سال 1398 هم به پایان رسید .
این سال نیز مانند سنوات پیشین با فراز و نشیب های بسیاری همراه بود به ویژه برای جامعه ای که توسعه نیافته بوده و هنوز تکلیف خود را در برزخ " سنت " و " مدرنیته " مشخص نکرده است .
شاید چند رویداد مهم و فراموش نشدنی این سال برای بسیاری از معلمان مهم بود .
نخست افزایش تبعیض معنادار ، غیرمنطقی و غیرقابل تحمل بین معلمان با سایر کارمندان به ویژه نیروهای اداری و ستادی و نیز حذف " رتبه بندی نیم بند معلمان " بود که همه آنان را مثل هم نمود .
و مهم تر از آن مواضع ضعیف و غیراقناع گرانه وزیر آموزش و پرورش به عنوان بالاترین مقام اجرایی این وزارتخانه بود که انتظار می رفت مدافع حقوق قانونی معلمان باشد .
هر چند « صدای معلم » به عنوان رسانه مستقل و مدنی در حوزه آموزش بر این باور است که هنوز درک و تعریف درستی از اقتصاد آموزش و پرورش حاصل نشده است .
مسائل برجام ، افزایش تحریم ها و وضعیت FATF آینده مبهم و نگران کننده ای را پیش روی اقتصاد ایران گشوده است که " اقتصاد آموزش " نیز زیرمجموعه ای از آن به شمار می رود .
هر چند امیدواریم که فرمول حکمرانی در کشور ما به اشکال علمی ، جهانی و مردمی آن نزدیک شده و فاصله " ملت " و " حکومت " در سایه تشکیل " حوزه عمومی " در جامعه مدنی به حداقل برسد .
و از این ها گذشته شیوع " ویروس کرونا " در جامعه ایران و جهان بود .
از پنهان کاری مسئولان و مرجح بودن انجام مناسک سیاسی بر جان شهروندان گرفته تا لجبازی های بی پایان جامعه عجول ، فاقد تدبیر و نزدیک بین ایرانی که بر خلاف سایر جوامع این بیماری مرگبار را دست کم گرفته و با شلوغ کردن خیابان ها ، بازارها ، بزرگراه ها و... نشان دادند که هنوز در ابتدای راه هستیم و ناگزیر به آزمون و خطا .
این رسانه از کادر درمانی بیمارستان ها و مراکز درمانی که " از خود گذشتند " و برخی از آنان جان خود را تقدیم دیگران کردند تشکر و قدردانی می کند و در برابر آن " ایثارها " سر تعظیم فرود می آورد .
همچنین از شهروندانی که به توصیه ها مبنی بر " قرنطینگی خانگی " احترام گذشته و به وظایف مدنی و شهروندی خویش عمل نمودند .
در این میان درگذشت همکاران ما در اقصی نقاط کشور موجب اندوه خاطر جامعه ی آموزش و پرورش شد .
« صدای معلم » صمیمانه درگذشت این فرهنگیان را به خانواده های آن تسلیت می گوید و امیدوار است که سال 1399 گشایشی نو بر فصل " تفکر محوری " و " مطالبه گری مدنی " جامعه ایرانی باشد .
این رسانه مطابق روال سال های پیشین آماده دریافت مطالب ، یادداشت ها ، گزارش ها و نظرات فرهنگیان در حوزه " آموزش " در ایام نوروز می باشد .
معلمانی که در سال جدید دیگر در کنار خانواده هایشان نیستند :
حسین غفاری- معاون پرورش آموزش و پرورش ناحیه دو قم
سعید مغازهای- معاون دبیرستان امام صادق قم
محسن اسحاقیان- کارپرداز اداره کل آمورش فنی و حرفهای قم
جعفرقلی الهیاری- بازنشسته آموزش و پرورش قم
حسین درامامی- بازنشسته آموزش و پرورش قم
غلامعباس ابراهیمی- معاون سابق هنرستان رجایی قم
حسین ملایی- بازنشسته آموزش و پرورش قم
مرضیه تقویزاده- دبیر شیمی هنرستانهای قم
محمدحسین سبزعلی- معلم تهران
شهرام راهور- معلم گیلان
محمدباقر علیزاده- معلم گیلان
افشین جمالی- معلم گیلان
احمد حکیمان- معلم قزوین
پرویز رحمانی- معلم قزوین
سپهدار علیاری- معلم قزوین
لیلا میرعیسی خانی- معلم تهران
حجتالاسلام احمد خسروی- مسئول روابط عمومی مدارس صدرا
علی کریمی- معلم گیلان
آرمین رحیمیپور- معلم گیلان
سیدمجتبی فاضلی- معلم بازنشسته قم
محمود بنایی- معلم گناباد در استان خراسان رضوی
پایان دفتر/
گروه استان ها و شهرستان ها/
پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان لرستان نوشت : ( این جا )
مدیرکل آموزش و پرورش استان لرستان در سومین ویدئو کنفرانس با مدیران و روسای آموزش و پرورش شهرستانها و مناطق استان با اشاره به نائل شدن تعدادی از فرهنگیان شریف استان در اواخر سال جاری به بازنشستگی و پایان خدمت کاری خود در دستگاه تعلیم و تربیت گفت: هنر مدیران کارآمد ما بایستی در استفاده از ظرفیت و تجربیات ارزنده بازنشستگان فرهنگی در اتاق های فکر و تبادل تجربه باشد چرا که تجربیات گرانبهای این عزیزان حاصل سالها کار و خدمت صادقانه در نهاد مهم و اثرگذار آموزش و پرورش بوده و در این رابطه از عالی ترین خدمتگزار تعلیم و تربیت تا دیگر مجموعه های ستادی استان با افتخار پذیرای مشاوره ها و اندیشه های ارزشمند بازنشستگان فرهیخته فرهنگی استان هستیم. "
در حال حاضر نگاه غالب وزارت آموزش و پرورش به ظرفیت معلمان بازنشسته استفاده از آنان برای پر کردن کلاس های خالی است تا دانش آموزان بدون معلم نمانند .
حال پرسش این است که اگر معلمی ظرفیت و پتانسیل تدریس دارد اساسا چرا بازنشسته می شود ؟
" کیفیت آموزشی " در کجای این فرآیند تعریف و تبیین شده است ؟
آیا فرسودگی شغلی در حرفه معلمی مورد ارزیابی دقیق و تصمیم گیری قرار می گیرد ؟
آیا " هدف " می تواند " وسیله " را توجیه کند ؟
وزارت آموزش و پرورش به طور شفاف و عملیاتی اعلام کند که تاکنون از چه میزان تجارب معلمان بازنشسته در " اتاق های فکر " این نهاد استفاده کرده است ؟
آیا این قبیل سخنان و عبارات تعارف نیست ؟
اگر منظور " نیروهای اداری و ستادی " است که اولا رقم ناچیزی را شامل می شود و دوم آن اگر این نیروها حامل " فکر " بودند در همان دوران " شاغل بودن " آن را اجرایی می کردند و این همه شکاف و فاصله میان ستاد و صف نبود .
فرآیند جذب و استخدام معلمان باید در این وزارتخانه به گونه ای باشد که نخبگان و بهترین ها با حس " تعهد شغلی "و " مطالبه گری آگاهانه " جذب این حرفه شوند .
پایان گزارش/
گروه رسانه/
دبیرکل کانون دانشگاهیان خراسان رضوی، محمد صادق جوادی حصار، در تاریخ دوشنبه 19 اسفندماه 98، نامه ای با بیش از هزار و پانصد امضای دکتر معلمان شاغل در آموزش و پرورش، خطاب به رئیس جمهور به منظور پیگیری حقوق دکتر معلمان ارسال داشت. ( این جا )
دومین نامه ی ایشان خطاب به وزیر آموزش و پرورش در تاریخ 24 اسفندماه 98 جهت پیگیری زودهنگام حقوق معلمان و بررسی اعتراضات اخیر معلمان سراسر کشور ، ارسال شد .
متن کامل این نامه که در اختیار صدای معلم قرار گرفته است به شرح زیر است.
ریچارد پُل شاید برجستهترین استاد در زمینه آموزش تفکر نقادانه (Critical thinking) تا به اکنون باشد. کتابهای مختلفی در زمینههای مختلف و مرتبط با این موضوع به همراه همسر روانشناساش (لیندا الدر) نوشته و دورههای آموزشی بسیار زیادی را برای دانشجوها، استادهای دانشگاهی و عموم مردم برگزار کرده است.
یکی از مفاهیم بسیار مهم پُل در زمینه تئوریزه کردن استنباطاش از این موضوع، «تفکر نقادانه حداکثری» است. پُل این مفهوم را در معنای بهکارگیری این مهارت فکری در ارتباط با باورها، نگرشها و فکرهای خود به کار میبست. به عبارتی اگر ما صرفا نقاد اندیشهها، گفتهها و نوشتههای دیگران باشیم، تفکر نقادانه را در وضعیت حداقلی آن به کار بستهایم. اما استفادهی حداکثری این توانمندی، زمانیست که آنرا متوجه دنیای ذهنی خودمان کنیم، اندیشهها و افکار و کردار خودمان را منصفانه و گاه حتا بیرحمانه نقد کنیم و به دنبال بهبود بخشیدن به وضعیت انسانی خودمان باشیم.
یکی از موقعیتهای مناسب برای تفکر نقادانه حداکثری همین دیروز و دیشب بود. بیشتر کسانی که دیروز دور آتش چهارشنبهسوری گرفتند و ترقه در کردند، به احتمال قوی جزو همانهایی بودند که شدیدترین اعتراضها را نسبت به کسانی داشتند که برای ورود به حرم درهای بسته را با زور و تهدید باز کردند و داخل شدند! ما با شدتی هر چه تمام گرفتار تناقضیم. از طرفی به افراطیون حرم فحش میدهیم و آنها را مسببین اصلی جهان سومی بودنمان میدانیم، ولی وقتی پای ترقه و آتش چهارشنبهسوری برسد، آن را ضمن رعایت احتیاط، خیلی هم موضوع خطرناکی تشخیص نمیدهیم!
در جمعیتهای زیادی دور هم جمع شدن به بهانه جشنی باستانی، آنهم در این وضعیت بحرانی و مهم، همانقدر چندشآور و آزاردهنده است، که ادعای « از این در به بعد ویروس داخل نمیشود، اینجا شفاخانه است ، کسی مریض نمیشود!» .
من مدتهاست باور به این دارم که گرفتار شدن در تناقض، و عامدانه یا غیر عامدانه رفتارها و باورهای متناقضی را در خود جمع کردن، یکی از آسیبزنندهترین گرفتاریهای فردی و یکی از جلوههای بارز عقبماندگی فرهنگی در سطح اجتماعی است.
مثل همان شهرک معروف در تهران که همین دو سه روز پیش در وضعیتی مشابه با آپارتماننشینهای ایتالیایی، ترانهی ابی را دستهجمعی از خانههایشان همسرایی میکردند، اما به یکباره شب چهارشنبهسوری قرنطینگی را به حالت تعلیق در آوردند و دور هم جمع شدند!
ما با شدتی هر چه تمام گرفتار تناقضیم. از طرفی به افراطیون حرم فحش میدهیم و آنها را مسببین اصلی جهان سومی بودنمان میدانیم، ولی وقتی پای ترقه و آتش چهارشنبهسوری برسد، آن را ضمن رعایت احتیاط، خیلی هم موضوع خطرناکی تشخیص نمیدهیم!
