم خواهد زد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

پیش بینی از مفاهیم و هم مهارت های مهم مدیریتیست . از پیش بینی برداشت های مختلفی وجود دارد . اما این نکته مهم است که برخی ها با فهم ناقصی از مهارت پیش بینی گمان می کنند به درک کاملی از آن رسیده اند و بنابراین این مفهوم و مهارت موسع در ذهن اینان بسیط و بدیهی جلوه گر می شود و سخن از بازفهمی آن را حرفی بیهوده و عجیب می پندارند و اتفاقا نقطه اصلاح و «چرخش تحول آفرین» همینجاست .
صاحب نظران علم مدیریت و برنامه ریزی و در سطحی کلانتر نظریه پردازان آینده شناسی ، پیش بینی را عنصری تعیین کننده و سرنوشت ساز در پیشرفت یک جامعه و به طور مشخص تر در توسعه و تعالی یک سازمان می دانند .
در میان همه تعریفات و با جمع بندی آنها می توان گفت ؛ پیش بینی ( prediction and forecasting ) تصویر و تخمین دقیق ؛ علمی عقلانی یک متغیر و تاثیرات آن بر سایر متغیر ها و جنبه های مختلف زندگی و نهادهای اجتماعی مرتبط با آنهاست که یکی از ارکان مهم علم آینده شناسی و آینده پژوهیست ( Futures Studies) . پس از چنین تعریف نسبتا جامعی درحدمفهومی باید به تعریف عملیاتی آن پرداخت .
باتوجه به این تعریف در می یابیم که پیش بینی یک برآورد تصادفی یا ساده نیست بلکه به خاطر محاسبات دقیق آن در بردارنده مهارت ها و هنجارهایی به نسبه پیچیده ایست که به کارگیری آن علاوه و برهوش متناسب می بایست آموزش ها و آگاهی های لازم را کسب کرد .
بنابراین پیش بینی یک عنصر مهم در برنامه ریزیست و برخی از تصمیمات مهم ناظر به آینده معطوف به آنست . جایگاه این گزاره های علمی در ذهن و زبان و تصمیم و برنامه ریزان و مسئولان آموزش و پرورش کجاست ؟!
این نکته حایز اهمیت است که پیش بینی صرفا یک فعالیت ذهنی و عقلانی نیست بلکه وقوع دقیق آن مستلزم داده ها و تحقیقات مقدماتیست . به میزانی که داده ها معتبر و قابل تعمیم باشند به همان میزان پیش بینی نیز دقیق خواهد بود .
بنابراین اگر کسی یاجمعی از پیش بینی دم زدند باید از آنها پرسید شما چه تعریفی از پیش بینی دارید ؟! و مبتنی برکدام منابع علمی مدیریت مدرن و آینده شناسی به پیش پرداخته اید؟
پس از تعریف درست و دقیق و حتی آگاهی به علم و مهارت آن ؛ آنگاه داده های مرتبط با پیش بینی اهمیت می یابد و باید از پیش بینی کننده پرسید مبنای پیش بینی شما کدام داده های گردآوری شده است ؟ در این صورت مشخص خواهدشد آنچه را که پیش بینی گفته می شود حتی در سطوح عالی تصمیم گیری تاحدقابل توجهی از علم و مهارت مرتبط با آن فاصله دارد.
پیش بینی چگونگی سال آینده تحصیلی بسیار حایز اهمیت است . گستردگی تاثیرات این پیش بینی بر تمامی ابعاد زندگی اجتماعی مردم و حتی برنامه های دولت بیانگر این اهمیت فوق العاده است . بنابراین برنامه ریزی دقیق ؛ مطمئن و شفاف سال آموزش که مبتنی بر پیش بینی عالمانه است ضرورت اساسی دارد.
بر اساس تجربه زیسته و آشنایی که از سطح مدیریت در آموزش و پرورش و ویژگی های مدیران و مدعیان آن حتی در سطوح عالی دارم ؛ نشاندهنده فاصله از بنیان های علمی و منابع و مراجع معتبر و نقایص مهارتی آنان است .
پیش بینی « مالک نظران» آموزش و پرورش نیز در همین محدوده است . آنها ضمن اینکه تعریف دقیقی از پیش بینی ندارند از داده های لازم برای برآورد و پیش بینی و تحلیل وضعیت هم برخوردار نیستند . حتی اگر علم و مهارت پیش بینی وجود داشته باشد اما بدون داده های عینی پیش بینی ناقص خواهد بود . تصمیم گیرندگان برنامه سال تحصیلی آینده باید از این داده ها و چگونگی برآورد آنها آگاهی داشته باشند وگرنه پیش بینیشان و به طبع برنامه شأن بی اساس خواهد بود .
یکی دیگر از ابعاد و اجزای پیش بینی نسبت زمانی با وضعیتی است که مورد پیش بینی واقع می شود . اینکه ما الان تاچه اندازه درموقیت زمانی پیش بینی هستیم هم از نظر عقلانی اهمیت دارد. موقعیت زمانی مناسب وضعیتی است که سازمان های مربوطه و ذینفعان و یا مردم بتوانند دراین فرصت تمهیدات و آمادگی لازم را برای مواجهه با آن وضعیت داشته باشند. این هم یکی دیگر از مشکلاتی است که هم اکنون متولیان آموزش و پرورش مبتلابه آنند و آن گونه که شایسته است بدان توجه ندارند . به عبارت دیگر ما الان کاملا درموقعیت پیش بینی نیستیم بلکه موقعیت ما الان بخشی در مرحله تصمیم گیری و مواجهه باواقعه و بخشی دروضعیت پیش بینی است .
شاید دو ماه پیش را بتوان موقعیت پیش بینی کامل قلمداد کرد ؛ چراکه تصمیماتی که از اول تیرماه گرفته می شود را در برمی گرفت . لذا نمی توان از هفته دوم تیرماه سخن از پیش بینی سال تحصیلی جدید کرد. در واقع بازگشایی مدارس با«سال جدید آموزشی» متفاوت است .
با وجودی که بازگشایی مدارس از اول مهرآغاز می شود اما «سال آموزشی» و تصمیمات مربوط به آن برای کارکنان و اولیائ از اول تیرماه شروع می شود .چراکه تصمیمات متعدد و فعالیت های اجرایی مختلفی قبل از مهرماه در خصوص سال تحصیلی جدید صورت می گیرد. این تصمیمات نه تنها مربوط به مجریان آموزش و پرورش است بلکه شامل اقدامات خانواده ها و هم چندین نهاد دیگر نیز هست .
باتوجه به تعریف علمی پیش بینی و تعریف عقلانی آن اکنون متوجه می شویم که آموزش و پرورش باید تکلیف خود و خانواده ها و سایر نهادهای مرتبط را برای سال تحصیلی جدید به طور دقیق و درست روشن نماید که با این توضیحات چنین مهمی فعلا صورت نگرفته است .
آموزش و پرورش اعلام کرده است که سال آینده مدارس سه روز حضوری و سه روز مجازی برنامه آموزشی دارند . واقعا نمیدانیم آنها این گزینه را سقف خوش بینی های خود قرار داده اند یا میانه آن . در هر دو حال این پیش بینی و برنامه برآمده از آن غیر علمی و غیر معقول است .
شاید آنها پنداشته اند وضعیت به سفید نزدیک می شود و می توان چنین برنامه ای را محقق ساخت . و احتمالا بازهم براساس پنداشته های خود گمان کرده اند که درصورت بهبود نیافتن اوضاع یک روز و اگر بدترشد دو و حتی تمام روز های مقرر را تعطیل خواهند کرد اما اینکه مبنای برنامه سقف خوش بینی باشد نشاندهنده ضعف آموزش و پرورش و حتی ستاد مدیریت بحران کرونا و وزارت بهداشت هم هست .
به نظر من آنها یک روز آموزشی را باید سقف خوش بینی های خود قرار می دادند تا اگر به احتمال ضعیف وضعیت بهتر می شد یک روز اضافه و اگر بدتر می شد همان یک روز هم تعطیل می گردید .
این برنامه از این جهت مناسب بود که اولا بیشتر به پیش بینی های علمی در رابطه با وضعیت شیوع کرونا نزدیک است و هم در تغییر و اختلال زندگی خانواده ها و معلمان و نهادهای مرتبط تاثیر چندانی ندارد . چراکه در این صورت حتی برخی خانواده ها می توانند درمورد محل سکونت و شغل خود تصمیم دیگری بگیرند.
اگر چنین باشد که اغلب هست پیش بینی نادرست یا ناقص باتوجه به دامنه گسترده تاثیرات آن نتایج و تبعات نامطلوب وسیعی رادرپی خواهد داشت. درک چنین واقعیتی ما را به بازاندیشی و بازفهمی و توانمندسازی و نظرخواهی و مشورت بیشتر با کارشناسان دراین عرصه الزام می دهد. طبیعی است هر اندازه که این بازآموزی و بازفهمی بیشتر و سریعتر صورت گیرد به همان اندازه ازتبعات و آسیب های تصمیمات باتاثیرات گسترده کاهش خواهد یافت .
باتوجه به تعریف و توصیفی که از « پیش بینی » ارایه کردیم دو اشکال عمده ازفهم این مفهوم را در ذهنیت مدیران آموزش و پرورش در خصوص بازگشایی مدارس و کیفیت و چگونگی آنرا گوشزد می کنم .
شنیده ایم که جناب وزیر به کمک مشاوران و مدیرانش براساس دسترسی اش به معدودی از یافته ها در خصوص وضعیت کرونا و تحلیل آنها طرحی برای سال آینده تحصیلی ارائه کرده اند که تاحدی دور از تحقیقات و واقعیات مرتبط با آنست .
اولا . هرگونه تصمیمی و برنامه ای برای سال تحصیلی جاری منوط است به یافته ها و دستاوردهای امیدوارکننده در جهت کاهش و یا بهبودی کامل از کرونا در جامعه. اما تحقیقات و آزمایش های موجود در خصوص ویروس کرونا مانند ویروس های مشابه نشان می دهد که این ویروس سریع السرایت حداقل تا پایان سال جاری از بین نرفته و قابل کنترل نیست .
با مراجعه به سایت ها و منابع تخصصی و موسسات معتبر علمی که نگارنده در حدکافی چنین مهمی را انجام داده ام شواهد و برآوردهای دقیق نشان می دهد که هنوز هیچ مرکز علمی نه در پیش گیری و ساخت واکسن و نه در درمان نتایج و پیشرفت های چشمگیر ؛ و امیدوارکننده ای نداشته اند.
گرچه ده ها کشور در حال شناسایی این ویروس و امکان ساخت واکسن برای آن هستند اما تاکنون کدام اخبار علمی معتبر نوید بخش این اتفاق مبارک بوده است ؟!! وانگهی اگر هم اندک گامی در این راستا برداشته شده باشد پیمودن سایر گام ها تا ساخت واکسن و آنگاه آزمون آزمایشی آن که معمولا چند ماهی طول می کشد و سپس تولید انبوه آن قطعا چندین ماه دیگر طول خواهد کشید ؛ لذا ما هنوز تا رسیدن به این قله و آرزو فاصله ها داریم .
آخرین خبرها در طی همین روزها آنست که چین ؛ آمریکا ؛ آلمان و حتی ایران موفقیت هایی در پروژه ساخت واکسن داشته اند اما این فقط آغاز راه است و تمام برآوردهای مراکز تحقیقاتی و آزمایشگاهی اعلام نتایج را اوایل سال میلادی جدید یاهمان دی ماه قرار داده اند.
اگر چنین است و عالمان پزشکی و اپیدمولوژی چنین می گویند پس جایگاه این گزاره های علمی در ذهن و زبان و تصمیم و برنامه ریزان و مسئولان آموزش و پرورش کجاست ؟!
چند روز پیش شنیدم که یکی از مشاوران اداره کل و از جمله صاحب نظران و صاحب سخنان این اداره گفته بود ما بازگشابی مدارس را در دو حالت خوش بینانه و بدبینانه پیش بینی کرده ایم .
«حالت بدبینانه» به زعم ایشان لابد همین حالت فعلیست یا شاید اندکی بهتر! و منظور عدم کشف واکسن کرونا و «حالت خوشبینانه» ! یعنی ساخت واکسن یا رشد فرهنگ مردم تا حدی که فاصله گذاری را هفتاد یا هشتاد درصد رعایت کنند تا شهری چون تهران به وضعیت سفید برسد . اما این تصویرها رویایی بیشتر نیست و درسترش آنست که حالت اول را «واقع بینی» و حالت دوم را «خوش خیالی» بنامیم.
به هرصورت حالت دوم یک رویا یا اتوپیاییست و وقوع آن نه بعید بلکه ابعد است و کدام آدم عاقل شیر پاک خورده ای هست که تصمیمات و برنامه و آینده نگریش را براساس چنین احتمال دور از واقعیتی قرار دهد ؟!
به نظر من کارشناسان و متولیان وزارت آموزش و پرورش هم خوش بینانه همین دیدگاه را دارند که منجر به ارائهی طرح حضورسه روزه دانش آموزش در مدرسه شده است . آنها تبلیغات ها یا شتاب زدگی های مراکز علمی یاشبه علمی را مبنای تصمیمات خود قرارداده اند. برهمین اساس جناب وزیر فرمودند در مناطق سفید مدارس گشوده خواهد شد . لابد جناب وزیر و هیات مشاورانشان دلشان رابه وعده های نه چندان اساس مند این مراکز خوش کرده اند.
درجواب سخنگوی اداره کل آموزش و پرورش دراین مورد نیز باید گفت : بدبینانه از نظر شما یعنی چه ؟! با وجودی که بازگشایی مدارس از اول مهرآغاز می شود اما «سال آموزشی» و تصمیمات مربوط به آن برای کارکنان و اولیائ از اول تیرماه شروع می شود .
حداقل شرایط فعلی و قابل مشاهده همان حالت بدبینانه مورد نظر شما است .حال اگر واقعیت راکتمان کنیم می شود خوشبینانه ؟!
اما درجواب جناب وزیر باید گفت ؛ اساس پیش بینی شما کدامیک از مراجع و منابع علمیست؟ و پیش بینی و برآورد شما از کدام روش و مبنای علمی و عقلانی برخوردار است ؟
آیا می دانید که برنامه سال تحصیلی و آموزشی جاری که مبتنی بردسترسی های ناقص شماست محور بسیاری جوانب زندگی اجتماعی عموم مردم و برخی نهادهاست ؟ و اگر پیش بینی و برنامه ریزی شما نادرست باشد تبعات و هزینه های اجتماعی گسترده ای دارد ؟
گرچه از نقد و تحلیل نگارنده تا این شماره فقط دو هفته می گذرد و البته شفاهی و کلامی یک ماه قبل تر از این نیز تذکر داده بودم ؛ با این وجود شاهد مصداق یافتن و به قطعی نزدیک ترشدن عدم بهبود شرایط هستیم.
لذا باز هم خیرخواهانه تذکر می دهیم تا دیر نشده منابع و مراجع علمی خود را بازخوانی نمایند و تا دیرتر نشده نسبت به تصمیمات و برنامه های خود متناسب با شرایط تجدید نظر نمایند تا اعتماد به برنامه ریزی در سطح مدیریت کلان آموزش و پرورش دچار بی اعتمادی نشود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

خودمداری (Egocentrism)
گویا شخصی گمان میکند که در جهان فقط او وجود دارد، مجموعه جهان باید در جهت خوشایند او گردش کنند. توجّه ندارد که دیگرانی هم هستند و رفتار او در آنها واکنش دارد. همچنانکه رفتار دیگران در او واکنش دارد خود مدار به واکنش رفتار دیگران در خود توجّه دارد امّا به واکنش رفتار خود با دیگران التفات ندارد، گویا گمان میکند دیگران وجود ندارند.
کانت میگفت فقط ضعف اخلاقی ما انسانها این است که هر انسانی، غیر خود را «وسیله» میانگارد. گویا دیگران آمدهاند تا وسیله آسایش و رفتار و تفریح خاطر و خوشایند و.. من باشند. او میگفت این دید را فقط باید نسبت به غیر انسانها یعنی، جماد و نبات و حیوان داشته باشیم. حق نداریم انسانهای دیگر را چونان وسیلهایی برای خود تلقی کنیم. باید آنها را هدف برای خودشان بدانیم. اگر از دوستان و دشمنانمان صادقانه بخواهیم جهات دوستی و دشمنی خود را بازگو کنند به چیزهایی اشاره میکنند که برای خود شما شگفتانگیز است.
اگر به این دیدی که کانت مذمت میکند دچار هستیم، برای این است که با دیگران رفتار غیر انسانی، رفتاری که با غیر انسانها باید داشت، یعنی، رفتار استخدامگرانه داریم. ما میخواهیم همان حالت «استخدامگری» را که با غیرانسانها داریم با انسانها هم داشته باشیم.
به تعبیر دقیقتر ما انسانها چنان ساخته شدهایم که دوست داریم همه در خدمت ما باشند. این همان چیزی است که حکمایی مثل علامه طباطبایی میگویند که انسان «مستخدم بالطبع» است. تا اینجا هیچ اشکالی ندارد، اشکال از وقتی آغاز میشود که ما همانطور که در ازای خدمت جماد و نبات و حیوان چیزی به آنها نمیدهیم، گمان میکنیم در مورد انسانها هم میتوانیم این کار را بکنیم. اشکال اینجاست که با انسانها معامله غیر انسانها را میکنیم.
به تعبیر دقیق کانت، ما همه اعم از انسان و غیرانسان را میتوانیم به خدمت بگیریم؛ امّا بر خلاف غیر انسانها، در مورد انسانها باید در ازای به خدمت گرفتن آنها خودمان هم خادم آنها باشیم. یعنی در مورد انسانها هم مخدومم هستیم و هم خادم. بنابراین، خدمت طرفینی است. پس نخستین مانع بر سر اعمال آن قاعدۀ زرین خودمداری است و این مانع، مانع عاطفی است.
2- مانع معرفتی
وقتی انسان با محیطی مأنوس افتد شناختاش از محیطهای دیگر از دست میرود. اگر ۲۰ سال معلم باشید آهسته آهسته نمیتوانید حالت دانشجویی را حس کنید. نه اینکه نمیخواهید، اصلاً نمیتوانید. با ورود به مرحلهایی در زندگی و ماندن در آن دیگر مرحلۀ قبل قابل درک نیست. برای خود ما هم در مراحل زندگی اینطور است. حضرت امام خمینی (ره) میفرمودند: کاخنشینی روحیۀ کاخنشینی میآورد. چون بعد از مدتی دیگر نمیتواند بفهمد دیگران چگونه زندگی میکنند. این یک نقص معرفتی است. در ادبیات انگلیسی گفته میشود که به شاگرد ثروتمند گفتند در مورد فقر انشاء بنویس. نوشت خانوادۀ فقیری بودند که رانندهشان فقیر بود. باغباناش فقیر بود. آشپز و.. هم فقیر بودند..!
یکی از جهاتی که در اسلام این قدر تأکید میشود که ثروتمندان با فقرا نشست و برخاست کنند، برای همین است که با آن محیط یک سره بیگانه نشوند. یا اینکه گفته میشود به عیادت مریض بروید. برای آن است که وضع مریض را بتوانیم درک کنیم. انسانی که مدتی مریض نشده نمیتواند بفهمد مریض چه حالتی دارد. لذا، نقص معرفتی پیدا میکند. یا اینکه گفته میشود بر سر قبرها بروید، برای همین است که مرگ فراموشمان نشود.

اساساً در یک اوضاع و احوال ثابت نماندن، چیز خوبی است.
برای آنکه بفهمید بر بیماران چه میگذرد، بر فقرا چه میگذرد و.. لازمه اش نشست و برخاست و رفت و آمد با آنهاست.
اینکه گفتهاند قدرت فساد میآورد، برای همین است که کم کم بین قدرتمند و زیر دستان فاصله میافتد و نمیتواند حالت آنها را درک کند. این نقص معرفتی است. حال اگر نخواهد بفهمد مطلب دیگری است که در همان خودمحوری میگنجد.
حضرت علی(ع) در جای جای نهجالبلاغه توصیه میکنند که با گروههای مختلف مردم نشست و برخاست کنید تا دچار این نقص نشوید این نقص هم مانعی بر سر اِعمال آن (قاعدۀ زرین) است.
3- انسان به تمام واکنشهای رفتار خود علم ندارد.
انسان به یک سلسله از واکنشهای اعمال خود علم دارد. چون، تمام آنها آگاهانه نیست. این غفلت از بقیه واکنشها باعث میشود که گمان کنم تمام واکنشها همانهاست که خودم از آنها باخبرم. توجه به تأثیرات ناخواسته و ناآگاهانه اعمال خود ندارم. غالب دوستیها و دشمنیهای دیگران با ما به خاطر واکنشهای غیرآگاهانه اعمال ماست. اگر از دوستان و دشمنانمان صادقانه بخواهیم جهات دوستی و دشمنی خود را بازگو کنند به چیزهایی اشاره میکنند که برای خود شما شگفتانگیز است.
این عامل سوّم سدی است که برداشته شدنی نیست (بر خلاف دو عامل قبل) از این نظر همیشه بین ما و دیگران فاصله هست.
این است که اگزیستانسیالیستها می گویند میان هر دو انسانی، فاصلۀ طی نشدنی وجود دارد. من برای شما و شما برای من غریبه میمانید، نمیتوانم خود را جای شما قرار دهم و مرتکب ظلم میشوم. چون نمیتوانم دقیقاً خود را جای شما قرار دهیم.
«رویکرد وجودی به نهج البلاغه»
کانال مصطفی ملکیان
در میان همه خبرهای ناگوار روزها و هفته های گذشته، خبر تراژیک قتل "ژیار"؛ پسربچه 5 ساله جوانرودی توسط نامادری اش، قلب همه را جریحه دار کرد. خلاصه ماجرا از این قرار است که ژیار وقتی یک و نیم ساله است، مادرش به دلایلی خودکشی کرده و به زندگی اش پایان می دهد. بنابراین تا 5 سالگی پیش پدربزرگ و مادربزرگِ پدری اش زندگی می کند تا اینکه با یک مادر جدید! به نام "نامادری" مواجه می شود و باید با او و پدر زندگی جدیدی را آغاز کند. نامادری هم قصه ای تلخ از یک جدایی اجباری را با خود به دوش می کشد و مدت یکسال با پدر ژیار زندگی جدیدی را آغاز کرده است.
طبق اعترافات نامادری، وجود ژیار مانعی برای تداوم محبتهای همسرش در طول یکسال گذشته بوده و تصمیم می گیرد هر طور شده کودک را از سر راه بردارد. بنابراین در فرصتی مناسب کودک را به باغی می کشاند و ابتدا با فشار دست روی دهانش وی را بی حال کرده و سپس با چاقو شاهرگ او را می زند. پس از رها کردن یک ساعته پیکر نیمه جان ژیار، دوباره به محل جنایت بازگشته و متوجه جان باختن او می شود. در نهایت به منظور صحنه سازی و اینکه مرگ ژیار را یک حادثه جلوه دهد، پیکر بیجان کودک معصوم را به یک بلندی برده و او را به پایین پرت می کند!.
فارغ از زوایای پنهان این جنایت و بررسی رزومه خانوادگی و شخصی افراد دخیل و نقش هر کدام در بروز این حادثه، دلیل نامادریِ قاتل برای ارتکاب چنین جنایتی، "کسب حداکثری محبت همسر" عنوان شده است. با وجود اینکه اکنون نامادری در لباس متهم بوده و از منظر قانون و شرع هر دلیلی برای ارتکاب قتل داشته، عذر بدتر از گناه محسوب شده و پذیرفتنی نیست، اما بررسی روانشناختی این ماجرا برای آگاهی افراد و پیشگیری از موارد ای نچنینی خالی از لطف نخواهد بود.

ریشه چنین مسائلی در دو مورد نهفته است: ناتوانی در تنظیم هیجانات و همچنین عدم کسب مهارت های مفید و موثر زندگی. فقط نظام آموزشی مقصر نیست، بلکه خود ما هم مقصریم؛ ما برای آموزش و یادگیری هزینه نمی کنیم تا درست و مسئولانه زندگی کنیم.
به قول گایل مک لم؛ یکی از روانشناسان مطرح دنیا: "تنظیم هیجان یک تکه فراموش شده در آموزشهای ماست". در جامعه ما که به مراتب وضعیت آموزشی بغرنج تر و مصیبت بارتر است. دو مساله فراگیر در جامعه ایران، یکی عدم کنترل و مدیریت هیجانات به شکلی موثر و مفید و دیگری رویکرد انفعالی نسبت به شادمانی و رضایت از زندگی است. مساله اصلی ما در این جا، مورد اولی است.
طبق آموزه های تئوری انتخاب از تئوری های مطرح روانشناسی، هر آنچه از تولد تا مرگ از ما سر می زند، یک رفتار است و هر رفتاری در پی ارضای یک یا چند نیاز ماست. نیازهای پنج گانه تئوری انتخاب عبارتند از: نیاز به بقا، عشق و تعلق، قدرت، آزادی و تفریح. کشتن هم نوع هم برای یک قاتل، یک رفتار بوده و برای ارضای نیازهای اوست. آنچه تئوری انتخاب به ما می آموزد، ارضای موثر و مسئولانه نیازها، برای شادمانی و رضایت از زندگی است.
از منظر تئوری انتخاب ویلیام گلاسر منشا ایجاد هیجانها، مقایسه "داشته" و "خواسته" در کفه های ترازو از سوی فرد است. در این ماجرا، نامادری خواسته ای دارد؛ کسب محبتی با کیفیت از طرف همسر. داشته ای که در چنته دارد، خیلی پایین تر و بی کیفیت تر می نماید. حال داشته و خواسته در کفه های ترازو با هم مقایسه می شوند و می بیند که کفه خواسته بسیار سنگین تر است، بنابراین هیجانهایی تجربه می کند که در زیر به صورت خلاصه بررسی می کنیم:
1- غم : یکی از هیجانهایی که در این جور مواقع گریبان گیر انسان می شود، هیجان غم است. پیام این هیجان، فقدان یا از دست دادن است و راهکار مدیریت آن نیز، جایگزین کردن. نامادری قصه ما قبلا تجربه از دست دادن یک زندگی را داشته و اکنون تحمل یک فقدان دیگر(به زعم خودش) و سردی در روابط محبت آمیز برایش بسیار سخت می نماید.
2- خشم: هیجان دیگر، خشم است. پیام این هیجان این است که کسی یا چیزی مانع رسیدن ما به خواسته مان می شود. راهکار مدیریت آن نیز، یا رفع مانع است و یا تعدیل خواسته. متاسفانه در این ماجرا، نامادری راهکار رفع مانع را که بسیار پرهزینه و هولناک است انتخاب می کند، در صورتی که می توانست با تدبیری لطیف و با مهارت گفت و گوی ثمر بخش، بر جنبه های منفی بروز این هیجان فائق آید.
3- حسادت: این هیجان ترکیبی از هیجانهای غم و خشم است که در بالا ذکر شد.
4- نفرت: پیام این هیجان، تکرارِ آسیب است؛ یعنی کسی یا چیزی دائماً ما را اذیت می کند و به خشم می آورد. راهکار مدیریت این هیجان نیز، یا جلوگیری از تکرار آسیب است و یا فاصله گرفتن از منبع آسیب. نامادری قصه ما متاسفانه راهکار جلوگیری از تکرار آسیب را از بعد منفی آن انتخاب کرده که با به جا گذاشتن هزینه ای بسیار زیاد و به قیمت از دست رفتن زندگی یک کودک معصوم و همچنین احتمال قصاص خود تمام شد.
اگر بخواهیم به صورت ریشه ای به مسائل نگاه کنیم، باید مدیریت رفتار و هیجانات و همچنین مدیریت روابط بین فردی (مهارت هایی مثل همدلی، مذاکره و گفت و گوی موثر، حل مساله، حل تعارض و غیره) به عنوان دو تا از مهارتهای مهم زندگی از منظر تئوری انتخاب، از همان سنین کودکی آموزش داده شوند.
به راستی چرا سیستم آموزشی ما که قاعدتا برای این به وجود آمده که افراد جامعه را برای زندگی مطلوب در جامعه آماده کند، به جای پرداختن به آن همه مطالب غیرکاربردی که دردی از زندگی دوا نمی کنند، جایی هر چند کوچک برای مدیریت رفتار و هیجان در کتب تالیفی و آموزشی اختصاص نمی دهد؟ به قول ویلیام گلاسر ؛" آموزش و پرورش به معنی کسب و فراگیری دانش نیست، بلکه بهترین تعریف آن، به کارگیری دانش است. آنچه ارزشمند است، استفاده از آموخته هاست و این همان چیزی است که مدارس به آن توجهی ندارند". این گفته های گلاسر به این معنی است که دانشی که کارگر نیفتد و کاربردی نباشد، به درد نمی خورد و ارزشی ندارد. واقعا چند درصد دانشی که بچه های ما در مدارس یاد می گیرند، کاربردی است؟!

در نهایت باید گفت که خلاء آموزش مهارتهای زندگی، مدیریت و کنترل هیجانات و همچنین ارضای موثر و مسئولانه نیازها به شدت بر نظام آموزشی و خانواده ها و زندگی ما سایه افکنده است؛ ما یاد گرفته ایم کنترل گر باشیم، موقع عصبانیت سریع کتک کاری کنیم، فحش بدیم، داد بزنیم اما درست و مسئولانه زندگی کردن را یاد نگرفته ایم.
همچنین باید خاطر نشان کرد که فقط نظام آموزشی مقصر نیست، بلکه خود ما هم مقصریم؛ ما برای آموزش و یادگیری هزینه نمی کنیم تا درست و مسئولانه زندگی کنیم.
به امید آنکه با آموزش و کسب آگاهی آحاد جامعه در زمینه مدیریت هیجانی و رفتار مسئولانه، دیگر شاهد چنین جنایات فجیعی نباشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

آن چه در زیر می آید خلاصه ای از روند طی شده در اعتراض « علی پورسلیمان » دبیر هنرستان کار و دانش شهید باهنر منطقه 9 تهران نسبت به رفتارهای متناقض و پرسش برانگیز اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران و به تبع آن اداره کل آموزش و پرورش تهران است .
ماجرا از زمان تعطیلی مدارس به علت ویروس کرونا آغاز گردید .
این دبیر آموزش و پرورش منطقه 9 تهران از همان آغاز ضمن پی گیری آموزش و تکمیل مباحث مربوط به آموزش زبان انگلیسی در پایه دهم و یازدهم در محیط " مجازی " و نیز حضور مستمر در هنرستان یاد شده جهت رفع اشکال در پایان اعلام کرد که برگزاری آزمون به صورت " غیرحضوری " بی معنا بوده و از آن جا که دروس تئوری مربوط به مهارت ها به صورت حضوری برگزار می شوند درجه بندی و تفاوت گذاری بین دروس عمومی و اختصاصی در خصوص حضوری بودن و یا غیرحضوری مبنای منطقی ندارد .
مهم ترین دلیلی که بیان شد این بود که این دبیر اعلام کرد زمانی که وزارت آموزش و پرورش رسما و کتبا عضویت در " شبکه شاد " را اختیاری و به عبارتی " غیراجباری " اعلام کرده اجبار یک معلم به برگزاری آزمون در آن محیط و یا به شکل " غیرحضوری " فاقد مبنای منطقی و وجاهت قانونی است .
« علی پورسلیمان » در پاسخ به نامه ی مدیریت مدرسه ( 1 ) چنین نوشت :
" احتراما عطف به نامه ی شماره 1699 به تاریخ 2 / 4 / 99 در خصوص برگزاری آزمون زبان انگلیسی پایان ترم سال تحصیلی 99 – 98 به شیوه غیرحضوری به استحضار می رساند :
1-هیچ مستند قانونی و حقوقی در آموزش و پرورش برای برگزاری امتحان به صورت غیرحضوری موجود نیست . ( منظور از مصوبه قانونی ؛ مصوبات مجلس و شورای عالی آموزش و پرورش است ) ؛ به همین ترتیب ، اجبار دبیر به برگزاری امتحان به این شیوه فاقد وجاهت قانونی است .
2- مطابق جوابیه وزارت آموزش و پرورش ( اداره کل ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش به تاریخ 7 / 2 / 99 در مورد عضویت اجباری در شبکه شاد ( آموزش مجازی ) ، این وزارتخانه به صراحت اعلام کرده است که عضویت معلمان و دانش آموزان در آن اجباری نیست .
براین اساس ، برگزاری آزمون و هر گونه امتحان در این شبکه و مشابه به صورت " غیرحضوری " فاقد موضوعیت خواهد بود .
وادار کردن معلمان به برگزاری آزمون غیرحضوری دارای اشکال قانونی است .
با عنایت به موارد فوق و از آن جا که مطابق مصوبه معاونت فرهنگی و امور محتوا در موضوع سیاست های حاکم بر بهره گیری از فضای مجازی ؛ بخش " معلم " ؛ بند 201 ، معلم دارای آزادی عمل است و به هیچ عنوان نباید جایگاه وی در فرآیند تعلیم و تربیت تضعیف گردد ، آمادگی خود را برای برگزاری آزمون حضوری مانند سایر دروس تئوری مهارتی اعلام می نمایم .

اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران در نامه ای رسمی به این دبیر چنین اعلام کرد : ( 2)
« احتراما بازگشت به نامه کتبی آقای علی پورسلیمان دبیر محترم هنرستان به شماره 1699 – 2 / 4 / 1399 در خصوص برگزاری آزمون درس زبان انگلیسی 2 از دانش آموزان پایه به شیوه حضوری در آموزشگاه به اطلاع می رساند :
با توجه به شیوع موج دوم کرونا و اجتناب از تجمع و... جهت حفظ جان و سلامتی دانش آموزان عزیز و به استناد بند 16 شیوه نامه برگزاری امتحانات نوبت دوم در خرداد ماه 1399 به شماره 139 / 140 – 23 / 2 / 1399 وزارت متبوع با موضوعیت بازگشایی مدارس و ارزشیابی تراکمی که به پیوست نامه فوق می باشد برگزاری هر گونه ارزشیابی و آزمون از یکایک دانش آموزان به صورت حضوری ممنوع و وجاهت قانونی ندارد لذا مسئولیت هر گونه پیشامد و... ناشی از عدم تمکین در خصوص رعایت دستور العمل به عهده دبیر مربوطه خواهد بود . آیا سلب مسئولیت قانونی از یک معلم و تقویض آن به معلم دیگر بدون آن که دبیر مربوطه از انجام وظایف قانونی استنکاف ورزد ؛ " قانونی " است ؟
علی اکبر محسنی نسب
مدیر آموزش و پرورش منطقه 9 تهران
پس از این نامه رسمی اداره آموزش و پرورش ، پورسلیمان طی نامه ای به آن پاسخ داد .
در این نامه چنین آمده است :
به نام خدا
مدیر محترم هنرستان شهید باهنر منطقه 9 تهران
جناب آقای جلال مولودی
شماره : 134 / 9 / ص م
تاریخ : 16 / 4 / 1399
با سلام
احتراما عطف به نامه ی شماره 126 / 52594 / 9 به تاریخ 11 / 4 / 1399 اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران ذکر نکاتی چند ضروری است :
1-اینجانب در پاسخ به نامه ی جنابعالی به شماره 1699 به تاریخ 2 / 4 / 99 مستندات قانونی در مورد تصمیم خود را اعلام کردم و تصریح کردم که هیچ گونه مستند قانونی برای برگزاری امتحان به صورت " غیرحضوری " وجود ندارد .
زمانی که وزارت آموزش و پرورش به صورت شفاف و مکتوب عضویت دانش آموزان ، معلمان و مدیران مدارس در شبکه شاد را اختیاری و غیراجباری اعلام کرده است چگونه می توان معلمان را مجبور کرد امتحان را در آن محیط برگزار کنند ؟

2- اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران ضمن اشاره به بخشنامه های وزارتی گفته است که برگزاری هر گونه ارزشیابی و آزمون از یکایک دانش آموزان به صورت حضوری ممنوع و وجاهت قانونی ندارد. درپایان نیز تهدید کرده است که مسئولیت هر گونه پیشامد و... ناشی از عدم تمکین در خصوص رعایت دستور العمل به عهده دبیر مربوطه خواهد بود .
باید عرض کنم که در نشست رسانه ای با خانم زهرا مظفر مدیر کل محترم ارزیابی عملکرد و پاسخ گویی به شکایات وزارت آموزش و پرورش به تاریخ دوشنبه 2 / 4 / 99 سووال کردم که مبنای قانونی و مستندات حقوقی وزارت آموزش و پرورش برای برگزاری غیرحضوری امتحانات چیست ؟
ماده 4 از قانون تشکیل شورای عالی آموزش و پرورش به صراحت می گوید :
" هیچ یک از مقررات آموزشی و پرورشی کشور که با وظایف شورای عالی آموزش و پرورش مربوط است ، قبل از تصویب در شورا رسمیت نخواهد یافت .
ماده 5 از همین قانون می گوید :
" مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش در حدود اختیارات قانونی شورا برای موسسات ذی ربط لازم الاجراست . این مصوبات پس از تایید رئیس شورا ، توسط دبیر کل به موسسات مربوط ، ابلاغ خواهد شد . "
بند 8 از ماده 6 این قانون به " تصویب آیین نامه ها و مقررات امتحانات مدارس " اختصاص دارد . " مطابق مصوبه معاونت فرهنگی و امور محتوا در موضوع سیاست های حاکم بر بهره گیری از فضای مجازی ؛ بخش " معلم " ؛ بند 201 ، معلم دارای آزادی عمل است و به هیچ عنوان نباید جایگاه وی در فرآیند تعلیم و تربیت تضعیف گردد . "
بند 8 از اختیارات شورای مدرسه تصریح می کند :
8- بحث و اتخاذ تصميم در مورد چگونگي برگزاري امتحانات با رعايت مقررات و دستورالعمل هاي مربوط.
مبنای قانونی این تفاوت گذاری و درجه بندی چیست ؟
ایشان در پاسخ گفت :
" این که شما می فرمایید قوانین نداشتیم و زیرساخت ها فراهم نبود حرف شما کاملا متین و درست اشاره می کنید و الآن جزء دستور کار آموزش و پرورش برای سال جاری این است که مصوبات اصلاحی را از شورای عالی آموزش و پرورش در راستای آموزش مجازی هم شرح وظیفه معلمان ، هم شرح وظیفه دانش آموزان مدیر مدرسه و تمامی بخشنامه ها و دستورالعمل های از جمله آیین نامه اجرایی مدارس و مصوبات شورای عالی که تا الآن اشاره ای به آموزش فضای مجازی نداشت این بسته را فراهم کنند و بقیه مصوبات را برای سال آینده اخذ کنند . "
در واقع ایشان به عنوان یک مقام بالاتر سخنان بنده را تماما تایید می کند اما چگونه است که که مدیریت یک منطقه آموزشی حکم صادر کرده و ضمن تهدید غیرقانونی یک معلم و نقض اصل " مدرسه محوری " که به کرات در " سند تحول بنیادین " مورد تاکید قرار گرفته است ؛ سخنان و حرکت مرا " غیرقانونی " معرفی می کند ؟
مگر می شود در یک مدرسه دانش آموزان دروس تئوری و نیز دروسی مانند حسابداری و... به صورت " حضوری " امتحان دهند اما در مورد سایر دروس وضعیت دیگری باشد ؟
مستند قانونی این تقاوت گذاری ها و درجه بندی های چیست و آیا می توان این گونه حرف ها را منطقی دانست ؟
به نظر می رسد مسئولان محترم در این زمینه قصد همکاری و مساعدت ندارند و می خواهند تفسیرهای خود را به صورت یک طرفه و خلاف " حق آموزش " برای دانش آموزان به معلم که محوری ترین ضلع آموزش است تحمیل کنند .
اینجانب در جهت همکاری دو پیشنهاد ارائه می کنم :
1- پیشنهاد نخست آن است که درس زبان انگلیسی مانند سایر دروس با رعایت پروتکل های بهداشتی و نظارت دقیق و کامل در سالن ورزشی مدرسه که محیطی بزرگ است برگزار گردد .
2- در صورتی که اداره آموزش و پرورش بر مواضع خود اصرار می ورزد نمرات پایانی ترم اول برای نوبت دوم محاسبه گردد و نمرات مستمر توسط اینجانب و بر اساس آخرین عملکرد دانش آموز محاسبه گردد .
با سپاس
علی پورسلیمان
دبیر هنرستان شهید باهنر "
***
در آخرین اقدام ، شورای مدرسه با برگزاری جلسه چنین مصوب کرد : ( 3)
احتراما به استحضار می رساند با توجه به بخشنامه های آموزش و پرورش مبنی بر برگزاری امتحان به صورت غیرحضوری و عدم برگزاری امتحان غیرحضوری توسط آقای علی پورسلیمان و این که نامبرده به استناد نامه های هنرستان و جواب ایشان به اداره به شماره های 1698 - 31/ 3 / 99 و 1700 – 2 / 4 / 99 مبنی بر عدم برگزاری امتحان غیرحضوری ؛ لذا پس از بحث و بررسی مقرر گردید امتحان توسط دبیر دیگری برگزار شود .
مراتب جهت کسب تکلیف به اداره آموزش و پرورش ارجاع می شود ."
پورسلیمان در پاسخ به این مصوبه ذیل امضا چنین نوشت :
« اینجانب علی پورسلیمان بر اساس مستندات قانونی و بخشنامه های وزارتی پاسخ داده و این گونه دستورات و اقدامات مورد تایید بنده نیست و نسبت به این تصمیم ها اعتراض دارم و قطعا از طریق رسانه " پی گیری خواهم کرد . »
اکنون این پرسش مطرح است که واقعا جایگاه مدرسه محوری و توجه به نقش بنیادین معلم کجاست ؟
* اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران در جهت اجرای منویات خود به بند 16 شیوه نامه برگزاری امتحانات نوبت دوم در خرداد ماه 1399 به شماره 139 / 140 – 23 / 2 / 1399 وزارت آموزش و * پرورش استناد کرده است و این در حالی است که در آن شیوه نامه یکی از راهکارها این بوده و در هر حال تشخیص نهایی و ارزیاب معلم مربوطه است .
آیا سلب مسئولیت قانونی از یک معلم و تقویض آن به معلم دیگر بدون آن که دبیر مربوطه از انجام وظایف قانونی استنکاف ورزد ؛ " قانونی " است ؟
آیا مطابق آن چه در مصوبه شورای مدرسه آمده است ؛ این شورا اختیار قانونی برای چنین امری را دارد و به تبع آن اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران و مرجع بالاتر جایگاه قانونی برای تایید آن را عهده دار می باشد ؟
( 1 )
( 2 )
( 3 )
پایان گزارش/
گروه گزارش/

شنبه 21 تیر با حضور رئیس سازمان برنامه و بودجه در اولین برنامه گفت و گو برمدار تحول و بهبود یادگیری، اعضای شورای معاونان وزارت آموزش و پرورش به تشریح و تبیین برنامههای آموزش و پرورش پرداختند.
در این نشست از رسانه ها دعوتی به عمل نیامده بود .
علی الهیار ترکمن، معاون برنامهریزی و توسعه منابع در این نشست می گوید:
« حجم و گستردگی آموزش و پرورش آن را به یک ابر سیستم تبدیل کرده است لذا اصل کفایت، اصل مهمی برای برنامهریزیها در آموزش و پرورش است و اگر آگاهی به درصد ورودی منابع داشته باشیم میتوانیم برنامهریزی بهتری داشته باشیم لذا از سازمان برنامه و بودجه میخواهیم تا این ورودیها را برای ما مشخص کند.
وی با اشاره به مسائلی که توسط معاونان برنامهریزی استانها مطرح شد، گفت: هزینههای پرسنلی در آموزش و پرورش بر سایر هزینهها سایه انداخته است و در استانها تقریباً تمامی منابع صرف هزینههای پرسنلی میشود لذا توجه به هزینههای کیفیت بخشی مهم است.
معاون برنامهریزی و توسعه منابع با اشاره به پرداخت اوراق صکوک 4 هزار میلیارد تومانی اردوگاه شهید باهنر گفت: پرداخت اقساط اوراق صکوک اردوگاه شهید باهنر از حساسیت بالایی در آموزش و پرورش مطرح است و همه اقساط آن تاکنون پرداخت شده است و آخرین قسط آن در سال ۹۹پرداخت میشود و این اردوگاه آزاد میشود . »
معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش در حالی از رئیس سازمان برنامه و بودجه می خواهد " ورودی ها " را مشخص کند که فرضا این سازمان در موضوع پرداخت پاداش بازنشستگان مسیر را مشخص کرده است .

« به منظور پرداخت به موقع پاداش پایان خدمت بازنشستگان شریف و خدوم دستگاههای اجرایی و با استناد به بند (ب) تبصره (12) ماده واحده قانون بودجه سال 1398 و آییننامه اجرایی بند مذکور با شماره 36161/ت56627هـ مورخ 29/03/1398، مقتضی است تمهیدات لازم برای فروش اموال و داراییهای غیرمنقول مازاد در اختیار آن دستگاه، مطابق قوانین و مقررات مربوطه انجام و پرداخت پاداش مذکور از این محل مورد اقدام قرار گیرد.»
حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش درباره پرداخت پاداش پایان خدمت فرهنگیان که سال ۹۸ بازنشسته شدهاند نیز با بیان اینکه تاریخ دقیق این پرداختی مشخص نیست گفت: ما برای بازپرداخت این مبلغ طبق قانون باید اموالی را بفروشیم و پاداش را بدهیم که فرایند طولانی است و پیگیر آن هستیم. سال گذشته متعهد بودیم تا قبل مهرماه آن را پرداخت کنیم که انجام شد. امسال هم تلاش میکنیم ولی دقیق نمیتوانم زمانش را بگویم. ضمن اینکه ما واحدهای آموزشی داریم که بتوانیم آنها را بفروشیم اما در عین حال فضای زیادی برای هزینه کردن این مبلغ هم داریم. ۱۸ درصد مدارس ما نیازمند نوسازی و ۱۲ درصد نیازمند تخریب و ساخت هستند.
فضای آموزش هنوز هم قابل قبول نیست و طبق سند تحول بنیادین باید به ازای هر دانش آموز ۸ متر و ۳۰ سانتی متر فضای آموزشی باشد که در حال حاضر ۵ متر و سی سانتی متر است و در ۱۰ استان حتی زیر این مقدار فضای آموزشی داریم." ( این جا )
علی الهیار ترکمن در نشست معاون اول رئیس جمهور با شورای معاونان وزارت آموزش و پرورش که چهارشنبه 31 اردیبهشت برگزار گردید چنین می گوید : ( این جا )

« سال ۹۸، ۴۸ هزار بازنشسته داریم و ۵۴۰۰ میلیارد تومان پاداش پایان خدمت آنهاست، سازمان برنامه و بودجه میگوید اموال خود را بفروشید و تنها اموال آموزش و پرورش مدارس و اردوگاهها است و اگر بخواهیم به این سمت برویم باید ۳۲ درصد مدارس را بفروشیم تا بتوانیم پول پاداش بدهیم؟!
ترکمن متذکر شد: تقاضا داریم، دولت زحمت بکشد و این پول را تأمین کند. »
در همان گزارش نوشتیم :
" پرسش « صدای معلم » از آقای اللهیار ترکمن آن است که نتایج آن " کمیته اقتصادی " که ایشان هم جزء آن کار گروه بوده است به کجا رسیده است ؟
مگر معاون برنامه ریزی و توسعه منابع شعار اصلی آن کار گروه را " امانت داری فرهنگیان " تعریف نکرده بود ؟مگر ایشان تاکید نکرده بود که :" چیزی از اموال و دارایی های فرهنگیان فروخته نخواهد شد "آیا ایشان مسئولیت خود را قرار است به گردن دیگران بیندازد ؟ صرف و صلاح آموزش و پرورش و معلمان در چیست ؟
در کجای دنیا برای تامین مطالبات معلمان ، اموال و سرمایه آموزش و پرورش را می فروشند ؟ این فرمول ها را چه کسی و از کجا آورده اند ؟
این همه تناقض گویی و تعارض در مواضع ناشی از چیست و چه کسی باید در مورد این رفتارها به جامعه و ذی نفعان آموزش پاسخ گو باشد ؟ "
پرسش این رسانه آن است که فلسفه این گونه رو دربایستی ها و تعریف و تعارف در نشست ها با سازمان های بالادستی آموزش و پرورش چیست ؟
فرضا مشکل اردوگاه منظریه ( شهید باهنر تهران) حل شود ؛ راه حل پایدار و علمی برای حل مشکل اقتصاد آموزش و پرورش چیست ؟
پایان گزارش/