
" تومگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید
تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر
که به است یک قدخوش زهزار قامت کوز "
درمیان مهارت هایی که آموزش و یادگیری آن ها در مدارس و اجتماع ، مورد غفلت واقع می شود، مهارت مواجه شدن با انواع ناملایمات و راه برون رفت از سختی ها و مشکلات پیش رو است.
افراد زیادی به محض رو در رو شدن با گرفتاری های مختلف زندگی، خود را باخته و دچار احساس یاس و ناامیدی و افسردگی می شوند.
معمولا رویه رایج اغلب این افراد، بیش از آن که پیگیر حل مساله و انتخاب بهترین راه حل و مشخص نمودن نقش خود در بهبود وضعیت موجود باشد، یافتن مقصر بیرونی و فرافکنی و انداختن بار تمام مسئولیت ها و قصورات بر گردن وی است.
از منظر روان شناسان، امید در دو سطح ارزیابی می شود:
" فردی و اجتماعی "

طبیعی است تا شخصی در سطح فردی به امیدواری نرسیده باشد ، نمی تواند آن را در سطح جامعه ایجاد و رواج دهد.
می توان گفت اکثر کنش گران و فعالان اجتماعی و سیاسی و فرهنگی- صرف نظر از مبانی دیدگاه شخصی- برای ترویج امید و اشاعه اعتقاد به اصلاح امور می کوشند. این که مدام به اصطلاح کنار گود نشسته و منتظر خوب شدن احوال جامعه از سوی دیگران (به ویژه مسئولین) باشیم، طبیعتا محصول چنین تفکر و عقیده ای، مدینه فاضله و آرمان شهر مطلوب نخواهد بود.
در یک جامعه مترقی و پیشرفته ، تمام افراد در حیطه اختیارات و گستره مسئولیت ها و توانایی های خویش، دارای نقش فعال و مفید هستند.
بسیارند زنان خانه داری که در بهبود کوچه و محله و شهر و اجتماعات خانوادگی و شهری از نظر زیست محیطی و فرهنگی و ورزشی تلاش می کنند و سعی دارند این آموزه ها را به دیگران نیز در همان حلقه محدود، تسری و انتقال دهند. این زنان با تشکیل انجمن های محلی و تشکل های مردم نهاد و غیر دولتی ، از هر وسیله ای برای آموزش و تثبیت فرهنگ صحیح شهروندی و رعایت مسائلی نظیر پسماند صفر، نه به پلاستیک، جمع آوری زباله از مراتع و گردشگاه ها و فضای سبز، درختکاری و مراقبت از محیط زیست و مواهب طبیعی بهره می جویند.
در کنار آن، در کارهای عام المنفعه اجتماعی و اقتصادی و دستگیری از نیازمندان نیز ، پیشتازند.

ثمربخش بودن یک حرکت و فعالیت و انجام وظیفه ، به بزرگی و کوچکی سمت محول شده بستگی ندارد.
هرکس در هر رده و مقام با احساس تعهد و مسئولیت پذیری و به اصطلاح وجدان کاری، برای پیشبرد امور بکوشد، قطعا نتایج قابل توجه و چشمگیری عاید خود و جامعه خواهد کرد.
حال خوب محیط پیرامون و اتفاقات خوشایندش را همین اعمال به ظاهر پیش پا افتاده و کوچک تک تک افراد جامعه رقم می زند.
در وهله اول باید از خود پرسید: من با تقبل و تعهد این وظیفه، چه قدم هایی می توانم برای اصلاح امور بردارم ؟
و در پایان اگر حتی یک نفر را توانسته باشیم با خود و جامعه و طبیعت و فرهنگ زیستی، پیوند داده باشیم ، نتیجه رضایت مندی حاصل شده است.
به لحاظ شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، بسیاری از مردم به ویژه جوانان احساس ناامیدی دارند و امید و اعتماد که سرمایه اصلی یک جامعه است ، به سرعت در حال پس رفت می باشد.
اما ترویج ناامیدی ، گناه است و به حکم آیه شریفه *لا تقنطوا من رحمه الله* نباید از رحمت الهی و امید به اصلاح امور ناامید شد.
از شکوه و شکایت و نالیدن و اظهار عجز و ناتوانی هیچ امری تاکنون به منصه ظهور نرسیده و محقق نشده است.
تمام اعمال کوچک مثل زنجیره ای به هم پیوسته می تواند به دریایی از اتفاقات و احوال خوب و مفید بینجامد.
شاید بهتر باشد بگوییم تمام مردم در سرنوشت همدیگر سهیم اند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از معلمان برون سپار برای " صدای معلم " ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .

در کجای جهان مطالب درسی یکبار در کلاسهای عادی مدرسه، یکبار در کلاس های فوق برنامه مدرسه، یکبار در آموزشگاه های خصوصی و یکبار در خانه دانش آموز تدریس می شود؟
بیشتر دانش آموزان از این چهار جا، در دو یا سه و حتی هر چهار جا، یک مطلب درسی را تحصیل می کنند. در بعضی از مدارس به اجبار (مستقیم یا غیرمستقیم) این کلاسها را تشکیل می دهند. دزدی فقط از دیوار بالا رفتن نیست. ترساندن بچه و گول زدن اولیا با پیش کشیدن آینده فرزندش، کار دشواری نیست.
بهانه مافیای آموزشی در پایمال کردن حقوق دانش آموزان، چهار چیز است :
۱- ممکن است دانش آموزی با معلم خود ارتباط برقرار نکند.
۲- ممکن است دانش آموزی با چند بار گفتن بفهمد.
۳- کلاسهای خصوصی، تمرینی بیشتر برای دانش آموزان است.
۴- تعدادی از معلمان ضعیف هستند.
خطا چه در گفتار و چه در عمل ممکن است پیش آید ولی ما مجاز به یاوه گفتن نیستم.

طرح ضعف معلم، تف سر بالا برای آموزش و پرورش است. نیز تمرین دانش آموز به صورت کار فردی و گروهی با همکلاسی های خود باید انجام گیرد و اشکالات در کلاس درس مطرح شود.
مگر چند درصد از دانش آموزان ایران، کند ذهن و دیر فهم یا در ارتباط ضعیف با معلم هستند؟ آیا بیش از یک درصد؟ بسیاری از دانش آموزان شهرهای بزرگ و کوچک را به هزار و یک ترفند و تله در دام کلاسهای خصوصی می اندازند.
چرا نسل گذشته با حجم درسهای بیشتر کلاس خصوصی نداشتند؟
می گویند :
" دلیل گسترش کلاسهای خصوصی، چشم و هم چشمی در خانواده ها و ضعیف بودن بعضی از معلمان است."
با این استدلال گنگ، آموزش را به عنوان یک کالای مصرفی در بازار عرضه می کنند. این همه فوق برنامه دال بر گنگی دانش آموزان نیست. بلکه معلول بی انگیزگی آنها و سوءاستفاده معلم نماها و بعضی مدیران از نقص کتابهای درسی است.
با این سیاست مافیایی از طرف دیگر بین معلمان دو دستگی ایجاد کرده و مطالبات مادی و معنوی معلمان و دانش آموزان را مدیریت می کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

اين روزها ويديويي در شبكه هاي اجتماعي دست به دست مي شود ...
خانمي كه خود را دكتر روانشناس معرفي كرده اند، كارگاهي به اصطلاح آموزشي به راه انداخته است تا به زنان و دختران جوان فنون زنانگي ، از نوع اغواگري و دلبري بياموزد به اميد آن كه خورشيد سعادت در افق زندگي ايشان نيز بتابد و از قافله ي زنان موفق عقب نمانند .
هزينه ي كارگاه را نمي دانم همين طور انگيزه ي واقعي شركت كنندگان را ....
بي شك همه به دنبال خوشبختي آمده اند تا فنونش را بياموزند . بدون آن كه تعريف دقيقي از خوشبختي نزد ايشان باشد .
كدام جريان اجتماعي ، فرهنگي ، سياسي و ... آن ها را به اين سمت سوق داده است ،ب ه واقع نمي دانم زيرا كه نه روانشناسم و نه جامعه شناس و نه قانون گذار ؛ امّا به عنوان يك زن ، يك معلم و يك شهروند از خود مي پرسم .
_ تعريف ايشان از زن چيست ؟ هنوز اين زنان و مردان در اقليت هستند و بسيار زنان و مردان شرافتمندي هستند كه انسانيت را ارج مي نهند .
_مرد كيست؟
_ زن واقعي چه كسي است ؟
_زن موفق چه كسي است ؟
_اصلا جايگاه زن كجاست و آيا اساسا جايگاهي هم به دور از شعار دارد؟
و ده ها سوال بي جواب ديگر ... بله ده ها سوال بي جواب !
به طور قطع از زماني كه نگاه هاي انساني در سبك مدرن از زنان و مردان برداشته شد و تمام نگاه ها جنسيتي شد همه ي مسايل را تحت شعاع قرار داد . زنان و مردان همه سوداگر شدند ، عشق به حراج گذاشته شد و مهرباني و انصاف و راستگويي گم شد ، هركس كه گران تر فروخت برنده شد و هر كس كه از قافله عقب ماند باخت .
دروغ فضيلت شد و راست گويي سادگي .
امّا چرا ؟!
ايراد كجاست ؟
سنگ محك اين معامله چيست ؟
عيار آدم ها چقدر است ؟

مگر نه اين كه همه ي ما انسانيم ؟! توازن آفرينش به هم خورد .... بله بهم خورد ، خيلي هم به هم خورد . مردان شرافت و مردانگي را به حراج گذاشتند و زنان مهرباني و عشق را تساوي حقوق مرد و زن به مسلخ رفت و پيكار آغاز شد . زنان و مردان به مصاف هم رفتند مردانگي و زنانگي در تقابل با هم كنار هم بودن يادشان رفت .
قانون مردان را ظاهرا پشتيبان شد و زنان را رها كرد .در نتيجه ، زنان براي بقا دو دسته شدند :
دسته ي اول ؛ زناني افسونگر و طناز كه يا خود رموز را مي دانستند و يا در محضر استادان آموختند و يا بهتر بگويم مي آموزند .
دسته ي دوم ؛ زناني خشن و مردانه كه نه تنها چندين گام از مردان جلوتر افتادند ، هيچ ؛ گوي سبقت را نيز از ايشان ربودند و امّا مورد آخر را در مدارس و دبيرستان ها و حتي اداره هايي كه توسط زنان اداره و مديريت مي شوند آشكارا مي بينيم ؛ درصد خشونت و سخت گيري به مراتب بالاتر از مدارسي است كه توسط مردان اداره مي شوند !
روح زنانه پژمرد و زنانگي كم رنگ شد ، گويي رسالت اين زنان چنين است تا به زير دستان فرمانروايي كنند و به همگان با صداي بلند اعلام كنند قرار است چنان دختراني بپرورند كه در ميدان جنگ زندگي بازنده نباشند ؛ به ايشان گفته شده است مردان خطرناكند ، هوسرانند، از شما سو استفاده مي كنند . عشق براي كتاب هاست . كلمه ي دوستت دارم نبايد بر زبان آورده شود . مرد خوب براي عشقش هر كاري بايد بكند و چه و چه .... گويا قرار است براي نبردي نابرابر آمده شوند .
اگر قانون رهايش كرده باكي نيست خودش يك تنه بايد بتواند آستين بالا بزند . چكمه آهنين بپوشد از پله هاي دادگاه و مراكز قضايي بالا برود ، مهريه اش را به اجرا بگذارد ، مردش را تعقيب و گريز كند ، دستبند بزند به زندان بياندازد و اين گونه تسويه حساب بكند و اگر به موقع عمل كرده باشد پيروز ميدان باشد و حالا با پولي كه خودش مي گويد حقش بوده است ماشيني بخرد و سپرده اي بگذارد و لباسي از نوع مارك دار بپوشد و جهان را به زير پايش آورد .
اين بار آمده است آماده و زره پوشيده به كلاس هاي افسونگري برود تا با لطايف الحيل عشق را به زور خريداري كند غافل از آن كه "عشق آمدني بود نه آموختني" ، مردي را به دام بياندازد و انتقام سختي به نيابت از تمام زنان هم قبيله اش از مرد بيچاره اي كه او هم احتمالا به طمعي آمده است و يا اصلا روحش هم خبر ندارد ، بستاند .
خوشبختانه هنوز اين زنان و مردان در اقليت هستند و بسيار زنان و مردان شرافتمندي هستند كه انسانيت را ارج مي نهند .
و عشق و مهر را قدر مي دانند .
متاسفانه نيك مردان بسياري نيز قرباني شده اند و شيرازه ي زندگيشان به دليل رقابت نابرابر از هم پاشيده شده است .
حال سوال اينجاست چه بايد كرد ؟
ريشه ي مشكل كجاست ؟
چه كسان و يا نهادهايي مي توانند پا در عرصه گذارند چاره ي درد كنند؟
بي شك نقش آموزش و پرورش را نمي توان ناديده گرفت . اين نهاد با تدابير درست و دعوت از متخصصان كارآزموده ، با برگزاري كارگاه هاي حرمت نفس ، عزت نفس ، اصول كرامت انساني و ... در جهت آگاهي بخشي و دانش افزايي دختران و پسران با برنامه ريزي دقيق و چشم انداز بلندمدت در اين مهم بكوشد .
قطعا نهاد قانون گذاري هم مي باید با تدوين قوانين جديد در مقوله ي ازدواج و طلاق و مهريه و حق حضانت و ... از زنان و مردان حمايت كند و به تجارت سوداگران پايان دهد .
اقتصاد خود مقوله بسيار مهم ديگري است كه اصل و پايه ي همه ي سعادت ها و شقاوت ها است كه نياز به تدابير و سياست كلان دارد .
نكات دقيق و ظرايف بسيار است كه در اين مقال نمي گنجد كه اگر هر چه زودتر چاره اي انديشيده نشود اين غده ي چركين كه اين گونه روح زنان و مردان ما را آلوده است فراگير خواهد شد .
بي شك حرف ها اولين بار نيست كه گفته مي شوند و به طور قطع آخرين بار هم نخواهد بود .تحقق شان بيشتر به خيال و رويا و آرزو مي ماند ، تا واقعيت . به هر حال آدمي با اميد زنده است و تا نفس هست هزار آرزو در دل .
اميدها ....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
جلوی همه داد زد سرم، با چشم گریون از مدرسه زدم بیرون .گفتم ندارم بچه من آسم داره ،شاید مدرسه هم نتونه بیاد امسال، گفت اشتباه کردم پارسال ثبت نامش کردم. پارسال هم گل !زدی به اعصابم.اینها پیام های مادر یک دانش آموز است.مادری که به تنهایی در روزگاری سخت که مردانش با آن همه ادعا در زیر چرخهای فقر استخوان خورد کرده اند بار زندگی را به دوش می کشد. مادری که فرزندش از داشتن پدر محروم است، مادری که در شرایط همه گیری بیماری کار خود را از دست داده است. مادری که اجاره نشین است و حتی برای پرداختن اجاره منزل خود نیز دچار مشکل شده است . این ها دردهای جگر سوز جامعه ای است که به روایت بانک مرکزی بخش زیادی از مردمش زیر خط فقر هستند.
وزارت آموزش و پرورش هیچ وقت اصل ۳۰ قانون اساسی را در عمل نپذیرفته است. از وزیر تا مدیر کل هایش همگی در رسانه ها حاضر می شوند و با قدرت هر چه تمام تر اعلام می کنند" گرفتن شهریه در زمان ثبت نام ممنوع است " اما مدارس نیاز به مشارکت مردم دارند و مردم بایستی مشارکت کنند. همین چراغ سبز کافیست تا مدیران دریابند که با گرفتن شهریه مشکلی برایشان پیش نمی آید. همگان نیک میدانند مدارس هزینه دارند و این هزینه بایستی تامین شود .
اگر دولت توانایی تامین هزینه ندارد، حداقل کاری که می تواند انجام دهد آن است که افراد بی بضاعت را از این توفیق اجباری معاف دارد.حال که گرفتن شهریه امری واجب است مسئولین بذل عنایت فرموده نرخ شهریه تعیین کنند ،که اینگونه مردم مورد تاخت و تاز شهریه های میلیونی قرار نگیرند.
مطابق با آیین نامه اجرایی و قوانین وزارت آموزش و پرورش ثبت نام میان پایه ممنوع است. ثبت نام فقط در پایه های ورودی یعنی اول ، هفتم و دهم صورت می گیرد .آموزش و پرورش فارس نیز مطابق فرموده مدیر کلش در رسانه ملی و بخشنامه فرستاده شده به مدارس ثبت نام میان پایه را ممنوع اعلام کرده است.
چه کسی مسئول پیگیری این گونه تخلفات است؟
آیا بخشنامه های اداره کل آموزش و پرورش فارس قابلیت اجرایی برای مدارس ندارد؟

در زمان سرپرستی آقای عبدالرسول احمدی در تابستان ۹۶ مدیران از دریافت شهریه منع شده بودند و به طور قاطع با متخلفین برخورد می شد ، مشکلات شهریه حل شده بود . شاید همین قانون مداری باعث شد که سران قدرت و ثروت بسیج شوند و نگذارند مدیرکل شود، اما بلافاصله پس از انتصاب مدیر کل جدید به رویه قبلی برگشتیم.
اگر هیئتهای تخلفات اداری استان فارس حکم تذکر کتبی بدون درج در پرونده برای ۱۱ مدیر متخلف مدارس را به علت نداشتن پرونده در تخلفات و بار اول بودن صادر نمیکرد، امروز شاید وضعیت این گونه نبود. با این استدلال آيا می توان به فردی هم که مرتکب قتل شده است بگوییم چون اولین بار مرتکب قتل شده ای تخفیف مجازات می گیری ؟
به راستی مگر می شود مدیری مبلغ ۲۴۶ میلیون ریال ۷ سال پیش در مدرسه ای بنام ع ا که کنکور ورودی دارد جهت ثبت نام بگیرد و پس از ورود بازرسی آموزش و پرورش وی را به ناحیه دیگر تبعید کنند، و بعد در آن ناحیه در مشهورترین و برخور دار ترین مدرسه مدیر شود؟ کجای کار می لنگد ؟
از یکی از رؤسای قبل هیأت های تخلفات پرسیدم : رئیس ناحیه می تواند از پول شهریه برداشت کند؟ فرمودند: بله عرض کردم: مطابق کدام قانون ؟ فقط قانونش را بلد نبود.عرض کردم مدیر مدرسه چندصد میلیون ریال شیرینی می تواند فاکتور داشته باشد؟ جوابی نشنیدم .اگر یک بار با افراد این چنینی برخورد می شد، درس عبرتی برای دیگران می شد.
هرچند بخش اعظمی از مدیران ما انسانهای شریف و درستی هستند اما باید با متخلفین برخورد کرد. مدرسه ای را در بهمن ماه با ۸۰۰ دانش آموز تحویل مدیری دیگر داده اند و در حساب مدرسه با این شهریه های کلان فقط سه میلیون تومان موجودی بوده است.
آقای وزیر، آقای استاندار، آقای مدیر کل ،چگونه شب سر بر بالین می گذارید و آسوده در کنار فرزندانتان می خوابید وقتی اینجا زنی بی پناه با فرزندی بیمار در مدارس تحت امر شما مورد توهین و تمسخر واقع می شوند؟
راستی به گوشتان خورده است که پروردگار باری تعالی می فرماید: و لقد کرمنا بنی آدم به همه انسانها کرامت بخشیدم. تحقیر یک انسان به جرم نداشتن پول زیبنده جامعه اسلامی نیست . نکند آه دل مادری غمگین و اشکهایش دامن گیرتان شود.شاید هم منجنیق آه مظلومان به صبح سخت آرد کافران را در حصار. ناخودآگاه آدم یاد فریادهای امام حسین علیه السلام می افتد، که می فرماید: اگر دین ندارید آزاده مردباشید.
در پایان شعری از شیخ بهایی تقدیم تان می کنم :
همه روزه روزه بودن همه شب نماز کردن، همه ساله حج نمودن سفر حجاز کردن، زمدینه تا به کعبه سر و پابرهنه رفتن ، دو لب از برای لبیک وظیفه باز کردن ،به مساجد و معابد همه اعتکاف جستن،ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن، شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن ،ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن، به خدا که هیچ کس را ثمر آنقدر نباشد، که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید