گروه اخبار/
امروز شنبه 30 بهمن به دعوت « شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان » معلمان در برخی شهرهای کشور تجمعات اعتراضی برگزار کردند . این تجمعات در شهرستان ها در برابر ادارات آموزش و پرورش و در تهران در مقابل مجلس شورای اسلامی برگزار گردید .
شعارهای مطرح شده همچون تجمعات پیشین حول محورهایی مانند اجرای بی کم و کاست طرح رتبه بندی معلمان در اسرع وقت ، اجرای همسان سازی حقوق برای بازنشستگان بر اساس قانون مدیریت خدمات کشوری ، اعاده آموزش رایگان مطابق قانون اساسی و آزادی معلمان زندانی بود . همچنین معلمان خواهان اعمال حق مالکیت شان بر صندوق ذخیره فرهنگیان شدند .
برخی معلمان در سخنانی که ایراد کردند از تبعیض های ناروا انتقاد کردند .
اخبار رسیده حاکی از بازداشت تعدادی از معلمان بوده است .
در نشستی که وزیر آموزش و پرورش اخیرا با رسانه ها در باشگاه فرهنگیان تهران برگزار کرد ، خبرنگاران ضمن اشاره به تجمعات اعتراضی معلمان از انفعال و عدم پاسخ گویی وزارت آموزش و پرورش در مورد مطالبات قانونی معلمان انتقاد کردند .
پایان پیام/
دانشنامه برخط ویکیپدیا، اخیرا واژه طَرَب را معادل طرح رتبه بندی معلمان ایران ارائه نموده است. طَرَب، واژه ای طَرَب افزا برای عموم فارس زبانان از شرق و غرب عالم در بیش از یک دهه پیش بوده است. طَرَب ، عامل امید و ادامه فعالیت آموزشی و پژوهشی برای معلمانِ در شرف بازنشستگی بوده است.
طَرَب کو نداند، وزیر از دگر تو بیگانه خوانش، نخوانش وزیر
در بیش از یک دهه اخیر، به دنبال توصیه هایِ اکیدِ مقام معظم رهبری در ساماندهی به آموزش و پرورش کشور، دو سند مهمِ راهبردی با عناوین "برنامه درس ملی" و "تحول بنیادین در آموزش و پرورش" مصوب و در مراحل اجرائی قرار گرفت. در زمان وزارت آقایان حاجی بابائی و بطحائی تلاش هایی، برای تحول بنیادین در فرایند آموزش و پرورش و تغییر مثبت شرایط زندگی فرهنگیان انجام گرفت. ولی، طرح رتبه بندی به سرانجامی نرسید.
یکی از مهم ترین ارکانِ تحول و تعالی در آموزش و پرورش، قشر عظیم و تاثیرگذار معلمان هستند. چون معلمان، مجریِ برنامه های آموزشی و تربیتی در نظام تعلیم و تربیت می باشند. لذا، روزآمد کردن و آموزش معلمان و کاهش دغدغه های مادی آنها در دستور کار دولت های مختلف قرار گرفته اند.
در سنوات قبل، آموزش معلمان با استفاده از دوره های آموزشی ضمن خدمت صورت می گرفت. آموزش های ضمن خدمت با همه نواقص، مهم ترین مرجعِ به روزرسانی معلمان بود. و شاید، هست! متاسفانه، به دلائل مختلف، برنامه های آموزش ضمن خدمت معلمان با موانع و مشکلاتِ جدی مواجه و تقریبا فاقد استقبال و اثرات مثبت و سازنده، در ارتقایِ دانش و توانائی های معلمان شده اند.
برای کاهش دغدغه های مادی معلمان نیز برنامه های متعددی در دستور کار دولت های اخیر قرار گرفته است؛ که آخرین آنها طرح رتبه بندی معلمان (به اختصار طَرَب ) بوده است.
لذا در ابتدا لازم است از اطلاع رسانی روزانه و فراملیتی وزارت آموزش و پرورش درباره این طرح صمیمانه تشکر و قدردانی نمائیم. این همه تلاشِ مجدانه در نوع خود بی نظیر است! با تلاش شبانه روزی آموزش و پرورش همه ایرانیان با این طرح ملی آشنائی کامل دارند! خدا خیرشان دهد.
امروزه، بیش از یک دهه از مطرح شدن، تصویب و تغییرات متعدد در طرح رتبه بندی معلمانِ منتظر می گذرد. این طرح از نظر برنامه ریزی و اجرا با پروژه های عظیمی همانند نیروگاه اتمی بوشهر، اتوبان تهران-شمال، جنگل کاری کویر لوت از طریق بارورسازی ابرهای سرگردان و احیای دریاچه هامون و ارومیه برابری می کند. بنابراین، به نظر می رسد قبل از تصویب نهائی و اجرای آن به چند نکته زیر توجه شود:
لذا، از مسئولین محترم و نمایندگانِ دلسوزِ مجلس خاضعانه استدعا داریم:
با بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
عصر پنجشنبه ۲۸ بهمن اولین دیدار استاندار جدید البرز با منتخبین معلمان استان در فضایی صمیمی و دوستانه برگزار گردید. در این نشست سه ساعته پس از خوش آمدگویی حجرگشت مدیرکل آموزش و پرورش استان، معلمان حاضر نقطه نظرات خود را در خصوص مسائل و مشکلات آموزش و پرورش در اشل ملی و منطقهای به اشتراک گذاشتند. سپس در پایان نشست دکتر عبداللهی استاندار جدید البرز با گرامیداشت ایام، ضمن پاسخ دادن به سوالات حاضرین به تشریح فضای عمومی استان و کشور پرداخته افزود: خوشبختانه با تمام مشکلات جاری، معلمان کماکان در صدر گروههای مرجع هستند. اعتراضات معلمان نسبت به مشکلات منزلتی و معیشتی درست و به حق می باشد، ولی باید پیگیری مطالبات از مجاری قانونی صورت گیرد تا موجبات سوءاستفاده بدخواهان و بیگانگان قرار نگیرد.
در ادامه مشروح این نشست هماندیشی را مرور میکنیم:
در ابتدا حسینی مدیر جلسه ضمن تسلیت رحلت حضرت زینب (س) گفت: فلسفه وجودی جلسه هماندیشی همکاران با استاندار و فرماندار تلاش برای رسیدن به درک مشترک از مطالبات فرهنگیان و همچنین خلق و پیدایی رهیافتهای عملی برای حل و فصل مشکلات تاریخی (منزلتی و معیشتی) فرهنگیان استان البرز میباشد.
در ادامه علی حجرگشت مدیرکل آموزش و پرورش ضمن سپاسگزاری از استاندار و فرماندار به جهت تنظیم جلسه دیدار با فرهنگیان البرز گفت: ما در کنار هم بوده و تقابلی بین صف و ستاد و استانداری با دستگاه تعلیم و تربیت نمیبینیم. مطالبات فرهنگیان تاریخی بوده و رتبهبندی حداقل سابقه ده ساله دارد.
حجرگشت افزود: عدالت در پرداخت سرلوحه کار دولت سیزدهم بوده و مطالبهگری از مجاری قانونی حق مسلم همکاران ماست. فرهنگیان عزیز باید تلاش کنند تا در پیگیری مطالبات قانونی خود حق و حقوق تحصیلی دانشآموزان نیز ضایع نشود. باید در این مسیر حساس مواظب «معلمنماهای سو استفادهگر » باشیم تا مسیر مطالبهگری به بیراهه نرود. معلمان از وفادارترین اقشار نظام بوده و همواره حافظان انقلاب و اسلام و خون شهدا میباشند.
وی افزود: هدف از جلسه دیدار با استاندار، رساندن بیواسطه صدای معلمان به مسئولان ملی و استانی است.
رضا قاسمپور مدیر شهیدستان کرج ضمن تشکر از برگزار کنندگان نشستِ منتخبین فرهنگیان با استاندار گفت: استاندار نماینده نظام در استان بوده و لذا فصلالخطاب و تصمیمگیر نهایی است. بنابراین مخاطب سخنان ما نماینده حاکمیت در استان میباشد نه لزوما نماینده دولت.
قاسمپور در ادامه ضمن دعوت از استاندار برای بازدید از شهیدستان کرج افزود: مطالبات معلمان در سه سطح درون سازمانی، درون استانی و اشل ملی است. به دلیل ضیق وقت فقط در خصوص خواستههای درون استان صحبت میکنم.
آقای استاندار! منظور از پیگیری از مجاری قانونی دقیقا چیست؟ اگر دولت به قانون اساسی تمکین کند برای پیگیری حقوق معلمان نیازی به آمدن به کف خیابان نداریم.
من خبرنگار صدای معلم هستم و به عنوان یک خبرنگار معلم انتظار دارم جنابعالی در مقام رئیس شورای آموزش و پرورش استان، جلسات شورا را جدی گرفته و از حالت فرمالیته مرسوم خارج کنید. شورای عالی آموزش و پرورش خاستگاه تصمیمات استراتژیک دستگاه تعلیم و تربیت استان میباشد.
آموزش و پرورش ابردستگاه حاکمیتی بوده و بیش از ۴۰ درصد کارمندان دولت را در خود جای داده است. لذا برای حل مشکلات آن لازم است دستگاههای مرتبط به خط شده و مدیرکل آموزش و پرورش نور دیده و مورد وثوق صدای شما باشد. انتظار میرود که اعتراضات و تجمعات همکاران برای پیگیری مطالبات صنفی کاملا صیانت شده و به هیچ وجه فضای امنیتی بر فضای اعتراضات مستولی نگردد.
لازم است استاندار ضمن پذیرش اصل مطالبهگری، تشکلهای واقعی و شناسنامهدار فرهنگیان را به رسمیت شناخته و برای بهبود امور طرف مشورت خود قرار دهد.
آقای استاندار!
امروزه مصوبه دولت مبنی بر معاف بودن مدارس بابت حاملهای انرژی (به شرط رعایت الگوی مصرف) پا در هوا بوده و هیچ مدرسه دولتی یافت نمیشود که بدون دریافت اخطار ادارات متبوعه بوده و یا حاملهای انرژی در آن قطع نشده باشد. بر حسب قانون تعمیر و تجهیز مدارس به عهده سازمان نوسازی مدارس است. در سه سال گذشته ما هیچ ردی از این سازمان در انجام وظایف قانونی نمیبینیم. مدیران مدارس بار نوسازی را با مشقت و با کمک اولیا و خیرین به دوش کشیدهاند. انتظار میرود نظارت مستمر و جدی روی عملکرد معیوب درمانگاه فرهنگیان، شرکتهای تعاونی مصرف، مسکن، بیمه و رفاه معلم صورت گیرد. در یک کلام معلم فاقد هر گونه رفاهیات و تسهیلات جانبی در خور است.
آقای استاندار!
امروز کارد به استخوان معلم رسیده است. ما زیادیم ولی زیادی نیستیم! معلم مسافرکش و چند شغله نمیتواند فرهنگساز باشد.
نکته آخر این که؛ برای حل و فصل منطقی مشکلات روزافزون معلمان باید «سازمان نظام معلمی » راهاندازی شود تا به جای پیگیری مطالبات در کف خیابان، سازمان نظام معلمی همانند خانه کارگر، نظام پزشکی و نظام مهندسی با رایزنی و مذاکرات، پیگیر مطالبات رسوبی و انباشته شده صنفی از مجاری قانونی باشد تا ضمن حفظ شأن معلم دانشآموزان گروگان تحصن ها نشده و متضرر نگردند.
در ادامه قادر حسینزاده از دکتر معلمان پژوهنده ملی و پژوهشگر برتر استان در سخنانی با احساسات معلمی چنین گفت:
پرسشگری و پاسخ گویی از لوازمات و وظایف اولیه نظامهای مردم سالار و دموکراتیک است. آقای استاندار!
معلمان ما از برخی بیتدبیریها عصبانی و ناراحت هستند و به علت مسدود کردن مسیر صحیح اعتراضات از مجاری قانونی، ناچارا مطالبات صنفیشان را در کف خیابان یا اعتراض مدنی فریاد میزنند،اما آیا گوش شنوایی هست؟!
معلم امروز از سه چیز عصبانی و خشمگین است:
۱- تناقض در گفتار و رفتار مسئولین
۲- تبعیضهای ناروا بین کارمندان
۳- بیعدالتی در پرداختها و رفاهیات.
روح معلم اندیشه است و محتوا ماهیت کار معلمی آموزش و تربیت است. وقتی قانونگذاران و دولتمردان ما درک صحیحی از دستگاه تعلیم و تربیت ندارند ما به کجا پناه ببریم؟ معلم کارمند صرف نیست. کار معلم تولید محتوای آموزش و تربیت است و با موضوعات علمی و روانشناختی و جامعهشناختی و مباحث معنوی و اخلاقی و آزادگی و صداقت دانشآموز سر کار دارد... چرا فقط شعار میدهید؟ لطفا یک بار هم عمل کنید.
امروز درخواست ما از رئیسجمهور محترم عمل کردن به وعدههای انتخاباتی خود (مبنی بر حل یکباره مشکلات معیشتی و منزلتی معلمان) است. در تدوین آیین نامه رتبه بندی، باید نمایندگان واقعی معلمان با علم و تخصص لازم حضور داشته باشند نه افرادی که سیاستزده بوده یا از کانالهای خاص معرفی شوند.
اگر واقعاً آموزش و پرورش اولویت اصلی نظام هست مجلسیان ما و دولتمردان ما به حرفهای واقعی معلمان بدون روتوش و تملق گوش کنند و از ورود افراد کلنگی خارج از درک و فهم آموزشی و تربیتی و تفکر سیستمی آموزشی اجتناب گردد.
جناب استاندار!
معلمان میهن دوست و میهن پرستان واقعی هستند و از کنشگران خالص و بیریا و حافظ منافع ملی هستند. لطفا از همفکری مستمر و بیواسطه با آنها دریغ نفرمایید.
فخرایی از فعالان بازنشسته صنفی نیز ضمن اشاره به فصل الخطاب بودن قانون اساسی گفت: قانون اساسی ما توسط شکنجه شدگان زندانیان زمان شاه نوشته شده و ملهم از آیات قرآن و احادیث می باشد. لازم است برای آشنایی عامه با حقوق اساسی خود اصول مهم قانون اساسی به مثابه میثاق ملی آموزش داده شوند.
فخرایی با اشاره به مبتلا بودن برخی از مسئولین به آستیگمات فکری افزود: طبق اصول مصرح قانون اساسی پیگیری مطالبات با تجمعات و تحصن ها و.... حق قانونی ماست.
وی در پایان با خوانش اصول 3 , 26 و 27 قانون اساسی گفت: وظیفه دولت در تجمعات فرهنگیان، تامین امنیت آنهاست.
لیلا یادگاری از فعالان فرهنگی، اجتماعی نیز با اشاره به مشکلات معیشتی و منزلتی معلمان گفت: به دلیل مهاجر پذیری استان البرز، سرانه آموزشی کفاف لازم را نداشته و با تراکم شدید فضاهای آموزشی و مستهلک بودن زیرساختها مواجه هستیم. در حوزه پرورشی کم کاری کرده ایم. متاسفانه امروز الگوی جوانان ما تتلو میباشد و من به عنوان مربی پرورشی نگران نسل آتی هستم. متاسفانه در دهه پنجم انقلاب ما هنوز درگیر و دنبال مطالبات معیشتی معلمان هستیم. هزینه برای تعلیم و تربیت در صدر امور بوده و سرمایهگذاری روی فرهنگ و آتیه کشور است.
هما مقدم دکترای محیط زیست و از معلم پژوهندگان البرزی ضمن اشاره به منسوخ شدن آموزش سنتی در مدارس گفت: متأسفانه علوم تربیتی ما همگام با پیشرفتها و تکنولوژیهای نوین روزآمد نشده است. کلاس درس امروز پیچیده شده و مدارس باید پشتیبان تکنولوژی داشته باشند. من امروز به عنوان یک معلم پژوهنده اعلام خطر میکنم. نمودار انگیزشی دانش آموزان نزولی است، کشور از منظر علمی در خطر بوده و نتیجه تزلزل علمی پسرفت عمومی کشور خواهد بود. روح معلم اندیشه است .
در ادامه حدادیان مدیر ایثارگران ناحیه ۱ گفت: کرونا بیماری نیست، نوعی بیداری است. استاندار باید بر چهارگوشه استان اشراف داشته و پاسخگوی شهروندان باشد. متاسفانه الان پس از گذشت ۱۵ ماه از سال هنوز پاداش بازنشستگان پرداخت نشده است.
سولماز فیضالهزاده از اعضای هیات مدیره کانون صنفی فرهنگیان البرز با تشکر از حوصله و صبوری استاندار نسبت به شنیدن سخنان نماینده معلمان گفت: از تلاشهای شما برای انتقال و حل و فصل مشکلات آموزش و پرورش استان البرز سپاسگزارم.
وی ضمن انتقاد از برخی برخوردها با معلمین و کنشگران صنفی گفت: منظور از پیگیری از مجاری قانونی دقیقا چیست؟ اگر دولت به قانون اساسی تمکین کند برای پیگیری حقوق معلمان نیازی به آمدن به کف خیابان نداریم. یکی از آشنایان در عسلویه با یک سال سابقه در شرکت نفت دو برابر من حقوق میگیرد. معلم از تبعیضهای ناروا خشمگین و سرخورده است.
خانم خزائی به نمایندگی از آموزگاران استان ضمن تشکر از حفظ کرامت معلم و شنیدن صدایش در جلسه با استاندار البرز افزود: از کف کلاس آمده ام، چرا امروز معلم با پژوهش بیگانه بوده و در افزایش صلاحیت حرفه ای خود تلاش نمیکند؟ چون طبق بخشنامه معلم نباید مدرکش را بالا ببرد، زیرا دولت توان پرداخت بار مالی ارتقاء مدرک معلمانش را ندارد. امروز فرزندان ما از معلمین پیش افتادهاند. برای تربیت معلم هزینه نشده است. روح و روان دانش آموزان قرن بیست و یکمی گروگان معلمان سنتی است.
نظیری دبیر تاریخ دبیرستان دهخدا با اشاره به الزامات نظامهای مردمسالار افزود: پرسشگری و پاسخ گویی از لوازمات و وظایف اولیه نظامهای مردم سالار و دموکراتیک است. اگر امروز مسئولین به درخواستهای آرام معلمین گوش ندهند در آینده نزدیک این اعتراضات آرام تبدیل به خشم و فریاد خواهد شد. معلم از سیاسیون ضربه خورده و دستهایی در حال انحراف تجمعات معلمان است.کارد به استخوان معلم رسیده و اعتراضش صنفی است.
سیدخلیل حسینی از فرهنگیان ناحیه ۴ گفت: کار خوب قابل تقدیر میباشد. جلسه امروز برای شنیدن صدای معلم بوده و من برای ماندگاری اعتماد معلمان احساس خطر میکنم. فقر درد بزرگی است، البته عمده اعتراض معلمان در کنار فقر، فریاد تبعیض است. آای استاندار این فیش حقوقی یکی از نو معلمان بنده است، معلمم با دکترای ریاضی ۳/۸۰۰ حقوق میگیرد. امروز معلمان برای گذران زندگی مشاغل چندگانه داشته و حرفشان شنیده نمیشود. قانع کردن معلمان در شرایط فعلی سخت شده است. تبعات روحی و روانی عدم پذیرش ۱۲/۵ همت بار مالی رتبهبندی معلمان توسط دولت دهها برابر بیشتر از بار مالی آن برای دولتمردان است. صدا و سیما برای جمال خاشقچی ۴۰ روز برنامه داشت ولی دریغ از پخش یک برنامه در خصوص مشکلات معلمان! البته بیان مشکلات انکار کارهای خوب نیست. در دهه پنجم انقلاب ما هنوز درگیر و دنبال مطالبات معیشتی معلمان هستیم.
در ادامه غریباوی مدیر هنرستان فارابی واقع در منطقه محروم اسلام آباد کرج گفت: سعه صدر استاندار در شنیدن مطالبات معلمان ستودنیست. معتقدم روش پیگیری مطالبات باید تغییر یابد. چرا معلم باید در کف خیابان پیگیر حقوق خود باشد؟ بهتر است در شأن فرهنگیان مطالبهگری کنیم.
خسرو پرویز از مدیران ماهدشت کرج ضمن تشکر از برگزاری جلسه گفت: امروز از دیده شدن معلمان سپاسگزاریم. مطالبهگری حق معلم و دانشآموز است. مدارس دولتی استان اکثرا فرسوده بوده و ما از تعمیر و نگهداشت آنها عاجزیم. گرچه چهارمین استان پرجمعیت هستیم، ولی در سرانهها از آخر اولیم. بهتر است برای حل مشکلات استان از مدیران خلاق بهره بگیریم تا چالشها کاهش یابد. بیشترین گلهمندی معلم از تبعیض هاست. وی در پایان خواستار اجرای "اصل مدرسه محوری" در عمل شده افزود: باید تصدیگریها کم شده و اختیارات بیشتری به مدارس داده شود.
حبیب سعیدی از معلمان ناحیه ۳ کرج نیز ضمن قدردانی از بابت تشکیل جلسه و شنیده شدن صدای معلم گفت: رجاء واثق دارم برای رسیدن به درک مشترک از مشکلات آموزش و پرورش جلسات هماندیشی تداوم یابد. وی از پاسکاری لایحه رتبهبندی معلمان بین دولت، مجلس و شورای نگهبان و معلق بودن بودجه ۱۲/۵ همت برای اجرای رتبهبندی انتقاد کرده افزود: کاسه صبر و آستانه تحمل معلمان به سر آمده است.
در پایان دکتر عبداللهی استاندار البرز ضمن تبریک دهه فجر و ولادت امام علی(ع)، رحلت حضرت زینب (س) را تسلیت گفته افزود: خوشحالم از اینکه در خدمت معلمان دلسوز و شریف البرز هستم. من خودم معلم هستم و بعدا به شهرداری و وزارت کشور مامور و منتقل شده ام. معلمان با تمام مشکلات کماکان در صدر گروهای مرجع بوده و مورد اعتماد مردم اند. پیشرفت کشور در گرو آموزش و پرورش پویا بوده و رکن دستگاه تعلیم و تربیت، معلمان نیکسرشت و عاشقپیشه هستند.
بنده بر مشکلات آموزش و پرورش اشراف دارم و حداقل با چهار وزیر قبلی آموزش و پرورش حشر و نشر داشته و ایدههای نو برای اقتصاد آموزش و پرورش دارم. باید از ظرفیتهای داخل آموزش و پرورش بهره جست. معلمان ما باید مانند کشورهای توسعه یافته بالاترین حقوقها را دریافت کنند. متاسفانه امروز مشکلات منابع و نقدینگی داریم. فعلاٰ شرایط مناسبی برای افزایش حقوق کارمندان فراهم نیست. به سختی ۲۰ درصد اعتبارات عمرانی ما قابل حصول بوده و مشکل نقدینگی در کشور کاملا جدی است. مطالبهگری از مجاری قانونی را حق معلم می دانم ولی متاسفانه فعلاً چارهای جز صبر و تحمل نداریم. در مطالبهگری باید شرایط عمومی کشور را در نظر گرفت.
بابت تمام اتفاقات بدی که احتمالا برای معلمها در مسیر مطالبه گری رخ داده شخصا عذر خواهم.
البرز گرانیگاه کشور بوده و سرنخ تمام اتفاقات مهم به البرز گره خورده است. از مدیران استان خواستهام که با مردم ملاقات عمومی داشته و تا حد امکان به درخواستهایشان جواب مثبت دهند. متاسفانه در طول زمان انتظارات ایجاد شده از امکانات پیشی گرفتهاند.
رئیس شورای عالی آموزش و پرورش استان البرز افزود:. در جریان وضعیت مدارس و تراکم بالای دانشآموزی هستم. طبق توافقات انجام شده در یک سال بیش از صد مدرسه را کلنگزنی خواهیم کرد.
دولت با تمام توان در اندیشه حل مشکلات آموزش و پرورش است. ما در عرصه بین المللی در حال گفت و گو و مذاکره بوده و امروز بیش از هر زمانی نیازمند آرامش، همدلی، همبستگی و وحدت هستیم. مطالبات معلمان بهحق بوده و وظیفه بنده پیگیری تمام و کمال مطالبات شماست.
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
مایملک به معنای مال و دارایی است و این واژه در قوانین و مقررات نیز استفاده می شود . صندوق ذخیره فرهنگیان نیز به عنوان یک نهاد اقتصادی مایملک معلمان است و با سرمایه معلمان شکل گرفته است . تشکیل صندوق بر اساس توافقی بین دولت و معلمان بوده است و هدف آن نیز تولید و افزایش سرمایه و ثروت معلمان جهت تقویت توان مالی و معیشت آنان در زمان بازنشستگی آنان می باشد . بنیانگذاران صندوق ذخیره فرهنگیان گمان نمی کردند روزگاری به چنین نهاد اقتصادی معظمی تبدیل گردد . نهادی که در حال حاضر با برخورداری از چندین هلدینگ و شرکت از بزرگترین مجموعه های اقتصادی کشور می باشد .
در حال حاضر مجلس یازدهم و دولت جدید می کوشند مالکیت صندوق به نهاد عمومی غیردولتی تغییر نماید یا همچون سازمان تامین اجتماعی و بنیاد مستضعفان و .... اداره گردد . این تصمیم دولت و مجلس با مخالفت های فراوانی روبه رو شده است . هر چند عموم معلمان به عنوان سهامداران صندوق و مالکان آن در قبال این شرایط سکوت نموده اند . بر اساس چه معیاری دولت و مجلس با ضبط اموال معلمان زمینه ضرر به معلمان را فراهم می آورند ؟
سید محمد بطحایی در دوره تصدی وزارت آموزش و پرورش ، اساسنامه صندوق را تغییر داد تا زمینه حضور سه نفر از منتخبین معلمان در هیات امنای صندوق فراهم شود. هرچند انتخابات فوق با استقبال گسترده معلمان روبه رو نشد ولی سه نفر با رای منتخبین معلمان در هیات امنای صندوق حضور بافتند .
اساسنامه جدید صندوق ذخیره فرهنگیان تیر 1400 به تصویب رسیده است و بر اساس آن تعداد منتخبین معلمان از سه نفر به شش نفر افزایش می یابد ؛ به این ترتیب منتخبین معلمان در برابر وزیر ، معاون وی و سه نفر متخصص اقتصادی پیشنهادی وزیر از تعداد بیشتری برخوردار خواهند بود. ( شش منتخب معلمان در برابر 2 مقام دولتی و 3 متخصص اقتصادی به پیشنهاد وزیر ) اما تاکنون اقدامی در جهت اجرای اساسنامه جدید صورت نگرفته است و مشخص نیست بر اساس چه معیار و منطقی قرار است صندوق به صورت نهاد عمومی غیردولتی درآید ؟
فقها اذعان دارند که دو اصل مهم در فقه ، جان مردم و مال مردم می باشند . در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز بر صیانت از اموال شهروندان تاکید شده است . براساس بند 5 اصل چهل و سوم قانون اساسی : « اضرار به غیر و انحصار و احتکار و ربا و دیگر معاملات باطل و حرام » منع شده است.
اصل 40 قانون اساسی نیز اصل ۴۰ تاکید دارد که « هیچکس نمیتواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد » .
حال بر اساس چه معیاری دولت و مجلس با ضبط اموال معلمان زمینه ضرر به معلمان را فراهم می آورند ؟
اینکه چرا نمایندگان مجلس و دولت پیگیر تبدیل مالکیت نهاد صدوق ذخیره فرهنگیان از شکل فعلی به نهاد عمومی غیردولتی می باشند مشخص نیست و توجیه خاصی نیز ارائه نمی شود . حتی گفته می شود این اقدام بیشتر برای ناامید کردن معلمان برای خروج از صندوق انجام می گیرد و به این ترتیب سرمایه فراوانی باقی می ماند که با پول معلمان فراهم شده است .
صندوق ذخیره فرهنگیان با پول سرمایه گذاری معلمان به وجود آمده و تغییر مالکیت آن بدون رضایت صاحبان آن خلاف موازین حقوقی ، شرعی و اخلاقی است . معلمان مالکان صندوق هستند و نه تنها شش عضو هیات امنا که باید همه اعضای هیات امنا را انتخاب کنند و یا مجمع عمومی صندوق از منتخبان معلمان باشند تا مستقیما منتخبین معلمان هیات مدیره را انتخاب و بر آن نظارت نماید .
ادامه این شرایط بر صندوق ذخیره فرهنگیان موجب خسران معلمان می گردد و تبدیل آن به نهاد عمومی غیردولتی با موازین عقلانی ، شرعی و قانونی سازگاری ندارد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
با وجود آن که حدود یک ماه به پایان سال 1400 مانده و معلمان در نگرانی ناشی از ابهام و سردرگمی چگونگی اجرای چیزی که آن را « رتبه بندی معلمان » می خوانند برخی اظهار نظرها آنان را نگران تر و البته خشمگین تر هم می کند .
وزیر آموزش و پرورش 26 بهمن در نشست با فرهنگیان شهرستان تربت حیدریه ( این جا ) ؛ بودجه تخصیص یافته برای «طرح رتبه بندی معلمان» در سال آینده را ۲۵ هزار میلیارد تومان اعلام می کند . البته یوسف نوری آدرسی از «طرح همسان سازی نظام پرداخت کارکنان دولت» می دهد اما توضیح نمی دهد که تکلیف مواد اجرا نشده قانون مدیریت خدمات کشوری برای معلمان چه می شود و اساسا این قانون از ابتدا برای چه تصویب شد و چرا برخی نهادهای خاص به مرور خود را از شمول این قانون مستثنی کردند ؟
حمیدرضا حاجی بابایی رئیس کمیسیون برنامه وبودجه مجلس شورای اسلامی 28 بهمن در جمع نمایندگان تشکلهای صنفی و همچنین منتخبی از فرهنگیان شیراز ضمن بیان برخی تعارفات معمول که تمامی هم ندارد و در این بیش از چهار دهه از حد شعار فراتر هم نرفته است چنین می گوید : ( این جا )
« آموزش و پرورش منشأ همه خدمات است و میزان رشد یک کشور به اندازه میزان نگاه به این سیستم است .
رئیس کمیسیون برنامه و بودجه با استناد به بیانات رهبر انقلاب گفت: خرج در آموزش و پرورش خرج برای تولید آن هم از فاخرترین نوع تولید است .
حاجی بابایی بابیان اینکه نگاهش در بودجه ریزی به همه ارکان جامعه است گفت: اگر جایی هم میبینید بنده با حساسیت بحث بودجه آموزش وپرورش را دنبال میکنم بدان معناست که اعتقاد دارم این کار به معنای پول دادن به معلم نیست بلکه خدمت رساندن به همه جامعه است چراکه معلم با سرمایههای مردم یعنی دانش آموزان سر وکار دارد.
حاجی بابایی تاکید می کند : نظام رتبه بندی معلمان قطعاً انجام خواهد شد و شامل همه نیروهای آموزش و پرورش خواهد بود چرا که در آموزش و پرورش همه معلم هستند و بنا به ضرورت در پستهای اداری قرار میگیرند و ممکن است مجدد به معلمی برگردند و این چرخه دائم در حال انجام است .
ما معلمان باید قدر این نگرش و جایگاه را ابتدا خودمان بدانیم و نباید خدای ناکرده با رفتارهایمان خدشهای به آن وارد کنیم ... »
پرسش « صدای معلم » از آقای حاجی بابایی آن است که این فرمول اجرا برای رتبه بندی معلمان را از کجا درآورده اند ؟ ماهیت و نوع « کار اداری » با «حرفه معلمی » متفاوت است و بر اساس آن ارزش گذاری و ارتقا بر اساس « مسیر شغلی » و یا « کار راهه شغلی » باید به صورت جداگانه و البته علمی و شفاف انجام پذیرد .
مگر معلمان از برخی مزایای نیروهای ستادی و بعضا اداری برخوردار هستند که قرار است رتبه بندی معلمان شامل حال آن ها هم بشود ؟
آن چه در این میان عجیب و البته پرسش برانگیز است اظهارات متناقضی است که حاجی بابایی در مورد رقم بودجه رتبه بندی معلمان بیان کرده است .
رییس کمیسیون تلفیق بودجه ۱۴۰۱ مجلس شورای اسلامی امروز 28 بهمن در شورای برنامه ریزی و توسعه استان همدان گفته است : ( این جا ) « در سال آینده حدود ۱۳ هزار و ۳۰۰ میلیارد تومان برای رتبه بنده معلمان نیز اختصاص یافته است . در سال آینده هیچ فردی کمتر از پنج میلیون تومان حقوق دریافت نمیکند. » در نشستی که اخیرا وزیر آموزش و پرورش با رسانه ها داشت ؛ خبرنگاران به شدت از غلبه ی فرهنگ محافظه کاری ، عدم پاسخ گویی و دروغ گویی در میان مدیران آموزش و پرورش انتقاد کردند .
البته آقای حاجی بابایی 5 روز پیش و در سفر به شیراز اظهار داشته بود ۳۵ میلیارد تومان برای اجرایی شدن طرح رتبه بندی معلمان در لایحه بودجه سال آینده پیش بینی شده است. ( این جا )
حاجی بابایی 28 مهر 1400 در جلسه علنی مجلس و در جریان بررسی لایحه نظام رتبهبندی معلمان چنین می گوید : ( این جا )
« گاهی کار کارشناسی انجام میشود و برخیها ممکن است نظر کارشناسی دیگری داشته باشند؛ اما در طول دو سه ماه گذشته آن قدر اعداد و ارقام دروغ درباره رتبهبندی معلمان مطرح شده که همه به شک افتادهاند.
یک نفر بیاید و به صورت کارشناسی عدد و رقم برای من بیاورد که رتبهبندی معلمان چقدر هزینه دارد؟ کسی گفته است رتبه بندی معلمان 200 هزار میلیارد تومان هزینه دارد! معنی این حرف یعنی اینکه میانگین حقوق معلمان 30 میلیون تومان میشود. این عددها را از کجا میآورند؟!
ما اعتبار رتبه بندی معلمان را برای سقف یک سال حداکثر 30 هزار میلیارد تومان در نظر گرفتهایم و برای سه ماه آخر سال هم 7 هزار میلیارد تومان پیشبینی کردهایم. خود معلمان هم بیشتر از این نمیخواهند. »
پرسش این است ؛
حاجی بابایی که دیگران را متهم به دروغ گویی می کند ، آیا خود در این ورطه نیفتاده است ؟ یوسف نوری آدرسی از «طرح همسان سازی نظام پرداخت کارکنان دولت» می دهد اما توضیح نمی دهد که تکلیف مواد اجرا نشده قانون مدیریت خدمات کشوری برای معلمان چه می شود و اساسا این قانون از ابتدا برای چه تصویب شد و چرا برخی نهادهای خاص به مرور خود را از شمول این قانون مستثنی کردند ؟
البته مساله به این جا ختم نمی شود ...
علیرضا منادی با اشاره به اینکه کمیسیون تلفیق مصوب کرده است در سال آینده ۴۰ هزار میلیارد تومان برای رتبه بندی معلمان در نظر گرفته شود، گفت: همه دستگاهها علاقه دارند هر چه سریع تر لایحه رتبه بندی معلمان اجرایی شود.برنامه «بدون خط خوردگی» رادیو گفتوگو در خصوص لایحه رتبهبندی معلمان با دکتر علیرضا منادی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی به صورت تلفنی گفتگو کرد.
علیرضا منادی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس 24 بهمن 1400 با اشاره به اینکه کمیسیون تلفیق مصوب کرده است در سال آینده ۴۰ هزار میلیارد تومان برای رتبه بندی معلمان در نظر گرفته شود می گوید : ( این جا ) « بر اساس لایحهای که دولت قبل ارائه داده بود، قرار بود رتبه بندی معلمان در سه مرحله انجام شود و شامل بازنشستگان و کارمندان نمی شد. کمیسیون این لایحه را کافی ندانست و تغییراتی داد. »
سرپرست مرکز برنامهریزی، منابع انسانی و امور اداری وزارت آموزش و پرورش 12 بهمن در مراسم تودیع و معارفه مدیرکل آموزش و پرورش استان قزوین چنین می گوید: ( این جا ) « به معلمان قول میدهم نظام رتبهبندی در حقوق اسفند ماه اعمال میشود . »
این همه دروغ گویی و اظهارات ضد و نقیض برای چیست ؟
آیا قرار است معلمان به این مسئولان و نمایندگان اعتماد کنند ؟
حاجی بابایی از کجا فهمیده که معلمان بیشتر از این نمی خواهند ؟ آیا او و سایر مقامات و مدیران سر سفره آنان نشسته اند ؟
(« صدای معلم » نقد سخنان و اظهارات حمیدرضا حاجی بابایی در مورد رتبه بندی معلمان را به زمان دیگری موکول می کند )
پیش تر این رسانه در گزارشی نوشت : ( این جا )
« وزارت آموزش و پرورش چگونه می خواهد در این مدت محدود احکام رتبه بندی را برای معلمان صادر و اجرا کند مگر آن که همان تحلیل صدای معلم در گزارش های پیشین مورد تصدیق قرار گیرد .
اگر قرار است مبلغی به حقوق معلمان اضافه کنید ، آن را ذیل همان مواد اجرا نشده قانون مدیریت خدمات کشوری برای معلمان انجام دهید و رتبه بندی معلمان را بیش از این لوث و بی معنا نکنید .
در نشستی که اخیرا وزیر آموزش و پرورش با رسانه ها داشت ؛ خبرنگاران به شدت از غلبه ی فرهنگ محافظه کاری ، عدم پاسخ گویی و دروغ گویی در میان مدیران آموزش و پرورش انتقاد کردند . ( این جا )
پایان گزارش/
به نظر می رسد دو دسته تجربه برای اکثریت ماهایی که در ایران زندگی می کنیم، وجود دارند: دسته اول تجربه های مشترک اینست که در برخی محیط ها ،با افرادی مواجه می شویم که درباره همه چیز نظر می دهند. در واقع این گونه افراد به هر سوالی پاسخ می دهند و مدعی هستند که نظرشان خیلی هم درست و دقیق است. هرچند معمولا استدلال های قوی ای برای نظراتشان ندارند، اما نوعی اعتماد به نفس و اصرار روحی در صحت و اعتبار نظراتشان نسبت به همه چیز دارند.
دسته دوم تجربه های مشترک آنست که همه ما در موقعیتی که پاسخ پرسشی را نمی دانیم، برای ما خیلی سخت و گاه کلافه کننده است که به ندانستن اعتراف کنیم و اعلام کنیم پاسخی نداریم. گویی اعتراف به ندانستن مایه شرمندگی ما می شود.
این دو تجربه مشترک را باید در رابطه با هم فهمید. اینکه دوست داریم در مورد همه چیز نظر بدهیم و اینکه از اعتراف به نداستن پاسخ یک سوال، حس شرمساری داریم.
به نظر می رسد بخشی از این مساله در ساختارهای روانی و شناختی ذهن بشری است که میلی به دانستن امور و حل معماها دارد و حل نکردن معماها و پرسشها نوعی ابهام و سردرگمی را ایجاد می کند که از نظر شناختی برای ما هر فردی ناخوشایند است. اما مهمتر از همه آنست که نظام های فرهنگی عملا نقشی کلیدی در بازتعریف خصایل ذهنی و شناختی و کانالیزه کردن آنها در ساختارهای فرهنگی و زندگی اجتماعی بشر دارند. به همین دلیل نظام های تربیتی همیشه الگوهایی برای مواجهه با این موقعیت های دشوار مواجهه با پرسشی که پاسخش را نمی دانیم، دارند. به طور عمومی ، در فرهنگ روزمره ما ایرانیان، شکافی را می توان در این موقعیت ها بین وضع ایده آل فردی و وضع تجربی عملی دید. از یک سو همه ما در سطح اخلاقی می پسندیم که خودمان یا دیگران وقتی پاسخ سوالی را نمی دانیم، اعتراف کنیم ولی در عمل شاهدیم که این اعتراف کردن، گویی اعتراف به گناه است و در عمل بسیار سخت و ناخوشایند است. به همین دلیل در عمل تجربه ما آنست که بیشتر افراد میل به پاسخ دادن به هر پرسشی و پرهیز از اعتراف به ندانستن دارند.
شاید در سنت فرهنگی ما هم این میل نوعی الگوهای خاص خودش را ساخته است. اصولا تصویر ما از دانشمندی در جهان سنت و در جهان جدید، تصویر فردی همه چیز دان است. هنوز تصویرهای فرهنگی ما از دانشمندی (علامه دهر بودن)، تصویرهایی فراگیر و همه چیزدان است. به همین دلیل هرگونه خلل و نقصی در این تصویر عملا نشانه نادانی محسوب می شود. به همین دلیل رفتار عملی افرادی که برای هرچیزی نظر می دهند، از یکسو در امتداد الگوهای شناختی وروانی ذهنی شان است و از سوی دیگر در امتداد الگوهای فرهنگی و اجتماعی مقام و منزلت دانشمندی است. این نوع رفتار اگر در زمینه های روزمره و مسائل پیش پا افتاده باشد، چندان مهم نیست، گاه این اظهار نظرهای دائمی در همه امور، بالاخص وقیت مساله ای جدی برای دیگران رخ داده است، می تواند عواقب خطرناکی داشته باشند. اینکه وقتی ما مشکلی داریم، هرکس از هر سطحی که باشد، به خودش اجازه نظر دادن می دهد، قبل از هرچیز ما را دست یابی به نظرات درست و تخصصی و مفید محروم می کند و سپس منجر به آن می شود که ما به واسطه اتکا به نظرات ناقص و سطحی نادرست، راه به بیراهه ببریم و هزینه های زیادی را به واسطه خطای تشخیص بر خودمان تحمیل کنیم.
اما چه چیزهایی این رفتار را تسهیل یا تشدید می کند؟ می توان دلایل زیادی را برشمرد اما به نظرم دو دلیل بسیار مهم است.
یکی فقدان مسئولیت پذیری ما در برابر حرفهایمان. گویی حرفهای ما یا نظراتی که می دهیم، هیچ مسئولیتی برای ما در پی ندارند. اینکه ما یک فرد عادی و عامی باشیم یا یک مقام مسئول، در عمل متوجه شده ایم که حرفهایمان مسئولیتی را متوجه ما نمی کنند. لذا به راحتی نظر می دهیم و وقتی این مساله در یک مقام مسئول رخ بدهد که برای جامعه عوارض بسیار دارد هم ما شاهد این مسئولیت پذیری در قبال حرفهایمان نیستیم. به همین دلیل هر کس در هر موقعیتی باشد، در مواجهه با یک مساله، بیش از آن که به پی آمد حرفهایش فکر کند، به شهوت سخن گفتن و نظر دادنش توجه می کند.
دلیل دوم، فقدان مهارت های ارتباطی ما نیز در تشدید این وضع مهم است. ما به ندرت یاد گرفته ایم در مواجهه با یک مساله، استدلال یا مستندات نظر را بخواهیم. اگر هر کس بداند برای نظر دادن های بی پایان باید استدلال کافی بیاورد یا مستندات لازم را ارائه کند، آن وقت هم صاحب نظر دائمی اندکی از نظرهای بی پایان باز می ایستد و هم مخاطبش یاد می گیرد باید هر نظری که می شنود را بر حسب مبادی اش و استدلالهایش بپذیرد یا رد کند.
البته در فضای جدید و به واسطه شبکه های اجتماعی و حجم انبوه اطلاعاتی که از طریق نوشته های فضای مجازی به افراد منتقل می شود، این حس کاذب در افراد شکل می گیرد که گویی همه چیز را می دانند و این موقعیت سطحی و کاذب، نیز زمینه یا پشتوانه رفتار همه چیز دانی افراد است. لذا بخشی از این مساله ریشه در نظام آموزشی ما دارد که ما را با پرسش گری درست، شیوه های عمیق و جدی دانایی و دانستن به جای شیوه های سطحی آن آشنا نکرده است .
در نهایت باید دقت کرد تخصصی شدن علوم و دانش ها در طح معرفتی و خاص بودن مساله هر شخص برای خودش در سطح فردی و روانشناختی، مستلزم آنست که ما بیاموزیم دانایی نزد یک کس نیست، همه چیز را همه گان دانند و همه گان هنوز از مادر زاده نشده اند. این موضوع بیانگر آنست که نه تنها باید منتظر یک انسان دانای کل باشیم (همه آدم های زمینی، آدمهای ناکاملی هستند . ادعای دانای کل بودن، نشانه نقص آنها و نقص خرد پذیرنده این ادعاست)، بلکه باید بیاموزیم با دانش و پاسخ به هر سوالی به صورت تخصصی مواجه شویم. امور بهداشت و سلامت را از پزشکان متخصص هر حیطه، امور اجتماعی و روانی را از متخصصان این حیطه و امور اقتصادی را از متخصصان اقتصادی بیاموزیم.
ساحت های زندگی هم پیچیده اند و هم بسیار شتاب زده. فرصت زیادی برای آزمون خطا بر حسب نظرات خام و سطحی دیگران نداریم. ضروری است قبل از همه چیزی یاد بگیریم با مساله هایمان تخصصی مواجه بشویم، پیش متخصص برویم و نظراتی که منطق و استدلال مناسب دارند، را بپذیریم. همه چیزی دانی روی دیگر نادانی و متوهم بودن است.
بحران عميق ايران امروز اتفاقا" اقتصادي نيست، بیشترین بحران در بخش اجتماعي است .
دفتر مطالعات استراتژيك رياست جمهوري(٩۵-٩۴) گزارش ناامید کننده ای از وضع فرهنگی جامعه داده است.در اين گزارش، اعتماد بين آحاد جامعه ايران به ١٠%، شاخص کلاهبرداری به ٧۵%، شاخص صداقت و امانت داري به ٨% رسیده، اين ارقام در كشورهاي حوزه اسكانديناوي بالاي ٧٠ درصد است، يعني جامعه علیرغم تبلیغات و بودجه های تریلیاردی فرهنگی دچار يك سقوط اخلاقي شديد شده است.
مشکلات اجتماعی ریشه در سیاستها و قوانین دارند که منجر به بحران اقتصادي شده است.
عدم صداقت و دروغ گويي گسترده به همبستگی ملی صدمه زده و مردم نمیتوانند به راحتی با هم مراودات داشته و داد و ستد نمایند .
دروغ و بی صداقتی ریشه در قوانین مبهم و فرهنگ بی صداقتی مقامات مسئول دارد.
نهاد خانواده در اثر رواج دروغ در مقامات مسئول (مثلا" شعار ایجاد اشتغال) ، وعده های غیر عملی مسئولان ( مثل بهبود معیشت، سرمایه گذاری در بورس و مال باخته شدن میلیونها نفر) ، تبعیض و بی عدالتی بیشترین آسیب را می بیند و جوانان ضمن خودداری از ازدواج از فرزندآوری پرهیز می کنند. چون آینده فرزندان خود را روشن نمی بینند.
آسیب اعتماد عمومی ریشه در سیاستها و خط مشی حکمرانی دارد . اگر شفافیت در حکمرانی باشد مردم هم با مشاهده عمل مسئولان به یقین می رسند و نیاز به تبلیغات تریلیاردی نیست . تبلیغات و هزینه های تریلیاردی صرف ریشه کنی فقر شود .
توجه داشته باشیم که ؛
شفافیت با حرف و شعار به دست نمی آید.
شفافیت یعنی:
-حقوق و مزایا و دارایی همه مسئولان حکومتی طبق اصل ١٢٣و١٢۴ قانون اساسی به طور مستمر مشخص و در سایت دولت قرار گیرد.
- تمام محاکمات قضایی علنی شوند.
-جلسات هیئت دولت، مجلس، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت و خبرگان رهبری به جز در مسائل امنیتی علنی و با شفافیت آرا باشند. آسیب اعتماد عمومی ریشه در سیاستها و خط مشی حکمرانی دارد .
- همه مقامات مسئول طبق قانون بعد ۶۵ سالگی بازنشسته شوند.
- طبق اصل ٢٧ قانون اساسی هر گونه تجمعات اعتراضی آزاد باشند و معلم و کارگر به خاطر اعتراضات صنفی دستگیر نشوند.
-قوانین قضایی شفاف و قابل اندازه گیری شوند مثل تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی...
- قانون گزینش اصلاح شود . وقتی از جوان بیکار و متقاضی کار در مورد رفتن به نماز جمعه و.... سوال میشود مجبور هست برای بقای خود دروغ بگوید .
-قوانین ناعادلانه و تبعیض آمیز اصلاح شوند مثل سهمیه های کنکور، سهم ارث دختر و پسر، حضانت از فرزند و...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ چهارشنبه 20 بهمن ، « باشگاه فرهنگیان تهران » میزبان نشست صمیمی میان خبرنگاران حوزه آموزش و وزیر آموزش و پرورش بود .
در این نشست چهره به چهره ابتدا خبرنگاران پرسش ها و نظرات خود را مطرح کردند .
در این نشست صمیمی اکثریت خبرنگاران را رسانه های بخش دولتی و یا شبه دولتی تشکیل می دادند و رسانه های بخش خصوصی ( مدنی ) این حوزه ، حضور پر رنگی نداشتند هر چند در نشست های رسانه ای این وزارتخانه نیز این فرمول تقریبا برقرار است .
در حالی که تشکل های فرهنگی نسبتا فراوانی در آموزش و پرورش مشغول فعالیت هستند اما آن ها اکثرا فاقد رسانه و یا ارگان بوده و آن تعداد بسیار معدود هم در این نشست ها شرکت نمی کنند .
محورهای عمده مطروحه در این نشست که توسط خبرنگاران به آن ها پرداخته شد حول چند مساله روز مانند نحوه ی بازگشایی مدارس و بلاتکلیفی دانش آموزان و خانواده ها ، ناکارآمد بودن آموزش های مجازی ، غیر پاسخ گو بودن و انفعال اکثریت مدیران ستادی و اداری وزارت آموزش و پرورش متمرکز بود .
انتقادات خبرنگار واحد مرکزی خبر با توجه به سطح و نفوذ پوشش صدا و سیما در کشور در مورد عملکرد مدیران آموزش و پرورش قابل توجه بود .
خبرنگار خبرگزاری تسنیم با صراحت و شفافیت از عملکرد کریمیان مدیر کل تازه منصوب شده آموزش و پرورش شهر تهران انتقاد کرد .
در این نشست هیچ خبرنگاری پرسشی در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان مطرح نکرد .
مدیر صدای معلم در این نشست ضمن مخالفت با تعیین سخنگو برای وضعیت بازگشایی مدارس خواهان ارتقای جایگاه روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش برای بهبود وضعیت پاسخ گویی مدیران آن شد .
پورسلیمان تاکید کرد در آموزش و پرورش تفاوت معناداری بین مدیران پاسخ گو و غیر پاسخ گو مشاهده نمی شود همان طور که تفاوت معناداری بین مدیرانی که احساس مسئولیت می کنند و با رسانه ها تعامل موثر دارند با مدیرانی که ببخشید بی خیال هستند و نسبت به رسانه خیلی حساس نیشتند در برآیند و ارزش گذاری تفاوتی مشاهده نمی شود.
دوستان به موضوعی اشاره کردند و من هم دقیقا تایید می کنم. در شهر تهران اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران آخرین نشستی که با رسانه ها گذاشته شده در زمان آقای اسفندیار چهاربند بوده است از آن به بعد دیگر تا الآن هیچ نشست رسانه ای برگزار نشده و یا من خبر نداشته ام . و یا شاید گذاشته اند و مرا دعوت نکرده اند. این واقعا فاجعه است که در پایتخت مدیر کل یک شهر مهم نشست رسانه ای نمی گذارد. کسی هم به او چیزی نمی گوید و کاری ندارد که چرا نشست نمی گذارید و به رسانه ها پاسخ گو نیستید ؟
ما گزارش می نویسیم انگار نه انگار. مانند معلمی که در مدرسه کار می کند با معلمی که کار نمی کند و وقت تلف می کند معمولا در فرم های ارزش یابی یکسان هستند.
مدیر صدای معلم خواهان تعیین تکلیف وضعیت حضور اختیاری دانش آموزان در مدرسه شده و بر بازگشایی ایمن مدارس تاکید کرد .
بخش پایانی این گزارش را می خوانید .
سالهاست که مرثیه خوانی میکنیم؛ هر وقت آتشی بر پا میشود اشک میریزیم به خاطر درختانی که میسوزند، زیستگاههایی که خاکستر میشوند، سرمایههایی که دود میشوند؛ هر بار سفر میرویم حالمان بد میشود از حجم بالای زباله در طبیعت؛ هر از چند گاهی میبینیم عدهای ناآگاه گونههای گیاهی و یا جانوری را وارد کشور میکنند و به یک باره یک یا دهها زیست بوم را از بین میبرند. نمونه دردناک آن بلای سنبل آبی که به جان تالاب پر درد انزلی افتاده است.
مدتی است که محیط زیستیها هم حرص میخورند و هم فحش؛ چون عدهای ناآگاه با دادن غذا به گونههای مهاجمی چون سگ و گربه و کلاغ، بلای جان اکوسیستمهای شهری و پیرامون شهری شدهاند؛ آنها با ترویج فرهنگی غلط هم به اکوسیستمهای شهری آسیب میرسانند و هم امنیت و بهداشت ما و سایر حیوانات را به خاطر علایق شخصی و رفع مشکلات شخصی و یا سودجویی نشانه گرفتهاند. همه ما دردمان میگیرد که عدهای نو کیسه سوار خودروهای شاسی بلند شده و مانور ویرانگری در دوردستترین مناطق بکر، چه در عمق کویر و چه در ارتفاعات برگزار میکنند.
باید قبول کنیم که سبک زندگی مردم عوض شده است. باید قبول کنیم که با قوانین کهنه و ناکارآمد گذشته نمیتوان کشورداری کرد. گرمایش کره زمین همه ما را در ماکروفر خود ساخته گذاشته و اگر دیر بجنبیم همه ما با حرارت آن پخته خواهیم شد.
( تظاهرات دانش آموزان برای اعتراض به گرمایش زمین )
بخشی از مشکلات کلان کشور مانند آب، آلودگی و تغییر کاربری زمین به دلیل ماهیت چند بعدی و فساد وابستگان دولتی از کنترل ما خارج است. اما بخشی از مشکلات امروز ما به رفتار نادرست ما مربوط است که با وضع قوانین محکم قابل اصلاح است. برای نمونه قانون بستن کمربند در هنگام رانندگی باعث کاهش قابل توجه در تلفات تصادفات رانندگی شد. درخواست ما از دولت جدید به طور خلاصه می تواند پنج قانون برای حل مشکلات نو ظهوری باشد که اغلب به سبک و عادتهای غلط ما مرتبط است:
۱. قانون منع ورود گونههای گیاهی و جانوری بیگانه و جریمه و مجازات افراد خاطی.
۲. قانون منع ریختن زباله در هر جا توسط هر کس غیر از محلهای مجاز، تعیین مالیات بر کیسههای پلاستیکی و گرویی کردن بطریهای آب معدنی و نوشابه.
۳. قانون منع ایجاد آتش در طبیعت به جز محلهای مجاز و وضع مجازات و جریمههای سنگین بازدارنده.
۴. قانون منع ورود خودرو خارج از جادههای مجاز.
۵. قانونی کردن حق نگهداری حیوانات خانگی و ممنوعیت تکثیر، آزار، غذا رسانی و دخالت در زندگی حیوانات آزاد.
البته در قوانین جاری هم میتوان متخلفان در زمینههای فوق را به دادگاه برد.
ولی وجود قوانین شفاف با جریمههای سنگین بازدارنده که کلیه ضابطین دادگستری مانند پلیس، جنگلبانان و محیط بانان بتوانند آنها را اعمال کنند، بخشی از مشکلات محیط زیست را برطرف میکند. همکاری تنگاتنگ حقوقدانان و متخصصان و فعالان محیط زیست با نهادهای قانونگذاری ضرورت امروز ماست و تاخیر هر روز برابر است با تخریب و وخیم شدن هر روز محیط زیست رنجور ایران.
صفحه اینستاگرام
آن روز املا داشتیم. صحبتِ اوایل دهه 60 هجری شمسی است. آقای محسنی، معلم کلاس پنجم ابتدایی، با وجود این که با صدای آرام و متین متنِ کتابِ فارسی را می خواند؛ ولی من دائم عقب می ماندم. چون، بسیار تلاش می کردم خوش خط و خوانا بنویسم. یکی دو بار از ایشان خواهش کردم، که کلماتی را مجددا تکرار کنند. ولی، خجالت مانعِ درخواستِ مکرر می شد. لذا، چند کلمه را جا انداختم؛ و برخلاف روال معمول گذشته، که شاگرد اول کلاس بودم و نمره املایم همیشه ۲۰ می شدم، نمره ۱۸ گرفتم. موقعِ تحویل گرفتن دفترِ املا، آقای محسنی یواشکی پرسید: چرا 18؟
صورت من تا بناگوش سرخ شد. سرم را پایین انداختم و به سرعت دفتر بزرگِ املا را از دست ایشان قاپیدم و سر جایم نشستم. آن روز خودکارِ بیکِ آبیِ نوک پهن همراهی نکرده بود. لذا، ضمن این که بدخط نوشته بودم، چند کلمه را نیز جا انداخته بودم.
زنگ آخر را که زدند، با عجله به خانه رفتم. دفتر املایم را به مادرم نشان دادم. مادر پرسید: چند شده ای؟
پاسخ دادم: هیجده شدم.
مادرم گفت: باریکلا. ولی من گفتم: کم شده ام! و قبل از این که علت را جویا شود، تقصیر را گردن خودکار آبی بیک نوک پهن انداختم. این خودکار را پدرم چند روز قبل از شهر خریده بود و من اصلا دوست نداشتم با خودکار بیک آبی نوک پهن بنویسم. چون بعد از چند روز بدخط می شدم! گویا، خودکار بیک نوک پهن اشکالات خط تحریری را نمایان تر می کرد. و من اصلا دوست نداشتم بد خط بنویسم.
آن زمان در دو نوبت صبح و بعد از ظهر مدرسه می رفتیم: صبح ها 8 الی 12 و عصرها ساعت 2 الی 4. البته با احتساب زنگ های تفریح. بعد از ظهر زنگ اول فارسی داشتیم. قربان محمد، پسرخاله و صمیمی ترین دوستم بود. بچه ها ما را دوقلو می خواندند. آقای محسنی، چند کلمه مشکل را در تخته سیاه نوشت. و ما آنها را به ترتیب در ابتدای خطوط دفتر مشق وارد کردیم. قرار شد از هر کدام ۵ بار بنویسیم. یک لحظه، چشمم بر روی خودکار فشاریِ سفید رنگِ قربان محمد قفل شد. چه خودکار زیبائی!
بلافاصله درخواست کردم تا آن خودکار را به من بدهد. خودکار را گرفتم و شروع به نوشتن کردم: اشعث، اشعث،.. عجب خودکاری بود! نوک باریک و خوش رنگ. خودکار را پس دادم. و شروع به نوشتن کلمات مشکل کردم. لحظه شماری می کردم که هر چه زودتر زنگ تفریح بخورد؛ تا ته و توی قضیه را در بیاوریم. دوست داشتم در اولین فرصت یک خودکارِ فشاری شبیه قربان محمد داشته باشم.
زنگ تفریح قضیه را برایم کاملا توضیح داد؛ که خودکار فشاری را از مغازه روستای پایین، مغازه عمو پیرعلی به قیمت ۱۵ ریال خریده است. لذا خواهش کردم که بعد از پایان کلاس به منزل ما برویم؛ تا از مادرم پولِ خریدِ خودکارِ فشاری را بگیرم. آخه، می خواستم یکی از آن خودکارها را داشته باشم. میرزا محمد، نیز همکلاسی ما بود. نسبت دوری نیز با من داشت. و در روستای پایین زندگی می کرد. ایشان را نیز در جریان گذاشتیم. سه نفری به خانه ما رفتیم. پول را از مادرم گرفتم. و رفتیم این روستای پایین.
فصلِ زمستان بود. زمین یخبندان. با غروبِ آفتاب، هوا بسیار سرد می شد. و سرما تا مغز استخوان نفوذ میکرد. مینی بوس روستای ما هر روز صبح به شهر می رفت و قبل از غروب آفتاب به روستا برمی گشت. معمولا، مردان روستای پایین در میدانگاه روستا جمع می شدند. و بعد از آمدن مینی بوس، که معمولاً آخرین اخبار شهر را نیز با خود می آورد، به خانه هایشان می رفتند.
ما هم، سه تائی رفتیم میدانگاه. گوشه ای ایستادیم. پیرمردهای روستا روی تیر چوبی بزرگ ِصندلی مانند میدانگاه نشسته بودند. جوانترها سرپا ایستاده بودند و سرگرم صحبت داد. گاهی نیز خنده های بلند و برق آسای جوانان فضای روستا را پر می کرد. ما هم به حرف های شنیدنی پیرمردهای دنیا دیده گوش می کردیم. ولی، به طور دائم سمت جاده ورودی روستا را می پائیدیم. یکی از پیرمردها نگاهی به ما انداخت.
پیرمرد پرسید: اینجا چه کار می کنید؟ هوا خیلی سرده! برید خونه هاتون. سرما می خورید.
ما هم بلافاصله جواب دادیم: منتظر مینی بوس هستیم.
پرسید: چرا؟ چه کار دارید؟
بلافاصله جواب دادم: خودکار آبی فشاری لازم دارم.
با مهربانی گفت: مینی بوس به زودی خواهد آمد.
هوا کم کم تاریک می شد. پیرمردها یکی یکی بلند شدند و به خانه هایشان رفتند. جوانترها نیز اغلب رفتند. ولی چند نفر گویا منتظر مسافری از شهر بودند. و یا سفارش خرید داشتند. شاید هم برای بچه هایشان خودکار آبی فشاری می خواستند! لذا باید صبر می کردم تا خودکار را بخرم.
از شانس ما، آن شب مینی بوس خیلی دیر کرد. دست و پاهای ما داشت یخ می زد. میرزا محمد پیشنهاد داد برویم خانه آنها و خودمان را گرم کنیم. بلافاصله قبول کردیم. رفتیم خانه. مادر میرزامحمد به گرمی ما را پذیرفت. کنار بخاری هیزمی نشستیم. دستان خود را روی بخاری به هم می مالیدیم. تا گرم شوند. مادر میرزا محمد مقداری هیزم در بخاری گذاشت. گرما بیشتر شد. طوری که تحمل گرمایِ شدیدِ بخاری را نداشتیم. قدری عقب نشستیم. مادر میرزا محمد پرسید: بچه ها گرسنه نیستید؟
پاسخی نشنید. لذا، بعد از مدتی با یک سینی مسی بزرگ، چند نان کردی، روغن زرد و شیره انگور ما را مهمان کرد. بعد از خوردن نان و روغن زرد حسابی گرم شدیم. شال و کلاه کردیم و مجدداً رفتیم میدانگاه. ولی، از مینیبوس خبری نبود!
القصه، آن شب انتظارِ خریدِ خودکارِ آبیِ فشاری بسیار طولانی شد. و ما مسیر منزل میرزا محمد و میدان گاه روستا را چندین بار پیمودیم. ولی، هر بار دست از پا درازتر بر می گشتیم. کم کم دلشوره گرفته بودم. هم به خاطر نخریدن خودکار و همچنین ترس از تاریکی شب و سگ های ولگرد و شاید گرگ های گرسنه.
بالاخره، انتظار به سر آمد. صدای بوق مینی بوسِ عمو صمد سکوت فضای روستا را شکست. به دنبال آن پارس سگ ها و نورِ چراغ هایِ مینی بوس که مانند خورشیدی در شب می درخشید. و از پشت پنجره پیدا بود.
با عجله شال و کلاه کردیم. از میرزا محمد و مادر و پدرش خداحافظی کردیم. رفتیم سمت میدانگاه روستا. فاصله منزل میرزامحمد تا میدانگاه روستا خیلی نبود.
از دور مشخص بود که مسافران یکی یکی از مینی بوس پیاده میشوند و در تاریکی شب گم می شدند. معمولاً، مغازه دارِ روستا وسایل بیشتری داشت و آخرین نفر بود. من و قربان محمد کنار مینی بوس رسیدیم. عمو پیرعلی مرد میان سالی بود. که چند سالی در روستا مغازه داری می کرد.
رسیدیم کنار مینی بوس. سلام کردیم. گفت: علیک سلام. اینجا چه کار می کنید. این وقت شب.
بلافاصله گفتم: خودکار می خواهم!
عموپیرعلی، دو کارتن به من و قربان محمد داد. و گفت ببرید مغازه. فاصله مغازه خیلی نبود. کارتن ها راگذاشتیم دم در مغازه. و منتظر عمو پیرعلی شدیم.
عمو پیرعلی با چند کارتن که روی هم چیده بود، رسید. در مغازه را باز کرد. و با فندکی که در جیب داشت، چراغ گردسوز نفتی مغازه روشن کرد. نور چراغِ گردسوز فضای مغازه را روشن نمود. عمو پیرعلی با عجله کارتن ها را در گوشه ای از مغازه گذاشت. و پرسید: حالا چه خودکاری می خواهید؟
پاسخ دادم: خودکارِ آبیِ فشاری. و بلافاصله خودکار قربان محمد را به او نشان دادم. مثل این خودکار!
عمو پیرعلی درون کارتن های تازه را به سرعت گشت. بعد بلند شد و و چند بسته خودکار درون قفسه ها را نیز نگاه کرد. یک بار دیگر کارتن دربسته کنار میز کار خود را نیز گشت.
من با چشمانم عمو پیرعلی را تعقیب می کردم. قربان محمد نیز ساکت کنار هم ایستاده بود. ولی، گویا خبری از خودکار آبی فشاری نبود.
پرسیدم: ندارید؟
عموپیرعلی گفت: نه؟ تمام شده است. امروز هم گویا نخریده ام. و بعد یک خودکار بیک آبی روی میز کار گذاشت. و به من گفت: این خودکار هم خودکار خوبیه. بردار ببر. مشق هایت را بنویس. انشاالله دفعه بعد که شهر رفتم خودکار فشاری هم می آورم.
پرسیدم: کی شهر می روید؟
جواب داد: آخر هفته.
بنابراین بر خلاف میل باطنی پول داخل جیبم را روی میزکار گذاشتم. و به جای خودکار آبی فشاری، یک خودکار آبی بیک نوک پهن دیگر خریدم. آن زمان اعتقاد داشتم خودکار بیک وقتی نو باشد، خوش خط می نویسم. ولی، بعد از چند روز که روان تر می شد یا احیاناً نوکش آسیب می دید، بد خط می نوشتم. البته، عوامل دیگری نیز در خوش خط یا بدخط بودن تاثیر داشت. شاید استعداد ذاتی. تمرین خط. و خودکار نیز یکی از آنها بود.
خودکار را گرفتم. و با عجله به سمت خانه راه افتادیم. صدای پارس سگ ها لحظه ای قطع نمی شد. در ابتدای روستای بالا از قربان محمد جدا شدیم. قرار گذاشتیم مسیر مانده را تا خانه فرار کنیم. نمی دانم چند دقیقه طول کشید. ولی خیلی زود خودم را در حیاط خودمان حس کردم. صدای رادیو کرمانجی و بخشی محمدی که در وصف پسر شهیدش می خواند به گوش می رسید. وارد شدم. سفره شام پهن بود. پدر عزیزم و مادر مهربانم همراه بچه ها کنار سفره نشسته بودند.
پدرم پرسید: چقدر دیر کردید؟ از گرگ ها نترسیدید؟ این شب های زمستان گرگ ها تا وسط روستا هم می آیند. و به شدت گرسنه اند! سرم را پائین انداختم و کنار سفره نشستم. عطر و مزه آبگوشت و نان محلی دست پخت مادرم هنوز هم فراموش نشده است.
آن شب نیز مشق هایم را با خودکارِ بیکِ نوک پهن نوشتم. هنوز با گذشت چند دهه خیلی دوست دارم همیشه با یک خودکارِ خوش رنگ بنویسم و خط خوش داشته باشم. شاید تا حدودی موفق شده باشم!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید