در خبر 20:30 شامگاه 14 اسفند 98 و در لابه لای اخبار ناراحت کننده مربوط به کرونا، معاون برنامه ریزی و توسعه منابع آموزش و پرورش آقای الهیار ترکمن مدعی شد که با افزایش 50 درصدی امتیازات فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری، حقوق فرهنگیان از 5 / 1 تا 2 میلیون تومان افزایش یافته است و این افزایش از اسفندماه سال جاری اجرایی خواهد شد. این خبر در حالی از تریبون رسانه ملی پخش شد که احکام صادر شده برای فرهنگیان محترم به ویژه آن دسته از عزیزانی که رسته شغلی آنها آموزشی است افزایش بسیار ناچیزی از چند هزار تومان و در برخی موارد بسیار معدود تا حداکثر 500 هزار تومان را نشان می دهد. در چنین شرایطی که به سبب برخی وقایع، اعتماد مردم نسبت به دستگاه حاکمیت کم رنگ شده است، نشر چنین دروغ هایی از جانب یک مدیر ارشد دستگاه اجرایی، چه هدفی جز دامن زدن به افزایش بی اعتمادی مردم نسبت به مسئولین می تواند داشته باشد؟
فرهنگیان عزیز ما بارها و بارها مظلومانه بازیچه چنین گزافه گویی ها و تهمت های ناروایی از طرف مسئولین دستگاه آموزش و پرورش شده اند ؛ به عنوان نمونه آیا اجرای نظام رتبه بندی که قبل از انتخابات با بوق و کرنای رسانه ای انجام شد و پس از انتخابات به یکباره، بی سرو صدا و بدون هیچ دلیلی ملغی گردید نشانی از بی سر و سامانی و باری به هر جهت بودن تصمیمات این دستگاه نیست؟ در اعتراض گسترده به حذف رتبه بندی، مسئولین مربوطه با دستاویز قرار دادن یک دلیل واهی اذعان کردند که اشکال نگارشی در احکام اتفاق افتاده و برطرف خواهد شد. آیا اشکال نگارشی دلیل واقعی بروز این خطا بوده و یا اینکه تعمدی در حذف رتبه بندی وجود داشته و چون این تعمد آشکار شده ، اشکال نگارشی متهم اصلی داستان قلمداد شده است؟
آیا دستگاه آموزش و پرورش به راستی آنقدر بی سرو سامان است که هر مسئولی هر آنچه را که در لحظه به ذهنش می رسد رسانه ای می کند بی آنکه به پیامدهای آن واقف باشد؟ آیا در همه دستگاه های دولتی وضع بدین گونه است؟ البته که چنین نیست.
آیا در نظام جمهوری اسلامی هر مسئولی بابت هر آنچه در رسانه می گوید نباید پاسخ گو باشد؟
آیا دروغ گویی و خلف وعده، سکه رایج این مملکت شده که برخی بدون هیچ واهمه ای در رسانه جمعی به آن می پردازند بی¬آنکه کسی آنها را مورد سوال و بازخواست قرار دهد؟
در شریعت مبین اسلام و کتاب آسمانی ما به "وفای به عهد" تاکید بسیار شده است؛ "به عهد و پیمان پای بند باشید که همانا از عهد و پیمان سوال می شود." آیا مسئولی که به عهد خود وفا نمی کند نباید مواخذه شود؟ آیا در این حکومت اسلامی کسی نیست که فریاد تظلم خواهی یک میلیون فرهنگی شریف را اجابت کند و از همان مسئولی که به صراحت افزایش 5 / 1 تا 2 میلیون تومانی را به احکام معلمان نسبت داده، بخواهد که به عهد خود وفا کند و اگر توان چنین کاری را ندارد از او بپرسد که چرا چنین اکاذیبی را در رسانه جمعی به صراحت بیان کرده است؟
البته همین مقام مسئول در پی اعتراض های گسترده فرهنگیان در طی چند روز اخیر، علاوه بر تاکید مجدد بر گفته های پیشین خود، با یک چرخش استراتژیک اذعان کرده است که معلمان صبور باشند تا بتوانیم فوق العاده شغل بیشتری را برای آنها به سرانجام برسانیم! مگر فرهنگیان چاره ای جز صبر دارند؟ ولی آیا این وعده سر خرمن راهی برای وقت کشی و فراموشی ماجرا نیست؟
همه ما باید در پیشگاه خداوند بابت نیات و اعمالمان پاسخ گو باشیم و هر چه جایگاه یک فرد در یک دستگاه بالاتر باشد مسئولیت او نیز بالاتر خواهد بود. ما فرهنگیان شکایت از بی عدالتی و دروغ در دستگاه آموزش و پرورش را به خود این وزارتخانه ارجاع می دهیم اما به قول سعدی علیه الرحمه " از دشمنان برند شکایت به دوستان، چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟"
فرهنگیان عزیز ما توقع دارند دستگاه متبوع آنها با کارمنداش صادقانه و عادلانه برخورد نماید و مانند دیگر وزارتخانه ها مدافع حقوق آنان باشد که اگر کاری جز این در این دستگاه اتفاق بیفتد، رسالت خطیر آموزش و پرورش که همانا تربیت و آموزش بیش از 13 میلیون دانش آموز در این مملکت است در لابه لای تعارضات درون دستگاهی به حاشیه رانده شده و به دست فراموشی سپرده خواهد شد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
....و در این روزها کم نیستند معلمان عاشقی که در ساعت های قرنطینه به یاد بچه های محروم ومعصوم کلاسشان گریستند و با هزینه شخصی جزوه های درسی آماده کردند تا درصورت کسب مجوزهای لازم با وسیله شخصی، در مناطق محروم دست تک تک دانش آموزان برسانند. فرهنگیانی که برای رفع نیاز و تهیه تلویزیون دانش آموزان حاشیه شهر همیشه از آبرو و داشته های خود مایه گذاشته اند. و همکارانی که از همان روزهای آغاز تعطیلی خودجوش و خود خواسته با هزینه شخصی کار را در فضای مجازی شروع کردند..."
این فرازی از یک یادداشت احساسی - تبلیغاتی برای واداشتن معلمان به ایثار و از خودگذشتگی است.
در میان صاحبان همه مشاغل از جمله پزشکان ، پرستاران ، پلیس ،آتش نشانان افراد استثنایی ، از خودگذشته و فداکار وجود دارد. پزشکانی هستند که در مناطق محروم مجانی بیماران را درمان می کنند. پلیس هایی که بدون سلاح جانیان را دستگیر می کنند. آتش نشان هایی که بدون تجهیزات به قلب آتش می زنند. در میان معلمان هم چنین استثناهایی وجود دارند. اما در هیچ شغلی عاشقی ، فداکاری و انجام کارهای خارق العاده، قاعده کار نیست. شاید تعداد اینها از یک درصد شاغلین کمتر باشد. چرا هر وقت بحث به فداکاری و عشق و از خودگذشتگی می رسد همه توجهات متوجه معلمان می شود. اما هر وقت بحث افزایش 50 درصدی حقوق است معلمان فراموش می شوند؟
در جوامع مدرن اصل بر تقسیم کار بر اساس تخصص، سازماندهی، برنامه ریزی و تجهیز امکانات و انجام وظیفه طبق پروتکل های سازمانی است.
اکثریت نزدیک به اتفاق افراد هر جامعه ای، در همه مشاغل، انسان های عادی و متوسط هستند. آدم های معمولی و متوسط در کار و زندگی دنبال نفع بیشتر و ضرر کمتر هستند. تنها قاعده اخلاقی این است که افراد از کارشان ندزدند ، تقلب نکنند و به دیگران ضرر نزنند. هرجا صحبت از قهرمانی است یک جای مدیریت و برنامه ریزی می لنگد. ارتشی که فرماندهان و سربازان آن وظایف عادی خود را انجام نمی دهند نیاز به آرش کمانگیر و رستم دستان دارد. در عالم واقع حماسه بسیار نادر است. داستان حسین فهمیده را از زبان مرحوم حمید هوشنگی روزنامه نگار دوران جنگ جست و جو کنید تا بدانید به شهادت یک نوجوان، چه پروبالی دادند.
اگر کار تدریس آنلاین به قهرمانی و فداکاری معلمان واگذار شود اولا درصد بسیارکمی حاضرند با هزینه شخصی از آن نوع فداکاری هایی که دربند اول این نوشته آمد، دست بزنند. ثانیا میدان برای تقلب و خودنمایی باز می شود و فرصت طلبان میدان را از دست فداکاران خارج می کنند.
حالا فرض کنیم معلمان عاشق و فداکار درصد کوچکی از دانش آموزان را پوشش دهند، تکلیف بقیه دانش آموزان چه می شود؟ قبلا در دهه 60 داستان معلم عاشق و متعهد و مکتبی را تجربه کردیم و البته تجربه موفقی نبود. آنهایی که معلم را به مقام فرشتگان می رسانند می خواهند ضعفها و کمبودها را مخصوصا در حوزه معیشتی معلمان بپوشانند و معلمان را بدهکار و شرمنده کنند.
گوشی تلفن و محتویات آن ابزاری شخصی است و اغلب اولیا نمی خواهند که گوشی خود را در اختیار فرزند دانش آموزشان قرار دهند. اغلب معلمان و اولیا هم تمایل ندارند نرم افزارهایی که ممکن است اطلاعات گوشی آنها را به سرقت ببرد روی موبایل خود نصب کنند. عده ای از اولیا هم گوشی و اینترنت ندارند. این فقط حرف منتقدان نیست، حتی سخنگوی کمیته آموزشی مجلس حرف های مشابهی زده است.
من از فداکاری همکارانی که با امکانات شخصی خود مشغول آموزش آانلاین هستند قدردانی می کنم. اما آموزش آنلاین 14 میلیون دانش آموز را نمی شود صرفا بر اساس عاشقی و فداکاری افراد از خودگذشته پیش برد. این منجر به سقوط آموزش و پرورش می شود. من نگرانم که این همه تاکید بر فداکاری و از خودگذشتگی همکاران، ترفندی اداری برای منحرف کردن تقاضای اصولی همکاران از وزارتخانه برای تهیه امکانات و لوازم ضروری آموزش آنلاین باشد.
اگر قرار است در شرایط بحرانی کارها را بر اساس عشق و ایمان و فداکاری معلمان پیش ببریم ، پس نقش برنامه ریزی و پشتیبانی ستاد وزارتخانه و ادارات کل چه می شود؟
من تعجب می کنم دوستانی که مرتبا بر عاشقی و از خودگذشتگی معلمان تکیه می کنند چرا هیچ انتقادی به انفعال و سردرگمی وزارتخانه و ادارات کل نمی کنند؟ چرا هر وقت بحث به فداکاری و عشق و از خودگذشتگی می رسد همه توجهات متوجه معلمان می شود. اما هر وقت بحث افزایش 50 درصدی حقوق است معلمان فراموش می شوند؟
حداقل انتظار این است که دوستان عزیزی که از معلمان طلب ایثار و عشق و فداکاری می کنند کمی تا قسمتی هم به مسئولیت وزیر و مدیران ارشد و میانی آموزش و پرورش که از مواهب چندیرابری برخوردارند بپردازند.
معلمان از مدیران و مسئولان وزارتخانه انتظار عاشقی و فداکاری و ایثار ندارند. انتظار این است که در قضیه کرونا و آموزش آنلاین مسئولیت خود را بپذیرند و معلمان را به عنوان متهم ردیف اول معرفی نکنند.
گروه خبرنگاران حوزه آموزش و پرورش
سال تحصیلی ۹۹-۹۸ با فراز و فرودهایی منحصر به فرد به انجام زودهنگام خود رسیده است که می تواند در صورت اتخاذ تصمیمات یکسو نگرانه متمرکز در حوزه ستادی ، فارغ از بارش فکری کارشناسان در حوزه های استانی و مناطق ، سال تحصیلی جاری را به دراماتیک ترین سال ۴ دهه اخیر تبدیل کند . اما نگارنده سطور بر خود فرض می داند به فرادستان حوزه ستادی در راستای اجابت به درخواست پیشین وزیر در خصوص ارائه پیشنهادات راهگشا در برون رفت منطقی از چالش پیش روی موارد ذیل ارائه گردد . حال چه در نظر آید و چه مقبول افتد؟
در سال تحصیلی جاری ، حوادث متعددی اعم از سیل و زلزله تا آلودگی هوای کلان شهرها و در نهایت ویروس مرگبار جهان گستر کرونا دست به دست هم داد تا در کنار نبود سامانه مدیریت یاگیری lms که در حوزه آموزش عالی از سال ۱۳۸۰ به تدریج تا به امروز نهادینه شده است، علی رغم همه تلاش های خالصانه کارکنان آموزشی مدارس ، به ویژه در یک ماه اخیر ، حق مطالب درسی ادا نشود و حوزه ستادی را که غالبا تصمیمات یک سویه داشته ، در باب چگونگی اعلام پایان سال تحصیلی جاری با چالش جدی مواجه سازد.
لذا برای برون رفت منطقی و کم هزینه تر از حیث آسیب به سرمایه های اجتماعی و بهداشت روانی گروه هدف ، که محمدمهدی زاهدی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای نیز در دیدار اخیر وزیر با کمیسیون بران صحه گذارند، پیشنهاداتی به اجمال مطرح می گرد؛ با عنایت به فراهم نبودن بسترهای لازم ، کماکان پیام رسانهای تلگرام و واتساپ حلقه ارتباط مجازی مربی و متربیان باشد و اجازه داده شود چند درصد پایانی از مطالب هم به صلاحدید معلمان مدارس با نظارت مناطق حل و فصل گردد.
در خصوص ارزشیابی پایانی به اعتقاد کارشناسان برون ستادی ۲ راهکار متصور است :
۱. در دوره ابتدایی نتیجه ارزشیابی توصیفی ترم اول با نگاهی مثبت همراه با تسامح در کارنامه ترم دوم منظور گردد .
در دوره متوسطه تا پایه یازدهم نمره ترم اول به منظور برقراری عدالت نسبی ، تا سقف ۳ نمره یا بیشتر به صلاحدید معلم مربوطه ، درکارنامه ترم دوم لحاظ گردد.
پایه دوازدهم ؛ یا با همین شیوه ، بدون برگزاری هر نوع آزمون هماهنگ حضوری یا آنلاین عمل گردد یا در صورت اصرار بر آزمون حضوری، ضمن بررسی کامل جوانب با مشورت کارشناسان حوزه سلامت و امکان اجرای پروتکل احتمالی وزارت بهداشت ، توافق گردد سرفصل های صرفا با اولویت یک ۱۵ نمره و ۵ نمره از سرفصل های اولویت ۲ تعیین و ابلاغ گردد. اولویت ۳ صرفا برای مطالعه بدون طرح در آزمون ...
پیشنهاد دوم؛
تقسیم سرفصل های هرکتاب به ۳ اولویت و صرفا آزمون از اولویت ۱ و ۲.
آزمون انلاین با توجه به فراهم نبودن زیر ساختها باید از دستور کار خارج گردد چراکه در صورت اصرار مجدد ، در مرحله قطعا با مشکل مواجه و ناچار به صرقف نظر خواهیم شد.
پیشنهاد می شود در این مقطع از اصرار بر هر طرح شتاب زده و بدون پشتوانه کارشناسی و بستر لازم اجرایی همچون شبکه شاد صرف نظر و عملیاتی ساختن هر طرح زمان بر نیازمند پیش نیازهایی از پیش تمهید شده بعد از رفع همه موانع و چالش ها ، به سال های آتی موکول گردد .
در باب برگزاری کنکور نیز تا پایان فروردین تاریخ برگزاری آن اعلام گردد که به نظر با توجه به امکان سیر نزولی شیوع کرونا ویروس تا مرداد ماه ، با اجرایی ساختن شرایط برگزاری در فضاهایی منطبق با پروتکل وزارت بهداشت برگزار گردد.
پیشنهاد می شود در خصوص سرفصل های درسی پایه دوازدهم در کنکور نیز منطبق با سرفصلهای درجه ۱ و ۲ آزمون به عمل آید و سرفصلهای درجه ۳ از دستور کار خارج گردد.
با عنایت به فراهم نبودن بسترهای لازم ، کماکان پیام رسانهای تلگرام و واتساپ حلقه ارتباط مجازی مربی و متربیان باشد و اجازه داده شود چند درصد پایانی از مطالب هم به صلاحدید معلمان مدارس با نظارت مناطق حل و فصل گردد.
ماده ۳۶ بندخ منشور حقوق شهروندی ، ابلاغی دولت تدبیر و امید، احترام به حریم خصوصی افراد را به رسمیت شناخته است و ابلاغ هر بخشنامه ای مغایربا آن در این برهه ، صرفا به تضعیف نهاد آموزش و پرورش در نزد مخاطبان خود و چالشهای بی مورد خواهد انجامید که اخیرا سخنگوی کمیسیون آموزش مجلس نیز مسئولان ستادی را از اصرار بر چنین تصمیماتی بر حذر داشتند.
لذا با بررسی جمیع جوانب به نظر منطقی ترین و کم هزینه ترین راهکارها ، راهکار شماره یک می باشد ...
در خصوص فضای مدارس در مهر ماه ؛ جا دارد حوزه ستادی با شیوه بارش فکری به دور از تصمیمات خلق الساعه یا فاقد پشتیبانی کارشناسی لازم و تمهید بستر های لازم در مقام اجرا ، خود را از نظرات مشورتی مدیران کل و روسای مناطق، به عنوان مشاوران امین ، حاذق و کارشناس در این حوزه محروم نکنند.
با توجه به نگاه بسیاری از کارشناسان حوزه سلامت مبنی بر احتمال ادامه روند فرسایشی بیماری کرونا در سال آتی حتی به صورت خفیف تر و محکوم به شکست بودن طرح ایمنی جمعی "Herd Immunity " به نظر می رسد باید بازبینی دقیق تری در سطح کمیته فضای مناطق به عمل آید تا حتی الامکان جهت کیفیت بخشی بیشتر به فرآیند یادگیری از یک سو و ادامه روند "فاصله گذاری" distancing به منظور حفظ سلامت ارکان مدرسه ( مربیان و متربیان)، فضاهای با تراکم پایین به ویژه در دوره متوسطه دوم نظری و فحک به فضاهای متراکم متوسطه اول و به ویژه ابتدایی اختصاص یابد .
* در خصوص شیوه آموزش نیز لازم است به تدریج با توجه به تاکید برنامه ششم توسعه بر نقش وزارت ارتباطات در تامین زیر ساخت های استفاده از فناوری های نو در امر آموزش ، به صورت جدی مطالبه تجهیز مدارس ، معلمان و دانش آموزان به تجهیزات تدریس مجازی از طرف اداره کل شهر تهران در دستور کار قرار گیرد تا بر اساس اولویت ها ، از مدارس عادی تا برخوردار طی برنامه زمان بدی شده ۲ ساله ، همه مدارس شهر تهران به طور کامل به عنوان اولین استان برخوردار از زیر ساخت lms (سامانه مدیریت یادگیری) آماده بهره برداری شود و طی ۲ سال آتی نیز تلاش شود متد اصلی آموزش در مدارس تهران به سمت کلاس معکوس Flipped Classroom که شکل جدیدی از کلاسهای درسی حضوری است ، به عنوان پیش نیاز آموزش مکمل مجازی ، سوق یابد .
چالش های تامین معلم سال ۹۹؛
با عنایت به اینکه میانگین افزایش ۷۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومان حقوق سال ۹۸، نتوانست رضایت مورد انتظار جامعه ۷۲۰۰۰۰ نفری کارکنان آموزشی مدارس را محقق کند اما با این وجود حساب کردن روی درخواست استمرار به خدمت ۳۰ درصد از نیروهای در شرف بازنشستگی در مهر ۹۹، به امید بهره مندی از فوق العاده ویژه وعده داده شده ، قدری خوش بینانه بوده و نباید روی آن حسابی باز کرد . بازنشستگی حد اقل ۴۵۰۰۰ معلم متخصص تا مهر ۹۹ عدد اعلامی مدیر کل تشکیلات اداری در بهمن ۹۸ بوده که نباید برخلاف سال ۹۸ که از ۴۵۰۰۰نفر ۱۱۰۰۰ نفر درخواست استمرار دادند ( ۲۴٪) روی استمرار بیش از ۵٪ ایشان در سال ۹۹ حساب باز کرد . به این عدد بازنشستگی های پیش از موعد را نیز که در مجموع اگر در هر منطقه ۵ نفر در نظر گرفته و در عدد ۷۵۰ منطقه کشور ضرب شود ، عددی معادل ۳۷۵۰ معلم به جمع بازنشستگان افزوده خواهد شد.
با توجه به استقبال ۵۰ هزار نفری معلمان شاغل با اکثریت در جنس رشته های مرد دوره های متوسطه و فحک ، که بالغ بر ۳۰۰هزار ساعت( ۱۲۵۰۰ نفر) در سال ۹۸ از طرح ۶ ساعت غیر موظف اختیاری ، علاوه بر ۱۵ ساعت غیر موظف معمول و افزایش ۱۷.۵ درصدی حقوق تحت عنوان فوق العاده ویژه ، رشد ۱۰ تا ۲۰ درصدی استقبال مشارکت در این طرح دور از ذهن نخواهد بود.( تامین حدود ۳۶۰ هزار ساعت ۱۵۰۰۰نفر)
در این بین کلان شهر تهران با نگاهی ویژه باید به تامین معلم سال ۹۹ بیاندیشند که به گفته فولادوند مدیر کل شهر تهران بالغ بر ۵۰۰۰ معلم بازنشسته خواهد داشت که مهمترین راه کار تامین ان همان جذب حق التدریس از نیروهای شاغل در غالب حق التدریس و طرح ۶ ساعت غیرموظف اختیاری و حق التدریس بازنشستگان تا سقف ۱۴ ساعت می باشد.
اما در شهر تهران کمبود معلم در جنس رشته های خانم ( متوسطه اول ، دوم و فحک) آسیبی جدی است که می طلبد سهم بیشتری از خروجی های دانشگاه فرهنگیان و ماده ۲۸ در سال ۹۹ را به خود تخصیص دهد . در این راستا می بایست تمهیداتی اندیشیده شود تا علاوه بر جذب ظرفیت معلمان ورودی به کلان شهر تهران و ظرفیت های فوق الذکر ، توزیع متوازن متناسب با کمبودهای احصا شده در جنس رشته های خانم تا حد امکان رعایت گردد در غیر این صورت مجدد شاهد مازاد نیرو در برخی جنس رشته ها در مناطق شمالی شهر تهران خواهیم بود که اگر امکان کاستن از آن نباشد امکان نیافزودن بر ان فراهم می باشد که یکی از اقدامات سنجیده شهر تهران مقاومت در برابر تبدیل نیروی مامور در مدارس غیر دولتی از مدیر به معاون در سامانه متن بوده که جا دارد ضمن تایید این اقدام شایسته بر استمرار مجدانه آن تاکید کرد.
اما یکی از راه کارهای ارائه شده در سال آتی اجرای طرح حذف معاونت فناوری از سطح مدارس متوسطه است ، که پیشنهاد می شود ضمن رعایت عدم صدور ابلاغ جدید معاون فناوری در سال ۹۹ ، حذف ابلاغ معاونین فناوری سالهای قبل در صورت کمبود در جنس رشته ها در هر منطقه صورت پذیرد.
در هر صورت پروژه مهر ۹۹ چون وام دار سال تحصیلی پرطمطراق ۹۸ می باشد ، دشواری ها و ظرافت های خاص خود در مرحله سیاستگذاری را چه در سطح ستادی چه استانی و منطقه ای می طلبد که جا دارد حوزه ستادی با شیوه بارش فکری به دور از تصمیمات خلق الساعه یا فاقد پشتیبانی کارشناسی لازم و تمهید بستر های لازم در مقام اجرا ، خود را از نظرات مشورتی مدیران کل و روسای مناطق، به عنوان مشاوران امین ، حاذق و کارشناس در این حوزه محروم نکنند تا با خرد جمعی ، همدلانه سال تحصیلی جدید ، علی رغم همه تهدیدهای پیش رو به فرصتی برای ساماندهی سخت افزاری و نرم افزای بهینه تر در حوزه آموزش رسمی کشور تبدیل و به نقطه عطف تحول مصرح در همه اسناد بالادستی اعم از سند چشم انداز ۲۰ ساله ، سیاست های ابلاغی مقام رهبری ، برنامه ششم توسعه و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش بدل گردد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش و پرورش کلید موفقیت چهار عنصر نوگرایی یعنی ، علم و تکنولوژی ،کشاورزی و دفاع و صنعت است . امروز کلیه ی صاحب نظران تعلیم و تربیت روی این مقوله برنامه ریزی دقیق و اصولی دارند که حقیقتا به زعم خیلی از علمای تعلیم و تربیت راهگشا و کارگشا بوده است .
صاحب نظرانی که نظریه پردازی آنها گوش فلک را کر می کند به درون مدارس بیایند و با رصد کلیه ی سازوکارهای آموزش و پرورش و مدرسه و کلاس و مدرسه و مدیر و دانش آموز و اولیا ، کارکرد و نقش آفرینی آنها را لمس نمایند و ضروریات و مقتضیات آنها را مبتنی بر فرایند یاددهی و یادگیری توام با شاخص ها و انتظارات رصد نمایند .
در واقع از ژست های استادی و نظریه پردازی خارج شوند و به دل مدرسه ها ورود پیدا کنند ؛ آن هنگام شاید بتوان امیدی به رفع چالش ها و مشکلات آموزش و پرورش داشت.
متاسفانه در نظام آموزشی ما نوعی تفکر اتوریته آسیبی بر پیکره ی تعلیم و تربیت پهن پیکر وارد نموده است که در واقع در عرصه تفکر ، منطق اجتهاد محور را به منطق تقلید محور مبدل نموده است .
برای رفع این مشکل اسناد بالادستی مهمترین سند و نسخه ی فرا روی علمای تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش بوده و به قول مقام معظم رهبری :
" سند یک تحول است ،و ریل گذاری که می توان آموزش و پرورش را به سرمنزل مقصود برساند و باید کاری کرد که از مرحله فقط ابلاغ نباشد ، باید محقق گردد . "
در واقع سیستم آموزش و پرورش باید از سیستم پروکروستسی خارج گردد و دانش آموزان را با توجه به سند تحول بنیادین چند ساحتی تربیت کرد . این مهم در برخی کشورها همچون ژاپن و سوئد و... در موضوع آموزش های اوقات فراغت و فوق برنامه تحت عنوان فعالیت های خاص و آزاد نام برده شده که جزء برنامه ی درسی دانش آموزان تلقی شده است.
یکی از رسالت های اساسی در نظام آموزش و پرورش دنیا پرورش قدرت تفکر دانش آموز و ارتقای انگیزه و بینش دانش آموزان برای یک زندگی سالم و سازنده است .
امروزه تربیت دانش آموزان مبتنی بر استعداد آنها و مهارت آموزی آنها در راستای آینده ی آنها ، نکته ی مغفول مانده در آموزش و پرورش و عدم توجه به مهارت آموزی و تربیت چند ساحتی آنها است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر آمد ( این جا ) ؛ نشست پیش همایش « اصلاحات آموزشی و چالش های آن در ایران : تبیین فلسفی دیدگاه ها و تلاش ها » با حضور دکتر علیرضا صادق زاده ، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و نایب رئیس انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ایران ؛ دکتر سیدنقی موسوی ، عضوهیئت علمی دانشگاه فرهنگیان ؛ دکتر شهین ایروانی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و دبیر علمی همایش اصلاحات آموزشی و چالش های آن در ایران: تبیین فلسفی دیدگاهها و چالش ها در پردیس نسیبه تهران و شرکت برخی از اساتید و دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان در پردیس نسیبه تهران برگزار گردید .
در این نشست علمی اساتید دیدگاه های خود را مطرح کردند و در پایان پرسش و پاسخ انجام شد .
« صدای معلم » در این بخش پرسش و پاسخ خود با اساتید مدعو را منتشر می کند .
صدای معلم:
آقای صادق زاده شما بفرمایید تعریف شما از اصلاحات آموزشی چیست؟ ( معادل Educational Reform )
شما گفتید رویکرد غالب در برنامه درسی تربیت معلم Knowledge بوده نه Competency.
این قلب ماهیت و یا تغییر هویت چگونه اتفاق افتاده در خلاء بوده یا بر اساس یک سری پیش فرض ها و تفکراتی که در آن هیات یا کمیته بودید صورت گرفته است تصادفی که نبوده است ؟
شما در گفته هایتان اشاره کردید به تفکیک تربیت از آموزش به عنوان یک چالش و به صلاحیت های چهارگانه معلمی هم اشاره کردید.
ساختار رسمی آموزش و پرورش در حال حاضر به تفکیک تربیت از آموزش اشاره و تاکید دارد.
اصلاحات آموزشی که با رویکرد تلفیق آموزش و پرورش در زمان وزارت " مرتضی حاجی " روی داد و با مقاومت و مخالفت طیف موسوم به " اصول گرایان " و نیز " حامیان آموزش ایدئولوژیک " رو به رو شد و البته ناکام ماند .
به نظر شما آیا این ساختار با این صلاحیت های چهارگانه تطابق دارد و آیا این تعارض و تضاد را چگونه می توان حل کرد؟
پرسش از آقای موسوی:
تعریف شما از اصلاح با رویکرد اجتماعی چه نسبتی با آموزش ایدئولوژیک دارد؟
در آموزش و پرورش ایدئولوژیک اصلاحات را باید از کجا شروع کرد؟
پرسش از خانم ایروانی:
من از صحبت هایتان این گونه متوجه شدم که به نظر می رسد شما به عنوان نماینده دانشگاه در یک محیط اکادمیک تقریبا غیر ایدئولوژیک شناختی از برنامه درسی تربیت معلم ندارید ( قرینه آن پرسشی بود که داشتید از کم و کیف برنامه درسی تربیت معلم در نشست می کردید ) . شما که اصلاحات آموزشی را استارت زدید با توجه به این شناخت ناقصی که دارید از برنامه درسی تربیت معلم چقدر می توانید موفق باشید و چقدر مسئولین به حرف های شما گوش خواهند کرد؟
پاسخ ها ؛
موسوی:
فهم من این است که ایدئولوژی دست کم دو معنا دارد. یک معنا که پیش از مارکس داشته است .
"اندیشه ناظر بر عمل اجتماعی و سیاسی" و پس از مارکس به تعبیر ایشان "آگاهی کاذب" داشته آنقدر این واژه تراژدیک بوده که اول انقلاب و الان این واژه معنای متفاوت به خود گرفته است. در هر صورت باید از حضرتعالی پرسید که آموزش و پرورش ایدئولوژیک یعنی چه؟
اما به هر دو معنا بگیریم به معنای اول بگیریم اندیشه های که ناظر بر عمل اجتماعی و سیاسی است یعنی جهان بینی که می تواند سامانی به اجتماع و سیاست بدهد و باید از آن ایدئولوژیک بپرسیم که آیا این اصلاحات را به رسمیت می شناسد و تا کجا به رسمیت می شناسد البته در قالب همان اصلاحی که بنده عرض کردم . گاهی اوقات اصلاحات که ما می گوییم منظور شیر بی یال و دم و اشکمی که از آن ایدئولوژی چیزی باقی نمانده ، این دیگر اسلام نیست ، این دیگر مارکسیسم نیست . اصلاحاتی که به جان مارکسیسم بیفتد و از خود مارکسیسم چیزی باقی نماند دیگر مارکسیسم نیستو اصلاحات نرمی است که به آن انقلاب نرم گفته می شود. اگر معنای دوم منظورتان باشد آگاهی کاذب ؛ باید بپرسیم کدام ایدئولوژی، اگر مصداقی می خواهید بحث بکنیم اگر مصداقی نمی خواهید بحث بکنید ایدئولوژی به معنای آگاهی کاذب ، باید از خودش پرسید این فکری که آگاهی کاذب است یعنی آگاهی دروغین است. پمپاژ دروغ را رهبری اجتماع می کند آیا اجازه می دهد تحول و تغییر در درونش رخ بدهد یا ندهد.
صدای معلم:
منظور از آموزش و پرورش ایدئولوژیک همان گفتمان سلطه است یعنی اجازه ندهید که در حوزه تعلیم و تربیت آراء و اندیشه های دیگر مطرح شود و یا نگاه تصلبی و یک سویه را اعمال کند. ما الآن این را داریم. شما شفاف سازی کنید.
چرا به صورت دقیق منظور خود را از " اصلاحات آموزشی " بیان نمی کنید ؟ صدای معلم : اصلاحات آموزشی که با رویکرد تلفیق آموزش و پرورش در زمان وزارت " مرتضی حاجی " روی داد و با مقاومت و مخالفت طیف موسوم به " اصول گرایان " و نیز " حامیان آموزش ایدئولوژیک " رو به رو شد و البته ناکام ماند .
موسوی:
من 18 دقیقه صحبت کردم و منظورم را با صراحت و شفافیت از اصلاح و اصلاحات بیان کردم .
اگر منظورتان از آموزش و پرورش ایدئولوژیک تربیت اسلامی است به معنی آگاهی کاذب هم گاهی گفته می شود. آموزش و پرورش ما آگاهی کاذب است و چون یک اتوریته ای بر آن حاکم است آموزش و پرورش کاملا ایدئولوژیک است و توتالیتر است.
من عرض می کنم کدام آموزش و پرورش به معنای این آگاهی کاذب نیست ؟
به معنای منفی آن نیست. حتی خود به کار برنده این اصطلاح عظیم خودش هم ایدئولوژیک حرف می زند. دسته بندی در ذهنش است و دارد ایدئولوژیک صحبت می کند.
جواب حضرتعالی این است که ایدئولوژی به هر دو معنای اول مثبت و دوم منفی بگیرید باید از خودش بپرسیم که به چه میزان به استناد و تحولات درونی خودش مبنائا اجازه می دهد. اما اگر منظورتان مصداقی و تربیت اسلامی و آن چه که در جمهوری اسلامی رخ می دهد خود ما هستیم ( کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من ) باید تلاش بکنیم ، نوآوری بکنیم ، فضا را باز نگه داریم و اگر منظورتان این کاملا ایدئولوژیک است و بسته است و توضیح دادم و خود سند تحول نو به نو شدن معلم را البته در چهارچوبی که عقل تعیین می کند ، خود فلسفه تعیین می کند. مثلا فلسفه تربیت مارکسیستی مرزی دارد . شما نمی توانید از این مرز خارج بشوید و بگویید من مارکسیسم هستم نه کما این که لیبرال ترین فلسفه های تربیتی هم کاملا ایدئولوژیک اند توتالیترند و...
صادق زاده:
من به جای پاسخ دادن دوست داشتم بیشتر نظر دانشجو معلمان و نو معلمان را بشنوم و بدانم .اما سوال طرح شده است در مورد تعریف اصلاحات آموزشی .
منظور آقای موسوی از اصلاحات بیشتر اصلاحات سیاسی بود .
اصلاحات آموزشی و تربیتی را اصلاح یک حرکت هدف مند و خودجوش در درون نظام های آموزشی و تربیتی می دانم برای این که وضعیت شان از آن چه که هست را به اتکاء داشته ها و امکاناتشان به سمت بهبود حرکت کنند نه به صورت صفر و یک. به تعبیری ما باید بپذیریم که جریان اصلاحات یک جریان کن فیکون به تعبیری انقلاب از نوعی که یک چیزی بزنیم و همه چیز تغییر کند ،چنین چیزی نخواهد بود.
اصولا فرهنگ و نظام های فرهنگی و آموزشی اقتضاء این کار را ندارد. شاید در حوزه های دیگر بشود از این حرف ها زد اما در حوزه فرهنگ که محور اصلی آن انسان است ، انسان تغییرش تدریجی است. نظام هایی که با انسان سر و کار دارند همین طور است و یک بخش مهم آن برمی گردد به اختیار و انتخاب خود فرد. بنابراین اصلاحاتی که ما فکر کنیم کسی جایی را اصلاح کند آن هم به صورت کن فیکونی یا دفعی اصلا امکان پذیر نیست. ما یک زمینه سازی هایی می کنیم و حضور پیدا می کنیم و سعی می کنیم نظام آموزشی مان کیفیتش را به اتکاء تلاش خودمان و امکاناتی که داریم البته با حمایت و همراهی زمینه هایی که هست فراهم کنیم.
صدای معلم:
آقای ذوعلم رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی که این بخش مغز متفکر نظام آموزشی است. ایشان به شدت و صراحت از تفکر و شیوه انقلابی دفاع می کند.
آیا شما به عنوان کسی که در سند تحول بنیادین نقش اساسی داشتید و در تدوین هم دست دارید شما بفرمایید اصلاحاتی که در سند تحول تعریف شده نسبت یک تفکر انقلابی با اصلاحات آموزشی را چگونه ارزیابی می کنید؟ اصلا قبول دارید یا ندارید؟
صادق زاده:
من قرار نیست بیان آقای دکتر ذوعلم را توجیه کنم. اما من این طور می فهمم. آن چه که انقلاب اسلامی به دنبالش هست آن حرکت رادیکال نبوده بلکه در حقیقت یک تغییر مداوم شرایط اجتماعی، فرهنگی و فکری جامعه است به سمت بهبود. اگر چیزی به نام کلمه انقلاب اسلامی مطرح شده البته ایشان اشاره کرد که انقلاب در مقابل اصلاح نیست انقلاب در مقابل اصلاح نیست بلکه اصلاح در مقابل محافظه کاری است . یک بار می گوییم وضع موجود به آن دست نزنید ، هیچ کاری نکن من حتما با این مخالف هستم اما منظور اگر انقلابی گری به تعبیری می خواهیم کن فیکون بکنیم با یک حرکت های رادیکال قطعا ندیدن آن موضوع اصلی یعنی انسانی که مخاطب ماست که او با اختیار و انتخاب باید این تغییر را بپذیرد. این را من انقلاب می دانم و اصلاح می دانم. اگر اسمش را انقلاب صحیح حرکت اصلاحی انقلابی یعنی فقط طرف در مقابل تغییر دفاع نکند بلکه با آگاهی و اراده بپذیرد تغییر خود و دیگران را و برایش کنشگر فعال شود به تعبیر جامعه شناسان .
ادامه دارد
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
در این روزها و احوال کرونایی مردم ، کمپین های پی گیری مطالبات معلمان در فضای مجازی با حضور پرشمار همکاران، در جریان است .
اینکه کمپین های مجازی تا چه حد می توانند در تحقق مطالبات موثر باشند بحث دیگری را می طلبد.
گاها هم مواضع متضاد و تقابلی در میان گرداندگان و مدیران کمپین ها دیده می شود!
قاعدتا اگر هدف یکی ست بایست هم افزایی و همکاری شود.
چرا که تقابل ها موجب تضییع انرژی جمعی و باعث ایجاد تردید همیشگی در اذهان معلمان برای کار جمعی می شود. چگونه می توانیم به عنوان "جامعه معلمان" دیدگاه سیاسی مشخص و مختص معلم را در فردیت خودمان پرورش دهیم که منجر به عملکرد سیاسی منسجم شود و از هضم شدن در جریان های فصلی سیاسی و کاگری برای سیاست بازان قدرت طلب رهایی یابیم؟
امیدوار باشیم به اینکه گردانندگان و مدیران کمپین ها در دام احزاب و جریان های سیاسی فصلی که تنها هدف شان، پیروزی در صفحه قدرت است، نیافتاده باشند .
اما بعد ، مرور تاریخ آموزش و پرورش نشان می دهد از زمانی که آموزش و پرورش در ایران به شکل رسمی و شیوه نوین پایه گذاری شده است ، فاصله بین دریافتی و مزایای معلم با سایر اقشار و کارکنان جامعه بوده است و معلمان و خانواده آنان مجبورند؛ در میان ملتی که ولع و حرص عجیبی برای زندگی لوکس دارد، روش امساک را پیشه کنند و بسیاری از مظاهر زندگی مدرن را بر خود حرام شمارند.
یا برای جبران کاستی ها ،مشاغلی را علاوه بر معلمی پیشه کنندکه اغلب مانع و نافی لزوم تحقیق و مطالعه مداوم معلم برای توسعه فکری خودشان است.
در برابر دیدگان خانواده های معلمان ، منتفعان از مظاهر لوکس زندگی ،همشاگردی یا شاگردان دیروز معلمان هستند که در مشاغل دولتی هم عرض یا از طریق مشاغل آزاد فراهم می شود و فغان معلمان از تبعیض نکته ایست که حاکمان همواره مانع رسیدنش به افکار عمومی می شوند تا افکار عمومی متوجه شود که فریاد معلمان نه از روی زیاده خواهی بلکه از تبعیضی ست که ما بین خود و همترازانشان در سایر سازمانها می بینند.
و حاکمان و رسانه هایشان به تلافی ،پرداخت مطالبات به جا مانده و بدهی های خود یا پرداخت حق التدریسی ها را نیز ابزاری برای تحقیر معلمان در منظر افکار عمومی تبدیل می کنند و اعتماد به نفس این قشر را نشانه می روند.
اما در شرایط اضطرار فعلی که اقتصاد نحیف و ناتوان ما تقریبا تعطیل شده است و بسیاری از مشاغل به حالت تعلیق و تعطیل در آمده اند ، کارگران روز مزد و مشاغلی که بایست روزانه فعالیتی داشته باشند تا اندک درآمدی نیز داشته باشند،اکنون مشاغل و درآمد خود را از دست داده اند .
سالهاست که نظم اقتصادی اختصاصی کشور ، ملت را به دو قشر اکثریت فقیر و اقلیت ثروتمند تقسیم کرده است و عملا طبقه متوسط برچیده شده است. و فقر و آهنگگوش خراش آن برای گوشها و دیده های ما غریبه نیست اما اکنون خطر گرسنگی بخش عظیمی از جامعه را تهدید می کند و دولت توان حمایت حداقلی را نیز از اقشاری که سالهاست زیر خط فقر اتراق کرده اند و افرادی که کار و در آمد خود را به دلیل شرایط ویژه از دست داده اند، ندارد و این ناتوانی برای اقتصاد تحریمی و فساد خیز ما محتمل بود که حتی قبل از شرایط فعلی نیز توان تامین رفاه حداقلی خود را از دست داده بود .
در چنین شرایطی می طلبد که معلمان که از حداقل دریافتی ها برخوردار هستند طرح و اصرار بر مطالبات به حق خود را تا بازگشت جامعه به شرایط عادی به تعویق و تاخیر بیاندازند تا بار دیگر احساس مسئولیت اجتماعی معلمان نسبت به سرنوشت و احوال مردم متجلی شود. چرا تشکل های صنفی معلمان از حد چندین امضا فراتر نمی رود؟
عاقلانه هم هست ؛
وقتی ذیل نگاه مصرفی به تعلیم و تربیت گوش شنوا و اراده ای برای شنیدن و درنگ بر مطالبات معیشتی معلمان نبوده و نیست و جامعه نیز در شرایط اضطراری به سر می برد؛ طرح مطالبات معیشتی را می توان به سمت مطالبه رسیدگی به اقشار بیکار و بدون درآمد جامعه تغییر مسیر داد و از این فرصت توقف استفاده کرد و مطالبات را به سمت لزوم دخالت دادن در برنامه ریزی های آموزشی و اجازه فعالیتهای صنفی و امتناع از برخوردهای قضایی با معلمان مطالبه گر سوق داد و برای تقویت توان و نگاه انتقادی به برنامه های آموزشی و درسی و نقش کم رنگ و فرمالیته معلم در این پروسه استفاده کنیم .
و در خلوت خویش به این سوال فکر کرد که چگونه می توان در نگاه مصرفی به آموزش و پرورش ترک هایی انداخت و گفتمان سرمایه انسانی را به بطن جامعه برد که در پی آن افکار عمومی نیز مطالبه گر ارتقای شان و شرایط معیشتی معلمان فرزندانشان شوند؟
قطعا بخشی از سرخوردگی و نزول شان و منزلت معلمان در نزد افکار عمومی بستگی به عملکرد خود ما در فصول تحولات سیاسی و انتخابات ها دارد!
چگونه می توانیم به عنوان "جامعه معلمان" دیدگاه سیاسی مشخص و مختص معلم را در فردیت خودمان پرورش دهیم که منجر به عملکرد سیاسی منسجم شود و از هضم شدن در جریان های فصلی سیاسی و کاگری برای سیاست بازان قدرت طلب رهایی یابیم؟
چرا تشکل های صنفی معلمان از حد چندین امضا فراتر نمی رود؟
عده و دایره ارتباط ما از خیلی از فاتحان انتخابات ها و سیاست بازان وسیع تر است!
چرا چنین ناتوانیم از تاثیرگذاری بر سرنوشت خویش ؟
و علت عدم استقبال ما از کار منسجم صنفی و تشکیلاتی چیست ؟
چگونه می توانیم با قبول واقعیت های پیرامون و محدودیت ها، کار صنفی منسجم و تاثیر گذار بر سرنوشت خود و جامعه پی ریزی کنیم؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کرونا به رغم تولید هزینه های زیاد درس و پیام های فراوان را به ما آموخت . امروز شمارگان همین رسانه های برخوردار از خدمات حمایتی و سوبسیدی که غالبا دولتی و حاکمیتی است به حداقل هایی که غالبا سهمیه اداری و نهادهای دولتی است رسیده است؛ بهتر است این رویداد کرونایی آغازی باشد برای مهاجرت جدی روزنامه ها از شکل فیزیکی به مجازی و الکترونیکی!
اگر این ویروس منحوس! نبود نمی دانستیم چقدر جلسات مدیران کم حاصل و خیلی از کارهای اداری برای جامعه کم فایده است و نیز این که بسیاری از کارها را به شکل دیگر و با هزینه های بسیار پایین تر هم می شود انجام داد!
در واقع کرونا یک واقعیت جدیدی را به ما تعلیم داد تا از ریل تکرار و یک نواختی خارج شویم و راه ها و روش های دیگر زیادی را برای رسیدن به هدف به کار بگیریم .
همایش هاو جلسات مدیران که با کلی هزینه های حاشیه ای همراه است را در سکوت رسانه ای و در قالب رسانه های هوشمند دیداری تشکیل دهیم و صرفه جوی ها را برای بهبود زندگی و رونق کار و اقتصاد هزینه کنیم .
یادم می آید یکی از نامزدهای انتخابات مجلس وقتی با رقم نجومی یک میلیارد تومانی هزینه پیشنهادی تبلیغاتی یکی از مدیران تبلیغات محیطی میدانی مواجه شد گفت: من اگر نصف این مبلغ را داشته باشم صرف ازدواج پنجاه جوان مجردی که لنگ پولند می کنم و از خیر وکالت می گذرم .
بهتر است خیلی از بخش ها و نهادها از ظرفیت فضای مجازی و شبکه اجتماعی استفاده نمایند و برای مردم تولید هزینه نکنند!
یکی از بخش هایی که شایسته است در این پیچ تاریخی تصمیم بزرگ بگیرد نظام رسانه ای کشور است .
این که اخبار روزنامه ها حداقل 20 ساعت با اخبار رسانه های های مجازی فاصله داشته و بیات عرضه می شوند و مردم زودتر و آسان تر به تازه های این اخبار و اطلاعات دست پیدا می کنند چه اصراری به انتشار صدها روزنامه است؟
سال های اخیر رسانه های مکتوب به خصوص رسانه هایی که از سوبسید و یارانه های دولتی بهرمند بودند نتوانستند در هماوردی با رقبای مجازی جدید پیروز میدان شوند و به ناچار میدان را به نفع این واقعیت امروز دنیای رسانه های مجازی خالی کردند!
امروز شمارگان همین رسانه های برخوردار از خدمات حمایتی و سوبسیدی که غالبا دولتی و حاکمیتی است به حداقل هایی که غالبا سهمیه اداری و نهادهای دولتی است رسیده است؛ بهتر است این رویداد کرونایی آغازی باشد برای مهاجرت جدی روزنامه ها از شکل فیزیکی به مجازی و الکترونیکی!
این اقدام درامد خوبی برای انتقال بسیاری از فعالیت های از این دست به فضای مجازی خواهد بود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
با سلام خدمت همکاران محترم و هر آن کسی که مخاطب این نوشته قرار می گیرد.
سوالم این است که بر اساس رای شماره ۶۵۳/۹۶/ه مورخ ۹۷/۰۷/۱۰ دیوان عدالت اداری در خصوص ماده ۹۹ پرداخت اضافه کاری منوط به کار اضافی و خارج از ساعات کار اداری میباشد، اما همه می دانیم که این هدف هیچ وقت محقق نمی شود زیرا کارمندان اداری اولا ۱۷۶ ساعت موظفی را انجام نمی دهند و ثانیا خارج از ساعت هم در محل کار حضور ندارند.اما طبق معمول و به بهانه های مختلف از آن چشم پوشی می شود؟
واقعا اگر قرار است همه چیز طبق مر فانون پیش برود از آقای الهیار ترکمن می پرسیم اول تکلیف این اضافه کارها را روشن کنند و بگویند پرداخت این اضافه کاری بر چه مبنایی انجام می شود؟ و همه ی این اغماض ها در حق کارمندان و سخت گیری در حق معلمان بماند.
اما در موردی دیگر هم طبق ماده ۴ فصل دهم اضافه تدریس برابر با (مجموع حق شغل، شاغل، مدیریت تقسیم بر۱۷۶) ضربدر ۲ باید باشد در واقع یک هشتاد و و هشتم ،اما یک صدم محاسبه می شود، یعنی۱۲ درصد از اضافه تدریس معلمان را برخلاف ماده ۴ فصل دهم کم می کنند . چرا برای کم کردن حق معلم قانون به شما اجازه می دهد ،اما برای برقراری فوقالعاده ویژه همین قانون چنین اجازه ای نمی دهد؟
آقای ترکمن شما که خود را معتقد و پای بند به قانون می دانید چرا حق التدریس معلمان را مطابق قانون خدمات کشوری پرداخت نمی کنید ،اما اضافه کار اداری را برخلاف قانون و رای دیوان عدالت اداری پرداخت می کنید؟
چرا با دور زدن قانون، بخشنامه ۱۸۵۱۷۹ رتبه بندی معلمان را به کادر اداری تسری می دهید در حالی که در سال ۹۴ به موازات رتبهبندی معلمان فوقالعاده ویژه اداری اجرا می شود اما حق شغل حرفهای معلمان جزء 50 درصد فصل دهم محسوب و حذف می شود؟
آیا دلیل این امر این نیست که خودتان و همکاران اداری تان را بالاتر از معلمان دانسته و خود را محور حق تلقی می کنید؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید