دانش آموزی در مدرسه دچار حادثه می شود .
چه کسی مسئول است ؟
دانش آموزی در کلاس مورد تنبیه بدنی معلمی قرار می گیرد و یا در محیط خارج از کلاس مورد تنبیه فیزیکی قرار می گیرد .
در هر دو مورد بالا ، مسئول مستقیم مسائل و عوارض پیش آمده برای آن دانش آموز ، « مدرسه » و مسئولان و ارکان آن هستند .
بسیاری از اوقات مشاهده کرده ام که در این موارد مسئولان مدرسه سعی کرده اند با توجیهات مختلف از زیر بار « مسئولیت » شان شانه خالی کنند .
معلمی که دانش آموز را تنبیه کرده با این که می داند عملش «غیر قانونی » و مهم تر از همه « انسانی » و « اخلاقی » نیست در توجیه « مسئولیت ناپذیری اش " چنین عنوان می کند که اگر در این گونه موارد حاضر به « عقب نشینی » شود دیگر قادر به ادامه کلاس و مدیریت آن نخواهد بود و بچه ها رویشان بیشتر شده و مطالبات دیگری را مطرح خواهند کرد .
در بیش از سه دهه تجارب حرفه ی « معلمی » بسیار کم و به ندرت شاهد « عذرخواهی » عوامل مدرسه بابت چنین مواردی و مشابه آن بوده ام .
معلمان و کادر مدرسه احساس می کنند اگر کمی به دانش آموزان « رو » دهند دیگر نمی توانند آنان را جمع و جور و به قول « خودشان » مدیریت کنند .
و اما در سوی دیگر ، همین معلمان و معاونین و مدیران بعضا سعی کرده و می کنند تا « نهادهای دانش آموزی » مانند « شورای دانش آموزی » را که می تواند تبلوری از مفاهیم دموکراسی ، تفکر انتقادی و گفت و شنود باشد را به انحای مختلف ، « بی اثر » کرده و « صندوق رای » را لوث و بی خاصیت کنند .
وزارت آموزش و پرورش هم نهادهای متصف به « دانش آموز » را عملا دولت ساخته ، فرمایشی و نمایشی ساخته است . هنگامی که خشم و نفرت جامعه و کلیت آن را قبضه کند دیگر کسی حوصله تحلیل و تعقل در روندها و فرآیندها را نخواهند داشت و « بردار » نیروها به سمت و سوی نامعلوم و تاریکی خواهد چرخید .
آن ها انتظار دارند که این نهادها حرف های آنان را پژواک کنند و ساز مخالف نزنند .
« مهسا امینی » حدود یک ماه پیش توسط « گشت ارشاد » پلیس بازداشت و برای آن چیزی که « خودشان » آن را « ارشاد » می خوانند به مقر مربوطه منتقل شد .
پس از مدتی هم جنازه این « دختر ایرانی » تحویل خانواده شد .
اخبار و گزارش ها نشان می دهند با وجود این همه اعتراض در سراسر کشور هنوز « حاکمیت » مسئولیت آن چه بر سر مهسا امینی آمده است را نپذیرفته و با توجیهات مختلف سعی کرده از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی کند .
آیا اساسا این رویه مطابق « عقلانیت » است ؟
چرا افراد در جامعه ما در سطوح و لایه های مختلف روش و عادت « حل مساله » را یاد نگرفته اند و همواره با عملکردشان سعی می کنند « یک مساله » را به « یک بحران » و یا « ابر بحران » تبدیل کنند ؟ حاکمیت هم که همواره از ادبیات ثابت و کلیشه ای و قالبی مانند « فقدان بصیرت » و « سوء استفاده ی دشمن » و... استفاده می کند باید که صداقت خود را در « پاسخ گویی در برابر عملکرد » به جامعه اثبات کند و دست از سنت های غلط گذشته بردارد .
چرا « لجبازی » به جای « تعریف مساله » که مهم ترین و شاخص ترین عادت « دوره کودکی » است رویه غالب و تعیین کننده در رفتار و منش « ایرانی » است ؟
برخی مقامات و مسئولان نظام جمهوری اسلامی به سیاقی که گفته شد بر این باورند که اگر در این موارد به فرض « کوتاه » آمده و مثلا امتیازی بدهند موجب پر روتر شدن معترضان شده و آنان مطالبات دیگری مطرح و پی گیری خواهند کرد .
شاید این نتیجه گیری منطقی و طبیعی باشد اما پرسش « من » به عنوان یک « معلم » از حکومتگران آن است که چرا و به چه دلیل از طریق « شیوه حکمرانی غلط » جامعه را به این جا و به « درجه جوش و با انفجار » رسانده اند ؟ و حاضر به اقرار به اشتباه و عذرخواهی و نشان دادن « صداقت » برای گشودن دریچه بسته ی « اعتماد » نیستند ؟
چرا به جای ساده کردن مساله عادت کرده ایم که آن را تا می توانیم « پیچیده » و « لاینحل » نشان دهیم ؟
دقیقا همین انتقاد و ایراد در سوی مقابل به « جامعه » و به ویژه گروه ها و نهادهایی مانند دانشگاه ، استاد ، دانشجو ، معلم ، هنرمند ، سلبریتی ، ورزشکار و... وارد است که چرا و با توسل به مطالبه گری آگاهانه ، مستمر و کنش گری موثر و کم هزینه حاکمیت و دولت را وادار به تمکین در برابر مطالبات خود و در سطح « پایین تر » نکرده اند که اکنون و بعضا خواهان کنار رفتن کل سیستم می شوند ؟
این یک معادله دو سویه است .
چه تضمینی وجود دارد پس از زوال یک سیستم در اثر مولفه ها و گره های کور فرهنگی و اجتماعی ، دوباره همان سیستم قبلی در شکل و شمایلی دیگر توسط ارکان اجتماع باز تولید نشود ؟
اصطلاحی هم این روزها مد شده به نام : « وسط باز » .
فضا طوری رقم خورده است که یا باید در طرف « حاکمیت » بایستی و یا در سوی « متنفران از حکومت » .
در واقع ،؛ در این میان « حد وسطی » ترسیم و یا تعریف نمی شود .
این دقیقا همان روایت کهنه و البته ماندگار و نهادینه شده ی « صفر وصد » دیدن قضایا و یا « سیاه و سفید » دیدن مسائل است .
هنگامی که خشم و نفرت جامعه و کلیت آن را قبضه کند دیگر کسی حوصله تحلیل و تعقل در روندها و فرآیندها را نخواهند داشت و « بردار » نیروها به سمت و سوی نامعلوم و تاریکی خواهد چرخید .
البته که « شفافیت » و رعایت آن هم از سوی افراد جامعه و هم حکومتگران کنش خوب و موجه و قابل دفاعی است اما نخست باید مرز آن با افراط و خشونت روشن شود .
جامعه ی ایران و در مقیاس کوچک تر آن « معلمان » به ویژگی هایی مانند » محافظه کاری » ، « تظاهر » ، « دو رویی و چند پهلو بودن » ، « تضاد میان گفتار و کردار » و نظایر این ها شناخته می شوند . مستندات تاریخی هم چنین وضعیتی را تایید می کنند . چرا به جای ساده کردن مساله عادت کرده ایم که آن را تا می توانیم « پیچیده » و « لاینحل » نشان دهیم ؟
شواهدی که نشان دهند این گونه صفات در ایرانی ها ریشه کن شده و رنسانس فرهنگی رخ داده نیز مشاهده نمی شوند .
از نظر من ، افراد و جریاناتی که دیگران را متهم به « وسط بازی » می کنند نخست باید تعریف خود را از « شفافیت و صداقت » ارائه کنند .
حاکمیت هم که همواره از ادبیات ثابت و کلیشه ای و قالبی مانند « فقدان بصیرت » و « سوء استفاده ی دشمن » و... استفاده می کند باید که صداقت خود را در « پاسخ گویی در برابر عملکرد » به جامعه اثبات کند و دست از سنت های غلط گذشته بردارد .
وقتی جامعه مسئولیت پذیری و صداقت حاکمان را در عمل مشاهده کند دیگر نیازی به این همه هزینه های بی مورد و لشگر کشی های خیابانی برای آن که اثبات کند « من بیشتر هستم و دارم » نخواهد داشت .
نظرات بینندگان
متاسفانه چند وقتی است حرف و عملتان نمی خواند...
در مورد سازمان نوسازی مدارس و شیوه مدیریت آن این چند وقت چه میزان به شما مراجعه شده و یا مطلب ارسال گردیده است؟؟؟
شما اخیرا یک بام و دو هوا برخورد می کنید.مگر ادعای رسانه آزاد نمی کنید.چگونه است نقد انتصاب یک مدیر ناحیه استانی در سایت شما جایگاه دارد ولی انتقاد به یک نحوه مدیریت هیچ جایگاهی ندارد...این همه وزیر را می کوبید و نمایندگان مجلس را.خوب نیک می دانید که کار چاق کن و واسطه گر اینها چه کسی است، پس خواهشاً یا وزیر و مدیریت وزارتخانه را نقد نکنید بابه همه ارکان آن اجازه نقد دهید..شاید این نتیجه گیری منطقی و طبیعی باشد اما پرسش « من » به عنوان یک « کارمند » از مدیران آن است که چرا و به چه دلیل از طریق « شیوه حکمرانی غلط » جامعه را به این جا و به « درجه جوش و با انفجار » رسانده اند ؟ و حاضر به اقرار به اشتباه و عذرخواهی و نشان دادن « صداقت » برای گشودن دریچه بسته ی « اعتماد » نیستند ؟
سلام
خط مشی این رسانه تغییری نکرده است .
به دلیل وسعت و پیچیدگی آموزش و پرورش خیلی موضوعات و مسائل هستند که مورد واکاوی و پرسش قرار نمی گیرند .
البته ایده آل است که همه مسائل زیر ذره بین قرار گیرند .
نوسازی و عملکرد آن هم در این حوزه قرار می گیرد .
قبلا هم گفته ایم نقد عملکرد افراد و نهادها برای همه محفوظ است .
آیا شما نقدی ارسال کردید ؟ و ما کار نکردیم ؟
البته صدای معلم نقدها را با مشخصات نویسنده کار می کند چون اساس کار ما بر « شفافیت » است .
این انتظار را هم نداشته باشید که صدای معلم برای هر موضوعی گزارش بنویسد و نقد کند.
پایدار باشید .
خدا خودش کمکمون کنه ...
اگر قرار است « تغییری » رخ دهد باید توسط « ما » صورت گیرد و مستمر باشد .
روی نیروهای ماوراء الطبیعه هم خیلی حساب نکنید !
پایدار باشید .
1- من کسی نیستم اما نام ام را در ابتدای یادداشت نوشته ام .
2- در جامعه ی سالم و متعادل هیچ گونه دیوار و حصار و مرزبندی وجود ندارد .
معلمی هم یک حرفه است و مانند دیگران می تواند و ممکن است اشتباه کند پس چیزی را نباید بی جهت « مقدس » کرد .
3- بدون تردید ، هر کسی در هر سطح و مقامی که دست به « خشونت » می برد نه نشانه قوت و اقتدار و بلکه و صد البته نشان از ضعف او دارد .
حاکمیتی که فرضا به مدرسه حمله می کند و دانش آموز را بازداشت و تهدید می کند بدانید که نشان از ضعف او دارد .
به همین ترتیب معلمی که برای مدیریت کلاس دست به تنبیه و خشونت می برد نشان می دهد که عرضه کلاس داری ندارد و قافیه را باخته است .
4-اگر به قول شما معلم 44 سال دارد ظلم می بیند و حرف زور می شنود ؛ « آدرس » را ابتدا باید در « خود » او جست و جو کرد !( در یادداشت به تفصیل شرح داده ام )
چون گام به گام ، گام پس نهاده و از حقوق و جایگاه خود پاسداری نکرده است .
پایدار باشید .
مردمی که به خاطر مرگ دختری بی پناه و یورش پلیس یگان ویژه به محیط آموزشی به خیابان آمده اند
یا مدیر کل احمق و بی لیاقت که از طریق روابط فامیل سالارانه به این پست منتسب شده و به خاطر خودنمایی اقدام به برگزاری این همایش مفتضح در شرایط بحرانی جامعه نموده است؟
در شهر کوچکی مثل اردبیل خاندان ... با یک مافیای قدرت و روابط فسادزا چه اعمالی که مرتکب نمی شوند و نوچه هایشان چه شرایط ناعادلانه دهشتباری برای مردم خلق نکرده اند؟ چه کسی پاسخگوست؟
سلام
1- « مدینه فاضله » صحیح است .
البته من دنبال این نیستم .
داشتن یک زندگی نرمال ( معمولی ) و برخورداری از « حقوق شهروندی » کفایت می کند .
2- منظور من تنبیه بدنی است .
آیا شما خودتان حاضر می شوید برای کار اشتباهی که صورت گرفته است ؛ این کار را با خودتان و یا اعضای خانواده تان انجام دهند ؟ آیا حاضر هستید برای خطای صورت گرفته شما و خانواده تان را در ملاء عام برای عبرت دیگران تادیب کنند ؟
پس ؛ شعار ندهید !
3- کدام تجربه در کشورهای غربی شکست خورده است ؟ دقیق و مستند توضیح دهید .
4- شما هم می توانید به مناطق محروم بروید و در میان فقر و بیچارگی مردمان در آن شرایط سخت و دهشتناک عکس یادگاری بگیرید البته به شرط آن که دنبال نمایندگی مجلس و.... نباشید و سمت دولتی هم نداشته باشید !
پایدار باشید .
اون خدایی که حق عذاب دارد ،به جهت ناسپاسی بندگان از تفضل بی شائبه و بی حدش است،که به بندگان داده است.اما بندگانی که حق عذاب و تنبیه بنده ای دیگر را برای خود محفوظ می دارند کدام تفضل و کدام نعمت را به او بخشیدند و او ناسپاسی کرد و باید مجازات شود؟ثانیا بهشت یاعذاب الیم را خود انسان فراهم می آورد نه خدای تبارک. پس فراهم آوردن عذاب الیم توسط انسان برای خودش و دیگران نهایت بی عرضگی او و فراهم آوردن بهشت به سبب سپاس،برای خود و دیگران با عرضگی او را اثبات می کند.(انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).از سنتهای الهی برداشت اشتباه نکنید و قضاوت و تفسیر به رای نفرمایید.
۲_ این شما هستید که مرتب شعار می دهید و روی منبر نشستید و نظر میدید و هیچ راه کاری ندارید جز کلی گویی !
۳_بله خانواده من هم اگر در ملا عام اشتباه فاحش کنه و به هیچ اخطاری توجه نکنه که هیچ ،تازه خیالش راحت باشه اگه هر غلطی بکنه برخورد خاصی باهاش نمیشه و ووو بنابراین تو همون ملا عام باید مجازات شه
۴_ اما منظور از تجربه شکست خورده کشورهای غربی ،همان تجربه زیاده روی در برخوردهای به اصطلاح دموکراتیک با خاطیان است چه بزرگسال و چه نوجوان ! بطور مثال حذف مجازات اعدام که از نظر برخی کشورها مصداق خشونته، ، !! اما گاهی لازمه ...
۵ _ در ضمن شما پاسخ سوال قبل منو ندادید که اگه تنبیه بده و اگه نشانه ضعفه پس چرا خدای ارحم الراحمین تنبیه میکنه و قصاص رو مایه حیات میدونه !؟ از نظر شما مطمعنا خدا هم خشونت طلبه !! خواهشا کاسه داغتر از آش نشوید
۶_ من یه معلم معمولی در منطقه محروم هستم همان مدارسی که شما فقط برای گرفتن عکس یادگاری بهش سفر میکنید ...
کدام راهکار ؟
1- مگر وظیفه رسانه و یا روزنامه نگار ، راهکار ارائه کردن است ؟
نقش رسانه در حوزه ی « رکن چهارم دموکراسی » تعریف می شود .
رویکرد و خط مشی ما نقد وضعیت جاری و فرآیندها است .
ما طرح مساله می کنیم و کارشناسان و مدیران کلی و معاونینی که پشت میز لم داده و حقوق های آن چنانی می گیرند ؛ باید راهکار پیدا کنند .
2- اصلا در ایران ، « دموکراسی » هست که شما روی میزان و مقدارش چانه می زنید!
3- من تحلیل گر حوزه آموزش هستم .
بحث را به مسائلی نکشید که در آن هیچ گونه اشتراک نظری نیست .
4- اگر شما معلم مناطق محروم هستید ، تاکنون چند گزارش و خبر و یادداشت در رسانه ها در مورد مدارس و یا مدرسه خودتان کار کرده اید ؟
اگر دوستان فرهنگی در آن مناطق به وظیفه کنش گری و مطالبه گری خود عمل می کردند دیگر نیازی به آمدن و ژست گرفتن امثال پورسلیمان نبود !
پایدار باشید .
و اینجا منظور من هم مجازات سخت نیست بلکه همون تنبیه های جزیی و بدون آسیب زدنه که در خانواده ها هم زمانی لازم میشه ..و منم مخالف اسیبم. ....شما بگو اگه دانش آموزی در مدرسه مختلط توسط دانش آموز دیگری بارها لمس بشه و دانش آموز خاطی هم مرتب انکار کنه و اداره هم سند و مدرک بخواد اما این قضیه به نوعی برای معلم ثابت شده باشه به نظرتون باید چکار کرد ،،،!!؟؟؟ هر وقت جواب منو دادی بعدا شعار بده ،،، هم شما و هم آقای سلیمان پور
تعزیر درست است.
پاسخ سوال پایانی شما:
اولا:پرهیز از تنبیه و پرهیز از برخورد خشن تحت هر شرائطی.
ثانیا:صحبت در خلوت با شخص خاطی و بیان حسن و قبح عملش توأم با شگردهای نحوهء بیان،حالات چهره،و تشخص بخشی به دانش آموز خاطی و ایجاد باور درست در او.
ثالثا:صحبت با والدینش و بیان قوانین.
رابعا:در صورت تکرار ،تهدید به جداسازی او و تغییر مکان.
این مسائل در طول خدمتم برای همکارانم و مدیرهم رخ داده وحل آن به من ارجاع داده شده ودر حل مسئله راهکار اول و دوم جواب داده است.معلم و مدیری اگر واقعا معلم باشد و راهکار بداند حل این مسئله چندان سخت نیست و برای حل مشکل هم، اداره را بهتر از خود نمی بیند.مطالعات معلم در بعد اجرای قوانین و فرهنگ تربیتی و روانشناسی تربیتی باید بیشتر شود و عیب را در خود بیشتر ببیند و آنرا مرتفع سازد تا شخصیتش مورد پذیرش دانش آموزانش فرار گیرد.
در باره گریه ۱۰ دانشجو بابت حضور دختران و پسران در سلف سرویس دانشگاه شریف
حضور انور این دانشجویان عزیز عرض می کنم که دو عکس پیوست را ببینند. هر سال میلیون ها زن ومرد به صورت مختلط مراسم عبادی حج و راهپیمایی اربعین را به جا می آورند و بعضا در کنار هم می خوابند! تذکری به خدا ندارید؟
عیسی زارع پور وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در گفت و گو با خبرنگار گروه علم و پیشرفت خبرگزاری فارس در پاسخ به این سوال که آیا مصوبه ستاد تنظیم بازار درباره اخذ هزینه بابت خدمات مکالمه صوتی تلفن ثابت که توسط مخابرات اجرا شد و سپس با مخالفت شورای رقابت مواجه شد، نیاز به ابلاغ از سوی وزارت ارتباطات نداشت؟ گفت: کمیسیون تنظیم مقررات ارتباطات هنوز مصوبه ستاد تنظیم بازار را به شرکت مخابرات ایران ابلاغ نکرده بود و در آستانه ابلاغ بود که مخابرات این مصوبه را بدون هماهنگی و به شکل غیرقانونی اجرا کرد.
اسامی ممنوعه برای فرزندان اعلام شد. تشخیص نامهای ممنوع با شورای عالی ثبت احوال است و این شورا نمونههای آن را تعیین و به این سازمان اعلام میکند.
وحشی بازی اراذل در دانشگاه شریف را اینگونه تمام کنید
به گزارش همشهری آنلاین، حمید رسایی نوشت: اراذلی که به اسم دانشجو هر روز به بهانه ای دانشگاه شریف را متشنج می کنند، دنبال بهانه ای برای اخراج و در گام بعد اقامت گرفتن در اروپا هستند.
راه مواجه با آن ها مطابق ضوابط دانشگاه، ابتدا اخراج و سپس ممنوع الخروجی ۱۰ تا ۱۵ساله است. باور کنید وحشی بازی در محیط دانشگاه تمام می شود.
اینبهر حال برگردیم و سخنان نسنجیده یک مدیر منطقه را بخوانید و در کنار مطالب خودتان بگذارید و خواهید دید که نگرش مردم و جامعه به جایگاه معلم چه خواهد بود.معلم یک آدم مفلوک و از همه جا رانده و بدبخت که از روی ناچاری معلم شده و در فیلم ها و جامعه و چشم دانش آموز و اولیا هم انسانی بدبخت و محتاج و در پایین ترین قشر جامعه دیده می شود حالا اسخنان نسنجیده را بخوانید و قضاوت کنید که دیگر چه چیزی برای معلم باقی می ماند:
روز یکشنبه هفته قبل مدیر آموزش وپرورش
ادامه
1- شما می توانید فقط از طرف خود صحبت کنید .
اگر نماینده جمع هستید باید مشخصات داشته و این نمایندگی محرز شود .
البته در جامعه ی ایرانی با خوی استبدادی مرسوم است که هر کسی خود را عین جمع بداند !
2- برداشت شما محترم است اما من اسم آن را اعتراض و یا ناآرامی ( UNREST - PROTEST ) می گذارم .
وقتی حکومت نسبت به اعتراض های مدنی بی تفاوت باشد نهایتا به شورش و یا انقلاب ختم می شود .
3- مدیریت جمهوری اسلامی در این اعتراضات قابل قبول نبوده است .
اگر متن را با دقت مطالعه کرده باشید در جایی نوشته ام :
« چرا افراد در جامعه ما در سطوح و لایه های مختلف روش و عادت « حل مساله » را یاد نگرفته اند و همواره با عملکردشان سعی می کنند « یک مساله » را به « یک بحران » و یا « ابر بحران » تبدیل کنند ؟
چرا « لجبازی » به جای « تعریف مساله » که مهم ترین و شاخص ترین عادت « دوره کودکی » است رویه غالب و تعیین کننده در رفتار و منش « ایرانی » است ؟
برخی مقامات و مسئولان نظام جمهوری اسلامی به سیاقی که گفته شد بر این باورند که اگر در این موارد به فرض « کوتاه » آمده و مثلا امتیازی بدهند موجب پر روتر شدن معترضان شده و آنان مطالبات دیگری مطرح و پی گیری خواهند کرد .
شاید این نتیجه گیری منطقی و طبیعی باشد اما پرسش « من » به عنوان یک « معلم » از حکومتگران آن است که چرا و به چه دلیل از طریق « شیوه حکمرانی غلط » جامعه را به این جا و به « درجه جوش و با انفجار » رسانده اند ؟ و حاضر به اقرار به اشتباه و عذرخواهی و نشان دادن « صداقت » برای گشودن دریچه بسته ی « اعتماد » نیستند ؟
چرا به جای ساده کردن مساله عادت کرده ایم که آن را تا می توانیم « پیچیده » و « لاینحل » نشان دهیم ؟
دقیقا همین انتقاد و ایراد در سوی مقابل به « جامعه » و به ویژه گروه ها و نهادهایی مانند دانشگاه ، استاد ، دانشجو ، معلم ، هنرمند ، سلبریتی ، ورزشکار و... وارد است که چرا و با توسل به مطالبه گری آگاهانه ، مستمر و کنش گری موثر و کم هزینه حاکمیت و دولت را وادار به تمکین در برابر مطالبات خود و در سطح « پایین تر » نکرده اند که اکنون و بعضا خواهان کنار رفتن کل سیستم می شوند ؟
این یک معادله دو سویه است ....
4- هر کسی مسئول گفتار و کردار خویش است .
من در جریان دقیق گفته های آن مقام نیستم اما شما می توانید مستند سخنان وی را در یادداشتی مورد نقد قرار دهید .
پایدار باشید .
ایشان در صف صبحگاهی در بین سخنان خود ضمن تعریف خاطره ای، نه تنها موجب دلگرمی معلم نشدند بلکه باعث آزرده کردن خاطر آنان شدند . آقای صالحانی گفتند: در دوران کودکی و دبستان به دلیل درس نخواندن از جانب معلمم تنبیه شدم و تا امروز آن معلم را لعنت می کنم. وی پس از بیان این خاطره بار ها در پشت بلندگو گفت: از آن روز تا به حال هر موقع یاد آن خاطره می افتم جمله "لعنت بر تو معلم" را تکرار می کنم وی اظهار داشتند رفتار آن معلم آنچنان بوده که تا عمر دارند این معلم را لعنت می کند...
حاضران که معلمان ، دانش آموزان و اولیا بودند از شنیدن این خاطره در وضع موجود خیلی متعجب شدند و دانش آموزان با تمسخر و نگاه های حقارت آمیز از معلمشان پرسیدند آیا ما هم بعدا می توانیم به شما بگوییم "لعنت بر تو معلم" !!! در اینجا سئوال مطرح است چرا باید
جمعی از فرهنگیان منطقه ۱۱