« سازگاری مدام با ناامیدی ، ایرانیان را به ادراکی تقدیرگرا – که رهایی را در زمان نامعلومی وعده می دهد – پای بند کرده است ؛ این ادراک که در زمان نامعلوم و در آینده ای مقدر با درآمدن دستی از آستین غیب نجات می یابند و به سعادت می رسند .
ایرانیان در این انتظار مدام ، قایل اند که آن چه باید می شده ، شده و آن چه باید بشود ، خواهد شد . آن چه در لحظه ی حال هست نیر« قسمت » شان از تقدیری درک ناپذیر است . چاره ی آنان فقط رضا به قسمت خود دادن بوده است و در انتظار وقوع آن چه باید « قسمت » خود بدانند ، زندگی را در لحظه حال با ناامیدی پشت سر گذاشتن .
اگر ادغام در ناامیدی و درماندگی و سرخوردگی نشای از آن موجب کاهش اشتیاق به زندگی و زوال سریع نیروی فعالیت انسان می شود باید گفت که ایرانیان مردمانی هستند که به سرعت پیر می شوند . دوره جوانی ایرانیان ، دوره طلب و مبارزه با جهان برای کسب دستاورد ، به سرعت سپری می شود .
ایرانیان چه به سرعت سوداها و رویاهای خود را فرو می گذارند .
برای آنان آن چه باقی می ماند احتضار مدام در زندگی روزمره بی دستارود است .
احتضار تواَم با حسرت که چه کارها می توانستند بکنند و نکرده اند .
حسرتی که حتی در حیرت ، مورد پرسش قرار نمی گیرد .... » ( 1 )
***
« سال خوبی داشته باشید »
دو سال پیش و یکم فروردین 1400 ؛ یادداشتی دقیقا با همین عنوان نگاشتم . ( این جا )
برخی جملات آن را در طلیعه سال 1402 مرور می کنیم :
« طالع هر کسی به دست خودش است
گفته میشود که قدمت ضرب المثل آلمانی Jederist seines GlückesSchmiedکه ترجمه لغوی آن این است که « هر کسی آهنگر بخت و اقبال خودش است » و به این معناست که خوشبختی هر کس دست خودش است، به روم باستان میرسد و تصویر آهنگری را تداعی میکند که در حال شکل دادن فلز سخت به دست خود است. منظور از این ضربالمثل این است که هر انسانی خودش مسئول خوشبختی و سعادت خویش است. ( 2 )
از آن سو هر سالی را به نام « یک حیوان » نامگذاری کرده و بر اساس تراوشات ذهنی و تجارب شخصی پیش بینی می کنیم که سال پیش رو چگونه خواهد بود .
این در حالی است که مدعی هستیم انسان هستیم و ذی شعور و خود را اشرف مخلوقات تصور می کنیم .
آن قدر در « خرافات » و تنوع و شقوق آن غرق شده ایم و در مسیر « تقدیر گرایی محض و خرد ستیز » خود را چون زورقی به امواج سهمگین و خروشان اقیانوس سپرده ایم که هویت و ساختار فکری خود را کاملا فراموش کرده ایم .
از زمان کودکی و آن سان که « خود » را شناخته ام به یاد می آورم که هنگام نو شدن سال و پیش از آن همه به یکدیگر می گوییم :
« سال خوبی داشته باشید »
اما اکنون که چهار دهه را پشت سر می گذارم و وارد دهه پنج زندگی می شوم می گوییم :
« هر سال دریغ از پارسال »
پس چرا حال ما خوب نمی شود ؟
آیا تاکنون به این موضوع مهم و اساسی فکر کرده ایم که چرا چنین است ؟
چرا نمی گوییم :
« سال خوبی داشته باشیم » ؟
چرا خود را در تدوین و تولید " وضعیت خوب " نقش اول نمی دانیم و همواره نقش ها را غیرمسئولانه و با بی خیالی فرافکنی می کنیم ؟
باید به حال و آینده امیدوار بود اما خلق موقعیت " امیدوارانه " بدون تعریف و پذیرش حس مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری توهمی بیش نیست »
هر ساله و با نزدیک شدن عید ، مسابقه ای که من آن را « جنون شتاب » برای ایرانیان نام می گذارم شروع به وزیدن می کند .
کافی است سری به خیابان ، جاده ها و معابر بزنی تا آن را حس کنی .
افراد با شتابی وصف ناپذیر و عاری از خرد و منطق سعی می کنند که از همدیگر جلو بزنند .
همه عجله دارند .
اساسا با این وضعیت و روحیه و نوع روابط میان افراد می شود از « توسعه » سخنی به میان آورد ؟ متاسفانه این یک بیماری است که بر اساس اصل " تقلید " در جامعه ایرانی مسری و همه گیر شده است .
این شتاب و سرعت برای چیست ؟
رسیدن و پشت سر گذاشتن لحظه تحویل سالی که نمی دانیم وضع مان خوب خواهد شد و یا در حسرت گذشته باید سر تکان دهیم ؟
کجاست " معنای زندگی " ؟
واقعا کجای دنیا جز این جا چنین است .... »
از وقایع قابل توجه در سالی که بر آموزش و پرورش گذشت می توان به اجرای قانون رتبه بندی معلمان پس از یک دهه انتظار ، اعتراضات فراگیر و مدت دار پس از مرگ « مهسا امینی » در بازداشتگاه پلیس گشت ارشاد که البته حکومت از پذیرفتن مسئولیت آن طفره رفت ( این جا ) و تاثیر آن بر فضای آموزش و پرورش کشور که عمدتا اعتراضات دانش آموزی در مدارس را رقم زد ؛ تعطیلی بی سابقه و طولانی مدت مدارس در خلال این اعتراضات به بهانه هایی مانند آلودگی هوا ، بارندگی و یخ بندان و... ، فروش مدارس به بهانه ی مولدسازی دارایی های دولت و سرانجام مسمومیت های سریالی دانش آموزان که سرانجام مشخص نشد کار چه کسی بوده است .
هر چقدر فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید که بخواهم آن را به عنوان » یک خبر خوب » و یا « رویداد مثبت » در حوزه آموزش ذکر کنم .
واقعا این پرسش به جد مطرح است که چرا با وجود آن که همه ی ما به دنبال « وضعیت خوب » و « حال خوب » می گردیم اما نه تنها به آن نمی رسیم بلکه با گذشت زمان دائما دور و دورتر می شویم و حتی ترسیم چشم انداز روشن از آینده هم از تراژدی گذشته و شکل « مضحک » به خود می گیرد ؟
کمی مانده به پایان سال برای دانش آموزان از چالش های نظام آموزشی و مساله « تقویم آموزشی » صحبت می کنم و تعدادی هم در بحث « مشارکت » می کنند و دیدگاه های خود را مطرح می کنند .
از آنان می خواهم به عنوان « تکلیف نوروز » فقط یک کتاب مطالعه کنند .
اما با همه ی این ها وقتی وارد مدرسه و کلاس می شوم بیش از نیمی از همکاران و به جز تعداد بسیار معدودی از دانش آموزان که حتی به عدد انگشتان دست هم نمی رسد کسی در مدرسه حضور ندارند .
پیش خود فکر می کنم کجای دنیا یک هفته مانده به سال نو و یک هفته پس از آن و دو هفته هم در میان که جمعا به یک « ماه » می رسد ؛ مدارس و حتی کل کشور تعطیل می شود ؟
پس از این تعطیلی یک ماهه هم انتظار دارند که با روی گشاده و تبسم ، عید را تبریک گفته و برای همه آرزوی داشتن « سال خوب » کنید و دوباره روز از نو و روزی از نو .
به ندرت دانش آموزی در این تعطیلات زحمت مطالعه کتابی را به خود داده است .
بارها سر کلاس در مورد « محیط زیست » و اهمیت آن و وضعیت بحرانی آن صحبت می کنم .
بحران آب ، خاک ، هوا و...
مشاهده زباله زیر صندلی و نیمکت ها واقعا حس بدی به آدم می دهد اما برای بسیاری از این دانش آموزان عادی شده است و با این که می دانند من به این مسائل حساس هستم اما برخی اوقات یواشکی آشغال خود را زیر میز و یا کنار صندلی به طرز ماهرانه ای پنهان می کنند اما به خود زحمت نمی دهند تا چند متر آن طرف تر ، آن را داخل سطل زباله بیندازند .
این رفتارها با شدت خیلی زیاد تر در جامعه قابل مشاهده هستند . آن قدر در « خرافات » و تنوع و شقوق آن غرق شده ایم و در مسیر « تقدیر گرایی محض و خرد ستیز » خود را چون زورقی به امواج سهمگین و خروشان اقیانوس سپرده ایم که هویت و ساختار فکری خود را کاملا فراموش کرده ایم .
اساسا با این وضعیت و روحیه و نوع روابط میان افراد می شود از « توسعه » سخنی به میان آورد ؟
هنگام تقریر این جملات و پس از کش و قوس فراوان نه تنها معوقات ناشی از ترمیم حقوق معلمان را با وجود وعده های فراوان پرداخت نکردند بلکه حتی نسب به حقوق عادی ماه های قبل مبلغ قابل توجهی را هم کم کرده بودند.
حکومتی که حتی نمی تواند حقوق معمولی و اندک معلمانش را پرداخت کند و رتبه بندی را به عنوان کلید اصلی تحول در کیفیت بخشی آموزش آگاهانه و عامدانه لوث و بی محتوا می کند ؛ دیگر باید چه گفت ؟
نارضایتی را تقریبا میان همه مشاهده می کنید .
اما سال به سال از وضعیت مطلوب پیشین فاصله می گیریم و وقتی آدرس اصلاح و تحول می پرسی خیلی ها عنوان می کنند :
« خدا خودش به داد همه برسد » .
برخی هم نسل زد و همان دانش آموزان کلاس را که یواشکی آشغال های خود را پنهان می کنند را به عنوان « نسل منجی » معرفی می کنند .
شاید تا زمانی که برای واژه « تحول » مفهوم سازی نکنیم ، تاریخ کشورمان به ویژه تاریخ معاصر را دقیق نخوانیم و روی اندیشه ، گفتار و کردارمان ، دقیق نشویم تفکر نکنیم ؛ همچنان محکوم به تکرار این چرخه ی منحوس و البته خلسه آور خواهیم بود .
رئیس پلیس: آمار تصادفها بسیار نگران کننده است
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی فراجا:
️تا امروز بیش از ۱۳۰ میلیون تردد در جاده های کشور ثبت شده است که یک رکورد بالا محسوب میشود.
۲۲۸نفر در تصادفهای رانندگی از ۲۴ تا ۲۹ اسفندماه جان خود را از دست دادهاند.
️آمار تصادفات بسیار نگران کننده است.
( 1 ) در پیرامون خودمداری ایرانیان ( رساله ای در روان شناسی اجتماعی مردم ایران ) ، حسن قاضی مرادی ، نشر اختران ، چاپ نهم 1397 – ص 170
( 2 ) دویچه وله فارسی
* بخشی از سریال دایی جان ناپلئون - شاهکار ایرج پزشک زاد :
نظرات بینندگان
نوروز بر شما و همه اهالی صدای معلم و مخاطبان محترم مبارک
چقدر خوب بود که معلمان این یادداشت شما را به عنوان درسی از طرح درس هایشان در کلاسشان مطرح کنند و این مسئله را به خوبی در خود و دانش آموزانشان نهادینه کنند.
و سپاس از شما که همواره در کنار « صدای معلم » دلسوزانه و مسئولانه بوده اید .
واقعا اگر « عادت به مطالعه » وارد چرخه ی زندگی دانش آموزان و معلمان شود ؛ تحول واقعی رخ خواهد داد .
پایدار باشید .
دوچرخه را هنوز داری؟
سِفت بچسبش ، در صورت فقدان ، جبرانش با حقوق معلمی فی الواقع سخته!
پایدار باشید.
دو چرخه برای دوچرخه سواران جذاب و پر خاطره است.
اگر قرار بود دغدغه من مانند سایرین « مدل اتومبیل » باشد دیگر صدای معلم ، صدای معلم نبود .
پایدار باشید .
با عرض پوزش کلمه ناجی اسم فاعله ودر نقش مغفول به معنای نجات دهنده ،درست نیست وبه جای ناجی ،منجی ( نجات دهنده) به کار می رود.
اصلاح شد .
پایدار باشید .
دغدغه ها وحسرت ها؛وآروزهای شمادر مورد آموزش وپرورش وجامعه را تمامی فرهنگیان اصیل؛دارند
امیدوار هستم صدای معلم همچنان برقرار وباعزت به روشنگری ادامه دهد.
درود
فکر نمی کنم چنین باشد .
اگر داشتند این همه « تحقیر » نمی شدیم .
سپاس از نظر مثبت شما و حلول « تحول واقعی » در اندیشه ، گفتار و کردار ما .
پایدار باشید .