گاهی باید به خودمان یادآوری کنیم که میتوانیم نقادهای خوب همه باشیم، جز خودمان! گاهی باید بدانیم خودمان هم جزو همان معضلی هستیم که از آن شاکی شدهایم.
ما گاهی با شدت هر چه تمام، جزو مسائل اصلی زندگی خودمانایم.
گاه نوشته ها
2 سال قبل گروه آموزش زبان انگلیسی منطقه 9 تهران دانش آموزان برتر و یا برگزیده مدارس دوره اول و دوم متوسطه را برگزیده و این دانش آموزان در گروه های " دختر و پسر " به " ایفای نقش " پرداخته و دبیران حاضر و مدعو در نشست هم به آنان امتیاز می دادند .
به راحتی می شد حدس زد دانش آموزانی که تا این مرحله خوش درخشیده و توانایی های قابل عرضه ای در حوزه " یادگیری و آموزش زبان انگلیسی " داشتند کسانی بودند که بسیاری از آن ها در آموزشگاه های زبان انگلیسی و اصطلاحا کلاس های خارج از سیستم دولتی این زبان را فراگرفته بودند .
البته مدیران اداره و منصوبین حلقه بسته مدیران خیلی سعی می کردند که این موفقیت ها و توانایی ها را به نام " خودشان " و " نام مدرسه " مصادره کنند اما مهم این جاست که این گونه نمایش ها و شوآف های رسانه ای نمی توانند ناکارآمدی سیستم آموزشی و فقدان " مدیریت " و " برنامه ریزی " توسط مدیرنماها را بپوشانند .
در جریان شیوع ویروس کرونا و عملکرد ضعیف ، سیاست زده و ایدئولوژیک حکومت در برابر یک بحران و متعاقب آن " تعطیلی مدارس " این پرسش به سرعت در اذهان عمومی شکل گرفت که آیا فرآیند آموزش تعطیل شده و یا چه اقدامات و تمهیداتی را باید در برابر آن اجرا کرد ؟
تا دیروز که نگاه غالب به " فضای مجازی " نگاهی بدبینانه و توام با سوء ظن و به مثابه مهم ترین ابزار " تهاجم فرهنگی " نزد مسئولان بود ، ارج و قربی بی نظیر یافت اما به نظر می رسد که در این هیاهوی آموزش های مجازی و حتی تلویزیونی آن چه که به فراموشی سپرده شد همانا عوامل موجوده و موجبه موضوع مهم و به کنج رانده شده " مرگ مدرسه " بودند . ین که در چنین سیستمی سواد رسانه ای معلمان در فضای غالب آموزش و پرورش محدود به استفاده از سامانه ال تی ام اس شده و آن ها نمی توانند دانش خود را در حوزه های مختلف و با زبان " جهانی " به روز کنند انگشت اتهام را باید به کدامین سو نشانه رفت .
در واقع معضلات و بیماری های دائمی و متصل به نظام آموزشی که مهم ترین آن " حافظه محوری " و فقدان " خلاقیت ، پرسشگری و تفکر انتقادی " بود در شکلی دیگر به " فضای مجازی " تغییر مکان پیدا کرد .
مدیران و مقامات وزارت آموزش و پرورش هم برای آن که از این هیاهو عقب نمانند با بخشنامه ها و دستور العمل های مکرر ، مشابه و شتاب زده سعی کردند تا نشان دهند که جریان آموزش تعطیل نشده است و ابدا جای نگرانی نیست .
به همین ترتیب ؛ مدیران و معاونین مدارس هم که بخشنامه ای و روزمره می اندیشند و نقش آن ها در حد یک مجری بخشنامه و یا کارپرداز تقلیل یافته است به معلمان فشار آوردند که نباید بیکار بوده و حتی برای " رفع تکلیف " هم که شده محتوایی را در یک شبکه اجتماعی بارگذاری کنند تا نشان داده شود که آموزش تعطیل نیست و نگرانی بابت عدم اجرای بخشنامه وجود ندارد .
اما نامعادله حضور بیش از 40 میلیون کاربر ایرانی در شبکه فیلتر شده " تلگرام " وزیر آموزش و پرورش را بر حسب غریزه اداری و شم مدیریتی خودش در چنین نظام هایی به این نتیجه رساند که با ارسال بخشنامه ای دستور دهد که باید از شبکه پیام رسان داخلی استفاده کنند .
در این مواقع هم اصل قدیمی " لجباز باش و مدیریت کن " بدون توجه به خواست و مطالبه افکار عمومی حکمفرما شد که ما مدیران و برنامه ریزان و تصمیم گیران قطعا بیش از همه می فهمیم !
« صدای معلم » به عنوان تنها رسانه ی مستقل و تخصصی در حوزه آموزش در گزارشی به وضعیت شعارهای و هزینه ها و تبلیغات صورت گرفته در مورد " تلویزیون تعاملی سینا " پرداخت . ( این جا )
در این گزارش آمده بود :
" وزیر آموزش و پرورش هیچ گاه به گزارش های صدای معلم پاسخی نداد .
پرسش ما این است که آن همه تبلیغات و هزینه برای این " رسانه اینترنتی " کجا رفت ؟
مطابق گفته مسئولان این وزارتخانه قرار بود که برنامهها را به طور مستقیم به سطوح مختلف در آموزش و پرورش و همه ذی نفعان آموزش و پرورش برساند .
چرا در حال حاضر وزیر آموزش و پرورش و مسئولانی که در آن زمان در این پروژه سهیم بودند سکوت کرده و چیزی نمی گویند ؟
آیا شان وزارت آموزش و پرورش این است که معلمی به خاطر نداشتن یک وایت برد از طریق " یخچال " خانه اش فرآیند آموزش را پی گیری کند ؟
آیا این در شان و منزلت معلمان است ؟
آیا این وضعیت افتخاری برای این وزارتخانه و مسئولان ناکارآمد و غیرپاسخ گوی آن محسوب می شود ؟
« محسن حاجی میرزایی » از ساخت نرم افزار دیگری نام می برد .
این همه دوباره کاری و اتلاف هزینه و منابع چه معنایی دارد ؟
واقعا جایگاه " مدیریت و برنامه ریزی " در این نظام آموزشی و نیز مراتب بالاتر کجاست و چگونه تعریف شده است ؟
این روزها به علت تعطیلی مدارس برخی مدیران و معاونان معلمان را تحت فشار قرار داده اند که به صورت آنلاین و در گروه های تلگرامی تدریس کنند .
و این در حالی است که شبکه تلگرام با بیش از 40 میلیون کاربر ایرانی هنوز در فیلترینگ به سر می برد .
چرا وزیر آموزش و پرورش حداقل به عنوان عضوی از " مرکز ملی فضای مجازی " موضوع رفع فیلترینگ از این شبکه کارآمد را مطرح نمی کند ؟
این گونه " محافظه کاری ها " و " پنهان کاری ها " تاکنون چه مشکل و یا گرهی از نظام آموزشی بیمار و کشور باز کرده است ؟ "
و شاید پاسخ واقعی و صادقانه خودم به این پرسش های این باشد که در کمال تاسف به بدتر شدن اوضاع انجامیده است .
تا دیروز که نگاه غالب به " فضای مجازی " نگاهی بدبینانه و توام با سوء ظن و به مثابه مهم ترین ابزار " تهاجم فرهنگی " نزد مسئولان بود ، ارج و قربی بی نظیر یافت اما به نظر می رسد که در این هیاهوی آموزش های مجازی و حتی تلویزیونی آن چه که به فراموشی سپرده شد همانا عوامل موجوده و موجبه موضوع مهم و به کنج رانده شده " مرگ مدرسه " بودند . این وزیر نیز هم تاکنون به صدای معلم پاسخی نداده است .
در روزها و هفته های اخیر دو معلم در فضای مجازی برجسته شدند .
«معصومه عنصری» معلم پایه سوم خوزستانی که از بدنه یخچال خانه اش به عنوان صفحه وایت برد استفاده کرد.
«شهیمه صفایی» معلم آستارایی که با بیان کلمه " آیلاند " مشهور شد.
پرسشی که این رسانه مطرح کرد این بود :
" آیا شان وزارت آموزش و پرورش این است که معلمی به خاطر نداشتن یک وایت برد از طریق " یخچال " خانه اش فرآیند آموزش را پی گیری کند ؟ "
در مورد دوم که انعکاس بسیار فراتر وسیع تری داشت ، استفاده از کلمه " آیلاند " به جای " آنلاین " بود .
در مورد مشابه باز هم این پرسش را از مسئولان و مقامات و برنامه ریزان و تصمیم گیران مطرح می کنم :
آیا معلمی که با 67 سال سن و بعد از 17 سال گذشت از زمان بازنشستگی تلفظ کلمات را به درستی نمی داند و برخی ها سعی کردند آن را با مشکلات گویشی و تلفظ و... پیوند بزنند می تواند افتخاری برای نظام آموزشی و معلمی باشد که قرار است نقش " رهبر آموزشی " و تسهیل گر را در سازمان یاد دهنده - یادگیرنده ایفا کند ؟
نگارنده خود به عنوان " یک معلم " از حس مسئولیت شناسی و بی تفاوت نبودن این معلم تشکر و دفاع می کند اما پرسش این است که آیا این نظام آموزشی هنوز نمی داند که دانستن یک زبان خارجی و آن هم انگلیسی در دنیای امروز و حتی بر اساس استانداردهای یونسکو یک الزام مهم برای " با سواد بودن " و " زیست شهروندی " در دنیای مدرن و پیوند با الزامات مدرنیته است ؟
آیا وزیر آموزش و پرورش موضع ضعیف و مبهم خویش را در مورد طرح حذف آموزش زبان انگلیسی از مدارس دولتی فراموش کرده است ؟
زمانی که از ایشان در مورد این طرح پرسش شد بدون آن که نظر صریح خود را بیان کند آن را به شورای عالی آموزش و پرورش محول کرد که زیر نظر او فعالیت می کند !
حاجی میرزایی می گوید :
" از اینکه میبینم شما با احساس مسئولیت تلاش میکنید تا بادانش آموزانتان با فنّاوریهای جدید در دورهای که نمیتوانند در مدرسه حضورداشته باشند ارتباط برقرار میکنید و به آنها آموزش میدهید، احساس افتخار میکنم. "
بهتر است آقای حاجی میرزایی حتی نگاهی به کشورهای تقریبا هم سطح مثل ما بیندازد و ببیند که آیا در نظام آموزشی هند ، پاکستان ، اندونزی ، مالزی و... هم معلمان این گونه با زبان انگلیسی آشنا هستند ؟
آیا در دوره های آموزش ضمن خدمت معلمان با فراگیری زبان خارجی به عنوان " یک ضرورت " و " به روز آوری "دانش و فن آوری تدریس نگاه می شود ؟
در این مدت وزیر آموزش و پرورش به همراه برخی مدیران خود در مدح این معلم سخن گفته و حتی یادداشت های اختصاصی نوشتند .
وزیر آموزش و پرورش در گفت و گوی تلفنی که در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر شد گفت : ( این جا )
" اگر کسی که در مسیر عشق معلمی و خدمت به دانش آموزان کشور قدم برمیدارد مورد کم لطفی برخی افراد قرار میگیرد؛ نباید به آن اهمیت دهد چراکه مهم این است که شما کار بزرگی را انجام میدهید و قطعا جامعه قدردان زحمات همه معلمان در سراسرکشور خواهد بود. " آیا معلمی که با 67 سال سن و بعد از 17 سال گذشت از زمان بازنشستگی تلفظ کلمات را به درستی نمی داند و برخی ها سعی کردند آن را با مشکلات گویشی و تلفظ و... پیوند بزنند می تواند افتخاری برای نظام آموزشی و معلمی باشد که قرار است نقش " رهبر آموزشی " و تسهیل گر را در سازمان یاد دهنده - یادگیرنده ایفا کند ؟
نادر جهان آرای مدیرکل آموزش و پرورش استان گیلان در یادداشتی اختصاصی نوشت : ( این جا )
" بر آن «آتش درونی» درود می فرستم که 47 سال ممتد فروزان ماند تا بالاخره در « هیزم ترِ جماعتی افسرده، دل مرده و راه از صورت به معنی نبرده» اثر بگذارد و اکنون شاهد این موج عظیمی باشیم که نه تنها در دفاع از ایشان برخاسته بلکه باعث شد تا زحمات و تلاش ها و مسئولیت شناسی جامعه بزرگ معلمان کشور بیش از پیش دیده و قدر دانسته شود."
« مجید علیپور » مدیر روابط عمومی آموزش و پرورش گیلان که عضو سازمان معلمان ایران ( تشکل اصلاح طلب ) است اما یادداشتش در خبرگزاری فارس منتشر شده است می نویسد : ( این جا )
" جالب آنکه مدارس و معلمان ما در بهکارگیری روش آموزش مجازی با استفاده از انواع اپلکیشنها و ظرفیت فضای مجازی از دانشگاهها و سایر مراکز علمی کشور نیز سبقتگرفته، بعد از جهد و تلاشهای معلمان بود که زمزمههای آموزش آنلاین در دانشگاهها نیز به گوش رسید.
کلام آخر آنکه هرچند در کوتاه مدت نمیتوان موانع، مشکلات و کمبودهای بسیار در حوزه آموزش از راه دور را برطرف کرد، اما بدونتردید فرصتی که بلای کرونا برایمان ایجاد کرده است میتواند سبب انباشت دانش و تجاربی از تدریس و تربیت در فضای مجازی شود که بعدها در تصمیمگیریها و برنامهریزیها بسیار مفید واقع شوند. "
نگارنده در این جا قصد نقد محتوایی و ساختاری یادداشت این دوستان را ندارد اما جالب است که این مسئولان در این صفحه هیچ تصویری از خانم صفایی را بارگذاری نکرده اند .
تنها عکس از «شهیمه صفایی» معلم آستارایی آن هم گزارشی است که باز به نقل از خبرگزاری فارس در پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان گیلان منتشر شده است . ( این جا )
این روابط عمومی ها و ادارات که در برخی مواقع حتی کوچک ترین مسائل را رصد می کنند چرا خودشان دست به کار نمی شوند و منتظر دیگران می نشینند ؟
پرسش من این است که چرا و در چنین مواقعی این مسئولان که مانند مسابقه ای که در ابتدای این یادداشت شرح آن رفت ؛ ادعا می کنند که این حرکت حتی مورد تقلید دانشگاه ها قرار گرفته است و آن را احتمالا موفقیتی برای خود می پندارند اما در برابر سایر اجحاف هایی که بر معلمان و بازنشستگان می شود این گونه به خروش و جوشش درنمی آیند ؟
چرا در ماجرای حذف رتبه بندی معلمان و افزایش ناقص و مبهم فصل دهم قانون مدیریت خدمات کشوری که موجب ایجاد تبعیض وحشتنناک میان معلمان و نیروهای اداری و ستادی حتی در درون وزارت آموزش و پرورش شد ، این گونه رگ غیرت و تعصب مسئولان بالا نزد ؟!
فارغ از حرف ها و شعارهای تبلیغاتی و کلیشه ای که توسط مسئولان و در سطوح مختلف ارائه می شود و فاقد یک منطق مشخص و نیرومند برای تعریف و تبیین آموزش در مدار توسعه است این پرسش اساسی مطرح است که آیا چنین معلمانی هر چند دلسوز ، زحمت کش و فداکار می توانند الگوی دانش آموزان فردا قرار گرفته و اقتدار سازمانی برای معلم در جریان تدریس و کنش های یادگیری ایجاد کنند ؟
این که در چنین سیستمی سواد رسانه ای معلمان در فضای غالب آموزش و پرورش محدود به استفاده از سامانه ال تی ام اس شده و آن ها نمی توانند دانش خود را در حوزه های مختلف و با زبان " جهانی " به روز کنند انگشت اتهام را باید به کدامین سو نشانه رفت .
فعلا پوپولیسم سکه رایج و نقدی است که هنوز در جامعه ما مشتری دارد .
پیرو بخشنامه دادستان محترم مبنی بر عدم استفاده از پیامرسانهای خارجی و موظف کردن حراستها مبنی بر کنترل دستگاههای ذیربط خود، بخشنامهای به امضای وزیر محترم آموزش و پرورش صادر شده و از مدیران مدارس خواسته شده که در نیم روز کاری یکشنبه ۲۵ اسفند مشخصات و شمارههای دانش آموزان و اولیای آنها را در یکی از پیامرسانهای مناسب داخلی وارد کرده و آموزش مجازی را از این طریق ادامه دهند.
با یک نظرسنجی آزاد و ساده که کمتر از یک ساعت در انظار عمومی قرار گرفت، به راحتی میتوان فاصله بین درخواست مسئولین با عملکرد مردم را به وضوح دریافت.
شکاف حاصله را میتوان از چند زاویه بررسی نمود:
1- مهمترین مسئله شاید عدم اعتماد مردم به پیامرسانهای داخلی باشد، به طوری که علیرغم صرف هزینههای گزاف برای راهاندازی و همچنین تشویق، ترغیب، تحدید و تهدید کاربران، در عمل مردم چراغ خاموش از کنار این پیام رسانها گذشتند. به طوری که الان شاهد ورشکستگی و حراج پیامرسان سروش به دلیل زیاندهی و ناکارآمدی آن هستیم.
2- مسئله بعدی نازل و دست دوم بودن امکانات تعبیه شده در این پیامرسانهای داخلی است. به طور مثال تلگرام در هر به روز رسانی امکانات و دسترسیهای قابل توجهی را به کاربران ارائه مینماید، در صورتی که روزآمدی پیام رسانهای داخلی لاکپشتی بوده و فضای عمومی آنها شبیه قبرستانهای متروکه میباشد.
3- مسئله دیگر سرعت پیامرسانهاست. علیرغم فیلتر بودن تلگرام، فیلم آموزشی که در تلگرام در پنج دقیقه لود میشود در پیامرسانی مانند سروش نیم ساعت زمان لازم دارد و این خود دانشآموز گریزپای را از پیامرسان داخلی دلزده و خسته میکند.
و نهایتاً اینکه:
پیامرسانهای داخلی در گوشیهایی مانند اپل قابل نصب نیست و همچنین همه ۱۴ میلیون دانشآموز ایرانی دارای گوشیهای اندروید نیستند.
پس بهتر است به جای فشار آوردن بر مدیران و تحمیل نظر برخی از مسئولین بر مردم، روی کیفیتبخشی برنامههای آموزشی شبکههای تلویزیونی مانند آموزش و مهمتر از آن ایجاد شبکه اختصاصی برای آموزش و پرورش مانور داده و از پرداختن به امور مقطعی و صدور بخشنامههایی که قابلیت اجرایی چندانی ندارند بپرهیزیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
بیانیه جمعی از فعالان رسانه ای حوزه آموزش و پرورش با عنوان آموزش آنلاین را نمایشی - تبلیغاتی نکنید ! که متن کامل آن در صدای معلم منتشر شد ( این جا ) ؛ برای بسیاری از رسانه های مرتبط با این حوزه پیش از اننشار در این رسانه ارسال گردید .
تنها رسانه ای که آن را منتشر کرد ، خبرگزاری برنا بود . ( این جا )
« جواد بابازاده " حاشیه ای بر این رودیداد نوشته است .