ستاد ملی مدیریت کرونا از اسفند ۹۸ مدارس را برای دانشآموزان تعطیل کرده است و در این فاصله 20 ماه، رسانهها به ویژه صدا و سیما دو موضوع از آموزش و پرورش را مورد توجه قرار داده است، موضوعاتی مانند زمان بازگشایی مدارس و رتبهبندی معلمان تا اندازه ای نخ نما شده است که حتی شهردار و نمایندگان مجلس هم برای بازگشایی مدارس اعلام نظر میکنند و این مسابقه مصاحبه های گاه و بیگاه استرس و نگرانی را به جامعه تزریق میکنند و خانوادهها را به وادی بلاتکلیفی میفرستد.
هنر رسانه این است که مسائل پیچیده را با استفاده از نظر کارشناسان به گونهای پیگیری کند تا برای افکار عمومی قابل درک باشد. رسانه در انجام کار حرفه ای خود باید شرایط و موقعیت مخاطب را در نظر گرفته و پس از آن برای نشر افکار و اخبار با استفاده از نظر همه ارکان آن اقدام کند، با این توصیف رسانهها عملکرد قابل قبولی در حوزه آموزش و پرورش نداشته اند.
رسانهها و خبرنگاران که خود روزگاری را در مدرسه طی کردهاند به جای پرداختن به زمان بازگشایی مدارس که با توجه به نوع ویروس کرونا، یک موضوع مبهم است باید به مسائل ریشهای آموزش و پرورش و جامعه مخاطب آن بپردازند. ابتدا زحمت حضور در یک مدرسه را قبول کرده و با توجه به شرایط آن در گفت و گو با مسوولان، گزارش هایی را پیگیری کنند تا معلوم شود که آیا شرایط برای حضور امن دانشآموزان معلمان آماده است؟ آیا واکسن معلمان تنها زیرساخت و شرط لازم برای تشکیل کلاسهای درس است؟ آیا فضای بسته کلاسهای درس و جمعیت شلوغ کلاس ها حتی به اندازه ۱۵ نفر بدون سیستم تهویه برای تدریس مناسب است؟ آیا بودجه ای برای تامین ماسک و مواد ضدعفونی کننده مدارس تعیین شده است؟ با شیوع کرونا همه دستگاه ها برای حفظ امنیت کارکنان خود از پرده های پلاستیکی استفاده کردند ، آیا چنین شرایطی در مدارس و کلاس درس امکان پذیر است؟ برای بازگشت جمعیت بازمانده از تحصیل چه زیرساخت های فراهم شده است؟
اصحاب رسانه و خبرنگاران پیگیری کنند آیا کارمندان سایر اداره ها نیز از وسایل شخصی خود برای انجام کار اداری استفاده می کنند یا فقط معلمان مجبور هستند از گوشی و کامپیوتر خود برای تدریس استفاده کنند؟
بخش عمده ماموریت نظام آموزشی بر عهده معلمان و فرهنگیان است ؛ اصحاب رسانه و خبرنگاران در چند مورد نظر معلمان را منعکس کرده اند؟ آنها که مدام خبر رتبه بندی معلمان را پیگیری می کردند حالا پیگیری کنند که با گذشت چندین ماه از تصویب و تایید آن، چرا هنوز اجرا نشده است؟ اگر یک بار دیگر خبر افزایش حقوق معلمان را شنیدند با جرات بپرسند که مبلغ آن چند ریال است؟
توسعه پایدار جامعه در گرو آموزش و پرورش فعال، پویا و کارآمد است و به واسطه بی توجهی به این حوزه است که سرمایه اجتماعی دچار آسیب میشود و رسانهها به جای آنکه به هر قیمت، هر خبری را منتشر کنند بهتر است که از حقوق و مظلومیت هم معلمان و هم دانش آموزان در جامعه آموزش و پرورش به طور واقع بینانه و مستند دفاع کنند و قبل از هر چیز با توجه به آموزههای علوم ارتباطات به مخاطب شناسی بپردازد و نقش شایسته خود را برای علت یابی مشکلات و محدودیت های نظام آموزشی و رفع آنها ایفا کنند در غیر این صورت انتشار پرتکرار خبر بازگشایی مدرسه، جامعه را نگران و مضطرب می کند.
آموزش و پرورش یک حوزه پرخبر برای اصحاب رسانه است اما باید پیگیری اخبار آن از سوژه هایی مثل دریافت پول در زمان ثبت نام و تنبیه دانش آموزان فراتر رفته و به مسایل اساسی و اصولی آن رخنه کرد.ب
بودجه آموزش و پرورش و سهم آن در بودجه سالانه کشور و مقایسه آن با کشورهای همسایه، کمبود معلم، کلاسهای شلوغ، محتوای قدیمی درسی، ساختمانهای فرسوده و مسایل مهم آموزش و پرورش باید به اندازه ای توسط رسانه ها مطرح شود تا به عنوان اولویت اصلی مردم مورد توجه همگانی قرار بگیرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
امروز پنج شنبه استاد اولیایی از روانشناسان حاذق کرج با حضور در هنرستان شهیدستان در جلسه انجمن اولیا شرکت و به سوالات عینی و شبهات ذهنی حاضرین در خصوص مواجهه با دانش آموزان آسیب پذیر در ایام کرونا صحبت نمود.
گزارش زیر متاثر از تشریک مساعی بین اولیا و اقای اولیایی نوشته شده است. واقعیت آنست که فنر تاب آوری اجتماع و نتیجتا فرزندانمان بدجوری جمع شده و منتظر فوران و جهیدن است.
عمده سوالات و دغدغه های اولیا حول تغییر رفتار محسوس فرزندان در دوره کرونا، دین گریز و بعضا دین ستیز شدن دانش آموزان، نافرمانی از پدر و مادر، بی توجهی به هنجارهای جامعه، بحران هویت، بلوغ زودرس جنسی، غرق شدن در شبکه های اجتماعی، اعتیاد به گوشی،ناسازگاری فرزندان ، وسواس فکری و عملی دانش آموزان و....دور می زد.
اولیایی ضمن تایید و تصدیق مشکلات یاد شده افزود:
متاسفانه در استان البرز و شهر کرج به دلایلی چون مهاجرت بی رویه، وجود زندانهای چهارگانه ملی و...آسیب های اجتماعی بالاتر از نرم کشوری است و ما حائز رتبه اول طلاق و بزه کاری های اجتماعی هستیم.
وی بخش عمده ای از مشکلات دانش آموزان را معطوف به تعارضات تربیتی بین پدر و مادر و نوسان های رفتاری و دو قطبی های کاذب و دوآلیته های رایج ایجاد شده مرتبط دانسته گفت:
دوره نوجوانی در حال حذف شدن بوده و اکثر بچه های ما عملا از کودکی به جوانی پرش و ناخودآگاه پرتاب می شوند این خود باعث اختلالات روحی_روانی و شخصیتی در دانش آموزان ماست.
امروز میانگین سن اجتماعی دانش آموزان در سایه تکنولوژی های جديد بالا بوده و عملا دانش آموزان در همه چیز نظر می دهند و به چرایی، چگونگی و چیستی اتفاقات پیرامونی حساسیت نشان داده و تنها با پاسخ های منطقی آن هم با زبان خودشان قانع می شوند. خلاصه آنکه اثرات تربیتی محیط بر ژنتیک غالب شده است.
خاصه آن که به واسطه آموزش های الکترونیکی و دسترسی به شبکه های اجتماعی و درنوردیده شدن مرزهای زمان، زبان، مکان، جغرافیا عملا در حصار دهکده جهانی گیر افتاده ایم.
آموزش الکترونیکی به دلیل فراهم نبودن بسترها و فرهنگ سازی لازم و البته فرصت طلبی احتمالی معلم و متعلم عملا کمر آموزش را شکسته است.
بیایید فرزندانمان را قضاوت نکرده و با عنصر صداقت و طرح دوستی با آنها همدلی، همدردی و رفاقت را جایگزین دستورات خشک، پدرسالارانه و آمرانه سنتی کنیم.
به فرزندانمان باید مهارت نه گفتن را بیاموزیم و البته تمام خواسته هایشان را برآورده نکنیم تا لذت جنگیدن برای حصول مقصودشان محفوظ مانده و کنجکاوی روحی شان را سرکوب و آرزوهایشان را مستاصل نکنیم.
واقعیت آن است که فنر تاب آوری اجتماع و نتیجتا فرزندانمان بدجوری جمع شده و منتظر فوران و جهیدن است.
باید متناسب با رشد فرزندانمان به آنها آزادی داده و بزرگ شدن فرزندانمان را پذیرا باشیم.
امروز پدر خانواده عملا در حال تبدیل شدن به عابر بانک بوده و مادرها در حال دگردیسی به مادران اورژانسی هستند. مطالبه عینی فرزندان در کنار حصول آرامش و آسایش نسبی،حضور کیفی و فیزیکی اولیا در کانون خانواده می باشد.
لازم است پدر و مادرها ضمن باور عملی به تفاوت های فردی، از مقایسه نامتناسب فرزندان خود به جد دوری نموده و با دست گذاشتن روی نقاط مثبت به نیمه پر لیوان توجه نمایند تا مهارت های زندگی ،تاب آوری و کنترل خشم را به تدریج و با لحاظ اقتضائات زمان و مکان به فرزندان این کهن مرز و بوم آموزش دهیم و با پای بندی روی قانونهای خانوادگی تلاش کنیم تا چراها را به چگونه مبدل سازیم.
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
حدود چهار ماه از انتشار آخرین گزارش « صدای معلم » در مورد اردوگاه کوهستانی کلکچال با عنوان « نمونه ای از مدیریت های تعطیل و مدیران کوتوله ! ؛ آیا اردوگاه کوهستانی کلک چال آموزش و پرورش صاحب دارد ؟! » می گذرد ( این جا ) اما نه هیچ مقامی به آن پاسخ داده و نه تغییری محسوس در وضعیت این مجموعه ورزشی - فرهنگی رخ داده است . ( در این گزارش بیش از 50 عکس از نقاط مختلف اردوگاه بارگذاری گردیده است ).
پیش از آن هم چندین گزارش تفصیلی در مورد این اردوگاه آموزش و پرورش منتشر شده بود .
در این گزارش آمده است :
« با شیوع کرونا ، مجموعه کلک چال بیش از یک سال است که تعطیل است با این حال وزارت آموزش و پرورش ، خانه های معلم خود را هیچ گاه به صورت طولانی تعطیل نکرده است .
با این حال مجموعه های مشابه کلک چال درسایر نقاط تهران به کار خود ادامه می دهند .
در واقع ، جاهایی مانند کلک چال را می توان نمونه ای از مدیریت در آموزش و پرورش به شمار آورد .
همیشه این پرسش مطرح است چگونه می شود که در این کشور اصل آموزش برون سپاری می شود اما مکان هایی که باید محل درآمد دستگاه و در عین حال رضایت ذی نفعان و سایر اقشار جامعه باشند ، این چنین با سوء مدیریت و ناکارآمدی مدیران بی کفایت رو به رو می شوند ؟
- تابلوهای هشدار دهنده ! اما به علت ضعف فرهنگ عمومی و فقدان نظارت ، کم تر کسی به آن ها توجه می کند . چرا نباید همانند کشورهای توسعه یافته ، وقتی کسی به « محیط زیست » آسیب می زند جریمه نشود ؟ چرا مجازات های بازدارنده اعمال نمی شوند ؟ چرا همانند آن کشورها ، افراد نباید هزینه رفتارهای پر خطر خود و ناقض حقوق مدنی دیگران را بپردازند و در اعتبار اجتماعی ( Social Security ) آنان لحاظ نشود ؟ آزادی تا چه حد ؟ »
علیرضا افشاری، کنشگر میراث فرهنگی در یادداشتی چنین می نویسد : ( این جا )
« برج کُلَکچال تهران، برجی یادمانی است. این برج، که نزدیک پناهگاه کلکچال قرار دارد، از آن رو ارزشمند، نمادین و منحصر به فرد است که در بنای آن گروههای مختلفِ پیشاهنگی در سراسرِ کشور با آوردنِ سنگهایی از محل زندگیِ خود مشارکت داشتهاند. به این ترتیب، افزون بر یادمان و نشانهای از کار گروهی و همیاری، جنبهای نمادین از همبستگی ایرانیان هم دارد. برجی که نشانهای برای انبوه کوهنوردان است و میتوانست مانند فانوسهای دریایی برای کوهپیمایانِ شبانه نیز نشاندهنده مقصد باشد، اما سالهاست رها شده و نه تنها مورد هیچ رسیدگیای قرار نگرفته بلکه نشانهای از برنامهای برای احیا و مرمت و راهاندازی آن هم به چشم نمیخورد...
برج 27 متر ارتفاع دارد و از قطری 14 متری برخوردار است؛ 168 پله دارد و در جدار خارجیِ آن 12500 قطعهسنگِ 30 در 10 به کار رفته (فصلنامه کوه، ش 10، ص 11، ابراهیم صدری)؛ اندازهای که دکتر بنایی، پیشنهاددهنده ساختِ آن برج و سازنده اردوگاه کلکچال، آن را تعیین کرده و از همه پیشاهنگان یا علاقهمندان به امور ورزشی خواسته بود از محل زندگی خود تهیه کنند و شخصا به آنجا بیاورند. از این رو، آنهایی که گروهی به آن مکان رفتند ــ چه گروههای پیشاهنگیِ مدرسههای گوناگونِ تهران و چه رسدهایی (رسد: دسته، گروه، بخش، سهم؛ واژهای فارسی که دکتر برای گروههای پیشاهنگی پیشنهاد کرده بود و گویا رصد معرب آن باشد) از سراسر کشور ــ نام گروه یا مدرسه و شهر خود را هم بر آن قطعه سنگ کندهاند و نیز شخصیتهایی که آنها نیز خود به آن بالا رفته و سنگهایشان را به دست سازندگانِ آن برج مردمی رساندند. یکی از پیشکِسوتان کوهنوردی به نقل از دکتر بنایی میگوید قرار بود که هر طبقه از برج به موضوعی اختصاص یابد: کتابخانه، موزه پیشاهنگی و جایی برای رصد اجرام سماوی و نیز شهر تهران!
وزارت آموزش و پرورش، که مالک این اردوگاه کوهستانی بسیار زیباست (اردوگاه دانشآموزی شهید باهنر)، نه تنها برج و حتی محوطه آن را رها کرده و امکانات ورزشیِ ارزشمند آن از کار افتادهاند بلکه خبر میرسد برای باغ ارزشمند و وسیعِ آن در پای کوه هم نقشهها در سر دارد تا مانند دیگر داشتههای ارزشمند دولتی به سرنوشتِ شومِ نابودی و ساختوساز دچار شوند. اگر دولتهای نهم و دهم با جابهجاییها و مدیریتهای نادرست ضربهای جبرانناپذیر بر میراث کشور، در هر معنیای که بنگریم، زد، دولتهای یازدهم و دوازدهم با فروش آن میراث کارِ ناتمامِ نابودیِ هر آنچه داریم را تکمیل میکند...
نمیشود از این اردوگاهِ زیبا سخن گفت و یادی نکرد از شادروان دکتر حسین بنایی. او در طی مدیریتش بر سازمان پیشاهنگی ایران چنان وجههای به آن داد که در جهان به عنوان نمونهای از مدیریت و پیشرفت شناخته میشد و پیرامونیانش چنان به وی عشق میورزیدند که ذرهای در کارهای بزرگی که برایشان انجام داد تنهایش نگذاشتند. نمونهاش همین اردوگاه عظیم، که زمینش را در سال ۱۳۳۹ با هزینه شخصی خرید و طی ده سال با یاری مردم و پیشاهنگان چنان گام به گام مجهزش ساخت که هرکسی که یک بار آن مسیر را تا پناهگاه برود شیفتهاش میشود.»
پرتال معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش نوشت : ( این جا )
« جلسه شورای هماهنگی تشکلهای دانشآموزی پیرامون برنامههای روز 13 آبان روز مبارزه با استکبار جهانی و روز دانشآموز صبح امروز با حضور مدیرکل فرهنگی هنری، اردوها و فضای پرورشی، مشاور وزیر آموزش و پرورش و قائم مقام معاون وزیر در سازمان دانشآموزی و تشکلهای دانشآموزی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل معاونت پرورشی و فرهنگی، علی رمضانی نیز در این جلسه با تاکید بر اهمیت نقش دانشآموزان در شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی اظهار کرد: در این مدت همکاری با تشکلهای دانشآموزی به یک زبان مشترک رسیدیم و فعالیتهای صورت گرفته در یک راستاست.
وی افزود: لازم است برای دانشآموزان با زبان آمار از انقلاب بگوییم . زبان آمار بسیار ارزشمند است. میزان دانشآموزان، مدارس، امکانات در کشور و ... از جمله موارد مهم در این راستاست.
رمضانی ادامه داد: انقلاب اسلامی خدمات بسیاری به مردم کرده است که باید تمام این موارد را برای دانشآموزان بازگو و در این راستا تلاش کنیم.
مدیرکل فرهنگی هنری، اردوها و فضای پرورشی بیان کرد: امیدواریم در روز ۱۳ آبان حضور پررنگ دانشآموزان را داشته باشیم چراکه روز ۱۳ آبان یک مانور جریان ساز است که حضور دانشآموزان را میطلبد. »
آیا این مقام محترم و سایر مسئولان تاکنون سری به این اردوگاه و سایر جاها زده اند ؟
پرسش « صدای معلم » آن است که این همه بی مسئولیتی و بی خیالی در برابر این خرابی ها و آسیب ها از چه ناشی می شود ؟
عملکرد مسئولان در برابر مسئولیتی که بر عهده گرفته اند بهترین آمار و برترین « زبان » است و نیازی به تبلیغات و داستان سرایی برای مردم و مخاطبان نیست .
آیا این مقامات به اندازه حتی اندکی مانند شادروان دکتر حسین بنایی در مورد محیط زیست و آینده کشور احساس مسئولیت می کنند ؟
وصیت نامه دکتر بنائی در سال 1349/4/30 ( این جا )
« چون همسرم را زنی با شرف با وجدان و دلسوز برای فرزندانمان می دانم و صیت می کنم که پس از مرگم کلیۀ اموالم متعلق به همسرم خواهد بود که با فرزندانش تا آخر عمرش زندگی کند و به هر طریقی که مصلحت بداند صرف اسایش اطفالش کند فقط از او خواهش دارم که یک دبستان 6 کلاسه در یکی از روستاهای دور خراسان از ماترک اینجانب بسازد و برای آموزگاران مربوطه هم دو اطاق در مجاورت دبستان بسازد و وقف آموزش و پرورش کنند و اگر همسرم زودتر از من فوت کرد کلیۀ ماترک من طبق سنت جاریه در مذهب اسلام به فرزندانم خواهد رسید ولی مشروط به اینکه از سهم کلیۀ آنها دبستان مورد نظرم را در محل دور افتاده ای نزدیک مرز بسازند و مابقی را به نحو تذکر داده شده در بالا پس از هزینه دفن و کفن بین خود تقسیم نمایند الا اینکه برای فرزندانی که تحصیلات کمتری دارند تا پایان تحصیلات لا اقل ششم متوسطه هزینه تحصیل آنها را بپردازند.
پایان گزارش/
در سوم شهریورماه بود که حسین باغگلی گزینه پیشنهادی دولت سیزدهم برای وزارت آموزش و پرورش نتوانست از مجلس رای اعتماد بگیرد و رئیس جمهور از روز چهارم شهریور ماه آقای علیرضا کاظمی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش را به سمت سرپرست این وزارتخانه منصوب کرد و تا امروز هنوز گزینه اصلی این وزارت برای رای اعتماد به مجلس معرفی نشده است. با توجه به اصل 135 قانون اساسي ، رئيس جمهور ميتواند براي وزارتخانههايي كه وزير ندارد، حداكثر براي مدت سه ماه سرپرست تعيين نمايد که تا الان نزدیک به دو ماه از این فرصت به پایان رسیده و خبری از معرفی وزیر به مجلس نیست.
این روزها، جامعه پانزده میلیونی دانش آموزان و نیز جامعه معلمان، در برزخند.آنان در انتظارند تا ببینند که دولت، چطور و چگونه می خواهد مشکلات آموزش و پرورش را حل کند؟ آیا دولت سیزدهم با انتخاب یک وزیر جوان، شجاع و تحولگرا می تواند دغدغه های این قشرعظیم جامعه را کاهش دهد؟ آیا دولت سیزدهم به شعارهای انتخاباتی خود که بهبود آموزش کشور و اجرای رتبه بندی فرهنگیان بود، جامه عمل می پوشاند؟ رویکرد دولت سیزدهم و آن چه که این روزها بر سر آموزش و پرورش می رود، متاسفانه چشم انداز ناامید کننده ای را پیش روی گذاشته است. بلاتکلیفی بزرگترین و مهمترین وزارتخانه دولت در این شرایط حساس بازگشایی حضوری مدارس و آموزش های ترکیبی(حضوری + غیرحضوری) آسیبهای زیادی را به فرهنگیان، دانش آموزان و خانواده هایشان وارد می کند.
خبرهای ضدونقیض درباره بازگشایی حضوری مدارس در آبان ماه، بررسی لایحه رتبه بندی معلمان در مجلس، کسری بودجه و کمبود نیروی انسانی، عدم واکسیناسیون صد درصدی دانش آموزان و معلمان، نامناسب بودن محتوی دروس برای آموزشهای مجازی، عدم آموزش معلمان در تدریسهای غیرحضوری، آشنا نبودن خانواده ها با وظایف خود در دوران کرونا و آموزشهای مجازی، مشکلات مربوط به صندوق ذخیره فرهنگیان، عدم پرداخت حقالتدریس معلمان شاغل، کاهش انگیزه معلمان، به کارگیری معلمان غیر تخصصی در پایهها و رشتههایی که ارتباطی با رشته تحصیلی و تجربه آنها ندارد، فضای آموزشی فرسوده در مناطق محروم و روستایی، عدم رضایت از بیمه تکمیلی فرهنگیان، عدم اختصاص سرانه لازم به مدارس برای رعایت موارد بهداشتی و مشکل آنها برای پرداخت هزینههای آب، برق و گاز، تنها بخشی از مشکلات آموزش و پرورش است. علیرغم این مشکلات فراوان، باید منتظر ماند و دید که چه بر آموزش و پرورش کشور می آید و چه کسی سکان دار بزرگترین و مهمترین وزارتخانه دولت، خواهد شد؟
اکنون که بعد از سالها لایحه رتبه بندی معلمان قرار است که با رای اکثریت نمایندگان در هفته جاری در مجلس به صورت اولویت بررسی شود، بی شک وزیر قوی، توانمند و شجاع با فرماندهی و رهبری خود می تواند به اجرای کامل این لایحه کمک کند و با ارائه پیشنهادات و نظرات کارشناسی در بهتر اجرا شدن این طرح، بسیاری از چالشها در آموزش و پرورش را برای همیشه پایان دهد.
شنیدن صدایی واحد برای بازگشایی حضوری مدارس در مدیریت و عملکرد وزارت آموزش و پرورش امری مهم و ضروری به نظر می رسد. با نزدیک شدن آبان ماه هنوز هیچ کس به طور قطعی نمی داند که مدارس پر جمعیت در آبان ماه حضوری برگزار می شوند یا خیر.
مسئولین وزارتخانه اعلام می کنند که مدارس حضوری می شوند حتی اگر همه دانش آموزان واکسینه نشده باشند ولی مسئولین وزارت بهداشت و اعضای کمیسیون آموزش مجلس حضوری بودن مدارس را به مجوز ستاد ملی کرونا مشروط می کنند. این خبرهای ضد و نقیض معلمان، دانش آموزان و خانواده ها را دچار بلاتکلیفی و سردرگمی کرده و مدیران مدارس نیز با توجه به شرایط خاص هر مدرسه، خواستار صدور مجوز بازگشایی حضوری توسط شورای مدرسه هستند.
امید است در این شرایط نابه سامان آموزش و پروش، انتخاب و معرفی وزیری جوان و خلاق، توانمند و شجاع، متعهد و تحول گرا سکان وزارتخانه بزرگ و مهم دولت را به دست گیرد و این ناخدای باخدا کشتی طوفان زده و سرگردان آموزش و پروش را پس از صید صدفهای مرواریدساز به ساحل امن وآرامش برساند چرا که در ساحل افراد زیادی منتظر پهلو گرفتن این کشتی هستند تا آموزش کشور در مسیری درست و با مدیرانی جوان و دلسوز به سوی هدفهای متعالی حرکت کند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ چهارشنبه 21 مهر نخستین نشست رسانه ای رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک به مناسبت «هفته ملی کودک » به صورت حضوری با خبرنگاران در محل این سازمان برگزار گردید .
در ابتدای این نشست و پس از اظهارات این سازمان زمانی که نوبت به طرح پرسش از سوی « صدای معلم » این رسید ؛ مدیر صدای معلم انتقاداتی را نسبت به عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان کرد .
علی پورسلیمان گفت :
« سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است .
چرا این شورا نباید در طول دوران فعالیت خود با رسانه ها و خبرنگاران نشست بگذارد ؟
چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی نباید در برابر عملکرد خود به « حوزه عمومی » و « افکار عمومی » پاسخ گو باشد ؟
فرق این نهاد با بقیه در چیست ؟
این نهاد " پشت درهای بسته " موضوعات را تصویب می کنند . شما هم " مجری " می شوید . آن ها که به کسی پاسخ گو نیستند و شما باید جواب بدهید .
برخی از سوالات من درحوزه کاری شما و اما خارج از اختیارات شماست .
شما بگویید از چه کسی باید بپرسیم ؟
البته آن زمانی هم که شما در ستاد همکاری حوزه های علمیه و آموزش و پرورش مسئولیت داشتید ، » صدای معلم » در چند گزارش از این ستاد خواست تا در برابر عملکرد خودپاسخ گو باشد .
شاید هم به گوش شما نرسید ... »
آن چه در زیر می آید ، مشروح پرسش و پاسخ مدیر صدای معلم و رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک است .
با توجه به مشکلات لاینحلِ اقتصادی، معیشتی و مالیِ چندین ساله در کشور و این که با حضور اقتصاددانانی چون نادران، ابراهیمی، خاندوزی، میرکاظمی و ... در راس وزارت اقتصاد، کمیسیون برنامه و بودجه و سازمان برنامه و بودجه، امیدی به بهبودی اوضاع معیشتی و اقتصادی مردم نیست ، لذا با توجه به شرایط موجود و اعتبارات بودجهای، بدون هیچ تخصصی در حوزه اقتصاد و بودجه، بر خود لازم دیدم تا برای حل مشکل سازهای را پیشنهاد کنم.
لازم است که سیستم حقوقی قوی، مقتدر و قابل اجرا در لایحه بودجه ۱۴۰۱ گنجانده شود تا یک بار برای همیشه، هم نیازی به ایجاد تورم از طریق افزایش حقوق نباشد و هم به عدالت نسبی در این حوزه نزدیک شویم. سالهاست تنها راه پیش رویِ متولیان حوزه اقتصاد در کشور، فقط خلق پولِ بدون پشتوانه است.
در بسیاری از کشورها، از طریق استقرار سیستم حقوقی ساده و دارای محدودیت، امکان وجود شکاف حقوقی را از بین بردهاند که نتیجه آن نیز در ابتدا عدالت اجتماعی کاملا ملموس و سپس حذف شکافهای طبقاتی بودهاست.
در کشورهایی اروپای شمالی و بهویژه حوزه اسکاندیناوی، با اعمال مالیات ۹۰ درصدی بر حقوقهای بالاتر از میزان مشخص، بهطور کاملا محکم و غیرقابل نفوذ، امکان دریافت حقوقهای نجومی را غیرممکن کردهاند. در ضمن با تعیین کف حقوق واقعی برای زندگی کرامتمندانه، امکان ظلم به طبقه فرودست را از کارفرما گرفتهاند.
بهنظر میرسد با اجرای یک سیستم سادهٔ پرداخت حقوق که نهادها و افراد، با مجوزهای گوناگون امکان دور زدن آن را نداشته باشند، یک بار و برای همیشه، باید این بحران را مدیریت کنیم.
تحلیلی درباره حقوقهای پرداختیِ فعلی
نه قانون هماهنگ پرداخت توانست حقوقها را هماهنگ کند و نه قانون مدیریت خدمات کشوری توانست پرداختها را مدیریت کند. برای کشور زیبنده نیست که چندین نظام پرداخت حقوق داشته باشد.
طبق آمار، حدود ۸,۳۰۰,۰۰۰ نفر به طرق مختلف از دولت حقوق دریافت میکنند که میانگین حقوق آنها در ماه، چیزی نزدیک ۱۲,۵۰۰,۰۰۰ میلیون تومان است که میانگینِ حقوقِ هشت میلیون نفر از آن تعداد، حدود ۷,۸۰۰,۰۰۰ تومان است و نکته جالب اینکه میانگین حقوق معلمان، نظامیان و پرسنل اداری وزارتخانهها از همین مقدار هم کمتر است. بنابراین با یک محاسبه ساده، میتوان دریافت که حدود ۳۰۰,۰۰۰ نفر، ماهانه بیش از ۱۱۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان از دولت حقوق، فوقالعاده یا مزایا دریافت میکنند .
پیشنهاد برای افزایش حقوق در سال ۱۴۰۱
۱. حقوقهای کمتر از ۱۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال، با دریافت مابهالتفاوت از طرف دولت به ۱۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال افزایش یابند.
تبصره ۱: افزایش حقوق در این گروه، نباید کمتر از ۱۵,۰۰۰,۰۰۰ ریال باشد.
تبصره ۲: حقوقها تا ۱۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال، از پرداخت مالیات معاف هستند.
۲. حقوقهای از ۱۰۰,۰۰۰,۰۰۱ تا ۱۵۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال، بیست درصد افزایش یابند.
۳. حقوقهای ۱۵,۰۰۰,۰۰۱ تا ۲۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال، پانزده درصد افزایش یابند.
توجه: به جای بند ۲ و ۳، می توان افزایش مبلغ ثابت ۲۵,۰۰۰,۰۰۰ ریال تعیین نمود.
۴. حقوقهای بالاتر از ۲۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان، هیچ افزایشی ندارند.
تبصره ۱: از حقوق های بالاتر از ۳۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال، نود درصد از حقوقِ مازاد بر ۳۰۰,۰۰۰,۰۰۰ ریال، به عنوان مالیات اخذ خواهد شد.
تبصره ۲: تحت هیچ شرایطی، مجموع حقوق، مزایا و فوقالعادههای دریافتی نباید از ۴۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان بیشتر شود.(این قانون هیچ استثنایی ندارد و تصویب و یا صدور هر مجوزی برای افزایش حقوق به هر عنوانی، تخلف بوده و متخلف یا متخلفین، باید علاوه بر بازگشت مبالغ دریافتی، به حداقل یک سال انفصال از خدمت محکوم خواهند شد.(هر ده میلیون تومان یک سال انفصال از خدمت)
به عنوان مثال، اگر حقوق کسی ۵۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان باشد، علاوه بر مالیات معمول، باید ۱۸,۰۰۰,۰۰۰ تومان مالیات اضافه پرداخت کند تا حقوق دریافتی او به محدوده سایر حقوقبگیران نزدیک شود. یعنی کسی که حقوقش ۵۰ میلیون تومان باشد، فقط دو میلیون تومان بیشتر از کسی دریافت میکند که حقوق ۳۰ میلیونی دارد.
با اجرای یک قانون سادهٔ اینچنینی، حقوقبگیران دولتی و شبهدولتی، دریافتی از ده تا چهل میلیون تومان خواهند داشت.
با اجرای این طرح، میانگین حقوق ماهانهٔ ۸,۰۰۰,۰۰۰ نفر از حقوقبگیران از ۷,۸۰۰,۰۰۰ به ۱۱,۰۰۰,۰۰۰ میلیون تومان خواهد رسید که بهطور میانگین ۴۲ درصد افزایش خواهد داشت و میانگین حقوق ۳۰۰,۰۰۰ نفر هم حدود ۳۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان خواهد بود و لذا میانگین حقوق همه ۸,۳۰۰,۰۰۰ نفر حقوقبگیر، چیزی حدود ۱۱,۶۸۶,۰۰۰ تومان خواهد شد.
به عبارت دیگر با افزایش حدود ۱۰ تا ۷۰ درصدی حقوق ۸,۰۰۰,۰۰۰ نفر و کاهش حقوق ۳۰۰,۰۰۰ نفر دیگر در سال آینده، میانگین حقوق پرداختی به کل حقوقبگیران بیش از یک میلیون تومان کاهش مییابد و از آن طریق بودجه جاری دولت بیش از ۱۱۰ هزار میلیارد تومان کاهش مییابد که از کل بودجه سالانه وزارت آموزش و پرورش بیشتر است.
توضیح اینکه نگارنده مقاله، متخصص در حوزه آنالیز ریاضی است و محاسبات ممکن است از نظر اقتصادی، ایراداتی داشته باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
یکی از همکاران فرهنگی کرج طی تماسی مدعی شدند که آموزش و پرورش چند حساب مجزا بدون اطلاع وی در بانک سرمایه شعبات مختلف تهران _کرج به نام ایشان افتتاح نموده است.
در قراری حضوری کم و کیف موضوع و پیامک های مسلسل ارسالی بانک از سامانه به شماره ۹۸۳۰۰۵۸۰۴ را بررسی نمودم و سپس با معاون مالی یکی از نواحی تماس گرفته موضوع را در میان گذاشتم. ایشان از چنین موضوعی جا خورده و از کم و کیف آن اظهار بی اطلاعی کردند.
با توجه به متهم بودن بانک سرمایه و صندوق ذخیره به بالا کشیدن اندوخته فرهنگیان ؛ موضوع افتتاح حساب به نام همکار و بدون اطلاع وی اندکی مشکوک و شبهه دار به نظر می رسد.
موضوع به روایت همکار:
« حدود یکماه ونیم پیش پیامکی از بانک سرمایه برایم آمد.
که برای تعیین تکلیف حسابهای مازادتان به یکی از شعب مراجعه کنید.
من هم به بانک سرمایه فلکه اول گوهردشت کرج رفتم و با نشان دادن پیامک پیگیر موضوع شدم.
رئیس بانک به من گفت مهم نیست توجه نکنید.
چند روز بعد مجدد پیامک مشابهی را دریافت کردم.
و این بار به بانک میدان سپاه که خودم حسابی در آنجا داشتم رفتم.
متصدی گفت: خانم شما در شعبه ما یک حساب را خودت افتتاح کردی ولی ۵ حساب دیگر در جاهای دیگر به نام شما باز شده است.
گفتم من که بی خبرم.
گفت: یکی از حسابها نزد شعبه هفت تیر است از آنجا پیگیری کن.
مجددا ماشین گرفتم و به آن شعبه رفتم تا ببینم جریان چیست که تهدید می شوم که در صورت عدم توجه ...
وقتی به متصدی بانک معترض شدم که من از این حساب بی خبرم گفت آموزش وپرورش به نام شما ۴ حساب در بانک سرمایه باز کرده یکی در این بانک و ۳ تا در تهران شعبه میدان فردوسی .
خلاصه یک برگه برداشت حساب داد که من امضا کردم برای بستن حساب ولی گفت فقط مشخصات بنویسید و امضا کنید. پس از امضای برگه دیدم برگه را نزد رئیس بانک برد ولی در محل برداشت احساس کردم چیزی نوشت چون خودم پولی نریخته بودم انتظار نداشتم در آن محل چیزی نوشته شود. از بانک که خارج شدم گفتم مبادا کسی به حساب به اسم من پولی ریخته و الان با امضای من برداشت کردند؟
البته ایشان گفتند هروقت تهران رفتی در شعبه فردوسی هم اقدام به بستن حسابهای خود کن . باور کنید از این مساله حسابی گیج شدم. »
نمونه ای از پیامک های بانک سرمایه:
"مشتری گرامی بانک سرمایه
با توجه به الزامات بانک مرکزی، خواهشمند است جهت تعیین تکلیف حساب های مازاد خود به یکی از شعب بانک سرمایه مراجعه نمایید."
سه شنبه ۲۷ آوریل ۲۰۲۱
"مشتری گرامی بانک سرمایه
با توجه به اطلاع رسانی قبلی مبنی بر الزام تعیین تکلیف حساب های مازاد، خواهشمند است جهت تعیین تکلیف حساب های مازاد خود به یکی از شعب بانک سرمایه مراجعه نمایید."
"مشتری گرامی بانک سرمایه
با توجه به اطلاع رسانی های قبلی مبنی بر الزام تعیین تکلیف حساب های مازاد و عدم مراجعه شما به بانک سرمایه، خواهشمند است جهت تعیین تکلیف حساب های مازاد خود به یکی از شعب بانک سرمایه مراجعه نمایید.
چنانچه ظرف مدت دو هفته به شعب بانک مراجعه ننمایید، بانک رأساً نسبت به تعیین تکلیف حساب های مازاد شما در چهارچوب ضوابط بانک مرکزی اقدام می نماید."
داستان از چه قرار است؟
با توجه به شواهد و قرائن موجود و نظر به افتتاح ۵ حساب در شعبات مختلف امکان اشتباه و تصادفی بودن داستان منتفی به نظر می رسد و چه بسا در اقصا نقاط کشور چنین پیامک هایی به سایر همکاران ارسال شده باشد. با توجه به مشکوک بودن موضوع انتظار می رود مسئولین بانک سرمایه و البته آموزش و پرورش در این خصوص رفع ابهام نموده و چرایی و چیستی موضوع را شفاف و بی لکنت به جامعه فرهنگیان توضیح دهند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
چرا نظام آموزشی ما متفکر پرورش نمیدهد؟ چرا لااقل در حوزه علوم انسانی، اندیشمندی نظریهپرداز که حرف تازه بزند، نداریم؟ آیا این تعبیر آن متفکر جنجالی که صدر تاریخ ما ذیل تاریخ غرب است، سرنوشت محتوم و تقدیر گریزناپذیر ما شده و ما کماکان باید چشم به دست و دهان دیگران بدوزیم تا ببینیم در تبیین و توصیف واقعیتهای درون و بیرون چه چیزی میگویند؟ چه میشود که استاد شصت ساله ما، با کلی فضل و دانش و تجربه و اندوخته، به جای تالیف به ترجمه کتاب جوانی سی ساله میپردازد و خودش نمینویسد؟ چرا در بیشتر مواردی هم که استاد مذکور دست به قلم میبرد و خودش مینویسد، متاسفانه حاصل یا متنی بیسر و ته و غیرروشمند و پر تفصیل و اطناب میشود یا کولاژی بیسر و ته از نظریههای دیگران، با یا بدون ذکر منابع اصلی؟!
اهتمام به این پرسشهای تلخ اما واقعی، از اصلیترین دغدغههای اهل اندیشه ایران در یک صد و پنجاه سال اخیر بوده و البته بعضا پاسخهای قانعکنندهای هم به آنها ارایه شده، از جمله اینکه تفکر در دل سنت تحقق میپذیرد و اندیشیدن و خلق ایدههای نو، امری تاریخمند و زمانمند است. متفکران نو بر شانه اندیشمندان پیشین میایستند و دیدگاههای تازه خود را در گفتوگو، تعامل، تقابل و تضاد با آنها مطرح میکنند. در جایی که فکر کردن به دلایل گوناگون، به یک سنت مداوم بدل نشده باشد، انتظار خلق ایدههای جدید به معنای کاشتن بذر در شورهزار است. برخی هم معتقدند به دلایل مختلف سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، توسعه و پیشرفت علمی و تکنولوژیک در جای دیگری به وقوع پیوسته است. تقارن این علل و عوامل، حتی اگر اتفاقی و ناضرور هم باشد، موجب شده که زمینههای مساعد ظهور اندیشههای نو پدید آید. بستری که در جوامعی چون ما به وجود نیامده و در نتیجه نمیتوان انتظار خلق تفکرات تازه داشت و در نتیجه ما کماکان باید مترجم و شارح بمانیم.
درباره هر یک از این علل میتوان ساعتها بحث کرد و نقاط قوت و ضعفشان را نشان داد. اما نگارنده قصد دارد به مناسبت شروع سال تحصیلی و فرارسیدن فصل آموزش، در کنار همه این دلایل، به دو علت مهم دیگر اشاره کند که هر دو ربط مستقیم به مساله آموزش دارند؛ نکته نخست، مربوط به روش آموزش است.
در جامعه ما از پایینترین سطوح یعنی آمادگی و پیشدبستانی و دبستان تا دکترا و بعضا پسادکترا، به دانشآموز و دانشجو حق اظهارنظر داده نمیشود، پرسشهای او با تحقیر مواجه میشود، معلمان و اساتید به او اجازه پرسیدن نمیدهند، در کلاسها گفتوگوی برابر شکل نمیگیرد، معلم و استاد از دانشآموز و دانشجو نمیخواهند که نظرات خودش را بنویسند ولو به نظر ایشان غلط باشد و مدام او را تحقیر و تخفیف میکنند. خدا نکند دانشآموز یا دانشجو سخنی مغایر با آموزههای تثبیت شده و بدون سند و مدرک بزند. معلم یا استاد نطق او را در نطفه خفه میکند و اجازه اظهارنظر به او نمیدهد. روش آموزش ما به جای پرسشگری و طلبکاری، بر سازشکاری و اطاعت مبتنی است و در نتیجه دانشآموختگان، آدمهایی فاقد اعتماد به نفس، مطیع و همواره نیازمند راهنمایی و رهنمون بار میآیند.
اما موضوع دیگر فقدان روش است. شمار معدودی هم که از سد سکندر طعنهها و تحقیرها فرا میروند و میخواهند سخن تازه بگویند، به علت تمرین نکردن و ندانستن روش، سخن خود را چنان مبهم و مغلق یا باری به هر جهت مینویسند یا میگویند که مخاطب اعم از خواننده یا شنونده به سختی متوجه منظور آنها میشود و درمییابد که حرف حساب مولف یا گوینده چیست. ای بسا کتابها و مقالات تالیفی حجیم و سرگیجهآور که بعد از کلی کلنجار رفتن با آنها، درنهایت به روشنی نمیتوان گفت که نویسنده چه ادعایی داشته. روی دیگر سکه این فقدان روشمندی، تولید انبوه نوشتهها و آثار عمدتا دانشگاهی است که بیشترشان در تلاشی مذبوحانه برای روشمندی و به اصطلاح رعایت اصول روش تحقیق، قالبهایی تکراری و فاقد محتوا هستند. چارچوبهای کلیشهای و از پیش تعیین شده که حجمی بیربط از محتوا در آنها ریخته شده است، نوشتههایی که تنها به درد مدرک گرفتن و رزومهسازی میخورد و دانش یا بینشی به خواننده نمیدهد.
روش آموزش ما بر اطاعت و فرمانبرداری بنا شده و به طالب دانش، تفکر روشمند و نقادانه آموخته نمیشود، بلکه مجال پرسشگری به دانشجو داده نمیشود، پیامد این شیوه آموزشی فقدان اعتماد به نفس و پناه بردن به محفوظات است و نتیجهای جز این در بر ندارد که استاد دانشگاه ما، در بسیاری از رشتههای علوم انسانی، در نهایت یک مترجم خوب و شارح با سواد و وفادار از کار در میآید، تکرار مکررات.
کانال یادداشت ها