صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

گروه استان ها و شهرستان ها/

در حالی که در روزهای اخیر اظهارات امام جمعه شاهین شهر در مورد معلمان واکنش های اعتراضی فراوانی را در میان جامعه فرهنگیان برانگیخت اما بعضا افراد دیگری در میان این قشر پیدا می شوند که دیدگاه به روز و علمی نسبت به آموزش و پرورش و مسائل آن دارند .

گزراش کوتاهی به قلم عیسا قاسم پور دبیر ستاد هماهنگی تشکل های دانش آموزی استان زنجان را می خوانید .

منتشرشده در یادداشت

برنامه آموزش تفکر و فلسفه به کودکان و نوجوانان

دانش ما درباره تفکر تا حد زیادی از دو سنت متمایز فلسفه و روانشناسی ناشی می شود. فلاسفه، مدت ها ذهن انسان را به مثابه جایگاه عقل، و پرورش عقل را هدف نهایی تعلیم و تربیت دانسته اند. فلسفه، مطالعه ی تفکر انتقادی از طریق تحلیل، استدلال، و به کارگیری منطق را مورد تاکید قرار داده است.

تفکر، جنبه های خلاق و انتقادی ذهن را در برمی گیرد . این جنبه ها شامل استفاده از برهان و فرآوری ایده ها در ذهن می شوند. تفکر شامل هر نوع فعالیت ذهنی است که به تدوین یا حل یک مساله، تصمیم گیری یا فهم مطلب کمک می کند.(فیشر، ترجمه صفایی مقدم: 1386، 27)

يكی از ويژگی های منحصر به فرد انسان در ميان همه موجودات خاكی، داشتن نيروی تفكر و مسئوليتی است كه از آن ناشی می شود. زيرا بر اساس قدرت تفكر و برخورداری از نيروی اراده و تصميم گيری، مسئوليت انتخاب و عمل برعهده انسان گذاشته شده است. همچنين به هر ميزان كه از قدرت تفكر استفاده شود، به همان ميزان احتمال موفقيت و پيشرفت افزايش خواهد يافت. از اين رو مطالعه و بحث و بررسی درباره تفكر، يكی از مباحث بنيادين و تأثيرگذار در روند توسعه واقعی و همه جانبه به شمار می آيد.(مرعشی و همکاران:1387)

کسی که برخوردار از تفکر فلسفی است همواره سعی در تقویت این عادت دارد که مسایل را از شقوق و نقطه نظرهای نسبتاً وسیعی ملاحظه و مطالعه نماید. در نتیجه چنین فردی به بررسی و تحقیق پیرامون مسایل بیشتر تمایل دارد تا به مجادله درباره آنها.(اسمیت، ترجمه بهشتی:1377،41)

گفته های فوق که نقل قولی چند از فلاسفه و صاحب نظران حوزه اندیشه در تاریخ فلسفه تعلیم و تربیت هستند، به مثابه بنیاد نظری و زیر ساخت فکری این نوشتار کوتاه به شمار می آیند.

Philosophy for Children

امروزه اگرچه در سندهای توسعه و تحول نظام های آموزشی در لزوم روی آوردن به روش های نوین و خلاقانه تعلیم و تربیت، بایدها و نبایدهای زیادی به میان می آید و در این رهگذر از رویکرد تفکر خلاق و انتقادی بسیار سخن گفته می شود اما در عالم واقع و امکان، نتایج و برآیند کار چیز دیگری است که حاکی از فاصله زیاد آن با راهبردها و رویکردهای مورد نظر برنامه ریزان بوده است. به عبارت دیگر اگرچه طراحان نظام های آموزشی معاصر در تدوین استراتژی های تعلیمی و تربیتی خویش بر تولید انسان های متفکر، خلاق و منتقد پای می فشارند اما وقتی به بروندادهای نظام خویش نظر می افکنند، احتمالاً دچار گونه ای یاس و سرخوردگی شوند. زیرا آنچه که به عنوان محصول نظام آموزشی وارد فرانظام اجتماعی جامعه شده است ـ لااقل از این نظر که فرد متفکر و خلّاقی شده باشد ـ فاقد این ویژگی ها و خصوصیات می باشد.

درک این عدم توفیق و ناکامی از تولید انسانهای متفکر چیزی نیست که منحصر به جوامع توسعه نیافته و یا کمتر توسعه یافته باشد، این امر تا حدود زیادی دامنگیر کشورهای پیشرفته و به ویژه آمریکا و اروپا نیز گشته است. اما پر واضح است که در شناخت این مساله نیز آنان پیش قدم بوده و آن را به مثابه یک موضوع مورد مطالعه و کنکاش به جهان مجهولات علوم انسانی افزودند.

در این میان کسی که در قرن گذشته و در حال حاضر نیز، ذهنش مشغول غیبت مهم ترین عنصر اندیشمندی یعنی تفکر و فلسفه گشت، پروفسور ماتیو لیپمن بود. «فلسفه در آموزش و پرورش اعمال می شود تا دانش آموزانی ماهر در استدلال و درایت بسازد»

ليپمن، استاد سابق دانشگاه كلمبيا، استاد فعلي دانشگاه مونتكلير آمريكا و مدير «موسسه ي پيشبرد فلسفه براي كودكان» است.        [1] وي از سال 1969 با طراحي و اجراي برنامه اي با عنوان « فلسفه براي كودكان »، كوشيده است تا فلسفه را به جايگاه واقعي خويش ـ آن گونه كه سقراط مد نظر داشت ـ باز گرداند. به نظر او فلسفه ويژه ي بزرگ سالان نيست و كودكان نيز مي توانند به آن بپردازند. او فلسفه را در معناي « فلسفيدن» به كار برد؛ كاري كه كودكان مي توانند آن را انجام دهند و به طور ذاتي مستعد انجام آن هستند.(قاعدی: 1386)

در ضرورت و ایجاب حضور فلسفه در زندگی، برخی از صاحب نظران از جمله اسمیت (1966) بر آن هستند که فلسفه را باید به عنوان یک فعالیت در نظر گرفت. وی در تایید ایده خویش به سقراط تاسی می جوید و می گوید: سقراط اولین کسی بود که نشان داد تمام زندگی انسان، همه لحظات و مقاطع آن و تمام کارهایی که در طول آن انجام می شود، فرصتی برای انجام فلسفه است.(اسمیت: همان،29) از این رو برای هر کسی و با هر درجه از آگاهی و معرفت، امکان دارد که « فلسفی» باشد و فیلسوفانه بیاندیشد، خواه به آن عالم باشد خواه از آن بی خبر.

در این راستا، اما باید میان دو موضوع تفکیک قایل شد: یکی تاریخ فلسفه و اندیشه های فلسفی و دیگری خود فلسفه به مثابه یک فعالیت، آن گونه که اسمیت از آن حرف زد. شاید برای بیشتر افراد شنیدن مفهوم فلسفه تداعی گر تاریخ و روزشمار اندیشه های فلسفی و واضعان آن باشد. اگرچه وقوف به این امر برای یک محقق فلسفه ضروری و پیش نیاز به حساب می آید اما برای طیف مورد نظر این نوشتار، فلسفه را باید همان فعالیتی در نظر گرفت که کسانی همچون، اسمیت، لیپمن و فیشر از آن سخن گفته اند.

اکنون و در ارتباط با وارد کردن فلسفه و به تبع آن تفکر به مدارس، آنچه شایان توجه و اهمیت است، دانستن این نکته است که از اواخر قرن گذشته یک نهضت بزرگ جهانی به وجود آمده که هدف آن به قول فیشر ارتقای مهارت های فکری و پرورش ذهن کودکان است. وی معتقد است: « اگر کودکان را از همان سنین پایین مورد تشویق قرار ندهیم، آنها هم فکر کردن را متوقف کرده و از بازی کردن با ایده ها خودداری می کنند. آنان باید یاد بگیرند که به طور خلاقانه بیاندیشند تا خود را برای زندگی کردن در جهانی که به سرعت تغییر می کند آماده کنند». (فیشر، همان)

Philosophy for Children

لیپمن در جایی[2] دو پارادایم آموزش و پرورش را در مقابل هم قرار می دهد: پارادایم سنتی و پارادایم تاملی. در درك  سنتي  مردم  از آموزش  و پرورش ، كه  درآن  همه  راه ها به دوران باستان  ختم  مي شود، آموزش و پرورش راه وادار كردن  نسل هاي جديد به  قبول همان دانش ها ـ همان واقعيت ها، مناسبت ها و ارزش هاـ يي است كه نسل ما قبل آنها، درست مي دانست. در گذشته چنين تصور مي شد كه دانش آموزان نيازي  به تأمل دربارة مطالبي كه به آنها ياد داده مي شد و تحليل اين مطالب، ندارند. در پارادایم تاملی که آن را شامل دو الگوی اوایل قرن بیستم و الگوی قرن 21 می داند، الگوی نخست را تابع فلسفه تعلیم و تربیت دیویی بر می شمارد که در آن دیویی خواستار آن شده که معلمان «فكر كردن»را به دانش آموزان بياموزند. ديويي تعليم صرف دانش مبتنی بر آخرين اطلاعات درباره واقعيات را كافي نمي دانست. در الگوی دوم، دوره اي فرا می رسدكه با معرفي عوامل موثر و مفيدي همچون «جامعة تحقيق»، «تعادل تأملي» و «تقويت قوة قضاوت و داوري» مشخص مي شود و مشخصه آن «فلسفه برای کودکان» است.

فیشر در تعریف فلسفه برای کودکان می گوید: «فلسفه در آموزش و پرورش اعمال می شود تا دانش آموزانی ماهر در استدلال و درایت بسازد». فلسفه برای کودکان نوعی فلسفه کاربردی است، البته نه به آن معنی که برنامه ای باشد تا در آن از نظرات فلاسفه ی مختلف برای روشن سازی و حل مسایل غیر فلسفی استفاده شود، بلکه هدف آن است که شاگردان را وادار به فلسفیدن و انجام فعالیت فلسفی شخصی کند.(فیشر: ترجمه کیان زاده، 62)

Philosophy for Children

 برنامه ي فلسفه براي كودكان در 102 كشور دنيا در حال اجراست و توجه بسياري از متفكران، محققان و مربيان تعليم و تربيت را در سال هاي اخير به خود معطوف كرده است. ليپمن چارچوب نظري برنامه ي درسي فلسفه براي كودكان را در كتاب »فلسفه در كلاس درس») 1980) تبيين كرده است. او در اين كتاب، ضمن انتقاد از نظم تربيتي موجود، معتقد است كه اين نظام بايد از نو طراحي شود. زيرا دچار سردرگمي است و حتي روش ها و رويكردهاي جبراني نيز نتوانسته اند اين نقص را برطرف سازند و با شكست مواجه شده ا ند. به نظر او، كودكان تشنه ي معني هستند و برنامه ي درسي موجود نمي تواند اين تشنگي را برطرف كند. (قاعدی، همان)

برنامه فلسفه برای کودکان[3]، برنامه ای است که در صدد است «فلسفیدن» و تفکر را به شیوه ای نو، در عین سادگی و به دور از ابهام و انتزاع به کودکان و دانش آموزان سنین پایین آموزش دهد. در این برنامه، معلم در فضایی که کمتر شبیه محیط های رسمی و خشک کلاس است با چینش کودکان در قالب میزگرد، روش مباحثه و پرسش و پاسخ را برای کار خویش برمی گزیند. محتوای این برنامه بیشتر حول محور داستانهایی می چرخد که به تناسب سن کودکان و نوجوانان و با یک درونمایه فلسفی ـ استدلالی خاص نوشته شده است. داستانها توسط اساتید فلسفه که به طور ویژه به این سمت گرایش داشته باشند نوشته شده اند. این داستانها کوتاه هستند و در پایان هر کدام از آنها پرسش هایی مطرح شده که جوهره و دستمایه ورود به بحث و مباحثه را فراهم می نمایند. در این داستان ها که با واقعیت های زندگی روزمره و عادی دانش آموزان تناسب دارد، کودکان را وادار به اظهار رای خویش در آن خصوص می نماید. مربی یا معلم صرفاً طراح پرسش های پی در پی بوده و سعی در نظارت و مدیریت گفتمان را دارد.

منابع:

1-      فیشر، رابرت(1386) آموزش تفکر به کودکان، ترجمه مسعود صفایی مقدم و افسانه نجاریان، اهواز: رسش.

2-      مرعشی، سید منصور، رحیمی نسب، حجت الله و لسانی، مهدی(1387) امکان سنجی اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان در برنامه درسی دوره ابتدايی فصلنامۀ نوآوری های آموزشی، شمارۀ 28 ، سال هفتم، زمستان 1387.

3-       اسمیت، فلیپ جی(1377) فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه سعید بهشتی، مشهد: آستان قدس رضوی.

4-      فلسفه و کودکان، مصاحبه سعید ناجی با ماتیو لیپمن، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تهران: خانه کتاب ایران، شماره 82، مرداد 83.

5-      فیشر، رابرت(1385) آموزش و تفکر، ترجمه فروغ کیان زاده، اهواز: رسش.

6-      قاعدی، یحیی(1386) امکان آموزش فلسفه به کودکان: چالش بر سر مفهوم، فصلنامه مطالعات برنامه ریزی درسی: زمستان 1386.

 

       Institue of Advancement philosophy for Children (IAPC) [1]  

       [2] مصاحبه سعید ناجی با ماتیو لیپمن

       [3] Philosophy for children (P4C)

احمد شبانی


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

برنامه آموزش تفکر و فلسفه به کودکان و نوجوانان

منتشرشده در دیدگاه
چهارشنبه, 10 اسفند 1400 16:06

بیمه عمر فرهنگیان

سمنان

منتشرشده در نامه های دریافتی

تاثیر آموزش و پرورش متمرکز بر عدم پیشرفت نظام تعلیم و تربیت

براي آشنايي بيشتر با نظام هاي سه گانه آموزش و پرورش (متمرکز، نيمه متمرکز و غير متمرکز ) ابتدا شرح مختصري در مورد اين سه نظام داده مي شود. در شيوه متمرکز، کليه کارهاي تعليم و تربيت توسط عده اي معدود که اغلب در یک نهاد تصمیم ساز (مثلا وزارت آموزش و پرورش ) متمرکز هستند ؛ تصمیمات در رديف هاي عالي تشکيلاتي بدون دخالت افراد دیگر معين مي گردند و براي اجرا به موسسات تابع ابلاغ مي گردد.

در شيوه نيمه متمرکز، علاوه بر اينکه خط مشي ها و هدفها از طرف مرکز تعيين شده و به آموزش و پرورش مناطق ارسال مي شود، به دیگر اجزای نظام تعلیم و تربیت (مدیران، معلمان و..) نيز اختياراتي داده مي شود تا در برنامه هاي از پيش تعيين شده مطابق شرايط موجود تغييرات جزيي ايجاد کنند. حال آن که در شيوه غير متمرکز آموزش و پرورش، کليه امور تعليم و تربيت توسط متخصصان فرهنگي با تاييد نهايي مردم در هر حوزه آموزش و پرورش صورت مي گيرد.

از آنجا که در مقایسه نظام های آموزشی به کیفیت کار آنها، يعني چگونگی تفویض اختیارات در سطوح مختلف توجه می‌شود و دو عامل تمرکز یا عدم تمرکز و در حقیقت به نوع حکومت و سیاست حاکم بر کشورها بستگی دارد، در این مطلب کوشش می کنم توضیح دهم که نظام آموزش و پرورش غیر متمرکز امروزه راه برون رفت از مشکلات عظیم نظام تعلیم و تربیت ما خواهد بود.

تاثیر آموزش و پرورش متمرکز بر عدم پیشرفت نظام تعلیم و تربیت

یکم : عصر کنونی که به عصر پسامدرنیته ، عصر فروریزش فراروایت ها و .. شناخته می شود ، متضمن تکثر و تنوع و سر برآوردن اقلیت ها و غیریت هاست.در شرایطی که امکانات و ابزارهای جهانی شدن برای بهره گیری های محلی روز افزون شده است، به نظر می رسد که قدرت انتخاب های بشر به شدت متکثر شده است و نظامات تمرکز گرا توانایی پاسخ دهی به این شرایط جدید را ندارد. دستگاه های تولید تصمیمات یکسان ، مدیریت واحد، یکسان سازی و شبیه سازی دیگر توان رقابت با نظام های غیر متمرکز در عصر تفاوت ها را از دست داده اند.

دوم : نظام آموزش درکشور ما با توجه به گستردگی جغرافیایی و داشتن تنوع در قومیت ها، زبان و گویش ها، خرده فرهنگ های متنوع و گرایش ها و سلایق مختلف سیاسی اجتماعی ، توانایی مدیریت مطلوب و متمرکز با ایدئولوژی یکسان را نداشته و نخواهد داشت. تجربه بیش از 40 سال آموزش و پرورش با چالش های انباشته شده و ناتوانی در پاسخ گویی به مطالبات فرهنگیان ، دانش آموزان و خانواده آنها شاهدی بر ناکاآمدی نظامات مدیریتی تمرکزگر است.

سوم: سند تحول بنیادین به مثابه قانون اساسی آموزش و پرورش، وجود تفاوت ها و تنوع ها را به رسمیت شناخته است و بارها بر این نکته تاکید دارد ؛ لذا نیل به عدالت آموزشی و تربیتی را منوط به در نظر گرفتن تفاوت ها و تنوع ها در کشور ما دانسته است. نظامات تمرکز گرا بیش از آنکه تنوع ها را بخواهند به رسمیت بشناسند به دنبال یکسان سازی و شبیه سازی هستند.

چهارم: کوچک سازی و چابک سازی دولت ها به عنوان راهبرد اثر بخش در تمشیت امور حکومت ها ، امروزه در جهان پذیرفته شده است. آموزش و پرورش در کشور ما به عنوان یک دستگاه عریض و طویل که به صورت سرطانی رشد نموده است ، احتیاج به جراحی و کوچک شدن دارد. واقعیت این است که دیگر حکومت امکان مدیریت متمرکز این نهاد غول آسا را دیگر ندارد و رهیافت چابک سازی و غیر متمرکز کردن بهترین راهبرد در این شرایط می تواند باشد.

Decentralisation

پنجم: ظهور و بروز ساختارهای غیر دولتی رقیب با آموزش و پرورش رسمی و گسترش قدرت انتخاب دانش آموزان ، یکه تازی نظام تربیت رسمی و عمومی را با چالش مواجه کرده است ؛ در این شرایط رفتن به سمت تمرکز زدایی اجتناب ناپذیر است.

ششم: موفقیت ناشی از خصوصی سازی در بخش های مختلف از جمله آموزش و پرورش اثبات می کند که حضور انتفاعی و غیر انتفاعی مردم می تواند بخش عمده ای از اشکالات سیستم های متمرکز را برطرف کند. رهیافت چابک سازی و غیر متمرکز کردن بهترین راهبرد در این شرایط می تواند باشد.

با توجه به دلایل فوق ، به نظر می رسد حرکت از سمت آموزش و پرورش متمرکز به سمت ، نیمه متمرکز و نهایتا غیر متمرکز سرنوشت حتمی و قطعی ماست. مقاومت در این شرایط صرفا باعث از بین رفتن فرصت ها و هدر رفتن منابع خواهد بود.

در واقع جایی که باید نظام آموزش و پرورش عامل توسعه و پیشرفت جامعه باشد، تمرکز بیش از حد این نهاد ، خود باعث واپس ماندگی و بروز چالش های بزرگ در تعلیم و تربیت شده است.

تجربه کشورهای پیشرو در امر مدیریت نظام آموزشی حاکی از این است که بهترین انتخاب برای عصر تکثر و تنوع ، انتخاب مدیریت غیر متمرکز در آموزش و پرورش خواهد بود.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

تاثیر آموزش و پرورش متمرکز بر عدم پیشرفت نظام تعلیم و تربیت

منتشرشده در یادداشت

اعتراض معلمان و اولیای دانش آموزان به نقض قانون آموزش رایگان

روز سوم اسفند ۱۴۰۰، در تجمع اعتراضی معلمان شیراز، صدایی شنیده شد که به لحاظ مصدر و محتوا تقریباً بی‌سابقه بود؛ در تجمع آن‌روز، بانویی خود را به میکروفون می‌رساند و با صدای رسا و بیان شیوا و صریح و بی‌پروا، نقض قانون آموزش رایگان در مدارس را مورد انتقاد قرار می‌دهد. او با فریاد بلند می‌گوید:

« من به عنوان ولی دانش‌آموز اینجا حاضر شدم. آمدم به مدیر مدرسه‌ی دخترم بگویم شرم بر شما که می گویی فرهنگی هستم اما دستت را در جیب من کردی تا مدرسه‌‌ات را مدیریت بکنی. دختر مرا از کلاس و مدرسه بیرون انداختی و کد کاربری او را غیرفعال کردی به خاطر اینکه من وظیفه‌ای که گردنم نیست، و کاری که نباید انجام بدهم را انجام ندادم؛ من شهریه پرداخت نکردم» (کف و تشویق تجمع کنندگان همراه با شعار "آموزش رایگان حق فرزند ایران").

او در ادامه سخنان خود با همان لحن تند و الفاظ تلخ و تحقیرآمیز، موضع مسئولین [آموزش‌ و پرورش ] در برابر تجمع معلمان را مورد شماتت قرار می‌دهد و می‌گوید: « هزاران ننگ و هزاران شرم بر همه‌ی مسئولینی که [به جای پاسخ گویی به مطالبات تجمع کنندگان] و دفاع از حقوق معلم و دانش‌آموز، همه‌ی همّ و غمّ و فکرشان این است که ما را [سرکوب و] از کف خیابان جمع کنند تا نتوانیم حق مسلم خودمان و بچه‌های‌مان را بگیریم».

وی در انتهای سخنان خود به مقایسه‌ی دفتر مدیر مدرسه‌‌ی دخترش با اتاق معلمان می‌پردازد و این بار، مصرف نابه جا و اسراف‌گونه‌ و غیرمنصفانه‌ی پول‌های دریافتی از دانش‌آموزان را به باد انتقاد می‌گیرد و به توصیف وسعت و مبلمان راحتی دفتر اختصاصی مدیر مدرسه می‌پردازد و آن را با اتاق تنگ و تاریک معلمان مقایسه می‌کند و می‌گوید: «وقتی [مدیر مدرسه] به دستور بالادستی‌هایش مرا به مدرسه [کشاند] که راهنمایی و هدایت و [ارشادم] کند و از من شهریه بگیرد، وقتی می خواستم وارد دفتر اختصاصی ایشان و مبلمان راحتی [آن] شوم، دفتر ایشان یک سالن بزرگ بود. یعنی شهریه را می‌گیرند و برای خودشان دفتر می‌سازند و معلمان در یک اتاق تنگ و تاریک، روی صندلی اداری می‌نشینند »!

اعتراض معلمان و اولیای دانش آموزان به نقض قانون آموزش رایگان

این توصیف و تحلیلی که او از فضای اداری و آموزشی مدرسه دارد، توصیف و تحلیل میلیونها والدین دانش‌آموز نیز هست که برای اولین بار از بلندگوی تجمع اعتراضی معلمان در کف خیابان به گوش می‌رسد.

در این قسمت از سخنان او حد اقل دو نکته‌ی قابل تأمل جلب توجه می‌کند:

اول اینکه؛ به باور او دریافت پول و شهریه از دانش‌آموزان به فرمان و فرمایش بالا دستی‌ها صورت می‌گیرد و بالانشینان نیز در نقض اصل سی‌ام قانون اساسی با مدیران مدارس هم‌دست‌‌اند و بلکه بر این نقض آشکار فرمان می‌دهند.

دوم اینکه؛ از نظر وی، مدیران مدارس -البته نه همه‌ی آنها- با اینکه تمام هزینه‌های جاری مدارس و اعتبارات مورد نیاز جهت انجام تعمیرات و تهیه‌ی تجهیزات و ملزومات آموزشی را از محل کمک‌های مردمی تأمین می‌کنند، اما در تخصیص اعتبارات و اولویت‌بندی هزینه‌ کردها عدالت را رعایت نمی‌کنند و درآمد حاصل از محل کمک‌های اجباری را -که با رندی و زیرکی، کمکهای مردمی داوطلبانه نام گرفته- به جای اینکه به زخم‌ی عمیق بخش آموزش بزنند، برای نیل به فانتزی‌های ریاست و مدیریت و تدارک دفتر کار بزرگ و مبلمان شیک و مجلل و راحتی صرف می کنند.

اعتراض معلمان و اولیای دانش آموزان به نقض قانون آموزش رایگان

او وسعت دفتر مدیر مدرسه و مبلمان راحتی آن را در کنار اتاق تنگ و تاریک معلمان، توأمان می‌بیند و آن وضعیت را برنمی‌تابد. یقیناً هر کسی که در جریان بودجه‌ی اپسیلونی تخصیص یافته به مدارس و قطع سرانه دانش‌آموزی باشد، چنین تحلیلی خواهد داشت و صرف پول دانش‌آموز برای تدارک فانتزی‌های دفتر ریاست را غیرقابل قبول می‌داند.

فریاد اعتراض او، به رویه و رفتار مدیر مدرسه‌ی فرزندش، در واقع پژواک نارضایتی همه‌ی دانش‌آموزان و پدران و مادران و معلمان مدافع آموزش رایگان است که در سوم اسفند ۱۴۰۰ از بلندگوی تجمع اعتراضی معلمان شیراز انعکاس یافته است.

اکنون جامعه‌ی معلمان که بیش از اولیای دانش‌آموزان از مسائل خرد و کلان آموزش‌ و پرورش خبر دارند و بر آنچه بر پیکر زخمی نهاد تعلیم و تربیت می‌گذرد، واقفند، باید در لیست مطالبات خود بیش از پیش بر توقف پولی سازی و طبقاتی سازی آموزش تأکید کنند.

« آموزش رایگان، برای تمام فرزندان ایران ».


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

اعتراض معلمان و اولیای دانش آموزان به نقض قانون آموزش رایگان

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

انتشار یادداشت علی پورسلیمان مدیر صدای معلم با عنوان «معلمان ،مطالبه گری و تناقض قانون گرایی» ( این جا ) واکنش های فراوانی را در میان معلمان برانگیخت .

آقای بهرام اسلامی نقدی بر این یادداشت نگاشته است .

« صدای معلم » بر اساس دکترین خود یعنی تاسیس و توسعه « تفکر انتقادی » و « فرهنگ گفت و گو » از نظرات و ایده های مختلف استقبال می کند .

منتشرشده در یادداشت
دوشنبه, 08 اسفند 1400 11:59

مزیت های آقا معلمی

مزیت های آقا معلمی  اینجانب عمری است که با افتخار معلمی کرده ام و با معلمان بسیار نشست و برخاست داشته ام و قاطبه ایشان را انسانهایی شریف، دلسوز، قانع و محجوب یافته ام. در یک دهه اخیر به دلائل مختلف، مانند تورم و فشار اقتصادی، عرصه بر این قشر زحمتکش و وطن دوست تنگ شده است. ولی اکثر ایشان با دلسوزی و ایثارگری، به عشق دین و میهن به آموزش و تربیت فرزندان ایران زمین همت گماشته اند. فلذا، در مقابل ملت روسفیدند. ولی... گناه ایشان چیست؟

طنز تلخ زیر شرح حال دوران معلمی ماست.

آقا معلم از دوران کودکی دوست داشت، آقا معلم شود. چون تصور می کرد، آقا معلمی، هم آقایی دارد و هم معلمی. شاید هم اشتباه فکر می کرده است. البته از نظر اهل فن، آقا معلمی مزایای بی شماری دارد:

1- یکی اینکه در همین دنیا دستت از دار دنیا کوتاه است. لذا، خود به خود از مادیات فاصله می‌گیرید. آنتالیا و پاریس و حتی قشم هم نمی روید. و شاید به معنویات گرایش پیدا کنید.

2- دوم اینکه در اوقات فراغت نیز اگر باشد، باز هم به فکر آموزش و تربیت دانش‌آموزان هستید: مثلا، مطالعه می کنید، طرح درس می نویسید، آزمون طراحی می کنید، ورقه تصحیح می کنید. به دنبال حل مشکلات روحی و جسمی دانش آموزان می روید. ناسلامتی، مدرسه خانه دوم دانش آموز و شما پدر معنوی بچه های معصوم هستید. پس، نمی توانید نسبت به سرنوشت ایشان بی تفاوت باشید و خلاصه اینکه معلمی، قر و فر زیادی دارد. لذا، سی سال کامل از خدمت را می توانید بدون پرداختن به امور دیگری تمام وجودتان را وقف معلمی نمایید. یعنی باز هم در اوقات فراغت فرصت پرداختن به امور مادی را خود به خود از دست می دهید. و اصطلاحا، با سر می افتید تو عسل. حالا عسل چینی یا ایرانی باشد، فرق زیادی نمی کند. مهم اصل کار است. کاش مانند کشیشان مسیحی ازدواج را برای معلمان حرام می کردند، تا بهتر به کارشان برسند. شاید، هم هر یک از مادر ترزاها هر سال یک جایزه صلح نوبل به ارمغان می آورد. اون موقع با پول آن می توانستید کلی مدرسه احداث کنید و دانش آموزان خیلی معصوم را نیز کمک کنید.

3- سوم این که؛ وقتی آقا معلم باشید، باید واقعا مثل آقاها رفتار کنید. مثلاً ، هرگاه یکی از خویشان یا آشنایان برای ضمانت بانکی یا ضمانت خرید به شما مراجعه کرد، باید بلافاصله پاسخ مثبت دهید. چون، دور از شان آقا معلمی است.

شاید برای برخی از آقامعلم ها سوال باشد؛ که چرا ما؟ و البته، پاسخ آن کاملا روشن است. اصلا، از خودتان پرسیده اید، که چرا این همه آقا معلم در مملکت سرکار هستند؟ آیا دولت ها پول یامفت دارند که این همه آقا معلم را اجیر کنند؟ احتمالاً پاسخ شما این است که برای آموزش و تربیت دانش آموزان. ولی، پرواضح است که اولین وظیفه فرضی شما، یعنی آموزش، دست موسسات خصوصی و مافیای کنکور است. و دومی، یعنی تربیت، هم دست فضای مجازی (فجازی) است. دلیل، آن نیز کاملا روشن است. والا، آیا نتیجه تربیت فرزند در یک خانواده ایرانی، به شیوه ایرانی –اسلامی، باید این چنین باشد؟

نویسنده، درباره اسلامی بودن جوانان حرفی ندارم. چون تخصص و اطلاعات کافی ندارم. ولی درباره منش و رفتار ایرانی جوانان ایرانویچ کلی حرف دارم. مثلا، کدام مملکت را سراغ دارید که اکثر جوانان آن به دنبال مهاجرت یا به قول خودشان فرار باشند. پس، مام میهن چه می شود؟! بنابراین، آقایان معلم توجه داشته باشند که در این زمینه، وظیفه خاصی به عهده شما نیست! حالا می پرسید پس برای چه منظوری ما را سرکار گذاشته اند. منظور از سرکار گذاشتن همان استخدام است. پس، دقت بفرمائید: ایران ما از ۲۳ میلیون خانواده تشکیل شده است. خیلی از ایشان جزو دهک های پائین محسوب می شوند و متاسفانه فعلا به دلائل فنی امکان تغییر دهک را نیز ندارند. از طرف دیگر، عموم ایشان آبرومند هستند. بنابراین در صورت بیکاری یا بی پولی چه کار باید بکنند؟ اگر کلاه خود را قاضی کنید، بهترین کار این است که فعلا مقداری از پول نفت را به امانت به ایشان بدهند؛ تا هر موقع وضع مالی مناسبی داشتند، پول دولت را پس بدهند. خوب، حالا چه ضمانتی هست که سر موقع بدهی خود را پس بدهند؟ و بار دیگر جواب آن کاملا روشن است: به صورت وام و از طریق بانک ها. تا این وسط دولت هم سودی ببرد و حقوق شما را بدهد. و هم این که خانواده های آبرومند ایرانی دستشان را جلوی کس و ناکس دراز نکنند.

مزیت های آقا معلمی

آیا دوست داشتید خودتان بی بضاعت بودید و دستتان پیش دیگران دراز می بود؟

آیا دوست دارید دهک های پایین جامعه بی پول باشند و بزهکار باشند یا خدائی نکرده معتاد شوند؟ قطعا دوست ندارید! چون دون شان آقا معلمی است.

ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست. یکی از وظایف مهم دولت ها تامین معاش و مسکن برای همه ایرانیان است. لذا، هر یک از آقامعلم ها ،که تعدادشان به بیش از یک میلیون نفر می رسد، شرعاً، عرفا و قانوناً باید به داد هم وطنان خود برسند. شاید کمترین کاری که از عهده ی یک آقامعلم ساخته است. البته آموزش و پرورش نیز با همکاری بانک های مختلف شرایط را به نحوی آسان نموده اند که با وجود حقوق بسیار پایین آقامعلمان، هر یک از ایشان بتواند برای ۲۳ خانوار ایرانی یعنی چندین برابر حقوق خود، ضمانت نماید و این لطف بزرگی در حق شماست. کجای دنیا این همه اعتبار به یک آقامعلم زپرتی (شرمنده ام قهرمانان وطن) می دهند.

4-  چهارم این که، با ضمانت آقامعلم ها جریان سرمایه در داخل کشور برقرار می شود. کسب و کارها رونق پیدا می کنند. و سایر کارمندان نازنین دولت نیز در رفاه و آسایش زندگی خواهند کرد. و هیچ کودک ایرانی بی سواد نخواهد ماند. و هیج پدر ایرانی در نزد خانواده اش شرمنده نخواهد شد.

واقعاً چنین شرایطی برای کدام یک از کارمندان دولت فراهم شده است؟

بدون شک، فقط برای آقا معلمان؟! بنابراین: آقا معلم حیا کن ؛ رتبه بندی را رها کن!!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مزیت های آقا معلمی

منتشرشده در یادداشت

گروه رسانه/

تصاویر زیر مردم کشور جنگ زده اوکراین را نشان می دهند که در حال ترک آن هستند . این عکس در توئیتر منتشر شده است . ( این جا ) نه پلیسی هست ، نه جریمه ای و نه توقیفی و... .

عکسی از رانندگی مردم جنگ زده اوکراین و احترام به حریم و حقوقی شهروندان

عکسی از رانندگی مردم جنگ زده اوکراین و احترام به حریم و حقوقی شهروندان

تصاویر زیر  نیز یکی از بزرگراه های شهر تهران را در یک روز معمولی نشان می دهند که رانندگی بین خطوط و احترام به حریم یکدیگر در آن اصلا معنایی ندارد . این گونه صحنه ها هر روز در همه خیابان ها و مسیرها مشاهده می شوند و به صورت یک امری عادی و روزمره برای اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان در آمده و به نوعی به آن سازگار شده اند .

عکسی از رانندگی مردم جنگ زده اوکراین و احترام به حریم و حقوقی شهروندان

عکسی از رانندگی مردم جنگ زده اوکراین و احترام به حریم و حقوقی شهروندان

حال تصور کنید اتفاق ناگواری در ایران رخ دهد . چه فاجعه ای در انتظار خواهد بود .


عکسی از رانندگی مردم جنگ زده اوکراین و احترام به حریم و حقوقی شهروندان

منتشرشده در آموزش نوین

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور