گروه گزارش/
موضوع « رتبه بندی معلمان » مدت هاست که موضوع روز و بحث رایج در آموزش و پرورش و میان معلمان و حتی جامعه ی ایران گردیده است .
مقامات آموزش و پرورش سعی می کنند این رتبه بندی را همانند آن چه که در آموزش عالی و در دانشگاه انجام می شود نشان دهند .
نظام رتبه بندی و فرآیند ارتقاء در دانشگاه و در مورد اعضای هیات علمی آن چگونه است ؟
آیا این رتبه بندی موجب کیفیت بخشی آموزش در دانشگاه شده و اساسا چه اهدافی را تعقیب می کند ؟
پیش تر ؛ « صدای معلم » گفت و شنودی را با « احمد عابدینی » معاون پیشین شورای عالی آموزش و پرورش در مورد رتبه بندی معلمان انجام داد . ( این جا )
سعی گردید در آن گفت و گو به این مسائل و موضوعات پرداخته شود :
اساسا فلسفه رتبه بندی معلمان برای چه بود و قرار بود چه اهداف و کدام آرمان ها را تامین نماید ؟ آیا شاخص ها و معیارهای تعریف شده همان بودند که از ابتدا برای آن تعریف شد ؟ آیا ارزیابان رتبه بندی خودشان درک و فهمی از رتبه بندی داشته و در این زمینه آموزش دیده بودند ؟
سرنوشت « سازمان نظام معلمی » که در زمان وزارت دانش آشتیانی بازطراحی و نهایی شد و قرار بود نهاد اصلی اجرا کننده رتبه بندی معلمان باشد چه شد ؟
بخش دوم گفت و شنود با « رضوان حکیم زاده » را می خوانیم .
« صدای معلم » از دیدگاه های گوناگون و علمی در جهت اغنا و تنویر این موضوع مهم استقبال می کند .
روز دوم آوریل روز جهانی آگاهی در مورد اوتیسم و ماه آوریل ماه افزایش آگاهی و پذیرش گوناگونی عصبی است. اوتیسم (autism) یا آنچه که به عنوان طیف اختلال اوتیسم (autism spectrum disorder) شناخته میشود، یک نوع اختلال رشد است که بیشتر در سه سال نخست زندگی آغاز میشود و در تمام عمر فرد با آن زندگی میکند.
اوتیسم را به عنوان یک طیف تعریف میکنند. اوتیسم با غربالگری طیف وسیعی از حالتها و وضعیتها تشخیص داده میشود که در آن فرد اوتیستیک با چالشهایی در زمینه زبان، ارتباطات کلامی و غیرکلامی، یادگیری و مهارتهای اجتماعی روبهروست و برای آن نیاز به حمایت و توان بخشی دارد. اوتیسم انواع مختلفی دارد که بیشتر تحت تأثیر ترکیبی از عوامل ژنتیکی و محیطی از زمان کودکی ایجاد میشوند و ادامه مییابند. افرادی که در این طیف هستند همچنین نقاط قوت و تواناییهای بسیاری دارند.
سازمان ملل متحد میگوید که رویکرد به اوتیسم بهتر است از تشخیص آن به عنوان یک بیماری به سمت رسمیت دادن به تفاوتهای افراد در این طیف و شامل کردن آنها در همه ارکان زندگی برود. در بیانیهایای که سازمان ملل متحد به مناسبت این روز منتشر کرده است، تمرکز بر «تغییر روایت» در مورد طیف اوتیسم از «درمان» و «پذیرش صرف» به حمایت، شامل کردن و مشارکت دادن افراد اوتیستیک در همه عرصههای زندگی از جمله در خانه، محل کار، در حوزه سیاستگذاری است.
سازمان ملل میگوید که توجه نباید صرفا به پذیرش طیف اوتیسم باشد بلکه باید امکانهایی فراهم شود که تبعیضها فعالانه رفع شوند وچالشها، استعدادها و تواناییهای افراد اوتیستیک، بخشی از زندگی همه شود:
باید از روایتی که درمان یا تغییر افراد اوتیستیک را توصیه میکند، فاصله بگیریم و به جای آن بر پذیرش، حمایت و شامل کردن افراد اوتیستیک و دفاع از حقوق آنها تمرکز میکنیم. این یک تحول بزرگ برای همه افراد اوتیستیک، متحدان آنها، و جامعه وسیعتری است که با گوناگونیهای عصبی زندگی میکنند... این رویکرد افراد اوتیستیک را قادر میسازد تا کرامت و عزت نفس بگیرند و به عنوان اعضای باارزش خانواده و جوامع خود به طور کامل بخشی از جامعه محسوب شوند.
در ایران دست کم ۳۰ هزار نفر با اوتیسم زندگی میکنند. اما روشهایی تشخیص زودهنگام اوتیسم در ایران محدودتر از کشورهای پیشرفته است. بیشتر متخصصان توان بخشی از پرسشنامههای غربالگری معطوف به سنجش حوزه زبان و گفتار، رفتار و تعاملات اجتماعی برای تشخیص استفاده میکنند.
رسمیت دادن به گوناگونی انسانها از منظر روحی-روانی و عصبشناسی تحت عنوان Neurodiversity یا «گوناگونی عصبی» مفهومی است حقمحور و از سالهای ۱۹۹۰ مطرح است. واژه را ابتدا جودی سینگر (Judy Singer)، جامعهشناس و فعال حقوق معلولان در استرالیا مطرح کرد. او که خود با اوتیسیم زندگی میکند، این مفهوم را بهعنوان جایگزینی معرفی کرد که در برابر بیماریانگاری گوناگونیهای قلمرو تفاوت شناختی، عاطفی و ادراکی بهعنوان نوعی «حق متفاوت بودن» مطرح شود. در ایران تشخیص زودهنگام اوتیسم سرعت پایینتری دارد و احتمال دارد بسیاری از کودکان اوتیستیک از خدمات توان بخشی به همین دلیل محروم باشند.
ایده پشت گوناگونی عصبی این است که افرادی که با معلولیتهای گفتاری، یادگیری، شناخت و از جمله طیف اوتیسم زندگی میکنند، عملکرد متفاوتی در تمام این شاخصها دارند. روش ایدهآل یا درستی برای تفکر و یادگیری و رفتار وجود ندارد، تفاوتها در عملکرد مغز و سیستم عصبی است و این تفاوت باید رسمیت یابد. جودی سینگر این استدلال را در پایاننامه لیسانس خود مطرح کرد که نگاه به اختلالهایی مانند اختلال طیف اوتیسم (ASD) و کمتوجهی-بیش فعالی (ADHD) نباید نوعی «کمبود» تلقی شود. بلکه میتواند مبتنی بر تفاوت و گوناگونی در رابطه با ارتباط با دیگران، ارتباطهای اجتماعی، موضوع یادگیری، و دیگر عملکردهای مرتبط با مغز و دستگاه عصبی باشد.[1]
اصطلاح «گوناگونی عصبی» یک دستهبندی «علمی» یا پزشکی نیست. بیشتر یک نامگذاری سیاسی و حقوقی است و دال بر این است که گفتمانهای مربوط به حقوق انسانی و پذیرش گوناگونی که به دستهبندیهای مربوط به نژاد، قومیت، مذهب، گرایش جنسی و هویت جنسیتی تعلق دارد، لازم است به طیف اوتیسم هم تعلق گیرند. سینگر به جایی «ناتوانی» بر تواناییهای قابلتوجه بسیاری از افراد در طیف اوتیسم شامل تمرکز، تشخیص الگوها و به خاطر سپردن اطلاعات دست گذاشت و اینکه این اختلال یادگیری لزوماً به مفهوم نقص، نقصان و ناتوانی در یادگیری نیست بلکه یادگیریای متفاوت است.
به مرور زمان در قرن ۲۱، اصطلاح گوناگونی عصبی به تفاوتهای عصبی-شناختی دیگر هم گسترش پیدا کرد. این ترکیب اکنون برای طیف وسیعی از معلولیتهای رشدی مرتبط با شناخت و یادگیری، زبان، گفتار، ادراک و مهارتهای اجتماعی از جمله بیشفعالی، آپراکسی تکاملی گفتار، نارساخوانی، دیاسکولیا (نارسایی در حساب)، و اختلال وسواسی-جبری استفاده میشود. تخمین زده شده است که حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد از جمعیت در سراسر جهان با اوتیسم و دیگر اختلات مربوط به یادگیری زندگی میکنند.[2]
با این حال، چالشها برای این تعداد از انسانها به عنوان نمونه در مدارس، دانشگاهها، محیطهای آموزشی و در محل کار همچنان گسترده باقی ماندهاند. به عنوان نمونه پژوهشی با همکاری سایمون بری، ربکا فلو و چند محقق دیگر نشان داده که در محل کار، الگوهای انتظار از افراد اوتیستیک بنا به اقتضاهای خاص طیف اوتیسم نیست و چالشها به «شخصیت فرد» در محل کار نسبت داده میشود. همچنین تفسیرها، پیامدها و راهحلها به جای اینکه به تغییرات در شرایط و محیط کار بیانجامد شخص کارگر یا کارمند اوتیستیک را هدف قرار میدهند و به صورت فردی ارائه میشوند.[3]
در حالی که در بیشتر کشورهای شمالی جهان، آمار کودکان و افراد در طیف اوتیسم رو به افزایش است، تشخیص اختلال طیف اوتیسم در ایران کاری چالشبرانگیز است. سیدمحمدعلی میری، مدیر بخش مطالبهگری انجمن اوتیسم ایران در ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ به همشهری گفت برآورد آنها این است که در ایران از هر صد نفر یک نفر اوتیستیک است. روشی که این روزها بیشتر در ایران برای تشخیص اوتیسم استفاده میشود، پرسشنامه «غربالگری اختلالات طیف اوتیسم اهلر و گیلبرگ» (ASSQ) است که به فارسی ترجمه شده است. زیرساختهای لازم برای کمک رسانی از نظر آموزشی، توان بخشی به خانوادهها وجود ندارد .
پژوهشگران این حوزه سید علی صمدی، روی مک کانکی و آمنه محمودی زاده میگویند که بیشتر آزمونها و مقیاسهای ارزیابی برای این طیف در کشورهای غربی و با نیازهای زبانی هر کشور تنظیم شدهاند. این گروه از پژوهشگران، یک مقیاس رایج با عنوان «مصاحبه تشخیصی اوتیسم اصلاح شده» (ADI-R) که در آن متخصص از طریق مصاحبه ساختاریافته طیف اوتیسم را تشخیص و از سایر اختلالات رشدی تمیز میدهد را به فارسی ترجمه و تنظیم کردند. آنها گزارش دادهاند که ترجمه آنها قابلیت خوبی برای تشخیص و برای کمکرسانی، حمایت، و برنامهریزی توان بخشی در زبان فارسی برای کودکان و برای خانوادهها دارد.[4]
با این حال تعداد دقیق افرادی که تا کنون در ایران در این طیف قرار گرفتهاند مشخص نیست. محمد مهدی ناصحی، مدیرعامل سازمان بیمه سلامت ایران در سال گذشته (۱۴۰۱) به مناسبت روز آگاهی جهانی اوتیسم در بیانیهای گفت که تحقیقات و بررسیهای این سازمان بیمه نشان میدهد که در ایران تاکنون نزدیک به ۳۰ هزار نفرِ مبتلا به اوتیسم شناسایی شدهاند؛ نیمی از این افراد تحت پوشش بیمه سلامت هستند.
سعیده صالح غفاری، مدیرعامل انجمن اوتیسم ایران میگوید که رقم ۳۰ هزار فرد دارای اوتیسم در ایران برآوردی به شکل غیررسمی است. سامانه رجیستری انجمن اوتیسم ایران ۶۱۰۰ پرونده را به طور کامل تا ۱۴۰۱ ثبت اطلاعات کرده است. این رقم از آمار تشخیص طیف اوتیسم نسبت کشورهای شمالی پایینتر است. به عنوان نمونه کشور کانادا با کمتر از نصف جمعیت ایران، جمعیت افراد اوتیستیکاش بالای ۲۰۰ هزار نفر است.
این به این معناست که در ایران تشخیص زودهنگام اوتیسم سرعت پایینتری دارد و احتمال دارد بسیاری از کودکان اوتیستیک از خدمات توان بخشی به همین دلیل محروم باشند.
تشخیص و توان بخشی زود هنگام برای کودکان در طیف اوتیسم حیاتی است. چرا کمکرسانی به کودکان در طیف اوتیسم هرچه زودتر آغاز شود، نیازهای خاص هرکدام بنا به آنکه در کجای طیف قرار دارند مورد تشخیص قرار میگیرد و برای آن برنامهریزی میشود.
در مرداد ۱۴۰۱، سعیده صالح غفاری، مدیرعامل انجمن اوتیسم ایران در گفتوگو با ایسنا گفت که پوشش بیمهای بزرگترین مطالبه خانوادههایی است که باید هزینههای نگهداری و توان بخشی را پرداخت کنند. قرار بوده که خدمات توان بخشی در گروه سنی زیر ۱۲ سال با تعرفه ۷۰ درصد تحت پوشش بیمههای پایه قرار گیرد، اما این به سن ۶ سال کاهش مییابد. در سنین بالاتر از شش سال بیمه سلامت خدمات را پوشش نمیدهد و این فشار هزینهها را برای خانوادهها افزایش داده است.
محمد مهدی ناصحی، مدیر عامل بیمه سلامت در دی ۱۴۰۱ اعلام کرد که بیمه سلامت خدمات توان بخشی بیماران طیف اوتیسم شامل این بیمه را تا ۷۰ درصد هزینه کار درمانی، گفتار درمانی، مداخلات رفتاری-آموزشی و مداخلات مشاورهای حمایت میکند. این حمایت برای کودکان تا پایان سن شش سالگی اعلام شده اما دسترسی به این خدمات در همه شهرها و منطقههای شهری یکسان نیست.
تعداد مراکز توانبخشی به اوتیسم در یک بازه ده ساله در ایران از پنجاه مرکز به ۱۰۷ مرکز رسیده که تعداد آن کم است. به عنوان نمونه شهر شیراز تنها دو مرکز تخصصی توان بخشی اوتیسم دارد.
بهزیستی به این مراکز یارانه نگهداری از کودکان پرداخت میکند که در سال گذشته یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان بوده است. اما این یارانه کفاف هزینههای توان بخشی و نگهداری از کودکان را نمیدهد و کودکان اوتیستیک به روایت خانوادهها بین پنجاه تا هفتاد میلیون تومان در سال هزینههای اضافه بر کودکان دیگر خانواده دارند. بیشتر خانوادهها ناچار هستند بخش عمده نگهداری و مراقبت را خود به عهده بگیرند و این کار مراقبتی بیشتر بر دوش زنان خانواده است.
فریدون پارسایی، رئیس هیئت مدیره مؤسسه اوتیسم شیراز اردیبهشت سال ۱۴۰۱ در گفتوگو با تسنیم به اینکه زیرساختهای لازم برای کمک رسانی از نظر آموزشی، توان بخشی به خانوادهها وجود ندارد اشاره کرد و گفت: «این اختلال برای خانوادهها سراسر مشکل است به گونهای که خانوادهها را از چرخه زندگی خارج میکند.»
یک نمونه که سعیده صالح غفاری به آن اشاره میکند هزینه بالای دندانپزشکی برای افراد طیف اوتیسم است که از چهار میلیون تومان برای هر ویزیت بالاتر است چرا که در هر مراجعه فرد اوتیستیک برای درمان بیماریهای دهان و دندان نیاز به مداخله بیهوشی دارد.
–––––––––––––––––––––––––
[1] Mcgee, M. (2012). Neurodiversity. Contexts, 11(3), 12–13.
[2] Doyle, N. (2020). Neurodiversity at work: A biopsychosocial model and the impact on working adults. British Medical Bulletin, 135(1), 108–125.
[3] United Nations. World Autism Awareness Day—EN. Retrieved April 1, 2023.
[4] Samadi, S. A., McConkey, R., & Mahmoodizadeh, A. (2021). Identifying children with autism spectrum disorders in Iran using the Autism Diagnostic Interview–Revised. Autism, 25(4), 1009–1019.
ماجرای تعطیلی گستردۀ مدارس از اسفند 1398 شروع شد. قبل از آن هم به دلایلی مانند آلودگی هوا یا سرما و یخبندان، مدارس بیشتر در تهران و شهرهای بزرگ کموبیش تعطیل میشدند، اما منشاء تعطیلی عمومی و فراگیر، شیوع کرونا بود. مقامات رسمی کشور و متولیان آموزش و پرورش که تا قبل از آن ؛ کاربردهای اینترنت، تلفن همراه و فضای مجازی را مفسدهانگیز میدانستند ناخواسته و از سر اجبار اولاً آموزش غیرحضوری را پذیرفتند و ثانیاً در برابر «آموزش مجازی» سر تعظیم فرود آوردند و حتی خودشان وارد عرصۀ اپلیکیشن و تولیدات محتوای مجازی شدند.
عوامل متعددی موجب شدند که رویکرد آموزش غیرحضوری و آموزش مجازی به مذاق متولیان خوش بیاید و روی آن بهعنوان یک راهکار دائمی آموزش حساب باز کنند. بعضی از این عوامل عبارت بودند از:
ادامۀ کرونا، وضعیت اقتصادی کشور، نبود بودجه برای اقدامات اساسی آموزشی، بهصرفه بودن، کاهش معضلات مدرسهداری، دردسر کمتر دانشآموزان، جلب رضایت والدین، کنار آمدن بیشتر معلمان با این شرایط، مسئولیت کمتر برای همۀ عوامل مدیریتی، و بعدها حتی دلایل سیاسی و امنیتی هم به این موارد افزوده شدند.
انجمن بهره وری ایران در مهر ماه 1400 نشستی با عنوان «بهرهوری در مدرسه» برگزار کرد. در این نشست از محسن حاجی میرزایی، وزیر پیشین آموزش و پرورش (که در زمان آغاز کرونا وزیر بود) سؤال شد: «در دورۀ وزارت چه اشتباهی کردید که اگر الان بود آن را انجام نمیدادید؟». با آن که خودم یکی از سخنرانان نشست بودم و در جلسه حضور داشتم ولی به لحاظ امانتداری، پاسخ حاجیمیرزایی را از ماهنامۀ اندیشۀ بهرهوری (شمارۀ 5 / آبان 1401 / ص 41) نقل میکنم: اگر همین بیتدبیری، ضعف در درک تربیتی، انفعال، ناتوانی در برنامهریزی، پیشبینی سناریوهای احتمالی و ممکن، ضعف در جذب بودجه و...، در آموزش و پرورش ادامه یابد و در مورد تعطیلی مدارس حساسیت و احساس تهعدی وجود نداشته باشد، با یک فاجعۀ بزرگ تربیتی روبهرو خواهیم بود.
«دورۀ مسئولیت من مواجه شد با دورۀ کرونا؛ مدارس همه تعطیل شدند و ما روی بستر فضای مجازی رفتیم و شاد تولید شد. خطای ما این بود که مدرسه را از جریان خارج کردیم. نباید از اول میگفتیم مدرسه تعطیل است. بین مدرسه تعطیل است و دانشآموزان مدرسه نیایند، تفاوت وجود دارد. وقتی مدرسه را تعطیل کردیم این شبکۀ گسترده از هم گسیخت. مدرسه کانون پیوندها بود و باید برقرار میماند. دو ماه بعد من متوجه شدم و این تصمیم را برگرداندم».
البته اینکه دو ماه بعد چه اتفاقی افتاده و چه چیزی برگشته، به شدت جای ابهام و سؤال دارد. گسیختگی که حاجیمیرزایی از آن سخن میگوید در عمل ادامه یافت و بیشتر و بیشتر شد تا به امروز که به مرز فاجعه رسیده است. من و شاید خیلیهای دیگر در همان ایام کرونا مطالبی دربارۀ مخاطرات تعطیلی مدارس و تأثیرات جبرانناپذیر آن بر آسیب به فرایندها اجتماعی و عاطفی تربیت نوشتیم که طبعاً گوشی برای شنیدن نبود. یکی از تأکیدات من، روی آوردن به راهکارهایی بود که با حفظ چهارچوبهای بهداشتی و ایمنی و افزایش ساعات کاری مدارس، امکان حضور نوبتی دانشآموزان در مدرسه فراهم شود. یک نکتۀ اساسی چنین راهکارهای صرف هزینه و تأمین بودجۀ آن بود، امری که برای مقامات بهصرفه نبود و اصلاً نمیخواستند به آن فکر کنند.
همه داریم به تعطیلی مدارس عادت میکنیم
حالا سه سال از شروع ماجرای تعطیلی مدارس میگذرد. دو سال، بهانۀ عمده کرونا بود. رسیدیم به سال سوم که تصور میکردیم بلای کرونا کاهش یافته و دانشآموزان میتوانند به مدرسه بازگردند. تازه کلی اما و اگر داشتیم که بعد از دو سال چه باید کرد که بچهها و معلمها با مدرسه سازگار شوند. هنوز در این فکر و خیالات بودیم که موج جدید تعطیلیها فرارسید؛ یک روز به خاطر سرما، یک روز آلودگی هوا و در نهایت ماجرای مسمومیت زنجیرهای در مدارس. مقامات در ماجرای ریشهیابی مسمومیت مدارس طبق معمول آنقدر تعلل کردند و فضا را در ابهام نگه داشتند که در نهایت ترس دانشآموزان و والدین تشدید شد و همه به این اتفاق نظر رسیدند که فعلاً اگر نمیشود کاری کرد امکان تعطیلی مدرسه که وجود دارد! خطای ما این بود که مدرسه را از جریان خارج کردیم. نباید از اول میگفتیم مدرسه تعطیل است.
در نهایت، در وضعیتی هستیم که میتوان به هر گونه ایده و احتمالی دربارۀ تعطیلی مدارس فکر کرد؛ از آنچه که تاکنون پیش آمده و تجربه کردهایم تا رویدادهایی که الان شاید به عقلمان نرسد ولی از جایی سروکلهاش پیدا میشود که اصلاً فکرش را هم نمیکردیم! با یک پیشنگری، امکان این پیشبینی وجود دارد که سریال تعطیلی مدارس با انواع بهانهها و دلایل موجه و ناموجه ادامه یابد. اگر در دو سال قبل همه یک دلیل مشخص (شیوع کرونا) برای تعطیلی مدارس داشتیم در سال گذشته طی یک تفاهم پنهان و اعلام نشده توافق کردیم که مدارس تعطیل باشند؛ هر کس و هر گروه هم دلایل خاص خود را داشت. از کجا معلوم که این تفاهم و توافق همگانی ادامه نداشته باشد؟
همه راضی!
هر یک از ذینفعان مدرسه به نوعی در این توافق همگانی سهیم هستند و به تعبیری، نفعی از آن میبرند:
با پیش آمدن موضوع مسمومیت زنجیرهای مدارس، بیشتر والدین به جمع موافقان تعطیلی مدارس پیوستند و همچنان بسیاری از آنها در مورد بازگشت فرزندشان به مدرسه مردد هستند.
یک اعلام خطر
با آنچه پیش آمده است، باید اعلام خطر شود که تعطیلی مدارس در حال تبدیل شدن به یک رویۀ جاری و عادی است. همۀ ذینفعان هم در قبال این رویه به رضایت و توافق رسیدهاند و حساسیت و نگرانی چندانی برای تعطیلی مدارس ندارند. با یک پیشنگری بر مبنای همین شواهد و تحلیل احساسات عمومی، این پیشبینی و حدس دور از انتظار نیست که در سال تحصیلی بعد هم این رویه ادامه داشته باشد. یافتن دلیل و بهانه هم سخت نیست. یک سری از عوامل مانند آلودگی هوا و برودت هوا که همچنان باقی خواهند بود. غیر از مسمومیت زنجیرهای هم احتمالاً رویدادها و بهانههای جدیدی خواهند بود تا همه بر توافق تعطیلی مدارس مهر تأیید بزنند.
بارها گفتهام که فارغ از وضعیت نظام تربیتی ایران، کاستیهای آموزش و کیفیت ضعیف مدرسهداری، حداقل برای مسائلی مانند تقویت مهارتهای اجتماعی و ایجاد فرصت برای دوستی و ارتباط مؤثر، فعلاً جایگزین دیگری غیر از مدرسه نداریم؛ ضمن آنکه تعطیلی مدارس مسئولیت تربیتی والدین را بیشتر میکند، امری که از عهدۀ آن برنمیآیند.
اگر همین بیتدبیری، ضعف در درک تربیتی، انفعال، ناتوانی در برنامهریزی، پیشبینی سناریوهای احتمالی و ممکن، ضعف در جذب بودجه و...، در آموزش و پرورش ادامه یابد و در مورد تعطیلی مدارس حساسیت و احساس تعهدی وجود نداشته باشد، با یک فاجعۀ بزرگ تربیتی روبهرو خواهیم بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
آن چه در زیر می آید ؛ سخنان دکتر مقصود فراستخواه استاد برنامه ریزی توسعه ، آموزش عالی است که با موضوع « هفت ضلع تفکّر انتقادی » در انجمن جامعه شناسی ایران در اردیبهشت 1401 ایراد گردیده است .
بخش پایانی را می خوانید .
« هر زباله، یک گناه است. با هر زباله که می سازیم گناهی مرتکب می شویم. گناهانمان را در کوه و جنگل و دشت و دمن می ریزیم. در کوچه و خیابان و رودخانه و جویخانه.
گناهانمان را می ریزیم در حلق پرندگان در نَفَس آسمان.
گناهانمان را می پاشیم به صورتِ مادرمان زمین و سیلی می زنیم به شفقتِ خاک و به مهربانیِ آب.
ما به جهنم نمی رویم ما خودمان دوزخیم.
گناهانمان دست و پایمان را گرفته، وبال گردنمان شده است، وبالِ همه چیز.
زندگیِ ما شکنجه ای است برای بی پناه ترین و معصوم ترین آفریدگان خدا.
به پشت سرت نگاه کن! ببین چقدر نفرینِ گیاه و پرنده و آب و خاک پشتمان است.
عاق والدینمان، عاق زمین و آسمان، ما را گرفته است...
سیزدهم فروردین، روز گناهان کبیره ما ایرانیان است.
تو اما در آن روز گناه نکن!
تو اما گناهی را از زمین بردار!
تو می دانی که نیکوکاران به بهشت نمی روند، نیکوکاران بهشت را می سازند.
حتی در جهنم و حتی در میان جماعت دوزخیان تو یک نفر بهشت باش! » ( کانال عرفان نظرآهاری )
***
صدای معلم :
عکس زیر در ایام نوروز 1402 از پارک جنگلی سرخه حصار تهران گرفته شده است .
چند متر آن سوتر ؛ سطل زباله ای قرار داده شده است .
در جای جای این پارک جنگلی تابلوهایی مبنی بر ممنوعیت بر پا کردن آتش به چشم می خورند .
این گونه مناظر زشت و روح خراش در بسیاری از جاهای این کشور قابل رویت هستند .
اما چه کنیم که « تنبلی و توهم » عادت دیرینه ایرانیان است .
این وضعیت برآیند حضور و فعالیت نهاد خانواده ، مدرسه و البته بی توجهی حاکمیت به تربیت و زیست مدنی شهروندان اش است که به حال خود رها شده اند .
این تنها سکانسی از ادعای مردمانی است که می گویند وارث تمدنی عظیم و کهن هستند .
کارشناسان می گوید با این وضعیتی که در زمینه ی « محیط زیست » پیش می رویم ؛ « ایران » تا 30 سال آینده « غیر قابل سکونت » می شود . ( این جا )
.
.
.
( پس از نشست مدیران ستادی در وزارت آموزش و پرورش )
( تجمع معلمان در برابر وزارت آموزش و پرورش در اعتراض به بی توجهی به اجرای « قانون » )
( کلاس درس ایرانی )
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
موضوع « رتبه بندی معلمان » مدت هاست که موضوع روز و بحث رایج در آموزش و پرورش و میان معلمان و حتی جامعه ی ایران گردیده است .
مقامات آموزش و پرورش سعی می کنند این رتبه بندی را همانند آن چه که در آموزش عالی و در دانشگاه انجام می شود نشان دهند .
نظام رتبه بندی و فرآیند ارتقاء در دانشگاه و در مورد اعضای هیات علمی آن چگونه است ؟
آیا این رتبه بندی موجب کیفیت بخشی آموزش در دانشگاه شده و اساسا چه اهدافی را تعقیب می کند ؟
پیش تر ؛ « صدای معلم » گفت و شنودی را با « احمد عابدینی » معاون پیشین شورای عالی آموزش و پرورش در مورد رتبه بندی معلمان انجام داد . ( این جا )
سعی گردید در آن گفت و گو به این مسائل و موضوعات پرداخته شود :
اساسا فلسفه رتبه بندی معلمان برای چه بود و قرار بود چه اهداف و کدام آرمان ها را تامین نماید ؟ آیا شاخص ها و معیارهای تعریف شده همان بودند که از ابتدا برای آن تعریف شد ؟ آیا ارزیابان رتبه بندی خودشان درک و فهمی از رتبه بندی داشته و در این زمینه آموزش دیده بودند ؟
سرنوشت « سازمان نظام معلمی » که در زمان وزارت دانش آشتیانی بازطراحی و نهایی شد و قرار بود نهاد اصلی اجرا کننده رتبه بندی معلمان باشد چه شد ؟
اکنون گفت و شنود با « رضوان حکیم زاده » را می خوانیم .
« صدای معلم » از دیدگاه های گوناگون و علمی در جهت اغنا و تنویر این موضوع مهم استقبال می کند .
گروه اخبار/
امروز هشت فروردین جمعی از بازنشستگان و معلمان در شهرهای مختلف ایران از جمله تبریز ، اردبیل ،کرمانشاه ، ملایر ، زنجان ، بجنورد و مشهد در برابر ادارات آموزش و پرورش تجمعات اعتراضی برگزار کردند .
محورهای عمده مطروحه در این تجمعات به شرح زیر است :
- وضعیت اجرای رتبه بندی معلمان
- پرداخت با تاخیر حقوق اسفند ماه
- پرداخت نشدن معوقات
- عدم اجرای همسان سازی حقوق بازنشستگان
- گرانی و تورم و سقوط قدرت خرید
شاید این نخستین بار است که معلمان در ایام نوروز و با وجود تعطیلی مدارس دست به تجمع و بیان مطالبات قانونی خود می زنند .
برای نخستین بار ؛ برخی معلمان در اعتراض به انفعال مسئولان اقدام به گل گرفتن در ادارات آموزش و پرورش کردند .
تاکنون مسئولان وزارت آموزش و پرورش پاسخ شفاف و قانع کننده ای نسبت به وضعیت اجرای رتبه بندی معلمان و نارضایتی فراگیر آنان ارائه نکرده اند .
پایان پیام/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
پس از ماه ها معطلی و امروز و فردا کردن ها ؛ سرانجام « رتبه بندی معلمان » در هفته های پایانی سال 1401 اجرا شد .
صدور احکام مرتبط با این رتبه بندی اعتراضات و انتقادات بسیاری را در میان معلمان سراسر کشور بر انگیخته است .
« صدای معلم » از معدود رسانه های مستقل و رسمی است که از همان ابتدا به این موضوع واکنش نشان داده و با تهیه گزارش های متعدد و نیز انعکاس نظرات و دیدگاه سعی کرد تا مقامات مستقر در وزارت آموزش و پرورش دولت سیزدهم را متوجه خطاهای فاحش و نتایج مصیبت بار و غیرقابل جبران ناشی از اجرای این نوع رتبه بندی برای نظام آموزشی ایران کند اما تاکنون وزیر آموزش و پرورش و سایر مقامات مسئولیت اصلی خود را در این قضیه نپذیرفته و با سخنرانی های یک طرفه ، غیرکارشناسی و نیز آدرس های غلط آتش خشم معلمان را بیش از پیش شعله ورتر نموده و بر « نارضایتی فراگیر معلمان » که از پیش جریان داشته اما به صورت تصاعدی بر آن افزوده اند .
این رسانه ی مستقل و منتقد در حوزه ی عمومی آموزش و پرورش ایران در آخرین گزارش خود با عنوان « به جای آدرس های غلط و توهین به شعور معلمان ، در مورد رتبه بندی صداقت داشته و در مورد آن شفاف سازی کنید !» نوشت : ( این جا ) « آن چه تحت عنوان رتبه بندی برای معلمان انجام شده هیچ گونه قرابت و شباهتی با آن چه در دانشگاه ها انجام می شود ندارد . ( در این مورد ؛ « صدای معلم » گفت و گویی تفصیلی را در این مورد با رضوان حکیم زاده ، عضو هیات علمی دانشگاه تهران و نیز معاون پیشین آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش انجام داده است که در این رسانه و در جهت تنویر افکار عمومی منتشر خواهد گردید )
« صدای معلم » موکدا از وزارت آموزش و پرورش می خواهد اعضای میزکار رتبه بندی معلمان به صورت شفاف معرفی شوند .
پیشنهاد این رسانه برگزاری نشست رسانه ای با این میزکار در مورد عملکرد هیات های ممیزه و البته با حضور رسانه های مستقل و منتقد است .
مقامات وزارت آموزش و پرورش بارها گفته و تاکید کرده اند که رتبه بندی معلمان طرحی برای کیفیت بخشی آموزش است .
اگر این ادعا صحت داشته باشد پس چرا از ابتدا ، کار بررسی و اجرای رتبه بندی معلمان به معاونت پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش محول گردید ؟
آیا این معاونت تخصصی در این گونه امور دارد ؟
طبیعی است که با توجه به محدود بودن منابع بودجه در آموزش و پرورش ؛ این معاونت بنا بر کارکرد و وظایف خویش نگاهی اقتصادی به این گونه طرح های تخصصی خواهد داشت .»
وزیر آموزش و پرورش در آخرین اظهار نظرها عنوان کرده است : « ممکن است همکاران آئیننامه را کامل نخوانده باشند یا مدارک را به صورت کامل بارگذاری نکرده باشند. توصیه میکنیم که این کار را انجام دهند و دقیق مدارک را بارگذاری کنند » .
آیا آن گونه که یوسف نوری می گوید معلمان آیین نامه را مطالعه نکرده و یا مشکل در وضعیت بارگذاری مدارک است ؟
اساسا فلسفه رتبه بندی معلمان برای چه بود و قرار بود چه اهداف و کدام آرمان ها را تامین نماید ؟ آیا شاخص ها و معیارهای تعریف شده همان بودند که از ابتدا برای آن تعریف شد ؟ آیا ارزیابان رتبه بندی خودشان درک و فهمی از رتبه بندی داشته و در این زمینه آموزش دیده بودند ؟
سرنوشت « سازمان نظام معلمی » که در زمان وزارت دانش آشتیانی بازطراحی و نهایی شد و قرار بود نهاد اصلی اجرا کننده رتبه بندی معلمان باشد چه شد ؟
در این زمینه ؛ « صدای معلم » گفت و شنودی را با « احمد عابدینی » معاون پیشین شورای عالی آموزش و پرورش که در زمان وی نظام رتبه بندی معلمان طراحی شد و سازمان نظام معلمی نهایی شد ؛ انجام داده است .
بخش پایانی این گفت و شنود را می خوانید .