صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه گزارش/

حمایت صدای معلم از اظهارات وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی مدارس و وضعیت آموزش مجازی

اظهار نظر وزیر آموزش و پرورش در مورد تعطیلی مدارس و آموزش در بستر فضای مجازی بسیار خبرساز شده و واکنش های فراوان و نیز مقاومت هایی را در میان جامعه برانگیخته است . هر چند این گونه مخالفت های یک سویه و فله ای مساله جدیدی نبوده و هر زمان که آهنگ بازگشایی مدارس شدت گرفته به صورت سیستماتیک از سوی طیف های مختلف نواخته شده است .

برخی از رسانه ها و افراد به بیان گزینشی این اظهارات پرداخته و سخنان وزیر آموزش و پرورش را به صورت کلی محکوم کرده اند . چه کسی و کدام نهاد باید پاسخ گوی ترک تحصیل میلیون ها دانش آموز ، افت تحصیلی ، بحران سلامت روان و ده ها مساله زیان بار و جبران ناپذیر دیگر باشد ؟

« یوسف نوری وزیر آموزش و پرورش، در مراسم افتتاح دبیرستان طبرستان نوشهر با بیان اینکه معلمان دغدغه های زیادی در حوزه های مختلف از جمله کنکور، کرونا و سوالاتی در بحث معیشت و رتبه بندی داشتند، اظهار کرد: همچین در خدمت دانش آموزان و از نظرات آن در حوزه تشکل دانش آموزی و فعال کردن آن ها، بازگشایی مدارس و غیره بحث و گفت و گو شد.

وی با اشاره به اینکه هیچ جای دنیا مدارس تعطیل نشدند، گفت: در بررسی جلسه کرونا اولین جایی که در کرونا بازگشایی می شود مدارس و آخرین جا که تعطیل می شود مدارس هستند .

وی با بیان اینکه تدریس در بستر مجازی به عنوان مکمل برنامه درسی اصلی است، افزود: آموزش در فضای مجازی فقط مکمل است و به عنوان برنامه درسی اصلی نیست.

وزیر آموزش و پرورش ضمن بیان اینکه سویه اومیکرون خطر جدی برای دانش آموزان ندارد، افزود: با بررسی هایی که انجام شد دنیا با همین سویه مواجه هستند و هیچ گاه مدارس را تعطیل نکردند.

وی به لطمه کرونا برای آموزش و پرورش اشاره کرد و ادامه داد : ۲ سال تعطیلی مدارس و آموزش در بستر فضای مجازی برای بچه ها به عادت تبدیل شده است و باید از از این مکمل برای عقب ماندن و جبران جاماندگی ها استفاده کنیم. »

پرسش « صدای معلم » از همه مخالفان این سخنان وزیر آموزش و پرورش و حامیان استمرار تعطیلی مدارس آن است که کجای دنیا مدارس را دو سال است که تعطیل کرده و آموزش مجازی را جایگزین آموزش حضوری کرده اند ؟ آموزش مجازی که به عنوان نمونه ، برگزاری امتحانات به صورت حضوری پرده از بی خاصیت بودن و نمایشی بودن آن برداشت و نشان داد که این گونه آموزش ها فقط یک جور « رفع تکلیف » بوده و از اصل و فلسفه آموزش دور بوده است .

آیا این افراد می توانند نمونه ای مشابه وضعیت آموزشی در ایران و در جهان ذکر کنند ؟

بارها بیان شده که در همه جای جهان و به ویژه کشورهای توسعه یافته مدرسه آخرین جایی بوده که تعطیل شده است و نخستین جایی است که بازگشایی شده است .

اگر این مخالفان مطالعه ای در این زمینه نداشته و نمی خواهند چشم خود را بر روی واقعیات باز کنند ، دیگران چه تقصیری دارند ؟

حمایت صدای معلم از اظهارات وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی مدارس و وضعیت آموزش مجازی

جالب است که مخالفان این سخنان ، وزیر آموزش و پرورش را به نداشتن تخصص و تبحر در حوزه بهداشت و سلامت متهم کرده و گزاره خود را نتیجه گیری می کنند . آیا کارشناسان وزارت بهداشت و حتا ستاد ملی مقابله با کرونا تخصص و یا فهمی در حوزه « آموزش » دارند که نسخه تعطیلی مدارس را تنها راه مبارزه با کرونا و سویه های جدید آن بر می شمارند ؟

به نظر می رسد وضعیت به گونه ای شده است که دائما سویه ها و گونه های جهش یافته و تغییر یافته ویروس کرونا در حال انتشار هستند . آیا تعطیل کردن مدارس ، حل مساله بوده و روشی منطقی و عقلانی است ؟

چرا این حامیان تعطیلی مدارس پاسخ نمی دهند که چرا باید همه جا  و همه مراسم و... باز بوده و روند عادی فعالیت ها حتا بدون رعایت پروتکلی های بهداشتی جریان داشته باشد اما دیواری کوتاه تر از مدارس و دانشگاه ها را پیدا نمی کنند ؟

حمایت صدای معلم از اظهارات وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی مدارس و وضعیت آموزش مجازی

آیا مخالفان بازگشایی مدارس منافعی برای خود در این تعطیلی ها تعریف کرده اند ؟

واقعا در این دو سال تعطیلی مدارس که به پیک ششم رسیده ایم ، سهم و نقش واقعی مدارس چقدر بوده است ؟

آیا این ها دیواری کوتاه تر از مدارس و دانشگاه ها پیدا نمی کنند ؟

این گونه برخوردهای سطحی و دم دستی با سازمان مدرسه نشان می دهد که آموزش و پرورش هیچ گاه در اولویت نبوده و تعطیل و یا باز بودن آن هم تاثیری در تغییر جامعه و روند آن ندارد .

چه کسی و کدام نهاد باید پاسخ گوی ترک تحصیل میلیون ها دانش آموز ، افت تحصیلی ، بحران سلامت روان و ده ها مساله زیان بار و جبران ناپذیر دیگر باشد ؟

حمایت صدای معلم از اظهارات وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی مدارس و وضعیت آموزش مجازی

تا دو هفته دیگر ، تعطیلی مدارس در ایران از دو سالگی عبور می کند .

پرسش این است ؛

قرار است این وضعیت تا کی ادامه پیدا کند ؟

« صدای معلم » ضمن حمایت از اظهارات وزیر آموزش و پرورش  در این مورد ، تعطیل کردن مدارس را چاره کار نمی داند و استمرار آموزش حضوری در مدارس با رعایت پروتکل های بهداشتی و برنامه ریزی لازم را تنها راه حفظ حیات مدرسه می داند .

این رسانه از معلمان ، دانش آموزان و اولیای آنان و همه ذی نفعان آموزش می خواهد ضمن در نظر گرفتن آثار زیان بار ادامه تعطیلی مدارس ، اهتمام لازم را برای بازگشایی و ادامه آموزش در مدرسه داشته باشند .

پایان گزارش/


حمایت صدای معلم از اظهارات وزیر آموزش و پرورش در مورد بازگشایی مدارس و وضعیت آموزش مجازی

منتشرشده در گفت و شنود
یکشنبه, 16 بهمن 1400 12:17

ویروس ­هایِ انگلِ استثمارگر

 ویروس ­های انگل استثمارگر و تاریخ ایران داستان ویروس ها (نوعی انگلِ اجباریِ درون یاخته ای) و موجودات زنده (میزبانِ انگل)، داستانِ کشورهای استعمارگر (ویروس های انگل) و کشورهای مستعمره (میزبانِ انگل) بوده و هست. از اول تاریخ تاکنون و شاید در آینده نیز. همان گونه که ویروس ها به عنوان موجوداتی انگل، وارد سلول های میزبان می شوند و با استفاده از اطلاعات ژنتیکی و توانائی های بالقوه خود امکانات یاخته های میزبان را در راستای تکثیر و افزایشِ شانسِ بقای خود به کار می گیرند؛ استعمارگران، به ویژه اروپائی ها، بعد از انقلاب صنعتی با استفاده از دانش، سیاست و اسلحه های مرگبار ِ خود، کشورهایِ ضعیف را در راستای پیشرفت و تقویت مادی و معنوی سرزمین های خود غارت کرده و به بند کشیده اند. بنابراین به عنوان یک زیست شناس، استعمارگران را نوعی ویروسِ استثمارگر می دانم. نتیجه این رابطه انگلی ضعف و بیماری و گاهی مرگ میزبان و افزایش شانس تکثیر و بقای انگل ها می باشد. این نوشتار شرح این داستان تلخ تاریخی از نگاه یک زیست شناسِ علاقه مند به تاریخ است. از گذشته تا حال حاضر.

ویروس ها موجوداتی هستند که ساختار بسیار ساده ای دارند؛ که شامل: پوشش پروتئینی و لیپیدی همراه با ماده ژنتیکیِ درون آن، که در یک مولکول دنا یا رنا خلاصه شده است. یعنی در حالی که بسیار ساده و کامل هستند، ولی مخرب و ویرانگر نیز می باشند. ویروس ها، نه زنده اند و نه غیرزنده. گویا مرز بین موجودات زنده و غیر زنده اند. تمام اطلاعاتِ زیستیِ یک ویروس به صورت کدهای ژنتیکی در ماده وراثتی آنها قرار داده شده است. این اطلاعاتِ محدود، برای انتخابِ بسیار تخصصی یک میزبان و ایجاد بیماری بسیار کارآمد عمل می کند. معمولا، بعد از ورود ماده ژنتیکی ویروس به درون یاخته های میزبان، تکثیر آن آغاز می شود؛ ولی، با استفاده از امکانات مادی یاخته ی میزبان. توضیح این که، ویروس ها با فرستادنِ دستوالعمل های ژنتیکی خود به درون یاخته میزبان برقراری نوعی رابطه همزیستی با سلول میزبان و با استفاده از دستگاه پروتئین سازی یاخته میزبان، اقدام به تولید ویروس های جدید می کند. گویا ویروس یاخته میزبان را به بیگاری گرفته است. بنابراین، ویروس ها با روشی بسیار کم هزینه و هوشمندانه، به استثمار یاخته میزبان می پردازند! البته، معمولا انگل ها میزبان خود را نمی کشند. چون مرگ میزبان ممکن است به بهای نابودی انگل نیز تمام شود.

نکته دیگری که در رابطه انگلی ویروس ها با موجودات زنده حائز اهمیت است، اینکه مقابله با بیماری های ویروسی معمولا بسیار مشکل است. چون اولا ویروس ها درون یاخته های میزبان تکثیر می شوند. ثانیا، ویروس ها دائما در حال جهش هستند سویه ها یا انواع جدیدی را تولید می کنند. این داستان، خیلی شبیه به داستان استعمار نوین است. استعمارگران معمولا در قالب شرکت های چندملیتی یا اشکال بسیار موجه وارد کشورهای مستعمره می شوند. و سپس مسیرهای رشد و توسعه کشورها را چنان تعریف می کنند که بدون آنها ممکن نیست.

در دو سال اخیر، ویروس کووید-19 همه انسان ها را به نحوی گرفتار کرده است. این ویروس مرگبار با ورود به یاخته های مختلف بدن انسان، به ویژه یاخته های ریه، باعث تخریب بافت ریه و تضعیف بدن میزبان می شود. البته در موارد معدودی پایانِ این داستان، مرگ میزبان است. در حدود 2 درصد از مبتلایان به کرونا فوت می کنند. ولی تکثیر و بقای ویروس تضمین می شود.

داستان ویروس ها و انسان ها، شبیه به قصه ی استعمارگرانِ استثمارگر و  کشور های جهان سوم بوده و هست. از قدیم الایام تا عصر حاضر. اروپا، قاره ای سبز با امکانات کشاورزی وسیع است. ولی از نظر معادن و منابع انرژی نسبتا فقیر است. اروپائیان بعد از انقلاب صنعتی و افزایش نیاز به منابع انرژی و نیروی کار ارزان، به فکر تامین نیازهای خود از سایر نقاط جهان بر آمدند. لذا، با استفاده از دانش و تخصص و مهارت های علمی و فنی خود و نیروی مرگبار باروت شروع به گشت و گذار در مناطق مختلف جهان کردند. مثل شیر گرسنه ای که به دنبال شکار می گردد. آنها، با کمک نیروی باروت در اکثر درگیری ها بر جوامعِ سنتی غلبه می کردند. سپس، به کمک کشیشانِ خود مردم شکست خورده را به صلح و سازش دعوت می کردند و با دیپلماسی و دانش خود به غارتِ منابع و معادن آنها می پرداختند.

ویروس ­های انگل استثمارگر و تاریخ ایران

بنابراین، تشابه عجیبی بین ویروس ها به عنوان انگل های اجباریِ درون سلولیِ بدن جانداران و رفتار اروپائیان با کشورها و ملل شکست خورده مشاهده می شود. شاید، اگر انقلاب صنعتی در نقاط دیگر جهان اتفاق می افتاد و اروپائیان امکان غارت امکانات مادی و معنوی ملل ضعیف را نمی داشتند، نیروی مالی برای بسط انقلاب صنعتی در اروپا فراهم نمی شد. و چه بسا، داستان توسعه ی صنعتی جهان جور دیگری رقم می خورد. برخورد اسپانیائی ها با امپراتوری های اینکا و آزتک، هلندی ها با ملل جنوب شرق آسیا، دانمارکی ها و پرتقالی ها در خاورمیانه و آفریقا، آمریکائی ها و انگلیسی ها با جوامع فقیر و ضعیف قاره های مختلف، گواهِ این مدعاست. و البته، اکنون به شکل دیگری در جهان جریان دارد. نسل کشی ایرانیان  توسط انگلیسی ها از حافظه ایرانیانِ آگاه فراموش نخواهد شد.

در 16 نوامبر 1532 فرانسیسکو پیسارو، سردار فاتح اسپانیائی با 168 سربازِ خسته و آشفته، ولی مسلح به تفنگ سرپر، در شهر کوهستانی کاخامارکا بر آتائوالپا، پادشاه خودکامه ی بزرگ ترین و پیشرفته ترین کشور دنیای نو، پیروز شد. پیسارو نماینده امپراتوری کلیسای مقدس و شاه چارلز پنجم پادشاه اسپانیا بود؛ که در آن زمان قدرتمندترین کشور اروپائی محسوب می شد. پیسارو در سرزمینی ناآشنا گام نهاده بود و از ساکنان محلی آن بی اطلاع بود و حتی ارتباط خود را با نزدیک ترین واحدهای اسپانیائی از دست داده بود. ولی، آتائوالپا در امپراتوری خودش بود و ارتشی مرکب از 80 هزار نفر سرخ پوست داشت. با این همه، پیسارو، آتائوالپا را ظرف مدت کوتاهی اسیر کرد، سپس مقدار زیادی جواهرات برای آزادی او به چنگ آورد. ولی در نهایت بی رحمی او را کشت و تمام امپراتوری اینکا را به تسخیر خود در آورد. سپس، شروع به غارت تمام دارائی های امپراتوری بزرگ اینکا نمودند. این غارت، ثروت و سرمایه عظیمی را به اسپانیا سرازیر نمود.

تاریخ نویسان به طور خلاصه سواد و دانش اسپانیائی ها درباره تاریخ و رفتار انسان ها، فن آوری نظامی متکی بر تفنگ، سلاح های فولادی و داشتن اسب را در پیروزی آنها بر اینکاها و آزتک ها موثر دانسته اند. (اقتباس از کتاب اسلحه، میکروب و فولاد؛ نوشته جرد دایموند) بنابراین، مشاهده می­ شود که یک کشور استعمارگر (اسپانیا) با استفاده از دانش و تجربه و تخصص( همانند دستوالعمل های ژنتیکی ویروس ها) به سرزمین دیگر (میزبان) وارد شده است و در جهت افزایش ثروت و قدرت خود، شروع به غارت منابع مادی و معنوی کشور مستعمره می نماید (تکثیر ویروس در یاخته میزبان).

در سایر نقاط جهان نیز چنین مواردی به کرات رخ داده است. بنیانگذاران کمپانی هند شرقی با چند کشتی و تعدادی کارشناس در هندوستان پیاده شدند. سپس نزدیک به سه قرن هندوستان را مستعمره خود نمودند و از این تجارت پر سود  هزاران میلیارد دلار به جیب زدند. سود سرشار کمپانی های  نفتی انگلیس  از غارت منابع نفتی ایران بی سابقه بود. بنابراین، کار سترگ دکتر محمد مصدق و آیت الله کاشانی در ملی کردن صنعت نفت ایران در تاریخ مبارزات ضد استعماری بی نظیر است. تاریخ استعمار پر از خون و طلاست. خونِ ملل ضعیف و طلائی که به نفع استعمارگران بود. اروپا رشد و پیشرفت علمی و فنی خود را مدیون سرمایه و نیروی کار مللی است که در قرون گذشته مورد تجاوز و غارت آنها قرار گرفته اند. داستان زیبائی که پروین اعتصامی به خوبی سروده است:

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی     فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم    کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست     پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت      این اشک دیده من و خون دل شماست

ویروس ­های انگل استثمارگر و تاریخ ایران

بنابراین، نقش مهم ثروت به غارت رفته کشورهای مستعمره در تامین سرمایه مورد نیاز برای توسعه صنعتی دول اروپائی بسیار حائز اهمیت است. البته، چه بسا استعمارگران، به ظن خود، فعالیت های مثبتی نیز در مستعمرات داشته اند. مثلا، انگلیسی‌ها در افریقای جنوبی و هندوستان خط ‌آهن، دانشگاه و ... نیز احداث کردند. ولی، همه فعالیت های آنها در جهت افزایش قدرت و ثروت خودشان بوده است. به قول معروف: "هیچ گربه ای محض رضای خود موش نمی گیرد".

به عنوان یک زیست شناس، تشابه عجیبی در رفتار ویروس ها با یاخته های موجودات زنده و رفتار استعمارگران با کشورهای مستعمره می بینم. به نظر می رسد، پیشگیری تنها راه ایمن سازی کشورهاست که جز با ارتقای  آموزش و تقویت روحیه و امکانات ملی و درون زاد امکان پذیر نمی باشد. راهی که اقبال لاهوری به زیبائی در خودشناسی و خودباوری ملل جهان سوم نشان داده است. کاش قدری عمیق تر می اندیشیدیم.

ویروس ­های انگل استثمارگر و تاریخ ایران

چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما            ای جوانان عجم جان من و جان شما

غوطه ها زد در ضمیر زندگی اندیشه ام         تا بدست آورده ام افکار پنهان شما

مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت    ریختم طرح حرم در کافرستان شما

تا سنانش تیزتر گردد فرو پیچیدمش           شعله ئی آشفته بود اندر بیابان شما

فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق           پاره لعلی که دارم از بدخشان شما

میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند         دیده ام از روزن دیوار زندان شما

حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل       آتشی در سینه دارم از نیاکان شما


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

ویروس ­های انگل استثمارگر و تاریخ ایران

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد حرف های سرپرست مرکز برنامه‌ریزی و منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش

« به معلمان قول می‌دهم نظام رتبه‌بندی در حقوق اسفند ماه اعمال می‌شود . »

این جمله ای است که سرپرست مرکز برنامه‌ریزی، منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش 12 بهمن در مراسم تودیع و معارفه مدیرکل آموزش و پرورش استان قزوین بیان می کند اما در حاشیه این نشست و در مصاحبه با خبرنگار برنا بعد این مقام وزارت آموزش و پرورش چنین می گوید : ( این جا )

« اگر بررسی هیئت های ممیزی برای صدور احکام  طولانی شده و به سال 1401 منجر شود، معوقات شش ماه امسال معلمان نیز محفوظ خواهد بود و احکام از شش ماه  دوم سال 1400 صادر خواهد شد .

وی در خصوص تجمع معلمان در استان های مختلف کشور برای اجرای طرح رتبه بندی خاطرنشان کرد: نباید این ذهنیت ایجاد شود که معلمان عزیز به خاطر مسائل مالی تجمع می کنند زیرا کرامت معلمی بسیار بالاتر از مسائل اقتصادی است لذا از معلمان هم درخواست می کنم مراقب باشند وارد این وادی نشوند زیرا عده ای فرصت طلب ممکن است از این مطالبه و تجمع سوء استفاده کنند ...

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد حرف های سرپرست مرکز برنامه‌ریزی و منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش

نجار تاکید کرد:  کرامت معلمان بسیار مهم و ارزشمند است البته ما نیز وظیفه داریم به معیشت معلمان توجه کرده و خواسته های آنها را پی گیری کنیم و به معلمان متعهد می شویم که طرح رتبه بندی انجام می شود و تلاش می کنیم این کار به سرعت صورت گیرد .»

نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که چرا آقای نجار در تریبون رسمی یک چیزی می گوید اما در مصاحبه با خبرنگار چیزی دیگر ؟ پیشنهاد و توصیه « صدای معلم » به ایشان و سایر همکاران شان آن است که به جای این همه دلسوزی برای مقام و کرامت معلم و اظهار نگرانی برای خدشه دار شدن شان و منزلت معلمان ، فکر و تدبیری برای سایر وظایف سازمانی و تخصصی خود نمایند که اگر کرونا نبود آموزش و پرورش در این دو سال از پای درآمده بود !

آیا سرپرست مرکز برنامه‌ریزی، منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش از گردش کار اداری این وزارتخانه و البته فشل بودن و ناکارآمدی آن اطلاعی ندارد ؟

آیا ایشان از ظرفیت کار هیات های من درآوردی ممیزی که هیچ گونه مشابهی در مطابقت با نظام های آموزشی توسعه یافته نداشته و ماهیتی کاملا اداری دارند و « معلمان متخصص و کارآمد »  هم هیچ نقشی در ارزیابی صلاحیت ها و شایستگی های حرفه ای همکارانشان ندارند اطلاعی ندارد ؟

آیا آقای نجار آخرین گزارش صدای معلم را در مورد « رتبه بندی معلمان » مطالعه کرده است ؟ ( این جا )

و اما نکته قابل تامل اظهار نظر خارج از حوزه وظایف تخصصی و سازمان ایشان است .

 اصولا ؛ تجمعات و اعتراضات معلمان چه ارتباطی به مرکز برنامه‌ریزی، منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش دارد ؟

گزارش انتقادی صدای معلم در مورد حرف های سرپرست مرکز برنامه‌ریزی و منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش

اگر واقعا ایشان و سایر افرادی که در هیات کارشناس در آن وزارتخانه فعالیت می کنند به ابعاد و جنبه های قانونی و کارشناسی مساله رتبه بندی معلمان اشراف داشتند دیگر چه نیازی بود که شورای نگهبان که مرجع کارشناسی و تخصصی برای  بررسی مسائل و چالش های آموزش و پرورش به شمار نمی آید ؛ آن همه ایراد را متوجه این لایحه معیوب نماید ؟ و اجرای این قانون به دقایق و لحظات پایانی موکول شود ؟

پیشنهاد و توصیه « صدای معلم » به ایشان و سایر همکاران شان آن است که به جای این همه دلسوزی برای مقام و کرامت معلم و اظهار نگرانی برای خدشه دار شدن شان و منزلت معلمان ، فکر و تدبیری برای سایر وظایف سازمانی و تخصصی خود نمایند که اگر کرونا نبود آموزش و پرورش در این دو سال از پای درآمده بود !

این مسئولان بهتر است به جای ایراد سخنرانی در  تریبون های یک طرفه ، پاسخ گوی پرسش های رسانه های مستقل و منتقد در نشست های رسانه ای باشند .

پایان گزارش/


گزارش انتقادی صدای معلم در مورد حرف های سرپرست مرکز برنامه‌ریزی و منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش‌ و پرورش

منتشرشده در گفت و شنود

نگاهی بر ناکارآمدی نظام ارتباطی در آموزش و پرورش   نهاد آموزش و پرورش به عنوان زیر ساختی ترین سنگ بنای تحولات جامعه به شمار می آید. در جهان امروزی نظام آموزشی یکی از ارکان اصلی توسعه انسانی است. اگر قبول کنیم که بنیاد حیات جمعی انسان را تعلیم و تربیت تشکیل می دهد.

آموزش و پرورش خطیرترین مسئولیت تربیت نیروی انسانی مولد و نقش آفرین در جامعه را برعهده دارد. بنابراین بسترسازی برای تولید نیروی انسانی توانمند در چارچوب رسالت این نهاد است.

چنانچه بخواهیم اشاره ای به ارکان اصلی نظام آموزش و پرورش بنماییم؛ محتوای آموزشی، فضای آموزشی، معلمان، دانش آموزان و اولیاء از اجزا و ارکان کلیدی و مؤثر تشکیل دهنده این نظام هستند. اکنون می خواهیم به جایگاه و مدل ارتباط گیری این نهاد با اجزای خودش و میزان نقش دهی آن ها در سیستم حاکم بر سپهر فضای این نهاد تعلیم و تربیت را نگاهی اجمالی بیافکنیم.

در این جا تأکید ما بر حوزه ارتباطات انسانی است؛ اگرچه نقش تأثیرگذار دو عامل؛ محتوی آموزشی و فضا بر سبک ارتباط گیری  سایر اجزای نهاد آموزشی غیر قابل انکار است.  به عبارتی دیگر سنخیت محتوای آموزش با میزان علایق، توانمندی ها و نیاز متربیان و جامعه هدف از یک طرف و همچنین کیفیت و کمیت فضای آموزشی متناسب با حجم متقاضیان از طرف دیگر نقش بارزی در نحوه شکل گیری نظام ارتباطی در داخل سازمان آموزش و پرورش دارند.

در چارچوب سیر تاریخی تحولات نظریه های ارتباطی درجهان الگوهای ارتباطی مختلف و متنوعی پا به میدان گذاشته اند. ما در این یادداشت بر دو الگوی مرتبط با موضوع مان تأکید می کنیم؛

1- الگوی ارتباط یک سویه ناهمسنگ : طبق این الگو درجریان ارتباط با مخاطب، به ارزیابی فعالیت ها و سنجش اثربخشی آنها توجه نمی شود و ارزیابی در سنجش محتوای پیام ها، تنها با نگاه کمّی است. جایگاه تحقیق در تولید اطلاعات بسیار اندک است و به سرشماری ساده بسنده می شود. ماهیت ارتباط، مبتنی بر راهبرد آمرانه و سلطه آمیز است.

 در این سبک ارتباط، مخاطب منفعل تلقی می گردد. فقط منافع سازمان مد نظر قرار می گیرد و لذا ارتباط مدیریت مدار و مدیر محور است. عدم کارآمدی مدیران در همراهی، مدیریت و تسهیل گری در حل کارساز چالش ها پیش رو به دلیل ضعف ارتباط گیری صحیح است.

2- الگوی ارتباط دو سویه همسنگ: مشخصه اصلی این الگو، دادن نقش برابر از لحاظ ارتباطی نسبت به مخاطب و پرهیز از اتخاذ راهبرد سلطه آمیز در جریان ارتباط با اوست. در این الگو، دست یابی به تفاهم و هم فهمی با مخاطب، جای اقناع را می گیرد. اصولی مانند؛ مخاطب مداری، اخلاق گرایی، اطلاع رسانی و اطلاع یابی،مشارکت گرایی، گفت و گو  و تفاهم، از همه مهم تر بر اساس اصل موازنه قدرت بین منبع پیام و مخاطب در جریان ارتباط یعنی  هیچ کدام از طرفین در پی تسلط مطلق بر دیگری نخواهد بود، موارد ذکر شده از اصول اساسی این الگوی ارتباطی هستند.

طبق نظر «یورگن هابرماس» طرف های ارتباط، حق دارند آزادانه افکار خود را مطرح سازند و با رسیدن به هم فهمی به تفاهم برسند. با استفاده از این نظریه می توان گفت و گو را محورتفاهم قرارداد و برای رسیدن به تفاهم و هم فهمی با مخاطب باید با او به گفت و شنود پرداخت.

اکنون باید دید آموزش و پرورش به عنوان بزرگترین سهام دار سرمایه نیروی انسانی تعلیم دهنده و تعلیم پذیر کشور در تعامل و ارتباط گیری با ذینفعان و مخاطبان خود چه سبک ارتباط گیری را برگزیده است؟

نگاهی بر ناکارآمدی نظام ارتباطی در آموزش و پرورش

اگر چه در ساختار این نهاد آموزشی ـ تربیتی، شورای های مانند شورای عالی آموزش و پرورش، شورای معلمان، انجمن اولیاء و مربیان، شورای دانش آموزی و... جهت مشارکت در تصمیم گیری و برنامه ریزی ها تعبیه شده است اما آنچه مهم و قابل تأمل است در میدان عمل میزان مشارکت دهی واقعی و اصلاً کارآمدی این بازوهای مشورتی و تصمیم ساز در چه حدی بوده است؟

آیا جایگاه مشورتی این شوراها، از برگزاری جلسات روتین و کلیشه ای فراتر رفته است؟ سبک انتخاب اعضا و نمایندگان این شوراها هم داستان دیگری است. به هرحال آنچه مد نظر این یادداشت است نحوه ارتباط گیری مدیران با اجزای این نهاد و زیر مجموعه ها و مخاطبان آن است. براساس تجارب زیسته، مشاهدات عینی نشان داده اند که ارتباط رأس با بدنه ذینفعان این رکن بنیادی تعلیم و تربیت کشور علی رغم اهداف خود تعریفی و شعار ها مطرح شده به شکل یک طرفه برقرار شده است. به عبارتی دیگر نحوه صدور بخشنامه ها، دستورالعمل ها و سبک اجرایی آن ها مؤید این نکته است که باور به مشارکت، بهره گیری از تجارب میدانی و احترام به منزلت تخصص ها، گویی سال هاست از وادی قلمرو سکانداران آموزش و پرورش رخت بربسته است.

نگاهی بر ناکارآمدی نظام ارتباطی در آموزش و پرورش

در شرایطی که بازخورد کیفی و واقعی میزان بهره وری و تأثیرگذاری برنامه های آموزشی و تصمیم گیری های مدیریتی باید ملاک ارزیابی ها قرار گیرد نه صرفاً  براساس گزارش کمی، داده های آماری، نظام نمره دهی و... اعلام شده رسمی از طرف مدیران مبنای تصمیم گیری واقع می شود. این اصل مهم باید دغدغه ذهنی و عملکردی تصمیم گیران و برنامه ریزان باشد. در حالی که مشاهدات و تجارب نشان می دهند که دلخوش کردن به یک سری همایش های نمایشی، جلسات روتین با حضور مدعوین اکثراً تکراری و ثابت از قبل هماهنگ شده، صدور دستورات کاملاً آمرانه و با نگاه فرادست و فرودستانه، نادیده انگشتان صدای مخاطب به ویژه اغماض در حفظ و احترام به نقش و جایگاه عناصر کلیدی تعلیم و تربیت یعنی معلمان، دانش آموزان و اولیاء، متأسفانه به یک روند نامتعادل و نامیمون در شبکه ارتباطی آموزش و پرورش تبدیل شده است.

نگاهی بر ناکارآمدی نظام ارتباطی در آموزش و پرورش

شاید در نگاه اولیه چالش های سبک ناکارآمد آموزشی، تزلزل منزلتی ارکان تأثیر گذار به ویژه معلمان، دغدغدها و نارسایی های معیشتی جزو اولویت دارترین چالش های این حوزه به شمارآیند ؛ امّا فراتر از موارد اشاره شده آنچه هنگام بروز اعتراضات و بحران ها نمود عینی پیدا می کنند؛ عدم کارآمدی مدیران در همراهی، مدیریت و تسهیل گری در حل کارساز چالش ها پیش رو به دلیل ضعف ارتباط گیری صحیح است. در  این مقاطع نحوه کاربرد سبک ارتباط گیری و هم ذات پنداری با مخاطبان و ذینفعان معترض، نقش و تأثیر گذاری حتی بیشتر از رفع کامل نارسایی ها مطرح شده می تواند ایفا نماید.

تجربه نشان داده است تهدید، ارعاب حتی توجیه و استدلال های نامناسب همچنین وعده های بی پشتوانه نه تنها راهکار مناسبی برای چاره اندیشی و حل مشکلات نیست بلکه خود بستر ساز دامنه دارتر شدن بحران ها بوده است.

بنابراین تصمیم گیران و مدیران ضمن اینکه باید برای برنامه ریزی، مدیریت و رفع چالش ها اشاره شده لازم است چاره اندیشی واقع بینانه و متوازن بکنند. چناچه به فکر پویایی و تحول آینده نگرانه در نظام آموزشی و تربیتی هستند، ضروری است که در سبک ارتباط گیری خود با مخاطبان و اجزای تأثیرگذار آموزش و پرورش، تجدید نظر جدی، به روز و عالمانه بنمایند.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نگاهی بر ناکارآمدی نظام ارتباطی در آموزش و پرورش

منتشرشده در یادداشت

علت شنیده نشدن صدای معلمان

بی‌توجهی حاکمیت نسبت به مطالبات معلمان که اکنون به جامعه نیز سرایت کرده است، در حالی صورت می‌گیرد که در مقام سخن از بهترین تعاریف و تفاسیر برای توصیف شأن و جایگاه معلم بهره می‌برند اما در مقام عمل آن‌چنان بی‌توجه هستند که حتی پس از گذشت دو دهه از جنبش اعتراضی معلمان، حاضر نیستند سخنان آن‌ها را گوش دهند، برای حل مشکل و برآورده ساختن مطالبات‌شان به تفاهم برسند. حال این پرسش پیش می‌آید که چرا صدای معلمان شنیده نمی‌شود؟

پاسخ این پرسش ساده است:

در ساختار رسمی وزارت آموزش و پرورش، مکانیسمی برای گفت‌وگو با معلمینی که از وضعیت موجود رضایت ندارند، وجود ندارد. این ساختار چنان ایدئولوژیک است که صرفاً انتظار اطاعت و پذیرش و حتی توجیه وضع موجود را از معلمان و کادر آموزشی و اداری دارد و هیچ امکانی برای اظهار اعتراض در نظر نگرفته‌اند. به همین دلیل، علیرغم تعداد فراوان معلمان، هیچ نهاد مستقل یا حتی دولتی که بتواند فعالانه بخشی از مطالبات معلمان را نمایندگی کند، در طول سالیان گذشته نتوانسته است مجالی جدی برای فعالیت بیابد.

در جمهوری اسلامی تجربه نهادهایی نه چندان مستقل چون سازمان نظام پزشکی، پرستاری، مهندسی، انجمن اسلامی کارگران و … وجود دارد که کم‌وبیش تلاش می‌کنند از حقوق خویش دفاع و برای دستیابی به اهداف صنفی اقدام کنند. این نهادها در زمان‌ها و در موارد مشخص با دست‌اندرکاران گفت‌وگو و بدین وسیله بخشی منافع صنفی خود را تأمین می‌کنند. در آموزش و پرورش این امکان وجود نداشته و بدیهی است سیستمی که انتظاری جز فرمانبرداری از پرسنل خود ندارد، امکان گفت‌وگو و شنیدن صداهای اعتراضی فراهم نمی‌شود و اعتراض‌ها را برنمی‌تابند. انجمن‌هایی که در این وزارت‌خانه و به نام معلمان تشکیل شده‌اند بیش از آن‌که حافظ منافع صنفی خود باشند مدافع اهداف سازمان بوده‎اند، به عبارت دیگر، به نام معلم اما به کام حاکمیت رفتار کرده‌اند. در نتیجه، این نهادها، هرگز صدای معلم را بازتاب نداده‌اند و حاضر نیستند بر اساس آن با مسئولین به گفت‌وگو بنشینند و صدای اعتراضی معلمان را به گوش آن‌ها برسانند. علاوه بر این، نهادهای مستقل صنفی معلمان که هم مقبولیت بیشتری دارند و هم می‌توانند از منافع صنفی معلمان دفاع کنند، امکان فعالیت ندارند و به رسمیت شناخته نمی‌شوند.

علت شنیده نشدن صدای معلمان

ضعف نظام آموزشی و تضعیف معلمان در سطوح مختلف جامعه، پیامدهای منفی فراوانی دارد. یکی از علل نشنیدن صدای معلمان، احتمالاً این است که پیچیدگی‌های تضعیف نظام آموزشی و عمق فاجعه‌ای را که از رهگذر این تضعیف پدید می‎آید، درک نمی‌کنند و نمی‌دانند این وضعیتی که بر معلم و نظام آموزشی تحمیل شده است چه پیامدهای زیان باری خواهد داشت. فیلسوفان علوم اجتماعی بر این باورند پدیده‌های اجتماعی، پیچیده‌تر از تمامی پدیده‌های دیگر هستند، لذا درک و فهم آن‌ها مستلزم مهارت و توانایی بالا و ویژه است. کسانی که از درک واقعیت‌های پیچیده عاجز هستند، یا جرأت رویارویی با واقعیت را ندارند یا واقعیت را ساده‌سازی می‌کنند و راه حل‌های «دم‌دستی» ارائه می‌دهند.

راهکار «دم‌دستی» وزیر آموزش و پرورش برای حل آب‌گرفتگی یکی از مدارس که با گذاشتن «بلوک» در حیاط مدرسه، دانش‌آموزان را به داخل کلاس‌ها هدایت کنند، یا این ادعا که «افرادی معلمان را تحریک می‌کنند که سر کلاس نروند» نمونه‌ای روشن از ساده‌سازی واقعیت پیچیده و نداشتن جرأت رویارویی با آن است. راه حل رئیس شورای شهر تهران برای معضل «اتوبوس‌خوابی» که باید اتوبوس‌ها را جمع کرد نیز نمونه دیگری از ساده‌سازی واقعیت و پاک کردن صورت‌مسئله است. این نکته نباید فراموش شود که رویارویی با پدیده‌های پیچیده، «جرأت دانستن» می‌خواهد که در نگاه‌های ایدئولوژیک با ساده‌سازی واقعیت اجتماعی خود را از شر دانستن خلاص می‌کنند.

علت شنیده نشدن صدای معلمان

یکی از مهم‌ترین محصولات نظام آموزشی در هر جامعه تولید و توزیع سرمایه فرهنگی است. سرمایه فرهنگی فواید بسیاری برای جامعه دارد، از جمله به گسترش احساس عدالت در جامعه کمک می‌کند، موجب افزایش افراد فرهیخته و تلطیف فضای زندگی و روابط متقابل اجتماعی می‌شود. نیچه به درستی به اهمیت حضور هنر که منبع اصلی سرمایه فرهنگی است، اشاره دارد که «اگر هنر نبود، واقعیت ما را خفه می‌کرد.» در حقیقت، زندگی اجتماعی بودن سرمایه فرهنگی بسیار دشوار و غیر قابل تحمل خواهد بود. وجود سرمایه فرهنگی در دسترس افراد جامعه این امکان را فراهم می‌آورد که «جور دیگر» خود، دیگران و اطراف را ببینند، به زندگی‌شان معنا و غنا می‌بخشد و کمک می‌کند از تنگناها و دلهره‌هایی که سرمایه مادی به طور خاص و زندگی اجتماعی به طور عام ایجاد می‌کنند، رهایی یابند و زندگی آرام و لذت‌بخشی را سپری کنند. در جمهوری اسلامی تجربه نهادهایی نه چندان مستقل چون سازمان نظام پزشکی، پرستاری، مهندسی، انجمن اسلامی کارگران و … وجود دارد که کم‌وبیش تلاش می‌کنند از حقوق خویش دفاع و برای دستیابی به اهداف صنفی اقدام کنند.

اگر سرمایه فرهنگی دچار فرسایش شود، مردم به سوی سرمایه‌های دیگر روی می‌آورند و در این میان سرمایه مادی از جذابیت بیشتری برخوردار خواهد شد. پول و مادیات در بسیاری از موارد، به‌ویژه اگر همراه با سرمایه فرهنگی و اجتماعی نباشند و متناسب با آنها گسترش نیافته باشند، نتیجه‌ای کاملاً متفاوت و متضاد با نتایج و پیامدهای سرمایه فرهنگی دارد. فرد را با واقعیت سخت و بی‌رحم درگیر و استرس و دلهره را بر وی تحمیل می‌کند. در رویارویی با مسائل و مشکلات، به جای اندیشه و تأمل، پول به حلّال مشکلات تبدیل می‌گردد و بدین‌ترتیب مسائل و مفاسد عدیده دیگری در جامعه گسترش می‌یابد. اگر امروزه می‌بینیم که تعداد پرونده‌های فساد اقتصادی افزایش چشم‌گیری یافته است، بخشی از علل آن به تضعیف سرمایه فرهنگی به نفع سرمایه مادی برمی‌گردد که دست یابی به پول بر هر سرمایه دیگری اولویت یافته و فرهیختگی، خوشنامی و دانایی نسبت به ثروت قدر و اهمیت خود را از دست داده است.

یکی دیگر از پیامدهای تضعیف نظام آموزشی و نشنیدن صدای معلمان این است که رفتارهای افراد جامعه به‌تدریج به‌گونه‌ای خواهد شد که از نماد، اخلاق و در معنای عام کلمه «فرهنگ» دور می‌شود. برخی از انسان‌شناسان وجه ممیزه انسان نسبت به حیوان را فرهنگ می‌دانند؛ به عبارت دیگر انسان آن گاه انسان خواهد شد که فرهنگ را فرا بگیرد و فرهنگی شود.

رابطه فرهنگ با نظام آموزشی در آن است که اصولاً فرهنگ از طریق آموزش و تربیت فراگرفته و از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. نقش نظام آموزشی در تولید و توزیع فرهنگ، بی‌بدیل و بسیار حائز اهمیت است. حال ممکن است این پرسش در میان آید که فقدان فرهنگ و بازتاب آن رفتار فرد، چه مشکلاتی را به‌بار می‌آورد و مسائل اجتماعی ناشی از آن چیست؟

علت شنیده نشدن صدای معلمان

با توجه به این که انسان به طور همزمان هم پدیده‌ای طبیعی و هم آموزش‌یافته است در صورتی که بخش آموزشی آن کم رنگ شود، غرایز به صورت طبیعی مجال ظهور و بروز می‌یابند و نمادها و معناها از کنش‌های افراد جامعه حذف می‌شوند. در این حالت، توانایی حل مسئله از طریق تفکر و تفاهم در کنش‌های متقابل و تعارض‌های جمعی کاهش می‌یابد و کنش و واکنش‌های غریزی مبنای حل مسائل می‌شود. خشونت‌هایی که به‌ویژه در خانواده و در خیابان به چشم می‌خورد، نمونه خوبی است برای توضیح فقدان حضور نماد در روابط اجتماعی. در این رفتارها نمادها حضور مؤثری ندارند و حرکات، تکانه‌های بی‌هدف و صداهای نامفهوم یا غیر فرهنگی بر رفتارهای طرفین حاکم است. اگر آمار خشونت در ابعاد و سطوح مختلف رواج یافته است، اگر در رانندگی، حس خودخواهی و خودنمایی سرنشینان خودرو، جایگزین اصول «رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی» و «احترام به حقوق دیگران» شده است، اگر آمار و میزان شکایات و اختلافات مردم که در قالب افزایش بی‌سابقه پرونده‌های قضایی خود را نشان می‌دهد؛ بخش مهمی از علل این معضلات، ریشه در طبیعی‌شدن زندگی اجتماعی و کم رنگ‌شدن نقش فرهنگ در تعامل‌های اجتماعی دارد.

در واقع فقدان آموزش به معنای حذف فرهنگ از زندگی اجتماعی است و افراد برای انجام کنش‌های خود، به جای استناد به ارزش‌، هنجارها، اصول و قواعدی که در فرایند آموزش یاد گرفته‌اند به درون و انگیزه‌های غریزی مراجعه می‌کنند، بدین‌ترتیب، مسائل اجتماعی روزبه‌روز در ابعاد گسترده‌تری بروز می‌کنند و برای نمونه خشونت، بخش عمده‌ای از زندگی را فرا می‌گیرد و در روابط میان اعضای خانواده، در تعاملات روزمره، در رابطه شهروند – دولت و حتی نسبت به خود (در قالب خودکشی)، فراوان به چشم می‌خورد.

علت شنیده نشدن صدای معلمان

آموزش اگر به مثابه یک سرمایه‌گذاری درازمدت دیده شود که منافع آن در سال‌های دور نصیب جامعه می‌شود، جامعه و مسئولین امکانات بیشتری را به آن اختصاص می‌دهند، اما اگر این نگرش نسبت به آموزش وجود نداشته باشد هم نسبت به وضعیت عمومی آن بی‌تفاوت خواهند بود و هم به صداهای اعتراضی دلسوزان توجه نخواهند کرد.

پیام اصلی جنبش اعتراضی معلمان این است که باید «آموزش و پرورش» بیشتر مورد توجه جامعه و حاکمیت باشد و با توجه به این که مهمترین جایگاه تولید سرمایه فرهنگی «مدرسه» است، نیازهای مادی معلمان در حدی برآورده شود که بتوانند نیازهای اولیه خود را به صورت آبرومندانه برآورده سازند، می‌توانند از رواج پول‌پرستی بکاهند، روش‌های حل مسئله و دست یابی به تفاهم را به دانش‌آموزان یاد بدهند، نقش فرهنگ را در سامان‌دهی غرایز و احساسات طبیعی بیشتر کنند و … . در غیر این صورت، بدون تردید آینده ما بدتر از اکنون خواهد بود.

افزایش خودکشی و خشونت در یک جامعه اتفاقی نیست ؛ ناتوانی در حل مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، بی‌توجهی به قانون و حقوق دیگران، افزایش نرخ تصادفات رانندگی و انواع و اقسام فساد، اختلاس و دزدی و … نیز هیچ کدام اتفاقی نیستند. اگر وضعیت نظام آموزشی مطلوب باشد و معلمان با رضایت در کلاس‌های درس حاضر شوند، بخشی از این مسائل در جامعه به وجود نمی‌آیند و هزینه‌های کمتری بر جامعه و بر افراد تحمیل می‌شود.

*جامعه شناس و فعال مدنی

سایت سقز رووداو


علت شنیده نشدن صدای معلمان

منتشرشده در دیدگاه

بحران آب در بستر گفتمان دانشگاهی آب  با عمومی شدن بحران آب در حوزه آبریز زاینده رود، اصطلاحات و مفاهیمی چون خشکسالی، مصارف صنعتی، مصارف کشاورزی، حق آبه، انتقال آب، مدیریت آب و ...، که روزی در محافل دانشگاهی - تخصصی و مدیریتی رواج داشت و پس از آن سر از محافل سیاسی درآورد، وارد حوزه عمومی و حتی محافل خانوادگی شده است. در واقع با بحرانی شدن مسئله آب، موضوع آب از جلوه و قالب محصور شده ای به نام تخصص خارج و وارد چشم انداز وسیع اجتماعی، سیاسی و امنیتی شده است.

تبدیل مسئله آب به بحرانی ملی، از جنبه ها و ابعاد مختلف قابل روایت است. یکی از مهمترین ریشه های شکل گیری مسئله آب و بستر سازی برای تبدیل آن به بحران ملی، "گفتمان دانشگاهی" حاکم بر توصیف، تبیین و ساختارمند کردن نحوه مواجهه با آب و مدیریت کردن آن در کشور است.

گفتمان دانشگاهی آب از تخصصی سازی موضوع آب در چشم انداز رشته ای نشأت می گیرد. جایی که شناخت و بهره گیری از آب در قالب رشته هایی چون مهندسی آب در دانشکده های کشاورزی، مهندسی عمران آب در دانشکده های فنی و مهندسی آبخیزداری در دانشکده های منابع طبیعی تدریس و پژوهش می شود.

گفتمان یاد شده سه ویژگی اصلی دارد که هر سه بستری نیرومند برای شکل گیری مسئله آب و تبدیل آن به بحرانی فراگیر را فراهم ساخته اند.

ویژگی اول اینکه آب و موضوعات مربوط به آن در این گفتمان موضوعی کاملا تخصصی تصور می شود که تنها متخصصان رشته های یاد شده قادر به فهم و تفسیر مسائل آن هستند و اینکه دیگرانی غیر متخصص به موضوعات آب ورود کنند را نه تنها امری غیر علمی بلکه حتی غیر اخلاقی هم قلمداد می کنند.

ماهیت چند بعدی آب موضوعی نیست که در انحصار یک یا چند رشته دانشگاهی خاص محصور باشد و صرفا این رشته ها قادر باشند همه جوانب آن را فهم و تبیین کنند. به همین دلیل تخصص گرایی و نگاه رشته ای به موضوع آب، که مصادف است با تقلیل دادن همه ابعاد پیچیده آب در ذیل یک نگاه خاص، موجب شد تا سایر جوانب مسئله آب به فراموشی سپرده شود تا جایی که پس از سالها همین گفتمان متوجه شده است که چقدر تنگ نظرانه به آب نگریسته می شد.

ویژگی دوم در گفتمان دانشگاهی آب، محوریت داشتن نگاه مهندسی به آب است که در عنوان رشته های دانشگاهی مرتبط تثبیت شده است. در نگاه مهندسی، آب منبع ای است که باید از طریق سازه های مهندسی مورد کنترل و هدایت قرار گیرد. در سایه همین نگاه مهندسی گرایی است که سازه هایی سنگینی چون سد و عملیات های کنترل و انتقال آب نه تنها توجیه پذیر که بالاتر از آن بسیار ضروری برای توسعه کشور تلقی می شوند. لذا صدمات و بحران هایی که ناشی از نگاه سازه ای به آب در کشور حاکم است ریشه در ترویج گفتمانی دارد که دانشگاه مأمن آن است.

بحران آب در بستر گفتمان دانشگاهی آب

ویژگی سوم که اتفاقا دیواری برای پوشش و پنهان کردن دو ویژگی قبلی است، رویکرد مدیریت گرایی در گفتمان دانشگاهی آب است. این رویکرد همه معضلات و چالش های آبی کشور را صرفا نتیجه نوع مدیریتی می داند که به صورت دولتی بر منابع آبی کشور دایر است و نقشی برای خود در این نارسایی ها قائل نمی شود. این در حالی است که الگوهای مدیریتی رایج در حوزه منابع آبی از همان تلقیات گفتمان دانشگاهی آب سرچشمه می گیرد. بی شک این گفتمان در ناکارآمدی مدیریت آب کشور در کنار سایر عوامل، نقش بسیار پررنگی بازی می کند. مصداق اصلی این ادعا ، مطالعات پشتیبان مدیریتی است که گفتمان دانشگاهی آن را هدایت و در اختیار مدیرانی قرار می دهد که دانش آموخته همین گفتمان هستند.

در مجموع گفتمان دانشگاهی آب در بستر نگاه و رویکرد تخصص گرایی، مهندسی گرایی و مدیریت گرایی، نه تنها کمکی به تعدیل مشکلات و معضلات آبی کشور نکرده است بلکه در مسیر شکل گیری و پیچیده تر شدن آن نیز گام برداشته است. در واقع گفتمان دانشگاهی آب خود مسئله ای بنیادین است که بر بحران آب سایه افکنده است. گفتمانی که به طور عجیبی هنوز ادعا دارد نسخه رهایی بخش در دستان و زبان اوست اما گوش شنوایی ندارد!.

 آنچه موضوع آب در کشور ما را به مسئله و بحرانی ملی تبدیل کرده است، آب به مثابه یک عنصر طبیعی که با خشکسالی و کمیابی مواجه شده نیست، بلکه گفتمان یا گفمان هایی است که حول این پدیده اجتماعی شده شکل گرفته اند و در حال ترویج هستند. وقتی از آب به عنوان یک مسئله یاد می کنیم به این معنی است که پیوندی عمیق و همه جانبه ای با تمام ارکان زندگی فردی و اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ما دارد. پیوندی که لازم است توسط گفتمان دانشگاهی فرارشته ای به طور جدی فهم و صورت بندی شود.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

بحران آب در بستر گفتمان دانشگاهی آب

منتشرشده در محیط زیست

شورای نگهبان و رتبه بندی معلمان

ايرادهاي متعدد شوراي نگهبان به لايحه رتبه‌بندي معلمان تا حد زيادي غيرمنتظره بود و موجب تعجب افكار عمومي فرهنگيان شده است و بيشتر با طنز مي‌پرسند چگونه از يك لايحه 4 صفحه‌اي دو صفحه ايراد در آورده‌اند؟! و برخي هم مي‌گويند چگونه كارشناسان متعدد در دولت و مجلس و از همه مهم‌تر كميسيون آموزش مجلس و بعد هم 290 نماينده كه در صحن علني در مورد اين لايحه به بحث و بررسي پرداختند متوجه اين همه ايراد نشدند؟!

اين پرسش‌ها و پرسش‌هاي مشابه موجب شده است تا معلمان از قبل نگران‌تر شوند و تصور كنند كه تمام اين ايرادها و طول دادن‌ها براي اين است كه اراده جدی براي نهايی كردن و اجرای رتبه‌بندی معلمان وجود ندارد و نه تنها با خواست و انتظار معلمان فاصله زيادي دارد بلكه همان لايحه مورد تاييد مجلس و دولت هم به سرانجام نرسد و سر فرهنگيان از آنچه انتظار مي‌رفت هم بي‌كلاه‌تر بماند.

برخي با طنز طولاني شدن و ايرادهاي متعدد شوراي نگهبان به لايحه رتبه‌بندي معلمان را با قرارداد 25 ساله ايران و چين مقايسه مي‌كنند كه با چه سرعتي در مجلس بررسي و تصويب و به تاييد شوراي نگهبان رسيد يا از طرح‌ها و لايحه‌هاي مشابهي مي‌گويند كه پس از تصويب و تاييد شوراي نگهبان كلي كارشناسان و حقوقدانان به آنها ايراد گرفته و تعجيل در تصويب اين طرح‌ها و لايحه‌ها را به خاطر توصيه‌هاي فرامجلسي و فرادولتي دانسته و حالا هم نتيجه مي‌گيرند كه احتمال دارد براي رتبه‌بندي معلمان هم توصيه شده باشد كه كش داده شود تا هم دولت از زير بار مالي آن شانه خالي كند و هم به قول برخي نماينده‌ها و مسوولان، معلمان هم پرروتر از اين نشوند!

شورای نگهبان و رتبه بندی معلمان

شايد اين واكنش‌ها از منظر حقوقي چندان موجه نباشد اما بايد بپذيريم كه وقتي يك مطالبه صنفي فراگير در پيچ و خم‌هاي دولت به ‌صورت غيرطبيعي طولاني مي‌شود و به اعتراض‌ها و انتقادها توجهي نمي‌شود افكار عمومي نگاه بدبينانه‌اي داشته باشد و همه‌چيز را به طنز و تمسخر بگيرد و اين واكنش‌ها عموميت پيدا كند و بي‌اعتمادي را بيش از پيش گسترش دهد.

باور كردني نيست كه مسوولان در نهادها و دستگاه‌هاي مختلف متوجه اين‌گونه موضوعات و مسائل ساده و تبعات آن نباشند .

شورای نگهبان و رتبه بندی معلمان

مگر كارشناسان و اعضاي شوراي نگهبان نمي‌دانستند كه جامعه معلمان ماه‌هاست كه ملتهب است؟! مگر صداي مطالبه‌گري آنها را نشنيده بودند؟! و مگر نمي‌توانستند مثل خيلي از طرح‌ها و لايحه‌هايي كه شوراي نگهبان به دليل حساسيت قبل از ارجاع با نمايندگان تعامل مي‌كند تا ايرادي نداشته باشد و به سرعت مسير مجلس و شوراي نگهبان را طي كند، براي رتبه‌بندي معلمان هم اين تدبير را به خرج مي‌داد؟!

اين پرسش‌ها و ده‌ها پرسش مشابه است كه متاسفانه بر بي‌اعتمادي و اعتراض و خشم دامن مي‌زند، لذا بايد ريشه‌هاي اعتراضات را در اين بي‌تدبيري‌ها و بي‌توجهي‌ها جست‌وجو كرد نه در خود اعتراض‌ها و كنشگري‌هاي صنفي و مدني.
روزنامه اعتماد


شورای نگهبان و رتبه بندی معلمان

منتشرشده در یادداشت

گروه تشکل ها /

گزارش صدای معلم از برگزاری مجمع عمومی  انجمن صنفی معلمان کردستان در خیابان

قرار بود مجمع عمومی انجمن صنفی معلمان کردستان در تاریخ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ در سالن اجتماعات مسجد قبای بهاران در سنندج برگزار شود. اما آن گونه که آگاهان و شاهدان می گویند با دخالت نیروی امنیتی و فشار بر هیات امنای مسجد اجازه برگزاری مجمع عمومی در سالن  مسجد داده نشد . اما معلمان حاضر این جلسه را در کف خیابان و رو به روی مسجد برگزار کردند .

گفته می شود بیش از 1000 نفر در این نشست صنفی شرکت کرده اند .

این مجمع عمومی برای انتخاب هیات مدیره صورت گرفت .

گزارش صدای معلم از برگزاری مجمع عمومی  انجمن صنفی معلمان کردستان در خیابان

تأمین‏ آزادی های‏ سیاسی‏ و اجتماعی‏ از وظایف دولت جمهوری اسلامی ایران بر اساس قانون اساسی است .

اصل بیست و ششم از قانون اساسی بر آزادی احزاب‏، جمعیت‏ ها، انجمن‏ های‏ سیاسی‏ و صنفی‏ و انجمن های‏ اسلامی‏ یا اقلیتهای‏ دینی‏ شناخته‏ شده‏ تاکید دارد .

این گونه برخوردهای سلیقه ای و فرا قانونی به هیچ وجه با حقوق ملت سازگار نبوده و قابل قبول نیست .

این وظیفه ی نهاد وزارت آموزش و پرورش در درجه نخست است که زمینه لازم را برای اجرای اصول قانون اساسی فراهم نماید چون خانه معلمان این جاست و تشکل یابی هم از حقوق و مطالبات قانونی آن هاست .

گزارش صدای معلم از برگزاری مجمع عمومی  انجمن صنفی معلمان کردستان در خیابان

شان معلم این نیست که یک نشست صنفی را در خیابان برگزار کند .

« صدای معلم » ضمن دعوت همه مسئولان به احترام به قانون انتظار دارد تا جایگاه  و منزلت معلمان توسط نهادها و به ویژه وزارت آموزش و پرورش مورد احترام و توجه قرار گیرد .

( کلیپ ویدئویی زیر را مشاهده فرمایید )

پایان گزارش/


گزارش صدای معلم از برگزاری مجمع عمومی  انجمن صنفی معلمان کردستان در خیابان

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور