حدود سه سال از آغاز مطالبهگریِ حقطلبانه و عدالت محور معلمان در مورد اجرای قانون برنامه توسعه ششم، قانون مدیریت خدمات کشوری و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش میگذرد و تقلیل این حرکت به مطالبه افزایش حقوق، ظلمی مضاعف به علم و دانش است.
سالهاست که علم را چنان تحقیر نمودهایم و حرکت معلمان در مطالبه عدالت آموزشی و عدالت حقوقی را چنان به بستر معیشت چسباندهایم که تقریبا تمام مردم انگار میکنند معلمان فقط غصه نان دارند که البته حقوق هم بخشی از این مطالبه بر اساس قانون است.
در بند نهمِ اصل سوم قانون اساسی از دولت جمهوری اسلامی خواسته است تا همه امکانات خود را جهت رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینههای مادی و معنوی بهکار گیرد.
یکی از این بیعدالتیها و تبعیضات که دولت مکلف به رفع آن است، بیعدالتی در پرداخت حقوق است که خوشبختانه شوری آش، صدای آشپز را هم درآورده است.
همچنین در بند سوم از اصل سوم قانون اساسی و علاوه بر آن به صراحت در اصل سیام قانون اساسی، دسترسی به آموزش و پرورش رایگان حق همه مردم است که سالهاست قوانین بسیاری در تضاد با این اصول از قانون اساسی وضع کرده و در حال اجرا هستیم.
معلمان همواره در کنار مطالبه عدالت حقوقی، تحقق عدالت آموزشی را نیز مطالبه داشتهاند چرا که با تمام وجود از این بیعدالتی آموزشی در عذابیم و مشاهده تفاوتهای فاحش در امکاناتِ مدارس کشور، روحمان را آزار میدهد.
خواستههای معلمان در این مسیر مطالبه گری، کاملا روشن است: مصوبه مجلس با نام قانون رتبهبندی معلمان، نمیتواند راضی کننده باشد اما به عنوان یک متن قابل مذاکره میتواند نقطه شروعی برای استقرار نظام حقوقی مورد نظر معلمان باشد.
۱. اجرای دقیق رتبهبندی معلمان بر اساس اسناد بالادستی
۲. همسانسازی حقوق همه مشاغل در برخورداری از حقوق عادلانه برای همه مردم
۳. اجرای اصل سیام قانون اساسی درباره رایگان بودن تحصیلِ همه دانشآموزان
با تمام فراز و فرودها، روز گذشته در مجلس شورای اسلامی در پاسخ به یکی از مطالبات معلمان، قانونی تصویب شد که شاید به جرات میتوان گفت هیچ معلمی از آن راضی نیست اما همین اتفاق را میتوان به فال نیک گرفت.
قانون رتبهبندی معلمان هرچند قانون خوبی نیست اما میتواند شروع خوبی برای استقرار یک نظام حقوقی مستقل برای معلمان باشد.
در همین قانون نیمبند، ناهمگون و سراسر ایراد هم نقاط مثبتی وجود دارد به شرط اینکه نگارش آئین نامه اجرایی این قانون با نظر معلمان متخصص و دلسوز انجام شود و مانند گذشته اجرای این قانون را بدون نظارت، به مَسلخ وزارتخانه واگذار نکنیم.
مثبتترین نکات این قانون را میتوان اینگونه برشمرد:
۱. تعیین کف حقوق برای معلمان تازه استخدام شده
براساس بند۲ ماده۶ این قانون، پس از اعمال رتبهبندی، چنانچه حقوق و فوقالعادههای هریک از معلمان از هشتاد درصد مجموع حقوق و فوقالعادههای هیئت علمی مربی پایه یک دانشگاه تهران، کمتر باشد، مابهالتفاوت تا سقف مذکور تحت عنوان تفاوت تطبیق در احکام کارگزینی آنان درج خواهد شد.
هرچند این موضوع باعث تساوی حقوق معلمانی با مدارک متفاوت یا سوابق مختلف خواهد شد و موجب رنجش تعدادی از همکاران شده است اما در نگارش آئیننامه میتوان این ایراد را هم برطرف نمود. به عنوان مثال در آئیننامه میتوان همترازی با مربی رتبه یک دانشگاه تهران را به صورت زیر انجام داد:
کمتر از کارشناسی: ۸۰ درصد مربی رتبه یک
کارشناسی: ۹۰ درصد مربی رتبه یک
کارشناسی ارشد ۱۰۰ درصد مربی رتبه یک
دکتری تخصصی ۱۲۰ درصد مربی رتبه یک
اینگونه همترازی با هیچ یک از قوانین بالادستی نیز منافاتی ندارد و لذا در صورت تامین اعتبار، نیازی به مصوبه جدید هم نیست.
تعیین کف حقوق یک امر قابل دفاع است که تقریبا در تمام نظامهای حقوقی دنیا نیز مرسوم است تا از اقشار کم درآمد یا تازه استخدام حمایت شود اما تعیین هر حداقلی، قطعا موجب قرار گرفتن افرادی با شرایط غیریکسان در گروههای حقوقی یکسان میشود و البته دائمی نیست چون بعد از چند سال که از اجرای آن بگذرد حقوق افراد از آن حداقل فراتر خواهد رفت.
۲. تبصره یک ماده شش که انجام همترازی را به صورت سالانه مشخص کرده و به همین دلیل حداقل حقوق میتواند هر ساله افزایش یابد.
تبصره ۱ ماده۶: افزایش پرداختی ناشی از اجرای این قانون، تحت عنوان فوقالعاده رتبهبندی و تفاوت تطبیق، همه ساله متناسب با تغییرات حقوق و فوقالعادههای هیات علمی مربی پایه یک دانشگاه تهران محاسبه میشود و مشمول کسور بازنشستگی نیز میگردد.
۳. استقرار نظام حقوقی مستقل برای معلمان
براساس بند ۵ ماده ۲ این قانون، نظام رتبهبندی معلمان، نظامی مستقل و ویژه معلمانِ وزارت آموزش و پرورش است و این اتفاق از آبان ۱۲۹۰ که آموزش و پرورش به صورت رسمی و امروزی پایهگذاری شد، بیسابقه است و از این جهت نیز گامی به جلو تلقی میشود و صد البته این قانون نیاز به تغییرات بسیاری دارد تا بتوان از آن به عنوان یک نظام حقوقی مستقل نام برده شود.
در آینده میتوان با همفکری و تعامل کنشگران صنفی با دولت و مجلس، ایرادات آن را برطرف و نقاط قوت آن را افزایش داد.
بدیهی است مصوبه مجلس با نام قانون رتبهبندی معلمان، نمیتواند راضی کننده باشد اما به عنوان یک متن قابل مذاکره میتواند نقطه شروعی برای استقرار نظام حقوقی مورد نظر معلمان باشد. هم معلمان و هم سایر مشاغل، اگر بدانند در آینده امکان تغییر و اصلاح شرایط معیشتی وجود دارد، قطعا شرایط موجود جامعه را درک کرده و همچنان حاضر به تحمل شرایط سخت هستند به شرط اینکه این شرایط برای همه یکسان باشد.
دیری است که دانش را به قتلگاه مصلحت بردهایم و شاهد قربانی شدن تکتک اصول قانون اساسی در پای مصلحت هستیم، فریاد اعتراضمان را نادیده میگیرند و بیم آن دارم که فرصت برای شنیدن گذشته باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سایت دانشگاه ملبورن را نگاه کنید! می گوید : « من یک engaging university هستم که نسبت به حل مسائل ایالت که اصلیترین آن آب است، تعهد دارم.»
میگوید در ده سال گذشته چقدر روی آب ایالت کار کردهام و دستاوردهای آن چه بوده است.
در کدام سایت دانشگاههای ایران یک بیانیه محلی داریم که گفته باشد نسبت به این استان و شهرستان و این مردم متعهد هستم و این کارها را برای بهبود این وضعیت انجام دادهام؟
در کدام یک از مدلهای ما برای تخصیص گرنت و حمایت مالی، کار کردن برای مردم محلی یک شاخص بوده است؟ مثلا اگر یک استاد در جمع مردم محلی سخنرانی کرد تا آنها را نسبت به یک پدیده ناخوشایند آگاه کند، یا اگر کسی در دانشگاه مازندارن برای احیای تالابها و یا نجات پرندگان مهاجر کار کرد، آیا در نظام آموزشی و پژوهشی ما امتیاز دارد؟ یا اینکه میگوییم بهتر بود که به جای این کارها دو تا مقاله مینوشت؟ دانشگاهی که تعداد اعضای هیات علمی آن از هزار تا میرسد به دو هزارتا، و تعداد دانشجویانش از شش هزار تا میشود ده هزار تا، ولی فقر و آسیب در محیط محلی آن افزایش پیدا میکند این دانشگاه بیمسئولیت است. مدل ارزیابی دانشگاههای ما میتواند تغییر کند. نپرسیم چند مقاله به چند زبان نوشتهاید، بپرسیم چقدر موثر بودهاید؟
اگر یک استاد در یک سمن (NGO) برای بهبود کسب و کارهای محلی کار کرد امتیاز دارد؟ یا اینکه میگوییم انگشتت را بگذار روی این دستگاه تا مشخص شود که صبح چه وقت آمدهاید و غروب چه وقت رفتهاید؟
اگر از فردا صبح همه اساتید دانشگاههای ما برای شش ماه سر کار نروند، اجتماع محلی احساس نمیکند چیزی کم شده است؛ در حالی که اگر نانواها یک روز این کار را بکنند همه متوجه میشوند ؛ چرا که پرداختن به ماموریتهای محلی در نظام دانشگاهی ما تعریف نشده است.
آیا دانشگاه محل گفت و گو و مراجعه رسانهها، فعالان مدنی، احزاب سیاسی، شرکتهای خصوصی، اتاق بازرگانی و ... است؟ یا اینکه بدون نیاز به دانشگاه کارشان را پیش میبرند و حداکثر از بین اساتید یکی دو نفر را یارگیری میکنند؟ شأن حضور دانشگاه در محل به صرف افراد است یا به خاطر شأن حقوقی و سازمانی آن؟
در جایی که دانشکده کشاورزی داریم و در همان جا بیشترین مصرف کود و سم را هم داریم، و ابتلا به سرطان گوارش حاصل از آن هم زیاد است، این دانشکده کاندیدای بیمسئولیتی است.
در جایی ریزگرد داریم و در سی سال گذشته، در پایاننامهها، مقالهها، طرحهای پژوهشی، و رشتههای دانشگاه محلی آن، اثری از ریزگرد نیست. این دانشگاه فکر کرده است که فقط باید مقاله تولید کند تا نرخ رشد مقالات بینالمللی ما در ژورنالهای ISI افزایش پیدا کند. باید به مسئولیت اجتماعی چنین دانشگاهی شک کرد.
مدل ارزیابی دانشگاههای ما میتواند تغییر کند. نپرسیم چند مقاله به چند زبان نوشتهاید، بپرسیم چقدر موثر بودهاید؟
اجتماع محلی فقط درد مسائل را درک میکند، این دانشگاه است که باید مسأله را شناسایی کند و راهکار ارائه دهد.
هدف نهایی دانشگاه، در کنار تعهدات جهانی و ملی، ارتقا کیفیت زندگی شهروندان است.
کانال اقتصاد در گذر زمان
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ مدیر صدای معلم بر اساس دعوتی که سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور کرد سفری یک روزه به استان محروم سیستان و بلوچستان داشت .
برنامه عبارت بود از بازدید از چند پروژه عمرانی مانند پروژه دارالفنون ، مدرسه با مدیریت سبز و چند مدرسه که در حال ساخت بودند که با همت و پی گیری این سازمان در حال ساخت هستند .
هدف« صدای معلم » از انتشار این گزارش ها ، اعلان هشدار به مسئولان و نیز توجه وافی و کافی به مناطق محروم و حاشیه ای است که انتظار می رود در عمل و فارغ از شعار و تبلیغات در صدر برنامه های برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان قرار گیرد.
در این بخش ، گزارشی از ساخت پروژه دارالفنون منتشر می گردد که حاصل گفت و گوی این رسانه با میثم حاجی پور مسئول روابط عمومی سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور است.
یکی از مؤلّفه های مهم در ارتقای درجات اعضای هیئت علمی دانشگاه ها انجام پژوهشهای متناسب با تخصصهای آنان است که توسط معاونت پژوهشی دانشکده و دانشگاه و با توجه به معیارها و قوانین مشخصی که در آیین نامه ارتقای رتبه اساتید وجود دارد بررسی میگردد و پس از بررسی پروندة علمی، آموزشی و پژوهشی آنان و با توجه به معیارهای روشنی که در آئیننامههای ارتقای درجه وجود دارد درجه و رتبه جدید علمی به آنان اعطا می گردد.
در نظام مزبور، پژوهشهای اساتید بدون توجه به قالب آثار آنان توسط متخصصان حوزة پژوهشی دانشگاه بررسی میگردد و امتیاز تألیف کتاب و مقالة علمی - تخصصی و علمی - پژوهشی و آی.اس.آی و راهنمایی پایان نامه های کارشناسی ارشد و رساله های دکتری به آنان داده میشود و تفاوتی میان کتاب و مقالة علمی-پژوهشی وجود ندارد چراکه اعتبار علمی آثار بررسی میگردد نه قالب آثار پژوهشی. چنان که اساتید بسیاری در نظام دانشگاهی با ارائة مقالات ارزندة علمی به درجة استادی رسیدهاند و در پروندة پژوهشی آنان تألیف کتاب وجود ندارد.
تدوینکنندگان قانون رتبهبندی معلمان در کمیسیون مجلس شورای اسلامی با ادعای الگوسازی آموزش و پرورش ایران با نظام دانشگاهی، یکی از ضروریات ارتقای رتبه معلمان را داشتن پژوهش ذکر کرده اند اما به این نکته توجه نفرمودهاند که در آموزش و پرورش ایران ساختار دقیقی برای پژوهش و بررسی آثار پژوهشی معلمان وجود ندارد و حتی معاونت پژوهش و برنامهریزی آموزش و پرورش دو سال پیش با معاونت پشتیبانی ادغام شده است و پژوهش در ادارات آموزش و پرورش در سطح یک کارشناس فروکاسته شده است.
بدیهی است در نظام اداری امروز آموزش و پرورش ایران، بررسی پرونده آموزشی،علمی و پژوهشی معلمان به صورت تخصصی امکان پذیر نمی باشد و مشخص نیست کدام بخش از ساختار کنونی آموزش و پرورش و بر اساس کدام قانون مدوّن وظیفة اعطای رتبههای استادیارمعلم، دانشیارمعلم و استادمعلم را بر عهده دارد ؟
حال باید پرسید که تدوین کنندگان نظام رتبهبندی معلمان به صورت روشن و علمی چه منظوری از مقالة تخصصی دارند و جایگاه و امتیاز مقالات علمی - پژوهشی و آی.اس.آی در این نظام رتبهبندی چیست و بررسی کتاب های معلمان توسط چه حوزه ای و با چه معیارهایی صورت خواهد گرفت چرا که تفاوت فراوان میان یک کتاب تخصصی و مورد استناد جامعة علمی با یک کتاب بی اعتبار میتوان قائل شد.
بدیهی است با توجه به نکاتی که عرض شد رتبه بندی معلمان به خاطر نبودن حوزه پژوهشی علمی و دقیق در ساختار اداری آموزش و پرورش کنونی و همچنین ابهامات فراوان در خصوص نحوة ارزیابی تالیفات همکاران از نظر قالب مقالات و کیفیت کتاب ها و پژوهشها منجر به ایجاد اشکالات فراوان در اجرای قانون مزبور و تضییع حق معلمان خواهد گردید و آنچه را که کمیسیون آموزش مجلس در مورد رتبه بندی معلمان مدعی شده است در عمل با شکست مواجه می سازد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
سراسر کشور روز گذشته صحنه اعتراضات معلمان بود. عدم اجرای کامل طرح رتبه بندی خشم و ناراحتی فرهنگیان از وضعیت معیشتی و تبعیض های سیستماتیک علیه آنها را تشدید کرده است. بر اساس گزارشهای منتشر شده در برخی موارد این اعتراضات به درگیری منجر شده است و با این حال معلمان گفتهاند تا وصول مطالباتشان اعتراضات ادامه دارد.
معلمان طی تجمعات روز دوشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۰، خواستار تصویب و اجرای لایحه رتبه بندی معلمان بر اساس اسناد بالادستی و اجرا و بهرهمندی کامل و حقیقی از منافع واقعی آن شدند. بر اساس این لایحه، رتبه بندی معلمان در رتبههای مختلف تقسیم بندی شده و به ازای هر ارتقای رتبه که کسب میکنند، به حقوق، مزایا و فوق العادههای مستمر آنها مبالغی افزوده میشود.
رویداد ۲۴ در این رابطه گفت و گویی انجام داده است .
آموزش و پرورش می تواند برای واردان به آن، از معلم تا وزیر چاهی تاریک و تنگ باشد که که از بد حادثه در آن افتاده اند یا پیوستن به قافله سربلندی و عزت و تسخیر قلوب و رسیدن به مسند پیامبران و مقام شامخ پرورش آدمیان. تا هر کس خود چه بخواهد و چه بکند. خوشبختانه شما تجربه سال ها کار در آموزش و پرورش این کشور را داشته و با جزییات کار در این محیط پیچیده آشنا هستید و احتمالاً می توان با شما راحت تر صحبت کرد و به چشم روشنی واگذار شدن منصب خدمتی بزرگ و غیر قابل قیاس با دیگر مناصبن دولتی، نصیحت هایی دلسوزانه و برادرانه به شما هدایت کرد .
شکر خدا جامعه بزرگ فرهنگیان، همیشه نزد خداوند و ملت ایران سرافراز بوده و چیزی برای ملت و دولت کم نگذاشته اند. از دمیدن در تنور انقلاب تا دادن خون در دفاع از میهن. از دریغ نکردن مال و آبرو و جان برای سعادت و نجات جان دانش آموزانشان تا انجام بهینه وظایف در شرایط بسیار سخت و طاقت فرسا و فرسایشی دوران کرونا. جبهه، چادر، روی زمین، کانکس، کلاس های در معرض تخریب و حتی زیر پُل و کف خیابان، شهادت می دهند که معلمان این کشور برای فرزندان این آب و خاک از امیر تا اسیر و از وزیر تا فقیر چیزی کم نگذاشته اند. آن ها به کسی و چیزی بدهکار نیستند، سهل است که دیگران به آن ها بدهکارند. اما این قشر شریف هرگز و هرگز، خود را طلبکار این مردم و این جامعه ندانسته و نمی دانند و در همه حال پیشگام خدمت به این مردم بوده اند، از شلیک موشک ها و بمباران های هوایی گرفته تا سیل و زمین لرزه و بیماری. صفوف تظاهرات ها را پر و انتخابات را پر رونق ساخته اند. دانشگاه آزاد با توان انسانی و فیزیکی آموزش و پرورش، به بزرگ ترین دانشگاه غیر دولتی ایران و به تعبیری خاورمیانه تبدیل شده است. مدرسه شان محل رفت و آمد همه ی سازمان ها و ارگان ها و مقامات برای مناسبت ها یا تبلیغات بوده است. هر سال با مقررات و قوانین و دستورالعمل ها و بخشنامه های متعدد و متضاد خود را وفق داده اند. با صَرف وقت شخصی اشان به کلاس های ضمن خدمت و جلسات گروه های آموزشی شتافته اند. زمانی را که می توانسته اند صرف خود یا خانواده اشان کنند به مطالعه و طرح سئوال و نوشتن طرح درس و تولید محتوا و تصحیح اوراق امتحانی مشغول بوده اند. نیش خشم برخی از اولیاء و طعن و تمسخر برخی از شاگردان را شنیده اند و دم بر نیاورده اند که " جور از حبیب خوش تر کز مدعی رعایت" . سهم آن ها از گردش و تفریح، نه حتی خانه های معلم که باز هم کلاس های درس و حتی چادرهای داخل محوطه مدرسه بوده است در نوروزها و تابستان هایی که سهم دیگران دبی و ترکیه و ارمنستان و تایلند بود. زبانشان روزه بود به کلاس رفتند. پدر و مادر و عزیزان اشان را از دست دادند و روز بعد از خاکسپاری در کلاس بودند. مرخصی نداشته اند. تاخیر و تعجیل و غیبت اشان ثبت می شود و صدای خانواده ها را در می آورد. بیمه ، ببخشید بیمه هایشان، ضعیف ترین بیمه هاست و تعاونی های اشان ناتوان ترین تعاونی ها. گفتن حرفی و اشاره ای ولو ملایم و تصادفی و غیر عمد و از سر دلسوزی می تواند کار آن ها را به حراست و نهادهای امنیتی بکشاند. پول چای و قند مدرسه اشان را از جیب خود می دهند. کتاب های درسی را که باید از روی آن تدریس کنند خود می خرند. در خیابان و خانه با روی باز پاسخگوی دانش آموزان و خانواده های اشان هستند. از هدیه و پاداش هایی که دیگر سازمان ها به بهانه های مختلف به کارکنان اشان می دهند بهره ای ندارند. صندوق ذخیره اشان مورد دستبرد نا اهلان قرار می گیرد و بزرگ ترین سوء استفاده مالی جهان را به نام خود ثبت می کند. ابزارهای کمک درسی اشان اندک و اختیارات اشان برای نوع و کتاب و تدریس و نظارت بر پیشرفت تحصیلی شاگردان اشان تقریباً به صفر رسیده است. در کلاس های 30 تا 40 نفره درس می دهند. پاداش بازنشستگی، اضافه کار و حق التدریس اشان بعد از ماه ها و بلکه گاهی اوقات بعد از سال ها، با کسر کردن های عجیب و غریب به آن ها پرداخت می شود. در سال های اخیر گاه شاهد چشیدن طعم کتک یا نیش چاقو از طرف معدودی از دانش آموزان و یا اولیاء آن ها بوده و پناهگاه و ملجا تظلمی هم نداشته اند. پس ما به چه جیز و چه کس در این جامعه بدهکاریم که همیشه در صف اول فداکاری و آخر صف بودجه قرار داریم؟ به کدام ملک و ملت و دین و دولت بد کرده ایم که همیشه مورد ظنّ بوده و انگشت اتهام به سوی ما نشانه رفته و مقصر کارهای نکرده و کرده دیگر سازمان ها و نهادهای فرهنگی و تبلیغی و آموزشی با آن بودجه های کلان هستیم؟ بارزترین نشانه این استقلال، کار را به اهل آن سپردن است.
جناب آقای نوری عزیز
محدودیت های قانونی و مالی وزارت متبوع شما را درک می کنیم. می دانیم نگاه کلان به آموزش و پرورش اگر نگاهی مزاحم و مصرف کننده و دردسرساز و پر توقع نباشد، نگاهی دولت سالارانه، متحکِّم و تبلیغاتی است که مدارس را پایگاه و بسطِ حوزه قدرت ایدئولوژیک خود تصور می کند. کار کردن در این فضای پر از سوء ظن و دیدگاه های نادرست به فلسفه آموزش و پرورش، بسیار دشوار و البته فدا کارانه است. موفقیت واقعی شما بعد از طیّ سال های خدمت، نه لزوماً افزایش ریالی حقوق فرهنگیان، بلکه زمانی خواهد بود که:
جناب آقای نوری گرامی
سال ها قبل یکی از روسای جمهور با شکایت از محدودیت اختیارات خود و دخالت دیگران در وظایفش، خود را به به طنز یا به جِد، تدارکاتچی، نامیده بود. اما سخن ما این است که گاه کاری نکردن و امور روزمره را انجام دادن بسیار ارزشمند تر از گرفتن تصمیمات غلط و بنیان های کج نهادن است. کم ترین خواسته و کف مطالبات ما این است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
پایگاه اطلاع رسانی اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران نوشت : ( این جا )
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش شهر تهران؛ جلسه شورای پشتیبانی سواد آموزی با حضور میررضا شفیع پور معاون سواد آموزی اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران و هیات همراه ، سعید شهریاری مدیر آموزش و پرورش ، اعضای شورای معاونین منطقه 15 و مسئولین کمیته امداد امام خمینی (ره)، شهرداری و نیروی انتظامی در سالن شورا برگزار شد.
شفیع پور معاون سواد آموزی آموزش و پرورش شهر تهران ضمن تشکر از زحمات کارشناسی سواد آموزی اظهار داشت: معمولا در حوزه سواد آموزی ، دو نوع نگاه وجود دارد؛ یک نگاه عمودی تاریخی و یک نگاه افقی؛ در نگاه عمودی و تاریخی روند حرکتی ما نسبت به سواد اموزی و با سواد کردن جامعه، بسیار خوبی ارزیابی شده و با توجه به آمار جمعیت ایران در سال ۱۳۰۰ که در حدود ۱۰ میلیون نفر بوده و بالای ۹۰ درصد از این افراد بی سواد مطلق بودند و در سال ۱۴۰۰ این جمعیت تقریبا به ۸۵ میلیون نفر رسیده است که بالای ۹۰ درصد از این جمعیت باسواد شده اند.
وی ادامه داد: کشورهایی که در حوزه های اقتصادی و اجتماعی و... خیز خوبی برداشتند مثل ژاپن و آلمان؛ در دورانی این پیشرفت به وجود آمد که پنجره طلایی جمعیت آنها به لحاظ کمی و کیفی در شرایط مطلوب قرار داشت اما متاسفانه در کشور ما تحریم ها سبب شد این پنجره طلایی دچار اختلال شود که
البته با تدابیر و هدایت ها و حمایت های مقام معظم رهبری این تهدیدها به فرصت تبدیل شده و در خیلی از حوزه ها، پیشرفت های بسیار خوب و مناسبی داشتیم.
شفیع پور افزود: در گام دوم و بعد از اینکه بی سوادی سیاه کاملاً برطرف شد یکی از راهکارها، فرهنگ سازی و همچنین آموزش و روشن سازی تبعات بیسوادی توسط معلمین عزیز در سطح مدارس است. آمار نشان میدهد اگر میانگین سواد در یک کشور یک درصد افزایش پیدا کند ۱۰ درصد درآمد ناخالص ملی آن کشور افزایش پیدا خواهد کرد و ارتباط مستقیم بین افزایش سواد با درآمد ناخالص ملی، امنیت و سلامت وحتی کاهش وقوع جرم و موارد دیگر خواهد بود.
در این جلسه سعید شهریاری مدیر آموزش و پرورش منطقه ۱۵ ضمن خیر مقدم به مدعوین و تشکر از زحمات انجام شده در حوزه سواد آموزی گفت: تاکنون به طور مستقیم تحقیقی راجع به تاثیر سواد در شاخص رفاه جامعه انجام نشده است اما به صورت عملی و تجربی ثابت شده است که افزایش سواد سبب می شود که مردم قدرت تفکر هدفمند خود را افزایش دهند و جامعه را به سمت امنیت، پایداری و رفاه بالاتر حرکت خواهد داد. بنابراین در کشور هایی که سهم زیادی از افراد بی سواد هستند، هم اقتصاد فرصت رشد پیدا نمی کند و هم ساختار سیاسی، قدرت طلب و بی توجه به خواست های مردم است و این یعنی عقب ماندن سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مردم و کشور از روند رشد.
وی افزود: خانواده عنصر کلیدی در باسوادی و باثباتی جامعه است. به عنوان مثال وقتی پدر و مادر تحصیل کرده باشند دانشآموزان هم با الگوبرداری از والدین خود به سمت علم و تحصیل و سواد بالاتر پیش خواهند رفت. و در این مسیر به غیر از خانواده همه ارگانها، نهادها و ادارات باید بسیج شوند تا بتوانیم دست در دست هم به سمت جامعه باسواد پیش برویم . چون وقتی افراد یک جامعه باسواد و تحصیلکرده باشند می توانند آن جامعه را به سمت تعالی و پیشرفت هدایت کنند زیرا معمولاً افراد باسواد قدرت تجزیه و تحلیل بالاتری دارند و جرم ها و رفتارهای نامسئولانه معمولا در قشر بی سواد بالاتر از دیگر اقشار است.
شهریاری عنوان کرد: با توجه به سیاستهای کلی سواد آموزی، شناسایی افراد بی سواد همکاری ارگانها و ادارات را میطلبد؛ تا پس از شناسایی این افراد و معرفی آنها به آموزش و پرورش ما بتوانیم آنها را توانمند کنیم.
سپس دریاباری ضمن ارائه گزارش اجمالی از وضعیت سواد آموزی در منطقه ۱۵ گفت: اگر ندانیم که به کدام سمت حرکت می کنیم به مقصد نمی رسیم و برنامهریزی رکن اصلی در هدف و به مقصد رسیدن است. ما باید آینده را به زمان حال بیاوریم و در آن تغییر ایجاد کنیم و مطابق مخاطبشناسی که پیشتر صورت گرفته برنامهریزی دقیقتری تا رسیدن به هدف داشته باشیم و این مهم میسر نمیشود جز همکاری و تعاون و هماهنگی دستگاههای مختلف و راهکارهای حمایتی توسط آنها تا بتوانیم جهش خوبی در این حوزه داشته باشیم.
شایان ذکر است؛ در پایان نیز کارشناسان ادارات و ارگانهای مختلف به بیان نظرات و دیدگاه های خود پرداخته و هر کدام به نوعی مساعدت و همکاری لازم در این حوزه را اعلام کردند.
پایان پیام/