متاسفانه در حال حاضر بسیاری از مدیران مدارس و مناطق آموزش و پرورش که بر اساس معیارهای دیگر غیر علمی و غیر کارشناسی انتخاب می شوند ، کمترین اطلاعی از اصول مدیریت علمی و انسانی ندارند ، ناتوانی و رفتار آنها انسان را به یاد مدیریت عصر حجر می اندازد/ بسیاری از آنها اهداف عالی آموزش و پرورش را نمی دانند ، قوانین و مقررات آموزش و پرورش و اهداف آن را نمی دانند .هیچ گونه تئوری و راهکاری برای حل مشکلات مدارس ندارند ، عدم توانایی خود را به راحتی به دوش مقررات و سیسبم بکفا می اندازند . بسیار منفعل بوده و هیچ گونه تحرکی برای برطرف کردن مشکلات آموزشی ندارند، حتی از اداره کردن 1 ساعت کلاس درس ناتوانند/ بسیاری از مدیران مدارس و مناطق آموزش و پرورش در گذشته و حال نه تنها هیچ گونه اطلاعی از اصول مدیریت ندارند بلکه از توانایی ذانی و هوش مدیریتی نیز بی بهره اند/ تعدادی نیز مادر زاد مدیر بوده اند. چنین مدیران بدون تخصص اجازه فعالیت به دبیران فعال و خوش فکر نداده و هرگونه پویایی را بر ضد خود می دانند/ پیشنهاد می گردد آزمون هایی چند جانبه به صورت کتبی برگزار گردد طوری که همه دبیران بتوانند در آن شرکت کرده و توانایی مدیریتی خود را بسنجند. این پیشنهاد می تواند در ادارات دیگر نیز به کار گرفته شود/ مرحوم تیلور سال ها قبل مدیریت را به عنوان یک علم معرفی کرد و پس از آن مدیریت انسانی را بسیار مهمتر از مدیریت علمی برشمرد. اما متاسفانه در آموزش و پرورش بسیاری از مدارس و مناطق شهرستان ها نه خبری از مدیریت علمی است و نه خبری از مدیریت انسانی/ در کشور هند حتی برای مقام های سیاسی مانند فرمانداری و استانداری نیز آزمون برگزار می گردد و همه می توانند در آن شرکت کنند/ در حال حاضر هیچ شخصی نمی گوید من از فلان جراح یا پزشک متخصص تواناترم چون آنها با آزمون پزشک شده اند ولی ممکن است همه بگویند من از فلان مدیر مدرسه یا منطقه تواناترم و چون آزمونی نبوده رد یا اثبات آن ممکن نیست ....
نکته مهم در این زمینه خلط مفهوم اصلی Critical thinking با برداشت های رایج و تاریخی از واژه انتقاد و نقد در جامعه ایران به خصوص فرهنگ عامیانه است؛ چرا که عموم مردم همواره در مواجهه با این مفهوم، حالت تدافعی و واکنش منفی و حتی احساس عدم امنیت کرده و چنین احساس می نمایند که فرد منتقد قصد وارد کردن آسیب جدی به ایشان داشته و هیچ نیت مثبت توسط فرد انتقاد کننده متوجه فرد مورد نقد نیست و پیچیدگی مساله تاحدی است که متاسفانه این وضعیت از جانب مردم عادی به قسمت اعظم نخبگان جامعه نیز سرایت کرده و حاصل این برآیند، فقدان یک ذهنیت مثبت و رویکرد رفتاری سازنده نسبت به این مفهوم مهم فلسفی، روان شناختی و تربیتی شده است/ امروزه از یک طرف به عنوان یکی از مهارت های ده گانه زندگی توسط سازمان بهداشت جهانی مطرح شده/ نگاه منطقی و صحیح به مفهوم Critical thinking در حقیقت حرکت از نگاه عیب جویانه و خرده گیرانه به نگاه تیزبینانه، اندیشمندانه، جسورانه و سنجش گرایه به امور است/ چنين انساني قادر است در زمينه خودشناسي ورزيده تر شده؛ از مهارت هاي تصميم گيري مطلوبي برخوردار شده؛ نسبت به بررسي شواهد حساس و عالم تر گرديده؛ از قضاوت ها و انتخاب هاي عجولانه و هيجاني دوري جسته؛ خود را از دام تعصبات خارج نموده؛ انعطاف پذيري شناختي و هيجاني خود را تقويت كرده و در نهايت داراي بينش علمي و فلسفي شده باشد/ بايد قبول كرد كه Critical thinking (تفکر انتقادی)، بايد غايت اصلي نظام هاي آموزشي باشد/ ريشه قسمت اعظم مشكلات و فجايع امروزي در عدم توجه جدي سيستم هاي تربيتي نسبت په پرورش اين مهارت شناختي عالی و موثر مي باشد....
در فرآیند آموزشی ،ارزشیابی به شیوه ی شفاهی اقبال بیشتری نزد فراگیران دارد/ وقتی فضای گروه های شبکه ی اجتماعی رونق می گرفت هم و غم این نگارنده محاوره نویسی بود آن هم از نوع رسم الخطی مغشوش و آشفته/ همچنان محاوره نویسی و استفاده از رسم الخط متفاوت با فارسی معیار با قوت خود پابرجاست/ هنوز بخاری از کلاس های هوشمند برنخاسته ؛بوی زهم واژگان برآمده از مکتب سست نویسان فضای ذهن و دل مان را آزرد .حالا اگر سفسطه بافی مغالطه کاران فضای مجازی را به آن اضافه کنیم ؛ سوفسطاییان هم مقابلشان زانوی ادب می زنند/ از این پس شناخت خویشتن خویش هم دشوار می شود/ با ادامه این روند در زیرساخت های آموزشی ما جایی برای هنر نویسندگی در آینده باقی نمی ماند/ آنچه قابل انکار نیست رشد بی رویه و لگام گسیخته ای است که زبان نوشتاری را نشانه گرفته است/ اگر چاره ای نیندیشیم این سیل ویرانگر در آینده ای نه چندان دور دستاوردهای زبان ملی را با خود خواهد برد
راهبرد كلاني که در توسعه کشور تاکید شده است توسعه توان علمی و فناوری در قالب توسعه اقتصاد دانشبنیان میباشد ، به طوری که 20 درصد درآمد کشور میبایست از فناوری اطلاعات حاصل گردد/ براي دستيابي به اين راهبرد، دانشگاه ها در عصر جديد به عنوان برون داد نظام آموزشی در ایجاد توسعه پايدار نيازمند تعريف جديدي از خود به عنوان نسل سوم از دانشگاه هستند/ دانشگاه ها برای ایجاد نسلی جدید از خود نیازمند تامین نیروی انسانی است که از زيرساخت دانشي، نگرشي و مهارتي متناسب با توسعه و گسترش اقتصاد دانشبنيان كشور برخوردار باشند/ شركتهاي خصوصي تمايلي به سرمايهگذاري در تحقيقات راهبردي ندارند/ با نگاهي به تاريخچه پيشرفت اقتصادي كشورهاي صنعتي، درمييابيم كه سرمايه انساني نقش مهمي در رشد و توسعه اقتصادي چنين كشورهايي داشته است/ اگر سرمايهگذاري در سنين نوجواني يعني در دوران دبيرستان انجام شود به دليل آنكه قدرت يادگيري و اوقات فراغت در سنين نوجواني بيشتر است با صرف وقت و هزينههاي كمتري ميتوان به امر آموزش فناوري همت گماشت و در عين حال سرمايهگذاري در اين ايام موجب خواهد شد تا زمان طولانيتري منافع خود را نصيب توسعه كشور نمايد و از بازده اين سرمايهگذاري در زمان بيشتري ميتوان بهره برد/ براي تامين سرمايه انساني نياز به تربيت نيروي انساني كارآمد در زمينه علم و فناوري از سنين نوجواني وجود دارد. اين مهم نيز نياز به سيستم ارتباطي قوي آموزش و پرورش با دانشگاه ها براي ايجاد مراكز رشد پاركهاي علم و فناوري دارد/ از آنجاييكه پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ماهيتاً بازوی فکری و يك موتور محرك و تاثيرگذار در آموزش و پرورش محسوب ميگردد، مطمئنترين مركز پژوهشي است كه در تامين سرمايه انساني و گسترش پاركهاي علم و فناوري و تجاريسازي دانش درفرآيند توسعه پايدار كشور ميتواند نقش ايفا نمايد
مهمترين سوال، توجه به اين مساله است كه سه رويكرد موجود در ارزشيابي عملكردها و فعاليت ها در سيستم آموزشي ايران چگونه مورد توجه قرار مي گيرد/ آنچه كه در طول سال هاي متمادي به صورت يك عادت معيوب درآمده است؛ توجه عمده به روش هاي صوري برگرفته از مستندسازي ظاهر گرايي و تبليغاتي و گاها شواهد سازي بوده است/ هر عضو آموزش و پرورشي به خوبي مي داند كه مهارت برخي از همكاران در تصويرسازي مدام از برنامه ها و اغراق در پررنگ نمودن فعاليت ها و حتي فشار بر عوامل زير مجموعه خود در آماده كردن موارد مربوط به شاخص ها معروف مي باشد/ مهمترين و اساسي ترين هدف فرآيند ارزشيابي، قضاوت و داوري در مورد ميزان تحقق هدف هاست و اين امر زماني اهميت خود را به صورت جدي نشان مي دهد كه هدف ها توجيه كننده واقعي وجود يك سيستم به شمار مي روند/ این چه مکانیزمی است که مدیران سعی در تبلیغ مداوم عملکرد و موفقیت خود می کنند؛ اما مجموعه زیر نظر مدیریتی شان دم از نارضایتی های متعدد می کنند و باز این چه رسم مدیریتی است که حلاوت و شیرینی مقام و جایزه مدیران را کارکنان و در راسش معلمان حس نمی کنند/ این مدرسه برتر در طرح تعالی مدیریت تا چه حد به صورت واقعی سبب افزایش انگیزه شغلی و سازمانی در معلمان و دیگر کارکنان و نیز موجب انگیزش تحصیلی در دانش آموزان شده است/ وقتی مدیر مدرسه یا رئیس اداره و مدیر کلی دارای رتبه برتر می باشد؛ کارکنان تحت مدیریت شان چقدر از عملکرد آن ها رضایت دارند/ مورد جدید این جریان در فرم ارزشیابی سالانه معلمان رونمایی شد که اوج شاهکاری برنامه ریزان تیم مدیریتی و برنامه ریزی دکتر فانی در این ارتباط به منصه ظهور رسید که بعد از شروع سال تحصیلی جدید از طریق فرم جدید، قرار بر ارزشیابی عملکرد همکاران در سال تحصیلی گذشته گردید/ سوال این است که وقتی اطلاعات واقعی و کامل در دسترس نباشد؛ چه اصلاح و بهبودی امکان پذیر است...
کتاب های دهم که در راه بودند ، خبر تشکیل گروه های کشوری دبیران ادبیات در فضای مجازی ، چون آب گوارایی بود که بتواند عطش ها را فرو نشاند / گاه در این پیچ و خم های گروه ها ، به بیراهه می رویم/ به تدریج کانال ها ، کانالی شدند برای رد و بدل کردن سوال امتحانی سوم تجربی ، چهارم انسانی و ... برای طرح درس روزانه و هفتگی و سالانه چهارم و سوم و ... راهی شدند برای گرفتن معانی تک تک ابیات غزلی در کتاب که سال هاست تدریسش می کنیم ، کانالی شدند برای پاسخ خودآزمایی تمام درس ها ، برای .... برای ... برای ...../ آنچه امروز در ((بعضی از این کانال ها و. گروه ها )) می بینیم ، تبادل نظر نیست/ شوربختانه تا دم بزنیم ، چماق کنکور را بر سرمان می رنند ، گویی فراموش کرده ایم این کتاب هدف دیگری دارد و ما کلاس کنکور باز نکرده ایم/ فضایی که ایجاد شده می تواند به معرفی کتاب ، طرح یک ایده نو ، نقد یک کتاب ، نقد و بررسی محتوایی یک درس از کتاب ، معرفی منابعی در ارتباط با بعضی مباحث کتاب و .... اختصاص یابد/ اگر محتوای بعضی دروس دهم ، چنگی به دل نمی زند --- که این را به پشتوانه نظر سنجی از بسیاری دبیران و حتی دانش اموزان دریافت کرده ایم --- شاید بتوانیم با نقدی سنجیده بر محتوای کتاب ها و ارائه پیشنهاد هایی صحیح ، در تغییرات آینده این کتاب ها ، نقشی داشته باشیم
این اولین حضور یک گروه معلمی مستقل در یک رویداد مهم اجتماعی و رسانه ای کشور بود/ « صدای معلم » در زیر گروه " آموزشی – تخصصی » در این نمایشگاه شرکت کرده بود/ انتظار این بود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با توجه به گفته های رئیس جمهور مبنی بر تقویت و توجه بیشتر به رسانه های غیردولتی این مهم را مد نظر قرار دهد اما متاسفانه این جا نیز عدالت کم رنگ بود/ در این نمایشگاه ، جمله ای که به کرات و دفعات از سوی بازدیدکنندگان چه فرهنگی و چه غیرفرهنگی شنیده می شد این بود/ آنان به رسانه های دولتی و یا مرتبط با حاکمیت اعتمادی نداشتند و یا درجه آن در سطح پایینی بود/ این هشداری برای مسئولان و برنامه ریزان جامعه است که در سیاست های رسانه ای خویش تجدید نظر کرده و با جامعه و مردم صادق باشند/ کته مهم دیگر که البته در صدای معلم نیز درج شد ، عدم حضور دانش آشتیانی وزیر آموزش و پرورش در این نمایشگاه بود/ هر چند « علی اصغر فانی » وزیر سابق آموزش و پرورش در آخرین دقایق کار نمایشگاه خود را رساند اما حضور او نیز در غرفه هایی بود که در دوران وزارت ناتمام خویش به آن دل بسته بود و البته آن رسانه ها نیز کار خاصی هم برایش انجام ندادند و سرانجام او را تنها گذاشتند/ تعداد قابل توجهی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش به اهمیت و کارکرد رسانه آشنا نبوده و یا اهمیتی برای آن قائل نیستند/ شاید یکی از دلایل عدم توجه جامعه ، نخبگان و مسئولان به این نهاد مهم ناشی از این باشد که خانواده بزرگ آموزش و پرورش – صف و ستاد – با رسانه و جایگاه آن بیگانه هستند و از آن بهره کافی نمی برند/ هیچ یک از این نمایندگان مانند داود محمدی ، فاطمه سعیدی ، فریده اولاد قباد ، مسعود رضایی و... در غرفه صدای معلم حضور نیافتند/ نمایشگاه مطبوعات یک کارگاه آموزشی زنده و پویا برای ارزیابی جایگاه رسانه در آموزش و پرورش و در میان معلمان بود/ مربیان و معلمان نباید به این رویداد فقط به چشم " اجرای یک کار صرفا اداری و نهایتا ارسال بک گزارش به اداره و... " بنگرند/ این که به کرات از صدای معلم پرسش می شد : " آیا معلم صدا دارد " ؛ فقط به کم کاری و یا اهمال مسئولان در انجام وظایف و مسئولیت های خویش بر نمی گردد/ علی رغم جمعیت میلیونی معلمان ، حضور موثر و کیفی آنان در رسانه ها به هیچ وجه قابل قبول و منطقی نیست/ اگر معلمان نسبت به وضعیت موجود انتقاد دارند باید آن را در قالب " رسانه " بیان کنند/ معلمان باید این گزاره را به اثبات برسانند که " فرهنگی بودن دلیل بر فرهیختگی است/ معلمان نمی توانند و نباید منتظر باشند تا دیگران برای آنان بنویسند ، گزارش کنند و پی گیری کنند/ " نوشتن " برای معلمان نه فقط یک موضوع و فرضا در جهت اخذ امتیاز مربوط به آن در فرم ارزشیابی که باید یک " دغدغه " برای ساختن آینده ای روشن و پرورش دانش آموزانی مجهز به تفکر نقادی و روحیه مسئولیت پذیری برای جامعه و آینده باشد...
« سند تحول بنیادین آموزش و پرورش » دارای برخی از واژه هایی همچون خلیفه الله- انسان کامل - حیات طیبه و ... است که این واژه ها نیاز به تبیین دارد . با توجه به اینکه این سند خود مبتنی بر اسناد بالا دستی است و نتیجتا می بایست به عمل و تعین در حوزه آموزش و پرورش درآید ،پس به تبع هدف خویش نیز، باید کلی گویی ها و کلمات دارای بار مفهومی وسیع ،به جزئی مبدل گردد و اهداف جزئی و عملیاتی را بتوان در فرآیند مستمر تعلیم و تربیت برای رسیدن به اهداف کلی مستفاد و به کار برد.
برای پرورش انسانی که قرار است خلیفه الله باشد یا آن که خلیفه الله است ،بدواً نیاز است که چنین انسانی را بر مفهوم این واژه ،آگاهی داد تا دچار خلل از حیث معرفت شناختی نشود .
در این مبحث به تفسیر و تبیین و تشریح مفهوم خلیفه الله پرداخته می شود و ان شاءالله در مباحث آتی واژه های کلی سند تحول بنیادین بررسی خواهد شد.
مفهوم خلیفه الله
در آیه 29 سوره بقره آمده است (...و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه...).
خلیفه به معنی "جانشین "است ولی منظور اینکه چه کسی جانشین است ؟مفسران احتمالات گوناگونی داده اند .گفته های برخی از آنان را فهرست وار بیان می داریم
1- بعضی گفته اند : منظور از جانشین فرشتگانی اند که قبلاً در زمین می زیسته اند.
2- بعضی گفته اند منظور از خلیفه انسانها و یا موجودات دیگری اند که قبلا در زمین ساکن بوده اند.
3- بعضی آن را اشاره به جانشین بودن نسل های انسان از یکدیگر دانسته اند.
4- بسیاری از محققان پذیرفته اند که منظور ،خلافت الهی و نمایندگی خدا ،در زمین است و حدیثی از امام صادق(ع) در تفسیر این آیه و آیات بعد آمده که اشاره شده است فرشتگان بعد از آگاهی از مقام آدم دانستند که او و فرزندانش سزاوار ترند که خلفای الهی در زمین و حجت های او بر خلق بوده باشند(تفسیر نمونه ،ج1: 173)
سجدهء ملائکه بر آدم (ع)
بلا شک ، سجده معنایی جز پرستش ذات یکتا ندارد و معنای توحید در عبادت همین است که غیر خدا را پرستش نکنیم.جای تردیدی نیست که فرشتگان برای آدم سجدهء پرستش نکردند بلکه سجده بر خدا نمودند ، اما به خاطر چنین موجود شگرفی ،سجده به خضوع برای اجرای فرمان الهی نمودند نه پرستش آدم.
در عیون اخبارالرضا آمده است:"کان سجودهم لله تعالی عبودیه،و لآدم اکراما و طاعه،لکوننا فی صلبه"سجدهء فرشتگان پرستش خدا بود از یک سو، و اکرام و احترام آدم از سوی دیگر بود ،چرا که ما در صلب آدم بودیم.(همان ،ص184 )
محی الدین بن عربی (ره) در تفسیر خود می گوید:"خلیفه نائب حق برای خلق به شمار می رود .چنین کسی از آفریدگار بهره مند می شود .از این سخن تعجب نکنید .از کسی تعجب کنید که چنین چیزی را ادراک نمی کند .کسی که این حقیقت را نتواند درک کند باید او هم تعجب کند که چرا خلیفهء حق نشده است[زیرا ]صفت خلافت صفت انسان کامل است".
تبیین و تشریح
1- در اینکه انسان خلیفه خداست شکی نیست اما این سخن و معنی که در تفاسیر هم بیان شده ،گونهء سخن می باید مصداقی از اومانیسم نباشد .معنای خلافت عبارت است از نائب حق بودن بر خلق ، چرا که نائب ،حجت خداوند است به جهت کمال و حجت الله و انسان کامل دو صفت است از برای مرسلین و امامان (ع).
2- سجدهء فرشتگان بر آدم ،طبق فرمایش امام علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیه والثناء به جهت آن بوده است که حجج الهی یا مرسلین و امامان کرام در صلب آدم بوده اند و به عبارتی نائبان حق (همان معنای به ظاهر خلافت الهی است) ،انسان کامل یا همان پیامبران و ائمه طاهرین و حضرت بقیه الله الظاهره و حجه الله ،الحجه بن الحسن العسکری (ع) می باشند.
3- خلیفه اشاره به مقام مرسلین و مقام ولایت ائمه طاهرین اثنی عشر(علیهم صلوات الله) دارد،نه هر موجودی از نوع انسان.
4- اینکه هر انسانی می تواند با اخذ شرائط و مراتب ایمان و تقوی از نوع انسان به مقام ولایت عام برسد و زمین هم که از ولایت خاصه (حضرت بقیه الله) خالی نیست ،مسیر کمال را برای نوع بشر باز گذاشته است و باب نیابت حق و نایب حق شدن بسته نمی شود واین امر برای انسان ها امید توام با آرامش را به ارمغان می آورد.
5-با این وجود لفظ خلیفه الله به معنای جانشین خدا گرفته نمی شود چراکه لفظ جانشین خود در مقام تحلیل این معنا را دارد که خدای نامتناهی ،لامکان و لازمان و بلاتصور ،دارای جا و مکان بوده و با آفرینش انسان این جا و مکان را به وی داده است و خودش نامرئی شده و از دسترس خارج ؛ پس اگر معنای نائب حق بر خلق و حجت الله بودن را برای آن بپذیریم ،دچار هیچ گونه شرکی نشده ایم.
اومانیسم و در راس آن جناب آگوست کنت که خویش بنیانگذار آن است به جانشینی انسان به جای خدا اذعان کرده و بر همین اساس انسان را قابل پرستش دانسته است که این عقیده از مصادیق شرک بارز است .چنین تفکراتی در اسلام و حتی تصور چنین امری غلط و عقیده ای باطل و مردود است.
6- خلیفه را به معنای جانشین گرفتن برای نوع بشر، انسان را به سمت سلطه جویی و خود برتر بینی سوق خواهد داد و این ادعا را پدید خواهد آورد که هر انسان که دارای قدرت و ثروت باشد خلیفه است و یا اینکه جوامع صنعتی به جهت آن که از علم و تکنولوژی برخوردارند و تداوم بقائشان تضمین شده است ،پس آنها خلیفه خدا بر عالمیانند و حکم شان بر همگان واجب است اما این گونه نیست چرا که نائب خدا بر خلق باید دارای صفات مقام اولی یا همان مقام مرسلین و امامان باشد و از دنباله آیه که فرشتگان می گویند:ممکن است نسل آدم مبدا فساد و خونریزی شود مستفاد می شود که نائب باید در زمین اهل فساد و تباهی و خونریزی نباشد.
7- برای خلیفه شدن و به تعبیر بنده برای نائب، از طرف خداوند ( برای این نیابت ) مجوز صادر می شود و با این مجوز او حجت بر تمام خلق می گردد و دیگر این که در این آیه خلیفه مراد یک نفر است نه چند نفر یا یک جامعه یا کل نوع انسان.
ومن الله التوفیق.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در آموزش و پرورش ما با آن همه گستردگی نیروی انسانی و نیز شایستگی های فردی و نیز وجود نخبگی همکاران متاسفانه شرایط همچنان در پست ثابت و بدون متغیر ارتقاهای شغلی صم بکم ثابت می ماند و حرکت های ارتقا ناچیز اداری و پست های سازمانی با تفویض اختیارات به روسا مناطق و نیز اداره کل ها و در نهایت ستادی صورت و با نهایت پالایش و فیلتر محوری انتخاب پست ها به عده ای قلیل صورت می گیرد/ تا چه اندازه از نیروهای با فکر و خوش فکر ساختار وزارت آموزش و پرورش برای هم اندیشی در ساختار شوراهای عالی و نیز سیاست گذاری آن استفاده و بهره مندی گردیده است/ بدون تردید ، نجات ساختار سنتی در هر سیستم های اداری و مدیریتی بر اساس توجه به سه شاخصه توان و اندیشه و فکر و جسارت نیروهای آن سازمان بوده است ...
این دانشمند و فیلسوف مشهور و نامی که متعلق به مکتب فرانکفورت ( 1 ) می باشد/ او از جامعه و انقلاب و تحولات اجتماعی به انسان می رسید/ هرگز نمی توان کانال و بستر و متدها را از هدف و مقصود منفک دانست و به شکل تجریری و انتزاعی اندیشید/ احتمالا سرشت انقلاب به ویژه قرن بیست و یکم بدین وسیله معلوم می شود که در وهله نخست از تنگدستی زاده نمی شود، بلکه بگوییم از نامردمی، از بیزاری، از اسراف و فراوانی به اصطلاح جامعه مصرفی، اکراه از قساوت و نادانی انسان ها، منتج می شود/ هربرت مارکوزه فردی تک بعدی و تک ساحتی نبوده و اتفاقا دکترین وی دارای پایه ها و ارکان قابل توجه و ارگانیک می باشد/ عنصر آگاهی و توجه به عدالت، تساوی، رانت زدایی و پرهیز از ظلم و طبقاتی اندیشیدن در قاموس فکری هربرت مارکوزه برجسته و نمایان می باشد...