پیچیدگیها و حساسیتهای شغل معلمی چنان است که حتی یک جمله و یا یک رفتار غیرارادی توسط معلم، میتواند آینده دانشآموزی را تحت تاثیر قرار دهد . نگاه تربیتی در آموزش و پرورش، همیشه بر نگاه آموزشی اولویت داشته و تاثیر آن از ماندگاری بیشتری برخوردار است.
با کمی تفاوت، هر شغل دیگری هم قطعا چنین ویژگیهایی دارد و حذف یا تحقیر آن شغل، میتواند عواقبی وحشتناک داشته باشد.
مقایسه مشاغل با یکدیگر، همیشه توسط کسانی انجام میشود که یا قادر به درک تفاوتها نیستند و یا از انجام وظیفه خود عاجزند.
جامعه همانگونه که به مدرسه، دانشگاه و بیمارستان نیاز دارد، به تعمیرگاه خودرو، فروشگاه، شهرداری و ادارات خدماتی دیگر هم نیازمند است . هرگز نباید خدمات آنها را با هم مقایسه نمود یا ترتیب و توالی بر آن متصور شد . همه این مشاغل با هم جامعه را تشکیل میدهند و حق دارند از حداقل حقوقها برای گذران زندگی برخوردار باشند و هیچ استدلالی برای کاهش حقوق از حداقلهای مورد نیاز، پذیرفتنی نیست.
حدود ده سال پیش، برای بازدید یکی از دوستان از یک مدرسه در استکهلم، هماهنگی کرده بودم.
وقتی برای بازدید وارد مدرسه کونگزهولمن (پادشاه هولمن) شدیم، مدیریت مدرسه که بانویی میانسال و حدود بیست سال با درجه استاد کامل (فول پروفسور)، مدیرگروه دپارتمان علوم اجتماعی دانشگاه کیتیاچ استکهلم بود و حالا به عنوان مدیریت مدرسه در مقابل ما بود، خود را این چنین معرفی کرد:
من از خوشبختترین مردم سوئد هستم، از میان ۹۰۰ نفر که از سراسر جهان داوطلبِ مدیریت در این مدرسه بودند، انتخاب شدم و اکنون با افتخار میتوانم بگویم : من یک معلم هستم. سیستم آموزشی کشور گرفتار دولت و مجلسی چون شماست که پرداخت اجاره موقوفه اداره آب در استان فارس را یک معضل ملی تشخیص میدهند اما کمبود بیش از ۱۰,۰۰۰ معلم در استان فارس را یک مسأله منطقهای میدانند و اجازه مطرح نمودن آن در سفر ریاست جمهوری به استان را نمیدهند.
همراه من که شرایط اجتماعی در اسکاندیناوی را به درستی نمیدانست، خود را چنین معرفی کرد: من دکتر ... هستم و بیش از ده سال است که در دانشگاه تدریس میکنم.
به فارسی خود را معرفی کرد . متوجه شدم انگلیسی نمیداند و متوجه صحبتهای خانم مدیر نشده است . صحبتهای او را ترجمه کردم، چون خودش گفته بود دانشگاه تدریس میکنم، همان گونه ترجمه کردم، عکسالعمل خانم مدیر جالب بود . فکر میکردم افتخار آشنایی با دو نفر معلم از ایران را دارم. حالا فقط شما معلم هستید؟
هر بار که خطابشان به من بود، از جا بلند میشد و احترام میگذاشت. خانم مدیر که خود بیش از بیست سال سابقه مدیریت در یکی از بهترین دانشگاههای جهان در حوزه علوم انسانی، اقتصاد و مدیریت را داشت، حالا بزرگترین افتخارش، معلم بودن است و چنان با حرارت از تغییر شغل از استادی دانشگاه به معلمی صحبت میکرد که گویی در حال پادشاهی است.
توضیح دادم که ایشان معلم بوده و حالا دانشگاه تدریس میکند ؛ چهره خانم مدیر چنان در هم رفت که فکر کردم چیزی به اشتباه گفته باشم.
گفت: مگر امکان دارد کسی معلمی را رها کند و به دانشگاه برود؟ اخراج شده از معلمی؟
مانده بوده که چه باید بگویم ؟
توضیح دادم که در ایران، به دلیل شرایط کاری و حقوق پایین، معلمی از مشاغل دونپایه بوده و معلم بودن نوعی تحقیر شخصیت است، چنان برآشفت و عصبانی شد که تغییر رفتار او کاملا مشهود بود....
اما جناب ایزدخواه !
معلمی، والاترین و باارزشترین شغلی است که یک انسان میتواند داشته باشد .
معلمی، جایگاهی والاتر از انسانیت است .
ما معلمان، علیرغم تمام توهینها، ناملایمتیها و تحقیرهایی که از طرف شما و دولت دیده و شنیدهایم، همچنان معلم هستیم و به معلم بودن خود افتخار میکنیم.
طی سالهای معلمی، نسلی را پرورش دادهایم که شما از روبهرویی با آنها هراسناک هستید و همین مایه دلگرمی ماست.
نیک میدانم که دلیل اظهارات شما، عقدههایی هستند که در مقابل قشر فرهیخته معلمان در خود حس میکنید چون به خوبی میدانید که اگر ارزشهای جامعه در جایگاه درست خود باشد، قطعا جای شما بهارستان نیست.
دوست گرامی
سالهاست که سُرنا را از سر گشادش مینوازید !
با گشتی کوتاه در جامعه، انواع پلشتیها، رفتارهای ضداخلاقی، نگرشهای غیراجتماعی، اعمال غیرانسانی و بر خلاف وجدان و دین را میتوان بهوضوح مشاهده کرد . این شرایط آزاردهنده، همگی نتیجه نگاه واپسگرایانه شماست که هنوز هم نمیتوانید اولویتهای جامعه را بهدرستی تشخیص دهید.
جوانانی که اکنون باید پشتوانه تولید و مولد افکار نوآورانه باشند، در خرابه های شهر در حال گذران زندگی با بدترین شرایط هستند و هیچ امیدی هم به بهبودی اوضاع ندارند.
آری !
تا چشم کار میکند، خبر خوشی نیست ...
شما با تصمیمات و نگاه ارباب-رعیتیِ خود، چنان جامعه را در مشکلات روزمره فروبردهاید که مردم حتی فردایشان را هم فراموش کردهاند.
به دلیل همین نگرش نادرست، رفتارهای غیرانسانی و تفکرات غیراجتماعی از جانب افرادی چون شما، سیستم آموزشی کشور چنان بیپناه رها شده که از تأمین هزینههای اولیه مدارس و دانشآموزانِ خود عاجز است.
چند سالی هست که مشکلات اجتماعی در حال خودنمایی هستند، مشکلاتی که با سرمایهگذاری در حوزه آموزش میتوانستیم از وقوع آنها پیشگیری کنیم.
جناب ایزدخواه !
سیستم آموزشی کشور گرفتار دولت و مجلسی چون شماست که پرداخت اجاره موقوفه اداره آب در استان فارس را یک معضل ملی تشخیص میدهند اما کمبود بیش از ۱۰,۰۰۰ معلم در استان فارس را یک مسأله منطقهای میدانند و اجازه مطرح نمودن آن در سفر ریاست جمهوری به استان را نمیدهند.
این کلاف سردرگم، روزی گلوی شما را چنان فشار خواهد داد که نفس کشیدن را برایتان غیرممکن کند.
بارها گفتیم و شما نشنیدید !
اکنون که اژدهای هفتسر معضلات اجتماعی سربرآورده، راه فراری نیست !
یا باید اجرای کامل و بدون فوت وقتِ عدالت آموزشی را بپذیرید و در ابتدا معیشت معلمان و دانشآموزان را تامین کنید تا به دنبال آن جامعه به آرامش روانی برسد و یا منتظر بلعیده شدن و سوختن همه کِشتهها باشید که در این صورت، انباشته سالیان درازی را به باد خواهیم داد، صد البته با توجه به بودن افرادی چون شما در میان تصمیمگیران و سیاستگذاران کشور، چنین نتیجه شومی دور از انتظار نیست.
* روحالله ایزدخواه نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، در واکنش به اظهارات دکتر منادی در استوری پیجش نوشت:
نگرانی ما درباره رتبهبندی فراتر از اعتبارات است!
آیا تدریس در مدارس به سادگی قابل قیاس با آموزش و پژوهش در دانشگاه است؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
نشست رسانه ای « محمود امانی طهرانی » دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش با خبرنگاران امروز در سالن جلسات این شورا برگزار گردید .
در ابتدای این نشست که به مناسبت یکصدمین سال تولد رسمی برگزار می گردید ، دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش گفت :
« امسال سال 1400 یکصدمین سال تولد شورای عالی آموزش و پرورش است . به عبارتی قدیمی ترین شورای عالی آموزش و پرورش قدیمی ترین نهاد قانون گذاری کشور است . 25 سال قبل از تولد رسمی این نهاد در سال 1275 هجری شمسی شکل اولیه شورای عالی آموزش و پرورش با نام « انجمن معارف » توسط میرزاعلی خان امین الدوله نخست وزیر لایق و ستودنی در دوره اول مظفرالدین شاه شکل گرفت و این ده سال قبل از مشروطه بود .
به نوعی شورای عالی آموزش و پرورش قدمتی مقدم بر مجلس شورای ملی دارد .
از سال 1275 تا 1300 انجمن معارف در کشور فعال بود .
افرادی بزرگی مانند رشدیه در آن حضور داشتند و بیستم اسفند سال 1300 قانون تشکیل شورای عالی معارف به تصویب مجلس شورای ملی رسید .
این قانون سه بار تغییر کرد .
از قانون شورای عالی معارف به شورای عالی فرهنگ در سال 1317 و بعد به شورای عالی آموزش و پرورش در سال 1343 تغییر یافت .
از سال 1343 عنوان این شورا همان است . پس از انقلاب اسلامی در سه مرحله قانون تغییراتی کرد و هر بار بر استواری این نهاد به لحاظ قانونی افزوده شده است .
در سال 1381 دبیر کلی شورا به شکلی که الان هست ادامه یافته است .
شورای عالی آموزش و پرورش امسال در یکصدمین سال و یکصد و بیست و پنجمین سال تولد خود است .
یکصد سال رسمی و بیست و پنج سال افزون تر به صورت انجمن ها .
امسال علاوه بر مناسبت یکصدمین سال ما هزارمین جلسه را درست در میانه سال هم داشتیم در 29 شهریور 1400 که رئیس جمهور پس از 10 سال در این جلسات تشریف نداشتند با حضور رئیس جمهور جدید جمهوری اسلامی ایران جناب آقای دکتر رئیسی تشکیل شد و ایشان در این جلسه حضور مثبت و فعال و انرژی دهنده ای داشتند که امیدواریم این توجه استمرار پیدا کند . »
البته در پایان این نشست به منظور جمع بندی مطالب و مباحث مطروحه ، امانی طهرانی افزود :
« از همه دوستان تشکر می کنم .
جلسه خوبی بود برای خود من . نکته هایی که فرمودید مهم بود و مهم تر از آن این که در آیینه افکار عمومی شما به عنوان نمایندگان افکار عمومی روی چه نقاطی حساسیت داشتید و ما هم روی آن وقت بیشتری بگذاریم .
سه نکته عرض می کنم .
نکته اول در امر شورای عالی آموزش و پرورش همه وظیفه آگاه سازی افکار عمومی داریم .
من نمی گویم تصمیماتی که در شورای عالی آموزش و پرورش گرفته می شوند من نمی گویم بی نقص است .من می گویم این ها حاصل سهل انگاری نیست .
با دقتی در حد وسواس و تا جایی که عقل ما می رسد و توان مان هست روی کارها وقت می گذاریم .
هنگامی که این دستورات بیرون می آیند ادعای " سر بودن " نمی کنیم اما ادعا می کنیم در حد عرف کارهای بشری این کارهایی که بیرون می آید ممکن است کند باشد اما ناپخته ، سطحی و بزن برویی و کم ارزش نیست .
خواهش ما این است که شما در باب تبیین این ها کار بکنید .
آن چه در باب آیین نامه اجرایی مدارس امسال ابلاغ شد چند چرخش خوب دارد . این چرخش ها به مدیر مدرسه جایگاه داده است . مدیر صدای معلم : شورای عالی آموزش و پرورش حافظ منافع خوبی برای مصالح و منافع آموزش و تعلیم و تربیت نبوده است .
مگر ما نمی گوییم کار را بسپریم ؛ الان بخشی از این کار سپرده شده است .
آگاهی رسانی در باب این قضیه خیلی مهم است .
آن چه در باب انتخاب و انتصاب مدیران تصویب شد و ابلاغ شد به نظر من خیلی قدم بی پیشی بود .
ما کار انتخاب مدیر مدرسه را سامان دادیم .
مدیر مدرسه یعنی مهم ترین نقطه ای که این آرزوها در سطح مدرسه عملیاتی شود . الان ساز و کار پیدا کرده است . قبلا شرایط احراز بود اما الان آیین نامه است . استانداردهایی آمده ، سطح مدرسه تعریف شده است .
یعنی ما آن شرایط پیچیدگی را خودمان درک کردیم و برایش نسخه هایی پیچیدیم .
همین طور در مورد مصوبه 977 بحث بازگشایی مدارس . واقعا آن واژگانی که آن جا آمده و بحث آموزش ترکیبی باید در جامعه درک شود .
ما ممکن است پس از کرونا و یا همین سال مدارس باز شوند اما بازگشایی به معنای «بازگشت به گذشته» نباید باشد .
باید نوع جدیدی از آموزش بیاید .
مدیر صدای معلم :
شاید هم بازگشت به ما قبل گذشته !
امانی :
کلاس مدرسه محل بحث و گفت و گو و ارائه و تضارب اندیشه ها و رشد بچه ها شود و معلمان و دانش آموزان احساس کنند این بحث هایی که قبلا داشتند که این زنگ کم است یا زیاد است و... این نگاه ها عوض شوند .
بخش عمده ای از یادگیری در بیرون توسط شاد ، توسط فضای یادگیری ضبط شده انجام شود و آورده های در کلاس ارائه شوند .
این ها آن چیزهایی هستند که در این کشور باید به مردم چشانده شوند .
یعنی مردم بدانند آموزش خوب و بد دارد . فعالیت یادگیری درست و نادرست دارد . ارزشیابی سازنده و کاهنده دارد . بعد از یواش یواش این آگاه شدن ، آن ها مطالبه می کنند . می گویند فرزند من را در موقعیت یادگیری سازنده قرار دهید و در موقعیت کاهنده قرار ندهید .
همه این ها ناشی از آگاهی است . تمام تحقیقات نشان داده اند که مدرسه ها در اجرای این پروتکل ها از همه جا جدی تر بوده اند .
من خواهشم این است که شما یک جریان آگاه شدن و آگاه کردن بر عهده بگیرید .
بهترین دستمایه هم همین مصوبات ساده ای است که شورای عالی آموزش و پرورش دارد و ما در سایت مان به روز اطلاع رسانی می کنیم .
نکته دوم این که پاره ای از دوستان با من مستقیم تماس می گیرند و مصاحبه می خواهند . مدل من مضایقه نیست . گاهی زنگ می زنم و جواب می دهم اما این موضوع مایه تبعیض ویژه بین افراد می شود .
من مایلم این بار از طریق مدیریت آقای امیری انجام گیرد و آن تعادلی که ایشان ایجاد می کنند و خواهش من این است که هر موضوعی را حس می کنید که نیاز به اطلاع رسانی داریم به ایشان منتقل فرمایید .
این جا خوشبختانه یک روابط عمومی قوی و جدی دارد .
و اما نکته سوم که یک امر بهی است .
دو سال است که مدرسه تعطیل است . در بازگشایی مدرسه همه ، همه جور صحبت کردند اما هنوز افکار عمومی نیازمند آرامش است . اقناع .
آدم هایی که در مقوله آموزش و پرورش کار می کنند باید علی القاعده اگر کارشان را تخصصی انجام می دهند امروز این ها نباید شک داشته باشند .
اگر یک روز می توانی مدرسه را زودتر باز کنی ، یک روز دیرتر باز نکن .
بیرونی ها ممکن است شک داشته باشند اما درون نباید این شک باشد .
اگر این شک در بین یکی از ما باشد ما باید واقعا روی آن کار کنیم .
ببینیم چه شده است که در دنیا می گویند مدرسه را باز کن !
بچه ها در خطرند !
خانواده ها در خطرند !
رشد نسل بعدی در خطر است !
این بچه ها اگر بیرون از خانه نیایند لطمه های جدی خواهند خورد ولو یک روز بیایند . به فرمول " آمدن " انعطاف بده اما یک جوری این ها را به مدرسه بیاور .
این فضا را فراهم کن .
من خواهشم این است که با هنر خود ، با دل خود ، با درون خود تلاش کنید آدم ها را متقاعد کنید .
من باید تلاشم را انجام دهم . این مسئولیت ملی تک تک ماست .
تک تک ما باید مطمئن شویم که وسواس بیش از حد در آوردن بچه ها به مدرسه به کار لطمه می زند .
پروتکل هایی ابلاغ شده است .
تمام تحقیقات نشان داده اند که مدرسه ها در اجرای این پروتکل ها از همه جا جدی تر بوده اند . خطری هم دارد . بالاخره هر کاری در این عالم ممکن است خطراتی داشته باشد . با جان احدی هم نباید بازی کنیم .
اما بحث احتمال که یک بحث علمی است با بحث امکان که یک بحث فلسفی است را قاطی نکنید .
ممکن است بچه ای مدرسه برود و خطری داشته باشد اما احتمالش چقدر است ؟
بیاییم سبک و سنگین کنیم .
به عنوان یک متخصص و نه دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش به من نگاه کنید . شما در مردم احساس آرامش ، احساس نیاز ، احساس اطیمنان ، احساس نیازمندی نسبت به بازگشایی ایجاد کنید . نگذارید جامعه مقابل این تصمیم بایستد چون دودش در چشم خود جامعه می رود .
کس دیگری متضرر نمی شود .
من از بعضی کانال ها به طور خاص ممنونم که از روز اول با این " سوگیری " جدی دارند پیش می روند . حتی بعضی جاها با « زبان تلخ » این را مطالبه می کنند . من واقعا ممنونم .
این فصل مشترک ماها شود . از ما در این زمینه تفرقه ای مشاهده نشود .
بگویند این هایی که دارند روی این حوزه آموزش و پرورش کار می کنند به نتیجه رسیدند . »
در این نشست مطابق رویه همیشگی ،؛ صدای معلم پرسش های صریحی را در این حوزه مطرح کرد .
علی پورسلیمان ، مدیر صدای معلم در سخنان خود گفت :
کرونا آزمون خوبی بود برای تمایز و تشخیص میان مدیران پاسخ گو و مدیران غیر پاسخ گو .
متاسفانه برخی مدیران ستادی در این دو سال به بهانه کرونا ، نشست های رسانه ای را تعطیل کردند و این روند تاکنون ادامه داشته است .
ابتدا تذکری داشته باشم در مورد انفعال شورای عالی آموزش و پرورش در غیاب وزیر در مورد جریان رتبه بندی معلمان .
بر اساس آن چه پیش تر در این شورای عالی آموزش و پرورش تایید و تصویب شده است قرار نبوده بحث رتبه بندی معلمان با مشکلات معیشتی معلمان گره بخورد .
آقای عابدینی در این مورد می گوید :
هنوز بعد از گذشت چندین سال ، نوع نگاه ما به رتبهبندی صحیح نیست . یکی از مشکلات اساسی این است که رتبهبندی را معادل افزایش حقوق میدانیم به هیچ وجه در بحثهای کارشناسی نمیخواهیم رتبه بندی را با معیشت معلمان گره بزنیم .
اگر بُعد کارمندی را در نظر بگیریم مثل همه کارمندان دولت باید بحث معیشت فرهنگیان مورد توجه قرار بگیرد. اگر رتبهبندی را با افزایش حقوق گره بزنیم و معادل این بدانیم هر فردی در هر رتبهای قرار گرفت باید حقوقش افزایش یابد که البته باید این اتفاق بیفتد، خطای راهبردی است و رتبه بندی را از مسیر اصلی خود دور میکند .
ما نباید یک کار ارزشمند را با بحث معمولی گره بزنیم . تلاش برای افزایش حقوق راهکارهای متعددی دارد از جمله همسانسازی و حق معلمان است که حقوقشان افزایش پیدا کند و در طول تاریخ بنا به دلایلی به معلمان توجه نشده است. ما میگوییم چرا تحت عنوان رتبهبندی این اتفاق میافتد، رتبهبندی یک اتفاق خوب است که قرار است تحولی را رقم بزند و در کنار تمام مسائل مربوط به افزایش حقوق و کمیگرایی که در آموزش و پرورش وجود دارد رتبهبندی موضوعی است برای ایجاد تحول .
هدف در رتبه بندی ارتقای کیفیت تعلیم و تربیت است و نیم نگاهی هم به مسائل کمی داریم؛ چرا این را مطالبه نمیکنیم که مگر معلمان کارمند نیستند ؟ چرا برای وزارت نفت، جهاد کشاورزی و... برای افزایش حقوق رتبهبندی اعمال نمیکنیم هرآنچه برای کارمندان دیگر انجام دادید برای معلمان هم باید انجام بدهید هرچند معتقدیم معلمی کارمندی نیست و راهبری آموزشی است . »
به نظر می رسد در حال حاضر فلسفه اجرای نظام رتبه بندی معلمان مانند بقیه موضوعات " لوث " شده و به دعوا و مشاجره بر سر نرخ افزایش حقوق ناشی از اجرای رتبه بندی احتمالی تنزل یافته است .
نظر من این است که شورای عالی آموزش و پرورش حافظ منافع خوبی برای مصالح و منافع آموزش و تعلیم و تربیت نبوده است .
در بخشی ، مدیر صدای معلم پرسشی را در مورد سازمان نظام معلمی مطرح کرد که دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش پاسخ به آن را به آینده موکول کرد .
مشروح این پرسش و پاسخ در صدای معلم منتشر خواهد گردید .
پایان گزارش/
در جامعه ما مدام از تریبون های رسمی و غیررسمی گرفته تا دیوار نوشته های اماکن دولتی و صداوسیما و... تبلیغ معنویت و بی توجهی به دنیا تبلیغ می شود، اما در تک تک سلولهای این جامعه تنها چیزی که به عنوان ارزش تزریق می شود «پول» است و باقی همه خالی نبودن عریضه و سخن مفت برای سرگرم کردن دیگران است.
اما زندگی در جامعه ای که هیچ ارزشی جز "پول" نمی شناسد، چندان آسان نیست. دهه هاست که نظام آموزشی و سخنرانان مذهبی گرفته تا اهالی رسانه و فرهنگ و.. این گونه القاء می کنند که هیچ «ارزشی» به جز ثروت وجود ندارد و تنها راه رسیدن به سعادت و خوشبختی کسب ثروت بیشتر است.
از لحظه ای که کودکانمان چشم به جهان می گشایند، والدینی را می بینند که تمام تلاش خود را به کار گرفته اند تا با شیوه و طریقی بر ثروت خود بیافزایند.
آنها در مدرسه با نظام آموزشی و معلمینی آشنا می شوند که آشکارا علم را مورد تمسخر قرار داده و بر ارزشمندی کسب ثروت تاکید می کنند، آنها سخنرانانی را می بینند که آشکارا بچه مذهبی را به ثروتمند بودن ترغیب کرده و از ثروت بالای انبیاء و امامان سخن می گویند. آنها با تلویزیون و سریال و سینمایی رشد می یابند که مدام از زندگی لاکچری و خانه ها و سطح ثروت مادی بسیار بالایی برخوردارند.
کودکان و نوجوانان در این نظام آموزشی یاد می گیرند که علم و دانش هم کاسبی و شیوه کسب پولی بیش نیست و در این بازار باید سریعا چرتکه های خود را کوک کنند تا از غافله عقب نمانند. در رسانه هایمان صبح تا شب، اختلاسگران و دلالان به عنوان افراد موفق معرفی می شوند و مبلغان دینی مان هم مدام موعظه می کنند که اگر موفقیتی کسب کرده اید حاصل توان و خواست خودتان بوده و اگر نگون بخت و فقیر هستید هم حاصل رخوت و تنبلی خودتان بوده است.
افرادی که در این گفتمان رشد کرده و اجتماعی می شوند، بدیهی است که در بزرگسالی هم به هر روش و کاری دست می زند تا به ثروت بیشتری دست یابد تا از این طریق احترام و تایید دلخواه توسط جامعه را به دست آورند. افراد پرورش یافته در چنین گفتمانی این گونه آموخته اند که تنها ملاک قضاوت و ارزش آنها میزان پول و ثروت آنهاست.
در چنین جامعه ای است که یکی نهایت تملق و چاپلوسی و دورویی را به کار می گیرد تا به مرکز قدرت و بالطبع ثروت و اختلاس نزدیک شود. کارمند و کارگزار فرهنگی تلاش می کند با رشوه و اختلاس و فرار مالیاتی و نگاه کاسبکارانه به روابط اجتماعی بر ثروت خود بیافزاید. دختر بیست و پنج ساله حاضر می شود به عقد مرد ثروتمند همسن و سال پدر و پدر بزرگ خود درآید. وکیل در اِزای دریافت پول کلان مدافع دزد و جانی و اختلاسگر می شود. پزشک و استاد و معلم به بیمار و دانشجو و کارآموز به چشم مشتری نگاه می کند. دلال و صاحب املاک برای دریافت پورسانت بیشتر قیمت اجاره و ملک را چند برابر می کند، پیمانکار و بساز بفروش خانه سرهم بندی شده تحویل مشتری می دهد. یکی با انداختن خود مقابل ماشین این و آن طلب دیه می کند. باند تکدی گری شکل می گیرد و گدایی شغل می شود. ازدواج به چشم تجارت نگریسته می شود. چوب جنگلها و پوست حیوانات قاچاق می شود. کوه خواری و جنگل خواری امری عادی می گردد. کلاه برداری به نهایت حد خود می رسد. دهها میلیون پرونده تخلف و دزدی در دادگاهها باز می شود. انسانها ماشین پرست می شوند. وسط جاده با هدف ایجاد تصادف روغن ریخته می شود و.. در کل هر کسی تلاش می کند از "دیگری" پله بسازد تا به پول بیشتری دست یابد.
کانال خرمگس
یکم آبان ماه در تقویم ما ، روز ملی آمار و برنامه ریزی نام گرفته است .
نقش و ضرورت داده های آماری در تدوین راهبردها، سیاست گذاری ها ،تعیین اهداف و خط مشی ها ، برنامه ریزی ، نظارت ،هماهنگی و هدایت برنامه ها بر اهل فن پوشیده نیست.
بدون داشتن تصویری روشن از واقعیت ها ،شناسایی فرصت ها ، نیازها و تنگناهای اساسی سخن از برنامه یا برنامه ریزی گفتن در حقیقت نوعی ژاژ خواهی است.
چالشی چهل ساله که آموزش و پرورش ایران هنوز از چاره آن عاجز است و دست بر قضا از این ناحیه ، ضربات مهلک و جبران ناپذیری را بر سیستم یا منافع ذینفعان تحمیل کرده است.
سیاست گذاران و برنامه ریزان ارشد کشور به داده آماری آموزش و پرورش به دیده تردید , ابهام یا انکار می نگرند. هنوز هم دولت و مجلس آموزش و پرورش را به آمار سازی یا ارایه داده های غیر واقعی متهم می سازند .گزکی که شوربختانه خود آموزش و پرورش آن را به دست مخالفان آموزش و پرورش دولتی داده است. آقای اللهیار که تا همین دیروز خود را تنها کارشناس ارشد بلامنازع در حوزه برنامه ریزی آموزشی می دانست کجاست تا ببیند آموزش و پرورش را از فرط روزمرگی به چه وضعیتی در حوزه آمار و برنامه ریزی انداخته است؟!
به رغم استقرار بزرگترین سامانه گردآوری و پردازش داده های اطلاعاتی در آموزش و پرورش هنوز هم مرکز نیروی انسانی یا معاونت چاق و چله توسعه مدیریت و منابع وزارتخانه ، آمار متقنی از جمعیت دانش آموزی ، معلمان به تفکیک نوع رابطه استخدامی با توجه به سامانه پرداخت حقوق و دستمزد ،فضاهای آموزشی ، مدارس دونوبته ،ساعات شناور حق التدریس هفتگی مدارس ،تعداد کلاس های دایر به تفکیک شهر و روستا ،اموال منقول و غیر منقول ،شناسه مالکیت مدارس یا مستغلات در دفاتر اسناد رسمی ، دسترسی به سامانه تبت دو واقعه تولد و فوت کودکان لازم التعلیم از وقایع چهارگانه ، شمار واقعی بیسوادان ،کم سوادان ، بازماندگان از تحصیل ،نرخ ماندگاری دانش آموزان در دوره های مختلف تحصیلی از جمله متوسطه اول و دوم ، مدارس و اموال موقوفه متعلق به آموزش و پرورش و... که مورد وفاق سازمان برنامه و بودجه باشد را در اختیار ندارد.
برای نمونه در دو یا چند سال اخیر به رغم از پیش مفروض یا معلوم بودن آمار معلمان بازنشسته یا واجد شرایط برای بازنشستگی ، بی تدبیری های آموزش و پرورش به ویژه در حوزه معاونت توسعه مدیریت و منابع موجب شده است تا میلیاردها تومان به اشتباه از حقوق معلمان کسر و به حساب سازمان مالیاتی واریز شود ؛ سپس برای عودت یا استرداد آن اسباب نارضایتی هزاران معلم فراهم شود. گره ای که به هنگام یا به سهولت با تکیه بر داده های آماری یا حداقل ارسال یک پیامک به معلمان شش ماه قبل از بازنشستگی یا نهایی شدن صدور احکام به راحتی باز شدنی بود حالا با دندان به راحتی باز شدنی نیست.
چرا باید امثال اللهیار ترکمن ها که فخر فروشی و غرور کاذب آنها سقف نمی شناخت با یدک کشیدن چند مشاور پیر و کارکشته با حقوق و مزایای مکفی ، به صف شدن ذیحساب و عامل ذیحساب ، چند سال مدام، معلمان بازنشسته را برای استرداد اضافه مالیات پرداخت شده ، آواره ادارات کنند؟!
چرا باید هنوز بین ادارات کارگزینی آموزش و پرورش استانها و مدیریت بازنشستگی بر سر چگونگی محاسبه احکام معلمان بازنشسته اختلاف معناداری حاکم باشد در حالی که باید به جای دعوا و چانه زنی، قانون فصل الخطاب باشد؟!
از دو حال خارج نیست :
یا کارشناسان ادارات آموزش و پرورش مبتدی و کار نابلد تشریف دارند یا سازمان بازنشستگی دیواری کوتاه تر از آموزش و پرورش نمی شناسند که قانون را بر نمی تابد که در هر دو حالت آموزش و پرورش تنها مقصر اصلی است.
چرا باید آموزش و پرورش پس از برخاستن از یک خواب نوشین دوساله با فروکش کردن همه گیری بیماری کرونا و بازگشایی حضوری مدارس ، ناچار به اخذ آمار روزانه از مدارس برای جبران کمبود معلم شده در برخی از استان ها ، تلفنی به تک تک معلمان بازنشسته زنگ زده ،برای پر کردن کلاس های خالی به آنان التماس کند؟!
آقای اللهیار که تا همین دیروز خود را تنها کارشناس ارشد بلامنازع در حوزه برنامه ریزی آموزشی می دانست کجاست تا ببیند آموزش و پرورش را از فرط روزمرگی به چه وضعیتی در حوزه آمار و برنامه ریزی انداخته است؟!
اگر امروز آموزش و پرورش در حوزه تولید و تحلیل داده آماری خود نزد دولتمردان یا سیاست گذاران و بودجه ریزان به چوپان دروغگو معروف شده است که دیگر کسی فریاد سی ساله او را جدی نمی گیرد ؛ مسببان آن را باید در حوزه های مرکز آمار و فناوری اطلاعات، نیروی انسانی و معاونت برنامه ریزی و توسعه منابع جست و جو کرد و بس !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
عصر آخرین جمعهی ماه مهر هوس استخر «رویای زندگی » کردیم و کاش هرگز نمیکردیم چون که ۴ رفتیم و ۳ برگشتیم! القصه سرهنگ خلبانی به غایت مهربان، دوستداشتنی و بیادعا را جا گذاشتیم.
سعی میکنم مطلبی را که در ادامه میخوانیم به دور از حب و بغضهای شخصی و به عنوان یک راوی بیطرف بنگارم، چرا که با گله، شکایت و فرافکنی « ایست قلبی » عزیزمان تسکین نخواهد یافت... ولی از طرفی سکوتم قطعا خیانت به قربانیان بعدی که شاید زبانم لال شما باشید خواهد بود.
با عبور از سه باندی لوستر فروشها خرامان وارد خیابان داریوش و استخر جوارش میشویم، استخری نسبتا مدرن و تر و تمیز...
دو ساعتی مشغول آب بازی و شنا هستیم که ناگهان باجناقم میگوید: «حالم خراب است» ؛ به سرعت برق و باد او را به رختکن برده و کمکهای اولیه شروع میشود...
دو همراه عزیزمان پزشک هستند و تا اورژانس سر رسد با امکانات کمکهای اولیه زنگزدهی استخر عرق میریزیم. متاسفانه استخری به این مجهزی فاقد یک قرص زیرزبانی (نیتروگلیسیرین) است و ما استرس هوا میکنیم... آمبولانس مسیر نهایت ده دقیقهای بیمارستان رجایی تا خیابان داریوش را نیم ساعت کش و قوس میدهد و جالبتر آنکه وقتی سر و کلهاش پیدا میشود در کمال خونسردی و بدون امکانات لازم، نظارهگر قابلی است!
تا بیمارستان نه دستگاه شوکی در آمبولانس یافت میشود و نه تکنسین وارد به "لارنگوسکوپی" جهت بازگشایی مسیر تنفسی به چشم میخورد! دریغ از یک « ایر وی» ساده و « آمبوبگ" » !
خلاصه شاگرد اول در عدم رعایت اصول اولیه "سی پی آر" هستیم.
مخلص کلام، مفت و مجانی تسلیم محض اژدهای مرگیم.
آقای ۱۱۵ کرج... سلام
راستی من خوبم تو چطوری؟!
فرض کن زبانم لال چنین فاجعهای برای عزیزان خودت رخ دهد.
کلاهت را بالاتر بگذار و در محضر و محکمه وجدان قاضی کن.
خدایی چه حالی بهت دست می دهد؟
دقیقا چه حالی؟!
« صدای معلم » مصیبت وارده را به خانواده محترم « سرهنگ خلبان شهرام مجدی » تسلیت می گوید .
گروه گزارش/
سی ام مهر ، رئیس دانشگاه فرهنگیان استان گیلان جملاتی را به صورت کوتاه در مورد دانشگاه فرهنگیان بیان کرده است .
پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان گیلان چنین می نویسد : ( این جا )
« در ادامه این جلسه رئیس دانشگاه فرهنگیان استان گیلان با اشاره به تحصیل پنج هزار و ۷۱۳ دانشجو در این دانشگاه، گفت: از این تعداد، سه هزار و ۲۵۰ نفر در پردیس امام علی ( ع ) تحصیل میکنند.
صفری با اشاره به کمبود امکانات و تجهیزات خاطرنشان کرد: امکانات پردیس امام علی( ع) حتی به اندازه یک مدرسه نیست و در این دانشگاه با مشکلات زیادی رو به رو هستیم.
وی همچنین به کمبود نیروی انسانی در دانشگاه فرهنگیان اشاره تصریح کرد: توجه به دانشگاه فرهنگیان با توجه به حجم بالای ورودی دانشجویان آن بسیار ضعیف است. »
در آیین تکریم محمود مهرمحمدی و معارفه حسین خنیفر که با حضور « محمد بطحایی » ( وزیر پیشین ) آموزش و پرورش در محل سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان ، 4 سال پیش یعنی 20 آذر 1396 برگزار گردید ؛ بطحایی چنین گفت : ( این جا )
« امروز در دانشگاه فرهنگیان شما خوابگاه ندارید که در اختیار دانشجویت بگذاری !
دانشجو معلمی که باید در فضای پر از نشاط را برایش ایجاد کنیم. از همین روزهای اول خدمت در تربیت معلم که باید شهد شیرین معلمی را زیر زبانش بچشد با سختی زندگی می کند. کلاس ها در دانشگاه فرهنگیان شرم آور است که بگویم در زیر پله کلاس تشکیل می دهیم !
در چنین شرایطی سرمایه عظیمی از آموزش و پرورش خارج شده است. شاید من مورد انتقاد قرار بگیرم که تو عضوی از دولت هستی چرا داری این انتقاد را می کنی؟
... ما امروز به شدت در آموزش و پرورش و در تربیت معلم با مشکلات زیر ساختی عجیب و غریب در حوزه فضا و تجهیزات مواجه هستیم.
من این حرف را می زنم ؛ ممکن است بعضی ها با شنیدن این حرف من خواسته یا ناخواسته در دلشان بخندند که آیا تا به حال کسی چیزی را داده و برگردانده است که تو می خواهی آن را برگردانی و وقت ما را با این حرف ها می گیری؟
من احساس تکلیف می کنم و چیزی را که می فهمم باید بگویم. این دانشجو معلمانی که همه ما جمع شدیم و صبح تا شب داریم کار می کنیم و تلاش می کنیم برای خدمت به آنها چشم امیدشان این است که بتوانیم فضای با نشاط و فضای آزاد و اخلاقی را برای تربیت آنها فراهم بکنیم و با این مسیری که سال ها داریم می بینیم حالا حالاها حاصل نخواهد شد. مگر این که یک خیز جدی در این زمینه برداشته شود . ره آورد و دستاورد ریاست آقای خنیفر در این 4 سال برای دانشگاه فرهنگیان چه بوده است ؟
اگر جناب آقای مهرمحمدی حکم سرپرستی نداشت و به عنوان ریاست دانشگاه کار می کرد حتما سختی هایش کمتر بود ... »
بطحایی در بخش دیگری تاکید می کند : ( این جا )
« باید اعتراف کنیم کماکان در دانشگاه فرهنگیان با نقایص جدی در زیرساخت های فیزیکی و تجهیزاتی و حتی ساختاری مواجه هستیم. این نواقص به شدت در کیفیت کار تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان تاثیر گذاشته است. »
پرسش « صدای معلم » از رئیس دانشگاه فرهنگیان آن است که در این 4 سال چه تحولی حداقل در بخش فیزیکی و سخت افزاری دانشگاه فرهنگیان رخ داده است ؟
ره آورد و دستاورد ریاست آقای خنیفر در این 4 سال برای دانشگاه فرهنگیان چه بوده است ؟
وقتی به قول رئیس دانشگاه فرهنگیان هنوز امکانات این دانشگاه در حد یک « مدرسه » هم نیست چه ضرورتی دارد که همه کارکرد تربیت معلم بر عهده این دانشگاه باشد و از سایر ظرفیت ها به نحو کارشناسی و علمی استفاده نشود ؟
منهای مشکلات یاد شده ؛ آیا رویکرد دانشگاه فرهنگیان در دوران مدیریت آقای خنیفر تربیت « معلم حرفه ای » بوده است و از نقش دانشگاه های سرآمد مرتبط برای جذب و تربیت معلمان توانمند در قالب « برنامه عملیاتی » استفاده شده است و یا حداکثر به « تامین معلم » بسنده شده است ؟
آیا آقای خنیفر همان نبودند که در مراسم تودیع و معارفه تاکید کردند که دانشگاه فرهنگیان را به رتبه و هم ردیف دانشگاه های برتر کشور خواهند رساند ؟
پایان گزارش/
تعلیم و تربیت از پرسشگری آغاز می شود و پرسش کردن شروع تفکر و آگاهی است پایه و اساس هر اکتشافی یک پرسش اساسی و بنیادی است و پرسشگری از مهارتهای موثری است که به کیفیت فرایند یادگیری و یاددهی می انجامد.
جناب آقای رئیسی رئیس جمهور محترم در آغاز بازگشائی مدارس بنابریک سنت حسنه دیرین (۲۴ ساله) “پرسش مهر” که بنیان آن توسط حجت الاسلام سید محمدخاتمی درآموزش و پرورش از سال ۱۳۷۶ و در طرح بنمار و با هدف نهادینه نمودن پرسشگری در نظام تعلیم و تربیت دانش آموزان طراحی و هر ساله اجرا می شود با طرح دوسوال : « ایران قوی چه ویژگی هایی دارد و نقش دانش آموزان در شکل گیری ایران قوی چیست ؟ » از دانش آموزان و معلمان خواستند که به این سوالات پاسخ گویند .
گرچه طی این سالها تا حدودی پرسش مهر از اهداف اولیه خود فاصله گرفته و نتایج آن به درستی اطلاع رسانی نشده اما جای خوشحالی است که راه معلم اول سقراط حکیم مبتنی بر اینکه تعلیم و تربیت باید با پرسشگری آغاز شود همچنان مورد توجه دست اندرکاران کشور است امید می رود نتایج آن هم مورد توجه و عمل قرار گیرد.
اینجانب به عنوان یک معلم کوچک از خانواده بزرگ معلمان که مخاطب ایشان هستم مناسب دیدم به سئوالات آقای رئیس جمهور پاسخ دهم ؛ امیدوارم مورد توجه ایشان و دست اندرکاران آموزش و پرورش قرار گیرد.
مولفه های قدرت و اقتدار در نظام های سیاسی دنیا د رقرون گذشته بیشتر تک مولفهای و معطوف به قدرت نظامی بوده است اما به مرور زمان مولفه های دیگری همچون قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی همچون میزان مشروعیت و مقبولیت و قدرت دیپلماسی، قدرت اجتماعی همچون جمعیت، جغرافیا، اندازه سرزمین، موقعیت استراتژیک و قدرت فرهنگی و رسانه ای اضافه شده است و حتی امروزه همه اذعان دارند که اقتدار در بعد نظامی کافی نیست . اگر کشوری بخواهد تنها به توان نظامی اتکا کند نمی تواند ثبات داخلی و برتری خارجی خود را حفظ کند،نمونه بارز آن اتحادجماهیر شوروی سابق است که با وجود داشتن سلاح های متعدد نتوانست از فروپاشی خود جلوگیری نماید. یا اگر کشوری در بعد نظامی اقتدار داشته باشد اما در تامین نیازهای معیشتی مردم خود ناتوان باشد نمیتواند قدرتمند باقی بماند و یا قدرت نظامی داشته باشیم اما در نظام بین الملل و یا در تعامل با همسایگان قوی نباشیم و یا در بعد فرهنگی مردم میل به مهاجرت داشته باشند و تعلق خاطر آنها به کشور کم شود و بیگانه پرست شوند قطعا کشور قوی نخواهد بود و حتی ممکن است به فروپاشی اجتماعی منجر گردد.
1- اما آقای رئیس جمهور من به عنوان یک معلم می خواهم متفاوت و شفاف به موضوع ایران قوی پاسخ دهم . به نظر من ایران قوی ایرانی است که از اقتدار علمی و دانایی و آگاهی برخوردار باشد . ایران قوی ایرانی است که معلمان قوی، دانش آموزان دانا، مدارس توانا و آموزش و پرورش کارآمد و اثربخش داشته باشد ؛ اجازه می خواهم از کلام مولا امام علی (ع) در شرح نهچ البلاغه ابن ابی الحدید کمک بگیرم که فرمود: العلم سلطان من وجده صال و من لم یجده صیل علیه. دانش سلطنت و قدرت است هر که آن را بیابد با آن یورش برد و پیروز شود و هرکه آن را نیابد بر او یورش و مغلوب گردد. در یادداشت قبلی نمونه کشورهایی که با آموزش و پرورش قوی توانستند کشورهایی قوی داشته باشند همچون سنگاپور، ژاپن، کره جنوبی، کانادا و.. بیان داشتم.
الان هم برای شما توضیح خواهم داد آن هنگام که آموزش و پرورش و تعلیم و ترییت فرزندان ایران بزرگ در اولویت اول کشور قرارگیرد راه برای ایران قوی هموار می گردد . وقتی که در جامعه ما دانایان برصدر نشینند، عالمان و معلمان و اندیشه ورزان مورد تکریم و توجه قرارگرفته و جاهلان، نادانان و چاپلوسان تحقیر شوند، آزادی اندیشه و پرسش و پرسشگری محترم و بلکه تشویق گردد ، منابع مالی و سرمایه های ملی و اساسی کشور برای آموزش و پرورش این فرزندان هزینه و بلکه سرمایه گذاری گردد رضایت مردم از آموزش وپرورش روز به روز افزون تر گردد، نظام تعلیم و تربیت قوی و کارآمد وکشور عزیز ایران قوی خواهد شد. در حال حاضر معلمان در فرآیند تصمیم سازی آموزش و پرورش هیچ نقشی ندارند .
2- اینک این پرسش مطرح می شود که آیا آموزش و پرورش ما از مولفه های لازم برای تحقق ایران قوی برخوردار است؟ منزلت و معیشت معلمان، میزان برخورداری آموزش و پرورش ازسرانه ملی، وضعیت علم ودانایی در کشور، جایگاه آموزش و پرورش درایران و جهان چگونه است؟ آیا آقای رئیس جمهور می دانند که میانگین حقوق معلمان با افزایش ۲۵ % امسال حدود ۷ میلیون تومان و سهم آموزش و پرورش از بودجه کل کشور حدود ۱۳ % است؟
آیا آقای رئیس جمهور می دانند که رتبه مدارس ایران بر اساس آخرین رتبه بندی مدارس جهان از میان ۷۶ کشور رتبه ۵۱ است و این در شرایطی است که رتبه اول تا پنجم مدارس جهان دراختیار پنج کشور آسیایی (سنگاپور، هنگ کنگ، کره جنوبی، ژاپن و تایلند) هم قاره ماست؟
آیا آقای رئیس جمهور می دانند که تعدادی از معلمان به جرم انتقاد از وضع موجود آموزش و پرورش امروز در زندان های طویل المدت محبوس هستند؟ آیا جای معلم آزاداندیش ومنتقد در زندان است یا باید به دلیل اینکه مدافع آموزش و پرورش قوی بودند باید مورد تقدیر و تفقد قرار گیرند؟ چه خوب است برای حفظ اقتدار و منزلت معلمان خواستار آزادی بدون قید و شرط آنان شوید و امید را با کمترین هزینه به جامعه معلمان برگردانید.
3- از نظر ما معلمان، آموزش و پرورش قوی مستلزم برخورداری از چند امر مهم است :
الف: معلمان دانا و توانا. فرایند جذب نگهداشت و ارتقاء معلمان را باید متحول تا با اصلاحات اساسی، آموزش و پرورش را از معلمان دانا و توانا برخوردار نمود و از اعمال سلیقه های غیرحرفه ای و غیرتخصصی و گزینش های عقیدتی سلیقه ای نجات داد و راه حل آن احیاء دانشگاه فرهنگیان با رویکرد تربیت معلمان حرفه ای نه صرفا” دانشگاهی و محول نمودن نقش بیشتر به سایر دانشگاههای سرآمد مرتبط برای جذب و تربیت معلمان توانمند است که متاسفانه طی سالهای اخیر از چرخه تربیت و تامین نیروی انسانی متخصص برای آموزش و پرورش حذف گردیدند.
ب: توجه به معیشت معلمان و به قول شما حل یک بار برای همیشه مشکلات مادی و شغلی فرهنگیان.
شرایط فعلی وضعیت معلمان موجب سرشکستگی است که مثلا اجرای یک طرح رتبه بندی که هم به منزلت معلمان مرتبط است و هم به معیشت آنان، بیش از ۱۸ سال در پیچ و خم های مدیریتی بلاتکلیف مانده و این در شرایطی است که دولت قبلی سال گذشته تصمیم گرفت که شرایط شغلی اساتید دانشگاه ها و اساتید دانشگاههای علوم پزشکی را همسان سازی نماید و علیرغم بار مالی و اجرایی فراوان این طرح در مدت کمتر از سه ماه تصویب و به اجرا گذاشته شود و با اجرای این طرح حقوق اساتید دانشگاهها فقط درسال ۱۴۰۰۸۵ % افزایش داشته است!
پس اگر برای دولت مسائل معلمان در اولویت باشد اجرای هر برنامه با هر میزان بار اجرایی و مالی قابل انجام است پس جناب آقای رئیسی یک گام عملی برای شما برای تحقق ایران قوی اجرای بدون تاخیر رتبه بندی معلمان سراسر کشور است و جنابعالی که از «اصحاب مامی توانیم» هستید این گوی و این میدان بسم الله.
ج: مدارس توانمند: جناب آقای رئیسی ؛ اقتدار آموزش و پرورش به توانمندی مدارس برمی گردد . مدرسه ها محور تحول و تغییر و کارآمدی هستند . مدرسه قوی زمینه ساز ایران قوی است . باید سیاست مدرسه محوری به صورت همه جانبه مورد توجه و حمایت قرارگیرد از جمله: قوانین با رویکرد واگذاری کامل اختیاران به مدارس اصلاح گردد، سرانه مالی مدارس به صورت واقعی تعریف و در اختیار آنان گذاشته شود و به وضع فلاکت بار اداره ناتوان مدارس که حتی در تامین نیازهای حیاتی و ضروری مدرسه یعنی خرید ملزومات اداری و آموزشی پایان داده شود ؛ ای کاش فرصت می کردید به صورت سرزده به یکی از مدارس دولتی حتی در شهر تهران حضور می یافتید تا به عمق نارسائی ها پی ببرید، اختیارات معلمان، مربیان، دانش آموزان؛ اولیاء مدارس و در راس آنان مدیران مدارس باید افزایش یابد تا مدارس بتوانند نقش آموزشی و پرورشی خود را به شایستگی ادا نمایند .
امروز صدای آموزش و پرورش از سرگشادش (حوزه ستادی) شنیده می شود و حال آنکه صدای حقیقی معلمان، مربیان و دانش آموزان در مدارس خاموش مانده است.
د: تربیت دانش آموزان: از دیگر راه اقتدار تعلیم و تربیت، اهتمام به امور تربیتی دانش آموزان است . مسائل تربیتی روح و روان دانش آموزان را جلا و شاداب و انگیزه آنان را برای تحصیل و پیشرفت و تعالی هموار میسازد.
مدرسه محیط زندگی است. دانش آموزان باید در این محیط از مهارت های زندگی در دنیای جدید بهره مند گردند .آنان باید راه تعامل، گفت و گو و هم اندیشی، پرسشگری، خودانتقادی، احترام به حقوق دیگران، حقوق شهروندی، حفظ محیط زیست، مسائل اقتصادی، حفظ هویت ملی و دینی و… را بیاموزند .
تربیت دانش آموزان باید دراولویت برنامه های مدارس و آموزش و پرورش قرارگیرد. تامین مربیان و مشاوران توانمند و مکفی در مدارس، تجهیز مدارس به منابع و امکانات مناسب ورزشی، فرهنگی ، تفریحی ، بهداشتی وکتابخوانی ، تامین زیرساخت و تجهیزات فناوری اطلاعات و ارتباطات اعم از سخت افزاری و نرم افزاری از راههای تقویت اقتدار تعلیم و تربیت دانش آموزان است و این اقدامات همگی سرمایه گذاری برای آینده بهتر نوجوانان و جوانان وزمینه ساز ایران قوی خواهدبود.
با اطمینان اعلام می کنم که در هر زمینه کوتاهی شود در آینده نه چندان دور با دهها برابر هزینه قابل جبران نخواهد بود کما اینکه اگر توصیه گذشتگان برای اهتمام به تربیت دانش آموزان عمل می شد امروزه شاهد این همه ناهنجاری های اخلاقی و تربیتی در جامعه بزرگ ایران نبودیم و فردا بسیار دیر است.
اما ما معلمان ودانش آموزان چگونه می توانیم در شکل گیری ایران قوی مشارکت داشته باشیم:
الف: سازمان نظام صنفی معلمان: در حال حاضر معلمان در فرآیند تصمیم سازی آموزش و پرورش هیچ نقشی ندارند . گرچه گروهها و انجمن های صنفی محدود و بعضاء با انگیزه های متفاوت به نمایندگی از معلمان تلاش هایی را انجام می دهند که جای تقدیر دارد اما این مشارکت ها نظام مند نیست و بالطبع اثربخشی آن بسیار محدود است. معلمان بیش از بیست سال خواهان تشکیل نهادی صنفی به نام «سازمان نظام حرفه ای معلمان» هستند و تمایل دارند مشابه سایر اصناف و مشاغل حرفه ای مثل پزشکان، مهندسان، پرستاران و… در امور صنفی وحرفه ای خود به صورت جامع و تخصصی حضور فعال داشته باشند .یکی از راه های مشارکت موثر برای اعتلای تعلیم و تربیت و ایران قوی تشکیل فوری سازمان صنفی معلمان با حضور بیش از یک میلیون و دویست هزار معلم از سراسر کشور است که همه مقدمات قانونی و اجتماعی آن فراهم گردیده اما همچنان در نظام اداری معیوب توسط آنانی که از مشارکت معلمان هراس دارند متوقف مانده می باشد. امروز صدای آموزش و پرورش از سرگشادش (حوزه ستادی) شنیده می شود و حال آنکه صدای حقیقی معلمان، مربیان و دانش آموزان در مدارس خاموش مانده است.
ب: آموزش ضمن خدمت: ما معلمان علاقه مند و متعهد هستیم که در ارتقاء علمی و اخلاقی دانش آموزان و آموزش و پرورش که زمینه ساز اقتدار علمی در کشور هست بیش از گذشته مشارکت نماییم و در تولید و علم و دانایی و سربلندی ایرانی توانا و دانا تلاش موثر انجام دهیم .
اما آقای رئیس جمهور شما می دانید درکنار این همه مشکلات معیشتی سالهاست به دلیل فقدان منابع مالی کافی همه آموزش های ضمن خدمت معلمان به تعطیلی کشیده شده و متاسفانه هیچ فرصتی برای علم آموزی و بالابردن سطح دانش و مهارت معلمان در آموزش و پرورش وجود ندارد و حتی امکان ادامه تحصیل از معلمان سلب گردیده است .
جنابعالی به خوبی می دانید این امور از پیش نیازها و از الزامات کار تعلیم و تربیت است ؛ چگونه معلمان بدون کلاس آموزشی و آموزش مستمر می توانند روزآمد و به نیازهای دانش آموزان و جامعه پاسخ دهند ؟ از جنابعالی می خواهیم که امر ضمن خدمت معلمان را دستور دهید در برنامه مستمر و دائمی آموزش و پرورش قراردهند ، در چنین شرایطی است که معلمان در تولید علم و دانایی کشور سهیم خواهند شد.
آقای رئیس جمهور !
ایران قوی نیازمند آموزش و پرورش قوی و آموزش و پرورش توانا و موفق نیازمند دو اقدام عاجل است:
۱- مقتدر ترین فرد در میان اعضاء کابینه شما، داناترین فرد از لحاظ تخصصی و علمی در جامعه تعلیم و تربیت و تواناترین فرد ازمیان مدیران با تجربه کشور را برای وزارت آموزش وپرورش انتخاب نمایید .
۲- دستور فرمایید بودجه و اعتبار آموزش و پرورش در سال ۱۴۰۰ دو برابر شود که مشکل معلمان به قول شما یکبار برای همیشه حل و فصل گردد آنگاه این حدیث معنا پیدا خواهد نمود که العلم سلطان من وجد صال ومن لم یجده صیل علیه. والسلام
جماران
از ریاست محترم جمهور به عنوان یک معلم و سرباز نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران می خواهم از بین معلمان مجرب و توانمند آقایان دکتر حسین خنیفر ،دکتر حاجی بابایی و احمد حیدری یکی را به عنوان وزیر پیشنهادی به مجلس محترم معرفی کنند . نظام مقدس تعلیم و تربیت و در رأس آن آموزش و پرورش وزیر معلم می خواهد نه سیاست مدار محض .
من به عنوان مسئول یکی از کمیته های اصلی دولت کریمه و مردمی آقای دکتر رئیسی در عرصه تعلیم و تربیت از ریاست جمهوری محترم و شریف می خواهم هر چه سریع تر برای وزارت گسترده و عظیم آموزش پرورش تصمیمشان را قطعی و نهایی کنند و از قشر فرهیخته فرهنگیان حمایت بیشتری داشته باشند.
دغدغه معلم باید تعلیم و تربیت بهتر باشد نه معیشت وحقوق و مسائل پیش پا افتاده ...! همان طور که رهبری معظم انقلاب فرمودند آموزش و پرورش بهعنوان لشکر عظیم فرهنگی نیازمند زیربنای مستحکم و تحول بنیادی است . معلمان به معنای واقعی افسران سپاه پیشرفت کشور هستند و حفظ شأن و جایگاه معلم در درجهی اول به عهدهی خود آنان است و هر معلمی باید این احساس را داشته باشد که او آیندهساز است.
فرمانده و مسئول این لشکر باید ویژگی های زیر را که مورد انتظار فرهنگیان و تشکل های معلمی کشور است داشته باشد ؛
۱ - وزیر آموزش و پرورش باید از همکاران فرهنگی ولایت مدار ، جهادی و انقلابی باشد.
۲- مدرک تحصیلی ایشان ترجیحا دکترا و مدیریت آموزشی باشد.
۳- حداقل سابقه ایشان بیست سال باشد.
۴- شایسته است وزیر آموزش و پرورش در کلاس های درس به عنوان دبیر و آموزگار تدریس کرده و حداقل مدیریت چهار ساله یک مقطع تحصیلی را داشته باشد و در پست های اداری و سازمانی آموزش و پرورش نیز انجام وظیفه نموده باشد.
۵ -باید فردی برنامه ریز، تحول گرا و آینده نگر باشد.
۶-به مسائل و مشکلات و چالش های آموزش و پرورش اشراف کامل داشته باشد و به هر یک از آنها برنامه متقن و منطقی و مستدل داشته باشد.
۷-باید فردی معتدل و انتقاد پذیر باشد.
۸- در انتخاب معاونین وزیر و مدیران کل استان ها سلیقه ای عمل نکند بلکه با نظر تشکلها و نمایندگان فرهنگیان و تشکیل کمیته انتصابات نسبت به شناسایی و به کارگیری افراد متعهد و متخصص از طریق این کمیته اقدام نماید.
۹- بتواند شوراهای آموزش و پرورش را فعال تر نموده و از پتانسیل این شوراها در آموزش و پرورش به نحو مطلوب استفاده نماید و عضویت در شوراهای مدرسه ای را به صورت عملی تجربه کرده باشد.
۱۰-نظام تعلیم تربیت را از روش تئوری وحافظه محور به روش مهارتی و کاربردی تغییر دهد.
۱۱- مدیریت بحران داشته باشد.
۱۲-دقت لازم به شان و منزلت معلمان داشته باشد و این مهم را سرلوحه کار خود بداند .
۱۳- عدالت آموزشی را از شعار به عمل تبدیل نماید.
۱۴ -زوایای پیدا و پنهان تعلیم و تربیت را با گوشت و پوست خود لمس کرده باشد و سطوح مختلف مدیریتی را طی کرده باشد.
۱۵ –خلاق ، خوش فكر ، اهل مشورت و خرد جمعی، انقلابی و دلسوز تعلیم و تربیت باشد.
۱۶- مورد وثوق معلمان و فعالان صنفی و تشکلهای معلمی سراسر کشور باشد.
۱۷-آشنا با سیستمهای آموزشی در دنیا بوده و محاسن و معایب آنها را بداند.
۱۸- با آموزش و پرورش تطبیقی بیگانه نباشد.
۱۹- اهل تعامل و معتقد به انجام کار تیمی و غیرسیاسی باشد. چون هیچ کسی به تنهایی، نمی تواند هیچ سیستم آموزشی را مدیریت کند.
۲۰- شجاعت و توان چانه زنی در هسته سخت قدرت برای تغییر نگرش در باره آموزش و پرورش و همچنین دریافت بودجه لازم را داشته باش .
۲۱- از کف کلاس شروع کرده و حرکت پلکانی و شایسته سالاری را در مجموعه طی کرده باشد.
۲۲- تجربه کافی معلمی در مقاطع مختلف تحصیلی داشته باشد.
۲۳_ ترجیحا از نزدیک با تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان و با نقاط قوت و مشکلات این حوزه آشنا باشد.
۲۴- حتیالامکان مراحل اداری از کارشناسی تا مراحل بالاتر را طی کرده باشد.
۲۵_ ترجیحا تجربه فعالیت در برخی از انواع مدارس را داشته باشد.
۲۶- مدرسه محوری را از شعار به عمل تبدیل کند.
۲۷_به اولویت معیشتی همکاران اعتقاد راسخ داشته باشد.
در پایان انتظار می رود دولت محترم به خواسته های به حق فرهنگیان سراسر کشور توجه نموده و شخصی با چنین رزومه و توانمند را برای این مسئولیت خطیر به مجلس محترم معرفی نمایید .
که به عقیده و نظر من هر سه گزینه مطرح شده شرایط عام و خاص را دارند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
۱. رابرت بلا،جامعه شناس برجسته آمریکایی، مبتنی بر این اندیشه که جامعه شناسی باید تبدیل به یک «فلسفه همگانی » و یک «دانش اخلاقی » شود معتقد بود یک جامعه بزرگ جامعه ای است که در آن شفقت اجتماعی، فضیلت اخلاقی و تساهل معیار قدرت باشند و نه توان نظامی یا ثروت اجتماعی.
بلا مهمترین معضل جامعه آمریکا را فقدان انسجام و دستورالعمل اخلاقی می دانست.او معتقد بود جامعه آمریکا دارای چهار سنت انجیلی، جمهوری خواهی، فردگرایی فایده گرا، و بالاخره فردگرایی توام با ابراز وجود است که در کانون تمامی این چهار سنت با پیوند منافع فردی با خیر عام اجتماعی روبه رو هستیم. با این حال او معتقد بود نرخ بالای فرزندان نامشروع، طلاق، بی سوادی، رای دهندگان منفعل و...نشان می دهد جامعه امروز آمریکا از فهم وظایف اجتماعی، فضیلت،اجتماع و وابستگی متقابل اجتماعی دور افتاده است و گرفتار در یک فردگرایی ویرانگر است.
او معتقد بود انسان مخلوقی اجتماعی است که نهادهای اجتماعی محل اصلی زندگی او هستند و اهداف شخصی او ممزوج در اهداف اجتماعی هستند.از این رو، او معتقد بود یک جامعه اخلاقی فضیلت مدار هرگز فقط در خانواده خود زندگی نمی کند و هرگز منافع شخصی و خانوادگی خود را بر منافع جمعی برتری نمی بخشد.
۲. ما برعکس آنچه رابرت بلا جزیی از ضرورت جامعه بودن می داند، صرفا در خانواده زندگی می کنیم.
جامعه امروز ما فاقد هر گونه نهاد اجتماعی یا نهاد مدنی است که بخشی از میل و تعلق ما به جمعی زیستن را در درون خود جای دهد و ما را در پیوند با یکدیگر قرار دهد. از بین بردن سنت های دینی فضیلت محور، از بین بردن عمده نهادهای مدنی و غالب ساختن فرهنگ فردگرا فایده گرا در قالب هایی چون سرمایه داری شرکتی، بوروکراتیک شدن، مصرف گرا شدن، جدا افتادن از همسایگان یا همکاران، و....جامعه ما را تبدیل به جامعه ای ساخته است که در آن تنها نهاد خانواده،آن هم در معنای خوابگاه مشترک، پیوند اجتماعی را برای ما نمایندگی می کند.
جامعه ایران امروز تبدیل به مجموعه ای صرف از افراد شده است که دیگر قادر نیست نیاز خود به پیوندهای اجتماعی را به زبان آورد.
ما قادر به فهم اهداف و پای بندی های اخلاقی مشترک و وابستگی اجتماعی متقابل نیستیم. نبود زبان پیوند یعنی ما تنها شده ایم.
رابرت بلا دعوت مردم به فهم بینش اخلاقی و ایجاد پیوند میان تصورات از خود با خلق یک جامعه فضیلت محور را وظیفه دانش جامعه شناسی می دانست.شاید به همین دلیل بود که او از این عناوین برای کتاب های خود استفاده می کرد: میثاق شکسته، عادت های دل، جامعه نیک...که در فاصله بسیار با جامعه شناسی رسمی پوزیتیویستی قرار داشتند.
کانال رخداد تازه
در طول تاریخ همواره افراط گرایی در پارادایم های دینی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و حتی تمدنی و نژادی بسترساز نوعی "پسیمیسم" (بدبینی) و گریز از مقدسات و متافیزیک و چه بسا مابعدالطبیعه و نیز ارزش ها و هنجارهای جامعه بوده است. چه در یونان و روم قدیم و به ویژه آتن و اسپارت و چه در عصر تاریک قرون وسطی تکیه افراطی و زوار در رفته و بدون وقفه بر آموزه ها و گزاره های گنوسی، اورفئوسی و دیونیسوس و آگراندیسمان خدایان آلپ و المپ و زئوس و غیره و گزاره "این همانی" و پردازش های خرافی و هپروتی و برخی مراسمات دینی، مذهبی نفرت انگیز که طی آنها کودکان و زنان قربانی و یا سوزانده می شدند و یا عقل و علم و اکتشافات و طبیعت را جدا و یا مخالف با دین و مذهب معرفی می نمودند زمینه را برای مذهب گریزی و دین ستیزی و جدا نمودن زمین از آسمان و مسلک هایی نظیر کلبیون، رواقیان و اپیکوریسم آن هم در بعد افراطی و محض پدید آورد و متاسفانه فریادهای امثال سقراط حکیم نیز به جایی نرسید.
افلاطون و ارسطو نیز با وجود آن همه خدمات و به یادگار گذاشتن میراث و بنیادهای مثبت و کارآمد در فلسفه و منطق و ریاضیات و هندسه و حتی طب و طبیعیات متاسفانه به خاطر آمیخته و عجین گشتن با برخی رگه های محض اندیشی در مفاهیم و ذهنیات و هرمنوتیک و اپیستمولوژی خاص خویش در منظر امثال گورگیاس و پروتاگوراس و اتیمت ها و ... دموکریتوس و آزاداندیشان و روشنفکران آن زمان تا برسد به عصر جدید و رنسانس و علم گرایان و تجربه گرایان و حس گرایان (ساینتیست ها، پوزیتیویست ها و آمپریست ها) ملکوک و مخدوش گشتند. پدیدار شدن دانته و تا حدی آگوستین قدیس در دوران اسکولاستیک و تجدد خاص آنان و بعدها ویلیام اوکامی، هابز، شیلینگ، دکارت و گذار از متافیزیک به فلسفه و سپس به علم توسط آگوست کنت و خیزش علمی وسیاسی و ایدئولوژیک کلون و لوتر و همچنین گزاره ها و گزینه و آلترناتیوهایی نظیر سکولاریسم ، لیبرالیسم کلاسیک و نو و در مواردی لائیسم و آترایم و سوسیالیسم روسی و اروپایی دکترین فخیمه و مارکس و پرودون، باکونین، لوئی بلانکس، انگلس و لنین و استالین و تروتسکی و گزاره های میانه و افراطی اگزیستانسیالیسم و نگرش های آلبرکامو، کافکا، سارتر، سورن کی برک کارد، آرتورشوپنهاور، مارتین هیدگر و ... جملگی واکنش در برابر کنش های دیروزی و آنتی تز در مقابل تز ماقبل و به ثمر نشستن سنتزی نوین و گزاره ای پیروز قلمداد می گردد. گرچه ظهور "نوافلاطونیسم" و "هگلیست های جوان" در برابر "هگلیسم کهنه و قدیم امری مبارک، ضروری و تجدد و نوگرایی و تکامل تلقی می شود و هم چنین حلقه وین و مکتب شیکاگو در اروپا یک قدم به جلو و به گونه ای ظهور گزاره "ترانسفوریسم" فلسفی، کلامی و منطقی در مقابل "فیکسیسم" و استاتیک و ایستاگرایی فلسفی قدیم رخ عیان نموده اما به هر حال به نوعی "دورهرمنوتیکی" و تسلسل های رنج آور و جنگ و جدال بیهوده و رکودآور "عین و ذهن" (ابژه و سوبژه) و مشاجرات کلامی، فلسفی "آبلارد" و "ویلیام" در جا انداختن و هژمونیک ساختن ذهن گرایی یا عین گرایی لطمات و صدماتی بر جهان علم و تجربه و فلسفه و حتی دین و ماوراءالطبیعه و مابعد الطبیعه وارد ساخت.
دانشمند بزرگ و فیلسوف عالی مقام "اتین ژیلسون" فرانسوی در مکتوبات ارزشمند خویش به این تراژدی و کابوس اشاره نموده و در مجموعه آثار ذیقیمت فیلسوف شهیر و بلند مرتبه یعنی "کاپلستون" و دیگر فلاسفه و نوابغ و اندیشمندان به طور مبسوط و مطول به این مسائل اشاره و توجه کافی شده است. اشتباه نشود هیچ عقل سلیمی با چکاچک اندیشه ها، جدال احسن، دیالوگ و دیالکتیک مخاصمه ندارد بل امری ضروری، طبیعی و مفید فایده می باشد. اما سخن بر سر محض گرایی و یک جانبه گرایی و بدتر از همه ماجراجویی فلسفی، کلامی یا همان آوانتوریسم" می باشد که مذموم و نکوهیده و سم مهلک است. معضل یاد شده در مشرق زمین و دنیای اسلام نیز وجود داشته است. اگر در سیر تکاملی علم، فلسفه، نجوم و علم هیئت و حتی طبیعیات و برخی گزاره های متافیزیکی بایستی از فیثاغورث، بطلمیوس و نیوتون نیز عبور کرد و سیر استکمالی را فراموش ننمود. در جهان اسلام و و شرق عالم نیز هرگز نباید ایده و گزاره های خوارج مسلکی، مقدس نمایان، کج اندیشان، اشاعره، جبری مسلکان، ظاهریون، باطنی گرایان، حروفیه، دراویش، اسماعیلیون، مرحبه، مخالفان تفسیر و تاویل، جدال های بیهوده و وقت تلف کن کلامی، طرفداران افراطی و دامن زنندگان به مثلا قدیم یا مخلوق بودن کتاب خدا که تلفات و خسارات فراوانی را به جای نهاد و تفکرات منحط و جنگ افروزانه "ابن تیمیه" که ریشه و بن مایه و هابیت تلقی می گردد و بابیه، بهائیت ، شیخیه، ازلیه و انجمن حجتیه از زیر تیغ تیز و بران نقادی و بازنگری جان سالم به در ببرند.
اگر بحث و جدال احسن و دیالکتیک رشد و کمال پدید می آورد به همان میزان همان طور حضرت علی (ع) فرمودند: "افراط و تفریط، تندروی و کندروی ریشه در جهل دارند." چه پاپ اوربان دوم که با فتوای افراطی و غلط خویش شراره های جنگ های صلیبی را افروخته و بدان دامن زد و چه افراط کاری های امثال ابومسلم خراسانی و صلاح الدین ایوبی و آن چنان که در کتب معتبر و معروف مثل " دو قرن سکوت" زرین کوب و "تاریخ اسلام" دکتر علی اکبر فیاض آمده ؛ بازی خوردن های بابک، افشین و مازیار و در مواردی سر سپردگی آنان خلیفه بغداد و زیر آب همدیگر را زدن جملگی از منظر عقل و علم و دین و انصاف و معدلت، محکوم و مطرود می باشد. انحراف و افراط چه درون ذاتی و درون ساختی باشد و چه برون ساختی و با عنصر تحریک و دسیسه و توطئه دشمنان بشریت در هر حال مضر و مهلک و عامل رکود و عقب گرد و واپس گرایی جوامع است. علاوه بر تعمیق و گسترش مطالعات و تتبعات علمی، تاریخی و مذهبی بایستی مراقب و مواظب شیطنت ها و دسائس سودجویان و مغرضان بود.
مطالعه و تدقیق در کتبی مثل "خاطرات مستر همفر" و "پروتکل های یهود" یا "دنیا بازیچه یهود" به میزان قابل توجهی پرده از روی توطئه های استعمارگران خبره و کهنه کار برمی دارد. در عالم علم و سیاست اصطلاحی داریم به نام "رویزیونیسم" یعنی تجدید نظر طلبی که امری میمون و با ارزش است، تجدید نظر طلبی منطقی و عالمانه بسیار ممدوح است. آنچه مذموم و زشت می نماید اصطلاح دیگری است تحت عنوان "اپورتونیسم" یعنی فرصت طلبی و به اصطلاح ابن الوقت بودن. در یک حدیث جالب و مهم از معصومین (ع) می خواندم که فرموده اند:"راه های رسیدن به حقیقت وجود الهی به عدد کل نفوس بشری است." و شاعر هم چه نغز و نیکو سروده است:
"صد هزاران پرده دارد حسن دوست می کند هر پرده آوازی دگر"
انسان ها در تفکر و اتخاذ در راه و روش آزادند و تحکم و اجبار از نظر ادیان و مذاهب الهی و مکاتب مصلح و سازنده انسانی و احساسی عمل نمودن و طرد منطق و تعقل و تفکر و دانش ، مطرود و مذموم می باشد. هم پذیرش غیر منطقی و هم رد غیرمنطقی و بدون تحقیق و تدقیق محکوم است. بایستی دائرمدار و محور اصولی و زیربنایی انتخاب ها و گرایشات طیران عقل باشد نه جهل و تعصب و تصلب و دگم اندیشی. همان گونه که در علم اقتصاد از اقتصاد تمرکز یافته و صرفا دولتی و سوسیالیستی گرفته تا کاپیتالیسم سیستم بازار (عرضه و تقاضا) و مرکانتیلیسم مطرح است در علم و فلسفه و دین و تربیت نیز مکاتب و مسلک ها و تئوری های گوناگون و بعضا متضاد وجود دارد. مهم آن است که گرد خرافه جهل و تحکم و باطل و ظلم و تظلم (ظلم پذیری) و استعمار، استثمار و استحمار بر چهره انسان و مکتب و دکترین جامعه و تاریخ ننشیند.
و چه زیبا و منطقی در قرآن کریم آمده است:
"بشارت و مژده به بندگان و مخلوق من که سخن ها (مکاتب، ایده ها، دکترین ها) را می شنوند (و پس از ارائه و بررسی و تحقیق و ارزیابی) بهترین آنها را انتخاب و سپس تبعیت می کنند."
در مبحث شناخت نیز، منابع ، ابزارها و روش ها گوناگونند. انسان، تاریخ، تجارب، الگوها، طبیعت، حس، عقل، فطرت و ... مدخلیت دارند. در ضمن طبع ها و ظرفیت ها نیز متفاوتند. چنان که مولانا می گوید: ... ای صدف ها نیست در یک مرتبه تا آنجا که می گوید: در یکی درّ است و در دیگر شَبِه (خرمهره) ! ضمن وجود فطرت مشترک در همگان در بحث رشد و ترقی و امر تربیت و شاخصه ها پارامتر "شاکله" و سجیه در افراد مختلف است. "کل یعمل علی شاکلته" سوره اسراء در مبحث کلیدی و ساختاری "هرمنوتیک" و نیز "اپیتمولوژی" (شناخت شناسی و معرفت شناختی) برخی قائل به متن و نیت مولف و پاره ای دیگر معتقد به خوانش و فراروایت ها می باشند. و این پروسه از یونان قدیم تا به امروز جاری و مساوی است. از تالس و سقراط و افلاطون و ارسطو گرفته تا مدرنیست ها و پسامدرن ها و چهره هایی همچون "ویتگنشتاین، یورگن هابرمای، جان هیگ" و دیگران هر کدام قرائتی خاص از دین ، فلسفه، حکمت و متون دینی و کتب مقدس و حتی مقولاتی نظیر جامعه شناختی، روان شناختی و ادب و هنر و سیاست دارند. در همین مبحث هرمنوتیک به قول "آنتونی کربای" و به نقل از کتاب "هرمنوتیک مدرن" از هیرش، اغلب به دلیل یکسونگری افراطی اش نسبت به متن انتقاد شده است حال آن که استنلی فیش به دلیل تاکید صرف بر فراشدخواندن مورد انتقاد قرار گرفته است. نظریه های فلسفی "گادامر" و "ژیکور" را می توان راه میانه انگاشت راهی که استقلال متن و خواننده هر دو را انکار می کند و بر خصوصیت مکمل این دو تاکید می ورزد.
اندیشمندان هرمنوتیک را علم یا نظریه تاویل دانسته اند. ".. تعجب آور نیست که هرمنوتیک به عنوان یک روش از تاویل متون مقدس می آغازد ... مجادلات جنبش اصلاح طلبی بر سر این حکم کلیسای کاتولیک که تنها این کلیسا صلاحیت تاویل کتاب مقدس را دارد با پافشاری پروتستان ها بر خودبسندگی متن مقدس و عزم جزم آنها بر نشان دادن روشنی و وضوح بنیادین کتاب مقدس به نتیجه رسید. پیکره کلی نظریه و عمل حاصل از این مباحثات هرمنوتیک را پی ریزی کرد. هرمنوتیک به واسطه نیروی آثار اولیه مارتین هیدگر صورت گسترده تر فلسفه عام فهم انسانی را به خود گرفت. فریدریش اشلایرماخ متاله آلمانی اولین پژوهشگری بود که در صدد ساختن نظریه عام تاویل برآمد. نظریه ای که بتوان آن را در مورد متونی غیر از متون مذهبی نیز به کار بست.
در پایان سده نوزدهم و به خصوص در آلمان هرمنوتیک به عنوان یک روش فلسفی که نه تنها به متون کهن بلکه به همه مطالعات انسانی مربوط است اعتبار چشمگیری پیدا کرد. اما بعدها رهیافت "دیلتای" به دلیل آن که در جست و جوی روح مولف بود بیش از حد رمانتیک انگاشته شد و به واسطه تمایل زیادش به نیات همدلی و اذهان به روان باوری متهم گردید. برخی خود را به جای وارثان اندیشه دیلتای برای اجتناب از این وضعیت توجه خود را به جای مولف و مفهوم مسئله ساز نیت مولف بر خود متن و تجربه خواندن معطوف ساختند. اینها معتقد بودند که اگر هم مولف یک متن کاملا ناشناخته باشد می توان آن متن را خواند و فهمید. حتی برای خوانش مولف از متن خود نیز نباید امتیازی قائل شد. مهم ذهنیت خواننده است نه ذهنیت مولف.
در مبحث هرمنوتیک به ویژه هرمنوتیک سده نوزدهم موضوع تاریخ باوری و نسبی نگری نیز همراه پدیدار شناختی به میان آمده و در این میان هیدگر برجستگی ویژه دارد. ارتقاء یک جهان یا جهان بینی به ساحت آگاهی و این که در ادبیات جهانی را تجربه می کنیم که مولف تصویر کرده است و نه حالات ذهنی و نیات خاص و غیر متعارف و نیز این که هدف تاویل متن نه نیات مولف بلکه خود متن است و مسئله ادغام افق ها میان حال و گذشته برجستگی و نمود خاص دارد و در این جا پای "هانس گئرک گادامر" شاگرد هیدگر به میان می آید.
ملاحظه می شود که اقیانوس علم و فلسفه و مفاهیم متافیزیکی و گنج های زمینی و آسمانی چقدر وسیع و چه بسا بی نهایت می باشد. و ضمن استدراک واقعیات و حقایق و باز آفرینی ارزش ها و شهود علمی، فلسفی رازآلودگی و رموز شگفت انگیزی نیز وجود دارد. نه تنها در بحث از دور هرمنوتیکی و پیوند و تاثیر و تاثرات جزء و کل اساسا بدیهیات اولیه و به قول کانت "مفاهیم پیش بینی" و اصول ثابت و مسلمات نیز ضمن اتقان و تعین خود در هاله ای از اسرار و پیچیدگی قرار داشته و تنها شعاعی از آنها بر ما پرتو می افکند و قطعا و اساسا این پارادایم بسیار متفاوت و متضاد و بلکه متناقض با شکاکیت و نسبیت در بعد لرزان و ژلاتینی و انفکاک پذیری و انقطاع دارد.
باز ملاحظه می گردد که کلیه نخبگان و اندیشمندان دنیای علم و فلسفه و حکمت و تاویل گران و مفسران و مستدرکان وادی هرمنوتیک با تمامی سلایق ویژه خویش و بازخوانی ها و بازنگری ها و خوانش ها از ارتدوکس ها و کاتولیک ها گرفته تا پروتستان ها از اصحاب کلیسا گرفته تا معتقدین به "ژیروندیسم" و "ژاکوبنیسم" و انقلابیون و متجددین دو آتشه در ایتالیا و فرانسه و آلمان جملگی بر تقدیس و تکریم "متن" و "مولف" و کتب مقدس و حضرت باریتعالی اعتراف و اصرار و ابرام دارند. فراقرائت و فراروایت تاویل خوانش مکرر و تفسیر و ادراک آنا فانا هرگز بر اصل و اساس کتاب مقدس و خالق هستی و قاموس جهان خدشه وارد نمی سازد. از مبحث هرمنوتیک هم که بگذریم حتی در مورد "آته ایست" ها و علی الظاهر قائلین به تصاف و صدفه در جهان و لائیک ها بایستی به این جمله مهم و طلایی "تیلیش" اشاره و استناد کنیم که "هرگز از کسی نپرسید که آیا خدا را می پرستی یا نه؟ بلکه بپرسید خدا را چگونه می پرستی؟ " جملات آخر را با این تعریض پایان می بخشیم که هرگز نبایستی افراطی گری و دگماتیسم از نوع تکفیری ها و سلفی ها و امثال داعش و طالبانیسم را و یا حتی ترورهای منافقین و خشونت آنها و گروه منحط فرقان را به حساب اصل دین و قرآن و دین مبین اسلام بگذاریم و اگر جنایات و وحشیگری های طالبان در افغانستان و حتی منطقه را مشاهده کردیم بر اثر بی توجهی و عدم مطالعه و عمق فکری، فلسفی و مذهبی و از روی تعصب جاهلی و یا احیانا تجاهل و عناد چنین نتیجه بگیریم که حالا که چنین و چنان است پس باید قرآن را از گردونه خارج سازیم و به جای ضعف قرائت و درک خویش، متن و مولف را به زیر علامت سوال ببریم. تمام کتب مقدس ادیان و به ویژه قرآن کریم بر علم و تفحص و تحقیق و مطالعه و تدبر اذعان داشته "افلا یتدبرون القرآن" و جهل و نادانی ، تقلید کورکورانه و بازگشت به جاهلیت و تعصبات و رسوبات ذهنی جاهلی و گنگ و لال و کر باطنی بودن را محکوم می نماید.
مضافا این که قرآن آن چنان که خداوند در این کتاب اشارت دارد "لا عوج له " یعنی اعوجاج و انحراف و تحریفی در آن راه ندارد. و نیز بیان کننده هر چیز کتاب هدایت و کتاب جامع و منبعث از وحی الهی است و شخصیت های علمی و قرآنی پژوه از مهدی بازرگان ، شریعتی، طباطبایی، دکتر مهدی گلشنی، دکتر محقق و ... گرفته تا دانشمندانی نظیر هانری کوربن، آنه ماری شیمل، مونتگری وات، جرجی زیدان، جرج جرداق، ویل دورانت، ژوزفماک کاف، گوستاولوبون، مایکل پترسون، جورج برانتل و ... با تتبعات و پژوهش های علمی عمیق خود بر حقانیت ، عظمت و علمانیت آن در کنار وحیانیت گواهی داده اند و به شهادت صریح قرآن مجید احدی تاکنون نتوانسته سوره یا آیه ای نظیر قرآن ارائه نماید. به تعبیر حضرت علی (ع) قرآن ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد. حدیثی نیز از امام باقر (ع) رسیده که: "هر آیه ای از قرآن دارای هفتاد بطن (اقیانوس علمی و حکمی) است و هر کدام از آن هفتاد اقیانوس نیز متعاقبا و تدرجا حاوی هفتاد بطن می باشد. وجود آیاتی پیرامون گردش زمین ، گستردگی و عظمت کرات و کهکشان ها، زوجیت در طبیعت، نظریه انبساط جهان و ستارگان، پیش گویی های علمی و اجتماعی و تاریخی و مقولاتی در باب هنر، زیبایی شناختی، کلام، فلسفه و جامعه شناختی و ... از بعدی نیز پردازش به عدالت، آزادی، آزادگی، عزت، شجاعت و اراده و معرفت شناختی انسان و خالق و جذب و جلب بسیاری از انسان ها به ویژه نخبگان و متفکران جهانی جملگی دال بر امتیاز این کتاب مقدس و منحصر به فرد در میان جوامع بشری است.
در کل زندگی و به ویژه مباحث و مسائل مهم مربوط به فکر و عقل و علم و مکتب شناسی و جهان بینی و نظریه پردازی و قضاوت ها یک اصل مهم در کنار سایر اصول عقلانی و لحاظ نمودن عدالت و انصاف، موضوع گنجایش ذهنی و ظرفیت است که هرگز نباید آن را به بوته فراموشی سپرد. به تعبیر مولای متقیان حضرت علی (ع) ظرفیت برخی افراد مثل برکه و باتلاق و اما ظرفیت عده ای همانند اقیانوس بی کران و پهنا ور و عمیق می باشد.
امید آن که همگان پیوسته در مسیر حقیقت یابی با واقع نگری و تحقیق و تدبر و جامع نگری به دور از هر گونه تصلب و تعصب جاهلی و به دور از انصاف و عقل و بافراچنگ آوردن مطالعات و تحقیقات و مشورت با نیکان و اندیشمندان و با پرهیز از احساسی نگری و اوهام و عجله و شتاب کورکورانه و به دور از هر گونه ژست های پوشالی و همچون طبل میان تهی و صوری با عنایت پروردگار و اراده و تلاش موفق باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید