آنک یک دیدن کند ادراک آن
سالها نتوان نمودن از زبان
مولانا
چیزهایی که تا الان در مورد استانی مانند سیستان و بلوچستان دیده و شنیده بودم همه عکس ها و کلیپ هایی بودند که دیگران منتشر کرده بودند اما واقعیت را آن زمانی حس می کنی که خودت ناظر و شاهد چنین صحنه ها و رویدادهایی باشی . مسئولان نظام جمهوری اسلامی چگونه می توانند این وضعیت را ببینند و شب آرام و آسوده در کنار خانواده و عزیز دُردانه های خویش سر به بالش بگذارند و بیارمند و دم از عدالت و مساوات بزنند ؟
همیشه دوست داشتم که به استان های محرومی مانند سیستان و بلوچستان بروم اما نمی شد . شاید و البته تنبلی و توجیه مهم ترین عاملی بوده که این مهم را برایم به واقعیت بدل نساخته بود .
زمانی که « میثم حاجی پور » مسئول روابط عمومی سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس از من برای سفر یک روزه به این استان دعوت کرد آن را فرصتی هر چقدر کوتاه مغتنم دانسته و اجابت کردم .
چهارشنبه هفدهم آذر به اتفاق ایشان ساعت 6 صبح تهران را به قصد زاهدان ترک کردیم .
برنامه عبارت بود از بازدید از چند پروژه عمرانی مانند پروژه دارالفنون ، مدرسه با مدیریت سبز و چند مدرسه که در حال ساخت بودند که با همت و پی گیری این سازمان در حال ساخت هستند .
شاید در عمر خبرنگاری و روزنامه نگاری ام در بیش از دو دهه از وقت ام استفاده کرده نبودم و این برای من بسیار لذت بخش بود .
( گزارش این دیدارها و گفت و گو ها در صدای معلم به تفصیل منتشر می شود )
به جرات می توانم بگویم که در طول زندگی ام این قدر حالم منقلب و دگرگون نشده بود .
خیلی عادت به احساسی شدن ندارم اما وقتی می دیدی که قدم به روستایی در نهایت فقر مطلق می گذاری که بچه هایش بعضا حتا یک دمپایی ساده ندارند که بتوانند مانند سایر همسالانشان روی زمین بدوند و شادی کنند و پاهایشان دیگر شبیه پا نیستند و در عین حال با آن وضعیت نداری و حس فقر و ندیده شدن باز به تو لبخند می زنند و هورا می کشند ؛ مگر می شود اشک بر گونه هایت جاری نشود ؟
کافی بود دستت را برای ابراز محبت بالا ببری . در برابر این یک عمل ساده و بی خرج ، بچه ها بی تکلف در پی تو روان می شدند و این بهترین لحظه عمر من بود که تازه به عمق و مفهوم « انسانیت » پی می بردم .
این ها تشنه توجه و دوست داشته شدن هستند .
تا الان آن چه در مورد مدارس دیده و حتا شنیده بودم نفرت و بیزاری دانش آموزان از محیط مدرسه بود . این که وقتی زنگ مدرسه می خورد بچه ها آن چنان از کلاس و مدرسه فرار می کنند که دائم باید نگران و مراقب باشی تا ضعیف تر ها زیر دست و پا آسیب نبینند اما در آن جا من خود به چشم خویشتن دیدم که دانش آموزان دختر دبستانی در یک روستا – البته اگر بتوان ویژگی های روستا و محل زندگی را بر آن اطلاق نمود – بی صبرانه منتظر باز شدن درب مدرسه بودند و زمانی که معاون مدرسه آن را گشود با چنان ذوق و اشتیاقی خود را به درون حیاط مدرسه و کلاس انداختند که باز هم یارای مقاومت در برابر احساسات و خیس شدن گونه هایم نبود . بزرگ ترین قربانی و آسیب دیدگان کرونا همین بچه های پاک ، بی ریا و همدل بودند که مجبور شده بودند به خاطر خود خواهی سایر هم وطنانشان در استان ها و شهرهای برخوردار و محافظه کاری و بی اختیار بودن مسئولانشان طعم فقر و محرومیت را چندین برابر بچشند .
مگر می شود ؟
اصلا مگر قابل تصور است ؟
بعد وقتی می دیدم که خانه هایشان بیشتر شبیه دخمه هستند که حتا فاقد ساده ترین امکانات مانند برق ، آب آشامیدنی و گاز هستند ، آن وقت مدرسه به سان « کاخ آرزوها » برای آنان جلوه گر می شد و درک و هضم مساله برایم کمی ساده تر می شد .
انصافا هم مدرسه از همه بناها شکیل تر و زیباتر خودنمایی می کرد .
از چند دانش آموز خواستم که نظرشان را خودمانی در مورد باز شدن مدارس اعلام کنند و آنان بدون هر گونه تظاهر از بودن در مدرسه و فرصت در کنار هم بودن احساس رضایت داشتند و این صداقت در بیان و ابراز برای من که بزرگ ترین دشمن را دروغ و بی صداقتی دانسته ام کاملا قابل درک بود و از آن سیراب می شدم.
از آنان می پرسیدم در این مدت 20 ماهی که مدارس تعطیل بودند ، چه می کردید . با نگاه و حسی حسرت آمیز می گفتند که : « هیچ » .
یکی از آن ها که از همه کوچک تر بود می گفت :
« آقا ! اگر مدارس حضوری شوند من و داداش و آبجی ام پول نداریم که ماسک بخریم .»
بزرگ ترین قربانی و آسیب دیدگان کرونا همین بچه های پاک ، بی ریا و همدل بودند که مجبور شده بودند به خاطر خود خواهی سایر هم وطنانشان در استان ها و شهرهای برخوردار و محافظه کاری و بی اختیار بودن مسئولانشان طعم فقر و محرومیت را چندین برابر بچشند .
وقتی این سطر را می نوشتم آن صحنه ها برایم تداعی می شد و قلم بر روی صفحه به رقص در می آمد ...
مگر می شود در سرزمین ایران که زمانی منادی حقوق انسان و بشر در جهان بود این همه شکاف و بهتر بگویم دره طبقاتی را ببینی و مسئولان ، کارگزاران ، نمایندگان مجلس و... غرق در خودشیفتگی ها و ندیدن واقعیت ها ، جاه طلبی ها و قلب ناکارآمدی ها ، خود را به ندیدن و نشنیدن بزنند و با حرف های مفت و بی پایه سوهان روح انسان ها شوند؟
مسئولان نظام جمهوری اسلامی چگونه می توانند این وضعیت را ببینند و شب آرام و آسوده در کنار خانواده و عزیز دُردانه های خویش سر به بالش بگذارند و بیارمند و دم از عدالت و مساوات بزنند ؟
و اما در برابر این همه صحنه ها و وقایع تلخ وشیرین ، آن چه برای من واقعا قابل تامل و پرسش بود که در استانی با این درجه محرومیت باز هم مشارکت سیاسی آنان بالاتر از سایر استان ها و شهرهایی است که شاید محرومیت و فقر را حتی به صورت نسبی احساس نکرده بودند .
نظرات بینندگان
بار اولیست که آن مناطق را ملاحظه کرده اید؟
فقط زاهدان و اطرافش رفتید؟
گزارشی بی ریا بود
جنوب سیستان و جاده خط ساحلی هم می رفتید و مردمش را میدیدید؛ برخی از پاسگاه های آن مناطق در همین ده بیست ساله اخیر ساخته شدهاند.
البته توجه به این مسئله هم دارید که در مکانهایی که تفریح کودکان جایی جز مدرسه نیست، مدرسه نقش بزرگتر و جذابتری دارد و در صورت نبود مدرسه، جایگاه نقش جایگزین ملاحظه شده است.
چرا باید در آموزش و پرورش قوانینی حاکم باشد که برخی از خیّرین از کار خیر زده شوند؟! و دیگر به این مناطق و مناطق مشابه سفر نکنند؟!
آقای مدرس آزاد
سپاس .
زمان اندک بود و محرومیت بسیار .
البته به سمت میرجاوه و روستاهای آن هم رفتیم .
فقر از همه جا می بارد .
جمهوری اسلامی لازم است ضمن بازنگری جدی در الگوهای حکمرانی خود که نفس ملک و ملت را بریده است به داخل و مردم توجه کند وگرنه همه چیز از دست خواهد رفت ....
پایدار باشید .
گزارش قابل توجهی بود. ای کاش مسئولان ما انسان بودند.
خانم کارگری
سپاس از توجه و زحمات شما .
مسئولان هم بیشتر دنبال شوآف هستند و خیلی این چیزها را جدی نمی گیرند .
پایدار باشید .
در نوشتاری تحت عنوان:کهنه سرباز وزیر.....مقولاتی از تجربه سی ساله آوردم و جنابعالی لطف فرمودید و بارگذاری نمودید.خیلی از اشخاص باورشان نمی شد که واقعا این مسائل روزبه روز پرنقیصه تر شده اما به لطف نوشتار حضرتتان و مستندات مشکلات رخ نماتر گردید.بسیار مشکلاتی هست که به تصویر کشیده نشده است و بسیار سخنان و نقدهایی بوده و هست که هرگز شنیده نشده است.دست مریزاد که شمه ای از آنها را مستند نمودید.و بندهء حقیر هم بدین جهت است که می گویم :پابرهنگان ،خود انقلابند.باشد که در این گزاره تامل شود که مقصود چیست؟ و مقصد به کجا منتهی خواهد شد؟ چرا که معتقدم هنوز در اول انقلابیم .از جنابعالی سپاسگزارم.
درود
از لطف شما ممنونم .
البته اگر جامعه ما پرسشگر و مطالبه گر باشد ، مسئولان مجبور خواهند بود که خود را با نیازهای جامعه و الگوهای توسعه وفق دهند .
پایدار باشید .
آقای قاسم خانی
سپاس از توجه شما .
به امید طلوع خردورزی و توجه به منافع ملی نزد حاکمان و جامعه ای که حقوق قانونی خود را مطالبه کند .
پایدار باشید .
سعی کنیم در نوشتارها ادب را رعایت کنیم چونکه ادب جامه ای است که بر سخن و مطلبی پوشانده شود تا در نزد مخاطب گیراتر گردد.ادب مرد به زدولت اوست.
گله از خشکی رود
گفتوگو از عطش دشت و ده تفتیده!
جلگه ای خشکیده
صحبت از چشمۀ کور
خشکی مطلق دریاچۀ شور!
گله از گِل شدن آب به نهر
جوّ آلودۀ شهر
سخن از شهر به جان آمده از دست کج داروغه
نفس حبس شده از حرَج داروغه...
عاقلان!
اصل سخن
از تو و من
دزدیدند! ...
به نظر؛
ترسیدند!
زان میان گفت یکی فرزانه
به نظر؛ دیوانه!
آب از چشمه خلاب است
نه از پایین دست!
به سر چشمه سری باید زد؛
بر سر چشمِ ترِ چشمه
"بزرگان" جمعاند
بر سر "مهتر"شان هم،
تشری باید زد
به امید بازگشت عدل و داد و خرد به جامعه.
امام زمان فرمودند: برای فرج من دعا کنید که فرج من، فرج شماست.
همکار محترم
سپاس از نظر محبت آمیز شما
من هم از سازمان نوسازی به ویژه آقای حاجی پور سپاسگزارم که مقدمات این سفر را آماده کردند تا حداقل به عنوان یک معلم ، محرومیت رااز نزدیک لمس کنم .
پایدار باشید .
مسوولان کلاهشان را اندکی بالاتر بگذارند!!!
اقای محترم کاش مینوشتی اقای رخشانی مهر ریاست سازمان نوسازی مدارس طی این چند سال چقدر پول و اعتبار به آن استان سرازیر کرده
نظام به فکر تمام مناطق محروم رسیدگی میکند البته که کافی نیست و مشکلات فراوان است
کاش به جای این همه سیاه نمایی اقای حاجی پور می گفت چقدر پول به سیستان رفته که از توان خرج کرد استان خارج است و کار به جایی رسیده استان های شیراز - تهران - مشهد به کمک آنها برای خرج کرد پول رفتند
همه مطالب را بگویید لطفا
درست گفتید آقای پورسلیمان، متاسفانه در جمهوری اسلامی مدیرانی هستند که امثال شما را با پول بیت المال با خود همراه می کنند و رسانه شما را به ابزاری برای تبلیغ شخصی خود و تداوم قدرت خود تبدیل می کنند و در خوش بینانه ترین حالت صدای انتقادات را نسبت به خود خفه می کنند. همان پول بیت المالی که باید صرف رسیدگی به مناطق محروم و مدرسه سازی شود. مشکل جمهوری اسلامی دقیقا خود شما و امثال شما و مدیران تطمیع کننده شماست. بله الگوی حکمرانی باید تغییر کند که همچون تویی نمک نخوری و نمکدان نشکنی.
سلام
1- هدف از انتشار این گزارش در مقدمه آمده است .
رسانه ها در کنار بیان نقد و تحلیل وظیفه حساس کردن افکار عمومی نسبت به وضعیت چنین مناطقی را نیز بر عهده دارند .
در مورد استان های محرومی مانند سیستان و بلوچستان هر چقدر نوشته شود باز هم کم است .
2- از صدای معلم دعوتی شد و تحلیل من این بود که می توانم گوشه ای از محرومیت های این بچه ها را به اندازه توان این رسانه به تصویر بکشم .
در ضمن شما نگران نمک خوردن من نباشید !
کل هزینه های این سفر یک روزه به اندازه یک میلیونیوم سفرهای مسئولانی نیست که با پول این مردم به انواع سفرها می روند و خوش می گذرانند و هیچ گونه نفع و عایدی برای کشور و منافع ملی ندارند و به کسی هم پاسخ گو نیستند.
حداقل خدا را شکر کنید که صدای معلم آن قدر ظرفیت دارد که نظر منتقدان را منتشر می کند و در برابر آن ها پاسخ می دهد .
و خدا را باز سپاس که صدای معلم برای اداره خود روی پای خود ایستاده و نیاز به افرادی چون شما و مسئولانی که مثل شما می اندیشند ندارد !
پایدار باشید .
ممنون که به استان ما آمدید و چقدر حیف که نتوانستیم از شما میزبانی کنیم.
خداروشکر در این چند سال شرایط تحصیل بچه های ما با ساختن مدارس بهتر شده.
از آقای رخشانی مهر که خودش روستازاده هست هم تشکر داریم که درد دل مردم محروم را شنید و پس از سالها که به این استان کم توجهی شد برای بچه های ما مدرسه ساخت. خدا به دلسوزان مردم سلامتی بده.
آقای پورسلیمان بازم تشریف بیارد استان ما. ممنون شماییم
مدرسه سازي در همين چندسال به خصوص در مناطقي مثل سيستان و بلوچستان كه كلا فراموش شده بود رونق گرفته و در همه جا مدرسه براي مدرسه رفتن بچه ها وجود دارد.
دعاي مردم محروم و فقير همه جا پشت سر آقاي رخشاني مهر و نوسازي مدارس هست.
گزارش خوب و تأثیرگذاری بود.
عالی به تصویر کشیدید.
از نوسازی مدارس هم تشکر داریم که توجه به مناطق محروم استان ما دارند.
کاش سایر معاونان آموزش و پرورش هم مانند نوسازی مدارس کار میکردند.
اقای پورسلیمان ، یک سری هم به کرمانشاه بزن ،البته اگر حاجی پور براتون بلیط بگیره و دعوتتون کنه
دوست عزیز
این رسانه با محدودیت ها و موانع بسیاری رو به روست .
واقعن شما چه تصوری از صدای معلم دارید ؟
این رسانه مثل سایر خبرگزاری ها و رسانه های دولتی و شبه دولتی بودجه و اعتبارات و... ندارد و با هزینه های شخصی اداره می شود .
سفر به یک استان و یا شهر به این سادگی نیست .
بارها در این رسانه از فرهنگیان دعوت کرده ایم که گزارش ها ، یادداشت ها و مقالات خود را در حوزه آموزش و پرورش برای این رسانه ارسال نمایند .
پایدار باشید .