وقتی از «مهاجرتِ نخبگان» سخن میگوییم، دقیقا از چه کسانی سخن میگوییم؟
گرچه همهی ما کاربران عمومی زبان فارسی، به نحو کلی و همواره از لفظ "نخبه" استفاده میکنیم، اما این روزها با طرح موضوع "مهاجرت نخبگان"، مجددا به کارگیری این مفهوم افزایش یافته است. اما آیا تا کنون به این پرسش اندیشیدهایم که وقتی از "نخبگان" سخن میگوییم، دقیقا از چه کسانی سخن میگوییم و به چه کسانی اشاره میکنیم؟
با توجه به شیوهی کاربرد این مفهوم در گفت و گو در عرصهی عمومی، این گونه به نظر میرسد که معمولا وقتی از نخبگان یاد میکنند، در واقع گویی منظورشان، اندیشمندان و متفکران است. آنان که مهارت و توانایی بالایی در اندیشیدن و در علم کسب کردهاند. این معنا، گرچه خطا نیست، اما شامل همهی معنای این لفظ نیست. به تعبیری دیگر، این نگرش نسبت به نخبگان، مشکل شمولیت دارد.
در این کوتاهنوشته، تلاش خواهم کرد با استفاده از کتاب "نخبگان و جامعه، نوشتهی "تی.بی.باتومور" و کتاب "مراحل اساسی اندیشه در جامعهشناسی" نوشتهی "ریمون آرون"، معنا و مفهوم نخبه و میدان معنایی آن را با رویکرد جامعهشناختی بکاوم و برخی از ابعاد آن را از منظر دو اندیشمند بزرگ، "گائِتانو موسکا" (۱۸۵۸ –۱۹۴۱حقوقدان و سیاستمدارایتالیایی) و "ویلفردو پارتو" (۱۸۴۸–۱۹۲۳جامعهشناس، اقتصاددان و فیلسوف ایتالیایی)، بررسی کنم.
آنچنان که "باتومور"، آورده است، لفظ الیت (elite) که امروزه در زبان فارسی از آن به عنوان نخبه یاد میکنیم، ابتدا در قرن هفدهم میلادی و برای توصیف کالاهایی به کار برده میشد که از مرغوبیت بالا برخوردار بودند. بعد از آن، فرهنگ انگلیسی آکسفورد، در سال ۱۸۲۳ از این واژه، برای اشاره به گروههای اجتماعی برتر،عالیتر استفاده کرد. اما بهرگیری از این لفظ از سال ۱۹۳۰ است که توسط موسکا و سپس پارهتو، وارد نظریات جامعه شناسی گردید.
آنچنان که "ریمون آرون" در کتاباش توضیح میدهد، "پارهتو"، از "نخبگان" و یا برگزیدگان، دو معنا مراد میکرد: در یکی"همهی برگزیدگان جامعه را در بر می گیرد، و در دیگری، معنای محدودتری دارد که فقط شامل برگزیدگان حکومت میشود."(آرون ۴۹۳).
به تعبیر دیگر ، نزد "پارهتو"، هر جامعهای در درون خود، متشکل از دو قشر است: الف) "نخبگان" و ب) "غیرِ نخبگان". نخبگان، نیز به نوبهی خود، دو گونه است: الف)نخبگان غیرِحکومتی (یا نخبگان غیر حاکم) و ب) نخبگان حکومتی (و یا نخبگان حاکم).
" نخبگان حکومتی" متشکل از افرادی است که مستقیما و یا به طور غیر مستقیم نقش قابل ملاحظهای در حکومت ایفا میکنند."(باتورمور)
به طور کلی، نخبه، به همهی افرادی اطلاق میشود که "در سپهر فعالیت خویش توفیق یافته و به مرتبهی بالایی از سلسله مراتب حرفهای نائل شدهاند. اگر هر یک از حرفهها را از ۱ تا ۰ ۱ نمرهگذاری کنیم و مثلا به کسی که در حرفهی خودش عالی باشد، نمرهی 10 و به کسی که در همان حرفه، ناتوان و شکست خورده باشد، نمرهی یک بدهیم، آن گاه، از کسانی که در رشتهی فعالیت خویش، بهترین شاخص و نمره را گرفته باشد، طبقهای تشکیل میدهیم و اسمش را میگذاریم "برگزیدگان"(الیت) و یا نخبگان. از رو نخبگان "مرکب است از کسانی که در مسابقهی زندگی نمرهی خوبی گرفتهاند. یا این که در لاطاری زندگی اجتماعی، شمارههای برندهای نصیبشان شده است.(آرون-۴۹۴)
با توضیحاتی که داده شد، معلوم گردید، "نخبه"، صرفا در ساحت "اندیشه" و تفکر نیست و فقط شامل متفکران و اندیشمندان و یا کسانی که از ضریب هوشی بالاتری برخوردارند، نمیشود بلکه همان گونه که آمد، به همهی کسانی گفته میشود که در حرفهی خود بالاترین موفقیت و بیشترین نمره را اخذ کرده باشند. با توجه به تعریفی که ارائه شد، مهاجرت نخبگان، مشتمل بر انسانهای موفقی میشود که توفیقشان از میانگین جامعه بیشتر است.
مهاجرت نخبگان، پیامد وخیمی برای تمام ارکان جامعه دارد. وقتی جامعهای بهترینهایش را از دست میدهد، به تدریج افت میکند و سطح عمومی زندگی اجتماعی نیز رو به افول مینهد. نخبگان، نیروهای اصلی و بنیادین برای رشد و شکوفایی محسوب میشوند، و رفتنشان، به معنای از دست دادن سرمایههایی است که به تدریج و با صرف هزینههای مادی و معنوی بسیاری شکل گرفته و انباشت شده است.
کانال خرد منتقد
نظرات بینندگان