
آنتونیو گرامشی :
« از انسان های بی تفاوت متنفرم: زیرا ناله ی ابدی آنان از سر معصومیت عذابم می دهد. از هر یک از آنان می خواهم توضیح دهد که چطور نقشی را که زندگی به او محول کرد و هر روزه به عهده اش می گذارد را ایفا می کند، از هرآنچه که انجام داده و به خصوص هرآنچه انجام نداده است » .
امروز سوم مهر 1402 بر اساس ساعت موظف در هنرستان شهید باهنر واقع در منطقه 9 تهران در مدرسه حضور پیدا کردم .
معاون مدرسه گفت که بر اساس دستور اداره ، کلاس های دروس عمومی در هم ادغام شده است .
این به آن معناست که هم ساعت تدریس من بر اساس این فرمول تقریبا نصف شده و هم باید در کلاس هایی با تراکم حدودا 40 نفره حضور یابم .
البته پیش تر هم گفته بودم در چنین وضعیتی اگر انجام شود از حضور در کلاس امتناع خواهم کرد .
وضعیت در نظام اداری فشل و ناکارآمد ایران هم به گونه ای است که کسی در این زمینه ها اساسا برای خودش و کاری که با اراده ی خودش انجام داده است مسئولیتی متصور نیست و شیوه « فرافکنی مسئولیت ها و پاسکاری نقایص » در این سیستم نهادینه شده در حالی که همواره سعی می کنند خود را « بی تقصیر » هم جلوه دهند .
برای حل مساله به اداره آموزش و پرورش منطقه 9 مراجعه کردم .
از قبل به راحتی می دانستم و می توانستم حرف هایی که که خواهند زد را « پیش بینی » کنم .
معاون آموزش متوسطه این اداره که از قضا خانم است و خیلی ها هم تصور می کنند که با سپردن مدیریت به « زنان » تحول شگرفی در وضعیت ایجاد خواهد شد از امضای « تفاهم نامه ای » با اداره کل آموزش و پرورش تهران سخن گفت که بر اساس آن کلاس های دروس عمومی در هنرستان های فنی و حرفه ای و کار و دانش ادغام می شوند .
از او می پرسم نتایج و فواید این گونه تفاهم نامه ها برای بحث « کیفیت آموزشی » چیست ؟

به او می گویم شما به عنوان یک « مدیر میانی » که نباید بخشنامه های وزارتی را به بهانه هایی مانند « تفاهم نامه » و.. زیر پا بگذارید .
مبنای « قانونی » ادغام کلاس ها در هنرستان ها چیست ؟ به عنوان مثال ؛ تفاوت یک درس با درس دیگر در همان مدرسه چیست ؟
نتیجه این نوع نگاه منجر به طبقه بندی دروس به « مهم » و « غیر مهم » می شود .
اگر واقعا درسی کاربرد ندارد منطق حکم می کند که حذف شود و دیگران هم تکلیف خود را بدانند . البته آن زمان دیگر نمی توانند مسئولان پز بدهند که مانند سایر نقاط دنیا عمل می کنند و...
از سوی ، وقتی این « ادغام » که مبنای قانونی هم ندارد از سقف تعریف شده تراکم کلاسی تعیین شده توسط خود وزارت آموزش و پرورش فراتر می رود ؛ باز هم غیرقانونی است .
یک معلم با حداقل امکانات در یک کلاس 40 نفره چه کار خاصی می تواند انجام دهد جز آن که نقش مترسکی آن هم فقط برای « ترساندن » داشته باشد ؟

به کارشناس مسئول متوسطه ؛ مفاد و محتوای آیین نامه جدید اجرایی مدارس را متذکر می شوم هر چند می دانم بسیاری و شاید اکثریت قریب به اتفاق این « کارشناسان » این قانون را هم نخوانده اند و از نادانی و ترس دیگران سوء استفاده می کنند . اگر معلمی با اراده ی خودش و با آگاهی به چنین وضعیتی تن می دهد و به نقش مبصری تمکین می کند ؛ دیگر اعتراض و گلایه و ناله برای چیست ؟
وقتی معاون اداره آموزش و پرورش آیین نامه اجرایی مدارس را نخوانده است !
دوباره یادآوری می کنم :
« ماده ۱۴۳ از آیین نامه جدید اجرایی مدارس (مصوب ۱۴۰۰) مصوب چهل و یکمین (۴۱) جلسه کمیسیون معین شورای عالی آموزش و پرورش به تاریخ 10 / 5 / 1400 اذعان می دارد :
« حداکثر ۲ ساعت از ساعات موظف هفتگی معلمان به مطالعه، پژوهش، بازآموزی، به روزآوری دانش تخصصی و مهارت های حرفه ای، تبادل اطلاعات و تجارب با دیگران، تعامل با دانش آموزان و اولیای آنان و انجام سایر فعالیت های مرتبط با تعلیم و تربیت در مدرسه، اختصاص دارد. مدیر مدرسه می تواند با توجه به شرایط مدرسه، این فرصت را برای کارکنان مدرسه فراهم آورد » .
این مسئول دوباره همان حرف های تکراری را می زند که در « سیستم » چنین چیزی تعریف نشده و این در حالی است که آیین نامه ی اجرایی مدارس « قانون » است و هر کسی که قانون را مطالبه کند باید اجرا شود .
از همین جاست که می توان به کثرت شکایات معلمان به دیوان عدالت اداری پی برد و این این که مسئولان حتی حاضر نیستند به قانونی که « خودشان » تصویب کرده اند « تمکین » کنند .
این چه سیستمی است که فلان کارشناس و یا مسئول برای اطلاع در مورد وضعیت سامان دهی نیروی انسانی و یا وضعیت سازمان مدرسه باید تک تک به مدیران مدرسه تلفن کند و آمار اداره آموزش و پرورش با آمار مدیر مدرسه هم خوانی نداشته باشد و مدیر مدرسه هم با افتخار و غرور پاسخ دهد که معلم جذب کرده و کمبودی ندارد ....
معاون اداره در حالی که به کثرت اولیای دانش آموزان اشاره می کند به من می گوید که من با این ها چه کنم در حالی که می خواهد با فن « پوپولیسم » برای خودش وجهه کسب کند و خود را طرفدار « مردم » نشان دهد .
به او چنین پاسخ می دهم :
در این سه دهه ، شما در همین منطقه که در قلب پایتخت قرار دارد چند هنرستان فنی و کار و دانش اضافه کرده اید در حالی که آمار دانش آموزان رشد تصاعدی داشته است ؟
شما برای صرفه جویی در هزینه هایی که معلوم نیست سر ریز آن چگونه مصرف می شود و از سوی دیگر « بحران کمبود معلم » که آن هم نتیجه بی برنامگی ، حضور مدیران ضعیف و ناکارآمد است ؛ تنها راه حل تان شلوغ کردن کلاس ها و تضعیف اقتدار و جایگاه معلم بوده است .
زمانی که از اداره خارج می شدم به یاد مطلبی افتادم که قبلا و با عنوان « چه کسی در کلاس های 40 و 50 نفره مبصری می کند ؟ چه کسی کلاس های بی خاصیت آموزش مجازی را اداره می کند ؟ » ( این جا ) نوشته بودم .
« بسیار می خوانیم و می شنویم که معلمان و حتی معلمان کنش گر در حوزه « رسانه » از کلاس های متراکم و پر جمعیت گلایه دارند و این که چرا تصمیم گیرندگان و برنامه ریزان با فرستادن آنان به کلاس های 40 یا 50 نفره عملا نقش آنان را در حد « یک مبصر کلاس » تنزل داده اند ؟
احتمالا این معلمان دستور العمل های صریح وزارت آموزش و پرورش را در مورد « تراکم مجاز کلاس ها » مطالعه نکرده اند که بدانند و آگاه باشند تشکیل کلاس ها در این مقیاس خلاف « قانون » است چرا که وزارت آموزش و پرورش خودش سقف آن را 35 نفر تعریف کرده است .
اما پرسش این است که چرا به فرض اطلاع از « قانون » باز هم این معلمان ترجیح می دهند حتی بر خلاف بخشنامه های وزارتی در این گونه کلاس ها حضور یابند ؟

در این جا پرسش هایی مطرح می شوند :
آیا با مدیر مدرسه و سایر ارکان آن رو دربایستی دارند ؟ و یا به قول خودشان « قصدشان » همکاری و معاضدت در جهت چرخیدن چرخ های مدرسه است ؟ وضعیت در نظام اداری فشل و ناکارآمد ایران هم به گونه ای است که کسی در این زمینه ها اساسا برای خودش و کاری که با اراده ی خودش انجام داده است مسئولیتی متصور نیست و شیوه « فرافکنی مسئولیت ها و پاسکاری نقایص » در این سیستم نهادینه شده در حالی که همواره سعی می کنند خود را « بی تقصیر » هم جلوه دهند .
و یا آن که منافعی مطرح است و تعارض منافع موجب استمرار این وضعیت می شود ؟
آیا این گروه از معلمان به این مساله فکر نمی کنند که پذیرش وظایف و کارکردهایی فراتر از « قانون » موجب ایجاد توقعات اضافی و حتی انتظارات غیر معقول توسط سایر ذی نفعان آموزش و پرورش و نیز جامعه از آنان می شود ؟ جامعه ای که در آن هنوز مسئولیت پذیری ( Accountability ) مفهومی گنگ و غیر شفاف است و عموما افراد سعی می کنند وظایف شهروندی را به یکدیگر پاسکاری کنند .
اگر معلمی با اراده ی خودش و با آگاهی به چنین وضعیتی تن می دهد و به نقش مبصری تمکین می کند ؛ دیگر اعتراض و گلایه و ناله برای چیست ؟
عکس زیر که بارها آن را در « صدای معلم » منتشر کرده ام مربوط به حداقل 15 سال است که از کلاسی در دبیرستان امام خمینی ( حکیم ) در ابتدای سال تحصیلی گرفته ام .

وقتی وارد کلاس شدم و این صندلی و خنده ی دانش آموزان را دیدم بلافاصله به دفتر مدیر مدرسه رفتم و خواهان تعویض آن شدم . پرسش این است که چرا به فرض اطلاع از « قانون » باز هم این معلمان ترجیح می دهند حتی بر خلاف بخشنامه های وزارتی در این گونه کلاس ها حضور یابند ؟
مدیر مدرسه طبق معمول بهانه آورد و گفت به محض آن که حساب مدرسه پر شود صندلی ها را تعویض خواهد کرد ....
حتی به آقای محمدی مدیر مدرسه پیشنهاد کردم که فعلا صندلی خودش را با صندلی معلم کلاس تعویض کند چرا که اساس و فسلفه ی وجودی ایشان و سایر مدیران در سطوح مختلف برای همین کلاس درس است .
ایشان وقتی جدیت و استدلال مرا شنید و این که تا زمان تعویض آن به کلاس نخواهم رفت مجبور شد که به این مطالبه ی حداقلی و البته قانونی تمکین کند .
و این در حالی است که پیش از من معلمان بسیاری فارغ از تصویر ذهنی ایجاد شده در دانش آموزان روی آن جلوس کرده بودند و سپس به افتخار « بازنشستگی » نائل آمده بودند بی آن که لحظه ای در مورد « جایگاه » خود در کلاس فکر کنند .
شاید اگر آن ها در روزمرگی استحاله نشده بودند و افق را می نگریستند و از کنار این گونه « مسائل ساده و پیش پا افتاده » به راحتی عبور نمی کردند ؛ امروز وضعیت متفاوتی داشتیم .
گروه گزارش/

خبرگزاری مهر در آغاز سال تحصیلی جدید ؛ گزارشی را با عنوان « ۴۰ مدرسه اصفهان در کام «فرونشست»/ زمین زیر پای مدارس خالی میشود » منتشر کرده است . ( این جا )
در این گزارش چنین آمده است :
« زمین زیر پای مدارس اصفهان خالی است، ترک بر سقف و دیوارهای کلاسهای درس، آزمایشگاه، نمازخانه، آبخوری و راهپلهها نقش بسته و شکافهای عمیق بر دیوارهای حیاط و آسفالت زمین مدرسه خودنمایی میکند.
فرونشست زمین حالا دامن گیر آموزش و پرورش اصفهان شده است؛ دامن گیر اصلیترین نهاد اجتماعی که سالهاست با کمبود فضای آموزشی برای تعلیم و تربیت یک میلیون دانش آموز در این استان دست و پنجه نرم میکند. استانی که از ۳۰ هزار کلاس درس فعال آن ۱۰ هزار کلاس قدمت بالای ۴۰ سال دارند و با روشهای سنتی و بدون درنظر گرفتن آئیننامههای خاص ساخته شدند و از این ۱۰ هزار کلاس فرسوده به گفته مسئولان اصفهانی، سه هزار کلاس نیازمند تخریب است.
اگر چه سازمان نوسازی مدارس اعلام کرده که در حال تدوین برنامهای بلندمدت برای بازسازی این تعداد مدارس فرسوده در استان است اما سرعت پیشروی فرونشست زمین در شهر تاریخی اصفهان، گوی سبقت را از برنامههای مدون مسئولان ربوده و احتمال ریزش فضاهای آموزشی در برخی مناطق اصفهان بر اثر این پدیده حالا باعث شده برخی مدارس بهطور کلی تخریب و برخی دیگر نیز بازسازی و بهسازی شوند .

مهر از قول مجید نسیمی، مدیرکل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان اصفهان می نویسد :
« مدارس نواحی چهار- پنج و ۶ آموزش و پرورش شهر اصفهان بیشتر درگیر فرونشست زمین شدند و فضاهای آموزشی سایر نواحی آموزش و پرورش این کلانشهر نیز متأثر از این پدیده هستند. همچنین مدارس برخوار، پیربکران، کاشان و آران و بیدگل نیز تا حدودی درگیر این پدیده بودند.
وی با اشاره به اینکه ۲ سال است کمیته فنی و کارشناسی فرونشست زمین اصفهان تشکیل شده است، میافزاید: اعداد و ارقام مختلفی که متأسفانه به تازگی از شمار مدارس درگیر فرونشست در اصفهان به نقل از مسئولان در رسانهها اعلام شد آمار دقیقی نبود زیرا براساس اطلاعاتی که ما در حال حاضر داریم ۴۰ مدرسه در سطح استان اصفهان بر اثر فرونشست زمین آسیب دیدند که از این تعداد، وضعیت ۶ مدرسه از حد و حدود خطرآفرین رد کرده بود و ما مجبور به صدور دستور تخلیه آنها شدیم. آیا معنای کار جهادی و انقلابی آن است که از ۱۰ هزار کلاس فرسوده به گفته مسئولان اصفهانی، سه هزار کلاس نیازمند تخریب بوده و فقط کم تر از 15 درصد اعتبار لازم برای بازسازی مدارس اختصاص یابد ؟
از ۶ مدرسهای که بر اثر فرونشست تخلیه شده پنج مدرسه در شهر اصفهان و یک مدرسه در برخوار بوده که سال گذشته با هماهنگیهایی که صورت گرفت دانش آموزان آنها به مدارس دیگری منتقل شدند.
سال گذشته ۳۴ مدرسه استان درگیر فرونشست بود که همزمان با سفر رئیس جمهوری به اصفهان، این موضوع را جزو مصوبات پیگیری کردیم و تأمین اعتبار برای این بخش مصوب شد.

وی با بیان اینکه تاکنون از محل مصوبات سفر رئیس جمهوری ۶۵ میلیارد تومان برای مدارس درگیر فرونشست در استان داده شده است، خاطرنشان میکند: با تأمین اعتبار از این محل بازسازی و نوسازی حدود ۲۰ مدرسه را در دستور کار گذاشتیم که تاکنون ۱۵ پروژه را با اعتباری که تخصیص یافته آغاز کردیم و بخشی از آنها در حال تکمیل است .
مدیرکل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان اصفهان با اشاره به اینکه نیاز اعتباری برای بازسازی مدارس درگیر فرونشست در استان به تعداد کلاس و زیربنا بستگی دارد، میگوید: رقمی که برای مجموع مدارس تحت تأثیر فرونشست پیش بینی و اعلام نیاز کردیم بین ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد تومان برآورد شده که بخشی از آن از محل اعتبارات تخریب و بازسازی مدارس در حال تأمین است. هم اینک تعدادی از پروژههای آموزشی در برخوار با کمک خیران انجام شده و از چهار مسیر از جمله مولد سازی اموال دولتی تلاش میکنیم که اعتبار برای ساخت پروژهها و بازسازی مدارس تأمین شود » .
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که 65 میلیارد تومان از اعتبار حداقلی که مدیر کل نوسازی عنوان کرده است و کم تر از 15 درصد آن را شامل می شود ؛ قرار است کدام مشکل را حل کند ؟

و این در حالی است که حمیدرضا خان محمدی رئیس سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور در در حاشیه تحویل و بهره برداری بیش از ۲۰۰۰ پروژه ی آموزشی و پرورشی با حضور رئیس دولت سیزدهم ، مهم ترین دست آورد مدیریتی خود را در این مدت الگوی موفق مردمی سازی در مدرسه سازی عنوان کرده و چنین می گوید : ( این جا )
« با روحیه انقلابی و کار جهادی خانواده بزرگ نوسازی مدارس در سراسر کشور در کمتر از ۱۰ ماه توانستیم بیش از ۳۱۰۰ پروژه با استعداد بیش از ۱۵ هزار کلاس درس تحویل دانش آموزان دهیم.

وی افزود: بعد از تحویل ۱۱۰۰ پروژه به استعداد ۵۴۰۰ کلاس درس در دهه فجر ۱۴۰۱ با حضور رئیس جمهور، هم اکنون بیش از ۲۰۰۰ پروژه به استعداد ۱۰۰۰۰ کلاس درس با فرمان دکتر رئیسی تحویل دانش آموزان شد تا موجبات آرامش خاطر فرزندان ایران عزیز را فراهم نماید . »
آیا معنای کار جهادی و انقلابی آن است که از ۱۰ هزار کلاس فرسوده به گفته مسئولان اصفهانی، سه هزار کلاس نیازمند تخریب بوده و فقط کم تر از 15 درصد اعتبار لازم برای بازسازی مدارس اختصاص یابد ؟
پرسش « صدای معلم » از رئیس سازمان نوسازی مدارس آن است که چرا از ردیف پنج هزار میلیارد تومان محرومیت زدایی در قانون بودجه سال 1402 خبری نیست ؟ و این در حالی است که اعتبار بازسازی مدارس غیرمقاوم و تخریبی کشور در حدود همان هشتصد میلیارد تومان مانده است.

با هشتصد میلیارد تومان در خوش بینانه ترین حالت فقط می توان چهل مدرسه بیست کلاسه را در سراسر کشور ساخت و تحویل داد .
این نشست های نمایشی و تبلیغاتی چه مشکلی از مشکلات مدارس را حل می کند ؟
چرا واقعیات را بیان نمی کنید ؟
دولت سیزدهم واقعا برای حل این چالش ها و بحران فرونشست زمین که در حال گسترش است چه برنامه ای دارد ؟

پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مهرماه از راه رسید و در اولین روز از این ماه پاییزی لبخند و هیاهوی دانش آموزان در کوچه و پسکوچههای شهر طنینانداز شد.
نه تنها برای ما معلمان این یک فصل خاص و شروعی تازه است بلکه خیابان و بازار و همه مردم همزمان با بازگشایی مدارس در حرکت و تلاشاند.
یک هفته مانده به آغاز سال تحصیلی با خود فکر میکردم بهجای شعارهای تکراری پروژه مهر و موضعگیری وزیر در مورد دریافت هزینه از اولیای دانش آموزان کاش حداقل حقوق کارکنان دولت کمی زودتر پرداخت میشد تا خانوادهها بتوانند برای فرزندانشان کیف و کفشی تهیه کنند. یا اینکه برای پاسداشت اهمیت علمآموزی و تربیت یارانهای ویژه بازگشایی مدارس تعلق میگرفت تا در آستانه شروع سال تحصیلی خانوارها نگرانیهای مالی آنها اندکی کمتر میشد.
به نقل از مدیرکل آموزش و پرورش استان هرمزگان امسال ۴۳۰ هزار دانشآموز در سه هزار و ۷۰۰ مدرسه با حضور ۲۸ هزار معلم مهرماه را آغاز میکنند.
صبح یکم مهرماه ۱۴۰۲ ؛ «محسن زارعی» رئیس مرکز سنجش و پایش کیفیت آموزشی وزارت آموزش و پرورش با حضور در بندرعباس در آیین بازگشایی گفته است:
« در دولت سیزدهم توجه ویژهای به مدارس دولتی و تقویت آنان شده است. چرا که لازمه ایران قوی داشتن مدارس قوی است » .

باید از ۲۸ هزار معلم هرمزگانی بپرسیم چه تفاوتی در مدارس دولتی و تقویت مؤلفههای تأثیرگذار آموزشی و فرهنگی حس کردهاند ؟
شاید این تصویر که صبح امروز در کلاس درس خودم و در یک مدرسه دولتی دیدم پاسخ سؤال را برساند که به حرفهایی از این دست نباید دلخوش داشت.
یک کلاس درس کهنه، یک کولرگازی پیر که آرامش کلاس را خراش میداد و صندلی فاخر معلم خبر از سالی نکو میداد.

سالی که مدتهاست مشابه سالهای دیگر تکرار میشود و هرچند گاهی صحبت عدالت آموزشی و توجه به مدارس دولتی جار زده میشود.
8 شهريور ۱۳۹۵ این خبر را از علیاصغر فانی سیاستمدار اصلاحطلب و وزیر دولت یازدهم ببینید:

(به گزارش گروه جامعه به نقل از شبکه خبر، دکتر فانی گفت: دولت یازدهم توجه ویژهای به مدارس دولتی دارد، چرا که مدارس دولتی مخاطب عامه مردم هستند. ۱۱ یا ۱۲ درصد در مدارس غیردولتی تحصیل میکنند و بیش از ۸۰ درصد مردم در مدارس دولتی تحصیل میکنند.
باید با یک برنامهریزی درست و حساب شده مدارس خاص و مدارس غیردولتی کاهش پیدا کند تا جامعه دانشآموزی ما در یک محیط متعارفتر تحصیل کنند.)
کاملاً روشن است که از دولت یازدهم تا سیزدهم همچنان شعار همان است اما تحقق مسئله چندان قابل لمس و پررنگ نیست.
امیدواریم در صحنه کلاس درس و در عمل شاهد رشد کیفیتها و کمیتهای مدارس باشیم و بدانیم هم فرصت ما معلمان برای آموزش پایان مییابد و هم دوره مدیریت وزرای آموزش و پرورش چندان طولانی نخواهد بود و آنچه باقی میماند جامعهای است که شهروندان آن حاصل تربیت همین مدارس هستند.

و در نیک و بد آینده این کشور مدارس و معلمان نقش دارند.
آنگاه که
در روزی از روزها
کشته میشوم،
قاتل در جیبم
بلیتهای مسافرت را خواهد یافت؛
یکی برای سفر به صلح،
یکی برای سفر به مزارع و بارانها،
یکی برای سفر به درون بشر....
قاتل عزیزم!
بلیتها را نابود مکن
خواهش میکنم با آنها
سفر کن...
«سمیح القاسم» معلم و شاعر فلسطینی
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/

اخبار دریافتی حاکی از ترافیک سنگین در جاده های شمال منتهی به تهران دارد و این در حالی است که امروز دوم مهر است و دیروز نخستین روز از آغاز سال تحصیلی بود .
هفته پیش هم به مناسبت سه روز تعطیلی متوالی ( 25 - 23 شهریور ) ؛ رسانه ها و شبکه های اجتماعی وضعیت ترافیک جاده ها را « فوق سنگین » گزارش کردند . رئیس پلیس راهور استان گیلان هشدار داد که ترافیک ورودی به گیلان از سمت رودبار به ۳۰ کیلومتر رسیده که عبور از این مسیر حدود ۸ ساعت زمان میبرد.

هفته پیش تر ( 17 تا 15 ) هم وضعیت به همین منوال بود .
قرینه این وضعیت واقعا در کدام نقطه ی جهان جز ایران یافت می شود ؟

دانش آموزی که پس از یک سفر طولانی و خسته کننده ناشی از ترافیک به خانه می رسد با کدام روحیه و انرژی می خواهد در کلاس و مدرسه حضور پیدا کند ؟
آیا خانواده ها قادر به فهم این « مساله ساده » نیستند ؟

خانواده ای که نخستین روز از آغاز سال تحصیلی برایش ارزشی ندارد و به مقررات آموزشی بی اعتناست ؛ قرار است کدامین تحول را در رفتار خود و فرزندانش ایجاد کند ؟
دقیقا همین وضعیت در روزهای پایانی سال و پس از تعطیلات طولانی مدت « نوروز » باز هم تکرار می شود .

این والدین چه انتظاری می توانند از « مدرسه » داشته باشند در حالی که اقتدار مدرسه و جایگاه آموزش برای آنان مفهومی نداشته و فقط در حضور و گرفتن مدرک خلاصه می شود ؟
کی قرار است مفاهیمی مانند « نظم » و « مسئولیت پذیری » در ادبیات و فرهنگ جامعه ی ایرانی تعریف و تببین گرد ؟
این رفتارهای غلط نهادینه شده در رفتار ایرانی ها قرار است چه زمانی پایان یافته و رو به بهبود و اصلاح گذارد ؟
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
از آنجایی که کودکستان پروین دیوار به دیوار خانه پدری بود، من از سه سالگی به کودکستان رفتهام و در طی روال معمول دانش آموزی و دانشجویی و نهایتاً ۳۱ سال معلمی قسمت اعظم عمرم را تا به امروز در پیوند با درس و مدرسه گذرانده ام.
در تمام این سالهای طولانی « بی صبری » برای سرآمدن تابستان و انتظار برآمدن « مهر مدرسه » مهمترین حس حیات من محسوب میشد.
اما امسال داستان به گونه دیگری رقم خورد.
درست است که نمیخواستم تابستان تمام شود ولی اعتراف میکنم انتظار برآمدن « مهر مدرسه» همچنان برایم شورانگیز بود.
بالاخره دیروز تابستان به سر آمد و امروز هم « مهر مدرسه » بردمید. در این میان تنها یک چیز خیلی کوچک تغییر کرده بود و آن اینکه چوب خط من برای بودن در مدرسه پر شده بود.
ساعت هفت و نیم صبح اول مهر ۱۴۰۲ است. صدای بلندگوهای مدرسه های همجوار خانه پدری به گوش میرسد. هوایی میشوم. دلم برای مدرسه یک دنیا تنگ میشود. نمیتوانم در اتاق قرار بگیرم. عزم مدرسه میکنم ولی بی مانتو و بی مقنعه، بدون کیف و کتاب. روی لبه حوض مینشینم. همه جانم گوش میشود.
تلاوت قرآن تمام شد. طنین سرود ملی در فضا می پیچد. به احترام سرود ملی از جا بلند میشوم و خبردار میایستم. با بچهها ولی دور از آنها سرود ملی را زیر لب زمزمه میکنم....
ناگهان بغضم می ترکد و اشک امانم نمیدهد...
آخر معلمی برای من تنها یک شغل نبود بلکه نوعی انجام وظیفه نسبت به ایران عزیز بود.

من در لحظه لحظههای معلمی ام به قدر وسعم برای اعتلای میهن و فرزندان آن کوشیده بودم.
کلاس برای من مقدس بود و خاکش توتیای چشم.
در همه سال هایی که معلمی کردم با توکل به خدا، تلاش کرده ام خلق معنا کنم و بذر آگاهی بپاشانم و به بچه ها بباورانم که ایران عزیز برازنده بزرگی کردن و ایرانیان شایسته بهترین ها هستند. .
« این اشکها دانههایی را که کاشتی بارور خواهد »
و این صدای مادر جان بود که مرا به خود آورد.
( به احترام ایران ) :
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/

امروز اول مهر مصادف با آغاز سال تحصیلی 1402 می باشد و بیش از 16 میلیون دانش آموز به مدت نه ماه در کلاس ها حضور می یابند .
دانش آموزان ایرانی در حالی با آرامش خاطر در کلاس ها حضور می یابند که در کشوری مانند افغانستان و زیر سلطه ی عده ای افراد متحجر و دگم به نام « طالبان » ؛ حضور در کلاس های درس برای « دختران افغانی » به یک آرزو و حسرت تبدیل شده است و این برای ما باید یک فرصت باشد .

سال تحصیلی 1402 در حالی آغاز می شود که پیش تر و در بحران کرونا ؛ مدارس به مدت 26 ماه تعطیل شدند و فرصت هایی مانند جامعه پذیری دانش آموزان و تربیت اجتماعی آنان کاملا به محاق رفت در حالی که حضور در کلاس ها به ویژه در مناطق محروم و غیربرخوردار ایران برای بسیاری از دانش آموزان آن جا یک محرومیت مضاعف و حسرتی عمیق بود چرا که به گفته ی دانش آموزان در آن مناطق ، امکانات مدرسه بسیار بیشتر و بهتر از خانه ی آنان بود و آنان حسی بهتر در مدارس را تجربه می کردند .

با وجود « نارضایتی فراگیر معلمان » که نقش نخست و بنیادین را در تحولات آموزشی بر عهده دارند که البته نه در پیام وزیر آموزش و پرورش و نه در صحبت های رئیس دولت سیزدهم اشاره به آن نشد اما هستند معلمان وظیفه شناس ، حساس و دلسوزی که سعی می کنند کمبودها و مشکلات ، تدریس و کار حرفه ای آنان را تحت الشعاع خود قرار ندهد .

« صدای معلم » ضمن شادباش به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید ؛ امیدوار است تا این آغاز طلیعه ای برای تعریف و تمرین « تفکر انتقادی » در کلاس درس و اضلاع درگیر تعلیم و تربیت باشد و نشانه ای های این « تعامل » در جامعه ی ایران قابل مشاهده بوده و فراگیر شود .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

از بالا تا پایین محل مسکونی ما به گند کشیده شده است. این گندکاری اتفاقا کار دولت نیست. اینها بخشی از هنرنمایی مردمانی است که در نبود یک مدیریت شهری خردمند، هر کاری دلشان می خواهد می کنند. دوروبر خانه ما شده است گربه خانه. همسایه های ما صبح تا شب مشغول گربه ولگرد پروری هستند. صحنه های نفرت انگیز و گاهی رقت انگیز از مردمانی که بدون آن که یک بار به حرف گوش کنند، یک بار کتاب بخوانند خودشان شده اند تئوریسین و مجتهد.
گاهی فکر می کنم این آدم ها اگر جرات می کردند بعید نبود ادعای پیامبری هم بکنند.

راه می افتی و می آیی به ابتدای گیشا .
با صحنه زشت کفتر چاهی پروری مواجه می شوی. گو اینکه عده ای نذر کرده اند زباله های غذایی خود را بیاورند و در این محل تخلیه کنند.

هر چه سعی می کنم به خودم تلقین کنم که مرد آرام باش و اصلا نگاه نکن! نه نمی توانم.
وقتی آدمهایی که آشغال و یا غیر آشغال برای کفترها می ریزند از همه قشری هستند، از آدم های مذهبی تا کاملا بی دین، از حامیان حکومت تا مخالفان دو آتشه، از با حجاب تا بی حجاب....
همه آنها فقط در یک چیز مشترکند :
گوشی برای شنیدن ندارند !

مثل مسئولینی که هر چه به آنها توصیه می کنی صلاح این مملکت رفتار خردمندانه است تا هم شما بمانید و هم این سرزمین و مردمانش .... گوش شان بدهکار نیست ؛ درست مثل همسایه های ما که هر چه بگویی ریختن غذا به گربه ها اشتباه است، از سر لجبازی باز بیشتر می ریزند .
بکنید !
آخرش همه چیز را به گند بزنید .
موفق باشید.
( کانال دغدغه های محیط زیستی و دانشگاهی )
- ویدئوی زیر را مشاهده فرمایید :
۲۹ شهریور ۱۴۰۲ آخرین روز خدمت رسمیام در آموزش و پرورش است.با اینکه میتوانستم سه سالی نیز ادامه دهم ولی کوتولهها عرصه را چنان تنگ و تاریک و بیعبور نمودند که خیلی از همکاران مستقل و آزاداندیش ترجیح دادند خود را بازنشسته کنند. در حالی که فقط در استان البرز بنابه اذعان مدیرکل بیش از ۵۰۰۰ کمبود نیرو دارند.
ناگفته نماند با اینکه مدیر سابق ناحیه (شکایت بابت نقد عملکرد یکسالهاش) را پس گرفته و رضایت داده است ولی پرونده شکایت همچنان در دادگاه و البته در هیات تخلفات مفتوح است.
طبق معمول حوالی ساعت ۷ صبح مدرسهام و البته روز بسیار سختی را پیشرو داریم. از یک طرف هجوم اولیا و دانش آموزان برای انجام امور جامانده تابستان و از دیگر سوی خداحافظی تدریجی، نامحسوس و سلول به سلولام با دانشآموزان، اولیا، همکاران عزیز و خلاصه با جسم و جان و روح و روان مدرسه.
ناخودآگاه شعری در ذهنم به پرواز درمیآید :
« بلکه بیرده گلمهدیم بو یئرلره
دومان سالامات قال،داغ سالامات قال
دالیمجا سو سّپیر یوخسا بولودلار
لئیسان سالامات قال،باخ سالامات قال »
طرح خالص سازی دولت...
شهریور امسال آبستن اخبار ناگوار و شگفتانگیزی برای آموزش و پرورش ماست.هفته پیش ۸ صبح ناغافل و ناگهانی شورای معاونین یکی از نواحی بر سر مدیری که قرار بود ۳۱ شهریور بازنشست شود آوار شده و نسبتا محترمانه وی را از مدیریت خلع و عندالمطالبه بازنشست کردهاند.
در ناحیهای دیگر به جای یک مدیر کارکشته هنرستان فنی، روحانی با دو سال سابقه را مدیر کردهاند. مسلسل جابجایی مدیران تا خشاب آخر در تقلا و تقلاست.خلاصه سایه سنگین طرح ضربتی خالصسازی دولت سیزدهم در شهریور ماه سیستماتیک شامل حال دستگاه تعلیم و تربیت شده است.

ابرچالشهای بازگشایی مدارس
پایان شهریور است . هنوز خبری از توزیع کتاب برای دوره متوسطه نیست.اکثر مدارس با کمبود شدید معلم و دبیر مواجهاند . تعداد زیادی از مدارس کادر اجراییشان تکمیل نیست . اداره که از پس ساماندهی نیروها برنیامده مسئولیت تکمیل کادر را به سوی مدیران شلیک کرده است. مدیران در به در دنبال معاون و معلم در تکاپویند.اداره تنها کاری که انجام داده بالا بردن سقف تدریس بازنشستگان از ۱۴ ساعت به ۲۴ ساعت است. قرار است کلاسها را با بازنشستگانی که اکثرن بیانگیزه و خسته بوده و تنها از سرِناچاریِ زندگی و تنگنای معیشت دل به تدریس مجدد دادهاند پر کنند.
خلاصه آغاز فصل دانایی مقارن با چالشهای چندلایه (کسری شدید معلم، عدم توزیع به موقع کتاب، فقدان سرانه مدارس، خدشهار شدن استقلال و امنیتی شدن آموزش و پرورش، پخمهپروری و نخبهکشی و...) مواجه بوده و احتمالا به خاطر تنگناها و نابهسامانیهای عدیده بازگشایی، وزیر از مجلس و مدیران کل از نمایندگان و استاندار کارت زرد و قرمز خواهند گرفت.

داغ سالامات قال...
به هر ترتیبی ساعت مدرسه را به نماز ظهر سنجاق میکنیم . بعد از خالی شدن مدرسه یک ساعتی با خود خلوت میکنم . دلم میخواهد با تک تک آجرها و کلاسها خداحافظی کنم . خاطرات تلخ و شیرین سی سال و اندی خدمت در آموزش و پرورش چون فیلمی چندبعدی در جسم و روحم تورق و رژه میروند.
لحظات سختی است دل کندن و قبضِ روح از دستگاه تعلیم و تربیت.
« بلکه بو یئرلره بیرده گلمه دیم ؛
دومان ، سالامات قال ، داغ ، سالامات قال !
دالیمجا سو سپیر یوخسا بولودلار ؟!
لئیسان سالامات قال ، باخ ، سالامات قال !
قیی ووران قارتال لار یوخ اولدو چنده
نرگیز لر سولوخدو شئهلی چمنده
ای قارا گؤز پری ، دالیمجا سنده
بویلان ، سالامات قال ، باخ ، سالامات قال !
گلدیم ، قارشیلادی گول لر ، چیچک لر
گئدیره م ، ال ائدیر بوز بیچه نکلر
نیدامی چایلارا دئدی کولک لر:
بولان ، سالامات قال ، آخ ، سالامات قال !
داغلارین پلنگی ، شیری ده سن سن
شاعیری ده سن سن ، شعری ده سن سن
بینی – برکتی ، خیری ده سن سن
چوبان ، سالامات قال ، ساغ – سالامات قال »

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید