سال بعد به بروجرد بازگشت و به تدریس در دبیرستان های خرمآباد و بروجرد پرداخت/ در همین دوره نخستین کتاب او به نام فلسفه ، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران در بروجرد منتشر شد/ پدرش گفت که به خوبی با زرینکوب آشناست و مقالاتی از او خوانده ، اما فکر میکرده که نویسندهٔ آن مقالات باید مردی ۵۰ ساله باشد/ دکتر زرینکوب کتابی تحت عنوان دو قرن سکوت درمورد حوادث و اوضاع تاریخیِ ایران در دو قرن اول اسلام ( از حملهٔ عرب تا ظهور دولت طاهریان ) نگاشته و در سال ۱۳۳۶ در چاپ دوم کتاب به بسیاری از سؤالات مطرحشده توسط منتقدان و نیز شبهات وارده بر مطالب چاپ اول کتاب پاسخ دادهاست
گروه استان ها و شهرستان ها- رضا کاکازاده/
همایش گرامی داشت یاد و آثار معلم گرانقدر و شاعر اندیشمند و نویسنده ء توانا ،استاد فتح الله شکیبایی ، روز جمعه 20 اسفند ماه سال جاری در تالار آفاق در زادگاهش بهبهان و با شکوهی وصف ناشدنی برگزار گردید. حضور چشمگیر و پرمهر مردم عالم نواز و هنرپرور بهبهبان تاپاسی از جمعه شب ، برای ما که از تهران شرکت کرده بودیم ، واقعا تعجب انگیز و امیدبخش بود.
حضور فعال و قدرشناسانه ء مقامات شهری از جمله فرماندار محترم و رییس ارشاد اسلامی شهرستان را نیز شاهد بودیم. این اولین نشست از سلسله همایش هایی تحت عنوان ' یاد یار ' بود که به منظور تجلیل از مفاخر شعر و علم و ادب در بهبهان برگزار خواهد شد. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی خوزستان و موسسهء فرهنگی و هنری اندیشه ارجان و انجمن شعر بهبهان در برپایی این همایش تلاش و همکاری داشته اند.
پیام هایی از نماینده بهبهان در مجلس شورای اسلامی و مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان و اشعاری توسط شاعران بومی و باگویش بهبهانی قرائت گردید. کتاب دو بیتی های بهبهانی استاد شکیبایی توسط آقای دکتر مسعود سرحدی به خوبی نقد و تحلیل گردید.زندگی نامه و خاطراتی از استاد شکیبایی توسط برخی سخنرانان بیان گردید و به خصوص شعر زیبای ' مرثیه ای برای دلم ' باصدای ایشان پخش گردید.
محمدعلی شکیبایی فرزند استاد که خود هم شعر می گوید و ساکن آلمان است ، دو قطعه از اشعار جدیدش را خواند و تقدیم همایش کرد.کلیپ زیبایی از آثار و عکسهای استاد نیز به نمایش گذاشته شد. ویژه نامه ای جهت درج اشعار و مقالات این همایش نیز تهیه و توزیع گردید . تعدادی از آثار استاد به عنوان هدیه به برگزارکنندگان و میهمانان تقدیم گردید و از طرف همایش نیز ، هدایایی به رسم یادبود به خانواده ء استاد اهداء گردید .
اجرای موسیقی فاخر سنتی با اشعار محلی توسط گروه موسیقی ' عشاق بهبهان ' فضای شاد و غرور انگیزی را در پایان مراسم ایجاد کرد. در پایان هم جناب فرهاد شکیبایی، فرزند ارشد استاد که از مدیران موفق و فعال ساکن امریکاست ، در سخنانی کوتاه از برگزارکنندگان و حضار سپاسگزاری نمودند و ضمن ابلاغ سلام و سپاس استاد شکیبایی ، از عدم حضور ایشان به علت کسالت شدید و عدم امکان سفر از شهرستان کرج به بهبهبان عذر خواهی نمودند.
قدردانی ویژه از شاهدخت شکیبایی ، تنها دختر استاد که در حال حاضر نگهداری و پرستاری عاشقانه و صبورانه از پدر را به عهده دارند ، نیز از نکات زیبای دیده شده در این همایش بود. امید است که مجالس تجلیل از این مفاخر محلی و کشوری ، در زمانی که توان و سلامت حضور دارند ، برگزار گردد.
برای این معلم عریز و شاعر مردمی که طی سالهای متمادی و با سرایش اشعاری ناب در زمینه های طنز و اجتماعی و سیاسی و غزلیات لطیف و داستانهای آموزنده ، به فرهنگ و ادب این سرزمین خدمت نموده است ، سلامتی و عمر با عزت و سربلندی آرزومندیم...
« صدای معلم » پیش تر گفت گویی با استاد فتح الله شکیبایی انجام داد .
ایشان در این گفت و گو خود را چنین معرفی می کند :
" در 28اسفند سال 1310 در شهر بهبهان متولد شده ام. تحصیلات متوسطه را در بهبهان و اهواز گذرانیده ام و پس از اخذ دیپلم به عنوان آموزگار به استخدام وزارت آموزش و پرورش در آمدم و در مدارس شهرستان بهبهان مشغول به تدریس شدم. در تابستان سال 1339 در کنکور دانش سرای عالی تهران پذیرفته شدم و اوایل مهرماه به تهران رفتم. چون از طریق اداره فرهنگ بهبهان معرفی شده بودم به عنوان معلم مأمور به تحصیل، صبح ها در دبیرستان سحاب تهران که در نزدیکی فروشگاه فردوسی بود ، مشغول به تدریس شدم. در پایان تحصیلات و پس از اخذ لیسانس زبان انگلیسی به شهرستان بهبهان و سپس به آبادان در استان خوزستان منتقل و در رشته ادبیات فارسی و تدریس زبان انگلیسی مشغول به کار شدم.
در بهار سال 1340 که معلمان برای بهبود وضعیت خود اقدام به تجمع مقابل مجلس شورای ملی نمودند، حضور داشتم تا بالاخره گویا در روز 12 اردیبهشت سال 40 و در اثر حمله نیروهای انتظامی به صفوف معترضان و شلیک گلوله، دکتر خانعلی به شهادت رسیدند. البته آن روز آن قدر صدای شعار و فریاد مردم و معلمان بلند بود که من اصلاً صدای شلیک گلوله را نشنیدم، لیکن واقعه اتفاق افتاده بود. روحش شاد باد...
صدای معلم :
استاد، ظاهراً وضع معلمان در گذشته و در مقایسه با سایر اقشار جامعه و افراد حقوق بگیر بد نبوده است! خود ما آن روزها که دانش آموز بودیم، احساس می کردیم که معلمان مان در شأن بالا و شایسته ای قرار دارند و به همین جهت، شاید آرزو داشتیم ما هم معلم بشویم. در این صورت اعتراض شدید معلمان در آن روزگار برای چه بوده است؟
بله، این فقط یک احساس پاک و صادقانه بوده است! حقیقتاً هیچ گاه در کشور ما معلمان در سطح شایسته شأن خودشان قرار نداشته اند! البته این تصور و احساس دانش آموزانه که گمان می کردید معلمان خیلی عالی و متعالی هستند از جهت شرافت شغلی و منش معلمانه آنها بوده و هست و به قول معروف صورت خود را با سیلی سرخ نگه می داشته اند تا جایگاه اثرگذار و مهم خود را حفظ نمایند و نشان بدهند. و البته مقداری هم گمان آرمانی همه دانش آموزان به معلمان بوده و هست، لیکن آن دوران هم آن طور که باید و شاید به حق و حقوق معلم توجه نمی شده است.
بقیه گفت و گو را در این جا بخوانید .
پایان گزارش/
برای داشتن یک زندگی مطلوب ( اینجا کمال مطلوب و آرمانی را نمی گویم)، نیاز به رفع بعضی مشکلات بیرونی و بعضی مشکلات درونی داریم. آموزش و پرورش می خواهد به دومی بپردازد. مقصودم نهاد آموزش و پرورش است که شامل وزارت آموزش و پرورش، وزارت آموزش عالی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، رادیو، تلوزیون، مطبوعات، سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی، خطبا، سخنرانان، ائمه جمعه و همه کسانی که آگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته ما را آموزش و پرورش می دهند و روی ذهن و ضمیر مخاطبان تاثیر می گذارند می شود.
برای داشتن یک زندگی مطلوب ولو نه کمال مطلوب و آرمانی، ولی لااقل خوب و خوش، ما دو دسته مشکل را باید برطرف کنیم. یک دسته مشکلات بیرونی یعنی بیرون ذهن و ضمیر و جان و روان مخاطب و یک دسته مشکلات درونی که درون جان و روان و ذهن و ضمیر اوست.
آموزش و پرورش به معنای عام خودش و از جمله وزارت آموزش و پرورش و معلم کارش پرداختن به مشکلات درونی است . مشکلات درونی رفعش به عهده شماست.
مشکلات بیرونی متصدی دیگری دارد. مثلا مشکلات خانوادگی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، دینی و مذهبی. بخشی از مشکلات که اگر مرتفع شوند شرط لازم یک زندگی خوب و خوش هستند و درونی هستند، به عهده آموزش و پرورش گذاشته شده است، چه مربی مهدکودک باشد چه استاد فوق دکترا در این مورد فرق ندارند.
مشکلات درونی که با آن مواجه می شویم را می توان تحت سه عنوان مشخص کرد.
مشکلات آموزشی، مشکلات پرورشی و مشکلات پژوهشی.
یعنی به دانش آموز آموزش می دهیم و او را پرورش می دهیم و پژوهش یادش می دهیم.
اگر ما واقعا بخواهیم کار تعلیم و تربیت را خوب انجام دهیم باید به چند نکته توجه کنیم.
اول باید باز شناسی کنیم که چه مشکلاتی در درون جلوی زندگی خوب و خوش آنها را گرفته است.
رفع مشکلات بیرونی را دیگران باید انجام دهند. شما مشکلات سابجکتیو را در برابر مشکلات آبجکتیو بر عهده گرفتید.
اما باید توجه کنیم که مشکلات درونی دانش آموزی را می خواهیم برطرف کنیم که تحت تاثیر سه عامل دیگر غیر من معلم و مربی اش هم هست.
اگر فقط تحت اختیار ما بود کار آسان تر بود. سه عامل غیر من معلم روی مشکلات او و تغییر آنها موثر است.
در واقع من باید دو کار کنم یکی اینکه با تاثیرات نامناسب آن سه عامل مبارزه کنم و یکی اینکه کار خود را پیش ببرم یعنی چیزهایی که می خواهم در ذهن و ضمیرش پدید آورم، پدید آورم.
آن سه عامل مزاحم تعلیم و تربیت موفق چیست؟
1- وضع معیشتی دانش آموزان (فقر اقتصادی، عقب ماندگی اقتصادی). حد نصابی از رفاه اقتصادی برای تغییرات و موفقیت در تعلیم و تربیت لازم است. وضع اقتصادی کل جامعه که به اصطلاح جامعه شناسی رفاه اجتماعی گفته می شود می تواند سد راه موفقیت در تعلیم و تربیت گردد. حد نصابی از رفاه اجتماعی را نیاز دارید.
2- نظام سیاسی انتظار دارد آموزش های مورد نظرش را به دانش آموز بدهیم. نظام آموزش و پرورش ایدئولوژیک است و به محتوا کار دارد و تشخیص شما با تشخیص نظام سیاسی همیشه منطبق نیست. نظام سیاسی، آموزش و پرورشی را می خواهد که به شدت ایدئولوژیک و همراه با آفات فکری مثل پیش داوری، جزم و جمود و تعصب است، به شدت مادی گرایانه که در آن مناسک و شعائر و احکام دست بالاتری از اخلاق دارند. در حالی که آموزش و پرورش موفق نباید ایدئولوژیک باشد یعنی پرونده هیچ مساله ای مختوم الی الابد نباشد و نباید مبتنی بر آفات فکری، مادی گرایانه و ظاهرگرا باشد.
3- رقیب سوم چیزهایی است که از فضای عمومی جهانی دریافت می شود (ارتباطات و فضای مجازی) که در دوستان و هم نسلان دانش آموز نفوذ بسیار دارد.
خیلی وقت ها این آموزش ها از بیخ و بن فاسد است مثل ماتریالیسم اخلاقی که از غرب می آید و برای بچه از اول پول دار شدن ارزش می شود. مثلا تمام سلبریتی هایی که در دنیای مجازی هستند اولین ویژگی شان ثروت است. از دید بچه ها این ها بزرگند و از دید آنها جهان لقمه ای است که می خواهند قسمت بزرگش نصیب آنها شود.
گاهی هم این آموزش ها از بیخ و بن فاسد نیست ولی سرریزش فاسد است که به بچه می رسد مثلا “روابط جنسی” در غرب آن چنان که هست خودش فی حد نفسه ایراد ندارد ولی جنبه سکس و فیزیولوژیکش سر ریز شده به این طرف می رسد. با اینها هم باید مبارزه کرد.
من عامل خانواده را نگفتم زیرا ممکن است خانواده ای فرهیختگی اش به قدری باشد که به معلم کمک هم بکند. ولی اگر خانواده ای مشکل داشته باشد آن هم عامل چهارم مزاحم برای تعلیم و تربیت موفق است.
بحث رقبا و رقابت با آنها را البته از سر ناچاری رها می کنم و به کار خودمان یعنی آنچه باید در مخاطبان خود ایجاد کنیم می پردازم.
اگر روی کار معلمی و تغییر درونی که می خواهیم در دانش آموز، متعلم و متربی ایجاد کنیم، تمرکز کنیم با سه کار روبه رو می شویم:
1- باورهایی را در ذهن او پدید آوریم یا نابود کنیم.
2- احساسات و عواطف و هیجانی را پدید آوریم یا نابود کنیم.
3- خواسته هایی را ایجاد کنیم یا نابود کنیم.
ممکن است به نظر بیاید که چیزهای دیگری هم هست ولی اگر دقت کنید می بینید که غیر این سه تا، چیز دیگری نیست. ما یا با باورها سر و کار داریم، یا با احساس و عاطفه و هیجان یا با خواسته ها.
ملاک و معیار خوبی و بدی در این سه مورد با یکدیگر یکسان نیستند.
باورها در حالت آرمانی مثبت و منفی بودنشان به صادق یا کاذب بودنشان هست، باید باورهای کاذب را بگیریم و باورهای صادق به آنها بدهیم. اما ما انسان ها همیشه با حالت آرمانی سر و کار نداریم بنابراین در این مورد گفته اند دو رتبه پایین تر هم قبول کنید. اگر به صدق و کذب باور دسترسی نداریم باورهای موجه را در اختیار مخاطب بگذاریم یعنی باورهای بادلیل و باورهای ناموجه و بدون دلیل را از او بگیریم. اگر در بعضی موارد این هم نشد این هم نشد می خواهیم حداقل باورهای معقولreasonable در مقابل باورهای نامعقول به بچه ها بدهیم.
در مورد مثبت و منفی بودن احساسات و عواطف و هیجانات، به جا در مقابل نا به جا مطرح است.
مثبت و منفی خواسته ها هم به معقول و نامعقول تقسیم می شوند. (معقول و نامعقول در این جا با معقول و نامعقول که در رتبه سوم باورها گفتم اشتراک لفظی دارند.)
هر کدام از این سه مورد گفته شده (باور، احساس و عاطفه و هیجان، خواسته)، خود به چهار دسته تقسیم می شوند: رابطه با خدا، با خود، با انسان های دیگر و با جهان پیرامون.
دو نکته را اینجا باید تذکر دهم. یکی اینکه ممکن است بگویید با این حرف شما انگار وجود خدا را فرض گرفته اید. اگر شما به خدا قائل نباشید به عدم وجود خدا باور دارید. متعلق این باور هم باز خداست. این هم ارتباطی است که با موجود علی الادعایی است که یکی وجود آن را قبول دارد و یکی قبول ندارد. نفی هم یک نوع ارتباط عقیدتی است. شش نوع ارتباط باوری با یک موجود داریم. یک وقت قبول و رد نسبت به موجودی داریم، یک وقت اثبات و نفی، یک وقت تایید و انکار، یک وقت جرح و تعدیل و یک وقت حک و اصلاح، گاهی هم اعتنا و بی اعتنایی به باوری داریم.
نکته دوم چرا این ارتباط ها را به این ترتیب گفتم چون نوع ارتباط با خدا علت می شود برای خود و دومی علت می شود برای ارتباط با انسانهای دیگر و بعد این علت است برای ارتباط با طبیعت پیرامون.
شما به عنوان معلم می خواهید دانش آموز نسبت به خدا و خودش و نسبت به دیگران و جهان، باورهای صادق در ذهن و ضمیرش نقش بندد و احساسات و عواطف به جا و خواسته های معقول در او ایجاد گردد.
اگر در این سه دسته موفق شوید چون این سه دسته علت برای گفتار و کردار هستند به صورت خودکار رفتار که جمع گفتار و کردار است، درست می شود.
نادرستی گفتار و کردار ناشی از منفی بودن آن سه تا هست. منفی و مثبت گفتار و کردار درستی یا نادرستی آنهاست، درست بودن یعنی عقلانی و اخلاقی (وجدانی) باشند. اگر گفتار درست و کردار درست می خواهیم باید باور صادق و احساس و عاطفه و هیجان به جا و خواسته معقول بپروریم. این گفتار و کردار مناسبات اجتماعی را سامان می دهد چه مناسبات نهاد اقتصاد، چه سیاست و چه خانواده و چه هر نهاد دیگر، تمام روابط اجتماعی بر اساس گفتار و کردار است.
حالا اگر به آن سه تای درونی (باور، احساس عاطفه هیجان، خواسته) ذهن و به گفتار و کردار رفتار بگوییم پس ما معلمان سراغ ذهن می رویم تا رفتار را درست کنیم و از طریق رفتار جامعه را درست کنیم. ذهن که به سامان شود رفتار به سامان می شود و بعد از طریق آن جامعه سالم می شود.
حالا باید ببینیم که چگونه باورهای صادق و احساسات و عواطف و هیجانات به جا و خواسته های معقول را القا کنیم.
قصدم این است که نقشه کلی را مطرح کنم و وارد جزییات هر کدام از این موارد نمی شوم.
توجه داشته باشید کار شما بر کار دو دسته دیگر در جامعه رجحان دارد.
وقتی در جامعه پدر، مادر یا رجل سیاسی می خواهند شهروندان را به سوی کار خاصی سوق دهند و از کار خاص دیگری عدول دهند با توسل به سه دسته نیرو می توانند این کار را انجام دهند. نیروی اول نیروی باوراننده، دوم انگیزاننده و سوم وادارنده است که شما کار نیروی اول را انجام می دهید. مثلا حکومت تصمیم می گیرد که مردم رفتار خاصی انجام دهند یا ندهند یکی از راه ها این است که از نیروهای باوراننده استفاده کند و با استدلال نشان دهد که این رفتار درست یا نادرست است یعنی با توسل به قوه اقناع بتواند به شهروندان انجام یا عدم انجام را بباوراند. اینجا امکان دارد که هشتاد درصد شهروندان همانگونه که حکومت یا پدر و مادر خواسته است رفتار کنند. ولی بیست درصد سر به راه نمی آورند بعد به نیروهای انگیزاننده متوسل می شوند. انگیزاننده یعنی پاداش دهنده و به زبان ساده تطمیع، یعنی به طمع می اندازند. پاداش از مدرسه به نام جایزه شروع می شود و این جایزه ها در سطح زندگی اجتماعی ادامه دارد. اما دسته ای با این هم سر به راه نمی آورند و نوبت به نیروهای بازدارنده که تهدید کننده هستند می رسد.
پس اقناع به عهده معلم و مربی است. با این وجود ممکن است حتی کارتان را اگر درست هم انجام دهید صد در صد موفق نشوید. البته همیشه آموزش و پرورش که نیروی اقناعی ایجاد می کند مقدم است.
گفتم سه تای درونی، علت دو تای بیرونی (رفتار) هستند که در روانشناسی تحت عنوان نظام انگیزشی از آن یاد می کنند. چه می شود که انسانی به گفتار یا کردار خاصی انگیخته می شود. نظریه ای که بعد از ویلیام جیمز یعنی از تقریبا صد و بیست سال پیش به این طرف مورد اتفاق هست این است که نظام انگیزشی، باور- میل است. یعنی باورها و میل ها خواسته را عوض می کنند و خواسته رفتار را عوض می کند. باور beliefو میل desire است که در جمع گاهی بیزایر می گویند. تغییر باور و میل علت می شود برای تغییر خواسته ها، آنگاه رو به رفتار خاص می آوریم. رفتار خاص یعنی یک میل به اضافه چند باور، خواسته ما را تغییر می دهد. برای مثال احساس تشنگی رنج آور است احساس الم می کنم (ساختار جسمانی، روانی و ذهنی ما اینگونه است). برای رفع تشنگی در من میلی پدید می آید و باورهایی نیز همراهش می آید. باور به اینکه محتوای لیوان آب است و باور اینکه آب رافع عطش است و باور اینکه من قدرت دارم آب را به دهن خودم برسانم و باور اینکه اذن هم دارم و باورهای دیگر. خلاصه امکان ندارد دست به عملی بزنیم بدون پدید آمدن یک میل و چندین باور. باورها تعدادشان بیشتر از آن هست که در نگاه نخست به نظر می آیند ولی میل یکی است. نظام انگیزشی میل- باور است که ما را به گفتار و کردار خاصی وا می دارد.
حالا سراغ چیزی می رویم که لُب آموزش و پرورش و مخ آموزش و پرورش است. آن این است که وقتی میل به رفع عطش می کردم به خاطر بیزاری و رنج از عطشناکی بود یا اگر برای رفع گرما که کاری می کردم چون از احساس گرما رضایت نداشتم و بیزار بودم و رنج می بردم.
در واقع هر عملی نشان دهنده یک نارضایتی و ناخشنودی از جهان است. عدم رضایت خاستگاه عمل است. یعنی من از جهانی راضی ام که تشنگی من در آن نباشد و یا احساس گرما نداشته باشم. به تعداد گفتار و کردار آدم از جهان نارضایتی دارد. البته ممکن است خیلی وقتها هم چون باورهای خاصی داریم دست به عمل نمی زنیم با اینکه ناراضی هستیم. مثلا از تشنگی ناراضی ام ولی آب نمی نوشم چون باور دارم که آن آب، از آن من نیست. اگر انسانی کاملا از جهان راضی باشد دست به عمل نمی زند.
در واقع ما می خواهیم ناخشنودی متعلمان خود را جا به جا کنیم تا گفتار و کردار دیگری داشته باشند. متعلم و متربی به دست معلم و مربی، ناخشنودی هایش جا به جا می شود. شاعر که می گوید “ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول زین هواهای عفن وین آب های ناگوار” می گوید هوایت عفن است و آب های ناگوار می نوشی تعجب می کنم چطور ناراضی نیستی. می خواهم ناراضی بشوی و دست به عمل بزنی. عمل یعنی دگرگونی در جهان ایجاد کردن با اینکه عمل و دگرگونی دو مفهوم هستند ولی یک مصداق دارند و هر عملی در جهان دگرگونی ایجاد می کند و هرچه در جهان دگرگونی ایجاد کند از سنخ عمل است.
اگر از وضعی خشنود هستید و می خواهید مثلا خنکی ادامه پیدا کند اینجا هم عملی که برای استمرار آن انجام می دهید ناشی از ناخشنودی از عدم استمرار وضع کنونی است و قابل احاله است.
آخرین نکته این است که رفتار معلول ذهن است. پس اینجا یک رابطه علی و معلولی یک طرفه وجود دارد. رفتار علت برای ذهن نیست. در آن سه تا که ذهن نامیده شده باور و احساس، علت یک طرفه برای خواسته می باشد.
حالا سوال این است رابطه باور و احساس چگونه است و کدام علت دیگری است؟ چهار نظر در این مورد داده شده است:
– این دو رابطه علی و معلولی ندارند. دیوید هیوم به این رای قائل بود.
– باور برای احساس علت است ولی نه برعکس یعنی علیت یک طرفه ی باور برای احساس.
– احساس برای باور علت است و آن هم علیت یک طرفه.
این سه تا تقریبا امروز طرفدار ندارند و چهارمین نظر این است که این دو رابطه دیالکتیکی دارند. باور و احساس رابطه علی و معلولی دارند. و هر کدام برای یکدیگر علت می شوند. جریان عمده روان شناسی امروز بر نظریه چهارم است، ولی در همین قول یک نزاعی است که هنوز فیصله یافته نیست و آن نزاع این است که بین این دو وزن کدام بیشتر است؟
اینجا سه قول وجود دارد:
– همان مقدار که باور علت برای احساس می شود احساس هم همین مقدار علت برای باور است و هم عِدل و هم ترازو هستند. این قول کمتر طرفدار نسبت به دو قول دیگر دارد.
– قول دیگر این است که باورها قوی تر از احساسات هستند و باورها بیشتر علت می شوند برای احساسات. این قول در تاریخ باعث ادبار شده است.
– قول آخر قول ویلیام جیمز است و من هم به این قائلم می گوید احساسات و عواطف از باورها قوت بیشتری دارند و بیشتر علت می شوند برای باورها.
این قوی بودن باور یا احساس از این جهت مهم است که مشخص می کند که جوهره شخصیت و منش هر فرد کجاست. هسته ی مرکزی شخصیت هر فرد کجاست. ویلیام جیمز هسته اصلی را احساس و عاطفه می داند درحالی که با قول ارسطویی، باورها هسته اصلی شخصیت را تشکیل می دهند. عرفا طرفدار ویلیام جیمزند. ” هر چیز که در جستن آنی، آنی” یا به گفته علی بن ابیطالب ” قیمه کل امریء ما یحسنه” ارزش هر کسی به اندازه آن چیزی است که آن را دوست دارد. چه چیزی را دوست دارید. اگر ثروت را دوست دارید به اندازه ثروت ارزش دارید، اگر معرفت را دوست دارید ارزش آن را دارید. وزن تو را احساس و عاطفه ات مشخص می کند ببین احساس و عاطفه ات مجذوب و مقهور چه چیز است. عرفای ما می گفتند لُب آدمی، طلب آدمی است. بگو در بازار دنیا طالب چه هستی تا بگویم چقدر قیمت داری. جستجوگری و احساس وعاطفه ی تو مهم است.
در کلام و الهیات ما از صدر ظهور ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت، اسلام) اهمیت باورها نسبت به احساسات از ارسطو پذیرفته شد. اگر از متکلم مسلمان، مسیحی یا یهودی بپرسید که خط فاصل مومنان از کافران کجاست می گویند عقایدشان است. اگر گفته شود کسی هزار نیکی کرده است باز آنها در مورد عقایدش در مورد او قضاوت می کنند. می پرسند آیا به وجود خدا و زندگی پس از مرگ معتقد است یا نیست.
ایشان دو سخن را چه درست چه نادرست از ارسطو پذیرفتند یکی اینکه می گفت انسان حیوان ناطق است بنابراین آن چیزی که خط تمایز بین انسان و سایر حیوانات می باشد تفکر است که به ساحت باورها مربوط می شود. سخن دومش این بود که هر باوری ارزشمند نیست باور مستدل و استدلالی ارزشمند است. این دو سخنش در کلام پذیرفته شد. گفتند که اول چیزی که خط مومن و کافر را جدا می کند عقاید است با اینکه قرآن این را نمی گوید اگر دقت کنید یک جا نگفته است که خط مومن از کافر با عقاید جدا می شود. می گوید “الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون” یعنی آنچه ولی خدا را از غیر ولی خدا جدا می کند این است که خوف ندارد. یا می گوید ” ایتها النفس المطمئنه” ای جان آرام ارجعی الی ربک یعنی تو را به آرامشت می شناسد که جزو احساسات 85 گانه ای است که داریم.
اگر از متون مقدس سه دین ابراهیمی بپرسید که وزن آدم ها را چطور بشناسیم می گویند که ببینید که این آدم ها از چه شاد و از چه غمگین می شوند. به چه امید بستند و از چه قطع امید کردند و چه چیزی به آنها آرامش و چه چیزی اضطراب می دهد. البته فقط کتب مقدس را می گویم که در آن ها احساسات مانند امید و شادی و آرامش سبب میز می شود.
قرآن می گوید عقیده را که همه دارند ” اَ فی الله شک فاطر السموات و الارض” این استفهام انکاری است. یعنی همه می دانند که خدا وجود دارد. “لئن سالتهم من خلق السموات و الارض و سخر الشمس و القمر لیقولن الله” حتی اگر از مشرکان و کافران هم بپرسی که چه کسی زمین و آسمان را آفریده است می گویند خدا. بنابراین عقیده به وجود خدا میز بین مشرک و کافر و مومن، ایجاد نمی کند بلکه آن چه مهم می باشد این است که به خدا دلبستگی داری یا نداری یا به غیر خدا دلبستگی داری ؛ قبلا گفته ام که تمام مولفه هایی که در قرآن، مومنان و کافران و منافقان را بازشناسی می کند بدون استثنا از مقوله احساس و عاطفه و هیجان است. اهمیت باورها سبب شد که در طول تاریخ این سه دین باور پرسی و تفتیش عقاید رایج شود. نمی پرسیدند که با چه چیزهایی دلت آرام می گیرد و با چه چیزهایی دلت خوش است از چه چیزهایی ناامید و به چه چیزهایی امیدوار هستی.
اگر کلام ما طبق متون مقدس با آن سیاق بود، باید احساسات پرسی راه می افتاد که مثلا می پرسیدند از چه می ترسید و از چه شاد می شوید.
متکلمان و به تبع آنها فقها میز نیکی و بدی را باورها می دانند نه احساسات و عواطف، بگذریم از اینکه باور هم به گزاره های محفوظ در حافظه تقلیل یافت.
سوال شد که آیا برای شروع بحث به انسان شناسی نیاز است؟ نه نیاز نیست.
ما بعد از طریق آموزش و پرورش می فهمیم که چطور رای درست را از نادرست تمیز دهیم. فرض کنید که 5 نوع انسان شناسی بر شما عرضه شود شما بر اساس چه چیزی یکی را انتخاب می کنید. باید متدولوژی مطرح شود که از طریق آن بتوانید بین هفت نوع نظامی که در زندگی با آن مواجهید تمیز بگذارید.
نظامهای هستی شناسی، خداشناختی، جهان شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی، ارزش شناختی و وظیفه شناختی متفاوت وجود دارد و به ازای هر کدام اِن مکتب پدید آمده است. به متعلم و متربی آموزشی انتقال دهیم که بتواند بین هر کدام از این نظامها و مکاتب و رقبایشان به انتخاب درست دست بزند.
با پیش فرض خاصی شروع نمی کنم با اینکه من و شما پیش فرضهای انسان شناختی و …. خاص خود را داریم بلکه با فرضهایی جلو می رویم که با نظامها و مکاتب متفاوت هم درست است.
سوال شد مشاهده می کنیم که در برخی احساسات غالب است و وزن آن بیشتر از استدلال و باور است آیا می توان آن را به دلیل سنخ روانی شان دانست؟
اگر چیزی جزو سنخ روانی باشد تغییر پذیر نیست ولی در تیپولوژی روانشناختی کسی نگفته است که استدلال گرایی، نقل گرایی، تعبدگرایی و تقلید گرایی جزو سنخ روان شناختی است. وقتی سنخ رونشناختی خود را شناختید متوجه می شوید که قدرت جا به جا کردن آن را ندارید. غلبه باور بر احساس یک روش و متدولوژی است که اگر پذیرفته شود باید برای پذیرنده عقاید مهم می شود.
این متن سخنان استاد مصطفی ملکیان در جمع تعدادی از معلمان در اسفند ماه سال 95 می باشد.
سایت سازمان معلمان ایران
گاهی اوقات غلظت این ریز گردها به ده ها برابر حد استاندارد می ر سد به نحوی که عملا استان را به تعطیلی می کشاند/ واقعا ناراحت کننده است وقتی می بینم مردم در استان خوزستان که حق بسیار بزرگی برگردن مردم ایران دارند (یادمان باشد بسیاری از منابع نفتی ، پتروشیمی و نیز نیروگاه های آبی و...در خوزستان است ) باید با چنین مشکلات عظیمی درگیر باشند/ . امسال در طی هفته ی درختکاری قرار شده است کمتر از چهل هزار هکتار از این دشت ها بوته کاری و درخت کاری شود یعنی حدود ده درصد/ اخیرا در در بودجه ی امسال هم رقمی حدود صد میلیون دلار! بودجه به منظور مقابله با ریز گردها به سازمان محیط زیست اختصاص یافته است . آیا صد میلیون دلار کافیست/ با یک هماهنگی بین سازمان محیط زیست و نیروهای مسلح می توان این نیروها را برای عملیات بیانان زدایی و کاشت بوته و درخت و آبیاری و حفاظت از آن ها بسیج نمود/ سالانه هزاران دانش آموز و دانشجو در قالب اردوهای راهیان نور برای بازدید از یادمان های دفاع مقدس به خوزستان اعزام می شوند ؛ حال چه اشکالی دارد که در کنار این بازدیدها این عزیزان در زمینه ی کاشت نهال و بوته و آبیاری آن ها و دیگر عملیات بیابان زدایی به کار گرفته شوند تا خوزستان را از این وضع فلاکت بار نجات داد
گروه اخبار/ شیوهنامه تغییر شاخه و رشته تحصیلی دانشآموزان پایه دهم با امضای وزیرآموزش و پرورش از سوی معاونت آموزش متوسطه به استانها ابلاغ شد.
امروز كمبود مديران متعهدي كه بتوانند سازمان ها و موسسات ما را چه دولتي چه غيردولتي اداره كنند، يكي از تنگناها و مشكلات اساسي اجتماع پس از پيروزي انقلاب بوده است/ مراد از مديريت اين است که ما چه قوانين را برای مديريت داشته باشيم و چگونه بتوانيم در هر شرايط و زمان خود را به آن قوانين پايبند بدانيم و مديريت خود مان را آن طور با قوانين جامعه مورد نظر هماهنگ كنيم كه نه خود ما و نه جامعه از آن ضرر ببيند/ در همه ی تمدن های بشری اين يک امر پذيرفته شده است که اداره کننده ی سالم، راستکار، راستگوی و پای بند به قانون را مردم مي پسندند/ مشکل اصلی در نبود قانون نيست بلکه مشکل در عدم رعايت و تطبيق قانون است/ هيچ قانونی انسانها را تشويق به ظلم و تجاوز به حق ديگران نمي کند/ يكی از آفات تمامی جوامع بشری را میتوان بهكارگيری افراد نالايق و نداشتن مهارت كافی در زمينه مورد نظر عنوان نمود/ مدیریت شایسته، محور اصلی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملتها به شمار میآید
گروه اخبار/
سالهاست روز 15 اسفند را به عنوان روز درختکاری میشناسیم. روزی سبز که پیوند میان انسانها و طبیعت محکمتر میشود. درختان همواره در کنار انسانها بودهاند و کاری جز خدمت نکردهاند . چه خوب است کمی به آنها توجه کنیم و نهالهای تازهای بکاریم تا روزی درخت شوند . ما میکاریم تا آیندگان از این سبزهای زیبا استفاده کنند، همانگونه که گذشتگان کاشتند و ما بهره جستیم. اما نقش کودکان و نوجوانان در روز درختکاری چيست؟ رابطه آنها با محیط زیست و حفظ آن چطور است؟
ژما جواهری پور، مشاور معاونت آموزش و پرورش سازمان حفاظت محیط زیست و دبیر قطب کشوری محیط زیست و توسعه پایدار در گفت و گو با «قانون بچهها» به این سوالات پاسخ داده است و از آموزشهایی خبر دادهاست که دانشآموزان در طول سال تحصیلی دریافت خواهند کرد تا محیط زیست را دوست بدارند و آن را حفظ کنند.
* چه رابطهای بین کودکان و نوجوانان و محیط زیست میتواند وجود داشته باشد و چگونه میتوان بین آنها تعامل برقرار کرد؟
بحث کودک و محیط زیست از چند جهت میتواند با یکدیگر ارتباط داشته باشد. از یک سو بحث سلامت محیط زیست و تاثیر آن در رشد سالم نسل آینده مطرح است چراکه عوارض معضلات محیط زیستی تاثیرات طولانی مدتتری بر کودکان و نوجوانان خواهد داشت.
از دیگر سو، کودکان و نوجوانان در آینده میخواهند در اقتصاد و تکنولوژی نقشآفرین باشند و دنیای آینده، دنیایی است که به دنبال تکنولوژی و شیوههایی است که همراستا با اقتصاد سبز گام برمیدارد و این زمینه باید برای کودکان فراهم شود چراکه سیاره زمین بیش از این گنجایش آلودگی و تغییر اقلیم ندارد. به همین دلیل است که 190 کشور در پاریس گردهم آمدند و به این نتیجه رسیدند که اجازه ندهند زمین بیش از 2 درجه دیگر گرمتر شود.
همچنین ما وظیفه داریم به نسل آینده آموزش دهیم که چگونه باید از عناصر طبیعی و محیط زیست حفاظت کند و وظیفه سیستم آموزش است که این مهم را به عنوان آموزش مهارت زندگی به نسل آینده منتقل کند.
* با توجه به آنکه بخش زیادی از پژوهشهای آموزش محور در حوزه محیط زیست در قطب کشوری محیط زیست و توسعه پایدار انجام میشود و شما نیز بر آموزش حفظ محیط زیست به کودکان و نوجوانان تاکید دارید، این آموزش چگونه امکانپذیر خواهد بود؟ آیا روشها و تکنیکهای خاصی دارد؟
دردو سند بالادستی وزارت آموزش و پرورش که یکی از آنها سند برنامه ملی درسی است که بر اساس آن تالیفات و برنامههای درسی نوشته میشود و دیگری سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش است که بر اساس آن رویکرد آموزش و پرورش در برنامههای توسعه 5 ساله در نظر گرفته می شود، بر آموزش محیط زیست تاکید شده و باید زمینههای آموزش آن فراهم شود.
از آنجایی که محیط زیست آزمایشگاهی قابل لمس است و بچهها میتوانند آب، خاک، هوا، تنوع زیستی، انرژی و سلامت غذایی را درک کنند و هر روز با آن زندگی میکنند، میتوان از ابزارهای آموزشی ساده برای همه ردههای آموزشی استفاده کرد.
اما اینکه چطور این آموزشها داده می شود؛به تفکیک حوزههای وظایفی که وزارت آموزش و پرورش دارد، در حوزههای مختلف ورود پیدا کرده است. گام نخست، کتاب درسی است، چراکه آموزش رسمی کشور در این قالب ارائه میشود و متولی آن سازمان پژوهش و برنامهريزي درسی است که یکی از معاونتهای وزارت آموزش و پرورش است.در دروسی که امکان ورود مطالب محیطزیستی هست، این مطالب وارد شده است، مانند حفاظت از خاک، کاهش مصرف آب، عدم اتلاف انرژی و آشنایی با تنوع زیستی در دوره ابتدایی، مباحث گستردهتر درخصوص مسئولیتهای اجتماعی در قبال حفظ محیط زیست در دوره متوسطه اول و مبحث ماکد انسان و محیط زیست به صورت کتاب مستقل برای متوسطه دوم و کلاس یازدهم پیشبینی شده است. البته دفتر تکنولوژی آموزشی نیز در قالب مجلات رشد به بیان نکات و مقالات محیط زیستی اقدام کرده است. در حوزه آموزش ابتدایی علاوه بر کتب درسی زنگ و اردوهایی دارند که در حوزه محیط زیست کارهای فوقبرنامه انجام میدهند، همانند برگزاری کارگاه های مختلف آشنایی با تنوع زیستی و کاشت درخت که به فراخور برنامههایی که دارند، مدارس در این حوزه شرکت میکنند. در حوزه متوسطه اول و دوم نیز مراکزی به نام پژوهشسرای دانشآموزی داریم که دانشآموزان میتوانند اوقات فراغت خود را در این پژوهشسراها بگذرانند. حدود 630 پژوهشسرا در سراسر کشور هستند.
معاونت پرورشی وزارت آموزش و پرورش نیز حدود 300 اردوگاه دانشآموزی در اختیار دارد که به واسطه فضای مرتبط به بوم، اقلیم و طبیعت استان، آموزشهایی درخصوص بحث زندگی در طبیعت ارائه میدهند.
هرباریوم - بانکهای نگهداری گیاهان - مجازی نیز از دیگر برنامههایی است که در دست داریم و هر دانشآموز همانند محققی کوچک به سراغ پوشش گیاهی منطقه خود میرود. حتي ممکن است نمونه گیاهی جدیدی توسط دانشآموز کشف شود.
15 اسفند، روز خاصی در حوزه محیط زیست محسوب میشود چرا که روز درختکاری است و به تبع آن شاهد برنامههای معتدد در حوزه درختکاری هستیم. در حوزه دانشآموزی چه برنامههایی برای این روز تعریف شده است؟
برنامه درختکاری با دانشآموزان داریم. در عین حال در پی آن هستیم که نهالکاری فقط به صورت کاری نمادین انجام نشود بلکه از یک سو درصدد آن هستیم كه آموزشهایی درخصوص درختکاری و حفظ منابع طبیعی و محیط زیست داده شود و از دیگر سو قصد داریم درختکاری را از کاری نمادین به مسئولیتپذیری دانشآموزان نسبت به درخت تبدیل کنیم. اگر دانشآموز درخت را بکارد، از آن نگهداری کند و شاهد رشد آن باشد قطعا در حفظ آن نیز کوشاتر خواهد بود.
* امکان ایجاد شرایط نگهداری و رشد درختکان توسط دانشآموزان چگونه رقم خواهد خورد؟
سعی داریم در فضاهای نزدیک به مدارس درختکاریها انجام شود. در عین حال پیشنهاد اولیه ما این است که دانشآموزان با پوشش گیاهی خاص مناطق خود آشنا شوند و در صدد کاشت درختان خاص منطقه بر آیند و به طور مثال در شهرهای زاگرسنشین، دانشآموزان با درخت بلوط آشنا شوند و نحوه نگاهداری از آن را آموزش ببینند. در عین حال سعی داریم تا جایی که امکان دارد، نهال را در اختیار دانشآموزان قرار دهیم تا در حیاط خانه یا مدرسهشان بکارند و در روند رشد و نگهداری آن قرار گیرند و احساس تعلق خاطر به آن داشته باشند. در عین حال به فراخور استانها و اقلیمی که دارند، کتابی منتشر خواهد شد که اطلاعات کاشت و نگهداری بذر درختان و تبدیل شدن آن به درختی بالغ را عنوان خواهد کرد.
* نقش والدین در آموزش حفظ محیط زیست به کودکان و نوجوانان چيست؟
یکی از برنامههای ما راهاندازی انجمن اولیا و مربیان سبز یا اولیای دوستدار طبیعت است. برای شروع این کار در یکی از استانها برای مربیان انجمن اولیا و مربیان کلاس ضمن خدمت برگزار کردیم تا این آموزشها را به اولیا و مربیان منتقل کنند. در عین حال در کتابچه مرکز اولیا و مربیان، آموزش در حوزه حفظ محیط زیست از جمله کلاسهایی است که مدارس میتوانند برگزار کنند.
روزنامه قانون
روز درختکاری ، روزی جهانی و فرامرزی است که رنگ و لعاب نژاد و دین و سیاست را به خود نمی گیرد/ اگر درخت نبود، قلم و کاغذ هم در میان نبود تا آدمی دانش و تجربه اش را به یادگار بگذارد. اگر درخت نبود، تار و نی هم در میان نبود تا آدمی دلتنگی هایش را جار بزند/ اگر درخت نبود، آدمی تنهاتر از این می شد که هست/ درخت،حلقه وصل دنيا و بهشت است. نشان به آن نشان كه پس از خلقت انسان و در پي حرمت شكني او در سايه سار آن درخت ممنوعه،ما نسل اندر نسل در هرم يك هبوط ناخواسته سوخته ايم و ساخته ايم/ ما با درخت و براي درخت زنده ايم/ ما اين سرودهاي سبز را قطع مي كنيم و از آنها كاغذ مي سازيم تا تهي بودنمان را در آن به ثبت رسانيم/ درختان ،بخشنده اند و خواستار آرامش.با همان دستها كه به نشانه دعا به سمت آسمان گرفته اند،خداخدا مي كنند كه آسمان دل اين خلق بي شمار نيز هماره آبي بماند و از آنها هر چه كه مي خواهند بسازند اما دسته تبر نسازند.به درخت هميشه سلامي دوباره بايد داد. پس ديگر بار «سلام بر درخت كه تا زنده است،از او قنداق تفنگي نمي توان ساخت.»/ اکنون که دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما نیز باید بکاریم تا دیگران بخورند
گروه گزارش/ همایش ملی " مدرسه ایرانی معماری ایرانی با الگوی اسلامی در تراز سند تحول بنیادین آموزش و پرورش " امروز شنبه چهاردهم اسفند ماه در سالن علامه امینی دانشگاه تهران برگزار گردید .
در این نشست که با شرکت مدیران کل و کارشناسان سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس سراسر کشور و اصحاب رسانه ها برگزار گردید رئیس سازمان نوسازی ، توسعه و تجهیز مدارس کشور ، وزیر آموزش و پرورش ، معاون نظام مهندسی و اجرای ساختمان وزارت مسکن و شهرسازی ، رئیس فرهنگستان زبان و ادبیات پارسی و برخی دیگر به ارائه دیدگاه های خود پرداختند .
نمایشگاه مدرسه ایرانی از امروز به مدت 5 روز در این مکان دایر خواهد بود .
آن چه در زیر می آید متن کامل سخنان دانش آشتیانی وزیر آموزش و پرورش در نشست امروز است
کارگردان فیلم معناگرای فروشنده در سال 2012 نیز با خلق فیلم جدایی نادر از سیمین،اولین اسکار تاریخ سینمای ایران را به ارمغان آورده بود/ پیام ملت فهیم و آگاه ایران در اوج دردمندی،هم چنان ؛ آشتی،مدارا، نوع دوستی و همگرایی در پهنه ی جهانی است و با تروریسم میانه ای ندارد/ اصغر فرهادی بار دیگربه جهانیان ثابت کرد که کشور نگارنده ی اولین منشور حقوق بشر جهان، همواره در عرصه فرهنگ، پیام آور و پیشتاز صلح و دوستی بوده و تولید و تبلیغ فرهنگی را یگانه عامل هم گرایی و آشتی جهانی در گرماگرم خشونت و ترور می داند